یک هنرمند بی‌وجدان هزاربار بیش‌تر از یک مدیر باوجدان، انصاف و وجدان دارد و آن‌ها سلاحی در اختیار دارند که هیچ‌کس قادر به مقابله با آن نیست.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

برایم همیشه غیرقابل‌درک بوده است که چرا هر کس که میل دارد خودش را باهوش جلوه دهد.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

فقیر بودن چیز وحشتناکی است، اما فقط به قدر بخورونمیر داشتن هم رنج‌آور است، و این همان وضعیتی است که اکثر انسان‌ها دچار آن هستند.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

دلم به حال زنان بدکاره‌ای که او پیش آن‌ها می‌رفت می‌سوخت، این دلسوزیِ من مثل احساس هم‌دردی‌ام با زنانی بود که طبق قرارداد مجبور بودند وظایف زناشویی‌شان با یکی از این حیوان‌صفت‌ها را ادا کنند. به دخترانی بی‌شمار، جوان و زیبا فکر می‌کردم که سرنوشت‌شان این‌طور رقم خورده بود که مجبور بودند یا در مقابل پول با افرادی چون کالیک و یا بدون پول با شوهری هم‌بستر شوند و " آن کار" را، بدون این‌که هیچ تمایلی به آن داشته باشند، انجام دهند.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

مرحله‌ای وجود دارد که انسان‌ها می‌توانند، حتی اگر به دلایل عقیدتی باشد، دست‌کم با هم رفتاری انسانی داشته باشند.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

به ماری فکر کردم؛ به صدایش، به سینه‌هایش، به دست‌هایش، به موهایش، به حرکاتش و تمام کارهایی که با هم کرده بودیم.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

من جداً مرتکب اشتباه بزرگی شدم که او را رها کردم.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

زیبایی‌شناسان را بهتر است به وسیلهٔ یکی از اشیای باارزش هنری به قتل رسانید تا حتی در مرگ هم از این‌که به اثری هنری هتک‌حرمت شده، عصبانی شوند.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

ناگهان متوجه شدم که دارم در وان حمام اشک می‌ریزم، و در همان حال موفق به یک کشف فیزیکی غیرمنتظره شدم: به نظرم رسید اشک‌هایم سرد است. درحالی‌که اشک‌هایم معمولاً داغ بود، به‌ویژه طی چند ماه گذشته که چندین‌بار در حال مستی زارزار گریستم.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل

ماری همیشه کتاب‌های عرفانی زیادی با خود به همراه می‌کشید و من به خاطر می‌آورم که لغات " تهی" و " هیچ" در آن‌ها خیلی به چشم می‌خوردند.

عقاید یک دلقک – هاینریش بل