Telegram Web Link
گولِ قدم‌های شیطون رو نخور

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۱۶۸﴾

معنی آیه:
ای مردم! از اون چیزای خوبی که روی زمین براتون قرار داده شده، بخورید و بهره ببرید—چیزایی که پاکن و حلال، نه آلوده و خراب.
ولی دیگه گول شیطونو نخورید! دنبال وسوسه‌ها و قدم‌های اونو نگیرین، چون اون از همون اول دشمنی‌ش با شما علنی بوده، نه پنهونی.

معنی تک تک کلمه‌ها:
يَا: ای، ای مردم، ای جماعت
أَيُّهَا: ای شما، ای کسانی‌که
النَّاسُ: مردم، آدم‌ها، خلق
كُلُوا: بخورید، میل کنید، نوش جان کنید
مِمَّا: از اون‌چی که، از چیزی که، از هرچی که
فِي: در، توی، داخل
الْأَرْضِ: زمین، خاک، دنیا
حَلَالًا: حلال، مجاز، بدون اشکال
طَيِّبًا: پاکیزه، خوشمزه، سالم
وَلَا تَتَّبِعُوا: دنبال نکنید، پیروی نکنید، راه نرید دنبال
خُطُوَاتِ: قدم‌ها، گام‌ها، مسیرها
الشَّيْطَانِ: شیطان، اهریمن، دشمن وسوسه‌گر
إِنَّهُ: چون اون، براستی اون، حقیقتش اون
لَكُمْ: برای شما، نسبت به شما، به ضرر شما
عَدُوٌّ: دشمن، خصم، مخالف
مُبِينٌ: آشکار، واضح، تابلو

این آیه میگه:
بخور. ولی پاک. بخور. ولی حلال. لقمه‌ات تمیز باشه. لقمه‌ات سالم باشه. لقمه‌ات نور داشته باشه.

حواست باشه. هر چیزی که جلوت گذاشتن، بر ندار. هر لقمه‌ای که تعارف کردن، نخور. هر سفره‌ای که پهن شد، ننشین. هر راهی که نشونت دادن، نرو.

یه دشمن داری. یه دشمن قدیمی. یه دشمن خطرناک. حواسش بهته. دنبالت میاد. زیر پات رو نگاه می‌کنه. می‌خواد تو رو بندازه. می‌خواد تو رو ببره. کمین کرده. نقشه کشیده. قدم به قدم. آروم‌آروم. پله‌پله. تو رو سمت خودش می‌کشونه. از یه لقمه شروع می‌کنه. از یه انتخاب ساده. از یه وسوسه. از یه لغزش کوچیک.

ولی تو حواست باشه. گام‌به‌گام دنبالش نرو. پات رو جای پای اون نذار. راهت رو باهاش یکی نکن. لقمه‌ات رو آلوده نکن. دلت رو تاریک نکن. تو بنده‌ی خدایی. خدا برای تو بهترینا رو گذاشته. پاک‌ترینا رو، قشنگ‌ترینا رو، حلال‌ترینا رو.

خلاصه اینکه:
زندگی، یه سفره‌س. هر روز، هر لحظه، هر تصمیم، یه لقمه‌س. لقمه فقط نون و غذا نیست. لقمه یعنی پولی که درمیاری، راهی که میری، حرفی که میزنی، کاری که می‌کنی.

حلال و پاک بودنش، فقط توی غذا نیست. توی معامله‌ته، توی نگاهته، توی رفاقتاته، توی حرف‌هایی که می‌زنی، توی کارهایی که می‌کنی. اگه پاک باشه، زندگیت نور داره. دلت آرومه. راهت روشنه. اگه آلوده باشه، یه چیزی تو دلت سنگینه، یه چیزی تو زندگیت میلنگه، یه چیزی همیشه کمه.

پس حواست باشه. هر لقمه‌ای برندار. هر راهی رو نرو. هر پولی رو نگیر. هر نگاهی رو نکن. هر حرفی رو نزن. چون یه دشمن داری. یه دشمن قدیمی. یه دشمن خطرناک. کمین کرده. دنبالت میاد. پات رو کج بذاری، میندازتت. ولی تو حواست باشه. انتخاب با توئه.
گول حرفای قشنگ شیطان رو نخور

إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۶۹﴾

معنی آیه:
شیطون فقط شما رو به کارای زشت و ناپسند دعوت می‌کنه؛ هی هل می‌ده سمت بدی، پستی، گناه...
و آخرش هم کاری می‌کنه چیزایی رو به خدا نسبت بدین که اصلًا نمی‌دونین، چیزی که نه شنیدین، نه مطمئنید، ولی بازم می‌گین…

یعنی هم گمراه می‌کنه، هم وادارتون می‌کنه با نادونی، دروغ ببندین به خدا... و این دقیقاً همون چیزیه که اون می‌خواد.

معنی تک تک کلمه‌ها:
إِنَّمَا: فقط، تنها، صرفاً
يَأْمُرُكُمْ: دستور می‌ده، فرمان می‌ده، وادارتون می‌کنه
بِالسُّوءِ: به کار بد، به زشتی، به نادرستی
الْفَحْشَاءِ: کار زشت، بی‌حیایی، گناه بزرگ
وَأَنْ: و اینکه، و تا، و برای اینکه
تَقُولُوا: بگید، حرف بزنید، ادعا کنید
عَلَى: بر، درباره‌ی، علیه
اللَّهِ: خدا، پروردگار، خالق
مَا: چیزی‌که، اون‌چیزی‌که، اون‌چه
لَا تَعْلَمُونَ: نمی‌دونید، بلد نیستید، آگاه نیستین

این آیه میگه:
اون وسوسه می‌کنه. اون صداش نرمه، حرفاش قشنگه، قولاش وسوسه‌کننده‌س. ولی تهش؟ سیاهی. تهش؟ پشیمونی. تهش؟ سقوط.

میاد سراغت. یواش. آروم. نرم. اول یه پیشنهاد، بعد یه اصرار، بعد یه دستور. اول یه کار کوچیک، بعد یه گناه بزرگ، بعد یه راه بی‌بازگشت. تو رو می‌کشونه. تو رو عادت می‌ده. تو رو می‌بره.

بهت یاد می‌ده که بدی کنی. یاد می‌ده که ظلم کنی. یاد می‌ده که چشم ببندی، دل ببندی، حق رو نبینی، حقیقت رو نشنوی. قدم‌به‌قدم می‌کشونتت جلو. یه دروغ، یه خیانت، یه تباهی.

دروغ می‌گه. دروغ یاد می‌ده. حقیقت رو می‌پیچونه. حرفای قشنگ می‌زنه، ولی دروغ توشه. رنگ‌ولعاب می‌ده، ولی تهش هیچی نیست. بهت یاد می‌ده از خدا حرف بزنی، ولی حرفی که خودت نمی‌دونی درسته یا نه. یاد می‌ده که اسم خدا رو بیاری، ولی برای چیزی که خدا نگفته. برای چیزی که خودت ساختی. برای چیزی که حقیقت نداره.

خلاصه اینکه:
یه دشمن داری. یه دشمن قسم‌خورده. یه دشمن قدیمی. دشمنی که راهشو بلده، که کمین کرده، که منتظر لغزش توئه. اگه حواست نباشه، می‌کشونتت توی تاریکی. می‌کشونتت توی بدی. توی زشتی. توی جهنم.

ولی فقط جهنمِ بعد مرگ نیست. همین امروز، همین حالا، همین زندگی. خراب می‌شی، از درون می‌پوسی، عذاب‌وجدان می‌گیری، آرامشتو از دست می‌دی. یه دروغ می‌گی، یه رابطه‌ی اشتباه شروع می‌کنی، یه حق رو ناحق می‌کنی، بعدش یه بارِ سنگین می‌شینه رو شونه‌هات. آرومت نمی‌ذاره، راحتت نمی‌ذاره، ولت نمی‌کنه.

ولی اگه حواست باشه اگه گوشاتو تیز کنی، اگه چشماتو باز کنی، اگه دلتو روشن نگه داری اون هیچ‌کاری از دستش برنمیاد. هیچ‌کاری. می‌خواد فریبت بده، ولی تو می‌فهمی. می‌خواد بکشونتت تو تاریکی، ولی تو راهتو پیدا می‌کنی. می‌خواد خامت کنه، ولی تو حواست جمعه. و وقتی حواست جمع باشه، وقتی راهتو بشناسی، اون هیچ کاری ازش ساخته نیست.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نهج‌البلاغه
#حکمت_31
بخش هفتم
محمد رضا رنجبر
@mrranjbar3
حکمت ۳۱
بخش هفتم

حواست به انحراف باشه
وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ.

امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: و هرکس از مسیر حق فاصله بگیرد، خوبی‌ها در چشمش زشت جلوه می‌کنند و زشتی‌ها برایش زیبا به نظر می‌رسند. دلش چنان در مستیِ گمراهی فرو می‌رود که دیگر چیزی را درست نمی‌بیند. و آن‌که با حق و اولیای حق دشمنی کند، راه زندگی‌اش سخت و ناپایدار می‌شود، مسیرهایش پر از سنگلاخ و بیم می‌گردد، مشکلاتش گره می‌خورند و هیچ راه روشنی برای نجات در برابرش نمی‌ماند.

واژه ها:
وَ: و، همچنین، نیز
مَنْ: هرکس، کسی‌که، آن‌که
زَاغَ: منحرف شد، کج رفت، پیچید از مسیر
سَاءَتْ: بد شد، زشت شد، خراب شد
عِنْدَهُ: در نظرش، برای او، نزد او
الْحَسَنَةُ: خوبی، نیکی، کار پسندیده
وَ: و، همچنین، نیز
حَسُنَتْ: خوب جلوه کرد، زیبا به نظر رسید، پسندیده شد
عِنْدَهُ: در نظرش، برای او، نزد او
السَّيِّئَةُ: بدی، زشتی، کار ناپسند
وَ: و، همچنین، نیز
سَكِرَ: مست شد، از خود بی‌خود شد، گیج شد
سُكْرَ: مستی، حالت بی‌خودی، گیجی
الضَّلَالَةِ: گمراهی، بی‌راهه‌رفتن، انحراف از حق
وَ: و، همچنین، نیز
مَنْ: کسی‌که، هرکس، آن‌که
شَاقَّ: دشمنی کرد، مخالفت کرد، درافتاد
وَعُرَتْ: ناهموار شد، سخت شد، خشن و زمخت شد
عَلَيْهِ: بر او، برایش، نسبت به او
طُرُقُهُ: راه‌هایش، مسیرهایش، گذرگاه‌هایش
أَعْضَلَ: گره خورد، پیچیده شد، دشوار شد
عَلَيْهِ: برایش، بر او، نزد او
أَمْرُهُ: کارش، وضعیتش، امورش
ضَاقَ: تنگ شد، بسته شد، بی‌راه شد
عَلَيْهِ: بر او، برایش، نزد او
مَخْرَجُهُ: راه بیرون‌رفت، گریزگاه، راه نجات
شرح:
آب، در اصل خود، پاک است؛ زلال، شفاف، حیات‌بخش. و اگر در مسیر طبیعی‌اش حرکت کند، رود می‌شود، می‌رود و می‌رویاند. از دل خاک خشک، سبزه‌ها می‌دمد، دشت‌ها را زنده می‌کند و جان تازه می‌بخشد. درختان به‌خاطرش جان می‌گیرند، خاک‌ها شکوفا می‌شوند و زندگی ممکن می‌شود.

اما اگر همین آب، فقط کمی از مسیرش منحرف شود، چه می‌شود؟ در جایی جمع می‌شود، راکد می‌ماند، کم‌کم گند می‌زند و بو می‌گیرد. به جای گل و گلزار، لجن و لجنزار به بار می‌آورد و به جای حیات و زندگی، بیماری و مرگ می‌پراکند. و این فقط از یک انحراف آغاز شد. پس انحراف آب، آغاز گنداب شدن است؛ و نقطه آغاز باتلاق شدن، همان لحظه‌ای است که آب می‌توانست رود باشد، اما حالا مرده است. چیزی که قرار بود حیات ببخشد، حالا خودش بوی مرگ می‌دهد.

دل انسان نیز مثل جریان آب است. اگر در مسیر حق باشد ـ یعنی مسیر صداقت، عدالت، مهربانی، تواضع، تقوا و حقیقت ـ هم خودش زنده می‌ماند و هم دیگران را زنده می‌کند. اما اگر منحرف شود، کم‌کم راکد می‌شود. تکبر و خودخواهی جای فروتنی را می‌گیرند، توجیه‌گری جای صداقت را، تردید جای ایمان را، و نفس‌پرستی جای بندگی را. در نهایت، این دل به لجنزار تبدیل می‌شود. و این‌جاست که امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «انحراف، ستون کفر است.» چون انحراف با دل آدمی همان می‌کند که با آب می‌کند.

ما معمولاً وقتی می‌شنویم «انحراف از حق»، ذهن‌مان می‌رود به سمت گناه‌های بزرگ و آشکار. اما همیشه این‌طور نیست. گاهی انحراف فقط یک بی‌توجهی ساده است. کفر همیشه از طغیان نمی‌آید، از کجراهه‌های آرام آغاز می‌شود. کسی یک‌شبه کافر نمی‌شود، همان‌طور که یک‌شبه خائن یا ظالم نمی‌شود. همه این‌ها از یک نقطه انحرافی کوچک شروع می‌شوند، مثل همان آب که روزی به جای ادامه دادن مسیر رود، پیچید سمت مرداب.

فرض کن در محل کار، مدیر اشتباهی کرده و از تو می‌خواهد برای لاپوشانی‌اش دروغ بگویی. تو هم با اینکه می‌دانی این کار انحراف از صداقت است، به خودت می‌گویی: «همین یک‌بار، اشکالی ندارد.» همین یک قدم شاید در ظاهر چیزی را تغییر ندهد، اما وجدانت یک‌ذره تیره‌تر می‌شود. بار بعد راحت‌تر دروغ می‌گویی. بعدتر، خودت را توجیه می‌کنی: «همه دارن همین کار رو می‌کنن.» و این یعنی تو قدم در یک مسیر لغزنده گذاشته‌ای. همین کج شدن کوچک، کم‌کم تبدیل به سقوط کامل می‌شود.

کسی که برای فرار از مسئولیت، دروغ کوچکی به دوستش می‌گوید، شاید ابتدا از این کار شرم داشته باشد، اما بار دوم برایش عادی می‌شود. بار سوم دیگر مهم نیست. بعد به جایی می‌رسد که اعتماد هیچ‌کس برایش ارزشی ندارد. او دیگر رود نیست، مرداب شده است. انحراف‌های کوچک روزمره، اگر اصلاح نشوند، تبدیل به عادت می‌شوند، سپس باور و در نهایت سرنوشت.

آدمی باید همیشه خودش را در مسیر نگه دارد و از همان یک قدم انحراف هم بترسد. تمام لجنزارهای دنیا از انحراف یک قطره آغاز شده‌اند. از این‌رو، امیرالمؤمنین علیه‌السلام نمی‌گوید کفر از گناه بزرگ آغاز می‌شود، بلکه می‌فرماید از انحراف شروع می‌شود. انحرافی که شاید در ابتدا زیبا و بی‌خطر به‌نظر برسد، اما پایانش تاریکی، مرداب و تباهی است.

دل آرام‌آرام از نور فاصله می‌گیرد، عقل مشغول توجیه کجی‌ها می‌شود، اعمال رنگ ریا و نفاق می‌گیرند و انسان از درون فاسد می‌شود؛ حتی اگر ظاهرش مذهبی یا موجه باشد. این همان لحظه‌ای است که امام علیه‌السلام آن را تولد کفر می‌نامد. انحراف ستون کفر است؛ یعنی اگر همان ابتدا متوقف نشود، دیر یا زود به کفر می‌انجامد. همان‌طور که لجن از انحراف یک رود پاک پدید می‌آید.

پس حتی یک چرخش کوچک از صداقت، پاکی یا انصاف را هم باید جدی گرفت. از قطره تا باتلاق شدن، فقط یک پیچ کافی‌ست. و از نگاه امام، انحراف به‌خودی‌خود شاید کفر نباشد، اما قطعاً آغاز راه کفر است.

