Forwarded from سیاست نامه علم و فناوری (AliAkbar Asadi)
❇️❇️❇️ از «بازیچۀ قدرت» تا «بنیانِ جامعه»: تحوّل جایگاه «دانشمندان و نوآوران» طی فرآیند «دانش بنیان شدن جوامع» و درس هایی برای ایران
وحید احسانی 1؛ سیّد محمّد باقر نجفی2؛ مرتضی کوکبی3
1دکتری توسعۀ کشاورزی از دانشگاه بوعلی سینا، پژوهشگر همکار دانشگاه رازی
2استادیار گروه علوم اقتصادی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه رازی
3استاد بازنشستۀ گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز
چکیده
در دهه های اخیر، به موازات توجه جهانی به اهمیت ویژۀ دانش، در میان سیاست گذاران و مسئولان ایران نیز اجماعی در مورد اهمیت علم و دانش شکل گرفته است و همگی بر لزوم دانش بنیان شدن اقتصاد و جامعه تأکید دارند؛ اما فقدان شناخت صحیح وضع موجود و وضع مطلوب، سیاست گذاری و برنامه ریزی برای دانش بنیان شدن ایران را با مشکلاتی مواجه کرده است. هدف از پژوهش حاضر، کاستن از خلأ معرفتیِ موجود در این دو زمینه، گسترش شناخت پیش نیازهای نهادی تحقق جامعۀ دانش بنیان و بررسی یکی از روابط نهادی علّی حاکم بر آن با تمرکز بر جایگاه دانشمندان و نوآوران در جامعه است. بدین منظور، با استفاده از چارچوب نظری نهادی و روش تاریخی تطبیقی، نخست جایگاه دانشمندان و نوآوران کشورهای صنعتی پیش و پس از دانش بنیان شدن جامعه بررسی شده است و سپس با مقایسۀ این دو، تحول جایگاه دانشمندان و نوآوران این کشورها طی فرایند دانش بنیان شدن جامعه تبیین شده است. همچنین با استفاده از شواهد تاریخی، جایگاه دانشمندان و نوآوران در گذشتۀ ایرا نزمین (از پایان عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی) بررسی شده است. یافته ها حاکی از آن بود که اولاً، تحقق بالاترین سطح امنیت و آزادی عمل برای دانشمندان و نوآوران یکی از ارکان اصلی دانش بنیان شدن جوامع صنعتی بوده است و ثانیاً، مسیر تاریخی طی شده در ایران، جامعه را به سمت فاصله گرفتن از وضع مطلوب سوق می دهد. ضروری است این نتایج اولاً به رسمیت شناخته شود و ثانیاً، در سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و پایش های مربوطه لحاظ شوند.
http://stpl.ristip.sharif.ir/article_20268.html
وحید احسانی 1؛ سیّد محمّد باقر نجفی2؛ مرتضی کوکبی3
1دکتری توسعۀ کشاورزی از دانشگاه بوعلی سینا، پژوهشگر همکار دانشگاه رازی
2استادیار گروه علوم اقتصادی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه رازی
3استاد بازنشستۀ گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز
چکیده
در دهه های اخیر، به موازات توجه جهانی به اهمیت ویژۀ دانش، در میان سیاست گذاران و مسئولان ایران نیز اجماعی در مورد اهمیت علم و دانش شکل گرفته است و همگی بر لزوم دانش بنیان شدن اقتصاد و جامعه تأکید دارند؛ اما فقدان شناخت صحیح وضع موجود و وضع مطلوب، سیاست گذاری و برنامه ریزی برای دانش بنیان شدن ایران را با مشکلاتی مواجه کرده است. هدف از پژوهش حاضر، کاستن از خلأ معرفتیِ موجود در این دو زمینه، گسترش شناخت پیش نیازهای نهادی تحقق جامعۀ دانش بنیان و بررسی یکی از روابط نهادی علّی حاکم بر آن با تمرکز بر جایگاه دانشمندان و نوآوران در جامعه است. بدین منظور، با استفاده از چارچوب نظری نهادی و روش تاریخی تطبیقی، نخست جایگاه دانشمندان و نوآوران کشورهای صنعتی پیش و پس از دانش بنیان شدن جامعه بررسی شده است و سپس با مقایسۀ این دو، تحول جایگاه دانشمندان و نوآوران این کشورها طی فرایند دانش بنیان شدن جامعه تبیین شده است. همچنین با استفاده از شواهد تاریخی، جایگاه دانشمندان و نوآوران در گذشتۀ ایرا نزمین (از پایان عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی) بررسی شده است. یافته ها حاکی از آن بود که اولاً، تحقق بالاترین سطح امنیت و آزادی عمل برای دانشمندان و نوآوران یکی از ارکان اصلی دانش بنیان شدن جوامع صنعتی بوده است و ثانیاً، مسیر تاریخی طی شده در ایران، جامعه را به سمت فاصله گرفتن از وضع مطلوب سوق می دهد. ضروری است این نتایج اولاً به رسمیت شناخته شود و ثانیاً، در سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و پایش های مربوطه لحاظ شوند.
http://stpl.ristip.sharif.ir/article_20268.html
stpl.ristip.sharif.ir
از «بازیچۀ قدرت» تا «بنیانِ جامعه»: تحوّل جایگاه «دانشمندان و نوآوران» طی فرآیند «دانش بنیان شدن جوامع» و درس هایی برای ایران
در دهه های اخیر، به موازات توجه جهانی به اهمیت ویژۀ دانش، در میان سیاست گذاران و مسئولان ایران نیز اجماعی در مورد اهمیت علم و دانش شکل گرفته است و همگی بر لزوم دانش بنیان شدن اقتصاد و جامعه تأکید دارند؛ اما فقدان شناخت صحیح وضع موجود و وضع مطلوب، سیاست گذاری…
در سیرۀ معصومین (ع) کدام اصل بوده است: انقلاب یا اصلاحات مدنی؟
وحید احسانی
1- مقدمه / طرح بحث
وقتی با جامعۀ نامطلوبی مواجه ایم که در آن ظلم و تبعیض زیاد و آزادی کم است، اصل بر کدام است: اصلاحات از بالا یا از پایین؟ رفرم سخت یا اصلاحات نَرم؟ تقابل با نظام سیاسی حاکم یا حرکت های مدنی در چارچوب نظام سیاسی موجود؟ تغییرات رادیکال و کوتاه مدّت یا اقدامات تدریجی و بلند مدّتی مانند آموزش؟ تلاش برای براندازی حکومت ظالمانه یا تلاش برای آگاهی بخشی به مردم؟
پیش از پرداختن به پاسخ پرسش های بالا بر اساس سیرۀ معصومین (ع)، لازم است در خصوص پرسش رایجی که بد مطرح شده و لذا بحث مورد نظر را به انحراف کشیده است صحبت شود.
2- پرسش رایج منحرف!
سالیان درازیست که در میان ما، پیرامون این پرسش که «چرا امام حسن (ع) قیام نکرد؟» و پرسش های مشابه آن بحث های مفصّلی مطرح شده است. منظور از «پرسش های مشابه»، مطرح کردن همین پرسش در خصوص سایر امامان (ع) است.
از نظر نگارنده، این پرسش در چارچوب پیش فرض های خاصّی شکل گرفته که لااقل محل بحث هستند، امّا از آنجا که پیش فرض های مورد نظر در لایه های زیرین نظام اندیشگری رایج در میان ما عمومیت دارند، متوجه حضور و نقش آنها نمی شویم. در ادامه، دو پیش فرض مربوطه که البته با یکدیگر همپوشانی دارند توضیح داده شده اند.
1-2 اصل بر قیام است!
قالب کلّی پرسش مورد نظر به این شکل است: «چرا فلان شخص، فلان کار را انجام نداد؟». این پرسش وقتی موضوعیّت پیدا می کند که اصولاً انتظار برود که «فلان شخص، فلان کار را انجام بدهد». به عنوان مثال وقتی در ساعت 2 بامداد چشم باز کرده و می بینیم که هم اتاقی مان بیدار است از او می پرسیم: «چرا نمی خوابی؟»، زیرا اصل بر این است که «شب ها بخوابیم»، و لذا اگر همین اتّفاق در ساعت 9 صبح به وقوع بپیوندد دیگر نمی پرسیم: «چرا نمی خوابی؟»، بلکه بر عکس، اگر ببینیم هنوز بیدار نشده است احتمالا می پرسیم که «چرا خوابی؟» یا «چرا بیدار نمی شوی؟». در غیر این صورت، چنانچه در ساعاتی که اصولا وقت خوابیدن نیست بپرسیم «چرا نمی خوابی؟»، مخاطب مان به جای مطرح کردن دلایل و استدلال های نخوابیدن خود، صرفاً با تعجّب از ما خواهد پرسید که «خواب؟! چرا بخوابم؟!».
به همین ترتیب، وقتی در خصوص امامی که در حال آموزش دادن و تربیت هزاران شاگرد است می پرسیم «چرا قیام نکرد؟» به معنای آن است که ....
(جهت مطالعۀ متن کامل، به یکی از لینکهای زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-09-20-22
https://neeloofar.org/110797
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/06/29
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
وحید احسانی
1- مقدمه / طرح بحث
وقتی با جامعۀ نامطلوبی مواجه ایم که در آن ظلم و تبعیض زیاد و آزادی کم است، اصل بر کدام است: اصلاحات از بالا یا از پایین؟ رفرم سخت یا اصلاحات نَرم؟ تقابل با نظام سیاسی حاکم یا حرکت های مدنی در چارچوب نظام سیاسی موجود؟ تغییرات رادیکال و کوتاه مدّت یا اقدامات تدریجی و بلند مدّتی مانند آموزش؟ تلاش برای براندازی حکومت ظالمانه یا تلاش برای آگاهی بخشی به مردم؟
پیش از پرداختن به پاسخ پرسش های بالا بر اساس سیرۀ معصومین (ع)، لازم است در خصوص پرسش رایجی که بد مطرح شده و لذا بحث مورد نظر را به انحراف کشیده است صحبت شود.
2- پرسش رایج منحرف!
سالیان درازیست که در میان ما، پیرامون این پرسش که «چرا امام حسن (ع) قیام نکرد؟» و پرسش های مشابه آن بحث های مفصّلی مطرح شده است. منظور از «پرسش های مشابه»، مطرح کردن همین پرسش در خصوص سایر امامان (ع) است.
از نظر نگارنده، این پرسش در چارچوب پیش فرض های خاصّی شکل گرفته که لااقل محل بحث هستند، امّا از آنجا که پیش فرض های مورد نظر در لایه های زیرین نظام اندیشگری رایج در میان ما عمومیت دارند، متوجه حضور و نقش آنها نمی شویم. در ادامه، دو پیش فرض مربوطه که البته با یکدیگر همپوشانی دارند توضیح داده شده اند.
1-2 اصل بر قیام است!
قالب کلّی پرسش مورد نظر به این شکل است: «چرا فلان شخص، فلان کار را انجام نداد؟». این پرسش وقتی موضوعیّت پیدا می کند که اصولاً انتظار برود که «فلان شخص، فلان کار را انجام بدهد». به عنوان مثال وقتی در ساعت 2 بامداد چشم باز کرده و می بینیم که هم اتاقی مان بیدار است از او می پرسیم: «چرا نمی خوابی؟»، زیرا اصل بر این است که «شب ها بخوابیم»، و لذا اگر همین اتّفاق در ساعت 9 صبح به وقوع بپیوندد دیگر نمی پرسیم: «چرا نمی خوابی؟»، بلکه بر عکس، اگر ببینیم هنوز بیدار نشده است احتمالا می پرسیم که «چرا خوابی؟» یا «چرا بیدار نمی شوی؟». در غیر این صورت، چنانچه در ساعاتی که اصولا وقت خوابیدن نیست بپرسیم «چرا نمی خوابی؟»، مخاطب مان به جای مطرح کردن دلایل و استدلال های نخوابیدن خود، صرفاً با تعجّب از ما خواهد پرسید که «خواب؟! چرا بخوابم؟!».
به همین ترتیب، وقتی در خصوص امامی که در حال آموزش دادن و تربیت هزاران شاگرد است می پرسیم «چرا قیام نکرد؟» به معنای آن است که ....
(جهت مطالعۀ متن کامل، به یکی از لینکهای زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-09-20-22
https://neeloofar.org/110797
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/06/29
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegraph
..
در سیرۀ معصومین (ع) کدام اصل بوده است؟ انقلاب یا اصلاحات مدنی؟ وحید احسانی 1- مقدمه / طرح بحث وقتی با جامعۀ نامطلوبی مواجه ایم که در آن ظلم و تبعیض زیاد و آزادی کم است، اصل بر کدام است: اصلاحات از بالا یا از پایین؟ رفرم سخت یا اصلاحات نَرم؟ تقابل با نظام…
.
امام حسین (ع)، گفتگوهای روزانه در خصوص مسائل و مشکلات جامعه و مطالعه
1- بیشتر ما بخش عمده ای از زمان روزانه مان را به بحث و گفتگو در خصوص مسائل و مشکلات جامعه و راه درمان آنها اختصاص می دهیم: در میهمانی ها، محل کار، تاکسی، اتوبوس و غیره و غیره.
2- فکر می کنم همگی قبول داشته باشیم که به طور کلّی، تمام بحث و گفتگوها را می توان به دو دستۀ «گفتگوهای عالمانه» و «گفتگوهای غیرعالمانه» تقسیم کرد. به زبان ساده، وقتی نسبت به موضوعی که در خصوص آن بحث می کنیم عالم باشیم، گفتگویمان عالمانه خواهد بود و بالعکس.
3- چگونه می توانیم مشخص کنیم که گفتگوهای روزانۀ ما در خصوص مسائل و مشکلات کشور چقدر «عالمانه» یا «غیر عالمانه» هستند؟
4- بیشتر ما سیّدالشّهداء (ع) را امام و پیشوای خود دانسته و با عشق و علاقه در انواع مراسم عزاداری محرّم شرکت می کنیم. امام حسین (ع) می فرمایند: «از نشانه های عالم، نقد سخن و اندیشۀ خود و آگاهی از نظرات مختلف است» (بحارالانوار، جلد 75، ص 119). فکر می کنم واضح باشد که منظور از «آگاهی از نظرات مختلف»، آشنا بودن با نظرات مختلف مطرح شده توسّط «متخصصان و صاحب نظران امر» است و نه مثلا نظرات همکاران، بستگان، سوپری سر کوچه، هم تاکسی یان (کسانی که در تاکسی با آنها مواجه می شویم)، هم صفان (کسانی که در صف های مختلف با آنها همراه می شویم) و سایر هم صحبتان روزانه.
5- دانشمندان علوم اجتماعی پس از ده ها سال تحصیل و پژوهش، در راستای تبیین مسائل و مشکلات جامعه کتاب های قابل توجّهی نوشته اند. برخی از این دست کتابها توسّط دانشمندان بین المللی و برخی دیگر توسّط صاحب نظران ایرانی نگاشته شده اند. برخی از کتاب های مورد نظر در خصوص ویژگی های مشابه عموم جوامع عقب مانده و برخی دیگر با تمرکز بر مسائل و مشکلات ایران و چگونگی اصلاح آنها به رشتۀ تحریر درآمده اند.
6- بیشتر این کتابها در کتابخانه های عمومی (یا سایر کتابخانه ها) قابل دسترسی هستند. هزینۀ عضویت سالیانه در کتابخانه های عمومی ده هزار و پانصد تومان (معادل چند بستنی یا چیپس و پفک) است. سیستم کتابخانه های عمومی یکپارچه بوده و با عضویت در یکی از آنها، می توان از تمامی کتابخانه های عمومی سراسر کشور کتاب به امانت گرفت.
7- در مورد مسائل و مشکلات جامعه با همدیگه گفتگو کنیم، اما در این خصوص #کتاب هم بخوانیم.
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
امام حسین (ع)، گفتگوهای روزانه در خصوص مسائل و مشکلات جامعه و مطالعه
1- بیشتر ما بخش عمده ای از زمان روزانه مان را به بحث و گفتگو در خصوص مسائل و مشکلات جامعه و راه درمان آنها اختصاص می دهیم: در میهمانی ها، محل کار، تاکسی، اتوبوس و غیره و غیره.
2- فکر می کنم همگی قبول داشته باشیم که به طور کلّی، تمام بحث و گفتگوها را می توان به دو دستۀ «گفتگوهای عالمانه» و «گفتگوهای غیرعالمانه» تقسیم کرد. به زبان ساده، وقتی نسبت به موضوعی که در خصوص آن بحث می کنیم عالم باشیم، گفتگویمان عالمانه خواهد بود و بالعکس.
3- چگونه می توانیم مشخص کنیم که گفتگوهای روزانۀ ما در خصوص مسائل و مشکلات کشور چقدر «عالمانه» یا «غیر عالمانه» هستند؟
4- بیشتر ما سیّدالشّهداء (ع) را امام و پیشوای خود دانسته و با عشق و علاقه در انواع مراسم عزاداری محرّم شرکت می کنیم. امام حسین (ع) می فرمایند: «از نشانه های عالم، نقد سخن و اندیشۀ خود و آگاهی از نظرات مختلف است» (بحارالانوار، جلد 75، ص 119). فکر می کنم واضح باشد که منظور از «آگاهی از نظرات مختلف»، آشنا بودن با نظرات مختلف مطرح شده توسّط «متخصصان و صاحب نظران امر» است و نه مثلا نظرات همکاران، بستگان، سوپری سر کوچه، هم تاکسی یان (کسانی که در تاکسی با آنها مواجه می شویم)، هم صفان (کسانی که در صف های مختلف با آنها همراه می شویم) و سایر هم صحبتان روزانه.
5- دانشمندان علوم اجتماعی پس از ده ها سال تحصیل و پژوهش، در راستای تبیین مسائل و مشکلات جامعه کتاب های قابل توجّهی نوشته اند. برخی از این دست کتابها توسّط دانشمندان بین المللی و برخی دیگر توسّط صاحب نظران ایرانی نگاشته شده اند. برخی از کتاب های مورد نظر در خصوص ویژگی های مشابه عموم جوامع عقب مانده و برخی دیگر با تمرکز بر مسائل و مشکلات ایران و چگونگی اصلاح آنها به رشتۀ تحریر درآمده اند.
6- بیشتر این کتابها در کتابخانه های عمومی (یا سایر کتابخانه ها) قابل دسترسی هستند. هزینۀ عضویت سالیانه در کتابخانه های عمومی ده هزار و پانصد تومان (معادل چند بستنی یا چیپس و پفک) است. سیستم کتابخانه های عمومی یکپارچه بوده و با عضویت در یکی از آنها، می توان از تمامی کتابخانه های عمومی سراسر کشور کتاب به امانت گرفت.
7- در مورد مسائل و مشکلات جامعه با همدیگه گفتگو کنیم، اما در این خصوص #کتاب هم بخوانیم.
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
Forwarded from Article reader|Статей читалка
Telegraph
انقلاب یا اصلاحات مدنی؟
وحید احسانی: وقتی با جامعۀ نامطلوبی مواجه ایم که در آن ظلم و تبعیض زیاد و آزادی کم است، اصل بر کدام است: اصلاحات از بالا یا از پایین؟ رفرم سخت یا اصلاحات نَرم؟ تقابل با نظام سیاسی حاکم یا حرکت های مدنی در چارچوب نظام سیاسی موجود؟ تغییرات رادیکال و کوتاه مدّت…
Forwarded from | نیلوفر |
neeloofar.org
انقلاب یا اصلاحات مدنی؟
وحید احسانی: وقتی با جامعۀ نامطلوبی مواجه ایم که در آن ظلم و تبعیض زیاد و آزادی کم است، اصل بر کدام است: اصلاحات از بالا یا از پایین؟ رفرم سخت یا اصلاحات نَرم؟ تقابل با نظام سیاسی حاکم یا حرکت های مدنی در چارچوب نظام سیاسی موجود؟ تغییرات رادیکال و کوتاه مدّت…
علّت تفاوت فاحش در زندگی ما و آنها
وحید احسانی
جبرئیل امین برای فرشتگانی که در حال قالب گیری گِل های آدمیان بودند توضیح داد که: «این آدمیان در کشورهای بسیار متفاوتی خواهند زیست؛ در برخی کشورها سطح رفاه، بالا، نظم و قانون، حکم فرما، محیط زیست، پاک و زیبا، انسانها، محترم و خلاصه زندگی بسیار خواستنی و فرح بخش بوده و در برخی کشورهای دیگر، گرفتاری ها، فراوان، نگرانی ها، کمر شکن، فقر و نابسامانی، زیاد، محیط زیست، آلوده و خلاصه زندگی بسیار سخت و رنج آور خواهد بود».
فرشتگان پرسیدند: «کدام یک از این آدمها در کشورهای مطلوب و کدامها در کشورهای نامطلوب خواهند زیست».
جبرئیل پاسخ داد: «برای تعیین این مهم، باید ابتدا یکبار آنها را زنده کرده و از خود آنها بپرسید که "در تجربۀ زندگی در دنیا، بیش از هر چیز دیگر، خواهان چه چیزی هستند"، بعد، بر اساس پاسخی که به این پرسش می دهند، به شما خواهم گفت که کدام یک از آنها باید به کدام نوع از کشورها گسیل شوند».
فرشتگان تک تک قالب های گِلی را به نوبت زنده کرده و سئوال مورد نظر را از آنان پرسیدند. در پاسخ به این پرسش، برخی بر «رفاه هر چه بیشتر، راحتی، خوش گذرانی و تکنولوژی های مربوطه» تأکید داشتند و برخی دیگر بر «شکوفا کردن حداکثری قابلیّت های نهفته در ساحت اندیشه، شناخت هر چه بیشتر قوانین حاکم بر عالم هستی، بالفعل کردن اراده ای که مرز مشخّصی ندارد، بروز هر چه نمایان تر مقام خلیفه الّهی و امثال آن». فرشتگان، آدمیان قالب گرفته شده را بر اساس پاسخی که داده بودند به دو گروه تقسیم کرده و دوباره از جبرئیل پرسیدند: «حالا به ما بگو کدام گروه باید به کشورهای مطلوب و کدام گروه باید به کشورهای نامطلوب گسیل شوند؟».
جبرئیل به فرشتگان پاسخ داد: ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-10-05-42
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/07/14
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
وحید احسانی
جبرئیل امین برای فرشتگانی که در حال قالب گیری گِل های آدمیان بودند توضیح داد که: «این آدمیان در کشورهای بسیار متفاوتی خواهند زیست؛ در برخی کشورها سطح رفاه، بالا، نظم و قانون، حکم فرما، محیط زیست، پاک و زیبا، انسانها، محترم و خلاصه زندگی بسیار خواستنی و فرح بخش بوده و در برخی کشورهای دیگر، گرفتاری ها، فراوان، نگرانی ها، کمر شکن، فقر و نابسامانی، زیاد، محیط زیست، آلوده و خلاصه زندگی بسیار سخت و رنج آور خواهد بود».
فرشتگان پرسیدند: «کدام یک از این آدمها در کشورهای مطلوب و کدامها در کشورهای نامطلوب خواهند زیست».
جبرئیل پاسخ داد: «برای تعیین این مهم، باید ابتدا یکبار آنها را زنده کرده و از خود آنها بپرسید که "در تجربۀ زندگی در دنیا، بیش از هر چیز دیگر، خواهان چه چیزی هستند"، بعد، بر اساس پاسخی که به این پرسش می دهند، به شما خواهم گفت که کدام یک از آنها باید به کدام نوع از کشورها گسیل شوند».
فرشتگان تک تک قالب های گِلی را به نوبت زنده کرده و سئوال مورد نظر را از آنان پرسیدند. در پاسخ به این پرسش، برخی بر «رفاه هر چه بیشتر، راحتی، خوش گذرانی و تکنولوژی های مربوطه» تأکید داشتند و برخی دیگر بر «شکوفا کردن حداکثری قابلیّت های نهفته در ساحت اندیشه، شناخت هر چه بیشتر قوانین حاکم بر عالم هستی، بالفعل کردن اراده ای که مرز مشخّصی ندارد، بروز هر چه نمایان تر مقام خلیفه الّهی و امثال آن». فرشتگان، آدمیان قالب گرفته شده را بر اساس پاسخی که داده بودند به دو گروه تقسیم کرده و دوباره از جبرئیل پرسیدند: «حالا به ما بگو کدام گروه باید به کشورهای مطلوب و کدام گروه باید به کشورهای نامطلوب گسیل شوند؟».
جبرئیل به فرشتگان پاسخ داد: ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-10-05-42
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/07/14
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegraph
..
علّت تفاوت فاحش در زندگی ما و آنها وحید احسانی جبرئیل امین برای فرشتگانی که در حال قالب گیری گِل های آدمیان بودند توضیح داد که: «این آدمیان در کشورهای بسیار متفاوتی خواهند زیست؛ در برخی کشورها سطح رفاه، بالا، نظم و قانون، حکم فرما، محیط زیست، پاک و زیبا،…
معضل مطالبات
قسمت اوّل: مطالبات کوچک!
وحید احسانی
به نظرم، یکی از معضلات بنیادین جامعۀ ما این است که «عموم مطالباتی که در سطح عملیاتی طرح و پیگیری میشوند، بسیار کوچک هستند» و لذا حتّی اگر تمامی مطالبات مطرح و پیگیری شده محقق شوند، در محیط پیرامونی و سطح زندگی مان تفاوت محسوسی ایجاد نمی شود. منظور از طرح و پیگیری «در سطح عملیاتی»، آن وقتی است که مطالبه گران اوّلاً، واقعاً میخواهند برخی مطالبات را پیگیری کنند و ثانیاً، واقعاً فکر میکنند که مطالباتشان قابل پیگیری بوده و امکان تحقق آنها وجود دارد، ولو بخشی از مطالباتشان. ...
لطفا لحظاتی در دبدبه و کبکبه ای که در این عنوان مستتر است تأمّل کنید: «شورای عالی انقلاب فرهنگی». مسلّما اعضای این شورای متعالی در هنگام سخنرانی و مصاحبه های تلوزیونی از اهداف و آرمان های بسیار بزرگی سخن می گویند، امّا فکر می کنید اگر از یک آدم فضایی خواسته شود که با مطالعۀ مجموعۀ آئین نامه هایی که این شورا تصویب کرده است، مشخص کند که هدف و مطالبۀ اصلی این شورای پرطمطراق از حدود 400 هزار مدرس دانشگاهی و نزدیک به 1 میلیون دانشجوی تحصیلات تکمیلی کشور چیست، به چه نتیجه ای خواهد رسید؟ بله، فقط و فقط «افزایش تعداد مقالات و در نتیجه بهبود رتبۀ کشور از این حیث»، همین! ...
اکثریت مردم ما (شامل گروه هایی که پیش از این نام برده شدند)، علی رغم آنکه در هنگام دعا، از خداوند شفای تمامی مریضان، سر و سامان گرفتن تمامی جوانان، حلّ مشکلات تمامی گرفتاران، سربلندی جامعۀ مسلمین، پیشرفت و توسعۀ کشور، فراهم شدن شرایط ظهور امام عصر (عج) و امثال آنها را می خواهند، در مواقعی که واقعاً می توان یک مطالبۀ واقعی را پیگیری کرد (ولو به صورت محدود)، تمام تلاش خود را بر مطالباتی متمرکز می کنند که با عرض معذرت، بسیار سخیف هستند.
فرض کنید، فردا صبح که از خواب بیدار شدیم، تمام مطالبات واقعی مان محقق شده باشند، به نظرتان حال و روزمان چگونه خواهد بود؟ آیا حالمان بهتر خواهد بود. اجازه بدهید این فرض را با جزئیات بیشتری دنبال کنیم. ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-11-12-29
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/08/22
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
قسمت اوّل: مطالبات کوچک!
وحید احسانی
به نظرم، یکی از معضلات بنیادین جامعۀ ما این است که «عموم مطالباتی که در سطح عملیاتی طرح و پیگیری میشوند، بسیار کوچک هستند» و لذا حتّی اگر تمامی مطالبات مطرح و پیگیری شده محقق شوند، در محیط پیرامونی و سطح زندگی مان تفاوت محسوسی ایجاد نمی شود. منظور از طرح و پیگیری «در سطح عملیاتی»، آن وقتی است که مطالبه گران اوّلاً، واقعاً میخواهند برخی مطالبات را پیگیری کنند و ثانیاً، واقعاً فکر میکنند که مطالباتشان قابل پیگیری بوده و امکان تحقق آنها وجود دارد، ولو بخشی از مطالباتشان. ...
لطفا لحظاتی در دبدبه و کبکبه ای که در این عنوان مستتر است تأمّل کنید: «شورای عالی انقلاب فرهنگی». مسلّما اعضای این شورای متعالی در هنگام سخنرانی و مصاحبه های تلوزیونی از اهداف و آرمان های بسیار بزرگی سخن می گویند، امّا فکر می کنید اگر از یک آدم فضایی خواسته شود که با مطالعۀ مجموعۀ آئین نامه هایی که این شورا تصویب کرده است، مشخص کند که هدف و مطالبۀ اصلی این شورای پرطمطراق از حدود 400 هزار مدرس دانشگاهی و نزدیک به 1 میلیون دانشجوی تحصیلات تکمیلی کشور چیست، به چه نتیجه ای خواهد رسید؟ بله، فقط و فقط «افزایش تعداد مقالات و در نتیجه بهبود رتبۀ کشور از این حیث»، همین! ...
اکثریت مردم ما (شامل گروه هایی که پیش از این نام برده شدند)، علی رغم آنکه در هنگام دعا، از خداوند شفای تمامی مریضان، سر و سامان گرفتن تمامی جوانان، حلّ مشکلات تمامی گرفتاران، سربلندی جامعۀ مسلمین، پیشرفت و توسعۀ کشور، فراهم شدن شرایط ظهور امام عصر (عج) و امثال آنها را می خواهند، در مواقعی که واقعاً می توان یک مطالبۀ واقعی را پیگیری کرد (ولو به صورت محدود)، تمام تلاش خود را بر مطالباتی متمرکز می کنند که با عرض معذرت، بسیار سخیف هستند.
فرض کنید، فردا صبح که از خواب بیدار شدیم، تمام مطالبات واقعی مان محقق شده باشند، به نظرتان حال و روزمان چگونه خواهد بود؟ آیا حالمان بهتر خواهد بود. اجازه بدهید این فرض را با جزئیات بیشتری دنبال کنیم. ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-11-12-29
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/08/22
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegraph
**
معضل مطالبات! وحید احسانی چند نکتۀ مهم: 1- جهت درک منظور نگارنده، لازم است خوانندۀ محترم صبوری به خرج داده و تمام قسمتهای سلسله نوشتار حاضر را با حوصله مطالعه کند. 2- ممکن است با مطالعۀ بخشی از یک قسمت و یا یک قسمت مجزّا از این سلسله نوشتار، خواننده چنین…
مخمصۀ «قرار داشتن در یک شغل مرتبط»!
وحید احسانی
از مدّتها پیش، یعنی از زمان دانشجویی و حتّی دانشآموزی، خیلی نگران شغل آیندۀ خود بودم: «آیا میتوانم شغلی مرتبط با علایق و تخصصم داشته باشم؟» ...
پنج ماه پیش بود که دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی، معاون اسبق پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از من خواست به صورت پارهوقت با معاونت مذکور همکاری کنم. چه اتّفاق مبارکی! امّا به قول حضرت حافظ (علیهالرّحمه): «عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها»! ... به زودی متوجه شدم که متأسفانه در ایران، گاهی «داشتن شغلی که هم به آن علاقهمند باشی و هم در مورد آن تخصصی داشته باشی» معضل و مخمصهایست بسیار بغرنجتر و جانکاهتر از «داشتن شغل غیرمرتبط (به علائق و تخصص)»! برای توضیح این مسئله، نیاز است کمی به عقبتر برگشته و داستان را از زمانی شروع کنم که به صورت رسمی به مطالعات مرتبط با «اثربخشی پژوهش» ورود پیدا کردم. ...
حال فکرش را بکنید، شخصی که دغدغۀ بسیار زیادی نسبت به وضعیّت علم و پژوهش کشور دارد و در این رابطه دیدگاه خاصّی هم دارد که در نوشتارهای پیشگفته نمود دارند (فارغ از صحیح یا غلط بودن آن)، از طرف معاونت پژوهش و فناوری یک دانشگاه جامع دعوت به همکاری شود، امّا خواست و تقاضای دانشگاه از او [در تناقض و تضاد کامل با دانستههایش] این باشد که «تو که با شاخصهای علم سنجی و نظامهای رتبهبندی دانشگاهها آشنایی داری، کمک کن با اصلاح شیوهنامهای داخلی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی، تشویق نویسندگان مقالات و غیره)، نظام تشویق و تنبیه را به گونهای تنظیم کنیم که فعّالیتهای دانشگاهیان (اعضای هیأت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی) دقیقاً به سمت افزایش امتیاز در شاخصهایی که دانشگاه با آنها ارزیابی میشود (کمّیتهایی مانند تعداد مقالات و غیره) سوق دادهشود. به طوری که با استفاده از پول موجود (پولی که حاصل از رانت نفت است) بتوانیم بیشترین توسعۀ علمی و پژوهشی (که معادل بالاترین امتیاز و بهترین رتبه در نظامهای رتبهبندی در نظر گرفته میشود) را داشته باشیم»!
... متأسفانه، در مورد جهشهایی که پیش از این (در دورۀ رضا شاه و محمّدرضا شاه پهلوی) در کمّیتهای نظام دانش و پژوهش (تعداد دانشگاه، تعداد دانشجو و غیره) رخ داد مطالعه کرده و عاقبت تاریک دنبال کردن چنین مسیرهای ظاهربینانه و کمیّت-گرایانهای در تاریخ کشورمان را نیز خواندهام، مسیری که مهدوی (1970) آن را «دولت رانتی»، اشرف (1359) آن را «رشد سرمایهداری در شرایط نیمهاستعماری»، کاتوزیان (1377) آن را «شبهِمدرنیسم نفتی»، داوریِاردکانی (1390) آن را «تجدّد مآبی» و شایگان (1391) آن را «توهّم مضاعف» نامیده و حائری (1387) آن را با استفاده از مفهوم «سطحی نگری» توصیف کردهاست. حتّی در نوشتههایم آوردهام که: ...
متأسّفانه، بر اساس مطالعاتم (فارغ از درست یا غلط بودن آنها)، میبینم که چگونه «تکیۀ بیش از حد بر ابزار تشویق و تنبیه بیرونی»، فضای علم و پژوهش را فاسد میکند و حتّی در این خصوص با لحن نسبتاً تندی خطاب به سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان نظام آموزش و پژوهش کشور گلایه کردهام[10]. دانشگاه رازی یکی از دو رکن اصلی شعار و چشم انداز ارزشمند خود را «پیش رو در تحقق جامعۀ دانش بنیان» عنوان کردهاست، امّا متأسّفانه میفهمم که تا زمانی که یک دانشگاه، خودش دانشبنیان نشود، یعنی بر اساس اصول و یافتههای علمی تصمیمگیری و سیاستگذاری نکند، محال است بتواند در دانشبنیان شدن صنعت و جامعه ایفای نقش کند. رکن دیگر شعار و چشم انداز دانشگاه رازی «اخلاق محوری» است، در این خصوص نیز میدانم که ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان، از حیث شاخصهای بداخلاقی پژوهشی (شامل نرخ ابطال مقالات) بدترین جایگاهها را دارد (شکل زیر) و متأسفانه میدانم که یکی از دلایل گسترش چنین بی اخلاقیهایی، بر هم خوردن تعادل میان «فشار ناشی از نظام تشویق و تنبیه بیرونی» و «نیروی خودجوش ناشی از علاقه و عطش درونی به علم و پژوهش» و همچنین ناشی از اتّخاذ سیاستهای «کمّیت-گرا» و «برون داد-محور» (به جای سیاستهای کیفیت-گرا و تأثیر-مدار) بودهاست.
خلاصه، در مخمصۀ بغرنجی گیر افتادهام. ... در این مدّت، در حدّ خودم تلاشهای زیادی کردم که ولو یک گام هم که شده، رویکردها و سیاستهای حاکم بر دانشگاه از مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» به مسیر «توسعۀ دانشبنیان» نزدیک شود امّا ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/مخمصۀ-قرار-داشتن-در-یک-شغل-مرتبط-11-22
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/09/01
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
وحید احسانی
از مدّتها پیش، یعنی از زمان دانشجویی و حتّی دانشآموزی، خیلی نگران شغل آیندۀ خود بودم: «آیا میتوانم شغلی مرتبط با علایق و تخصصم داشته باشم؟» ...
پنج ماه پیش بود که دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی، معاون اسبق پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از من خواست به صورت پارهوقت با معاونت مذکور همکاری کنم. چه اتّفاق مبارکی! امّا به قول حضرت حافظ (علیهالرّحمه): «عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها»! ... به زودی متوجه شدم که متأسفانه در ایران، گاهی «داشتن شغلی که هم به آن علاقهمند باشی و هم در مورد آن تخصصی داشته باشی» معضل و مخمصهایست بسیار بغرنجتر و جانکاهتر از «داشتن شغل غیرمرتبط (به علائق و تخصص)»! برای توضیح این مسئله، نیاز است کمی به عقبتر برگشته و داستان را از زمانی شروع کنم که به صورت رسمی به مطالعات مرتبط با «اثربخشی پژوهش» ورود پیدا کردم. ...
حال فکرش را بکنید، شخصی که دغدغۀ بسیار زیادی نسبت به وضعیّت علم و پژوهش کشور دارد و در این رابطه دیدگاه خاصّی هم دارد که در نوشتارهای پیشگفته نمود دارند (فارغ از صحیح یا غلط بودن آن)، از طرف معاونت پژوهش و فناوری یک دانشگاه جامع دعوت به همکاری شود، امّا خواست و تقاضای دانشگاه از او [در تناقض و تضاد کامل با دانستههایش] این باشد که «تو که با شاخصهای علم سنجی و نظامهای رتبهبندی دانشگاهها آشنایی داری، کمک کن با اصلاح شیوهنامهای داخلی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی، تشویق نویسندگان مقالات و غیره)، نظام تشویق و تنبیه را به گونهای تنظیم کنیم که فعّالیتهای دانشگاهیان (اعضای هیأت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی) دقیقاً به سمت افزایش امتیاز در شاخصهایی که دانشگاه با آنها ارزیابی میشود (کمّیتهایی مانند تعداد مقالات و غیره) سوق دادهشود. به طوری که با استفاده از پول موجود (پولی که حاصل از رانت نفت است) بتوانیم بیشترین توسعۀ علمی و پژوهشی (که معادل بالاترین امتیاز و بهترین رتبه در نظامهای رتبهبندی در نظر گرفته میشود) را داشته باشیم»!
... متأسفانه، در مورد جهشهایی که پیش از این (در دورۀ رضا شاه و محمّدرضا شاه پهلوی) در کمّیتهای نظام دانش و پژوهش (تعداد دانشگاه، تعداد دانشجو و غیره) رخ داد مطالعه کرده و عاقبت تاریک دنبال کردن چنین مسیرهای ظاهربینانه و کمیّت-گرایانهای در تاریخ کشورمان را نیز خواندهام، مسیری که مهدوی (1970) آن را «دولت رانتی»، اشرف (1359) آن را «رشد سرمایهداری در شرایط نیمهاستعماری»، کاتوزیان (1377) آن را «شبهِمدرنیسم نفتی»، داوریِاردکانی (1390) آن را «تجدّد مآبی» و شایگان (1391) آن را «توهّم مضاعف» نامیده و حائری (1387) آن را با استفاده از مفهوم «سطحی نگری» توصیف کردهاست. حتّی در نوشتههایم آوردهام که: ...
متأسّفانه، بر اساس مطالعاتم (فارغ از درست یا غلط بودن آنها)، میبینم که چگونه «تکیۀ بیش از حد بر ابزار تشویق و تنبیه بیرونی»، فضای علم و پژوهش را فاسد میکند و حتّی در این خصوص با لحن نسبتاً تندی خطاب به سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان نظام آموزش و پژوهش کشور گلایه کردهام[10]. دانشگاه رازی یکی از دو رکن اصلی شعار و چشم انداز ارزشمند خود را «پیش رو در تحقق جامعۀ دانش بنیان» عنوان کردهاست، امّا متأسّفانه میفهمم که تا زمانی که یک دانشگاه، خودش دانشبنیان نشود، یعنی بر اساس اصول و یافتههای علمی تصمیمگیری و سیاستگذاری نکند، محال است بتواند در دانشبنیان شدن صنعت و جامعه ایفای نقش کند. رکن دیگر شعار و چشم انداز دانشگاه رازی «اخلاق محوری» است، در این خصوص نیز میدانم که ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان، از حیث شاخصهای بداخلاقی پژوهشی (شامل نرخ ابطال مقالات) بدترین جایگاهها را دارد (شکل زیر) و متأسفانه میدانم که یکی از دلایل گسترش چنین بی اخلاقیهایی، بر هم خوردن تعادل میان «فشار ناشی از نظام تشویق و تنبیه بیرونی» و «نیروی خودجوش ناشی از علاقه و عطش درونی به علم و پژوهش» و همچنین ناشی از اتّخاذ سیاستهای «کمّیت-گرا» و «برون داد-محور» (به جای سیاستهای کیفیت-گرا و تأثیر-مدار) بودهاست.
خلاصه، در مخمصۀ بغرنجی گیر افتادهام. ... در این مدّت، در حدّ خودم تلاشهای زیادی کردم که ولو یک گام هم که شده، رویکردها و سیاستهای حاکم بر دانشگاه از مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» به مسیر «توسعۀ دانشبنیان» نزدیک شود امّا ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/مخمصۀ-قرار-داشتن-در-یک-شغل-مرتبط-11-22
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/09/01
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegraph
مخمصۀ «قرار داشتن در یک شغل مرتبط»!
از مدّتها پیش، یعنی از زمان دانشجویی و حتّی دانشآموزی، خیلی نگران شغل آیندۀ خود بودم: «آیا میتوانم شغلی داشته باشم که مورد علاقهام باشد؟»، «آیا شغلم در راستای تخصصم خواهد بود یا در هنگام شروع به کار مجبور میشوم تمام تحصیلات و مطالعات خود را کنار گذاشته…
سلام و درود،
در واکنش به انتشار متن بالا، دوست عزیزم دکتر راستی (هیأت علمی گروه فیزیک دانشگاه رازی) متن زیر از دکتر فیروز آرش را برایم ارسال کردند. متن فوق العاده ایست. از تمامی کسانی که دغدغۀ اصلاح وضعیّت آموزش عالی و دانشگاه های کشور هستند خواهش می کنم (فقط پیشنهاد نیست، واقعا خواهش می کنم)، این متن را با صبر و حوصله، مطالعه کرده و در بازنشر دادنش بکوشند. به ویژه تلاش کنیم آن را به دست مسئولان و تصمیم گیرندگان خرد (در سطح دانشگاه) و کلان (در سطح وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و غیره) برسانیم.
👇👇👇👇👇👇
در واکنش به انتشار متن بالا، دوست عزیزم دکتر راستی (هیأت علمی گروه فیزیک دانشگاه رازی) متن زیر از دکتر فیروز آرش را برایم ارسال کردند. متن فوق العاده ایست. از تمامی کسانی که دغدغۀ اصلاح وضعیّت آموزش عالی و دانشگاه های کشور هستند خواهش می کنم (فقط پیشنهاد نیست، واقعا خواهش می کنم)، این متن را با صبر و حوصله، مطالعه کرده و در بازنشر دادنش بکوشند. به ویژه تلاش کنیم آن را به دست مسئولان و تصمیم گیرندگان خرد (در سطح دانشگاه) و کلان (در سطح وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و غیره) برسانیم.
👇👇👇👇👇👇
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
🔻 مخمصۀ «قرار داشتن در یک شغل مرتبط»!
🔻 وحید احسانی
🔹 پنج ماه پیش بود که دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی، معاون اسبق پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از من خواست به صورت پارهوقت با معاونت مذکور همکاری کنم. چه اتّفاق مبارکی! امّا به قول حضرت حافظ (علیهالرّحمه): «عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها»! ... به زودی متوجه شدم که متأسفانه در ایران، گاهی «داشتن شغلی که هم به آن علاقهمند باشی و هم در مورد آن تخصصی داشته باشی» معضل و مخمصهایست بسیار بغرنجتر و جانکاهتر از «داشتن شغل غیرمرتبط (به علائق و تخصص)»! برای توضیح این مسئله، نیاز است کمی به عقبتر برگشته و داستان را از زمانی شروع کنم که به صورت رسمی به مطالعات مرتبط با «اثربخشی پژوهش» ورود پیدا کردم. ...
🔹حال فکرش را بکنید، شخصی که دغدغۀ بسیار زیادی نسبت به وضعیّت علم و پژوهش کشور دارد و در این رابطه دیدگاه خاصّی هم دارد که در نوشتارهای پیشگفته نمود دارند (فارغ از صحیح یا غلط بودن آن)، از طرف معاونت پژوهش و فناوری یک دانشگاه جامع دعوت به همکاری شود، امّا خواست و تقاضای دانشگاه از او [در تناقض و تضاد کامل با دانستههایش] این باشد که «تو که با شاخصهای علم سنجی و نظامهای رتبهبندی دانشگاهها آشنایی داری، کمک کن با اصلاح شیوهنامهای داخلی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی، تشویق نویسندگان مقالات و غیره)، نظام تشویق و تنبیه را به گونهای تنظیم کنیم که فعّالیتهای دانشگاهیان (اعضای هیأت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی) دقیقاً به سمت افزایش امتیاز در شاخصهایی که دانشگاه با آنها ارزیابی میشود (کمّیتهایی مانند تعداد مقالات و غیره) سوق دادهشود. به طوری که با استفاده از پول موجود (پولی که حاصل از رانت نفت است) بتوانیم بیشترین توسعۀ علمی و پژوهشی (که معادل بالاترین امتیاز و بهترین رتبه در نظامهای رتبهبندی در نظر گرفته میشود) را داشته باشیم»!
🔹... متأسفانه، در مورد جهشهایی که پیش از این (در دورۀ رضا شاه و محمّدرضا شاه پهلوی) در کمّیتهای نظام دانش و پژوهش (تعداد دانشگاه، تعداد دانشجو و غیره) رخ داد مطالعه کرده و عاقبت تاریک دنبال کردن چنین مسیرهای ظاهربینانه و کمیّت-گرایانهای در تاریخ کشورمان را نیز خواندهام، مسیری که مهدوی (1970) آن را «دولت رانتی»، اشرف (1359) آن را «رشد سرمایهداری در شرایط نیمهاستعماری»، کاتوزیان (1377) آن را «شبهِمدرنیسم نفتی»، داوریِاردکانی (1390) آن را «تجدّد مآبی» و شایگان (1391) آن را «توهّم مضاعف» نامیده و حائری (1387) آن را با استفاده از مفهوم «سطحی نگری» توصیف کردهاست. حتّی در نوشتههایم آوردهام که: ...
🔹 متأسّفانه، بر اساس مطالعاتم (فارغ از درست یا غلط بودن آنها)، میبینم که چگونه «تکیۀ بیش از حد بر ابزار تشویق و تنبیه بیرونی»، فضای علم و پژوهش را فاسد میکند و حتّی در این خصوص با لحن نسبتاً تندی خطاب به سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان نظام آموزش و پژوهش کشور گلایه کردهام[10]. دانشگاه رازی یکی از دو رکن اصلی شعار و چشم انداز ارزشمند خود را «پیش رو در تحقق جامعۀ دانش بنیان» عنوان کردهاست، امّا متأسّفانه میفهمم که تا زمانی که یک دانشگاه، خودش دانشبنیان نشود، یعنی بر اساس اصول و یافتههای علمی تصمیمگیری و سیاستگذاری نکند، محال است بتواند در دانشبنیان شدن صنعت و جامعه ایفای نقش کند. رکن دیگر شعار و چشم انداز دانشگاه رازی «اخلاق محوری» است، در این خصوص نیز میدانم که ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان، از حیث شاخصهای بداخلاقی پژوهشی (شامل نرخ ابطال مقالات) بدترین جایگاهها را دارد (شکل زیر) و متأسفانه میدانم که یکی از دلایل گسترش چنین بی اخلاقیهایی، بر هم خوردن تعادل میان «فشار ناشی از نظام تشویق و تنبیه بیرونی» و «نیروی خودجوش ناشی از علاقه و عطش درونی به علم و پژوهش» و همچنین ناشی از اتّخاذ سیاستهای «کمّیت-گرا» و «برون داد-محور» (به جای سیاستهای کیفیت-گرا و تأثیر-مدار) بودهاست.
🔹خلاصه، در مخمصۀ بغرنجی گیر افتادهام. ... در این مدّت، در حدّ خودم تلاشهای زیادی کردم که ولو یک گام هم که شده، رویکردها و سیاستهای حاکم بر دانشگاه از مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» به مسیر «توسعۀ دانشبنیان» نزدیک شود امّا ...
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
(جهت مطالعۀ متن کامل نوشتار بالا، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/مخمصۀ-قرار-داشتن-در-یک-شغل-مرتبط-11-22
.
.
🔻 وحید احسانی
🔹 پنج ماه پیش بود که دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی، معاون اسبق پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از من خواست به صورت پارهوقت با معاونت مذکور همکاری کنم. چه اتّفاق مبارکی! امّا به قول حضرت حافظ (علیهالرّحمه): «عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها»! ... به زودی متوجه شدم که متأسفانه در ایران، گاهی «داشتن شغلی که هم به آن علاقهمند باشی و هم در مورد آن تخصصی داشته باشی» معضل و مخمصهایست بسیار بغرنجتر و جانکاهتر از «داشتن شغل غیرمرتبط (به علائق و تخصص)»! برای توضیح این مسئله، نیاز است کمی به عقبتر برگشته و داستان را از زمانی شروع کنم که به صورت رسمی به مطالعات مرتبط با «اثربخشی پژوهش» ورود پیدا کردم. ...
🔹حال فکرش را بکنید، شخصی که دغدغۀ بسیار زیادی نسبت به وضعیّت علم و پژوهش کشور دارد و در این رابطه دیدگاه خاصّی هم دارد که در نوشتارهای پیشگفته نمود دارند (فارغ از صحیح یا غلط بودن آن)، از طرف معاونت پژوهش و فناوری یک دانشگاه جامع دعوت به همکاری شود، امّا خواست و تقاضای دانشگاه از او [در تناقض و تضاد کامل با دانستههایش] این باشد که «تو که با شاخصهای علم سنجی و نظامهای رتبهبندی دانشگاهها آشنایی داری، کمک کن با اصلاح شیوهنامهای داخلی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی، تشویق نویسندگان مقالات و غیره)، نظام تشویق و تنبیه را به گونهای تنظیم کنیم که فعّالیتهای دانشگاهیان (اعضای هیأت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی) دقیقاً به سمت افزایش امتیاز در شاخصهایی که دانشگاه با آنها ارزیابی میشود (کمّیتهایی مانند تعداد مقالات و غیره) سوق دادهشود. به طوری که با استفاده از پول موجود (پولی که حاصل از رانت نفت است) بتوانیم بیشترین توسعۀ علمی و پژوهشی (که معادل بالاترین امتیاز و بهترین رتبه در نظامهای رتبهبندی در نظر گرفته میشود) را داشته باشیم»!
🔹... متأسفانه، در مورد جهشهایی که پیش از این (در دورۀ رضا شاه و محمّدرضا شاه پهلوی) در کمّیتهای نظام دانش و پژوهش (تعداد دانشگاه، تعداد دانشجو و غیره) رخ داد مطالعه کرده و عاقبت تاریک دنبال کردن چنین مسیرهای ظاهربینانه و کمیّت-گرایانهای در تاریخ کشورمان را نیز خواندهام، مسیری که مهدوی (1970) آن را «دولت رانتی»، اشرف (1359) آن را «رشد سرمایهداری در شرایط نیمهاستعماری»، کاتوزیان (1377) آن را «شبهِمدرنیسم نفتی»، داوریِاردکانی (1390) آن را «تجدّد مآبی» و شایگان (1391) آن را «توهّم مضاعف» نامیده و حائری (1387) آن را با استفاده از مفهوم «سطحی نگری» توصیف کردهاست. حتّی در نوشتههایم آوردهام که: ...
🔹 متأسّفانه، بر اساس مطالعاتم (فارغ از درست یا غلط بودن آنها)، میبینم که چگونه «تکیۀ بیش از حد بر ابزار تشویق و تنبیه بیرونی»، فضای علم و پژوهش را فاسد میکند و حتّی در این خصوص با لحن نسبتاً تندی خطاب به سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان نظام آموزش و پژوهش کشور گلایه کردهام[10]. دانشگاه رازی یکی از دو رکن اصلی شعار و چشم انداز ارزشمند خود را «پیش رو در تحقق جامعۀ دانش بنیان» عنوان کردهاست، امّا متأسّفانه میفهمم که تا زمانی که یک دانشگاه، خودش دانشبنیان نشود، یعنی بر اساس اصول و یافتههای علمی تصمیمگیری و سیاستگذاری نکند، محال است بتواند در دانشبنیان شدن صنعت و جامعه ایفای نقش کند. رکن دیگر شعار و چشم انداز دانشگاه رازی «اخلاق محوری» است، در این خصوص نیز میدانم که ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان، از حیث شاخصهای بداخلاقی پژوهشی (شامل نرخ ابطال مقالات) بدترین جایگاهها را دارد (شکل زیر) و متأسفانه میدانم که یکی از دلایل گسترش چنین بی اخلاقیهایی، بر هم خوردن تعادل میان «فشار ناشی از نظام تشویق و تنبیه بیرونی» و «نیروی خودجوش ناشی از علاقه و عطش درونی به علم و پژوهش» و همچنین ناشی از اتّخاذ سیاستهای «کمّیت-گرا» و «برون داد-محور» (به جای سیاستهای کیفیت-گرا و تأثیر-مدار) بودهاست.
🔹خلاصه، در مخمصۀ بغرنجی گیر افتادهام. ... در این مدّت، در حدّ خودم تلاشهای زیادی کردم که ولو یک گام هم که شده، رویکردها و سیاستهای حاکم بر دانشگاه از مسیر «شبهِدانشِ نفتبنیان» به مسیر «توسعۀ دانشبنیان» نزدیک شود امّا ...
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روالهای حاکم بر سیاستهای وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
(جهت مطالعۀ متن کامل نوشتار بالا، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/مخمصۀ-قرار-داشتن-در-یک-شغل-مرتبط-11-22
.
.
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
[email protected]
[email protected]
سلام و درود،
از آنجا که از یک سو، در برخی متن های اخیر، به یادداشتهای زیر ارجاع داده ام و از سوی دیگر، یادداشتهای زیر از بخش آرشیو منبع مربوطه (سایت روزنامۀ باختر) حذف شده اند (به علّت اینکه سایت روزنامۀ باختر، مطالب گذشته را برای مدّت محدودی ذخیره می کند و من متوجه این مسئله نبودم)، تصویر یا متن کامل یادداشتهای حذف شده را در کانال قرار می دهم.
👇👇👇👇👇👇
از آنجا که از یک سو، در برخی متن های اخیر، به یادداشتهای زیر ارجاع داده ام و از سوی دیگر، یادداشتهای زیر از بخش آرشیو منبع مربوطه (سایت روزنامۀ باختر) حذف شده اند (به علّت اینکه سایت روزنامۀ باختر، مطالب گذشته را برای مدّت محدودی ذخیره می کند و من متوجه این مسئله نبودم)، تصویر یا متن کامل یادداشتهای حذف شده را در کانال قرار می دهم.
👇👇👇👇👇👇
میشل در سرزمین نمیشگان!
وحید احسانی
خبر به سرعت در شهر پیچیده بود. همه ناراحت بودند، امّا در عین حال، نوعی حس رضایت و پیروزی هم داشتند؛ احساس کسی که ادّعایش ثابت و خیالش راحت شده باشد. بله، میشل مرده بود.... میشل همیشه میگفت: «میشه؛ اگه بخوایم و تلاش کنیم، حتماً همه چیز به مرور درست میشه»، البته، تأکید هم داشت که: «تلاش ناآگاهانه فایدهای نداره، بخش عمدهای از تلاشمون باید در راستای افزایش سطح آگاهیمون باشه؛ به ویژه مطالعه. باید بفهمیم ...».
اوایل، کسی میشل رو جدّی نمیگرفت، همه با اعتماد به نفس خدشهناپذیری بهش میگفتن: «حرفات قشنگه ولی فایده نداره. تو هنوز خیلی جوونی، مونده تا این چیزها رو بفهمی. بیخود زندگیت رو خراب نکن؛ تو هم خودت رو به یه پارتی بچسبون تا بتونی کلاه خودتو نگهداری که باد نبره. وقتی سرت به سنگ خورد، اون موقع حرف مارو میفهمی، ولی شاید اون وقت دیگه خیلی دیر شده باشه، شاید همه چیزت رو از دست داده باشی، خودتو الکی بیچاره نکن». ولی اون دست بردار نبود، به هر دری میزد که بتونه برای اصلاح وضعیت حاکم، گام هر چند کوچکی برداره؛ ... بعد از مدّتی، «موفقیّتهای کوچکی» که در راستای اصلاح زندگی جمعی به دست آورد، خیلی از نمیشگانیها رو دچار نگرانی کرد؛ یه سیگنالهایی از طرف وجدانشون بهشون میرسید که باب میلشون نبود و آرامششون رو تهدید میکرد. اگه موفق نمیشدن اون سیگنالها رو خفه کنن، دیگه نمیتونستن ...
فقط وقتی میشه با وجدان آسوده گوشت حرام خورد و خدا هم راضی فرض کرد که «چارۀ دیگهای نباشه، نشه کار دیگهای کرد و جستجوی لقمۀ حلال غیرممکن باشه». بنابراین، اگه بتونید برای جمعی که با تکیه به استدلالهای «نمیشه» و «درست بشو نیست»، نشستهاند پای سفرۀ پارتیبازی، دروغ، چاپلوسی، ریاکاری، کمکاری، تقلّب و غیره و دارن دلی از عزا در میارن، دلیل و مدرک بیارید که «میشه، اگه مطالعه کنیم راهشو پیدا میکنیم و اگه بخوایم، دست از تنبلی برداریم و تلاش کنیم، وضعیّت درست میشه و دیگه مجبور نخواهیم بود گوشت مردار بخوریم»، ضدّ حال سنگینی بهشون زدهاید. ... خلاصه، تکاپو و «موفقیّتهای کوچکِ» میشل، داشت «خوابِ گران» نمیشگانیها رو تهدید میکرد.
امّا حالا دیگه برای نمیشگانیها همه چیز ختم به خیر شده بود؛ میشل زیر فشارهای ناشی از تکاپوی طولانی مدّت در «خلاف جریان»، تاب نیاورده بود و اتّفاقاً، به شاهد خیلی خوبی برای اثبات ادّعای نمیشگانیها تبدیل شده بود. از این به بعد، اگه شخص دیگهای میخواست از مسیر مقدّس «همرنگ جماعت شو» فاصله گرفته و از «امکان پذیر بودنِ اصلاح جامعه» حرف بزند، ... با اعتماد به نفسی مضاعف، داستان میشل رو براش تعریف کرده ... و میگفتند: «اگه شدنی بود، میشل کارش به اینجا نمیکشید. بیچاره میشل! چقدر نصیحتش کردیم، چقدر سعی کردیم حالیش کنیم که اشتباه میکنه، گوش نکرد، آدم خیرخواهی بود ولی چه فایده، تو رؤیا سیر میکرد، با خیالپردازی که نمیشه زندگی کرد». اتّفاقاً، بزرگترین نگرانی میشل هم همین بود، خودش چند بار به «امید» -صمیمیترین دوستش- گفته بود: «...».
ناگهان «امید» صدایش را بلند کرد: «اونها! یک کاغذی تو دستشه» و با سرعت به طرف جنازه رفت. ... کاغذی مچاله شده در دست راست میشل بود؛ به نظر میرسید او اصرار داشته بعد از مرگش شخص یا اشخاصی آن کاغذ را پیدا کنند. «امید» ... با امید و ناامیدی شروع به خواندن کرد:
«سلام دوستان، حالم خیلی بده، شاید دیگه نتونیم همو ببینیم، مطلب مهمّی هست که باید بهتون بگم، احتمالاً این کاغذ رو وقتی پیدا میکنید که من دیگه در میان شما نیستم. بله دوستان، همون اتّفاقی افتاد که خیلی از شماها همیشه در موردش به من گوشزد میکردید: جامعه اصلاح نشد و منی هم که برای اصلاحْ پیشقدم شده بودم، زیر فشار این راه جانم را از دست دادم. امّا با احترام، در این خصوص هم، مثل گذشته، درک و تفسیر من از این اتّفاق، با درک و تفسیر شما متفاوت است. احتمالاً، شما این واقعه را گواهی بر اثبات باور خود میدانید مبنی بر این که «جامعهْ درست بشو نیست، فایده ندارد و لذا چارهای نداریم جز اینکه فقط به فکر خودمان باشیم». به نظر شما احترام میگذارم امّا با آن مخالفم و دیدگاه دیگری دارم. ... بله، من مردهام و جامعه هم اصلاح نشده است، امّا من فکر میکنم اینکه من توفیق اندکی پیدا کردم به خاطر این نبوده است که «اصولا،ً اصلاح امور امکان پذیر نیست» بلکه به خاطر ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/میشل-در-سرزمین-نمیشگان-12-07
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/09/16
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
وحید احسانی
خبر به سرعت در شهر پیچیده بود. همه ناراحت بودند، امّا در عین حال، نوعی حس رضایت و پیروزی هم داشتند؛ احساس کسی که ادّعایش ثابت و خیالش راحت شده باشد. بله، میشل مرده بود.... میشل همیشه میگفت: «میشه؛ اگه بخوایم و تلاش کنیم، حتماً همه چیز به مرور درست میشه»، البته، تأکید هم داشت که: «تلاش ناآگاهانه فایدهای نداره، بخش عمدهای از تلاشمون باید در راستای افزایش سطح آگاهیمون باشه؛ به ویژه مطالعه. باید بفهمیم ...».
اوایل، کسی میشل رو جدّی نمیگرفت، همه با اعتماد به نفس خدشهناپذیری بهش میگفتن: «حرفات قشنگه ولی فایده نداره. تو هنوز خیلی جوونی، مونده تا این چیزها رو بفهمی. بیخود زندگیت رو خراب نکن؛ تو هم خودت رو به یه پارتی بچسبون تا بتونی کلاه خودتو نگهداری که باد نبره. وقتی سرت به سنگ خورد، اون موقع حرف مارو میفهمی، ولی شاید اون وقت دیگه خیلی دیر شده باشه، شاید همه چیزت رو از دست داده باشی، خودتو الکی بیچاره نکن». ولی اون دست بردار نبود، به هر دری میزد که بتونه برای اصلاح وضعیت حاکم، گام هر چند کوچکی برداره؛ ... بعد از مدّتی، «موفقیّتهای کوچکی» که در راستای اصلاح زندگی جمعی به دست آورد، خیلی از نمیشگانیها رو دچار نگرانی کرد؛ یه سیگنالهایی از طرف وجدانشون بهشون میرسید که باب میلشون نبود و آرامششون رو تهدید میکرد. اگه موفق نمیشدن اون سیگنالها رو خفه کنن، دیگه نمیتونستن ...
فقط وقتی میشه با وجدان آسوده گوشت حرام خورد و خدا هم راضی فرض کرد که «چارۀ دیگهای نباشه، نشه کار دیگهای کرد و جستجوی لقمۀ حلال غیرممکن باشه». بنابراین، اگه بتونید برای جمعی که با تکیه به استدلالهای «نمیشه» و «درست بشو نیست»، نشستهاند پای سفرۀ پارتیبازی، دروغ، چاپلوسی، ریاکاری، کمکاری، تقلّب و غیره و دارن دلی از عزا در میارن، دلیل و مدرک بیارید که «میشه، اگه مطالعه کنیم راهشو پیدا میکنیم و اگه بخوایم، دست از تنبلی برداریم و تلاش کنیم، وضعیّت درست میشه و دیگه مجبور نخواهیم بود گوشت مردار بخوریم»، ضدّ حال سنگینی بهشون زدهاید. ... خلاصه، تکاپو و «موفقیّتهای کوچکِ» میشل، داشت «خوابِ گران» نمیشگانیها رو تهدید میکرد.
امّا حالا دیگه برای نمیشگانیها همه چیز ختم به خیر شده بود؛ میشل زیر فشارهای ناشی از تکاپوی طولانی مدّت در «خلاف جریان»، تاب نیاورده بود و اتّفاقاً، به شاهد خیلی خوبی برای اثبات ادّعای نمیشگانیها تبدیل شده بود. از این به بعد، اگه شخص دیگهای میخواست از مسیر مقدّس «همرنگ جماعت شو» فاصله گرفته و از «امکان پذیر بودنِ اصلاح جامعه» حرف بزند، ... با اعتماد به نفسی مضاعف، داستان میشل رو براش تعریف کرده ... و میگفتند: «اگه شدنی بود، میشل کارش به اینجا نمیکشید. بیچاره میشل! چقدر نصیحتش کردیم، چقدر سعی کردیم حالیش کنیم که اشتباه میکنه، گوش نکرد، آدم خیرخواهی بود ولی چه فایده، تو رؤیا سیر میکرد، با خیالپردازی که نمیشه زندگی کرد». اتّفاقاً، بزرگترین نگرانی میشل هم همین بود، خودش چند بار به «امید» -صمیمیترین دوستش- گفته بود: «...».
ناگهان «امید» صدایش را بلند کرد: «اونها! یک کاغذی تو دستشه» و با سرعت به طرف جنازه رفت. ... کاغذی مچاله شده در دست راست میشل بود؛ به نظر میرسید او اصرار داشته بعد از مرگش شخص یا اشخاصی آن کاغذ را پیدا کنند. «امید» ... با امید و ناامیدی شروع به خواندن کرد:
«سلام دوستان، حالم خیلی بده، شاید دیگه نتونیم همو ببینیم، مطلب مهمّی هست که باید بهتون بگم، احتمالاً این کاغذ رو وقتی پیدا میکنید که من دیگه در میان شما نیستم. بله دوستان، همون اتّفاقی افتاد که خیلی از شماها همیشه در موردش به من گوشزد میکردید: جامعه اصلاح نشد و منی هم که برای اصلاحْ پیشقدم شده بودم، زیر فشار این راه جانم را از دست دادم. امّا با احترام، در این خصوص هم، مثل گذشته، درک و تفسیر من از این اتّفاق، با درک و تفسیر شما متفاوت است. احتمالاً، شما این واقعه را گواهی بر اثبات باور خود میدانید مبنی بر این که «جامعهْ درست بشو نیست، فایده ندارد و لذا چارهای نداریم جز اینکه فقط به فکر خودمان باشیم». به نظر شما احترام میگذارم امّا با آن مخالفم و دیدگاه دیگری دارم. ... بله، من مردهام و جامعه هم اصلاح نشده است، امّا من فکر میکنم اینکه من توفیق اندکی پیدا کردم به خاطر این نبوده است که «اصولا،ً اصلاح امور امکان پذیر نیست» بلکه به خاطر ...
(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/میشل-در-سرزمین-نمیشگان-12-07
چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/09/16
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegraph
میشل در سرزمین نمیشگان!
خبر به سرعت در شهر پیچیده بود. همه ناراحت بودند، امّا در عین حال، نوعی حس رضایت و پیروزی هم داشتند؛ احساس کسی که ادّعایش ثابت و خیالش راحت شده باشد. بله، میشل مرده بود. همه سعی میکردند حس رضایت و پیروزی خود را پنهان کرده و فقط ناراحتیشان را آشکار کنند،…