متفاوتبودن جالبه، ضرورتاً باعث برتری یا کسرِشأن کسی نسبت به کس دیگه نمیشه. تفاوت زیاد اما، میتونه باعث هشیاری طبیعی بشه. و البته اگه تفاوتها فاحش باشن... اونوقت واقعیت دیگه محو میشه.
____
چشمانداز دریایی یک نمایشنامهی فوقالعاده زیبا و یکی از بهترینهای آلبی است. با اینحال، موضوع اصلی این اثر، در کمال خوشبینیاش نسبت به آینده، «مرگ» است؛ مرگ و نیاز به شناخت و پذیرش آن بهعنوان بخشی از فرایند زندگی. این نمایشنامه قابی از روزمرگی چارلی و نانسی را به تصویر میکشد که سخت کار کردهاند، خانوادهای تشکیل دادهاند، فرزندان خود را بزرگ کردهاند و حتی تولد نوههای خود را تجربه کردهاند. آنها به خوبی میدانند که زندگی برایشان تقریباً به پایان رسیده است، اما در مورد چگونگی گذراندن سالهای باقیمانده از زندگی خود اختلافنظر دارند. چارلی به سادگی احساس میکند که آنها تا آن زمان به جای زندگی فقط «کمی استراحت» کردهاند. او دیگر علاقهای به انجام کارهای جدید ندارد، به جای آن چیزهای آشنا و معمولی را ترجیح میدهد، و از اینکه زمان باقیماندهاش را بیدغدغه و بیصدا بگذراند کاملاً راضی است. در مقابل نانسی، همسر او، متهمش میکند که یک «تنهلش» است، زیرا معتقد است که آنها نه استراحت، بلکه «کمی زندگی» به دست آوردهاند و هنوز برای ماجراجوییهای جدید و کسب دستاوردهای بیشتر از زندگی دیر نیست. او میخواهد سواحل جدید و مکانهای جدید را کاوش کند، تا وقت خود را در جستوجوی تجربههای تازه بگذراند. تضاد بین ماهیت آرمانهای این دو شخصیت پیچیدهتر از تقابل یوغ صرفِ کنارهگیری منفعلانه از زندگی با عصیانِ فعال و ماجراجویانه است؛ زیرا هر دو شخصیت افراد دوستداشتنی و مثبتی هستند. با پیشروی بیشتر در نمایشنامه و افزایش تنش کمیک بین چهار شخصیت، آلبی گویی مخاطب را به قضاوت وا میدارد.
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید:
| چشمانداز دریایی | ادوارد آلبی | مهدی چاوشور | تئاتر آنسو؛ نمایشنامهی خارجی |
____
چشمانداز دریایی یک نمایشنامهی فوقالعاده زیبا و یکی از بهترینهای آلبی است. با اینحال، موضوع اصلی این اثر، در کمال خوشبینیاش نسبت به آینده، «مرگ» است؛ مرگ و نیاز به شناخت و پذیرش آن بهعنوان بخشی از فرایند زندگی. این نمایشنامه قابی از روزمرگی چارلی و نانسی را به تصویر میکشد که سخت کار کردهاند، خانوادهای تشکیل دادهاند، فرزندان خود را بزرگ کردهاند و حتی تولد نوههای خود را تجربه کردهاند. آنها به خوبی میدانند که زندگی برایشان تقریباً به پایان رسیده است، اما در مورد چگونگی گذراندن سالهای باقیمانده از زندگی خود اختلافنظر دارند. چارلی به سادگی احساس میکند که آنها تا آن زمان به جای زندگی فقط «کمی استراحت» کردهاند. او دیگر علاقهای به انجام کارهای جدید ندارد، به جای آن چیزهای آشنا و معمولی را ترجیح میدهد، و از اینکه زمان باقیماندهاش را بیدغدغه و بیصدا بگذراند کاملاً راضی است. در مقابل نانسی، همسر او، متهمش میکند که یک «تنهلش» است، زیرا معتقد است که آنها نه استراحت، بلکه «کمی زندگی» به دست آوردهاند و هنوز برای ماجراجوییهای جدید و کسب دستاوردهای بیشتر از زندگی دیر نیست. او میخواهد سواحل جدید و مکانهای جدید را کاوش کند، تا وقت خود را در جستوجوی تجربههای تازه بگذراند. تضاد بین ماهیت آرمانهای این دو شخصیت پیچیدهتر از تقابل یوغ صرفِ کنارهگیری منفعلانه از زندگی با عصیانِ فعال و ماجراجویانه است؛ زیرا هر دو شخصیت افراد دوستداشتنی و مثبتی هستند. با پیشروی بیشتر در نمایشنامه و افزایش تنش کمیک بین چهار شخصیت، آلبی گویی مخاطب را به قضاوت وا میدارد.
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید:
| چشمانداز دریایی | ادوارد آلبی | مهدی چاوشور | تئاتر آنسو؛ نمایشنامهی خارجی |
ترجمهی فارسی "شهر و دیوارهای نامطمئنش"جدیدترین رمان هاروکی موراکامی پیش از ترجمهی انگلیسی، منتشر شد
به گزارش روابطعمومی نشر نیماژ، کتاب "شهر و دیوارهای نامطمئنش" که توسط امیر دیانتی مستقیم از ژاپنی به فارسی برگردانده شده است، جدیدترین رمان هاروکی موراکامی؛ نویسندهی شناختهشدهی ژاپنیست که هنوز ترجمهی انگلیسی این کتاب منتشر نشده است.
کتاب ۵۵۰ صفحهای "شهر و دیوارهای نامطمئنش" با جلد سخت، کاغذ سبک (بالکی) و با قیمت پشت جلد ۵۴۰ هزار تومان به بازار نشر عرضه شده است.
| شهر و دیوارهای نامطمئنش | هاروکی موراکامی | برگردان از متن ژاپنی: امیر دیانتی | ویراستار: مینا صفار |
به گزارش روابطعمومی نشر نیماژ، کتاب "شهر و دیوارهای نامطمئنش" که توسط امیر دیانتی مستقیم از ژاپنی به فارسی برگردانده شده است، جدیدترین رمان هاروکی موراکامی؛ نویسندهی شناختهشدهی ژاپنیست که هنوز ترجمهی انگلیسی این کتاب منتشر نشده است.
کتاب ۵۵۰ صفحهای "شهر و دیوارهای نامطمئنش" با جلد سخت، کاغذ سبک (بالکی) و با قیمت پشت جلد ۵۴۰ هزار تومان به بازار نشر عرضه شده است.
| شهر و دیوارهای نامطمئنش | هاروکی موراکامی | برگردان از متن ژاپنی: امیر دیانتی | ویراستار: مینا صفار |
ترجمهی فارسی جدیدترین رمان هاروکی موراکامی طی گذشت سه روز از زمان انتشار به چاپ سوم رسید
چاپ سوم رمان "شهر و دیوارهای نامطمئنش" سهشنبه ۱۵ آبانماه در کتابفروشیهای سراسر کشور توزیع میشود.
بهگزارش روابطعمومی نشر نیماژ، چاپ دوم ترجمهی فارسی جدیدترین رمان هاروکی موراکامی که مستقیم از زبان ژاپنی برگردانده شده است و پیش از ترجمهی انگلیسی این اثر بهدست فارسیزبانان رسیده، تمام شد و از سهشنبه ۱۵ آبانماه چاپ سوم این رمان در کتابفروشیها توزیع میشود.
بر اساس این گزارش چاپ سوم آخرین چاپی از این کتاب خواهد بود که با جلد سخت عرضه میشود و از چاپ چهارم به بعد این کتاب با جلد شومیز بهدست خوانندگان و علاقهمندان موراکامی میرسد.
| شهر و دیوارهای نامطمئنش | هاروکی موراکامی | برگردان از متن ژاپنی: امیر دیانتی | ویراستار: مینا صفار | چاپ سوم | نشر نیماژ |
چاپ سوم رمان "شهر و دیوارهای نامطمئنش" سهشنبه ۱۵ آبانماه در کتابفروشیهای سراسر کشور توزیع میشود.
بهگزارش روابطعمومی نشر نیماژ، چاپ دوم ترجمهی فارسی جدیدترین رمان هاروکی موراکامی که مستقیم از زبان ژاپنی برگردانده شده است و پیش از ترجمهی انگلیسی این اثر بهدست فارسیزبانان رسیده، تمام شد و از سهشنبه ۱۵ آبانماه چاپ سوم این رمان در کتابفروشیها توزیع میشود.
بر اساس این گزارش چاپ سوم آخرین چاپی از این کتاب خواهد بود که با جلد سخت عرضه میشود و از چاپ چهارم به بعد این کتاب با جلد شومیز بهدست خوانندگان و علاقهمندان موراکامی میرسد.
| شهر و دیوارهای نامطمئنش | هاروکی موراکامی | برگردان از متن ژاپنی: امیر دیانتی | ویراستار: مینا صفار | چاپ سوم | نشر نیماژ |
زن خیابان چهارباغ. اسم داستان همین است. قبلاً هم همین بود. میتوانست کاروانسرای جهان هم باشد یا خیلی سانتیمانتالتر زن چشمخرمایی. البته زن چشمهایش خرمایی نبود. چیزی مابین قهوهای بود و سیاه. شاید هم اینجور به نظرم میآمد. داستان را خیلیوقت پیش نوشته بودم. هفدههجدهسالی پیشتر. بعدها هرچی گشتم دنبالش جز چند صفحهای چیزی ازش پیدا نکردم. شاید توی اثاثکشی و جابهجاییها، جایی گموگور شده بود. چند باری هم آمدم بنویسمش پا نمیداد. دوسهصفحهای مینوشتم و بعد از جای دیگری سر در میآوردم. روایت الان هرچند با نوشتهی آن موقع زیاد فرقی نمیکند، بااینحال وقتی قرار است خاطرهای داستانی شود چیزهایی کموزیاد یا عوض میشوند و جزئیاتی بهش اضافه میشود. تنها خوبیاش شاید این باشد که زن هنوز همانجور مانده. مثل همین حالا که دارم میبینمش. لابهلای جمعیت توی خیابان چهارباغ. با همان چادر گلدار و دمپاییهای آبی لاستیکیاش...
نیماژ منتشر کرد:
| پشت برج | غلامرضا رضایی | مجموعهداستان | کتاب بوف | نشر نیماژ |
نیماژ منتشر کرد:
| پشت برج | غلامرضا رضایی | مجموعهداستان | کتاب بوف | نشر نیماژ |
در این رمان کوتاه، چند سوسک خود را به ساختمان شمارهی ده میرسانند و در قالب وزرای کابینه، کنترل دولت انگلستان را در دست میگیرند. اتحادی منسجم بینشان هست و به هر قیمتی در پی رسیدن به اهدافشان حرکت میکنند.
جیم سامز، نخستوزیر و رهبر کابینهی سوسکهاست و با ارادهای استوار میخواهد دنیا را به سمتوسویی بکشد که در جهت افکار خود و اعضای کابینهاش باشد. در این داستان، حزب ریورسالیستها در برابر کلاکوایزرها قرار میگیرد. ریورسالیستها معتقدند که جریان انتقال پول باید معکوس شود و کلاکوایزرها اعتقاد دارند که نقل و انتقالات پول باید به شکل مرسوم انجام بگیرد. جیم سامز درصدد است ریورسالیسم را در بریتانیا و سپس در دنیا بهاجرا دربیاورد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند...
چاپ دوم منتشر شد:
| سوسک | ایان مکیوان | اشکان دانشمند | مینیماژ؛ کتابهای جیبی نشر نیماژ |
جیم سامز، نخستوزیر و رهبر کابینهی سوسکهاست و با ارادهای استوار میخواهد دنیا را به سمتوسویی بکشد که در جهت افکار خود و اعضای کابینهاش باشد. در این داستان، حزب ریورسالیستها در برابر کلاکوایزرها قرار میگیرد. ریورسالیستها معتقدند که جریان انتقال پول باید معکوس شود و کلاکوایزرها اعتقاد دارند که نقل و انتقالات پول باید به شکل مرسوم انجام بگیرد. جیم سامز درصدد است ریورسالیسم را در بریتانیا و سپس در دنیا بهاجرا دربیاورد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند...
چاپ دوم منتشر شد:
| سوسک | ایان مکیوان | اشکان دانشمند | مینیماژ؛ کتابهای جیبی نشر نیماژ |
میدونی چرا غیرممکنه بتونی آرنجهات رو لیس بزنی؟ آرنجها راز جاودانگی رو توی خودشون دارن، یعنی اگه بتونی لیسشون بزنی، این شانس وجود داره که بشه تا ابد زندگی کرد. اما اگه همه اینکار رو میکردن، اگه همه واقعاً میتونستن آرنجشون رو لیس بزنن، آشوب میشد. چون نمیشه همینطور هی زندگی کنی و زندگی کنی و زندگی کنی.
(از متن نمایشنامه اگر نوشتهی نیک پین)
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید
| اگر و ۱۰۰ درصد | نیک پین، مارکس لُید | وحید رهبانی | تئاتر آنسو | نشر نیماژ |
(از متن نمایشنامه اگر نوشتهی نیک پین)
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید
| اگر و ۱۰۰ درصد | نیک پین، مارکس لُید | وحید رهبانی | تئاتر آنسو | نشر نیماژ |
از منظر اجرا و پدیدارشناسی، جهان نهتنها اساساً امری اسرار آمیز است بلکه جایگاه تمام آن چیزی است که میتوانیم بشناسیم. آنها شیوههای اندیشیدن و تعامل بدنمند با جهان هستند، شیوههایی که بهجای شناسایی، ابهام را فرا میخوانند، شیوههایی که مخاطرات ادراک جهان را در مواجههی آنی و بینتیجهی ما با دیگران معین میکنند. ازاینرو اجرا و پدیدارشناسی با تجربه، دریافت و معناسازی بهمثابهی فرایندهایی بدنمند، موقعیتمدار و رابطهای درگیر است. این مؤلفهها همراه با تحولات اشارهشده در تاریخ اندیشه بهمانند پایان ابرروایتها (لیوتار )، چرخش اجرائیت و تجربی، و همینطور ظهور اشکال بدیع و تجربی در حوزهی تئاتر نظیر؛ رقص و دیگر اشکال اجرایی اهمیت فزایندهای مییابند.
نیماژ منتشر کرد:
| اجرا و پدیدارشناسی | مایک بلکر ، جان فولی شرمن و ایرینی ندلکوپولو | غلامرضا خلعتبری | نظریه و تئاتر |
نیماژ منتشر کرد:
| اجرا و پدیدارشناسی | مایک بلکر ، جان فولی شرمن و ایرینی ندلکوپولو | غلامرضا خلعتبری | نظریه و تئاتر |
نوشیدن آب از نزدیکی سرچشمه
به مناسبت انتشار رمان «شهر و دیوارهای نامطمئنش» از هاروکی موراکامی با ترجمه آقای امیر دیانتی
سید آیت حسینی / عضو هیئت علمی گروه زبانها و ادبیات آسیای شرقی دانشگاه تهران
«شهر و دیوارهای نامطمئنش» با ترجمه آقای امیر دیانتی (نشر نیماژ) نخستین رمان هاروکی موراکامی است که مستقیماً از زبان ژاپنی به فارسی ترجمه میشود. پیش از این، یک مجموعه داستان کوتاه با عنوان «داستانهای عجیب توکیو» با ترجمۀ قدرتالله ذاکری و کتاب «داستاننویسی به مثابه شغل» که جستاری است دربارۀ نویسنده شدن با ترجمه نگارندۀ این سطور (نشر پرنده) از زبان ژاپنی به فارسی برگردانده شدهاند.
باقی آثار موراکامی در بازار کتاب ایران همگی از زبان واسطه، یعنی از روی ترجمه انگلیسی این آثار به فارسی برگردانده شدهاند. ترجمه از زبان واسطه قدمتی به اندازه خود ترجمه دارد. بسیاری از آثار ادبی در سراسر جهان به جای این که بهصورت مستقیم از زبان اصلی ترجمه شوند، از روی ترجمه این آثار به زبانهای دیگر برگردانده میشوند. این امر گاه به دلیل نبود مترجم زبان اصلی صورت میگیرد و گاه ناشران مترجمهای شناختهشدهای را که آثار ادبی جهان را از زبان واسطه برمیگردانند به مترجمهای گمنامی که این آثار را مستقیم از زبان اصلی ترجمه میکنند ترجیح میدهند. در ایران نیز این نوع از ترجمه از گذشته تا به امروز رواج بسیاری داشته است. ما به یک معنا مدیون ترجمههای باواسطه هستیم، زیرا اگر این ترجمهها نبودند، با بسیاری از آثار ادبی دنیا یا آشنا نمیشدیم یا بسیار دیرتر با آنها آشنا میشدیم.
پس از آغاز قرن بیست و یکم ترجمه از زبان واسطه بهعنوان موضوعی برای پژوهش در مطالعات ترجمه مورد توجه قرار گرفته است و در همین مدت، بسیاری از ابعاد و ویژگیهای آن آشکار شده است. از آنجا که در ترجمه از زبان واسطه، عمل ترجمه دو بار انجام میشود، شاید اینگونه تصور شود که احتمالاً تعداد خطاهای ترجمه (حذفها، اضافهها و انحرافها) در این ترجمهها حدود دو برابر آثار ترجمه شده از زبان اصلی است. اما مطالعات نشان داده است که معمولاً تعداد این خطاها در ترجمه از زبان واسطه بسیار بیشتر از این مقدار است. همچنین ممکن است تصور شود که اگر هر دو مترجم اول و دوم ترجمه باواسطه به کار خود مسلط باشند، نتیجه نهایی بینقص خواهد شد. درحالی که استفاده از متن زبان واسطه به خودی خود میتواند بسیاری از تقابلهایی را که در دو زبان مبدأ و مقصد وجود دارد، اما زبان واسطه فاقد آن است خنثی سازد و از بین ببرد. درنتیجه، هم انحراف زیادی در محتوای متن به وجود میآید و هم فضای فرهنگی زبان واسطه به متن مقصد تحمیل میشود.
امروز با گسترش آموزش زبانهای خارجی در دنیا اهمیت ترجمه بیواسطه بیش از پیش روشن شده است و نقش ترجمه از زبان واسطه در بازار کتابهای ادبی در حال کمرنگ شدن است. با آگاهتر شدن جامعه کتابخوان، بسیاری از مخاطبان جدی ادبیات ملل آثار ترجمه شده از زبان اصلی را به ترجمههای باواسطه ترجیح میدهند. در ایران نیز در سالهای اخیر شاهد این هستیم که برخی از آثار ادبیات کشورهای مختلف بهصورت مستقیم از زبان اصلی به فارسی ترجمه میشوند و این ترجمهها کمکم جای خود را در بازار کتاب باز میکنند.
در این میان، ترجمۀ تازهترین رمان یکی از شناختهشدهترین داستاننویسان ژاپنی از زبان اصلی توسط نشر نیماژ، آن هم پیش از انتشار ترجمه انگلیسی این اثر، اتفاق مثبت و مهمی است که گامی بزرگ در آگاهیبخشی به مخاطب ادبیات خارجی در ایران برخواهد داشت و به خوانندگان فارسیزبان لذت نوشیدن آب از جایی نزدیکتر به سرچشمه را خواهد چشاند.
(بهنقل از روزنامه نوآوران، ۲۱ آبان ۱۴۰۳)
@NoavaranOnline
به مناسبت انتشار رمان «شهر و دیوارهای نامطمئنش» از هاروکی موراکامی با ترجمه آقای امیر دیانتی
سید آیت حسینی / عضو هیئت علمی گروه زبانها و ادبیات آسیای شرقی دانشگاه تهران
«شهر و دیوارهای نامطمئنش» با ترجمه آقای امیر دیانتی (نشر نیماژ) نخستین رمان هاروکی موراکامی است که مستقیماً از زبان ژاپنی به فارسی ترجمه میشود. پیش از این، یک مجموعه داستان کوتاه با عنوان «داستانهای عجیب توکیو» با ترجمۀ قدرتالله ذاکری و کتاب «داستاننویسی به مثابه شغل» که جستاری است دربارۀ نویسنده شدن با ترجمه نگارندۀ این سطور (نشر پرنده) از زبان ژاپنی به فارسی برگردانده شدهاند.
باقی آثار موراکامی در بازار کتاب ایران همگی از زبان واسطه، یعنی از روی ترجمه انگلیسی این آثار به فارسی برگردانده شدهاند. ترجمه از زبان واسطه قدمتی به اندازه خود ترجمه دارد. بسیاری از آثار ادبی در سراسر جهان به جای این که بهصورت مستقیم از زبان اصلی ترجمه شوند، از روی ترجمه این آثار به زبانهای دیگر برگردانده میشوند. این امر گاه به دلیل نبود مترجم زبان اصلی صورت میگیرد و گاه ناشران مترجمهای شناختهشدهای را که آثار ادبی جهان را از زبان واسطه برمیگردانند به مترجمهای گمنامی که این آثار را مستقیم از زبان اصلی ترجمه میکنند ترجیح میدهند. در ایران نیز این نوع از ترجمه از گذشته تا به امروز رواج بسیاری داشته است. ما به یک معنا مدیون ترجمههای باواسطه هستیم، زیرا اگر این ترجمهها نبودند، با بسیاری از آثار ادبی دنیا یا آشنا نمیشدیم یا بسیار دیرتر با آنها آشنا میشدیم.
پس از آغاز قرن بیست و یکم ترجمه از زبان واسطه بهعنوان موضوعی برای پژوهش در مطالعات ترجمه مورد توجه قرار گرفته است و در همین مدت، بسیاری از ابعاد و ویژگیهای آن آشکار شده است. از آنجا که در ترجمه از زبان واسطه، عمل ترجمه دو بار انجام میشود، شاید اینگونه تصور شود که احتمالاً تعداد خطاهای ترجمه (حذفها، اضافهها و انحرافها) در این ترجمهها حدود دو برابر آثار ترجمه شده از زبان اصلی است. اما مطالعات نشان داده است که معمولاً تعداد این خطاها در ترجمه از زبان واسطه بسیار بیشتر از این مقدار است. همچنین ممکن است تصور شود که اگر هر دو مترجم اول و دوم ترجمه باواسطه به کار خود مسلط باشند، نتیجه نهایی بینقص خواهد شد. درحالی که استفاده از متن زبان واسطه به خودی خود میتواند بسیاری از تقابلهایی را که در دو زبان مبدأ و مقصد وجود دارد، اما زبان واسطه فاقد آن است خنثی سازد و از بین ببرد. درنتیجه، هم انحراف زیادی در محتوای متن به وجود میآید و هم فضای فرهنگی زبان واسطه به متن مقصد تحمیل میشود.
امروز با گسترش آموزش زبانهای خارجی در دنیا اهمیت ترجمه بیواسطه بیش از پیش روشن شده است و نقش ترجمه از زبان واسطه در بازار کتابهای ادبی در حال کمرنگ شدن است. با آگاهتر شدن جامعه کتابخوان، بسیاری از مخاطبان جدی ادبیات ملل آثار ترجمه شده از زبان اصلی را به ترجمههای باواسطه ترجیح میدهند. در ایران نیز در سالهای اخیر شاهد این هستیم که برخی از آثار ادبیات کشورهای مختلف بهصورت مستقیم از زبان اصلی به فارسی ترجمه میشوند و این ترجمهها کمکم جای خود را در بازار کتاب باز میکنند.
در این میان، ترجمۀ تازهترین رمان یکی از شناختهشدهترین داستاننویسان ژاپنی از زبان اصلی توسط نشر نیماژ، آن هم پیش از انتشار ترجمه انگلیسی این اثر، اتفاق مثبت و مهمی است که گامی بزرگ در آگاهیبخشی به مخاطب ادبیات خارجی در ایران برخواهد داشت و به خوانندگان فارسیزبان لذت نوشیدن آب از جایی نزدیکتر به سرچشمه را خواهد چشاند.
(بهنقل از روزنامه نوآوران، ۲۱ آبان ۱۴۰۳)
@NoavaranOnline
هرگاه حقیقت را نمیدیدیم، آن را محکوم میکردیم.
____
طرح پديدهی همزمانی یونگ بهعنوان همآيندی معنادار از سال 1925 تا 1939 طول کشيد و او در اين مدت سمینارهایی را با عنوان انجمن روانشناسی برگزار کرد. در اين دوره بود که نظريهی همزمانی يونگ بخشی از روانشناسی تحليلی او شد. او اولين بار کتاباش را با عنوان "در باب همزمانی" در سال 1951 و سپس در سال 1952 با نام "همزمانی؛ يک اصل ارتباطی غيرعلّی" منتشر کرد. يونگ با ارائهی اين مفهوم سعی کرد فرايند کهنالگويی بشر را نشان دهد که از ساختاری پيشينی يا تصور اوليهای که عميقاً در ناخودآگاه بشر ريشه دوانده شکل گرفت...
چاپ سوم منتشر شد:
| همزمانی | یک اصلِ ارتباطی غیرِ علّی | کارل گوستاو یونگ | اکبر امیری | استخوانهای روح | نشر نیماژ |
____
طرح پديدهی همزمانی یونگ بهعنوان همآيندی معنادار از سال 1925 تا 1939 طول کشيد و او در اين مدت سمینارهایی را با عنوان انجمن روانشناسی برگزار کرد. در اين دوره بود که نظريهی همزمانی يونگ بخشی از روانشناسی تحليلی او شد. او اولين بار کتاباش را با عنوان "در باب همزمانی" در سال 1951 و سپس در سال 1952 با نام "همزمانی؛ يک اصل ارتباطی غيرعلّی" منتشر کرد. يونگ با ارائهی اين مفهوم سعی کرد فرايند کهنالگويی بشر را نشان دهد که از ساختاری پيشينی يا تصور اوليهای که عميقاً در ناخودآگاه بشر ريشه دوانده شکل گرفت...
چاپ سوم منتشر شد:
| همزمانی | یک اصلِ ارتباطی غیرِ علّی | کارل گوستاو یونگ | اکبر امیری | استخوانهای روح | نشر نیماژ |
اگر شادتر یا ثروتمندتر یا سالمتر از دیگران هستید، این میتواند ارتباطِ زیادی با محل حضور شما در شبکه داشته باشد. حتی اگر نتوانید موقعیت مکانی خود را تشخیص دهید، ممکن است ارتباط زیادی با ساختار کلی شبکه داشته باشید، حتی اگر هرگز نتوانید بر آن ساختار تسلط یابید. البته در برخی موارد نیز، این فرایند به خودِ شبکه بازمیگردد.
فردی که دوستان زیادی دارد ممکن است ثروتمند شود و سپس دوستان بیشتری جذب کند. اینکه این فرایندِ پویای ثروتمند ثروتمندتر میشود، به این معنا است که شبکههای اجتماعی میتوانند بهطور چشمگیری دو نوع مختلف نابرابری را در جامعه تقویت کنند: «نابرابری موقعیتی» (برخی ازلحاظِ اجتماعی-اقتصادی وضعیت بهتری دارند) و «نابرابری جایگاهی» (برخی ازنظرِ موقعیت مکانی در شبکه، وضعیت بهتری دارند).
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید:
| درهمتنیدگی | نیروی شگفتانگیز اتصال انسانها به یکدیگر؛ پیوستگیای که زندگی ما را میسازد | نیکولاس. ا. کریستاکیس، جیمز. ه. فاولر | دکتر سامان اللهیاری تفرشی | استخوانهای روح |
فردی که دوستان زیادی دارد ممکن است ثروتمند شود و سپس دوستان بیشتری جذب کند. اینکه این فرایندِ پویای ثروتمند ثروتمندتر میشود، به این معنا است که شبکههای اجتماعی میتوانند بهطور چشمگیری دو نوع مختلف نابرابری را در جامعه تقویت کنند: «نابرابری موقعیتی» (برخی ازلحاظِ اجتماعی-اقتصادی وضعیت بهتری دارند) و «نابرابری جایگاهی» (برخی ازنظرِ موقعیت مکانی در شبکه، وضعیت بهتری دارند).
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید:
| درهمتنیدگی | نیروی شگفتانگیز اتصال انسانها به یکدیگر؛ پیوستگیای که زندگی ما را میسازد | نیکولاس. ا. کریستاکیس، جیمز. ه. فاولر | دکتر سامان اللهیاری تفرشی | استخوانهای روح |
طی دههها و حتی قرنها، نگرانیهای جدی بشر به بحث دربارهی مسئولیتِ فردی در مقابل مسئولیت جمعی تقلیل یافته است. بهطورکلی دانشمندان، فیلسوفان و دیگر افرادی که جامعه را مطالعه میکنند، به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که فکر میکنند افراد اختیار سرنوشت خود را دارند و کسانی که معتقدند نیروهای اجتماعی مسئول اتفاقاتی هستند که برای ما میافتند.
بااینحال ما فکر میکنیم عامل سومی هم در این بحث نادیده گرفته شده. باتوجهبه پژوهشها و تجارب متنوع خود در زندگی -از دیدار با همسرمان گرفته تا ملاقات با یکدیگر و... معتقدیم پیوستگیهای ما با افرادِ دیگر، بیشترین اهمیت را دارد و از طریق پیونددادن مطالعهی افراد به مطالعهی گروهها، علم شبکههای اجتماعی میتواند موارد بسیاری را درموردِ تجارب انسانی توضیح دهد. این کتاب بر پیوند ما با دیگران و تأثیر آنها بر احساسات، جنسیت، سلامتی، سیاست، پول، تکامل و فناوری تمرکز دارد و مهمتر از همه، بر اینکه چه عاملی ما را منحصربهفرد میکند.
از کتابفروشیها بخواهید:
| درهمتنیدگی | نیکولاس. ا. کریستاکیس، جیمز. ه. فاولر | دکتر سامان اللهیاری تفرشی |
بااینحال ما فکر میکنیم عامل سومی هم در این بحث نادیده گرفته شده. باتوجهبه پژوهشها و تجارب متنوع خود در زندگی -از دیدار با همسرمان گرفته تا ملاقات با یکدیگر و... معتقدیم پیوستگیهای ما با افرادِ دیگر، بیشترین اهمیت را دارد و از طریق پیونددادن مطالعهی افراد به مطالعهی گروهها، علم شبکههای اجتماعی میتواند موارد بسیاری را درموردِ تجارب انسانی توضیح دهد. این کتاب بر پیوند ما با دیگران و تأثیر آنها بر احساسات، جنسیت، سلامتی، سیاست، پول، تکامل و فناوری تمرکز دارد و مهمتر از همه، بر اینکه چه عاملی ما را منحصربهفرد میکند.
از کتابفروشیها بخواهید:
| درهمتنیدگی | نیکولاس. ا. کریستاکیس، جیمز. ه. فاولر | دکتر سامان اللهیاری تفرشی |
🔴 در سال 1962 اتفاق عجیبی در تانزانیا رخ داد. در یک مدرسهی شبانهروزیِ دخترانه در نزدیکی دریاچهی ویکتوریا در منطقهی بوکوبا، خندهی همهگیری رخ داد. موضوع فقط چند دخترمدرسهای نبودند که شوخی کرده باشند. میل مقاومتناپذیری برای خندیدن شروع شد و از فردی به فرد دیگر سرایت کرد تا اینکه بیش از هزار نفر تحتِتأثیر قرار گرفتند.
🔴 این گرفتاری شروعی ناگهانی داشت و خندههای اولین افراد مبتلا، بین چند دقیقه تا چند ساعت طول کشید و بهدنبال آن، تا یک مدت رفتار طبیعی بود و سپس بهطور معمول، طی دورهای شانزدهروزه ادامه مییافت و چند بار عود میکرد. تنها نشانهای که باید بهعنوان سرنخی از ماهیت واقعی این بیماریِ همهگیر تلقی میشد، این بود که قربانیان اغلب علیرغم خندههایشان از احساس بیقراری و ترس میگفتند.
🔴 پزشکانی که برای اولینبار شیوع این بیماری را بررسی و گزارش کردند، یعنی دکتر رانکین، یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه ماکرر و دکتر فیلیپ، افسر پزشکی منطقهی بوکوبا، بسیار دقیق بودند. آنها دریافتند که هر بیمارِ جدید، اخیراً با فرد دیگری که از این بیماری رنج میبرده در تماس بوده است. آنها در مشاهدات خود به این نکته رسیدند که دورهی کمون بین تماس و شروع علائم، از چند ساعت تا چند روز متغیر است. خوشبختانه همانطور که آنها گفتند: «هیچ موردِ مرگباری گزارش نشده است.» افرادِ آسیبدیده بهطور کامل بهبود یافتند.
🔴 این رفتار واگیردار در 30 ژانویه 1962، یعنی زمانی که سه دختر دوازده تا هجدهساله بیاختیار شروع به خندیدن کردند شروع شد و بهسرعت نیز گسترش یافت. خیلی زود، بیشتر افراد در مدرسه با مسئلهی جدی ریسهرفتن از خنده روبهرو شدند. تا 18 مارس، 95 دانشآموز از 159 دانشآموز تحتِتأثیر قرار گرفتند و مدرسه بهاجبار تعطیل شد و دانشآموزان به روستاها و شهرهای خود رفتند.
🔴 ده روز بعد، خندهی غیرقابلِمهاری در دهکدهی نشامبا، شصت کیلومتر آنطرفتر درگرفت؛ آنجا جایی بود که تعدادی از دانشآموزان رفته بودند. درمجموع 217 نفر تحتِتأثیر قرار گرفتند. دختران دیگری به روستای خود در نزدیکی مدرسهی راهنمایی دخترانهی رامانشِنیه بازگشتند و عارضهی همهگیر در اواسط ژوئن به این مدرسه سرایت کرد. زمانی که 48 دانشآموز از 154 دانشآموز دچار خندههای مهارناپذیر شدند، آن مدرسه نیز مجبور به تعطیلی شد. شیوع دیگری در روستای کانیانگرکا در 18 ژوئن رخ داد؛ باز هم زمانی که یک دختر به خانهی خود رفت. شیوع این عارضه از خانوادهی نزدیک او شروع شد و به دو مدرسهی پسرانهی مجاور سرایت کرد و آن مدارس نیز مجبور به تعطیلی شدند. پس از چند ماه، همهگیری کاهش یافت.
🔴 رانکین و فیلیپ سخت بهدنبال دلایل زیستی این همهگیری بودند و معاینات فیزیکی و مطالعات آزمایشگاهی روی بیماران انجام میدادند، آب نخاع میکشیدند، مواد غذایی را از نظر سُموم بررسی میکردند تا مطمئن شوند سابقهی قبلی از بیماری مسریِ مشابه در منطقه وجود ندارد. روستاییان نمیدانستند با آن چه کنند.
🔴 در بوکوبا، جایی که بهدلیل این بیماری بسیار مورد توجه قرار گرفت، این باور وجود داشت که «جوّ منطقه درنتیجهی انفجار بمب اتم مسموم شده است.» برخی دیگر آن را نوعی «شیوع جنون» یا «اِندوارا یوکوشِکا » توصیف کردند که بهمعنایساده، «بیماری خندیدن» است.
🔴 همانطور که روستاییان و دانشمندانی که این واگیره را بررسی میکردند متوجه شدند، این مرضِ خندیدن نبود و حکایت از گسترش شادمانی و خرسندی نداشت، هرچند که در ظاهر و البته به اشکالِ مختلف، اینگونه بروز میکرد. در عوض این شیوع یک موردِ واگیر از هیجاناتِ مهارناپذیر بود؛ یعنی وضعیتی که از تمایلِ ریشهدار انسان برای نشاندادن سرایت عاطفی استفاده میکند.
🔴 احساسات از هر نوع، شادی یا غیره، میتوانند بین هر دو نفر و حتی گروههای بزرگتر گسترش پیدا کنند، درنتیجه احساسات منشأ جمعی و نه صرفاً فردی دارند. احساس شما به احساس کسانی بستگی دارد که با آنها پیوستگیِ دور یا نزدیک دارید.
| درهمتنیدگی | نیکولاس کریستاکیس، جیمز فاولر | دکتر سامان الهیاری تفرشی | استخوانهای روح | نشر نیماژ |
🔴 این گرفتاری شروعی ناگهانی داشت و خندههای اولین افراد مبتلا، بین چند دقیقه تا چند ساعت طول کشید و بهدنبال آن، تا یک مدت رفتار طبیعی بود و سپس بهطور معمول، طی دورهای شانزدهروزه ادامه مییافت و چند بار عود میکرد. تنها نشانهای که باید بهعنوان سرنخی از ماهیت واقعی این بیماریِ همهگیر تلقی میشد، این بود که قربانیان اغلب علیرغم خندههایشان از احساس بیقراری و ترس میگفتند.
🔴 پزشکانی که برای اولینبار شیوع این بیماری را بررسی و گزارش کردند، یعنی دکتر رانکین، یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه ماکرر و دکتر فیلیپ، افسر پزشکی منطقهی بوکوبا، بسیار دقیق بودند. آنها دریافتند که هر بیمارِ جدید، اخیراً با فرد دیگری که از این بیماری رنج میبرده در تماس بوده است. آنها در مشاهدات خود به این نکته رسیدند که دورهی کمون بین تماس و شروع علائم، از چند ساعت تا چند روز متغیر است. خوشبختانه همانطور که آنها گفتند: «هیچ موردِ مرگباری گزارش نشده است.» افرادِ آسیبدیده بهطور کامل بهبود یافتند.
🔴 این رفتار واگیردار در 30 ژانویه 1962، یعنی زمانی که سه دختر دوازده تا هجدهساله بیاختیار شروع به خندیدن کردند شروع شد و بهسرعت نیز گسترش یافت. خیلی زود، بیشتر افراد در مدرسه با مسئلهی جدی ریسهرفتن از خنده روبهرو شدند. تا 18 مارس، 95 دانشآموز از 159 دانشآموز تحتِتأثیر قرار گرفتند و مدرسه بهاجبار تعطیل شد و دانشآموزان به روستاها و شهرهای خود رفتند.
🔴 ده روز بعد، خندهی غیرقابلِمهاری در دهکدهی نشامبا، شصت کیلومتر آنطرفتر درگرفت؛ آنجا جایی بود که تعدادی از دانشآموزان رفته بودند. درمجموع 217 نفر تحتِتأثیر قرار گرفتند. دختران دیگری به روستای خود در نزدیکی مدرسهی راهنمایی دخترانهی رامانشِنیه بازگشتند و عارضهی همهگیر در اواسط ژوئن به این مدرسه سرایت کرد. زمانی که 48 دانشآموز از 154 دانشآموز دچار خندههای مهارناپذیر شدند، آن مدرسه نیز مجبور به تعطیلی شد. شیوع دیگری در روستای کانیانگرکا در 18 ژوئن رخ داد؛ باز هم زمانی که یک دختر به خانهی خود رفت. شیوع این عارضه از خانوادهی نزدیک او شروع شد و به دو مدرسهی پسرانهی مجاور سرایت کرد و آن مدارس نیز مجبور به تعطیلی شدند. پس از چند ماه، همهگیری کاهش یافت.
🔴 رانکین و فیلیپ سخت بهدنبال دلایل زیستی این همهگیری بودند و معاینات فیزیکی و مطالعات آزمایشگاهی روی بیماران انجام میدادند، آب نخاع میکشیدند، مواد غذایی را از نظر سُموم بررسی میکردند تا مطمئن شوند سابقهی قبلی از بیماری مسریِ مشابه در منطقه وجود ندارد. روستاییان نمیدانستند با آن چه کنند.
🔴 در بوکوبا، جایی که بهدلیل این بیماری بسیار مورد توجه قرار گرفت، این باور وجود داشت که «جوّ منطقه درنتیجهی انفجار بمب اتم مسموم شده است.» برخی دیگر آن را نوعی «شیوع جنون» یا «اِندوارا یوکوشِکا » توصیف کردند که بهمعنایساده، «بیماری خندیدن» است.
🔴 همانطور که روستاییان و دانشمندانی که این واگیره را بررسی میکردند متوجه شدند، این مرضِ خندیدن نبود و حکایت از گسترش شادمانی و خرسندی نداشت، هرچند که در ظاهر و البته به اشکالِ مختلف، اینگونه بروز میکرد. در عوض این شیوع یک موردِ واگیر از هیجاناتِ مهارناپذیر بود؛ یعنی وضعیتی که از تمایلِ ریشهدار انسان برای نشاندادن سرایت عاطفی استفاده میکند.
🔴 احساسات از هر نوع، شادی یا غیره، میتوانند بین هر دو نفر و حتی گروههای بزرگتر گسترش پیدا کنند، درنتیجه احساسات منشأ جمعی و نه صرفاً فردی دارند. احساس شما به احساس کسانی بستگی دارد که با آنها پیوستگیِ دور یا نزدیک دارید.
| درهمتنیدگی | نیکولاس کریستاکیس، جیمز فاولر | دکتر سامان الهیاری تفرشی | استخوانهای روح | نشر نیماژ |
🟦 افراد تقریباً به همان روشی شغل پیدا میکنند که شرکای جنسی خود را مییابند.
🟦 ما با دوستانِ دوستان و افراد متنوعی که بهخوبی نمیشناسیم، «روابط ضعیف» داریم اما این نوع پیوندها میتوانند برای پیوستن ما به افرادی که اصلاً آنها را نمیشناسیم بسیار ارزشمند باشند؛ درنتیجه مجموعهی بیشتری از افراد را برای انتخاب به ما میدهند؛ بنابراین بهترین راه برای جستوجوی شبکهی خود این است که فراتر از پیوستگیهای مستقیمِ خود را ببینید، اما نه آنقدر دور که دیگر چیز مشترکی با مخاطبین خود نداشته باشید. دوستِ یک دوست یا دوستِ دوستِ یک دوست ممکن است درست همان کسی باشد که شما را به همسر آیندهتان معرفی میکند.
🟦 افرادی که روابط ضعیفِ زیادی دارند، در ازای اطلاعات یا دسترسی به آنها، دائماً مورد مشاوره یا ارائهی فرصتها قرار میگیرند؛ بهعبارتدیگر، افرادی که مانند پل بین گروهها عمل میکنند، میتوانند در شبکهی کلی نقش محوری ایفا کنند و شانس بیشتری برای دریافت پاداش مالی و غیره دارند.
🟦 پیامد دیگر این است که ما گاهی از مرزهای طبیعی شبکه عبور میکنیم، آن هم زمانی که به خواست خود بهدنبال اطلاعات و فرصتها هستیم. بااینکه جریان نفوذ در سهمرتبه متوقف میشود، اما به نظر میرسد عموماً برای جستوجوی اطلاعات، دو یا سه مرتبه دورتر را کاوش میکنیم تا مطمئن شویم درحال یادگیری مطلب جدیدی هستیم. ما این کار را در زندگی روزمره، چه در جستوجوی یک شغل یا یک انگاره یا یک معلم پیانوی جدید انجام میدهیم و این منطقه در شبکه، درست فراتر از افق اجتماعی است که تأثیر مهمی بر موقعیتهای اقتصادی ما دارد.
| درهمتنیدگی | نیکولاس کریستاکیس، جیمز فاولر | سامان الهیاری تفرشی| استخوانهای روح| نشر نیماژ |
🟦 ما با دوستانِ دوستان و افراد متنوعی که بهخوبی نمیشناسیم، «روابط ضعیف» داریم اما این نوع پیوندها میتوانند برای پیوستن ما به افرادی که اصلاً آنها را نمیشناسیم بسیار ارزشمند باشند؛ درنتیجه مجموعهی بیشتری از افراد را برای انتخاب به ما میدهند؛ بنابراین بهترین راه برای جستوجوی شبکهی خود این است که فراتر از پیوستگیهای مستقیمِ خود را ببینید، اما نه آنقدر دور که دیگر چیز مشترکی با مخاطبین خود نداشته باشید. دوستِ یک دوست یا دوستِ دوستِ یک دوست ممکن است درست همان کسی باشد که شما را به همسر آیندهتان معرفی میکند.
🟦 افرادی که روابط ضعیفِ زیادی دارند، در ازای اطلاعات یا دسترسی به آنها، دائماً مورد مشاوره یا ارائهی فرصتها قرار میگیرند؛ بهعبارتدیگر، افرادی که مانند پل بین گروهها عمل میکنند، میتوانند در شبکهی کلی نقش محوری ایفا کنند و شانس بیشتری برای دریافت پاداش مالی و غیره دارند.
🟦 پیامد دیگر این است که ما گاهی از مرزهای طبیعی شبکه عبور میکنیم، آن هم زمانی که به خواست خود بهدنبال اطلاعات و فرصتها هستیم. بااینکه جریان نفوذ در سهمرتبه متوقف میشود، اما به نظر میرسد عموماً برای جستوجوی اطلاعات، دو یا سه مرتبه دورتر را کاوش میکنیم تا مطمئن شویم درحال یادگیری مطلب جدیدی هستیم. ما این کار را در زندگی روزمره، چه در جستوجوی یک شغل یا یک انگاره یا یک معلم پیانوی جدید انجام میدهیم و این منطقه در شبکه، درست فراتر از افق اجتماعی است که تأثیر مهمی بر موقعیتهای اقتصادی ما دارد.
| درهمتنیدگی | نیکولاس کریستاکیس، جیمز فاولر | سامان الهیاری تفرشی| استخوانهای روح| نشر نیماژ |
شیء مستقل از اندیشه و بهطور کلی مستقل از انسان موضوع این کتاب و فلسفهی جدید و بهنسبت نوپایی است که گراهام هارمن آن را به انگلیسی Object-Oriented Ontology یا هستیشناسی معطوف به شیء میخواند. بهاختصار OOO.
هارمن همهچیز را شیء میداند. خودش، من، شما، قابلمه در آشپزخانه، ذرات و از جنگ داخلی امریکا تا انقلاب ۵۷ ایران.
هستیشناسی معطوف به شیء (OOO) برای خوانندهی عام نوشته شده، اما با اتمام کتاب دید جامعی به OOO پیدا میکنید.
هستیشناسی معطوف به شیء تئوری همهچیز را نه در علم فیزیک بلکه در فلسفه پیدا میکند و خود را بهعنوان تئوری همهچیز جدید عرضه و با صدای بلند اعلام میکند: بنیان کل فلسفه زیباییشناسی است.
هارمن در فصل سوم کتاب، مواجههی فلسفهی جدید با جامعه و سیاست را نشان میدهد و با رجوع به ماکیاولی، هابز و نیچه به اسقاطِ جریان چپ و راست در سیاست میپردازد.
هارمن که اکنون به تدریس در مؤسسهی معماری کالیفرنیای جنوبی مشغول است در اثر خود به تأثیر OOO بر حوزهی معماری نیز میپردازد...
منتشر شد:
| هستیشناسی معطوف به شئ | گراهام هارمن | نوید حمزوی | نشر نیماژ |
شیء مستقل از اندیشه و بهطور کلی مستقل از انسان موضوع این کتاب و فلسفهی جدید و بهنسبت نوپایی است که گراهام هارمن آن را به انگلیسی Object-Oriented Ontology یا هستیشناسی معطوف به شیء میخواند. بهاختصار OOO.
هارمن همهچیز را شیء میداند. خودش، من، شما، قابلمه در آشپزخانه، ذرات و از جنگ داخلی امریکا تا انقلاب ۵۷ ایران.
هستیشناسی معطوف به شیء (OOO) برای خوانندهی عام نوشته شده، اما با اتمام کتاب دید جامعی به OOO پیدا میکنید.
هستیشناسی معطوف به شیء تئوری همهچیز را نه در علم فیزیک بلکه در فلسفه پیدا میکند و خود را بهعنوان تئوری همهچیز جدید عرضه و با صدای بلند اعلام میکند: بنیان کل فلسفه زیباییشناسی است.
هارمن در فصل سوم کتاب، مواجههی فلسفهی جدید با جامعه و سیاست را نشان میدهد و با رجوع به ماکیاولی، هابز و نیچه به اسقاطِ جریان چپ و راست در سیاست میپردازد.
هارمن که اکنون به تدریس در مؤسسهی معماری کالیفرنیای جنوبی مشغول است در اثر خود به تأثیر OOO بر حوزهی معماری نیز میپردازد...
منتشر شد:
| هستیشناسی معطوف به شئ | گراهام هارمن | نوید حمزوی | نشر نیماژ |
هستیشناسی معطوف به شیء مدعی است، برخلاف فلسفهی قرون وسطی، خدا را در یک کفهی ترازو و جهان را در کفهی دیگر نمیگذارد و برخلاف فلسفهی مدرن (و پستمدرن) جای خدا را با انسان عوض نمیکند. برای نویسندگان این حوزه، همهی هستندهها در یک سطح قرار دارند. فلسفهی معطوف به شیء، بین راه بنبست دانش و الهیات سلبی به واقعیت، زیباییشناسی را پیشنهاد میدهد. رئالیسم نظرورزانه و هستیشناسی معطوف به شیء مکتب فکری جدیدی است که میتواند اندیشهی فارسی را هم نو کند، زیرا ترجمه همواره گشایشی است بهسمت شیء ناآشنا.
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید:
| هستیشناسی معطوف به شیء | گراهام هارمن | نوید حمزوی| استخوانهای روح | نشر نیماژ |
از کتابفروشیهای سراسر کشور بخواهید:
| هستیشناسی معطوف به شیء | گراهام هارمن | نوید حمزوی| استخوانهای روح | نشر نیماژ |
گراهام هارمن، متولد ۹ مارس ۱۹۶۸ استاد ارشد فلسفه در سای-آرک در لس آنجلس است. کار او بر متافیزیک اشیاء منجر به توسعهی هستیشناسی معطوف به شیء شد. او یک چهرهی محوری در جریان واقعگرایی نظرورزانه در فلسفهی معاصر است.
هگل میگفت وقتی سعی میکنیم به «هستی، هستی ناب» بیندیشیم، به هیچ میاندیشیم. مسئلهی هگل آن است که چهچیز اندیشیدنی است یا ما چهچیز را میتوانیم بیندیشیم. در مقابل، مسئلهی رئالیسم نظرورزانه هستی برای ما، یا دسترسی ما به یا نسبت ما با هستی نیست؛ هستی بهخودیخود است. این فاصلهگیری از محوریت انسان اندیشنده چیزی است که رئالیسم نظرورزانه از آن آغاز میکند. انسان بهمثابهی هستی در مجاورت هستندههای نا-انسانی دیگر، بدون جایگاهی ویژه: یا هستیشناسی مسطح و نه سلسلهمراتبی؛ همه به یک اندازه واقعی . با بهزیرکشیدن انسان از جایگاه خداوندی در نسبت با بقیهی هستندهها، فضا برای اشیاء گشوده میشود.
| هستیشناسی معطوف به شیء | گراهام هارمن | نوید حمزوی | استخوانهای روح؛ کتابهای نشر نیماژ در زمینهی علوم انسانی |
گراهام هارمن، متولد ۹ مارس ۱۹۶۸ استاد ارشد فلسفه در سای-آرک در لس آنجلس است. کار او بر متافیزیک اشیاء منجر به توسعهی هستیشناسی معطوف به شیء شد. او یک چهرهی محوری در جریان واقعگرایی نظرورزانه در فلسفهی معاصر است.
هگل میگفت وقتی سعی میکنیم به «هستی، هستی ناب» بیندیشیم، به هیچ میاندیشیم. مسئلهی هگل آن است که چهچیز اندیشیدنی است یا ما چهچیز را میتوانیم بیندیشیم. در مقابل، مسئلهی رئالیسم نظرورزانه هستی برای ما، یا دسترسی ما به یا نسبت ما با هستی نیست؛ هستی بهخودیخود است. این فاصلهگیری از محوریت انسان اندیشنده چیزی است که رئالیسم نظرورزانه از آن آغاز میکند. انسان بهمثابهی هستی در مجاورت هستندههای نا-انسانی دیگر، بدون جایگاهی ویژه: یا هستیشناسی مسطح و نه سلسلهمراتبی؛ همه به یک اندازه واقعی . با بهزیرکشیدن انسان از جایگاه خداوندی در نسبت با بقیهی هستندهها، فضا برای اشیاء گشوده میشود.
| هستیشناسی معطوف به شیء | گراهام هارمن | نوید حمزوی | استخوانهای روح؛ کتابهای نشر نیماژ در زمینهی علوم انسانی |
«پاککردن منظره» بهطور مثال میتواند از خلال یک نقد فمینیستی از منابع اکسپرسیونیستی آبستره دریافت شود و با جایگزینی وسیلهی تجاری هنری معمول (قلممو) با یک چیز محلی (جاروی خانه) بهعنوان چالشی با حیطهی مردسالار اکسپرسیونیسم آبستره دیده شود. در این مکالمه، پاککردن منظره، به غیبت قابلتوجه هنرمندان زن از جنبشهای روایت مردانه و کمبود ارزشگذاری به «کار زنان» اشاره دارد. یا مکالمهی دیگری میتواند نقش کارگر را در کار پوشش دهد و زیبایی را در تکرار روزمره ببیند.
ربکا اشنایدر توانایی هنرمند در جذب فرایند مکالمه را جالب میداند، مانند زمانی که در موسیقی جَز یا بلوز یک سولو اجرا میشود و یک هنرمند میگوید و دیگری جواب میدهد، و اینطور مینویسد:
سولوها در جَز، همدیگر را بیان میکنند، در یکدیگر محو میشوند، به همدیگر واکنش نشان میدهند و یکدیگر را تکرار میکنند و یک کار کامل متداخل اجرا میکنند که در آن کیفیت «سولو»ی هر حرکت، عمیقاً با بازتاب قبلیها و طنین پاسخهای بعدی در هم میآمیزد.
اشنایدر بیشتر توضیح میدهد که عنوان «هنرمند سولو» یا «مؤلف» به کسانی گفته میشود که تقدم یا برتری متن را کنار گذاشتهاند، کسانی که کارشان برخلاف جهت یا «نشدنی» است که به نوعی سبک یا رسانه محدود باشد:
هنرمند، تبدیل به نماینده یا بازیگر میشود، در حالتی که بهنظر مثل نوعی مقاومت میآید در مقابلِ... همان رسانهای که ازطریق آن ظهور میکند و معمولاً ازطریق همان نیز مستند و ثبت میشود. به این طریق، هنر حرکتمحور خود را قابل تغییرِفرم و قابل دوباره بازگوشدن میکند. در اینجا تغییر «ازطریق بازگویی» اساس کار است.
| طراحی پرفورمنس | دوریتا هنا، اولاو هارسل | بهار صیرفی | نظریه و تئاتر |
ربکا اشنایدر توانایی هنرمند در جذب فرایند مکالمه را جالب میداند، مانند زمانی که در موسیقی جَز یا بلوز یک سولو اجرا میشود و یک هنرمند میگوید و دیگری جواب میدهد، و اینطور مینویسد:
سولوها در جَز، همدیگر را بیان میکنند، در یکدیگر محو میشوند، به همدیگر واکنش نشان میدهند و یکدیگر را تکرار میکنند و یک کار کامل متداخل اجرا میکنند که در آن کیفیت «سولو»ی هر حرکت، عمیقاً با بازتاب قبلیها و طنین پاسخهای بعدی در هم میآمیزد.
اشنایدر بیشتر توضیح میدهد که عنوان «هنرمند سولو» یا «مؤلف» به کسانی گفته میشود که تقدم یا برتری متن را کنار گذاشتهاند، کسانی که کارشان برخلاف جهت یا «نشدنی» است که به نوعی سبک یا رسانه محدود باشد:
هنرمند، تبدیل به نماینده یا بازیگر میشود، در حالتی که بهنظر مثل نوعی مقاومت میآید در مقابلِ... همان رسانهای که ازطریق آن ظهور میکند و معمولاً ازطریق همان نیز مستند و ثبت میشود. به این طریق، هنر حرکتمحور خود را قابل تغییرِفرم و قابل دوباره بازگوشدن میکند. در اینجا تغییر «ازطریق بازگویی» اساس کار است.
| طراحی پرفورمنس | دوریتا هنا، اولاو هارسل | بهار صیرفی | نظریه و تئاتر |
بهبهانه سوم دسامبر؛ زادروز جوزف کنراد
تئودور کنراد نالچ کورزینوسکی در سال ۱۸۵۷ در بردیچیف، امپراتوری روسیه (پادولیای، اوکراین کنونی) متولد شد، دشتی حاصلخیز بین لهستان و روسیه که زمانی بخشی از خاک لهستان بود و سپس جزو روسیه شد.
آپولو کورزینوفسکی، پدر کنراد، شاعر و مترجم ادبی از زبانهای انگلیسی و فرانسه بود و جوزف در بچگی رمانهای انگلیسی را به زبانهای فرانسه و لهستانی پیش پدرش میخواند. آپولو کورزینوفسکی که درگیر فعالیتهای ضد تزاریستها شده بود، در سال ۱۸۶۱ با خانوادهاش به ولگودا در شمال روسیه تبعید شد. در این سفر جوزف مبتلا به سینهپهلو شد و در سال ۱۸۶۵ مادرش به همین مرض فوت کرد.
پدر کنراد که تعلیم او را به عهده گرفته بود در سال ۱۸۶۹ به مرض سل درگذشت. جوزف را به سوئیس، پیش داییاش «تادئوس بابروسکی» که تأثیر زیادی در زندگی کنراد داشت، فرستادند. جوزف که اصرار داشت داییاش اجازه دهد دریانورد شود، در سال ۱۸۷۴ به فرانسه رفت و چند سالی در آنجا زبان فرانسهاش را بهتر کرد و دریانوردی آموخت. در فرانسه با محافل زیادی آشنا شد ولی به قول خودش دوستان بوهمیاییاش بودند که او را با نمایشنامه و اپرا و تئاتر آشنا کردند. در همین مدت ارتباط خوبی هم با دریانوردان داشت و چیزی نگذشت که دیدهبان قایقهای راهنما شد. کارگرانی که در کشتی دید و کارهایی که به او تحمیل کردند، همه زمینهای برای جزئیات درخشان رمانهایش شد.
رمان کوتاه همراز، یکی از کتابهایی از این نویسنده است که داستان آن در فضای کشتی و دریانوردی میگذرد، واجد ابهامی عمیق و تأثیرگذار است و به خوبی سبک درخشان کنراد را نمایندگی میکند. این کتاب را بهاره تقیزاده حمید به فارسی برگردانده است و در قالب کتابهای جیبی نشر نیماژ (مینیماژ) منتشر شده است.
جوزف کنراد
زادروز: سوم دسامبر 1857
درگذشت: سوم اوت 1924
تئودور کنراد نالچ کورزینوسکی در سال ۱۸۵۷ در بردیچیف، امپراتوری روسیه (پادولیای، اوکراین کنونی) متولد شد، دشتی حاصلخیز بین لهستان و روسیه که زمانی بخشی از خاک لهستان بود و سپس جزو روسیه شد.
آپولو کورزینوفسکی، پدر کنراد، شاعر و مترجم ادبی از زبانهای انگلیسی و فرانسه بود و جوزف در بچگی رمانهای انگلیسی را به زبانهای فرانسه و لهستانی پیش پدرش میخواند. آپولو کورزینوفسکی که درگیر فعالیتهای ضد تزاریستها شده بود، در سال ۱۸۶۱ با خانوادهاش به ولگودا در شمال روسیه تبعید شد. در این سفر جوزف مبتلا به سینهپهلو شد و در سال ۱۸۶۵ مادرش به همین مرض فوت کرد.
پدر کنراد که تعلیم او را به عهده گرفته بود در سال ۱۸۶۹ به مرض سل درگذشت. جوزف را به سوئیس، پیش داییاش «تادئوس بابروسکی» که تأثیر زیادی در زندگی کنراد داشت، فرستادند. جوزف که اصرار داشت داییاش اجازه دهد دریانورد شود، در سال ۱۸۷۴ به فرانسه رفت و چند سالی در آنجا زبان فرانسهاش را بهتر کرد و دریانوردی آموخت. در فرانسه با محافل زیادی آشنا شد ولی به قول خودش دوستان بوهمیاییاش بودند که او را با نمایشنامه و اپرا و تئاتر آشنا کردند. در همین مدت ارتباط خوبی هم با دریانوردان داشت و چیزی نگذشت که دیدهبان قایقهای راهنما شد. کارگرانی که در کشتی دید و کارهایی که به او تحمیل کردند، همه زمینهای برای جزئیات درخشان رمانهایش شد.
رمان کوتاه همراز، یکی از کتابهایی از این نویسنده است که داستان آن در فضای کشتی و دریانوردی میگذرد، واجد ابهامی عمیق و تأثیرگذار است و به خوبی سبک درخشان کنراد را نمایندگی میکند. این کتاب را بهاره تقیزاده حمید به فارسی برگردانده است و در قالب کتابهای جیبی نشر نیماژ (مینیماژ) منتشر شده است.
جوزف کنراد
زادروز: سوم دسامبر 1857
درگذشت: سوم اوت 1924