Telegram Web Link
ببخشید خیلی اروتیک شده نوشته‌هام، دلیلش اینه که از ۶ سالگی به اینور به چیزی جز بدن زن فکر نکردم.
البته اروتیک نشده، همیشه اروتیک بوده. فقط گاهی اوقات می‌تونم خودم رو کنترل کنم. البته همیشه خودم رو تا حدودی کنترل می‌کنم. واقعیت لجنم رو فکر نکنم کسی تحمل کنه.
البته آیا این‌ها افکار منه یا شخصیتی که ساختم؟ هیچوقت نخواهید فهمید.
کانال داشتن واقعاً کرم عجیبیه. الان من چرا صبح از خواب باید بیدار بشم و حس کنم باید حتماً یه کسشری بنویسم؟ دلیل اصلی‌ش فقدان زیده به نظرم. من اگه یه دختری تو زندگی‌م باشه، دیگه چه نیازیه هی اینور و اونور کسشر بنویسم. هرچی بخوام رو به خانومی می‌گم. بله درست خوندید، از لفظ «خانومی» استفاده کردم. خوشم میاد.
گاهی اوقات نوشتن یه چیزی رو شروع می‌کنم و حتی خودم هم نمی‌تونم پایانش رو پیش‌بینی کنم. عجیبه. برای خودم هم غیرمنتظره هستم گاهی اوقات.
صبح بخیر دوستان. دوستم داشته باشید.
نکبت
Voice message
نمی‌دونم این چی بود از اتاق اونوری پخش شد و ولی یه لحظه خوشم اومد. امروز فقط وایب بچه پولدارای تهران.
سلام دوستان صبح بخیر. دیشب برای اولین بار در این سفر تهران، رفتیم یه کافه‌ای و خیلی رندوم یکی از عزیزان توییتری رو دیدم. رفتم باهاش سلام علیک و خودم رو معرفی کردم. پشم‌های جفت‌مون ریخته بود. گویا اون منطقه و کافه‌ها کلونی توییتری‌هاست. الحمدلله ناشناس هستم. خلاصه که آره دوستان شهرت نامحسوس این شکلیه. هرجا باشید ممکنه من یه میز اونورتر نشسته باشم. واقعاً زندگی ما سلبریتی‌هایی که سگ هم نمی‌شناستمون سخته.
ولی شهرت ناشناس توییتری خیلی مضحکه. حالا نه که خیلی معروفیم و اینا ولی کلاً کانسپت خنده‌دار و جدیدیه. معروفی اما خودت نه، بلکه ایدهٔ وجودت و فعالیت‌هایی که کردی معروفه، یا شخصیت خیالی یا نیمه‌واقعی‌ای که تو اذهان ساختی. این نوع شهرت تا قبل از اینترنت مختص خلافکارها بوده. حالا مختص کیه؟ یک مشت دلقک مجازی. البته یک بخشی‌ش مربوط می‌شه به مسائل امنیتی در نتیجه زیاد هم دور نشده از ریشه‌ش. چی دارم می‌گم. شما چه می‌دونید زندگی ما آدم معروف‌ها چه شکلیه آخه.
سگ من رو نمی‌شناسه دوستان. ولی خب اجازه بدید توی دنیای خیالی خودم خوشحال باشم. البته خوشحالی هم نداره آنچنان. شهرت که مهم نیست، مهم اعتباره. اول صبح چقدر کسشر می‌گم. کاش یک خانوم زیبایی تو زندگی‌م بود بهم می‌گفت «خفه شو علی».
مشکل اینکه بخشی از رویدادهای واقعی زندگی‌م رو بنویسم اینه که دیگه هر کسشری بنویسم همه فکر می‌کنن واقعیه. کاری از دستم ساخته نیست، مخاطب باید هوشیار باشه. البته اینکه گاهی اوقات نمی‌دونید چی واقعیه و چی خیال، لذت‌بخشه. امروز خیلی انرژی دارم نمی‌دونم چرا. تا شب می‌تونم کسشر بیهوده و غیرضروری بنویسم.
سلام دوستان صبح بخیر. روز عجیبی رو براتون آرزومندم. من رو دوست داشته باشید چون من خیلی مهم هستم. به من توجه کنید لطفاً. کارهایی که پدر و مادرم باید می‌کردن رو شما انجام بدید. ممنون.
به اندازهٔ یک گروه ۵۰ تایی سگ ولگرد، هورنی هستم. سفر به تهران در فصل بهار تصمیم عاقلانه‌ای نبود. این هم از آپدیت شخصی‌ای که می‌دونم مدت‌ها بود پیگیرش بودید.
نکبت pinned an audio file
Agnus Dei, Op.11
Samuel Barber/The Choir Of Trinity College/ Cambridge/Richard Marlow
صبح‌تون رو مثل خدایان شروع کنید.
نکبت pinned an audio file
امروز از اون روزهاست که اولین دختر خوشگلی که توی خیابون ببینم رو می‌خورم. بهتره امروز توییتر نرم چون ممکنه تمام دخترهای دنیا رو فالو کنم و بهشون منشن بدم خانوم پات رو بذار روی گردنم.
الان باز دوست دخترم پیام می‌ده برو با همون دخترهای خیابونی و توییتری. خانوم محترم اگه داری این پیام رو می‌خونی، باید بگم که همش شوخیه. من فقط شما. مخلص و خاک پاتونم. ممنون.
2025/07/04 03:52:36
Back to Top
HTML Embed Code: