وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا ۖ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(٢٣٤)
معنی آیه:
زنهایی که همسراشون از دنیا میرن، باید چهار ماه و ده روز صبر کنن، دور از هر ازدواجی بمونن. وقتی این مدت تموم شد و دلشون خواست با کسی که براشون مناسبه زندگی تازهای رو شروع کنن، دیگه کسی حق نداره مانعشون بشه یا توی تصمیمشون دخالت کنه. خدا خوب میدونه شماها چی توی دلتونه و به همه کارهاتون باخبره.
معنی تک تک کلمه ها:
وَ: و، همچنین، همینطور که
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، همونایی که
يُتَوَفَّوْنَ: از دنیا میرن، جون به جانآفرین تسلیم میکنن، فوت میکنن
مِنْكُمْ: از بین شما، از شماها، از جمع شما
يَذَرُونَ: جا میذارن، باقی میذارن، به جا میذارن
أَزْوَاجًا: همسرانی، زنهایی که باهاشون بودن، شریک زندگیشون
يَتَرَبَّصْنَ: صبر میکنن، منتظر میمونن، خودشونو نگه میدارن
بِأَنْفُسِهِنَّ: با خودشون، برای خودشون، در دل و زندگیشون
أَرْبَعَةَ: چهار
أَشْهُرٍ: ماه ها
وَعَشْرًا: و ده روز
فَإِذَا: پس وقتی که، اونوقت که، وقتی بالاخره
بَلَغْنَ: رسیدن، تموم کردن، به سر رسوندن
أَجَلَهُنَّ: مدتشون، وقت انتظارشون، زمان عدّهشون
فَلَا: پس نه، در نتیجه نه، بنابراین نه
جُنَاحَ: گناه، اشکالی، ایرادی
عَلَيْكُمْ: بر شما، برای شما، گردن شما
فِيمَا: در چیزی که، تو اون کاری که، دربارهی اون چیزایی که
فَعَلْنَ: انجام دادن، انجام میدن، دست به کاری زدن
فِي أَنْفُسِهِنَّ: در زندگیشون، برای خودشون، تو دل خودشون
بِالْمَعْرُوفِ: با خوبی، به رسم درست، به شکل درست و منطقی
وَاللَّهُ: و خدا، و پروردگار، و خدایی که
بِمَا: به اونچه که، نسبت به چیزی که، از هر کاری که
تَعْمَلُونَ: انجام میدین، میکنین، دست میزنید
خَبِيرٌ: آگاهه، باخبره، خیلی خوب میدونه
این آیه میگه:
اگه یه مردی از دنیا رفت، و همسرش موند،اون زن باید صبر کنه، چهار ماه و ده روز.
ولی وقتی این مدت تموم شد، و دلش آروم شد، و زندگیش رو جمع و جور کرد، و خواست یه شروع تازه داشته باشه،
و بخواد دوباره دل بده، و بخواد یکی دیگه رو راه بده به زندگیش، هیچکس حق نداره جلوشو بگیره، هیچکس حق نداره نظرشو عوض کنه، هیچکس حق نداره بگه "زوده" یا "نمیتونی".
اون خودش صاحب انتخابشه. صاحب زندگیشه. صاحب دلشه.
و خدا خودش میدونه، که توی دل اون زن چی گذشته. که چقدر درد کشیده. چقدر اشک ریخته. چقدر محکم مونده. چقدر فکر کرده تا این تصمیمو گرفته.
خدا خبر داره. از نیتا، از دلها، از راهی که هر کسی میره.
نتیجه اینکه:
هر کسی یه راهی داره.یه دردهایی داره.
یه صبری داره. و یه وقتی لازم داره برای خوب شدن.
گاهی فقط باید نگاه کرد. فقط باید فهمید. فقط باید احترام گذاشت.
زندگی هر کسی دست خودشه. نه قانون توی ذهن مردم. نه حرفای پشت سر. نه ترس از قضاوتا.
پس قضاوت نکن. حکم صادر نکن. زندگی کسی رو به بند نکش.
تو خودت، باش.
خودت هم یه روز میرسی به این نقطهها.
اگه وقت رفتن یکی شد، وقت موندن یکی دیگه هست. زندگی همینه. میره، اما دوباره شروع میشه.
احترام بذار. دخالت نکن. همدلی کن.
خدا همیشه هست. حواسش به دلهاست.تو هم حواست باشه.
معنی آیه:
زنهایی که همسراشون از دنیا میرن، باید چهار ماه و ده روز صبر کنن، دور از هر ازدواجی بمونن. وقتی این مدت تموم شد و دلشون خواست با کسی که براشون مناسبه زندگی تازهای رو شروع کنن، دیگه کسی حق نداره مانعشون بشه یا توی تصمیمشون دخالت کنه. خدا خوب میدونه شماها چی توی دلتونه و به همه کارهاتون باخبره.
معنی تک تک کلمه ها:
وَ: و، همچنین، همینطور که
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، همونایی که
يُتَوَفَّوْنَ: از دنیا میرن، جون به جانآفرین تسلیم میکنن، فوت میکنن
مِنْكُمْ: از بین شما، از شماها، از جمع شما
يَذَرُونَ: جا میذارن، باقی میذارن، به جا میذارن
أَزْوَاجًا: همسرانی، زنهایی که باهاشون بودن، شریک زندگیشون
يَتَرَبَّصْنَ: صبر میکنن، منتظر میمونن، خودشونو نگه میدارن
بِأَنْفُسِهِنَّ: با خودشون، برای خودشون، در دل و زندگیشون
أَرْبَعَةَ: چهار
أَشْهُرٍ: ماه ها
وَعَشْرًا: و ده روز
فَإِذَا: پس وقتی که، اونوقت که، وقتی بالاخره
بَلَغْنَ: رسیدن، تموم کردن، به سر رسوندن
أَجَلَهُنَّ: مدتشون، وقت انتظارشون، زمان عدّهشون
فَلَا: پس نه، در نتیجه نه، بنابراین نه
جُنَاحَ: گناه، اشکالی، ایرادی
عَلَيْكُمْ: بر شما، برای شما، گردن شما
فِيمَا: در چیزی که، تو اون کاری که، دربارهی اون چیزایی که
فَعَلْنَ: انجام دادن، انجام میدن، دست به کاری زدن
فِي أَنْفُسِهِنَّ: در زندگیشون، برای خودشون، تو دل خودشون
بِالْمَعْرُوفِ: با خوبی، به رسم درست، به شکل درست و منطقی
وَاللَّهُ: و خدا، و پروردگار، و خدایی که
بِمَا: به اونچه که، نسبت به چیزی که، از هر کاری که
تَعْمَلُونَ: انجام میدین، میکنین، دست میزنید
خَبِيرٌ: آگاهه، باخبره، خیلی خوب میدونه
این آیه میگه:
اگه یه مردی از دنیا رفت، و همسرش موند،اون زن باید صبر کنه، چهار ماه و ده روز.
ولی وقتی این مدت تموم شد، و دلش آروم شد، و زندگیش رو جمع و جور کرد، و خواست یه شروع تازه داشته باشه،
و بخواد دوباره دل بده، و بخواد یکی دیگه رو راه بده به زندگیش، هیچکس حق نداره جلوشو بگیره، هیچکس حق نداره نظرشو عوض کنه، هیچکس حق نداره بگه "زوده" یا "نمیتونی".
اون خودش صاحب انتخابشه. صاحب زندگیشه. صاحب دلشه.
و خدا خودش میدونه، که توی دل اون زن چی گذشته. که چقدر درد کشیده. چقدر اشک ریخته. چقدر محکم مونده. چقدر فکر کرده تا این تصمیمو گرفته.
خدا خبر داره. از نیتا، از دلها، از راهی که هر کسی میره.
نتیجه اینکه:
هر کسی یه راهی داره.یه دردهایی داره.
یه صبری داره. و یه وقتی لازم داره برای خوب شدن.
گاهی فقط باید نگاه کرد. فقط باید فهمید. فقط باید احترام گذاشت.
زندگی هر کسی دست خودشه. نه قانون توی ذهن مردم. نه حرفای پشت سر. نه ترس از قضاوتا.
پس قضاوت نکن. حکم صادر نکن. زندگی کسی رو به بند نکش.
تو خودت، باش.
خودت هم یه روز میرسی به این نقطهها.
اگه وقت رفتن یکی شد، وقت موندن یکی دیگه هست. زندگی همینه. میره، اما دوباره شروع میشه.
احترام بذار. دخالت نکن. همدلی کن.
خدا همیشه هست. حواسش به دلهاست.تو هم حواست باشه.
وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ ۚ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَٰكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا ۚ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ(٢٣٥)
معنی آیه:
اشکالی نداره اگه دلت پیش یه زنی که توی عدّهست گیر کنه، یا حتی با یه اشارهی لطیف، یه کنایهی ملایم، بهش بفهمونی که دوسش داری.
خدا خوب میدونه که بالاخره یادت میافته، دلت میلرزه، فکرش میره تو سرت.ولی...پشت پرده باهاش قرار و مدار نذار،قول و قرار پنهونی نچین، مگه اینکه فقط حرفهای سربسته و کلی بزنی،نه صریح، نه مستقیم، نه واضح.
یادت نره، تا وقتی که عدّهش تموم نشده، حق نداری صیغه بخونی، حق نداری اسم ازدواج بیاری. خدا خوب میدونه که تو دلت چی میگذره، چی فکر میکنی، چی نیت داری. پس ازش حساب ببر، و مراقب دل و رفتارت باش،
و بدون که خدا، بخشندهست، صبوره، ولی حواسش به همه چیز هست.
معنی تک تک کلمهها:
لَا جُنَاحَ: گناه نداره ، اشکال نداره ، ایراد نداره
عَلَيْكُمْ: بر شما، گردن شما، به ضرر شما
فِيمَا: در چیزی که، توی موردی که، توی اون حالت
عَرَّضْتُمْ: کنایه زدید، اشاره کردید، حرف سربسته زدید
بِهِ: به اون، دربارهی اون، در مورد اون
مِنْ: از، بخاطر
خِطْبَةِ: خواستگاری، پیشنهاد ازدواج، علاقهنشون دادن
النِّسَاءِ: زنها، خانمها، بانوان
أَوْ: یا، یا اینکه، حتی
أَكْنَنْتُمْ: پنهون کردید، تو دلتون نگه داشتید، در ذهن داشتید
فِي: در، توی، داخل
أَنْفُسِكُمْ: دلهاتون، وجودتون، خودتون
عَلِمَ: خدا میدونه، آگاهه، باخبره
اللَّهُ: خدا، پروردگار، اون بالایی
أَنَّكُمْ: که شما، اینکه شما، شماها
سَتَذْكُرُونَهُنَّ: یادشون میافتید، بهشون فکر میکنید، دلتون پیششونه
وَلَٰكِنْ: ولی، اما، با این حال
لَا تُوَاعِدُوهُنَّ: باهاشون قرار نذارید، قولوقرار نذارید، دزدکی هماهنگ نکنید
سِرًّا: یواشکی، پنهونی، در خفا
إِلَّا: مگر، جز اینکه، فقط اگه
أَنْ: که، اگر، وقتی که
تَقُولُوا: بگید، حرف بزنید، ابراز کنید
قَوْلًا: حرفی، سخنی، جملهای
مَعْرُوفًا: درست و حسابی، معقول، شایسته
لَا تَعْزِمُوا: تصمیم نگیرید، مصمم نشید، اراده نکنید
عُقْدَةَ: بستنِ، پیوندِ، گرهِ
النِّكَاحِ: ازدواج، عقد، وصلت
حَتَّىٰ: تا وقتی که، تا، تا زمان
يَبْلُغَ: برسه، تموم بشه، سر برسه
الْكِتَابُ: حکم، دستور، نوشته
أَجَلَهُ: مهلتش، پایانش، وقتش
اعْلَمُوا: بدونید، آگاه باشید، حواستون باشه
أَنَّ: که، اینکه
اللَّهَ: خدا، پروردگار، آفریدگار
يَعْلَمُ: میدونه، آگاهه، خبر داره
مَا: اون چیزی که، هر چی که، هر آنچه
فِي: توی، در، داخل
أَنْفُسِكُمْ: دلهاتون، درونتون، ذهنتون
فَاحْذَرُوهُ: پس بترسید ازش، مراقبش باشید، حواستون بهش باشه
وَاعْلَمُوا: و بدونید، و آگاه باشید، و حواستون باشه
أَنَّ: که، اینکه، بدونید
اللَّهَ: خدا، اون بالا سری، خدای مهربون
غَفُورٌ: بخشنده، آمرزنده، گذشتکننده
حَلِيمٌ: بردبار، صبوره، آروم و مهربونه
این آیه میگه:
میتونی به زنی که شوهرش مرده و در ایام عده س فکر کنی. میتونی دلت بخواد. میتونی یواش، بیصدا، یه گوشهی دلت، بهش علاقه داشته باشی.
و میتونی با یه اشاره، یه کنایه، یه حرف نصفهنیمه، بفهمونی که دوستش داری. اشکالی نداره.
و خدا خودش میدونه. خدا باخبره از دلهاتون.
میدونه که نمیتونید بهش فکر نکنید. میدونه که دوست داشتن، دست خود آدم نیست.
اما... قراری نذار. قولی نده. قلبش رو نبند به خودت. گمراهش نکن. فریبش نده. هیچی رو مخفیانه جلو نبر.
تا وقتی عدّهش تموم نشده، عقد نکن. تا وقتی وقتش نرسیده، جلو نزن. صبور باش. محترمانه رفتار کن. پاک بمون.
خدا داره نگاه میکنه. خدا از درونتون خبر داره. خدا از فکراتون، نیتهاتون، تصمیمهاتون باخبره.
پس حواست باشه. حواست باشه که از خط نگذری.
