Telegram Web Link
گفت‌وگو با موسی اکرمی دربارۀ «درآمدی بر تحلیل فلسفی» اثر جان هاسپرس
مناسب‌ترین کتاب برای یادگیری فلسفه‌ورزی
کتاب #درآمدی_بر_تحلیل_فلسفی نوشتۀ هاسپرس، مناسب‌ترین کتاب برای یادگیری فلسفه‌ورزی، استدلال و نگاه فلسفی به مسائل است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - رضا دستجردی: نوزدهم خردادماه، سالروز تولد جان هاسپرس (۱۹۱۸-۲۰۱۱)، فیلسوف و فعال سیاسی معاصر است. وی که در فلسفه، زیبایی‌شناسی و روان‌شناسی، پژوهش‌های چندی صورت داده، صاحب آثار متعددی است که دو عنوان آن «فلسفۀ هنر و زیبایی‌شناسی»، نیز «درآمدی بر تحلیل فلسفی» به فارسی ترجمه شده‌اند. #جان_هاسپرس در «#درآمدی_بر_تحلیل_فلسفی»، که به‌قلم #موسی_اکرمی ترجمه و به‌همت #طرح_نو منتشر شده، به بحث در خصوص بسیاری از مسائل مهم فلسفه، از نقش زبان و شناخت‌شناسی، شناخت علمی، فلسفه دین، و فلسفه اخلاق با توجه به روش‌ها و رویکردهای فلسفی [تحلیلی] رایج در دانشگاه‌های انگلستان و آمریکا پرداخته است. آنچه در پی می‌آید، ماحصل گفت‌وگوی [تلفنی] ایبنا با موسی اکرمی استاد، مؤلف و مترجم آثار بسیار در قلمرو فلسفه و اندیشه است. https://www.ibna.ir/news/535737
1👍1
Forwarded from هم‌میهن
پایی بر زمین، دستی به آسمان

گفت‌‏وگو با موسی اکرمی درباره تلفیق الاهیات و فلسفه با سیاست و اقتصاد در مکتب سالامانکا


🖌فرزاد نعمتی | خبرنگار گروه فرهنگ

🔹مکتب سالامانکا مجموعه‌‏ای از اندیشه‌‏های مشترک و نزدیک فلسفی، الاهیاتی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی است که توسط عده‌‏ای از متفکران که نخستین آنها «فرانسیسکو دِ ویتوریا» نام دارد، ارائه شده است. مجسمه ویتوریا، در جلوی سازمان ملل نصب شده و به او بسیار افتخار می‌‏شود. نویسندگان این کتاب هم اشاره کرده‌‏اند که هایک در سخنرانی جایزه نوبل از بنیادگذاران این مکتب چونان «پیشی‌‏جویان برجسته اقتصاد نوین» نام می‌‏برد. مکتب سالامانکا در برهه ویژه‌‏ای در تاریخ اسپانیا، اوایل سده 16 پدید آمد. ویتوریا در 1526 استاد دانشگاه سالامانکا شده. سوئارس هم در 1617 درگذشته است. می‌‏توان این 90 سال را دوران طرح و درخشندگی این مکتب دانست.

🔹پس از کشف آمریکا، ویتوریا به نقد رویکرد امپراتور اسپانیا می‌‏پردازد. سرخپوستان از نظر امپراتور، غیرمسیحی و کافر هستند. بنابراین گویی دین به او به‌عنوان امپراتور مسیحیت‌‏پناه این اجازه را می‌‏دهد که هر کاری که بخواهد با این کافران انجام دهد. ویتوریا اما با قدرت تمام و با وجود برخورداری از موقعیت دانشگاهی برجسته، جلوی این قضیه می‌‏ایستد.

🔹مولینا 30 سال وقت صرف می‌‏کند تا در کتابی مهم اثبات کند میان آزادی آدمی و علم مطلق خداوندی، تضادی وجود ندارد. از نظر او خداوند می‌‏داند که هر انسانی از آزادی خود چه استفاده‌‏ای خواهد کرد اما مانعی بر سر راه آدمی در استفاده از این آزادی ایجاد نمی‌‏کند. وقتی خداوند به‌عنوان قدرتمندترین نیروی هستی شما را مجبور به انجام عملی نمی‌‏کند، پادشاه نیز چنین حقی ندارد.

🔹از نظر ماریانا و درکتاب مهم «پادشاه و نهاد پادشاهی»، مشروعیت حاکم در گروی عدالت اوست. بنابراین پادشاهی که عدالت نورزد، باید کناره‌‏گیری کند. اما اگر کناره‌‏گیری نکرد، مردم حق دارند چنین جباری را از تخت به زیر کشند و حتی بکشند.

🔹از نظر سالامانکایی‌‏ها، مقدار پول در گردش رابطه مستقیم دارد با تورم؛ بنابراین افزایش حجم نقدینگی، به‌خودی‌خود تورم‌‏زاست. همین ایده باعث شکل‌‏گیری بانک‌‏های مرکزی در کشورها شد زیرا وظیفه این بانک‌‏ها کنترل حجم نقدینگی است. برای این امر هم باید استقلال کامل داشته باشند. آنها پول ملی را ناموس هر کشوری می‌‏دانند و معتقدند کسی حق ندارد اجازه بدهد ارزش پول ملی کاهش پیدا کند.

🔹کسانی که دغدغه دین دارند، از سالامانکایی‌‏ها می‌‏آموزند که یگانگی دین و سیاست مطلوب نیست. اشکالی ندارد که دین به سیاست بپردازد، اما عمل‌اش نباید سلطه‌‏گرانه و غیرپاسخگو باشد. فلسفه‌‏ورزان ما نیز، باید از سالامانکاییان بیاموزند که از برج عاج تعبیر جهان و بحث‌‏های نظری مابعدالطبیعی یا معرفت‌‏شناختی، پایین بیایند و به مسائل زمینی تغییر جهان و بحث‌‏های مرتبط با حکمت عملی در حوزه‌‏های سیاست و اقتصاد نیز بپردازند.

▫️ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

📌هم‌میهن را در فضای مجازی دنبال کنید:

🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗 واتساپ | 🔗تلگرام
2
تعبیر جهان و تغییر جهان: پیوند بنیادین نظر و عمل در افق فلسفۀ رادیکال

 پنجشنبه, ۱ام خرداد, ۱۴۰۴
منبع این مطلب وبلاگ موسی اکرمی
نویسنده مطلب: موسی اکرمی
 

اشاره. یکی از جمله‌های پرآوازه در اندیشۀ مدرن که در ادبیات فلسفی و سیاسی بازتاب بسیار داشته است، جمله‌ای از کارل مارکس است که در اصل واپسین برنهاد از یازده برنهاد او «دربارۀ فوئرباخ» است:
«فیلسوفان تا کنون تنها به تفسیر جهان به شیوه‌های گوناگون پرداخته‌اند؛ نکته همانا تغییر دادن آن است.»


این برنهاد، در ایجاز خود حامل بار مفهومی بسیار است. شماری از مفسران آن را اعلام گسست پیوند فلسفه با نظرپردازی ناب و دعوتی به پراکسیس یا کنشگری دگرگون‌ساز دانسته‌اند. من آن‌گاه که، در دوران دانش‌آموزی، برای نخستین بار با این برنهاد روبه‌رو شدم، آن را چونان پتکی یافتم که با بیشترین توان بر سر تاریخ فلسفه فرود آمده است. مدتی در نوسان میان پذیرش و وازنش آن گذراندم تا برداشتی که از پیوند میان ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی فراچنگ آمد، چیستان ذهنی را گشود و دریافتم که مارکس خود در نظر و عمل به پیوند میان نظر و عمل، میان تنوریا و پراکسیس، میان فلسفۀ تعبیرکننده و فلسفۀ تغییردهنده باور داشته است. من خود در سال‌های فلسفه‌آموزی نارسمی و رسمی به همبستگی و پیوند دوسویه میان این دو قطب در نقش‌آفرینی فلسفه باور یافتم، و چنان شد که سرانجام در سال ۱۳۸۰ مقاله‌ای با فرنام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» برای مجلۀ گزارش گفت‌وگو»ی «مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی» تمدن‌ها نوشتم. آن مقاله کانون مجموعۀ مقاله‌هائی شد که سیزده سال پس از آن پیکرۀ کتاب ۶۰۰ صفحه‌ای «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» ساختند (مؤسسۀ نگاه معاصر، ۱۳۹۳). همچنان باورم به این پیوند چنان است که سال‌ها است هم نام گذرگاه تلگرامی‌ام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» است هم شعار وبلاگم.

در این یادداشت کوتاه در افق فلسفۀ رادیکال – که در توجه به ریشه و بنیاد، چونان نگاهی ژرف، نقاد، و تغییر‌آفرین، فلسفه را از برج عاج به زمین، به دل تاریخ، به جامعه، و به ساحت‌های وجودی انسان می‌برد – از نگرشی می‌نویسم که تعبیر جهان و تغییر جهان در آن دو سویۀ یک کنش یگانه به نام فلسفه‌ورزی‌اند. از دیدگاه فلسفۀ رادیکال من، مجموعه‌هائی از اندیشه‌رزی‌ها که تنها به تعبیر جهان یا تنها به تغییر جهان بپردازند – اگر امکان‌پذیر باشند – فلسفۀ راستین نخواهند بود.

پیش از سخن اصلی بایسته است به چهار نکته اشاره کنم:

۱) همۀ اندیشه‌ها و کنشگری ‌های ما با هم پیوند آشکار و نهان دارند یا باید از پیوند آشکار و نهان برخوردار باشند؛

۲) از میان همۀ «انگاره»‌ورزان در پنج «دستگاه باور مدعی شناخت»، یعنی علم و فلسفه و دین و عرفان و اُستوره، فیلسوفان، – یعنی کسانی که به تعبیر جهان از دیدگاه فلسفی ‌می‌پردازند، و با نگاه کلان‌نگر فلسفی است که به تغییر جهان دست می‌زنند – بیشترین شایستگی را هم برای تعبیر جهان و هم برای تغییر جهان دارند؛

۳) فیلسوفان در تعبیر و تغییر جهان از دستاوردهای چهار دستگاه باور مدعی شناخت دیگر، یعنی علم و دین و عرفان و اُستوره، به‌ویژه از دستاوردهای علم، بی‌نیاز نیستند؛

۴) ممکن است شماری از فیلسوفان در خودآگاه خود دو ساحت تعبیر و تغییر جهان را از هم جدا بدانند، ولی راستی آن است که این دو ساحت، در پنهان‌ترین لابه‌های خود از هم جدا نیستند و نباید جدا باشند.

#تعبیر_جهان
#تغییر_جهان
#موسی_اکرمی

متن کامل در
:

https://www.tribunezamaneh.com/archives/399877
*⃣یازدهمین نشست گروه «جامعه‌پژوهی صلح» - «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با همکاری «خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی»

◀️عنوان: فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه‌ی احمد فردید

با سخنرانی:
دکتر موسی اکرمی
(استاد فلسفه و مدیر گروه «صلح و هنر» - «انجمن علمی مطالعات صلح ایران» )

دکتر احسان شریعتی (استاد و پژوهشگر حوزه‌ی فلسفه)

دکتر محمد نژاد ایران (پژوهشگر حوزه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی)

مدیر نشست: 
دکتر روژان حسام قاضی (مدیر گروه «جامعه‌پژوهی صلح» - «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»)

🔻زمان: پنجشنبه، ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴

🔻ساعت: ۱۷:۳۰

🔻تهران: خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی، سالن خیام

حضور برای عموم آزاد است.
1
📷 گزارش تصویری نشست فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه سید احمد فردید

🗓 پنجشنبه 22 خرداد 1404

🏡سالن خیام

💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔
@iranianhht
سنجه‌های داوری در بارۀ «فرهنگ صلح» نزد یک فیلسوف یا روشنفکر

◀️موسی اکرمی

بخش یکم


اشاره

روز پنچشنبه، ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴، یازدهمین نشست گروه «جامعه‌پژوهی صلح»، یکی از گروه‌های وابسته به  «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با همکاری «خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی»، با فرنام «فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه‌ی احمد فردید»، با سخنرانی دکتر احسان شریعتی، دکتر محمد نژاد ایران، و من، و با مدیریت دکتر روژان حسام قاضی برگزار شد.

من پیش از آن که مشخصاً به افکار و رفتار احمد فردید در پیوند با صلح و ناصلح بپردازم، در آغاز سخن تعریفی گذرا از «فرهنگ صلح» به دست دادم و سپس کوشیدم سنجه‌هائی را برای ارزیابی افکار و رفتار احمد فردید در زمینۀ فرهنگ صلح
به دست دهم. در اینجا آن سخنان را اندکی گسترش می‌دهم تا مقدمه‌ای بر ارزیابی من از فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشۀ احمد فردید و هر فیلسوف و روشنفکر دیگر باشد، هر چند من با تعریف‌هائی که از «فیلسوف» و«روشنفکر» دارم احمد فردید را نه فیلسوف یا روشنفکر بلکه پادفیلسوف  یا پادروشنفکر می‌دانم. تحلیل من در بارۀ اندیشه و روش و منش و کنش احمد فردید در پیوند با صلح به گونه‌ای خلاصه، در چارچوب فرصتی که در اختیارم بوده است، در پوشۀ شنیداری برنامه موجود است. هر گاه این متن، که تفصیل بیشتری از مقدمۀ مجمل سخنانم است، با تأمل و همدلی خوانده شود پاسخ دقیق‌تری به پرسش‌های طرح شده در نشست و پرسش‌های همبستۀ احتمالی دیگری خواهد داد.

یکم. درآمد

مسئلۀ صلح در دوران ما تنها یک دغدغۀ سیاسی یا بشردوستانه نیست، بلکه چونان یک موضع‌گیری بنیادی با مبانی فلسفی در ابعاد گوناگون هستی‌شناختی و شناخت‌شناختی تا افق اخلاقی ، مستقیماً در کانون مسئولیت‌های فیلسوفان و روشنفکران قرار دارد. این پرسش که «چه کسی فیلسوف یا روشنفکر صلح است؟» پرسشی صرفاً توصیفی یا برای رتبه‌بندی اندیشه‌های فیلسوفان و روشنفکران  در میزان پایبندی به صلح نیست، بلکه پرسشی دربارۀ بنیادهای فکری و ساحت‌های درونی اندیشه‌ورزی و منش انسانی است. در جهان امروز که اشکال خشونت پیچیده‌تر، پنهان‌تر و ساختاری‌تر شده‌اند، صلح نیز معنائی ژرف‌تر، ریشه‌دارتر و چندبعدی‌تر در اندیشه‌ورزی و کنشگری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اخلاقی یافته است.
این یادداشت کوششی است برای بازاندیشی در این‌که چگونه می‌توان با سنجه‌هائی روش‌مند از درون آثار، گفتارها، و رفتارهای یک اندیشه‌ورز داوری کرد که آیا او برخوردار از اندیشه و فرهنگ صلح هست یا نه. این داوری البته نه مطلق است و نه فوری، بلکه فرآیندی تأملی، نسبی و با اتکا به دستگاهی از نشانه‌ها، جهت‌گیری‌ها، و سیرهای فکری در دوره‌های گوناگون اندیشه‌ورزی یک فرد است.

ادامه در فرشته‌ای پسین 👇
1
ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین👆

دوم. فرهنگ صلح


پیش از هر چیز با فرض این که همه به گونه‌ای شهودی برداشتی از صلح، و دو نوع منفی و مثبت آن، و همچنین گونه‌های صلح فردی – اعم از صلح فرد با خود و با دیگری، از گروه‌های کوچک و بزرگی که در سطح ملی و بین‌المللی فرد عضو آن‌ها است تا صلح با طبیعت و هستی – و صلح گروهی و صلح ملی و صلح منطقه‌ای و صلح بین‌المللی داریم بد نیست تعریفی گذرا از «فرهنگ صلح» به دست دهم.
تعریف من از موضع یک فلسفه‌دوست باورمند به فلسفۀ صلح است که بر مفاهیم بنیادینی از دستاوردهای عظیم عقلانی بشر در تاریخ اندیشه، به‌ویژه تاریخ فلسفه، فلسفۀ سیاسی مدرن، دستاوردهای گوناگون فلسفه‌ها و گفتمان‌ها و نهادهای گوناگون ملی و بین‌المللی صلح‌آفرین یا مروج صلح در دو تراز نظر و عمل، و آنچه خود بر پایۀ میراث فرهنگی تاریخ ایران به عنوان بنیادهای چیزی به نام «مکتب ایرانی صلح» باور دارم  شکل گرفته است.
در عصری که تنش‌های ژئوپولیتیک، خشونت ساختاری، و بحران‌های اخلاقی مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را درنوردیده‌اند، سخن گفتن از «فرهنگ صلح» نه یک شعار آرمان‌گرایانه بلکه ضرورتی فلسفی، اخلاقی و تمدنی است.
بر این پایه، «فرهنگ صلح»، چونان مفهومی چندبُعدی و چندلایه، و پرورده در درون سنت عقلانیت، نوع‌دوستی و همدلی، و عدالت‌محوری، نه صرفاً ضدجنگ است و نه صرفاً گونه‌ای شعار اخلاقی است و می‌توان آن را به صورت زیر تعریف کرد:

