Forwarded from فرهیختگان
این تُرک پارسیگوی… | دیدار پزشکیان با محمدعلی موحد و لحظه تاسیس!
/مروری بر کار و کارنامه روشنفکر تبریزی ایراندوست/
علی نیلی، انصاف نیوز: «رئیسجمهور پزشکیان به منزل محمدعلی موحد رفته و با این ادیب پیشکسوت دیدار کرده است»؛ خبری است مانند دیگر خبرهای جلسه و نشست با این تفاوت که «میتواند» در قامت «لحظه تاسیس» به نقطه عطفی در نسبت ارباب قدرت و ارباب ادب در ایران بدل شود.
دیدار مسعود پزشکیان و محمدعلی موحد، به ویژه آنکه رئیس جمهور نه میزبان که میهمان بوده، از معدود دفعاتی است که بزرگی از اهالی سیاست، نزد بزرگی از اهالی فرهنگ رفته و به زانوی ادب نزد او نشسته است و به این اعتبار، اگر «تکریم اهل فرهنگ» به فرهنگواره رفتارها یا به بیان دیگر «الگوی مسلط» دولت مسعود پزشکیان بدل شود، یک «اتفاق تاریخی» رقم خورده است که میتواند غبارهای افق توسعه ایران را فروبنشاند.
موحد کیست؟
محمدعلی موحد برای خیلی از ایرانیان به واسطه کتاب گرامی «خواب آشفته نفت» شناخته شده است اما آن کتاب بزرگ، تنها گوشه کوچکی از آثار این ادیب و مورخ و ایرانشناس تبریزی است. علیرضا رجایی که خود در سیاستورزی اخلاقمدار صاحب نام است، در وصف موحد نوشته: «وسعت و تنوع فکری و مطالعاتی محمدعلی موحد شگفتانگیز است و چنانکه گفتهاند او شاید از آخرین بازماندههای نسلی باشد که آنها را «علامه» خطاب میکردند. گستره دانش او از تاریخ، حقوق و سیاست تا مذهب، عرفان، فلسفه و ادبیات را دربرمیگیرد. از همکاری با مجلهها و نشریهها تا کار در فرهنگستان و دانشگاه و تألیف و تصحیح و ترجمه دشوارترین کتابها و متنها و نسخ فرهنگی و عرفانی حاصل کارنامه فکری و روشنفکری اوست. قلم او با این بضاعت عظیم از دانش، روان و جذاب و مدرن است و نه دچار سطحینگری و پرگویی ژورنالیسم سطحی میشود و نه آنچنان پیچیده و غامض که درک آن کسالتبار و دستنیافتنی باشد. موحد از ترکان پارسیگوی است و فصاحت کلام وی در فارسی، غبطهانگیز.» (روزنامه شرق، ۲ خرداد ۴۰۲)
موحد، متولد سال ۱۳۰۲ شهر تبریز است و دوران دبستان را در همین شهر پشت سر گذاشته. او دوره متوسطه را در مدارس تهران گذراند و در سال ۱۳۱۹ دیپلم ادبی گرفت. او که پس از درگذشت پدر، سرپرستی خانواده را بر عهده گرفته بود، در سال ۱۳۲۹ به استخدام شرکت نفت آبادان درآمد. این همان دورهای است که تحولات پرشمارش به علاوه سرنوشت تراژیک دکتر مصدق، نسلی عصیانگر و معترض را پدید آورد؛ از موحدی که میگوید از همان دوره در اندیشه بررسی زیروبم قصه نفت بوده تا جانفدایانی چون پویان و شعاعیان یا مبارزانی چون مهدی بازرگان و… همه ماحصل اتفاقات پربسامدی بودند که نسلی از ایرانیان در نیمه دوم دهه ۱۳۲۰ تا نیمه اول دهه ۱۳۳۰ تجربه کردند.
آقای موحد پس از کودتا، راهی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۸، مدرک دکتراي حقوق خصوصیاش را گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به کمبریج رفت و دورهای پرثمر را آغاز کرد؛ هم در زمینه حقوق بر دانش خود افزود و هم با ایرانشناسان سرشناس آن دوره، کسانی چون آربری و مینورسکی و لاکهارت رفت و آمد پیدا کرد. گنجینهای از آثاز خطی فارسی در کتابخانههای بریتانیا نیز در اختیارش بود تا نخستین قدمها برای تصحیح متون ادبی و تاریخی را بردارد.
تا این زمان ترجمهاش از سفرنامه ابنبطوطه هم منتشر شده و بزرگانی مانند مجتبی مینویی و جمالزاده را امیدوار کرده بود که نسلی دیگر از ادیبان ایرانی در راه است.
موحد پس از بازگشت به ایران، در قامت یک وکیل پایه یک دادگستری مشغول به کار شد. با سازمانی که رابطه استخدامی داشت هم همکاری را ادامه داد و به یکی از مشاوران حقوقی شرکت ملی نفت تبدیل شد. گفته میشود چنان اعتباری در اهالی نفت یافته بود که با تأسیس اوپک، به عنوان نماینده ایران راهی ژنو شد و برای ۶ماه معاونت اجرایی آن سازمان را برعهده گرفت و اوپک با جدیت و پیگیری او در همان ۶ ماه به سازمانی با گستره تاثیرگذاری جهانی تبدیل شد.
غیر از این، استاد موحد سابقه تدریس در دانشکدههای گوناگون نیز دارد.
پاسبان زبان فارسی
محمدعلی موحد، زاده تبریز است اما به گواه آثار و گفتهها و نوشتههایش، برایش تبریز و تهران و کرمان، سنندج و بوموسی و زاهدان، چابهار و مشهد و شیراز، اهواز و بوشهر و زنجان، ساری و اردبیل و ایلام فقط ذیل نام ایران معنا دارند: «ایرانی در هر کجای دنیا باشد بر مساله حفظ تمامیت ارضی کشورش تأکید دارد.» (تاریخ ایرانی، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲)
از ویژگیهای بازر موحد، پاسداشت و پاسبانی زبان فارسی است؛ از جمله میگوید...
ادامه در لینک زیر:
https://ensafnews.com/559963
#فرهیختگان راهی به رهایی
/مروری بر کار و کارنامه روشنفکر تبریزی ایراندوست/
علی نیلی، انصاف نیوز: «رئیسجمهور پزشکیان به منزل محمدعلی موحد رفته و با این ادیب پیشکسوت دیدار کرده است»؛ خبری است مانند دیگر خبرهای جلسه و نشست با این تفاوت که «میتواند» در قامت «لحظه تاسیس» به نقطه عطفی در نسبت ارباب قدرت و ارباب ادب در ایران بدل شود.
دیدار مسعود پزشکیان و محمدعلی موحد، به ویژه آنکه رئیس جمهور نه میزبان که میهمان بوده، از معدود دفعاتی است که بزرگی از اهالی سیاست، نزد بزرگی از اهالی فرهنگ رفته و به زانوی ادب نزد او نشسته است و به این اعتبار، اگر «تکریم اهل فرهنگ» به فرهنگواره رفتارها یا به بیان دیگر «الگوی مسلط» دولت مسعود پزشکیان بدل شود، یک «اتفاق تاریخی» رقم خورده است که میتواند غبارهای افق توسعه ایران را فروبنشاند.
موحد کیست؟
محمدعلی موحد برای خیلی از ایرانیان به واسطه کتاب گرامی «خواب آشفته نفت» شناخته شده است اما آن کتاب بزرگ، تنها گوشه کوچکی از آثار این ادیب و مورخ و ایرانشناس تبریزی است. علیرضا رجایی که خود در سیاستورزی اخلاقمدار صاحب نام است، در وصف موحد نوشته: «وسعت و تنوع فکری و مطالعاتی محمدعلی موحد شگفتانگیز است و چنانکه گفتهاند او شاید از آخرین بازماندههای نسلی باشد که آنها را «علامه» خطاب میکردند. گستره دانش او از تاریخ، حقوق و سیاست تا مذهب، عرفان، فلسفه و ادبیات را دربرمیگیرد. از همکاری با مجلهها و نشریهها تا کار در فرهنگستان و دانشگاه و تألیف و تصحیح و ترجمه دشوارترین کتابها و متنها و نسخ فرهنگی و عرفانی حاصل کارنامه فکری و روشنفکری اوست. قلم او با این بضاعت عظیم از دانش، روان و جذاب و مدرن است و نه دچار سطحینگری و پرگویی ژورنالیسم سطحی میشود و نه آنچنان پیچیده و غامض که درک آن کسالتبار و دستنیافتنی باشد. موحد از ترکان پارسیگوی است و فصاحت کلام وی در فارسی، غبطهانگیز.» (روزنامه شرق، ۲ خرداد ۴۰۲)
موحد، متولد سال ۱۳۰۲ شهر تبریز است و دوران دبستان را در همین شهر پشت سر گذاشته. او دوره متوسطه را در مدارس تهران گذراند و در سال ۱۳۱۹ دیپلم ادبی گرفت. او که پس از درگذشت پدر، سرپرستی خانواده را بر عهده گرفته بود، در سال ۱۳۲۹ به استخدام شرکت نفت آبادان درآمد. این همان دورهای است که تحولات پرشمارش به علاوه سرنوشت تراژیک دکتر مصدق، نسلی عصیانگر و معترض را پدید آورد؛ از موحدی که میگوید از همان دوره در اندیشه بررسی زیروبم قصه نفت بوده تا جانفدایانی چون پویان و شعاعیان یا مبارزانی چون مهدی بازرگان و… همه ماحصل اتفاقات پربسامدی بودند که نسلی از ایرانیان در نیمه دوم دهه ۱۳۲۰ تا نیمه اول دهه ۱۳۳۰ تجربه کردند.
آقای موحد پس از کودتا، راهی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۸، مدرک دکتراي حقوق خصوصیاش را گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به کمبریج رفت و دورهای پرثمر را آغاز کرد؛ هم در زمینه حقوق بر دانش خود افزود و هم با ایرانشناسان سرشناس آن دوره، کسانی چون آربری و مینورسکی و لاکهارت رفت و آمد پیدا کرد. گنجینهای از آثاز خطی فارسی در کتابخانههای بریتانیا نیز در اختیارش بود تا نخستین قدمها برای تصحیح متون ادبی و تاریخی را بردارد.
تا این زمان ترجمهاش از سفرنامه ابنبطوطه هم منتشر شده و بزرگانی مانند مجتبی مینویی و جمالزاده را امیدوار کرده بود که نسلی دیگر از ادیبان ایرانی در راه است.
موحد پس از بازگشت به ایران، در قامت یک وکیل پایه یک دادگستری مشغول به کار شد. با سازمانی که رابطه استخدامی داشت هم همکاری را ادامه داد و به یکی از مشاوران حقوقی شرکت ملی نفت تبدیل شد. گفته میشود چنان اعتباری در اهالی نفت یافته بود که با تأسیس اوپک، به عنوان نماینده ایران راهی ژنو شد و برای ۶ماه معاونت اجرایی آن سازمان را برعهده گرفت و اوپک با جدیت و پیگیری او در همان ۶ ماه به سازمانی با گستره تاثیرگذاری جهانی تبدیل شد.
غیر از این، استاد موحد سابقه تدریس در دانشکدههای گوناگون نیز دارد.
پاسبان زبان فارسی
محمدعلی موحد، زاده تبریز است اما به گواه آثار و گفتهها و نوشتههایش، برایش تبریز و تهران و کرمان، سنندج و بوموسی و زاهدان، چابهار و مشهد و شیراز، اهواز و بوشهر و زنجان، ساری و اردبیل و ایلام فقط ذیل نام ایران معنا دارند: «ایرانی در هر کجای دنیا باشد بر مساله حفظ تمامیت ارضی کشورش تأکید دارد.» (تاریخ ایرانی، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲)
از ویژگیهای بازر موحد، پاسداشت و پاسبانی زبان فارسی است؛ از جمله میگوید...
ادامه در لینک زیر:
https://ensafnews.com/559963
#فرهیختگان راهی به رهایی
انصاف نیوز
این تُرک پارسیگوی… | دیدار پزشکیان با محمدعلی موحد و لحظه تاسیس!
«رئیسجمهور پزشکیان به منزل محمدعلی موحد رفته و با این ادیب پیشکسوت دیدار کرده است»؛ خبری است مانند دیگر خبرهای جلسه و نشست با این تفاوت که «میتواند»
❤34👍7🥰4🤯1
Forwarded from Bukharamag
امروز بیست و هفتم آبان، نخستین سالروز درگذشت استاد صمد موحد است.
مجلۀ بخارا در عصر شنبه بیست و سوم دیماه ۱۴۰۲ شبی را به یادبود ایشان اختصاص داد. در آن نشست که در تالار فردوسی خانۀ اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، دکتر نصرالله پورجوادی، دکتر حسین معصومی همدانی، دکتر مریم مشرف، دکتر مسعود جعفری جزی و دکتر سعید کریمی سخنرانی کردند. همچنین از آخرین کتاب استاد صمد موحد، «در صحبت پیران» (حوزۀ عرفانی تبریز) که از سوی نشر کارنامه منتشر شده است، رونمایی شد.
یاد و خاطرۀ استاد صمد موحد را گرامی میداریم و در سالگرد درگذشت ایشان، فیلم آن نشست را بازنشر میکنیم.
مجلۀ بخارا در عصر شنبه بیست و سوم دیماه ۱۴۰۲ شبی را به یادبود ایشان اختصاص داد. در آن نشست که در تالار فردوسی خانۀ اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، دکتر نصرالله پورجوادی، دکتر حسین معصومی همدانی، دکتر مریم مشرف، دکتر مسعود جعفری جزی و دکتر سعید کریمی سخنرانی کردند. همچنین از آخرین کتاب استاد صمد موحد، «در صحبت پیران» (حوزۀ عرفانی تبریز) که از سوی نشر کارنامه منتشر شده است، رونمایی شد.
یاد و خاطرۀ استاد صمد موحد را گرامی میداریم و در سالگرد درگذشت ایشان، فیلم آن نشست را بازنشر میکنیم.
❤29👍4
Forwarded from گل های معرفت
این سخن پایان ندارد، بازگرد (۱)
قصهها در مثنوی بهانه و فرصتی هستند برای بیان ساحات وجودی انسان و رازهای حیات و هزارتوهای روح و روان؛ و مولانا آن گاه که فرصتی دست میدهد افسار ناطقه را رها میسازد تا گنبدی کند و در فضاهای لایتناهی جولان دهد. اما به زودی متوجه نازکیهای سخن و خطرهای ناشی از آن میشود و عنان سخن را در میکشد و با عبارتهایی چون "این سخن پایان ندارد... بازگرد" به خود نهیب میزند و بار دیگر به سر قصه میرود.
در فقرههای زیر از مثنوی معنوی کوشیدهام ضمن تلخیص و پرهیز از پارههای دشوار و دیریاب، مقصود گویندهی مثنوی را برای خوانندهی امروزی روشن سازم.
آمد از آفاقْ یارِ مهربان
یوسفِ صدّیق را شد میهمان
کآشنا بودند وقتِ کودکی
بر وِسادهیْ آشنایی متّکی...
گفت: چون بودی ز زندان و ز چاه؟
گفت: همچون در مُحاق و کاست، ماه
در مُحاق ار ماهِ نو گردد دوتا
نی در آخِر بدر گردد بر سما؟
گرچه دُردانه به هاون کوفتند
نورِ چشم و دل شد و بیند بلند
گندمی را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشهها بر ساختند
بارِ دیگر کوفتندش ز آسیا
قیمتش افزود و نان شد؛ جانفزا
باز نان را زیرِ دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهمِ هوشمند
باز آن جان چون که محوِ عشق گشت
يُعجِبُ الزُّرّاعَ آمد بعدِ کشت
این سخن پایان ندارد، باز گرد
تا که با یوسف چه گفت آن نیک مرد
(مثنوی معنوی، دفتر اول، تصحیح استاد موحد)
مولانا در مثالهای فوق در پی بیان این معناست که تحمل محنتها و مرارتها موجب فروزندگی گوهر آدمی میگردد و او را به کمال معنوی میرساند.
از منظر مولانا جوهر آدمیت در دگرگونیها و تبدّلها و "اطوار و منازل خلقت" به راهِ استعلاء و ارتقا میرود و هرگز متوقف یا تباه نمیگردد. او برای بیان مراتب وجود و مراحل تعالی و عروج بیتهای معروفی دارد، از جمله: این بیتها که سخت مشهور است:
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم...
-------------------------------
* وساده: مُتکّا، بالش
* محاق: پوشیده، و پنهان شدن ماه از دیدهها
* دُردانه به هاون کوفتن: در طب قدیم از پودر مروارید برای درمان التهابات چشمی و تقویت معده و قلب و غیره استفاده میشده است
* یُعجبُالزُرّاع: اشاره به آیه ۲۹ سوره فتح. [...چون کِشتهای است که جوانه خود برآوَرد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد.]
@golhaymarefat
🍃ادامه دارد
قصهها در مثنوی بهانه و فرصتی هستند برای بیان ساحات وجودی انسان و رازهای حیات و هزارتوهای روح و روان؛ و مولانا آن گاه که فرصتی دست میدهد افسار ناطقه را رها میسازد تا گنبدی کند و در فضاهای لایتناهی جولان دهد. اما به زودی متوجه نازکیهای سخن و خطرهای ناشی از آن میشود و عنان سخن را در میکشد و با عبارتهایی چون "این سخن پایان ندارد... بازگرد" به خود نهیب میزند و بار دیگر به سر قصه میرود.
در فقرههای زیر از مثنوی معنوی کوشیدهام ضمن تلخیص و پرهیز از پارههای دشوار و دیریاب، مقصود گویندهی مثنوی را برای خوانندهی امروزی روشن سازم.
آمد از آفاقْ یارِ مهربان
یوسفِ صدّیق را شد میهمان
کآشنا بودند وقتِ کودکی
بر وِسادهیْ آشنایی متّکی...
گفت: چون بودی ز زندان و ز چاه؟
گفت: همچون در مُحاق و کاست، ماه
در مُحاق ار ماهِ نو گردد دوتا
نی در آخِر بدر گردد بر سما؟
گرچه دُردانه به هاون کوفتند
نورِ چشم و دل شد و بیند بلند
گندمی را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشهها بر ساختند
بارِ دیگر کوفتندش ز آسیا
قیمتش افزود و نان شد؛ جانفزا
باز نان را زیرِ دندان کوفتند
گشت عقل و جان و فهمِ هوشمند
باز آن جان چون که محوِ عشق گشت
يُعجِبُ الزُّرّاعَ آمد بعدِ کشت
این سخن پایان ندارد، باز گرد
تا که با یوسف چه گفت آن نیک مرد
(مثنوی معنوی، دفتر اول، تصحیح استاد موحد)
مولانا در مثالهای فوق در پی بیان این معناست که تحمل محنتها و مرارتها موجب فروزندگی گوهر آدمی میگردد و او را به کمال معنوی میرساند.
از منظر مولانا جوهر آدمیت در دگرگونیها و تبدّلها و "اطوار و منازل خلقت" به راهِ استعلاء و ارتقا میرود و هرگز متوقف یا تباه نمیگردد. او برای بیان مراتب وجود و مراحل تعالی و عروج بیتهای معروفی دارد، از جمله: این بیتها که سخت مشهور است:
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم...
-------------------------------
* وساده: مُتکّا، بالش
* محاق: پوشیده، و پنهان شدن ماه از دیدهها
* دُردانه به هاون کوفتن: در طب قدیم از پودر مروارید برای درمان التهابات چشمی و تقویت معده و قلب و غیره استفاده میشده است
* یُعجبُالزُرّاع: اشاره به آیه ۲۹ سوره فتح. [...چون کِشتهای است که جوانه خود برآوَرد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد.]
@golhaymarefat
🍃ادامه دارد
❤47👍12👏4
🔻دهانِ درّهها وا مانده از افسونِ زیبایی
نخستین برفِ پاییزی است این برفی که میبارد
هبوطِ رازآمیزی است این برفی که میبارد
نگاهی ژرف دارد، ساکت و سنگین، حکیم است او
شگفتانگیزتر چیزی است این برفی که میبارد
دهانِ درّهها وا مانده از افسونِ زیبایی
سرآغازِ غزلخیزی است این برفی که میبارد
ولی در غیبتِ یار این شعف فرصت نخواهد یافت
چه هنگامِ غمانگیزی است این برفی که میبارد
جلالالدّین درونِ خانه با تشویش میگوید:
شبیهِ شمس تبریزی است این برفی که میبارد
تهران - ۲۷ آذر ۱۴۰۰
بیستوهشتمِ اسفند | سعید رضادوست
مجموعۀ غزل | نشر کتاب آبی | چاپ اوّل: ۱۴۰۱
@movahed1302
نخستین برفِ پاییزی است این برفی که میبارد
هبوطِ رازآمیزی است این برفی که میبارد
نگاهی ژرف دارد، ساکت و سنگین، حکیم است او
شگفتانگیزتر چیزی است این برفی که میبارد
دهانِ درّهها وا مانده از افسونِ زیبایی
سرآغازِ غزلخیزی است این برفی که میبارد
ولی در غیبتِ یار این شعف فرصت نخواهد یافت
چه هنگامِ غمانگیزی است این برفی که میبارد
جلالالدّین درونِ خانه با تشویش میگوید:
شبیهِ شمس تبریزی است این برفی که میبارد
تهران - ۲۷ آذر ۱۴۰۰
بیستوهشتمِ اسفند | سعید رضادوست
مجموعۀ غزل | نشر کتاب آبی | چاپ اوّل: ۱۴۰۱
@movahed1302
❤37👍7🥰3👏2🙏1
به شصت و دو یا به شستِ تو؟
در غزل ۱۴۷۲ دیوان شمس با مطلع:
دگربار دگربار ز زنجیر بجستم
از این بند واز این دام زبون گیر بجستم
بیتی آمده است که برخی مولویپژوهان را به این نتیجه رسانده است که مولانا در ۶۲ سالگی با شمس ملاقات کرده است:
به اندیشه مرا عقل فرو برد چهل سال
به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم
عبدالباقی گلپینارلی بر اساس این غزل گفته است که مولانا در شصت و دو سالگی شمس را ملاقات کرده است. اگر این نظر را بپذیریم، سالشمار عمر مولانا که بر اساس گفتههای مناقب نویسانی چون فریدون سپهسالار و افلاکی تنظیم شده است به هم میریزد.
بر این اساس مولانا متولد سال ۵۸۰ هجری قمری است و در سی و شش سالگی از بلخ مهاجرت کرده و در چهل و دو سالگی ازدواج نموده است. در دهه ششم عمرش در حلب و دمشق تحصیل میکرده و مثنوی را بعد از هشتاد سالگی سروده است.
هرطور که نگاه کنیم این امر محال است که مردی در شصت و دو سالگی اینگونه بیقرار شود و آن غزلیات آتشین را بسراید و در دهه نهم عمرش یک مثنوی بیست و شش هزار بیتی بسراید.
نظر آقای گلپینارلی مولویپژوههان را در سالشمار عمر مولانا دچار سرگردانی و شک و تردید کرده است. آقای ویلی از محققین انگلیسی، عدد شصت و دو در این غزل را مربوط به تاریخ شروع دفتر دوم مثنوی و بازگشت حسامالدین از معراج حقایق دانسته است و آن را ربطی به سال عمر مولانا نمیداند.
بنده - که البته نه مولویپژوهم و نه هیچ ادعایی دارم- هنگامی که این مطلب را در کتاب شمس تبریزی میخواندم، نکتهای به نظرم رسید و آن این است که احتمال میدهم این شصت و دو تصحیف شست ِ تو است و کلمه صید بعد از آن هم این نظر را تایید میکند:
به شست تو شدم صید و ز تدبیر بجستم
یعنی صید دام تو شدم و از تدبیر عقل رها شدم.
بنده حدس میزنم کاتبی که این غزل را کتابت میکرده است هنگام املای مولانا شستِ تو را شصت و دو شنیده است و باعث این بحث بین مولویپژوهان شده است. والله اعلم بالصواب
احمد نادری
@movahed1302
در غزل ۱۴۷۲ دیوان شمس با مطلع:
دگربار دگربار ز زنجیر بجستم
از این بند واز این دام زبون گیر بجستم
بیتی آمده است که برخی مولویپژوهان را به این نتیجه رسانده است که مولانا در ۶۲ سالگی با شمس ملاقات کرده است:
به اندیشه مرا عقل فرو برد چهل سال
به شصت و دو شدم صید و ز تدبیر بجستم
عبدالباقی گلپینارلی بر اساس این غزل گفته است که مولانا در شصت و دو سالگی شمس را ملاقات کرده است. اگر این نظر را بپذیریم، سالشمار عمر مولانا که بر اساس گفتههای مناقب نویسانی چون فریدون سپهسالار و افلاکی تنظیم شده است به هم میریزد.
بر این اساس مولانا متولد سال ۵۸۰ هجری قمری است و در سی و شش سالگی از بلخ مهاجرت کرده و در چهل و دو سالگی ازدواج نموده است. در دهه ششم عمرش در حلب و دمشق تحصیل میکرده و مثنوی را بعد از هشتاد سالگی سروده است.
هرطور که نگاه کنیم این امر محال است که مردی در شصت و دو سالگی اینگونه بیقرار شود و آن غزلیات آتشین را بسراید و در دهه نهم عمرش یک مثنوی بیست و شش هزار بیتی بسراید.
نظر آقای گلپینارلی مولویپژوههان را در سالشمار عمر مولانا دچار سرگردانی و شک و تردید کرده است. آقای ویلی از محققین انگلیسی، عدد شصت و دو در این غزل را مربوط به تاریخ شروع دفتر دوم مثنوی و بازگشت حسامالدین از معراج حقایق دانسته است و آن را ربطی به سال عمر مولانا نمیداند.
بنده - که البته نه مولویپژوهم و نه هیچ ادعایی دارم- هنگامی که این مطلب را در کتاب شمس تبریزی میخواندم، نکتهای به نظرم رسید و آن این است که احتمال میدهم این شصت و دو تصحیف شست ِ تو است و کلمه صید بعد از آن هم این نظر را تایید میکند:
به شست تو شدم صید و ز تدبیر بجستم
یعنی صید دام تو شدم و از تدبیر عقل رها شدم.
بنده حدس میزنم کاتبی که این غزل را کتابت میکرده است هنگام املای مولانا شستِ تو را شصت و دو شنیده است و باعث این بحث بین مولویپژوهان شده است. والله اعلم بالصواب
احمد نادری
@movahed1302
👍40❤13👏3
🔸با سلام خدمت دوستداران عزیز استاد موحد
خدا را حمد و سپاس بسیار میگوییم که حال استاد عزیزمان رو به بهبود است و اندک کسالت باقیمانده نیز با الطاف الهی و دعای خیر شما عزیزان برطرف خواهد شد و استاد نازنین به زودی از بیمارستان مرخص خواهند شد.
خدا را حمد و سپاس بسیار میگوییم که حال استاد عزیزمان رو به بهبود است و اندک کسالت باقیمانده نیز با الطاف الهی و دعای خیر شما عزیزان برطرف خواهد شد و استاد نازنین به زودی از بیمارستان مرخص خواهند شد.
❤128🙏10👍6🥰4👏3
🔻پیشکش به آستانِ روشنِ نفسهای استادم؛
دکتر محمّدعلی موحد
▫️بختِ جوان
خیره در آینه و سخت هراسان بودم
کرمِ ابریشمِ در پیلۀ زندان بودم
برف بارید به تاریکیِ گنگِ برهوت
برف من بودم و من فصلِ زمستان بودم
گیج میخورد درونِ سرِ من دود و دروغ
چون غریبی عربی در شبِ یُمگان بودم
«خوابِ آشفتۀ نفت» است که تعبیر شده
اینکه میبینم و ترسندۀ از آن بودم
سعی کردم برسم تا به بیابانِ شهود
سالها بود گرفتارِ خیابان بودم
خواب دیدم که رسیدم به شبِ فروردین
خواب دیدم که پسرخواندۀ باران بودم
«همه ذرّاتِ وجودم متبلور شده» بود
نتوانم که بگویم چه و چندان بودم
گاه موسیٰ شدم و گاه شدم ابراهیم
عازمِ خانقهِ پیرِ لواسان بودم
چشم بر هم زدم و شمس رسید از تبریز
خیره در مولویِ دوّمِ دوران بودم
بغض میخورد گره در قفسِ حنجرهام
من گره خورده به عرفانِ خراسان بودم
ناگهان موجِ صدا آمد و بیدار شدم
ناگهان دیدم در تیرۀ زندان بودم
▫️▫️▫️▫️
کوپه تاریکتر از پیش شد و من خاموش
محوِ برف و هیجان عازمِ تهران بودم
تهران | ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
سعید رضادوست
@movahed1302
دکتر محمّدعلی موحد
▫️بختِ جوان
خیره در آینه و سخت هراسان بودم
کرمِ ابریشمِ در پیلۀ زندان بودم
برف بارید به تاریکیِ گنگِ برهوت
برف من بودم و من فصلِ زمستان بودم
گیج میخورد درونِ سرِ من دود و دروغ
چون غریبی عربی در شبِ یُمگان بودم
«خوابِ آشفتۀ نفت» است که تعبیر شده
اینکه میبینم و ترسندۀ از آن بودم
سعی کردم برسم تا به بیابانِ شهود
سالها بود گرفتارِ خیابان بودم
خواب دیدم که رسیدم به شبِ فروردین
خواب دیدم که پسرخواندۀ باران بودم
«همه ذرّاتِ وجودم متبلور شده» بود
نتوانم که بگویم چه و چندان بودم
گاه موسیٰ شدم و گاه شدم ابراهیم
عازمِ خانقهِ پیرِ لواسان بودم
چشم بر هم زدم و شمس رسید از تبریز
خیره در مولویِ دوّمِ دوران بودم
بغض میخورد گره در قفسِ حنجرهام
من گره خورده به عرفانِ خراسان بودم
ناگهان موجِ صدا آمد و بیدار شدم
ناگهان دیدم در تیرۀ زندان بودم
▫️▫️▫️▫️
کوپه تاریکتر از پیش شد و من خاموش
محوِ برف و هیجان عازمِ تهران بودم
تهران | ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
سعید رضادوست
@movahed1302
❤36👍7👏5🔥3
🔴مصطفی ملکیان:
🔹اَشعر شعرای فارسی زبان به نظر من مولانا است. البته یکی از مولوی شناسان بزرگ روزگار ما آقای محمدعلی موحد، عین این تعبیر را به کار بردهاند و به نظر من حق با ایشان است چون واقعاً شاعر ترین شاعر فارسی زبان است نه ناظم ترین ناظم فارسی زبان؛ یعنی جوهرهی شعری در هیچ جای ادبیات ما مثل کلیات شمس پیدا نمیشود؛ یعنی کلیات شمس شاعرانه ترین اثری است که در ادبیات فارسی به نظر من ظهور کرده است و این هم یک امتیازی است برای مولانا.
( مصاحبه در امتداد آواز نیزار)
@movahed1302
🔹اَشعر شعرای فارسی زبان به نظر من مولانا است. البته یکی از مولوی شناسان بزرگ روزگار ما آقای محمدعلی موحد، عین این تعبیر را به کار بردهاند و به نظر من حق با ایشان است چون واقعاً شاعر ترین شاعر فارسی زبان است نه ناظم ترین ناظم فارسی زبان؛ یعنی جوهرهی شعری در هیچ جای ادبیات ما مثل کلیات شمس پیدا نمیشود؛ یعنی کلیات شمس شاعرانه ترین اثری است که در ادبیات فارسی به نظر من ظهور کرده است و این هم یک امتیازی است برای مولانا.
( مصاحبه در امتداد آواز نیزار)
@movahed1302
❤70👏12👍7🤔6🥰2😁2🤬1
Forwarded from گل های معرفت
«طریق شما را آموختم. به خدا بنالید: ای خدا این دولت را به ما تو نمودی، ما را به این هیچ راهی نبود. کرم تو نمود، باز کرم کن، و از ما این دولت را باز مستان.»
(مقالات شمس، تصحیح محمدعلی موحد، ص۷۵۶)
@golhaymarefat
(مقالات شمس، تصحیح محمدعلی موحد، ص۷۵۶)
@golhaymarefat
❤63👍7💯4👏3🤯1
Forwarded from مولیان| ادبیات فارسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رمزگشایی از مقالات پر رمز و راز شمس تبریزی
از نظرگاه استاد محمدعلی موحد
(با توجه به کتاب جواهرالقرآن غزالی)
@moliyanbook
از نظرگاه استاد محمدعلی موحد
(با توجه به کتاب جواهرالقرآن غزالی)
@moliyanbook
❤26👍5
در مرقومهای، اثر گرانسنگِ حضرت استاد محمدعلی موحد در خصوص جزایر سه گانۀ ایران، کتاب مستطاب «مبالغۀ مستعار...» معرفی شده است.
گامی است بسیار کوچک برای میهن عزیزمان و پاسداشت آن استاد کم مانندِ ژرف اندیش هیاهوپرهیز.
👇
گامی است بسیار کوچک برای میهن عزیزمان و پاسداشت آن استاد کم مانندِ ژرف اندیش هیاهوپرهیز.
👇
❤32👏5👍1
Forwarded from انجمن ايرانی مطالعات سازمان ملل متحد (Mehdi Mansouri)
📌 انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد منتشر کرد:
📝 عنوان مقاله:
«خاک مادرزادی»: نگاهی به کتابِ «مبالغۀ مستعار» دربارۀ جزایر سه گانۀ ایرانی
✏️ نویسندگان:
👤 دکتر ستار عزیزی
«عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلیسینا همدان»
👤 دکتر موسی کرمی
«دانشآموخته دکتری حقوق بینالملل دانشگاه قم»
🗓 تاریخ انتشار در تالار گفتگوی انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد: ۱۴۰۳/۱۱/۹
✅ جهت مطالعه کامل مقاله، به این «پیوند» مراجعه کنید.
#️⃣ #تالارگفتگو #مقاله
🆔 @unstudies
📝 عنوان مقاله:
«خاک مادرزادی»: نگاهی به کتابِ «مبالغۀ مستعار» دربارۀ جزایر سه گانۀ ایرانی
✏️ نویسندگان:
👤 دکتر ستار عزیزی
«عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلیسینا همدان»
👤 دکتر موسی کرمی
«دانشآموخته دکتری حقوق بینالملل دانشگاه قم»
🗓 تاریخ انتشار در تالار گفتگوی انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد: ۱۴۰۳/۱۱/۹
✅ جهت مطالعه کامل مقاله، به این «پیوند» مراجعه کنید.
#️⃣ #تالارگفتگو #مقاله
🆔 @unstudies
👍7🙏5