نهج البلاغه
حکمت ۳۸
بخش هشتم
وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: از رفاقت با آدم دروغگو دوری کن،
که همچون سراب است: دور را برایت نزدیک، و نزدیک را دور جلوه میدهد.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
إِيَّاكَ: مراقب باش، مواظب باش، دوری کن
مُصَادَقَةَ: دوستی، رفاقت، صمیمیت
الْكَذَّابِ: دروغگو، آدم فریبکار، کسی که همیشه دروغ میگه
فَإِنَّهُ: چون که اون، چون واقعاً اون آدم، واقعاً همچین کسی
كَالسَّرَابِ: مثل سراب، شبیه خیال، عین توهم
يُقَرِّبُ: نزدیک نشون میده، جلوه میده، واقعی نشون میده
عَلَيْكَ: به چشم تو، جلوی نگاهت، از دید تو
الْبَعِيدَ: چیز دور، هدف دور، چیزی که باید براش کلی بری
يُبَعِّدُ: دور نشون میده، از چشم میندازه، بیارزش جلوه میده
عَلَيْكَ: به نگاه تو، از دید تو، پیش چشم تو
الْقَرِيبَ: چیز نزدیک، دم دست، چیزی که همینجاست
حکمت ۳۸
بخش هشتم
وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: از رفاقت با آدم دروغگو دوری کن،
که همچون سراب است: دور را برایت نزدیک، و نزدیک را دور جلوه میدهد.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
إِيَّاكَ: مراقب باش، مواظب باش، دوری کن
مُصَادَقَةَ: دوستی، رفاقت، صمیمیت
الْكَذَّابِ: دروغگو، آدم فریبکار، کسی که همیشه دروغ میگه
فَإِنَّهُ: چون که اون، چون واقعاً اون آدم، واقعاً همچین کسی
كَالسَّرَابِ: مثل سراب، شبیه خیال، عین توهم
يُقَرِّبُ: نزدیک نشون میده، جلوه میده، واقعی نشون میده
عَلَيْكَ: به چشم تو، جلوی نگاهت، از دید تو
الْبَعِيدَ: چیز دور، هدف دور، چیزی که باید براش کلی بری
يُبَعِّدُ: دور نشون میده، از چشم میندازه، بیارزش جلوه میده
عَلَيْكَ: به نگاه تو، از دید تو، پیش چشم تو
الْقَرِيبَ: چیز نزدیک، دم دست، چیزی که همینجاست
شرح:
سراب آب نیست، اما آب مینماید و در یک صحرای سوزان، شما را سرشار از امید میکند و شما هم امیدوارانه، شتابان خود را میرسانید و وقتی رسیدید، میبینید از آب خبری نیست، شورهزار است.
پس کار سراب این است که واقعیتها را وارونه جلوه میدهد و به همان اندازه که امیدوار میکند، ناامید میسازد.
از طرفی هم رمق و نیرو و انرژی شما را از شما میگیرد.
حال، در نگاه أمیرالمؤمنین علیهالسلام، دروغگو درست عین سراب است؛ یعنی کارش این است که حقیقت را وارونه جلوه میدهد. به همین خاطر، وجود نازنین أمیرالمؤمنین (ع) به امام حسن مجتبی (ع) در آن آنات و لحظات واپسین که چیزی نمانده بود به شهادت، آخرین جملهای که فرمود، این بود:
وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ؛
پسرم، بپرهیز از دوستی و رفاقت و صمیمیت با آدمی که کذّاب است.
توجه داشته باشید، ما یک «کاذب» داریم و یک «کذّاب».
کاذب کسی است که دروغگوی قهاری نیست اما گاهگاهی دروغ میگوید، درست مثل کسی که سیگاری نیست، اما گاهگاهی پکی هم به سیگار میزند. و چنین کسی با سرفههای مکرری که میکند، خود را لو میدهد.
همینطور کسی هم که کارش دروغگویی نباشد و گاهگاهی دروغی بگوید، خودبهخود لو میرود.
أمیرالمؤمنین ع این افراد را مدّ نظر ندارند و دوستی و رفاقت و صمیمیت با چنین کسانی منع و نهی نمی کند. وگرنه باید همه را کنار گذاشت، چون هر کسی ممکن است گاه و بیگاه دروغ بگوید.
حقیقتی که وجود نازنین امام صادق علیهالسلام به آن اشاره فرمود؛ کسی پرسید:
آیا کسی که گاهگاه دروغ میگوید، کذّاب است؟
قالَ: لا، ما مِن أَحَدٍ إِلَّا يَكُونُ ذلِكَ مِنهُ، وَلَكِنِ الْمَطبُوعُ عَلَى الْكَذِبِ.
فرمود نه هیچ کسی پیدا نمیکنی که گاه گاه دروغ نگوید، کذّاب کسی است که طبع او، طبیعت او، دروغگویی است. هیچگاه راستش را نمیگوید مگر اینکه از دستش در برود؛ درست مثل سیگاری قهاری که سیگار را با سیگار روشن میکند.
حال، أمیرالمؤمنین (ع) میگوید: پسرم! با چنین کسی هیچگاه طرح رفاقت نریز.
البته کذّاب خود دو معنا دارد:
۱. معنای اول آن، این است که آدمی پیوسته و مدام دروغ بگوید. نشنیدید میگویند: «فلانی مثل ریگ بیابان دروغ میگوید»؟ یعنی دروغ خوی و عادت و طبیعت ثانوی او شده باشد.
۲. یک معنای دیگر کذّاب هم آن است که آدمی حتی یک دروغ بگوید، اما دروغی بزرگ.
به چنین کسی هم کذّاب گفته میشود.
به همین خاطر فرعونیها به موسی ع گفتند:
ساحِرٌ كَذّابٌ؛
چرا؟ چون مدام دروغ میگفت؟ نه!
چون دعوی پیامبری داشت و پیامبری برای آنها دروغی بزرگ بود. از این رو نگفتند او «کاذب» است، گفتند او «کذّاب» است.
یا به صالح پیامبر ع میگفتند:
بَلْ هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ؛
او دروغگویی هوسباز است. چرا؟ چون دعوی پیامبری داشت.
یا به وجود نازنین پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم میگفتند:
هٰذا سَاحِرٌ كَذّابٌ؛
چرا؟ چون دعوی پیامبری را یک دروغ بزرگ میدانستند.
پس یک معنای کذّاب، یعنی کسی که دروغی بزرگ میگوید؛ مثل کسانی که دعوی ارتباط با امام زمان علیهالسلام دارند، یا کسانی که دعوی مقامات بالای معنوی و عرفانی را دارند.
اینها هم کذّاباند.
و مقصود أمیرالمؤمنین از «کذّاب»، هر دو دسته این جماعتاند، بهخصوص همین دسته دوم.
و نهی میکند و نهیب میزند که مبادا با اینها ربطی و رابطهای داشته باشی، مبادا ارتباط برقرار کنی، مبادا مرید و مرادبازی به راه بیندازی، مبادا به اینها تکیه کنی و اینها را تکیهگاه خود قرار بدهی.
و آنگاه فرمود:
فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ؛
آدم کذّاب، آدمی که بسیار دروغ میگوید، درست عین سراب میماند. یعنی چطور سراب واقعیت را وارونه جلوه میدهد، کذّاب و دروغگو هم دقیقاً همینگونه است.
و آنگاه نمونهای از وارونه نشان دادن واقعیت و حقیقت را اشاره میکند و میفرماید:
يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ؛
کار آدم دروغگو آن است که دور را نزدیک و نزدیک را دور مینماید.
شما شبکههای اجتماعی را ببین.
کسانی که سخنرانهای انگیزشی هستند و سخنان انگیزشی میگویند و رؤیا میفروشند و هیجان را به جوانان تزریق میکنند اینها با وعدهها و ترانههای شیرین و شیک، آرزو میسازند؛ مثل اینکه میگویند اگر مثلاً دست به قلم شوید و روزانه چند صد بار بنویسید «من ثروتمند میشوم»، قطعاً ثروتمند خواهید شد.
یعنی چیزی که مثل ثروتمند شدن و موفق شدن دور دور است، نزدیک نزدیک میکنند و میگویند: اگر این چند جلسه سخنرانی من را گوش بدهید، شما میلیاردر خواهید شد.
و گاهی یک سیدی را یا چند سخنرانی را چند ده میلیون به خلق خدا قالب میکنند و آنها را سر کیسه میکنند.
سراب آب نیست، اما آب مینماید و در یک صحرای سوزان، شما را سرشار از امید میکند و شما هم امیدوارانه، شتابان خود را میرسانید و وقتی رسیدید، میبینید از آب خبری نیست، شورهزار است.
پس کار سراب این است که واقعیتها را وارونه جلوه میدهد و به همان اندازه که امیدوار میکند، ناامید میسازد.
از طرفی هم رمق و نیرو و انرژی شما را از شما میگیرد.
حال، در نگاه أمیرالمؤمنین علیهالسلام، دروغگو درست عین سراب است؛ یعنی کارش این است که حقیقت را وارونه جلوه میدهد. به همین خاطر، وجود نازنین أمیرالمؤمنین (ع) به امام حسن مجتبی (ع) در آن آنات و لحظات واپسین که چیزی نمانده بود به شهادت، آخرین جملهای که فرمود، این بود:
وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ؛
پسرم، بپرهیز از دوستی و رفاقت و صمیمیت با آدمی که کذّاب است.
توجه داشته باشید، ما یک «کاذب» داریم و یک «کذّاب».
کاذب کسی است که دروغگوی قهاری نیست اما گاهگاهی دروغ میگوید، درست مثل کسی که سیگاری نیست، اما گاهگاهی پکی هم به سیگار میزند. و چنین کسی با سرفههای مکرری که میکند، خود را لو میدهد.
همینطور کسی هم که کارش دروغگویی نباشد و گاهگاهی دروغی بگوید، خودبهخود لو میرود.
أمیرالمؤمنین ع این افراد را مدّ نظر ندارند و دوستی و رفاقت و صمیمیت با چنین کسانی منع و نهی نمی کند. وگرنه باید همه را کنار گذاشت، چون هر کسی ممکن است گاه و بیگاه دروغ بگوید.
حقیقتی که وجود نازنین امام صادق علیهالسلام به آن اشاره فرمود؛ کسی پرسید:
آیا کسی که گاهگاه دروغ میگوید، کذّاب است؟
قالَ: لا، ما مِن أَحَدٍ إِلَّا يَكُونُ ذلِكَ مِنهُ، وَلَكِنِ الْمَطبُوعُ عَلَى الْكَذِبِ.
فرمود نه هیچ کسی پیدا نمیکنی که گاه گاه دروغ نگوید، کذّاب کسی است که طبع او، طبیعت او، دروغگویی است. هیچگاه راستش را نمیگوید مگر اینکه از دستش در برود؛ درست مثل سیگاری قهاری که سیگار را با سیگار روشن میکند.
حال، أمیرالمؤمنین (ع) میگوید: پسرم! با چنین کسی هیچگاه طرح رفاقت نریز.
البته کذّاب خود دو معنا دارد:
۱. معنای اول آن، این است که آدمی پیوسته و مدام دروغ بگوید. نشنیدید میگویند: «فلانی مثل ریگ بیابان دروغ میگوید»؟ یعنی دروغ خوی و عادت و طبیعت ثانوی او شده باشد.
۲. یک معنای دیگر کذّاب هم آن است که آدمی حتی یک دروغ بگوید، اما دروغی بزرگ.
به چنین کسی هم کذّاب گفته میشود.
به همین خاطر فرعونیها به موسی ع گفتند:
ساحِرٌ كَذّابٌ؛
چرا؟ چون مدام دروغ میگفت؟ نه!
چون دعوی پیامبری داشت و پیامبری برای آنها دروغی بزرگ بود. از این رو نگفتند او «کاذب» است، گفتند او «کذّاب» است.
یا به صالح پیامبر ع میگفتند:
بَلْ هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ؛
او دروغگویی هوسباز است. چرا؟ چون دعوی پیامبری داشت.
یا به وجود نازنین پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم میگفتند:
هٰذا سَاحِرٌ كَذّابٌ؛
چرا؟ چون دعوی پیامبری را یک دروغ بزرگ میدانستند.
پس یک معنای کذّاب، یعنی کسی که دروغی بزرگ میگوید؛ مثل کسانی که دعوی ارتباط با امام زمان علیهالسلام دارند، یا کسانی که دعوی مقامات بالای معنوی و عرفانی را دارند.
اینها هم کذّاباند.
و مقصود أمیرالمؤمنین از «کذّاب»، هر دو دسته این جماعتاند، بهخصوص همین دسته دوم.
و نهی میکند و نهیب میزند که مبادا با اینها ربطی و رابطهای داشته باشی، مبادا ارتباط برقرار کنی، مبادا مرید و مرادبازی به راه بیندازی، مبادا به اینها تکیه کنی و اینها را تکیهگاه خود قرار بدهی.
و آنگاه فرمود:
فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ؛
آدم کذّاب، آدمی که بسیار دروغ میگوید، درست عین سراب میماند. یعنی چطور سراب واقعیت را وارونه جلوه میدهد، کذّاب و دروغگو هم دقیقاً همینگونه است.
و آنگاه نمونهای از وارونه نشان دادن واقعیت و حقیقت را اشاره میکند و میفرماید:
يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ؛
کار آدم دروغگو آن است که دور را نزدیک و نزدیک را دور مینماید.
شما شبکههای اجتماعی را ببین.
کسانی که سخنرانهای انگیزشی هستند و سخنان انگیزشی میگویند و رؤیا میفروشند و هیجان را به جوانان تزریق میکنند اینها با وعدهها و ترانههای شیرین و شیک، آرزو میسازند؛ مثل اینکه میگویند اگر مثلاً دست به قلم شوید و روزانه چند صد بار بنویسید «من ثروتمند میشوم»، قطعاً ثروتمند خواهید شد.
یعنی چیزی که مثل ثروتمند شدن و موفق شدن دور دور است، نزدیک نزدیک میکنند و میگویند: اگر این چند جلسه سخنرانی من را گوش بدهید، شما میلیاردر خواهید شد.
و گاهی یک سیدی را یا چند سخنرانی را چند ده میلیون به خلق خدا قالب میکنند و آنها را سر کیسه میکنند.
و از آن طرف، گنجینههای عظیمی که در کنار آدمی هستند، مثل عقل، تجربه، زحمت و تلاش، مطالعه و تفکر، یک پیر دانا، یک مادر دعاگو، کوچک نموده و از ذهنها دور میسازند.
و بالاتر از این، قرآن، نهجالبلاغه، کلام اهلبیت، اینها را از ذهنها و اذهان جوانان دور میکنند که اینها حرفهای گذشتگان است، جوابگوی امروز نیست، کاربرد ندارد، کاربردی نیست.
بعضیهاشان هم که رندتر از این حرفها هستند، آیات و روایات را به خدمت میگیرند. اما متاسفانه بعضا هم غلط میخوانند هم غلط معنا میکنند هم غلط برداشت میکنند.
و مردم بیچاره و عجول، برای چنین کسانی سر و دست میشکنند و چه عمرها که تلف میکنند و چه سرمایهها که هدر میدهند، و آخرش هم راه به جایی نمیبرند.
همین کسی که چند وقت پیش، در همین سازمان خودش را از پشت بام ساختمان اداری پرتاب کرد، در جیبش کاغذی پیدا کرده بودند که نوشته بود: «من ثروتمند میشوم».
و به خاطر بدهکاریهایی که بالا آورده بود، خودکشی کرد.
و این نتیجه تکیه کردن به چنین کسانی است و رفتن به در خانه چنین کسانی.
امام باقر علیهالسلام به دو نفر فرمود:
شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلاَ تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلاَّ شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ
و أمیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: مبادا با اینها سر و سری پیدا کنی، ربط و رابطهای پیدا کنی، مبادا روی اینها حساب باز کنی، تکیه کنی؛ که با همان شدتی که امروز تو را امیدوار میکنند، روزی ناامید خواهند ساخت و روح و روانت را پشیمان و پریشان خواهند نمود.
نتیجه اینکه:
در نگاه أمیرالمؤمنین علیهالسلام، دوری از افراد کذّاب نهتنها توصیه اخلاقی، بلکه شرطی حیاتی برای سلامت عقل، دین، امید، و حرکت صحیح در مسیر زندگی است.
و دروغگو با وارونه نشان دادن واقعیتها، انسان را از حقیقت، از خدا، و از خودش دور میکند.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. رفت و آمد و رفاقتهای خود را مرور کن. ببین آیا کسی در دایره ارتباطات تو هست که طبعش بر دروغ است؟
۲. در برابر وعدههای سریع و بدون زحمت محتاط باش. بهویژه در فضای مجازی و تبلیغات.
۳. به منابع اصیل و مطمئن در دین، دانش، و رشد فردی مراجعه کن. از اهلبیت علیهمالسلام، قرآن، و اندیشمندان واقعی بهره ببر.
۴. احساساتت را با عقل مدیریت کن. هر چیزی که بیش از حد تو را هیجانی میکند، یکبار دیگر از منظر خرد بررسیاش کن.
۵. یاد بگیر فرق بین "الهامبخش واقعی" و "دروغگوی انگیزشی" را تشخیص بدهی. همیشه از خودت بپرس: این حرفها مرا به تلاش و تفکر دعوت میکنند یا صرفاً رویا میفروشند؟
و بالاتر از این، قرآن، نهجالبلاغه، کلام اهلبیت، اینها را از ذهنها و اذهان جوانان دور میکنند که اینها حرفهای گذشتگان است، جوابگوی امروز نیست، کاربرد ندارد، کاربردی نیست.
بعضیهاشان هم که رندتر از این حرفها هستند، آیات و روایات را به خدمت میگیرند. اما متاسفانه بعضا هم غلط میخوانند هم غلط معنا میکنند هم غلط برداشت میکنند.
و مردم بیچاره و عجول، برای چنین کسانی سر و دست میشکنند و چه عمرها که تلف میکنند و چه سرمایهها که هدر میدهند، و آخرش هم راه به جایی نمیبرند.
همین کسی که چند وقت پیش، در همین سازمان خودش را از پشت بام ساختمان اداری پرتاب کرد، در جیبش کاغذی پیدا کرده بودند که نوشته بود: «من ثروتمند میشوم».
و به خاطر بدهکاریهایی که بالا آورده بود، خودکشی کرد.
و این نتیجه تکیه کردن به چنین کسانی است و رفتن به در خانه چنین کسانی.
امام باقر علیهالسلام به دو نفر فرمود:
شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلاَ تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلاَّ شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ
و أمیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: مبادا با اینها سر و سری پیدا کنی، ربط و رابطهای پیدا کنی، مبادا روی اینها حساب باز کنی، تکیه کنی؛ که با همان شدتی که امروز تو را امیدوار میکنند، روزی ناامید خواهند ساخت و روح و روانت را پشیمان و پریشان خواهند نمود.
نتیجه اینکه:
در نگاه أمیرالمؤمنین علیهالسلام، دوری از افراد کذّاب نهتنها توصیه اخلاقی، بلکه شرطی حیاتی برای سلامت عقل، دین، امید، و حرکت صحیح در مسیر زندگی است.
و دروغگو با وارونه نشان دادن واقعیتها، انسان را از حقیقت، از خدا، و از خودش دور میکند.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. رفت و آمد و رفاقتهای خود را مرور کن. ببین آیا کسی در دایره ارتباطات تو هست که طبعش بر دروغ است؟
۲. در برابر وعدههای سریع و بدون زحمت محتاط باش. بهویژه در فضای مجازی و تبلیغات.
۳. به منابع اصیل و مطمئن در دین، دانش، و رشد فردی مراجعه کن. از اهلبیت علیهمالسلام، قرآن، و اندیشمندان واقعی بهره ببر.
۴. احساساتت را با عقل مدیریت کن. هر چیزی که بیش از حد تو را هیجانی میکند، یکبار دیگر از منظر خرد بررسیاش کن.
۵. یاد بگیر فرق بین "الهامبخش واقعی" و "دروغگوی انگیزشی" را تشخیص بدهی. همیشه از خودت بپرس: این حرفها مرا به تلاش و تفکر دعوت میکنند یا صرفاً رویا میفروشند؟
الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(٢٧٥)
معنی آیه:
از اون طرف، رباخورها مثل آدمای دیوونه، دنبال اینن که بازار و کار و کاسبی مردم رو بهم بریزن. جوری پیش میرن که انگار با افتخار میگن: «خرید و فروش چه فرقی با ربا داره؟ هردوش یکیه!»
اما نه... خدا خودش خرید و فروش رو حلال دونسته، پاک و درست، ولی ربا رو ناپاک و حرام اعلام کرده.
اگه کسی یه روز صدای هشدار و تذکر خدا به گوشش برسه و بعدش واقعاً دست از اون کار پلید برداره، خدا از گذشتهش میگذره. حسابشو صاف میکنه. سرنوشتش رو هم به خودش میسپره.
اما اونایی که بازم لجبازی میکنن و با سماجت، دل نمیکنن از این گناه، بدونن که جای همیشگی شون جهنمه... و قراره اونجا بمونن، برای همیشه.
معنی تک تک کلمهها:
الَّذِينَ: کسانی که، اونایی که، آدمایی که
يَأْكُلُونَ: میخورن، برمیدارن، به جیب میزنن
الرِّبَا: ربا، سودِ پول، بهرهی حرام
لَا يَقُومُونَ: بلند نمیشن، روی پا بند نمیشن، سرپا نمیمونن
إِلَّا: مگر، فقط، جز اینکه
كَمَا: همونطور که، طوری که، مثل اینکه
يَقُومُ: بلند میشه، پا میشه، بلند میمونه
الَّذِي: کسی که، اون کسی که، آدمی که
يَتَخَبَّطُهُ: گیجش میکنه، میلرزوندش، زمینگیرش میکنه
الشَّيْطَانُ: شیطون، وسوسهگر، دشمن پنهانی
مِنَ: از طرفِ، به خاطرِ، به دلیلِ
الْمَسِّ: جنزدگی، تماسِ شیطانی، آزار درونی
ذَٰلِكَ: اینه، اینه دلیلش، اون چیزیه که
بِأَنَّهُمْ: چون اونا، به خاطر اینکه اونا، واسه اینکه
قَالُوا: گفتن، اظهار کردن، ادعا کردن
إِنَّمَا: فقط، عیناً، درست مثل
الْبَيْعُ: خرید و فروش، معامله، کاسبی
مِثْلُ: مثلِ، شبیهِ، عینِ
الرِّبَا: ربا، سود پول، بهرهی اضافه
وَ أَحَلَّ: و حلال کرد، مجاز دونست، اجازه داد
اللَّهُ: خدا، پروردگار، آفریدگار
الْبَيْعَ: خرید و فروش، داد و ستد، تجارت
وَ حَرَّمَ: و حرام کرد، منع کرد، ممنوع کرد
الرِّبَا: ربا، سودِ پول، بهرهی ناروا
فَمَنْ: پس هرکی، بنابراین کسی که، اونی که
جَاءَهُ: بهش رسید، براش اومد، نصیبش شد
مَوْعِظَةٌ: پند، هشدار، تذکر
مِنْ: از طرف، از سوی، از جانب
رَبِّهِ: پروردگارش، خدای خودش، آقای بالاسرش
فَانْتَهَىٰ: پس وایساد، دیگه ادامه نداد، دست کشید
فَلَهُ: پس براشه، به حسابش نوشته میشه، مال اونه
مَا: اون چیزی که، هر چی که، هر اونچیزی که
سَلَفَ: گذشته، قبلاً انجام داده، از قبل کرده
وَ أَمْرُهُ: و کارش، سرنوشتش، وضعش
إِلَى اللَّهِ: دست خداست، سپرده به خدا، مربوط به خداست
وَمَنْ: و هر کسی که، و اونکه، اگه کسی
عَادَ: برگشت، دوباره انجامش داد، ادامه داد
فَأُولَٰئِكَ: پس اونها، اون جور آدما، همچین کسایی
أَصْحَابُ النَّارِ: اهل آتیشن، جاشون توی جهنمه، ساکن جهنمن
هُمْ: اونا، خودشون، همونا
فِيهَا: توی اون، درونش، داخلش
خَالِدُونَ: همیشه میمونن، تا ابد اونجان، برای همیشه گیرن
این آیه میگه:
بعضیها هستن که ربا میخورن. با دل و جون هم میخورن. جوری که انگار دارن یه لقمهٔ معمولی میزنن، ولی اگه خوب نگاه کنی، حالشون خوش نیست. مثل آدمیان که دیوونه شده. مثل کسیان که شیطون زدهش. مثل کسی که نمیدونه چی کار داره میکنه. میلرزه. میافته. تعادل نداره. روی پا بند نیست.
چرا؟ چون با خودش گفته: «خرید و فروش هم مثل رباس دیگه! چه فرقی داره؟»
اما خدا فرقشو خوب میدونه. خدا خرید و فروشو حلال کرده. ربا رو حروم کرده، چون فرقش از زمین تا آسمونه. فرقش از نور تا تاریکیه. یکی برکته، اون یکی نفرین. یکی سالمه، اون یکی مریض. یکی رو خدا دوست داره، اون یکی رو خدا نمیپسنده.
حالا اگه یکی یه روزی، یه تلنگر از طرف خدا به دلش بخوره، یه پند، یه هشدار، یه آگاهی، و همونجا وایسه، برگرده، ادامه نده، دیگه گذشتههاشو خدا نمیکشه وسط. کاری به قبلاً نداره. حسابش دست خداست. خدا خودش میدونه با دلش چی کار کنه.
ولی اگه یکی، با اینکه فهمیده، بازم ادامه بده، بازم بخواد با پولِ چرک و آلوده زندگی کنه، بازم بخواد با لقمهی حروم شکمشو سیر کنه، اون دیگه کارش تمومه. جاش جهنمه. و اونجا همیشگیه. دیگه برگشت نداره. دیگه پاک نمیشه.
نتیجه اینکه:
معنی آیه:
از اون طرف، رباخورها مثل آدمای دیوونه، دنبال اینن که بازار و کار و کاسبی مردم رو بهم بریزن. جوری پیش میرن که انگار با افتخار میگن: «خرید و فروش چه فرقی با ربا داره؟ هردوش یکیه!»
اما نه... خدا خودش خرید و فروش رو حلال دونسته، پاک و درست، ولی ربا رو ناپاک و حرام اعلام کرده.
اگه کسی یه روز صدای هشدار و تذکر خدا به گوشش برسه و بعدش واقعاً دست از اون کار پلید برداره، خدا از گذشتهش میگذره. حسابشو صاف میکنه. سرنوشتش رو هم به خودش میسپره.
اما اونایی که بازم لجبازی میکنن و با سماجت، دل نمیکنن از این گناه، بدونن که جای همیشگی شون جهنمه... و قراره اونجا بمونن، برای همیشه.
معنی تک تک کلمهها:
الَّذِينَ: کسانی که، اونایی که، آدمایی که
يَأْكُلُونَ: میخورن، برمیدارن، به جیب میزنن
الرِّبَا: ربا، سودِ پول، بهرهی حرام
لَا يَقُومُونَ: بلند نمیشن، روی پا بند نمیشن، سرپا نمیمونن
إِلَّا: مگر، فقط، جز اینکه
كَمَا: همونطور که، طوری که، مثل اینکه
يَقُومُ: بلند میشه، پا میشه، بلند میمونه
الَّذِي: کسی که، اون کسی که، آدمی که
يَتَخَبَّطُهُ: گیجش میکنه، میلرزوندش، زمینگیرش میکنه
الشَّيْطَانُ: شیطون، وسوسهگر، دشمن پنهانی
مِنَ: از طرفِ، به خاطرِ، به دلیلِ
الْمَسِّ: جنزدگی، تماسِ شیطانی، آزار درونی
ذَٰلِكَ: اینه، اینه دلیلش، اون چیزیه که
بِأَنَّهُمْ: چون اونا، به خاطر اینکه اونا، واسه اینکه
قَالُوا: گفتن، اظهار کردن، ادعا کردن
إِنَّمَا: فقط، عیناً، درست مثل
الْبَيْعُ: خرید و فروش، معامله، کاسبی
مِثْلُ: مثلِ، شبیهِ، عینِ
الرِّبَا: ربا، سود پول، بهرهی اضافه
وَ أَحَلَّ: و حلال کرد، مجاز دونست، اجازه داد
اللَّهُ: خدا، پروردگار، آفریدگار
الْبَيْعَ: خرید و فروش، داد و ستد، تجارت
وَ حَرَّمَ: و حرام کرد، منع کرد، ممنوع کرد
الرِّبَا: ربا، سودِ پول، بهرهی ناروا
فَمَنْ: پس هرکی، بنابراین کسی که، اونی که
جَاءَهُ: بهش رسید، براش اومد، نصیبش شد
مَوْعِظَةٌ: پند، هشدار، تذکر
مِنْ: از طرف، از سوی، از جانب
رَبِّهِ: پروردگارش، خدای خودش، آقای بالاسرش
فَانْتَهَىٰ: پس وایساد، دیگه ادامه نداد، دست کشید
فَلَهُ: پس براشه، به حسابش نوشته میشه، مال اونه
مَا: اون چیزی که، هر چی که، هر اونچیزی که
سَلَفَ: گذشته، قبلاً انجام داده، از قبل کرده
وَ أَمْرُهُ: و کارش، سرنوشتش، وضعش
إِلَى اللَّهِ: دست خداست، سپرده به خدا، مربوط به خداست
وَمَنْ: و هر کسی که، و اونکه، اگه کسی
عَادَ: برگشت، دوباره انجامش داد، ادامه داد
فَأُولَٰئِكَ: پس اونها، اون جور آدما، همچین کسایی
أَصْحَابُ النَّارِ: اهل آتیشن، جاشون توی جهنمه، ساکن جهنمن
هُمْ: اونا، خودشون، همونا
فِيهَا: توی اون، درونش، داخلش
خَالِدُونَ: همیشه میمونن، تا ابد اونجان، برای همیشه گیرن
این آیه میگه:
بعضیها هستن که ربا میخورن. با دل و جون هم میخورن. جوری که انگار دارن یه لقمهٔ معمولی میزنن، ولی اگه خوب نگاه کنی، حالشون خوش نیست. مثل آدمیان که دیوونه شده. مثل کسیان که شیطون زدهش. مثل کسی که نمیدونه چی کار داره میکنه. میلرزه. میافته. تعادل نداره. روی پا بند نیست.
چرا؟ چون با خودش گفته: «خرید و فروش هم مثل رباس دیگه! چه فرقی داره؟»
اما خدا فرقشو خوب میدونه. خدا خرید و فروشو حلال کرده. ربا رو حروم کرده، چون فرقش از زمین تا آسمونه. فرقش از نور تا تاریکیه. یکی برکته، اون یکی نفرین. یکی سالمه، اون یکی مریض. یکی رو خدا دوست داره، اون یکی رو خدا نمیپسنده.
حالا اگه یکی یه روزی، یه تلنگر از طرف خدا به دلش بخوره، یه پند، یه هشدار، یه آگاهی، و همونجا وایسه، برگرده، ادامه نده، دیگه گذشتههاشو خدا نمیکشه وسط. کاری به قبلاً نداره. حسابش دست خداست. خدا خودش میدونه با دلش چی کار کنه.
ولی اگه یکی، با اینکه فهمیده، بازم ادامه بده، بازم بخواد با پولِ چرک و آلوده زندگی کنه، بازم بخواد با لقمهی حروم شکمشو سیر کنه، اون دیگه کارش تمومه. جاش جهنمه. و اونجا همیشگیه. دیگه برگشت نداره. دیگه پاک نمیشه.
نتیجه اینکه:
پول فقط اسکناس نیست. پول یعنی یه لقمه. یه نون. یه معامله. یه نگاه. یه تصمیم.
و ربا یعنی لقمهی آلوده. لقمهای که ظاهرش خوشکله، ولی توش سمه. و آرومآروم میکُشتت. نورتو میگیره. برکتتو میبره. خواب از چشمت میدزده. آرامشتو خشک میکنه.
خدا گفته: بخور، ولی تمیز. بگیر، ولی حلال. کار کن، ولی سالم. بساز، ولی با دل پاک.
یه لحظهٔ وسوسه، یه سودِ بیشتر، یه معاملهی کثیف، میتونه کل زندگیتو تاریک کنه.
پس حواست باشه. با دل مردم بازی نکن. روی پول کثیف لبخند نزن. به ربا لبیک نگو. خدا یه راه قشنگ ؟گذاشته. راهی پر از نور، پر از برکت، پر از آرامش.
و حالا انتخاب با توئه. نور یا تاریکی؟ حلال یا ربا؟ برکت یا لعنت؟
تو انتخاب میکنی.
و ربا یعنی لقمهی آلوده. لقمهای که ظاهرش خوشکله، ولی توش سمه. و آرومآروم میکُشتت. نورتو میگیره. برکتتو میبره. خواب از چشمت میدزده. آرامشتو خشک میکنه.
خدا گفته: بخور، ولی تمیز. بگیر، ولی حلال. کار کن، ولی سالم. بساز، ولی با دل پاک.
یه لحظهٔ وسوسه، یه سودِ بیشتر، یه معاملهی کثیف، میتونه کل زندگیتو تاریک کنه.
پس حواست باشه. با دل مردم بازی نکن. روی پول کثیف لبخند نزن. به ربا لبیک نگو. خدا یه راه قشنگ ؟گذاشته. راهی پر از نور، پر از برکت، پر از آرامش.
و حالا انتخاب با توئه. نور یا تاریکی؟ حلال یا ربا؟ برکت یا لعنت؟
تو انتخاب میکنی.
يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ(٢٧٦)
معنی آیه:
خدا کمکم ریشهی ربا رو میخشکونه، از برکت میندازه، اما صدقه رو چنان زیاد و پُربرکت میکنه که انگار چند برابرش رو برمیگردونه.
خدا هیچ دلش با آدمای ناسپاس و بیخیال و رباخور نیست؛ دوستشون نداره، چون نه قد مهربونیهاش رو میدونن، نه حواسشون به دل بندههاشه.
معنی تک تک کلمهها:
يَمْحَقُ: نابود میکنه، بیبرکت میکنه، از بین میبره
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خدای مهربون
الرِّبَا: ربا، سود پول، پولِ حرامی که از راه ناعادلانه بهدست میاد
وَيُرْبِي: زیاد میکنه، پُربرکت میکنه، رشد میده
الصَّدَقَاتِ: صدقهها، بخششها، کمکهای بیمنت و از ته دل
وَاللَّهُ: و خدا، و خدایی که، و همون خدای مهربون
لَا يُحِبُّ: دوست نداره، خوشش نمیاد، دلش باهاش نیست
كُلَّ: هر، تمام، همهی
كَفَّارٍ: ناسپاس، بیمرام، قدرنشناس
أَثِيمٍ: گناهکار، دلسیاه، بدکردار
این آیه میگه:
یه چیزی هست، یه چیز پنهونی، که آرومآروم اثرشو میذاره. یه چیز که وقتی وارد زندگی میشه، برکتو میبره، نور رو خاموش میکنه، دل رو تاریک میکنه، رزق رو آلوده میکنه. اسمش رباست. سودِ بیزحمت، پولِ بیرحمت. ظاهرش قشنگه، ولی تهش خرابه. خدا با این پول کنار نمیاد. کمکم از بینش میبره، ریشهشو میخشکونه. بیسروصدا، اما قطعی.
ولی اونطرف، یه چیز دیگه هست. یه چیز که خدا عاشقشه: صدقه. یه کمک کوچیک، یه بخشش از ته دل، یه نگاه مهربون. شاید ظاهراً کوچیک باشه، ولی خدا اونو بزرگ میکنه. رشدش می ده ، پُربرکتش میکنه. انگار با یه ذره، یه دنیا میسازه. بخشیدن، دلسوزی، دستگیری از یه دل شکسته، هموناست که زندگیو روشن میکنه.
خدا یه دسته آدم رو دوست نداره. اونا که ناسپاسن، بیفکرن، دنبال سودن، بیخیالن نسبت به حال مردم. همونایی که تو فکر جیب خودشونن، نه درد بقیه. آدمایی که نه شکر میکنن، نه رحم دارن و اهل ربا، و اهل معاملههای بیرحمن. خدا دلش با اینا نیست، خوشش از اینا نمیاد، چون اینا حال خوب نمیدن به دنیا.
نتیجه اینکه:
زندگی یه بازاره، یه سفرهی باز. پول درمیاد، خرج میشه، میدی، میگیری. اما مهم اینه که اون پول از کجا اومده. مهمه واسه چی خرج میشه، مهمه تهش به دل کی میچسبه. ربا مثل یه خوراکیه که قشنگه، ولی سمه. اولش هیجان داره، ولی تهش درد و تاریکی میاره.
صدقه ولی یه نوره. یه بخشش کوچیک که راه رو باز میکنه، زندگیو قشنگ میکنه، دل رو سبک.
پس حواست باشه. ببین لقمهت از کجاست. ببین پولت چه بویی میده.
یه پول پاک، یه نیت صاف، یه دل مهربون میتونه همه چی رو عوض کنه.
راه روشنه، فقط باید انتخابش کنی. چون خدا با اهل دل و بخششه، نه با دلسردای سودجو. و در نهایت، این تویی که مسیرتو انتخاب میکنی...
معنی آیه:
خدا کمکم ریشهی ربا رو میخشکونه، از برکت میندازه، اما صدقه رو چنان زیاد و پُربرکت میکنه که انگار چند برابرش رو برمیگردونه.
خدا هیچ دلش با آدمای ناسپاس و بیخیال و رباخور نیست؛ دوستشون نداره، چون نه قد مهربونیهاش رو میدونن، نه حواسشون به دل بندههاشه.
معنی تک تک کلمهها:
يَمْحَقُ: نابود میکنه، بیبرکت میکنه، از بین میبره
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خدای مهربون
الرِّبَا: ربا، سود پول، پولِ حرامی که از راه ناعادلانه بهدست میاد
وَيُرْبِي: زیاد میکنه، پُربرکت میکنه، رشد میده
الصَّدَقَاتِ: صدقهها، بخششها، کمکهای بیمنت و از ته دل
وَاللَّهُ: و خدا، و خدایی که، و همون خدای مهربون
لَا يُحِبُّ: دوست نداره، خوشش نمیاد، دلش باهاش نیست
كُلَّ: هر، تمام، همهی
كَفَّارٍ: ناسپاس، بیمرام، قدرنشناس
أَثِيمٍ: گناهکار، دلسیاه، بدکردار
این آیه میگه:
یه چیزی هست، یه چیز پنهونی، که آرومآروم اثرشو میذاره. یه چیز که وقتی وارد زندگی میشه، برکتو میبره، نور رو خاموش میکنه، دل رو تاریک میکنه، رزق رو آلوده میکنه. اسمش رباست. سودِ بیزحمت، پولِ بیرحمت. ظاهرش قشنگه، ولی تهش خرابه. خدا با این پول کنار نمیاد. کمکم از بینش میبره، ریشهشو میخشکونه. بیسروصدا، اما قطعی.
ولی اونطرف، یه چیز دیگه هست. یه چیز که خدا عاشقشه: صدقه. یه کمک کوچیک، یه بخشش از ته دل، یه نگاه مهربون. شاید ظاهراً کوچیک باشه، ولی خدا اونو بزرگ میکنه. رشدش می ده ، پُربرکتش میکنه. انگار با یه ذره، یه دنیا میسازه. بخشیدن، دلسوزی، دستگیری از یه دل شکسته، هموناست که زندگیو روشن میکنه.
خدا یه دسته آدم رو دوست نداره. اونا که ناسپاسن، بیفکرن، دنبال سودن، بیخیالن نسبت به حال مردم. همونایی که تو فکر جیب خودشونن، نه درد بقیه. آدمایی که نه شکر میکنن، نه رحم دارن و اهل ربا، و اهل معاملههای بیرحمن. خدا دلش با اینا نیست، خوشش از اینا نمیاد، چون اینا حال خوب نمیدن به دنیا.
نتیجه اینکه:
زندگی یه بازاره، یه سفرهی باز. پول درمیاد، خرج میشه، میدی، میگیری. اما مهم اینه که اون پول از کجا اومده. مهمه واسه چی خرج میشه، مهمه تهش به دل کی میچسبه. ربا مثل یه خوراکیه که قشنگه، ولی سمه. اولش هیجان داره، ولی تهش درد و تاریکی میاره.
صدقه ولی یه نوره. یه بخشش کوچیک که راه رو باز میکنه، زندگیو قشنگ میکنه، دل رو سبک.
پس حواست باشه. ببین لقمهت از کجاست. ببین پولت چه بویی میده.
یه پول پاک، یه نیت صاف، یه دل مهربون میتونه همه چی رو عوض کنه.
راه روشنه، فقط باید انتخابش کنی. چون خدا با اهل دل و بخششه، نه با دلسردای سودجو. و در نهایت، این تویی که مسیرتو انتخاب میکنی...
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(٢٧٧)
معنی آیه:
کسایی که این حرفا رو از دل باور کنن، دلشون بلرزه واسه خدا، پای حرفاش وایسن، کارای خوب بکنن، دست از بدی بکشن، نمازشونو درست و حسابی، با دل بخونن، اهل صدقه و بخشش باشن، بدون منت، با عشق کمک کنن،
پاداششون پیش خدا خییییلی عزیزه، سر جاش محفوظه، دستنخورده،
نه ترسی سراغ دلشون میاد، نه غصه و نگرونی توی وجودشون میمونه.
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: قطعاً، بیشک، حتماً
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، اون گروهی که
آمَنُوا: ایمان آوردن، باور کردن، دل دادن به خدا
وَ عَمِلُوا: و انجام دادن، و دست به کار شدن، و عمل کردن
الصَّالِحَاتِ: کارای خوب، کارای درست، کارای خداپسند
وَ أَقَامُوا: و به پا داشتن، و محکم گرفتن، و جدی گرفتن
الصَّلَاةَ: نماز، نیایش، راز و نیاز با خدا
وَ آتَوُا: و دادن، و بخشیدن، و از دل خرج کردن
الزَّكَاةَ: زکات، صدقه واجب، کمک مالی پاککننده
لَهُمْ: برای اونا، مال اونا، نصیبشونه
أَجْرُهُمْ: پاداششون، مزدشون، ثوابشون
عِندَ: پیش، کنار، در نزد
رَبِّهِمْ: پروردگارشون، خدای مهربونشون، صاحب شون
وَ لَا: و نه، و هرگز، و اصلاً
خَوْفٌ: ترس، دلهره، نگرونی
عَلَيْهِمْ: بر اونها، سرشون، توی دلشون
هُمْ: اونا، خودشون، اون بندگان خوب
يَحْزَنُونَ: غصه میخورن، ناراحت میشن، دلشکسته میشن
این آیه میگه:
باور کن. نه فقط با زبونت. با دلت. با رفتارت. با تصمیمهات.
باور یا ایمان یعنی اعتماد. یعنی مطمئن باشی پشتت گرمه. و دلت قرصه که یه پناه محکم داری.
اگه باورش کردی، بلند شو. حرکت کن. کاری کن. دستبهکار شو.
کار خوب کن. نه فقط برای نشون دادن. نه فقط جلوی چشم آدما.
برای دل خودت. برای دل خدا. برای اینکه تو بندهی همون خدایی.
بایست. محکم. قشنگ. نمازتو درست بخون.
نه تند، نه بیحال، نه فقط برای تیک زدن.
با حضور. با عشق. با دقت. با ادب.
هر رکعت یه گفتوگوئه. یه درددله. یه ارتباطه. قطعش نکن. سردش نکن.
دستتو باز کن. ببخش. زکات بده.
از اون چیزی که دوستش داری، ازش بکن. بده به کسی که نیاز داره.
نزار مالت رو دلت سنگینی کنه. بذار دستت سبک شه. دلت روشن شه.
اگه این کارارو بکنی، نترس. نگران نباش. غصه نخور.
خدا پاداشتو کنار گذاشته. قشنگتر از چیزی که فکرشو بکنی.
نه ترس دنبالت میاد، نه غصههات باقی میمونه.
دلت آروم میشه. نفست سبک. زندگیت بامعنی.
نتیجه اینکه:
دنیا پر از دلمشغولیه. پر از نگرونی. پر از دودلی.
ولی یه راه روشن هست. یه راه قشنگ: راه ایمان، راه عمل، راه نماز، راه بخشش.
اگه دلت رو وصل کنی به خدا، پات سفت میشه رو زمین. و نگرونیهات کم میشه. تاریکیهات میره.
نه ترس آینده، نه حسرت گذشته، نمیتونه دلتو بلرزونه.
چون خدا پشتته. چون تو رو میبینه. چون برات نگه داشته: یه آرامش بزرگ. یه پاداش قشنگ. یه لبخند از جنس آسمون.
پس همین امروز...
باور کن. کار خوب کن. نمازتو قشنگ بخون. ببخش. آروم باش. خدا باهاته.
معنی آیه:
کسایی که این حرفا رو از دل باور کنن، دلشون بلرزه واسه خدا، پای حرفاش وایسن، کارای خوب بکنن، دست از بدی بکشن، نمازشونو درست و حسابی، با دل بخونن، اهل صدقه و بخشش باشن، بدون منت، با عشق کمک کنن،
پاداششون پیش خدا خییییلی عزیزه، سر جاش محفوظه، دستنخورده،
نه ترسی سراغ دلشون میاد، نه غصه و نگرونی توی وجودشون میمونه.
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: قطعاً، بیشک، حتماً
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، اون گروهی که
آمَنُوا: ایمان آوردن، باور کردن، دل دادن به خدا
وَ عَمِلُوا: و انجام دادن، و دست به کار شدن، و عمل کردن
الصَّالِحَاتِ: کارای خوب، کارای درست، کارای خداپسند
وَ أَقَامُوا: و به پا داشتن، و محکم گرفتن، و جدی گرفتن
الصَّلَاةَ: نماز، نیایش، راز و نیاز با خدا
وَ آتَوُا: و دادن، و بخشیدن، و از دل خرج کردن
الزَّكَاةَ: زکات، صدقه واجب، کمک مالی پاککننده
لَهُمْ: برای اونا، مال اونا، نصیبشونه
أَجْرُهُمْ: پاداششون، مزدشون، ثوابشون
عِندَ: پیش، کنار، در نزد
رَبِّهِمْ: پروردگارشون، خدای مهربونشون، صاحب شون
وَ لَا: و نه، و هرگز، و اصلاً
خَوْفٌ: ترس، دلهره، نگرونی
عَلَيْهِمْ: بر اونها، سرشون، توی دلشون
هُمْ: اونا، خودشون، اون بندگان خوب
يَحْزَنُونَ: غصه میخورن، ناراحت میشن، دلشکسته میشن
این آیه میگه:
باور کن. نه فقط با زبونت. با دلت. با رفتارت. با تصمیمهات.
باور یا ایمان یعنی اعتماد. یعنی مطمئن باشی پشتت گرمه. و دلت قرصه که یه پناه محکم داری.
اگه باورش کردی، بلند شو. حرکت کن. کاری کن. دستبهکار شو.
کار خوب کن. نه فقط برای نشون دادن. نه فقط جلوی چشم آدما.
برای دل خودت. برای دل خدا. برای اینکه تو بندهی همون خدایی.
بایست. محکم. قشنگ. نمازتو درست بخون.
نه تند، نه بیحال، نه فقط برای تیک زدن.
با حضور. با عشق. با دقت. با ادب.
هر رکعت یه گفتوگوئه. یه درددله. یه ارتباطه. قطعش نکن. سردش نکن.
دستتو باز کن. ببخش. زکات بده.
از اون چیزی که دوستش داری، ازش بکن. بده به کسی که نیاز داره.
نزار مالت رو دلت سنگینی کنه. بذار دستت سبک شه. دلت روشن شه.
اگه این کارارو بکنی، نترس. نگران نباش. غصه نخور.
خدا پاداشتو کنار گذاشته. قشنگتر از چیزی که فکرشو بکنی.
نه ترس دنبالت میاد، نه غصههات باقی میمونه.
دلت آروم میشه. نفست سبک. زندگیت بامعنی.
نتیجه اینکه:
دنیا پر از دلمشغولیه. پر از نگرونی. پر از دودلی.
ولی یه راه روشن هست. یه راه قشنگ: راه ایمان، راه عمل، راه نماز، راه بخشش.
اگه دلت رو وصل کنی به خدا، پات سفت میشه رو زمین. و نگرونیهات کم میشه. تاریکیهات میره.
نه ترس آینده، نه حسرت گذشته، نمیتونه دلتو بلرزونه.
چون خدا پشتته. چون تو رو میبینه. چون برات نگه داشته: یه آرامش بزرگ. یه پاداش قشنگ. یه لبخند از جنس آسمون.
پس همین امروز...
باور کن. کار خوب کن. نمازتو قشنگ بخون. ببخش. آروم باش. خدا باهاته.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(٢٧٨)
معنی آیه:
ای مؤمنها! ای اهل دل! اگه واقعاً به خدا باور دارید، اگه دلتون با خداست، حواستون به حقِ مردم باشه. هوای دلِ بندهاشو داشته باشید.
اگه از کسی طلب ربا داشتید، و هنوز یه چیزی از اون پولای سوددار مونده، بیخیالش شید، دیگه دنبالش نرید.
بس کنید. رهاش کنید. دل بدهکارو نلرزونید.
اگه واقعاً ایمان دارید، وقتشه نشونش بدید.
معنی تک تک کلمهها:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ: ای اونایی که، کسایی که، همونایی که
آمَنُوا: ایمان آوردن، باور کردن، دل سپردن به خدا
اتَّقُوا: بترسید از خدا، حواستون به خدا باشه، حرمت نگهدار باشید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق مهربون
وَ ذَرُوا: رها کنید، بیخیال شید، دست بکشید
مَا: اون چیزی که، هر چی که، هر مقدار از
بَقِيَ: باقی مونده، تهش مونده، هنوز هست
مِنَ: از، مربوط به، متعلق به
الرِّبَا: ربا، سود پول، بهرهی اضافه
إِنْ: اگر، اگه، به شرطی که
كُنْتُمْ: بودید، هستید، واقعاً باشید
مُؤْمِنِينَ: باایمان، مؤمن، خدا باور
این آیه میگه:
ای اهل ایمان. ای رفیقای خدا. ای کسایی که گفتید "باور داریم".
یه چیزی هست که باید حواستون باشه: یه خط قرمز هست . یه حریم. یه جایی که دیگه نباید پاتون بره جلوتر.
پس مواظب باشید. مراقب دلهاتون باشید. حرمت نگه دارید. خدا حواسش هست.
و حق مردمو نخورید. با پول مردم بازی نکنید. نذارید مال یکی، بیاجازه بیاد تو جیبتون.
اگه یه وقت یه وامی دادید، یه پولی قرض دادید، یه کاری کردید که پولی دست یکی موند... سودشو نخواید. اضافه نگیرید. بیانصاف نباشید.
اون چیزی که تهش مونده از ربا، دیگه دست بکشید. بیخیالش شید. بهش نچسبید. باهاش زندگی نسازید.
اگه واقعاً مؤمنید... اگه راست میگید که خدا رو دوست دارید... و اگه از ته دل، خودتونو بندهی خدا میدونید...
پس نشون بدید. تو عمل. تو پول. تو معاملههاتون. تو اخلاق مالیتون.
نتیجه اینکه:
پول فقط اسکناس نیست. پول یه آزمونه. یه ترازوئه. یه آینهست.
ربا یعنی لقمهی ناحق. یعنی سود بیزحمت. یعنی دستدرازی به جیب یکی دیگه. یعنی روشنکردن چراغ خونه با برق دزدی.
و ایمان...
ایمان یعنی بیخیال اون سود بشی، حتی اگه برات منفعت داره.
ایمان یعنی خدا رو به پول ترجیح بدی.
تو این زمونه، همه دنبال سودن. دنبال بیشتر. دنبال جلو زدن.
ولی مؤمن، دنبال پاکیه. دنبال انصافه. دنبال رضایت خداست.
پس حواست باشه. هر سودی سود نیست.
یه وقتایی ضرر ظاهری، یعنی سود واقعی.
و یه وقتایی پول بیشتر، یعنی زیان بیشتر.
خدایی زندگی کن. مردونه، پاک، صاف.
چون خدا خودش جبران میکنه. از راهی که حتی فکرشو نمیکنی.
معنی آیه:
ای مؤمنها! ای اهل دل! اگه واقعاً به خدا باور دارید، اگه دلتون با خداست، حواستون به حقِ مردم باشه. هوای دلِ بندهاشو داشته باشید.
اگه از کسی طلب ربا داشتید، و هنوز یه چیزی از اون پولای سوددار مونده، بیخیالش شید، دیگه دنبالش نرید.
بس کنید. رهاش کنید. دل بدهکارو نلرزونید.
اگه واقعاً ایمان دارید، وقتشه نشونش بدید.
معنی تک تک کلمهها:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ: ای اونایی که، کسایی که، همونایی که
آمَنُوا: ایمان آوردن، باور کردن، دل سپردن به خدا
اتَّقُوا: بترسید از خدا، حواستون به خدا باشه، حرمت نگهدار باشید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق مهربون
وَ ذَرُوا: رها کنید، بیخیال شید، دست بکشید
مَا: اون چیزی که، هر چی که، هر مقدار از
بَقِيَ: باقی مونده، تهش مونده، هنوز هست
مِنَ: از، مربوط به، متعلق به
الرِّبَا: ربا، سود پول، بهرهی اضافه
إِنْ: اگر، اگه، به شرطی که
كُنْتُمْ: بودید، هستید، واقعاً باشید
مُؤْمِنِينَ: باایمان، مؤمن، خدا باور
این آیه میگه:
ای اهل ایمان. ای رفیقای خدا. ای کسایی که گفتید "باور داریم".
یه چیزی هست که باید حواستون باشه: یه خط قرمز هست . یه حریم. یه جایی که دیگه نباید پاتون بره جلوتر.
پس مواظب باشید. مراقب دلهاتون باشید. حرمت نگه دارید. خدا حواسش هست.
و حق مردمو نخورید. با پول مردم بازی نکنید. نذارید مال یکی، بیاجازه بیاد تو جیبتون.
اگه یه وقت یه وامی دادید، یه پولی قرض دادید، یه کاری کردید که پولی دست یکی موند... سودشو نخواید. اضافه نگیرید. بیانصاف نباشید.
اون چیزی که تهش مونده از ربا، دیگه دست بکشید. بیخیالش شید. بهش نچسبید. باهاش زندگی نسازید.
اگه واقعاً مؤمنید... اگه راست میگید که خدا رو دوست دارید... و اگه از ته دل، خودتونو بندهی خدا میدونید...
پس نشون بدید. تو عمل. تو پول. تو معاملههاتون. تو اخلاق مالیتون.
نتیجه اینکه:
پول فقط اسکناس نیست. پول یه آزمونه. یه ترازوئه. یه آینهست.
ربا یعنی لقمهی ناحق. یعنی سود بیزحمت. یعنی دستدرازی به جیب یکی دیگه. یعنی روشنکردن چراغ خونه با برق دزدی.
و ایمان...
ایمان یعنی بیخیال اون سود بشی، حتی اگه برات منفعت داره.
ایمان یعنی خدا رو به پول ترجیح بدی.
تو این زمونه، همه دنبال سودن. دنبال بیشتر. دنبال جلو زدن.
ولی مؤمن، دنبال پاکیه. دنبال انصافه. دنبال رضایت خداست.
پس حواست باشه. هر سودی سود نیست.
یه وقتایی ضرر ظاهری، یعنی سود واقعی.
و یه وقتایی پول بیشتر، یعنی زیان بیشتر.
خدایی زندگی کن. مردونه، پاک، صاف.
چون خدا خودش جبران میکنه. از راهی که حتی فکرشو نمیکنی.
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ(٢٧٩)
معنی آیه:
اگه گوش نکردید... اگه باز هم راهِ ربا رو رفتید... اگه باز هم سودِ بیرحمانه خواستید... بدونید که دارید با خودِ خدا درگیر میشید. با خودِ پیامبرش.
یعنی شمشیر کشیدید جلو خدا. یعنی اعلان جنگ دادید به آسمون.
اما... اگه برگشتید... اگه پشیمون شدید... اگه توبه کردید و دست کشیدید از اون پولِ ناحق... همون سرمایهی اول، مال خودتونه. اصلِ پولتون برای خودتونه.
و در این صورت نه به کسی ظلم کردید، نه کسی به شما ظلم کرده.
این آیه میگه:
اگه کوتاه نیای، اگه پا روی حق بذاری و اگه دست از ربا و پول ناحق برنداری، یعنی داری خودتو وسط یه جنگ خطرناک میندازی؛ جنگی نه با آدما، بلکه با خدا و پیامبرش. یعنی با دست خودت اعلام کردی که من کاری به عدالت و انصاف ندارم، و شمشیر کشیدی جلوی خدایی که با تمام مهربونیش، حقالناس براش خط قرمزه.
ولی اگه پشیمون بشی، اگه دلت بلرزه، اگه واقعا توبه کنی و دست برداری از این راه، خدا راه برگشت رو باز گذاشته. اون موقع، همون سرمایهی اصلی، بدون سود ناحق، برای خودته. و دیگه نه از کسی بیشتر گرفتی، نه کسی ازت کم کرده. نه ظلم کردی، نه زیر بار ظلم رفتی. نه بدهکاری، نه طلبکار. و یه خط صاف بین تو و بقیه کشیده میشه. دلخدا هم ازت نمیگیره.
نتیجه اینکه:
پول فقط یه عدد تو حساب بانکی نیست. پول یه رد پاست، یه مسیر داره. یا از راه روشن میاد، یا از راه تاریک. این تویی که انتخاب میکنی جیبت پر باشه یا دلت آروم. و این تویی که تصمیم میگیری با خدا، کنار بیای، یا مقابلش وایسی.
ربا فقط یه سود اضافه نیست. یه جنگ پنهونه. جنگی که شاید اولش برد به نظر بیاد، ولی تهش باخته، سنگینه، سیاهه. پولی که از راه ناحق بیاد، دلتو میسوزونه. حتی اگه ظاهرش قشنگ باشه، ولی تو دلش خالیه. اما پول حلال، حتی اگه کم باشه، برکت داره، نور داره.
زندگی یعنی انتخاب. انتخاب اینکه با خدای مهربون باشی یا با سودِ ناحق.
خدا بهترینا رو برای بندهش میخواد. پاکترین پولها، قشنگترین راهها، روشنترین دلها.
فقط کافیه خودتو از اون خط قرمز بکشونی بیرون. راه بازه... انتخاب با توئه.
معنی آیه:
اگه گوش نکردید... اگه باز هم راهِ ربا رو رفتید... اگه باز هم سودِ بیرحمانه خواستید... بدونید که دارید با خودِ خدا درگیر میشید. با خودِ پیامبرش.
یعنی شمشیر کشیدید جلو خدا. یعنی اعلان جنگ دادید به آسمون.
اما... اگه برگشتید... اگه پشیمون شدید... اگه توبه کردید و دست کشیدید از اون پولِ ناحق... همون سرمایهی اول، مال خودتونه. اصلِ پولتون برای خودتونه.
و در این صورت نه به کسی ظلم کردید، نه کسی به شما ظلم کرده.
این آیه میگه:
اگه کوتاه نیای، اگه پا روی حق بذاری و اگه دست از ربا و پول ناحق برنداری، یعنی داری خودتو وسط یه جنگ خطرناک میندازی؛ جنگی نه با آدما، بلکه با خدا و پیامبرش. یعنی با دست خودت اعلام کردی که من کاری به عدالت و انصاف ندارم، و شمشیر کشیدی جلوی خدایی که با تمام مهربونیش، حقالناس براش خط قرمزه.
ولی اگه پشیمون بشی، اگه دلت بلرزه، اگه واقعا توبه کنی و دست برداری از این راه، خدا راه برگشت رو باز گذاشته. اون موقع، همون سرمایهی اصلی، بدون سود ناحق، برای خودته. و دیگه نه از کسی بیشتر گرفتی، نه کسی ازت کم کرده. نه ظلم کردی، نه زیر بار ظلم رفتی. نه بدهکاری، نه طلبکار. و یه خط صاف بین تو و بقیه کشیده میشه. دلخدا هم ازت نمیگیره.
نتیجه اینکه:
پول فقط یه عدد تو حساب بانکی نیست. پول یه رد پاست، یه مسیر داره. یا از راه روشن میاد، یا از راه تاریک. این تویی که انتخاب میکنی جیبت پر باشه یا دلت آروم. و این تویی که تصمیم میگیری با خدا، کنار بیای، یا مقابلش وایسی.
ربا فقط یه سود اضافه نیست. یه جنگ پنهونه. جنگی که شاید اولش برد به نظر بیاد، ولی تهش باخته، سنگینه، سیاهه. پولی که از راه ناحق بیاد، دلتو میسوزونه. حتی اگه ظاهرش قشنگ باشه، ولی تو دلش خالیه. اما پول حلال، حتی اگه کم باشه، برکت داره، نور داره.
زندگی یعنی انتخاب. انتخاب اینکه با خدای مهربون باشی یا با سودِ ناحق.
خدا بهترینا رو برای بندهش میخواد. پاکترین پولها، قشنگترین راهها، روشنترین دلها.
فقط کافیه خودتو از اون خط قرمز بکشونی بیرون. راه بازه... انتخاب با توئه.
وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ ۚ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ(٢٨٠)
معنی آیه؛
اگه طرف مقابلت، اون بدهکاری که ازت پول گرفته، واقعاً نمیتونه اصل سرمایهتو پس بده، اگه دستش خالیه، اگه گیر کرده و راهی نداره، یه کم بهش فرصت بده. یه کم صبر کن. بهش مهلت بده تا سر پا وایسه، تا بتونه با دست خودش دَینشو ادا کنه. فقط وقتی که واقعاً داره تلاش میکنه، وقتی که داره میجنگه با بیپولی، با نداری، با سختی.
اما اگه دیدی که نه، واقعاً هیچی نداره، هیچ راهی براش نمونده، هیچی تو سفرهش نیست، اونوقت اگه بتونی از دلت بگذری و اون طلبو ببخشی، اگه بتونی ببخشی بدون چشمداشت، بدون توقع، بدون دنبال چیزی گشتن، بدون منت... این برای خودت بهتره. آرامش میاره، بزرگی میاره، نور میاره. البته اگه بدونی این کار چه ارزشی داره، اگه بفهمی بزرگواری چه حس قشنگیه...
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
إِنْ: اگر، اگه، چنانچه
كَانَ: بود، شد، قرار گرفت
ذُو: دارای، دارندهی، کسی که داره
عُسْرَةٍ: سختی، تنگدستی، بیپولی، تنگنای مالی
فَنَظِرَةٌ: پس مهلت، صبر کردن، وقت دادن
إِلَىٰ: تا، بهسمت، بهطرف
مَيْسَرَةٍ: توانگری، گشایش، توانایی مالی
وَ أَنْ: و اینکه، و اگه، همچنین اینکه
تَصَدَّقُوا: ببخشید، صدقه بدید، از خیرش بگذرید
خَيْرٌ: بهتر، سودمندتر، باارزشتر
لَكُمْ: براتون، به نفعتونه، به سودتونه
إِنْ: اگر، اگه، چنانچه
كُنْتُمْ: شما بودید، اگر بودید، اگه واقعاً باشید
تَعْلَمُونَ: میدونید، بفهمید، آگاه باشید
این آیه میگه:
اگه بدهکارته، ولی جیبش خالیه، ولی کاری از دستش برنمیاد، ولی نداره که بده، اگه تو تنگناست، فشار روشه، زندگیش بههم ریختهس… باهاش راه بیا. عجله نکن. تهدیدش نکن. مهلتش بده. بهش وقت بده. بذار نفس بکشه. بذار جون بگیره. بذار خودش رو جمعوجور کنه. بذار بتونه از زمین بلند شه.
ولی حواست باشه… اگه دیدی واقعاً کاری میکنه، اگه دیدی دنبال فرار نیست، اگه دیدی با همه وجودش دنبال اینه که حقت رو بده، اونوقت انصافه که صبر کنی. بزرگیه که منتظر بمونی. آدمیت توی همین جاها خودشو نشون میده.
اما اگه دیدی هیچی نداره… واقعاً هیچی، حتی نون شبش هم نیست، حتی نمیتونه بچهشو سیر کنه… اونوقت یه راه دیگه هم هست. میتونی ببخشی. میتونی از دلت بگذری. میتونی قیدشو بزنی. و باور کن… این کار برای خودت بهتره. برای دلت. برای آرامشت. برای زندگیات.
اگه بدونی، اگه بفهمی، اگه حس کنی، میفهمی که بخشش یعنی سبکشدن، یعنی بزرگشدن، یعنی نور ریختن توی دلت.
نتیجه اینکه:
همهمون یه جایی طلبکاریم. یکی از رفیقش، یکی از خانوادهش، یکی از شریکش، یکی از یه آدم غریبه. ولی مهمتر از پول و طلب، اینه که آدم باشیم. بزرگ باشیم. باگذشت باشیم.
زندگی فقط حساب و کتاب نیست. زندگی یه دل میخواد. یه دل صاف. یه دل روشن. اگه ببخشی، چیزی کم نمیاری. ولی اگه ببخشی، خیلی چیزا بهدست میاری.
پس گاهی بخشیدن، از گرفتن باارزشتره. گاهی چشمپوشی، از حسابکشی قشنگتره. چون آخرش قراره سبک بری، سبک برسی، سبک زندگی کنی.
معنی آیه؛
اگه طرف مقابلت، اون بدهکاری که ازت پول گرفته، واقعاً نمیتونه اصل سرمایهتو پس بده، اگه دستش خالیه، اگه گیر کرده و راهی نداره، یه کم بهش فرصت بده. یه کم صبر کن. بهش مهلت بده تا سر پا وایسه، تا بتونه با دست خودش دَینشو ادا کنه. فقط وقتی که واقعاً داره تلاش میکنه، وقتی که داره میجنگه با بیپولی، با نداری، با سختی.
اما اگه دیدی که نه، واقعاً هیچی نداره، هیچ راهی براش نمونده، هیچی تو سفرهش نیست، اونوقت اگه بتونی از دلت بگذری و اون طلبو ببخشی، اگه بتونی ببخشی بدون چشمداشت، بدون توقع، بدون دنبال چیزی گشتن، بدون منت... این برای خودت بهتره. آرامش میاره، بزرگی میاره، نور میاره. البته اگه بدونی این کار چه ارزشی داره، اگه بفهمی بزرگواری چه حس قشنگیه...
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
إِنْ: اگر، اگه، چنانچه
كَانَ: بود، شد، قرار گرفت
ذُو: دارای، دارندهی، کسی که داره
عُسْرَةٍ: سختی، تنگدستی، بیپولی، تنگنای مالی
فَنَظِرَةٌ: پس مهلت، صبر کردن، وقت دادن
إِلَىٰ: تا، بهسمت، بهطرف
مَيْسَرَةٍ: توانگری، گشایش، توانایی مالی
وَ أَنْ: و اینکه، و اگه، همچنین اینکه
تَصَدَّقُوا: ببخشید، صدقه بدید، از خیرش بگذرید
خَيْرٌ: بهتر، سودمندتر، باارزشتر
لَكُمْ: براتون، به نفعتونه، به سودتونه
إِنْ: اگر، اگه، چنانچه
كُنْتُمْ: شما بودید، اگر بودید، اگه واقعاً باشید
تَعْلَمُونَ: میدونید، بفهمید، آگاه باشید
این آیه میگه:
اگه بدهکارته، ولی جیبش خالیه، ولی کاری از دستش برنمیاد، ولی نداره که بده، اگه تو تنگناست، فشار روشه، زندگیش بههم ریختهس… باهاش راه بیا. عجله نکن. تهدیدش نکن. مهلتش بده. بهش وقت بده. بذار نفس بکشه. بذار جون بگیره. بذار خودش رو جمعوجور کنه. بذار بتونه از زمین بلند شه.
ولی حواست باشه… اگه دیدی واقعاً کاری میکنه، اگه دیدی دنبال فرار نیست، اگه دیدی با همه وجودش دنبال اینه که حقت رو بده، اونوقت انصافه که صبر کنی. بزرگیه که منتظر بمونی. آدمیت توی همین جاها خودشو نشون میده.
اما اگه دیدی هیچی نداره… واقعاً هیچی، حتی نون شبش هم نیست، حتی نمیتونه بچهشو سیر کنه… اونوقت یه راه دیگه هم هست. میتونی ببخشی. میتونی از دلت بگذری. میتونی قیدشو بزنی. و باور کن… این کار برای خودت بهتره. برای دلت. برای آرامشت. برای زندگیات.
اگه بدونی، اگه بفهمی، اگه حس کنی، میفهمی که بخشش یعنی سبکشدن، یعنی بزرگشدن، یعنی نور ریختن توی دلت.
نتیجه اینکه:
همهمون یه جایی طلبکاریم. یکی از رفیقش، یکی از خانوادهش، یکی از شریکش، یکی از یه آدم غریبه. ولی مهمتر از پول و طلب، اینه که آدم باشیم. بزرگ باشیم. باگذشت باشیم.
زندگی فقط حساب و کتاب نیست. زندگی یه دل میخواد. یه دل صاف. یه دل روشن. اگه ببخشی، چیزی کم نمیاری. ولی اگه ببخشی، خیلی چیزا بهدست میاری.
پس گاهی بخشیدن، از گرفتن باارزشتره. گاهی چشمپوشی، از حسابکشی قشنگتره. چون آخرش قراره سبک بری، سبک برسی، سبک زندگی کنی.
وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(٢٨١)
معنی آیه:
بترسید از اون روز...
روزی که برمیگردوننتون، صاف و مستقیم، روبهروی خدا.
نه میتونی قایم شی، نه میتونی انکار کنی، نه راه فراری هست.
اون روز، روز حسابه. روز دیدنه. روز جواب دادنه.
هر کاری کردی، بیکموکاست، بدون جا انداختن، همشو تحویل میگیری.
هم خوبیهاتو، هم بدیهاتو.
نه یه ذره بیشتر، نه یه ذره کمتر.
عین عدله، عین انصافه، عین حقه.
هیچکس حق کسی رو نمیخوره. هیچچی گم نمیشه.
هر چی دادی، همونو میگیری. هر چی کاشتی، همونو درو میکنی.
پس تا اون روز نرسیده، حواست باشه چی میکاری…
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
اتَّقُوا: بترسید، مراقب باشید، حواستون باشه
يَوْمًا: روزی، یه زمانی، یه لحظه خاص
تُرْجَعُونَ: برگردونده میشید، پس فرستاده میشید، برمیگردید
فِيهِ: توی اون، در اون زمان، در اون روز
إِلَى اللَّهِ: بهسوی خدا، روبهروی خدا، پیش خدا
ثُمَّ: بعدش، و بعد، در ادامه
تُوَفَّىٰ: کامل داده میشه، بیکموکاست پس داده میشه، تماموکمال تحویل داده میشه
كُلُّ: هر، همه، تکتک
نَفْسٍ: آدم، فرد، هر کسی
مَا كَسَبَتْ: چیزی که به دست آورده، هر چی کرده، هر کاری که کرده
وَ هُمْ: و اونا، و اونها، و این بندگان
لَا يُظْلَمُونَ: ظلم نمیشن، حقشون ضایع نمیشه، باهاشون بیانصافی نمیشه
این آیه میگه:
بترس. اما نه از تاریکی. نه از صداهای بلند. نه از تنهایی.
بترس از یه روز. یه روز خاص. یه روز عجیب. یه روز که برگشت داری. برگشت به خدا.
یه روزی که همهچی روشن میشه.
یه روز که حرفا تمومه. بهونهها بیفایدهست. نقابا میافته. دلها رو میریزن روی میز.
یه روزی که برمیگردی. دقیقاً همونجایی که شروع شدی. پیش همون کسی که همیشه دیدت. همیشه شنیدت. همیشه میدونست.
همهچی حساب میشه. دونهبهدونه. بیهیچ جا انداختنی.
نه یه ذره زیاد. نه یه ذره کم. همونقدر که کاشتی، همونقدر میچینی.
همونقدر که دویدی، همونقدر پاداش میگیری. همونقدر که خطا کردی، همونقدر باید وایستی و جواب بدی.
و هیچکس سرت کلاه نمیذاره. هیچکس باهات نامردی نمیکنه.
خدایی نشسته، که نه کم میذاره، نه زیاد. فقط حق. فقط عدل. فقط انصاف.
نتیجه اینکه:
زندگی یه برگشته. و هر روز یه قدم به اون روز نزدیکتری. هر تصمیم یه برگ تو پروندهته. هر کار، یه نشونهست برای روز حساب.
پس مواظب باش. حرفی که میزنی، نگاهی که میکنی، پولی که درمیاری، دلی که میشکنی... همه برمیگرده.
همه یه روزی روبهروی خدا میایسته. با تو. با اسم خودت. با کارنامهی خودت.
همین امروزه که میتونه نجاتت بده. همین امروزه که میتونه سبکت کنه.
یه بخشش کوچیک. یه مهربونی ساده. یه دلگرمی به یه آدم خسته. یه «نه» به یه گناه. یه «آره» به یه خوبی. و هر چه از این قبیل باشه، می تونه مایه نجاتت باشه.
چون همهچی ثبت میشه. همهچی برمیگرده.
و خدا... همیشه اونجاست. با چشمهایی که هیچچیو جا نمیندازه. با قلبی که همیشه حق رو میفهمه. همیشه.
معنی آیه:
بترسید از اون روز...
روزی که برمیگردوننتون، صاف و مستقیم، روبهروی خدا.
نه میتونی قایم شی، نه میتونی انکار کنی، نه راه فراری هست.
اون روز، روز حسابه. روز دیدنه. روز جواب دادنه.
هر کاری کردی، بیکموکاست، بدون جا انداختن، همشو تحویل میگیری.
هم خوبیهاتو، هم بدیهاتو.
نه یه ذره بیشتر، نه یه ذره کمتر.
عین عدله، عین انصافه، عین حقه.
هیچکس حق کسی رو نمیخوره. هیچچی گم نمیشه.
هر چی دادی، همونو میگیری. هر چی کاشتی، همونو درو میکنی.
پس تا اون روز نرسیده، حواست باشه چی میکاری…
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
اتَّقُوا: بترسید، مراقب باشید، حواستون باشه
يَوْمًا: روزی، یه زمانی، یه لحظه خاص
تُرْجَعُونَ: برگردونده میشید، پس فرستاده میشید، برمیگردید
فِيهِ: توی اون، در اون زمان، در اون روز
إِلَى اللَّهِ: بهسوی خدا، روبهروی خدا، پیش خدا
ثُمَّ: بعدش، و بعد، در ادامه
تُوَفَّىٰ: کامل داده میشه، بیکموکاست پس داده میشه، تماموکمال تحویل داده میشه
كُلُّ: هر، همه، تکتک
نَفْسٍ: آدم، فرد، هر کسی
مَا كَسَبَتْ: چیزی که به دست آورده، هر چی کرده، هر کاری که کرده
وَ هُمْ: و اونا، و اونها، و این بندگان
لَا يُظْلَمُونَ: ظلم نمیشن، حقشون ضایع نمیشه، باهاشون بیانصافی نمیشه
این آیه میگه:
بترس. اما نه از تاریکی. نه از صداهای بلند. نه از تنهایی.
بترس از یه روز. یه روز خاص. یه روز عجیب. یه روز که برگشت داری. برگشت به خدا.
یه روزی که همهچی روشن میشه.
یه روز که حرفا تمومه. بهونهها بیفایدهست. نقابا میافته. دلها رو میریزن روی میز.
یه روزی که برمیگردی. دقیقاً همونجایی که شروع شدی. پیش همون کسی که همیشه دیدت. همیشه شنیدت. همیشه میدونست.
همهچی حساب میشه. دونهبهدونه. بیهیچ جا انداختنی.
نه یه ذره زیاد. نه یه ذره کم. همونقدر که کاشتی، همونقدر میچینی.
همونقدر که دویدی، همونقدر پاداش میگیری. همونقدر که خطا کردی، همونقدر باید وایستی و جواب بدی.
و هیچکس سرت کلاه نمیذاره. هیچکس باهات نامردی نمیکنه.
خدایی نشسته، که نه کم میذاره، نه زیاد. فقط حق. فقط عدل. فقط انصاف.
نتیجه اینکه:
زندگی یه برگشته. و هر روز یه قدم به اون روز نزدیکتری. هر تصمیم یه برگ تو پروندهته. هر کار، یه نشونهست برای روز حساب.
پس مواظب باش. حرفی که میزنی، نگاهی که میکنی، پولی که درمیاری، دلی که میشکنی... همه برمیگرده.
همه یه روزی روبهروی خدا میایسته. با تو. با اسم خودت. با کارنامهی خودت.
همین امروزه که میتونه نجاتت بده. همین امروزه که میتونه سبکت کنه.
یه بخشش کوچیک. یه مهربونی ساده. یه دلگرمی به یه آدم خسته. یه «نه» به یه گناه. یه «آره» به یه خوبی. و هر چه از این قبیل باشه، می تونه مایه نجاتت باشه.
چون همهچی ثبت میشه. همهچی برمیگرده.
و خدا... همیشه اونجاست. با چشمهایی که هیچچیو جا نمیندازه. با قلبی که همیشه حق رو میفهمه. همیشه.
نهج البلاغه
حکمت ۳۹
بخش اول
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: هرگاه انجام امور مستحب، به وظایف واجب آسیب رسانَد یا آنها را به حاشیه براند، نهتنها موجب نزدیکی به پروردگار نمیشود، بلکه بُعد و دوری از مقام قرب الهی را در پی دارد.
واژهها:
لَا: نه، هرگز، هیچگاه
قُرْبَةَ: نزدیکی، تقرب، پیوند با خدا
بِالنَّوَافِلِ: با مستحبات، به وسیلهی کارهای مستحب، با عبادتهای اضافی
إِذَا: اگر، زمانی که، هرگاه
أَضَرَّتْ: آسیب رسانَد، زیان بزند، لطمه بزند
بِالْفَرَائِضِ: به واجبات، به کارهای فرض شده، به تکالیف ضروری
حکمت ۳۹
بخش اول
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: هرگاه انجام امور مستحب، به وظایف واجب آسیب رسانَد یا آنها را به حاشیه براند، نهتنها موجب نزدیکی به پروردگار نمیشود، بلکه بُعد و دوری از مقام قرب الهی را در پی دارد.
واژهها:
لَا: نه، هرگز، هیچگاه
قُرْبَةَ: نزدیکی، تقرب، پیوند با خدا
بِالنَّوَافِلِ: با مستحبات، به وسیلهی کارهای مستحب، با عبادتهای اضافی
إِذَا: اگر، زمانی که، هرگاه
أَضَرَّتْ: آسیب رسانَد، زیان بزند، لطمه بزند
بِالْفَرَائِضِ: به واجبات، به کارهای فرض شده، به تکالیف ضروری
شرح:
شما نسخهها را ببین! در کنار داروهای اصلی، مثل آنتیبیوتیکها، ضدالتهابها، داروهای کنترل فشار خون، یعنی داروهای ضروری و کلیدی و حیاتی، داروهای مکمل هم تجویز میکنند، که همان انواع و اقسام ویتامینهاست، یعنی داروهایی که نیروی پشتیباناند، کمکیاند، تقویتیاند، جانبخش و حمایتی.
داروهای اصلی، درمانگرند، شفادهندهاند، عامل بهبودیاند، و ضدبیماری.
و داروهای مکمل، پشتیباناند، کمککارند، حامیاند؛ و جنبهٔ حمایتی، تقویتی، ترمیمی، کمکی، بازسازیکننده دارند.
حالا اگر کسی تمام تمرکزش را گذاشت روی مکملها، روی داروهای فرعی، روی تقویتیها، و از داروهای اصلی و پایه و بنیادین غافل شد، نهتنها به سلامت و تندرستی و بهبود نزدیک نمیشود، بلکه دور و دورتر، عقبتر، و حتی آسیبپذیرتر هم خواهد شد.
و بیمار بود، بیمارتر هم میشود.
و درد داشت، دردناکتر هم میشود.
چرا؟
چون همین داروهای مکمل، که اگر در کنار داروهای اصلی درست مصرف شوند مفیدند، وقتی بدون آنها مصرف و استفاده شوند به کمک ویروسها، باکتریها، میکروبها، و آلودگیها میآیند، و آنها جان میگیرند، و قویتر میشوند، و رشد میکنند، و زیاد و تکثیر شده ، و غالب میشوند، بودن را از کار می اندازند.
بر همین اساس، در وهلهٔ اول، در گام اول، اولویت با داروهای اصلی، پایه، درمانگر، و ریشهزن است.
در کنار آنها البته باید به مکملها هم کاملاً توجه داشت، و بیتفاوت نبود، و کنار نگذاشت، و به موقع استفاده کرد.
حال در نگاه وجود نازنین، امیرالمؤمنین علیهالسلام، فرائض یعنی واجبات، نقش داروهای درمانگر را دارند.
و نوافل یعنی مستحبات، دقیقاً نقش مکملها، ویتامینها، و داروهای کمکی را.
و میفرماید اگر کسی تمام توجه و تمرکز خود را روی مستحبات گذاشت، و دل بست به نوافل، و غرق شد در مستحبات و از واجبات غافل شد، چنین مستحباتی او را به سلامت روح و جان، به نجات، به نور، به آرامش، به رشد نزدیک نمیکنند.
و مایهٔ قرب و نزدیکی و وصال و تقرب آدمی به بارگاه الهی، به درگاه ربوبی، به مقام رضوان، نخواهند بود.
لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ؛
یعنی هیچ نزدیکی، هیچ تقربی، هیچ بهرهای، هیچ سود و سهمی و هیچ مقام و منزلتی برای او نمیسازند.
ببینید، چند روز دیگر روز عرفه است.
روزهٔ آن روز مستحب است، سنت است، پرثواب است.
اما اگر شما در چنین روزی روزه بگیرید، در حالی که روزهٔ قضا، که واجب است، که باید انجام شود، که بر گردن دارید، چنین روزهای هیچ فایده، هیچ سود، هیچ منفعتی برای شما نخواهد داشت بلکه باطل هم هست، و زمینهٔ قرب، بستر وصال، و امکان نزدیکی به خداوند برای شما نخواهد بود، و دوری میآورد، اما نزدیکی نه.
یا چند روز بعدتر، ایام غمبار، اندوهناک، محرم است؛
ایام سوگواری و عزاداری، روزهای آه و ناله، گریه و اشک، که مستحب است، و ارزشمند است، و بی تردید هیچ مستحبی به پای آن نرسد.
اما اگر شما از سر شب تا سحر، به سینه کوفتی، بر سر زدی، اشک باریدی، نوحه خواندی، اما نماز صبحت قضا شد، و از دست رفت، چنین مستحبی، چنین عزاداریای، چندان شما را به بارگاه الهی، به خدا، به عشق، به رضایت او نزدیک نخواهد کرد. و هیچ فایدهای ندارد، و افاده نمیکند، و سود و اثر و ثمری ندارد، و عبادتی بی حاصل است.
و چند روز بعدتر از آن، پیادهروی اربعین است؛ شکوهمندترین، عظیمترین، جاندارترین فضیلت و حرکتی که آدمی میتواند در تمام عمرش، در طول زندگیاش، در مسیر بندگیاش، داشته باشد.
اما اگر شما بدهکار باشید، حقالناس بر گردنتان باشد، و به جای پرداخت بدهی، ادای دین، راهی کربلا بشوید، و سفر مستحب را بر وظیفهٔ واجب مقدم بدارید،
از آنجا که این کربلای مستحب، به آن پرداخت بدهی واجب، لطمه و آسیب زده است، چنین کربلایی، چنین قدمزدنی، چنین زیارتی، برای شما هیچ فضیلتی ندارد، هیچ مقامی نمیآورد، و هیچ تقربی ایجاد نمیکند.
این سخن، سخن پدر همان حسین بن علی علیهماالسلام است، که شما پای پیاده راهی بارگاهش میشوید، و دلتان برای عزتش میتپد، ولی راه رو اشتباه میروید.
نتیجه اینکه:
اول واجبها، بعد مستحبها.
اول ستون، بعد تزئین.
هر مستحبی که به قیمت ترک واجب انجام شود، بهجای ثواب، غفلت میآورد.
نهتنها نمیسازد، بلکه میسوزاند.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. واجبات شخصیات را فهرست کن (نماز، روزه، خمس، بدهی، صله رحم، تربیت فرزند...)
۲. اولویتبندی کن: واجب جلوتر از مستحب.
۳. هر شب، یک بررسی کوتاه از روزت داشته باش: آیا مستحب، مانع واجب شد؟
۴. برنامهریزی کن که مستحب، پشتیبان واجب باشه، نه رقیبش.
۵. با خودت قرار بذار که بدون انجام واجب، هیچ مستحبی رو جدی نگیری.
شما نسخهها را ببین! در کنار داروهای اصلی، مثل آنتیبیوتیکها، ضدالتهابها، داروهای کنترل فشار خون، یعنی داروهای ضروری و کلیدی و حیاتی، داروهای مکمل هم تجویز میکنند، که همان انواع و اقسام ویتامینهاست، یعنی داروهایی که نیروی پشتیباناند، کمکیاند، تقویتیاند، جانبخش و حمایتی.
داروهای اصلی، درمانگرند، شفادهندهاند، عامل بهبودیاند، و ضدبیماری.
و داروهای مکمل، پشتیباناند، کمککارند، حامیاند؛ و جنبهٔ حمایتی، تقویتی، ترمیمی، کمکی، بازسازیکننده دارند.
حالا اگر کسی تمام تمرکزش را گذاشت روی مکملها، روی داروهای فرعی، روی تقویتیها، و از داروهای اصلی و پایه و بنیادین غافل شد، نهتنها به سلامت و تندرستی و بهبود نزدیک نمیشود، بلکه دور و دورتر، عقبتر، و حتی آسیبپذیرتر هم خواهد شد.
و بیمار بود، بیمارتر هم میشود.
و درد داشت، دردناکتر هم میشود.
چرا؟
چون همین داروهای مکمل، که اگر در کنار داروهای اصلی درست مصرف شوند مفیدند، وقتی بدون آنها مصرف و استفاده شوند به کمک ویروسها، باکتریها، میکروبها، و آلودگیها میآیند، و آنها جان میگیرند، و قویتر میشوند، و رشد میکنند، و زیاد و تکثیر شده ، و غالب میشوند، بودن را از کار می اندازند.
بر همین اساس، در وهلهٔ اول، در گام اول، اولویت با داروهای اصلی، پایه، درمانگر، و ریشهزن است.
در کنار آنها البته باید به مکملها هم کاملاً توجه داشت، و بیتفاوت نبود، و کنار نگذاشت، و به موقع استفاده کرد.
حال در نگاه وجود نازنین، امیرالمؤمنین علیهالسلام، فرائض یعنی واجبات، نقش داروهای درمانگر را دارند.
و نوافل یعنی مستحبات، دقیقاً نقش مکملها، ویتامینها، و داروهای کمکی را.
و میفرماید اگر کسی تمام توجه و تمرکز خود را روی مستحبات گذاشت، و دل بست به نوافل، و غرق شد در مستحبات و از واجبات غافل شد، چنین مستحباتی او را به سلامت روح و جان، به نجات، به نور، به آرامش، به رشد نزدیک نمیکنند.
و مایهٔ قرب و نزدیکی و وصال و تقرب آدمی به بارگاه الهی، به درگاه ربوبی، به مقام رضوان، نخواهند بود.
لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ؛
یعنی هیچ نزدیکی، هیچ تقربی، هیچ بهرهای، هیچ سود و سهمی و هیچ مقام و منزلتی برای او نمیسازند.
ببینید، چند روز دیگر روز عرفه است.
روزهٔ آن روز مستحب است، سنت است، پرثواب است.
اما اگر شما در چنین روزی روزه بگیرید، در حالی که روزهٔ قضا، که واجب است، که باید انجام شود، که بر گردن دارید، چنین روزهای هیچ فایده، هیچ سود، هیچ منفعتی برای شما نخواهد داشت بلکه باطل هم هست، و زمینهٔ قرب، بستر وصال، و امکان نزدیکی به خداوند برای شما نخواهد بود، و دوری میآورد، اما نزدیکی نه.
یا چند روز بعدتر، ایام غمبار، اندوهناک، محرم است؛
ایام سوگواری و عزاداری، روزهای آه و ناله، گریه و اشک، که مستحب است، و ارزشمند است، و بی تردید هیچ مستحبی به پای آن نرسد.
اما اگر شما از سر شب تا سحر، به سینه کوفتی، بر سر زدی، اشک باریدی، نوحه خواندی، اما نماز صبحت قضا شد، و از دست رفت، چنین مستحبی، چنین عزاداریای، چندان شما را به بارگاه الهی، به خدا، به عشق، به رضایت او نزدیک نخواهد کرد. و هیچ فایدهای ندارد، و افاده نمیکند، و سود و اثر و ثمری ندارد، و عبادتی بی حاصل است.
و چند روز بعدتر از آن، پیادهروی اربعین است؛ شکوهمندترین، عظیمترین، جاندارترین فضیلت و حرکتی که آدمی میتواند در تمام عمرش، در طول زندگیاش، در مسیر بندگیاش، داشته باشد.
اما اگر شما بدهکار باشید، حقالناس بر گردنتان باشد، و به جای پرداخت بدهی، ادای دین، راهی کربلا بشوید، و سفر مستحب را بر وظیفهٔ واجب مقدم بدارید،
از آنجا که این کربلای مستحب، به آن پرداخت بدهی واجب، لطمه و آسیب زده است، چنین کربلایی، چنین قدمزدنی، چنین زیارتی، برای شما هیچ فضیلتی ندارد، هیچ مقامی نمیآورد، و هیچ تقربی ایجاد نمیکند.
این سخن، سخن پدر همان حسین بن علی علیهماالسلام است، که شما پای پیاده راهی بارگاهش میشوید، و دلتان برای عزتش میتپد، ولی راه رو اشتباه میروید.
نتیجه اینکه:
اول واجبها، بعد مستحبها.
اول ستون، بعد تزئین.
هر مستحبی که به قیمت ترک واجب انجام شود، بهجای ثواب، غفلت میآورد.
نهتنها نمیسازد، بلکه میسوزاند.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. واجبات شخصیات را فهرست کن (نماز، روزه، خمس، بدهی، صله رحم، تربیت فرزند...)
۲. اولویتبندی کن: واجب جلوتر از مستحب.
۳. هر شب، یک بررسی کوتاه از روزت داشته باش: آیا مستحب، مانع واجب شد؟
۴. برنامهریزی کن که مستحب، پشتیبان واجب باشه، نه رقیبش.
۵. با خودت قرار بذار که بدون انجام واجب، هیچ مستحبی رو جدی نگیری.