به عقیده من ما در دورانی پر از سختی و مشکلات به این دنیا آمدهایم. به نظرم اگر زمان دیگری به دنیا آمده بودیم، کارمان آسانتر بود. چون همه ما متحد شدهایم که رنج بکشیم، رنج ما کمتر است.
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
این ملت اگر اسلحه داشته باشد تا ابد خواهد جنگید.
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
همهجا نظیر این شکایتها، پدرم، برادرم، فرزندم، شوهرم، خانوادهام، همهجا صحبت درباره از دسترفتگان و کسانی بود که در آغوش خاک تیره خفته بودند. همهجا داستان جانسوز درگذشتگان و اسیران. همهجا سرگذشت زنانی بود که پس از اینکه دهها سرباز و نظامی بهزور به آنها تجاوز میکردند، آنها را مانند سگی کشته و جسدشان را رها میکردند. همهجا داستان جوانانی بود که فقط به خاطر دفاع از نوامیس خود با دستهای بسته کنار دیوارها تیرباران شدهاند. این ظلمها از هیچ جا بر مردم وارد نیامده بود. اینهمه ظلم را از سرنیزه کسانی تحمل کرده بودند که با آنها در آغوش یک آب و خاک نشو و نما یافته بودند.
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
تمام ما دردها و رنجهای مخصوص به خودمان را داریم که باید تحمل کنیم.
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
خرگوش، ما یکوقت دیگر با هم به مادرید خواهیم رفت. راستی حالا بلند شو، حالا تو من هم هستی. آنچه از من باقی میماند تو هستی، بلند شو.
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
بسیار خوب، اینک یک سال است در راه آنچه به آن معتقدم میجنگم. اگر اینجا پیروز شدیم، در همه جا پیروزیم. دنیا جای دلپذیری است و میارزد که در راه آن بجنگند و من مایل نیستم آن را ترک کنم» .
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
زنگها برای که به صدا درمیآید - ارنست همینگوی
اگر وقتی از من انتظار میرود خشمگین باشم، آرام بمانم، باعث میشود صبور به نظر برسم. اگر وقتی باید میخندیدم ساکت میماندم، باعث میشد جدیتر به نظر برسم. و اگر وقتی میبایست گریه کنم ساکت میماندم، قوی به نظر میرسیدم. سکوت قطعاً کلیدی طلایی بود.
بادام – ون پیونگ سون
بادام – ون پیونگ سون
کتابها من را به جاهایی میبردند که به غیر از این نمیتوانستم بروم. اعترافات افرادی که تا به حال ملاقاتشان نکرده بودم و زندگیهایی که هرگز شاهدش نبودم را با من در میان میگذاشتند. احساسات و رخدادهایی که هرگز نمیتوانستم تجربه کنم را در همهٔ آن کتابها میتوانستم پیدا کنم.
بادام – ون پیونگ سون
بادام – ون پیونگ سون
کتابها بیصدا هستند. آنها در سکوت باقی میمانند تا اینکه کسی آنها را بردارد و ورق بزند. تنها آن موقع است که آنها داستانهای خود را بیرون میریزند، به آرامی و کامل.
بادام – ون پیونگ سون
بادام – ون پیونگ سون
شخصی نیست که نتوان او را نجات داد. فقط افرادی هستند که از نجات دادن دیگران دست بر میدارند.
بادام – ون پیونگ سون
بادام – ون پیونگ سون