مجموعه‌ای پیچیده و سامان‌مند از باورها، ارزش‌ها، نگرش‌ها، کنش‌ها، نهادها، نظریه‌ها و حتا گفتمان‌ها که بر پایۀ احترام به زندگی، بزرگداشت انسان انسانیت بارو به کرامت انسانی، حق هر انسان برای برخورداری از حیات در  چارچوب حق برخورداری از  برابری در انواع حقوق رایج در جوامع، همزیستی مسالمت‌آمیز عادلانه تا همبستگی میان انسان‌ها، ارزش بینادین گفت‌وگو در شناخت خود و دیگری تا حل اختلاف‌ها، رواداری و تاب‌آوری انواع تفاوت‌های جنسی و نژادی و زبانی و فرهنگی و سیاسی و دینی و شغلی، و پرهیز از هر گونه خشونت مستقیم یا ساختاری و فرهنگی در حل هر گونه تعارض، همه دردرون یک عقلانیت اخلاقی انسان‌گرا، استوار باشند.

در این یادداشت با تکیه بر چنین برداشتی از «فرهنگ صلح» می‌کوشم تا سنجه‌هائی برای داوری دربارۀ میزان پایبندی یک فیلسوف یا روشنفکر به فرهنگ صلح ارائه دهم.
این سنجه‌ها تنها بر مواضع نظری فرد استوار نیستند، بلکه در کنش‌گری عمومی، چگونگی رویارویی با قدرت، پایبندی به عدالت ساختاری، نوع حضور در سپهر همگانی و عرصه‌های اجتماعی، اخلاق گفت‌وگویی، و حتا زیست فردی تا بدانجا که نتیجه و بازتاب‌دهندۀ چند و چون باورهای شناخته شده از او در سپهر همگانی نیز نمود می‌یابند.

این سنجش، تلاشی است برای بازشناسی آن گروه از روشنفکران و اندیشه‌ورزانی که صلح را نه انفعال، بلکه تعهدی رادیکال به انسان، حقیقت، و آینده می‌دانند.

سوم. صلح، فراتر از نبود جنگ

در ادبیات رایج، صلح بیشتر به معنای نبود جنگ یا خشونت فیزیکی تعبیر می‌شود؛ حال آن‌که در درک فلسفیی، صلح مفهومی گسترده‌تر، پیچیده‌تر و چندساحتی دارد.
صلح از این دیدگاه، صرفاً یک وضعیت نیست، بلکه یک افق اخلاقی، معرفتی، و زیستی است که در چارچوب آن، نسبت انسان با دیگری، قدرت، حقیقت، عدالت و کرامت انسانی، بازتعریف می‌شود و به شرایطی ارجاع دارد که با ساختار بهینۀ سیاسی و حتا صورتبندی اقتصادی-اجتماعی زمینۀ هر گونه پدیدآیی دشمنی و خشونت‌ورزی فردی و گروهی در روابط گوناگون درون یک جامعۀ بزرگ ملی یا جهانی از میان می‌رود.
با این نگرش، صلح با گشودگی به دیگری، توانایی گفت‌وگو، نقد خشونت در همۀ جلوه‌های آن – از فیزیکی و زبانی تا ساختاری و معرفتی - و زیست‌پذیری عقلانی-اخلاقی انسان‌گرایانه در جهانی پیچیده و متکثر پیوند و همپوشانی و در مواردی این‌همانی دارد.

چهارم. سنجه‌های تشخیص فیلسوف یا روشنفکر صلح‌گرای راستین

۱. مضمون اندیشه: محتوای صلح‌آمیز یا خشونت‌آمیز اندیشه

نخستین سنجه‌، بررسی مضمون اندیشه و دستگاه مفهومی اندیشه‌ورز است. آیا دغدغۀ اصلی او، برقراری عدالت، همزیستی و رفع ستم در چارچوب باور به ارزش‌های انسانی فراگیر است یا بازتولید دشمنی، نفرت و حذف دگراندیشان نسبت به اندیشه‌های خود آن اندیشه‌ورز؟ در آثار یک فیلسوف صلح، مفاهیمی چون دیگرپذیری، همدلی، کرامت انسان، نقد قدرت، و تقبیح خشونت حضوری پررنگ و ساختاری دارند، نه صرفاً تزئینی یا موردی.

نمونه‌ای کلاسیک از این رویکرد را می‌توان در «صلح پایدار» کانت یافت، که در آن نه تنها امکان صلح را چونان یک اصل عقلانی بررسی می‌کند، بلکه تحقق آن را در ساختارهای سیاسی و اخلاقی پی‌ می‌گیرد و حتا راهکار عملی و اجرایی کلان نیز عرضه می‌کند.

#فرهنگ_صلح
#احمد_فردید
#روژان_حسام_قاضی
#احسان_شریعتی
#محمد_نژاد_ایران
#موسی_اکرمی
#صلح‌گرایی_راستین

متن وبلاگی
:
https://musaakrami.blogfa.com/post/345
1
یادداشت موسی اکرمی با فرنام

«روی آوردن به خرد ایرانی: درباره‌ی مسئوایت اخلاقی، ملی، و جهانی در شرایط کنونی»

هم.مبهن، یکشنبه، ۲۵ خرداد ماه ۱۴۰۴

#خرد_جمعی_ایرانی
#مکتب_ایرانی_صلح
#مسئولیت_اخلاقی_در_برابر_جنگ
#مسئولیت_ملی_در_برابر_جنگ
#مسئولیت_جهانی_در_برابر_جنگ
#موسی_اکرمی

پیوند به روزنامه‌ی هم‌میهن:

https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-40634
1
روی‌آوری به خرد جمعی ایرانی

مسئولیت اخلاقی و ملی و جهانی در شرایط بحرانی منطقه‌ای کنونی

◀️موسی اکرمی

روزنامۀ هم‌میهن، شمارۀ ۸۰۹، یکشنبه، ۲۵ خرداد ماه
۱۴۰۴

در ورود به دوران خطیری که سرنوشت ایران، منطقه، و حتی صلح جهانی با تهدیدی فزاینده روبه‌رو شده است، به‌عنوان یک فلسفه‌آموز  ایرانیِ بهره‌گیر از  تاریخ درخشان خردمندی فلسفی انسان‌گرایانه برای اندیشه‌ورزی و کنشگری در راه زندگی بهینۀ همۀ انسان‌ها، و میراث خردورزی ایرانی از یک سو، و دارای احساس مسئولیت در برابر سرنوشت کشورم و هم‌میهنانم و همچنین نگران نسبت به جان همۀ انسان‌ها در سراسر جهان از سوی دیگر،  وظیفۀ خود می‌دانم 
- ضمن محکوم کردن شدید تجاوز نظامی به میهنمان ایران، و همچنین محفوظ بودن انتقادهائی که به حاکمیت کنونی در زمینه‌های گوناگون مدیریت کشور، از آن میان سیاست انرژی هسته‌ای آن دارم -
سخنانی را خطاب به ایرانیان در هر جای جهان و با هر گرایش سیاسی عرض کنم.

این یادداشت نه دفاع خام از هیچ سیاست موجود است و نه شعارزدگی ساده‌انگارانه؛ بلکه کوششی برای یادآوری اصولی انسانی، فلسفی، اخلاقی و ملی است که اگر از آن‌ها دور شویم، به ورطۀ نابودی اخلاقی و سیاسی و فرهنگی خواهیم افتاد.

۱. مسئولیت در برابر میهن، پیش از هر چیز

ایران، سرزمینی دیرین با خاطره‌های جمعی منطقه‌ای و سرتاسریِ عدالت‌خواهی، همزیستی، و خردگرایی است. ما وارث حکمت و فرزانگی ایران پیش از اسلام و پس از اسلام هستیم؛ و در این لحظهٔ تاریخی، مهم‌ترین وظیفهٔ ما حفظ کرامت ایران، نه تنها به‌عنوان جغرافیای سیاسی، بلکه چونان یک دستاورد فرهنگی و تمدنی و اخلاقی و معنوی ویژه است. ایران در این معنا نه با مرزهای جغرافیایی بلکه با مرزهای معنوی تعریف می‌شود: مرزهائی که از زبان حکیمان و فرزانگان و آزادی‌خواهان و عدالت‌جویان و صلح‌طلبان ما را به صلح، دلیری، دادخواهی و گفت‌وگو فراخوانده‌اند.

در شرایطی که حاکمیت کنونی کشور - با هر نظر مثبت یا منفی‌ای که هر کس نسبت به آن داشته باشد - به نام کشور ناگزیر به  درگیری نظامی مستقیم با دولت «اسرائیل» شده است، و خطر گسترش کمی و کیفی جنگ ایران، منطقه، جهان، جان انسان‌ها، و دستاوردهای تمدنی را تهدید می‌کند، مسئولیت هر ایرانیِ خردورز است که به جای برافروختن تنش، راهی خردمندانه و اخلاقی و انسانی برای کاستن آن بجوید.

۲. هشدار در برابر فروپاشی اخلاق عمومی

فزون بر خطرهای تمدنی و سیاسی و زیست‌محیطی و سرزمنی، امروز بیش از هر زمان دیگری، «حق زندگی» همهٔ انسان‌ها ـ‌ از فلسطین و «اسرائیل» تا ایران ـ در معرض تهدید است. باید نه در جانب نظامی‌گری ‌ایستاد و نه در برابر آن به گونه‌ای ساده‌دلانه به انفعال یا بی‌توجهی نسبت به خطر برای کشور و مردم دچار شد.  باید خواستار دفاع از حیات انسانی‌ای بود که تنها در پرتو عدالت، آزادی و کرامت معنا می‌یابد.
در جهانی که رسانه‌ها از جنگ، خشونت، حذف و انتقام بهره‌برداری می‌کنند، ما باید به فلسفۀ صلح روی آوریم: فلسفه‌ای استوار بر  منطقِ احترام به دیگری، حتی اگر دشمن باشد؛ منطق گفت‌وگو، حتی در میان میدان‌های نبرد.

۳. دعوت به خرد جمعی ایرانی

به باور من، در این زمان راه حل در احیای «خرد جمعی ایرانی» است؛ خردی که در بستر تاریخ، با نظرپردازی و کنشگری در عرصه‌های زیر پرورش یافته است:
۱) فلسفه‌ورزی‌ خرد‌گرای انسان‌دوستانه،
۲) دین‌ورزی پرهیزگارانۀ راستین در برابر خردی که آغاز و انجام هستی تلقی شده است،
۳) عرفان خالصانه در برابر معشوق ازلی‌ای که خود عشق محض است و هستی همانا تجلی آن عشق و بر پایۀ عشق و برای عشق است،
۴) اسطوره‌باوری استوار بر زیباترین حماسه‌های برآمده از جان پرشور و آزادۀ آدمی،
۵) آموزه‌ها و تجربه‌های انقلابی از جنبش‌های گوناگون پیشااسلامی و دورۀ اسلامی تا جنبش مشروطه‌خواهی و آرمان‌های همبسته با انقلاب ۱۳۵۷.

این خرد جمعی به ما آموخته است که راه تمدن، نه از طرد و حذف دیگران بلکه از همبستگی و همیاری، نه از شعار خودمحورانه و دگرستیزانه بلکه از عمل خردمندانۀ پایبند به ارزش‌های انسانی می‌گذرد
.

ادامه در فرسته‌ی پسین👇
2
ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین👆

۴. پیشنهادهائی برای عبور از بحران

اکنون زمان آن است که نخبگان، دانشگاهیان، هنرمندان، روزنامه‌نگاران و مسئولان با هر گرایش، با تعهد راستین به منافع ملی، برای شکل دادن به یک جبهۀ اخلاقی-خردمندانۀ مشترک دست در دست هم نهند. با این باور، من موارد زیر را به‌عنوان گام‌های نخستین پیشنهاد می‌کنم:

۱) درخواست از همۀ سیاستگذاران برای بهره‌گیری از همۀ توان داخلی و منطقه‌ای و جهانی برای پیشبرد جلوگیری از تنش بیشتر، و کوشش برای حل هر گونه اختلاف بر پایۀ گفت‌وگو و دیپلماسی و روش‌های مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز با بهر‌ه‌گیری از نهادها و پیمان‌ها و منشورهای بین‌المللی.

۲) کوشش برای ایجاد فضای مناسب گفت‌وگو
و گشودن عرصه برای بحث‌های جدی و نقادی‌های دانشگاهیان و استادان و همۀ علاقه‌مندان، پیرامون تحلیل شرایط کنونی و عرضۀ راه‌کار در سطح ملی و منطقه‌ای و جهانی.

۳) خواست توقف هرگونه اقدام نظامی علیه غیرنظامیان در منطقه، چه در غزه چه در خاک ایران یا در هر جای دیگر.

۴) دعوت به گفت‌وگوهای مستقل ایرانی ـ منطقه‌ای
در سطح دانشگاه‌ها، رسانه‌های بی‌طرف، و مراکز فکری، با هدف احیای درک مشترک از صلح و عدالت.

۵) تأسیس گونه‌ای کانون ملی اخلاق و حقیقت‌گویی مردم‌نهاد
، متشکل از نخبگان مستقل، برای مستندسازی و بازاندیشی تصمیم‌های پرهزینه‌ی سیاسی.

۶) تقویت صدای زنان، جوانان و قربانیان جنگ در سپهر همگانی
، به منظور التیام آلام آسیب‌دیدگان از یک سو، و نمایاندن چهرۀ کریه جنگ از سوی دیگر، در چارچوب طلب همدلی و همبستگی بنیادین میان همۀ انسان‌ها.

۷) کمک به ایجاد شبکه‌های مردم‌نهاد برای حمایت‌های گوناگون مادی و روانی و فرهنگی و بهداشتی از قربانیان، یاری‌رسانی به حفظ زیرساخت‌ها و بازسازی بخش‌های آسیب‌دیدۀ تأسیسات گوناگون، و تقویت همبستگی ملی و منطقه‌ای.

۵. واپسین سخن: ایران، نه میدان جنگ، بلکه خانهٔ گفت‌وگو


تاریخ ما بارها نشان داده که هرگاه هر ملتی از مسیر خشونت حرکت کرده‌ است، هم خود آن ملت سوخته‌ است و هم دیگران را سوزانده است. ایران صلح‌طلب می‌تواند خانهٔ گفت‌وگو باشد. نه گفت‌وگوی میان‌تُهی سیاسی، بلکه گفت‌وگوئی ژرف، ریشه‌دار و فلسفی که از تجربۀ هزاران سالۀ دلیرانه برای حفظ ارزش‌های جمعی و منافع گروهی و یک‌پارچگی سرزمینی برخاسته و در پی رهاییِ نه تنها خود، بلکه منطقه و نوع انسان، در چارچوب ارزش‌هائی است که می‌توان از آن چونان «مکتب ایرانی صلح» یاد کرد.

در پایان، فروتنانه همۀ اشخاص حقیقی و حقوقی درگیر در سرنوشت ایران را - از مسئولان دلسوز و میهن‌دوست راستین تا ایرانیان داخل و خارج، همۀ دلبستگان به ایران فرهنگی و این ایران که با هر نقدی به حاکمیت آن در هر مقطع تاریخی به‌راستی کانون اصلی تجلی و حفظ میراث آن ایران فرهنگی بوده است -  به روی‌آوری به «خرد ایرانی» دعوت می‌کنم؛ خردی که از «حق» و «عدالت» و «آزادگی» و «آزادی‌خواهی» آغاز می‌کند و به «کرامت انسانی» و «صلح» برای خود و برای همۀ انسان‌ها می‌رسد.