انحراف، نگاه انسان را وارونه می‌کند. زشتی‌ها در چشم او زیبا می‌شوند و زیبایی‌ها بی‌ارزش. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ»؛ کسی که منحرف شود، زیبایی را زشت و زشتی را زیبا می‌بیند و در مستی گمراهی فرو می‌رود. مثل همان آب گل‌آلود که دیگر آسمان را شفاف نمی‌بیند.

وقتی انسان از مسیر حق منحرف می‌شود، نه فقط اعمالش، بلکه ادراک و معیارهایش هم تغییر می‌کنند. ظلم را قاطعیت می‌بیند، چاپلوسی را مهارت ارتباطی می‌نامد، ریاکاری را نشانه دیانت می‌داند، بی‌غیرتی را روشن‌فکری می‌پندارد و خودخواهی را عزت نفس تعبیر می‌کند. این وارونگیِ ادراک، آغاز نابودی انسان است. چون وقتی معیار عوض شود، دیگر اشتباه، اشتباه شمرده نمی‌شود. بلکه به آن افتخار هم می‌شود. و انسان مست می‌شود؛ مست از قدرت، گناه، شهوت، مقام، دنیا و نفس.
چون عقل رفته، فطرت خوابیده، وجدان خاموش شده، دل پوسیده، راه گم شده و حق فراموش شده است.

چهارمین ستون کفر، به فرموده امام علیه‌السلام، شقاق است؛ یعنی دشمنی با خدا. دشمنی با اولیای خدا، یعنی بی‌اعتنایی به سخن‌شان، نشنیدن و نشنیده گرفتن کلام‌شان. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ»؛ کسی که با خدا دربیفتد، راهش هموار نمی‌شود، کارش دشوار می‌گردد و در تنگنای بی‌راهی می‌افتد.


---

نتیجه‌گیری کوتاه:
هر انحراف کوچکی، اگر بی‌توجه رها شود، می‌تواند آغاز گندابی بزرگ باشد. آغاز کفر و تباهی از همان لحظه‌ای است که دل از مسیر نور و حقیقت منحرف می‌شود.

برای پیاده‌سازی این حکمت در زندگی:

۱. هر شب دقایقی برای بررسی نیت‌ها و رفتارهایت وقت بگذار؛ آیا نشانه‌ای از انحراف بوده؟

۲. از دروغ، حتی به شوخی یا برای مصلحت‌سازی، اجتناب کن.

۳. دوستی انتخاب کن که اهل تذکر و صداقت باشد؛ آیینه‌ای برای دل تو.

۴. نهج‌البلاغه را بخوان و بر کلمات امام علیه‌السلام تأمل کن؛ معیارهایت را با آن بسنج.

۵. از قدم‌های کوچک غلط بترس، و آن‌ها را نادیده نگیر. اصلاح زودهنگام آسان‌تر از درمان دیرهنگام است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا رنجبر
شرح صحیفه سجادیه
#دعای_5
#قسمت ۲۵
@mrranjbar3
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِي عَظَمَتِكَ

معنی این دعا:
ای آن‌که عظمتت بی‌پایانه و شگفتی‌هات تمومی نداره... بر محمّد و خاندان پاکش درود بفرست، و نذار دل‌هامون اون‌قدر مغرور و سرکش بشه که روبه‌روی بزرگی تو بایسته. خودت یه دیوارِ رحمت بین ما و نافرمانی‌مون بساز؛ نذار از مسیر بندگی دور بشیم... نذار خودمون رو چیزی بدونیم در برابر شکوه بی‌نهایت تو.

معنی تک تک کلمه‌ها:
يَا: ای، ای‌که، ای‌تو
مَنْ: کسی‌که، آن‌که، آن‌کس
لَا تَنْقَضِي: تموم نمی‌شه، پایان نمی‌گیره، قطع نمی‌شه
عَجَائِبُ: شگفتی‌ها، عجایب، چیزای حیرت‌انگیز
عَظَمَتِهِ: بزرگی‌اش، عظمتش، جلالش
صَلِّ: درود بفرست، رحمت بفرست، صلوات بفرست
عَلَى: بر، به
مُحَمَّدٍ: محمد، پیامبر، رسول
وَ: و، همچنین، نیز
آلِهِ: خاندانش، اهل‌بیتش، خانواده‌اش
احْجُبْنَا: پنهونمون کن، نگه‌مون دار، دورمون کن
عَنِ: از، نسبت به، درباره‌ی
الْإِلْحَادِ: کج‌روی، بی‌راهه رفتن، انکار
فِي: در، درون، توی
عَظَمَتِكَ: بزرگی‌ات، عظمتت، شکوهت

این دعا میگه:

خدایا!
تو همون خدایی هستی که عظمتت ته نداره،
هیچ‌کسی نمی‌تونه به آخر شگفتی‌هات برسه...
هر چی جلو بریم، هنوز اول راهیم…
هر چی بفهمیم، هنوز نفهمیدیم...
همیشه یه چیزی هست که ما رو بهت خیره کنه…
یه عظمت که دلُ می‌لرزونه، یه بزرگی که نفس می‌بره.

تو اون خدایی هستی که رحمتت تمومی نداره…
نه ته می‌کشه، نه خشک می‌شه، نه کم میاد…
همه‌چی از دست بره، تو هنوز همون خدایی که بودی…
همونی که وقتی همه جا بسته‌ست، درش بازه.
هر چی ببخشی، بازم پره!
هر چی بدی، بازم هست!
رحمتت مث یه دریای بی‌کرانه…
نه لب داره، نه ته…
نه مرز داره، نه انتها…
همیشه جاریه، همیشه می‌ریزه، همیشه وصله…
برای اونایی که شکست‌ن، برای اونایی که بی‌پناهن،
برای دلایی که از همه جا بریدن، ولی هنوز به تو دل بستن...

خدایا!
صلوات بفرست به محمد، اون پیامبری که دلش مثل آسمون باز بود،
مثل بارون، بی‌تبعیض، بی‌منت…
اون که هر چی داریم از نور دلِ اونه…
و به خونواده‌ی پاکش، همونایی که تو تاریکیِ روزگار،
با نور وجودشون، راه رو نشونمون دادن،
با سکوت‌شون فریاد شدن،
با صبرشون، تکیه‌گاه.

و حالا…
یه خواهش داریم ازت، یه خواسته‌ی پر اشک و پر التماس…
از تو که رحمتت بی‌حده،
از تو که هیچ‌وقت درِ خونه‌ت رو رو بنده‌هات نمی‌بندی…
از اون دریای بی‌انتهای مهربونی‌ات،
یه قطره بهمون بده…
یه گوشه، یه ذره، یه نفس از اون نجاتت…
نه چون خوب بودیم، نه چون لایقیم…
فقط چون تو خودت خدایی و بخشنده‌ای…

ما گداهای در خونه‌تیم…
ما همونا هستیم که هزار بار اشتباه کردیم،
ولی هنوز امید داریم…
هنوز دلمون می‌لرزه وقتی اسمتو می‌گیم…
یه دل شکسته داریم و یه امید…
همین.

بذار سهمی از مهربونی‌هات مال ما باشه…
بذار وقتی رحمتت می‌باره، ما هم زیر همون بارون باشیم…
بذار خشکیمون تموم بشه…
بذار دل‌هامون، دوباره طعم زنده شدن رو بچشه…
بذار این بغضا، با بارون رحمتت، سبک شن…
بذار گم نشیم توی تاریکیِ خودمون…

ختم کلام اینکه:
خدایی که رحمتش بی‌پایانه،
هیچ‌وقت نمی‌گه «بسه»،
هیچ‌وقت نمی‌گه «دیر اومدی»،
هیچ‌وقت درو نمی‌بنده،
حتی اگه هزار بار در زدیم و برگشتیم...

رحمتش مثل دریای بیکرانه…
بی‌حد، بی‌مرز، بی‌قید، بی‌منت…
ما فقط باید بخوایم،
با یه دل شکسته، با یه اشک واقعی،
با یه امید کوچیک که تهِ دل‌مون مونده.

سهممون از رحمت خدا همون چیزیه که دل‌هامونو زنده می‌کنه،
که اشکامونو پاک می‌کنه،
که مارو از زمین بلند می‌کنه.

پس بیاید با دل‌هامون،
با اشکامون،
با زخمامون…
بیایم و بگیم:

خدایا… یه ذره از اون رحمت بی‌پایانت رو به ما بده…
نه فقط یه بار… نه فقط یه روز…
همیشه… همیشه… همیشه…
وَ يَا مَنْ لَا تَنْتَهِي مُدَّةُ مُلْكِهِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعْتِقْ رِقَابَنَا مِنْ نَقِمَتِكَ

معنی این دعا:
ای آن‌که پادشاهی‌ات همیشه پابرجاست و هیچ‌وقت به پایان نمی‌رسه… بر محمّد و خاندان مهربونش درود بفرست، و ما رو از خشم و کیفر خودت نجات بده. ما به مهربونی‌ات پناه آوردیم، پس با دل رحیمت، ازمون بگذر و ما رو توی آغوش بخششت جا بده.

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَ: و، همچنین، نیز
يَا: ای، ای‌که، ای‌تو
مَنْ: کسی‌که، آن‌که، آن‌کس
لَا تَنْتَهِي: تموم نمی‌شه، به آخر نمی‌رسه، قطع نمی‌شه
مُدَّةُ: مدت، زمان، دوره
مُلْكِهِ: پادشاهی‌اش، حکومتش، فرمانرواییش
صَلِّ: درود بفرست، صلوات بفرست، رحمت بفرست
عَلَى: بر، به، برای
مُحَمَّدٍ: محمد، پیامبر، رسول
آلِهِ: خاندانش، اهل‌بیتش، خانواده‌اش
أَعْتِقْ: آزاد کن، رها کن، نجات بده
رِقَابَنَا: گردن‌هامون، خودمون، وجودمون
مِنْ: از، دور از، خلاص از
نَقِمَتِكَ: خشمت، عذابت، قهرت

این دعا میگه:


خدایا…
تو اون پادشاهی هستی که تاجت خاک نمی‌گیره، تختت نمی‌لرزه، اسم‌ت هیچ‌وقت از خاطره‌ی دنیا پاک نمی‌شه.
نه زمان ازت جلو می‌زنه، نه روزگار خسته‌ات می‌کنه…
تو همیشه بودی، همیشه هستی، همیشه خواهی بود.
نه مثل پادشاه‌های روی زمین که وقتی پیر می‌شن، تاجو می‌ذارن زمین…
نه مثل اونایی که دیروز سلطان بودن، امروز فراموش شدن…
نه…
تو، خدایی که هیچ‌وقت پایین نمیای، هیچ‌وقت از پا نمی‌افتی، هیچ‌وقت تنهات نمی‌ذارن فرشته‌هات…
تو، خدایی که هنوزم وقتی به آسمون نگاه می‌کنم، اسم‌ت می‌لرزه روی لبم…

خدایا…

صلوات بفرست… به محمد، به اون چراغ شب‌های تاریکم…
به اون قلب روشنی که اومد تا ما گم نشیم…
به آل پاکش، به خونواده‌ای که هر کدوم‌شون یه فانوس بودن تو دل تاریکی دنیا…
به همونا که اسم‌شون، نجاته… راهه… امید وسط درده…

خدایا…

ما گم شدیم…
تو شلوغی این دنیا، تو صدای آدما، تو هیاهوی درد، خودمون رو جا گذاشتیم…
نه دشمنی دنبالمونه، نه شمشیری بالا سرمونه…
اما خودمون، خودمون رو داریم می‌سوزونیم…
با گناهای کوچیک و بزرگ…
با دل‌هایی که سخت شدن…
با روحی که داره کم‌کم خاک می‌گیره…
با یاد تو که داره کمرنگ می‌شه…

خدایا… نجاتمون بده!
از خودمون…
از منی که می‌دونم اشتباه می‌کنم، ولی باز هم ادامه می‌دم…
از این اشک‌هایی که می‌ریزن ولی درست‌مون نمی‌کنن…
از این شب‌هایی که تاریکن و صبحشون پیدا نیست…

تو گفتی مهربونی…
تو گفتی بخشنده‌ای…
پس حالا وقتشه…
وقتشه که بیای و بگیری‌مون از این باتلاقی که خودمون درست کردیم…
از این جهنمی که با دستای خودمون ساختیم…
از این زندگی بی‌تو که داره تیکه‌تیکه‌مون می‌کنه…

خدایا…

نذار تا ته سقوط بریم…
نذار برسیم به جایی که راه برگشتی نمونه…
نذار اون‌قد دور بشیم که صدات رو دیگه نشنویم…
خودت بیا…
قبل از اینکه دیر بشه، خودت بیا و بگیر دستمون…
حالا که همه‌ی درا بسته‌س…
حالا که همه‌ی چراغا خاموشه…
خودت بیا، درِ رحمتت رو وا کن…

ختم کلام اینکه:
وقتی دنیا پشتتو خالی می‌کنه، وقتی خودت رو هم نمی‌فهمی،
فقط یه پادشاه هست که هنوز همون‌قدر قدرتمنده، همون‌قدر مهربونه…
خدایی که تاجش نیفتاده، که سلطنتش خدشه برنداشته…
بیاید برگردیم…
با دل شکسته، با اشک، با یه نَفَس نیمه‌جون…
فقط کافیه صداش کنیم…

بگیم:
خدایا! نجاتمون بده… قبل از اینکه خیلی دیر بشه…
وَ يَا مَنْ لَا تَفْنَى خَزَائِنُ رَحْمَتِهِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لَنَا نَصِيباً فِي رَحْمَتِكَ

معنی این دعا:
ای آن‌که گنجینه‌های مهربونی‌ات هیچ‌وقت تموم نمی‌شن و دستت همیشه بخشنده‌ست… بر محمّد و خاندان پاکش درود بفرست، و از اون دریای بی‌پایون رحمتت، برای ما هم سهمی کنار بذار؛ یه بهره‌ای، یه نگاهی، یه نوازش دلگرم‌کننده. ما چشم‌به‌راه مهربونی توییم.

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَ: و، همچنین، نیز
يَا: ای، ای‌تو، ای‌که
مَنْ: کسی‌که، آن‌کس، اون‌که
لَاتَفْنَى: تموم نمیشه، از بین نمی ره، نابود نمیشه
خَزَائِنُ: گنجینه‌ها، خزانه‌ها، ذخیره‌ها
رَحْمَتِهِ: رحمتش، مهربونیش، لطفش
صَلِّ: درود بفرست، صلوات بفرست، رحمت بفرست
عَلَى: بر، برای، به
مُحَمَّدٍ: محمد، پیامبر، رسول
آلِهِ: خاندانش، اهل‌بیتش، خانواده‌اش
اجْعَلْ: قرار بده، بذار، نصیبمون کن
لَنَا: برای ما، به ما، سهم ما
نَصِيباً: بهره‌ای، سهمی، قسمت‌ کوچیکی
فِي: در، توی، داخل
رَحْمَتِكَ: رحمتت، مهربونیت، لطف بی‌پایانت

این دعا میگه:
خدایا…
تو همون خدایی هستی که گنجای مهربونیت هیچ‌وقت درشون بسته نمی‌شه…
هیچ‌وقت ته نمی‌کشه…
نه کم می‌شی، نه خسته، نه بی‌حوصله…
هر کی اومد در خونه‌ت، با دست پُر برگشت…
هر کی گریه کرد، جواب اشکش رو دادی…
هر کی صدا زد، شنیدی…

اما ما…
ما اوناییم که صدامون گرفته، اشکمون خشک شده،
ما همون گداییم که حتی دست‌ دراز کردنمون یادمون رفته…
دل‌مون ترک برداشته…
امیدمون مثل یه شمعِ در باد مونده، رو به خاموشی…

خدایا…
صلوات بفرست… از همون صلواتا که درا رو وا می‌کنه،
از همونا که دلِ مرده رو جون می‌ده،
به محمد نازنینت…
به همون که وجودش رحمت بود، لبخندش پناه بود، دلش دریا بود…
و به خاندان سراپا نورش،
به همونا که زمین از نور قدم‌هاشون خجالت می‌کشید…

خدایا…

ما چیز زیادی نمی‌خوایم…
یه سهم کوچیک از اون دریای بی‌انتهای رحمتت…
یه ذره از اون مهربونی که هیچ‌وقت ته نمی‌کشه…
نه از سر لیاقت، نه از خوبی‌مون، چون نداریم…
فقط از سر دلتنگی، از سر درد، از سر فقر مطلق دل…

ببین دستامونو… خشک و خالی…
ببین چشمامونو… پر اشک و بی‌خواب…
ببین دل‌هامونو… که دیگه طاقت ندارن…
بذار یه جرعه از مهربونیت بچکه رو این کویر بی‌بارون…
یه نگاهت، همه‌چیو زنده می‌کنه…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دور #سوم_تفسیر‌_قرآن
#سوره_بقره
#صفحه_26
آیات: ۱۷۰ تا ۱۷۶
محمدرضا رنجبر

من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.

@mrranjbar3
یه کم فکر کن!

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿۱۷۰﴾

معنی آیه:
"و وقتی بهشون می‌گن از اون چیزی پیروی کنین که خدا نازل کرده، می‌گن نه، ما راه و روش پدر و مادرامونو ادامه می‌دیم! حتی اگه پدر و مادرشون هیچ درکی از حقیقت نداشتن و راه درستو بلد نبودن، بازم می‌خوان همون مسیرو برن؟!"

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَإِذَا: و وقتی که، وقتی
قِيلَ: گفتن، گفته شد
لَهُمُ: بهشون، به اون‌ها
اتَّبِعُوا: دنبال کنید، برید دنبالش
مَا: اون‌چیزی که، هر چی که، چیزی که
أَنْزَلَ: فرستاد، نازل کرد، آورد
اللَّهُ: خدا، پروردگار
قَالُوا: گفتن، گفتن به هم، جواب دادن
بَلْ: نه، بلکه، در عوض
نَتَّبِعُ: میریم دنبالش، پیروی میکنیم
مَا: اون چیزی که، هر چیزی که، هرچی
أَلْفَيْنَا: پیدا کردیم، دیدیم، پیدا کردیم توش
عَلَيْهِ: روش، اون‌طور که، در اون
آبَاءَنَا: پدرامون، اجدادمون، پدرهای ما
أَوَلَوْ: حتی اگه، با اینکه، باشه که
كَانَ: بود، بوده، می‌بود
آبَاؤُهُمْ: پدرای اون‌ها، اجدادشون، پدرای خودشون
لَا يَعْقِلُونَ: نمی‌فهمن، عقل ندارن، درک ندارن
شَيْئًا: چیزی، هیچی، هیچ‌چیز
وَلَا يَهْتَدُونَ: راه پیدا نمی‌کنن، هدایت نمی‌شن، نمیدونن چی درستِ

این آیه میگه:
وقتی بهشون می‌گی:
بیاید راه خدا رو برید
بیاید ببینید خدا چی گفته
بیاید ببینید چی فرستاده
بیاید دنبالش برید

می‌گن: نه.
ما همون راهی رو می‌ریم
که باباهامون رفتن
که پدرا و مادرا گفتن
که بزرگ‌ترامون انجام دادن
که همیشه همین‌جوری بوده

می‌پرسی: حتی اگه نفهمیدن چی‌کار دارن می‌کنن؟
حتی اگه بلد نبودن راه درستو؟
حتی اگه کورکورانه رفتن؟
حتی اگه اشتباه کردن؟

بازم می‌خواین همونو برید؟
بازم می‌خواین تکرارش کنید؟
بازم می‌خواین چشم‌و‌گوش‌بسته دنبالشون برید؟

آخه چرا؟
آخه تا کی؟
آخه چقدر؟

خدا گفته، حرف زده، راه نشون داده
ولی بعضیا فقط به عادتاشون چسبیدن
فقط به گذشته‌شون دل خوش کردن
فقط می‌خوان تکرار کنن
نه فکر می‌کنن
نه تحقیق می‌کنن
نه دنبال حقیقت می‌گردن

یه‌کم فکر کن
یه‌کم بایست
یه‌کم نگاه کن
یه‌کم سوال بپرس
همه چی فقط از پدر و مادر و فامیل نمیاد
همه چی فقط از عرف و عادت نمیاد
خدا برات حرف زده
کتاب فرستاده
پیامبر فرستاده
راه درست رو نشونت داده

خلاصه اینکه:
زندگی، یه جادّه‌ست.
هر پیچش، یه انتخابه.
هر تصمیم، یه مسیره.
همه راه‌هایی که مردم می‌رن، درست نیست.
همه رسم‌هایی که مونده، سالم نیست.
همه کارهایی که «همیشه همین بوده»، درست نیست.

یه کم فکر کن
یه کم تحقیق کن
هر راهی که بابات رفت، لزوماً درست نیست
هر حرفی که شنیدی، لزوماً حق نیست
هر چیزی که عادیه، لزوماً خوب نیست

تو یه بنده خدایی
خدا خودش راه رو نشون داده
خودش گفته چی درسته
پس چشم‌و‌گوش‌بسته نرو
انتخاب با توئه.
تو راهتو برو!

وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۷۱﴾

معنی آیه:
"حرف زدن با این آدمای بی‌باور، مثل اینه که یکی با یه حیون حرف بزنه که فقط یه‌سری صدا و فریاد مبهم می‌شنوه، بدون اینکه بفهمه چی می‌گن. اینا نه گوش شنوا دارن، نه زبونی برای جواب، نه چشمی که واقعیتو ببینه... انگار اصلاً نمی‌خوان بفهمن."

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَمَثَلُ: مثال، نشونه
الَّذِينَ: کسانی که، افرادی که، اونایی که
كَفَرُوا: کفر ورزیدند، منکر شدند، بی‌دین شدند
كَمَثَلِ: مثل، مانند، مشابه
الَّذِي: کسی که، چیزی که، که
يَنْعِقُ: آواز می‌ده، صدا می‌کنه، نعره می‌زنه
بِمَا: به چیزی که، اون چیزی که، هر چی که
لَا يَسْمَعُ: می‌شنوه، می‌فهمه، گوش می‌ده
إِلَّا: مگر، فقط، الا
دُعَاءً: دعا، صدا، ندا
وَنِدَاءً: صدا، ندا، آواز
صُمٌّ: کر، ناشنوا، بی‌صدا
بُكْمٌ: لال، بی‌زبان، ساکت
عُمْيٌ: کور، نابینا، بی‌دید
فَهُمْ: پس اون‌ها، بنابراین اون‌ها، پس این‌ها
لَا يَعْقِلُونَ: نمی‌فهمند، درک نمی‌کنند، عقل ندارند

این آیه میگه:
می‌خوای بهشون بگی
می‌خوای راه رو نشون بدی
می‌خوای حق رو برسونی
می‌خوای بیدارشون کنی

صداشون می‌زنی
دعوتشون می‌کنی
دست دراز می‌کنی
ولی... هیچی

انگار با دیوار حرف می‌زنی
انگار به حیوون صدا می‌زنی
می‌شنوه، ولی نمی‌فهمه
یه صدای مبهم
یه نجوای بی‌معنا
یه ندا، بی‌اثر

چرا؟
چون گوشش بسته‌س
زبونش بسته‌س
چشمش بسته‌س
دلش بسته‌س

نه می‌شنوه
نه می‌گه
نه می‌بینه
نه می‌فهمه

حرف تو براش بی‌معناس
مثل یه صدای دور
مثل یه ناله‌ی نامعلوم
نه دلش می‌لرزه
نه عقلش کار می‌کنه
نه راه میاد
نه کوتاه میاد

تو از هدایت می‌گی
اون از لجاجت می‌ره
تو از نور می‌گی
اون توی تاریکیاش قایم می‌شه

نه اینکه نفهمه یا نمی‌تونه
نه، نمی‌خواد
خودشو زده به نشنیدن
خودشو زده به نفهمیدن
خودشو زده به بی‌خیالی

خلاصه اینکه:
بعضی وقتا هر چی حرف بزنی، فایده نداره
بعضی وقتا هر چی دلیل بیاری، بی‌اثر می‌مونه
بعضی وقتا با کسی طرفی که خودش نمی‌خواد تغییر کنه

اما تو حرفت رو بزن
تو دعوتت رو بکن
تو راهتو برو

ولی بدون
همه گوش‌ها برای شنیدن نیست
همه چشم‌ها برای دیدن نیست
همه دل‌ها برای فهمیدن نیست

زندگی امروز پر از صداست
پر از ندا، پر از پیام
بعضیا می‌شنون و راه می‌افتن
بعضیا فقط صدای خالی می‌شنون

حواست باشه
تو از اون دسته نباشی
تو جزو اونایی باشی که می‌شنون
می‌فهمن
و راه می‌رن

انتخاب با توئه.
زندگی یه سفره ست

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿۱۷۲﴾

معنی آیه:
"ای کسایی که به خدا ایمان آوردین! از اون نعمت‌های پاک و خوبی که براتون فرستادیم، با دل خوش بخورین و لذت ببرین. اگه فقط خدا رو می‌پرستین، پس قدرشناس باشین و از ته دل شکرش رو بکنین."

معنی تک تک کلمه‌ها:
يَا: هی، آهای، ای
أَيُّهَا: شماهایی که، ای کسایی که، شما
الَّذِينَ: که، اونایی که، اونا که
آمَنُوا: ایمان آوردید، باور دارید، مسلمونید
كُلُوا: بخورید،میل کنید
مِنْ: از، از بین، بخشی از
طَيِّبَاتِ: چیزای خوشمزه، چیزای حلال، چیزای پاک
مَا: اون چیزایی که، هر چی که، هر چیزی که
رَزَقْنَاكُمْ: به شما دادیم، بهتون روزی دادیم، به شما بخشیدیم
وَاشْكُرُوا: شکر کنید، قدردانی کنید، از خدا تشکر کنید
لِلَّهِ: برای خدا، به خاطر خدا، از طرف خدا
إِنْ: اگه، چنانچه، اگر
كُنتُمْ: بودید، هستید، می‌بودید
إِيَّاهُ: فقط اون، فقط خدا، همون
تَعْبُدُونَ: پرستش می‌کنید، عبادت می‌کنید، بندگی می‌کنید

این آیه میگه:

بخور.
ولی پاک.
بخور.
ولی از اون چیزایی که خود خدا داده.

نعمتاش رو ریخته جلو پات.
پاک‌ترینا رو، قشنگ‌ترینا رو، بهترینا رو.
تا دلت بخواد، برات گذاشته.
فقط دست دراز کن، بردار.

ولی لقمه‌تو ببین.
نگاه کن چی می‌خوری.
ببین از کجاست.
ببین چجوری رسیده بهت.

نه فقط برای سیر شدن.
نه فقط برای شکم.
نه فقط واسه پر کردن سفره.

اگه خدا رو می‌پرستی،
اگه بنده‌اشی،
اگه دوست داری بهش نزدیک شی،
پس یه کار مهم هم داری: شکر.

شکر یعنی بفهمی از کی گرفتی.
شکر یعنی قدر بدونی.
شکر یعنی حلال بخوری، درست استفاده کنی.
شکر یعنی لقمه‌ات تو راه حق باشه.

خدا گفته: بخور
ولی با ادب.
با احترام.
با معرفت.
با دلی که بفهمه کی داره می‌ده.

خلاصه اینکه:
زندگی یه سفره‌ست.
یه میز پر از نعمت.
همه چی هست.
ولی مهم اینه که چی برمی‌داری
و چطور می‌خوری.

لقمه فقط غذا نیست.
لقمه یعنی پولت، وقتت، دوستات، حرفات، نگاهت، رابطه‌هات.

اگه پاک باشه، می‌شی سبک.
می‌شی روشن.
می‌شی آروم.
اگه آلوده باشه،
یه چیزی ته دلت می‌لرزه.
یه چیزی تو حال‌ و هوات سنگینه.

پس بخور.
ولی پاک.
بخور.
ولی با شکر.
با دل صاف.
با یاد خدا.

چون اون بود که داد.
اون بود که رزق فرستاد.
و اون تنها کسیه که باید براش سر خم کرد.

انتخاب با توئه.
زندگی یه انتخابه

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۷۳﴾

معنی آیه:
"خدا فقط چند چیز رو براتون حرام کرده: مردار، خون، گوشت خوک، و چیزی که موقع ذبحش اسم غیرخدا رو بردن. ولی اگه کسی از روی ناچاری و برای حفظ جونش مجبور بشه بخوره—نه از روی میل، نه با نیت تجاوز—اشکالی نداره، گناهی گردنش نیست. چون خدا خیلی بخشنده‌ست و دلش پر از مهربونیه."

معنی تک تک کلمه‌ها:
إِنَّمَا: فقط، فقط همون، فقط که
حَرَّمَ: حرام کرد، ممنوع کرد، نگذاشت
عَلَيْكُمُ: بر شما، به شما، واسه شما
الْمَيْتَةَ: مردار، گوشت حرام، گوشت مرده
وَالدَّمَ: خون، خون بدن، خون حیوان
وَلَحْمَ: گوشت، بدن، گوشت حیوان
الْخِنْزِيرِ: خوک، گوشت خوک، گوشت گراز
وَمَا: هر چیزی که، هر چی که
أُهِلَّ: ذکر شده، گفتن، نام برده شده
بِهِ: باهاش، براش، واسه‌ش
لِغَيْرِ: به جز، واسه غیر، برای کسی غیر از
اللَّهِ: خدا، پروردگار، اون بالایی
فَمَنِ: پس هر کی که، هر کسی که
اضْطُرَّ: مجبور شد، ناچار شد، به ضرورت
غَيْرَ: غیر از، به غیر از، غیر
بَاغٍ: سرکش، یاغی
وَلَا: و نه، نه اینکه، نه که
عَادٍ: متجاوز، ظلم‌کننده، پرخاشگر
فَلَا: پس نه، دیگه نه، پس هیچ
إِثْمَ: گناه، خطا، تقصیر
عَلَيْهِ: بر دوشش، براش، بهش
إِنَّ: که، همونطور که، حتماً
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق
غَفُورٌ: خیلی بخشنده، آمرزنده، مهربون
رَحِيمٌ: باحال، دلسوز، باعاطفه


این آیه میگه:
نخور.
اونی که مرده‌ست، نخور.
خون ، نخور.
گوشت خوک؟ نه.
گوشت حرام؟ نه.
اونی که اسم خدا روش نیست؟ اصلاً.

چرا؟
چون پاک نیست.
چون نور نداره.
چون روحتو کدر می‌کنه.
بدنتو آلوده می‌کنه.
دلتو تاریک می‌کنه.

حلال یعنی سالم.
یعنی نور توی لقمه.
یعنی برکت توی زندگی.
یعنی آرامش توی دل.

اما اگه مجبور شدی چی؟
اگه راهی نبود؟
اگه جونت در خطر بود؟
خدا گفته: اشکالی نداره.
گناهی نیست.
فقط یه شرط داره:
نه با ظلم،
نه با نیت گناه،
نه با بهونه گرفتن.

چون خدا می‌فهمه.
و خدا رحم داره.
خدا می‌بخشه.
دلش با بنده‌هاشه.

خلاصه اینکه:
زندگی پر از انتخابه.
پر از لقمه‌ست،
پر از راه،
پر از فرصت.

ولی مهم اینه که چی می‌خوری.
از کجا درمیاری.
چه نیتی داری.
چه راهی میری.

اگه پاک باشه، تویی و خدا.
اگه ناپاک باشه، تویی و تاریکی.
و خدا همیشه درِ توبه رو باز گذاشته.
و انتخاب با توئه.
تو خودت باش!

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۴﴾

معنی آیه:
"اونایی که حقایقی رو که خدا توی کتابش نازل کرده، پنهون می‌کنن و در عوضش یه دنیای ناچیز به جیب می‌زنن، بدونن که انگار دارن آتیش می‌خورن، نه غذا! روز قیامت خدا نه باهاشون حرف می‌زنه، نه نگاه‌شون می‌کنه، نه پاکشون می‌کنه... فقط یه عذابِ سخت و دردناک در انتظارشونه."

معنی تک تک کلمه‌ها:
إِنَّ: قطعاً، واقعاً، حتماً
الَّذِينَ: کسانی که، اونا که، آدمایی که
يَكْتُمُونَ: پنهان می‌کنن، مخفی می‌کنن، چیزی رو نگه می‌دارن
مَا: چیزی که، هر چیزی که، اون چیزی که
أَنْزَلَ: نازل کرده، فرستاده، آورده
اللَّهُ: خدا، پروردگار، اون بالایی
مِنَ: از
الْكِتَابِ: کتاب، قرآن، نوشتار
يَشْتَرُونَ: می‌فروشن، می‌گیرن، خرید می‌کنن
بِهِ: به وسیله‌ش، باهاش، به اون
ثَمَنًا: قیمت، بهای، پول
قَلِيلًا: کم، اندک، کوچیک
أُولَئِكَ: اون‌ها، اینا، همونا
مَا: هیچ چیزی، چیزی که، هیچ وقت
يَأْكُلُونَ: می‌خورن
فِي: تو، در، درون
بُطُونِهِمْ: شکم‌هاشون
إِلَّا: مگر، غیر از، فقط
النَّارَ: آتش، شعله، جهنم
وَلَا يُكَلِّمُهُمُ: حرف نمی‌زنه باهاشون، باهاشون صحبت نمی‌کنه، باهاشون حرف نمی‌زنه
اللَّهُ: خدا، پروردگار، اون بالایی
يَوْمَ: روز، موقع، روزی که
الْقِيَامَةِ: قیامت، روز حساب، روز رستاخیز
وَلَا يُزَكِّيهِمْ: پاکشون نمی کنه
وَلَهُمْ: و براشون، و برای اون‌ها
عَذَابٌ: عذاب، شکنجه، مجازات
أَلِيمٌ: دردناک، سخت، وحشتناک

این آیه میگه:

نپوشون.
پنهون نکن.
حرف خدا رو، آیه‌ی خدا رو، ندای آسمون رو.
اونی که باید برسونی، برسون.
اونی که حقه، بگو.
اونی که از طرف خداست، نگهش ندار.

به یه قیمت کم، نفروش.
به یه دستمزد بی‌ارزش، به یه موقعیت دنیایی، به یه بله‌ی یه آدم،
حرف خدا رو نفروش.

اونایی که فروختن، برد نکردن.
اونا چیزی نخوردن جز آتیش.
لقمه‌شون، آتیشه.
شکم‌شون، پره از آتیشه.
خدا باهاشون حرف نمی‌زنه.
نه نگاهشون می‌کنه.
نه دست روشون می‌کشه.
نه پاکشون می‌کنه.
فقط... عذاب.
فقط... درد.
فقط... حسرت.
همه‌چی از یه چشم‌پوشی شروع شد.
یه‌جا سکوت کردن.
یه‌جا نفع‌شون مهم‌تر شد از حق.
یه‌جا فکر کردن الان حرف نزنم، بهتره.
ولی بعدش؟
همه‌چی دود شد.
همه‌چی خاکستر شد.

خلاصه اینکه:
حواست باشه.
نگو «به من چه».
نگو «الان وقتش نیست».
نگو «بذار یکی دیگه بگه».
نگو «اگه بگم، به ضررم می‌شه».

تو مسئول حرف خدایی.
تو حامل پیامی.
تو بنده‌ی خدایی هستی که ازت می‌خواد روش وایستی،
و حقیقتو، حتی اگه تلخه، حتی اگه سنگینه،
بگی.
محکم.
بی‌تعارف.
بی‌معامله.

تو به خاطر سکوت یه عده، توی تاریکی نیفت.
تو واسه نفع یه‌روزه، ابدیتتو نفروش.
تو خودت باش.
شفاف.
روشن.
آزاد.

چون خدا فقط با بنده‌های پاکش حرف می‌زنه.
فقط اونا رو نگاه می‌کنه.
فقط اونا رو می‌بره سمت نور.

پس حواست باشه...
هر حرفی رو نگه ندار.
هر رازی رو تو دل نریز.
هر حقیقتی رو به پول نفروش.
هر موقعیتی، ارزش فروختن نور نداره.

تو نور باش.
تو صدا باش.
تو حق باش.
معامله‌گر زرنگ باش!

أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ﴿۱۷۵﴾

معنی آیه:
"اینا همون آدم‌هایی‌ان که راه گمراهی رو به‌جای هدایت خریدن، و عذابو به جای بخشش انتخاب کردن... واقعاً باید پرسید: چطور می‌تونن این‌همه درد و آتیش رو تحمل کنن؟!"

معنی تک تک کلمه‌ها:
أُولَئِكَ: اون‌ها، همونا، اینا
الَّذِينَ: کسانی که، اونا که، آدمایی که
اشْتَرَوُا: خریدن، گرفتن، عوض کردن
الضَّلَالَةَ: گمراهی، اشتباه، به بی‌راهه رفتن
بِالْهُدَى: به هدایت، با راه درست، با راهنمایی
وَ: و، همچنین، هم
الْعَذَابَ: عذاب، شکنجه، مجازات
بِالْمَغْفِرَةِ: با بخشش، به جای آمرزش، به جای مغفرت
فَمَا: پس چه، پس چه چیزی، چطور
أَصْبَرَهُمْ: نگه‌شون داشته، تحمل می‌کنن، صبر می‌کنن
عَلَى: روی، نسبت به، بر
النَّارِ: آتش، جهنم، شعله

این آیه میگه:
اونا خریدن.
ولی چی رو؟
گمراهی رو.
به‌جای هدایت.
جاده‌ی تاریکو، به‌جای راه روشن.
سرابو، به‌جای چشمه‌ی زلال.
نفسو، به‌جای نَفَس خدا.

بخشش رو فروختن.
بخششو دادن رفت،
در عوضش چی گرفتن؟
عذاب.
درد.
آه.
آتش.

چطور می‌تونن این‌همه درد رو تاب بیارن؟
چطور طاقت میارن تو آتیش؟
چی تو سرشونه؟
چی به دلشون گفتن که این معامله رو کردن؟

یعنی اون هدایت براتون این‌قدر بی‌ارزش بود؟
یعنی اون مغفرت، اون آغوش باز خدا،
کم بود براتون؟
یعنی یه چیز کوچیک،
یه چیز دنیایی،
ارزش داشت که همه‌چی رو بدی بره؟

اشتباه از کجا شروع شد؟
از یه انتخاب.
یه نگاه.
یه میل کوچیک.
یه نفع زودگذر.

ولی همین کوچیکا،
کم‌کم مسیرتو عوض می‌کنن.
کم‌کم می‌فهمی راهتو فروختی.
نور رو داد‌ه‌ای رفته.
و حالا... تاریکی،
و حالا... آتیش.

خلاصه اینکه:
زندگی، یه بازاره.
هر روز، یه معامله‌ست.
یا هدایتو می‌خری،
یا گمراهی رو.
یا مغفرتو انتخاب می‌کنی،
یا عذابو.

حواست باشه چی می‌دی، چی می‌گیری.
هر تصمیم یه قیمت داره.
بعضیا هدایتو با یه لبخند دروغ می‌فروشن.
مغفرتو با یه امضای حرام.
نور رو با یه جمله‌ی اشتباه.

ولی تو معامله‌گر زرنگ باش.

مواظب باش، مراقب باش سرت کلاه نره.
هدایت، چیز کمی نیست.
بخشش خدا، آسون به دست نمیاد.
فروختن آسونه،
ولی خریدن دوباره‌اش،
سخته.
خیلی سخت.

پس حواست باشه.
هر چیزی ارزش معامله نداره.
بعضی چیزا،
نباید فروخته بشن.
هیچ‌وقت.
برو سراغ خود خدا!

ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿۱۷۶﴾

معنی آیه:
"چون خدا کتاب (تورات) رو با حقیقت و برای راهنمایی فرستاد. اما اونایی که درباره‌ی این کتاب الهی با هم بحث و جدل می‌کنن، واقعاً تو یه دعوای بی‌پایان و دور از حقیقت گیر افتادن."

معنی تک تک کلمه‌ها:
ذَلِكَ: این، این موضوع، این کار
بِأَنَّ: چون، به خاطر اینکه، به دلیل اینکه
اللَّهَ: خدا، پروردگار، رب
نَزَّلَ: نازل کرد، فرستاد، آورد
الْكِتَابَ: کتاب، قرآن، نوشته
بِالْحَقِّ: با حقیقت، با درستی، به درستی
وَإِنَّ: و البته، و حتما، و قطعاً
الَّذِينَ: کسانی که، اونا که، آدمایی که
اخْتَلَفُوا: اختلاف داشتن، دعوا داشتن، تفاوت داشتند
فِي: در، در مورد، در رابطه با
الْكِتَابِ: کتاب، قرآن، نوشته
لَفِي: قطعاً در، مطمئناً در، واقعاً در
شِقَاقٍ: اختلاف، دشمنی، شکاف
بَعِيدٍ: دور، خیلی فاصله‌دار، خیلی دور از هم

این آیه میگه:
خدا کتابو فرستاده.
اما نه یه کتاب معمولی.
کتابِ حق.
کتابِ نور.
کتابِ مسیر درست.

ولی بعضیا چی کار کردن؟
افتادن به جون کتاب.
هر کی یه‌چی گفت.
هر کی یه راه رفت.
هر کی یه گوشه‌شو گرفت،
بقیه‌شو ول کرد.

کتاب یکیه.
ولی تفسیرها هزار تا.
حرف خدا یکیه.
ولی دل‌ها، دنبال چیزای دیگه‌ست.

یکی دنبال شهرت.
یکی دنبال سود.
یکی دنبال قدرت.

هر کی واسه خودش راه برید.
هر کی راهو کشید سمت خودش.
هر کی گفت «من درست می‌گم»،
بی اینکه دلش با کتاب باشه.

نتیجه چی شد؟
اختلاف.
دعوا.
دوری.
شقاق.
هر روز دورتر.
هر روز تنها‌تر.
هر روز گم‌تر.

در حالی که مسیر روشن بود.
کتاب، صاف و شفاف بود.
ولی وقتی دل تاریک باشه،
حق رو هم نمی‌بینه.

خلاصه اینکه:
زندگی، یه کتابه.
و خدا، مؤلفشه.
تو فقط باید درست بخونیش.
بی تعصب.
بی غرور.
بی منیت.

حرف خدا یکیه.
دستوراتشم یکیه.
ولی اگه تو دنبال چیز دیگه باشی،
می‌پیچی.
می‌لغزی.
گم می‌شی.

تو قرن ما؟
این آیه یعنی:
واسه سودت، حرف خدا رو عوض نکن.
واسه محبوبیت، از حق کوتاه نیا.
واسه راحتی، راهو پیچ نده.
دین، سلیقه‌ای نیست.
کتابو واسه دلت بخون،
نه واسه دلتنگیات.

پس حواست باشه.
هر چی که به اسم دین شنیدی، باور نکن.
برو سراغ خودِ کتاب.
برو سراغ خودِ خدا.

چون راهِ خدا،
فقط از حق می‌گذره.
نه از حاشیه.
نه از اختلاف.
نه از سلیقه.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا رنجبر
شرح صحیفه سجادیه
#دعای_5
#قسمت ۲۶
@mrranjbar3
وَ يَا مَنْ تَنْقَطِعُ دُونَ رُؤْيَتِهِ الْأَبْصَارُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَدْنِنَا إِلَي قُرْبِكَ

معنی این دعا:
ای کسی که چشم‌ها از دیدن حقیقتش محرومن! درود بفرست بر محمّد و خاندانش و ما رو به نزدیکی خودت برسون.

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَ: و، همچنین، نیز
يَا: ای، ای‌که
مَنْ: کسی‌که، اون‌که، هرکی
تَنْقَطِعُ: کوتاه می‌شه، از کار می‌افته، قطع می‌شه
دُونَ: قبل از، پایین‌تر از، جلوتر از
رُؤْيَتِهِ: دیدنش، نگاه بهش، تماشاش
الْأَبْصَارُ: چشم‌ها، دیدها، نگاه‌ها
صَلِّ: درود بفرست، لطف کن، رحمت بفرست
عَلَى: بر، برای، به
مُحَمَّدٍ: محمّد، پیامبر، رسول
وَ: و، همچنین، همین‌طور
آلِهِ: خاندانش، اهل‌بیتش، نزدیکاش
أَدْنِنَا: نزدیکمون کن، وصلمون کن
إِلَى: به سمت، تا، طرف
قُرْبِكَ: نزدیکی‌ات، حضورت، کنار بودنت

این دعا میگه:
نمی‌شه دیدت. نمی‌شه شناختت. نمی‌شه حتی به خیال آوردت. نه چشم می‌تونه، نه ذهن تاب داره، نه فکر می‌کشه. تو بلندتری، پنهان‌تری، نورانی‌تر از هر چیزی که می‌شه فهمید. دوری، خیلی دور. ولی همین‌قدر هم نزدیک. توی دل‌هامون، توی اشک‌هامون، توی لحظه‌هامون هستی. ولی دیده‌ها عاجزن. چشم‌ها جا می‌مونن. نگاه‌ها خیره می‌مونن. هیچ‌کس نمی‌تونه تو رو با چشم ببینه. اما دلاشون می‌تونه صدا بزنه. زبوناشون می‌تونه بخونه. دستاشون می‌تونه دراز بشه سمتت.

تو خودت گفتی نزدیکم. گفتی بخون، می‌شنوم. بخواه، می‌دم. صدام کن، جواب می‌دم. گفتی بیا، گفتی راه بازه، گفتی در بسته نیست.
حالا ما اومدیم.
با دست خالی، با دل پر. با اشتیاق، با عطش، با درد، با امید.
اومدیم که نزدیک شیم. اومدیم که گم نشیم. اومدیم که پیدا بشیم.
ولی بلد نیستیم. راهت روشنه، ولی چشم ما تار می‌بینه. راهت مستقیمه، ولی پای ما سست شده. راهت زیباست، ولی دل ما خسته‌ست.

پس ازت خواستیم. ازت کمک خواستیم. گفتیم ما رو ببر، ما رو برسون، ما رو نزدیک کن.
ولی نه تنهایی. نه بی‌واسطه. چون تو خودت ما رو به محمد و آلش سپردی.
اونایی که بوی تو رو داشتن. نورت رو داشتن. دلشون از جنس آسمون بود.
اونایی که سختی کشیدن، ولی عقب نرفتن.
اونایی که شب‌ها با اشک بیدار موندن، روزا با زخم راه رفتن.
اونایی که صبر کردن، بخشیدن، گذشتن، جنگیدن، دعا کردن، موندن.

محمد، خودش رو بخشید. خودش رو داد. جونش، وقتش، خوابش، خنده‌هاش.
همه رو خرج تو کرد. خرج ما کرد. خرج نجات‌مون کرد.
دشمن دید، زخم خورد، تنها شد، ولی صدا نزد، شکایت نکرد، عقب نکشید.
دوستاش شدن دشمن، عزیزاش پشت کردن، ولی اون موند. ایستاد. ادامه داد.
راه رو روشن نگه داشت. نور رو نگه داشت. دعا کرد، اشک ریخت، تحمل کرد.

و حالا ما، پشت سر اون، دنبال اون، با دل پر از خواهش، با چشم پر از اشک، ازت می‌خوایم.
بیا. نزدیکمون کن. برسونمون.
بذار با همه‌ی درد، با همه‌ی ضعف، با همه‌ی تاریکی، برسیم بهت.
با یاد اونایی که عاشق تو بودن.
با یاد اونایی که پل شدن، چراغ شدن، راه شدن.

ختم کلام اینکه:
اگه تو دیده نمی‌شی، اگه چشم از درکت جا می‌مونه، پس دل باید ببینه. دل باید بخواد. و برای دیدن تو، باید اول عاشق اونایی بشیم که راه رو به ما نشون دادن، محمد و آل محمد، همونا که چراغ‌های راهن.
2025/07/10 12:13:57
Back to Top
HTML Embed Code: