Telegram Web Link
آیا کرمانشاه دانشگاه دارد؟! کجاست و چگونه تقویتش کنیم؟

اگر اسم‌ها، عنوان‌ها و ادّعاها را کنار بگذاریم، «دانشگاه واقعی» کجاست؟ چه اتّفاقاتی باید در یک محل بیفتد که بتوانیم آن را «دانشگاه» بدانیم؟ بر این اساس، آیا استان کرمانشاه دانشگاه دارد؟! اگر پاسخ مثبت است، «دانشگاه کرمانشاه» کجاست و چگونه می‌توانیم آن را تقویت کنیم؟

طبق جدیدترین تعریف یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد)، «باسواد کسی است که بتواند با استفاده از خوانده‌ها و آموخته‌های خود، تغییر مثبتی در زندگی ایجاد کند.» بر اساس این تعریف، اگر در جایی دیدیم که بر خلاف سایر مکان‌ها، بهره‌وری آب مطلوب است، یا پسماندها مدیریت و بازیافت می‌شوند، یا عدّه‌ای فارغ از امتیاز، اجبار، مدرک و امثال آن، با علاقه دور هم جمع شده و درباره کتاب‌هایی که خوانده‌اند یا درباره بحثی که یک متخصص ارائه کرده‌است گفتگو می‌کنند، یا بهره‌وری انرژی خیلی بالاتر از میانگین کشور است، یا محیط زیست پاس داشته می‌شود، یا «استفاده از نایلون پلاستیکی» در حال کاهش است، یا فرآیند «توانمندسازی مستمندان» جریان دارد، یا تغییرات مثبت خلّاقانه رخ می‌دهد و امثال آنها، آنجا می‌تواند دانشگاه باشد.

به همین ترتیب، اگر بر سردر ورودی جایی، تابلوی بسیار بزرگی بود که با واژه «دانشگاه» آغاز می‌شد امّا از لحاظ موارد پیش‌گفته تفاوت محسوسی با سایر جاها نداشت، آنجا فقط «دانشگاه اسمی» است و نه «دانشگاه واقعی». دانشگاه‌های اسمی صرفاً به مثابه محلّه‌هایی هستند در کنار سایر محلّه‌های شهر. بنابراین، برای پاسخ دادن به اوّلین پرسش مطرح شده در عنوان نوشتار حاضر، باید ببینیم «آیا در استان کرمانشاه تغییرات مثبتی در حال رخ دادن هست یا نیست». پاسخ مثبت است؛ بله، در «زیر پوست شهر» تغییرات مثبت ارزشمندی در حال رخ دادن است. واژه «زیر پوست شهر» معمولاً درباره آسیب‌های اجتماعیِ پنهان (از چشم عموم مسئولان، رسانه‌ها و مردم) به کار برده می‌شود؛ امّا در زیر پوست شهر، فعل و انفعالات خوبی هم جریان دارد که به همان اندازه از چشم عموم مسئولان، رسانه‌ها و مردم پنهان هستند.

در برخی محلّه‌ها (شامل دانشگاه‌های اسمی)، برنامه‌های خودجوش و داوطلبانه فرهنگی-اجتماعی-مدنی (از نوع موارد پیش‌گفته یا غیر از آنها) جوانه زده‌اند. افزون بر این ها، در کرمانشاه وزنه‌های فرهنگی‌ای نیز وجود دارند؛ استادانی چون پرتو کرمانشاهی (علی اشرف نوبتی)، ایرج هندسی، میرجلال‌الدّین کزازی، منصور یاقوتی، علی لیمویی، یدالله عاطفی (آشفته)، محمّدعلی سلطانی، اردشیر کشاورز و بسیاری دیگر (شامل برخی از اعضای هیأت علمی دانشگاه‌های اسمی استان).

بله، کرمانشاه بی‌دانشگاه نیست، امّا دانشکده‌ها، گروه‌ها و استادانِ «دانشگاه کرمانشاه» در زیر پوست شهر (شامل دانشگاه‌های اسمی) پراکنده هستند. حال‌وروز «دانشگاه واقعی» و «دانشگاهیان واقعی» با حال‌وروز شهر و شهروندان ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی دارد، یعنی امکان ندارد دانشگاهِ واقعی رشد و دانشگاهیان واقعی پیشرفت کنند در حالی که وضعیت شهر و شهروندان روز به روز خراب‌تر می‌شود. در مقابل، حال‌وروز «دانشگاه اسمی» و «دانشگاهیان اسمی» به طور کامل از حال‌وروز شهر و شهروندان مستقل است؛ دانشگاه اسمی می‌تواند در حال گسترش و ارتقاء رتبه باشد در حالی که شهر در حال پس‌رفت است. به همین ترتیب، دانشگاهیان اسمی می‌توانند در حال افزایش تعداد مقالات خود، افزایش ارتفاع شاسی اتومبیل خود، افزایش مساحت خانه خود، افزایش تجمّلات زندگی، ارتقاء رتبه و امثال آن باشند در حالی که وضعیت شهروندان روز به روز در حال تنزّل است.

چگونه به تقویت «دانشگاه واقعی» کمک کنیم؟ اوّلاً، با مشارکت مسئولانه و آهسته‌وپیوسته با فعّالیت‌های فرهنگی-اجتماعی-مدنی‌ که به صورت خودجوش و داوطلبانه در زیر پوست شهر جوانه زده‌اند و ثانیاً، با مرتبط ساختن و هم‌افزا کردن این جوانه‌ها. هر یک از ما می‌توانیم به سهم خودمان تأثیرگذار و تعیین‌کننده باشیم؛ مولانا (علیه الرّحمه) من و شما را خطاب قرار داده و می‌فرماید:

تو نگو «همه به جنگ اند و ز صلح من چه آید؟!» / تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز // که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش، ز هزار قامت کوز (خمیده)

در پایان، جا دارد از برخی اجزای پراکنده دانشگاه کرمانشاه (جوانه‌های فرهنگی-اجتماعی-مدنی برآمده از زیر پوست شهر) یاد کنم (شامل جوانه‌هایی که زیر پوست دانشگاه‌های اسمی شکل گرفته‌اند): ...

جهت مطالعۀ ادامۀ یادداشت لطفاً به پیوند زیر مراجعه فرمایید 👇
آیا کرمانشاه دانشگاه دارد؟! کجاست و چگونه تقویتش کنیم؟

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from دغدغه ایران
در رحمت و رأفت بگشایید

محمد فاضلی - عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

من از پرونده سه جوانی که به اعدام محکوم شده‌اند هیچ اطلاعی ندارم. من با هر گونه خشونتی از جنس حمله به اموال عمومی، تخریب و آتش زدن و اعمال مسلحانه و... هم مخالفم. خشونت از سوی هر گروه، فرد یا قدرتی درمان دردهای این کشور نیست.

من حقوقدان هم نیستم تا درباره روند رسیدگی به پرونده و رعایت عدالت در آن قضاوت کنم. این را اما از منظری جامعه‌شناختی می‌دانم که کارکرد مجازات، بازسازی وجدان اخلاقی جامعه است. جرم باعث ضربه خوردن وجدان اخلاقی جامعه و انسجام اجتماعی می‌شود و مجازات از منظری اجتماعی برای آن است که جامعه بار دیگر بر وجدان اخلاقی و انسجام تأکید کند.

سارق را برای تأکید بر احترام حق مالکیت، قاتل را برای نشان دادن اهمیت حرمت جان، و آن‌که را افترا می‌بندد برای تاکید بر حرمت آبروی آدمیان مجازات می‌کنند. مجازات کنش جمعی جامعه است و اثرگذاری‌اش به آن است که اکثریت شهروندان درستی آن‌را به رسمیت بشناسند، ارزشی را که بر آن تأکید می‌کند محترم بدانند و انسجام‌ اجتماعی ضربه‌خورده را ترمیم کنند. اگر اختلاسگران و فاسدان اقتصادی را اعدام کنند، صرفنظر از درستی و نادرستی حقوقی و قانونی، جامعه کنونی آنرا به رسمیت می‌شناسد و احساس می‌کند انسجام‌اش ذره‌ای بهبود یافته است.

آقایان و خانم‌ها، من نمی‌دانم محکومین، سه جوان زیر سی سال، شاکی خصوصی دارند یا ندارند، محارب هستند یا نیستند، اما از حجم مخالفت اجتماعی با این اعدام می‌فهمم که در آن بازسازی اخلاقی، تأکید بر ارزش‌های انسانی و اجتماعی، و بازسازی انسجام اجتماعی زخم‌خورده از رخدادهای آبان نودوهشت نهفته نیست.

اجرای این حکم چند ده میلیون زخم خورده از وقایع آبان نودوهشت را زخمی‌تر می‌سازد. دادگاه در دنیای امروز فقط یک اتاق نیست، پهنای آن افکار عمومی است. میلیون‌ها انسان هیئت منصفه شده‌اند و شما حتی برای قانع کردن این هیئت منصفه میلیونی نسبت به درست بودن حکم تلاش نکرده‌اید.

جان انسان‌ها را همواره می‌توان گرفت، جان رفته اما با نمی‌گردد. زخم آبان را بیش از آنچه هست عمیق نکنید. ماده 477 آئین دادرسی کیفری راه بازنگری در پرونده، تأخیر در اجرای حکم و تغییر را باز گذاشته است. صلاح مملکت‌ و مملکت‌داری تعمیق زخم‌های اجتماعی و عفونی کردن آن‌ها نیست.

من از هیچ محارب، کسی که دست به خشونت می‌زند، شیشه می‌شکند،‌ تخریب می‌کند یا خون می‌ریزد حمایت نمی‌کنم، اما اجرای حکم صادره در دل شرایط امروز جامعه زخم‌خورده از بحران اقتصادی، وقایع آبان، انبوه مفسدان اقتصادی، تحریم‌های بین‌المللی، تورم افسارگسیخته، داغ بازمانده از سقوط هواپیمای اوکراینی و ... مصلحت کشور نیست. بستر آماده برای خشونت منتسب به اين سه جوان را هم فراموش نکنيد. در رحمت و رأفت بگشایید و باب گفت‌وگو باز کنید، اگر فکر نمی‌کنید به حقیقت، لااقل به مصلحت نزدیک‌تر است.

نکته آخر: مؤسسه رحمان کتابی با عنوان «آتش خاموش: نگاهی به اعتراضات آبان 98» منتشر کرده است. می‌دانم برای تهیه چنین گزارش‌هایی در ایران در شرایط فقدان اطلاعات و همکاری نکردن نهادها و ... چه خون دلی باید خورد. علی‌رغم همه دشواری‌ها، کتاب خوبی برای ریشه‌یابی بحران آبان نودوهشت است. کتاب (ضمیمه به این یادداشت) را بخوانید و به این بیندیشید که اجرای حکم اعدام سه جوان، هر چند مجرم به زعم قاضی، کدام یک از دردهایی را که در این کتاب مشاهده می‌کنید،‌ درمان خواهد کرد.

⭕️ آنکه رئوف است، می‌بخشد و مصلحت را در نظر می‌گیرد، ضعیف نیست؛ اخلاقی است، عاقل و دوراندیش است.

⭕️ اگر باور دارید که حکم عین عدالت است، لااقل از منظر مصلحت حکمرانی، تعجیل نکنید بلکه بکوشید شهروندان را قانع کنید که عین عدالت اجرا می‌شود.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)

@fazeli_mohammad
پیروز نهایی کدام است: شعله‌ها یا باغبانان؟

دیروز، همان‌طور که از اخبار مربوط به آتش‌سوزی گسترده در جنگل‌های زاگرس و به ویژه ضایعۀ تلخ از دست رفتن چند تن از نیروهای داوطلب محلّی حین تلاش برای خاموش کردن آتش اندوهگین بودم، برای یک کوهنوردی مختصر به کوه طاقبستان رفتم و در چشمۀ دو اشکفت [۱] توقف کوتاهی داشتم. ...

به چشمه که رسیدم، درخت‌های از آب‌وگل درآمده نظرم را جلب کردند. از دوران نوجوانی، هر وقت به آن جا می‌رفتم، با دیدن نهال‌های در حال احتضار احساس غم و ناامیدی به من دست می‌داد. مشخص بود که نهال‌ها را عدّه‌ای با ذوق و زحمت فراوان و به صورت داوطلبانه کاشته و مورد مراقبت قرار داده‌اند امّا در نتیجۀ عدم همراهی عموم و به ویژه رفتار خسارت‌بار افرادی بی‌فرهنگ شکسته شده و از بین رفته‌اند. این صحنه، برای من یکی از هزاران صحنۀ نمادینی بود که تأیید می‌کرد: «نمیشه، تلاش فایده نداره، جامعه در یک سیر قهقرایی افتاده و چشم‌انداز آینده ناامید کننده است».

دیروز امّا در اطراف چشمه درخت‌های سرسبز و باطراوتی دیدم که مرحلۀ حسّاس نوجوانی را پشت سرگذاشته و حسابی ریشه داونیده بودند، درختانی که دیگر نیازی به تیمار باغبانان نداشته و به بینندگان حسّ نشاط و امید می‌دادند.

طی این دورانِ بیست-سی ساله، دیدگاه خودم نیز خیلی تغییر کرده و اتّفاقاً با صحنۀ جدیدی که پیش رویم بود سازگار شده‌بود. این بار، درختان خرّم و حوضچۀ سیمانی ساده و زیبای پای چشمه را نه به عنوان یک استثناء قابل چشم‌پوشی بلکه به عنوان شاهدی می‌دیدم که ثابت می‌کرد اگر به جای توقّف در «نق زدن»، همّت کنیم، پشتکار داشته‌باشیم، آهسته‌وپیوسته حرکت کرده و «جوینده» باشیم، عاقبت سایۀ حق را بر سرمان احساس کرده و «یابنده» خواهیم شد [۲].

با وجود این و از سوی دیگر، آتش جولان‌دهنده‌ای که همچنان از مغز بلوط‌های سرسبز زاگرس تغذیه می‌کرد نیز از ذهنم بیرون نمی‌رفت. بالاخره کدام پیروز داستان خواهند بود؟ باغبانانی که آهسته‌وپیوسته نهال غرس کرده و از آنها تیمار می‌کنند یا شعله‌هایی که در هر ساعت هزاران بلوط پیر و جوان را به کام مرگ می‌کشند؟!

با همین فکرها به صعود ادامه دادم، چند قدمی از چشمه دور نشده بودم که مردِ دَبَّه‌به‌دستی «خدا قوّت»گویان از کنارم گذشت و رشتۀ افکارِ درهم‌تنیده‌ام را پاره کرد. حتماً یکی از همین باغبان‌ها بود و داشت می‌رفت که برای آبیاری نهال‌هایش آب بیاورد. دقیقاً نمی‌دانستم چه می‌خواهم بگویم، ولی به شکل عجیبی احساس کردم باید با او گفتگویی داشته‌باشم. ...

جهت مطالعۀ ادامۀ یادداشت و مشاهدۀ عکس‌های واقعی این ماجرا لطفاً به پیوند (لینک) زیر مراجعه کنید 👇
پیروز نهایی کدام است: شعله‌ها یا باغبانان؟ (منتشر شده در نامۀ فرهنگ رازی)


کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from اتچ بات
مجلسی مثل قیر شفاف!!

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

مجلس یا دولت هر وقت تصمیم می‌گیرند کالایی زیر قیمت بازار توزیع کنند (مثال ارز 4200 تومانی) یا از افراد و گروه‌های خاص به اسم تولید، سازندگی، حمایت از فقرا و مصرف‌کنندگان حمایت کنند، حواسم به توزیع رانت‌های گُنده جلب می‌شود.

عبارات مناسب برای توزیع رانت در این کشور، حمایت از تولید، کمک به فقرا، توسعه زیرساخت و عباراتی شبیه به این‌هاست و اگر با کلمات انقلابی، ضدلیبرال و حمایت از داخل ترکیب شوند، معجونی می‌شوند حیرت‌انگیز.

کلیات طرح دادن حواله قیر رایگان امروز در مجلس تصویب شد. هر تن قیر 4 تا 5 میلیون تومان قیمت دارد و ارزش این میزان قیر بین 8 تا 10 هزار میلیارد تومان معادل 400 تا 500 میلیون دلار 20 هزار تومانی است.

مطلبی آماده می‌کردم درباره توزیع رانت ناشی از این اقدام مجلس انقلابی ضدفساد که فایل صوتی #پویا_ناظران درباره ابعاد مختلف این مصوبه مفسده‌آمیز و توزیع رانت خالص انبوه، و ضرورت شفافیت را دیدم.

این فایل صوتی کارم را راحت کرد. احتیاج به هیچ نوشته‌ای نیست، همه چیز را توضیح داده است. فساد نهفته در مصوبه مجلس با ژست ضدفساد، و ضرورت شفافیت. ده دقیقه فایل بیشتر نیست.

مجلس قبل این مصوبه را از بودجه به دلایل متعدد از جمله فساد و نرسیدن به اهداف ذکرشده برای آن، حذف کرده بود. مجلس یازدهم با قید دو فوریت آن‌را برگرداند. این شیوه مناسب مواجهه با مشکلات اقتصادی است!! با فوریت

#عمق_فساد
#حواله_قیر_رایگان

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
‼️ چگونه می‌توانیم هم مسلمان باشیم و هم ناکارآمد؟! (1)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است.

قسمت اوّل: کلاه‌شرعی‌های رایج

در این قسمت، تلاش شده با زیرسئوال بردن توجیه‌های رایج و بر ملا کردن تناقضی که میان «مسلمان بودن» و «کنار آمدن با ناکارآمدی» وجود دارد، برای غلبه بر این معضلی که عموماً به آن عادت کرده‌ایم عزم و اراده‌ای شکل بگیرد (یا اگر چنین عزم و اراده‌ای وجود داشته، تقویت شود).

جامعۀ ما به شدّت دچار بیماری «ناکارآمدی» است. همۀ ما «ناکارآمدی جامعه» را با گوشت و پوست و استخوان‌مان درک می‌کنیم و بسیاری از اندیشمندان نیز بر این مهم تأکید کرده‌اند. به عنوان مثال، دکتر محمّد فاضلی بر «انباشت ناکارآمدی» تأکید داشته و توضیح می‌دهد: «همۀ شاخص‌ها نشان می‌دهد که ما بسیار ناکارآمد بوده‌ایم، از آب و محیط زیست و ریزگرد [گرفته]، تا وضعیّت حمل و نقل و اقتصاد و ...» [1]. دکتر محمود سریع‌القلم «ناکارآمدی» را «کانون ماهُوی» مجموعۀ مسائل و مشکلات کشور دانسته [2] و دکتر سعید لیلاز آن را «یکی از چهار بحران تمدّنی ایران» (بحران‌هایی که نه تنها مردم و نظام فعلی ایران، بلکه تمدّن تاریخی ایران را نیز تهدید می‌کنند) معرّفی می‌کند [3]. وقتی می‌گوییم کلّیت جامعۀ ما ناکارآمد است، یعنی کارهایی که عموم ما انجام می‌دهیم هم در نهایت ناکارآمد و بی‌ثمر هستند.

از سوی دیگر، جامعۀ ما یک جامعۀ به اصطلاح مذهبی است. درست است که به علّت تداخل «دین» با «حکومت‌داری»، «ریا» و «تظاهر به مذهبی بودن» هم رواج دارد، امّا به هر حال، بخش عمده‌ای از ایرانیان واقعاً معتقد هستند و برای آنها «عمل به دستورات دینی»، «اصول اخلاقی»، «گناه و ثواب»، «خشنودی یا عدم‌خشنودی پروردگار»، «بهشت و جهنّم» و امثال این ها اهمّیت زیادی دارد. خداوند در قرآن (آیۀ 188 سورۀ بقره) به صراحت می‌فرماید: «اموال یکدیگر را بین خود به باطل مخورید ...». استاد حسین الهی قمشه‌ای یکی از معانی این آیه را چنین توضیح می‌دهند: «باطل به معنی فاقد ارزش و اعتبار و واقعیت است. هر گونه مالی که به دست آید و برابر آن، یا کمی بیشتر از آن، خیر و امتیازاتی به جامعه باز نگردد آن [مال] باطل و حرام است» [4].

چند نفر از ما هست که قلباً باور داشته‌باشد که فواید اجتماعی ناشی از کار و شغلش واقعاً بیش از حقوق و دستمزدی است که بابت آن کار دریافت می‌کند؟! از میان ایرانیان معتقد و به اصطلاح مذهبی، چند معلّم و استاد قلباً باور دارند که فواید کلاس رفتن و تدریس کردنشان برای جامعه واقعاً بیش از حقوق و دستمزدی است که از جامعه دریافت می‌کنند؟! چند دانشجو قلباً باور دارند که تحصیل کردن و مدرک گرفتنشان باعث می‌شود واقعاً به انسان‌های توانمندتری برای ایفای نقش در بهبود جامعه تبدیل شوند‌؟! چند برگزار کنندۀ کارگاه حضوری یا مجازی قلباً باور دارند که مخاطبانشان واقعاً به مطالب توجه می‌کنند، چیزی یادمی‌گیرند و تغییری خواهند کرد؟! چند مدیر و مسئول قلباً باور دارند که حاصل ریاست کردنشان برای جامعه بیش از حق‌مدیریتی است که دریافت می‌کنند؟! و غیره. چگونه می‌توانیم در عین «مسلمان بودن»، وقت، توان و سایر سرمایه‌هایمان را صَرف اموری کنیم که خودمان هم می‌دانیم «بی‌فایده» (یا بسیار کم‌فایده) هستند؟!

در راستای جمع میان «مسلمان بودن» با «ناکارآمد بودن»، به نظرم، توجیه‌های مختلفی در بین ما رایج شده که در ادامهْ برخی از آنها بیان شده‌اند. ...

ادامۀ یادداشت را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (1)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
‼️ چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (2)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است. در قسمت اوّل، با نشان دادن تناقض موجود میان «مسلمان بودن» و «کسب درآمد از طریق مشاغل ناکارآمد»، تلاش شد عزم و ارادۀ عمومی (لااقل در میان دین‌داران یا اخلاق-مدارانِ صِرف) برای غلبه بر معضل ناکارآمدی تقویت شود.

قسمت دوّم: «ناکارآمدی» را ساده نگیریم، امّا از تلاش برای کارآمد شدن نیز دست بر نداریم

در این قسمت، با اشاره به برخی علل بنیادین معضل ناکارآمدی در ایران نشان داده می‌شود که این معضل در جامعۀ ما بسیار بنیادین، پیچیده و ریشه‌دار است و از این رو به سادگی نمی‌توان از افراد توقّع «کارآیی ایده‌آل» داشت. البته، با وجود تمام این مسائل، یک انسان مسلمان یا صرفاً اخلاق-مدار به هیچ وجه نمی‌تواند و نباید با ناکارآمدی کنار آمده و به آن عادت کند ...

......................................................

زیرعنوان‌های قسمت دوّم به قرار زیرند:

1- برخی چالش‌های بنیادین بر سر راه «کارآمد شدن»
1-1 کارآمدی در «جامعۀ شبه‌مدرن»
2-1 کارآمدی در شرایط نبود «قرارداد اجتماعی»
3-1 هم‌راستا نبودن «مسیر پیشرفت فردی» با «مسیر خیر جمعی»
4-1 ناهم‌خوانی استعدادها و علائق شاغلان با وظایف شغلی
5-1 عدم وجود آموزش‌های لازم
6-1 «کارآمد شدن» در میان خیل کثیر «ناکارآمدان»
2- لزوم تلاش برای کارآمدی
3- نتیجه‌گیری قسمت دوّم
4- آنچه در قسمت بعد خواهید خواند

متن کامل یادداشت (1650 کلمه) را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (2)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
‼️ چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (3)
(با تأکید بر نظام آموزش عالی)

🖋 وحید احسانی

یادداشت حاضر با هدف و به امید افزایش کارآمدی و بهره‌وری فعّالیت‌های بی‌ثمر یا کم‌اثری که انجام می‌دهیم (با تأکید بر نظام آموزش عالی) و در چهار قسمت نوشته شده‌است. در قسمت اوّل، با نشان دادن تناقض موجود میان «مذهبی بودن» و «کسب درآمد از طریق مشاغل ناکارآمد» تلاش شد عزم و ارادۀ عمومی برای غلبه بر معضل ناکارآمدی تقویت شود (لااقل در میان به اصطلاح مذهبیان). در قسمت دوّم، پیچیدگی‌ها و عوامل بنیادین معضل ناکارآمدی در ایران مرور شده و بیان شد که اوّلاً، نباید این مسئله را ساده بگیریم و توقّع رویاپردازانه داشته‌باشیم و ثانیاً، با وجود پیچیدگی مسئله، موانع پیش رو و سختی راه، یک «مسلمان» نمی‌تواند و نباید با «ناکارآمدی» کنار آمده و به آن عادت کند، بلکه همواره باید تلاش کند بر آن فائق آمده یا از شدّت آن بکاهد.

قسمت سوّم) چگونه بهره‌وری فعّالیت‌هایمان را افزایش دهیم؟
این قسمت به «چه باید کرد؟» اختصاص دارد که ابتدا به صورت کلّی و سپس با تمرکز بر یک مثال واقعی (کلاس ضمن خدمتِ «درست نویسی» که اخیراً به صورت مجازی برای کارمندان دانشگاه رازی برگزار گردید) [1] مورد بحث قرار گرفته‌است.

1- اصول کلّی برای گام برداشتن به سمت کارآمدی
برای گام برداشتن از «ناکارآمدی» به سمت «کارآمدی» دستورالعمل مشخصی که در تمام مشاغل و موقعیت‌ها بتوان بر اساس آن عمل کرد وجود ندارد، امّا به نظرم، برخی اصول کلّیِ ثابت و همیشگی وجود دارند که در ادامه مطرح کرده‌ام. ...

2- مطالعۀ موردی: کلاس ضمن خدمت «درست نویسی»
اخیراً در دانشگاه رازی کلاس ضمن خدمت «درست نویسی» به صورت مجازی برای کارمندان برگزار شد و نگارنده نیز -که نزد یکی از کارمندان دانشگاه بودم- به صورت اتّفاقی با این کارگاه مجازی مواجه شدم. از آنجا که اهل نوشتن هستم، مطالب کلاس نظرم را جلب کرد و در همان فرصت اندک چیزهای ارزشمندی آموختم. تأسّف خوردم که چرا نتوانسته‌ام از کل مطالب کلاس استفاده کنم. به محض این که کلاس تمام شد، ذهنم درگیر پرسش‌های زیر گردید:

- این کلاس واقعاً چقدر تأثیرگذار است و چقدر باعث می‌شود از ایرادهای نوشتاری کارکنان دانشگاه کاسته شود؟!

- چند نفر از کسانی که به ظاهر در این کلاس مجازی حضور داشته‌اند، واقعاً به مطالب مدرس گوش داده و توجه کرده‌اند؟!

- با وجود مسائل‌ومشکلات و موانع متعدّد و متنوّع، آیا نمی‌شد این کارگاه را به گونه‌ای برگزار کرد که «تأثیرگذاری‌»اش بیشتر بوده و واقعاً موجب شود که نگارش کارکنان دانشگاه رازی به شکل محسوسی بهبود یابد؟!

دربارۀ این فکر کردم که «چه طور می‌شد این کارگاه را به گونه‌ای برگزار کرد که تأثیرگذاری‌اش بیشتر باشد؟». ایده‌هایی به ذهنم رسید که در ادامه در معرض نقد سایرین قرار داده‌ام: ...


متن کامل یادداشت (1800 کلمه) را می‌توانید از طریق سایت پویش ملّی دوباره دانشگاه (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
چگونه می‌توانیم هم «مسلمان» باشیم و هم «ناکارآمد»؟! (3)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
⁉️ کلاس درس را با «نام و یاد خدا» شروع نمی‌کنم!
🖋 وحید احسانی

[این یادداشت مجزّا، در عین حال، در حُکم قسمت چهارم و پایانی از سلسله نوشتاری با عنوان «چگونه می‌توانیم هم مسلمان باشیم و هم ناکارآمد؟! (با تأکید بر نظام آموزش عالی)» نیز است].

در جلسۀ اوّل درس «ترویج و آموزش کشاورزی» دانشگاه علمی-کاربردی جهادکشاورزی کرمانشاه، پس از سلام و احوال پرسی، چنین آغاز کردم:

«کلاس را با «نام خدا» شروع نمی‌کنم! حق دارید که تعجّب کنید، چون در جامعۀ ما حتّی مدرسان بی‌دین و بی‌اعتقاد هم یا از روی ریا و تظاهر کلاس‌شان را با نام خدا شروع می‌کنند یا اگر جز این است، بهانه به دست کسی نداده و به گونه‌ای رفتار می‌کنند که شاگردان فکر کنند استاد نه از روی عمد، بلکه از روی فراموشی نام خدا را نبرده است. من امّا اتّفاقاً اصرار دارم بگویم این که کلاس را با نام خدا شروع نمی‌کنم از روی فراموشی نیست، بلکه عامدانه و آگاهانه چنین می‌کنم. علّت این کارم را توضیح خواهم داد، عجالتاً از شما می‌خواهم این مسئله را از ذهن‌تان خارج کنید تا کمی دربارۀ کلاسی که قرار است با هم داشته‌باشیم گفتگو کنیم. بعد از آن، دربارۀ علّت شروع نکردن کلاس با نام خدا هم توضیح خواهم داد.

قرار است در ترم جاری، حدود 34 ساعت از عمرمان را با هم در قالب این کلاس بگذرانیم. با این کلاس و این بخش از عمرمان چگونه می‌خواهیم مواجه بشویم؟ بله، می‌دانم که این کلاس در یک فضای ایزوله برگزار نمی‌شود؛ هر یک از ما با مسائل و مشکلاتی مواجه‌ایم که حتّی اگر خودمان نخواهیم، فکر آنها ما را راحت نگذاشته و با ما به کلاس می‌آیند. دچار چه نگرانی‌ها و دغدغه‌هایی هستیم که نمی‌گذارند بر کلاس و محتوای درس تمرکز کنیم؟»

در این جا بحث را به مسائل و مشکلات کشاندم و اجازه دادم دانشجویان اندکی درد دل کنند. یکی از مسائل اقتصادی گفت، دیگری از بیکاری، آن یکی از عدم وجود شرایط ازدواج و غیره. به این ترتیب، یخ کلاس خیلی زود ذوب شد، سطح مشارکت بالا رفت و کلاس رونق گرفت. بحث مسائل و مشکلات شخصی را جمع کرده و گفتم:

«علاوه بر مسائل و مشکلات شخصیِ هر یک از ما، خود این کلاس نیز یک کلاس ایده‌آل نیست. منظورم فقط فضای فیزیکی کلاس مانند نور، صندلی‌ها، امکانات و امثال آن نیست، منظورم این است که این کلاس جزئی از یک نظام آموزشی معیوب است که در آن نه استعدادها و علائق دانشجویان چندان لحاظ می‌شوند، نه ارتباط چندانی با محیط بیرونی و اشتغال دارد، نه مُدرّسان آنگونه‌اند که باید باشند، نه سرفصل‌ها به‌روز هستند، و نه هزار ویژگی دیگر که باید داشته‌باشد ولی ندارد».

در این مرحله، دوباره اجازه دادم دانشجویان در بحث شرکت کرده و ایرادهایی که از نظام آموزشی می‌شناسند را بیان کنند. دوباره درد دل دانشجویان باز شد و بحث رونق گرفت. پس از اندکی، این بحث را نیز جمع کرده و گفتم:

«خب، حالا با وجود همۀ این واقعیت‌ها و مسائل و مشکلات، چگونه می‌خواهیم با این کلاس مواجه شویم و چگونه می‌خواهیم این بخش از عمرمان را سپری کنیم؟ انواع رویکردهایی که می‌توانیم نسبت به این کلاس در پیش بگیریم را می‌توانیم در قالب دو دستۀ کلّی تقسیم بندی کنیم:

یک رویکرد این است که با خود بگوییم، حالا که نه نظام آموزشی آنگونه است که باید باشد، نه علائق و استعدادهای ما لحاظ شده‌است، نه اطمینانی هست که اگر درس را خوب یاد بگیریم آموخته‌های‌مان در آینده و در محیط شغلی به کارمان بیایند، نه مدرس آنگونه‌است که باید باشد، نه خیالمان از کمبودهای مالی آرام می‌گیرد و نه ده‌ها شرایط دیگر که باید فراهم باشد ولی فراهم نیست، ما هم کلاس را سَرسَری بگیریم. یعنی از یک سو، شما دانشجویان فقط به فکر این باشید که «با کمترین زحمت به نمرۀ پایان ترم» برسید و از سوی دیگر، من نیز فقط به فکر این باشم که «با کمترین زحمت به دستمزدم برسم».

ادامه یادداشت را در فرسته (پست) بعدی مطالعه بفرمایید. 👇

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
👆 ادامۀ یادداشت «کلاس درس را با نام و یاد خدا شروع نمی‌کنم!»
بخش اوّل را از اینجا مطالعه بفرمایید.

در مقابل، رویکرد دیگر این است که با خود بگوییم، با توجه به تمام مسائل و مشکلات متنوّع و متعدّدی که وجود دارند و به هر حال بر کمّ و کیف این کلاس تأثیرگذار هستند، بهترین شیوه‌ای که می‌توانیم این کلاس را برگزار کنیم کدام است و بهترین استفاده‌ای که می‌توانیم ببریم کدام؟ فرض کنید الان جلسۀ پایانی کلاس است، کلاس ما و این بخش از عمرمان می‌تواند در حالت‌های مختلفی سپری شده‌باشد، یعنی به هر حال، برای کیفیت و کارآمدی کلاس ما یک بازه (طیف) قابل تصوّر است. ممکن است به علّت مسائل و مشکلات پیش‌گفته، هر چقدر هم که تلاش کنیم، این کلاس نتواند از سطح مشخّصی بهتر برگزار شود. یک حداقل‌هایی هم وجود دارند که به هر حال مجبوریم رعایتشان کنیم. مثلاً چه بخواهیم و چه نخواهیم مجبوریم دفعاتی در کلاس حاضر شویم، امتحان بگیریم و امثال آن. حرفم این است که میان این کف و آن سقف، دست خود ماست که کلاس‌مان را چگونه دائر کنیم و این بخش از عمرمان را چگونه سپری کنیم. این که وضعیت این کلاس از میان هزاران سطح متفاوتی که می‌تواند به خود بگیرد، چگونه باشد، نه دست مسئولان نظام آموزشی است، نه دست مسئولان نظام است، نه دست آمریکا و اسرائیل است، نه دست مردم خارج از این کلاس است و نه در دست هیچ کس دیگری؛ برآیند تصمیم‌ها و اقدامات همۀ کسانی که از بیرون این کلاس بر آن تأثیر گذارند این بوده که نهایتاً یک سقف برای آن ایجاد کرده‌اند که کلاس بهتر از آن سقف نمی‌تواند باشد، امّا این که وضعیت کلاس در کجای فاصلۀ میان آن سقف تا بی‌کیفیت‌ترین و بی‌ثمرترین حالت ممکن باشد، فقط و فقط در حیطۀ تأثیرگذاری خود ماست.

این نوع مواجهه با کار که با وجود علم به مسائل و مشکلات متعدّد بخواهیم آن کار را به بهترین (با کیفیت‌ترین و تأثیرگذارترین) وجه ممکن انجام بدهیم، اسمش «رویکرد بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» است و رویکرد مقابل –که در مواجه با هر کاری بنای‌مان فقط بر این باشد که با کمترین زحمت به بیشترین منفعت برسیم- رویکرد «به اسم شیطان رجیم»!

نظامی (علیه الرّحمه) می‌فرماید: «بسم اللّه الرّحمان الرّحیم / هست کلید در گنج حکیم». اگر «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» کلید در گنج بی‌پایان خداوند است، پس چرا مایی که شاید هیچ کجای دیگر دنیا به اندازه‌مان «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» نمی‌گویند بهره‌مان از گنج حکیم اینقدر اندک است؟! بله، بسم اللّه الرّحمن الرّحیم واقعاً کلید گنج هستی است امّا نه فقط یک لقلقۀ زبانی، بلکه مشروط به این که واقعاً رویکردمان به هر کاری چنین باشد که بخواهیم آن کار را به بهترین وجه ممکن انجام بدهیم.

متأسفانه بیشتر ما در بیشتر موارد در حالی در ابتدای کارها نام خدا را به زبان می‌آوریم که نوع مواجهه‌مان با آن کار از نوع «به اسم شیطان رجیم» است و این «به سُخره گرفتن نام خدا» است.

حال که بحث به اینجا رسید، کلاسی که عمداً با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» شروع نکرده‌بودم را «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» ادامه می‌دهم. بله، من نیز با مسائل و مشکلات متعدّد و متنوّعی درگیرم، من نیز درآمدم از همین یک کلاس درس و یک کار پاره‌وقت دیگر است، من نیز زن و بچه دارم، من نیز نگران آینده هستم و غیره، امّا با تمام این ها، حال که تدریس این کلاس را پذیرفته‌ام، تصمیم گرفته‌ام با توکّل بر خدا تلاش کنم آن را به بهترین وجه ممکن برگزار کنم. البته چون من فقط یکی از اعضای این جمع هستم، حاصل و خروجی کلاس به نوع مواجه شما نیز بستگی دارد، هر چند، شما هر گونه که بخواهید با این کلاس روبرو شوید، من تصمیم خودم را گرفته‌ام و «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» خودم را گفته‌ام».

به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
⁉️ «داروی تلخ» نظام آموزش عالی برای چرخش از «مسیر نفت‌بنیان» به «مسیر دانش‌بنیان»
🖋 وحید احسانی

نظام آموزش عالی ایران از ابتدای شکل‌گیری عمدتاً در مسیر «نفت‌بنیان» حرکت کرده‌است. از ویژگی‌های این مسیر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- تأکید و تمرکز بر کمّیت‌ها و ظواهر (تعداد دانشگاه، تعداد دانشجو، تعداد مقاله و غیره)؛
- تکیه بر رانت و تشویق و تنبیه بیرونیِ متّکی به نفت برای حرکت دادن دانشگاهیان در مسیر دلخواه؛
- فروکاستن علم و پژوهش به حفظ کردن برخی گزاره‌های علمی؛
- فاقد ارتباط محسوس با بطن جامعه، صنعت، کشاورزی و غیره؛
- عدم استقلال در برابر قدرت و سیاست؛
- به حاشیه‌راندن علوم انسانی-اجتماعی؛
- سلطۀ نگرش فنّی-مهندسی (شامل سیاست‌گذاران و مدیرانی که عمدتاً از همین حیطه‌ها بوده‌اند)؛
- ناکارآمدی و عدم اثربخشی؛
- و غیره

نظام آموزش عالی ایران در مسیر «نفت‌بنیان» خود، هنگام مواجه شدن با هر مفهوم نوین، آن را استحاله کرده و ماکتی نمایشی (فاقد ماهیت و کارکرد نمونۀ اصلی) از آن را با تکیه بر رانت نفت و با استفاده از شاخص‌های کمّی، سطحی و ظاهری ایجاد کرده‌است. به عنوان مثال، در این مسیر «آموزش» به «حفظ کردن و نمره گرفتن»، «کنکور» به «روش‌های تست‌زنی»، «پژوهش» به «مقاله‌نویسی»، «دانش بنیان شدن» به «تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان» و غیره فروکاسته شده‌اند.

موضوع «مسئولیت اجتماعی دانشگاه‌ها» که اخیراً مورد تأکید و توجه زیادی قرار گرفته‌است نیز به همان ترتیب در معرض این آفت قرار دارد که در مسیر نفت‌بنیان، به تعدادی شاخص کمّی و نمایشی فروکاسته شود.

مسئله و پرسش اصلی این است که «نظام آموزش عالی ایران برای چرخش از مسیر نفت‌بنیان به مسیر دانش‌بنیان چه کار باید بکند؟».

از آنجا که مسیرهای «نفت‌بنیان» و «دانش‌بنیان» با یکدیگر تفاوت ماهُوی بنیادینی دارند، نظام آموزش عالی کشور برای قرار گرفتن در مسیر دانش‌بنیان باید تغییرات بسیار متعدّد و متنوّعی داشته‌باشد. در این جا، آنچه بیشتر اهمّیت دارد، «نقطۀ شروع یا به عبارتی اوّلین گام برای تحقق این تحوّل اساسی است».

نقطۀ شروع و اوّلین گام برای فاصله گرفتن نظام آموزش عالی ایران از مسیر نفت‌بنیان و قرار گرفتن در مسیر دانش‌بنیان کدامست؟! در اوّلین قدم، چه تغییری باید رخ بدهد تا تغییرات بعدی بتوانند به مرور محقق شوند؟

اگر بپذیریم که واقعیت بیرونی نظام آموزش عالی ایران، نمود و بروز نگرش و رویکرد درونیِ حاکم بر آن است، در اوّلین گام، باید در این نگرش و رویکرد تغییری اساسی رخ بدهد. «مسیر نفت‌بنیان» در واقع نمودِ بیرونی «نگرش و رویکرد نفت‌بنیان» است. بنابراین، پرسش مورد نظر را می‌توان به شکل زیر بازنویسی کرد:

«نظام آموزش عالی ایران چگونه می‌تواند نگرش و رویکرد نفت‌بنیان خود را اصلاح و دانش‌بنیان کند؟». تحقق این مهم، نیازمند نوشیدن «داروی تلخ» است. تا زمانی که نظام آموزش عالی داروی تلخ مورد نظر را ننوشیده‌باشد، هر تغییر دیگری هم که اعمال کند (برای رفع نواقص پیشین یا در راستای لحاظ کردن مفاهیم نوینی که در آینده مورد توجه قرار می‌گیرند مانند مسئولیت اجتماعی)، این تغییرات جدید باز هم در قالب رویکرد و مسیر «نفت‌بنیان» (نمایشی و ناکارآمد) خواهند بود.

در مقاله‌ای با عنوان "«داروی تلخِ» نظام آموزش‌وپژوهش کشور برای چرخش از «مسیر نفت‌بنیان» به «مسیر دانش‌بنیان»" -که به تازگی در فصلنامۀ ترویج علم منتشر شده‌ و در معرض نقد سایرین قرار گرفته‌است- به این موضوع پرداخته و منظور از «داروی تلخِ شفابخش» را توضیح داده‌ام.

تفاوت مسیرهای «نفت‌بنیان» و «دانش‌بنیان» را نیز پیش از این به تفصیل در مقاله‌ای با عنوان "«توسعۀ دانش‌بنیان» یا «شبه‌دانش نفت‌بنیان»: مسئله این است" -منتشر شده در فصلنامۀ رهیافت، سال 1395- شرح داده بودم.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
Ziarat_Ashura.pdf
484.5 KB
زیارت عاشورا، نسخه ابن قولویه از کتاب کامل‌الزیارات

این نسخه نسبت به نسخه رایج، قدیمی‌تر و معتبرتر است. دلایل این ادعا را در مقالۀ «تحلیل و نقد یکی از فقرات نسخة رایج زیارت عاشورا» (اثر مهدی ایزدی و اسلام ملکی معاف) مطالعه بفرمائید.

چکیدۀ مقالۀ مورد نظر:
زیارت شریف عاشورا علاوه بر نسخة رایج ...، دو گونۀ دیگر نیز دارد که در «کامل الزّیارات» ابن‌قولویه قمی و نسخه­های متقدّمِ «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی نقل شده­اند. در هیچ‌یک از نسخه­های غیر رایج این زیارت عبارت «ابدأ به اوّلاً ثم الثانی و الثالث و الرابع» به این‌گونه نیست. در این مقاله، گونه­های مختلف این عبارت با یکدیگر مقایسه و نسخۀ رایج با توجّه به معیارهای ذیل نقد می­شود: 1- قدمت، 2- اعتبار منبع، 3- اعتبار سند، 4- سازگاری عبارت مورد نظر با بقیّة متن، 5- سازگاری با سیرة امامان(ع). حاوی مباحث: روش ائمّه (ع) در مقابله با سیاست امویان، رازداری، مدارا و تقیّه در سیرة ائمّه (ع)، سازگاری بین تبرّی، تقیّه و رازداری در زیارت­های مأثور.

👈 پیشنهاد می‌کنم این مقالۀ ارزشمند را مطالعه بفرمایید.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
📰 سه پیشنهاد ساده خطاب به رسانه‌های استان
روزنامۀ نقدحال، شمارۀ 785، سه‌شنبه، 11 شهریور 1399، ص. 6
🖋 وحید احسانی

پیشرفت و رواج فنّاوری‌های ارتباطی شرایط جدیدی را بر فضای رسانه‌ای حاکم ساخته‌ و مانند هر چیز جدید دیگری، فرصت‌ها و تهدیدهایی با خود به ارمغان آورده‌است. در این یادداشت کوتاه، برخی مسائل ناشی از انفجار فناوری‌های ارتباطی و سه پیشنهاد ساده برای تبدیل آنها به فرصتْ در معرض نقد اصحاب رسانۀ استان قرار گرفته‌است.

1- برخی مسائل ناشی از انفجار فنّاوری‌های ارتباطی
سیل فناوری‌های ارتباطی و فضای مجازی، امکاناتی فراهم آورده که هر کسی به راحتی می‌تواند رسانه‌هایی برای انتشار محتوا بسازد و رفته‌رفته تعداد مراکز انتشار محتوا (صفحات اینستاگرام، سایت‌ها، وبلاگ‌ها، کانال‌های موجود در انواع پیام‌رسان‌ها و غیره) از جمعیت افراد بیشتر می‌شود (هر نفر چند رسانه). برخی پیامدهای منفی این اتّفاق برای فضای رسانه‌ای به قرار زیرند:

1-1 عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی
بسیاری از رسانه‌های غیررسمی فعّال در فضای مجازی، به راحتی حقوق مالکیت معنوی را زیر پا گذشته و ... . نااطمینانی نسبت به رعایت حقوق مالکیت معنوی، انگیزۀ کسانی که می‌خواهند از حوادث خبرساز گزارش‌های دست اوّل تولید کنند را از بین می‌بَرَد، زیرا نگرانند مبادا محتوای تولیدشده توسّط آنها بدون ذکر منبع در فضای رسانه‌ای دست به دست شود.

2-1 جزیره‌ای کار کردن
در عرصۀ رسانه نیز مانند سایر عرصه‌ها (آموزش عالی، فرهنگ و غیره) جوّ «جزیره‌ای کار کردن» حکم فرما شده و تعدّد رسانه‌ها به تشدید این معضل می‌انجامد. هر کسی بدون توجه به سایرین صرفاً ...

3-1 امتناع گفتگو!
تعداد «دهان‌ها» به قدری از تعداد «گوش‌ها» پیشی گرفته که حتّی برای خود مدیران رسانه‌های رسمی نیز این امکان که بخواهند مطالب منتشرشدۀ یکدیگر را بخوانند منتفی است. این در حالی است که ...

2- سه پیشنهاد ساده برای مدیریت مسائل بالا
در عرصۀ رسانه نیز مانند سایر عرصه‌ها مسائل و مشکلات متعدّد و متنوّعی وجود دارد که بسیاری از آنها خارج از کنترل اصحاب رسانه است. با وجود این، برخی مسائل رسانه‌ها در حیطۀ قدرت خود آنها قرار گرفته و بی‌نیاز از حمایت دولت می‌توانند برای حل یا کاستن از آنها اقدام کنند. همان‌طور که هلن کلر (دختر نابینا و ناشنوایی که به یک نویسنده و فعّال اجتماعی تأثیرگذار بدل شد) می‌گوید: «این که خیلی کارها را نمی‌توانیم انجام دهیم، نباید باعث شود همان کارهایی که می‌توانیم انجام بدهیم را هم انجام ندهیم».

1-2 توافق برای حمایت از حقوق مالکیت معنوی
رسانه‌های استان، بی‌نیاز از حمایت دولت و صرفاً با استفاده از همان ابزار رسانه که در اختیار دارند، می‌توانند برای سالم‌سازی فضای رسانه‌ای از حیث رعایت حقوق مالکیت معنوی گام‌های موثّری بردارند. در این راستا، پیشنهاد می‌شود، مدیران رسانه‌های استان (یا لااقل برخی از آنها) گردِ هم آمده و متعهّد شوند که نسبت به هر گونه مصداق «عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی محتوا» در محدودۀ استان به صورت هماهنگ واکنش نشان دهند. جزئیات این توافق می‌تواند توسّط خود مدیران رسانه مورد بحث قرار بگیرد.

2-2 پروندۀ مشترک رسانه‌های استان
رسانه‌های استان (یا لااقل برخی از آنها) می‌توانند در کنار مسیری که از قبل دنبال می‌کرده‌اند، برخی موضوعات را نیز به صورت هماهنگ مورد بررسی قرار داده و مثلاً یک ستون از روزنامۀ خود را به آن اختصاص دهند. در این صورت، تمام اصحاب رسانه و اهل قلم در استان می‌دانند که پروندۀ مشترک رسانه‌های استان در ماه آینده مثلاً «پروژۀ منوریل» است و لذا بسیاری به صورت هماهنگ دراین‌باره اندیشیده و محتوا تولید می‌کنند. این باعث می‌شود که ...

3-2 باز نشر محتوای برگزیده از سایر رسانه‌ها
به ویژه در عرصۀ رسانه‌های رسمی، اصرار عجیبی بر انتشار محتوای دست اوّل وجود دارد و «بازنشر مطالب سایر رسانه‌ها» به چیزی شبیه یک «تابو» تبدیل شده‌است. .... پیشنهاد می‌شود، رسانه‌های استان (یا لااقل برخی از آنها) توافق کنند که حجم کوچکی از فضای رسانه‌ای خود (مثلاً یک ستون) را به بازنشر «مطلب برگزیده از سایر رسانه‌های استان» اختصاص دهند.

تحقق پیشنهادهای بالا، افزون بر فواید مستقیمِ پیش‌گفته، می‌تواند موجبات همدلی و هماهنگی بیشتر میان رسانه‌های استان را فراهم آورده و خیر و برکات دیگری نیز به دنبال داشته‌باشد.
به امید یک گام رو به جلو برداشتن، به امید فردایی بهتر، به امید ایرانی آباد.

با سپاس از دکتر سیّدامیرحسین بنی‌اشراف که نسخۀ اوّلیۀ یادداشت را مطالعه و راهنمایی‌های ارزشمندی مطرح فرمودند.

متن کامل یادداشت را می‌توانید از طریق سایت روزنامۀ نقدحال (پیوند زیر) مطالعه بفرمایید👇
سه پیشنهاد ساده خطاب به رسانه‌های استان

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
⁉️ بالاخره «شهر» یا «کارگاه بزرگ عمرانی»؟!
🖋 وحید احسانی
📰 منتشر شده در «نامۀ فرهنگ رازی» (نشریۀ تحلیلی-فرهنگی دانشگاه رازی)

روز ۲۴ شهریور ماه سال جاری، استاندار محترم کرمانشاه در حاشیه بازدید از پروژه‌های شهری در جمع خبرنگاران گفت: «کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است».

آیا این جمله حاویِ «تعریف و تمجید» است یا حاکی از «اعتراض و گلایه»؟! آیا این که یک «شهر» به یک «کارگاه بزرگ عمرانی» تبدیل شود، اتّفاقِ خوب، مسرّت‌بخش و قابل تقدیری است یا اتّفاقی بد، تأسّف‌بار و قابل اعتراض؟! اصولاً «شهر» چیست و چه نسبتی با «کارگاه عمرانی» دارد؟! آیا مفهوم «شهر» بیشتر با مفهوم «کارگاه عمرانی» قرابت دارد یا با مفهوم «خانه»؟! آیا هیچ کس (شامل مسئولان شهر و استان) دوست دارد «خانه‌اش» به یک «کارگاه عمرانی» تبدیل شود؟!

تغییرات کرمانشاه طی چند دهه اخیر، نِمود، بُروز و تجلّیِ بیرونیِ «طرز فکر» حاکم بر مدیریت استان بوده‌است. بنابراین، با بررسی تغییراتی که طی این مدّت در کرمانشاه اعمال شده‌ و مقایسه بودجه‌هایی که در عرصه‌های مختلف هزینه شده‌است می‌توان فهمید که مدیران استان نسبت به «شهر» و «مسائل آن» در مجموع چه نگرش و درکی داشته‌اند. اگر چه طی این سال‌ها در زمینه فضای سبز، زیباسازی شهر و امثال آن نیز اتّفاقات مثبتی رخ داده، امّا عمده تغییراتی که در شهر ایجاد شده و عمده بودجه‌هایی که صرف شده مربوط به پروژه‌های «فیزیکی-عمرانی» بوده‌است.

آشکارا، در طرز فکر و رویکرد مدیریت استان (و البته کل کشور) نگاه «فیزیکی-مکانیکی-عمرانی» حاکم است. غفلت از جنبه انسانی-اجتماعیِ امور موجب می‌شود همان پروژه‌های فیزیکی-عمرانی هم کارکرد شایسته‌وبایسته خود را نداشته باشند و نهایتاً «حال شهروندان را بهتر نکنند». همان طور که دکتر محمّد فاضلی (جامعه‌شناس، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی) تذکّر می‌دهد:

«ادامه این مسیرِ کلنگ‌اندیشی، بتن-محوری و آچار‌به‌دستی، یعنی ماشین‌ها، موبایل‌ها و وسایل زندگی بهتر می‌شوند امّا ناراضی‌تر شده و احساس می‌کنیم سخت گیر افتاده‌ایم، کاری پیش نمی‌رود» و نیز «ما به جای سفت توسعه رسیده‌ایم؛ مرحله‌ای که باید کار «نرمِ سخت» کرد. اندیشه‌های نو (عمدتاً از جنس فلسفه، سیاست، علوم اجتماعی، مدیریت و …)، مهارت‌های جدید (از جنس گفت‌وگو، مذاکره و هماهنگی و قابلیت‌سازی)، جلب مشارکت و … می‌خواهیم» [۱].

آیا نمی‌شد به جای فکر کردن به «تعریض خیابان مرکزی شهر به قیمت تخریب بافت سنّتی آن» به سنگ‌فرش کردن آن، مسدود کردنش بر عبور و مرور خودروها و حفظ و بازسازی بافت هویتی آن و نیز به «جا به جا کردن محل تجمّع پزشکان از مرکز به حاشیه شهر و در ساختمان‌هایی با امکانات و دسترسی استاندار» فکر کرد؟! آیا نمی‌شد آن هزینه‌ای که صرف پوشاندن روان‌آب‌های سطح شهر شده‌است را صَرف جدا کردن مسیر فاضلاب و ایجاد یک پارک در امتداد مسیر آن روان‌آب‌ها کرد؟! آیا نمی‌شد به جای هدر دادن صدها میلیارد در پروژه مُضحِکِ «منورریل-قطارشهری-مترو!»، در خیابان‌های اصلی شهر مسیرهای مناسب و ایمن برای دوچرخه ایجاد و دوچرخه‌هایی تهیه کرد که «شهروندان» بتوانند آنها را از ایستگاه‌های مخصوصی تحویل گرفته و در سایر ایستگاه‌های مربوط تحویل دهند؟! آیا نمی‌شود به جای افتخار کردن به پروژه‌هایی که در غیاب مشارکت مردم تصویب و اجرا می‌شوند، به «نهادینه کردن سازوکاری برای افزایش سطح مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌های ناظر بر محل زندگی‌شان» افتخار کرد؟!

با سپاس از دوست گرامی، آقای جبرئیل محمودی که یادداشت ایشان درباره همین موضوع نگارنده را نیز به فکر انداخت که در این رابطه متنی نگاشته و در معرض نقد سایرین قرار دهم و با تشکر از دکتر طهماسب علیپوریانی که با راهنمایی‌های ارزشمند خود به بهبود این متن کمک شایانی کردند.

به امید اصلاحِ نگرش «فیزیکی-مکانیکی» به شهر و شهروندان؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد؛

پانویس‌ها:
[۱] در یادداشتی با عنوان «هسته سخت توسعه» منتشر شده در «دغدغه ایران» (کانال تلگرامی دکتر محمّد فاضلی).

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
🔶 روز ۲۴ شهریور ماه سال جاری، استاندار محترم کرمانشاه در حاشیه بازدید از پروژه‌های شهری در جمع خبرنگاران گفت: «کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است».

آیا این جمله حاویِ «تعریف و تمجید» است یا حاکی از «اعتراض و گلایه»؟! آیا این که یک «شهر» به یک «کارگاه بزرگ عمرانی» تبدیل شود، اتّفاقِ خوب، مسرّت‌بخش و قابل تقدیری است یا اتّفاقی بد، تأسّف‌بار و قابل اعتراض؟! اصولاً «شهر» چیست و چه نسبتی با «کارگاه عمرانی» دارد؟! آیا مفهوم «شهر» بیشتر با مفهوم «کارگاه عمرانی» قرابت دارد یا با مفهوم «خانه»؟! آیا هیچ کس (شامل مسئولان شهر و استان) دوست دارد «خانه‌اش» به یک «کارگاه عمرانی» تبدیل شود؟!

مطالعه مطلب 👇
https://farhang.razi.ac.ir/2399
___
نامه فرهنگ رازی- پایگاه تحلیلی فرهنگی دانشگاه رازی
@namehyefarhang
‼️ حکایت یک جملۀ تقلیدی!

چند روز پیش به بهانۀ جملۀ اخیر استاندار کرمانشاه که گفته بود «کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است» یادداشت انتقادی‌ای نوشتم که در نامۀ فرهنگ رازی (نشریۀ تحلیلی-فرهنگی دانشگاه رازی) منتشر شد. حرف اصلی یادداشت نقد دیدگاه و رویکردی بود که در آن از جنبۀ «انسانی-اجتماعی امور» غفلت شده و عمدۀ توان و بودجه‌ها بر جنبۀ «فیزیکی-مکانیکی-عمرانی مسائل» متمرکز می‌شود.

در رابطه با این جمله، به صورت اتّفاقی به نکتۀ جالب و قابل تأمّلی برخورد کردم که حیف دیدم با سایرین در میان نگذارم. برای این که طنز تلخ موجود در این عبارت را متوجه شوید کافیست عبارت «کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است» را در اینترنت جستجو کنید. نتیجه به قرار زیر است:

خراسان رضوی به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (معاون امور استانداری خراسان رضوی، 03/11/1387)
اراک کارگاه بزرگ عمرانی می شود (شهردار اراک، 18/01/1390)
اهواز به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (شهردار اهواز، 12/05/1393)
استاندار اردبیل: بیله‌سوار، پارس‌آباد و گرمی به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل می‌شوند (27/09/1393)
یزد به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل می شود (شهردار یزد، 29/02/1397)
شهر ایلام هم اکنون به عنوان «کارگاه بزرگ عمرانی» تبدیل شده است (شهردار ایلام، 16/12/1397)
به عمل کار برآید، البرز به یک کارگاه بزرگ عمرانی و اقتصادی تبدیل شده است (پایگاه اطلاع رسانی استانداری البرز، 13/04/1398)
فرماندار: زاهدان به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (فرماندار زاهدان، 10/09/1398)
تبدیل پاکدشت به کارگاه بزرگ عمرانی (شهردار پاکدشت، 08/11/1398)
خاش به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (فرماندار خاش، 12/09/1398)
تبدیل شدن لنده به کارگاه های بزرگ عمرانی (فرماندار شهرستان لنده، 18/11/1398)
شهر چالوس به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شد (شهردار چالوس، 10/12/1398)
همدان به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (استاندار همدان، 12/12/1398)
استان سمنان به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل‌شده است (معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار سمنان، 05/05/1399)
رئیس شورای شهر اصفهان مطرح کرد: شهر اصفهان درحال حاضر یک کارگاه بزرگ عمرانی است (15/05/1399)
کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (استاندار کرمانشاه، 24/06/1399)
به همین ترتیب در مورد تبریز، خراسان جنوبی، لواسان و موارد متعدد دیگر

ممکن است برخی هم‌استانی‌هایی که مطالب را خیلی سطحی دیده و صرفاً می‌خواهند از هر خبری چیزی برای «نق زدن» بیرون بکشند توجه‌شان بیشتر به این جلب شود که «چرا استاندار کرمانشاه نسبت به مسئولان شهرها و استان‌های دیگر این قدر دیر این جمله را گفته است؟» یا «چرا شهر ما دیرتر از شهرهای دیگر به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است؟»، امّا برای نگارنده مهم این است که اوّلاً، «اصولاً تبدیل کردن یک شهر به یک کارگاه بزرگ عمرانی اتّفاق مطلوبی نیست که بخواهیم به آن افتخار کنیم» (این مسئله را در یادداشت کوتاهی با عنوان «بالاخره شهر یا کارگاه بزرگ عمرانی؟!» توضیح داده‌ام)، ثانیاً، مسئولان ما چقدر تقلیدی و کلیشه‌ای سخن می‌گویند که حاکی از آن است که متأسفانه بیشتر آنها از خودشان ایده و اندیشه‌ای ندارند و ثالثاً، تکرار این عبارت کلیشه‌ای و منحرف توسّط مسئولان استانی، نشان‌دهندۀ دیدگاه و رویکرد کلّی حاکم بر مدیریت کلان کشور است که در آن جای چندانی برای جنبۀ «انسانی-اجتماعی شهر و جامعه» (گفتگو، فرهنگ، مهارت‌های زندگی، توانمندسازی، ظرفیت‌سازی، نهادسازی، جامعۀ مدنی، مشارکت و غیره) وجود ندارد.

حتماً در کلام مسئولان کشور جمله‌های تقلیدی متعدّد دیگری نیز یافت می‌شود که تحلیل محتوای آنها می‌تواند موضوع مناسبی برای دانشجویان رشته‌های مرتبط با این موضوع باشد.

به امید اصلاح دیدگاه مسئولان کشور و اولویت قائل شدن آنها برای «جنبۀ انسانی-اجتماعی امور»،
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد،

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
تعریف حکومت از پائین

به نظرم، زنده‌یاد مهندس مهدی بازرگان، یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان معاصر بوده که تحوّلات اجتماعی و راه اصلاح جامعۀ ایران را خیلی خوب فهمیده و شرح داده‌است، امّا متأسفانه آثارش را آنگونه که شایسته و بایسته است مطالعه نکرده‌ایم. جالب آنکه مخاطب بیشتر آثار ایشان خود ما مردم هستیم و راه و روشی که ایشان برای اصلاح جامعه ارائه می‌کنند از درون خود ما شروع می‌شود.

نام یکی از یادداشت‌های ایشان «تعریف حکومت از پائین» است. این اثر دست‌نوشته‌ای از بازرگان است که در تیر ماه 1335 نوشته‌شده و در اختیار دکتر احمد صدر حاج سیّدجوادی قرار داشته‌است. این اثر برای اوّلین بار (با حذفیات اندک) در سال 1386 در روزنامۀ شرق (شمارۀ 864، دوّم خرداد ماه) منتشر شد. سپس در اختیار بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان قرار گرفته و در کتاب «مجموعه آثار مهندس بازرگان» در دسترس عموم قرار گرفت. از تمام هم‌وطنانم درخواست دارم اندکی وقت گذاشته و این اثر –که گویی برای همین الان ما نوشته شده‌است- را مطالعه بفرمایند. حجم این مقاله 10 صفحه است (فایل مربوطه 16 صفحه است امّا در میان آن برخی صفحات سفید اضافی قرار گرفته‌اند).

منبع: کانال بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
نگرانی‌ها دربارۀ «تله‌کابین طاق‌بستان» و یک پیشنهاد ساده
🖋 وحید احسانی
📰 روزنامۀ نقدحال، شمارۀ 791، سه‌شنبه 1 مهر 1399، ص. 5


1- خطاب به مسئولان استان

از دیدِ نگارنده، به عنوان یک شهروند کرمانشاهی، پروژۀ «تله‌کابین طاق‌بستان» دلخوشی‌ها و نگرانی‌هایی با خود به همراه دارد. از یک سو، می‌تواند نویدبخش ارتقاء جایگاه کرمانشاه از حیث گردشگری، افزایش تعداد گردشگران و فواید ناشی از آن باشد و از سوی دیگر، ایجاد مانع در ثبت جهانی طاق‌بستان، تخریب محیط زیست دشت کاهو، ترافیک و غیره. این نگرانی به ویژه با توجه به مخالفت‌هایی که توسّط برخی فعّالان مستقل عرصۀ میراث فرهنگی و محیط زیست ابراز می‌شود تشدید می‌گردد [1].

مسئولان محترم شهر و استان، مطمئنم با توجه به چندصد میلیارد تومان سرمایه‌ای که در قالب ستون‌های بلااستفاده در بلوار اصلی شهر در برابر چشمانمان قد علم کرده‌اند (پروژۀ مضحکِ منوریل-قطار شهری-مترو!) [2] به ما کرمانشاهیان حق می‌دهید که نسبت به پروژه‌های عمرانی بزرگ مقیاسی که اجرا می‌شوند نگرانی‌هایی داشته‌باشیم.

پیشنهاد و درخواستم این است که با توجه به اهمّیت موضوع، بودجۀ قابل توجّهی که قرار است صرف آن شود و امکان وخیم بودن پیامدهای احتمالی آن، در راستای شفّاف‌سازی، تنویر افکار عمومی و بر طرف شدن نگرانی‌ها در یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی با مخالفان و منتقدان اصلی پروژۀ تله‌کابین به گفتگو بنشینید. مسلّماً پخش چنین گفتگوی زنده‌ای موجب افزایش اعتماد کرمانشاهیان به مسئولان استان و شبکۀ زاگرس خواهد شد.

2- خطاب به مسئولان دانشگاه رازی

آقای امید قادری (مدیر کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان) طی مصاحبه‌ای که با خبرگزای ایسنا داشته‌اند و در تاریخ 03/04/1399 منتشر شده‌است بیان می‌کنند:

«در نامه‌ای به دانشگاه رازی به عنوان دانشگاه مادر استان درخواست کرده‌ایم تا فعالان عرصه‌های گردشگری، اقتصادی، شهرسازی و باستان‌شناسی و تاریخ از همه زوایا به این قضیه [پروژۀ تله‌کابین طاق‌بستان] نگاه کنند، کار سبک سنگین شود و نظر خود را اعلام کنند» [3].

یکی از گلایه‌های همیشگی دانشگاهیان این بوده که سازمان‌های اجرایی با آنها مشورت نکرده و به توصیه‌هایشان توجه نمی‌کنند. لااقل در این یک مورد خاص که اتّفاقاً مسئلۀ بسیار مهمّی هم هست، مدیر یک دستگاه اجرایی به صورت رسمی از شما درخواست کمک علمی کرده‌است.

از سوی دیگر، اخیراً بحث «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» به یکی از کلیدواژه‌های مسئولان آموزش عالی کشور (چه در سطح وزارتخانه و چه در دانشگاه‌ها) تبدیل شده‌است. به نظرم، نوع مواجهه و مداخلۀ دانشگاه رازی با این موضوع مهم می‌تواند معیار خوبی باشد که نشان دهد این دانشگاه و اعضای هیأت علمی آن در عمل (و نه در مقام حرف و ادّعا) چقدر برای مسئولیت‌ اجتماعی خود ارزش قائل هستند.

پانویس‌ها:

[1] به عنوان نمونه نگاه کنید به «چرا با تله‌کابین طاق‌بستان بایست مخالفت کنیم؟!» (مصاحبۀ فراتاب با آقای جمال کریمی، دانشجوی دکتری گردشگری و فعال فرهنگی-زیست محیطی) و «تله‌کابین به طاق‌بستان رسید/ مخالفت فعالان میراث فرهنگی و صدور مجوز توسط مدیران استانی» (اسکان نیوز، شامل تصویر نامۀ جمعی از مخالفان این پروژه به مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان).

[2] در مورد هزینه‌هایی که تا کنون صرف پروژۀ «منوریل-قطارشهری-مترو» گردیده مطالب مختلفی مطرح شده‌است. به عنوان نمونه، سیّد احسان احسانی (نایب رئیس شورای اسلامی شهر کرمانشاه) در بهمن ماه سال 1398 بیان می‌کند: «تاکنون ۲۰۰ میلیارد تومان برای این قطار شهری هزینه شده که ۱۹ میلیارد تومان مشاور پروژه دریافت کرده است اما هنوز تصویر روشنی برای ادامه کار نداریم!» (قدس آنلاین).

[3] تله‌کابین؛ خوشبختی یا زخمی بر طاق‌بستان؟، تارنمای خبرگزاری ایسنا.

🙏 چنانچه کرمانشاه و طاق‌بستان برایتان مهم است، لطفاً بازنشر دهید 🙏

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
2025/07/07 11:48:49
Back to Top
HTML Embed Code: