Forwarded from دغدغه ایران
.
میدانم #دو_درجه_کمتر راهحل ساختاری مشکلات انرژی ایران نیست، اما بخشی از راهحل گذر کمترسخت از یک بحران هست، و راه کاهش درد و رنج بخشی از مردم که با قطع برق و گاز مواجه میشوند هست.
آقای #پزشکیان کمک میکنیم، اما شما هم مسائل واقعی را طرح کن، بایست و راهحلهای درست را جلو ببر.
آقای #پزشکیان شما هم محکم بایستید و بگویید مسائل واقعی از جنس همین مشکلات انرژی هستند نه توهماتی که به عنوان مسأله مطرح میکنند و برایش قانون هم مینویسند.
آقای پزشکیان در لحظه مهمی از تاریخ ایران به قدرت رسیدهاید و فرصت دارید خدمات بزرگی انجام دهید. شاید بزرگترین خدمت شما طرح کردن مسائل واقعی و آزاردهنده ایران و ایرانیان، و هموار کردن راه واقعگرایی باشد. زدودن توهمات
#دغدغه_ایران #محمد_فاضلی #دو_درجه_کمتر
@fazeli_mohammad
میدانم #دو_درجه_کمتر راهحل ساختاری مشکلات انرژی ایران نیست، اما بخشی از راهحل گذر کمترسخت از یک بحران هست، و راه کاهش درد و رنج بخشی از مردم که با قطع برق و گاز مواجه میشوند هست.
آقای #پزشکیان کمک میکنیم، اما شما هم مسائل واقعی را طرح کن، بایست و راهحلهای درست را جلو ببر.
آقای #پزشکیان شما هم محکم بایستید و بگویید مسائل واقعی از جنس همین مشکلات انرژی هستند نه توهماتی که به عنوان مسأله مطرح میکنند و برایش قانون هم مینویسند.
آقای پزشکیان در لحظه مهمی از تاریخ ایران به قدرت رسیدهاید و فرصت دارید خدمات بزرگی انجام دهید. شاید بزرگترین خدمت شما طرح کردن مسائل واقعی و آزاردهنده ایران و ایرانیان، و هموار کردن راه واقعگرایی باشد. زدودن توهمات
#دغدغه_ایران #محمد_فاضلی #دو_درجه_کمتر
@fazeli_mohammad
آسیبشناسی سیاست پاداشدهی (تشویق و تنبیه) در نظام علم و فناوری کشور
سخنرانی در یازدهمین پیشنشست همایش الگوی حکمرانی تمدنی علم و فناوری، آذر ۱۴۰۳، دانشگاه رازی
محورهای بحث:
- بر اساس یافتههای علمی، نظام تشویق و تنبیه مبتنی بر پاداشهای بیرونی و مالی، روی عملکرد، کیفیت و اثربخشی فعالیتها چه تأثیری دارد؟
- سیاستگذاری غیرعلمی (اگر نگوییم ضدّعلمی!) نظام علم، پژوهش و فناوری کشور برای توسعۀ علم و پژوهش
- نمودار مقایسۀ تغییرات رتبۀ ایران در جهان از لحاظ «تعداد مقالات» و «شاخصهای توسعه» طی چند دهه
- نمودار تحلیل روند تغییرات سهم ایران از تعداد مقالات ISI جهان بر اساس سیاست پاداشدهی اعمالشده
- مقایسۀ مختصر مسیر «توسعه دانشبنیان» و مسیر «شبهدانش نفتبنیان» که ما عمدتاً پیمودهایم
- سیاست تشویق و تنبیه وزارت عتف برای فعالیتهای فرهنگی و اثرات مخرّب آن
- گزارش مختصر نظرسنجی از اعضای هیئت علمی در مورد مادۀ یک آییننامه ارتقا (لزوم کسب حداقلی از امتیاز فرهنگی)
- سکوت و بیتفاوتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به دیدگاه و انتقادهای اعضای هیئت علمی
- نسبت «وضعیت و جهتگیری کنونی نظام علم و فناوری ما» با «حکمرانی تمدنی»
فایل تصویری سخنرانی (پیشنهاد میکنم فایل تصویری را ببینید چون حاوی اسلایدها و تصاویر مهمّی است)
فایل صوتی سخنرانی
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
سخنرانی در یازدهمین پیشنشست همایش الگوی حکمرانی تمدنی علم و فناوری، آذر ۱۴۰۳، دانشگاه رازی
محورهای بحث:
- بر اساس یافتههای علمی، نظام تشویق و تنبیه مبتنی بر پاداشهای بیرونی و مالی، روی عملکرد، کیفیت و اثربخشی فعالیتها چه تأثیری دارد؟
- سیاستگذاری غیرعلمی (اگر نگوییم ضدّعلمی!) نظام علم، پژوهش و فناوری کشور برای توسعۀ علم و پژوهش
- نمودار مقایسۀ تغییرات رتبۀ ایران در جهان از لحاظ «تعداد مقالات» و «شاخصهای توسعه» طی چند دهه
- نمودار تحلیل روند تغییرات سهم ایران از تعداد مقالات ISI جهان بر اساس سیاست پاداشدهی اعمالشده
- مقایسۀ مختصر مسیر «توسعه دانشبنیان» و مسیر «شبهدانش نفتبنیان» که ما عمدتاً پیمودهایم
- سیاست تشویق و تنبیه وزارت عتف برای فعالیتهای فرهنگی و اثرات مخرّب آن
- گزارش مختصر نظرسنجی از اعضای هیئت علمی در مورد مادۀ یک آییننامه ارتقا (لزوم کسب حداقلی از امتیاز فرهنگی)
- سکوت و بیتفاوتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به دیدگاه و انتقادهای اعضای هیئت علمی
- نسبت «وضعیت و جهتگیری کنونی نظام علم و فناوری ما» با «حکمرانی تمدنی»
فایل تصویری سخنرانی (پیشنهاد میکنم فایل تصویری را ببینید چون حاوی اسلایدها و تصاویر مهمّی است)
فایل صوتی سخنرانی
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
تناقض دیدگاه مصباح و گفتههای بنیانگذار
(به بهانۀ سالگرد وفات آقای مصباح یزدی)
برخی نظریات مصباح یزدی با برخی سخنان بنیانگذار انقلاب تناقض دارد.
مصباح یزدی معتقد است:
«اگر پس از تشکیل حکومت توان حاکم و طرفدارانش به حدی است که بتوانند با مخالفان مبارزه کنند، همچنان حجت وجود دارد و درنتیجه نمیتواند حکومت را رها کند. اگر اقلیت فعالی باشند که بتوانند از این حکومت حمایت کنند و بتوانند آن را سرپا نگه دارند، حجت هنوز باقی است» (کتاب حکیمانهترین حکومت، ص. ۱۴۰).
«برای حفظ حکومت، کمیت ملاک نیست. ملاک این است که تعدادی از افراد، امام یا ولایتفقیه مشروع را حمایت کنند که بتواند حکومت را حفظ کند. گاهی ممکن است با ۹۰ درصد و گاهی با ۵۰ درصد و یا ۴۰ درصد [امکانپذیر باشد]؛ تا مادامی که کسانی باشند که با حمایت آنها بتواند حکومت اسلامی را حفظ کند وظیفهاش این است که حفظ کند و ملاک کمیت نیست» (کتاب گفتمان مصباح).
به نظرم، لازمۀ منطقی و پیشفرض دیدگاه بالا این است که بپذیریم حفظ حکومت با زور امکانپذیر است.
زیرا منطقاً برای حفظ یک حکومت دو حالت کلّی متصوّر است؛ اوّل آنکه اکثریت آن حکومت را بخواهند و دوّم آنکه اقلیتی با زور اکثریت را مجبور کنند که آن حکومت را بپذیرند و به آن تن بدهند.
در حالی که بنیانگذار نظام معتقد بود حالت دوّم امکانپذیر نیست و با قسم جلاله بر این مهم تأکید کرد.
بنیانگذار انقلاب: «با زورْ یک مملکتی را میخواهید اداره کنید؟! و الله با زور نمیشود؛ یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری اوضاع خودتان را درست بکنید» (۱۸ شهریور ۱۳۴۳، مسجد اعظم قم)
عبارت بالا این را میرساند که بر اساس دیدگاه بنیانگذار نظام، وقتی اکثریت مردم خواهان حکومتی نباشند، تنها راه حفظ حکومت این است که حکومت، حاکمان و مسئولان بهگونهای خود را اصلاح کنند که نظر اکثریت مردم درمورد آنها عوض شود و خواهان حکومت شوند. ایشان با قسم جلاله تأکید میکند که حالت دیگری متصوّر نیست و با زور نمیشود چنین حکومتی را حفظ کرد.
به بیان دیگر، مصباح یزدی چیزی را که از نظر بنیانگذار نظام «غیرممکن» است، وظیفۀ حاکم اسلامی میداند!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
(به بهانۀ سالگرد وفات آقای مصباح یزدی)
برخی نظریات مصباح یزدی با برخی سخنان بنیانگذار انقلاب تناقض دارد.
مصباح یزدی معتقد است:
«اگر پس از تشکیل حکومت توان حاکم و طرفدارانش به حدی است که بتوانند با مخالفان مبارزه کنند، همچنان حجت وجود دارد و درنتیجه نمیتواند حکومت را رها کند. اگر اقلیت فعالی باشند که بتوانند از این حکومت حمایت کنند و بتوانند آن را سرپا نگه دارند، حجت هنوز باقی است» (کتاب حکیمانهترین حکومت، ص. ۱۴۰).
«برای حفظ حکومت، کمیت ملاک نیست. ملاک این است که تعدادی از افراد، امام یا ولایتفقیه مشروع را حمایت کنند که بتواند حکومت را حفظ کند. گاهی ممکن است با ۹۰ درصد و گاهی با ۵۰ درصد و یا ۴۰ درصد [امکانپذیر باشد]؛ تا مادامی که کسانی باشند که با حمایت آنها بتواند حکومت اسلامی را حفظ کند وظیفهاش این است که حفظ کند و ملاک کمیت نیست» (کتاب گفتمان مصباح).
به نظرم، لازمۀ منطقی و پیشفرض دیدگاه بالا این است که بپذیریم حفظ حکومت با زور امکانپذیر است.
زیرا منطقاً برای حفظ یک حکومت دو حالت کلّی متصوّر است؛ اوّل آنکه اکثریت آن حکومت را بخواهند و دوّم آنکه اقلیتی با زور اکثریت را مجبور کنند که آن حکومت را بپذیرند و به آن تن بدهند.
در حالی که بنیانگذار نظام معتقد بود حالت دوّم امکانپذیر نیست و با قسم جلاله بر این مهم تأکید کرد.
بنیانگذار انقلاب: «با زورْ یک مملکتی را میخواهید اداره کنید؟! و الله با زور نمیشود؛ یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری اوضاع خودتان را درست بکنید» (۱۸ شهریور ۱۳۴۳، مسجد اعظم قم)
عبارت بالا این را میرساند که بر اساس دیدگاه بنیانگذار نظام، وقتی اکثریت مردم خواهان حکومتی نباشند، تنها راه حفظ حکومت این است که حکومت، حاکمان و مسئولان بهگونهای خود را اصلاح کنند که نظر اکثریت مردم درمورد آنها عوض شود و خواهان حکومت شوند. ایشان با قسم جلاله تأکید میکند که حالت دیگری متصوّر نیست و با زور نمیشود چنین حکومتی را حفظ کرد.
به بیان دیگر، مصباح یزدی چیزی را که از نظر بنیانگذار نظام «غیرممکن» است، وظیفۀ حاکم اسلامی میداند!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
گزارش یک نظرسنجی دانشگاهی!
طی سخنرانی باعنوان «آسیبشناسی سیاست پاداشدهی (تشویق و تنبیه) در نظام علم و فناوری کشور» (دانشگاه رازی، آذر 1403) به نقد نظامِ پاداشدهیِ متّکی بر مشوّقهای بیرونی (شامل مالی) یا اجبار و تحمیل برای دریافت گواهی و امتیاز در دانشگاهها پرداختم.
فضای متّکی بر اجبار و تحمیل، بسیاری از فعالیتهای دانشگاهی (شامل برنامههای فرهنگی) را لوث، کیفیت برنامهها را تضعیف، علائق، اثرگذاری و مشارکت داوطلبانه را کمرنگ و کرامت و عزت نفس دانشگاهیان را خدشهدار کرده است.
در این نشست که بهصورت مجازی برگزار میشد، پس از بیان مبانی علمی این ادّعا و گزارش برخی نظرسنجیهای پیشین در این رابطه، دو پرسش زیر را مطرح کردم و از حاضران نیز خواستم نظرشان را اعلام کنند:
1️⃣ بر اساس مشاهده و تجربۀ شخصی شما، کدام عبارت زیر دربارۀ مشارکت دانشگاهیان (به جز خودتان) در جلسات فرهنگی دانشگاه صحیحتر است؟
( گزینۀ مورد نظر خود را با درج علامت مربوط مشخص کنید)
الف) عموم استادان و کارمندان در بیشتر جلسات با علاقه شرکت میکنند، به مباحث گوش میدهند و توجه میکنند (@)
ب) عموم استادان و کارمندان در بیشتر جلسات به خاطر دریافت گواهی و امتیاز مربوط شرکت میکنند امّا مباحث توجه آنان را جلب میکند و اثرگذاری مطلوبی دارد (#)
ج) عموم استادان و کارمندان در بیشتر جلسات به خاطر دریافت گواهی و امتیاز مربوط شرکت میکنند، معمولا به مباحث گوش نمیدهند یا توجه نمیکنند و اثرگذاری مطلوبی هم ندارد ($)
2️⃣ بر اساس مشاهده و تجربۀ شخصی شما، معمولا چند درصد از حاضران در نشستهای فرهنگی دانشگاه، باعلاقه شرکت کردهاند و باتوجه به مباحث گوش میدهند؟
آمار، نمودارها و تحلیل پاسخهای حضار را از طریق پیوند (لینک) زیر مشاهده بفرمایید:
گزارش یک نظرسنجی دانشگاهی
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
طی سخنرانی باعنوان «آسیبشناسی سیاست پاداشدهی (تشویق و تنبیه) در نظام علم و فناوری کشور» (دانشگاه رازی، آذر 1403) به نقد نظامِ پاداشدهیِ متّکی بر مشوّقهای بیرونی (شامل مالی) یا اجبار و تحمیل برای دریافت گواهی و امتیاز در دانشگاهها پرداختم.
فضای متّکی بر اجبار و تحمیل، بسیاری از فعالیتهای دانشگاهی (شامل برنامههای فرهنگی) را لوث، کیفیت برنامهها را تضعیف، علائق، اثرگذاری و مشارکت داوطلبانه را کمرنگ و کرامت و عزت نفس دانشگاهیان را خدشهدار کرده است.
در این نشست که بهصورت مجازی برگزار میشد، پس از بیان مبانی علمی این ادّعا و گزارش برخی نظرسنجیهای پیشین در این رابطه، دو پرسش زیر را مطرح کردم و از حاضران نیز خواستم نظرشان را اعلام کنند:
1️⃣ بر اساس مشاهده و تجربۀ شخصی شما، کدام عبارت زیر دربارۀ مشارکت دانشگاهیان (به جز خودتان) در جلسات فرهنگی دانشگاه صحیحتر است؟
( گزینۀ مورد نظر خود را با درج علامت مربوط مشخص کنید)
الف) عموم استادان و کارمندان در بیشتر جلسات با علاقه شرکت میکنند، به مباحث گوش میدهند و توجه میکنند (@)
ب) عموم استادان و کارمندان در بیشتر جلسات به خاطر دریافت گواهی و امتیاز مربوط شرکت میکنند امّا مباحث توجه آنان را جلب میکند و اثرگذاری مطلوبی دارد (#)
ج) عموم استادان و کارمندان در بیشتر جلسات به خاطر دریافت گواهی و امتیاز مربوط شرکت میکنند، معمولا به مباحث گوش نمیدهند یا توجه نمیکنند و اثرگذاری مطلوبی هم ندارد ($)
2️⃣ بر اساس مشاهده و تجربۀ شخصی شما، معمولا چند درصد از حاضران در نشستهای فرهنگی دانشگاه، باعلاقه شرکت کردهاند و باتوجه به مباحث گوش میدهند؟
آمار، نمودارها و تحلیل پاسخهای حضار را از طریق پیوند (لینک) زیر مشاهده بفرمایید:
گزارش یک نظرسنجی دانشگاهی
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
گزارش یک نظرسنجی دانشگاهی - ویرگول
طی سخنرانی در نقد نظامِ پاداشدهی متّکی بر اجبار در دانشگاهها، با طرح 2 پرسش نظر حضّار را جویا شدم و نتایج آن را در این یادداشت آوردهام.
ناقد دانا بلندت میکند، بر زمینت میزند نادانِ ذوب!
دربارۀ برخورد قضایی با دکتر رنانی عزیز
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم!
اگر تب داریم، اگر با بحرانهای زیادی مواجهیم، اگر اعتماد بخش بزرگی از جامعه را از دست دادهایم، اگر امور آنطور که دوست داشتیم، تصوّر میکردیم و وعدهاش را میدادیم پیش نمیروند و ...، به فکر اصلاح خودمان باشیم، نه شکستن آئینه!
مهتاب علّت مشکلات نیست، فقط آنها را نمایان میکند!
نکند آنچه بهعنوان «وضع مطلوب» سعی در حراستش داریم، «تاریکی» باشد؛ اینکه هیچ چراغی بر انحرافها نور نتاباند، هیچ آئینهای اشکالاتمان را ننمایاند و هیچ دلسوزی رو به ترکستانبودن مسیرمان را هشدار ندهد!
دو راه کلّی پیش رو داریم، یا خودمان را اصلاح کنیم یا اوضاع را با «زور» کنترل، یعنی چراغها را خاموش کنیم، آئینهها را بشکنیم و به مهتاب بهعنوان علّت مشکلاتی که دیده میشوند بد بگوییم!
چقدر یادآوری این جملۀ بنیانگذار نظام موضوعیت پیدا کرده است: « «با زورْ یک مملکتی را میخواهید اداره کنید؟! و الله با زور نمیشود؛ یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری اوضاع خودتان را درست بکنید» (۱۸ شهریور ۱۳۴۳، مسجد اعظم قم)
درست است که مخاطب مستقیم جملۀ بالا رژیم موروثی پهلوی بود، امّا مگر جز این است که منطق آن عمومیت دارد؟!
مگر چند نفر مثل دکتر رنانی داریم؟! این قدر دلسوز، این قدر باسواد، این قدر وجدان اجتماعی، این قدر پرتلاش و کنشگر، آن هم کنشگر مدنی و مرزی [1].
روشنفکر آزادهای که ازیکسو، با نقد دلسوزانۀ حاکمان نهتنها خود را از رانت محروم بلکه مغضوب ساختار رسمی ساخته و ازسوی دیگر، با تأکید صریح بر خطابودن آشوب و انقلاب و پسروی چشمگیر ایران درصورت فروپاشی نظام و نیز با شفافکردن مرزش با براندازان، نهتنها از مسیر قهرمان تودهها شدن فاصله گرفته بلکه خود را در معرض تهمت و توهین مخالفان مغرض یا هیجانزده قرار داده است.
در بحبوحه اعتراضات و اغتشاشات سال 1401، دکتر رنانی بههمراه یکی دیگر از اندیشمندان دلسوز و آزاده، بهصورت مجازی در یکی از کلاسهای درس مقطع کارشناسی دانشگاه رازی حاضر شدند و با دانشجویان به گفتگو پرداختند. آن دو بزرگوار ضمن موافقت با بسیاری از گلایههای برحق دانشجویان و همدردی با آنان، سعی داشتند با آنها ارتباط بگیرند، آرامشان کنند و به آنها بفهمانند که آشوب راهحل نیست و فقط ممکن است اوضاع را خرابتر کند.
این کلاس گام اوّل و آزمایشی از طرح گستردهتری بود، قرار بود این طرح با همکاری طیف بیشتری از اندیشمندان مستقل در کلاسهای دانشگاههای کشور پیگیری شود.
گاهی در برخی جلسات و کنشگریهای غیرعلنی (شامل کلاس مذکور)، با خودم میگویم ایکاش نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و دلواپس این جلسه یا گفتگو را شنود کنند تا بفهمند برخی منتقدان دلسوز چگونه مخفیانه تلاش دارند جامعه را آرام کنند و روزنهای بگشایند.
متأسفانه ساختار رسمی ارتباطش را با بخش قابل توجّهی از جامعه (بهویژه جوانان) بهکلّی از دست داده است و در مسیری حرکت میکند که تشدیدکنندۀ این شکاف است [1]. در چنین فضا و قطبیّتی، اندک نخبگان دلسوزی وجود دارند که خطرش را به جان پذیرفته و تلاش میکنند با بخش فاصلهگرفتۀ جامعه ارتباط بگیرند و شکاف حکومت-جامعه را کم کنند. دکتر رنانی یکی از سرآمدان چنین نخبگانی بوده است.
همواره یکی از پیامدهای جانبیِ مطالعۀ آثار دکتر رنانی برایم این بوده که احساس میکردم فضای آزادی بیان آن قدرها هم بسته نیست، بههرحال، دلسوزانی هم هستند که نقدهایشان را خردمندانه مطرح میکنند و تحمّل میشوند و نتیجه میگرفتم «پس برای نقد و کنشگری مدنی مجالی ولو اندک فراهم است؛ سایرین هم باید راهش را یاد بگیرند».
اگر بخواهم مانند برخی دیگر خیلی خوشبینانه نگاه کنم، مشکل ساختار رسمی با دکتر رنانی فقط به برخی الفاظ و جملههای نسبتاً تند او مربوط میشود و نه نفس نقّادی دلسوزانۀ او، امّا در این صورت، چنین کارهایی نیاز نبود، کافی بود دو سه جلسه دوستانه با ایشان گفتگو کنند و بخواهند عبارتهای مشخصی را اصلاح کند.
در پایان:
ناقد دانا که غم جان بود، بهتر از آن ذوب که نادان بود!
پانویسها
[1] دکتر مقصود فراستخواه چنین کنشگرانی را «کنشگر مرزی» مینامد، کسانی که در مرز میان دیوان دولت و ایوان جامعه تردد و شکاف فیمابین را کم میکنند.
[2] به نظرم، تأیید صلاحیت دکتر پزشکیان گام خوب و امیدوارکنندهای برای ترمیم این مسیر بود که البته نتیجۀ کار به چگونگی عملکرد او و نیز تعامل حکومت با دولت بستگی زیادی دارد.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
دربارۀ برخورد قضایی با دکتر رنانی عزیز
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم!
اگر تب داریم، اگر با بحرانهای زیادی مواجهیم، اگر اعتماد بخش بزرگی از جامعه را از دست دادهایم، اگر امور آنطور که دوست داشتیم، تصوّر میکردیم و وعدهاش را میدادیم پیش نمیروند و ...، به فکر اصلاح خودمان باشیم، نه شکستن آئینه!
مهتاب علّت مشکلات نیست، فقط آنها را نمایان میکند!
نکند آنچه بهعنوان «وضع مطلوب» سعی در حراستش داریم، «تاریکی» باشد؛ اینکه هیچ چراغی بر انحرافها نور نتاباند، هیچ آئینهای اشکالاتمان را ننمایاند و هیچ دلسوزی رو به ترکستانبودن مسیرمان را هشدار ندهد!
دو راه کلّی پیش رو داریم، یا خودمان را اصلاح کنیم یا اوضاع را با «زور» کنترل، یعنی چراغها را خاموش کنیم، آئینهها را بشکنیم و به مهتاب بهعنوان علّت مشکلاتی که دیده میشوند بد بگوییم!
چقدر یادآوری این جملۀ بنیانگذار نظام موضوعیت پیدا کرده است: « «با زورْ یک مملکتی را میخواهید اداره کنید؟! و الله با زور نمیشود؛ یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری اوضاع خودتان را درست بکنید» (۱۸ شهریور ۱۳۴۳، مسجد اعظم قم)
درست است که مخاطب مستقیم جملۀ بالا رژیم موروثی پهلوی بود، امّا مگر جز این است که منطق آن عمومیت دارد؟!
مگر چند نفر مثل دکتر رنانی داریم؟! این قدر دلسوز، این قدر باسواد، این قدر وجدان اجتماعی، این قدر پرتلاش و کنشگر، آن هم کنشگر مدنی و مرزی [1].
روشنفکر آزادهای که ازیکسو، با نقد دلسوزانۀ حاکمان نهتنها خود را از رانت محروم بلکه مغضوب ساختار رسمی ساخته و ازسوی دیگر، با تأکید صریح بر خطابودن آشوب و انقلاب و پسروی چشمگیر ایران درصورت فروپاشی نظام و نیز با شفافکردن مرزش با براندازان، نهتنها از مسیر قهرمان تودهها شدن فاصله گرفته بلکه خود را در معرض تهمت و توهین مخالفان مغرض یا هیجانزده قرار داده است.
در بحبوحه اعتراضات و اغتشاشات سال 1401، دکتر رنانی بههمراه یکی دیگر از اندیشمندان دلسوز و آزاده، بهصورت مجازی در یکی از کلاسهای درس مقطع کارشناسی دانشگاه رازی حاضر شدند و با دانشجویان به گفتگو پرداختند. آن دو بزرگوار ضمن موافقت با بسیاری از گلایههای برحق دانشجویان و همدردی با آنان، سعی داشتند با آنها ارتباط بگیرند، آرامشان کنند و به آنها بفهمانند که آشوب راهحل نیست و فقط ممکن است اوضاع را خرابتر کند.
این کلاس گام اوّل و آزمایشی از طرح گستردهتری بود، قرار بود این طرح با همکاری طیف بیشتری از اندیشمندان مستقل در کلاسهای دانشگاههای کشور پیگیری شود.
گاهی در برخی جلسات و کنشگریهای غیرعلنی (شامل کلاس مذکور)، با خودم میگویم ایکاش نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و دلواپس این جلسه یا گفتگو را شنود کنند تا بفهمند برخی منتقدان دلسوز چگونه مخفیانه تلاش دارند جامعه را آرام کنند و روزنهای بگشایند.
متأسفانه ساختار رسمی ارتباطش را با بخش قابل توجّهی از جامعه (بهویژه جوانان) بهکلّی از دست داده است و در مسیری حرکت میکند که تشدیدکنندۀ این شکاف است [1]. در چنین فضا و قطبیّتی، اندک نخبگان دلسوزی وجود دارند که خطرش را به جان پذیرفته و تلاش میکنند با بخش فاصلهگرفتۀ جامعه ارتباط بگیرند و شکاف حکومت-جامعه را کم کنند. دکتر رنانی یکی از سرآمدان چنین نخبگانی بوده است.
همواره یکی از پیامدهای جانبیِ مطالعۀ آثار دکتر رنانی برایم این بوده که احساس میکردم فضای آزادی بیان آن قدرها هم بسته نیست، بههرحال، دلسوزانی هم هستند که نقدهایشان را خردمندانه مطرح میکنند و تحمّل میشوند و نتیجه میگرفتم «پس برای نقد و کنشگری مدنی مجالی ولو اندک فراهم است؛ سایرین هم باید راهش را یاد بگیرند».
اگر بخواهم مانند برخی دیگر خیلی خوشبینانه نگاه کنم، مشکل ساختار رسمی با دکتر رنانی فقط به برخی الفاظ و جملههای نسبتاً تند او مربوط میشود و نه نفس نقّادی دلسوزانۀ او، امّا در این صورت، چنین کارهایی نیاز نبود، کافی بود دو سه جلسه دوستانه با ایشان گفتگو کنند و بخواهند عبارتهای مشخصی را اصلاح کند.
در پایان:
ناقد دانا که غم جان بود، بهتر از آن ذوب که نادان بود!
پانویسها
[1] دکتر مقصود فراستخواه چنین کنشگرانی را «کنشگر مرزی» مینامد، کسانی که در مرز میان دیوان دولت و ایوان جامعه تردد و شکاف فیمابین را کم میکنند.
[2] به نظرم، تأیید صلاحیت دکتر پزشکیان گام خوب و امیدوارکنندهای برای ترمیم این مسیر بود که البته نتیجۀ کار به چگونگی عملکرد او و نیز تعامل حکومت با دولت بستگی زیادی دارد.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
اسلام از دست رفت!
دیدید رفع فیلتر واتساپ چه ضربۀ سنگینی به اسلام و نظام وارد آورد؟!
دیدید موافقان فیلترینگ درست میگفتند؟!
دیدید دلواپسیِ دلواپسان بهجا بود؟!
دیدید چه هیاهو و قیامتی بر پا شد؟!
دیدید خیل کثیر مخاطبان صدا و سیما اندکی کاهش پیدا کرد؟!
دیدید در سقوط فرهنگی و سبک زندگی مردم چه جهش برگشتناپذیری رخ داد؟!
دیدید اینکه مردم با فیلترشکن به واتساپ وارد شوند یا بدون فیلترشکن چقدر فرق دارد؟!
دیدید اگر یک قدم به جامعه نزدیک شوید مردم و جوانان چقدر سوءاستفاده میکنند؟! نظمی باقی نمیماند و چه بحرانهای برگشتناپذیری رخ میدهد؟!
دیدید اگه منِ نویسنده بدون فیلترشکن وارد تلگرام شوم و این مطلب را بنویسم، شمای خواننده بدون فیلترشکن وارد شوید و بخوانید و برادرا هم بدون فیلترشکن بر فعالیت ما نظارت کنند، با حالا که هر سه با فیلترشکن وارد میشویم چقدر فرق دارد؟!
دیدید آن همه هزینه که صرف پارازیت و فیلترینگ میشود و آن قدر حاشیه و اعتراض که بهدنبال دارد، عاقلانه و توجیهپذیر است؟!
کافیست مردم به تلگرام و اینستاگرام هم بدون فیلترشکن وارد شوند تا از نظام و اسلام چیزی باقی نماند!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
دیدید رفع فیلتر واتساپ چه ضربۀ سنگینی به اسلام و نظام وارد آورد؟!
دیدید موافقان فیلترینگ درست میگفتند؟!
دیدید دلواپسیِ دلواپسان بهجا بود؟!
دیدید چه هیاهو و قیامتی بر پا شد؟!
دیدید خیل کثیر مخاطبان صدا و سیما اندکی کاهش پیدا کرد؟!
دیدید در سقوط فرهنگی و سبک زندگی مردم چه جهش برگشتناپذیری رخ داد؟!
دیدید اینکه مردم با فیلترشکن به واتساپ وارد شوند یا بدون فیلترشکن چقدر فرق دارد؟!
دیدید اگر یک قدم به جامعه نزدیک شوید مردم و جوانان چقدر سوءاستفاده میکنند؟! نظمی باقی نمیماند و چه بحرانهای برگشتناپذیری رخ میدهد؟!
دیدید اگه منِ نویسنده بدون فیلترشکن وارد تلگرام شوم و این مطلب را بنویسم، شمای خواننده بدون فیلترشکن وارد شوید و بخوانید و برادرا هم بدون فیلترشکن بر فعالیت ما نظارت کنند، با حالا که هر سه با فیلترشکن وارد میشویم چقدر فرق دارد؟!
دیدید آن همه هزینه که صرف پارازیت و فیلترینگ میشود و آن قدر حاشیه و اعتراض که بهدنبال دارد، عاقلانه و توجیهپذیر است؟!
کافیست مردم به تلگرام و اینستاگرام هم بدون فیلترشکن وارد شوند تا از نظام و اسلام چیزی باقی نماند!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
Forwarded from حرمت قلم رنانی
جناب آقای پزشکیان
ریاست محترم جمهوری
آزادی و جمهوری دو آرمان اساسی در وعدههای نظام حاضر از سال ۱۳۵۷ تاکنون بوده است. دولتمردان در این چهار دهه همواره بر تحقق و صیانت از آزادی تأکید کردهاند. بهویژه پس از آنچه در چهار سال اخیر بر ایران گذشت، جنابعالی نیز در ترغیب مردم به آشتی با انتخابات و اعتماد به شما، بار دیگر بر تضمین آزادی بیان تأکید کردید.
اما متأسفانه در چند روز اخیر شاهد تضییع حق آزادیِ بیان جناب دکتر محسن رنانی بودهایم که یکی از برجستهترین اقتصاددانان و در عین حال سرمایههای اجتماعی ایران هستند و همواره دغدغۀ مانایی و آبادانی این مرز و بوم را داشتهاند.
حتماً میدانید اقدام قضایی علیه ایشان به استناد نوشتههایی که در سالهای پیش منتشر کردهاند و دستور قضایی برای حذف مقالات ایشان از سایت، خلاف وعدههای شما و نیز نفی صریح حق آزادی بیان است.
در این نامه از جنابعالی در مقام مسئول اجرای قانون اساسی و مفاد مصرح آن در تضمین آزادی بیان و حقوق اساسی ملت، خواستار موضعگیری روشن شما دربارۀ رفع محدودیت های علمی و دیگر اتهامهای ناروایی هستیم که به کار فکری دکتر محسن رنانی زده شده است.
همچنین عطف به سوگند ریاستجمهوریتان، تعریف سازوکارهایی برای توقف این رویه را - بدون فوت وقت - خواستاریم، به امید اینکه ایشان، سایر اندیشمندان و نیز تمامی شهروندان این مرز و بوم، زینپس بدون ترس از بازداشت و توبیخ، طعم شیرین «آزادی پس از بیان» را عمیقاً تجربه کنند.
با احترام؛ جمعی از دانشگاهیان و مردمان این سرزمین.
امضاکنندگان:
ناصر فکوهی، پرویز پیران، بایزید مردوخی، نعمت الله فاضلی، محمد فاضلی، علی سعدوندی، احسان شریعتی، یاسر عرب، مهدی نصیری، محمد درویش، ابوالفضل دلاوری، احمد خرم، یعقوب اندایش، علی چشمی، محمد طاهری، مسیحا رضاقلی (والا)، مقصود فراستخواه، نادر مهرگان، محمد بحرینیان، هادی خانیکی، سید محمد بهشتی، تقی ابراهیمی سالاری، محمدرضا اسلامی، احمد صفار، مانی کلانی، مرتضی درخشان، عباد تیموری، الهام فخرایی، امیرمسعود شهرام نیا، علی برجیان، نریمان محمدی، انوش اردوان، امیرحسین پوره، مهنوش مانی، وجیهه جلائیان، مهری شاهزیدی، داود نجفی، رضا مجیدزاده، زهره رضاپور، محمود اولاد، سیروس امیدوار، سهراب دلانگیزان، زهرا منتظری، اصلان قودجانی، نسرین قنواتی، علی صحرائیان، لیلا صادقیتبار، فرحناز عطاریان، مینا اعتضادی، فرزاد کلاته، سید نوید کلهرودی، معصومه اشتیاقی، محدثه جزائی، رسول رییس جعفری، میثم موحدفرد، علی اصلان شهلا، امین عسکری، حسن پورعلی، حمیدرضا قاسمی، مسعود کسرائینژاد، اسماعیل صفرزاده، حسین طالقانی، رضا کاشف، علیرضا طاهریون، رضا میرزاابراهیمی، میکائیل عظیمی، محمد اسمعیل مطلق، کیانوش جهانمردی، زينب مرتضوي فر، محمدرضا لطفعلی پور، محمدطاهر احمدی شادمهری، حسین حاجی باقری، بهزاد بهرامی، سیدحسین اطهری، سید مصطفی حسینی، غلامرضا باقری، فاطمه عباسی سیر، جواد امام، مریم صالحی، حسین حاجی باقری، بهزاد بهرامی، حمید محمدی، رضا محمدی، عاطفه محمدی، سعیده ایزدی، محمد هادی شرف زاده، الهه بیابانی، فاطمه طاهری، هایده شهسواری، علیرضا هاشم پور کوهبنانی، مریم منصوری، آرش صادقی علیایی، هادی باقری، فردین قریشی، سعید معیدفر، حبیب عشایری، سید محمد رضا خاتمی، سیدیعقوب سادات موسوی، رضیه موسوی فر، بهروز صادقی عمروآبادی، مصطفی دینمحمدی، حامد رمضانعلی، گل چهره محمدمحمدی، اعظم جلائی، علی اکبری، محمدرضا خطیبی نژاد، مجید واشقانی فراهانی، بابک بنکدارپور، حسین اکبرزاده، پارسـا پـورغفار مغفزتی، محمدرضا اسلامی، محمدرضا کدیور، محمدهاشم زارعی، منصور وفا، سویل ماکویی، حبیب رضازاده، مهران صولتی، مسعود انصاری نو، مصطفی قیصری، عبدالرحیم مرادی ، غزاله ترابی، علی مرادی، محمدحسین یارمحمدیان، عباس شادلو، سعیده ایزدی، محمد هادی شرف زاده، زهرا ابراهیمی، زهرا امیری اسفرجانی، هادی وحید، امیرحسین کوشا، وحید کمالی، سیدحسین سراجزاده، حسن یعقوبی بازرگانی، عطااله مرادی، باقر رمضان زاده، احد حاجی امیری، مجید مرادی، عباس آزاده، فاطمه میرفتاحی، جواد تقی زاده، مجید صامتی، منیژه زیبایی، محمد رستمی، مجتبی مقصودی، اکرم جودی، سیدعباس سلطانی، رضا یادگاری، حسن وکیلیان، گيتي اعتماد، نوين تولايي، سيمين حناچي، كمال اطهاري، سهراب مشهودي، احمد آل ياسين، مهرناز عطاران، ایرج ناییجپور، محمد هادی صمدی، وحید سینائی، علی اصغر سعیدی، مهری مهری جو و ...
https://www.tg-me.com/renanisupport
ریاست محترم جمهوری
آزادی و جمهوری دو آرمان اساسی در وعدههای نظام حاضر از سال ۱۳۵۷ تاکنون بوده است. دولتمردان در این چهار دهه همواره بر تحقق و صیانت از آزادی تأکید کردهاند. بهویژه پس از آنچه در چهار سال اخیر بر ایران گذشت، جنابعالی نیز در ترغیب مردم به آشتی با انتخابات و اعتماد به شما، بار دیگر بر تضمین آزادی بیان تأکید کردید.
اما متأسفانه در چند روز اخیر شاهد تضییع حق آزادیِ بیان جناب دکتر محسن رنانی بودهایم که یکی از برجستهترین اقتصاددانان و در عین حال سرمایههای اجتماعی ایران هستند و همواره دغدغۀ مانایی و آبادانی این مرز و بوم را داشتهاند.
حتماً میدانید اقدام قضایی علیه ایشان به استناد نوشتههایی که در سالهای پیش منتشر کردهاند و دستور قضایی برای حذف مقالات ایشان از سایت، خلاف وعدههای شما و نیز نفی صریح حق آزادی بیان است.
در این نامه از جنابعالی در مقام مسئول اجرای قانون اساسی و مفاد مصرح آن در تضمین آزادی بیان و حقوق اساسی ملت، خواستار موضعگیری روشن شما دربارۀ رفع محدودیت های علمی و دیگر اتهامهای ناروایی هستیم که به کار فکری دکتر محسن رنانی زده شده است.
همچنین عطف به سوگند ریاستجمهوریتان، تعریف سازوکارهایی برای توقف این رویه را - بدون فوت وقت - خواستاریم، به امید اینکه ایشان، سایر اندیشمندان و نیز تمامی شهروندان این مرز و بوم، زینپس بدون ترس از بازداشت و توبیخ، طعم شیرین «آزادی پس از بیان» را عمیقاً تجربه کنند.
با احترام؛ جمعی از دانشگاهیان و مردمان این سرزمین.
امضاکنندگان:
ناصر فکوهی، پرویز پیران، بایزید مردوخی، نعمت الله فاضلی، محمد فاضلی، علی سعدوندی، احسان شریعتی، یاسر عرب، مهدی نصیری، محمد درویش، ابوالفضل دلاوری، احمد خرم، یعقوب اندایش، علی چشمی، محمد طاهری، مسیحا رضاقلی (والا)، مقصود فراستخواه، نادر مهرگان، محمد بحرینیان، هادی خانیکی، سید محمد بهشتی، تقی ابراهیمی سالاری، محمدرضا اسلامی، احمد صفار، مانی کلانی، مرتضی درخشان، عباد تیموری، الهام فخرایی، امیرمسعود شهرام نیا، علی برجیان، نریمان محمدی، انوش اردوان، امیرحسین پوره، مهنوش مانی، وجیهه جلائیان، مهری شاهزیدی، داود نجفی، رضا مجیدزاده، زهره رضاپور، محمود اولاد، سیروس امیدوار، سهراب دلانگیزان، زهرا منتظری، اصلان قودجانی، نسرین قنواتی، علی صحرائیان، لیلا صادقیتبار، فرحناز عطاریان، مینا اعتضادی، فرزاد کلاته، سید نوید کلهرودی، معصومه اشتیاقی، محدثه جزائی، رسول رییس جعفری، میثم موحدفرد، علی اصلان شهلا، امین عسکری، حسن پورعلی، حمیدرضا قاسمی، مسعود کسرائینژاد، اسماعیل صفرزاده، حسین طالقانی، رضا کاشف، علیرضا طاهریون، رضا میرزاابراهیمی، میکائیل عظیمی، محمد اسمعیل مطلق، کیانوش جهانمردی، زينب مرتضوي فر، محمدرضا لطفعلی پور، محمدطاهر احمدی شادمهری، حسین حاجی باقری، بهزاد بهرامی، سیدحسین اطهری، سید مصطفی حسینی، غلامرضا باقری، فاطمه عباسی سیر، جواد امام، مریم صالحی، حسین حاجی باقری، بهزاد بهرامی، حمید محمدی، رضا محمدی، عاطفه محمدی، سعیده ایزدی، محمد هادی شرف زاده، الهه بیابانی، فاطمه طاهری، هایده شهسواری، علیرضا هاشم پور کوهبنانی، مریم منصوری، آرش صادقی علیایی، هادی باقری، فردین قریشی، سعید معیدفر، حبیب عشایری، سید محمد رضا خاتمی، سیدیعقوب سادات موسوی، رضیه موسوی فر، بهروز صادقی عمروآبادی، مصطفی دینمحمدی، حامد رمضانعلی، گل چهره محمدمحمدی، اعظم جلائی، علی اکبری، محمدرضا خطیبی نژاد، مجید واشقانی فراهانی، بابک بنکدارپور، حسین اکبرزاده، پارسـا پـورغفار مغفزتی، محمدرضا اسلامی، محمدرضا کدیور، محمدهاشم زارعی، منصور وفا، سویل ماکویی، حبیب رضازاده، مهران صولتی، مسعود انصاری نو، مصطفی قیصری، عبدالرحیم مرادی ، غزاله ترابی، علی مرادی، محمدحسین یارمحمدیان، عباس شادلو، سعیده ایزدی، محمد هادی شرف زاده، زهرا ابراهیمی، زهرا امیری اسفرجانی، هادی وحید، امیرحسین کوشا، وحید کمالی، سیدحسین سراجزاده، حسن یعقوبی بازرگانی، عطااله مرادی، باقر رمضان زاده، احد حاجی امیری، مجید مرادی، عباس آزاده، فاطمه میرفتاحی، جواد تقی زاده، مجید صامتی، منیژه زیبایی، محمد رستمی، مجتبی مقصودی، اکرم جودی، سیدعباس سلطانی، رضا یادگاری، حسن وکیلیان، گيتي اعتماد، نوين تولايي، سيمين حناچي، كمال اطهاري، سهراب مشهودي، احمد آل ياسين، مهرناز عطاران، ایرج ناییجپور، محمد هادی صمدی، وحید سینائی، علی اصغر سعیدی، مهری مهری جو و ...
https://www.tg-me.com/renanisupport
وقتی علی نیز سانسور می شود!
[بهمناسبت میلاد حضرت امیر (ع)]
✍️ مجتبی لشکربلوکی
علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی با شمشیر و خون و ذوالفقار گره خورده. بگذارید چند تصویر کاملا متفاوت از این شخصیت را با هم مرور کنیم:
1. روز بیعتش مردی از میان جمع برخاست و علنا گفت: با تو بیعت می کنم اما اگر رفتار نامناسبی داشته باشی، تو را خواهیم کشت. بدون اینکه حتی اخمی به ابرو بیاورد فقط یک کلمه گفت: قبول!
2. برخی افراد از بیعت او سر باز زدند، با مدارای تمام با آنان به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری تحمیل نکرد. برخی بیعت کردند و برخی نه! او امنیت کسانی که بیعت نکردند را تضمین کرد.
3. در زمان جنگ ها، همه چیز امنیتی می شود و هر کسی که همراهی نکرد می شود خائن. اما در یکی از جنگ ها، به مردم کوفه چنین نوشت: من یا ستمکارم یا ستمدیده. اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری ام کنید و اگر خطاکارم دیدید، به سوی مسیر حق بازم گردانید. ذره ای لحن آمرانه در نوشتار او می یابید؟ فقط یک مورد نمونه مشابه در تاریخ می توان پیدا کرد؟
4. خودتان را جای یک فرمانده ارشد جنگ قرار دهید. عده ای می آیند و می گویند که ما با شما به میدان جنگ می آییم. آنجا حقیقت که بر ما معلوم شد تصمیم می گیریم که با شما باشیم یا با دشمنان شما. صادقانه چه می کنید؟ به او چنین پیشنهادی شد! نه تنها دلگیر نشد بلکه این سنجشگری و عقلانیت را پسندید و آنان را به چنین کاری تشویق کرد.
5. به مردمش می گفت: اگر فرامین من را در راستای پیروی خدا دیدید بر شما لازمست که همراهی کنید اما اگر در فرمان من، نافرمانی خدا نهفته بود چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت نمی خواست، شجاعتِ مخالفت می خواست.
6. او خود را در حلقه محدودی از یاران (خودی ها) محصور نمی کرد. موارد متعددی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت فراخوانده آنهم در مهم ترین امور مانند تصمیم گیری در مورد معاویه. به ويژه در باب جنگ ها، هم با بزرگان و سران قبایل و هم با مردم عادی به گفتگو می نشست.
7. وی متوجه شد که برخی نمی توانند خواسته هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس، برای اولین بار مکانیزمی طراحی کرد به نام «بیت القصص» تا مردم مستقیما با او در تماس باشند.
8. در یکی از سخنرانیها یکی از سپاهیان بپاخاست و اظهاراتی کرد آمیخته به تملق. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من اینگونه بیاندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» مرا ترک کنید.
9. انتقاد از خود را خط قرمز جامعه نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هر چقدر تلخ بود فقط با سخن داده می شد! بسیاری از مخالفانش در مسجدی که نماز می خواند جمع می شدند اعتراض می کردند دشنامش می دادند. اما یک روز هم سهمشان از بیت المال حذف نشد. مخالفت با حکومت هزینه نداشت.
10. در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می ورزید و بر گفتگو، تعامل و مدارا تاکید می ورزید که برخی او را به تردید و ترس متهم می کردند (برداشت آزاد از کتاب اخلاق زمام داری نوشته دکتر صابر اداک، پژوهشگر ژرفانگر معاصر)
⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
این ها بخشی از «تاریخ تاریک» است که کمتر برای ما گفته شده. این ها کنار صدها واقعیت تاریخی پنهان داشته شده نشان می دهد که او حکومتش را بر سه اصل بنا کرد:
عقلانیت: حاکم خدا نیست. مردم باید جرات فکر کردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست. استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد.
آزادی: آزادی یعنی آنکه افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر گفتگو کنند. «یکسان اندیشی»، استبداد می آورد و رکود و «متفاوت اندیشی» پویایی می آورد و رهایی.
اخلاق: حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه ای حتی جنگ، اصول آزادی و عقلانیت را لگدمال خودحق پنداری کنند.
او فقط فاتح خیبر نبود. مهم ترین فتح او باز کردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف، مداراجویی، عقلانیت ورزی، آزادمنشی و مشارکت جويي است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیت و آزادگی است. چه یک خانواده را اداره می کنیم چه یک شهر یا یک شرکت بین المللی اصول سه گانه فوق الهام بخش است.
کانال وحید احسانی
[بهمناسبت میلاد حضرت امیر (ع)]
✍️ مجتبی لشکربلوکی
علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی با شمشیر و خون و ذوالفقار گره خورده. بگذارید چند تصویر کاملا متفاوت از این شخصیت را با هم مرور کنیم:
1. روز بیعتش مردی از میان جمع برخاست و علنا گفت: با تو بیعت می کنم اما اگر رفتار نامناسبی داشته باشی، تو را خواهیم کشت. بدون اینکه حتی اخمی به ابرو بیاورد فقط یک کلمه گفت: قبول!
2. برخی افراد از بیعت او سر باز زدند، با مدارای تمام با آنان به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری تحمیل نکرد. برخی بیعت کردند و برخی نه! او امنیت کسانی که بیعت نکردند را تضمین کرد.
3. در زمان جنگ ها، همه چیز امنیتی می شود و هر کسی که همراهی نکرد می شود خائن. اما در یکی از جنگ ها، به مردم کوفه چنین نوشت: من یا ستمکارم یا ستمدیده. اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری ام کنید و اگر خطاکارم دیدید، به سوی مسیر حق بازم گردانید. ذره ای لحن آمرانه در نوشتار او می یابید؟ فقط یک مورد نمونه مشابه در تاریخ می توان پیدا کرد؟
4. خودتان را جای یک فرمانده ارشد جنگ قرار دهید. عده ای می آیند و می گویند که ما با شما به میدان جنگ می آییم. آنجا حقیقت که بر ما معلوم شد تصمیم می گیریم که با شما باشیم یا با دشمنان شما. صادقانه چه می کنید؟ به او چنین پیشنهادی شد! نه تنها دلگیر نشد بلکه این سنجشگری و عقلانیت را پسندید و آنان را به چنین کاری تشویق کرد.
5. به مردمش می گفت: اگر فرامین من را در راستای پیروی خدا دیدید بر شما لازمست که همراهی کنید اما اگر در فرمان من، نافرمانی خدا نهفته بود چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت نمی خواست، شجاعتِ مخالفت می خواست.
6. او خود را در حلقه محدودی از یاران (خودی ها) محصور نمی کرد. موارد متعددی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت فراخوانده آنهم در مهم ترین امور مانند تصمیم گیری در مورد معاویه. به ويژه در باب جنگ ها، هم با بزرگان و سران قبایل و هم با مردم عادی به گفتگو می نشست.
7. وی متوجه شد که برخی نمی توانند خواسته هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس، برای اولین بار مکانیزمی طراحی کرد به نام «بیت القصص» تا مردم مستقیما با او در تماس باشند.
8. در یکی از سخنرانیها یکی از سپاهیان بپاخاست و اظهاراتی کرد آمیخته به تملق. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من اینگونه بیاندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» مرا ترک کنید.
9. انتقاد از خود را خط قرمز جامعه نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هر چقدر تلخ بود فقط با سخن داده می شد! بسیاری از مخالفانش در مسجدی که نماز می خواند جمع می شدند اعتراض می کردند دشنامش می دادند. اما یک روز هم سهمشان از بیت المال حذف نشد. مخالفت با حکومت هزینه نداشت.
10. در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می ورزید و بر گفتگو، تعامل و مدارا تاکید می ورزید که برخی او را به تردید و ترس متهم می کردند (برداشت آزاد از کتاب اخلاق زمام داری نوشته دکتر صابر اداک، پژوهشگر ژرفانگر معاصر)
⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
این ها بخشی از «تاریخ تاریک» است که کمتر برای ما گفته شده. این ها کنار صدها واقعیت تاریخی پنهان داشته شده نشان می دهد که او حکومتش را بر سه اصل بنا کرد:
عقلانیت: حاکم خدا نیست. مردم باید جرات فکر کردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست. استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد.
آزادی: آزادی یعنی آنکه افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر گفتگو کنند. «یکسان اندیشی»، استبداد می آورد و رکود و «متفاوت اندیشی» پویایی می آورد و رهایی.
اخلاق: حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه ای حتی جنگ، اصول آزادی و عقلانیت را لگدمال خودحق پنداری کنند.
او فقط فاتح خیبر نبود. مهم ترین فتح او باز کردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف، مداراجویی، عقلانیت ورزی، آزادمنشی و مشارکت جويي است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیت و آزادگی است. چه یک خانواده را اداره می کنیم چه یک شهر یا یک شرکت بین المللی اصول سه گانه فوق الهام بخش است.
کانال وحید احسانی
Telegram
مجتبی لشکربلوکی
🔳⭕️وقتی علی نیز سانسور می شود!
علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از…
علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از…
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
‼️ خدا را شکر که علی (ع) نیست!
ای کسانی که به واسطۀ عشق علی (ع) از سهمیهها و رانتها بهرهمند شدهاید! خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست، چون اگر بود، تمام این امتیازهای ویژه را از شما پس میگرفت!
علی (ع) که حاکم شد، در همان ابتدای کار، تمام امتیازات، برتریها و سهمیههایی را که به خاطر جنگیدن، ایثارگری، پیشقدمی در پذیرش اسلام و امثال آن، نهادینه شده بود، ملغی کرد.
او در پاسخ به معترضان گفت: «اگر این کارها را برای بهرهمندی بیشتر از دنیا انجام دادهاید که هیچ ارزشی نداشته است و اگر هم برای رضای خدا انجام دادهاید، هماو اجر خیر به شما خواهد داد».
او در اینباره حسّاسیت و دقّت بسیار زیادی بهخرج داد و فرمود: «سهمیههای مازادی را که تحت هر عنوان از بیتالمال گرفتهاید، حتّی اگر جهیزیۀ دخترانتان کرده باشید، به بیتالمال و صاحبان واقعیاش باز میگردانم».
ای کسانی که به واسطۀ متدیّنتر بودن خودتان یا پدرانتان و زحماتی که شاید برای اسلام کشیده باشید، در تصاحب پست، شغل، درآمد، قبولی کنکور، ارتقاء و غیره بهصورت رسمی یا غیررسمی سهمیه دریافت کرده و در رقابتهای دنیوی از سایرین جلو افتادهاید! خدا را خیلی شکر کنید که علی (ع) نیست تا اینها را از شما بگیرد و اوقاتتان را تلخ کند!
خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست و ازاینرو، با عشق علی (ع) میتوانید هم دنیا را داشته باشید و هم آخرت را! چه از این بهتر؟!
بله، میدانم! عشق و علاقۀ شما به علی (ع) به خاطر این چیزها نبوده است؛ قسمت بوده که این طور شود!
بله، قسمت این شده که بر خلاف بیشتر طول تاریخ که «پیرو حق و حقیقتبودن» افراد را در رقابتهای دنیوی از سایرین عقب میانداخته (و چه بسا سختیهای بسیار بیشتری در پی داشته)، برای شما عکس این بشود، یعنی شما پیرو حق و علی (ع) هستید و از قضا، حقطلبی و حقمداری شما برایتان در شغل و تحصیل و پست و درآمد، امتیازاتی هم به همراه داشته است، خب چه بهتر!
فقط نمیدانم چرا در همین موقعیت زمانی و مکانی، عشق به علی (ع) و ترویج سیره و سنّت واقعی او برای برخی دیگر محدودیت و محرومیت بهدنبال دارد!
البته شما اصلاً خودتان را ناراحت نکنید، حتماً اشکال از خودشان است؛ یا اخلاص ندارند یا علی (ع) را درست نشناختهاند!
شما فکرتان را درگیر این چیزها نکنید؛ در حالی که همآغوششدن با نعمات عالی بهشتی و محشورشدن با مولای متّقیان (ع) را انتظار میکشید، از سهمیهها و رانتهای دنیویتان لذّت ببرید!
پ. ن.
متن بالا مطلق نیست؛ ناظر بر رویه رایج است؛ از نزدیک کسانی را میشناسم که واقعاً حقطلب، متدیّن و عاشق علی (ع) هستند آن هم از آن نوعی که رانتها و سهمیههای زیادی در دسترسشان قرار میگیرد، امّا با وجود این، از هیچ امتیازویژهای استفاده نمیکنند و اگر هم پست و مسئولیتی میپذیرند، واقعاً با این نیّت است که خدمتی کنند. البته تا جایی که نگارنده میدانم و میشناسم، چنین افرادی در اقلیت و چه بسا کمیاب هستند.
همچنین ببینید:
🔹 جایگاه "حفظ نظام" در سیره سیاسی حضرت امیر (ع)
🔹علی (ع) و اجرای حکم خدا به هر قیمت!
🔹 شیعیان غیرعلی (ع)!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ای کسانی که به واسطۀ عشق علی (ع) از سهمیهها و رانتها بهرهمند شدهاید! خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست، چون اگر بود، تمام این امتیازهای ویژه را از شما پس میگرفت!
علی (ع) که حاکم شد، در همان ابتدای کار، تمام امتیازات، برتریها و سهمیههایی را که به خاطر جنگیدن، ایثارگری، پیشقدمی در پذیرش اسلام و امثال آن، نهادینه شده بود، ملغی کرد.
او در پاسخ به معترضان گفت: «اگر این کارها را برای بهرهمندی بیشتر از دنیا انجام دادهاید که هیچ ارزشی نداشته است و اگر هم برای رضای خدا انجام دادهاید، هماو اجر خیر به شما خواهد داد».
او در اینباره حسّاسیت و دقّت بسیار زیادی بهخرج داد و فرمود: «سهمیههای مازادی را که تحت هر عنوان از بیتالمال گرفتهاید، حتّی اگر جهیزیۀ دخترانتان کرده باشید، به بیتالمال و صاحبان واقعیاش باز میگردانم».
ای کسانی که به واسطۀ متدیّنتر بودن خودتان یا پدرانتان و زحماتی که شاید برای اسلام کشیده باشید، در تصاحب پست، شغل، درآمد، قبولی کنکور، ارتقاء و غیره بهصورت رسمی یا غیررسمی سهمیه دریافت کرده و در رقابتهای دنیوی از سایرین جلو افتادهاید! خدا را خیلی شکر کنید که علی (ع) نیست تا اینها را از شما بگیرد و اوقاتتان را تلخ کند!
خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست و ازاینرو، با عشق علی (ع) میتوانید هم دنیا را داشته باشید و هم آخرت را! چه از این بهتر؟!
بله، میدانم! عشق و علاقۀ شما به علی (ع) به خاطر این چیزها نبوده است؛ قسمت بوده که این طور شود!
بله، قسمت این شده که بر خلاف بیشتر طول تاریخ که «پیرو حق و حقیقتبودن» افراد را در رقابتهای دنیوی از سایرین عقب میانداخته (و چه بسا سختیهای بسیار بیشتری در پی داشته)، برای شما عکس این بشود، یعنی شما پیرو حق و علی (ع) هستید و از قضا، حقطلبی و حقمداری شما برایتان در شغل و تحصیل و پست و درآمد، امتیازاتی هم به همراه داشته است، خب چه بهتر!
فقط نمیدانم چرا در همین موقعیت زمانی و مکانی، عشق به علی (ع) و ترویج سیره و سنّت واقعی او برای برخی دیگر محدودیت و محرومیت بهدنبال دارد!
البته شما اصلاً خودتان را ناراحت نکنید، حتماً اشکال از خودشان است؛ یا اخلاص ندارند یا علی (ع) را درست نشناختهاند!
شما فکرتان را درگیر این چیزها نکنید؛ در حالی که همآغوششدن با نعمات عالی بهشتی و محشورشدن با مولای متّقیان (ع) را انتظار میکشید، از سهمیهها و رانتهای دنیویتان لذّت ببرید!
پ. ن.
متن بالا مطلق نیست؛ ناظر بر رویه رایج است؛ از نزدیک کسانی را میشناسم که واقعاً حقطلب، متدیّن و عاشق علی (ع) هستند آن هم از آن نوعی که رانتها و سهمیههای زیادی در دسترسشان قرار میگیرد، امّا با وجود این، از هیچ امتیازویژهای استفاده نمیکنند و اگر هم پست و مسئولیتی میپذیرند، واقعاً با این نیّت است که خدمتی کنند. البته تا جایی که نگارنده میدانم و میشناسم، چنین افرادی در اقلیت و چه بسا کمیاب هستند.
همچنین ببینید:
🔹 جایگاه "حفظ نظام" در سیره سیاسی حضرت امیر (ع)
🔹علی (ع) و اجرای حکم خدا به هر قیمت!
🔹 شیعیان غیرعلی (ع)!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
جایگاه «حفظ نظام» در سیره سیاسی امام علی (ع)
بهمناسبت عید غدیر
اسلام فقط به سبکزندگی مردم مربوط نمیشود؛ برای حاکمان و در رابطه با شیوۀ حکمرانی نیز چارچوبها و دستوراتی دارد.
در این میان، جایگاه و اهمیت «حفظ نظام» چگونه است؟
آیا برای حفظ نظام میتوان…
بهمناسبت عید غدیر
اسلام فقط به سبکزندگی مردم مربوط نمیشود؛ برای حاکمان و در رابطه با شیوۀ حکمرانی نیز چارچوبها و دستوراتی دارد.
در این میان، جایگاه و اهمیت «حفظ نظام» چگونه است؟
آیا برای حفظ نظام میتوان…
جمعهای نخبگانی جدید؛ همافزا یا همکاه
طرح مسئله خطاب به نخبگان کرمانشاه
(هر چند خطاب مستقیم متن به نخبگان کرمانشاه است، امّا محتوای آن در کل کشور موضوعیت دارد)
با آمدن دکتر پزشکیان و گشودگی نسبی فضا، خوشبختانه بسیاری از نخبگان و دغدغهمندانی که در دولت سیزدهم مجال و فرصت چندانی برای کنشگری نمیدیدند، به تکاپو درآمدهاند.
جمعهای نخبگانی متّعدد و متنوّعی در حال شکلگیری یا فعالشدن دوباره و بهدنبال عضوگیری، تعیین اولویت و ارائۀ طرح و پیشنهاد برای استان هستند.
امیدوار و فعّال شدن جامعه و بهویژه نخبگان اتّفاق مبارکی است امّا به نظرم، بهتر است در مورد چگونگی همکاری این جمعهای نخبگانی نیز بیندیشیم.
این بندۀ خدا نیز با همکاری برخی نخبگان و متخصصان، اساسنامۀ دو جمع نخبگانی-تخصصی متفاوت را آماده کردهام و بهامید خدا طی روزهای آتی پیگیر ثبت و آغاز بهکارشان خواهم شد.
برای جلوگیری از اصطکاک جمعهای نخبگانی متعدّد (چه بسا موازی) و تحقق همکاری و همافزایی مطلوب میان آنها ایدۀ مشخصی ندارم و اصولاً فکر نمیکنم نسخۀ واحدی هم وجود داشته باشد؛ صرفاً مناسب دیدم که اصل موضوع و مسئله را با سایر کنشگران و جمعهای نخبگانی در میان بگذارم تا همگی در موردش تأمّل کنیم و برای مواجهشدن و همکاری با گروههای مشابه آمادگی قبلی داشته باشیم.
امیدوارم نخبگان شناختهشده و بزرگان باتجربه به این مهم بیندیشند، به ما جوانترهای کمتجربه خط بدهند و برای حرکت جامعۀ مدنی (بهویژه جامعۀ نخبگانی) در مسیر هماهنگی، همکاری و همافزایی زمینهسازی کنند.
در وضعیت ذرّهوار (اتمیزه) شکلگیری جمعهای نخبگانی متنوّع و جزیرهوار طبیعی است. در این مرحله، عجالتاً نکات زیر به ذهنم میرسد که در معرض نقد سایرین قرار میدهم:
1️⃣ این حق را برای سایرین نیز قائل باشیم که مثل خود ما، خیرخواهانه و دغدغهمندانه گروه یا تشکّلی نخبگانی تشکیل دهند.
2️⃣ برای مواجه شدن و همکاری با جمعهای نخبگانی مشابه آمادگی داشته و زمینهسازی کرده باشیم و از این اتّفاق استقبال کنیم [۱].
3️⃣ عجله نکنیم؛ صبورانه اجازه دهیم جمعهای نخبگانی مختلف شکل بگیرند و محدودۀ اهداف و سیاستهای احتمالی خود را تعیین، مکتوب و اعلام کنند تا بر اساس آن، مشخص شود که چگونه میتوانیم با یکدیگر همکاری همافزا داشته باشیم.
شاید در مواردی، برخی جمعهای نخبگانی بتوانند در هم ادغام شوند، برخی بتوانند تقسیم کار کنند (بر اساس محدودۀ موضوعی، مکانی، فرایندی یا ...) یا برخی بتوانند فعالیت هماهنگ و اهمافزا داشته باشند.
شاید بتوانیم میان جمعهای نخبگانی متنوّع شبکهای رسمی یا غیررسمی و نظاممند ایجاد کنیم.
امیدوارم مسئولان سطوخ مختلف دولت چهاردهم از شکلگیری جمعهای نخبگانی و نهادهای میانجی استقبال کنند و با آنها همکاری بهینه داشته باشند.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویس
[۱] خودم در رابطه با استقبال از همکاری با مراکز نخبگانی دیگر و چگونگی آن، دو پاراگراف جدید به اساسنامه جمعمان افزودم.
همچنین ببینید: مدیران مرّیخی، نخبگان ونوسی!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
طرح مسئله خطاب به نخبگان کرمانشاه
(هر چند خطاب مستقیم متن به نخبگان کرمانشاه است، امّا محتوای آن در کل کشور موضوعیت دارد)
با آمدن دکتر پزشکیان و گشودگی نسبی فضا، خوشبختانه بسیاری از نخبگان و دغدغهمندانی که در دولت سیزدهم مجال و فرصت چندانی برای کنشگری نمیدیدند، به تکاپو درآمدهاند.
جمعهای نخبگانی متّعدد و متنوّعی در حال شکلگیری یا فعالشدن دوباره و بهدنبال عضوگیری، تعیین اولویت و ارائۀ طرح و پیشنهاد برای استان هستند.
امیدوار و فعّال شدن جامعه و بهویژه نخبگان اتّفاق مبارکی است امّا به نظرم، بهتر است در مورد چگونگی همکاری این جمعهای نخبگانی نیز بیندیشیم.
این بندۀ خدا نیز با همکاری برخی نخبگان و متخصصان، اساسنامۀ دو جمع نخبگانی-تخصصی متفاوت را آماده کردهام و بهامید خدا طی روزهای آتی پیگیر ثبت و آغاز بهکارشان خواهم شد.
برای جلوگیری از اصطکاک جمعهای نخبگانی متعدّد (چه بسا موازی) و تحقق همکاری و همافزایی مطلوب میان آنها ایدۀ مشخصی ندارم و اصولاً فکر نمیکنم نسخۀ واحدی هم وجود داشته باشد؛ صرفاً مناسب دیدم که اصل موضوع و مسئله را با سایر کنشگران و جمعهای نخبگانی در میان بگذارم تا همگی در موردش تأمّل کنیم و برای مواجهشدن و همکاری با گروههای مشابه آمادگی قبلی داشته باشیم.
امیدوارم نخبگان شناختهشده و بزرگان باتجربه به این مهم بیندیشند، به ما جوانترهای کمتجربه خط بدهند و برای حرکت جامعۀ مدنی (بهویژه جامعۀ نخبگانی) در مسیر هماهنگی، همکاری و همافزایی زمینهسازی کنند.
در وضعیت ذرّهوار (اتمیزه) شکلگیری جمعهای نخبگانی متنوّع و جزیرهوار طبیعی است. در این مرحله، عجالتاً نکات زیر به ذهنم میرسد که در معرض نقد سایرین قرار میدهم:
1️⃣ این حق را برای سایرین نیز قائل باشیم که مثل خود ما، خیرخواهانه و دغدغهمندانه گروه یا تشکّلی نخبگانی تشکیل دهند.
2️⃣ برای مواجه شدن و همکاری با جمعهای نخبگانی مشابه آمادگی داشته و زمینهسازی کرده باشیم و از این اتّفاق استقبال کنیم [۱].
3️⃣ عجله نکنیم؛ صبورانه اجازه دهیم جمعهای نخبگانی مختلف شکل بگیرند و محدودۀ اهداف و سیاستهای احتمالی خود را تعیین، مکتوب و اعلام کنند تا بر اساس آن، مشخص شود که چگونه میتوانیم با یکدیگر همکاری همافزا داشته باشیم.
شاید در مواردی، برخی جمعهای نخبگانی بتوانند در هم ادغام شوند، برخی بتوانند تقسیم کار کنند (بر اساس محدودۀ موضوعی، مکانی، فرایندی یا ...) یا برخی بتوانند فعالیت هماهنگ و اهمافزا داشته باشند.
شاید بتوانیم میان جمعهای نخبگانی متنوّع شبکهای رسمی یا غیررسمی و نظاممند ایجاد کنیم.
امیدوارم مسئولان سطوخ مختلف دولت چهاردهم از شکلگیری جمعهای نخبگانی و نهادهای میانجی استقبال کنند و با آنها همکاری بهینه داشته باشند.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویس
[۱] خودم در رابطه با استقبال از همکاری با مراکز نخبگانی دیگر و چگونگی آن، دو پاراگراف جدید به اساسنامه جمعمان افزودم.
همچنین ببینید: مدیران مرّیخی، نخبگان ونوسی!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
مدیران مریخی، نخبگان ونوسی!
هفتهنامه صدا، ۴۰۳/۸/۲۶ (با اندکی تغییر و اضافات)
یکی از مشکلات بنیادین ما، شکاف عمیق بین ساختار رسمی با روشنفکران، دانشگاهیان و کنشگران مدنی است.
از یکسو، کنشگران مدنی که به ادارات دولتی نزدیک شوند در مظان اتّهام رانتجویی،…
هفتهنامه صدا، ۴۰۳/۸/۲۶ (با اندکی تغییر و اضافات)
یکی از مشکلات بنیادین ما، شکاف عمیق بین ساختار رسمی با روشنفکران، دانشگاهیان و کنشگران مدنی است.
از یکسو، کنشگران مدنی که به ادارات دولتی نزدیک شوند در مظان اتّهام رانتجویی،…
هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)
به نظرم، حادثۀ دیوان عالی کشور، تحلیلهایی که پیرامون آن شکل گرفت و واکنش بخشهای مختلف جامعه، واقعۀ بسیار مهمّی است؛ باید بیشتر به آن توجه و دربارهاش تأمّل کنیم.
یکی از تحلیلهایی که در فضای مجازی فراگیر شد این بود که قاتل (آبدارچی) در نتیجۀ فشار زندگی و نیافتن گریز و چشمانداز گشایش به چنین کاری دست زده است. اینکه واقع ماجرا چه بوده؛ الله اعلم، امّا مفید دانستم از فرصت بهره ببرم و نکات مهمّی را به آنان که باید، یادآور شوم، خدا را چه دیدی(!) شاید ببینند، بخوانند، تأمّل کنند و بهخود بیایند.
گزارشهای متعدّدی که در رسانهها منتشر شد، قاتل واقعۀ مورد نظر را شخص عیالواری توصیف کردند که با وجود تحصیلات دانشگاهی بهعنوان آبدارچی کار میکرده و چون حقوقش کفاف نمیداده است، خارج از ساعات اداری نیز با موتور مسافرکشی میکرده و بعد موتورش را هم توقیف میکنند.
هر چند خبرگزاری رسمی قوّۀ قضاییۀ ایران (میزان) این اخبار را تکذیب کرد امّا جا دارد به چرایی جعل چنین گزارشی هم فکر کنیم؛ مشخص است، چون باورپذیر است، هم از این حیث که چنین رفتاری از شخصی در چنان شرایطی دور از انتظار نیست و هم از این حیث که در جامعۀ ما اینکه برخی افراد در چنین شرایط سختی زندگی کنند هم اصلاً دور از انتظار نیست!
..............................................................................
در این یادداشت، سعی کردهام گوشهای از بیعدالتی، تبعیض و فشار وارده بر برخی اقشار جامعه را توصیف کنم، فشاری که در ظاهر ممکن است به چشم نیاید.
متن یادداشت:
هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
به نظرم، حادثۀ دیوان عالی کشور، تحلیلهایی که پیرامون آن شکل گرفت و واکنش بخشهای مختلف جامعه، واقعۀ بسیار مهمّی است؛ باید بیشتر به آن توجه و دربارهاش تأمّل کنیم.
یکی از تحلیلهایی که در فضای مجازی فراگیر شد این بود که قاتل (آبدارچی) در نتیجۀ فشار زندگی و نیافتن گریز و چشمانداز گشایش به چنین کاری دست زده است. اینکه واقع ماجرا چه بوده؛ الله اعلم، امّا مفید دانستم از فرصت بهره ببرم و نکات مهمّی را به آنان که باید، یادآور شوم، خدا را چه دیدی(!) شاید ببینند، بخوانند، تأمّل کنند و بهخود بیایند.
گزارشهای متعدّدی که در رسانهها منتشر شد، قاتل واقعۀ مورد نظر را شخص عیالواری توصیف کردند که با وجود تحصیلات دانشگاهی بهعنوان آبدارچی کار میکرده و چون حقوقش کفاف نمیداده است، خارج از ساعات اداری نیز با موتور مسافرکشی میکرده و بعد موتورش را هم توقیف میکنند.
هر چند خبرگزاری رسمی قوّۀ قضاییۀ ایران (میزان) این اخبار را تکذیب کرد امّا جا دارد به چرایی جعل چنین گزارشی هم فکر کنیم؛ مشخص است، چون باورپذیر است، هم از این حیث که چنین رفتاری از شخصی در چنان شرایطی دور از انتظار نیست و هم از این حیث که در جامعۀ ما اینکه برخی افراد در چنین شرایط سختی زندگی کنند هم اصلاً دور از انتظار نیست!
..............................................................................
در این یادداشت، سعی کردهام گوشهای از بیعدالتی، تبعیض و فشار وارده بر برخی اقشار جامعه را توصیف کنم، فشاری که در ظاهر ممکن است به چشم نیاید.
متن یادداشت:
هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور) - ویرگول
توصیف گوشهای از بیعدالتی، تبعیض و فشار وارد بر برخی اقشار جامعه که شاید کمتر به چشم بیاید
Forwarded from مسجد صاحب الزمان (عج) (Saleh)
دوشنبه شب در شب مبعث رسول گرامی اسلام با سخنرانی دکتر وحید احسانی با موضوع " در جستجوی عطر جانبخش محمد ( ص) " و مولودی خوانی حاج قدرت میرزایی در خدمت شما عزیزان خواهیم بود
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت مبعث رحمهللعالمین
مرحبا عیدی که در آن، شد ز رحمت فتحِ باب
یعنی از برج نبوت سر برآورد آفتاب
مرحبا عیدی که در آن، ز امر رب العالمین
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب
مرحبا عیدی که در آن، چون دل ِ صاحبدلان
شد جهان روشن ز نور حضرت ختمی مآب
در شهود آمد ز غیب آن عالِمِ علم لَدُن
کز قفایش چاکرآسا جبرئیل آورد کتاب
الصلا ای عشقبازان، الصلا ای عارفان
مظهر حُسن ِ ازل بیرون خرامید از حجاب
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب
شعر: صغیر اصفهانی - اجرا: سیّد خلیل عالینژاد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
مرحبا عیدی که در آن، شد ز رحمت فتحِ باب
یعنی از برج نبوت سر برآورد آفتاب
مرحبا عیدی که در آن، ز امر رب العالمین
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب
مرحبا عیدی که در آن، چون دل ِ صاحبدلان
شد جهان روشن ز نور حضرت ختمی مآب
در شهود آمد ز غیب آن عالِمِ علم لَدُن
کز قفایش چاکرآسا جبرئیل آورد کتاب
الصلا ای عشقبازان، الصلا ای عارفان
مظهر حُسن ِ ازل بیرون خرامید از حجاب
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب
شعر: صغیر اصفهانی - اجرا: سیّد خلیل عالینژاد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
(محتوای این یادداشت به تمام نهادهای فرهنگی مربوط است)
تمام معاونهای دانشگاه مشخص شدهاند جز معاون فرهنگی. به چند نفر پیشنهاد دادهاند ولی هنوز هیچکدام نپذیرفته است. یکی از دلایلی که مطرح میکنند «حواشی و خطرات احتمالی فعالیت در این معاونت» است.
متأسفانه برای فعالیتهای فرهنگی بستر و فضای مناسبی فراهم نیست.
چه در دانشگاه و چه در بیرون آن، موارد بسیاری را سراغ دارم که برخی افراد باسواد و دغدغهمند بهصورت داوطلبانه تلاش کردهاند با جوانان یا دانشجویان ارتباط بگیرند و با آنان مباحث قرآنی، دینی یا غیره داشته باشند امّا متأسفانه همین تلاشهای خیرخواهانه و ارزشمند برای آنها عامل تهمت و افترا و دردسر فراوان شده است، بهگونهای که پشت دستشان را داغ کردهاند که دیگر سراغ فعالیتهای اینچنینی نروند!
تأثیرگذاری فرهنگی مبتنی بر «ارتباط آزادانه در محیطی امن» است. سقف اثرگذاری فرهنگی ما بر دیگری، بهاندازهایست که با او ارتباط برقرار کرده باشیم. باوجود این، امکان ارتباطگیری نهادهای فرهنگی با جامعه (به جز بخشی خاص) تا حدّ زیادی سلب شده است.
معاونت فرهنگی باید بهگونهای باشد که تمام دانشجویان با هر نوع نگرش، باور و پوششی به راحتی با آنجا ارتباط و تعامل داشته باشند؛ نباید از معاونت فرهنگی احساس خطر و ناامنی کنند.
بله، قوانینی وجود دارد که باید رعایت شوند امّا مراکز دیگری وجود دارد که برخورد قهری و قانونی با دانشجویان باید صرفاً به آنها سپرده شود.
نه معاونت پژوهشی با پایینبودن نمرۀ دانشجو کاری دارد، نه معاونت آموزشی با سبک زندگی دانشجو در خوابگاه و نه به همین ترتیب، در مورد سایر معاونتها.
در بیرون دانشگاه نیز، نیروی انتظامی با تخلّفات رانندگی کاری ندارد و پلیس راهنمایی با موارد مربوط به نیروی انتظامی.
اگر قرار است معاونت فرهنگی تأثیرگذاری فرهنگی داشته باشد (که مستلزم برقراری ارتباط داوطلبانه است)، نباید هیچنوع برخورد انضباطی به آن سپرد شود.
متأسفانه از دید دانشگاهیان، «معاونت فرهنگی» تقریباً همان حسّی را ایجاد میکند که «حراست» و «بسیج».
اگر قرار است معاونت فرهنگی همان حراست، بسیج یا نهاد رهبری باشد، دیگر به اسم و ساختار جداگانه چه نیازی هست؟! کارمندان و وظایفش به همان نهادها سپرده شود یا لااقل به مدیریتی ذیل آنها تبدیل شود!
به نظرم، گزینههای معاونت فرهنگی حق دارند که این مسئولیت را نپذیرند.
من با چشم خودم دیدم که یکی از معاونان فرهنگی، از وجود یک تابلوی خوشنویسی (حاوی مصراعی از باباطاهر) در معاونت احساس خطر کرد و دستور داد برداشته شود! وقتی علّت را جویا و ارزش هنری تابلو و معنای عرفانی شعر را یاد آور شدم، پاسخ داد: «من و شما چنین نگاه و فهمی داریم، همه که این طور نیستند، برایمان حرف در میآورند و دردسر میشود»!
معاون فرهنگیِ دیگری نگران این بود که نکند دانشجویانی که بهعنوان برگزیدگان جشنوارههای دانشجویی و ... عکسشان را روی سایت معاونت میگذاریم، بعدها در سایر زمینهها حرف حسّاسیتزایی بزنند یا موضعگیری نامناسبی داشته باشند و ما ناخواسته مبلغ و مروّج شخص یا دیدگاه نامناسبی شده باشیم!
یکی از معاونان فرهنگی در زمان و مکان غیر اداری، با ذوق فراوان موسیقی (علیرضا قربانی، سالار عقیلی و ...) گوش میداد، از معنای عمیق شعرها تمجید و با خواننده زمزمه میکرد، با شیطنت از او پرسیدم «دکتر! چرا در معاونت فرهنگی از این موسیقیها پخش نمیکنی؟!». لحظهای سکوت کرد و با حالتی شوخی-جدّی گفت «جرأت نمیکنم»!
در اینجا، بههیچوجه قصد ندارم اشخاص را نقد کنم. امیدوارم کسی از من نرنجد. این موارد را صرفاً برای گزارش فضای نامناسبی بیان کردم که امکان فعالیت فرهنگی را برای تمام نهادهای فرهنگی سلب کرده است (به جز مراکز دینی) و نیز به این امید که شاید اصلاح و بهبودی صورت بگیرد؛ خودم هم اگر معاون فرهنگی میشدم، فضای حاکم خیلی چیزها را بر من تحمیل میکرد.
آیا در فضای نامناسبی که باعث شود مدیر و کارکنان فرهنگی از موسیقی مجاز، انتشار عکس دانشجویی که در حال حاضر هیچ حاشیهای ندارد و حتّی از یک تابلوی خوشنویسی احساس خطر کنند، میشود کار فرهنگی کرد؟! میشود با مخاطب ارتباط گرفت؟!
مدیران فرهنگی برای کوچکترین اقدامی، باید مراقب هزار جنبۀ بعضاً بیاهمّیت کار هم باشند که خدایی ناکرده حاشیهای ایجاد نشود و بهانهای بهدست هوچیگران نیفتد!
همین است که عموماً ترجیح میدهند خطر نکنند و در عمل به کاسۀ داغتراز آش تبدیل میشوند.
در دانشگاه ما سالهاست که ...
ادامۀ یادداشت: چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
(محتوای این یادداشت به تمام نهادهای فرهنگی مربوط است)
تمام معاونهای دانشگاه مشخص شدهاند جز معاون فرهنگی. به چند نفر پیشنهاد دادهاند ولی هنوز هیچکدام نپذیرفته است. یکی از دلایلی که مطرح میکنند «حواشی و خطرات احتمالی فعالیت در این معاونت» است.
متأسفانه برای فعالیتهای فرهنگی بستر و فضای مناسبی فراهم نیست.
چه در دانشگاه و چه در بیرون آن، موارد بسیاری را سراغ دارم که برخی افراد باسواد و دغدغهمند بهصورت داوطلبانه تلاش کردهاند با جوانان یا دانشجویان ارتباط بگیرند و با آنان مباحث قرآنی، دینی یا غیره داشته باشند امّا متأسفانه همین تلاشهای خیرخواهانه و ارزشمند برای آنها عامل تهمت و افترا و دردسر فراوان شده است، بهگونهای که پشت دستشان را داغ کردهاند که دیگر سراغ فعالیتهای اینچنینی نروند!
تأثیرگذاری فرهنگی مبتنی بر «ارتباط آزادانه در محیطی امن» است. سقف اثرگذاری فرهنگی ما بر دیگری، بهاندازهایست که با او ارتباط برقرار کرده باشیم. باوجود این، امکان ارتباطگیری نهادهای فرهنگی با جامعه (به جز بخشی خاص) تا حدّ زیادی سلب شده است.
معاونت فرهنگی باید بهگونهای باشد که تمام دانشجویان با هر نوع نگرش، باور و پوششی به راحتی با آنجا ارتباط و تعامل داشته باشند؛ نباید از معاونت فرهنگی احساس خطر و ناامنی کنند.
بله، قوانینی وجود دارد که باید رعایت شوند امّا مراکز دیگری وجود دارد که برخورد قهری و قانونی با دانشجویان باید صرفاً به آنها سپرده شود.
نه معاونت پژوهشی با پایینبودن نمرۀ دانشجو کاری دارد، نه معاونت آموزشی با سبک زندگی دانشجو در خوابگاه و نه به همین ترتیب، در مورد سایر معاونتها.
در بیرون دانشگاه نیز، نیروی انتظامی با تخلّفات رانندگی کاری ندارد و پلیس راهنمایی با موارد مربوط به نیروی انتظامی.
اگر قرار است معاونت فرهنگی تأثیرگذاری فرهنگی داشته باشد (که مستلزم برقراری ارتباط داوطلبانه است)، نباید هیچنوع برخورد انضباطی به آن سپرد شود.
متأسفانه از دید دانشگاهیان، «معاونت فرهنگی» تقریباً همان حسّی را ایجاد میکند که «حراست» و «بسیج».
اگر قرار است معاونت فرهنگی همان حراست، بسیج یا نهاد رهبری باشد، دیگر به اسم و ساختار جداگانه چه نیازی هست؟! کارمندان و وظایفش به همان نهادها سپرده شود یا لااقل به مدیریتی ذیل آنها تبدیل شود!
به نظرم، گزینههای معاونت فرهنگی حق دارند که این مسئولیت را نپذیرند.
من با چشم خودم دیدم که یکی از معاونان فرهنگی، از وجود یک تابلوی خوشنویسی (حاوی مصراعی از باباطاهر) در معاونت احساس خطر کرد و دستور داد برداشته شود! وقتی علّت را جویا و ارزش هنری تابلو و معنای عرفانی شعر را یاد آور شدم، پاسخ داد: «من و شما چنین نگاه و فهمی داریم، همه که این طور نیستند، برایمان حرف در میآورند و دردسر میشود»!
معاون فرهنگیِ دیگری نگران این بود که نکند دانشجویانی که بهعنوان برگزیدگان جشنوارههای دانشجویی و ... عکسشان را روی سایت معاونت میگذاریم، بعدها در سایر زمینهها حرف حسّاسیتزایی بزنند یا موضعگیری نامناسبی داشته باشند و ما ناخواسته مبلغ و مروّج شخص یا دیدگاه نامناسبی شده باشیم!
یکی از معاونان فرهنگی در زمان و مکان غیر اداری، با ذوق فراوان موسیقی (علیرضا قربانی، سالار عقیلی و ...) گوش میداد، از معنای عمیق شعرها تمجید و با خواننده زمزمه میکرد، با شیطنت از او پرسیدم «دکتر! چرا در معاونت فرهنگی از این موسیقیها پخش نمیکنی؟!». لحظهای سکوت کرد و با حالتی شوخی-جدّی گفت «جرأت نمیکنم»!
در اینجا، بههیچوجه قصد ندارم اشخاص را نقد کنم. امیدوارم کسی از من نرنجد. این موارد را صرفاً برای گزارش فضای نامناسبی بیان کردم که امکان فعالیت فرهنگی را برای تمام نهادهای فرهنگی سلب کرده است (به جز مراکز دینی) و نیز به این امید که شاید اصلاح و بهبودی صورت بگیرد؛ خودم هم اگر معاون فرهنگی میشدم، فضای حاکم خیلی چیزها را بر من تحمیل میکرد.
آیا در فضای نامناسبی که باعث شود مدیر و کارکنان فرهنگی از موسیقی مجاز، انتشار عکس دانشجویی که در حال حاضر هیچ حاشیهای ندارد و حتّی از یک تابلوی خوشنویسی احساس خطر کنند، میشود کار فرهنگی کرد؟! میشود با مخاطب ارتباط گرفت؟!
مدیران فرهنگی برای کوچکترین اقدامی، باید مراقب هزار جنبۀ بعضاً بیاهمّیت کار هم باشند که خدایی ناکرده حاشیهای ایجاد نشود و بهانهای بهدست هوچیگران نیفتد!
همین است که عموماً ترجیح میدهند خطر نکنند و در عمل به کاسۀ داغتراز آش تبدیل میشوند.
در دانشگاه ما سالهاست که ...
ادامۀ یادداشت: چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه! - ویرگول
تشریح جوّ نامناسبی که امکان برقراری ارتباط و به تبع آن، امکان تأثیرگذاری فرهنگی را تا حد زیادی سلب کرده است.
تغییر قدرت خرید در ۲ دهه!
کنجکاو شدم ببینم طی ۲۰ سال اخیر سفرههامان تقریباً چقدر کوچک شده
در اینترنت جستجو کردم؛ نتایج را میتوانید در جدول ببینید
طی سالهای ۸۳ الی ۴۰۳، حقوق پایه ۶۴ برابر و قیمت سیبزمینی ۳۵۷ برابر شده!
بقیهاش را در جدول ببینید
اگه این پست را دو-سه روز دیگه ببینید، احتمالاً همه چی بازم تغییر کرده!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کنجکاو شدم ببینم طی ۲۰ سال اخیر سفرههامان تقریباً چقدر کوچک شده
در اینترنت جستجو کردم؛ نتایج را میتوانید در جدول ببینید
طی سالهای ۸۳ الی ۴۰۳، حقوق پایه ۶۴ برابر و قیمت سیبزمینی ۳۵۷ برابر شده!
بقیهاش را در جدول ببینید
اگه این پست را دو-سه روز دیگه ببینید، احتمالاً همه چی بازم تغییر کرده!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
⁉️پرسشی از وزیر محترم کشور
✍ دکتر احمد زیدآبادی
اعلام برگزاری تجمع مسالمتآمیزِ عدهای از منتقدان نظام به منظور درخواست رفع حصر از سه چهرۀ برجستۀ سیاسی کشور، به سرنوشتی کم و بیش منتظره و غیرمنتظره دچار شد.
میتوان از وزیر محترم کشور پرسید که چرا مجوز لازم برای برگزاری این تجمع داده نشد؟ درخواستکنندگان "غیرخودی" و "ناشهروند" بودند یا موضوع تجمع حساسیتبرانگیز بود؟ یا هر دو؟
با رویکردی که آقای اسکندر مؤمنی در وزارت کشور در پیش گرفته، بسیار بعید است که قائل به دستهبندی اتباع کشور به خودی و غیرخودی و یا شهروند و ناشهروند بودن آنان باشد. گواه این مسئله نشستن وی در کنار مولوی عبدالحمید و جلب مشارکت هموطنان بلوچ برای ادارۀ استان سیستان و بلوچستان است.
از این رو به احتمال بسیار، وی دلیل عدم صدور مجوز را به "حساسیت موضوع در شرایط حساس" مربوط خواهد دانست.
چنانچه پاسخ همین باشد، آیا اگر جمعی دیگر از منتقدان نظام، برای تجمع به قصد اعتراض به برنامۀ ترامپ برای کوچاندن فلسطینیها از نوارغزه درخواست مجوز کنند، به آنها داده خواهد شد؟
یا اینکه تجمع فقط حق انحصاری کسانی است که خود را "ارزشی" و کشور را "ملک شخصی" خود میدانند و تا بدان حد آزادند که حتی حکم اعدام مقامهای رسمی ناهمسو با خود را در تجمعاتشان اعلام کنند؟
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍ دکتر احمد زیدآبادی
اعلام برگزاری تجمع مسالمتآمیزِ عدهای از منتقدان نظام به منظور درخواست رفع حصر از سه چهرۀ برجستۀ سیاسی کشور، به سرنوشتی کم و بیش منتظره و غیرمنتظره دچار شد.
میتوان از وزیر محترم کشور پرسید که چرا مجوز لازم برای برگزاری این تجمع داده نشد؟ درخواستکنندگان "غیرخودی" و "ناشهروند" بودند یا موضوع تجمع حساسیتبرانگیز بود؟ یا هر دو؟
با رویکردی که آقای اسکندر مؤمنی در وزارت کشور در پیش گرفته، بسیار بعید است که قائل به دستهبندی اتباع کشور به خودی و غیرخودی و یا شهروند و ناشهروند بودن آنان باشد. گواه این مسئله نشستن وی در کنار مولوی عبدالحمید و جلب مشارکت هموطنان بلوچ برای ادارۀ استان سیستان و بلوچستان است.
از این رو به احتمال بسیار، وی دلیل عدم صدور مجوز را به "حساسیت موضوع در شرایط حساس" مربوط خواهد دانست.
چنانچه پاسخ همین باشد، آیا اگر جمعی دیگر از منتقدان نظام، برای تجمع به قصد اعتراض به برنامۀ ترامپ برای کوچاندن فلسطینیها از نوارغزه درخواست مجوز کنند، به آنها داده خواهد شد؟
یا اینکه تجمع فقط حق انحصاری کسانی است که خود را "ارزشی" و کشور را "ملک شخصی" خود میدانند و تا بدان حد آزادند که حتی حکم اعدام مقامهای رسمی ناهمسو با خود را در تجمعاتشان اعلام کنند؟
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
پرسشی از وزیر محترم کشور
اعلام برگزاری تجمع مسالمتآمیزِ عدهای از منتقدان نظام به منظور درخواست رفع حصر از سه چهرۀ برجستۀ سیاسی کشور، به سرنوشتی کم و بیش منتظره و غیرمنتظره دچار شد.
میتوان از وزیر محترم کشور پرسید که چرا مجوز لازم برای برگزاری این تجمع…
اعلام برگزاری تجمع مسالمتآمیزِ عدهای از منتقدان نظام به منظور درخواست رفع حصر از سه چهرۀ برجستۀ سیاسی کشور، به سرنوشتی کم و بیش منتظره و غیرمنتظره دچار شد.
میتوان از وزیر محترم کشور پرسید که چرا مجوز لازم برای برگزاری این تجمع…
نتیجهگیری از چند مقایسه ساده!
تغییرات حداقل و حداکثر حقوق از سال 1403 به سال 1404:
حداقل دستمزد کارگرد ساده (30 درصد): از 7 میلیون و 200 هزار به 9 میلیون و 300 هزار تومان
حداقل حقوق کارمندان دولت (20 درصد): از 10 میلیون به 12 میلیون تومان
سقف حقوق (30 درصد): از 70 میلیون به 91 میلیون
برخی نکات قابل تأمّل:
1. افزایش حقوق کارگر و کارمند: 20 الی 30 درصد؛ میانگین نرخ تورّم طی 3 سال اخیر: حدود 40 درصد!
2. میزان افزایش حقوق کسانی که بیشترین حقوق را میگیرند، 10 برابر افزایش حقوق کارمندان و کارگرانی است که حداقل حقوق و دستمزد را دارند! (21 میلیون تومان در برابر 2 میلیون تومان)
3. حتّی درصد رشد حقوق کسانی که سقف حقوق را میگیرند، 10درصد بیشتر از رشد حقوق کف کارمندان است!
4. میزان افزایش حقوق کسانی که بیشترین حقوق را میگیرند (21 میلیون تومان)، حدودا دو برابر کل حقوق و دستمزد کف کارمندان و کارگران در سال 1404 است!
5. در سال 1404، دریافتکنندگان سقف حقوق، هر ماه 10 برابر کارگر ساده و 7 و نیم برابر کف کارمندان دریافت میکنند!
6. مدیران و مسئولانی که سقف حقوق را دریافت میکنند، در کوچکشدن سفرۀ مردم بیشترین نقش را دارند امّا با این حال، حقوقشان 10 برابر کف کارگران و کارمندان افزایش پیدا میکند!
7. مسئولانی که سقف حقوق را دریافت میکنند، علاوه بر آن از رانتها و امتیازات قانونی (از غیرقانونیهای احتمالی بگذریم!) بسیاری نیز بهرهمند میشوند: اتومبیل دولتی، تفریحگاههای دولتی، مهمانسراها، پاداشها و بسیاری امکانات دولتی دیگر، وامها و غیره.
8. در کشور ما که قیمت سکه طی 20 سال 800 برابر شده است (اینجا را ببینید)، فاصلۀ کسانی که بتوانند پسانداز کنند و سرمایه داشته باشند با کسانی که این امکان را ندارند به شکل تصاعدی در حال افزایش است!
9. در بهشت دلالان و محتکران که در آن قیمت سکّه طی 20 سال 800 برابر میشود، «تولید» توجیه اقتصادی ندارد مگر اینکه پوششی باشد برای رانتهای نجومی؛ تولیدکنندگان واقعی ایثارگر محسوب میشوند و صرفاً به خاطر ایجاد شغل برای کارگران است که سرمایهشان را به دلالی منتقل نمیکنند.
10. مسئولانی که 91 میلیون تومان دریافت میکنند، قرار است وضع زندگی کسانی را که یک دهم آنها دریافت میکنند درک و برای بهبود آن تلاش کنند!
11. بخش عمدهای از درآمد اقشار با درآمد پایین به تأمین کرایه منزل اختصاص مییابد و درمقابل، اشخاص با سقف حقوق عمدتاً کرایۀ منزل نمیپردازند (اگر خانههای دیگری را اجاره نداده باشند)!
12. بخش بزرگی از جامعه (بیکاران) آرزویشان این است که شغلی بیابند و حداقل حقوق و دستمزد را دریافت کنند!
13. طی 20 سال گذشته، حقوق پایۀ کارگری 64 برابر و قیمت سیبزمینی 357 برابر شده است! (اینجا را ببینید)
14. کسانی که صرفاً بهواسطۀ تلاش، توانمندی و تخصص شخصی به جایگاهی رسیدهاند که سقف حقوق را دریافت کنند و احتمالاً خانه ندارند، حدود 10 سال طول میکشد که سرمایه لازم برای خرید یک واحد آپارتمان را پسانداز کنند!
15. برای کارگران و کارمندانی که سرمایۀ قبلی نداشته باشند و صرفاً با تکیه بر پسانداز بخواهند خانه بخرند، خرید خانه تقریباً محال است!
16. همان خانهای که خریدش برای کارگر و کارمند تقریباً محال محسوب میشود، احتمالاً به اندازۀ انباری خانۀ اقشار نسبتاً مرفه هم ارزش ندارد! (از مقایسه با انباری خانۀ اقشار مرفه بگذریم)
17. افزایش کف حقوق کارمندی 20 درصد، در حالی که افزایش بودجه ستاد اقامه نماز ۳۰ درصد، صدا و سیما ۳۳ درصد، نهاد ریاست جمهوری ۲۸ درصد، سازمان تبلیغات اسلامی ۲۴ درصد و ستاد احیای امر به معروف 19 درصد! این یعنی تشدید بدبینی، کینه و لجاجت مردم با دین و ارزشهای دینی.
18. نظام اقتصادی غرب سرمایهداری است و در آن عدالت اجتماعی، کرامت و عزتنفس انسانها هیچ ارزشی ندارد، امّا ما اسلامی هستیم و برایمان عدالت و حفظ کرامت و عزت نفس انسانها حرف اوّل را میزند!
👈 نکته (با سپاس از دوست عزیزم دکتر منصوری بابت نقد و تذکر بهجایی که مطرح کردند): همۀ اینها به معنای زیرسئوالبردن منطق اختلاف حقوق، لزوم وجود مشوّق برای یادگیری علم و تخصص، تأمین عالمان، متخصصان و مدیرانی که در جهت منافع جمعی تلاش میکنند و امثال آن نیست، بلکه، اوّلاً، میزان اختلاف باید منطقی باشد، ثانیاً، نیازهای ضروی همه باید تأمین شود و ثالثاً، اگر فشار وارده (اقتصادی، ناشی از تبعیض و ...) بر اقشار ضعیف از حدّی بیشتر شود، خشک و تر با هم خواهند سوخت (ببیند: «هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)»
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
تغییرات حداقل و حداکثر حقوق از سال 1403 به سال 1404:
حداقل دستمزد کارگرد ساده (30 درصد): از 7 میلیون و 200 هزار به 9 میلیون و 300 هزار تومان
حداقل حقوق کارمندان دولت (20 درصد): از 10 میلیون به 12 میلیون تومان
سقف حقوق (30 درصد): از 70 میلیون به 91 میلیون
برخی نکات قابل تأمّل:
1. افزایش حقوق کارگر و کارمند: 20 الی 30 درصد؛ میانگین نرخ تورّم طی 3 سال اخیر: حدود 40 درصد!
2. میزان افزایش حقوق کسانی که بیشترین حقوق را میگیرند، 10 برابر افزایش حقوق کارمندان و کارگرانی است که حداقل حقوق و دستمزد را دارند! (21 میلیون تومان در برابر 2 میلیون تومان)
3. حتّی درصد رشد حقوق کسانی که سقف حقوق را میگیرند، 10درصد بیشتر از رشد حقوق کف کارمندان است!
4. میزان افزایش حقوق کسانی که بیشترین حقوق را میگیرند (21 میلیون تومان)، حدودا دو برابر کل حقوق و دستمزد کف کارمندان و کارگران در سال 1404 است!
5. در سال 1404، دریافتکنندگان سقف حقوق، هر ماه 10 برابر کارگر ساده و 7 و نیم برابر کف کارمندان دریافت میکنند!
6. مدیران و مسئولانی که سقف حقوق را دریافت میکنند، در کوچکشدن سفرۀ مردم بیشترین نقش را دارند امّا با این حال، حقوقشان 10 برابر کف کارگران و کارمندان افزایش پیدا میکند!
7. مسئولانی که سقف حقوق را دریافت میکنند، علاوه بر آن از رانتها و امتیازات قانونی (از غیرقانونیهای احتمالی بگذریم!) بسیاری نیز بهرهمند میشوند: اتومبیل دولتی، تفریحگاههای دولتی، مهمانسراها، پاداشها و بسیاری امکانات دولتی دیگر، وامها و غیره.
8. در کشور ما که قیمت سکه طی 20 سال 800 برابر شده است (اینجا را ببینید)، فاصلۀ کسانی که بتوانند پسانداز کنند و سرمایه داشته باشند با کسانی که این امکان را ندارند به شکل تصاعدی در حال افزایش است!
9. در بهشت دلالان و محتکران که در آن قیمت سکّه طی 20 سال 800 برابر میشود، «تولید» توجیه اقتصادی ندارد مگر اینکه پوششی باشد برای رانتهای نجومی؛ تولیدکنندگان واقعی ایثارگر محسوب میشوند و صرفاً به خاطر ایجاد شغل برای کارگران است که سرمایهشان را به دلالی منتقل نمیکنند.
10. مسئولانی که 91 میلیون تومان دریافت میکنند، قرار است وضع زندگی کسانی را که یک دهم آنها دریافت میکنند درک و برای بهبود آن تلاش کنند!
11. بخش عمدهای از درآمد اقشار با درآمد پایین به تأمین کرایه منزل اختصاص مییابد و درمقابل، اشخاص با سقف حقوق عمدتاً کرایۀ منزل نمیپردازند (اگر خانههای دیگری را اجاره نداده باشند)!
12. بخش بزرگی از جامعه (بیکاران) آرزویشان این است که شغلی بیابند و حداقل حقوق و دستمزد را دریافت کنند!
13. طی 20 سال گذشته، حقوق پایۀ کارگری 64 برابر و قیمت سیبزمینی 357 برابر شده است! (اینجا را ببینید)
14. کسانی که صرفاً بهواسطۀ تلاش، توانمندی و تخصص شخصی به جایگاهی رسیدهاند که سقف حقوق را دریافت کنند و احتمالاً خانه ندارند، حدود 10 سال طول میکشد که سرمایه لازم برای خرید یک واحد آپارتمان را پسانداز کنند!
15. برای کارگران و کارمندانی که سرمایۀ قبلی نداشته باشند و صرفاً با تکیه بر پسانداز بخواهند خانه بخرند، خرید خانه تقریباً محال است!
16. همان خانهای که خریدش برای کارگر و کارمند تقریباً محال محسوب میشود، احتمالاً به اندازۀ انباری خانۀ اقشار نسبتاً مرفه هم ارزش ندارد! (از مقایسه با انباری خانۀ اقشار مرفه بگذریم)
17. افزایش کف حقوق کارمندی 20 درصد، در حالی که افزایش بودجه ستاد اقامه نماز ۳۰ درصد، صدا و سیما ۳۳ درصد، نهاد ریاست جمهوری ۲۸ درصد، سازمان تبلیغات اسلامی ۲۴ درصد و ستاد احیای امر به معروف 19 درصد! این یعنی تشدید بدبینی، کینه و لجاجت مردم با دین و ارزشهای دینی.
18. نظام اقتصادی غرب سرمایهداری است و در آن عدالت اجتماعی، کرامت و عزتنفس انسانها هیچ ارزشی ندارد، امّا ما اسلامی هستیم و برایمان عدالت و حفظ کرامت و عزت نفس انسانها حرف اوّل را میزند!
👈 نکته (با سپاس از دوست عزیزم دکتر منصوری بابت نقد و تذکر بهجایی که مطرح کردند): همۀ اینها به معنای زیرسئوالبردن منطق اختلاف حقوق، لزوم وجود مشوّق برای یادگیری علم و تخصص، تأمین عالمان، متخصصان و مدیرانی که در جهت منافع جمعی تلاش میکنند و امثال آن نیست، بلکه، اوّلاً، میزان اختلاف باید منطقی باشد، ثانیاً، نیازهای ضروی همه باید تأمین شود و ثالثاً، اگر فشار وارده (اقتصادی، ناشی از تبعیض و ...) بر اقشار ضعیف از حدّی بیشتر شود، خشک و تر با هم خواهند سوخت (ببیند: «هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)»
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
تغییر قدرت خرید در ۲ دهه!
کنجکاو شدم ببینم طی ۲۰ سال اخیر سفرههامان تقریباً چقدر کوچک شده
در اینترنت جستجو کردم؛ نتایج را میتوانید در جدول ببینید
طی سالهای ۸۳ الی ۴۰۳، حقوق پایه ۶۴ برابر و قیمت سیبزمینی ۳۵۷ برابر شده!
بقیهاش را در جدول ببینید
اگه…
کنجکاو شدم ببینم طی ۲۰ سال اخیر سفرههامان تقریباً چقدر کوچک شده
در اینترنت جستجو کردم؛ نتایج را میتوانید در جدول ببینید
طی سالهای ۸۳ الی ۴۰۳، حقوق پایه ۶۴ برابر و قیمت سیبزمینی ۳۵۷ برابر شده!
بقیهاش را در جدول ببینید
اگه…
📖 فرصت مطالعاتی در زندان!
✍️ علیرضا غریبدوست (دبیر انجمن حقوقشناسی)
🔸 مطلع شدم که وضعیت پرونده قضائی تشکیل شده علیه دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و یکی از شاخصترین پرچمداران «توسعه در ایران» بالا گرفته و برخلاف گمانهزنیها، با شیب تندی روال قضائی خود را طی میکند.
🔸 داستان از اینجا آغاز شد که چند روز پس از پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات و همزمان با عضویت دکتر رنانی در «شورای راهبری دولت» با شکایت «یک مرجع رسمی» پروندهای علیه او نسبت به یکی از یادداشتهایش تشکیل و به دادسرا احضار شد.
🔸 ایشان موضوع را اطلاع رسانی نکرد و با دفاعیات حقوقی که او و وکلایش ارائه کردند، انتظار میرفت قرار منع تعقیب صادر شود؛ اما در ادامه «یک مرجع رسمی دیگر» نیز وارد شد و ضمن پیوستکردن برخی مقالات دیگر ایشان به پرونده، از دکتر رنانی خواستند که 2۴ مقاله و سخنرانی و یادداشت خود را از سایت حذف کند در غیر اینصورت دستور فیلترینگ سایت صادر خواهد شد!
🔸 دکتر رنانی این دستور را پذیرفت اما به نظر میرسید به دو دلیل و در اعتراض به روند پرونده و بهصورت نمادین همه فعالیتهای اجتماعی و کنشگرانه خود را در فضای حقیقی و مجازی متوقف کرد و موضوع را در قالب یک متن کوتاه اطلاعرسانی کرد.
🔸 نخست اینکه از آغاز رسیدگی به پرونده، هر بار که احضار شد، یادداشتهای جدیدش نیز به پرونده افزوده شده بود و بر مصادیق و عناوین اتهامی افزوده شده و حجم پرونده مرتب افزایش یافته است.
🔸 یعنی او هرچه در این فاصله میگفت و مینوشت و سخنرانی میکرد، وضعیت وخیمتر میشد و تا آنجا که حقیر اطلاع دارم تاکنون تعداد مطالب قدیمی و جدید در پرونده ایشان از صد مقاله و سخنرانی عبور کرده است! پس داوطلبانه «سکوت» پیشه کرد تا «تنشافزایی» نکند و دستگاه دادگستری، برداشت «تقابل» از رفتار او نکنند.
🔸 دلیل دیگر هم این بود که نمیشد این تعداد یادداشت و مقاله را بدون توضیح از دسترس عموم در سایت خارج کرد و انتظار داشت که واکنشی نسبت به آن از ناحیه مخاطب به وجود نیاید.
🔸 اطلاعرسانی کوتاه ایشان از دستور قضائی در تاریخ 15 دی، واکنشهای بسیاری را برانگیخت اما دکتر رنانی همچنان به سکوت خود ادامه داد.
🔸 شاید میخواسته به زبان سکوت اعتراض کند و بگوید که دوره «فعالیت روشنفکری» و «کنشگری اجتماعی» در کشور رو به پایان است و این پیام را دریافته و احتمالا دیگر اجازه نمیدهند صدای کنشگران خیرخواه که از اصلاحگری و تحولخواهی خشونتپرهیز دم میزنند، شنیده شود!
🔸 چند روز بعد، برخی دوستداران و دانشجویان ایشان پویشی درخصوص این برخورد قضائی در سایت کارزار ترتیب دادند که با دستور قضائی، سایت کارزار آن پویش را متوقف کرد.
🔸 متعاقب آن و پس از نامه دهها صاحبنظر و استاد دانشگاه خطاب به رئیسجمهور، آقای دکتر پزشکیان در اواخر دیماه و در جلسه دولت از وزیران اطلاعات و دادگستری خواست مشکل را پیگیری کنند و گفت «قرار ما این نبود!».
🔸 پس از دستور دکتر پزشکیان و پیگیری برخی مقامات عالیرتبه کشوری، اغلب انتظار داشتیم که با «قرار منع تعقیب»، پرونده مختومه شود؛ چون محرز بود که اتهاماتی که به دکتر رنانی منتسب شده، وارد نیست. اما این دادستان اصفهان بود که باید به این نتیجه میرسید نه امثال ما!
🔸 چند روز بعد، با وجود پیگیری مسئولان عالیرتبه قضائی و دولتی، شعبه رسیدگیکننده در دادسرا، «قرار جلب به دادرسی» صادر کرد و متعاقب آن دادستان نیز با قرار جلب به دادرسی «موافقت» کرد و با «صدور کیفرخواست» محرز شد که از نظر دادستانی، اظهارات و نوشتههای دکتر محسن رنانی، در طول سالیان گذشته از مصادیق «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» است!
🔸 البته پرونده هنوز در جریان است و امیدوارم در مرحله رسیدگی، قضات محترم دادگاه بر منهج عدل، داوری کنند. از جزئیات پرونده و مصادیق اتهامی ایشان اطلاع دقیق ندارم اما هرچه میاندیشم نمیتوانم نمونهای برای «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» در گفتار و یادداشتها و سخنرانیهای ایشان بیابم، مگر اینکه بشود یک یا چند جمله را بدون مقدمه و مؤخره، از متن اصلی تفکیک کرده و بیرون از متن اصلی، از مصادیق جرائم مذکور شناسایی کرد!
🔸 متأسفانه برخی از ما حقوقخواندهها، مطالعات میانرشتهای و فرارشتهای نداریم، «هرمنوتیک» نمیدانیم و از دانش تفسیر متون اجتماعی و فرهنگی، چندان آگاه نیستیم.
🔸 اگر میدانستیم، تنها با استناد به یک «گزاره» یا «جمله» که مستقل از متن و زمینه اصلی، «خارجنویسی» شده، افراد را با چند کلمه و جمله داوری نمیکردیم. ای کاش «کانتکست» و زمینه نوشتههای کسانی چون دکتر محسن رنانی، در داوری یادداشتها و سخنرانیهایش در نظر گرفته شود...
👈 ادامه یادداشت
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍️ علیرضا غریبدوست (دبیر انجمن حقوقشناسی)
🔸 مطلع شدم که وضعیت پرونده قضائی تشکیل شده علیه دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و یکی از شاخصترین پرچمداران «توسعه در ایران» بالا گرفته و برخلاف گمانهزنیها، با شیب تندی روال قضائی خود را طی میکند.
🔸 داستان از اینجا آغاز شد که چند روز پس از پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات و همزمان با عضویت دکتر رنانی در «شورای راهبری دولت» با شکایت «یک مرجع رسمی» پروندهای علیه او نسبت به یکی از یادداشتهایش تشکیل و به دادسرا احضار شد.
🔸 ایشان موضوع را اطلاع رسانی نکرد و با دفاعیات حقوقی که او و وکلایش ارائه کردند، انتظار میرفت قرار منع تعقیب صادر شود؛ اما در ادامه «یک مرجع رسمی دیگر» نیز وارد شد و ضمن پیوستکردن برخی مقالات دیگر ایشان به پرونده، از دکتر رنانی خواستند که 2۴ مقاله و سخنرانی و یادداشت خود را از سایت حذف کند در غیر اینصورت دستور فیلترینگ سایت صادر خواهد شد!
🔸 دکتر رنانی این دستور را پذیرفت اما به نظر میرسید به دو دلیل و در اعتراض به روند پرونده و بهصورت نمادین همه فعالیتهای اجتماعی و کنشگرانه خود را در فضای حقیقی و مجازی متوقف کرد و موضوع را در قالب یک متن کوتاه اطلاعرسانی کرد.
🔸 نخست اینکه از آغاز رسیدگی به پرونده، هر بار که احضار شد، یادداشتهای جدیدش نیز به پرونده افزوده شده بود و بر مصادیق و عناوین اتهامی افزوده شده و حجم پرونده مرتب افزایش یافته است.
🔸 یعنی او هرچه در این فاصله میگفت و مینوشت و سخنرانی میکرد، وضعیت وخیمتر میشد و تا آنجا که حقیر اطلاع دارم تاکنون تعداد مطالب قدیمی و جدید در پرونده ایشان از صد مقاله و سخنرانی عبور کرده است! پس داوطلبانه «سکوت» پیشه کرد تا «تنشافزایی» نکند و دستگاه دادگستری، برداشت «تقابل» از رفتار او نکنند.
🔸 دلیل دیگر هم این بود که نمیشد این تعداد یادداشت و مقاله را بدون توضیح از دسترس عموم در سایت خارج کرد و انتظار داشت که واکنشی نسبت به آن از ناحیه مخاطب به وجود نیاید.
🔸 اطلاعرسانی کوتاه ایشان از دستور قضائی در تاریخ 15 دی، واکنشهای بسیاری را برانگیخت اما دکتر رنانی همچنان به سکوت خود ادامه داد.
🔸 شاید میخواسته به زبان سکوت اعتراض کند و بگوید که دوره «فعالیت روشنفکری» و «کنشگری اجتماعی» در کشور رو به پایان است و این پیام را دریافته و احتمالا دیگر اجازه نمیدهند صدای کنشگران خیرخواه که از اصلاحگری و تحولخواهی خشونتپرهیز دم میزنند، شنیده شود!
🔸 چند روز بعد، برخی دوستداران و دانشجویان ایشان پویشی درخصوص این برخورد قضائی در سایت کارزار ترتیب دادند که با دستور قضائی، سایت کارزار آن پویش را متوقف کرد.
🔸 متعاقب آن و پس از نامه دهها صاحبنظر و استاد دانشگاه خطاب به رئیسجمهور، آقای دکتر پزشکیان در اواخر دیماه و در جلسه دولت از وزیران اطلاعات و دادگستری خواست مشکل را پیگیری کنند و گفت «قرار ما این نبود!».
🔸 پس از دستور دکتر پزشکیان و پیگیری برخی مقامات عالیرتبه کشوری، اغلب انتظار داشتیم که با «قرار منع تعقیب»، پرونده مختومه شود؛ چون محرز بود که اتهاماتی که به دکتر رنانی منتسب شده، وارد نیست. اما این دادستان اصفهان بود که باید به این نتیجه میرسید نه امثال ما!
🔸 چند روز بعد، با وجود پیگیری مسئولان عالیرتبه قضائی و دولتی، شعبه رسیدگیکننده در دادسرا، «قرار جلب به دادرسی» صادر کرد و متعاقب آن دادستان نیز با قرار جلب به دادرسی «موافقت» کرد و با «صدور کیفرخواست» محرز شد که از نظر دادستانی، اظهارات و نوشتههای دکتر محسن رنانی، در طول سالیان گذشته از مصادیق «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» است!
🔸 البته پرونده هنوز در جریان است و امیدوارم در مرحله رسیدگی، قضات محترم دادگاه بر منهج عدل، داوری کنند. از جزئیات پرونده و مصادیق اتهامی ایشان اطلاع دقیق ندارم اما هرچه میاندیشم نمیتوانم نمونهای برای «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» در گفتار و یادداشتها و سخنرانیهای ایشان بیابم، مگر اینکه بشود یک یا چند جمله را بدون مقدمه و مؤخره، از متن اصلی تفکیک کرده و بیرون از متن اصلی، از مصادیق جرائم مذکور شناسایی کرد!
🔸 متأسفانه برخی از ما حقوقخواندهها، مطالعات میانرشتهای و فرارشتهای نداریم، «هرمنوتیک» نمیدانیم و از دانش تفسیر متون اجتماعی و فرهنگی، چندان آگاه نیستیم.
🔸 اگر میدانستیم، تنها با استناد به یک «گزاره» یا «جمله» که مستقل از متن و زمینه اصلی، «خارجنویسی» شده، افراد را با چند کلمه و جمله داوری نمیکردیم. ای کاش «کانتکست» و زمینه نوشتههای کسانی چون دکتر محسن رنانی، در داوری یادداشتها و سخنرانیهایش در نظر گرفته شود...
👈 ادامه یادداشت
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
شرق
فرصت مطالعاتی در زندان!
مطلع شدم که وضعیت پرونده قضائی تشکیل شده علیه دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و یکی از شاخصترین پرچمداران «توسعه در ایران» بالا گرفته و برخلاف گمانهزنیها، با شیب تندی روال قضائی خود را طی میکند.
⁉️مدیرِ «شهروند»؛ مدیرِ «مافیا»!
✅ (راهکارهای رفع اتّهام مافیایی برای مدیران)
📰 عصر ایران (15 اسفند 1403)
یکی از دغدغهها و چالشهای اصلی بسیاری از مسئولان و مدیران اثبات «شهروند» [۱] بودنشان است، یعنی جلب اعتماد و رضایت کارکنان و مخاطبان مجموعۀ تحت مدیریتشان.
اکنون که ماهعسل کوتاه دولت چهاردهم سپری شده است و طبق روال عادی برنامه، نوک پیکان گلایهها و اعتراضها به سمت مسئولان همین دولت چرخش میکند، برای مدیران نسبتاً جدید جلب اعتماد ذینفعان موضوعیت بیشتری پیدا کرده است.
رئیس و مدیری که از روی خیرخواهی، برای بهبود علمکرد سازمان و با هدف خدمترسانیِ بهتر به مردم (ذینفعان و مخاطبان سازمان) مسئولیت پذیرفته است، خیلی دوست دارد به کارکنان و اربابرجوعان سازمانش ثابت کند که «مافیا» نیست.
مدیر میداند تا وقتی ذینفعان مدیریتش (کارکنان و مخاطبان سازمان) او را «مافیا» بدانند، چشمشان فقط به نواقص و اشتباهاتی خواهد بود که بخشی از آنها ناشی از موانع و محدودیتهای بیرونی و بخش دیگر نیز جزئی جداییناپذیر از هر مجموعۀ انسانی است.
بیاعتمادی و نارضایتی حاصل از چنین ذهنیّت اشتباهی، همچنین به اصلیترین مانع در برابر اجرای مطلوب برنامههای سازمان تبدیل میشود؛ پیشرفت برنامههای سازمان نیازمند اعتماد، همدلی و همراهیِ صبورانۀ مخاطبان و بهویژه کارکنان است.
مدیر مایل است ذینفعان نسبت به او و عملکردش همان نگاهی را داشته باشند که خودش دارد؛ خود مدیر خیلی بهتر از سایرین نواقص و ناکارآمدیها را میداند امّا مهم این است که در نگاه او، وجود این موارد نامطلوب «مافیا» بودنش را نتیجه نمیدهد و باعث نمیشود از تلاش امیدوارانه و صبورانه برای پیشبرد برنامههای سازمان دست بردارد.
او با زبان بیزبانی میگوید «من که کارت خودم را دیدهام و از نیّت خیر خودم خبر دارم؛ میدانم بهدنبال خیرجمعی هستم و نه منافع شخصی و در این راستا تمام توان و تلاشم را نیز به کار میگیرم، چگونه این مهم را به سایرین ثابت کنم؟! من اعتماد شما را صرفاً برای این نمیخواهم که از انتقاد و سیاهنمایی دست بردارید و به تعریف و تمجیدم بپردازید، بلکه برای این که با برنامههای سازمان همراهی همدلانه و صبورانه داشته باشید تا نهایتاً با همکاری یکدیگر بتوانیم در راستای خیرجمعی گامهای محسوسی برداریم و بهبودهایی حاصل کنیم».
راههای رفع اتّهام «مافیایی»
از مدیران و مسئولانی که توصیف بالا در مورد آنها صدق میکند تعجّب میکنم زیرا به نظرم، راههای جلب اعتماد کارکنان و اربابرجوعان بسیار واضح و حتّی میشود گفت بدیهی هستند!
روشها و اقداماتی که اتّفاقاً شرع (سیرۀ اولیای دین)، علم و منطق روی آنها اتّفاق نظر دارند.
محور و ریشۀ شکلگیری ذهنیّت «مافیا» نسبت به مدیران و مسئولان تنها ناشی از یک چیز است: «احتمال سوءاستفاده از قدرت و اختیارات در جهت منافع شخصی».
بنابراین، کافیست مدیر با انجام کارهای سادۀ زیر (ولو طی برنامهای چند ساله و بهصورت گامبهگام) از بروز چنین ذهنیّتی جلوگیری کند:
[در متن کامل یادداشت، هریک از موارد زیر حاوی توضیحاتی هستند]
1. شفافیت
2. حذف رانت و رفع تبعیض
3. سازوکار کارآمد طرح و پیگیری مطالبات جمعی
4. تصمیمسازی مشارکتی
5. سازوکار نقدشنوی و پاسخگویی
6. کنارهگیری داوطلبانه در صورت تمایل «شهروندان»
داروی تلخ!
مدیر «شهروند»ی که به دنبال راهکار و نسخۀ رفع اتّهام «مافیا»یی هستی! ممکن است پیشنهادهای بالا به مذاقت خوش نیاید، امّا لااقل تا جایی که من میفهمم، چارۀ دیگری نیست؛ «شفا بایدت، داروی تلخ نوش»!
به نظرم، بهویژه در جامعۀ کنونی ما که اعتماد و سرمایۀ اجتماعی بسیار ضعیف و سوءظن و بدگمانی بسیار شدید است، اگر برای موارد بالا برنامۀ قابل قبولی که سازمان را گامبهگام به این اهداف نزدیک کند ندارید و اعلام نکردهاید، نباید انتظار داشته باشید «شهروند» به نظر بیایید!
اگر نسبت به موارد ششگانه بالا دید مثبتی ندارید یا بهجای حرکت واقعی بهسمت آنها بهدنبال اقدامات نمایشی و تصنّعی در این باره هستید، پیشنهاد میکنم در خلوت تأمّل کنید؛ شاید «مافیا»ی بسیار ماهری باشید که حتّی خودتان را هم گول زدهاید! «مافیا»یی که موفق شده خود را حتّی به خودش نیز «شهروند» جا بزند! «مافیا»یی که چنان در نقش «شهروند»ی فرو رفته که دچار این چالش و پرسش شده است که: «چگونه به شهروندان بقبولانم شهروندی خیرخواه و مفید هستم تا بتوانم به پیروزی شهر کمک کنم؟»!
شاید قبل از پذیرش مسئولیت واقعاً یک «شهروند» خیرخواه «شهر» بودهاید، امّا با مدیرشدن در جامعهای که در آن مسیرهای رشد شخصی و اجتماعی زاویۀ زیادی دارند، «مافیای مذاکرهکننده» شما را به عضوی از تیم «مافیا» تبدیل کرده باشد!
👈 متن کامل یادداشت
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✅ (راهکارهای رفع اتّهام مافیایی برای مدیران)
📰 عصر ایران (15 اسفند 1403)
یکی از دغدغهها و چالشهای اصلی بسیاری از مسئولان و مدیران اثبات «شهروند» [۱] بودنشان است، یعنی جلب اعتماد و رضایت کارکنان و مخاطبان مجموعۀ تحت مدیریتشان.
اکنون که ماهعسل کوتاه دولت چهاردهم سپری شده است و طبق روال عادی برنامه، نوک پیکان گلایهها و اعتراضها به سمت مسئولان همین دولت چرخش میکند، برای مدیران نسبتاً جدید جلب اعتماد ذینفعان موضوعیت بیشتری پیدا کرده است.
رئیس و مدیری که از روی خیرخواهی، برای بهبود علمکرد سازمان و با هدف خدمترسانیِ بهتر به مردم (ذینفعان و مخاطبان سازمان) مسئولیت پذیرفته است، خیلی دوست دارد به کارکنان و اربابرجوعان سازمانش ثابت کند که «مافیا» نیست.
مدیر میداند تا وقتی ذینفعان مدیریتش (کارکنان و مخاطبان سازمان) او را «مافیا» بدانند، چشمشان فقط به نواقص و اشتباهاتی خواهد بود که بخشی از آنها ناشی از موانع و محدودیتهای بیرونی و بخش دیگر نیز جزئی جداییناپذیر از هر مجموعۀ انسانی است.
بیاعتمادی و نارضایتی حاصل از چنین ذهنیّت اشتباهی، همچنین به اصلیترین مانع در برابر اجرای مطلوب برنامههای سازمان تبدیل میشود؛ پیشرفت برنامههای سازمان نیازمند اعتماد، همدلی و همراهیِ صبورانۀ مخاطبان و بهویژه کارکنان است.
مدیر مایل است ذینفعان نسبت به او و عملکردش همان نگاهی را داشته باشند که خودش دارد؛ خود مدیر خیلی بهتر از سایرین نواقص و ناکارآمدیها را میداند امّا مهم این است که در نگاه او، وجود این موارد نامطلوب «مافیا» بودنش را نتیجه نمیدهد و باعث نمیشود از تلاش امیدوارانه و صبورانه برای پیشبرد برنامههای سازمان دست بردارد.
او با زبان بیزبانی میگوید «من که کارت خودم را دیدهام و از نیّت خیر خودم خبر دارم؛ میدانم بهدنبال خیرجمعی هستم و نه منافع شخصی و در این راستا تمام توان و تلاشم را نیز به کار میگیرم، چگونه این مهم را به سایرین ثابت کنم؟! من اعتماد شما را صرفاً برای این نمیخواهم که از انتقاد و سیاهنمایی دست بردارید و به تعریف و تمجیدم بپردازید، بلکه برای این که با برنامههای سازمان همراهی همدلانه و صبورانه داشته باشید تا نهایتاً با همکاری یکدیگر بتوانیم در راستای خیرجمعی گامهای محسوسی برداریم و بهبودهایی حاصل کنیم».
راههای رفع اتّهام «مافیایی»
از مدیران و مسئولانی که توصیف بالا در مورد آنها صدق میکند تعجّب میکنم زیرا به نظرم، راههای جلب اعتماد کارکنان و اربابرجوعان بسیار واضح و حتّی میشود گفت بدیهی هستند!
روشها و اقداماتی که اتّفاقاً شرع (سیرۀ اولیای دین)، علم و منطق روی آنها اتّفاق نظر دارند.
محور و ریشۀ شکلگیری ذهنیّت «مافیا» نسبت به مدیران و مسئولان تنها ناشی از یک چیز است: «احتمال سوءاستفاده از قدرت و اختیارات در جهت منافع شخصی».
بنابراین، کافیست مدیر با انجام کارهای سادۀ زیر (ولو طی برنامهای چند ساله و بهصورت گامبهگام) از بروز چنین ذهنیّتی جلوگیری کند:
[در متن کامل یادداشت، هریک از موارد زیر حاوی توضیحاتی هستند]
1. شفافیت
2. حذف رانت و رفع تبعیض
3. سازوکار کارآمد طرح و پیگیری مطالبات جمعی
4. تصمیمسازی مشارکتی
5. سازوکار نقدشنوی و پاسخگویی
6. کنارهگیری داوطلبانه در صورت تمایل «شهروندان»
داروی تلخ!
مدیر «شهروند»ی که به دنبال راهکار و نسخۀ رفع اتّهام «مافیا»یی هستی! ممکن است پیشنهادهای بالا به مذاقت خوش نیاید، امّا لااقل تا جایی که من میفهمم، چارۀ دیگری نیست؛ «شفا بایدت، داروی تلخ نوش»!
به نظرم، بهویژه در جامعۀ کنونی ما که اعتماد و سرمایۀ اجتماعی بسیار ضعیف و سوءظن و بدگمانی بسیار شدید است، اگر برای موارد بالا برنامۀ قابل قبولی که سازمان را گامبهگام به این اهداف نزدیک کند ندارید و اعلام نکردهاید، نباید انتظار داشته باشید «شهروند» به نظر بیایید!
اگر نسبت به موارد ششگانه بالا دید مثبتی ندارید یا بهجای حرکت واقعی بهسمت آنها بهدنبال اقدامات نمایشی و تصنّعی در این باره هستید، پیشنهاد میکنم در خلوت تأمّل کنید؛ شاید «مافیا»ی بسیار ماهری باشید که حتّی خودتان را هم گول زدهاید! «مافیا»یی که موفق شده خود را حتّی به خودش نیز «شهروند» جا بزند! «مافیا»یی که چنان در نقش «شهروند»ی فرو رفته که دچار این چالش و پرسش شده است که: «چگونه به شهروندان بقبولانم شهروندی خیرخواه و مفید هستم تا بتوانم به پیروزی شهر کمک کنم؟»!
شاید قبل از پذیرش مسئولیت واقعاً یک «شهروند» خیرخواه «شهر» بودهاید، امّا با مدیرشدن در جامعهای که در آن مسیرهای رشد شخصی و اجتماعی زاویۀ زیادی دارند، «مافیای مذاکرهکننده» شما را به عضوی از تیم «مافیا» تبدیل کرده باشد!
👈 متن کامل یادداشت
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
مدیرِ «شهروند»؛ مدیرِ «مافیا»! - ویرگول
راهکارهای جلب اعتماد ذینفعان برای مدیران (روشهای رفع اتّهام مافیایی!)
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
شباهتهای مراسم چهارشنبهسوری و محرّم!
این دو مراسم جامعۀ ما را به اندازهای، به وسعتی و به گونهای درگیر میکنند که ممکن نیست ناظر بیرونی متوجه نشود و تعجّب نکند.
با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀ وجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت در عرصه عمومی دیده میشود حاوی شباهتهایی قابلتوجه و تأمّلبرانگیز است.
👈 هدف اصلیِ یادداشت، توجهدادن به برخی ویژگیهای فرهنگی ما و تأمّل دربارۀ آنهاست.
در متن کامل یادداشت، شباهتهای زیر به اختصار توضیح داده شدهاند:
1. سروصدای زیاد
۲. نادیدهانگاریِ «دیگری»
۳. تسخیر عرصۀ عمومی
۴. بستن باب گفتگو
۵. بیتوجّهی به محیط زیست
۶. کمک بزرگ اقتصادی به چین!
۷. فایدۀ اندک
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
این دو مراسم جامعۀ ما را به اندازهای، به وسعتی و به گونهای درگیر میکنند که ممکن نیست ناظر بیرونی متوجه نشود و تعجّب نکند.
با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀ وجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت در عرصه عمومی دیده میشود حاوی شباهتهایی قابلتوجه و تأمّلبرانگیز است.
👈 هدف اصلیِ یادداشت، توجهدادن به برخی ویژگیهای فرهنگی ما و تأمّل دربارۀ آنهاست.
در متن کامل یادداشت، شباهتهای زیر به اختصار توضیح داده شدهاند:
1. سروصدای زیاد
۲. نادیدهانگاریِ «دیگری»
۳. تسخیر عرصۀ عمومی
۴. بستن باب گفتگو
۵. بیتوجّهی به محیط زیست
۶. کمک بزرگ اقتصادی به چین!
۷. فایدۀ اندک
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
شباهتهای مراسم چهارشنبهسوری و محرّم!
با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀوجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت دیده میشود حاوی شباهتهایی تأمّلبرانگیز است.