#خرد_جمعی_ایرانی
#مکتب_ایرانی_صلح
#مسئولیت_اخلاقی_در_برابر_جنگ
#مسئولیت_ملی_در_برابر_جنگ
#مسئولیت_جهانی_در_برابر_جنگ
#موسی_اکرمی

پیوند به روزنامه‌ی هم‌میهن
:

https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-40634
4
سنجه‌های داوری در بارۀ «فرهنگ صلح» نزد یک فیلسوف یا روشنفکر

◀️موسی اکرمی

اشاره

روز پنچشنبه، ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴، یازدهمین نشست گروه «جامعه‌پژوهی صلح»، یکی از گروه‌های وابسته به  «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با همکاری «خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی»، با فرنام «فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه‌ی احمد فردید»، با سخنرانی دکتر احسان شریعتی، دکتر محمد نژاد ایران، و من، و با مدیریت دکتر روژان حسام قاضی برگزار شد.


بخش دوم و پایانی

۲. روش و زبان: چگونگی سبک اندیشه‌ورزی

صلح تنها در مضمون اندیشه نیست، بلکه در شیوۀ اندیشیدن و زبان‌ورزی نیز متجلی است. زبان و منطق یک اندیشه‌ورز صلح‌گرا همواره دعوت‌گر، دیالوگ‌محور، و فروتنانه است. او به جای طرد و برچسب‌زنی در رویارویی با دیگران، می‌کوشد فهم دیگری را ممکن سازد و از پیشداوری، جزمیت، مطلق‌گرایی و کوچک‌شماری مخاطبان و دیگران دوری گزیند. فیلسوف صلح حتی زمانی که با خشونت می‌ستیزد، از هر گونه خشونت زبانی و استدلالی در تحلیل خود پرهیز دارد.

۳. مواضع اخلاقی و اجتماعی و سیاسی: واکنش در موقعیت‌های بحرانی

از مهم‌ترین نقاط داوری، واکنش اندیشه‌ورز در لحظات حساس و بحران‌های تاریخی است. آیا از جان انسان، از حقوق اقلیت‌ها، از امکان تفاهم، از پرهیز از جنگ، دفاع کرده یا به تحریک، سیاست‌های جنگ‌طلبانه، انتقام‌جویی و برچسب‌زنی تن داده است؟ آیا توانسته است عدالت‌خواهی را با پرهیز از خشونت و نفرت گره بزند؟ روشنفکری که در بحران‌ها، به‌جای روشنگری، آتش اختلافات را شعله‌ور می‌سازد، حتی اگر داعیۀ صلح داشته باشد، منش صلح‌گرایانه ندارد. .، هم‌هنگام روشنفکر یا فیلسوف مدعی صلح‌طلبی نباید در برابر هیچ قدرت ستمگری تن به عافیت‌طلبی یا ملاحظه‌کاری یا احتیاطی که در سرشت خود فرصت‌طلبانه باشد تن دهد، هر چند هرگز از او انتظار نمی‌رود مصلحت‌سنجی عقلانی برای گریز از موقعیت خطرناک به منظور کنشگری در فرصت مناسب را از دست دهد. آشکار است که آنچه من در نظر دارم با فرصت‌طلبی چونان یک ارزش منفی رفتار تفاوت دارد.

۴. چندلایه‌نگری به خشونت

فیلسوف یا روشنفکر صلح تنها به خشونت فیزیکی اعتراض نمی‌کند، بلکه نسبت به خشونت‌های پنهان‌تر نزد اشخاص حقیقی و / یا حقوقی گوناگون نیز حساس است که می‌توان به شماری از آن‌ها اشاره کرد:

الف) خشونت معرفتی:    انحصارگرایی معرفتی در رویارویی با دیگری، و تحقیر و نادیده‌انگاری دیگری او در ساختار یا چارچوب معرفت

ب)    خشونت نمادین: سلطۀ فرهنگی و حذف زبان، هویت و آیین‌های اقوام یا گروه‌ها

پ)     خشونت ساختاری: نابرابری‌های نهادی یا نهادینه شده

ت)    خشونت زبانی: اهانت و تحقیر در بیان.
صلح‌گرایی راستین، مستلزم حساسیت به این لایه‌های پیچیده از خشونت است.

اندیشه‌ورزی که تنها با خشونت آشکار مخالفت دارد ولی از سلطۀ معرفتی یا استیلای فرهنگی دفاع می‌کند، در عمل از فرهنگ صلح بی‌بهره است.

ادامه در فرسته‌ی پسین 👇
1
ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین 👆

۵. سیر فکری: پیشرفت، جمود یا پسرفت؟

داوری درباره صلح‌گرایی یک اندیشه‌ورز، بدون نگاه تاریخی به سیر تحول اندیشه او، ناقص خواهد بود. بسیاری از اندیشه‌ورزان، در گذر زمان، از آموزه‌های انقلابی و تندروانه به سوی اندیشه‌ای بالغ‌تر، اخلاق‌محورتر و صلح‌گراتر حرکت کرده‌اند. این تحول، نه‌تنها نقطه ضعف نیست، بلکه نشانه‌ای از تأمل، تجربۀ‌زیست‌کرده، و بلوغ نظری است. روشنفکر یا فیلسوف صلح، بیشتر کسی است که بر رنج و خشونت تأمل داشته و از آن‌ها به‌سوی و همدلی و آشتی‌جویی و یاری‌رسانی به دیگران حرکت کرده است.