و بدون که خدا هم میبخشه، هم صبر داره، و هم برات فرصت قائل میشه. ولی تو بیملاحظه نباش.
نتیجه اینکه:
دلت اگه پیش کسیه، اشکال نداره.اگه یکی رو دوست داری، طبیعیه.اگه دلت میلرزه، انسان بودنت رو نشون میده. ولی نباید بهخاطر احساس، حریمی رو بشکنی. نباید بهخاطر علاقه، دل کسی رو آتیش بزنی. نباید بخوای کسی رو مال خودت کنی، وقتی هنوز وقتش نیست.
تو عاشق بودن رو یاد بگیر، ولی با احترام. با نجابت. با حیا. با قاعدههای خدا.
چون عشق، وقتی حلال باشه، وقتی پاک باشه، یه عبادته. یه نور توی زندگیته. ولی اگه بیحد و مرز باشه، میسوزه. میلرزونه. میبره و دیگه برنمیگردونه.
پس حواست باشه: به دلت. به نیتت. به رفتارت. به احساست.
تو بندهی خدایی. و خدا، عاشق بندگیِ قشنگته.
معنی آیه:
اشکالی نداره اگه دلت پیش یه زنی که توی عدّهست گیر کنه، یا حتی با یه اشارهی لطیف، یه کنایهی ملایم، بهش بفهمونی که دوسش داری.
خدا خوب میدونه که بالاخره یادت میافته، دلت میلرزه، فکرش میره تو سرت.ولی...پشت پرده باهاش قرار و مدار نذار،قول و قرار پنهونی نچین، مگه اینکه فقط حرفهای سربسته و کلی بزنی،نه صریح، نه مستقیم، نه واضح.
یادت نره، تا وقتی که عدّهش تموم نشده، حق نداری صیغه بخونی، حق نداری اسم ازدواج بیاری. خدا خوب میدونه که تو دلت چی میگذره، چی فکر میکنی، چی نیت داری. پس ازش حساب ببر، و مراقب دل و رفتارت باش،
و بدون که خدا، بخشندهست، صبوره، ولی حواسش به همه چیز هست.
معنی تک تک کلمهها:
لَا جُنَاحَ: گناه نداره ، اشکال نداره ، ایراد نداره
عَلَيْكُمْ: بر شما، گردن شما، به ضرر شما
فِيمَا: در چیزی که، توی موردی که، توی اون حالت
عَرَّضْتُمْ: کنایه زدید، اشاره کردید، حرف سربسته زدید
بِهِ: به اون، دربارهی اون، در مورد اون
مِنْ: از، بخاطر
خِطْبَةِ: خواستگاری، پیشنهاد ازدواج، علاقهنشون دادن
النِّسَاءِ: زنها، خانمها، بانوان
أَوْ: یا، یا اینکه، حتی
أَكْنَنْتُمْ: پنهون کردید، تو دلتون نگه داشتید، در ذهن داشتید
فِي: در، توی، داخل
أَنْفُسِكُمْ: دلهاتون، وجودتون، خودتون
عَلِمَ: خدا میدونه، آگاهه، باخبره
اللَّهُ: خدا، پروردگار، اون بالایی
أَنَّكُمْ: که شما، اینکه شما، شماها
سَتَذْكُرُونَهُنَّ: یادشون میافتید، بهشون فکر میکنید، دلتون پیششونه
وَلَٰكِنْ: ولی، اما، با این حال
لَا تُوَاعِدُوهُنَّ: باهاشون قرار نذارید، قولوقرار نذارید، دزدکی هماهنگ نکنید
سِرًّا: یواشکی، پنهونی، در خفا
إِلَّا: مگر، جز اینکه، فقط اگه
أَنْ: که، اگر، وقتی که
تَقُولُوا: بگید، حرف بزنید، ابراز کنید
قَوْلًا: حرفی، سخنی، جملهای
مَعْرُوفًا: درست و حسابی، معقول، شایسته
لَا تَعْزِمُوا: تصمیم نگیرید، مصمم نشید، اراده نکنید
عُقْدَةَ: بستنِ، پیوندِ، گرهِ
النِّكَاحِ: ازدواج، عقد، وصلت
حَتَّىٰ: تا وقتی که، تا، تا زمان
يَبْلُغَ: برسه، تموم بشه، سر برسه
الْكِتَابُ: حکم، دستور، نوشته
أَجَلَهُ: مهلتش، پایانش، وقتش
اعْلَمُوا: بدونید، آگاه باشید، حواستون باشه
أَنَّ: که، اینکه
اللَّهَ: خدا، پروردگار، آفریدگار
يَعْلَمُ: میدونه، آگاهه، خبر داره
مَا: اون چیزی که، هر چی که، هر آنچه
فِي: توی، در، داخل
أَنْفُسِكُمْ: دلهاتون، درونتون، ذهنتون
فَاحْذَرُوهُ: پس بترسید ازش، مراقبش باشید، حواستون بهش باشه
وَاعْلَمُوا: و بدونید، و آگاه باشید، و حواستون باشه
أَنَّ: که، اینکه، بدونید
اللَّهَ: خدا، اون بالا سری، خدای مهربون
غَفُورٌ: بخشنده، آمرزنده، گذشتکننده
حَلِيمٌ: بردبار، صبوره، آروم و مهربونه
این آیه میگه:
میتونی به زنی که شوهرش مرده و در ایام عده س فکر کنی. میتونی دلت بخواد. میتونی یواش، بیصدا، یه گوشهی دلت، بهش علاقه داشته باشی.
و میتونی با یه اشاره، یه کنایه، یه حرف نصفهنیمه، بفهمونی که دوستش داری. اشکالی نداره.
و خدا خودش میدونه. خدا باخبره از دلهاتون.
میدونه که نمیتونید بهش فکر نکنید. میدونه که دوست داشتن، دست خود آدم نیست.
اما... قراری نذار. قولی نده. قلبش رو نبند به خودت. گمراهش نکن. فریبش نده. هیچی رو مخفیانه جلو نبر.
تا وقتی عدّهش تموم نشده، عقد نکن. تا وقتی وقتش نرسیده، جلو نزن. صبور باش. محترمانه رفتار کن. پاک بمون.
خدا داره نگاه میکنه. خدا از درونتون خبر داره. خدا از فکراتون، نیتهاتون، تصمیمهاتون باخبره.
پس حواست باشه. حواست باشه که از خط نگذری.
و بدون که خدا هم میبخشه، هم صبر داره، و هم برات فرصت قائل میشه. ولی تو بیملاحظه نباش.
نتیجه اینکه:
دلت اگه پیش کسیه، اشکال نداره.اگه یکی رو دوست داری، طبیعیه.اگه دلت میلرزه، انسان بودنت رو نشون میده. ولی نباید بهخاطر احساس، حریمی رو بشکنی. نباید بهخاطر علاقه، دل کسی رو آتیش بزنی. نباید بخوای کسی رو مال خودت کنی، وقتی هنوز وقتش نیست.
تو عاشق بودن رو یاد بگیر، ولی با احترام. با نجابت. با حیا. با قاعدههای خدا.
چون عشق، وقتی حلال باشه، وقتی پاک باشه، یه عبادته. یه نور توی زندگیته. ولی اگه بیحد و مرز باشه، میسوزه. میلرزونه. میبره و دیگه برنمیگردونه.
پس حواست باشه: به دلت. به نیتت. به رفتارت. به احساست.
تو بندهی خدایی. و خدا، عاشق بندگیِ قشنگته.
لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ(٢٣٦)
یه معنی ساده:
اگر با زنی ازدواج کرده باشی، ولی هنوز با او همبستر نشده باشی یا مهریهای برایش تعیین نکرده باشی، طلاق دادنش اشکالی نداره؛
اما اگه مهریهای براش مشخص نکردی، پیش از جدایی، دلش رو با هدیهای شایسته خوش کن.
البته هر کسی به اندازه توان و داشتههاش؛ آدم پولدار به اندازۀ وسعت و دارایی خودش، و اونکه دستش تنگه، به اندازه توان کوچیکش.
و این کار یه وظیفهست، نشونهای از آدمهای باوجدان، پاکدل و درستکردار.
معنی تک تک کلمهها:
لَا: نه، هیچ، اصلاً
جُنَاحَ: گناه، ایراد، اشکال
عَلَيْكُمْ: بر گردنتون، به عهدتون، متوجه شما
إِنْ: اگه، اگر، در صورتی که
طَلَّقْتُمُ: طلاق دادین، جدا شدین، قطع رابطه کردین
النِّسَاءَ: زنها، همسرها، بانوها
مَا: تا وقتی که، مادامی که، تا زمانی که
لم تَمَسُّوهُنَّ: باهاشون نزدیکی نکردین، باهاشون همبستر نشدین
أَوْ: یا، یا اینکه، یا حتی
تَفْرِضُوا: مشخص نکردین، تعیین نکردین، ثبت نکردین
لَهُنَّ: براشون، به نام اونها، واسهشون
فَرِيضَةً: مهریه، چیزی که براشون واجب شده باشه، حق مالی
مَتِّعُوهُنَّ: یه چیزی بدین بهشون، خوشحالشون کنین، یه هدیهای بهشون بدین
عَلَى: طبق، بر اساس، با توجه به
الْمُوسِعِ: آدم پولدار، دستوبالدار، کسی که وضعش خوبه
قَدَرُهُ: در حد توانش، به اندازه وسعش، به اندازه جیبش
الْمُقْتِرِ: آدم کمدرآمد، تنگدست، بیپول
قَدَرُهُ: در حد توان خودش، به اندازه وسع خودش، در حد جیبش
مَتَاعًا: هدیهای، چیزی برای خوشحالکردن، یه چیزی که به دلشون بشینه
بِالْمَعْرُوفِ: با نیکی، با ادب و احترام، مثل آدم حسابی
حَقًّا: واقعاً، حتماً، بیچونوچرا
عَلَى: بر دوش، به گردن، وظیفۀ
الْمُحْسِنِينَ: آدمای نیکوکار، دلپاکا، کسانی که خوب و با انصافان
این آیه میگه:
اگه با کسی عقد کردی، ولی هنوز باهاش همبستر نشدی، یا براش مهریهای تعیین نکردی، اگه بخوای طلاقش بدی، اشکالی نداره. گناهی برات نیست. کسی هم ملامتت نمیکنه.
اما، اگه هنوز مهریهای تعیین نشده، قبل از اینکه جدا شی، یه چیزی، یه هدیه، یه دلخوشی،براش کنار بذار. یه چیزی که دلش آروم شه. که احساس بیپناهی نکنه. که تلخیِ طلاق، واسش کمتر بشه.
حالا، اونی که دستش بازه، به اندازۀ جیبش ببخشه. سخاوتمند باشه. کم نذاره.
اونی هم که تنگدسته، قد توان خودش، همین که نیتش پاک باشه، همین که با دلش بده، کافیه.
آره یه دلشکسته رو بیدلخوشی رها نکن. بیمهری نکن. بخشنده باش.
آدم خوب، آدم حسابی، بلده تو لحظۀ رفتن هم، مُرَوّت داشته باشه.
نتیجه اینکه:
همه چی فقط سر شروع زندگی نیست. بلکه آخرش هم مهمه. بلکه رفتار موقع جدایی هم مهمه.
تو رفتنهاته که مردونگیت معلوم میشه.
تو دلبرداشتناته که بزرگیت دیده میشه.
زندگی همیشه به وصال نمیرسه. بعضی وقتا قراره جدا شی.اما اون جدایی، نباید بیرحم باشه.
نباید بیهدیه، بیخاطره، بیاحترام باشه.
توی کار، توی دوستی، توی زندگی… وقتی چیزی تموم میشه، یه رسم قشنگ بذار براش. یه دلخوشی کوچیک. یه یادگاری مهربون.
آدم خوب، تا آخرش خوب میمونه.
حتی تو خداحافظیها.
یه معنی ساده:
اگر با زنی ازدواج کرده باشی، ولی هنوز با او همبستر نشده باشی یا مهریهای برایش تعیین نکرده باشی، طلاق دادنش اشکالی نداره؛
اما اگه مهریهای براش مشخص نکردی، پیش از جدایی، دلش رو با هدیهای شایسته خوش کن.
البته هر کسی به اندازه توان و داشتههاش؛ آدم پولدار به اندازۀ وسعت و دارایی خودش، و اونکه دستش تنگه، به اندازه توان کوچیکش.
و این کار یه وظیفهست، نشونهای از آدمهای باوجدان، پاکدل و درستکردار.
معنی تک تک کلمهها:
لَا: نه، هیچ، اصلاً
جُنَاحَ: گناه، ایراد، اشکال
عَلَيْكُمْ: بر گردنتون، به عهدتون، متوجه شما
إِنْ: اگه، اگر، در صورتی که
طَلَّقْتُمُ: طلاق دادین، جدا شدین، قطع رابطه کردین
النِّسَاءَ: زنها، همسرها، بانوها
مَا: تا وقتی که، مادامی که، تا زمانی که
لم تَمَسُّوهُنَّ: باهاشون نزدیکی نکردین، باهاشون همبستر نشدین
أَوْ: یا، یا اینکه، یا حتی
تَفْرِضُوا: مشخص نکردین، تعیین نکردین، ثبت نکردین
لَهُنَّ: براشون، به نام اونها، واسهشون
فَرِيضَةً: مهریه، چیزی که براشون واجب شده باشه، حق مالی
مَتِّعُوهُنَّ: یه چیزی بدین بهشون، خوشحالشون کنین، یه هدیهای بهشون بدین
عَلَى: طبق، بر اساس، با توجه به
الْمُوسِعِ: آدم پولدار، دستوبالدار، کسی که وضعش خوبه
قَدَرُهُ: در حد توانش، به اندازه وسعش، به اندازه جیبش
الْمُقْتِرِ: آدم کمدرآمد، تنگدست، بیپول
قَدَرُهُ: در حد توان خودش، به اندازه وسع خودش، در حد جیبش
مَتَاعًا: هدیهای، چیزی برای خوشحالکردن، یه چیزی که به دلشون بشینه
بِالْمَعْرُوفِ: با نیکی، با ادب و احترام، مثل آدم حسابی
حَقًّا: واقعاً، حتماً، بیچونوچرا
عَلَى: بر دوش، به گردن، وظیفۀ
الْمُحْسِنِينَ: آدمای نیکوکار، دلپاکا، کسانی که خوب و با انصافان
این آیه میگه:
اگه با کسی عقد کردی، ولی هنوز باهاش همبستر نشدی، یا براش مهریهای تعیین نکردی، اگه بخوای طلاقش بدی، اشکالی نداره. گناهی برات نیست. کسی هم ملامتت نمیکنه.
اما، اگه هنوز مهریهای تعیین نشده، قبل از اینکه جدا شی، یه چیزی، یه هدیه، یه دلخوشی،براش کنار بذار. یه چیزی که دلش آروم شه. که احساس بیپناهی نکنه. که تلخیِ طلاق، واسش کمتر بشه.
حالا، اونی که دستش بازه، به اندازۀ جیبش ببخشه. سخاوتمند باشه. کم نذاره.
اونی هم که تنگدسته، قد توان خودش، همین که نیتش پاک باشه، همین که با دلش بده، کافیه.
آره یه دلشکسته رو بیدلخوشی رها نکن. بیمهری نکن. بخشنده باش.
آدم خوب، آدم حسابی، بلده تو لحظۀ رفتن هم، مُرَوّت داشته باشه.
نتیجه اینکه:
همه چی فقط سر شروع زندگی نیست. بلکه آخرش هم مهمه. بلکه رفتار موقع جدایی هم مهمه.
تو رفتنهاته که مردونگیت معلوم میشه.
تو دلبرداشتناته که بزرگیت دیده میشه.
زندگی همیشه به وصال نمیرسه. بعضی وقتا قراره جدا شی.اما اون جدایی، نباید بیرحم باشه.
نباید بیهدیه، بیخاطره، بیاحترام باشه.
توی کار، توی دوستی، توی زندگی… وقتی چیزی تموم میشه، یه رسم قشنگ بذار براش. یه دلخوشی کوچیک. یه یادگاری مهربون.
آدم خوب، تا آخرش خوب میمونه.
حتی تو خداحافظیها.
وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۚ وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(٢٣٧)
معنی آیه:
اگه قبل از اینکه با هم زندگی رو شروع کنین، قبل از اینکه به هم نزدیک بشین،
طلاقش بدی، ولی براش مهریه تعیین کرده باشی، باید نصف اون مهریه رو بهش بدی. این حقشه. این سهمشه.
مگر اینکه خودش دلبزرگی کنه، از حقش بگذره، یا ولیّش، کسی که کار عقد دستشه، گذشت کنه و ببخشه.
ولی اگه ببخشید، خیلی به تقوا نزدکتره، و خیلی قشنگتره.
و حواست باشه، خدا داره نگاه میکنه.
میبینه چی میدی،
میبینه چطور میگذری،
میبینه چطور جدا میشی.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
إِنْ: اگه، اگر، در صورتی که
طَلَّقْتُمُوهُنَّ: طلاقشون بدین، ازشون جدا بشین، عقدو به هم بزنین
مِنْ: از، قبل از، پیش از
قَبْلِ: قبل، پیش از، زودتر از
أَنْ: اینکه، که، تا اینکه
تَمَسُّوهُنَّ: بهشون نزدیک بشین، باهاشون همبستر بشین، رابطه داشته باشین
وَ قَدْ: و در حالی که، و البته، و همزمان
فَرَضْتُمْ: تعیین کردین، مشخص کردین، مقرر کردین
لَهُنَّ: برای اونها، واسهشون، به نفعشون
فَرِيضَةً: مهریه، حق مالی، چیزی که باید پرداخت شه
فَنِصْفُ: پس نصفِ، یعنی پنجاه درصد، نیمهی
مَا: اون چیزی که، هر چی که، مقدارِ
فَرَضْتُمْ: تعیین کردین، نوشتین، قرار گذاشتین
إِلَّا: مگر اینکه، جز اینکه، بهجز
أَنْ: اینکه، تا اینکه، اگر
يَعْفُونَ: ببخشن، صرفنظر کنن، از حقشون بگذرن
أَوْ: یا، یا اینکه، یا حتی
يَعْفُوَ: ببخشه، بگذره، صرفنظر کنه
الَّذِي: کسی که، اونکه، آن کسی که
بِيَدِهِ: توی دستشه، اختیارشه، در قدرتشه
عُقْدَةُ: گره، پیوند، بند
النِّكَاحِ: ازدواج، عقد، پیوند زناشویی
وَ أَنْ: و اینکه، و اگر، و همچنین
تَعْفُوا: شما ببخشین، گذشت کنین، نادیده بگیرین
أَقْرَبُ: نزدیکتره، بهتره، شایستهتره
لِلتَّقْوَىٰ: به تقوا، به خداترسی، به پرهیزکاری
لَا تَنْسَوُا: فراموش نکنین، از یادتون نره، بیخیال نشین
الْفَضْلَ: بزرگی، مهربونی، بخشندگی
بَيْنَكُمْ: بین خودتون، در رابطۀتون، توی تعاملاتتون
إِنَّ: چون، حقیقتاً، قطعاً
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
بِمَا: به هر چی که، به اونچه که، نسبت به اون
تَعْمَلُونَ: انجام میدین، رفتار میکنین
بَصِيرٌ: بیناست، میبینه، آگاهه
این آیه میگه:
اگه عقد کردی، ولی هنوز باهاش همبستر نشدی ... و قبل از اینکه بخوای بری سمتش، طلاقش دادی... باید نصف مهریهای که براش تعیین کردی رو بدی. نصفشو. نه کمتر، نه بیشتر.
مگه اینکه...
یا خودش دلِ بزرگ داشته باشه، و بیخیال مهریهش بشه... یا ولیّش (مثلاً پدرش یا کسی که وکیلشه)، ازش بگذره.
اون وقت دیگه لازم نیست چیزی بدی.
اما... اگه تو خودت مرد باشی و بزرگی کنی...
خودت ببخشی، خودت ببخشی حتی اگه لازم نبوده ببخشی...
این، یعنی تقوا.
یعنی پاکدلی.
یعنی انسانیت.
خدا همه چی رو میبینه. میدونه کی چیکار کرده. کی گذشت کرده. کی سخت نگرفته. کی اهل مرامه، و کی اهل بزرگیه.
نتیجه اینکه:
زندگی فقط معامله و حساب و کتاب نیست.
همیشه زور گفتن و قانون پیش کشیدن هنر نیست.
بعضی وقتا، مردونگی یعنی کوتاه اومدن.
یعنی بخشیدن. یعنی گذشتن، حتی وقتی حق با توئه.
طلاق هم یهجور معاملهس. یهجور امتحانه و تو میتونی سخت بگیری، میتونی راحت رد شی.
ولی اگه بخوای خدایی رفتار کنی، اگه بخوای آدم حسابی باشی، باید جای حساب، مرام بذاری.
و خدا میخواد ببینه کی اهل مرامه. و کی بهخاطر خدا میبخشه. و کی ته دلش نرمه.
پس حواست باشه...
هر جا که حق با توئه، لزومی نداره تا تهش بری.
بعضی وقتا بزرگ بودن یعنی یه قدم بری عقب، تا خدا چند قدم بیاد جلو.
نتیجه اینکه:
آدم بزرگ، تو دلِ درد، دل بزرگ داره.
اونی که میبخشه، سبکتر راه میره.
توی هر رابطهای، حتی اگه حق با تو باشه، اگه گذشت کنی، خدا پشتته.
تو زندگی روزمرهمون هم، همیشه پای حق و حساب وسطه.
پول پیش خونه رو گرفتی، ولی بهش ندادی خونه رو؟ برگردون حتی اگه قانون نگفته.
با کسی نامزد بودی، بهم خورد؟ حقشه که محترمانه تمومش کنی، حتی اگه دلت رو شکسته باشه.
تو معامله، تو رفاقت، تو قول و قرار... اگه یهجا دیدی میتونی سخت نگیری، نگیر.
اگه میتونی ببخشی، ببخش.
خدا حواسش هست.
بزرگی به گذشتنه، نه به گرفتن همهی اون چیزیه که قانون میگه حقته.
معنی آیه:
اگه قبل از اینکه با هم زندگی رو شروع کنین، قبل از اینکه به هم نزدیک بشین،
طلاقش بدی، ولی براش مهریه تعیین کرده باشی، باید نصف اون مهریه رو بهش بدی. این حقشه. این سهمشه.
مگر اینکه خودش دلبزرگی کنه، از حقش بگذره، یا ولیّش، کسی که کار عقد دستشه، گذشت کنه و ببخشه.
ولی اگه ببخشید، خیلی به تقوا نزدکتره، و خیلی قشنگتره.
و حواست باشه، خدا داره نگاه میکنه.
میبینه چی میدی،
میبینه چطور میگذری،
میبینه چطور جدا میشی.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
إِنْ: اگه، اگر، در صورتی که
طَلَّقْتُمُوهُنَّ: طلاقشون بدین، ازشون جدا بشین، عقدو به هم بزنین
مِنْ: از، قبل از، پیش از
قَبْلِ: قبل، پیش از، زودتر از
أَنْ: اینکه، که، تا اینکه
تَمَسُّوهُنَّ: بهشون نزدیک بشین، باهاشون همبستر بشین، رابطه داشته باشین
وَ قَدْ: و در حالی که، و البته، و همزمان
فَرَضْتُمْ: تعیین کردین، مشخص کردین، مقرر کردین
لَهُنَّ: برای اونها، واسهشون، به نفعشون
فَرِيضَةً: مهریه، حق مالی، چیزی که باید پرداخت شه
فَنِصْفُ: پس نصفِ، یعنی پنجاه درصد، نیمهی
مَا: اون چیزی که، هر چی که، مقدارِ
فَرَضْتُمْ: تعیین کردین، نوشتین، قرار گذاشتین
إِلَّا: مگر اینکه، جز اینکه، بهجز
أَنْ: اینکه، تا اینکه، اگر
يَعْفُونَ: ببخشن، صرفنظر کنن، از حقشون بگذرن
أَوْ: یا، یا اینکه، یا حتی
يَعْفُوَ: ببخشه، بگذره، صرفنظر کنه
الَّذِي: کسی که، اونکه، آن کسی که
بِيَدِهِ: توی دستشه، اختیارشه، در قدرتشه
عُقْدَةُ: گره، پیوند، بند
النِّكَاحِ: ازدواج، عقد، پیوند زناشویی
وَ أَنْ: و اینکه، و اگر، و همچنین
تَعْفُوا: شما ببخشین، گذشت کنین، نادیده بگیرین
أَقْرَبُ: نزدیکتره، بهتره، شایستهتره
لِلتَّقْوَىٰ: به تقوا، به خداترسی، به پرهیزکاری
لَا تَنْسَوُا: فراموش نکنین، از یادتون نره، بیخیال نشین
الْفَضْلَ: بزرگی، مهربونی، بخشندگی
بَيْنَكُمْ: بین خودتون، در رابطۀتون، توی تعاملاتتون
إِنَّ: چون، حقیقتاً، قطعاً
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
بِمَا: به هر چی که، به اونچه که، نسبت به اون
تَعْمَلُونَ: انجام میدین، رفتار میکنین
بَصِيرٌ: بیناست، میبینه، آگاهه
این آیه میگه:
اگه عقد کردی، ولی هنوز باهاش همبستر نشدی ... و قبل از اینکه بخوای بری سمتش، طلاقش دادی... باید نصف مهریهای که براش تعیین کردی رو بدی. نصفشو. نه کمتر، نه بیشتر.
مگه اینکه...
یا خودش دلِ بزرگ داشته باشه، و بیخیال مهریهش بشه... یا ولیّش (مثلاً پدرش یا کسی که وکیلشه)، ازش بگذره.
اون وقت دیگه لازم نیست چیزی بدی.
اما... اگه تو خودت مرد باشی و بزرگی کنی...
خودت ببخشی، خودت ببخشی حتی اگه لازم نبوده ببخشی...
این، یعنی تقوا.
یعنی پاکدلی.
یعنی انسانیت.
خدا همه چی رو میبینه. میدونه کی چیکار کرده. کی گذشت کرده. کی سخت نگرفته. کی اهل مرامه، و کی اهل بزرگیه.
نتیجه اینکه:
زندگی فقط معامله و حساب و کتاب نیست.
همیشه زور گفتن و قانون پیش کشیدن هنر نیست.
بعضی وقتا، مردونگی یعنی کوتاه اومدن.
یعنی بخشیدن. یعنی گذشتن، حتی وقتی حق با توئه.
طلاق هم یهجور معاملهس. یهجور امتحانه و تو میتونی سخت بگیری، میتونی راحت رد شی.
ولی اگه بخوای خدایی رفتار کنی، اگه بخوای آدم حسابی باشی، باید جای حساب، مرام بذاری.
و خدا میخواد ببینه کی اهل مرامه. و کی بهخاطر خدا میبخشه. و کی ته دلش نرمه.
پس حواست باشه...
هر جا که حق با توئه، لزومی نداره تا تهش بری.
بعضی وقتا بزرگ بودن یعنی یه قدم بری عقب، تا خدا چند قدم بیاد جلو.
نتیجه اینکه:
آدم بزرگ، تو دلِ درد، دل بزرگ داره.
اونی که میبخشه، سبکتر راه میره.
توی هر رابطهای، حتی اگه حق با تو باشه، اگه گذشت کنی، خدا پشتته.
تو زندگی روزمرهمون هم، همیشه پای حق و حساب وسطه.
پول پیش خونه رو گرفتی، ولی بهش ندادی خونه رو؟ برگردون حتی اگه قانون نگفته.
با کسی نامزد بودی، بهم خورد؟ حقشه که محترمانه تمومش کنی، حتی اگه دلت رو شکسته باشه.
تو معامله، تو رفاقت، تو قول و قرار... اگه یهجا دیدی میتونی سخت نگیری، نگیر.
اگه میتونی ببخشی، ببخش.
خدا حواسش هست.
بزرگی به گذشتنه، نه به گرفتن همهی اون چیزیه که قانون میگه حقته.
شرح:
توی باغ، توی باغچه، شما دو تا دانه را بکار، یکی بیمغز، یکی مغزدار .
و سالها بعد بیا تماشا و نظاره کن.
میبینی آنکه مغزدار بود، سبز شد، جوانه زد، بالا آمد، نهال شد، درخت شد، تنومند، تناور، و چه سایهای، و چه ثمری و چه شکوهی!
اما آنکه بیمغز بود، هیچ اثری از آن نیست و هیچ نشانی از رویش و حیات ندارد.
خاکها را هم کنار بزنی، میبینی هیچ خبری از آن نیست نه ریشه، نه ردپا، نه امیدی.
چی شد، کجا رفت، خاک شد. چرا؟
چون بیمغز بود، و چون بیمغز بود، بهجای آنکه او از خاک استفاده کند، خاک از او استفاده کرد و او شد قربانی نه خالق شرایط، شد ابزار نه عامل تاثیر.
همراه و همرنگ شرایط شد، تأثیر نگذاشت، تأثیر گرفت و چون آینهای بیروح، فقط بازتاب داد نه آفرینش، منفعل شد نه فعال.
اما آنکه مغزدار بود، از خاک استفاده کرد. گفت: چرا من بشوم مثل تو؟ تو باش مثل من.
چرا من خاک بشوم، تو درخت باش!
و شد.
ببین! دانهای که مغز داشته باشد، از خاک، درخت میسازد؛ از موجودی مرده، وجودی زنده و پویا و بارور میسازد.
حالا حکایت آدم عاقل و بیعقل، یک چنین حکایتیست؛ حکایت همین دو دانه.
آدم عاقل، دانه مغزدار است؛ آدم بیعقل، دانه بیمغز است و بیفهم و بینش.
آدمی که بیمغز باشد و عقل در سر نداشته باشد، همیشه همراه و همرنگ شرایط میشود، محو شرایط میشود، مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و هیچ استفادهای نمیبرد و تهیدست از درک و دستاورد، باقی میماند.
اما آدمی که عاقل است، و عاقلانه و عقلانی و هوشمندانه و آیندهنگرانه زندگی میکند،
او از شرایط نهایت استفاده را میبرد و اجازه هیچ سوءاستفادهای نمیدهد.
شرایط را همرنگ خود میکند و خود، همرنگ با شرایط نمیشود بلکه سازنده و جهتدهندهست.
پس، مغز مایه برخورداریست؛ همانطور که دانه مغزدار، بهخاطر مغزی که داشت، برخوردار شد: از ریشه، از ساقه، از شاخه، از برگ، از شکوفه، از میوه، از سایه، از سبزی و سرسبزی، از ثمر از زیبایی، از دوام، از بخشش.
و بیمغزی موجب از دست دادن است؛ همانطوری که آن دانه بیمغز، آنچه را هم که داشت، از دست داد و فقر محض شد و هیچچیز جز حسرت برایش نماند.
پس بیمغزی، مایه فقر است.
و این حقیقتیست که وجود نازنین امیرالمؤمنین ع، در ساعات و آنات پایانی عمر، پیش از شهادت، به وجود نازنین امام حسن مجتبی علیهالسلام یادآوری کرد و فرمود:
أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ؛
پسرم! حماقت، که همان بیمغزی و بیعقلی باشد، مایه فقر است؛ آنهم بزرگترین فقر و ژرفترین تهیدستی.
و این یعنی: تا باشد، فقر مادی و مالی باشد، آن چیزی نیست؛ کوچک است، کوچکتر از این حرفهاست.
چون با فقر مادی، آدمی چندان چیزی را از دست نمیدهد؛ بلکه اگر پای عقل در میان باشد، همان فقر میتواند به ثروت مبدل شود و به سکوی پرواز بدل گردد.
اما وقتی پای بیعقلی و بیمغزی در میان باشد، ثروتمند هم باشی، فقیر خواهی شد و سقوط خواهی کرد.
با بیمغزی و بیعقلی، آدمی همهچیز را از کف میدهد.
با یک حرف نابخردانه، هواداران خود را از دست میدهد؛ دوستان و رفقای خود را از دست میدهد؛ قوم و خویش و خانواده خود را از دست میدهد؛ آبروی خود را از دست میدهد و بیاعتبار و تنها میماند.
و از هیچ واقعهای، از هیچ حادثهای، درس نمیگیرد و هیچ پند و بینشی نصیبش نمیشود.
کسی میگفت: پدرم مرده بود، توی غسّالخانه، روی سنگ غسّالخانه، دو مردهشور، آن را شستوشو میدادند.
همینطور که او را پهلو به پهلو میکردند، یکی به دیگری میگفت:
اگر میخواهی برای خودت نگه داری، سونی بخر؛ و اگر میخواهی بفروشی، پارس بخر؛ پارس پوله.
یعنی درباره تلویزیون صحبت میکردند، در حالی که برابرشان، بزرگترین درس زندگی بود!
ولی چون بیمغز بودند، چون بیعقل بودند، هیچ درک و دریافتی نداشتند نه چشم بینا، نه دل آگاه.
به همین خاطر فرمود:
أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ؛
بزرگترین فقر، بیعقلیست، بیمغزیست. چرا؟
چون فقیر مادی و مالی، شاید در دنیا تهیدست باشد؛
اما فقیر عقلی، هم در دنیا، هم در آخرت تهیدست است و همیشگیست این فقر.
فقیر مادی ممکن است روزی به غنا برسد و غنی بشود؛
اما فقیر عقلی، همیشه فقیر میماند و در غفلت و زیان باقی خواهد ماند.
و دیگر آنکه تمامی مشکلات اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی، ریشه در همین فقر عقلی دارد.
و همینجا شما تماشا کن که امام، فقر را در چه میبیند و ما در چه میبینیم.
ما فقر را در موجودی یا دخل یا جیب میبینیم؛ او اما، فقر را در بیعقلی و بیخردی میبیند در خالی بودن جان از حکمت و هدایت.
نتیجه اینکه:
اگر عقل باشد، فقر نیست؛ و اگر عقل نباشد، ثروت هم فایده ندارد. انسانِ برخوردار از خرد، میروید، میبالد، و سایهاش دیگران را نیز بهرهمند میکند. اما بیعقل، جز خاک شدن سرنوشتی ندارد.
توی باغ، توی باغچه، شما دو تا دانه را بکار، یکی بیمغز، یکی مغزدار .
و سالها بعد بیا تماشا و نظاره کن.
میبینی آنکه مغزدار بود، سبز شد، جوانه زد، بالا آمد، نهال شد، درخت شد، تنومند، تناور، و چه سایهای، و چه ثمری و چه شکوهی!
اما آنکه بیمغز بود، هیچ اثری از آن نیست و هیچ نشانی از رویش و حیات ندارد.
خاکها را هم کنار بزنی، میبینی هیچ خبری از آن نیست نه ریشه، نه ردپا، نه امیدی.
چی شد، کجا رفت، خاک شد. چرا؟
چون بیمغز بود، و چون بیمغز بود، بهجای آنکه او از خاک استفاده کند، خاک از او استفاده کرد و او شد قربانی نه خالق شرایط، شد ابزار نه عامل تاثیر.
همراه و همرنگ شرایط شد، تأثیر نگذاشت، تأثیر گرفت و چون آینهای بیروح، فقط بازتاب داد نه آفرینش، منفعل شد نه فعال.
اما آنکه مغزدار بود، از خاک استفاده کرد. گفت: چرا من بشوم مثل تو؟ تو باش مثل من.
چرا من خاک بشوم، تو درخت باش!
و شد.
ببین! دانهای که مغز داشته باشد، از خاک، درخت میسازد؛ از موجودی مرده، وجودی زنده و پویا و بارور میسازد.
حالا حکایت آدم عاقل و بیعقل، یک چنین حکایتیست؛ حکایت همین دو دانه.
آدم عاقل، دانه مغزدار است؛ آدم بیعقل، دانه بیمغز است و بیفهم و بینش.
آدمی که بیمغز باشد و عقل در سر نداشته باشد، همیشه همراه و همرنگ شرایط میشود، محو شرایط میشود، مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و هیچ استفادهای نمیبرد و تهیدست از درک و دستاورد، باقی میماند.
اما آدمی که عاقل است، و عاقلانه و عقلانی و هوشمندانه و آیندهنگرانه زندگی میکند،
او از شرایط نهایت استفاده را میبرد و اجازه هیچ سوءاستفادهای نمیدهد.
شرایط را همرنگ خود میکند و خود، همرنگ با شرایط نمیشود بلکه سازنده و جهتدهندهست.
پس، مغز مایه برخورداریست؛ همانطور که دانه مغزدار، بهخاطر مغزی که داشت، برخوردار شد: از ریشه، از ساقه، از شاخه، از برگ، از شکوفه، از میوه، از سایه، از سبزی و سرسبزی، از ثمر از زیبایی، از دوام، از بخشش.
و بیمغزی موجب از دست دادن است؛ همانطوری که آن دانه بیمغز، آنچه را هم که داشت، از دست داد و فقر محض شد و هیچچیز جز حسرت برایش نماند.
پس بیمغزی، مایه فقر است.
و این حقیقتیست که وجود نازنین امیرالمؤمنین ع، در ساعات و آنات پایانی عمر، پیش از شهادت، به وجود نازنین امام حسن مجتبی علیهالسلام یادآوری کرد و فرمود:
أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ؛
پسرم! حماقت، که همان بیمغزی و بیعقلی باشد، مایه فقر است؛ آنهم بزرگترین فقر و ژرفترین تهیدستی.
و این یعنی: تا باشد، فقر مادی و مالی باشد، آن چیزی نیست؛ کوچک است، کوچکتر از این حرفهاست.
چون با فقر مادی، آدمی چندان چیزی را از دست نمیدهد؛ بلکه اگر پای عقل در میان باشد، همان فقر میتواند به ثروت مبدل شود و به سکوی پرواز بدل گردد.
اما وقتی پای بیعقلی و بیمغزی در میان باشد، ثروتمند هم باشی، فقیر خواهی شد و سقوط خواهی کرد.
با بیمغزی و بیعقلی، آدمی همهچیز را از کف میدهد.
با یک حرف نابخردانه، هواداران خود را از دست میدهد؛ دوستان و رفقای خود را از دست میدهد؛ قوم و خویش و خانواده خود را از دست میدهد؛ آبروی خود را از دست میدهد و بیاعتبار و تنها میماند.
و از هیچ واقعهای، از هیچ حادثهای، درس نمیگیرد و هیچ پند و بینشی نصیبش نمیشود.
کسی میگفت: پدرم مرده بود، توی غسّالخانه، روی سنگ غسّالخانه، دو مردهشور، آن را شستوشو میدادند.
همینطور که او را پهلو به پهلو میکردند، یکی به دیگری میگفت:
اگر میخواهی برای خودت نگه داری، سونی بخر؛ و اگر میخواهی بفروشی، پارس بخر؛ پارس پوله.
یعنی درباره تلویزیون صحبت میکردند، در حالی که برابرشان، بزرگترین درس زندگی بود!
ولی چون بیمغز بودند، چون بیعقل بودند، هیچ درک و دریافتی نداشتند نه چشم بینا، نه دل آگاه.
به همین خاطر فرمود:
أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ؛
بزرگترین فقر، بیعقلیست، بیمغزیست. چرا؟
چون فقیر مادی و مالی، شاید در دنیا تهیدست باشد؛
اما فقیر عقلی، هم در دنیا، هم در آخرت تهیدست است و همیشگیست این فقر.
فقیر مادی ممکن است روزی به غنا برسد و غنی بشود؛
اما فقیر عقلی، همیشه فقیر میماند و در غفلت و زیان باقی خواهد ماند.
و دیگر آنکه تمامی مشکلات اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی، ریشه در همین فقر عقلی دارد.
و همینجا شما تماشا کن که امام، فقر را در چه میبیند و ما در چه میبینیم.
ما فقر را در موجودی یا دخل یا جیب میبینیم؛ او اما، فقر را در بیعقلی و بیخردی میبیند در خالی بودن جان از حکمت و هدایت.
نتیجه اینکه:
اگر عقل باشد، فقر نیست؛ و اگر عقل نباشد، ثروت هم فایده ندارد. انسانِ برخوردار از خرد، میروید، میبالد، و سایهاش دیگران را نیز بهرهمند میکند. اما بیعقل، جز خاک شدن سرنوشتی ندارد.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. هر روز اندیشهات را پرورش بده، با خواندن، پرسیدن و تأمل.
۲. در برابر شرایط، منفعل نباش؛ در شرایط، تأثیرگذار باش.
۳. خطای دیروزت را چراغ امروز کن، نه زنجیر پای فردا.
۴. پیش از آنکه همرنگ جماعت شوی، ببین جماعت به کدام سو میروند.
۵. ریشهدار باش، نه فقط روئیده؛ عمق داشته باش، نه فقط ظاهر.
۶. با دانایی تصمیم بگیر، با بصیرت حرکت کن.
۷. اجازه نده دیگران برایت فکر کنند؛ خودت بینا و آگاه باش.
۸. هشیار بمان؛ هر لحظهات، آزمون عقل و شعور توست.
۱. هر روز اندیشهات را پرورش بده، با خواندن، پرسیدن و تأمل.
۲. در برابر شرایط، منفعل نباش؛ در شرایط، تأثیرگذار باش.
۳. خطای دیروزت را چراغ امروز کن، نه زنجیر پای فردا.
۴. پیش از آنکه همرنگ جماعت شوی، ببین جماعت به کدام سو میروند.
۵. ریشهدار باش، نه فقط روئیده؛ عمق داشته باش، نه فقط ظاهر.
۶. با دانایی تصمیم بگیر، با بصیرت حرکت کن.
۷. اجازه نده دیگران برایت فکر کنند؛ خودت بینا و آگاه باش.
۸. هشیار بمان؛ هر لحظهات، آزمون عقل و شعور توست.
حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ(٢٣٨)
معنی آیه:
حتی وقتی که دنیا روی سرت خراب شده، باز هم حواست به نمازت باش، مخصوصاً نماز ظهر. برا خاطر خدا، با دلی آروم و پر از فروتنی، با احترام بایست به نماز. بذار نماز، پناه دلت باشه توی سختترین لحظهها.
معنی تک تک کلمهها:
حَافِظُوا: مراقب باشید، مواظب باشید، نگهدار باشید
عَلَى: بر، نسبت به، در مورد
الصَّلَوَاتِ: نمازها، عبادتها، وقتای راز و نیاز
وَ: و، همینطور، همچنین
الصَّلَاةِ: نماز، نیایش، راز و نیاز
الْوُسْطَىٰ: وسطی، میانی، مهمترین
قُومُوا: بلند بشید، بایستید، پا بشید
لِلَّهِ: برای خدا، به خاطر خدا، در برابر خدا
قَانِتِينَ: با خشوع، با فروتنی، با دلِ شکسته
این آیه میگه:
نماز رو ول نکن. هیچوقت. هیچجا.
نه وقتی حالت خوبه، نه وقتی گرفتاری، نه وقتی دنیا ریخته رو سرت. نه وقتی وسط کسب و کاری، نه وقتی سرت گرمه به مال و زندگی.
مراقب باش، بهویژه اون یکی نماز... نماز ظهر. همونی که وسط روزه. همونی که هوا داغه. همونی که وقت کاره. همونی که همه میدونن سخته. همونی که ممکنه بگی "بعداً میخونم" یا اصلاً یادت بره بخونی.
اما خدا میگه نه. همون نماز وسطی رو بچسب.
وسط کار و زندگی، وسط دود و دَم، وسط داد و بیداد. ولش نکن. بشین.
آروم شو. بایست جلو خدا. فروتن. خالص.
نه از سر عادت. نه برای رفع تکلیف. واسه خودِ خدا. واسه دلِ خودت. واسه زنده موندن روحت. واسه قشنگ موندن دلت.
نتیجه اینکه:
زندگی شلوغه. کار هست. خانواده هست. درآمد و خرج هست. گرما و خستگی هست. اما نماز، یه وقفهس. یه پناهگاهه. یه یادآوریه. یه تلنگره.
تو هی وسط شلوغی میدوی، ولی نماز میگه وایسا. نفس بکش. یاد خدا کن. یاد خودت بیفت. دلتو صاف کن. راهتو راست کن.
معنی آیه:
حتی وقتی که دنیا روی سرت خراب شده، باز هم حواست به نمازت باش، مخصوصاً نماز ظهر. برا خاطر خدا، با دلی آروم و پر از فروتنی، با احترام بایست به نماز. بذار نماز، پناه دلت باشه توی سختترین لحظهها.
معنی تک تک کلمهها:
حَافِظُوا: مراقب باشید، مواظب باشید، نگهدار باشید
عَلَى: بر، نسبت به، در مورد
الصَّلَوَاتِ: نمازها، عبادتها، وقتای راز و نیاز
وَ: و، همینطور، همچنین
الصَّلَاةِ: نماز، نیایش، راز و نیاز
الْوُسْطَىٰ: وسطی، میانی، مهمترین
قُومُوا: بلند بشید، بایستید، پا بشید
لِلَّهِ: برای خدا، به خاطر خدا، در برابر خدا
قَانِتِينَ: با خشوع، با فروتنی، با دلِ شکسته
این آیه میگه:
نماز رو ول نکن. هیچوقت. هیچجا.
نه وقتی حالت خوبه، نه وقتی گرفتاری، نه وقتی دنیا ریخته رو سرت. نه وقتی وسط کسب و کاری، نه وقتی سرت گرمه به مال و زندگی.
مراقب باش، بهویژه اون یکی نماز... نماز ظهر. همونی که وسط روزه. همونی که هوا داغه. همونی که وقت کاره. همونی که همه میدونن سخته. همونی که ممکنه بگی "بعداً میخونم" یا اصلاً یادت بره بخونی.
اما خدا میگه نه. همون نماز وسطی رو بچسب.
وسط کار و زندگی، وسط دود و دَم، وسط داد و بیداد. ولش نکن. بشین.
آروم شو. بایست جلو خدا. فروتن. خالص.
نه از سر عادت. نه برای رفع تکلیف. واسه خودِ خدا. واسه دلِ خودت. واسه زنده موندن روحت. واسه قشنگ موندن دلت.
نتیجه اینکه:
زندگی شلوغه. کار هست. خانواده هست. درآمد و خرج هست. گرما و خستگی هست. اما نماز، یه وقفهس. یه پناهگاهه. یه یادآوریه. یه تلنگره.
تو هی وسط شلوغی میدوی، ولی نماز میگه وایسا. نفس بکش. یاد خدا کن. یاد خودت بیفت. دلتو صاف کن. راهتو راست کن.
فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا ۖ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ(٢٣٩)
معنی آیه:
اگه ترس یا خطری سر راهتون بود، هرجوری که میتونید نماز بخونید—چه پیاده، چه سوار. اما وقتی خیالتون راحت شد و احساس امنیت کردین، نماز رو مثل همیشه و با آرامش بخونین و با دل و جون خدا رو یاد کنین؛ چون اون بهتون چیزایی یاد داد که هیچوقت نمیتونستین خودتون یاد بگیرین.
معنی تک تک کلمهها:
فَإِنْ: پس اگه، بنابراین اگر، در صورتی که
خِفْتُمْ: ترسیدید، نگران شدید، احساس خطر کردید
فَرِجَالًا: پس پیاده، با پا، در حال راه رفتن
أَوْ: یا، یا اینکه، یا هم
رُكْبَانًا: سواره، در حال سوار بودن، روی مرکب (مثلاً اسب، شتر، یا هر چی)
فَإِذَا: پس وقتی که، بنابراین هر وقت، آنگاه که
أَمِنتُمْ: خیالتون راحت شد، در امان بودین، احساس امنیت کردین
فَاذْكُرُوا: یاد کنین، بیاد بیارین، ذکر بگین
اللَّهَ: خدا رو، پروردگارتون رو، اون خدای مهربون رو
كَمَا: همونطور که، مثل اینکه، به شکلی که
عَلَّمَكُمْ: یادتون داد، بهتون آموخت، آموزشتون داد
مَا: چیزهایی که، اون چیزایی که، آنچه که
لَمْ: نه، هرگز، هیچوقت
تَكُونُوا: شما بودین، میشدین، قرار داشتین
تَعْلَمُونَ: بدونین، بلد باشین، آگاه باشین
این آیه میگه:
نماز رو ول نکن. تو هر شرایطی. تو خطر. تو جنگ. حتی وقتی جونت در خطره.
بترسی اشکال نداره. اما نماز تعطیل نیست.
پیاده باشی، سواره باشی، فرقی نداره. نماز، باید خونده بشه.
و قبله مهم نیست. رکوع و سجده اگه نشد، با اشاره.
ولی نماز، باید باشه.
نباشه، دلت خالی میمونه. روحت بیپناه میمونه.
و خدا خودش راهشو گفته. خودش آموزششو داده. گفته اگه شرایط سخت بود، سخت نگیر. اما نماز باشه.
امیرالمؤمنین ع گاهی توی جنگ می گفت: با اشاره نماز بخونید.
امام کاظم ع می گفت: اگه از درندهای بترسی و وقت نماز تنگ باشه، حتی پشت به قبله هم باشی بخون. چون نماز، مهمه.
چون تو سختی، تو ترس، تو تنهایی، بیشتر از همیشه بهش نیاز داری.
و وقتی امن شدی و دیگه ترسی نیست، وقتشه که نماز رو کامل بخونی. با همه جزئیاتش. رو به قبله. با رکوع و سجده. با دل.
آره، اون خدایی که تو سختی کنارت بود. اون خدایی که یادت داد چطوری نماز بخونی، اونم وقتی که هیچی نمیدونستی. حالا وقتشه شکرش رو بکنی.
نتیجه اینکه:
زندگی همیشه امن و راحت نیست. گاهی ترس هست. گاهی جنگ. گاهی اضطراب.
ولی تو نباید یاد خدا رو ببازی. نباید ارتباطت قطع بشه. حتی با اشاره، حتی تو ترس، حتی وقتی پشتت به قبلهست، باز هم باید بگی: "خدایا..."
چون تو سختی، آدم بیشتر خدا رو میفهمه. چون دلِ ترسیده، بیشتر دنبال پناه میگرده.
پس حواست باشه. تو سختی، تنها نباشی. بینماز نباشی. بیخدا نباشی. چون خدا همونجاست. کنارت. تو دل خطر. تو دل تاریکی. تو دل تنهایی.
اگه باهاش باشی، از دلِ خطر رد میشی. از دلِ جنگ، سالم درمیای. ولی اگه ولش کنی، تو دل امنیت هم احساس تنهایی میکنی.
نماز، فقط یه واجب نیست. یه تکیهگاهه. یه پناهگاهه. یه نجاته.
پس تو سختی، رهاش نکن. تو آسونی، قدرش رو بدون.
معنی آیه:
اگه ترس یا خطری سر راهتون بود، هرجوری که میتونید نماز بخونید—چه پیاده، چه سوار. اما وقتی خیالتون راحت شد و احساس امنیت کردین، نماز رو مثل همیشه و با آرامش بخونین و با دل و جون خدا رو یاد کنین؛ چون اون بهتون چیزایی یاد داد که هیچوقت نمیتونستین خودتون یاد بگیرین.
معنی تک تک کلمهها:
فَإِنْ: پس اگه، بنابراین اگر، در صورتی که
خِفْتُمْ: ترسیدید، نگران شدید، احساس خطر کردید
فَرِجَالًا: پس پیاده، با پا، در حال راه رفتن
أَوْ: یا، یا اینکه، یا هم
رُكْبَانًا: سواره، در حال سوار بودن، روی مرکب (مثلاً اسب، شتر، یا هر چی)
فَإِذَا: پس وقتی که، بنابراین هر وقت، آنگاه که
أَمِنتُمْ: خیالتون راحت شد، در امان بودین، احساس امنیت کردین
فَاذْكُرُوا: یاد کنین، بیاد بیارین، ذکر بگین
اللَّهَ: خدا رو، پروردگارتون رو، اون خدای مهربون رو
كَمَا: همونطور که، مثل اینکه، به شکلی که
عَلَّمَكُمْ: یادتون داد، بهتون آموخت، آموزشتون داد
مَا: چیزهایی که، اون چیزایی که، آنچه که
لَمْ: نه، هرگز، هیچوقت
تَكُونُوا: شما بودین، میشدین، قرار داشتین
تَعْلَمُونَ: بدونین، بلد باشین، آگاه باشین
این آیه میگه:
نماز رو ول نکن. تو هر شرایطی. تو خطر. تو جنگ. حتی وقتی جونت در خطره.
بترسی اشکال نداره. اما نماز تعطیل نیست.
پیاده باشی، سواره باشی، فرقی نداره. نماز، باید خونده بشه.
و قبله مهم نیست. رکوع و سجده اگه نشد، با اشاره.
ولی نماز، باید باشه.
نباشه، دلت خالی میمونه. روحت بیپناه میمونه.
و خدا خودش راهشو گفته. خودش آموزششو داده. گفته اگه شرایط سخت بود، سخت نگیر. اما نماز باشه.
امیرالمؤمنین ع گاهی توی جنگ می گفت: با اشاره نماز بخونید.
امام کاظم ع می گفت: اگه از درندهای بترسی و وقت نماز تنگ باشه، حتی پشت به قبله هم باشی بخون. چون نماز، مهمه.
چون تو سختی، تو ترس، تو تنهایی، بیشتر از همیشه بهش نیاز داری.
و وقتی امن شدی و دیگه ترسی نیست، وقتشه که نماز رو کامل بخونی. با همه جزئیاتش. رو به قبله. با رکوع و سجده. با دل.
آره، اون خدایی که تو سختی کنارت بود. اون خدایی که یادت داد چطوری نماز بخونی، اونم وقتی که هیچی نمیدونستی. حالا وقتشه شکرش رو بکنی.
نتیجه اینکه:
زندگی همیشه امن و راحت نیست. گاهی ترس هست. گاهی جنگ. گاهی اضطراب.
ولی تو نباید یاد خدا رو ببازی. نباید ارتباطت قطع بشه. حتی با اشاره، حتی تو ترس، حتی وقتی پشتت به قبلهست، باز هم باید بگی: "خدایا..."
چون تو سختی، آدم بیشتر خدا رو میفهمه. چون دلِ ترسیده، بیشتر دنبال پناه میگرده.
پس حواست باشه. تو سختی، تنها نباشی. بینماز نباشی. بیخدا نباشی. چون خدا همونجاست. کنارت. تو دل خطر. تو دل تاریکی. تو دل تنهایی.
اگه باهاش باشی، از دلِ خطر رد میشی. از دلِ جنگ، سالم درمیای. ولی اگه ولش کنی، تو دل امنیت هم احساس تنهایی میکنی.
نماز، فقط یه واجب نیست. یه تکیهگاهه. یه پناهگاهه. یه نجاته.
پس تو سختی، رهاش نکن. تو آسونی، قدرش رو بدون.
وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ ۚ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(٢٤٠)
معنی آیه:
مردایی که میدونن مرگشون نزدیکه، بهتره برای زنهاشون یه سفارش داشته باشن: خرج زندگیشون تا یه سال تامین بشه، زنشون رو از خونهی خودشون بیرون نکنن. اما اگه زنشون خودش راه خودش رو گرفت و تصمیم گرفت برای زندگیش، دیگه مسئولیتی به گردن شما نیست. خدا همیشه پای کار درست ایستاده، شکستناپذیره و حسابی هواتونو داره.
معنی تک تک کلمهها:
وَالَّذِينَ: و اونایی که، کسانی که، افرادی که
يُتَوَفَّوْنَ: میمیرن، از دنیا میرن، جان میسپارن
مِنْكُمْ: از بین شما، از جمع شما، از توی جمعتون
يَذَرُونَ: میذارن، پشت سر میذارن، به جا میذارن
أَزْوَاجًا: زنها، همسرها، شریکهای زندگی
وَصِيَّةً: یه سفارش، یه وصیت
لِأَزْوَاجِهِمْ: برای زنهاشون، به نفع همسرهاشون، مخصوص همسرهاشون
مَتَاعًا: خرج زندگی، مخارج، وسایل زندگی
إِلَى: تا، برای مدت، به مدت
الْحَوْلِ: یک سال، حدود یک سال، مدت یک سال
غَيْرَ: بدون، غیر از، به جز
إِخْرَاجٍ: بیرون کردن، اخراج، جابهجایی
فَإِنْ: پس اگر، اگه، در صورتی که
خَرَجْنَ: رفتن، ترک کردن، جدا شدن
فَلَاجُنَاحَ: پس هیچ گناهی نداره، پس هیچ مشکلی نیست
عَلَيْكُمْ: به گردن شما، به عهده شما
فِي: در، درباره، توی
مَا: آنچه، چیزی که، هر کاری که
فَعَلْنَ: انجام دادن، عمل کردن
فِي: در، توی، درباره
أَنْفُسِهِنَّ: خودشون، خود زنها، در وجود خودشون
مِنْ: از، به خاطر، به سبب
مَعْرُوفٍ: خوبی، کار درست، کار شایسته
وَاللَّهُ: و خدا، پروردگار، صاحب قدرت
عَزِيزٌ: شکستناپذیر، توانمند، قوی
حَكِيمٌ: حکیم، دانا، عاقل
این آیه میگه:
اگه مردی داره از دنیا میره،
یه کاری باید بکنه.
یه وصیت. یه دلسوزی. یه توجه.
باید به وارثاش بگه: زنم یه سال تو خونه بمونه. کسی بیرونش نکنه. مخارجش داده بشه. زندگیش بچرخه. دلش آروم باشه. غصهی نون و خونه نداشته باشه.
اما اگه خودش خواست بره؟ خودش راهش رو انتخاب کرد؟ و رفت دنبال زندگیش؟ شما دیگه کاری ندارین. مسئولیتی ندارین. گناهی براتون نیست.
اون خانومم آزاده. اگه خواست می تونه بعد از عده ازدواج کنه،
اگه خواست برای خودش تصمیم بگیره، کسی حق نداره مانعش بشه. کسی حق نداره جلوشو بگیره.
و خدا خودش گفته: من حواسم هست. من قدرتمندم. من کار درستم. من راهو باز میکنم. من حکمت دارم.
نتیجه اینکه:
زندگی همینه. یه روزی هستی، یه روزی نیستی. اما اگه رفتی، انصاف بذار.مهربونی بذار. پشت سر، عدالت بذار.
زن فقط تا وقتی مرد زندهست مهم نیست. بعد از اونم حق داره. حق داره تو خونه بمونه. حق داره نگران نون و آب نباشه. حق داره تصمیم بگیره. آزاد باشه. باعزت باشه.
پس اگه رفتی، رسم مردی رو بجا بیار. اگه موندی، حق رو ادا کن. خدا همهچیو میبینه. خدا حواسش هست. و خدا جبران میکنه.
آدم که فقط واسه زنده بودنش مسئول نیست. بعد مرگشم باید حساب پس بده.
معنی آیه:
مردایی که میدونن مرگشون نزدیکه، بهتره برای زنهاشون یه سفارش داشته باشن: خرج زندگیشون تا یه سال تامین بشه، زنشون رو از خونهی خودشون بیرون نکنن. اما اگه زنشون خودش راه خودش رو گرفت و تصمیم گرفت برای زندگیش، دیگه مسئولیتی به گردن شما نیست. خدا همیشه پای کار درست ایستاده، شکستناپذیره و حسابی هواتونو داره.
معنی تک تک کلمهها:
وَالَّذِينَ: و اونایی که، کسانی که، افرادی که
يُتَوَفَّوْنَ: میمیرن، از دنیا میرن، جان میسپارن
مِنْكُمْ: از بین شما، از جمع شما، از توی جمعتون
يَذَرُونَ: میذارن، پشت سر میذارن، به جا میذارن
أَزْوَاجًا: زنها، همسرها، شریکهای زندگی
وَصِيَّةً: یه سفارش، یه وصیت
لِأَزْوَاجِهِمْ: برای زنهاشون، به نفع همسرهاشون، مخصوص همسرهاشون
مَتَاعًا: خرج زندگی، مخارج، وسایل زندگی
إِلَى: تا، برای مدت، به مدت
الْحَوْلِ: یک سال، حدود یک سال، مدت یک سال
غَيْرَ: بدون، غیر از، به جز
إِخْرَاجٍ: بیرون کردن، اخراج، جابهجایی
فَإِنْ: پس اگر، اگه، در صورتی که
خَرَجْنَ: رفتن، ترک کردن، جدا شدن
فَلَاجُنَاحَ: پس هیچ گناهی نداره، پس هیچ مشکلی نیست
عَلَيْكُمْ: به گردن شما، به عهده شما
فِي: در، درباره، توی
مَا: آنچه، چیزی که، هر کاری که
فَعَلْنَ: انجام دادن، عمل کردن
فِي: در، توی، درباره
أَنْفُسِهِنَّ: خودشون، خود زنها، در وجود خودشون
مِنْ: از، به خاطر، به سبب
مَعْرُوفٍ: خوبی، کار درست، کار شایسته
وَاللَّهُ: و خدا، پروردگار، صاحب قدرت
عَزِيزٌ: شکستناپذیر، توانمند، قوی
حَكِيمٌ: حکیم، دانا، عاقل
این آیه میگه:
اگه مردی داره از دنیا میره،
یه کاری باید بکنه.
یه وصیت. یه دلسوزی. یه توجه.
باید به وارثاش بگه: زنم یه سال تو خونه بمونه. کسی بیرونش نکنه. مخارجش داده بشه. زندگیش بچرخه. دلش آروم باشه. غصهی نون و خونه نداشته باشه.
اما اگه خودش خواست بره؟ خودش راهش رو انتخاب کرد؟ و رفت دنبال زندگیش؟ شما دیگه کاری ندارین. مسئولیتی ندارین. گناهی براتون نیست.
اون خانومم آزاده. اگه خواست می تونه بعد از عده ازدواج کنه،
اگه خواست برای خودش تصمیم بگیره، کسی حق نداره مانعش بشه. کسی حق نداره جلوشو بگیره.
و خدا خودش گفته: من حواسم هست. من قدرتمندم. من کار درستم. من راهو باز میکنم. من حکمت دارم.
نتیجه اینکه:
زندگی همینه. یه روزی هستی، یه روزی نیستی. اما اگه رفتی، انصاف بذار.مهربونی بذار. پشت سر، عدالت بذار.
زن فقط تا وقتی مرد زندهست مهم نیست. بعد از اونم حق داره. حق داره تو خونه بمونه. حق داره نگران نون و آب نباشه. حق داره تصمیم بگیره. آزاد باشه. باعزت باشه.
پس اگه رفتی، رسم مردی رو بجا بیار. اگه موندی، حق رو ادا کن. خدا همهچیو میبینه. خدا حواسش هست. و خدا جبران میکنه.
آدم که فقط واسه زنده بودنش مسئول نیست. بعد مرگشم باید حساب پس بده.
وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ(٢٤١)
معنی آیه:
برای همه زنهایی که طلاق گرفتن، هدیهای درخور و شایسته بدید؛
این کار برازنده مرداییه که قدر معرفت و انصافو میدونن و حواسشون به رفتارشونه.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همینطور، همچنین
لِلْمُطَلَّقَاتِ: برای زنای طلاقدادهشده، مخصوص زنایی که جدا شدن، سهم زنایی که از زندگی برگشتن
مَتَاعٌ: هدیه، وسیلهای برای دلخوشی، کمکخرجی یا چیزی برای دلگرمی
بِالْمَعْرُوفِ: به رسم نیکی، با اخلاق خوب، طبق عرف و انصاف
حَقًّا: واجبه، حتمیه، چیزی که انصافاً باید انجام بشه
عَلَى الْمُتَّقِينَ: بر دوش باتقواها، وظیفه آدمای خداباور، مسئولیت دلسوزا و باانصافا
این آیه میگه:
طلاقش دادی؟
رهاش کردی؟
خب حالا وقتشه مردونگی نشون بدی. وقتشه که انصاف رو نشون بدی.
باید بهش هدیه بدی. یه چیزی که دلش آروم بشه. یه چیزی که تلخی طلاق رو کم کنه. یه هدیهی محترمانه. یه یادگاری قشنگ.
نه از روی اجبار. نه از روی رودربایستی.
از روی معرفت. از روی فهم. از روی آدم بودن.
این کار، کار آدمای با مرامه. آدمای حسابی. آدمایی که مراقب دل بقیهان. آدمایی که حواسشون به رفتاراشونه.
میدونی چرا؟ چون اون زن هم یه دل داره. یه آبرو داره. یه غصه تو سینهش داره. شاید دلش شکسته. شاید احساس بیارزشی کرده. ولی تو میتونی با یه هدیهی ساده، بهش بگی: تو هنوز باارزشی. تو هنوز محترمی. طلاق، بیاحترامی نیست. یه جداییه، نه یه توهین.
نتیجه اینکه:
آدم، وقت جدا شدنم باید آدم بمونه. همونطور که اولش گل میدی، آخرش هم باید گل بدی.
دلکَندن، قانون داره. حرمت داره. اخلاق داره.
زندگی فقط ساختن نیست، جبران کردنم هست.
اگه نتونستی بسازی، حداقل دل نسوزون. دلش رو نشکن.
با یه هدیه، با یه احترام کوچیک، نشون بده هنوز انسان موندی. نشون بده جدا شدن، پایان انسانیت نیست.
معنی آیه:
برای همه زنهایی که طلاق گرفتن، هدیهای درخور و شایسته بدید؛
این کار برازنده مرداییه که قدر معرفت و انصافو میدونن و حواسشون به رفتارشونه.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همینطور، همچنین
لِلْمُطَلَّقَاتِ: برای زنای طلاقدادهشده، مخصوص زنایی که جدا شدن، سهم زنایی که از زندگی برگشتن
مَتَاعٌ: هدیه، وسیلهای برای دلخوشی، کمکخرجی یا چیزی برای دلگرمی
بِالْمَعْرُوفِ: به رسم نیکی، با اخلاق خوب، طبق عرف و انصاف
حَقًّا: واجبه، حتمیه، چیزی که انصافاً باید انجام بشه
عَلَى الْمُتَّقِينَ: بر دوش باتقواها، وظیفه آدمای خداباور، مسئولیت دلسوزا و باانصافا
این آیه میگه:
طلاقش دادی؟
رهاش کردی؟
خب حالا وقتشه مردونگی نشون بدی. وقتشه که انصاف رو نشون بدی.
باید بهش هدیه بدی. یه چیزی که دلش آروم بشه. یه چیزی که تلخی طلاق رو کم کنه. یه هدیهی محترمانه. یه یادگاری قشنگ.
نه از روی اجبار. نه از روی رودربایستی.
از روی معرفت. از روی فهم. از روی آدم بودن.
این کار، کار آدمای با مرامه. آدمای حسابی. آدمایی که مراقب دل بقیهان. آدمایی که حواسشون به رفتاراشونه.
میدونی چرا؟ چون اون زن هم یه دل داره. یه آبرو داره. یه غصه تو سینهش داره. شاید دلش شکسته. شاید احساس بیارزشی کرده. ولی تو میتونی با یه هدیهی ساده، بهش بگی: تو هنوز باارزشی. تو هنوز محترمی. طلاق، بیاحترامی نیست. یه جداییه، نه یه توهین.
نتیجه اینکه:
آدم، وقت جدا شدنم باید آدم بمونه. همونطور که اولش گل میدی، آخرش هم باید گل بدی.
دلکَندن، قانون داره. حرمت داره. اخلاق داره.
زندگی فقط ساختن نیست، جبران کردنم هست.
اگه نتونستی بسازی، حداقل دل نسوزون. دلش رو نشکن.
با یه هدیه، با یه احترام کوچیک، نشون بده هنوز انسان موندی. نشون بده جدا شدن، پایان انسانیت نیست.
كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(٢٤٢)
معنی آیه:
خدا اینجوری آیهها و دستوراشو براتون روشن و واضح میگه، تا فکر کنین، بفهمین، و دلتون و عقلتون با هم راه بیفتن.
معنی تک تک کلمهها:
كَذَٰلِكَ: همینطور، به این شکل، درست به همین روش
يُبَيِّنُ: روشن میکنه، توضیح میده، واضح و شفاف میسازه
اللَّهُ: خدا، پروردگار، اون خدای مهربون
لَكُمْ: برای شما، واسهتون، به نفع شما
آيَاتِهِ: آیههاشو، نشونههاشو، پیامها و حرفاشو
لَعَلَّكُمْ: شاید که، امید که، برای اینکه شاید شما
تَعْقِلُونَ: بفهمین، فکر کنین، عقلتونو به کار بندازین
این آیه میگه:
خدا خودش آیاتشو برات باز میکنه.
یکییکی. واضح. روشن. بیابهام. بیپیچوندن.
نه واسه اینکه فقط حفظش کنی. نه واسه اینکه فقط بشنوی و رد شی. واسه اینکه فکر کنی. واسه اینکه عقلت رو به کار بندازی. بشینی با خودت سبکسنگین کنی. بسنجی. بفهمی. ببینی چی به نفعته، چی به ضررت.
آیهها فقط نوشته نیستن. درس زندگیان. نقشه راهن. چراغن.
خدا حرفاشو آسون کرده، تا تو راحت بفهمی. تا تو قفل نشی. تا تو، توی زندگی، راهو گم نکنی.
نتیجه اینکه:
خدا با ما حرف میزنه. نه با صدا، با نشونه. با آیه. با جملههایی که باید روشون فکر کنیم.
عقل فقط واسه درس و نمره نیست. عقل یعنی بفهمی کِی سکوت کنی، کِی حرف بزنی. کِی بمونی، کِی بری. کِی ببخشی، کِی بگذری.
زندگی پر از انتخابه. هر انتخاب، یه فکر میخواد. هر فکر، یه چراغ میخواد. و خدا اون چراغو گذاشته تو دستت. اسمش عقله. روشنش کن. راهتو باهاش پیدا کن.
معنی آیه:
خدا اینجوری آیهها و دستوراشو براتون روشن و واضح میگه، تا فکر کنین، بفهمین، و دلتون و عقلتون با هم راه بیفتن.
معنی تک تک کلمهها:
كَذَٰلِكَ: همینطور، به این شکل، درست به همین روش
يُبَيِّنُ: روشن میکنه، توضیح میده، واضح و شفاف میسازه
اللَّهُ: خدا، پروردگار، اون خدای مهربون
لَكُمْ: برای شما، واسهتون، به نفع شما
آيَاتِهِ: آیههاشو، نشونههاشو، پیامها و حرفاشو
لَعَلَّكُمْ: شاید که، امید که، برای اینکه شاید شما
تَعْقِلُونَ: بفهمین، فکر کنین، عقلتونو به کار بندازین
این آیه میگه:
خدا خودش آیاتشو برات باز میکنه.
یکییکی. واضح. روشن. بیابهام. بیپیچوندن.
نه واسه اینکه فقط حفظش کنی. نه واسه اینکه فقط بشنوی و رد شی. واسه اینکه فکر کنی. واسه اینکه عقلت رو به کار بندازی. بشینی با خودت سبکسنگین کنی. بسنجی. بفهمی. ببینی چی به نفعته، چی به ضررت.
آیهها فقط نوشته نیستن. درس زندگیان. نقشه راهن. چراغن.
خدا حرفاشو آسون کرده، تا تو راحت بفهمی. تا تو قفل نشی. تا تو، توی زندگی، راهو گم نکنی.
نتیجه اینکه:
خدا با ما حرف میزنه. نه با صدا، با نشونه. با آیه. با جملههایی که باید روشون فکر کنیم.
عقل فقط واسه درس و نمره نیست. عقل یعنی بفهمی کِی سکوت کنی، کِی حرف بزنی. کِی بمونی، کِی بری. کِی ببخشی، کِی بگذری.
زندگی پر از انتخابه. هر انتخاب، یه فکر میخواد. هر فکر، یه چراغ میخواد. و خدا اون چراغو گذاشته تو دستت. اسمش عقله. روشنش کن. راهتو باهاش پیدا کن.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ(٢٤٣)
معنی آیه:
اون جمعیت عظیم، اون بیش از دههزار نفر رو ندیدی که از ترس جونشون، از خونه و کاشونشون فرار کردن؟
خدا بهشون گفت: «بمیرید!» و جونشونو گرفت.
بعد دوباره بهشون زندگی بخشید، نفَس تازه داد.
آره، خدا خیلی مهربونه با بندههاش،
ولی بیشترِ آدما قدر نمیدونن، شکر نمیکنن.
معنی تک تک کلمهها:
أَلَمْ: مگه نه؟، آیا ندیدی؟، یادت نیست؟
تَرَ: دیدی؟، نگاه کردی؟، متوجه شدی؟
إِلَى: به، طرفِ، سمتِ
الَّذِينَ: اونایی که، کسانی که، همون گروهی که
خَرَجُوا: بیرون رفتن، فرار کردن، کوچ کردن
مِنْ: از، از دلِ، از تویِ
دِيَارِهِمْ: خونههاشون، شهر و دیارشون، محل زندگیشون
وَهُمْ: و اونها، در حالی که، همون موقع که
أُلُوفٌ: هزاران نفر، جماعت زیاد، جمعیت انبوه
حَذَرَ: از ترسِ، برای اینکه نترسن، بهخاطر نگرانی از
الْمَوْتِ: مرگ، مردن، از دست دادن جون
فَقَالَ: پس گفت، بنابراین فرمود، آنگاه گفت
لَهُمُ: بهشون، خطاب به اونا، واسهشون
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خالق مهربون
مُوتُوا: بمیرید، جونتونو پس بدید، تموم شید
ثُمَّ: بعدش، سپس، یه مدت بعد
أَحْيَاهُمْ: زندهشون کرد، دوباره جون بهشون داد، به زندگی برشون گردوند
إِنَّ: واقعاً، بیشک، بدون تردید
اللَّهَ: خدا، معبود، اون یکتای بیهمتا
لَذُو فَضْلٍ: صاحب لطفه، پر از بخششه، مهربونی بیپایان داره
عَلَى النَّاسِ: نسبت به مردم، در حق مردم، برای بندگان
وَلَٰكِنَّ: ولی خب، اما، در عین حال
أَكْثَرَ النَّاسِ: بیشتر مردم، اکثریت آدما، غالب آدمها
لَا يَشْكُرُونَ: شکر نمیکنن، قدر نمیدونن، سپاسگزار نیستن
این آیه میگه:
یه جماعتی بودن. زیاد بودن. بیش از دههزار نفر.
ترسیدن. ترس از مرگ. ترس از یه بیماری وحشتناک که وبا و طاعون باشه.
دل کندن از خونههاشون. از شهرشون زدن بیرون.
تا اینجاش طوری نبود اما اشکال از اونجا سر و کلهاش پیدا شد که اینها سخت به خود مغرور شدند فکر کردن کار خودشون بود تدبیر خودشون تقدیر خودشون بود به حساب خودشون نوشتن و از خدا پاک غافل شدن.
اینجا بود که خدا همون وبا همون طاعون تو همون بیابون به جونشون انداخت انگار که میخواست بگه بمیرید و اتفاقاً همه مردن
تو همون بیابون.
با همون طاعون. تو همون غوغای غرور، همهشون مردن. هیچکدوم نتونستن جلوی مرگ وایستن.
تا اینکه سالها گذشت. یه پیامبر از اونجا رد شد. نگاش افتاد به جنازهها. به خاکِ خاموش. دلش لرزید. دست به دعا شد.
خدا رو صدا زد. گفت: خدایا، زندهشون کن.
و خدا، همون خدایی که میمیرونه، با همون قدرت، زندهشون کرد.
یعنی چی؟
یعنی جون دست ما نیست. نفس، مال ما نیست. فرار، راه چاره نیست.
یعنی اگه خدا نخواد، نه فرار فایده داره، نه پناهگاه، نه قدرت، نه نقشه.
یعنی حواست باشه. قدرتی که داری، از خودت نیست.
نفس کشیدن، یه نعمته. حیات، یه هدیهست.
اما آدمها... کم شکر میکنن. زود یادشون میره. زود مغرور میشن. تا یه کم حالشون خوب بشه، فکر میکنن خودشونن که زندگی رو میچرخونن.
نتیجه اینکه:
تو هر چقدر هم زرنگ باشی، نمیتونی از تقدیر خدا فرار کنی. نمیتونی با حسابوکتاب خودت، مرگ رو دور بزنی.
نمیتونی بگی من بلدم، من میدونم، من نجات پیدا میکنم.
زندگی، دست خداست. مرگ، دست خداست. امنیت واقعی، تو پناه خداست.
اگه میخوای نجات پیدا کنی، از مرگ، از بیماری، از غصه، راهش فرار نیست. راهش توکله. راهش ایمانه. راهش یاد خداست.
پس حواست باشه. به جای فرار کردن، به خدا پناه ببر. به لطفش دل ببند. به حکمتش اعتماد کن. چون اون خداییه که هم میمیرونه، هم زنده میکنه. و همیشه، همیشه هوات رو داره…
اگه شکرگزار باشی.
معنی آیه:
اون جمعیت عظیم، اون بیش از دههزار نفر رو ندیدی که از ترس جونشون، از خونه و کاشونشون فرار کردن؟
خدا بهشون گفت: «بمیرید!» و جونشونو گرفت.
بعد دوباره بهشون زندگی بخشید، نفَس تازه داد.
آره، خدا خیلی مهربونه با بندههاش،
ولی بیشترِ آدما قدر نمیدونن، شکر نمیکنن.
معنی تک تک کلمهها:
أَلَمْ: مگه نه؟، آیا ندیدی؟، یادت نیست؟
تَرَ: دیدی؟، نگاه کردی؟، متوجه شدی؟
إِلَى: به، طرفِ، سمتِ
الَّذِينَ: اونایی که، کسانی که، همون گروهی که
خَرَجُوا: بیرون رفتن، فرار کردن، کوچ کردن
مِنْ: از، از دلِ، از تویِ
دِيَارِهِمْ: خونههاشون، شهر و دیارشون، محل زندگیشون
وَهُمْ: و اونها، در حالی که، همون موقع که
أُلُوفٌ: هزاران نفر، جماعت زیاد، جمعیت انبوه
حَذَرَ: از ترسِ، برای اینکه نترسن، بهخاطر نگرانی از
الْمَوْتِ: مرگ، مردن، از دست دادن جون
فَقَالَ: پس گفت، بنابراین فرمود، آنگاه گفت
لَهُمُ: بهشون، خطاب به اونا، واسهشون
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خالق مهربون
مُوتُوا: بمیرید، جونتونو پس بدید، تموم شید
ثُمَّ: بعدش، سپس، یه مدت بعد
أَحْيَاهُمْ: زندهشون کرد، دوباره جون بهشون داد، به زندگی برشون گردوند
إِنَّ: واقعاً، بیشک، بدون تردید
اللَّهَ: خدا، معبود، اون یکتای بیهمتا
لَذُو فَضْلٍ: صاحب لطفه، پر از بخششه، مهربونی بیپایان داره
عَلَى النَّاسِ: نسبت به مردم، در حق مردم، برای بندگان
وَلَٰكِنَّ: ولی خب، اما، در عین حال
أَكْثَرَ النَّاسِ: بیشتر مردم، اکثریت آدما، غالب آدمها
لَا يَشْكُرُونَ: شکر نمیکنن، قدر نمیدونن، سپاسگزار نیستن
این آیه میگه:
یه جماعتی بودن. زیاد بودن. بیش از دههزار نفر.
ترسیدن. ترس از مرگ. ترس از یه بیماری وحشتناک که وبا و طاعون باشه.
دل کندن از خونههاشون. از شهرشون زدن بیرون.
تا اینجاش طوری نبود اما اشکال از اونجا سر و کلهاش پیدا شد که اینها سخت به خود مغرور شدند فکر کردن کار خودشون بود تدبیر خودشون تقدیر خودشون بود به حساب خودشون نوشتن و از خدا پاک غافل شدن.
اینجا بود که خدا همون وبا همون طاعون تو همون بیابون به جونشون انداخت انگار که میخواست بگه بمیرید و اتفاقاً همه مردن
تو همون بیابون.
با همون طاعون. تو همون غوغای غرور، همهشون مردن. هیچکدوم نتونستن جلوی مرگ وایستن.
تا اینکه سالها گذشت. یه پیامبر از اونجا رد شد. نگاش افتاد به جنازهها. به خاکِ خاموش. دلش لرزید. دست به دعا شد.
خدا رو صدا زد. گفت: خدایا، زندهشون کن.
و خدا، همون خدایی که میمیرونه، با همون قدرت، زندهشون کرد.
یعنی چی؟
یعنی جون دست ما نیست. نفس، مال ما نیست. فرار، راه چاره نیست.
یعنی اگه خدا نخواد، نه فرار فایده داره، نه پناهگاه، نه قدرت، نه نقشه.
یعنی حواست باشه. قدرتی که داری، از خودت نیست.
نفس کشیدن، یه نعمته. حیات، یه هدیهست.
اما آدمها... کم شکر میکنن. زود یادشون میره. زود مغرور میشن. تا یه کم حالشون خوب بشه، فکر میکنن خودشونن که زندگی رو میچرخونن.
نتیجه اینکه:
تو هر چقدر هم زرنگ باشی، نمیتونی از تقدیر خدا فرار کنی. نمیتونی با حسابوکتاب خودت، مرگ رو دور بزنی.
نمیتونی بگی من بلدم، من میدونم، من نجات پیدا میکنم.
زندگی، دست خداست. مرگ، دست خداست. امنیت واقعی، تو پناه خداست.
اگه میخوای نجات پیدا کنی، از مرگ، از بیماری، از غصه، راهش فرار نیست. راهش توکله. راهش ایمانه. راهش یاد خداست.
پس حواست باشه. به جای فرار کردن، به خدا پناه ببر. به لطفش دل ببند. به حکمتش اعتماد کن. چون اون خداییه که هم میمیرونه، هم زنده میکنه. و همیشه، همیشه هوات رو داره…
اگه شکرگزار باشی.
وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(٢٤٤)
معنی آیه:
آره، برای رضای خدا با دشمناتون بجنگین، از خودتون و حقتون دفاع کنین،
و یادتون باشه که خدا حواسش هست، میشنوه، میدونه، از دلهاتون باخبره.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور که
قَاتِلُوا: بجنگید، دفاع کنید، پایداری کنین
فِي: در، داخل، توی
سَبِيلِ: راه، مسیر، مسیر درست
اللَّهِ: خدا، پروردگار، اون خدای مهربون
اعْلَمُوا: بدونین، آگاه باشین، یادتون نره
أَنَّ: که، اینکه، بدون شک
اللَّهَ: خدا، معبود، اون عزیز بیهمتا
سَمِيعٌ: شنوا، حواسش جمعه، صداتونو میشنوه
عَلِيمٌ: دانا، باخبر، از دل و درونتون آگاهه
این آیه میگه:
بجنگ. ولی نه واسه قدرت. نه واسه کینه. نه واسه گرفتن خاک و مال و مقام.
بجنگ، واسه خدا. واسه دفاع. واسه حفظ حرمت. واسه حفظ حق.
این جنگ، مثل بقیه جنگا نیست. جهاد، حسابش جداست. قانون داره. حد و مرز داره. اخلاق داره.
به بیگناه آسیب نمیرسه. طبیعت نابود نمیشه. کسی که پشیمونه، امان میگیره.
جنگ، فقط آخرین راهه. وقتی راهی نمونده.
خدا میشنوه. همهچی رو. حتی حرفایی که تو دلت میزنی. حتی نیتهات رو.
خدا آگاهه. میدونه چرا میجنگی. میدونه واسه کی میجنگی. میدونه چجوری میجنگی.
پس حواست باشه. نیتت پاک باشه. هدفت الهی باشه. رفتارت درست باشه. حرفی که میزنی، کاری که میکنی، حرکتی که انجام میدی، همهش زیر ذرهبینه. ذرهبینِ خدا.
نتیجه اینکه:
توی زندگی، گاهی باید بجنگی. نه با شمشیر. نه با مشت. با حرفات. با رفتارت. با ایستادنت پای حق. با نه گفتنت به ظلم.
اما بجنگ، مثل یه آدم الهی. با انصاف. با قاعده. با مرام.
خدا همهچی رو میدونه.هم نیتتو، هم عملتو.
پس وقتی میجنگی، یادت باشه کی داره نگاهت میکنه. یادت باشه برای چی میجنگی.
و حواست باشه که حق، همیشه راه داره ولی راه حق، همیشه جنگ نیست. گاهی صبره. گاهی بخششه. گاهی فقط یه لبخنده.
معنی آیه:
آره، برای رضای خدا با دشمناتون بجنگین، از خودتون و حقتون دفاع کنین،
و یادتون باشه که خدا حواسش هست، میشنوه، میدونه، از دلهاتون باخبره.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور که
قَاتِلُوا: بجنگید، دفاع کنید، پایداری کنین
فِي: در، داخل، توی
سَبِيلِ: راه، مسیر، مسیر درست
اللَّهِ: خدا، پروردگار، اون خدای مهربون
اعْلَمُوا: بدونین، آگاه باشین، یادتون نره
أَنَّ: که، اینکه، بدون شک
اللَّهَ: خدا، معبود، اون عزیز بیهمتا
سَمِيعٌ: شنوا، حواسش جمعه، صداتونو میشنوه
عَلِيمٌ: دانا، باخبر، از دل و درونتون آگاهه
این آیه میگه:
بجنگ. ولی نه واسه قدرت. نه واسه کینه. نه واسه گرفتن خاک و مال و مقام.
بجنگ، واسه خدا. واسه دفاع. واسه حفظ حرمت. واسه حفظ حق.
این جنگ، مثل بقیه جنگا نیست. جهاد، حسابش جداست. قانون داره. حد و مرز داره. اخلاق داره.
به بیگناه آسیب نمیرسه. طبیعت نابود نمیشه. کسی که پشیمونه، امان میگیره.
جنگ، فقط آخرین راهه. وقتی راهی نمونده.
خدا میشنوه. همهچی رو. حتی حرفایی که تو دلت میزنی. حتی نیتهات رو.
خدا آگاهه. میدونه چرا میجنگی. میدونه واسه کی میجنگی. میدونه چجوری میجنگی.
پس حواست باشه. نیتت پاک باشه. هدفت الهی باشه. رفتارت درست باشه. حرفی که میزنی، کاری که میکنی، حرکتی که انجام میدی، همهش زیر ذرهبینه. ذرهبینِ خدا.
نتیجه اینکه:
توی زندگی، گاهی باید بجنگی. نه با شمشیر. نه با مشت. با حرفات. با رفتارت. با ایستادنت پای حق. با نه گفتنت به ظلم.
اما بجنگ، مثل یه آدم الهی. با انصاف. با قاعده. با مرام.
خدا همهچی رو میدونه.هم نیتتو، هم عملتو.
پس وقتی میجنگی، یادت باشه کی داره نگاهت میکنه. یادت باشه برای چی میجنگی.
و حواست باشه که حق، همیشه راه داره ولی راه حق، همیشه جنگ نیست. گاهی صبره. گاهی بخششه. گاهی فقط یه لبخنده.
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً ۚ وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(٢٤٥)
معنی آیه:
کیه که حاضر باشه خوبی کنه، دل بده، جون و مالشو خرج کنه و پیش خدا ذخیره بذاره،
تا وقتی وقتش رسید، خدا با چند برابرِ اون بهش برگردونه؟
روزی دست خداست، اون کم و زیادشو میدونه،
و تهِ تهش، همهمون برمیگردیم سمت خودش.
معنی تک تک کلمهها:
مَنْ: کیه که؟، چه کسی؟، کدوم بندهای؟
ذَا: همون کسی که، اون فردی که، اون آدمی که
الَّذِي: که، کسی که، اون کسی که
يُقْرِضُ: قرض میده، پیشقرض میکنه، کمک مالی میکنه
اللَّهَ: به خدا، برای خدا، در راه خدا
قَرْضًا: وامی، قرضی، بخششی
حَسَنًا: نیکو، قشنگ، با نیت پاک
فَيُضَاعِفَهُ: پس چند برابرش میکنه، زیادش میکنه، دوچندانش میکنه
لَهُ: برای اون، به نفعش، به خودش
أَضْعَافًا: چندین برابر، برابرهای زیاد، زیادتر از انتظار
كَثِيرَةً: فراوون، بیشمار، خیلی زیاد
وَاللَّهُ: و خدا، همچنین خدا، و اون پروردگار
يَقْبِضُ: میگیره، تنگ میکنه، کم میکنه
يَبْسُطُ: میبخشه، باز میکنه، وسعت میده
وَإِلَيْهِ: و بهسوی او، و آخرش پیشِ او، و برگشتمون به طرفِ او
تُرْجَعُونَ: برمیگردین، بازگردونده میشین، برمیگردوننتون
این آیه میگه:
کی حاضره معامله کنه؟ یه معامله با خدا.
کیه که مالش رو بده؟
اونم نه به آدمها، به خدا.
ولی خدا که نیازی به پول و مال ما نداره.
پس چرا میگه قرض بدین بهم؟
میخواد بگه به عنوان قرض حساب کنید فکر کنید دارید قرض میدید.
و میخواد بگه عین قرض برمیگرده.
با دستِ خودش چند برابرش رو برمیگردونه.
پس بده، با دل خوش بده. با خیال راحت بده، با نیت خوب بده. به نیازمند بده. به راهِ خدا بده.
به مجاهد کمک کن. به فقیر برسون. به دلشکسته نگاه کن. به بیپناه پناه بده.
و نترس. از کم شدن نترس. از بیپولی نترس. از تهکشیدن سفرهت نترس.
چون خداست که روزی میده. خداست که کم میکنه، زیاد میکنه. نه دخل توی دست توئه، نه خرج توی حسابته.
خدا همهچی رو میدونه. میدونه کی میدی، چقدر میدی، با چه دلی میدی.
و آخرشم، همهمون به سمت اون برمیگردیم.پس هر چی میدی، داری واسه خودت پسانداز میکنی. نه واسه این دنیا،واسه اون دنیا.
نتیجه اینکه:
تو زندگیت خرج کن، ولی با نیت.
بده، ولی به راه درست.
و پول فقط اسکناس نیست. پول یعنی دل. یعنی محبت. یعنی وقت. یعنی انرژی.
بده، از دل بده. از جون بده. با لبخند بده.
نه منت بذار، نه حساب کن.
چون تهش، تو هیچچی از دست نمیدی. فقط داری پسانداز میکنی.
پساندازِ نور. پساندازِ آرامش. پساندازِ لبخندِ خدا.
حواست باشه. هر چی میدی، برمیگرده. هر چی میکاری، درو میکنی.
تو فقط بکار. خدا خودش چند برابرش رو میده. وقتش که برسه،
دستِ پر برمیگردی. هم توی این دنیا، هم اون دنیا.
پس بده ، برا خدا بده، نه واسه پز دادن. نه واسه شهرت.نه واسه سود و معامله.
فقط و فقط برای خدا. فقط برای رضایتش.
یادت باشه خداست که روزی میده. خداست که زیاد میکنه، کم میکنه.
تو نترس. از کم شدن حساب بانکی نترس. از اینکه چیزی از دستت بره، نترس.
بده. راحت بده.
مالت رو نگه ندار برای روز مبادا،
که خدا خودش روز مباداته.
کمک تو، تو آسمونا ثبت میشه. کنار اسمت نوشته میشه. میمونه برای روز برگشت.
و آخرشم، همهمون برمیگردیم پیش خودش.
معنی آیه:
کیه که حاضر باشه خوبی کنه، دل بده، جون و مالشو خرج کنه و پیش خدا ذخیره بذاره،
تا وقتی وقتش رسید، خدا با چند برابرِ اون بهش برگردونه؟
روزی دست خداست، اون کم و زیادشو میدونه،
و تهِ تهش، همهمون برمیگردیم سمت خودش.
معنی تک تک کلمهها:
مَنْ: کیه که؟، چه کسی؟، کدوم بندهای؟
ذَا: همون کسی که، اون فردی که، اون آدمی که
الَّذِي: که، کسی که، اون کسی که
يُقْرِضُ: قرض میده، پیشقرض میکنه، کمک مالی میکنه
اللَّهَ: به خدا، برای خدا، در راه خدا
قَرْضًا: وامی، قرضی، بخششی
حَسَنًا: نیکو، قشنگ، با نیت پاک
فَيُضَاعِفَهُ: پس چند برابرش میکنه، زیادش میکنه، دوچندانش میکنه
لَهُ: برای اون، به نفعش، به خودش
أَضْعَافًا: چندین برابر، برابرهای زیاد، زیادتر از انتظار
كَثِيرَةً: فراوون، بیشمار، خیلی زیاد
وَاللَّهُ: و خدا، همچنین خدا، و اون پروردگار
يَقْبِضُ: میگیره، تنگ میکنه، کم میکنه
يَبْسُطُ: میبخشه، باز میکنه، وسعت میده
وَإِلَيْهِ: و بهسوی او، و آخرش پیشِ او، و برگشتمون به طرفِ او
تُرْجَعُونَ: برمیگردین، بازگردونده میشین، برمیگردوننتون
این آیه میگه:
کی حاضره معامله کنه؟ یه معامله با خدا.
کیه که مالش رو بده؟
اونم نه به آدمها، به خدا.
ولی خدا که نیازی به پول و مال ما نداره.
پس چرا میگه قرض بدین بهم؟
میخواد بگه به عنوان قرض حساب کنید فکر کنید دارید قرض میدید.
و میخواد بگه عین قرض برمیگرده.
با دستِ خودش چند برابرش رو برمیگردونه.
پس بده، با دل خوش بده. با خیال راحت بده، با نیت خوب بده. به نیازمند بده. به راهِ خدا بده.
به مجاهد کمک کن. به فقیر برسون. به دلشکسته نگاه کن. به بیپناه پناه بده.
و نترس. از کم شدن نترس. از بیپولی نترس. از تهکشیدن سفرهت نترس.
چون خداست که روزی میده. خداست که کم میکنه، زیاد میکنه. نه دخل توی دست توئه، نه خرج توی حسابته.
خدا همهچی رو میدونه. میدونه کی میدی، چقدر میدی، با چه دلی میدی.
و آخرشم، همهمون به سمت اون برمیگردیم.پس هر چی میدی، داری واسه خودت پسانداز میکنی. نه واسه این دنیا،واسه اون دنیا.
نتیجه اینکه:
تو زندگیت خرج کن، ولی با نیت.
بده، ولی به راه درست.
و پول فقط اسکناس نیست. پول یعنی دل. یعنی محبت. یعنی وقت. یعنی انرژی.
بده، از دل بده. از جون بده. با لبخند بده.
نه منت بذار، نه حساب کن.
چون تهش، تو هیچچی از دست نمیدی. فقط داری پسانداز میکنی.
پساندازِ نور. پساندازِ آرامش. پساندازِ لبخندِ خدا.
حواست باشه. هر چی میدی، برمیگرده. هر چی میکاری، درو میکنی.
تو فقط بکار. خدا خودش چند برابرش رو میده. وقتش که برسه،
دستِ پر برمیگردی. هم توی این دنیا، هم اون دنیا.
پس بده ، برا خدا بده، نه واسه پز دادن. نه واسه شهرت.نه واسه سود و معامله.
فقط و فقط برای خدا. فقط برای رضایتش.
یادت باشه خداست که روزی میده. خداست که زیاد میکنه، کم میکنه.
تو نترس. از کم شدن حساب بانکی نترس. از اینکه چیزی از دستت بره، نترس.
بده. راحت بده.
مالت رو نگه ندار برای روز مبادا،
که خدا خودش روز مباداته.
کمک تو، تو آسمونا ثبت میشه. کنار اسمت نوشته میشه. میمونه برای روز برگشت.
و آخرشم، همهمون برمیگردیم پیش خودش.