نهج البلاغه
حکمت ۳۲
بخش ۱
وَ قَالَ (علیه السلام): فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: نیکوکار از نیکوکاریاش عزیزتر است.
آن که کار خوب میکند، از خودِ آن کار خوب، ارزشمندتر و دوستداشتنیتر است.
واژهها:
فَاعِلُ: انجامدهنده، کننده، عملکننده
الْخَيْرِ: کار نیک، نیکی، خیر
خَيْرٌ: بهتر، برتر، نیکوتر
مِنْهُ: از او، در مقایسه با او
شرح:
درخت سیب کارش سیب دادن است و خودش که درخت است، از کارش که سیب دادن است بهتر است، چرا؟ چون اگر درخت سیب نبود، سیبی هم در کار نبود و اگر سیبی هست، چون درخت سیبی در کار است.
وانگهی، درخت سیب فقط سیب نمیدهد، کارهای دیگری هم دارد که کارستان است. درخت سیب مثل همه درختان، با شاخههای پربرگ خود باعث سایه و خنکی هواست و با شکوفههای سپید و صورتی بسیار زیبایی که در فصل بهار دارد، چهره طبیعت را دلانگیز میکند و پناهگاهی است برای پرندگان که در درون شاخههای آن لانه میسازند و آواز میخوانند، و زنبورها از شکوفههای آن شهد میگیرند و عسل میسازند.
و مثل سایر درختان، مایه استحکام خاک است، و از فرسایش زمین جلوگیری میکند، چون ریشههای درخت خاک را نگه میدارد و نمیگذارد باران یا باد خاک را با خود ببرد. برگهای این درخت مثل درختان دیگر، اکسیژن آزاد میکنند و هوا را پاک و صاف و تصفیه میسازند و دهها کار و هنر دیگر که ما نمیدانیم، که ما نمیبینیم.
پس نتیجه بگیریم که درخت سیب از کار خوبش که سیب دادن است، بهتر است.
حال در نگاه امیرالمؤمنین ع، آدمی که کار خوب میکند، درست مثل درخت سیبی است که سیب میدهد. میگوید چنین آدمی از کار خوبش خوبتر است. چرا؟ چون اگر نبود، کار خوب هم نبود. دیگر آنکه، کار خوبش فقط همین یک کار نیست و دیگر آنکه، همین کار خوبش یکبار است و تمام میشود، در حالی که از خود او مدام کار خوب سر میزند، درست مثل همان سیب که یکبار مصرف میشود و تمام، اما درخت سیب خودش مدام و هر ساله اگر باشد، سیب میدهد. پس خودش خوبتر است.
از اینرو فرمود: فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، یعنی انجامدهنده کار خوب از کارش که خوب است، خوبتر و بهتر است.
و این یعنی هر قدر کار خوب کسی را خوش و دوست میداری، خودش را خوشتر و دوستتر بدار و خودش دوستداشتنیتر است.
پس وقتی کسی برایت کاری میکند، فقط قدردان کارش نباش، قدردان خودش هم باش؛ چون آدمها مهمتر از کارهایشان هستند.
چقدر زیبا میگفت مولوی:
ای یار، شکر بهتر یا آنکه شکر سازد؟
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد؟
و یاد بگیر پشت هر نعمت، بخشندهاش را ببینی. سپاس از آدمها، آدمی را بزرگ میکند.
حکمت ۳۲
بخش ۱
وَ قَالَ (علیه السلام): فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: نیکوکار از نیکوکاریاش عزیزتر است.
آن که کار خوب میکند، از خودِ آن کار خوب، ارزشمندتر و دوستداشتنیتر است.
واژهها:
فَاعِلُ: انجامدهنده، کننده، عملکننده
الْخَيْرِ: کار نیک، نیکی، خیر
خَيْرٌ: بهتر، برتر، نیکوتر
مِنْهُ: از او، در مقایسه با او
شرح:
درخت سیب کارش سیب دادن است و خودش که درخت است، از کارش که سیب دادن است بهتر است، چرا؟ چون اگر درخت سیب نبود، سیبی هم در کار نبود و اگر سیبی هست، چون درخت سیبی در کار است.
وانگهی، درخت سیب فقط سیب نمیدهد، کارهای دیگری هم دارد که کارستان است. درخت سیب مثل همه درختان، با شاخههای پربرگ خود باعث سایه و خنکی هواست و با شکوفههای سپید و صورتی بسیار زیبایی که در فصل بهار دارد، چهره طبیعت را دلانگیز میکند و پناهگاهی است برای پرندگان که در درون شاخههای آن لانه میسازند و آواز میخوانند، و زنبورها از شکوفههای آن شهد میگیرند و عسل میسازند.
و مثل سایر درختان، مایه استحکام خاک است، و از فرسایش زمین جلوگیری میکند، چون ریشههای درخت خاک را نگه میدارد و نمیگذارد باران یا باد خاک را با خود ببرد. برگهای این درخت مثل درختان دیگر، اکسیژن آزاد میکنند و هوا را پاک و صاف و تصفیه میسازند و دهها کار و هنر دیگر که ما نمیدانیم، که ما نمیبینیم.
پس نتیجه بگیریم که درخت سیب از کار خوبش که سیب دادن است، بهتر است.
حال در نگاه امیرالمؤمنین ع، آدمی که کار خوب میکند، درست مثل درخت سیبی است که سیب میدهد. میگوید چنین آدمی از کار خوبش خوبتر است. چرا؟ چون اگر نبود، کار خوب هم نبود. دیگر آنکه، کار خوبش فقط همین یک کار نیست و دیگر آنکه، همین کار خوبش یکبار است و تمام میشود، در حالی که از خود او مدام کار خوب سر میزند، درست مثل همان سیب که یکبار مصرف میشود و تمام، اما درخت سیب خودش مدام و هر ساله اگر باشد، سیب میدهد. پس خودش خوبتر است.
از اینرو فرمود: فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، یعنی انجامدهنده کار خوب از کارش که خوب است، خوبتر و بهتر است.
و این یعنی هر قدر کار خوب کسی را خوش و دوست میداری، خودش را خوشتر و دوستتر بدار و خودش دوستداشتنیتر است.
پس وقتی کسی برایت کاری میکند، فقط قدردان کارش نباش، قدردان خودش هم باش؛ چون آدمها مهمتر از کارهایشان هستند.
چقدر زیبا میگفت مولوی:
ای یار، شکر بهتر یا آنکه شکر سازد؟
خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد؟
و یاد بگیر پشت هر نعمت، بخشندهاش را ببینی. سپاس از آدمها، آدمی را بزرگ میکند.
حالا ممکن است بگویی خوب که چه؟ این کلام امیرالمؤمنین به چه کار من میآید؟ کدام گره از گرههای کور من را باز میکند؟ اگر او این سخن نمیگفت، چه از من کم میشد و حالا که گفت، چه بر من اضاف شد؟
ببین، حاصل کلام امام این است که: آدمی از کارش مهمتر است، پس میان خودت و کارت، خودت را انتخاب کن، نگاهت به خودت باشد نه کارت، پس این یک تغییر نگاه است، می خواهد نگاهت را تغيير بدهد، چون من و شما نگاهی دقیقاً به عکس داریم. ما کارها را مهمتر از آدمها میبینیم، دلیلش اینکه به راحتی و مثل ریگ بیابان دروغ میگوییم.
ما چرا دروغ میگوییم؟ چون فکر میکنیم کارمان راه میافتد، و امیرالمؤمنین میگوید: کارت با دروغ راه میافتد، اما خودت از راه میافتی. و خودت مهمتر از کارت هستی.
پس هر وقت وسوسه شدی دروغ بگویی، بگو من از کارم مهمترم.
همیشه میان کارت و خودت، خودت را انتخاب کن.
همانطور که میان خودت و خدا، خدا را باید انتخاب کنی.
و از آنطرف با صداقت کارت ممکن است عقب بیفتد اما خودت جلو میافتی و خودت مهمتر از کارت هستی.
صداقت شاید هزینه داشته باشد، اما همیشه سود نهاییاش را به خودت میرساند.
هر دروغ مثل وامی است با بهره سنگین که روزی باید پس بدهی.
پس، دروغ نگو، هرچند کارت جلو بیفتد، و راست بگو، هرچند کارت عقب بیفتد.
و این سخن مردی است که پیش از آنکه بگوید به کار میبست تاریخ گواهی میدهد که او میتوانست با یک دروغ جامه خلافت به تن کند و خلیفه مسلمانان جهان شود، اما نگفت و نشد و چاه کنی را بر تخت خلافت برگزید و این یعنی خودش را از کارش مهمتر میدید. و از این رو صدق و صداقت را پیشه کرد،
و صداقت سرمایهگذاری بلندمدت است.
و سودش در قیامت قیامت میکند.
چون خداوند قیامت را به روزی یاد میکند که راستگویان مزد راستی خویش را دریافت میکند.
قَالَ اللَّهُ هَٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ ۚ مائده/ ۱۱۹
نتیجه اینکه:
خودت همیشه مهمتر از کارت هستی. روی خودت کار کن، چون تو منبع تمام کارهای خوبی.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
به جای قضاوت آدمها فقط بر اساس کارهایشان، سعی کن شخصیتشان را ببینی.
قبل از دروغ گفتن، از خودت بپرس: میخواهم چه کسی باشم، کسی که خودش باید جلو بیوفتد یا کارش؟
و قدردانی از آدمها را تمرین کن، حتی با یک جمله ساده.
ببین، حاصل کلام امام این است که: آدمی از کارش مهمتر است، پس میان خودت و کارت، خودت را انتخاب کن، نگاهت به خودت باشد نه کارت، پس این یک تغییر نگاه است، می خواهد نگاهت را تغيير بدهد، چون من و شما نگاهی دقیقاً به عکس داریم. ما کارها را مهمتر از آدمها میبینیم، دلیلش اینکه به راحتی و مثل ریگ بیابان دروغ میگوییم.
ما چرا دروغ میگوییم؟ چون فکر میکنیم کارمان راه میافتد، و امیرالمؤمنین میگوید: کارت با دروغ راه میافتد، اما خودت از راه میافتی. و خودت مهمتر از کارت هستی.
پس هر وقت وسوسه شدی دروغ بگویی، بگو من از کارم مهمترم.
همیشه میان کارت و خودت، خودت را انتخاب کن.
همانطور که میان خودت و خدا، خدا را باید انتخاب کنی.
و از آنطرف با صداقت کارت ممکن است عقب بیفتد اما خودت جلو میافتی و خودت مهمتر از کارت هستی.
صداقت شاید هزینه داشته باشد، اما همیشه سود نهاییاش را به خودت میرساند.
هر دروغ مثل وامی است با بهره سنگین که روزی باید پس بدهی.
پس، دروغ نگو، هرچند کارت جلو بیفتد، و راست بگو، هرچند کارت عقب بیفتد.
و این سخن مردی است که پیش از آنکه بگوید به کار میبست تاریخ گواهی میدهد که او میتوانست با یک دروغ جامه خلافت به تن کند و خلیفه مسلمانان جهان شود، اما نگفت و نشد و چاه کنی را بر تخت خلافت برگزید و این یعنی خودش را از کارش مهمتر میدید. و از این رو صدق و صداقت را پیشه کرد،
و صداقت سرمایهگذاری بلندمدت است.
و سودش در قیامت قیامت میکند.
چون خداوند قیامت را به روزی یاد میکند که راستگویان مزد راستی خویش را دریافت میکند.
قَالَ اللَّهُ هَٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ ۚ مائده/ ۱۱۹
نتیجه اینکه:
خودت همیشه مهمتر از کارت هستی. روی خودت کار کن، چون تو منبع تمام کارهای خوبی.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
به جای قضاوت آدمها فقط بر اساس کارهایشان، سعی کن شخصیتشان را ببینی.
قبل از دروغ گفتن، از خودت بپرس: میخواهم چه کسی باشم، کسی که خودش باید جلو بیوفتد یا کارش؟
و قدردانی از آدمها را تمرین کن، حتی با یک جمله ساده.
نهجالبلاغه
حکمت ۳۲
بخش ۲
وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: کسی که کار بد میکند، خود از آن کار بدتر است.
واژهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
فَاعِلُ: انجامدهنده، کسی که انجام میده، مرتکب
الشَّرِّ: کار بد، بدی، شرارت
شَرٌّ: بدتر، شرورتر، خبیثتر
مِنْهُ: از آن، نسبت به آن
شرح:
زهر مار بد است، اما مار بدتر؛ نیش عقرب بد است، اما عقرب بدتر. چرا؟ چون اگر زهریست و یا نیشی، به خاطر همان مار و عقرب است. و چون مار و عقربی هست، زهر و نیشی هم هست.
وانگهی، زهر و یا نیش یکبار است و تمام میشود؛ اما مار... اما زهر مدام، این زهر و این نیش را تولید میکنند.
حال در نگاه وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع)، آدمی که فاعل شر باشد، عامل شر باشد، یعنی شر و شرارتی به پا کند، یعنی بد باشد و بدی کند، خود مثال آن مار و یا عقرب را دارد؛ و شر او و کار بد او، مثال همان نیش و زهر را دارد. در محاورات خود هم میگوییم که: «فلانی زهرش را ریخت» یعنی چه؟ یعنی او مار است. یا «نیشش را زد» یعنی فلانی عقرب است.
حال امیرالمؤمنین میگوید: چنین کسی، خودش از کارش به مراتب بدتر است. چرا؟ چون کار او یکبار است و تمام میشود؛ اما خود او که تمامشدنی نیست، مدام آن کار را تکرار و تکرار میکند، پس خیلی بدتر است.
از این گذشته، آدم بد میتواند کار بد را توجیه کند و بدیِ بزرگ و بزرگتری مرتکب شود.
و اساساً، یک عمل بد فقط یک اتفاق است؛ اما آدم بد میتواند برایش دلیلتراشی کند و موجب شود هزاران بار اتفاق بیفتد و دیگران را هم به بدی بکشاند و چرخه بدی را ادامه دهد.
در نگاه امام (ع)، آدم سرچشمه است و عمل فقط نتیجه.
مثلاً اگر یک چاقو روی میز باشد، خطری ندارد؛ ولی اگر همین چاقو دست یک آدم بد بیفتد، خطرناک میشود. یعنی خطر واقعی در انسان است، نه در ابزار یا حتی خود عمل.
از این رو فرمود: «فَاعِلُ الشَّرِّ» یعنی انجامدهنده کار شر، کار بد، «شَرٌّ مِنْهُ» بدتر است از خود آن.
ممکن است بگویی: امیرالمؤمنین با این حکمت چه میخواهد بگوید؟
ببین، میخواهد بگوید: شاخهها را بگذار، ریشهها را بچسب.
میخواهد بگوید: خود را با شاخهها شاخ به شاخ نکن! درگیر نباش! که در این صورت، بیشتر میشوند که کمتر نه؛ درست مثل شاخههای درخت که اگر شما بریدی، کمتر نخواهد شد و سال بعد، بیشتر و بیشتر است.
پس، ریشهها را باید هدف گرفت. بله، یک وقت هست که شاخهای مزاحم است، در آنجا بیرحمانه قطع و قیچی کن!
به عنوان مثال، بیحجابی در جامعه شر است و حکایت شاخه را دارد؛ نباید با این شاخه درگیر شد، وگرنه تکثیر خواهد شد، بیشتر میشود که کمتر نه، باید رفت سراغ ریشهها.
اگر فقر است، باید ریشهکن کرد؛ اگر اوضاع معیشتی و فشار اقتصادی است، باید اصلاح کرد؛ اگر کمبود آموزش و آگاهی است، باید به همان همت گمارد؛ اگر اثر فضای مجازی است، باید تدبیر کرد؛ اگر سیاستهای غلط فرهنگی است، باید طرحی نو در انداخت؛ اگر نبود الگوهای خوب و الهامبخش است، نباید دست روی دست گذاشت.
درست همان حقیقتی که امیرالمؤمنین (ع) در جنگ به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: «ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ»؛ پسرم، نگاهت را به انتهای لشکر بدوز. و این یعنی چه؟
یعنی تمام تمرکزت روی سربازهای پیشرو که شاخهها هستند نباشد، خود را فقط با آنها درگیر نکن و آنها را در حد یک مانع ببین و کنار بزن؛ اما خودت را به اتاق جنگ برسان، به فرماندهان، به کسانی که این سربازان را پیش فرستادند. اگر آنها متلاشی شوند، اینها خودبهخود از هم میپاشند.
حال، در جنگ فرهنگی هم قصه از همین قرار است. باید تمام تمرکز روی اتاق فکر باشد و روی عوامل.
اگر فقط با نشانهها و ظاهرها بجنگیم، همیشه عقبایم؛ باید به سراغ سرچشمههایی که این رفتارها را تولید میکنند برویم، چون بعضیها هستند، در پشت صحنهاند و فکر میکنند و برنامهریزی میکنند و مسیر جامعه را میسازند. آنها را باید هدف گرفت... هدف گرفت.
به هر حال، کار بد آتش است و بدکار آتشافروز؛ و آتش را البته باید خاموش کرد، اما آتشافروز را نباید از یاد برد، خطر او خطیرتر و خطرناکتر است.
و این، حقیقتیست که حتی حیوانات و جانوران هم بهخوبی بر اساس غریزهای که دارند میفهمند.
شما با یک چوب، لانه یک زنبور را خراب کن؛ زنبورها از چه آسیب دیدند؟ از چوب! ولی با چوب هیچ کاری ندارند و مستقیم سراغ خود شما خواهند آمد، چون آنها خوب میفهمند که چوب شر است، اما شما فاعل شر، و فاعل شر از شر بدتر است.
یا سنگی را بردار و به سمت سگی پرتاب کن؛ سگ اگرچه از آن سنگ زخم خورده و آسیب دیده است، اما با آن هیچ کار ندارد و مستقیم به سراغ شما میآید، چون سنگ را شر میبیند و شما را فاعل شر.
حکمت ۳۲
بخش ۲
وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: کسی که کار بد میکند، خود از آن کار بدتر است.
واژهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
فَاعِلُ: انجامدهنده، کسی که انجام میده، مرتکب
الشَّرِّ: کار بد، بدی، شرارت
شَرٌّ: بدتر، شرورتر، خبیثتر
مِنْهُ: از آن، نسبت به آن
شرح:
زهر مار بد است، اما مار بدتر؛ نیش عقرب بد است، اما عقرب بدتر. چرا؟ چون اگر زهریست و یا نیشی، به خاطر همان مار و عقرب است. و چون مار و عقربی هست، زهر و نیشی هم هست.
وانگهی، زهر و یا نیش یکبار است و تمام میشود؛ اما مار... اما زهر مدام، این زهر و این نیش را تولید میکنند.
حال در نگاه وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع)، آدمی که فاعل شر باشد، عامل شر باشد، یعنی شر و شرارتی به پا کند، یعنی بد باشد و بدی کند، خود مثال آن مار و یا عقرب را دارد؛ و شر او و کار بد او، مثال همان نیش و زهر را دارد. در محاورات خود هم میگوییم که: «فلانی زهرش را ریخت» یعنی چه؟ یعنی او مار است. یا «نیشش را زد» یعنی فلانی عقرب است.
حال امیرالمؤمنین میگوید: چنین کسی، خودش از کارش به مراتب بدتر است. چرا؟ چون کار او یکبار است و تمام میشود؛ اما خود او که تمامشدنی نیست، مدام آن کار را تکرار و تکرار میکند، پس خیلی بدتر است.
از این گذشته، آدم بد میتواند کار بد را توجیه کند و بدیِ بزرگ و بزرگتری مرتکب شود.
و اساساً، یک عمل بد فقط یک اتفاق است؛ اما آدم بد میتواند برایش دلیلتراشی کند و موجب شود هزاران بار اتفاق بیفتد و دیگران را هم به بدی بکشاند و چرخه بدی را ادامه دهد.
در نگاه امام (ع)، آدم سرچشمه است و عمل فقط نتیجه.
مثلاً اگر یک چاقو روی میز باشد، خطری ندارد؛ ولی اگر همین چاقو دست یک آدم بد بیفتد، خطرناک میشود. یعنی خطر واقعی در انسان است، نه در ابزار یا حتی خود عمل.
از این رو فرمود: «فَاعِلُ الشَّرِّ» یعنی انجامدهنده کار شر، کار بد، «شَرٌّ مِنْهُ» بدتر است از خود آن.
ممکن است بگویی: امیرالمؤمنین با این حکمت چه میخواهد بگوید؟
ببین، میخواهد بگوید: شاخهها را بگذار، ریشهها را بچسب.
میخواهد بگوید: خود را با شاخهها شاخ به شاخ نکن! درگیر نباش! که در این صورت، بیشتر میشوند که کمتر نه؛ درست مثل شاخههای درخت که اگر شما بریدی، کمتر نخواهد شد و سال بعد، بیشتر و بیشتر است.
پس، ریشهها را باید هدف گرفت. بله، یک وقت هست که شاخهای مزاحم است، در آنجا بیرحمانه قطع و قیچی کن!
به عنوان مثال، بیحجابی در جامعه شر است و حکایت شاخه را دارد؛ نباید با این شاخه درگیر شد، وگرنه تکثیر خواهد شد، بیشتر میشود که کمتر نه، باید رفت سراغ ریشهها.
اگر فقر است، باید ریشهکن کرد؛ اگر اوضاع معیشتی و فشار اقتصادی است، باید اصلاح کرد؛ اگر کمبود آموزش و آگاهی است، باید به همان همت گمارد؛ اگر اثر فضای مجازی است، باید تدبیر کرد؛ اگر سیاستهای غلط فرهنگی است، باید طرحی نو در انداخت؛ اگر نبود الگوهای خوب و الهامبخش است، نباید دست روی دست گذاشت.
درست همان حقیقتی که امیرالمؤمنین (ع) در جنگ به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: «ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ»؛ پسرم، نگاهت را به انتهای لشکر بدوز. و این یعنی چه؟
یعنی تمام تمرکزت روی سربازهای پیشرو که شاخهها هستند نباشد، خود را فقط با آنها درگیر نکن و آنها را در حد یک مانع ببین و کنار بزن؛ اما خودت را به اتاق جنگ برسان، به فرماندهان، به کسانی که این سربازان را پیش فرستادند. اگر آنها متلاشی شوند، اینها خودبهخود از هم میپاشند.
حال، در جنگ فرهنگی هم قصه از همین قرار است. باید تمام تمرکز روی اتاق فکر باشد و روی عوامل.
اگر فقط با نشانهها و ظاهرها بجنگیم، همیشه عقبایم؛ باید به سراغ سرچشمههایی که این رفتارها را تولید میکنند برویم، چون بعضیها هستند، در پشت صحنهاند و فکر میکنند و برنامهریزی میکنند و مسیر جامعه را میسازند. آنها را باید هدف گرفت... هدف گرفت.
به هر حال، کار بد آتش است و بدکار آتشافروز؛ و آتش را البته باید خاموش کرد، اما آتشافروز را نباید از یاد برد، خطر او خطیرتر و خطرناکتر است.
و این، حقیقتیست که حتی حیوانات و جانوران هم بهخوبی بر اساس غریزهای که دارند میفهمند.
شما با یک چوب، لانه یک زنبور را خراب کن؛ زنبورها از چه آسیب دیدند؟ از چوب! ولی با چوب هیچ کاری ندارند و مستقیم سراغ خود شما خواهند آمد، چون آنها خوب میفهمند که چوب شر است، اما شما فاعل شر، و فاعل شر از شر بدتر است.
یا سنگی را بردار و به سمت سگی پرتاب کن؛ سگ اگرچه از آن سنگ زخم خورده و آسیب دیده است، اما با آن هیچ کار ندارد و مستقیم به سراغ شما میآید، چون سنگ را شر میبیند و شما را فاعل شر.
نتیجه اینکه:
وقتی با یک آسیب اجتماعی روبرو میشوی، از خودت بپرس:
چه کسی دارد این آتش را روشن نگه میدارد؟
چه نهادی، چه رسانهای، چه گروهی یا حتی چه تفکری پشت این ماجراست؟
دوم: به جای فقط نصیحت و تذکر دادن، راه حل بساز. برای فقر، برای جهل، برای کمبود الگو.
نصیحت خالی، مثل ریختن آب روی شن داغ است.
زیبایی نگاه امام علی (ع) این است که ما را از سطح به عمق میبرد. به ما میآموزد که:
«با موجها نجنگ، ریشههای طوفان را پیدا کن.»
«با شاخههای آفتزده درگیر نشو، ریشه بیمار را شفا بده.»
و مهمتر اینکه:
گاهی لازم است به جای مبارزه مستقیم، زیربنای اجتماعی را تغییر بدهی. یعنی اگر فضای فرهنگی غلط است، فقط با افراد درگیر نشو؛ فضای بهتر بساز، فضای آلوده را پاک کن. مردم خودشان راه را پیدا میکنند.
این نگاه، یک نگاه انسانی و اصلاحگرانه است. به جای اینکه فقط مجازاتگر باشیم، تحلیلگر و درمانگر میشویم.
یادمان باشد: دشمن واقعی همیشه در خط مقدم نیست؛ گاهی در سایههاست، در ذهنها، در باورها، در سیاستها. اگر آنجا را نبینی، همیشه با شاخهها درگیری و هرگز به ریشه نمیرسی.
برای پیاده سازی این حکمت در زندگی:
خودشناسی: ببین کجاها فقط دنبال پاککردن نشانهها هستی و ریشه را رها میکنی. مثلاً وقتی عصبی میشوی، به جای فقط ساکتکردن خودت، ببین عصبانیت از کجا میآید؛ خستگی؟ توقع بیجا؟ بیبرنامگی؟
اصلاح سرچشمهها: وقتی متوجه میشوی یک ویژگی منفی داری (مثلاً حسادت یا خشم)، به جای فقط سرکوب کردن آن، دنبال علتش برو. مثلاً شاید مقایسهکردن زیاد خود با دیگران علت حسادتت باشد.
مسئولیتپذیری: بدان که رفتار تو مثل زنجیر به دیگران وصل میشود؛ اگر با فرزندت، همکارت یا دوستت بدرفتاری کنی، احتمالاً او هم این بدی را به دیگران منتقل میکند. پس رفتار بدت فقط یک اشتباه شخصی نیست، بلکه میتواند یک شبکه از خطا بسازد.
شناخت عوامل پنهان: قبل از قضاوت درباره بدیهای اجتماعی (مثلاً اعتیاد، بیحجابی، دروغگویی)، بپرس چه عواملی پشت صحنه هستند: فقر؟ نبود آموزش؟ فشار اجتماعی؟
دوری از قضاوت سطحی: وقتی کسی خطا کرد، به جای سریع قضاوتکردن و کنارزدنش، سعی کن بفهمی چرا این کار را کرده.
تمرکز بر تغییر محیط: به جای فقط نصیحتکردن دیگران، محیط را تغییر بده. مثلاً اگر در محیط کارت بینظمی هست، فقط تذکر نده؛ شاید با تنظیم فرآیندها و قوانین ساده بتوانی نظم را جا بیندازی.
وقتی با یک آسیب اجتماعی روبرو میشوی، از خودت بپرس:
چه کسی دارد این آتش را روشن نگه میدارد؟
چه نهادی، چه رسانهای، چه گروهی یا حتی چه تفکری پشت این ماجراست؟
دوم: به جای فقط نصیحت و تذکر دادن، راه حل بساز. برای فقر، برای جهل، برای کمبود الگو.
نصیحت خالی، مثل ریختن آب روی شن داغ است.
زیبایی نگاه امام علی (ع) این است که ما را از سطح به عمق میبرد. به ما میآموزد که:
«با موجها نجنگ، ریشههای طوفان را پیدا کن.»
«با شاخههای آفتزده درگیر نشو، ریشه بیمار را شفا بده.»
و مهمتر اینکه:
گاهی لازم است به جای مبارزه مستقیم، زیربنای اجتماعی را تغییر بدهی. یعنی اگر فضای فرهنگی غلط است، فقط با افراد درگیر نشو؛ فضای بهتر بساز، فضای آلوده را پاک کن. مردم خودشان راه را پیدا میکنند.
این نگاه، یک نگاه انسانی و اصلاحگرانه است. به جای اینکه فقط مجازاتگر باشیم، تحلیلگر و درمانگر میشویم.
یادمان باشد: دشمن واقعی همیشه در خط مقدم نیست؛ گاهی در سایههاست، در ذهنها، در باورها، در سیاستها. اگر آنجا را نبینی، همیشه با شاخهها درگیری و هرگز به ریشه نمیرسی.
برای پیاده سازی این حکمت در زندگی:
خودشناسی: ببین کجاها فقط دنبال پاککردن نشانهها هستی و ریشه را رها میکنی. مثلاً وقتی عصبی میشوی، به جای فقط ساکتکردن خودت، ببین عصبانیت از کجا میآید؛ خستگی؟ توقع بیجا؟ بیبرنامگی؟
اصلاح سرچشمهها: وقتی متوجه میشوی یک ویژگی منفی داری (مثلاً حسادت یا خشم)، به جای فقط سرکوب کردن آن، دنبال علتش برو. مثلاً شاید مقایسهکردن زیاد خود با دیگران علت حسادتت باشد.
مسئولیتپذیری: بدان که رفتار تو مثل زنجیر به دیگران وصل میشود؛ اگر با فرزندت، همکارت یا دوستت بدرفتاری کنی، احتمالاً او هم این بدی را به دیگران منتقل میکند. پس رفتار بدت فقط یک اشتباه شخصی نیست، بلکه میتواند یک شبکه از خطا بسازد.
شناخت عوامل پنهان: قبل از قضاوت درباره بدیهای اجتماعی (مثلاً اعتیاد، بیحجابی، دروغگویی)، بپرس چه عواملی پشت صحنه هستند: فقر؟ نبود آموزش؟ فشار اجتماعی؟
دوری از قضاوت سطحی: وقتی کسی خطا کرد، به جای سریع قضاوتکردن و کنارزدنش، سعی کن بفهمی چرا این کار را کرده.
تمرکز بر تغییر محیط: به جای فقط نصیحتکردن دیگران، محیط را تغییر بده. مثلاً اگر در محیط کارت بینظمی هست، فقط تذکر نده؛ شاید با تنظیم فرآیندها و قوانین ساده بتوانی نظم را جا بیندازی.
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الصَّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ
یه معنی ساده:
این حرفای دل امام (ع) بود واسه اول روز و آخر روز، همون دعاهایی که دم صبح زیر لب میگفت و دمادم غروب با سوز دل زمزمه می کرد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ
یه معنی ساده:
خدا رو شکر، خدایی که شب و روزو با قدرتش ساخت؛ روزو داد برای کار و زندگی، شبو داد برای آرامش و استراحت.
معنی ساده تک تک کلمه ها:
الْحَمْدُ: شکر، سپاس، تعریف
لِلَّهِ: برای خدا، مال خدا، واسه خدا
الَّذِي: کسی که، اونی که، همونی که
خَلَقَ: آفرید، ساخت، درست کرد
اللَّيْلَ: شب، تاریکی، شبونه
وَ: و، همینطور، هم
النَّهَارَ: روز، روشنایی، روزگار
بِقُوَّتِهِ: با قدرتش، با زورش، با نیروش
یه توضیح ساده:
خدایا شکرت. شکرت برا این نظم قشنگ. شکرت برا این تکرار آروم. شکرت برای این شب و روز. برای این رفت و آمد، برای این آمد و شد.
روز رو ساختی. ساختی با قدرتت. با زور بیانتهات. با ارادهت. با خواستنت.
شب رو آفریدی. با همون قدرت. با همون نیرو. با همون حکم.
روز آوردی تا دل بجنبه. بدن بجنبه. دستا کار کنه. فکرا بجوشه. دلها بجوشه. آدما بجنبن. بلند شن. بدوند. بسازن. خلق کنن. زندگی کنن.
شب رو دادی تا دل بخوابه. چشمها بسته شن. فکرها آروم بگیرن. صداها ساکت بشن. بدن استراحت کنه. روح نفس بکشه. دل آرام بگیره.
نه بیحساب. نه تصادفی. نه اتفاقی. همهچی با حساب. همهچی با قدرت. همهچی با هدف.
تو خواستی شب بیاد. خواستی روز بیاد.
تو چرخوندی این دنیا رو. تو آفریدی این چرخش رو. تو ساختی این نظم رو.
روز روشنیه. روز حرکت. روز تلاش. روز جنب و جوش. روز سازندگی.
شب خاموشیه. شب سکوته. شب تنهاییه. شب دلدادگیه. شب عبادته.
تو به ما روز دادی تا بسازیم. شب دادی تا آروم بگیریم.
تو فهمیدی ما کی خسته میشیم. فهمیدی کی طاقت نداریم. فهمیدی کی باید وایسیم، کی باید راه بریم.
تو شناختیمون. تو فهمیدیمون. تو طراحیمون کردی. با قدرتت. با علمت. با حکمتت.
قدرت داشتی. اراده داشتی. خواستی و شد. گفتی و خلق شد. شب شد. روز شد.
همینطوری نگفتی بشه. حساب کردی. دقیق آفریدی.
یه دقیقه رو هم جا ننداختی. یه لحظه رو هم بینظم نذاشتی.
نتیجه اینکه:
این شب و روز، فقط رفتوآمد نور و تاریکی نیست. فقط طلوع و غروب نیست. نشونهست. یادآوریه. آینهی قدرتشه. آینهی نظمشه. اگه دل بدیم، اگه دقت کنیم، تو همین شب و روز، میتونیم خدا رو ببینیم. میتونیم قدرتش رو بفهمیم. میتونیم بفهمیم چقدر حواسش به ما هست، چقدر دقیق، چقدر مهربون، چقدر قوی.
یه معنی ساده:
این حرفای دل امام (ع) بود واسه اول روز و آخر روز، همون دعاهایی که دم صبح زیر لب میگفت و دمادم غروب با سوز دل زمزمه می کرد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ
یه معنی ساده:
خدا رو شکر، خدایی که شب و روزو با قدرتش ساخت؛ روزو داد برای کار و زندگی، شبو داد برای آرامش و استراحت.
معنی ساده تک تک کلمه ها:
الْحَمْدُ: شکر، سپاس، تعریف
لِلَّهِ: برای خدا، مال خدا، واسه خدا
الَّذِي: کسی که، اونی که، همونی که
خَلَقَ: آفرید، ساخت، درست کرد
اللَّيْلَ: شب، تاریکی، شبونه
وَ: و، همینطور، هم
النَّهَارَ: روز، روشنایی، روزگار
بِقُوَّتِهِ: با قدرتش، با زورش، با نیروش
یه توضیح ساده:
خدایا شکرت. شکرت برا این نظم قشنگ. شکرت برا این تکرار آروم. شکرت برای این شب و روز. برای این رفت و آمد، برای این آمد و شد.
روز رو ساختی. ساختی با قدرتت. با زور بیانتهات. با ارادهت. با خواستنت.
شب رو آفریدی. با همون قدرت. با همون نیرو. با همون حکم.
روز آوردی تا دل بجنبه. بدن بجنبه. دستا کار کنه. فکرا بجوشه. دلها بجوشه. آدما بجنبن. بلند شن. بدوند. بسازن. خلق کنن. زندگی کنن.
شب رو دادی تا دل بخوابه. چشمها بسته شن. فکرها آروم بگیرن. صداها ساکت بشن. بدن استراحت کنه. روح نفس بکشه. دل آرام بگیره.
نه بیحساب. نه تصادفی. نه اتفاقی. همهچی با حساب. همهچی با قدرت. همهچی با هدف.
تو خواستی شب بیاد. خواستی روز بیاد.
تو چرخوندی این دنیا رو. تو آفریدی این چرخش رو. تو ساختی این نظم رو.
روز روشنیه. روز حرکت. روز تلاش. روز جنب و جوش. روز سازندگی.
شب خاموشیه. شب سکوته. شب تنهاییه. شب دلدادگیه. شب عبادته.
تو به ما روز دادی تا بسازیم. شب دادی تا آروم بگیریم.
تو فهمیدی ما کی خسته میشیم. فهمیدی کی طاقت نداریم. فهمیدی کی باید وایسیم، کی باید راه بریم.
تو شناختیمون. تو فهمیدیمون. تو طراحیمون کردی. با قدرتت. با علمت. با حکمتت.
قدرت داشتی. اراده داشتی. خواستی و شد. گفتی و خلق شد. شب شد. روز شد.
همینطوری نگفتی بشه. حساب کردی. دقیق آفریدی.
یه دقیقه رو هم جا ننداختی. یه لحظه رو هم بینظم نذاشتی.
نتیجه اینکه:
این شب و روز، فقط رفتوآمد نور و تاریکی نیست. فقط طلوع و غروب نیست. نشونهست. یادآوریه. آینهی قدرتشه. آینهی نظمشه. اگه دل بدیم، اگه دقت کنیم، تو همین شب و روز، میتونیم خدا رو ببینیم. میتونیم قدرتش رو بفهمیم. میتونیم بفهمیم چقدر حواسش به ما هست، چقدر دقیق، چقدر مهربون، چقدر قوی.
وَ مَيَّزَ بَيْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ
یه معنی ساده :
خدا با قدرتش شب و روز رو از هم جدا کرده. هر کدومشون یه ویژگی خاص دارن که فقط خدا میتونه اینجوری بسازه.
معنا ساده تک تک کلمهها:
وَ: و، هم، همچنین
مَيَّزَ: جدا کرد، فرق گذاشت، تمایز قائل شد
بَيْنَهُمَا: بین این دو، میان این دو
بِقُدْرَتِهِ: با قدرتش، به دست تواناییش
یه توضیح ساده:
خدا شب رو از روز و روز رو از شب جدا کرد. با قدرتش. با توانش. با حکمتش.
شب و روز رو از هم برید. از هم سوا کرد. از هم جدا کرد.
نه قاطی شدن، نه گم شدن، نه شبیه شدن.
یکی روشن، یکی تار.
یکی پر از نور، یکی پر از سایه.
یکی صدای پرنده، یکی سکوت چراغ.
یکی برای دویدن، یکی برای خوابیدن.
خط کشید بینشون. مرز گذاشت.
طوری که هیچوقت قاطی نشن.
طوری که آدم بفهمه کی کار کنه، کی آروم بگیره.
کی پاشه، کی بنشینه.
کی بسازه، کی استراحت کنه.
روز رو برای تلاش. برای تکاپو. برای حرکت.
شب رو برای خلوت. برای آرامش. برای سکوت.
اون مرز رو خودش کشید.
اون فرق رو خودش گذاشت.
اون تفاوت رو خودش طراحی کرد.
فقط خدا میتونه اینجوری فرق بذاره.
فقط خدا بلده اینقدر دقیق جدا کنه.
فقط خدا میتونه شب رو شب کنه، روز رو روز.
با قدرتش جدا کرد، ولی با مهربونیش وصل نگهشون داشت.
شب، پشت روز. روز، پشت شب.
پشت سر هم. دنباله هم.
بیهیچ قهر. بیهیچ ناهماهنگی.
فقط نظم. فقط هماهنگی. فقط زیبایی.
نتیجه اینکه:
خدا با قدرتش فرق گذاشت، ولی این فرق، نشونهی دشمنی نبود؛ نشونهی نظم بود، نشونهی حساب، نشونهی عشق. اگه شب و روز کنار هم آرومن، ما هم میتونیم فرق داشته باشیم، ولی در کنار هم باشیم. شب و روز باهم دنیا رو میچرخونن. ما هم با تفاوتهامون، اگه بفهمیم قدرت پشت این فرق کیه، میتونیم دنیا رو زیباتر بچرخونیم.
یه معنی ساده :
خدا با قدرتش شب و روز رو از هم جدا کرده. هر کدومشون یه ویژگی خاص دارن که فقط خدا میتونه اینجوری بسازه.
معنا ساده تک تک کلمهها:
وَ: و، هم، همچنین
مَيَّزَ: جدا کرد، فرق گذاشت، تمایز قائل شد
بَيْنَهُمَا: بین این دو، میان این دو
بِقُدْرَتِهِ: با قدرتش، به دست تواناییش
یه توضیح ساده:
خدا شب رو از روز و روز رو از شب جدا کرد. با قدرتش. با توانش. با حکمتش.
شب و روز رو از هم برید. از هم سوا کرد. از هم جدا کرد.
نه قاطی شدن، نه گم شدن، نه شبیه شدن.
یکی روشن، یکی تار.
یکی پر از نور، یکی پر از سایه.
یکی صدای پرنده، یکی سکوت چراغ.
یکی برای دویدن، یکی برای خوابیدن.
خط کشید بینشون. مرز گذاشت.
طوری که هیچوقت قاطی نشن.
طوری که آدم بفهمه کی کار کنه، کی آروم بگیره.
کی پاشه، کی بنشینه.
کی بسازه، کی استراحت کنه.
روز رو برای تلاش. برای تکاپو. برای حرکت.
شب رو برای خلوت. برای آرامش. برای سکوت.
اون مرز رو خودش کشید.
اون فرق رو خودش گذاشت.
اون تفاوت رو خودش طراحی کرد.
فقط خدا میتونه اینجوری فرق بذاره.
فقط خدا بلده اینقدر دقیق جدا کنه.
فقط خدا میتونه شب رو شب کنه، روز رو روز.
با قدرتش جدا کرد، ولی با مهربونیش وصل نگهشون داشت.
شب، پشت روز. روز، پشت شب.
پشت سر هم. دنباله هم.
بیهیچ قهر. بیهیچ ناهماهنگی.
فقط نظم. فقط هماهنگی. فقط زیبایی.
نتیجه اینکه:
خدا با قدرتش فرق گذاشت، ولی این فرق، نشونهی دشمنی نبود؛ نشونهی نظم بود، نشونهی حساب، نشونهی عشق. اگه شب و روز کنار هم آرومن، ما هم میتونیم فرق داشته باشیم، ولی در کنار هم باشیم. شب و روز باهم دنیا رو میچرخونن. ما هم با تفاوتهامون، اگه بفهمیم قدرت پشت این فرق کیه، میتونیم دنیا رو زیباتر بچرخونیم.
وَ جَعَلَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً ، وَ أَمَداً مَمْدُوداً
یه معنی ساده:
خدا برای هر کدوم از شب و روز یه مرز مشخص تعیین کرده. هرکدومشون یه وقت خاص دارن که به هیچ وجه از هم تجاوز نمیکنن. شب وقتی تموم میشه، روز شروع میشه و برعکس.
معنی ساده تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، هم
جَعَلَ: گذاشت، تعیین کرد، قرار داد
لِكُلِّ: برای هر، برای همه، برای هرکدوم
وَاحِدٍ: یکی، هر کدوم، هر یک
مِنْهُمَا: از این دو، از هر دو، از اونها
حَدّاً: مرز، حد، محدودیت
مَحْدُوداً: مشخص، تعیین شده، محدود
أَمَداً: زمانی، مدت زمان، دوره
مَمْدُوداً: گسترده، طولانی، باز
یه توضیح ساده:
خدا وقت شب و روز رو تعیین کرد.
براشون خط کشید.
براشون مرز گذاشت.
براشون قانون نوشت.
شب اندازه داره.
روز محدوده داره.
نه شب از حدش بیشتر میشه، نه روز از حدش میزنه بیرون.
هر کدوم سهم خودشونو دارن.
نه بیشتر، نه کمتر.
شب شروع میشه، آروم میاد.
تا یه جا هست، بعد میره.
وقتی وقتش تموم شد، میره.
جاشو میده به روز.
روز طلوع میکنه، شروع میشه.
میره بالا، پُر نور میشه، جون میگیره.
ولی اونم تا یه جا.
اونم اندازه داره.
وقتش که تموم شد، میره.
هیچکدوم عجله نمیکنن.
هیچکدوم طمع نمیکنن.
هیچکدوم مرز نمیشکنن.
شب شب میمونه. روز روز میمونه.
خدا اندازه زد.
و اندازههاش دقیقن. با حسابن. با نظم. با قاعده.
نه وقتشون قاتی میشه،
نه مرزشون گم میشه،
نه کارشون به بینظمی میکشه.
همیشه توی چارچوبن.
همیشه بهموقعان.
همیشه سر جاشونن.
نتیجه اینکه:
خدا به شب و روز حد داد، مرز داد، وقت داد.
تا ما بفهمیم وقتها مهمن.
تا یاد بگیریم نظم یعنی چی.
تا بفهمیم هر کاری یه وقت داره، هر احساسی یه جا.
اگه شب سر وقتش میره، اگه روز جای خودش طلوع میکنه، ما هم باید زمان رو بشناسیم، حدها رو بدونیم، از وقتهامون درست استفاده کنیم.
اگه شب و روز تو مرزشونن، ما هم باید تو مرزمون بمونیم. اندازه نگه داریم. تعادل یاد بگیریم.
یه معنی ساده:
خدا برای هر کدوم از شب و روز یه مرز مشخص تعیین کرده. هرکدومشون یه وقت خاص دارن که به هیچ وجه از هم تجاوز نمیکنن. شب وقتی تموم میشه، روز شروع میشه و برعکس.
معنی ساده تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، هم
جَعَلَ: گذاشت، تعیین کرد، قرار داد
لِكُلِّ: برای هر، برای همه، برای هرکدوم
وَاحِدٍ: یکی، هر کدوم، هر یک
مِنْهُمَا: از این دو، از هر دو، از اونها
حَدّاً: مرز، حد، محدودیت
مَحْدُوداً: مشخص، تعیین شده، محدود
أَمَداً: زمانی، مدت زمان، دوره
مَمْدُوداً: گسترده، طولانی، باز
یه توضیح ساده:
خدا وقت شب و روز رو تعیین کرد.
براشون خط کشید.
براشون مرز گذاشت.
براشون قانون نوشت.
شب اندازه داره.
روز محدوده داره.
نه شب از حدش بیشتر میشه، نه روز از حدش میزنه بیرون.
هر کدوم سهم خودشونو دارن.
نه بیشتر، نه کمتر.
شب شروع میشه، آروم میاد.
تا یه جا هست، بعد میره.
وقتی وقتش تموم شد، میره.
جاشو میده به روز.
روز طلوع میکنه، شروع میشه.
میره بالا، پُر نور میشه، جون میگیره.
ولی اونم تا یه جا.
اونم اندازه داره.
وقتش که تموم شد، میره.
هیچکدوم عجله نمیکنن.
هیچکدوم طمع نمیکنن.
هیچکدوم مرز نمیشکنن.
شب شب میمونه. روز روز میمونه.
خدا اندازه زد.
و اندازههاش دقیقن. با حسابن. با نظم. با قاعده.
نه وقتشون قاتی میشه،
نه مرزشون گم میشه،
نه کارشون به بینظمی میکشه.
همیشه توی چارچوبن.
همیشه بهموقعان.
همیشه سر جاشونن.
نتیجه اینکه:
خدا به شب و روز حد داد، مرز داد، وقت داد.
تا ما بفهمیم وقتها مهمن.
تا یاد بگیریم نظم یعنی چی.
تا بفهمیم هر کاری یه وقت داره، هر احساسی یه جا.
اگه شب سر وقتش میره، اگه روز جای خودش طلوع میکنه، ما هم باید زمان رو بشناسیم، حدها رو بدونیم، از وقتهامون درست استفاده کنیم.
اگه شب و روز تو مرزشونن، ما هم باید تو مرزمون بمونیم. اندازه نگه داریم. تعادل یاد بگیریم.
دور #سوم_تفسیر_قرآن
#سوره_بقره
#صفحه_31
آیات: ۱۹۷ تا ۲۰۱
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
#سوره_بقره
#صفحه_31
آیات: ۱۹۷ تا ۲۰۱
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
تفسیر قرآن ۳۱
محمدرضا رنجبر
دور #سوم_تفسیر_قرآن
#سوره_بقره
#صفحه_31
آیات: ۱۹۷ تا ۲۰۱
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
#سوره_بقره
#صفحه_31
آیات: ۱۹۷ تا ۲۰۱
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ ﴿۱۹۷﴾
معنی آیه:
حج یه برنامهست که زمان مشخصی داره.
اگه کسی تو این ماهها تصمیم گرفت بره حج و اونو بر خودش واجب دونست، باید بدونِ که دیگه توی حج خبری از رابطهی جنسی، کارای گناهآلود یا حتی بحث و دعوا نیست.
هر کار خوبی هم بکنی، خدا ازش باخبره.
برای سفر حجتون توشه جمع کنید، اما بدونید بهترین توشهای که میتونید بردارید، تقواست؛ همون خدا ترسی و مراقبت از خودتون.
و ای عاقلها! از من پروا داشته باشید.
معنی تکتک کلمهها:
الْحَجُّ: حج، زیارت خانهی خدا، سفر به مکه
أَشْهُرٌ: ماهها، زمانها، دورهها
مَعْلُومَاتٌ: مشخص، معلوم، معلومشده
فَمَنْ: پس هر کسی، بنابراین کسی که، هر آنکس که
فَرَضَ: واجب کرد، مقرر کرد، تعهد کرد
فِيهِنَّ: در آنها، در این ماهها، در این زمانها
الْحَجَّ: حج، مراسم حج، زیارت مخصوص
فَلَا: پس نباید، بنابراین نه، آنگاه نه
رَفَثَ: نزدیکی جنسی، حرفای زشت، کارهای جنسی
وَلَا: و نه، همچنین نه، و نباید
فُسُوقَ: گناه، سرپیچی، نافرمانی
وَلَا: و نه، همچنین نه، و نباید
جِدَالَ: بحث، مجادله، دعوا
فِي: در، هنگام، توی
الْحَجِّ: حج، این سفر مقدس، برنامهی حج
وَمَا: و هرچه، و آنچه، هر کاری که
تَفْعَلُوا: انجام بدید، عمل کنید
مِنْ: از، هر نوع از، هر گونه
خَيْرٍ: خوبی، نیکی، کار مثبت
يَعْلَمْهُ: میدونه، باخبره، آگاهه بهش
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خالق
وَتَزَوَّدُوا: و توشه بردارید، آذوقه جمع کنید، آماده بشید
فَإِنَّ: چون قطعاً، زیرا بیتردید، پس بدونید
خَيْرَ: بهترین، برترین، خوبترین
الزَّادِ: توشه، زادراه، همراهی سفر
التَّقْوَى: پرهیزگاری، خداترسی، مراقبت از خود
وَاتَّقُونِ: و از من پروا داشته باشید، از من بترسید، مواظب باشید
يَا: ای
أُولِي: صاحبان، دارندگان، کسانی که دارن
الْأَلْبَابِ: خرد، عقل، فهم
این آیه میگه:
حج، وقت داره. نه هر وقت دلت خواست. نه هر موقع بگی «الان حسش اومد». یه زمان خاص. یه فصل خاص. یه قرار خدایی.
زندگی هم همینطوره، هر کاری وقت خودشو داره؛ عجله یا بیحوصلگی فقط دلگیرت میکنه.
وقتی گفتی «میخوام برم»، وقتی نیت کردی، وقتی زدی به راه، دیگه حواست باشه. نه حرف ناجور. نه گناه. نه بحث و دعوا. نه کلکل، نه زورگویی. اونجا جای جدل نیست. جای فخر نیست. جای خودنمایی نیست.
یاد بگیر وقتی تصمیم میگیری، دیگه به حاشیهها محل نذاری؛ و تمرکز یعنی قدرت.
هر کار خوبی که بکنی، خدا میبینه. خدا حساب میکنه. خدا یادش میمونه. آدمها ممکنه فراموش کنن، ولی خدا هیچ خوبیای رو از قلم نمیندازه. پس حتی اگه کسی نبینه، مهم نیست.
توشه بردار. نه نون و پنیر. نه کولهی سنگین. نه چمدونهای پر. یه چیز دیگه باید ببری. یه چیز سبک، ولی سنگین. یه چیز کوچیک، ولی بزرگ. تقوا. فقط تقوا. تقوا یعنی سبک سفر کنی؛ دل سبک، حرف سبک، نیت سبک، اما اثر سنگین.
تقوا، یعنی مواظب باشی. یعنی دل بلرزه، قبل از دست. یعنی نیتت پاک باشه، حتی اگه کارت کوچیکه.
یاد بگیر قبل از هر کاری، دل رو چک کنی، نه فقط حساب بانکی رو.
و آخرش؟ از من بترس، منی که خدای توأم. منی که میبینم. منی که حساب میکنم. منی که پاداش میدم... یا مؤاخذه میکنم.
معنی آیه:
حج یه برنامهست که زمان مشخصی داره.
اگه کسی تو این ماهها تصمیم گرفت بره حج و اونو بر خودش واجب دونست، باید بدونِ که دیگه توی حج خبری از رابطهی جنسی، کارای گناهآلود یا حتی بحث و دعوا نیست.
هر کار خوبی هم بکنی، خدا ازش باخبره.
برای سفر حجتون توشه جمع کنید، اما بدونید بهترین توشهای که میتونید بردارید، تقواست؛ همون خدا ترسی و مراقبت از خودتون.
و ای عاقلها! از من پروا داشته باشید.
معنی تکتک کلمهها:
الْحَجُّ: حج، زیارت خانهی خدا، سفر به مکه
أَشْهُرٌ: ماهها، زمانها، دورهها
مَعْلُومَاتٌ: مشخص، معلوم، معلومشده
فَمَنْ: پس هر کسی، بنابراین کسی که، هر آنکس که
فَرَضَ: واجب کرد، مقرر کرد، تعهد کرد
فِيهِنَّ: در آنها، در این ماهها، در این زمانها
الْحَجَّ: حج، مراسم حج، زیارت مخصوص
فَلَا: پس نباید، بنابراین نه، آنگاه نه
رَفَثَ: نزدیکی جنسی، حرفای زشت، کارهای جنسی
وَلَا: و نه، همچنین نه، و نباید
فُسُوقَ: گناه، سرپیچی، نافرمانی
وَلَا: و نه، همچنین نه، و نباید
جِدَالَ: بحث، مجادله، دعوا
فِي: در، هنگام، توی
الْحَجِّ: حج، این سفر مقدس، برنامهی حج
وَمَا: و هرچه، و آنچه، هر کاری که
تَفْعَلُوا: انجام بدید، عمل کنید
مِنْ: از، هر نوع از، هر گونه
خَيْرٍ: خوبی، نیکی، کار مثبت
يَعْلَمْهُ: میدونه، باخبره، آگاهه بهش
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خالق
وَتَزَوَّدُوا: و توشه بردارید، آذوقه جمع کنید، آماده بشید
فَإِنَّ: چون قطعاً، زیرا بیتردید، پس بدونید
خَيْرَ: بهترین، برترین، خوبترین
الزَّادِ: توشه، زادراه، همراهی سفر
التَّقْوَى: پرهیزگاری، خداترسی، مراقبت از خود
وَاتَّقُونِ: و از من پروا داشته باشید، از من بترسید، مواظب باشید
يَا: ای
أُولِي: صاحبان، دارندگان، کسانی که دارن
الْأَلْبَابِ: خرد، عقل، فهم
این آیه میگه:
حج، وقت داره. نه هر وقت دلت خواست. نه هر موقع بگی «الان حسش اومد». یه زمان خاص. یه فصل خاص. یه قرار خدایی.
زندگی هم همینطوره، هر کاری وقت خودشو داره؛ عجله یا بیحوصلگی فقط دلگیرت میکنه.
وقتی گفتی «میخوام برم»، وقتی نیت کردی، وقتی زدی به راه، دیگه حواست باشه. نه حرف ناجور. نه گناه. نه بحث و دعوا. نه کلکل، نه زورگویی. اونجا جای جدل نیست. جای فخر نیست. جای خودنمایی نیست.
یاد بگیر وقتی تصمیم میگیری، دیگه به حاشیهها محل نذاری؛ و تمرکز یعنی قدرت.
هر کار خوبی که بکنی، خدا میبینه. خدا حساب میکنه. خدا یادش میمونه. آدمها ممکنه فراموش کنن، ولی خدا هیچ خوبیای رو از قلم نمیندازه. پس حتی اگه کسی نبینه، مهم نیست.
توشه بردار. نه نون و پنیر. نه کولهی سنگین. نه چمدونهای پر. یه چیز دیگه باید ببری. یه چیز سبک، ولی سنگین. یه چیز کوچیک، ولی بزرگ. تقوا. فقط تقوا. تقوا یعنی سبک سفر کنی؛ دل سبک، حرف سبک، نیت سبک، اما اثر سنگین.
تقوا، یعنی مواظب باشی. یعنی دل بلرزه، قبل از دست. یعنی نیتت پاک باشه، حتی اگه کارت کوچیکه.
یاد بگیر قبل از هر کاری، دل رو چک کنی، نه فقط حساب بانکی رو.
و آخرش؟ از من بترس، منی که خدای توأم. منی که میبینم. منی که حساب میکنم. منی که پاداش میدم... یا مؤاخذه میکنم.
نتیجه اینکه :
زندگی، یه حج دائمیه. هر روز، یه احرامه. هر تصمیم، یه نذره. هر حرف، یه عمله. وقتی گفتی «میخوام درست زندگی کنم»، دیگه جای دعوا نیست. جای گناه نیست. جای لغزش نیست. زندگی، فقط عبور از روزها نیست؛ زندگی یعنی ساختن روزهایی که از تو یادگاری میمونه.
تو سفر زندگی، باید یه توشه همراهت باشه. نه پول، نه موقعیت، نه ظاهرسازی. فقط یه چیز به کارت میاد: تقوا. چون پول میره، موقعیت میپره، ظاهر میریزه، اما دل خوب همیشه میدرخشه.
اگه اهل دلی، اگه فهم داری، حواست باشه چی با خودت برمیداری. چون خدا فقط دلای روشن رو میپذیره. فقط نیتای پاکو. فقط قدمای صادقو. پس حواست باشه. آدمای صادق شاید کند برن، اما تا آخر میرن. آدمای زرنگ، نصفه جا میزنن.
تو مسیر زندگی، مثل حج، رفتارت باید خدایی باشه. دستات، نگاهت، نیتت، همه. چون زندگی یه سفره. و ته این سفر، یه ایستگاهه. یه جایی که خدا تو رو نگاه میکنه و میپرسه: با چی اومدی؟ و مهم نیست با کی رفتی، مهم اینه که با چی برگشتی.
و یادت باشه، آدمای بزرگ با نیتهای کوچیک بزرگ میشن. آدمای کوچیک با نیتهای بزرگ جا میمونن. یه لبخند میتونه عبادت باشه. یه ببخش میتونه گره باز کنه. یه صبر کوتاه میتونه یه دل رو نجات بده. تو این روزگار که همه دنبال دیدهشدنن، سادهبودن شجاعته. راستبودن قهرمانیه. مهربونی قدرت داره.
تو همین شلوغیها، آدمایی مهم میشن که بیادعا کار میکنن. که بیهیاهو دل میبرن.
تو دورانی که همه صدای بلند میخوان، آدمای آروم گوهرن. زندگی فقط دویدن نیست، گاهی وایستا و ببین برای چی داری میدوی. وایسا و دعا کن. وایسا و ببخش.
دعا فقط تو مسجد نیست؛ گاهی یه نگاه مهربونه، یه دستگیری سادهست.
مواظب قلبت باش. قلبی که سنگین شد، سبک نمیپره. و بدون، هر روز یه فرصت جدیده. برای بهترشدن، برای بخشیدن، برای بخشیدهشدن.
هر روز صبح که چشمت باز میشه، یعنی خدا هنوز بهت امید داره. پس خودت رو دستکم نگیر.
و بدون، آدم موفق اونیه که شکست میخوره، ولی باز بلند میشه.
یاد بگیر از اشتباهاتت پل بسازی، نه دیوار.
تو روابطت، به جای قهر، گفتوگو کن. به جای سکوت، دلجویی کن.
وسط مشکلات، یادت نره که امید، چراغ راهه. حتی یه شمع کوچیک، شب رو روشن میکنه.
همیشه دنبال اثر خوب باش، حتی اگه کوچیکه. حتی یه پیام محبت.
خودتو با کسی مقایسه نکن. مسابقه اصلی با خود دیروزیته.
و حواست باشه: گوشیها پر از حرف، دلها پر از خالی. دل پر کن، نه حافظه گوشی.
یاد بگیر که گاهی خاموشی، یه صدای قشنگه. یه آرامشه که داد میزنه: من قویام.
کارهای خوبت رو مخفی کن. بذار فقط خدا ببینه. اون بهترین مخاطبه.
آدمایی که در سختیها لبخند میزنن، فاتح های واقعیان.
زندگی، یه حج دائمیه. هر روز، یه احرامه. هر تصمیم، یه نذره. هر حرف، یه عمله. وقتی گفتی «میخوام درست زندگی کنم»، دیگه جای دعوا نیست. جای گناه نیست. جای لغزش نیست. زندگی، فقط عبور از روزها نیست؛ زندگی یعنی ساختن روزهایی که از تو یادگاری میمونه.
تو سفر زندگی، باید یه توشه همراهت باشه. نه پول، نه موقعیت، نه ظاهرسازی. فقط یه چیز به کارت میاد: تقوا. چون پول میره، موقعیت میپره، ظاهر میریزه، اما دل خوب همیشه میدرخشه.
اگه اهل دلی، اگه فهم داری، حواست باشه چی با خودت برمیداری. چون خدا فقط دلای روشن رو میپذیره. فقط نیتای پاکو. فقط قدمای صادقو. پس حواست باشه. آدمای صادق شاید کند برن، اما تا آخر میرن. آدمای زرنگ، نصفه جا میزنن.
تو مسیر زندگی، مثل حج، رفتارت باید خدایی باشه. دستات، نگاهت، نیتت، همه. چون زندگی یه سفره. و ته این سفر، یه ایستگاهه. یه جایی که خدا تو رو نگاه میکنه و میپرسه: با چی اومدی؟ و مهم نیست با کی رفتی، مهم اینه که با چی برگشتی.
و یادت باشه، آدمای بزرگ با نیتهای کوچیک بزرگ میشن. آدمای کوچیک با نیتهای بزرگ جا میمونن. یه لبخند میتونه عبادت باشه. یه ببخش میتونه گره باز کنه. یه صبر کوتاه میتونه یه دل رو نجات بده. تو این روزگار که همه دنبال دیدهشدنن، سادهبودن شجاعته. راستبودن قهرمانیه. مهربونی قدرت داره.
تو همین شلوغیها، آدمایی مهم میشن که بیادعا کار میکنن. که بیهیاهو دل میبرن.
تو دورانی که همه صدای بلند میخوان، آدمای آروم گوهرن. زندگی فقط دویدن نیست، گاهی وایستا و ببین برای چی داری میدوی. وایسا و دعا کن. وایسا و ببخش.
دعا فقط تو مسجد نیست؛ گاهی یه نگاه مهربونه، یه دستگیری سادهست.
مواظب قلبت باش. قلبی که سنگین شد، سبک نمیپره. و بدون، هر روز یه فرصت جدیده. برای بهترشدن، برای بخشیدن، برای بخشیدهشدن.
هر روز صبح که چشمت باز میشه، یعنی خدا هنوز بهت امید داره. پس خودت رو دستکم نگیر.
و بدون، آدم موفق اونیه که شکست میخوره، ولی باز بلند میشه.
یاد بگیر از اشتباهاتت پل بسازی، نه دیوار.
تو روابطت، به جای قهر، گفتوگو کن. به جای سکوت، دلجویی کن.
وسط مشکلات، یادت نره که امید، چراغ راهه. حتی یه شمع کوچیک، شب رو روشن میکنه.
همیشه دنبال اثر خوب باش، حتی اگه کوچیکه. حتی یه پیام محبت.
خودتو با کسی مقایسه نکن. مسابقه اصلی با خود دیروزیته.
و حواست باشه: گوشیها پر از حرف، دلها پر از خالی. دل پر کن، نه حافظه گوشی.
یاد بگیر که گاهی خاموشی، یه صدای قشنگه. یه آرامشه که داد میزنه: من قویام.
کارهای خوبت رو مخفی کن. بذار فقط خدا ببینه. اون بهترین مخاطبه.
آدمایی که در سختیها لبخند میزنن، فاتح های واقعیان.
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ ﴿۱۹۸﴾
معنی آیه:
اشکالی نداره اگه توی سفر حج دنبال یه چیزی از رزق و برکت خدا باشی.
ولی وقتی از عرفات حرکت کردین، یادتون نره خدا رو کنار مشعرالحرام یاد کنین.
یادش کنین همونجوری که خودش بهتون راه رو نشون داد؛
چون قبلش واقعاً تو بیراهه بودین، ولی خدا دستتون رو گرفت و راهتون انداخت.
معنی تکتک کلمهها:
لَيْسَ: نیست، وجود نداره، اشکالی نداره
عَلَيْكُمْ: بر شما، گردن شما، به ضرر شما
جُنَاحٌ: گناه، ایراد، اشکال
أَنْ: که، اینکه، تا
تَبْتَغُوا: بجویید، دنبال کنید، طلب کنید
فَضْلًا: بخشش، سود، روزی
مِنْ: از، از طرف، متعلق به
رَبِّكُمْ: پروردگارتون، خدای شما، صاحبتون
فَإِذَا: پس وقتی که، همین که، آنگاه
أَفَضْتُمْ: حرکت کردید، روانه شدید، کوچ کردید
مِنْ: از، از سمت، از طرف
عَرَفَاتٍ: عرفات، دشت عرفه، محل وقوف حاجیها
فَاذْكُرُوا: پس یاد کنید، ذکر بگید، به یاد بیارید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
عِندَ: کنار، نزد، موقع
الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ: مشعرالحرام، مکان مقدس در حج، جای مخصوص عبادت
وَاذْكُرُوهُ: و یادش کنید، ذکرش کنید، به یاد بیاریدش
كَمَا: همانطور که، طوری که، چنانکه
هَدَاكُمْ: هدایتتون کرد، راهنشونتون داد، راهنماییتون کرد
وَإِنْ: و اگر، حتی اگر، گرچه
كُنْتُمْ: بودید، قرار داشتید، زندگی میکردید
مِنْ: از، جزو، در زمرهی
قَبْلِهِ: قبل از اون، پیش از اون، قبلاً
لَمِنَ: واقعاً از، حتماً از، بدون شک جزو
الضَّالِّينَ: گمراهها، بیراههرفتهها، سرگردونا
این آیه میگه:
کار کن. تلاش کن. رزقت رو بجوی. دنبال فضل خدا باش. روزی، بد نیست. پول، بد نیست. اما...,
وقتی راه افتادی، وقتی از اون سفر برگشتی، وقتی از عرفات گذشتی، یادت نره. خدا رو یادت نره. اون رو همونجوری که راهو بهت نشون داد، یاد کن. همونجوری که دستت رو گرفت، شکرش کن.,
قبلاً گم بودی. سردرگم بودی. نمیدونستی چی درسته، چی غلط. حالا راه رو بلدی. حالا مسیر رو پیدا کردی. پس حواست باشه. گم نشی دوباره. راهو نبازی. از یادش نری.
نتیجه اینکه:
زندگی، یه مسیره. یه سفره. یه راهیه که داری میری. پول درمیاری، کار میکنی، میدویی، ولی حواست باشه. مقصد رو گم نکنی.
پول داشتن مهمه. رزق حلال مهمه. اما مهمتر اینه که توی این راه، خدا رو یادت نره. همونجوری که اون تو رو هدایت کرد، تو هم راهت رو روشن نگه دار.
پس کار کن. اما خدا رو یادت نره. تلاش کن. اما مسیر رو نباز. چون فقط پول نیست که مهمه، فقط روزی نیست که ارزش داره. مهمتر از همه، اینه که آخر مسیر، درست جایی باشی که باید باشی.
زندگیت یه سفره. توی هر قدمی که میزاری، در کنار تلاش و کوشش، همیشه یاد خدا رو توی دلت زنده نگه دار. این باعث میشه که مسیرت رو درست بری و هیچ وقت راه رو گم نکنی.
یادت باشه، امروزت رو بساز تا فردات آرزو نباشه.
خودت رو با دیروزت مقایسه کن، نه با دیگران.
وقتی زمین خوردی، بلند شو؛ اما هر بار که بلند میشی، قویتر شو.
اگه کاری میکنی، با دل انجامش بده. دل نصف راهه.
مواظب باش روزمرگی، رویاهات رو ازت نگیره.
به اندازه کارت دعا کن، به اندازه دعات تلاش کن.
توی زندگی روزمره، توی صف مترو، پشت چراغ قرمز، وسط شلوغیهای خرید، توی کارهای ساده خونه، یاد خدا میتونه آرومت کنه، میتونه دلت رو نرم کنه، میتونه دلت رو گرم کنه.
آدما فراموش میکنن، اما خدا همیشه به یادته.
دلت رو سبک کن، بگو خدایا سپردم به تو.
گاهی لازم نیست راهت رو عوض کنی؛ کافیه نیتت رو پاک کنی.
آخرش چی؟ آخرش اینه که وقتی به عقب نگاه کردی، لبخند بزنی و بگی: تلاشمو کردم، ایمونمو نگه داشتم.
پول میاد و میره، اما دل پاک می مونه.
موفقیت واقعی یعنی آرامشی که از رضایت خدا میگیری.
یه لبخند ساده، میتونه روزت رو عوض کنه.
با محبت حرف بزن؛ دلها از جنس شیشهن.
به آدمها فرصت بده، درست مثل فرصتهایی که خدا بهت میده.
هر روز حتی شده یه قدم کوچیک به سمت بهتر شدن بردار.
هوای خانوادهتو داشته باش؛ خونه، پناهگاه روحه.
آروم باش، دنیا ارزش دلخوری نداره.
وقتی بخشیدی، سبکتر میشی.
گاهی گوشی رو بذار زمین؛ دنیا پشت صفحه نیست.
یه دعا برای بقیه بکن، حتی اگه خودشون ندونن.
امروزت رو جوری زندگی کن که فردا بابتش شرمنده نشی.
توی شلوغی و فشار زندگی امروز، آرامش نعمته.
وقتت رو خرج آدمای درست کن.
خوب باش، حتی وقتی دنیا خوب نیست.
ببین کی کنارته وقتی هیچی نداری؛ اونها گنجان.
معنی آیه:
اشکالی نداره اگه توی سفر حج دنبال یه چیزی از رزق و برکت خدا باشی.
ولی وقتی از عرفات حرکت کردین، یادتون نره خدا رو کنار مشعرالحرام یاد کنین.
یادش کنین همونجوری که خودش بهتون راه رو نشون داد؛
چون قبلش واقعاً تو بیراهه بودین، ولی خدا دستتون رو گرفت و راهتون انداخت.
معنی تکتک کلمهها:
لَيْسَ: نیست، وجود نداره، اشکالی نداره
عَلَيْكُمْ: بر شما، گردن شما، به ضرر شما
جُنَاحٌ: گناه، ایراد، اشکال
أَنْ: که، اینکه، تا
تَبْتَغُوا: بجویید، دنبال کنید، طلب کنید
فَضْلًا: بخشش، سود، روزی
مِنْ: از، از طرف، متعلق به
رَبِّكُمْ: پروردگارتون، خدای شما، صاحبتون
فَإِذَا: پس وقتی که، همین که، آنگاه
أَفَضْتُمْ: حرکت کردید، روانه شدید، کوچ کردید
مِنْ: از، از سمت، از طرف
عَرَفَاتٍ: عرفات، دشت عرفه، محل وقوف حاجیها
فَاذْكُرُوا: پس یاد کنید، ذکر بگید، به یاد بیارید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
عِندَ: کنار، نزد، موقع
الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ: مشعرالحرام، مکان مقدس در حج، جای مخصوص عبادت
وَاذْكُرُوهُ: و یادش کنید، ذکرش کنید، به یاد بیاریدش
كَمَا: همانطور که، طوری که، چنانکه
هَدَاكُمْ: هدایتتون کرد، راهنشونتون داد، راهنماییتون کرد
وَإِنْ: و اگر، حتی اگر، گرچه
كُنْتُمْ: بودید، قرار داشتید، زندگی میکردید
مِنْ: از، جزو، در زمرهی
قَبْلِهِ: قبل از اون، پیش از اون، قبلاً
لَمِنَ: واقعاً از، حتماً از، بدون شک جزو
الضَّالِّينَ: گمراهها، بیراههرفتهها، سرگردونا
این آیه میگه:
کار کن. تلاش کن. رزقت رو بجوی. دنبال فضل خدا باش. روزی، بد نیست. پول، بد نیست. اما...,
وقتی راه افتادی، وقتی از اون سفر برگشتی، وقتی از عرفات گذشتی، یادت نره. خدا رو یادت نره. اون رو همونجوری که راهو بهت نشون داد، یاد کن. همونجوری که دستت رو گرفت، شکرش کن.,
قبلاً گم بودی. سردرگم بودی. نمیدونستی چی درسته، چی غلط. حالا راه رو بلدی. حالا مسیر رو پیدا کردی. پس حواست باشه. گم نشی دوباره. راهو نبازی. از یادش نری.
نتیجه اینکه:
زندگی، یه مسیره. یه سفره. یه راهیه که داری میری. پول درمیاری، کار میکنی، میدویی، ولی حواست باشه. مقصد رو گم نکنی.
پول داشتن مهمه. رزق حلال مهمه. اما مهمتر اینه که توی این راه، خدا رو یادت نره. همونجوری که اون تو رو هدایت کرد، تو هم راهت رو روشن نگه دار.
پس کار کن. اما خدا رو یادت نره. تلاش کن. اما مسیر رو نباز. چون فقط پول نیست که مهمه، فقط روزی نیست که ارزش داره. مهمتر از همه، اینه که آخر مسیر، درست جایی باشی که باید باشی.
زندگیت یه سفره. توی هر قدمی که میزاری، در کنار تلاش و کوشش، همیشه یاد خدا رو توی دلت زنده نگه دار. این باعث میشه که مسیرت رو درست بری و هیچ وقت راه رو گم نکنی.
یادت باشه، امروزت رو بساز تا فردات آرزو نباشه.
خودت رو با دیروزت مقایسه کن، نه با دیگران.
وقتی زمین خوردی، بلند شو؛ اما هر بار که بلند میشی، قویتر شو.
اگه کاری میکنی، با دل انجامش بده. دل نصف راهه.
مواظب باش روزمرگی، رویاهات رو ازت نگیره.
به اندازه کارت دعا کن، به اندازه دعات تلاش کن.
توی زندگی روزمره، توی صف مترو، پشت چراغ قرمز، وسط شلوغیهای خرید، توی کارهای ساده خونه، یاد خدا میتونه آرومت کنه، میتونه دلت رو نرم کنه، میتونه دلت رو گرم کنه.
آدما فراموش میکنن، اما خدا همیشه به یادته.
دلت رو سبک کن، بگو خدایا سپردم به تو.
گاهی لازم نیست راهت رو عوض کنی؛ کافیه نیتت رو پاک کنی.
آخرش چی؟ آخرش اینه که وقتی به عقب نگاه کردی، لبخند بزنی و بگی: تلاشمو کردم، ایمونمو نگه داشتم.
پول میاد و میره، اما دل پاک می مونه.
موفقیت واقعی یعنی آرامشی که از رضایت خدا میگیری.
یه لبخند ساده، میتونه روزت رو عوض کنه.
با محبت حرف بزن؛ دلها از جنس شیشهن.
به آدمها فرصت بده، درست مثل فرصتهایی که خدا بهت میده.
هر روز حتی شده یه قدم کوچیک به سمت بهتر شدن بردار.
هوای خانوادهتو داشته باش؛ خونه، پناهگاه روحه.
آروم باش، دنیا ارزش دلخوری نداره.
وقتی بخشیدی، سبکتر میشی.
گاهی گوشی رو بذار زمین؛ دنیا پشت صفحه نیست.
یه دعا برای بقیه بکن، حتی اگه خودشون ندونن.
امروزت رو جوری زندگی کن که فردا بابتش شرمنده نشی.
توی شلوغی و فشار زندگی امروز، آرامش نعمته.
وقتت رو خرج آدمای درست کن.
خوب باش، حتی وقتی دنیا خوب نیست.
ببین کی کنارته وقتی هیچی نداری؛ اونها گنجان.
ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۹۹﴾
معنی آیه:
وقتی مردم از همون جایی که باید برن راه میافتن، شما هم از همونجا برید.
از خدا بخواید که شما رو ببخشه چون خدا خیلی مهربونه و همیشه میبخشه.
معنی تکتک کلمهها:
ثُمَّ: بعد، بعدش، بعداً
أَفِيضُوا: راه بیفتید، برید، حرکت کنید
مِنْ: از، از سمت، از طرف
حَيْثُ: جایی که، از کجا، همونجایی که
أَفَاضَ: راه افتاد، حرکت کرد، بیرون رفت
النَّاسُ: مردم، حاجیها، آدمها
وَاسْتَغْفِرُوا: از خدا بخواهید که ببخشه، طلب بخشش کنید، معذرت بخواهید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
إِنَّ: که، بهراستی که، قطعاً
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق
غَفُورٌ: خیلی بخشنده، آمرزنده، درگذشتکننده
رَحِيمٌ: مهربون، با محبت، دلسوز
این آیه میگه:
وقتی مردم راه میافتن، تو هم همراهشون شو. جا نمون. وای نستا. نگو من جدا میرم. نگو من خاصم. نگو من مسیر خودمو دارم.
وقتی بقیه رفتن، تو هم برو. وقتی کار جمعیه، تو تنها بازی نکن.
اما یادت باشه. بعدش چی؟ بعدش از خدا بخواه ببخشتت. بگو خدایا کوتاهی کردم. بگو خدایا دلم سنگین بود. بگو خدایا تو بزرگی.
خدا مهربونه. خدا همیشه منتظرته. خدا قهر نمیکنه. خدا دلش زود نرم میشه.
ببخش بخواه. ببخش میده. صداش بزن. صداتو میشنوه. راه بیفت. دلتم راه بیفته.
گاهی قوی بودن یعنی اعتراف کردن به ضعفها.
گاهی بزرگ شدن یعنی خم شدن جلوی خدا.
همراهی مردم قشنگه، ولی دل بستن به خدا قشنگتره.
یاد بگیر وسط شلوغیها، صدای خدا رو بشنوی.
یاد بگیر بین همه رفتوآمدها، راه دلتو پیدا کنی.
نتیجه اینکه:
زندگی پر از سفره. پر از جمع. پر از راه رفتن با مردم. مهم نیست کجا میری، مهم اینه دلت کجا میره.
بعضی وقتا باید همراه جمع بشی، اما دلت با خدا باشه. بعضی وقتا باید تو شلوغیها، یادت باشه کی بالا سرت هست.
سر کار میری. خرید میری. سفر میری. مهمونی میری. اما تهش چی؟ تهش باید دلت سبک باشه. تهش باید بگی خدایا، شکرت که بودی.
هی راه میری، هی میدوی، هی میرسی. اما یه جا وایسا. بگو خدایا ببخش. بگو خدایا دستمو بگیر.
دنیات قشنگ میشه، اگه دلتم قشنگ باشه. راهت روشن میشه، اگه دلت روشن باشه. پس همراه مردم باش، اما گم نشو. دلتو گم نکن. مسیرتو گم نکن.
انتخاب با خودته. هر روز. هر لحظه. هر قدم.
تو صف وایمیسی؟ دلتم تو صف وایسه برای بخشش.
میری خرید؟ یه ذره محبت هم بخر برای دل آدمها.
میری مهمونی؟ دلتم مهمون کن برای لبخند خدا.
زندگی فقط دویدن نیست. گاهی باید وایسی، ببینی داری کجا میری.
آرامش یعنی بدونی یکی همیشه هواتو داره.
معنی آیه:
وقتی مردم از همون جایی که باید برن راه میافتن، شما هم از همونجا برید.
از خدا بخواید که شما رو ببخشه چون خدا خیلی مهربونه و همیشه میبخشه.
معنی تکتک کلمهها:
ثُمَّ: بعد، بعدش، بعداً
أَفِيضُوا: راه بیفتید، برید، حرکت کنید
مِنْ: از، از سمت، از طرف
حَيْثُ: جایی که، از کجا، همونجایی که
أَفَاضَ: راه افتاد، حرکت کرد، بیرون رفت
النَّاسُ: مردم، حاجیها، آدمها
وَاسْتَغْفِرُوا: از خدا بخواهید که ببخشه، طلب بخشش کنید، معذرت بخواهید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
إِنَّ: که، بهراستی که، قطعاً
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق
غَفُورٌ: خیلی بخشنده، آمرزنده، درگذشتکننده
رَحِيمٌ: مهربون، با محبت، دلسوز
این آیه میگه:
وقتی مردم راه میافتن، تو هم همراهشون شو. جا نمون. وای نستا. نگو من جدا میرم. نگو من خاصم. نگو من مسیر خودمو دارم.
وقتی بقیه رفتن، تو هم برو. وقتی کار جمعیه، تو تنها بازی نکن.
اما یادت باشه. بعدش چی؟ بعدش از خدا بخواه ببخشتت. بگو خدایا کوتاهی کردم. بگو خدایا دلم سنگین بود. بگو خدایا تو بزرگی.
خدا مهربونه. خدا همیشه منتظرته. خدا قهر نمیکنه. خدا دلش زود نرم میشه.
ببخش بخواه. ببخش میده. صداش بزن. صداتو میشنوه. راه بیفت. دلتم راه بیفته.
گاهی قوی بودن یعنی اعتراف کردن به ضعفها.
گاهی بزرگ شدن یعنی خم شدن جلوی خدا.
همراهی مردم قشنگه، ولی دل بستن به خدا قشنگتره.
یاد بگیر وسط شلوغیها، صدای خدا رو بشنوی.
یاد بگیر بین همه رفتوآمدها، راه دلتو پیدا کنی.
نتیجه اینکه:
زندگی پر از سفره. پر از جمع. پر از راه رفتن با مردم. مهم نیست کجا میری، مهم اینه دلت کجا میره.
بعضی وقتا باید همراه جمع بشی، اما دلت با خدا باشه. بعضی وقتا باید تو شلوغیها، یادت باشه کی بالا سرت هست.
سر کار میری. خرید میری. سفر میری. مهمونی میری. اما تهش چی؟ تهش باید دلت سبک باشه. تهش باید بگی خدایا، شکرت که بودی.
هی راه میری، هی میدوی، هی میرسی. اما یه جا وایسا. بگو خدایا ببخش. بگو خدایا دستمو بگیر.
دنیات قشنگ میشه، اگه دلتم قشنگ باشه. راهت روشن میشه، اگه دلت روشن باشه. پس همراه مردم باش، اما گم نشو. دلتو گم نکن. مسیرتو گم نکن.
انتخاب با خودته. هر روز. هر لحظه. هر قدم.
تو صف وایمیسی؟ دلتم تو صف وایسه برای بخشش.
میری خرید؟ یه ذره محبت هم بخر برای دل آدمها.
میری مهمونی؟ دلتم مهمون کن برای لبخند خدا.
زندگی فقط دویدن نیست. گاهی باید وایسی، ببینی داری کجا میری.
آرامش یعنی بدونی یکی همیشه هواتو داره.
فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ﴿۲۰۰﴾
معنی آیه:
وقتی کارای مخصوص حج رو تموم کردید، خدا رو یاد کنید همونطور که پدر و مادرتونو با عشق و افتخار یاد میکنید، یا حتی بیشتر از اون.
آخه بعضیها فقط از خدا دنیا رو میخوان، میگن: خدایا فقط تو همین دنیا بهم بده… ولی بدون که اینا توی آخرت هیچ سهم و بهرهای ندارن.
معنی تک تک کلمه ها :
فَإِذَا: وقتی که، هر وقت، اون موقع که
قَضَيْتُمْ: انجام دادید، تموم کردید، به پایان رسوندید
مَنَاسِكَكُمْ: اعمال حجتونو، کارای مخصوص حجتونو، مناسک حجتونو
فَاذْكُرُوا: پس یاد کنید، به یاد بیارید، ذکر بگید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق
كَذِكْرِكُمْ: همونطور که یاد میکنید، مثل وقتی که یاد میکنید، مثل ذکر کردن شما
آبَاءَكُمْ: پدراتون، باباهاتون، نیاکانتون
أَوْ: یا، یا حتی، یا شاید
أَشَدَّ: بیشتر، قویتر، محکمتر
ذِكْرًا: یاد کردن، به یاد آوردن، ذکر گفتن
فَمِنَ النَّاسِ: پس بعضی از مردم، یه عده از مردم، از آدمها
مَنْ: کسی که، اونکه، یه نفر که
يَقُولُ: میگه، صدا میزنه
رَبَّنَا: پروردگارا، ای خدای ما، خدایا
آتِنَا: بهمون بده، عطا کن، روزی کن
فِي الدُّنْيَا: توی دنیا، در این دنیا، در زندگی دنیوی
وَمَا لَهُ: و براش نیست، و نداره، و واسه اون نیست
فِي الْآخِرَةِ: توی آخرت، در قیامت، در دنیای بعد
مِنْ خَلَاقٍ: بهرهای، سهمی، نصیبی
این آیه میگه:
وقتی کارات تموم شد، وقتی خسته و سبک شدی، وقتی حجت رو تموم کردی، بشین و خدا رو یاد کن. یادش کن، همونطور که باباتو یاد میکنی. همونطور که وقتی خوشحالی، اسم مامانت میاد رو لبت. یا حتی بیشتر. یهجوری صدابزن که قلبت بلرزه. یهجوری صدابزن که بدونی همهچی از اونه. یادش کن حتی وقتی سرت شلوغه، حتی وقتی فکر میکنی وقت نداری. یادش کن وقتی دلتنگی، وقتی بیحوصلهای، حتی وقتی لبخند رو لبته.
بعضیا فقط دنیا رو میخوان. فقط پول، فقط خوشی، فقط سفر و ماشین و خونه. فقط حساب بانکی پر. فقط دنیای قشنگ. ولی آخرت براشون هیچ مهم نیست. به فکر دلشون نیستن. به فکر فرداشون نیستن. فقط حالو میبینن. فقط امروزو میخوان. ولی خوب بدون، اینا تو آخرت هیچ سهمی ندارن. هیچی نمیبرن. دستشون خالیه. دلشون خالیه. خالیِ خالی. یه روز میفهمن که هیچی ندارن، اما کاش دیر نباشه. یه روز میبینن که همه چیز داشتن جز آرامش.
نتیجه اینکه:
وقتی کارات میافته رو روال، یادت نره کی کمکت کرده. وقتی موفق شدی، وقتی رسیدی، وقتی سبک شدی، بشین و یاد خدا کن. یاد اون کسی که همیشه پشتته. فقط دنبال دنیا نباش. فقط دنبال ماشین و خونه نباش. فقط دنبال چشموهمچشمی نباش. یه دل خوش بخواه. یه لبخند آروم بخواه. یه آخرت قشنگ بخواه. یه لبخند بخواه که از ته دل باشه، نه فقط برای عکس و استوری.
یاد بگیر وقت موفقیت، وقت شادی، وقت آرامش، وقت پر شدن جیب، دلتم پر کنی. با یاد خدا، با محبت، با دعا.
گاهی خودتو از شبکهها بکش بیرون، برو سمت دعا، سمت آرامش.
زندگی فقط جمع کردن نیست. یه وقتایی باید خودتو جمع کنی، بشینی، ببینی دلت کجا گیره. ببین چی داره خستهت میکنه، چی داره سنگینت میکنه. یه دل سبک بهتره از یه برنامهی سنگین.
پس حواست باشه. یه دل سبک میارزه به هزار تا حساب سنگین. گاهی یه پیادهروی ساده، یه زنگ به بابا و مامان، از هزار تا خرید قشنگتره.
معنی آیه:
وقتی کارای مخصوص حج رو تموم کردید، خدا رو یاد کنید همونطور که پدر و مادرتونو با عشق و افتخار یاد میکنید، یا حتی بیشتر از اون.
آخه بعضیها فقط از خدا دنیا رو میخوان، میگن: خدایا فقط تو همین دنیا بهم بده… ولی بدون که اینا توی آخرت هیچ سهم و بهرهای ندارن.
معنی تک تک کلمه ها :
فَإِذَا: وقتی که، هر وقت، اون موقع که
قَضَيْتُمْ: انجام دادید، تموم کردید، به پایان رسوندید
مَنَاسِكَكُمْ: اعمال حجتونو، کارای مخصوص حجتونو، مناسک حجتونو
فَاذْكُرُوا: پس یاد کنید، به یاد بیارید، ذکر بگید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق
كَذِكْرِكُمْ: همونطور که یاد میکنید، مثل وقتی که یاد میکنید، مثل ذکر کردن شما
آبَاءَكُمْ: پدراتون، باباهاتون، نیاکانتون
أَوْ: یا، یا حتی، یا شاید
أَشَدَّ: بیشتر، قویتر، محکمتر
ذِكْرًا: یاد کردن، به یاد آوردن، ذکر گفتن
فَمِنَ النَّاسِ: پس بعضی از مردم، یه عده از مردم، از آدمها
مَنْ: کسی که، اونکه، یه نفر که
يَقُولُ: میگه، صدا میزنه
رَبَّنَا: پروردگارا، ای خدای ما، خدایا
آتِنَا: بهمون بده، عطا کن، روزی کن
فِي الدُّنْيَا: توی دنیا، در این دنیا، در زندگی دنیوی
وَمَا لَهُ: و براش نیست، و نداره، و واسه اون نیست
فِي الْآخِرَةِ: توی آخرت، در قیامت، در دنیای بعد
مِنْ خَلَاقٍ: بهرهای، سهمی، نصیبی
این آیه میگه:
وقتی کارات تموم شد، وقتی خسته و سبک شدی، وقتی حجت رو تموم کردی، بشین و خدا رو یاد کن. یادش کن، همونطور که باباتو یاد میکنی. همونطور که وقتی خوشحالی، اسم مامانت میاد رو لبت. یا حتی بیشتر. یهجوری صدابزن که قلبت بلرزه. یهجوری صدابزن که بدونی همهچی از اونه. یادش کن حتی وقتی سرت شلوغه، حتی وقتی فکر میکنی وقت نداری. یادش کن وقتی دلتنگی، وقتی بیحوصلهای، حتی وقتی لبخند رو لبته.
بعضیا فقط دنیا رو میخوان. فقط پول، فقط خوشی، فقط سفر و ماشین و خونه. فقط حساب بانکی پر. فقط دنیای قشنگ. ولی آخرت براشون هیچ مهم نیست. به فکر دلشون نیستن. به فکر فرداشون نیستن. فقط حالو میبینن. فقط امروزو میخوان. ولی خوب بدون، اینا تو آخرت هیچ سهمی ندارن. هیچی نمیبرن. دستشون خالیه. دلشون خالیه. خالیِ خالی. یه روز میفهمن که هیچی ندارن، اما کاش دیر نباشه. یه روز میبینن که همه چیز داشتن جز آرامش.
نتیجه اینکه:
وقتی کارات میافته رو روال، یادت نره کی کمکت کرده. وقتی موفق شدی، وقتی رسیدی، وقتی سبک شدی، بشین و یاد خدا کن. یاد اون کسی که همیشه پشتته. فقط دنبال دنیا نباش. فقط دنبال ماشین و خونه نباش. فقط دنبال چشموهمچشمی نباش. یه دل خوش بخواه. یه لبخند آروم بخواه. یه آخرت قشنگ بخواه. یه لبخند بخواه که از ته دل باشه، نه فقط برای عکس و استوری.
یاد بگیر وقت موفقیت، وقت شادی، وقت آرامش، وقت پر شدن جیب، دلتم پر کنی. با یاد خدا، با محبت، با دعا.
گاهی خودتو از شبکهها بکش بیرون، برو سمت دعا، سمت آرامش.
زندگی فقط جمع کردن نیست. یه وقتایی باید خودتو جمع کنی، بشینی، ببینی دلت کجا گیره. ببین چی داره خستهت میکنه، چی داره سنگینت میکنه. یه دل سبک بهتره از یه برنامهی سنگین.
پس حواست باشه. یه دل سبک میارزه به هزار تا حساب سنگین. گاهی یه پیادهروی ساده، یه زنگ به بابا و مامان، از هزار تا خرید قشنگتره.
وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۲۰۱﴾
معنی آیه:
یه سری از آدما هستن که دعاشون خیلی قشنگه.
میگن: خدایا! هم توی این دنیا بهمون خوبی و خوشی بده، هم توی اون دنیا؛
و ما رو از آتیش دوزخ دور نگه دار.
معنی تک تک کلمهها:
وَمِنْهُمْ: و از بینشون، و بعضی از اونا، یه عدهشون
مَنْ: کسی که، اون که، یه نفر که
يَقُولُ: میگه، صدا میزنه، دعا میکنه
رَبَّنَا: ای خدای ما، پروردگارا، خدایا
آتِنَا: بده به ما، عطا کن، روزی کن
فِي الدُّنْيَا: توی دنیا، در این زندگی، توی این دنیا
حَسَنَةً: خوبی، نیکی، حال خوب
وَفِي الْآخِرَةِ: و توی آخرت، در دنیای بعد، بعد از مرگ
حَسَنَةً: خوشبختی، نیکی، آرامش
وَقِنَا: و نگهمون دار، محافظت کن، دورمون کن
عَذَابَ: عذاب، درد، شکنجه
النَّارِ: آتیش، دوزخ، جهنم
این آیه میگه:
بعضیها خیلی قشنگ دعا میکنن. دلشون فقط برای این دنیا نمی تپه. نمیگن فقط پول و خوشی بده. میگن خدایا، دنیا و آخرت جفتشون رو خوب کن. یه زندگی شیرین بده. و یه آخرت قشنگ. یه دل خوش بده. و یه آرامش خوب. و مهمتر از همه، نذار بریم سمت آتیش. نذار بیفتیم توی درد و سختی. نذار زندگیمون به جهنم تبدیل شه.
حواست بهمون باشه. پشتمون باش. یادمون نره که فقط این دنیا مهم نیست. اون دنیا هم هست. یه تعادل میخوان. هم دنیا، هم آخرت. هم خوشی اینجا، هم خوشی اونجا. میخوان قلبشون سبک باشه. میخوان شب که سر روی بالش میذارن، خیالشون راحت باشه.
میخوان یه لبخند از ته دل باشه، نه فقط لبخند جلوی دوربین. میخوان وقتی کسی کمک خواست، دستشون بسته نباشه. میخوان توی جمع، کسی باشن که بودنش دلگرمیه، نبودنش جای خالی.
نتیجه اینکه:
زندگی فقط خوشی امروز نیست. فقط حساب بانکی پر نیست. فقط سفر و ماشین و خونه نیست. زندگی یعنی آرامش دل، یعنی آخرتم آروم باشه. یعنی کاری نکنی که آخرش بسوزه دلت.
این دعا رو خوب یاد بگیر: خدایا هم دنیا رو بده، هم آخرتو. نه فقط برای جیبمون دعا کنیم، برای دلمونم دعا کنیم. نه فقط برای کارمون، برای آخرتمونم دعا کنیم. پس حواست باشه. یه تعادل قشنگ بین دنیات و آخرتت بساز.
یه جور زندگی کن که آخرش لبخند بزنی. انتخاب دست خودته!
صبح که بیدار میشی، فکر کن امروز چه کاری میتونی بکنی که هم دنیاتو قشنگ کنه، هم آخرتتو.
یه لبخند به مادرت، یه کمک به دوستت، یه دلخوشی به همکارت، همینا دنیا رو میسازه، آخرت رو میسازه. هر روز فقط برای خودت ندَو، گاهی برای دل یکی دیگه بدو.
پول جمع کن، ولی محبت هم جمع کن. دنبال خونه باش، ولی دنبال دلها هم باش.
یه پیام محبتآمیز، یه زنگ به یه دوست قدیمی، اینا هم دعا میشن، اینا هم عبادتن. یه تعادل بین کار و عشق، بین پول و آرامش، بین شلوغی و خلوت لازم داری.
معنی آیه:
یه سری از آدما هستن که دعاشون خیلی قشنگه.
میگن: خدایا! هم توی این دنیا بهمون خوبی و خوشی بده، هم توی اون دنیا؛
و ما رو از آتیش دوزخ دور نگه دار.
معنی تک تک کلمهها:
وَمِنْهُمْ: و از بینشون، و بعضی از اونا، یه عدهشون
مَنْ: کسی که، اون که، یه نفر که
يَقُولُ: میگه، صدا میزنه، دعا میکنه
رَبَّنَا: ای خدای ما، پروردگارا، خدایا
آتِنَا: بده به ما، عطا کن، روزی کن
فِي الدُّنْيَا: توی دنیا، در این زندگی، توی این دنیا
حَسَنَةً: خوبی، نیکی، حال خوب
وَفِي الْآخِرَةِ: و توی آخرت، در دنیای بعد، بعد از مرگ
حَسَنَةً: خوشبختی، نیکی، آرامش
وَقِنَا: و نگهمون دار، محافظت کن، دورمون کن
عَذَابَ: عذاب، درد، شکنجه
النَّارِ: آتیش، دوزخ، جهنم
این آیه میگه:
بعضیها خیلی قشنگ دعا میکنن. دلشون فقط برای این دنیا نمی تپه. نمیگن فقط پول و خوشی بده. میگن خدایا، دنیا و آخرت جفتشون رو خوب کن. یه زندگی شیرین بده. و یه آخرت قشنگ. یه دل خوش بده. و یه آرامش خوب. و مهمتر از همه، نذار بریم سمت آتیش. نذار بیفتیم توی درد و سختی. نذار زندگیمون به جهنم تبدیل شه.
حواست بهمون باشه. پشتمون باش. یادمون نره که فقط این دنیا مهم نیست. اون دنیا هم هست. یه تعادل میخوان. هم دنیا، هم آخرت. هم خوشی اینجا، هم خوشی اونجا. میخوان قلبشون سبک باشه. میخوان شب که سر روی بالش میذارن، خیالشون راحت باشه.
میخوان یه لبخند از ته دل باشه، نه فقط لبخند جلوی دوربین. میخوان وقتی کسی کمک خواست، دستشون بسته نباشه. میخوان توی جمع، کسی باشن که بودنش دلگرمیه، نبودنش جای خالی.
نتیجه اینکه:
زندگی فقط خوشی امروز نیست. فقط حساب بانکی پر نیست. فقط سفر و ماشین و خونه نیست. زندگی یعنی آرامش دل، یعنی آخرتم آروم باشه. یعنی کاری نکنی که آخرش بسوزه دلت.
این دعا رو خوب یاد بگیر: خدایا هم دنیا رو بده، هم آخرتو. نه فقط برای جیبمون دعا کنیم، برای دلمونم دعا کنیم. نه فقط برای کارمون، برای آخرتمونم دعا کنیم. پس حواست باشه. یه تعادل قشنگ بین دنیات و آخرتت بساز.
یه جور زندگی کن که آخرش لبخند بزنی. انتخاب دست خودته!
صبح که بیدار میشی، فکر کن امروز چه کاری میتونی بکنی که هم دنیاتو قشنگ کنه، هم آخرتتو.
یه لبخند به مادرت، یه کمک به دوستت، یه دلخوشی به همکارت، همینا دنیا رو میسازه، آخرت رو میسازه. هر روز فقط برای خودت ندَو، گاهی برای دل یکی دیگه بدو.
پول جمع کن، ولی محبت هم جمع کن. دنبال خونه باش، ولی دنبال دلها هم باش.
یه پیام محبتآمیز، یه زنگ به یه دوست قدیمی، اینا هم دعا میشن، اینا هم عبادتن. یه تعادل بین کار و عشق، بین پول و آرامش، بین شلوغی و خلوت لازم داری.