۶. رفتار فردی و میان‌فردی

صلح تنها یک نظریه نیست، بلکه یک منش است. آن‌چه اندیشه‌ورز در روابط فردی، گفت‌وگو با منتقدان، حضور عمومی و سبک زندگی‌اش نشان می‌دهد، بخشی از داوری دربارۀ صلح‌گرایی او است. اندیشه‌ورزی که در ارتباط با دیگران، اهل خشم، تحقیر و حذف است، هرچند آثارش در ستایش صلح باشند، از منش صلح بی‌بهره است. میان گفتار و کردار، شکافی وجود ندارد که دیده نشود.

۷. نقش‌آفرینی در سپهر همگانی

فیلسوف یا روشنفکر صلح، مسئولانه در برابر رخدادهای جامعه موضع می‌گیرد. سکوت در برابر ستم و خشونت، هرچند از سر بی‌طرفی ظاهری، گونه‌ای از تأیید است. اندیشه‌ورز صلح‌خواه راستین، هر چند در آکادمی باشد، از رنج انسان‌های واقعی نمی‌گریزد، بلکه در زبان، اثر، و کنش خود، کوششی در راستای کاهش رنج‌ها و گشودن افق تفاهم نشان می‌دهد.

۸. گونۀ آرمان‌گرایی متعهدانه و اخلاقی

آرمان‌شهر یک اندیشه‌ورز صلح‌گرا، جهانی نیست که با خون، انتقام، یا قربانی‌کردن انسان‌های امروز برای آینده‌ای موهوم ساخته شود. آرمان‌گرایی او اخلاق‌محور، زیست‌پذیر در برابر مردمان معمولی جامعه بر پایۀ نقد دلسوزانه، و همراه با احترام به تنوع‌ها و کاستی‌های انسانی است. او به نام هیچ حقیقتی، دروغی را مباح نمی‌داند، و به نام هیچ آرمانی، رنج انسانی را مشروع نمی‌سازد. 

پنجم. واپسین سخن

با این نگرش که صلح‌طلبی نه یک شعار یا صرفاً آموزه‌ای سیاسی یا متجلی در بیانیه‌ای اخلاقی بلکه یک منش است یک منش زیستن و اندیشیدن است، باید پذیرفت که فیلسوف یا روشنفکر صلح کسی است که در مجموعۀ آثار، روش اندیشه، نوع زبان، واکنش‌های اخلاقی، رفتار شخصی، و نقش اجتماعی‌اش، گرایش به کاهش خشونت، برقراری عدالت، امکان گفت‌وگو، و کرامت انسان را نشان دهد.


تشخیص اینکه چه کسی فیلسوف یا روشنفکر صلح است، امری صرفاً گزاره‌ای نیست، یعنی تنها در سطح گفتار، اندیشه یا بیان نظری باقی نمی‌ماند، بلکه به حوزهٔ عمل، زیست روزمره، یا مسئولیت‌های اجتماعی و اخلاقی، رفتار سیاسی، زندگی شخصی، و مواضع عمومی‌ و ارتباط‌های فردی و اجتماعی کشیده می‌شود و بحث از آن به امری تأملی، پدیدارشناسانه، و مبتنی بر مشاهدۀ سیر حیات فکری و زیستی افراد تبدیل می‌گردد. آشکار است که این داوری هرگز مطلق نیست، ولی می‌تواند بر پایۀ نشانه‌هائی روش‌مند، معنادار و انسانی امکان‌پذیر باشد.

#احمد_فردید
#فرهنگ_صلح
#صلح‌گرایی_راستین
#روژان_حسام_قاضی
#احسان_شریعتی
#محمد_نژاد_ایران
#موسی_اکرمی
کپی موسی اکرمی از "گرنیکا"ی پیکاسو و تأملاتی پیرامون چند مفهوم و تعبیر

◀️به ياد قربانيان جنايات جنگي و احترام به صلح‌دوستان راستین در سراسر جهان

◀️روزنامه‌ی ایران، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ُ ص. ۱۷


*⃣پیکاسوی نابغه‌ی
نقاشی دارای حساسیت‌های ویژه
نسبت به مسائل سیاسی جهان و کشورش،
دست‌کم در مقاطع خاصی از زندگی
حرفه‌ای خود، بود.

او در این اثر سیاست، تاریخ، جنگ، اسطوره، دین، خلاقیت هنری و سبک ویژه‌ی خود را به کار می.گیرد تا سیاسی‌ترین و متعهدترین نقاشی سده‌ی بیستم را بیافریند.

*⃣نقاشی‌پژوهان و مفسران و منتقدان نقاشی درباره‌ی این اثر در زمینه ‌های زیر سخن‌ها گفته‌اند:
۱. تاریخچه و سرگذشت خلق اثر، توجه به حدود ۴۷ طرح اولیه برای ترکیب نهایی و بررسی هریک از آن طرح‌ها و نقش و
اهمیت هر یک
۲. چگونگی خلق گرنیکا بر متن زندگی خصوصی-خانوادگی پیکاسو با طوفان‌های سهمگین این زندگی و تأثیر آن‌ها بر چگونگی
عناصر سازنده‌ی تابلو
۳. سبک ویژه‌ی گزارشی تابلو با توجه به چگونگی
۱۴-۴

*⃣علاقه‌مندان به مطالعه‌ی یادداشت من پیرامون تابلو و تغییرات من در کپی تابلو دعوت می‌شوند.
#پیکاسو
#گرنیکا
#قربانیان_جنگ
#نه_به_جنگ
#صلح
#موسی_اکرمی
1👍1
2025/10/25 04:38:32
Back to Top
HTML Embed Code: