‼️ نشانهشناسی شکست آموزش و پرورش
✍️ علیاصغر سیدآبادی
دیروز [31 فروردین 1404] ویدیویی از وزیر آموزش و پرورش منتشر شد که در آن خود را سرباز سردار رادان میخواند.
علیرضا کاظمی به اعتبار شخصی حق دارد، سرباز هر که دوست دارد باشد و هر کسی را دوست دارد، بستاید، اما آیا به اعتبار وزارت آموزش و پرورش هم چنین حقی دارد؟
فکر میکنم این سخنان نشاندهندهی نادیده گرفتن اهمیت جایگاهی است که به آن تکیه زده است.
آموزش پرورش رسمی و غیررسمی در ایران بسیار مهم و تاثیرگذار است. فردوسی و خیام و سعدی و حافظ و خوارزمی و اینسینا و بسیاری از بزرگان را در دامن خود پرورده است.
وزارت آموزش و پرورش - در وضعیت مطلوبش- تنها وزارتخانهای است که پرورش و آموزش فرزندان ایران در دستان او است. جانشینان احتمالی ممدوحش و بسیار بزرگتر از او هم اکنون در مدارس همین آموزش و پرورش مشغول تحصیلند. او نمایندهی دولتی است که عدهای از مردم به آن رای دادهاند که نه تنها بسیاریشان چنان تصویر اغراقآمیزی از ممدوح وزیر ندارند که ممکن است منتقد عملکرد او باشند. او نمایندهی هزاران آموزگاری است که چنین ادبیاتی توهین به جایگاه و شان آنان است.
جایگاه او در موقعیتی بسیار بالاتر از ممدوحش قرار دارد. خوشبختانه گوش دانشآموزان به مقامات آموزش و پرورش بدهکار نیستند، وگرنه این درسی ناپسند برای آنان بود.
اوضاع وقتی نگران کننده است که روندی برعکس آنچه باید جریان داشته باشد، جریان دارد.
معمولا آنجا که سیاستهای انتظامی و امنیتی کردن فضا پاسخ نمیدهد، سراغ رویکردهای فرهنگی و اجتماعی میروند، اما پیشنهاد وزیر این است که برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی در میان دانشآموزان پای نهادهای انتظامی وسط بیاید. این سیاستی بسیار خطرناک است.
سپردن بخشی از ساز و کار پرورش دانش آموزان به نهادی انتظامی، معنایش این است که نه تنها فهم نهادی از مخاطبان و مسائلشان در وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش وجود ندارد که هیچ شناختی از سلسلهی ناکامیهای اجتماعی و فرهنگی نیز وجود ندارد و هزاران بار آزموده دوباره آزمایش خواهد شد. این یعنی شکست کامل آموزش و پرورش!
منبع: کانال تلگرام علیاصغر سیدآبادی
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍️ علیاصغر سیدآبادی
دیروز [31 فروردین 1404] ویدیویی از وزیر آموزش و پرورش منتشر شد که در آن خود را سرباز سردار رادان میخواند.
علیرضا کاظمی به اعتبار شخصی حق دارد، سرباز هر که دوست دارد باشد و هر کسی را دوست دارد، بستاید، اما آیا به اعتبار وزارت آموزش و پرورش هم چنین حقی دارد؟
فکر میکنم این سخنان نشاندهندهی نادیده گرفتن اهمیت جایگاهی است که به آن تکیه زده است.
آموزش پرورش رسمی و غیررسمی در ایران بسیار مهم و تاثیرگذار است. فردوسی و خیام و سعدی و حافظ و خوارزمی و اینسینا و بسیاری از بزرگان را در دامن خود پرورده است.
وزارت آموزش و پرورش - در وضعیت مطلوبش- تنها وزارتخانهای است که پرورش و آموزش فرزندان ایران در دستان او است. جانشینان احتمالی ممدوحش و بسیار بزرگتر از او هم اکنون در مدارس همین آموزش و پرورش مشغول تحصیلند. او نمایندهی دولتی است که عدهای از مردم به آن رای دادهاند که نه تنها بسیاریشان چنان تصویر اغراقآمیزی از ممدوح وزیر ندارند که ممکن است منتقد عملکرد او باشند. او نمایندهی هزاران آموزگاری است که چنین ادبیاتی توهین به جایگاه و شان آنان است.
جایگاه او در موقعیتی بسیار بالاتر از ممدوحش قرار دارد. خوشبختانه گوش دانشآموزان به مقامات آموزش و پرورش بدهکار نیستند، وگرنه این درسی ناپسند برای آنان بود.
اوضاع وقتی نگران کننده است که روندی برعکس آنچه باید جریان داشته باشد، جریان دارد.
معمولا آنجا که سیاستهای انتظامی و امنیتی کردن فضا پاسخ نمیدهد، سراغ رویکردهای فرهنگی و اجتماعی میروند، اما پیشنهاد وزیر این است که برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی در میان دانشآموزان پای نهادهای انتظامی وسط بیاید. این سیاستی بسیار خطرناک است.
سپردن بخشی از ساز و کار پرورش دانش آموزان به نهادی انتظامی، معنایش این است که نه تنها فهم نهادی از مخاطبان و مسائلشان در وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش وجود ندارد که هیچ شناختی از سلسلهی ناکامیهای اجتماعی و فرهنگی نیز وجود ندارد و هزاران بار آزموده دوباره آزمایش خواهد شد. این یعنی شکست کامل آموزش و پرورش!
منبع: کانال تلگرام علیاصغر سیدآبادی
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
علیاصغر سیدآبادی
نشانهشناسی شکست آموزش و پرورش
دیروز ویدیویی از وزیر آموزش و پرورش منتشر شد که در آن خود را سرباز سردار رادان میخواند.
علیرضا کاظمی به اعتبار شخصی حق دارد، سرباز هر که دوست دارد باشد و هر کسی را دوست دارد، بستاید، اما آیا به اعتبار وزارت آموزش و پرورش…
دیروز ویدیویی از وزیر آموزش و پرورش منتشر شد که در آن خود را سرباز سردار رادان میخواند.
علیرضا کاظمی به اعتبار شخصی حق دارد، سرباز هر که دوست دارد باشد و هر کسی را دوست دارد، بستاید، اما آیا به اعتبار وزارت آموزش و پرورش…
👍7
‼️مرحمت فرموده ما را مس کنید! (در مخالفت با پروژه تلهکابین طاقبستان)
📰 میلکان آنلاین (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴)
منطقاً، تا جزئیات پروژهای مشخص نباشد، نه میتوان با آن مخالف بود و نه موافق امّا با وجود اینکه جزئیات پروژه تلهکابین طاقبستان (نقشه طرح، مطالعات فنی، اقتصادی و مکانیابی، مجوز میراث فرهنگی و پیوستهای اجتماعی و زیستمحیطی) در دسترس نیست، بهعنوان یک شهروند کرمانشاهی نسبت به آن دید منفی دارم و با آن مخالفم. چرا؟!
1️⃣ نفس اینکه با وجود نقدها، پرسشها و نگرانیهای نخبگان، سمنها و بخشی از جامعه، مطالعات، مجوزها و پیوستهای پروژه منتشر نمیشود یا لااقل در اختیار متخصصان و دانشگاهیان قرار نمیگیرد، حاکی از آن است که مطالعات و پیوستهای قابل دفاعی وجود ندارد.
2️⃣ هر گونه مداخله در طبیعت یا شهر (بهعنوان محل زیست اجتماعی) نیازمند مطالعات دقیق و لحاظکردن جنبههای متعدد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی و غیره است؛ چیزی که ظرفیت و توانمندی آن را بههیچوجه در ساختار تصمیمسازی استان نمیبینم:
۱. با ساختار فشلی مواجهیم که عمدۀ بودجهاش صرف حقوق کارکنان میشود و یکی از محلهای درآمد آن فروش مجوز تخلّف (جریمه اضافهبنا و امثال آن) است
۲. کارنامهای که پیش چشم ماست شامل تغییرات چندبارۀ پروژههای میدان امام حسین (ع) و میدان 15 خرداد (لب آب) بعد از اتمام و افتتاح آنها، وضعیت شهرکهای جدیدی مانند متخصصین، زیباشهر، پردیس و غیره (فاقد انواع فضاهای عمومی لازم) و گل سر سبد همۀ آنها یعنی منوریل/قطار شهری
۳. اینکه درخصوص هدررفتهای هنگفت سرمایه در نتیجه اشتباهات پروژههای قبلی هیچ کس توبیخ نشده و حتّی هیچ توضیح قانعکنندهای هم ارائه نشده است. ساختار تصمیمسازِ غیرپاسخگویی که سنگینی بار مسئولیت تصمیمات خود را احساس نمیکند، نیازی هم نمیبیند برای دقت تصمیماتش خود را به زحمت بیندازد.
۴. نواقص و اشکالات عدیدۀ شهر که اگر قرار باشد گام روبهجلویی برداشته شود انتظار میرود از آنها شروع شود شامل بازگشایی شهربازی، اصلاح آسفالت خیابانها، وضعیت ترافیک، ساماندهی فاضلاب و غیره
نگارنده در ساختار تصمیمسازی استان هنوز توانایی عبرتگیری از اشتباهات گذشته (بهویژه منوریل) را هم نمیبیند که حتّی بتوانند بر اساس روش منسوخ آزمون و خطا اندک بهبودی داشته باشند.
3️⃣ سابقۀ تخریب آثار تاریخی و فرهنگی: تجربه نشان داده است که برای تصمیمسازان استان، حفظ آثار تاریخی-فرهنگی کمترین اهمّیت و اولویت را داشته است. ساخت و ساز گسترده در حریم طاقبستان، شهرکسازی و ساخت حوزۀ علمیه روی شهر ساسانی-اشکانی و سلجوقی و در شکارگاه خسروپرویز و تپۀ مرادحاصل، ساخت و گسترش انواع جگرکی، کبابی و غیره در پاییندست طاقها که بر اساس عرصه و حریم مصوب سال 1354 حتی غرس اشجار (کاشت درخت) در آن ممنوع بود، بیتوجهی و آسیب جدّی به نمای سنتی و تاریخی خیابان مدرس و مسجد جامع قدیمی شهر، تخریب کامل بیمارستان تاریخی مسیح با مجوز شهرداری و بسیاری موارد دیگر از شواهد این ادّعا هستند.
این رویۀ نامیمون در مورد تخریب طبیعت و محیط زیست نیز کاملاً صادق بودهاست (شامل خشکشدن بسیاری سرابها و چشمهها)، گویی تصمیمسازان استان فقط آهن و بتن را بهرسمیت میشناسند و آب، خاک، درخت و زیباییهای طبیعت برای آنها هیچ معنا و موضوعیتی ندارد.
طبق رویکرد رایج مسئولان استان طی ادوار گذشته، با هدف بهرهگیری از یک فرصت (اثر باستانی، منظر طبیعی یا غیره) خود آن اثر آسیب میبیند یا حتّی تخریب میشود!
4️⃣ نگرش تجددمآبانه جاری در کشور. دکتر محسن رنانی چند سال پیش طی یادداشتی پیشنهاد کرد که وزارت آموزش و پرورش اصلاح خود را از بازسازی و نظافت سرویسهای بهداشتی مدارس آغاز کند. به نظرم، این نکتۀ بسیار مهم و دقیقی است که از نگرشی صحیح نشأت گرفته است. حاصل نگاه بلندپروازانه و تجددمآبانه این بوده است که اشکالات موجود را ندیدهایم و به جای آن مثلا همه جا فرودگاههایی ساختهایم که ۸۰ درصد آنها توجیه اقتصادی ندارند! اشکالات واقعی ما از جنس و نوعی هستند که مسئولان فخیم ما در شأن خودشان نمیبینند به آنها توجه کنند بلکه شأن مسئولان فقط کلنگزنی پروژههایی دهان پرکن از جنس منوریل، تلهکابین، سد و امثال آن است!
نهایتاً، بهشخصه ترجیح میدهم تا زمانی که ساختار تصمیمسازی استان نتواند با استفاده از اشتباهات گذشتهاش خود (فرایندهای تصمیمسازی، نظارت، اجرا و غیره) را اصلاح کند، مسئولان استان به صرف ادای صحیح وظایف ساده و اوّلیه (نظافت، تأمین آب و برق و غیره) اکتفا کنند (اگر میتوانند!) و اصولاً هیچ کار و مداخلۀ جدیدی انجام ندهند. پیشاپیش از بلندپروازی نکردن آنها بسیار سپاسگزارم.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
📰 میلکان آنلاین (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴)
منطقاً، تا جزئیات پروژهای مشخص نباشد، نه میتوان با آن مخالف بود و نه موافق امّا با وجود اینکه جزئیات پروژه تلهکابین طاقبستان (نقشه طرح، مطالعات فنی، اقتصادی و مکانیابی، مجوز میراث فرهنگی و پیوستهای اجتماعی و زیستمحیطی) در دسترس نیست، بهعنوان یک شهروند کرمانشاهی نسبت به آن دید منفی دارم و با آن مخالفم. چرا؟!
1️⃣ نفس اینکه با وجود نقدها، پرسشها و نگرانیهای نخبگان، سمنها و بخشی از جامعه، مطالعات، مجوزها و پیوستهای پروژه منتشر نمیشود یا لااقل در اختیار متخصصان و دانشگاهیان قرار نمیگیرد، حاکی از آن است که مطالعات و پیوستهای قابل دفاعی وجود ندارد.
2️⃣ هر گونه مداخله در طبیعت یا شهر (بهعنوان محل زیست اجتماعی) نیازمند مطالعات دقیق و لحاظکردن جنبههای متعدد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی و غیره است؛ چیزی که ظرفیت و توانمندی آن را بههیچوجه در ساختار تصمیمسازی استان نمیبینم:
۱. با ساختار فشلی مواجهیم که عمدۀ بودجهاش صرف حقوق کارکنان میشود و یکی از محلهای درآمد آن فروش مجوز تخلّف (جریمه اضافهبنا و امثال آن) است
۲. کارنامهای که پیش چشم ماست شامل تغییرات چندبارۀ پروژههای میدان امام حسین (ع) و میدان 15 خرداد (لب آب) بعد از اتمام و افتتاح آنها، وضعیت شهرکهای جدیدی مانند متخصصین، زیباشهر، پردیس و غیره (فاقد انواع فضاهای عمومی لازم) و گل سر سبد همۀ آنها یعنی منوریل/قطار شهری
۳. اینکه درخصوص هدررفتهای هنگفت سرمایه در نتیجه اشتباهات پروژههای قبلی هیچ کس توبیخ نشده و حتّی هیچ توضیح قانعکنندهای هم ارائه نشده است. ساختار تصمیمسازِ غیرپاسخگویی که سنگینی بار مسئولیت تصمیمات خود را احساس نمیکند، نیازی هم نمیبیند برای دقت تصمیماتش خود را به زحمت بیندازد.
۴. نواقص و اشکالات عدیدۀ شهر که اگر قرار باشد گام روبهجلویی برداشته شود انتظار میرود از آنها شروع شود شامل بازگشایی شهربازی، اصلاح آسفالت خیابانها، وضعیت ترافیک، ساماندهی فاضلاب و غیره
نگارنده در ساختار تصمیمسازی استان هنوز توانایی عبرتگیری از اشتباهات گذشته (بهویژه منوریل) را هم نمیبیند که حتّی بتوانند بر اساس روش منسوخ آزمون و خطا اندک بهبودی داشته باشند.
3️⃣ سابقۀ تخریب آثار تاریخی و فرهنگی: تجربه نشان داده است که برای تصمیمسازان استان، حفظ آثار تاریخی-فرهنگی کمترین اهمّیت و اولویت را داشته است. ساخت و ساز گسترده در حریم طاقبستان، شهرکسازی و ساخت حوزۀ علمیه روی شهر ساسانی-اشکانی و سلجوقی و در شکارگاه خسروپرویز و تپۀ مرادحاصل، ساخت و گسترش انواع جگرکی، کبابی و غیره در پاییندست طاقها که بر اساس عرصه و حریم مصوب سال 1354 حتی غرس اشجار (کاشت درخت) در آن ممنوع بود، بیتوجهی و آسیب جدّی به نمای سنتی و تاریخی خیابان مدرس و مسجد جامع قدیمی شهر، تخریب کامل بیمارستان تاریخی مسیح با مجوز شهرداری و بسیاری موارد دیگر از شواهد این ادّعا هستند.
این رویۀ نامیمون در مورد تخریب طبیعت و محیط زیست نیز کاملاً صادق بودهاست (شامل خشکشدن بسیاری سرابها و چشمهها)، گویی تصمیمسازان استان فقط آهن و بتن را بهرسمیت میشناسند و آب، خاک، درخت و زیباییهای طبیعت برای آنها هیچ معنا و موضوعیتی ندارد.
طبق رویکرد رایج مسئولان استان طی ادوار گذشته، با هدف بهرهگیری از یک فرصت (اثر باستانی، منظر طبیعی یا غیره) خود آن اثر آسیب میبیند یا حتّی تخریب میشود!
4️⃣ نگرش تجددمآبانه جاری در کشور. دکتر محسن رنانی چند سال پیش طی یادداشتی پیشنهاد کرد که وزارت آموزش و پرورش اصلاح خود را از بازسازی و نظافت سرویسهای بهداشتی مدارس آغاز کند. به نظرم، این نکتۀ بسیار مهم و دقیقی است که از نگرشی صحیح نشأت گرفته است. حاصل نگاه بلندپروازانه و تجددمآبانه این بوده است که اشکالات موجود را ندیدهایم و به جای آن مثلا همه جا فرودگاههایی ساختهایم که ۸۰ درصد آنها توجیه اقتصادی ندارند! اشکالات واقعی ما از جنس و نوعی هستند که مسئولان فخیم ما در شأن خودشان نمیبینند به آنها توجه کنند بلکه شأن مسئولان فقط کلنگزنی پروژههایی دهان پرکن از جنس منوریل، تلهکابین، سد و امثال آن است!
نهایتاً، بهشخصه ترجیح میدهم تا زمانی که ساختار تصمیمسازی استان نتواند با استفاده از اشتباهات گذشتهاش خود (فرایندهای تصمیمسازی، نظارت، اجرا و غیره) را اصلاح کند، مسئولان استان به صرف ادای صحیح وظایف ساده و اوّلیه (نظافت، تأمین آب و برق و غیره) اکتفا کنند (اگر میتوانند!) و اصولاً هیچ کار و مداخلۀ جدیدی انجام ندهند. پیشاپیش از بلندپروازی نکردن آنها بسیار سپاسگزارم.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
👍5
خانوادهای از بستگان بعد از سالها از آن سوی کشور به کرمانشاه آمده و مهمان ما بودند. یکی از شبها پیشنهاد کردیم بهاتّفاق برویم سراب نیلوفر (با فاصلۀ حدود 20 کیلومتر از شهر). زیباییهای سراب نیلوفر را که توصیف کردیم خیلی علاقهمند شدند، خودمان هم چند وقتی بود به آنجا نرفته و مشتاق بودیم.
اسباب را جمع کردیم و خوش و خرّم زدیم به دل جاده، امّا وقتی رسیدیم با کمال تعجّب دیدیم چراغها خاموش و همهجا تاریک است! در ورودی هم بسته بود! با ناامیدی به در دیگر مجموعه سراب رفتیم، امّا آن هم بسته بود!
خیلی توی ذوقمان خورد، سردرگُم بودیم و از همه بدتر اینکه هیچکس هم نبود از او سئوالی بپرسیم و توضیحی بدهد.
ذهنم لبریز شد از افکار منفی؛ اینکه چرا هیچچیز سر جایش نیست، چرا مسئولان پاسخگو نیستند، چرا هیچکس کارش را درست انجام نمیدهد، چرا وقتی مشکلی پیش میآید هیچ جایی نیست که اگر تماس بگیریم برایش مهم باشد و پیگیری کند، اینکه هر وقت هم میخواهیم به تفریح بپردازیم تا یک ساعت ذهنمان از مسائل و مشکلات آزاد شود باز هم دچارشان میشویم، چرا برخی جوامع باید چنان باشند و ما چنین، اینکه همه فقط به فکر منافع خودشان هستند، رانت و پارتیبازی همهجا را گرفته، همه دستشان توی یک کاسه است، شایستهسالاری نیست، برخی با سطح سواد و توانایی اندک در جایگاههای اجتماعی و درآمدی بالا و ...
نزدیک سراب، چراغهای آبی و قرمز ماشین پلیس راهنمایی که سر پیچ جاده توقف کرده بود چشمک میزد. از سر استیصال پیش آنها رفتم، ماجرا را توضیح دادم و با لحنی گلایهآمیز در مورد تعطیلی سراب سئوال کردم. بدیهی است میدانستم این مسئله به آنها هیچ ارتباطی ندارد امّا ناراحت و پریشان بودم و نیازمند اینکه اعتراضم را جایی و سر کسانی خالی کنم.
افسر راهنمایی و رانندگی شرایط ما را درک و ضمن ابراز بیاطّلاعی از علّت تعطیلی مجموعۀ سراب نیلوفر، با لحنی بسیار دوستانه و متواضعانه عذرخواهی کرد؛ عذرخواهیاش هم از تعطیلی سراب بود، هم بهخاطر خرابشدن تفریح و ناراحتی ما و هم بابت اینکه باوجود مراجعۀ به او هیچ کمکی از دستش بر نمیآمد و اطّلاعاتی هم نداشت که توضیحی بدهد!
احتمالاً به او پاسخ داده باشم که «بزرگواری شماست، شما چرا عذرخواهی میکنید؟! و ...»
میگویم «احتمالاً» چون واقعاً یادم نیست چه گفتم!
گویی کلام و در واقع نوع مواجههاش عطری داشت که مرا مست کرد!
جملههای کوتاهش که تمام شد، گویی از خواب بیدار شده یا از عالمی به عالم دیگر رفته باشم؛ اصلاً تعطیلی سراب نیلوفر، بههم خوردن برنامهمان، اینکه امشب را با مهمانها چگونه باید بگذرانیم و خلاصه همۀ سیاهیها از ذهنم پاک شد، گویی پنجرۀ ساحتی جدید از زندگی به رویم باز شده باشد، یادم نمیآید پیشاز آن با چنین نوع برخورد و رفتاری مواجه شده باشم، اگر هم بوده است من درک نکردهام.
خلاصه، تجربۀ نابی بود و سالها بود فکر میکردم باید سایرین را هم در آن شریک کنم امّا در نگارش و انتشارش کوتاهی کرده بودم؛ شاید بیربط و مضحک باشد، امّا با دیدن این پست از کانال عقل آبی (کانال تلگرامی صدیق قطبی) فکر و احساس کردم چه خوب است من هم این خاطره را قلمی کنم!
کانال معطّر صدیق قطبی را هم خیلی وقت است میخواهم معرّفی کنم؛ اگر بهدنبال بویی، عطری، پرتویی، نغمهای و رهاییای هستید، از دستش ندهید!
دکتر وین دایر در سخنرانی بسیار زیبایی با عنوان «برای هر مشکل راهحلّی معنوی وجود دارد» توضیح میدهد که هر موقعّیت و رویداد و بهویژه آنهایی که «مشکل» تلقّی میشوند، فرصتی است برای مواجهه معنوی با امور و انسانها، بهگونهای که در نتیجۀ آن نوع مواجهه، هم خودمان و هم سایرین برای لحظاتی از مسابقههای بیپایان و مشغلههای آزاردهندۀ دنیوی رها شویم و عطر روحنواز معنا و معنویت را استشمام کنیم و بگسترانیم.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
اسباب را جمع کردیم و خوش و خرّم زدیم به دل جاده، امّا وقتی رسیدیم با کمال تعجّب دیدیم چراغها خاموش و همهجا تاریک است! در ورودی هم بسته بود! با ناامیدی به در دیگر مجموعه سراب رفتیم، امّا آن هم بسته بود!
خیلی توی ذوقمان خورد، سردرگُم بودیم و از همه بدتر اینکه هیچکس هم نبود از او سئوالی بپرسیم و توضیحی بدهد.
ذهنم لبریز شد از افکار منفی؛ اینکه چرا هیچچیز سر جایش نیست، چرا مسئولان پاسخگو نیستند، چرا هیچکس کارش را درست انجام نمیدهد، چرا وقتی مشکلی پیش میآید هیچ جایی نیست که اگر تماس بگیریم برایش مهم باشد و پیگیری کند، اینکه هر وقت هم میخواهیم به تفریح بپردازیم تا یک ساعت ذهنمان از مسائل و مشکلات آزاد شود باز هم دچارشان میشویم، چرا برخی جوامع باید چنان باشند و ما چنین، اینکه همه فقط به فکر منافع خودشان هستند، رانت و پارتیبازی همهجا را گرفته، همه دستشان توی یک کاسه است، شایستهسالاری نیست، برخی با سطح سواد و توانایی اندک در جایگاههای اجتماعی و درآمدی بالا و ...
نزدیک سراب، چراغهای آبی و قرمز ماشین پلیس راهنمایی که سر پیچ جاده توقف کرده بود چشمک میزد. از سر استیصال پیش آنها رفتم، ماجرا را توضیح دادم و با لحنی گلایهآمیز در مورد تعطیلی سراب سئوال کردم. بدیهی است میدانستم این مسئله به آنها هیچ ارتباطی ندارد امّا ناراحت و پریشان بودم و نیازمند اینکه اعتراضم را جایی و سر کسانی خالی کنم.
افسر راهنمایی و رانندگی شرایط ما را درک و ضمن ابراز بیاطّلاعی از علّت تعطیلی مجموعۀ سراب نیلوفر، با لحنی بسیار دوستانه و متواضعانه عذرخواهی کرد؛ عذرخواهیاش هم از تعطیلی سراب بود، هم بهخاطر خرابشدن تفریح و ناراحتی ما و هم بابت اینکه باوجود مراجعۀ به او هیچ کمکی از دستش بر نمیآمد و اطّلاعاتی هم نداشت که توضیحی بدهد!
احتمالاً به او پاسخ داده باشم که «بزرگواری شماست، شما چرا عذرخواهی میکنید؟! و ...»
میگویم «احتمالاً» چون واقعاً یادم نیست چه گفتم!
گویی کلام و در واقع نوع مواجههاش عطری داشت که مرا مست کرد!
جملههای کوتاهش که تمام شد، گویی از خواب بیدار شده یا از عالمی به عالم دیگر رفته باشم؛ اصلاً تعطیلی سراب نیلوفر، بههم خوردن برنامهمان، اینکه امشب را با مهمانها چگونه باید بگذرانیم و خلاصه همۀ سیاهیها از ذهنم پاک شد، گویی پنجرۀ ساحتی جدید از زندگی به رویم باز شده باشد، یادم نمیآید پیشاز آن با چنین نوع برخورد و رفتاری مواجه شده باشم، اگر هم بوده است من درک نکردهام.
خلاصه، تجربۀ نابی بود و سالها بود فکر میکردم باید سایرین را هم در آن شریک کنم امّا در نگارش و انتشارش کوتاهی کرده بودم؛ شاید بیربط و مضحک باشد، امّا با دیدن این پست از کانال عقل آبی (کانال تلگرامی صدیق قطبی) فکر و احساس کردم چه خوب است من هم این خاطره را قلمی کنم!
کانال معطّر صدیق قطبی را هم خیلی وقت است میخواهم معرّفی کنم؛ اگر بهدنبال بویی، عطری، پرتویی، نغمهای و رهاییای هستید، از دستش ندهید!
دکتر وین دایر در سخنرانی بسیار زیبایی با عنوان «برای هر مشکل راهحلّی معنوی وجود دارد» توضیح میدهد که هر موقعّیت و رویداد و بهویژه آنهایی که «مشکل» تلقّی میشوند، فرصتی است برای مواجهه معنوی با امور و انسانها، بهگونهای که در نتیجۀ آن نوع مواجهه، هم خودمان و هم سایرین برای لحظاتی از مسابقههای بیپایان و مشغلههای آزاردهندۀ دنیوی رها شویم و عطر روحنواز معنا و معنویت را استشمام کنیم و بگسترانیم.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
عقل آبی | صدّیق قطبی
شعر و صدا: محمدابراهیم جعفری
.
.
👍11
🔲⭕️توسعه ایران کلاشینکف می خواهد!
✍️ مجتبی لشکربلوکی
دکتر لنت پریچت؛ متخصص اقتصادد توسعه است و فارغ التحصیل دکترای اقتصاد از MIT، او ۲۰ سال برای بانک جهانی کار کرده و سه سال هم در در اندونزی و سه سال در هند زندگی کرده و سپس حدود ده سال در دانشکده (مدرسه) حکمرانی هاروارد تدریس داشته. او نظریات جالبی در مورد چگونگی پیدا کردن مسیر توسعه در کشورها دارد.
او می گوید ام۱۶ اسلحه متعارف در ارتش آمریکا است که در مقایسه با کلاشینکف بسیار دقیقتر و کشنده تر است، چون کلاشینکف بیش از چند صد متر نمیتواند به هدف بزند. اما کلاشینکف (ساخت شوروی) با همه ضعف هایش محبوبترین اسلحه در جهان است! چرا؟ چون کلاشینکف را چنان طراحی کرده اند که به طرز باورنکردنی محکم است؛ مهم نیست با آن چکار کرده و چه بلایی سرش آورده باشید، به محض کشیدن ماشه شلیک میکند. آموزش هم نمی خواهد. در واقع به هرکس بخواهید میتوانید بدهید و بهراحتی استفاده کند. اسلحه آمریکایی خیلی عالی است اما اگر تمیز نگهش ندارید و در شرایط خوبی نباشد شلیک نخواهدکرد. نگهداری و استفاده از آن آموزش جدی می خواهد (رفرنس: دنیای اقتصاد، دکتر جعفر خیرخواهان- لینک)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مساله اینست که وقتی ام۱۶ با طراحی کامل و بینقص را به یک سرباز صفر بیچاره در یک محیط کثیف میدهید این اسلحه کار نخواهد کرد. شبیه به همین مساله را در توسعه مناطق، جوامع یا کشورها داریم. اشتیاق و اعتقاد به الگوبرداری از بهترین ها، باعث می شود که برویم سراغ ام۱۶. بهجای اینکه به طرحهایی فکر کنیم که متناسب با شرایط ما باشند. گاهی اوقات تلاش می کنیم بدون فکر کردن طرحهایی را از خارج/دیگران/بهترین ها وام بگیریم و آنها را برای سازمان/جامعه/منطقه/کشور خود به کار بگیریم که چنین چیزی در عمل موفق نمیشود. بعدش هم هیچ کسی رویش نمی شود که بگوید بابا جان ما اصلا کلاشینکف نیاز داشتیم و نه ام۱۶!
خب چه باید کرد؟
1) اصول توسعه را از الگوهای توسعه تفکیک کنیم. مثال: تضمین حقوق مالکیت جزو اصول توسعه است. یعنی اینکه دارنده یک دارایی که می تواند هر چیزی باشد از جمله کارخانه، تابلوی هنری، ایده کسب وکاری، کد نرم افزاری، آهنگ موسیقی، فیلم سینمایی؛ مطمئن باشد که دارایی اش محفوظ و محترم است و همچنین منافع آن دارایی به خودش برمی گردد و کس دیگری حق دخل و تصرف و تغییر منافع را ندارد حتی حکومت. حالا در یک کشور این مساله حقوق مالکیت رو با الگوی الف حل و فصل می کنند (مثلا قانون گذاری در مجلس) در کشوری دیگر قواعد اخلاقی و هنجارهای اجتماعی. الگو مهم نیست، اصول مهم است.
2) میوه چینی ممنوع! تجربه دیگر کشورهای جهان بسیار گرانبهاست حتما باید آن تجربیات را دید و فهمید. ولی فقط میوه ها را نباید دید بلکه باید ریشه ها را فهمید. مثلا ما دانشگاه، پارلمان و روزنامه را از جهان مدرن می گیریم اما مثل این است که درخت را از کمر قطع می کنیم و بدون ریشه در خاک یکاریم و سپس انتظار بکشیم میوه بدهد.
3) کپی مجاز نیست! تجربه دیگر کشورهای جهان و به خصوص کشورهای موفق، در سه متغیر زمینه ای مهم شکل گرفته است: جغرافیا و تاریخ و فرهنگ. بنابراین ایده بگیریم اما کپی نکنیم.
4) از راه حل شروع نکنیم. از مساله شروع کنیم. اگر می خواهیم توسعه پیدا کنیم باید تمرکز کنیم روی مسایل. سپس با درک عمیق اصول (بند 1)، افتان و خیزان و در یک فرآیند سعی و خطای هوشمندانه و رفت و برگشتی و یادگیری، راه حل اختصاصی (الگوی) خود را پیدا کنیم.
سه مثال:
•سنگاپور مساله ترافیک و آلودگی را با عوارض الکترونیکی سنگین، مالیات بر خودرو و توسعه حمل و نقل عمومی حل می کند اما کپنهاگ آن را با تبدیل شدن به پایتخت دوچرخه جهان.
• آلمان مساله انرژی را با تمرکز بر انرژی بادی و خورشیدی محلی با مشارکت شهروندان از طریق تعرفه های تشویقی برای تولیدکنندگان خانگی حل می کند اما چین با سرمایه گذاری کلان در مزارع خورشیدی و بادی عظیم و استفاده از مقیاس اقتصادی برای کاهش هزینه های تولید انرژی.
• سیستم مسکن اجتماعی با اجاره های تنظیم شده دولتی در وین (اتریش) جواب داده است به گونه ای که پایین ترین نرخ بی خانمانی در اروپا را دارد و ۶۰٪ جمعیت در این واحدها زندگی می کنند. اما در فنلاند با سیاست «اول مسکن!» با ارائه مسکن رایگان یا یارانه ای بدون پیش شرط این مساله را حل کرده است.
5) هیچ راه حلی، راه حل پایانی نیست. تمام راه حل هایی که در سه مثال بالا گفتم نیز ایراد دارند، در طول زمان باید افتان و خیزان یاد گرفت و به پیش رفت.
توسعه یعنی حل مهم ترین و کلیدی ترین مسایل جمعی. ام۱۶ (بهترین تجارب ممکن اما غیرمرتبط با جغرافیا، تاریخ و فرهنگ) را ببنیم، الهام بگیریم ولی رها کنیم و برویم سراغ راه حل هایی که اصول را رعایت می کنند اما الگوی شان با گروه خونی ما سازگار است
کانال وحید احسانی
✍️ مجتبی لشکربلوکی
دکتر لنت پریچت؛ متخصص اقتصادد توسعه است و فارغ التحصیل دکترای اقتصاد از MIT، او ۲۰ سال برای بانک جهانی کار کرده و سه سال هم در در اندونزی و سه سال در هند زندگی کرده و سپس حدود ده سال در دانشکده (مدرسه) حکمرانی هاروارد تدریس داشته. او نظریات جالبی در مورد چگونگی پیدا کردن مسیر توسعه در کشورها دارد.
او می گوید ام۱۶ اسلحه متعارف در ارتش آمریکا است که در مقایسه با کلاشینکف بسیار دقیقتر و کشنده تر است، چون کلاشینکف بیش از چند صد متر نمیتواند به هدف بزند. اما کلاشینکف (ساخت شوروی) با همه ضعف هایش محبوبترین اسلحه در جهان است! چرا؟ چون کلاشینکف را چنان طراحی کرده اند که به طرز باورنکردنی محکم است؛ مهم نیست با آن چکار کرده و چه بلایی سرش آورده باشید، به محض کشیدن ماشه شلیک میکند. آموزش هم نمی خواهد. در واقع به هرکس بخواهید میتوانید بدهید و بهراحتی استفاده کند. اسلحه آمریکایی خیلی عالی است اما اگر تمیز نگهش ندارید و در شرایط خوبی نباشد شلیک نخواهدکرد. نگهداری و استفاده از آن آموزش جدی می خواهد (رفرنس: دنیای اقتصاد، دکتر جعفر خیرخواهان- لینک)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مساله اینست که وقتی ام۱۶ با طراحی کامل و بینقص را به یک سرباز صفر بیچاره در یک محیط کثیف میدهید این اسلحه کار نخواهد کرد. شبیه به همین مساله را در توسعه مناطق، جوامع یا کشورها داریم. اشتیاق و اعتقاد به الگوبرداری از بهترین ها، باعث می شود که برویم سراغ ام۱۶. بهجای اینکه به طرحهایی فکر کنیم که متناسب با شرایط ما باشند. گاهی اوقات تلاش می کنیم بدون فکر کردن طرحهایی را از خارج/دیگران/بهترین ها وام بگیریم و آنها را برای سازمان/جامعه/منطقه/کشور خود به کار بگیریم که چنین چیزی در عمل موفق نمیشود. بعدش هم هیچ کسی رویش نمی شود که بگوید بابا جان ما اصلا کلاشینکف نیاز داشتیم و نه ام۱۶!
خب چه باید کرد؟
1) اصول توسعه را از الگوهای توسعه تفکیک کنیم. مثال: تضمین حقوق مالکیت جزو اصول توسعه است. یعنی اینکه دارنده یک دارایی که می تواند هر چیزی باشد از جمله کارخانه، تابلوی هنری، ایده کسب وکاری، کد نرم افزاری، آهنگ موسیقی، فیلم سینمایی؛ مطمئن باشد که دارایی اش محفوظ و محترم است و همچنین منافع آن دارایی به خودش برمی گردد و کس دیگری حق دخل و تصرف و تغییر منافع را ندارد حتی حکومت. حالا در یک کشور این مساله حقوق مالکیت رو با الگوی الف حل و فصل می کنند (مثلا قانون گذاری در مجلس) در کشوری دیگر قواعد اخلاقی و هنجارهای اجتماعی. الگو مهم نیست، اصول مهم است.
2) میوه چینی ممنوع! تجربه دیگر کشورهای جهان بسیار گرانبهاست حتما باید آن تجربیات را دید و فهمید. ولی فقط میوه ها را نباید دید بلکه باید ریشه ها را فهمید. مثلا ما دانشگاه، پارلمان و روزنامه را از جهان مدرن می گیریم اما مثل این است که درخت را از کمر قطع می کنیم و بدون ریشه در خاک یکاریم و سپس انتظار بکشیم میوه بدهد.
3) کپی مجاز نیست! تجربه دیگر کشورهای جهان و به خصوص کشورهای موفق، در سه متغیر زمینه ای مهم شکل گرفته است: جغرافیا و تاریخ و فرهنگ. بنابراین ایده بگیریم اما کپی نکنیم.
4) از راه حل شروع نکنیم. از مساله شروع کنیم. اگر می خواهیم توسعه پیدا کنیم باید تمرکز کنیم روی مسایل. سپس با درک عمیق اصول (بند 1)، افتان و خیزان و در یک فرآیند سعی و خطای هوشمندانه و رفت و برگشتی و یادگیری، راه حل اختصاصی (الگوی) خود را پیدا کنیم.
سه مثال:
•سنگاپور مساله ترافیک و آلودگی را با عوارض الکترونیکی سنگین، مالیات بر خودرو و توسعه حمل و نقل عمومی حل می کند اما کپنهاگ آن را با تبدیل شدن به پایتخت دوچرخه جهان.
• آلمان مساله انرژی را با تمرکز بر انرژی بادی و خورشیدی محلی با مشارکت شهروندان از طریق تعرفه های تشویقی برای تولیدکنندگان خانگی حل می کند اما چین با سرمایه گذاری کلان در مزارع خورشیدی و بادی عظیم و استفاده از مقیاس اقتصادی برای کاهش هزینه های تولید انرژی.
• سیستم مسکن اجتماعی با اجاره های تنظیم شده دولتی در وین (اتریش) جواب داده است به گونه ای که پایین ترین نرخ بی خانمانی در اروپا را دارد و ۶۰٪ جمعیت در این واحدها زندگی می کنند. اما در فنلاند با سیاست «اول مسکن!» با ارائه مسکن رایگان یا یارانه ای بدون پیش شرط این مساله را حل کرده است.
5) هیچ راه حلی، راه حل پایانی نیست. تمام راه حل هایی که در سه مثال بالا گفتم نیز ایراد دارند، در طول زمان باید افتان و خیزان یاد گرفت و به پیش رفت.
توسعه یعنی حل مهم ترین و کلیدی ترین مسایل جمعی. ام۱۶ (بهترین تجارب ممکن اما غیرمرتبط با جغرافیا، تاریخ و فرهنگ) را ببنیم، الهام بگیریم ولی رها کنیم و برویم سراغ راه حل هایی که اصول را رعایت می کنند اما الگوی شان با گروه خونی ما سازگار است
کانال وحید احسانی
Telegram
مجتبی لشکربلوکی
🔲⭕️توسعه ایران کلاشینکف می خواهد!
مجتبی لشکربلوکی
دکتر لنت پریچت؛ متخصص اقتصادد توسعه است و فارغ التحصیل دکترای اقتصاد از MIT، او ۲۰ سال برای بانک جهانی کار کرده و سه سال هم در در اندونزی و سه سال در هند زندگی کرده و سپس حدود ده سال در دانشکده (مدرسه) حکمرانی…
مجتبی لشکربلوکی
دکتر لنت پریچت؛ متخصص اقتصادد توسعه است و فارغ التحصیل دکترای اقتصاد از MIT، او ۲۰ سال برای بانک جهانی کار کرده و سه سال هم در در اندونزی و سه سال در هند زندگی کرده و سپس حدود ده سال در دانشکده (مدرسه) حکمرانی…
👍8👌2
دربارۀ «جهنّم»
به بهانۀ ساخت جهنّم در فومن توسّط سپاه
نمونۀ جهنّم که سپاه در فومن ساخته خیلی مورد توجه و بحث قرار گرفته است؛ به همین بهانه بهنظرم رسید که تلقّیام از جهنّم را مطرح کنم.
قرآن دربارۀ آتش جهنّم میگوید: «ٱلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفئدَةِ» (آیه 7 سوره همزه)، یعنی «آتشی که از (بر) دلها زبانه میکشد».
در قرآن واژۀ «افئده» هیچگاه بهمعنای عضوی مادّی و زیستی بهکار نرفته؛ بلکه همواره معادل «دل یا قلب» در ادبیات فارسی به کار رفته است، یعنی جایگاه فرضیِ درک، فهم و احساس آدمی.
آتش مادّیِ جهنّم سپاه فقط میتواند گوشت، پوست و استخوان را بسوزاند، آتش سوزانندۀ دل از جنس دیگری است.
بهنظرم، فیلم کوتاه «تولّدت مبارک» اثر «گاسپار پالاسیو» یکی از بهترین چیزهایی است که ماهیت جهنّم را در یک دقیقه نشان میدهد.
آژیر خطر بهصدا در آمده و اعضای خانواده (پدر، مادر و فرزند) با سرعت به سمت زیرزمین (پناهگاه، محل امن) حرکت میکنند. هنگام ورود به پناهگاه، پدر خانواده ناگهان بر میگردد و به همسر و دخترش میگوید: «یادتونه وقتی اینجا را برای روز مبادا آماده میکردم مرا مسخره میکردید؟! نمیگذارم بیایید داخل، اینجوری بیشتر میتونم زنده بمونم». همسر و دخترش میخواهند اصرار کنند امّا او با اسلحه آنها را تهدید میکند و مجبور میشوند عقب بروند. مرد تنها وارد زیرزمین میشود و در را میبندد امّا وقتی چراغ را روشن میکند میبیند فامیل و دوستانش دور میز تزیینشدۀ تولّد منتظر او هستند؛ آژیر خطر فقط برای سورپرایز کردنش بوده است!
فکر میکنم جنبههای اصلی جهنّم (که عمدۀ آنها در فیلم بالا نمود دارند) به قرار زیرند:
1. مواجه شدن با قبح و زشتی عمل
2. درک این موقعیت که در میانۀ یک معماری، باغ و اثرهنری بهغایت زیبا و ظریف چه خرابیها و آلودگیهایی مرتکب شدهایم
3. درک این موقعیت که در مقابل نهایت لطف، مهربانی و محبّت بهترین دوست خود چه ناسپاسیها، جفاها، بیانصافیها و نامردیهایی کردهایم
4. درک این موقعیت که تمام داستان برای این بوده است که ما به پروانه رستگار شویم امّا درنتیجۀ کوتاهی و خطای خودمان، همچنان کرم باقی ماندهایم و از اینرو، نمیتوانیم پرواز کنیم و چه بسیار زیباییها، نعمات و لذّات که توانایی و قابلیت بهرهبردن از آنها را نداریم.
5. آتش پشیمانی؛ اینکه خودمان چنین کردیم، هم فطرت، وجدان و عقلمان شهادت میداد که این مسیر غلط و زشت است، هم پیامبران و راهنمایان الهی با تحمّل سختیهای فراوان پیام، هشدار و توصیههای دلسوزانۀ خود را به ما رسانده بودند، اینکه میتوانستیم چنین نکنیم، میتوانستیم سربلند و عزیز باشیم.
اصلاً فکر میکنم با مرگ دقیقاً با همین صحنۀ سورپرایز تولّد مواجه میشویم؛ تمام عالم هستی دور میز تزیینشده جمع شدهاند که درآمدن ما از پیلۀ دنیا و پروانهشدنمان را جشن بگیرند؛ تمام ملائک هستی دور میز هستند، فرشتههای انصاف، مهر، محبّت، عدالت، صداقت، علم، عقل، ایمان، حیا، عفت، زیبایی، نیکویی و غیره.
اِی دل چه اندیشیدهای در عُذرِ آن تقصیرها؟ / زان سوی او چندان وَفا زین سوی تو چندین جَفا
زان سوی او چندان کَرَم زین سو خلافُ و بیش و کم / زان سوی او چندان نِعَم زین سوی تو چندین خطا
زین سوی تو چندین حَسَد چندین خیالُ و ظَنِ بد / زان سوی او چندان کِشِش چندان چِشِش چندان عَطا
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
به بهانۀ ساخت جهنّم در فومن توسّط سپاه
نمونۀ جهنّم که سپاه در فومن ساخته خیلی مورد توجه و بحث قرار گرفته است؛ به همین بهانه بهنظرم رسید که تلقّیام از جهنّم را مطرح کنم.
قرآن دربارۀ آتش جهنّم میگوید: «ٱلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفئدَةِ» (آیه 7 سوره همزه)، یعنی «آتشی که از (بر) دلها زبانه میکشد».
در قرآن واژۀ «افئده» هیچگاه بهمعنای عضوی مادّی و زیستی بهکار نرفته؛ بلکه همواره معادل «دل یا قلب» در ادبیات فارسی به کار رفته است، یعنی جایگاه فرضیِ درک، فهم و احساس آدمی.
آتش مادّیِ جهنّم سپاه فقط میتواند گوشت، پوست و استخوان را بسوزاند، آتش سوزانندۀ دل از جنس دیگری است.
بهنظرم، فیلم کوتاه «تولّدت مبارک» اثر «گاسپار پالاسیو» یکی از بهترین چیزهایی است که ماهیت جهنّم را در یک دقیقه نشان میدهد.
آژیر خطر بهصدا در آمده و اعضای خانواده (پدر، مادر و فرزند) با سرعت به سمت زیرزمین (پناهگاه، محل امن) حرکت میکنند. هنگام ورود به پناهگاه، پدر خانواده ناگهان بر میگردد و به همسر و دخترش میگوید: «یادتونه وقتی اینجا را برای روز مبادا آماده میکردم مرا مسخره میکردید؟! نمیگذارم بیایید داخل، اینجوری بیشتر میتونم زنده بمونم». همسر و دخترش میخواهند اصرار کنند امّا او با اسلحه آنها را تهدید میکند و مجبور میشوند عقب بروند. مرد تنها وارد زیرزمین میشود و در را میبندد امّا وقتی چراغ را روشن میکند میبیند فامیل و دوستانش دور میز تزیینشدۀ تولّد منتظر او هستند؛ آژیر خطر فقط برای سورپرایز کردنش بوده است!
فکر میکنم جنبههای اصلی جهنّم (که عمدۀ آنها در فیلم بالا نمود دارند) به قرار زیرند:
1. مواجه شدن با قبح و زشتی عمل
2. درک این موقعیت که در میانۀ یک معماری، باغ و اثرهنری بهغایت زیبا و ظریف چه خرابیها و آلودگیهایی مرتکب شدهایم
3. درک این موقعیت که در مقابل نهایت لطف، مهربانی و محبّت بهترین دوست خود چه ناسپاسیها، جفاها، بیانصافیها و نامردیهایی کردهایم
4. درک این موقعیت که تمام داستان برای این بوده است که ما به پروانه رستگار شویم امّا درنتیجۀ کوتاهی و خطای خودمان، همچنان کرم باقی ماندهایم و از اینرو، نمیتوانیم پرواز کنیم و چه بسیار زیباییها، نعمات و لذّات که توانایی و قابلیت بهرهبردن از آنها را نداریم.
5. آتش پشیمانی؛ اینکه خودمان چنین کردیم، هم فطرت، وجدان و عقلمان شهادت میداد که این مسیر غلط و زشت است، هم پیامبران و راهنمایان الهی با تحمّل سختیهای فراوان پیام، هشدار و توصیههای دلسوزانۀ خود را به ما رسانده بودند، اینکه میتوانستیم چنین نکنیم، میتوانستیم سربلند و عزیز باشیم.
اصلاً فکر میکنم با مرگ دقیقاً با همین صحنۀ سورپرایز تولّد مواجه میشویم؛ تمام عالم هستی دور میز تزیینشده جمع شدهاند که درآمدن ما از پیلۀ دنیا و پروانهشدنمان را جشن بگیرند؛ تمام ملائک هستی دور میز هستند، فرشتههای انصاف، مهر، محبّت، عدالت، صداقت، علم، عقل، ایمان، حیا، عفت، زیبایی، نیکویی و غیره.
اِی دل چه اندیشیدهای در عُذرِ آن تقصیرها؟ / زان سوی او چندان وَفا زین سوی تو چندین جَفا
زان سوی او چندان کَرَم زین سو خلافُ و بیش و کم / زان سوی او چندان نِعَم زین سوی تو چندین خطا
زین سوی تو چندین حَسَد چندین خیالُ و ظَنِ بد / زان سوی او چندان کِشِش چندان چِشِش چندان عَطا
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
شاهکاری از گاسپار پالاسیو در فیلم کوتاه تولد (H.B)
👍8👌1
توسعۀ ایران «برنامۀ ساده» میخواهد!
دکتر مجتبی لشکربلوکی در یادداشتی باعنوان «توسعۀ ایران کلاشینکف میخواهد!» توضیح میدهد که بهجای رفتن سراغ مدرنترین و بهترین تکنولوژیهای دنیا، باید به سراغ آنهایی برویم که با شرایط جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی ما سازگاری بیشتری داشته باشند.
او بهنقل از دکتر جعفر خیرخواهان بیان میکند که تفنگ ام16 خیلی از کلاشینکف قابلتر و دقیقتر است امّا نگهداری آن نیز حسّاستر و نیازمند رعایت جزئیات و نظافت بیشتری است. به همین ترتیب، تحقق سطح بالای دقت و نظافت بهویژه در کار جمعی، مستلزم سطح بالاتری از نظم، هماهنگی، سازمانیافتگی و آموزش است، چیزی که بسیاری جوامع فاقد آن هستند. چنین جوامعی حتّی اگر پول کافی داشته باشند، بهتر است کلاشینکف بخرند تا برایشان کار کند نه ام16 ی که گیر کند.
نکتۀ بسیار مهمّی است امّا باید توجه داشته باشیم که این مسئله، علاوه بر فناوریهای عینی و سختافزاری، در مورد فناوریهای انتزاعی و نرمافزاری هم موضوعیت دارد.
یکی از مهمترین و بنیادیترین نوآوریهای نرمافزاری (انتزاعی) عالم مدرن «برنامه» است.
هیچ عاقلی مخالف برنامه نیست امّا چهجور برنامهای مناسب ماست و میتواند کارآمد باشد؟! بهنظرم، ما نه امکان تدوین انواع پیچیدۀ برنامه را داریم، نه امکان اجرای آنها را، نه امکان نظارت بر نحوۀ اجرایشان و نه امکان واکنش درست نسبت به کمکاریها و موفقیتها در اجرای برنامه!
برنامۀ بسیار دقیق و ظریفی مانند آمایش سرزمین و پیادهسازی آن روی نقشههای چندلایۀ GIS استلزاماتی دارد که ما فاقد آنها هستیم: دادهها و آمار دقیق و معتبر، نیروی انسانی و کارشناسان خبره و باانگیزه، سازمانهای نظاممند، هماهنگ و کارآمد، ثبات مدیریتی و ... .
گاهی فکر میکنیم اگر یک تیم خبره گلچین کنیم، آنها میتوانند چنین برنامهای تدوین کنند امّا این تیم گلچینشده نیز مواد خام کار خود را باید از بایگانی ادارات مختلف بهدست بیاورند؛ بایگانی و آمار و اطّلاعات ادارات مختلف ما نیز از حیث دقّت و اعتبار با برنامۀ دقیق، پیچیده و حاوی شاخصهای متعدّد تناسب ندارد.
مدیرعامل شرکتی که پروژۀ اسکن پروندههای قدیمی یک ادارۀ دولتی را برنده شده بود بعد از چند ماه تعریف میکرد که در هنگام برگزاری مناقصه، ادارۀ مورد نظر آمار بسیار دقیقی با رقم یکان به تفکیک نوع کاغذ از تعداد برگههای پروندههای موجود در بایگانیاش ارائه داده بود (مثلا 1 میلیون و 345 هزار و 872 عدد برگۀ A5 و به همین ترتیب در مورد برگههای A4 و A3 ) و ما از این مقدار دقّت انگشتبهدهان مانده بودیم، امّآ حالا که به صورت چشمی نصف کار را انجام دادهایم، تعداد برگههایی که اسکن کردهایم از دو برابر آماری که اعلام کرده بودند بیشتر شده است!
فرض کنیم توانستیم برنامهای بسیار دقیق و ظریف را مبتنی بر شاخصهای متعدّد و پیچیده تدوین کنیم، آیا ساختار رسمی و اداری ما، بدنۀ کارشناسی و اجرایی ما ظرفیت اجرا و رصد چگونگی اجرای آن را دارد؟! آیا اگر توانست چگونگی اجرای آن را با دقّت نظارت کند و دقیقاً مشخص شد که چه بخشها و اشخاصی کمکاری کردهاند و کدامها موفقتر بودهاند، آیا ظرفیت و توان تشویق و تنبیه متناسب را داریم؟!
گاهی مسائلی بدیهی با راهحلهای بدیهی داریم امّا بهجای اینکه با حل آنها از وضعیت موجود یه گام محسوس به سمت وضعیت مطلوب برداریم، دائماً در حال زیر و بالا کردن دادهها و آمار مختلف، الگوگیری از شاخصهای پیچیدۀ جوامع مدرن و جلسهگذاشتن هستیم که برنامهای دهانپرکن تدوین کنیم که در شأن جایگاه رفیعمان باشد!
تا چند سال پیش میدانستم که تعداد بسیاری از مطبهای دکترهای متخصص ارتوپد کلانشهر محل سکونتم، لااقل به اندازۀ یک طبقه پله داشتند (بدون آسانسور) و در همان حال، سیاستگذاران، برنامهریزان و تصمیمسازان استان در حال تدوین برنامههای پیچیده و هزارشاخص!
همۀ اینها به معنای دفاع از بیبرنامگی نیست، امّا ما واقعاً باید برنامۀ متناسب و سازگار با واقعیت خودمان را تدوین کنیم.
اصولاً برنامه برای حرکت است از وضع موجود به وضع مطلوب است، حرکتی مبتنی بر حل مسائل و گام اوّل آن شناخت مسائل. تا زمانی که مسائلمان را درک نکنیم، در مورد آنها تفاهم و توافقی نسبی حاصلی نکنیم، عزمی جدّی برای حلّشان نداشته باشیم و خلاصه دقیقاً ندانیم میخواهیم چه تغییری ایجاد کنیم، تدوین برنامه به کارمان نمیآید.
بهنظرم، ما برای برنامهریزی خیلی بیش از جوامع نظاممند و مدرن نیازمند تفکر عمیق، درک واقعیت، مسئلهشناسی، تعریف مسئله و گفتگو هستیم امّا خروجی کارمان باید برنامههایی خیلی ساده و جمعوجور باشد و تأکید و تمرکز آنها بر حیطههایی که در موردشان توافق بیشتری داریم.
همچنین ببینید: دانشگاههای ما بیگفتگو صاحب برنامه راهبردی شدهاند!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
دکتر مجتبی لشکربلوکی در یادداشتی باعنوان «توسعۀ ایران کلاشینکف میخواهد!» توضیح میدهد که بهجای رفتن سراغ مدرنترین و بهترین تکنولوژیهای دنیا، باید به سراغ آنهایی برویم که با شرایط جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی ما سازگاری بیشتری داشته باشند.
او بهنقل از دکتر جعفر خیرخواهان بیان میکند که تفنگ ام16 خیلی از کلاشینکف قابلتر و دقیقتر است امّا نگهداری آن نیز حسّاستر و نیازمند رعایت جزئیات و نظافت بیشتری است. به همین ترتیب، تحقق سطح بالای دقت و نظافت بهویژه در کار جمعی، مستلزم سطح بالاتری از نظم، هماهنگی، سازمانیافتگی و آموزش است، چیزی که بسیاری جوامع فاقد آن هستند. چنین جوامعی حتّی اگر پول کافی داشته باشند، بهتر است کلاشینکف بخرند تا برایشان کار کند نه ام16 ی که گیر کند.
نکتۀ بسیار مهمّی است امّا باید توجه داشته باشیم که این مسئله، علاوه بر فناوریهای عینی و سختافزاری، در مورد فناوریهای انتزاعی و نرمافزاری هم موضوعیت دارد.
یکی از مهمترین و بنیادیترین نوآوریهای نرمافزاری (انتزاعی) عالم مدرن «برنامه» است.
هیچ عاقلی مخالف برنامه نیست امّا چهجور برنامهای مناسب ماست و میتواند کارآمد باشد؟! بهنظرم، ما نه امکان تدوین انواع پیچیدۀ برنامه را داریم، نه امکان اجرای آنها را، نه امکان نظارت بر نحوۀ اجرایشان و نه امکان واکنش درست نسبت به کمکاریها و موفقیتها در اجرای برنامه!
برنامۀ بسیار دقیق و ظریفی مانند آمایش سرزمین و پیادهسازی آن روی نقشههای چندلایۀ GIS استلزاماتی دارد که ما فاقد آنها هستیم: دادهها و آمار دقیق و معتبر، نیروی انسانی و کارشناسان خبره و باانگیزه، سازمانهای نظاممند، هماهنگ و کارآمد، ثبات مدیریتی و ... .
گاهی فکر میکنیم اگر یک تیم خبره گلچین کنیم، آنها میتوانند چنین برنامهای تدوین کنند امّا این تیم گلچینشده نیز مواد خام کار خود را باید از بایگانی ادارات مختلف بهدست بیاورند؛ بایگانی و آمار و اطّلاعات ادارات مختلف ما نیز از حیث دقّت و اعتبار با برنامۀ دقیق، پیچیده و حاوی شاخصهای متعدّد تناسب ندارد.
مدیرعامل شرکتی که پروژۀ اسکن پروندههای قدیمی یک ادارۀ دولتی را برنده شده بود بعد از چند ماه تعریف میکرد که در هنگام برگزاری مناقصه، ادارۀ مورد نظر آمار بسیار دقیقی با رقم یکان به تفکیک نوع کاغذ از تعداد برگههای پروندههای موجود در بایگانیاش ارائه داده بود (مثلا 1 میلیون و 345 هزار و 872 عدد برگۀ A5 و به همین ترتیب در مورد برگههای A4 و A3 ) و ما از این مقدار دقّت انگشتبهدهان مانده بودیم، امّآ حالا که به صورت چشمی نصف کار را انجام دادهایم، تعداد برگههایی که اسکن کردهایم از دو برابر آماری که اعلام کرده بودند بیشتر شده است!
فرض کنیم توانستیم برنامهای بسیار دقیق و ظریف را مبتنی بر شاخصهای متعدّد و پیچیده تدوین کنیم، آیا ساختار رسمی و اداری ما، بدنۀ کارشناسی و اجرایی ما ظرفیت اجرا و رصد چگونگی اجرای آن را دارد؟! آیا اگر توانست چگونگی اجرای آن را با دقّت نظارت کند و دقیقاً مشخص شد که چه بخشها و اشخاصی کمکاری کردهاند و کدامها موفقتر بودهاند، آیا ظرفیت و توان تشویق و تنبیه متناسب را داریم؟!
گاهی مسائلی بدیهی با راهحلهای بدیهی داریم امّا بهجای اینکه با حل آنها از وضعیت موجود یه گام محسوس به سمت وضعیت مطلوب برداریم، دائماً در حال زیر و بالا کردن دادهها و آمار مختلف، الگوگیری از شاخصهای پیچیدۀ جوامع مدرن و جلسهگذاشتن هستیم که برنامهای دهانپرکن تدوین کنیم که در شأن جایگاه رفیعمان باشد!
تا چند سال پیش میدانستم که تعداد بسیاری از مطبهای دکترهای متخصص ارتوپد کلانشهر محل سکونتم، لااقل به اندازۀ یک طبقه پله داشتند (بدون آسانسور) و در همان حال، سیاستگذاران، برنامهریزان و تصمیمسازان استان در حال تدوین برنامههای پیچیده و هزارشاخص!
همۀ اینها به معنای دفاع از بیبرنامگی نیست، امّا ما واقعاً باید برنامۀ متناسب و سازگار با واقعیت خودمان را تدوین کنیم.
اصولاً برنامه برای حرکت است از وضع موجود به وضع مطلوب است، حرکتی مبتنی بر حل مسائل و گام اوّل آن شناخت مسائل. تا زمانی که مسائلمان را درک نکنیم، در مورد آنها تفاهم و توافقی نسبی حاصلی نکنیم، عزمی جدّی برای حلّشان نداشته باشیم و خلاصه دقیقاً ندانیم میخواهیم چه تغییری ایجاد کنیم، تدوین برنامه به کارمان نمیآید.
بهنظرم، ما برای برنامهریزی خیلی بیش از جوامع نظاممند و مدرن نیازمند تفکر عمیق، درک واقعیت، مسئلهشناسی، تعریف مسئله و گفتگو هستیم امّا خروجی کارمان باید برنامههایی خیلی ساده و جمعوجور باشد و تأکید و تمرکز آنها بر حیطههایی که در موردشان توافق بیشتری داریم.
همچنین ببینید: دانشگاههای ما بیگفتگو صاحب برنامه راهبردی شدهاند!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
🔲⭕️توسعه ایران کلاشینکف می خواهد!
✍️ مجتبی لشکربلوکی
دکتر لنت پریچت؛ متخصص اقتصادد توسعه است و فارغ التحصیل دکترای اقتصاد از MIT، او ۲۰ سال برای بانک جهانی کار کرده و سه سال هم در در اندونزی و سه سال در هند زندگی کرده و سپس حدود ده سال در دانشکده (مدرسه)…
✍️ مجتبی لشکربلوکی
دکتر لنت پریچت؛ متخصص اقتصادد توسعه است و فارغ التحصیل دکترای اقتصاد از MIT، او ۲۰ سال برای بانک جهانی کار کرده و سه سال هم در در اندونزی و سه سال در هند زندگی کرده و سپس حدود ده سال در دانشکده (مدرسه)…
👌3👍2👎1
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
جایگاه «حفظ نظام» در سیره سیاسی امام علی (ع)
بهمناسبت عید غدیر
اسلام فقط به سبکزندگی مردم مربوط نمیشود؛ برای حاکمان و در رابطه با شیوۀ حکمرانی نیز چارچوبها و دستوراتی دارد.
در این میان، جایگاه و اهمیت «حفظ نظام» چگونه است؟
آیا برای حفظ نظام میتوان سایر دستورات اسلامی را کنار گذاشت؟!
حضرت امیر (ع) حتّی در موقعیتهای خطیری که حفظ نظام و جان خودش (بهعنوان امام و حاکم اسلامی) بهشدّت تهدید میشد، برای این مهم از چارچوبها و دستورات اسلامی عدول نکرد و نهایتاً، هم خودش به شهادت رسید و هم امامان بعدی از مدیریت جامعۀ اسلامی طرد شدند.
برخی کارهایی که حضرت امیر (ع) میتوانست برای «حفظ نظام» انجام دهد امّا چنین نکرد:
🔹دستگیری مخالفان و توطئهگران پیشاز ارتکاب جرم
🔹محدودکردن آزادی بیانِ منتقدان و مخالفان
🔹محدود کردن سهم بیتالمال و حقوق اجتماعیِ منتقدان و مخالفان
🔹شکنجۀ اسیران و دستگیرشدگان
🔹اعترافگیری از منتقدان و مخالفان در زندان و تحت فشار
🔹تهمت کفر به مخالفان و حتّی کسانی که بر علیه او شوریدند و دست به سلاح بردند
🔹آزادگذاشتن دست نظامیانش برای هرگونه برخورد با مخالفان شورشی
🔹مخفیکردن زندگی خود و نزدیکانش از معرض دید مردم
🔹فرورفتن در حلقۀ محافظان و گیتها و امثال آن بهگونهای که مردم در موقعیتهایی نتوانند بهطور مستقیم با او رودررو شوند
🔹تبدیل صفوف اوّل نماز جماعت به «صفوف تشریفات» بهگونهای که فقط خواص بتوانند در آنها قرار بگیرند
🔹تبعیض قضایی میان طرفداران و نزدیکانش با سایرین
🔹اینکه اجرای حُکم و حدّشرعی برای عموم علنی و برای نزدیکان و طرفدارانش درخفا باشد
🔹سکوت دربرابر غلوهای احتمالی در مورد خودش بهعنوان امام معصوم و حاکم اسلامی
🔹کنارآمدن با ثروتاندوزیِ والیان و منصوبانش
🔹استفاده از روشهای فریبکارانۀ دشمنانش برای مقابله با آنان
🔹اعطای هرگونه رانت و امتیازویژه به یاران و طرفدارانش
جمعبندی و نتیجهگیری
بدیهی است که حفظ هر شرکت، تیم یا گروهی که برای پیگیری برخی اهداف تشکیل شده باشد، ضرورتی عقلی است و این مهم در مورد «نظام سیاسی» اهمّیتی دوچندان مییابد زیرا ضروریات اوّلیۀ زندگی (نظم، امنیت داخلی و خارجی، خدمات اوّلیهای مانند آّب و برق و ...) به آن وابسته است.
با این وجود، سیرۀ سیاسی حضرت امیر (ع) نشان میدهد که «حفظ نظام» «اوجب واجبات» نیست زیرا اگر بود، برای تحقق آن هیچ محدودیتی برای خود و یارانش قائل نمیشد.
اگر حضرت امیر (ع) بهشهادت نمیرسید و حکومت از دست امامان بعدی خارج نشده بود، الان میشد اینگونه مطرح کرد که «شاید چون امام علی (ع) میدانست که با پایبندی به این اصول و چارچوبها هم میتواند جان خود و بقاء نظام را حفظ کند از آنها عدول نکرد».
بهبیان دیگر، میشد احتمال داد که «شاید اگر حضرت امیر (ع) واقعاً برای حفظ جان خود و نظام اسلامی احساس خطر میکرد، برخی یا تمام اصول و چارچوبهای حکمرانی بالا را زیر پا میگذاشت».
امّا این واقعیت که حضرت (ع) جانش و نظام اسلامی را از دست داد، جای هیچ شکّ و شبهه و انقلتی باقی نمیگذارد که در دیدگاه او، «حفظ نظام» اوجب واجبات نبوده است.
امروز عید غدیر است. چرا پیامبر (ص) در چنین روزی در صحرا توقف کرد تا کاروانهای پشتسر برسند و کاروانهای جلوتر بازگردند تا بر ولایت علی (ع) تأکید کند؟!
آیا علی (ع) یک نام است یا یک شیوۀ حکمرانی؟!
بهفرض (محال)، آیا اگر علی (ع) حاکم میشد امّا از شیوههای معاویه استفاده میکرد، خواست پیامبر (ص) ادا شده بود؟! یا اتّفاقاً، تأکید بر علی (ع) به این خاطر بود که او تنها کسی بود که میتوانست جامعه را بارعایت این اصول و چارچوبها مدیریت کند؟!
یعنی آیا در معرفی علی (ع)، «کیستی شخص ولی و حاکم» اصل بود یا «چیستی شیوۀ مدیریت و حکمرانی»؟!
همچنین ببینید (حاوی منابع ادّعاهای مطرحشده در این متن):
علی (ع) و اجرای حُکم خدا بههرقیمت! (دربارۀ حجاب اجباری)
خدا را شکر که علی (ع) نیست!
سلسلهنوشتار قلّۀ ولایت ( ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹)
شیعیانِ غیرعلی!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
بهمناسبت عید غدیر
اسلام فقط به سبکزندگی مردم مربوط نمیشود؛ برای حاکمان و در رابطه با شیوۀ حکمرانی نیز چارچوبها و دستوراتی دارد.
در این میان، جایگاه و اهمیت «حفظ نظام» چگونه است؟
آیا برای حفظ نظام میتوان سایر دستورات اسلامی را کنار گذاشت؟!
حضرت امیر (ع) حتّی در موقعیتهای خطیری که حفظ نظام و جان خودش (بهعنوان امام و حاکم اسلامی) بهشدّت تهدید میشد، برای این مهم از چارچوبها و دستورات اسلامی عدول نکرد و نهایتاً، هم خودش به شهادت رسید و هم امامان بعدی از مدیریت جامعۀ اسلامی طرد شدند.
برخی کارهایی که حضرت امیر (ع) میتوانست برای «حفظ نظام» انجام دهد امّا چنین نکرد:
🔹دستگیری مخالفان و توطئهگران پیشاز ارتکاب جرم
🔹محدودکردن آزادی بیانِ منتقدان و مخالفان
🔹محدود کردن سهم بیتالمال و حقوق اجتماعیِ منتقدان و مخالفان
🔹شکنجۀ اسیران و دستگیرشدگان
🔹اعترافگیری از منتقدان و مخالفان در زندان و تحت فشار
🔹تهمت کفر به مخالفان و حتّی کسانی که بر علیه او شوریدند و دست به سلاح بردند
🔹آزادگذاشتن دست نظامیانش برای هرگونه برخورد با مخالفان شورشی
🔹مخفیکردن زندگی خود و نزدیکانش از معرض دید مردم
🔹فرورفتن در حلقۀ محافظان و گیتها و امثال آن بهگونهای که مردم در موقعیتهایی نتوانند بهطور مستقیم با او رودررو شوند
🔹تبدیل صفوف اوّل نماز جماعت به «صفوف تشریفات» بهگونهای که فقط خواص بتوانند در آنها قرار بگیرند
🔹تبعیض قضایی میان طرفداران و نزدیکانش با سایرین
🔹اینکه اجرای حُکم و حدّشرعی برای عموم علنی و برای نزدیکان و طرفدارانش درخفا باشد
🔹سکوت دربرابر غلوهای احتمالی در مورد خودش بهعنوان امام معصوم و حاکم اسلامی
🔹کنارآمدن با ثروتاندوزیِ والیان و منصوبانش
🔹استفاده از روشهای فریبکارانۀ دشمنانش برای مقابله با آنان
🔹اعطای هرگونه رانت و امتیازویژه به یاران و طرفدارانش
جمعبندی و نتیجهگیری
بدیهی است که حفظ هر شرکت، تیم یا گروهی که برای پیگیری برخی اهداف تشکیل شده باشد، ضرورتی عقلی است و این مهم در مورد «نظام سیاسی» اهمّیتی دوچندان مییابد زیرا ضروریات اوّلیۀ زندگی (نظم، امنیت داخلی و خارجی، خدمات اوّلیهای مانند آّب و برق و ...) به آن وابسته است.
با این وجود، سیرۀ سیاسی حضرت امیر (ع) نشان میدهد که «حفظ نظام» «اوجب واجبات» نیست زیرا اگر بود، برای تحقق آن هیچ محدودیتی برای خود و یارانش قائل نمیشد.
اگر حضرت امیر (ع) بهشهادت نمیرسید و حکومت از دست امامان بعدی خارج نشده بود، الان میشد اینگونه مطرح کرد که «شاید چون امام علی (ع) میدانست که با پایبندی به این اصول و چارچوبها هم میتواند جان خود و بقاء نظام را حفظ کند از آنها عدول نکرد».
بهبیان دیگر، میشد احتمال داد که «شاید اگر حضرت امیر (ع) واقعاً برای حفظ جان خود و نظام اسلامی احساس خطر میکرد، برخی یا تمام اصول و چارچوبهای حکمرانی بالا را زیر پا میگذاشت».
امّا این واقعیت که حضرت (ع) جانش و نظام اسلامی را از دست داد، جای هیچ شکّ و شبهه و انقلتی باقی نمیگذارد که در دیدگاه او، «حفظ نظام» اوجب واجبات نبوده است.
امروز عید غدیر است. چرا پیامبر (ص) در چنین روزی در صحرا توقف کرد تا کاروانهای پشتسر برسند و کاروانهای جلوتر بازگردند تا بر ولایت علی (ع) تأکید کند؟!
آیا علی (ع) یک نام است یا یک شیوۀ حکمرانی؟!
بهفرض (محال)، آیا اگر علی (ع) حاکم میشد امّا از شیوههای معاویه استفاده میکرد، خواست پیامبر (ص) ادا شده بود؟! یا اتّفاقاً، تأکید بر علی (ع) به این خاطر بود که او تنها کسی بود که میتوانست جامعه را بارعایت این اصول و چارچوبها مدیریت کند؟!
یعنی آیا در معرفی علی (ع)، «کیستی شخص ولی و حاکم» اصل بود یا «چیستی شیوۀ مدیریت و حکمرانی»؟!
همچنین ببینید (حاوی منابع ادّعاهای مطرحشده در این متن):
علی (ع) و اجرای حُکم خدا بههرقیمت! (دربارۀ حجاب اجباری)
خدا را شکر که علی (ع) نیست!
سلسلهنوشتار قلّۀ ولایت ( ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹)
شیعیانِ غیرعلی!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
دربارۀ حجاب اجباری
دال مرکزی استدلالهای طرفداران حجاب اجباری این است که «قانون حجاب از دستور شرعی حجاب نشأت گرفته و چیزی نیست که بخواهد از نظر و سلیقۀ مردم تأثیر بپذیرد بلکه به هر قیمتی باید اجرا شود».
چه خوشمان…
دربارۀ حجاب اجباری
دال مرکزی استدلالهای طرفداران حجاب اجباری این است که «قانون حجاب از دستور شرعی حجاب نشأت گرفته و چیزی نیست که بخواهد از نظر و سلیقۀ مردم تأثیر بپذیرد بلکه به هر قیمتی باید اجرا شود».
چه خوشمان…
👍8
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
روشن باشد: ایران آغازگر این درگیری نبود. این یک حمله پیشدستانه نبود. این اقدام، نقض فاحش حقوق بینالملل بود — اقدامی بیپروا و تجاوزکارانه از سوی یک رژیم یاغی و نسلکش — که علیه یک کشور مستقل، در میانهی مذاکرات، و با هدف قرار دادن عامدانهی زیرساختهای غیرنظامی صورت گرفت.
👍10👎4
خرید مازاد از فروشگاهها برای روز مبادا (ویرایش شده)
حالا که اوضاع این جور شده و معلوم نیست چی پیش بیاد، آیا بیش از میزان معمول موارد غذایی و غیره از فروشگاهها بخریم و نگه داریم یا نه؟
پاسخ:
اگه شرایط عمومی عادی بمونه که هیچ، امّا اگه با کمبود مواد غذایی مواجه بشیم بستگی به دیدگاه و رویکرد خودتان دارد.
چنانچه در قحطی احتمالی (که ایشالله پیش نمیاد)، ترجیح میدید در حالی که همسایه، همشهری و هموطنان داره از گرسنگی میمیره، شما ذخیره کافی در خانه داشته و نگرانی نداشته باشید، خب برید تا اونجایی که میتونید اضافه خرید و انبار کنید.
امّا اگه نگاهتون اینه که یا با هم سیر میمونیم یا گرسنگی را با هم تحمّل میکنیم، بیش از مقدار معمول خرید نکنید.
👈 توضیح اضافه: طبق تذکر بهجای یکی از دوستان، خرید و ذخیره اضافی کمی بیشتر از مقدار معمول منطقیه، بهویژه برای خانوادههایی که بچه کوچک، فرد سالخورده یا بیمار دارند، امّا آن هم حدّی داره، خریدهای زیادی ما ممکنه امکان خرید و ذخیره سایرین را حتّی از حدّ معمول هم کمتر کنه.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
حالا که اوضاع این جور شده و معلوم نیست چی پیش بیاد، آیا بیش از میزان معمول موارد غذایی و غیره از فروشگاهها بخریم و نگه داریم یا نه؟
پاسخ:
اگه شرایط عمومی عادی بمونه که هیچ، امّا اگه با کمبود مواد غذایی مواجه بشیم بستگی به دیدگاه و رویکرد خودتان دارد.
چنانچه در قحطی احتمالی (که ایشالله پیش نمیاد)، ترجیح میدید در حالی که همسایه، همشهری و هموطنان داره از گرسنگی میمیره، شما ذخیره کافی در خانه داشته و نگرانی نداشته باشید، خب برید تا اونجایی که میتونید اضافه خرید و انبار کنید.
امّا اگه نگاهتون اینه که یا با هم سیر میمونیم یا گرسنگی را با هم تحمّل میکنیم، بیش از مقدار معمول خرید نکنید.
👈 توضیح اضافه: طبق تذکر بهجای یکی از دوستان، خرید و ذخیره اضافی کمی بیشتر از مقدار معمول منطقیه، بهویژه برای خانوادههایی که بچه کوچک، فرد سالخورده یا بیمار دارند، امّا آن هم حدّی داره، خریدهای زیادی ما ممکنه امکان خرید و ذخیره سایرین را حتّی از حدّ معمول هم کمتر کنه.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
👍8👌1
پرزیدنت ترامپ با تصمیم خود برای حمله نظامی به ایران، شش حقیقت را آشکار کرد
✍️ سید حسین موسویان (دیپلمات سابق ایران)
۱. اسرائیل نه تنها در عملیات دهروزه نظامی خود علیه ایران ناکام ماند، بلکه در آستانه شکست قرار داشت. اگر اسرائیل در وضعیت بحرانی نبود، ایالات متحده وارد عمل نمیشد.
۲. این نخستین بار است که دو کشور دارای سلاح هستهای، حملهای نظامی علیه کشوری فاقد سلاح هستهای انجام میدهند. این موضوع نشان میدهد که معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) برای آمریکا و اسرائیل هیچ ارزشی ندارد و صرفاً به عنوان ابزاری سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است.
۳. حمله نظامی آمریکا به ایران نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد است—موضوعی که دبیرکل سازمان ملل نیز رسماً آن را اعلام کرده است. بنابراین، ایالات متحده نشان داد که برای منشوری که خود از تدوینکنندگان اصلیاش بوده، هیچ احترامی قائل نیست.
۴. تیم امنیت ملی ترامپ یا نتوانسته عواقب چنین حملهای را بهدرستی ارزیابی کند، یا قادر به منصرف کردن رئیسجمهور نبوده—و یا حتی ممکن است اکثریت آنها با تصمیم حمله موافق بوده باشند. در هر صورت، این واقعه میزان نفوذ نتانیاهو بر کاخ سفید را بیش از پیش آشکار ساخت.
۵. ایران آسیبهای جبرانناپذیری متحمل شده، اما پیامدهای منفی این ماجرا فقط متوجه ایران نیست—بلکه به ضرر ایالات متحده نیز خواهد بود و صلح و امنیت منطقهای را به خطر خواهد انداخت.
۶. حملات این دو کشور هستهای علیه ایران نشان داد که معاهده انپیتی نه تنها فاقد ارزش واقعی است، بلکه مضر نیز هست. کشورهایی مانند کره شمالی، هند، پاکستان و اسرائیل که این معاهده را نپذیرفته و سلاح هستهای تولید کردهاند، از حملات نظامی توسط کشورهای دارای سلاح هستهای در امان ماندهاند.
بهعنوان فردی که دههها از عمر خود را صرف تلاش بیوقفه برای ایجاد منطقه عاری از سلاحهای کشتار جمعی در خاورمیانه و رفع خصومت میان ایالات متحده، غرب و ایران کردهام، با تأسف باید بگویم که پرزیدنت ترامپ دیپلماسی را نابود کرد و مرتکب اشتباهی بزرگ شد.
......................................................................................................
علاوه بر موارد بالا که سیّد حسین موسویان بیان کرده است:
- با وجود اینکه در حال مذاکره با ایران بود، نهتنها حملۀ اسرائیل به ایران را محکوم نکرد بلکه از کشور غاصب حمایت کرد!
- با وجود اعلام «مهلت 2 هفتهای به ایران»، پیش از آن به ایران حمله کرد!
- گفته بود «برای برقراری صلح در جهان میآید» امّا در عمل، جنگ، ناامنی و خونریزی به راه انداخت!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍️ سید حسین موسویان (دیپلمات سابق ایران)
۱. اسرائیل نه تنها در عملیات دهروزه نظامی خود علیه ایران ناکام ماند، بلکه در آستانه شکست قرار داشت. اگر اسرائیل در وضعیت بحرانی نبود، ایالات متحده وارد عمل نمیشد.
۲. این نخستین بار است که دو کشور دارای سلاح هستهای، حملهای نظامی علیه کشوری فاقد سلاح هستهای انجام میدهند. این موضوع نشان میدهد که معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) برای آمریکا و اسرائیل هیچ ارزشی ندارد و صرفاً به عنوان ابزاری سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است.
۳. حمله نظامی آمریکا به ایران نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد است—موضوعی که دبیرکل سازمان ملل نیز رسماً آن را اعلام کرده است. بنابراین، ایالات متحده نشان داد که برای منشوری که خود از تدوینکنندگان اصلیاش بوده، هیچ احترامی قائل نیست.
۴. تیم امنیت ملی ترامپ یا نتوانسته عواقب چنین حملهای را بهدرستی ارزیابی کند، یا قادر به منصرف کردن رئیسجمهور نبوده—و یا حتی ممکن است اکثریت آنها با تصمیم حمله موافق بوده باشند. در هر صورت، این واقعه میزان نفوذ نتانیاهو بر کاخ سفید را بیش از پیش آشکار ساخت.
۵. ایران آسیبهای جبرانناپذیری متحمل شده، اما پیامدهای منفی این ماجرا فقط متوجه ایران نیست—بلکه به ضرر ایالات متحده نیز خواهد بود و صلح و امنیت منطقهای را به خطر خواهد انداخت.
۶. حملات این دو کشور هستهای علیه ایران نشان داد که معاهده انپیتی نه تنها فاقد ارزش واقعی است، بلکه مضر نیز هست. کشورهایی مانند کره شمالی، هند، پاکستان و اسرائیل که این معاهده را نپذیرفته و سلاح هستهای تولید کردهاند، از حملات نظامی توسط کشورهای دارای سلاح هستهای در امان ماندهاند.
بهعنوان فردی که دههها از عمر خود را صرف تلاش بیوقفه برای ایجاد منطقه عاری از سلاحهای کشتار جمعی در خاورمیانه و رفع خصومت میان ایالات متحده، غرب و ایران کردهام، با تأسف باید بگویم که پرزیدنت ترامپ دیپلماسی را نابود کرد و مرتکب اشتباهی بزرگ شد.
......................................................................................................
علاوه بر موارد بالا که سیّد حسین موسویان بیان کرده است:
- با وجود اینکه در حال مذاکره با ایران بود، نهتنها حملۀ اسرائیل به ایران را محکوم نکرد بلکه از کشور غاصب حمایت کرد!
- با وجود اعلام «مهلت 2 هفتهای به ایران»، پیش از آن به ایران حمله کرد!
- گفته بود «برای برقراری صلح در جهان میآید» امّا در عمل، جنگ، ناامنی و خونریزی به راه انداخت!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
سید حسین موسویان
پرزیدنت ترامپ با تصمیم خود برای حمله نظامی به ایران، شش حقیقت را آشکار کرد:
۱. اسرائیل نه تنها در عملیات دهروزه نظامی خود علیه ایران ناکام ماند، بلکه در آستانه شکست قرار داشت. اگر اسرائیل در وضعیت بحرانی نبود، ایالات متحده وارد عمل نمیشد.
۲. این نخستین…
۱. اسرائیل نه تنها در عملیات دهروزه نظامی خود علیه ایران ناکام ماند، بلکه در آستانه شکست قرار داشت. اگر اسرائیل در وضعیت بحرانی نبود، ایالات متحده وارد عمل نمیشد.
۲. این نخستین…
✅ موشک و همبستگی ملّی
چين باستان برای حفاظت از كشورش دیوار عظیم چین را ساخت، دیواری که بر اساس فناوریهای آن دوران، هیچ لشکری نمیتوانست از آن بالا برود یا تخریبش کند، امّا در صد سال اول بعد از ساخت ديوار چين و بدون اینکه به ایجاد فناوری و سلاح جدیدی نیاز باشد، دشمنان خارجی سه بار از این دیوار عبور کردند!
لشکر مهاجمان برای عبور از دیوار نه نیاز داشتند دیوار را تخریب کنند و نه اینکه از آن بالا بروند! آنها به نگهبانان رشوه میدادند و خیلی راحت از دروازه وارد میشدند، زيرا در چین شکاف طبقاتی و تبعیض، شدید و همبستگی ملّی و حسّ تعلّق ضعیف بود.
به عبارت دیگر، رویکرد دیوارسازی فقط برای مهاجمان بیرونی نبود؛ چین برای کنترل مردم خود (جلوگیری از انتقاد، اعتراض و طرح دیدگاههای مختلف) نیز دیوارهای سترگی ساخته بود، هرچند نامشهود!
دشمن خارجی با استحکام دیوار چین متوقف میشد و سربازان، نگهبانان، مردم تحت فشار اقتصادی، عدالتخواهان، منتقدان و قائلان به دیدگاههای متفاوت (از حاکمان) نیز با فشار دیوارهایی دیگر مجبور میشدند نسبت به نارضایتیها لب فرو بندند و وظایف محوّلشده از جانب حکومت را انجام دهند!
موشک خوب و لازم است، تکنولوژیها و نهادهای اطّلاعاتی و امنیتی خوب و لازم است، امّا مهم است بدانیم که اینها هرچقدر هم که پیشرفته و توانمند باشند، بههیچوجه جای همبستگی ملّی را نمیگیرند.
برای برقراری هر نوع نظمی به کاربرد مقداری زور نیاز است، امّا بهاندازهای که حاکمان برای حرکت دادن کشتی جامعه در مسیر مورد نظر خود به سرنشینان زور و فشار بیشازحد اعمال کنند، درست به همان اندازه به سرمایه اجتماعی، انسجام درونی، حسّ تعلّق و همبستگی ملّی لطمه وارد میکنند!
طی این ۱۲ روز جامعه نشان داد که تفاوت شرایط جنگی با غیر آن را خیلی خوب میفهمد؛ بسیاری از کسانی که حکومت آنها را با انواع دیوارهای مختلف پس زده و محدود کرده بود، حملات اسرائیل جنایتکار و آمریکای غاصب را محکوم و از سربازان وطن حمایت و یا لااقل سکوت پیشه کردند (طرح گلایهها و نقدهای خود را متوقف کردند).
صدا و سیما هم تصاویر و محتواهایی نشان داد که سالهاست بین خود و آنها دیوار کشیده است: تصنیف استاد شجریان، استوری استاد شفیعی کدکنی، صدای معین، خانومهایی با پوششی که برایشان پیامک حجاب ارسال و اتومبیلشان جریمه میشود (و وای به حالشان اگر به تور گشت ارشاد بیفتند!) و غیره (البته حتّی در چنین شرایطی نیز صدا و سیما و ساختار رسمی همچنان به برخی دیوارهایی که در داخل کشیدهاند پایبند بودند!).
به هر حال، باید ببینیم آیا حاکمیت از این دوران درس میگیرد و دیوارهای داخلی را بر میدارد (یا لااقل کم و کوتاه میکند) یا خدایی ناکرده همین چند گام کوچکی را هم که به سمت جامعه برداشته بود دوباره به عقب باز میگرداند؟!
آیا حکومت «جمهوریت» نظام را پررنگ میکند یا دوباره در شرایط غیرجنگی قواعد شرایط جنگ مسلّحانه را با استفاده از واژهسازیهای مختلف بر جامعه تحمیل و مسیرهای زیانبار تکصدایی، خالصگرایی و یکدستسازی را در پیش میگیرد؟!
اگر چنین کند (که امیدوارم چنین نباشد)، انتظار اینکه در بحرانهای احتمالی مشابه دوباره وطندوستانِ پشت دیوارهای داخلی به میدان بیایند انتظار نامعقولی است.
بیشترین چیزی که به همبستگی ملی صدمه میزند این است که مردم از رفتار حکومت چنین برداشت کنند که حکومت برای ملیّت و نمادها و سرمایههای ملی ارزش خاصی قائل نیست اما در مواقع بحران و نیاز، برای همراه کردن مردم و در جهت منافع خودش از آنها بهصورت نمایشی و موقت بهرهبرداری میکند.
امیدوارم ایران اسلامی هم در قدرت بازدارندۀ نظامی و هم در انسجام و همبستگی ملّی به اوج برسد و این مسیر را با حفظ تعادل میان این دو بال سپری کند.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
چين باستان برای حفاظت از كشورش دیوار عظیم چین را ساخت، دیواری که بر اساس فناوریهای آن دوران، هیچ لشکری نمیتوانست از آن بالا برود یا تخریبش کند، امّا در صد سال اول بعد از ساخت ديوار چين و بدون اینکه به ایجاد فناوری و سلاح جدیدی نیاز باشد، دشمنان خارجی سه بار از این دیوار عبور کردند!
لشکر مهاجمان برای عبور از دیوار نه نیاز داشتند دیوار را تخریب کنند و نه اینکه از آن بالا بروند! آنها به نگهبانان رشوه میدادند و خیلی راحت از دروازه وارد میشدند، زيرا در چین شکاف طبقاتی و تبعیض، شدید و همبستگی ملّی و حسّ تعلّق ضعیف بود.
به عبارت دیگر، رویکرد دیوارسازی فقط برای مهاجمان بیرونی نبود؛ چین برای کنترل مردم خود (جلوگیری از انتقاد، اعتراض و طرح دیدگاههای مختلف) نیز دیوارهای سترگی ساخته بود، هرچند نامشهود!
دشمن خارجی با استحکام دیوار چین متوقف میشد و سربازان، نگهبانان، مردم تحت فشار اقتصادی، عدالتخواهان، منتقدان و قائلان به دیدگاههای متفاوت (از حاکمان) نیز با فشار دیوارهایی دیگر مجبور میشدند نسبت به نارضایتیها لب فرو بندند و وظایف محوّلشده از جانب حکومت را انجام دهند!
موشک خوب و لازم است، تکنولوژیها و نهادهای اطّلاعاتی و امنیتی خوب و لازم است، امّا مهم است بدانیم که اینها هرچقدر هم که پیشرفته و توانمند باشند، بههیچوجه جای همبستگی ملّی را نمیگیرند.
برای برقراری هر نوع نظمی به کاربرد مقداری زور نیاز است، امّا بهاندازهای که حاکمان برای حرکت دادن کشتی جامعه در مسیر مورد نظر خود به سرنشینان زور و فشار بیشازحد اعمال کنند، درست به همان اندازه به سرمایه اجتماعی، انسجام درونی، حسّ تعلّق و همبستگی ملّی لطمه وارد میکنند!
طی این ۱۲ روز جامعه نشان داد که تفاوت شرایط جنگی با غیر آن را خیلی خوب میفهمد؛ بسیاری از کسانی که حکومت آنها را با انواع دیوارهای مختلف پس زده و محدود کرده بود، حملات اسرائیل جنایتکار و آمریکای غاصب را محکوم و از سربازان وطن حمایت و یا لااقل سکوت پیشه کردند (طرح گلایهها و نقدهای خود را متوقف کردند).
صدا و سیما هم تصاویر و محتواهایی نشان داد که سالهاست بین خود و آنها دیوار کشیده است: تصنیف استاد شجریان، استوری استاد شفیعی کدکنی، صدای معین، خانومهایی با پوششی که برایشان پیامک حجاب ارسال و اتومبیلشان جریمه میشود (و وای به حالشان اگر به تور گشت ارشاد بیفتند!) و غیره (البته حتّی در چنین شرایطی نیز صدا و سیما و ساختار رسمی همچنان به برخی دیوارهایی که در داخل کشیدهاند پایبند بودند!).
به هر حال، باید ببینیم آیا حاکمیت از این دوران درس میگیرد و دیوارهای داخلی را بر میدارد (یا لااقل کم و کوتاه میکند) یا خدایی ناکرده همین چند گام کوچکی را هم که به سمت جامعه برداشته بود دوباره به عقب باز میگرداند؟!
آیا حکومت «جمهوریت» نظام را پررنگ میکند یا دوباره در شرایط غیرجنگی قواعد شرایط جنگ مسلّحانه را با استفاده از واژهسازیهای مختلف بر جامعه تحمیل و مسیرهای زیانبار تکصدایی، خالصگرایی و یکدستسازی را در پیش میگیرد؟!
اگر چنین کند (که امیدوارم چنین نباشد)، انتظار اینکه در بحرانهای احتمالی مشابه دوباره وطندوستانِ پشت دیوارهای داخلی به میدان بیایند انتظار نامعقولی است.
بیشترین چیزی که به همبستگی ملی صدمه میزند این است که مردم از رفتار حکومت چنین برداشت کنند که حکومت برای ملیّت و نمادها و سرمایههای ملی ارزش خاصی قائل نیست اما در مواقع بحران و نیاز، برای همراه کردن مردم و در جهت منافع خودش از آنها بهصورت نمایشی و موقت بهرهبرداری میکند.
امیدوارم ایران اسلامی هم در قدرت بازدارندۀ نظامی و هم در انسجام و همبستگی ملّی به اوج برسد و این مسیر را با حفظ تعادل میان این دو بال سپری کند.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👌10👍1
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
🏴 یادداشتهای مرتبط با محرّم
فهرست مطالب مرتبط با محرم منتشرشده در کانال
بزرگترین منکر! (فایل صوتی و متن سخنرانی استاد سروش محلاتی)
سلام بر حسین!
کربلا؛ تقابل دو معنای متفاوت از "خط قرمز"
درسهای اصلی عاشورا!
عزاداری اباعبدالله؛ مرهم یا نمک بر زخمهایش؟!
ثواب گریه بر اباعبدالله!
حادثه کربلا به مثابه موقعیت مرزی (فایل صوتی سخنرانی)
حسین (ع)؛ شهید حجاب یا حکمرانی؟!
«زیارت عاشورا»ی دروغین ما!
اسلام و شرایط حسّاس کنونی!
حکایت آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند (بازخوانی فرازهایی از خطبه منا - سعید رضادوست)
حاج حسین محمّدی! (کربلا به روایت امروز - دکتر افشین احمدپور)
گناه حسین (ع)! (فایل صوتی سخنرای شب تاسوعا، مسجد صاحبالزمان کرمانشاه، سال ۱۴۰۲)
تأمّلی در آثار عزاداری ما
حرف یزید را در مجلس امام حسین (ع) میزنند! (محمّدحسن حائری شیرازی)
خدا را شکر که حسین (ع) نیست!
عاشورای تبریز! (علی مرادی مراغهای)
شباهتهای مراسم چهارشنبهسوی و محرّم!
مواجهۀ صحیح با مراسم پرخطای محرّم؛ تضعیف یا اصلاح؟!
آزاده هستیم یا ستمپذیر؟!
آزاده و صدای آزادگان باشیم!
در سیره معصومین (ع) کدام اصل بوده است: انقلاب یا اصلاحات مدنی؟
چگونه در مسیر اصلاح جامعه گام برداریم؟! (فایل صوتی سخنرانی شب اوّل محرّم، سال 1398) + پرسش و پاسخ
فایل صوتی بخش پرسش و پاسخ نشست
تحلیل و نقد یکی از فقرات نسخۀ رایج زیارت عاشورا (مقالهای از مهدی ایزدی و اسلام ملکیمعاف)
امام حسین (ع)، گفتگوهای روزانه و مطالعه!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
فهرست مطالب مرتبط با محرم منتشرشده در کانال
بزرگترین منکر! (فایل صوتی و متن سخنرانی استاد سروش محلاتی)
سلام بر حسین!
کربلا؛ تقابل دو معنای متفاوت از "خط قرمز"
درسهای اصلی عاشورا!
عزاداری اباعبدالله؛ مرهم یا نمک بر زخمهایش؟!
ثواب گریه بر اباعبدالله!
حادثه کربلا به مثابه موقعیت مرزی (فایل صوتی سخنرانی)
حسین (ع)؛ شهید حجاب یا حکمرانی؟!
«زیارت عاشورا»ی دروغین ما!
اسلام و شرایط حسّاس کنونی!
حکایت آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند (بازخوانی فرازهایی از خطبه منا - سعید رضادوست)
حاج حسین محمّدی! (کربلا به روایت امروز - دکتر افشین احمدپور)
گناه حسین (ع)! (فایل صوتی سخنرای شب تاسوعا، مسجد صاحبالزمان کرمانشاه، سال ۱۴۰۲)
تأمّلی در آثار عزاداری ما
حرف یزید را در مجلس امام حسین (ع) میزنند! (محمّدحسن حائری شیرازی)
خدا را شکر که حسین (ع) نیست!
عاشورای تبریز! (علی مرادی مراغهای)
شباهتهای مراسم چهارشنبهسوی و محرّم!
مواجهۀ صحیح با مراسم پرخطای محرّم؛ تضعیف یا اصلاح؟!
آزاده هستیم یا ستمپذیر؟!
آزاده و صدای آزادگان باشیم!
در سیره معصومین (ع) کدام اصل بوده است: انقلاب یا اصلاحات مدنی؟
چگونه در مسیر اصلاح جامعه گام برداریم؟! (فایل صوتی سخنرانی شب اوّل محرّم، سال 1398) + پرسش و پاسخ
فایل صوتی بخش پرسش و پاسخ نشست
تحلیل و نقد یکی از فقرات نسخۀ رایج زیارت عاشورا (مقالهای از مهدی ایزدی و اسلام ملکیمعاف)
امام حسین (ع)، گفتگوهای روزانه و مطالعه!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
👍3👎1
اثر زخم پنهان جامعه در نشت اطلاعات؛ وقتی جوانان دل زده، داوطلبِ خیانت میشوند
✍️ سید علی حسینی
📰 جماران
ماجرای «محمد هادی صالح» ــ جوان لبنانیِ مداحی که داوطلبانه به موساد پیوست و دهها فرمانده حزب الله را به کام ترور کشاند ــ فقط یک رسوایی امنیتی در بیروت نیست؛ آینهای است روبه روی ما که نشان میدهد «خیانتِ خودخواسته» چگونه در خلأ اعتماد، عدالت و آینده امیدبخش ریشه میگیرد. دادستانی نظامی لبنان میگوید صالح، نه با تهدید یا تطمیع کلاسیک، بلکه با چند ایمیل و دلارهای قابلردیابی، اطلاعات طبقه بندیشده را روی میز تلآویو گذاشت. فکت هایی که پرونده فاش کرده، هشدار بلندی برای تهران است.
مسیر خودجوش
موساد هیچ عملیات نفوذ پیچیدهای ترتیب نداد؛ هدف، خودش به در زد. پژوهش مشترک «نیروی زمینی آمریکا و دانشگاه کینگ کالج لندن» (2023) نشان میدهد 57 ٪ از افشاگران اطلاعاتی خاورمیانه طی دهه اخیر، ابتدا داوطلب تماس بودهاند.
زخم انتقام و فساد
منابع لبنانی میگویند پدر صالح عضو یگان رضوان و برادر همسرش شهید حزب الله بود؛ اما خشم شخصی از اختلافات مالیِ خانوادگی، راه را برای خیانت باز کرد. مطالعه بنیاد صلح واشنگتن (2022) روی پروندههای نفوذ در مقاومت عراق تأیید میکند «تنشهای مالی و حیثیتی» مهمترین انگیزه نسل جدیدِ خبرچینهاست.
پوشش مذهبی و احساس مصونیت
مداح بودنِ صالح سپر روانی خوبی بود؛ کسی در حلقه مذهبیاش احتمال خیانت نمیداد. گزارش سالانه MI5 (2021) میگوید عوامل خودی زیر پوشش دینی در 47 درصد پروندههای موفق نفوذ، کمترین احتمال شناسایی را داشتهاند.
چرا این قصه برای ایران، زنگ خطر است؟
وقتی جوانِ لبنانی با سابقه خانوادگی «مقاومتی» حاضر میشود قیمت دوستانش را روی دلار بگذارد، یعنی شرافت ایدئولوژیک بدون عدالت و رفاه دوام ندارد. نظرسنجی ایسپا (1402) نشان میدهد 67 ٪ جوانان ایرانی اعتقاد دارند «فساد اقتصادی برخورد قاطعی ندارد». جایی که عدالت دیده نشود، وطن هم لنگر امنی نیست.
از سوی دیگر مرکز پژوهشهای مجلس (گزارش امید اجتماعی، زمستان 1402) هشدار میدهد «میل به مهاجرت در میان فارغالتحصیلان ممتاز به 63 ٪ رسیده است». همان مغزهایی که میتوانند موتور نوآوری باشند، در غیاب چشمانداز شفاف و حس مشارکت، مستعد جذب در حلقه های ضدامنیتی میشوند؛ نه لزوماً برای دلار، بلکه برای اثبات ارزش و انتقام از نادیده گرفتهشدن.
باید توجه داشت که ادامه برخورد صرفاً امنیتی با جوانان ناراضی بدون درمان ریشههای نارضایتی، مثل تلاش برای خشککردن چکه سقف، بدون تعمیر لوله پوسیده است.
در پژوهش شفافیت و ریشهکنی فساد سازمانی؛ که بهصورت میدانی روی ۱٬۸۰۰ کارمند دستگاههای دولتی ایران، بلژیک و ترکیه انجام شد، شاخص «ادراک فساد سازمانی» (CPI‑Org) را با «آسیبپذیری اطلاعاتی» (Infosec Vulnerability Index) مقایسه میکند. CPI‑Org بر مبنای پرسشنامهای هفتمحوری (شمول مدیران در مناقصات، شفافیت مالی، تعارض منافع، اِعمال نفوذ سیاسی، پاسخگویی، مجازات فساد و دسترسی به اطلاعات عمومی) از صفر تا ۱۰ امتیازدهی شد؛ IVI نیز با چهار متغیر اصلی (احتمال افشای داده، تمایل به ارتباط با سرویس خارجی، رعایت پروتکلهای طبقهبندی، و نرخ تخلف امنیتی) بین صفر تا ۵ سنجهگذاری شد.
مدل رگرسیون چندمتغیره نشان داد به ازای هر واحد افزایش در CPI‑Org، ضریب آسیبپذیری اطلاعاتی بهطور متوسط ۰٫۴ واحد بالا میرود (β = 0.41, p < 0.01). معنای عملی این ضریب آن است که اگر کارکنان یک سازمان حس کنند سطح فساد از ۴ به ۶ جهش کرده، احتمال نشت اطلاعات طبقهبندیشده تا ۸٪ رشد میکند. پژوهشگران نتیجه میگیرند «فساد ادراکی» نهتنها اخلاقیات بلکه وفاداری امنیتی را فرسایش میدهد و سیاست ضدجاسوسی بدون سیاست ضدفساد عملاً نیمهکاره خواهد بود. (منبع: Journal of Security Studies & Governance, Vol. 8, No. 2, 2024)
اتاقهای فکر دفاعی در آلمان پس از رسوایی «مارکوس رایشل» (2021) الزام کردند سربازان جوان در طراحی سیاستهای رفاهی مشارکت واقعی داشته باشند؛ که در نتیجه نرخ نفوذ پایین آمد.
همانطور که ماجرای هادی صالح نشان داد پوشش دینی ضدضربه نیست.
ترکیه بعد از پرونده «عدنان تانریوردی» (2020) کمیته مشترک وعاظ، روانشناسان و ضدجاسوسی را برای پایش فعالان مذهبی تشکیل داد. این پرونده از بیروت تا تهران پیام واحدی دارد.
وقتی احساس عدالت، فرصت پیشرفت و مشارکت خفه شود، وفاداری ایدئولوژیک هم شکننده میشود.
پیشگیریِ اطلاعاتی در عصر جوانِ دیجیتالدیده فقط با دوربین و فیلترینگ ممکن نیست؛ باید اعتماد و شفافیت را از خواب زمستانی بیرون کشید، قبل از آنکه «خودیها» داوطلبانه آدرس خانه را برای دشمنان مان پست کنند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍️ سید علی حسینی
📰 جماران
ماجرای «محمد هادی صالح» ــ جوان لبنانیِ مداحی که داوطلبانه به موساد پیوست و دهها فرمانده حزب الله را به کام ترور کشاند ــ فقط یک رسوایی امنیتی در بیروت نیست؛ آینهای است روبه روی ما که نشان میدهد «خیانتِ خودخواسته» چگونه در خلأ اعتماد، عدالت و آینده امیدبخش ریشه میگیرد. دادستانی نظامی لبنان میگوید صالح، نه با تهدید یا تطمیع کلاسیک، بلکه با چند ایمیل و دلارهای قابلردیابی، اطلاعات طبقه بندیشده را روی میز تلآویو گذاشت. فکت هایی که پرونده فاش کرده، هشدار بلندی برای تهران است.
مسیر خودجوش
موساد هیچ عملیات نفوذ پیچیدهای ترتیب نداد؛ هدف، خودش به در زد. پژوهش مشترک «نیروی زمینی آمریکا و دانشگاه کینگ کالج لندن» (2023) نشان میدهد 57 ٪ از افشاگران اطلاعاتی خاورمیانه طی دهه اخیر، ابتدا داوطلب تماس بودهاند.
زخم انتقام و فساد
منابع لبنانی میگویند پدر صالح عضو یگان رضوان و برادر همسرش شهید حزب الله بود؛ اما خشم شخصی از اختلافات مالیِ خانوادگی، راه را برای خیانت باز کرد. مطالعه بنیاد صلح واشنگتن (2022) روی پروندههای نفوذ در مقاومت عراق تأیید میکند «تنشهای مالی و حیثیتی» مهمترین انگیزه نسل جدیدِ خبرچینهاست.
پوشش مذهبی و احساس مصونیت
مداح بودنِ صالح سپر روانی خوبی بود؛ کسی در حلقه مذهبیاش احتمال خیانت نمیداد. گزارش سالانه MI5 (2021) میگوید عوامل خودی زیر پوشش دینی در 47 درصد پروندههای موفق نفوذ، کمترین احتمال شناسایی را داشتهاند.
چرا این قصه برای ایران، زنگ خطر است؟
وقتی جوانِ لبنانی با سابقه خانوادگی «مقاومتی» حاضر میشود قیمت دوستانش را روی دلار بگذارد، یعنی شرافت ایدئولوژیک بدون عدالت و رفاه دوام ندارد. نظرسنجی ایسپا (1402) نشان میدهد 67 ٪ جوانان ایرانی اعتقاد دارند «فساد اقتصادی برخورد قاطعی ندارد». جایی که عدالت دیده نشود، وطن هم لنگر امنی نیست.
از سوی دیگر مرکز پژوهشهای مجلس (گزارش امید اجتماعی، زمستان 1402) هشدار میدهد «میل به مهاجرت در میان فارغالتحصیلان ممتاز به 63 ٪ رسیده است». همان مغزهایی که میتوانند موتور نوآوری باشند، در غیاب چشمانداز شفاف و حس مشارکت، مستعد جذب در حلقه های ضدامنیتی میشوند؛ نه لزوماً برای دلار، بلکه برای اثبات ارزش و انتقام از نادیده گرفتهشدن.
باید توجه داشت که ادامه برخورد صرفاً امنیتی با جوانان ناراضی بدون درمان ریشههای نارضایتی، مثل تلاش برای خشککردن چکه سقف، بدون تعمیر لوله پوسیده است.
در پژوهش شفافیت و ریشهکنی فساد سازمانی؛ که بهصورت میدانی روی ۱٬۸۰۰ کارمند دستگاههای دولتی ایران، بلژیک و ترکیه انجام شد، شاخص «ادراک فساد سازمانی» (CPI‑Org) را با «آسیبپذیری اطلاعاتی» (Infosec Vulnerability Index) مقایسه میکند. CPI‑Org بر مبنای پرسشنامهای هفتمحوری (شمول مدیران در مناقصات، شفافیت مالی، تعارض منافع، اِعمال نفوذ سیاسی، پاسخگویی، مجازات فساد و دسترسی به اطلاعات عمومی) از صفر تا ۱۰ امتیازدهی شد؛ IVI نیز با چهار متغیر اصلی (احتمال افشای داده، تمایل به ارتباط با سرویس خارجی، رعایت پروتکلهای طبقهبندی، و نرخ تخلف امنیتی) بین صفر تا ۵ سنجهگذاری شد.
مدل رگرسیون چندمتغیره نشان داد به ازای هر واحد افزایش در CPI‑Org، ضریب آسیبپذیری اطلاعاتی بهطور متوسط ۰٫۴ واحد بالا میرود (β = 0.41, p < 0.01). معنای عملی این ضریب آن است که اگر کارکنان یک سازمان حس کنند سطح فساد از ۴ به ۶ جهش کرده، احتمال نشت اطلاعات طبقهبندیشده تا ۸٪ رشد میکند. پژوهشگران نتیجه میگیرند «فساد ادراکی» نهتنها اخلاقیات بلکه وفاداری امنیتی را فرسایش میدهد و سیاست ضدجاسوسی بدون سیاست ضدفساد عملاً نیمهکاره خواهد بود. (منبع: Journal of Security Studies & Governance, Vol. 8, No. 2, 2024)
اتاقهای فکر دفاعی در آلمان پس از رسوایی «مارکوس رایشل» (2021) الزام کردند سربازان جوان در طراحی سیاستهای رفاهی مشارکت واقعی داشته باشند؛ که در نتیجه نرخ نفوذ پایین آمد.
همانطور که ماجرای هادی صالح نشان داد پوشش دینی ضدضربه نیست.
ترکیه بعد از پرونده «عدنان تانریوردی» (2020) کمیته مشترک وعاظ، روانشناسان و ضدجاسوسی را برای پایش فعالان مذهبی تشکیل داد. این پرونده از بیروت تا تهران پیام واحدی دارد.
وقتی احساس عدالت، فرصت پیشرفت و مشارکت خفه شود، وفاداری ایدئولوژیک هم شکننده میشود.
پیشگیریِ اطلاعاتی در عصر جوانِ دیجیتالدیده فقط با دوربین و فیلترینگ ممکن نیست؛ باید اعتماد و شفافیت را از خواب زمستانی بیرون کشید، قبل از آنکه «خودیها» داوطلبانه آدرس خانه را برای دشمنان مان پست کنند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
پایگاه خبری جماران
اثر زخم پنهان جامعه در نشت اطلاعات؛ وقتی جوانان دل زده، داوطلبِ خیانت میشوند
موساد هیچ عملیات نفوذ پیچیدهای ترتیب نداد؛ هدف، خودش به در زد. پژوهش مشترک «نیروی زمینی آمریکا و دانشگاه کینگ کالج لندن» (2023) نشان میدهد 57 ٪ از افشاگران اطلاعاتی خاورمیانه طی دهه اخیر، ابتدا داوطلب تماس بودهاند.
👍10
🔴 یکبار هم به مردم بگویید حق با شما بود! من اشتباه کردم
🎙️آیتالله عباس قائممقامی
📰 پایگاه خبری جماران
🔺اگر مورد ظلم یا شرارت فرد یا گروهی واقع شویم، این لزوماً به معنای حقبودن ما از همه جهات نیست؛ بلکه ما و مسئولان ما نیز باید در عملکرد خود بررسی و به خطا و اشتباهاتمان اعتراف و از آنها استغفار کنیم.
🔺از ظالم بودن طرف مقابل، حق بودن ما ثابت نمیشود | یکی از دلایل وضع فعلی، عملکرد گذشته مسئولان است، مسئولین ما به سهم خود مسبب وضع موجودند | مومن واقعی در هر واقعهای در صدد شناخت علت و ریشه وقایع هست | از کجا داریم میخوریم، از دشمن بیرونی؟ یا نتایج و آثار ظلمهای قبلی خودمان؟
🔺دچار توهم و خودبرگزیدگی شدید و از شناخت سنتهای الهی غفلت دارید | خودحقپنداری ریشه بزرگ و آفت بزرگ است | فاقتلوا انفسکم، یعنی بجای دیگران، بیرحمانه یقهی خودتان را بگیرید، بگویید کجا را خودتان خراب کردید؟ یکبار هم به مردم بگویید: حق با شما بود، من اشتباه کردم
📎 متن کامل
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
🎙️آیتالله عباس قائممقامی
📰 پایگاه خبری جماران
🔺اگر مورد ظلم یا شرارت فرد یا گروهی واقع شویم، این لزوماً به معنای حقبودن ما از همه جهات نیست؛ بلکه ما و مسئولان ما نیز باید در عملکرد خود بررسی و به خطا و اشتباهاتمان اعتراف و از آنها استغفار کنیم.
🔺از ظالم بودن طرف مقابل، حق بودن ما ثابت نمیشود | یکی از دلایل وضع فعلی، عملکرد گذشته مسئولان است، مسئولین ما به سهم خود مسبب وضع موجودند | مومن واقعی در هر واقعهای در صدد شناخت علت و ریشه وقایع هست | از کجا داریم میخوریم، از دشمن بیرونی؟ یا نتایج و آثار ظلمهای قبلی خودمان؟
🔺دچار توهم و خودبرگزیدگی شدید و از شناخت سنتهای الهی غفلت دارید | خودحقپنداری ریشه بزرگ و آفت بزرگ است | فاقتلوا انفسکم، یعنی بجای دیگران، بیرحمانه یقهی خودتان را بگیرید، بگویید کجا را خودتان خراب کردید؟ یکبار هم به مردم بگویید: حق با شما بود، من اشتباه کردم
📎 متن کامل
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
پایگاه خبری جماران
آیتالله سید عباس قائممقامی: مسئولان کشور به اشتباهات خود اعتراف کنند/ مظلوم واقع شدن، دلیلی بر حق مطلق بودن نیست!
آیتالله سید عباس قائممقامی استاد حوزه و دانشگاه اعتراف به اشتباهات و جبران آنها را بر همگان واجب دانست و گفت: ولی این امر در درجه اول برای مسئولین و کسانی که زمام امور را در دست دارند و تصمیماتشان در زندگی مردم تاثیرگذار است، ضرورت دارد.
👌1
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
حسین (ع)؛ شهید حجاب یا حکمرانی؟!
بله، امام حسین (ع) شهیدِ امر به معروف و نهی از منکر است، امّا امر و نهی حاکمان و نه مردم!
مردم و زیردستان سلاح و قدرت مقابلهای ندارند که امر و نهی آنان خطری داشته باشد؛ موارد نقض استثناء هستند و آنها هم نهایتاً به آسیبدیدن فرد امر و نهیکننده انجامیده و نه همراهان و خانوادۀ شخص!
امر به معروف و نهی از منکرِ مردم زمانی موضوعیت دارد که اوّلاً، برای امر و نهی کننده خطری وجود نداشته باشد و ثانیاً، احتمال تأثیر بدهیم، آن امر به معروف و نهی از منکری که امام حسین (ع) حتّی به قیمت جانش حاضر نشد از آن دست بکشد، امر به معروف و نهی از منکر حاکمان، مسئولان و نظام سیاسی بود!
کسانی که زبانشان برای امر به معروف و نهی از منکر مردم درازتر است تا برای امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و مسئولان، در مسیر حسین (ع) نیستند!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
بله، امام حسین (ع) شهیدِ امر به معروف و نهی از منکر است، امّا امر و نهی حاکمان و نه مردم!
مردم و زیردستان سلاح و قدرت مقابلهای ندارند که امر و نهی آنان خطری داشته باشد؛ موارد نقض استثناء هستند و آنها هم نهایتاً به آسیبدیدن فرد امر و نهیکننده انجامیده و نه همراهان و خانوادۀ شخص!
امر به معروف و نهی از منکرِ مردم زمانی موضوعیت دارد که اوّلاً، برای امر و نهی کننده خطری وجود نداشته باشد و ثانیاً، احتمال تأثیر بدهیم، آن امر به معروف و نهی از منکری که امام حسین (ع) حتّی به قیمت جانش حاضر نشد از آن دست بکشد، امر به معروف و نهی از منکر حاکمان، مسئولان و نظام سیاسی بود!
کسانی که زبانشان برای امر به معروف و نهی از منکر مردم درازتر است تا برای امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و مسئولان، در مسیر حسین (ع) نیستند!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍9
کارت «وطن» را نسوزانید!
(هشداری از جانب یک "سرباد" وطن)
در آغاز، یاد تمامی سربازان و سربادان وطن را که برای ایران اسلامی جان یا هزینه دادهاند گرامی میدارم.
از اوّلین ساعات حملۀ ددمنشانۀ اسرائیل جنایتکار به ایران، کارت «وطن» رو شد و نقشههای دشمن را نقش بر آب کرد؛ او روی نارضایتی درونی و شکاف داخلی کشور حساب زیادی باز کرده بود.
وطندوستی و وطنگرایی نقش آبی را ایفا کرد که آتشی را که دشمن میخواست برافروزد به وسیلۀ آن در نطفه خاموش شد.
هیچکس برای استفاده از این کارت برنامهریزی نکرده و هیچ مانور و تمرینی صورت نگرفته بود؛ اصلاً شاید بسیاری از ما فراموش کرده بودیم که چنین کارتی هم داریم، یا لااقل فراموش کرده بودیم این کارت چه ظرفیت عظیمی دارد.
برخی از ما چنان به داشتههای دیگر دل خوش کرده بودیم که تصوّر نمیکردیم این کارت روزی به کارمان بیاید؛ سهل است، چه بسا پیش از این تأکیدکنندگان بر اهمّیت مفاهیم و ارزشهای ملّی را سرزنش میکردیم، پس میزدیم و میرنجاندیم!
بههرحال، الان همه از میهن، ملّت، ایران، وطندوستی، همبستگی و ارزشهای ملّی صحبت میکنند و عجالتاً از واژهها و مفاهیم دیگری که جا را برای اینها تنگ کرده بودند حرفی به میان نمیآید یا آن واژهها و مفاهیم دیگر بر خلاف گذشته، بهگونهای معنا میشوند که با ملّیگرایی قابل جمع و تلفیق باشند؛ مثلاً الان هیچکس نمیگوید "ایران مال بچهحزباللهیهاست و هر کس نمیخواهد میتواند برود!"
بسیاری از منتقدان، معترضان، نخبگان مستقل و حتی اپوزسیون داخلی نیز با خوشحالی ایایران محمود کریمی و امثال آن را بازنشر میدهند.
من اما بهعنوان «سرباد» کوچک وطن وظیفه خود میدانم فریاد بکشم و هشدار بدهم!
پیشاز بیان هشدار، لازم است واژه «سرباد» را توضیح دهم.
همانطور که دکتر رضا منصوری بیان میکند، سرباز و سرباد هر دو برای وطن ایثار میکنند، اولی برای دفاع از امنیت وطن در میدان جنگ حاضر است سر ببازد، و دومی برای گفتن حقایق تلخ و هشدارهای گزنده به صاحبان قدرت حاضر است سر سبزش را به باد بدهد!
هر دو برای وطن خطر میپذیرند اما تهدید برای یکی از جانب دشمن خارجی است و برای دیگری از جانب قدرت داخلی! تفاوتهای دیگری هم هست: پس از باختن یا بر باد رفتن سر، خانواده اولی عزیزند و بازماندگان دومی غریب!
بگذریم! حقیقت تلخ و هشدار ناخوشایندی که وظیفه خود میدانم مطرح کنم این است که مراقب باشیم کارت وطن را نسوزانیم!
اگر چرخش حکومت به سمت وطن و ملیّت در حد شعار و نوحه باقی بماند و در ساحت رسمی (قوانین و مقررات و واقعیت زندگی مردم) نمود و بروز پیدا نکند، این کارت ارزشمند هم سوخت میشود!
اگر فاصلهگرفتگان دیروز که حالا از وطنگرایی حکومت استقبال کرده و در کنار آن قرار گرفتهاند چنین برداشت کنند که با احساساتشان بازی و از آنان سوءاستفاده شده است، در بحرانهای مشابه آتی (که امید است پیش نیاید)، سرکنگبینِ وطندوستی صفرا خواهد فزود و روغن ملّیگرایی خشکی خواهد نمود!
اگر قرار نیست چرخشی واقعی به سمت ارزشهای ملّی صورت گیرد، نهتنها تمام نمایشهای وطندوستانه و ملّیگرایانه ساختار رسمی بلکه بازارگرمیهای دلخوشانه نخبگان مستقل و منتقد نیز باعث میشوند بار دیگر که دشمن برای شعلهور ساختن نارضایتیهای داخلی موشک بیندازد و حکومت برای جلوگیری از گسترش آتش به سراغ آبِ وطندوستی و ملّیگرایی برود، آب آتش را مدد شود همچو نفت!
طی جنگ ۱۲ روزه اخیر و در عرصۀ عمومی جامعه، افراد و رسانههایی هم بودند که تلاش کردند در مقابل جریان همبستگی ملّی قرار بگیرند امّا امواج سیل وطندوستی آنها را با خود برد. به نظرم، اکنون تمام دلسوزان و سربادان ایران باید هشدار بدهند که اگر چرخش مورد نظر در مقام شعر و شعار باقی بماند و در مقام عمل تغییر قابل قبولی رخ ندهد، در بحران مشابه و احتمالی آتی، شرایط معکوس خواهد شد، یعنی در عرصۀ عمومی چنان جوّ سنگینی علیه استفاده حکومت از مفاهیم و ارزشهای ملّی حکمفرما میشود که هیچ وطندوست و وطنپرستی جرأت نکند لب باز کند!
اگر تصمیم ندارید در مقام عمل به سمت مردم و جامعه گام محسوس و امیدبخشی بردارید، کارتهای وطندوستی و ملّیگرایی را بیشازاین خرج نکنید!
این را بهعنوان توصیه اخلاقی نمیگویم! سخنم حتی با کسانی است که ممکن است جز حفظ نظام (یا حتّی جز حفظ خود و منافعشان تحت عنوان حفظ نظام) برای هیچچیز دیگر ارزشی قائل نباشند و لذا اخلاق و عدالت و غیره برایشان موضوعیت نداشته باشد!
ادامۀ یادداشت در فرسته (پست) بعدی 👇
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
(هشداری از جانب یک "سرباد" وطن)
در آغاز، یاد تمامی سربازان و سربادان وطن را که برای ایران اسلامی جان یا هزینه دادهاند گرامی میدارم.
از اوّلین ساعات حملۀ ددمنشانۀ اسرائیل جنایتکار به ایران، کارت «وطن» رو شد و نقشههای دشمن را نقش بر آب کرد؛ او روی نارضایتی درونی و شکاف داخلی کشور حساب زیادی باز کرده بود.
وطندوستی و وطنگرایی نقش آبی را ایفا کرد که آتشی را که دشمن میخواست برافروزد به وسیلۀ آن در نطفه خاموش شد.
هیچکس برای استفاده از این کارت برنامهریزی نکرده و هیچ مانور و تمرینی صورت نگرفته بود؛ اصلاً شاید بسیاری از ما فراموش کرده بودیم که چنین کارتی هم داریم، یا لااقل فراموش کرده بودیم این کارت چه ظرفیت عظیمی دارد.
برخی از ما چنان به داشتههای دیگر دل خوش کرده بودیم که تصوّر نمیکردیم این کارت روزی به کارمان بیاید؛ سهل است، چه بسا پیش از این تأکیدکنندگان بر اهمّیت مفاهیم و ارزشهای ملّی را سرزنش میکردیم، پس میزدیم و میرنجاندیم!
بههرحال، الان همه از میهن، ملّت، ایران، وطندوستی، همبستگی و ارزشهای ملّی صحبت میکنند و عجالتاً از واژهها و مفاهیم دیگری که جا را برای اینها تنگ کرده بودند حرفی به میان نمیآید یا آن واژهها و مفاهیم دیگر بر خلاف گذشته، بهگونهای معنا میشوند که با ملّیگرایی قابل جمع و تلفیق باشند؛ مثلاً الان هیچکس نمیگوید "ایران مال بچهحزباللهیهاست و هر کس نمیخواهد میتواند برود!"
بسیاری از منتقدان، معترضان، نخبگان مستقل و حتی اپوزسیون داخلی نیز با خوشحالی ایایران محمود کریمی و امثال آن را بازنشر میدهند.
من اما بهعنوان «سرباد» کوچک وطن وظیفه خود میدانم فریاد بکشم و هشدار بدهم!
پیشاز بیان هشدار، لازم است واژه «سرباد» را توضیح دهم.
همانطور که دکتر رضا منصوری بیان میکند، سرباز و سرباد هر دو برای وطن ایثار میکنند، اولی برای دفاع از امنیت وطن در میدان جنگ حاضر است سر ببازد، و دومی برای گفتن حقایق تلخ و هشدارهای گزنده به صاحبان قدرت حاضر است سر سبزش را به باد بدهد!
هر دو برای وطن خطر میپذیرند اما تهدید برای یکی از جانب دشمن خارجی است و برای دیگری از جانب قدرت داخلی! تفاوتهای دیگری هم هست: پس از باختن یا بر باد رفتن سر، خانواده اولی عزیزند و بازماندگان دومی غریب!
بگذریم! حقیقت تلخ و هشدار ناخوشایندی که وظیفه خود میدانم مطرح کنم این است که مراقب باشیم کارت وطن را نسوزانیم!
اگر چرخش حکومت به سمت وطن و ملیّت در حد شعار و نوحه باقی بماند و در ساحت رسمی (قوانین و مقررات و واقعیت زندگی مردم) نمود و بروز پیدا نکند، این کارت ارزشمند هم سوخت میشود!
اگر فاصلهگرفتگان دیروز که حالا از وطنگرایی حکومت استقبال کرده و در کنار آن قرار گرفتهاند چنین برداشت کنند که با احساساتشان بازی و از آنان سوءاستفاده شده است، در بحرانهای مشابه آتی (که امید است پیش نیاید)، سرکنگبینِ وطندوستی صفرا خواهد فزود و روغن ملّیگرایی خشکی خواهد نمود!
اگر قرار نیست چرخشی واقعی به سمت ارزشهای ملّی صورت گیرد، نهتنها تمام نمایشهای وطندوستانه و ملّیگرایانه ساختار رسمی بلکه بازارگرمیهای دلخوشانه نخبگان مستقل و منتقد نیز باعث میشوند بار دیگر که دشمن برای شعلهور ساختن نارضایتیهای داخلی موشک بیندازد و حکومت برای جلوگیری از گسترش آتش به سراغ آبِ وطندوستی و ملّیگرایی برود، آب آتش را مدد شود همچو نفت!
طی جنگ ۱۲ روزه اخیر و در عرصۀ عمومی جامعه، افراد و رسانههایی هم بودند که تلاش کردند در مقابل جریان همبستگی ملّی قرار بگیرند امّا امواج سیل وطندوستی آنها را با خود برد. به نظرم، اکنون تمام دلسوزان و سربادان ایران باید هشدار بدهند که اگر چرخش مورد نظر در مقام شعر و شعار باقی بماند و در مقام عمل تغییر قابل قبولی رخ ندهد، در بحران مشابه و احتمالی آتی، شرایط معکوس خواهد شد، یعنی در عرصۀ عمومی چنان جوّ سنگینی علیه استفاده حکومت از مفاهیم و ارزشهای ملّی حکمفرما میشود که هیچ وطندوست و وطنپرستی جرأت نکند لب باز کند!
اگر تصمیم ندارید در مقام عمل به سمت مردم و جامعه گام محسوس و امیدبخشی بردارید، کارتهای وطندوستی و ملّیگرایی را بیشازاین خرج نکنید!
این را بهعنوان توصیه اخلاقی نمیگویم! سخنم حتی با کسانی است که ممکن است جز حفظ نظام (یا حتّی جز حفظ خود و منافعشان تحت عنوان حفظ نظام) برای هیچچیز دیگر ارزشی قائل نباشند و لذا اخلاق و عدالت و غیره برایشان موضوعیت نداشته باشد!
ادامۀ یادداشت در فرسته (پست) بعدی 👇
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
بخش اوّل یادداشت در فرسته (پست) قبل👆
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان…
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان…
👍7
بخش اوّل یادداشت در فرسته (پست) قبل👆
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان به مثابه استفاده ابزاری از این مفاهیم ارزشمند به نظر بیاید و همانطور که بیان شد، این مهم مستلزم برداشتن گامهای واقعی و محسوس (ولو تدریجی) در این راستاست بهگونهای که لااقل چشماندازی واقعبینانه و امیدبخش برای آینده ایجاد کند.
برزخ نه این و نه آن را بیش از این نمیتوان کش داد! هستۀ سخت حکومت باید تصمیم بگیرد و انتخاب کند؛ آیا میخواهد به اکثریت مردم و جامعۀ متکثّری تکیه کند که تفکر نقّادانه، پرسشگری، انتقاد و مطالبهگری هم جزئی از آن است یا چونان گذشته به اقلّیت تندرو، یکدست، خالص، مطیع و چهبسا چاپلوس و متملّقی که از مرزبندی، شکافسازی، برچسبزنی و طرد سایر بخشهای جامعه هویت میگیرد؟!
البته با توجه به یکّهتازی و ریشهدواندن جریانهای خودمطلقانگار طی سالیان گذشته، این سئوال مطرح است که اگر روزی هستۀ سخت قدرت واقعاً بخواهد چرخش و شیفتپارادایمی انجام دهد، آیا میتواند یا نه! یا به عبارت دقیقتر، آیا جریانهای مورد نظر اجازه میدهند یا نه! و اینکه آیا اصولاً هستۀ سخت قدرت از جریانهای نامبرده استقلال کافی دارد که بخواهد به چنین تصمیمی برسد؟!
شاید یکی از سادهترین گامهای مقدماتی که هنوز برداشته نشده رفع فیلتر تلگرام است که اوّلاً، در دروان جنگ بر خلاف واتساپ و اینستاگرام به عنوان ابزار کار دشمن معرفی نشد و ثانیاً رفع فیلتر آن نه بودجهای نیاز دارد و نه از ساختار تصمیمسازی انرژی و وقتی میگیرد.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان به مثابه استفاده ابزاری از این مفاهیم ارزشمند به نظر بیاید و همانطور که بیان شد، این مهم مستلزم برداشتن گامهای واقعی و محسوس (ولو تدریجی) در این راستاست بهگونهای که لااقل چشماندازی واقعبینانه و امیدبخش برای آینده ایجاد کند.
برزخ نه این و نه آن را بیش از این نمیتوان کش داد! هستۀ سخت حکومت باید تصمیم بگیرد و انتخاب کند؛ آیا میخواهد به اکثریت مردم و جامعۀ متکثّری تکیه کند که تفکر نقّادانه، پرسشگری، انتقاد و مطالبهگری هم جزئی از آن است یا چونان گذشته به اقلّیت تندرو، یکدست، خالص، مطیع و چهبسا چاپلوس و متملّقی که از مرزبندی، شکافسازی، برچسبزنی و طرد سایر بخشهای جامعه هویت میگیرد؟!
البته با توجه به یکّهتازی و ریشهدواندن جریانهای خودمطلقانگار طی سالیان گذشته، این سئوال مطرح است که اگر روزی هستۀ سخت قدرت واقعاً بخواهد چرخش و شیفتپارادایمی انجام دهد، آیا میتواند یا نه! یا به عبارت دقیقتر، آیا جریانهای مورد نظر اجازه میدهند یا نه! و اینکه آیا اصولاً هستۀ سخت قدرت از جریانهای نامبرده استقلال کافی دارد که بخواهد به چنین تصمیمی برسد؟!
شاید یکی از سادهترین گامهای مقدماتی که هنوز برداشته نشده رفع فیلتر تلگرام است که اوّلاً، در دروان جنگ بر خلاف واتساپ و اینستاگرام به عنوان ابزار کار دشمن معرفی نشد و ثانیاً رفع فیلتر آن نه بودجهای نیاز دارد و نه از ساختار تصمیمسازی انرژی و وقتی میگیرد.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
کارت «وطن» را نسوزانید!
(هشداری از جانب یک "سرباد" وطن)
در آغاز، یاد تمامی سربازان و سربادان وطن را که برای وطن جان یا هزینه دادهاند گرامی میدارم.
از اوّلین ساعات حملۀ ددمنشانۀ اسرائیل جنایتکار به ایران، کارت «وطن» رو شد و نقشههای دشمن را نقش بر آب…
(هشداری از جانب یک "سرباد" وطن)
در آغاز، یاد تمامی سربازان و سربادان وطن را که برای وطن جان یا هزینه دادهاند گرامی میدارم.
از اوّلین ساعات حملۀ ددمنشانۀ اسرائیل جنایتکار به ایران، کارت «وطن» رو شد و نقشههای دشمن را نقش بر آب…
👍9
✔️آیا سرود «ای ایران» یک نشانه است؟
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزهایی آتشبس و پس از تجاوز اسراییل که روزهای بیسابقهای را رقم زد یک صحنه، چشمها را متوجه خود کرده است: رهبری پس از چند روز غیبت، به مراسم ایام محرم بازگشت و در میان هیجان و شادمانی حضار، از مداح خواست تا سرود «ای ایران» را بخواند. این سرود البته برای مردم ناآشنا نبود اما سابقه نداشت که در مجلس مذهبی یا مراسمی در این سطح و با درخواست عالیترین مقام کشور خوانده شود.
برای برخی این لحظه تنها یک اجرای احساسی نبود، بلکه نشانهای بود از یک تغییر گفتمانی احتمالی ؛ چرخشی از تمرکز صرف بر ایدئولوژی دینی، بهسوی بازگشایی، بهسوی هویت ملی.
در تاریخ، بارها پیش آمده که یک سرود، یک نماد یا یک تصویر، سرآغاز دگرگونی بوده؛ آغازگر تغییر در نگاه یک حکومت، یا بازتاب تغییر در افکار عمومی.
در ایرانِ امروز، بازخوانی سرود «ای ایران» در یک مجلس مذهبی، فقط احیای یک آهنگ قدیمی نیست. اگرچه از نگاه برخی رجوع به مفاهیم و نمادهای میهنی اقدامی متعلق به «برهه حساس» و اضطراری تلقی شده نه ادامهدار اما از نگاه برخی دیگر این یک جابهجایی در لحن و نشانه است.
برای نخستینبار پس از انقلاب، سرودی با بارِ ملی و غیرمذهبی، در دل ساختار مذهبی-رسمی پذیرفته میشود به عبارت دیگر اگر حاکمیت تا دیروز، هویت خود را صرفاً بر پایهی ایدئولوژی دینی تعریف میکرد، حالا «ممکن» است در حال بازنگری باشد؛ در حال جستجوی زبانی مشترک با مردم، در دل بحرانی که هم جنگی واقعی در بیرون دارد، هم شکافی در درون.
اگرچه این تحلیلها رنگی از نشانهها دارند اما واقعیت این است که یک سرود، بهتنهایی نمیتواند نشانگر تغییر در نگرش باشد اما میتواند آغاز بازتعریف یک روایت باشد. اگر حاکمیت واقعاً قصد دارد از این لحظه بهره بگیرد و از روشهایی که صرفا دافعه دارد به نفع انسجام ملت وحفظ سرزمین، فاصله بگیرد باید گامهایی جدیتر و ساختاری بردارد:
اگر قرار است از طریق ایجاد انسجام اجتماعی و وحدت ملی بازدارندگی واقعی ایجاد شود مرزهای وحدت ملی نباید بر پایهی گرایشهای ایدئولوژیک یا باورهای دینی ترسیم شود؛ بلکه باید بر پایهی هویت مشترک، سرنوشت واحد و منافع ملی شکل بگیرد.اگر قرار باشد تنها مؤمنان به یک ایدئولوژی یا مذهب، صاحب حق تعلق به وطن باشند، انسجام ملی بهجای آنکه تقویت شود، از درون فرومیپاشد.میهن، خانهی همه است؛ و مرزبندی براساس عقیده یا مذهب، نه تنها ناعادلانه، بلکه خطرناک و ویرانگر است.
باید تاریخ ایران را درست روایت کرد؛ نه بر اساس پیروزی یک گروه، بلکه با صدای همهی اقوام، مذاهب، و طبقات. به عبارت دیگر «ایران» چه درساحت سیاست و چه اجتماع، باید به معنای واقعیاش بازگردد: خانهی همه.
این «بایدها»اگر تنها در سطح کلام و نماد باقی بمانند، نهتنها بیاثر، که حتی بیاعتمادکننده خواهند بود. وحدت ملی، زمانی واقعی میشود که در ساختارهای سیاسی، رسانهای، آموزشی و حقوقی کشور، نشانههای روشن و ملموس آن دیده شود:سریع و عملی.
اما اگر این نشانه، در همان سطح نماد باقی بماند، بدون اصلاح ساختارها، بدون تقویت حضور و مشارکت مردم، بدون به رسمیت شناختن تنوع هویتی ملت، بهسرعت رنگ خواهد باخت.
سرودها تنها زمانی معنا دارند که مردم، خود را در آنها بازشناسند و «ای ایران» اگر سبب این بازشناسی شود نشانهای مثبت و ابتکاری خلاقانه است در غیر این صورت و بدون نشانههای عینی به مثابه خرجشدن ذخیره دیگری از داشتههایی است که پیشتر هزینه شده است.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزهایی آتشبس و پس از تجاوز اسراییل که روزهای بیسابقهای را رقم زد یک صحنه، چشمها را متوجه خود کرده است: رهبری پس از چند روز غیبت، به مراسم ایام محرم بازگشت و در میان هیجان و شادمانی حضار، از مداح خواست تا سرود «ای ایران» را بخواند. این سرود البته برای مردم ناآشنا نبود اما سابقه نداشت که در مجلس مذهبی یا مراسمی در این سطح و با درخواست عالیترین مقام کشور خوانده شود.
برای برخی این لحظه تنها یک اجرای احساسی نبود، بلکه نشانهای بود از یک تغییر گفتمانی احتمالی ؛ چرخشی از تمرکز صرف بر ایدئولوژی دینی، بهسوی بازگشایی، بهسوی هویت ملی.
در تاریخ، بارها پیش آمده که یک سرود، یک نماد یا یک تصویر، سرآغاز دگرگونی بوده؛ آغازگر تغییر در نگاه یک حکومت، یا بازتاب تغییر در افکار عمومی.
در فرانسه، سرود «مارسییِز» در دوران انقلاب، صدای جمهوریت و آزادی بود. اما بعد از سقوط جمهوری، ممنوع شد. سالها بعد، با بازگشت آن به محافل رسمی، پیام روشنی داشت: جمهوریت برگشته، و با آن، ارزشهای آزادی و برابری.
در آمریکا، وقتی رئیسجمهور لیندون جانسون خطاب به کنگره گفت: “We Shall Overcome”، همان سرودی را تکرار کرد که فعالان سیاهپوست در خیابانها میخواندند. این جمله، سرود را از یک فریاد خیابانی به زبان رسمی دولت تبدیل کرد.
در کُره، «آریرانگ» یک لالایی قدیمی بود. اما پس از دههها اشغال و جنگ و جدایی، به نماد وحدت فرهنگی دو کره تبدیل شد. وقتی در المپیک، شمال و جنوب با هم و با همین سرود وارد استادیوم شدند، دنیا فهمید که نمادها گاهی بیشتر از قراردادها حرف میزنند.
در بریتانیا، «God Save the Queen» پس از بمبارانهای جنگ جهانی دوم، از سرود سلطنت به نماد مقاومت و انسجام اجتماعی تبدیل شد. سرودی که مردم را به هم پیوند میداد، نه صرفاً به تاجوتخت.
در ایرانِ امروز، بازخوانی سرود «ای ایران» در یک مجلس مذهبی، فقط احیای یک آهنگ قدیمی نیست. اگرچه از نگاه برخی رجوع به مفاهیم و نمادهای میهنی اقدامی متعلق به «برهه حساس» و اضطراری تلقی شده نه ادامهدار اما از نگاه برخی دیگر این یک جابهجایی در لحن و نشانه است.
برای نخستینبار پس از انقلاب، سرودی با بارِ ملی و غیرمذهبی، در دل ساختار مذهبی-رسمی پذیرفته میشود به عبارت دیگر اگر حاکمیت تا دیروز، هویت خود را صرفاً بر پایهی ایدئولوژی دینی تعریف میکرد، حالا «ممکن» است در حال بازنگری باشد؛ در حال جستجوی زبانی مشترک با مردم، در دل بحرانی که هم جنگی واقعی در بیرون دارد، هم شکافی در درون.
اگرچه این تحلیلها رنگی از نشانهها دارند اما واقعیت این است که یک سرود، بهتنهایی نمیتواند نشانگر تغییر در نگرش باشد اما میتواند آغاز بازتعریف یک روایت باشد. اگر حاکمیت واقعاً قصد دارد از این لحظه بهره بگیرد و از روشهایی که صرفا دافعه دارد به نفع انسجام ملت وحفظ سرزمین، فاصله بگیرد باید گامهایی جدیتر و ساختاری بردارد:
اگر قرار است از طریق ایجاد انسجام اجتماعی و وحدت ملی بازدارندگی واقعی ایجاد شود مرزهای وحدت ملی نباید بر پایهی گرایشهای ایدئولوژیک یا باورهای دینی ترسیم شود؛ بلکه باید بر پایهی هویت مشترک، سرنوشت واحد و منافع ملی شکل بگیرد.اگر قرار باشد تنها مؤمنان به یک ایدئولوژی یا مذهب، صاحب حق تعلق به وطن باشند، انسجام ملی بهجای آنکه تقویت شود، از درون فرومیپاشد.میهن، خانهی همه است؛ و مرزبندی براساس عقیده یا مذهب، نه تنها ناعادلانه، بلکه خطرناک و ویرانگر است.
باید تاریخ ایران را درست روایت کرد؛ نه بر اساس پیروزی یک گروه، بلکه با صدای همهی اقوام، مذاهب، و طبقات. به عبارت دیگر «ایران» چه درساحت سیاست و چه اجتماع، باید به معنای واقعیاش بازگردد: خانهی همه.
این «بایدها»اگر تنها در سطح کلام و نماد باقی بمانند، نهتنها بیاثر، که حتی بیاعتمادکننده خواهند بود. وحدت ملی، زمانی واقعی میشود که در ساختارهای سیاسی، رسانهای، آموزشی و حقوقی کشور، نشانههای روشن و ملموس آن دیده شود:سریع و عملی.
اما اگر این نشانه، در همان سطح نماد باقی بماند، بدون اصلاح ساختارها، بدون تقویت حضور و مشارکت مردم، بدون به رسمیت شناختن تنوع هویتی ملت، بهسرعت رنگ خواهد باخت.
سرودها تنها زمانی معنا دارند که مردم، خود را در آنها بازشناسند و «ای ایران» اگر سبب این بازشناسی شود نشانهای مثبت و ابتکاری خلاقانه است در غیر این صورت و بدون نشانههای عینی به مثابه خرجشدن ذخیره دیگری از داشتههایی است که پیشتر هزینه شده است.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
attach 📎
✔️جام فیثاغورث: تأملی در ضریب تابآوری ملت
✍🏻سهند ایرانمهر
در اسطورههای حکمتپرور یونان، جامی است منسوب به فیثاغورث، که آن را «جام عدالت»نامیدهاند. آن جامِ عجیب، شرطی دارد: اگر بیش از ظرفیت در آن بریزید، همهی محتوا، بیهیچ کموکاست، از ته جام فرو میریزد. قطرهی اضافی نه تنها جایی نمییابد، بلکه کل آنچه ریختهای بر باد میرود. این استعاره، خود، درسی است برای حاکمان: عدالت، به تعادل است و تعادل، به شناخت حدود.
امروز، ما بر لبهی همان جام ایستادهایم. ملتی شریف، سربلند و صبور، چهار دهه است که بار آزمونهای گوناگون را بردوش میکشد. جنگ دیده، تحریم کشیده، کرونا و سیل و زلزله را به تلخکامی از سر گذرانده، رنج معیشت چشیده، و امید به آینده را ـ بارها و بارها ـ با نان خشک و صبر تلخ بلعیده است. این ملت، چون پیچکی همچنان آبرومندانه بر سینهکش دیوارهای رنج دخیل بسته و بالا رفته؛ اما ایستادگی را نباید با بینهایت بودن ظرفیت تحمل اشتباه گرفت.
جام صبر لبریز نشده اما طمع آزمودن آن به قطرهای دیگر هولناک است خواه این طمع در نیت دشمن خارجی تنوره کشد یا در ذهن نارسی در داخل ولوله افکند.
هر ملتی، ضریبی از تابآوری دارد؛ نه نامحدود، نه ناپایدار، بلکه مشروط. مشروط به خرد حکمرانی، به عدالت در گفتار و عمل و به واقعبینی در تصمیم. اگر بر این ملت، بیش از توانش تکلیف بندیم، و به نام آرمان از نان و جانش چشم بپوشیم؛ اگر واقعیتهای عریان را با پردههای خیالانگیز بپوشانیم، و چون شُعَراءِ مجازگوی، دل در گرو آرزوفروشی بندیم؛ نباید شگفتزده شویم اگر روزی دیدیم که نه جامی مانده، نه محتوایی، نه حتی لبتشنهای برای نوشیدن.
نگاهداشتن حد این جام نه فقط دانایی که شجاعت هم میخواهد اما پرسش اصلی در این میانه آن است که شجاعت چیست؟
چه بسا، سالها شجاعت را بهغلط در «پافشاری» معنا کردیم؛ در انکار، در تعلل یا ترکتازی جماعتیکه در وقتِ امن، آتشافروزند و در موسمِ خطر، خاموشخرام. آنانکه سخن را چون تیزاب، بر روح خلق میپاشند، و در میدان نظر، بیهیچ حزم و ترس، عَلَمِ تهوّر میافرازند و کاسب تحریماند؛ لیک آنگاه که بانگ حادثه برخیزد ردّی از حضورشان در میدان رنج و پاسخ نیست.
اینان، مبلغان بیهزینهاند، در گفتار، حماسهسرا و در کردار دست به دامان «لیت» و «لعلَ». چندان آتشِ هیجان میافروزند که دل سادهدلان را بسوزد، و جانِ محتاطان را خجل کند. لیک، خود، نه آب دارند، نه آتشدان. نه برای آینده طرحی دارند، نه برای گذشته پاسخی اما چون اسپند به تکرر گاف بالا و پایین میجهند که «آرام نمیگیگیریم!».
از تندیشان در گفتار، زمین به لرزه میافتد، اما در زمانهی بلا، چنان خاموشاند که گویی از آغاز، هیچ نبودند و عهدی نبستهاند، جز با کلماتِ مجرّد و دِینی ندارند، جز به آئین فریاد.
در عرف اهل معنا، شجاعت با عقل قرین است، نه با تهور و حکمت آنگاه که از صداقت تهی شود، مکر میزاید چرا که «کلکلام لا یعمل به، فهو حُجة علی صاحبه»؛ هر سخنی که صاحبش به آن عمل نکند، حجت قاطع بر ضد اوست و شگفتا! که گویی اینان ندانستهاند: آنکه در افروختن آتش، سهم دارد، در خاموش کردن آن نیز مسئول است و آنکه به مردمان از سبزی گنبد خضرا میگوید بر خاکستر زمین سوخته نیز باید پاسخی در آستین داشته باشد.
اگر میخواهیم ملک و مملکت بماند باید که قلاشان غالی را به زاویهها و اهل تصمیم را به تدبیر ترمیم دل خلق و جان مجروح وطن فراخوانیم و بدانیم که در میدان تاریخ، نه فریادها، که مسئولیتها داوری خواهند شد. این همه که گفتم، شجاعت میخواهد. شجاعت راستین، آن است که آدمی بتواند خود را بازخوانی کند. شجاع آن است که چون آفتاب، بر خطاهای خویش بتابد و غبار از آینهی حقیقت بروبد و دلها را الفت دهد و زخمها را بشورد. شجاعت، داشتن ارادهی تغییر است؛ نه به دست تهدید، که به حکم عقل و بر پایه مشروعیتی که جز در رضای خلق ممکن نیست. نه به اجبار شرایط، که به رضایت وجدان و تایید عقل.
در حکمت اسلامی آمده است که: «العاقل من دان نفسه». عاقل، آن است که خود را محاکمه کند. اگر «خردمندی» را به جای هیجان بنشانیم، و تدبیر را جایگزین تعجیل کنیم، آنگاه شاید بشود گفت هنوز دیر نشده است.
پیش از آنکه آن قطرهی آخر فروچکد، پیش از آنکه جام لبریز گردد، پیش از آنکه تاریخ داوری بیامانش را آغاز کند، باید برای همان «ایران»ی که امروز متاع بازار سخن شده است نگاهی به لبه جام صبر ملت کرد و به فراست اندازه آن را شناخت و به آز چیزی بر آن نیفزود.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍🏻سهند ایرانمهر
در اسطورههای حکمتپرور یونان، جامی است منسوب به فیثاغورث، که آن را «جام عدالت»نامیدهاند. آن جامِ عجیب، شرطی دارد: اگر بیش از ظرفیت در آن بریزید، همهی محتوا، بیهیچ کموکاست، از ته جام فرو میریزد. قطرهی اضافی نه تنها جایی نمییابد، بلکه کل آنچه ریختهای بر باد میرود. این استعاره، خود، درسی است برای حاکمان: عدالت، به تعادل است و تعادل، به شناخت حدود.
امروز، ما بر لبهی همان جام ایستادهایم. ملتی شریف، سربلند و صبور، چهار دهه است که بار آزمونهای گوناگون را بردوش میکشد. جنگ دیده، تحریم کشیده، کرونا و سیل و زلزله را به تلخکامی از سر گذرانده، رنج معیشت چشیده، و امید به آینده را ـ بارها و بارها ـ با نان خشک و صبر تلخ بلعیده است. این ملت، چون پیچکی همچنان آبرومندانه بر سینهکش دیوارهای رنج دخیل بسته و بالا رفته؛ اما ایستادگی را نباید با بینهایت بودن ظرفیت تحمل اشتباه گرفت.
جام صبر لبریز نشده اما طمع آزمودن آن به قطرهای دیگر هولناک است خواه این طمع در نیت دشمن خارجی تنوره کشد یا در ذهن نارسی در داخل ولوله افکند.
هر ملتی، ضریبی از تابآوری دارد؛ نه نامحدود، نه ناپایدار، بلکه مشروط. مشروط به خرد حکمرانی، به عدالت در گفتار و عمل و به واقعبینی در تصمیم. اگر بر این ملت، بیش از توانش تکلیف بندیم، و به نام آرمان از نان و جانش چشم بپوشیم؛ اگر واقعیتهای عریان را با پردههای خیالانگیز بپوشانیم، و چون شُعَراءِ مجازگوی، دل در گرو آرزوفروشی بندیم؛ نباید شگفتزده شویم اگر روزی دیدیم که نه جامی مانده، نه محتوایی، نه حتی لبتشنهای برای نوشیدن.
نگاهداشتن حد این جام نه فقط دانایی که شجاعت هم میخواهد اما پرسش اصلی در این میانه آن است که شجاعت چیست؟
چه بسا، سالها شجاعت را بهغلط در «پافشاری» معنا کردیم؛ در انکار، در تعلل یا ترکتازی جماعتیکه در وقتِ امن، آتشافروزند و در موسمِ خطر، خاموشخرام. آنانکه سخن را چون تیزاب، بر روح خلق میپاشند، و در میدان نظر، بیهیچ حزم و ترس، عَلَمِ تهوّر میافرازند و کاسب تحریماند؛ لیک آنگاه که بانگ حادثه برخیزد ردّی از حضورشان در میدان رنج و پاسخ نیست.
اینان، مبلغان بیهزینهاند، در گفتار، حماسهسرا و در کردار دست به دامان «لیت» و «لعلَ». چندان آتشِ هیجان میافروزند که دل سادهدلان را بسوزد، و جانِ محتاطان را خجل کند. لیک، خود، نه آب دارند، نه آتشدان. نه برای آینده طرحی دارند، نه برای گذشته پاسخی اما چون اسپند به تکرر گاف بالا و پایین میجهند که «آرام نمیگیگیریم!».
از تندیشان در گفتار، زمین به لرزه میافتد، اما در زمانهی بلا، چنان خاموشاند که گویی از آغاز، هیچ نبودند و عهدی نبستهاند، جز با کلماتِ مجرّد و دِینی ندارند، جز به آئین فریاد.
در عرف اهل معنا، شجاعت با عقل قرین است، نه با تهور و حکمت آنگاه که از صداقت تهی شود، مکر میزاید چرا که «کلکلام لا یعمل به، فهو حُجة علی صاحبه»؛ هر سخنی که صاحبش به آن عمل نکند، حجت قاطع بر ضد اوست و شگفتا! که گویی اینان ندانستهاند: آنکه در افروختن آتش، سهم دارد، در خاموش کردن آن نیز مسئول است و آنکه به مردمان از سبزی گنبد خضرا میگوید بر خاکستر زمین سوخته نیز باید پاسخی در آستین داشته باشد.
اگر میخواهیم ملک و مملکت بماند باید که قلاشان غالی را به زاویهها و اهل تصمیم را به تدبیر ترمیم دل خلق و جان مجروح وطن فراخوانیم و بدانیم که در میدان تاریخ، نه فریادها، که مسئولیتها داوری خواهند شد. این همه که گفتم، شجاعت میخواهد. شجاعت راستین، آن است که آدمی بتواند خود را بازخوانی کند. شجاع آن است که چون آفتاب، بر خطاهای خویش بتابد و غبار از آینهی حقیقت بروبد و دلها را الفت دهد و زخمها را بشورد. شجاعت، داشتن ارادهی تغییر است؛ نه به دست تهدید، که به حکم عقل و بر پایه مشروعیتی که جز در رضای خلق ممکن نیست. نه به اجبار شرایط، که به رضایت وجدان و تایید عقل.
در حکمت اسلامی آمده است که: «العاقل من دان نفسه». عاقل، آن است که خود را محاکمه کند. اگر «خردمندی» را به جای هیجان بنشانیم، و تدبیر را جایگزین تعجیل کنیم، آنگاه شاید بشود گفت هنوز دیر نشده است.
پیش از آنکه آن قطرهی آخر فروچکد، پیش از آنکه جام لبریز گردد، پیش از آنکه تاریخ داوری بیامانش را آغاز کند، باید برای همان «ایران»ی که امروز متاع بازار سخن شده است نگاهی به لبه جام صبر ملت کرد و به فراست اندازه آن را شناخت و به آز چیزی بر آن نیفزود.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
attach 📎
خودمان را هم جریمه کنیم!
(درباره همکاری بدون چشمداشت جوان ایرانی با اسرائیل)
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ که به خاطر فقر و گرسنگی نان دزدیده بود ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ و او هم به گناهش اعتراف کرد. قاضی پیرمرد را ده دلار و بلافاصله، خودش و حتّی هریک از حضّار را نیز ده دلار جریمه کرد!
قاضی فهمیده توضیح داد: «همۀ ما محکوم هستیم چون در شهر ما شخصی وجود داشته که از شدّت فقر و گرسنگی مجبور شده نان بدزدد» (مبالغ جمع شده را به پیرمرد دادند تا دیگر مجبور نباشد برای رفع گرسنگی و زندهماندن دزدی کند).
حساب خائنانی که در ازای پول، شرافت، میهن و هموطنانشان را فروختهاند جداست، امّا آیا وقتی در کشور ما جوان یا شاید جوانانی وجود دارند که حاضر شدند بدون چشمداشت با دشمن خارجی (آن هم اسرائیل جنایتکار) همکاری کنند، خودمان هم محکوم نیستیم و البته برخی از ما بیشتر؟!
آیا نهادهای دینی و فرهنگی با این همه بودجه ناکارآمد (یا کجکارکرد) نبودهاند و نباید پاسخگو باشند؟!
آموزش و پرورش مقصر نیست؟!
صدا و سیما سهمی ندارد؟!
دستگاههای بازرسی و قضایی که نتوانستهاند فساد اقتصادی و رانتخواری را کنترل کنند چه؟!
تبعیضهایی که سراپای مملکت را پر کردهاند یکی از عوامل مهم نبودهاند، این تبعیضها کار کیست؟!
این فیلم را که دیدم خیلی حالم بد شد!
بهعنوان یک فعال فرهنگی و قلمبهدست کوچک احساس گناه کردم؛ آیا ما قلمبهدستان مستقل از طریق رسانه و یادداشتهایمان نمیتوانستیم بیشتر با چنین کسانی ارتباط برقرار کنیم و باوجود مشکلات و نقدهای فراوانی که به مدیریت کشور داریم، در آنها حسّ تعلّق به وطن و کورسویی از امید ایجاد و راهی برای کنشگری مدنی معرّفی کنیم؟ [1]
وقتی منِ یکلاقبا و هیچکاره وجدانم لرزید و احساس گناه کردم، چه طور ممکن است مدیران و مسئولان خودشان را در این گناه سهیم ندانند و به راحتی بتوانند اعدامش کنند؟!
نمیگویم خودش مقصر نیست و نباید جریمه شود، امّا «اعدام» یعنی تمام تقصیر به گردن خودش بوده و ما بیتقصیریم!
اعدام چنین اشخاصی یعنی نمیخواهیم اشتباهات خودمان را بپذیریم، نمیخواهیم آنها را اصلاح کنیم، یعنی متأسفانه در آینده باید منتظر افزایش چنین پدیدۀ تلخی باشیم!
چه عواملی باعث شده یکی از هموطنان ما، یک ایرانی، داوطلبانه و بدون چشمداشت با دشمن (آن هم اسرائیل) همکاری کند؟!
لااقل اجازه دهیم دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری با این خطاکاران گفتگو و مصاحبه و زندگیشان را بررسی کنند، عوامل را بشناسند تا در آینده دیگر شاهد چنین چیزی نباشیم.
منکر تأثیر تهاجم فرهنگی، رسانههای بیگانه و غیره نیستم، امّا اگر باز هم بخواهیم اینها را به عنوان عوامل اصلی معرّفی کنیم و نقش عملکرد خودمان را نبینیم، یعنی در آینده با افزایش چنین کسانی روبرو خواهیم بود!
به نظرم، یکی مشکلات تمام نهادهای فرهنگی رسمی ما این است که یا غیر از جوانان مؤمن انقلابی بقیه را طرد میکنند یا جوّ حاکم بر آنها بهگونهایست که فقط همانها ارتباط برقرار میکنند و بقیه خودشان فاصله میگیرند.
هیچکدام از نهادهای فرهنگیِ رسمی برای برقراری ارتباط با کسانی که بر اساس اعتقادات مذهبی، سیاسی، سبک زندگی (شامل پوشش) و غیره با استانداردهای نظام فاصله دارند هدفگذاری ندارند؛ هیچ کدام از مراکزی که تحت عنوان فرهنگ بودجه میگیرند به دنبال این نیستند که با اینها ارتباط برقرار کنند و اگر اهل متدیّن، طرفدار نظام و خودی نیستند و نمیشوند، با حافظ، سعدی، شاهنامه، مثنوی و ...، با هنر و موسیقی اصیل ایرانی و امثال اینها انس بگیرند که عاشق ایران باشند تا لااقل در برابر خیانت به وطن و همکاری با دشمن ایران بیمه شوند.
ارتباط گرفتن با این بخش جامعه استلزامات خودش را دارد؛ جوّی متفاوت از جوّ حاکم بر نهادهای رسمی میطلبد [2]. سهل است، ساختار رسمی برای بسیاری از کسانی که تلاش کردهاند با این بخش از جامعه ارتباط بگیرند و روی آنها اثرگذاری فرهنگی داشته باشند دردسر ایجاد کرده است!
پخش این گزارش از صدا و سیمایی که خودش یکی از متّهان اصلی است نیز خیلی برایم عجیب بود! چطور با این حد از اعتماد به نفس چنین چیزی را پخش میکند؟!
پ. ن.
[1] در این راستا، یادداشتهای زیادی منتشر کردهام شامل:
کلاس درس را با نام خدا شروع نمیکنم!
ایران؛ جایی مناسب برای تجربۀ یک زندگی فوقالعاده!
در پاسخ به چالش «او چه کند؟»
انقلاب یا اصلاح؛ مقایسۀ مطلوبیت و امکانپذیری
چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟
تنها راه اصلاح: بینهایتکوچکها را تسبیح کنیم!
پاسخ به پرسش «چه باید کرد؟» (از منظر کتاب «ما ایرانیان» اثر دکتر مقصود فراستخواه)
چرا «تلاش امیدوارانه» همواره از «ناامیدی و سکون» بهتر است؟
میشل در سرزمین نمیشگان!
[2] ببینید:
نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگسازی!
چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
(درباره همکاری بدون چشمداشت جوان ایرانی با اسرائیل)
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ که به خاطر فقر و گرسنگی نان دزدیده بود ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ و او هم به گناهش اعتراف کرد. قاضی پیرمرد را ده دلار و بلافاصله، خودش و حتّی هریک از حضّار را نیز ده دلار جریمه کرد!
قاضی فهمیده توضیح داد: «همۀ ما محکوم هستیم چون در شهر ما شخصی وجود داشته که از شدّت فقر و گرسنگی مجبور شده نان بدزدد» (مبالغ جمع شده را به پیرمرد دادند تا دیگر مجبور نباشد برای رفع گرسنگی و زندهماندن دزدی کند).
حساب خائنانی که در ازای پول، شرافت، میهن و هموطنانشان را فروختهاند جداست، امّا آیا وقتی در کشور ما جوان یا شاید جوانانی وجود دارند که حاضر شدند بدون چشمداشت با دشمن خارجی (آن هم اسرائیل جنایتکار) همکاری کنند، خودمان هم محکوم نیستیم و البته برخی از ما بیشتر؟!
آیا نهادهای دینی و فرهنگی با این همه بودجه ناکارآمد (یا کجکارکرد) نبودهاند و نباید پاسخگو باشند؟!
آموزش و پرورش مقصر نیست؟!
صدا و سیما سهمی ندارد؟!
دستگاههای بازرسی و قضایی که نتوانستهاند فساد اقتصادی و رانتخواری را کنترل کنند چه؟!
تبعیضهایی که سراپای مملکت را پر کردهاند یکی از عوامل مهم نبودهاند، این تبعیضها کار کیست؟!
این فیلم را که دیدم خیلی حالم بد شد!
بهعنوان یک فعال فرهنگی و قلمبهدست کوچک احساس گناه کردم؛ آیا ما قلمبهدستان مستقل از طریق رسانه و یادداشتهایمان نمیتوانستیم بیشتر با چنین کسانی ارتباط برقرار کنیم و باوجود مشکلات و نقدهای فراوانی که به مدیریت کشور داریم، در آنها حسّ تعلّق به وطن و کورسویی از امید ایجاد و راهی برای کنشگری مدنی معرّفی کنیم؟ [1]
وقتی منِ یکلاقبا و هیچکاره وجدانم لرزید و احساس گناه کردم، چه طور ممکن است مدیران و مسئولان خودشان را در این گناه سهیم ندانند و به راحتی بتوانند اعدامش کنند؟!
نمیگویم خودش مقصر نیست و نباید جریمه شود، امّا «اعدام» یعنی تمام تقصیر به گردن خودش بوده و ما بیتقصیریم!
اعدام چنین اشخاصی یعنی نمیخواهیم اشتباهات خودمان را بپذیریم، نمیخواهیم آنها را اصلاح کنیم، یعنی متأسفانه در آینده باید منتظر افزایش چنین پدیدۀ تلخی باشیم!
چه عواملی باعث شده یکی از هموطنان ما، یک ایرانی، داوطلبانه و بدون چشمداشت با دشمن (آن هم اسرائیل) همکاری کند؟!
لااقل اجازه دهیم دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری با این خطاکاران گفتگو و مصاحبه و زندگیشان را بررسی کنند، عوامل را بشناسند تا در آینده دیگر شاهد چنین چیزی نباشیم.
منکر تأثیر تهاجم فرهنگی، رسانههای بیگانه و غیره نیستم، امّا اگر باز هم بخواهیم اینها را به عنوان عوامل اصلی معرّفی کنیم و نقش عملکرد خودمان را نبینیم، یعنی در آینده با افزایش چنین کسانی روبرو خواهیم بود!
به نظرم، یکی مشکلات تمام نهادهای فرهنگی رسمی ما این است که یا غیر از جوانان مؤمن انقلابی بقیه را طرد میکنند یا جوّ حاکم بر آنها بهگونهایست که فقط همانها ارتباط برقرار میکنند و بقیه خودشان فاصله میگیرند.
هیچکدام از نهادهای فرهنگیِ رسمی برای برقراری ارتباط با کسانی که بر اساس اعتقادات مذهبی، سیاسی، سبک زندگی (شامل پوشش) و غیره با استانداردهای نظام فاصله دارند هدفگذاری ندارند؛ هیچ کدام از مراکزی که تحت عنوان فرهنگ بودجه میگیرند به دنبال این نیستند که با اینها ارتباط برقرار کنند و اگر اهل متدیّن، طرفدار نظام و خودی نیستند و نمیشوند، با حافظ، سعدی، شاهنامه، مثنوی و ...، با هنر و موسیقی اصیل ایرانی و امثال اینها انس بگیرند که عاشق ایران باشند تا لااقل در برابر خیانت به وطن و همکاری با دشمن ایران بیمه شوند.
ارتباط گرفتن با این بخش جامعه استلزامات خودش را دارد؛ جوّی متفاوت از جوّ حاکم بر نهادهای رسمی میطلبد [2]. سهل است، ساختار رسمی برای بسیاری از کسانی که تلاش کردهاند با این بخش از جامعه ارتباط بگیرند و روی آنها اثرگذاری فرهنگی داشته باشند دردسر ایجاد کرده است!
پخش این گزارش از صدا و سیمایی که خودش یکی از متّهان اصلی است نیز خیلی برایم عجیب بود! چطور با این حد از اعتماد به نفس چنین چیزی را پخش میکند؟!
پ. ن.
[1] در این راستا، یادداشتهای زیادی منتشر کردهام شامل:
کلاس درس را با نام خدا شروع نمیکنم!
ایران؛ جایی مناسب برای تجربۀ یک زندگی فوقالعاده!
در پاسخ به چالش «او چه کند؟»
انقلاب یا اصلاح؛ مقایسۀ مطلوبیت و امکانپذیری
چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟
تنها راه اصلاح: بینهایتکوچکها را تسبیح کنیم!
پاسخ به پرسش «چه باید کرد؟» (از منظر کتاب «ما ایرانیان» اثر دکتر مقصود فراستخواه)
چرا «تلاش امیدوارانه» همواره از «ناامیدی و سکون» بهتر است؟
میشل در سرزمین نمیشگان!
[2] ببینید:
نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگسازی!
چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
کشف و دستگیری گروهی از عوامل موساد در تهران (3 تیر 1404)
اخبار روز دنیا را در شهرآرانیوز دنبال کنید:
https://shahraranews.ir/
https://shahraranews.ir/
👌5👍3