Telegram Web Link
توران، شاخه‌ی فراموش‌شده ایرانی

در اسطوره‌های ایرانی، توران همیشه در سوی دیگر نیزه ایستاده است؛ دشمن ایران، سرزمین افراسیاب و مظهر بیگانگی.
اما حقیقت تاریخی و علم زبان‌شناختی چهره‌ای دیگر از توران نشان می‌دهد: توران، شاخه‌ای از همان خانواده ایرانی بود.

در اوستا، واژه‌ی تورا به یکی از قبایل آریایی شرقی اشاره دارد. مردمانی که در نواحی فرارود، بلخ، خوارزم و سغد می‌زیستند؛ همان جایی که بعدها خاستگاه زبان‌های ایرانی شرقی چون سغدی و بلخی شد.
در روایت اسطوره‌ای، فریدون جهان را میان سه پسرش بخش کرد: ایرج، سلم و تور. سهم تور، شرق بود؛ سرزمینی که از دل آن، توران برخاست ـ یعنی سرزمین تور.

این تقسیم در گذر زمان به دشمنی بدل شد. نبردهای ایران و توران در شاهنامه، در حقیقت پژواکی از درگیری‌های درون‌قبیله‌ای میان اقوام ایرانی است، نه جنگ میان دو نژاد یا دو تمدن بیگانه. حتی نام‌های تورانیان ـ افراسیاب، پیران، جهن، هومان ـ همگی ریشه در زبان ایرانی دارند.

اما در سده‌های بعد، به‌ویژه در دوران اسلامی، واژه تورانی دچار سوء‌برداشت شد و با اقوام تُرک و آلتایی درآمیخت. پژوهش‌های علمی مدرن نشان می‌دهند که این یکی‌انگاری نادرست است.
تورانیانِ اوستایی و شاهنامه‌ای ایرانی‌تبار بودند، نه ترک‌تبار.

در حقیقت، توران و ایران دو سوی یک جهان فرهنگی‌اند: دو شاخه از یک درخت که بعدها تاریخ آن‌ها را از هم جدا کرد. دشمنی در داستان‌ها بود؛ اما در ریشه، خویشاوندی بود.

در سده نوزدهم، برخی شرق‌شناسان اروپایی تورانیان را با ترک‌ها یا اقوام آلتایی یکی دانستند. این تفسیر امروزه در پژوهش‌های زبان‌شناسی و تاریخی معتبر رد شده است. واژه «تورانی» «توران» هیچ ارتباطی با ترکان نداشته و ندارد و کاملا ایرانی است.

🚀 @ofoghroydad

Encyclopaedia Iranica, entries: “TURĀN”, “TŪR”, “IRAN AND ANIRAN”, ed. Ehsan Yarshater.

Mary Boyce, Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, London: Routledge, 1979.

Gherardo Gnoli, The Idea of Iran: An Essay on Its Origin, Rome: Istituto Italiano per il Medio ed Estremo Oriente, 1989.

Richard N. Frye, The Heritage of Central Asia, Princeton: Markus Wiener Publishers, 1996.

Ilya Gershevitch (ed.), The Cambridge History of Iran, Vol. 2: The Median and Achaemenian Periods, Cambridge University Press, 1985.
همچنین:
ویکی پدیا ترکی استانبولی
ویکی پدیا آذری ترکی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مردان با افزایش سن دچار تحلیل مغزی بیشتری می‌شوند، باوجود آنکه زنان ریسک بالاتری برای آلزایمر دارند.

نو پژوهش‌ها نشان می‌دهد که اگرچه زنان بیشتر از مردان به بیماری آلزایمر مبتلا می‌شوند، اما مردان در طول زندگی دچار تحلیل مغزی گسترده‌تری می‌شوند. این یافته‌ها می‌تواند به فهم بهتر تفاوت‌های جنسیتی در پیری مغز و مکانیسم‌های مرتبط با آلزایمر کمک کند.

در این پژوهش، پژوهشگران بیش از ۱۲,۶۳۸ تصویر MRI مغز ۴,۷۲۶ فرد سالم از سنین ۱۷ تا ۹۵ سال را بررسی کردند و تغییرات مرتبط با سن در ضخامت قشری مغز، مساحت سطح مغز و حجم ساختارهای زیرقشری را مقایسه کردند. نتایج نشان داد مردان کاهش قابل توجهی در ضخامت قشری و مساحت سطح مغز در بسیاری از نواحی و همچنین کاهش حجم ساختارهای زیرقشری در سنین بالاتر تجربه می‌کنند. از سوی دیگر، زنان تنها در برخی مناطق کاهش قابل توجه داشتند و در سنین بالا، گسترش بطن‌های مغزی بیشتری مشاهده شد.

نویسندگان مقاله تاکید می‌کنند که این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که شیوع بالاتر آلزایمر در زنان احتمالاً ناشی از عوامل دیگری فراتر از میزان تحلیل مغزی مرتبط با سن است. یکی از عوامل ممکن، تفاوت‌های ژنتیکی، به ویژه حضور آلل APOE ε4 است که می‌تواند تجمع پروتئین در مغز را تحت تأثیر قرار دهد و اثر متفاوتی در مردان و زنان داشته باشد. تغییرات هورمونی، الگوهای تشخیص بیماری و عوامل اجتماعی‌فرهنگی نیز می‌توانند نقش داشته باشند.

تحلیل طول عمر شرکت‌کنندگان نشان داد که برخی از تفاوت‌ها در مردان پس از اصلاح عمر باقی نمی‌ماند، اما تفاوت‌های جدیدی در زنان، از جمله کاهش بیشتر هیپوکامپ، آشکار شد. محققان هشدار می‌دهند که این نتایج باید با احتیاط تفسیر شود، چرا که نمونه مورد پژوهش ممکن است شامل مردان سالم‌تر از میانگین جامعه باشد.

این پژوهش گامی مهم در جهت درک بهتر تغییرات مغزی مرتبط با سن و مکانیسم‌های بیماری آلزایمر به شمار می‌رود، اما محققان تأکید می‌کنند که تحقیقات بیشتری برای شناسایی عوامل دقیق موثر بر شیوع بالاتر آلزایمر در زنان لازم است.


🚀 @Ofoghroydad

🔗 Pnas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پژوهشگران روش جدید تعیین جنسیت اسپرم را رد کردند

پژوهش‌های اخیر دانشگاه کانکتیکات نشان می‌دهد که ادعای برخی پژوهش‌ها درباره‌ی روشی ساده و ارزان برای انتخاب جنسیت فرزند، صحت ندارد. این روش که در سال ۲۰۱۹ در ژاپن پیشنهاد شده بود، بر اساس فعال‌سازی شیمیایی ژن‌های Toll-like receptors 7 و 8 (TLR7/8) روی کروموزوم X طراحی شده بود و امید می‌رفت بتواند انتخاب جنسیت اسپرم‌ها را برای کشاورزان، پژوهشگران و حتی در درمان ناباروری انسانی تسهیل کند.

در فرضیه اولیه، پژوهشگران تصور می‌کردند که چون کروموزوم X صدها ژن بیشتر از کروموزوم Y دارد، می‌توان با فعال‌سازی این ژن‌ها در اسپرم‌های X، تعادل جنسیتی را به نفع جنس مورد نظر تغییر داد. اما پژوهش تازه نشان داد که این فرضیه نادرست است.

در واقع، اسپرم‌های X و Y در مرحله‌ی اسپرماتوژنز به یکدیگر متصل هستند و پروتئین‌ها و mRNA خود را به اشتراک می‌گذارند. بنابراین حتی پس از جدا شدن اسپرم‌ها، هر دو نوع اسپرم شامل بسیاری از پروتئین‌ها از جمله TLR7/8 هستند. Tian توضیح می‌دهد که این فرآیند طبیعی به گونه‌ای طراحی شده تا تفاوت بین اسپرم‌های X و Y پنهان بماند و نسبت جنسی در نسل‌های بعدی متعادل باقی بماند؛ حتی اختلالی ۱ تا ۲ درصدی می‌تواند پیامدهای جدی برای بقای یک گونه داشته باشد.

پژوهشگران با بررسی نمونه‌های اسپرم موش، گاو و انسان نشان دادند که TLR7/8 به صورت برابر در اسپرم‌های X و Y وجود دارد و بنابراین استفاده از این ژن‌ها برای تعیین جنسیت اسپرم عملی نیست. ژئان پژوهشگر، می‌گوید: در علم، اشتباهات رخ می‌دهد و این یکی از همان موارد است. ما داده‌هایی را تولید کردیم تا نشان دهیم این نظریه با دانش فعلی ما از زیست‌شناسی اسپرم همخوانی ندارد

روش‌های موجود، مانند روش انتخاب اسپرم بر اساس محتوای DNA که توسط USDA در دهه ۱۹۸۰ توسعه یافته، بسیار ناکارآمد و پرهزینه است و نیازمند تجهیزات ویژه است. با این حال، تعیین جنسیت اسپرم برای کشاورزی اهمیت بالایی دارد؛ برای مثال، گاوهای شیرده نیاز به اسپرم ماده دارند، در حالی که گاوهای گوشتی به اسپرم نر برای رشد عضلانی بیشتر نیازمندند. همچنین این موضوع برای پژوهش‌های علمی که به تفاوت‌های جنسیتی در پاسخ‌ها می‌پردازند، اهمیت دارد.

با وجود این ناکامی، تلاش‌ها برای یافتن روشی سریع، مطمئن و مقرون به صرفه برای انتخاب جنسیت اسپرم ادامه دارد. ژائو می‌گوید: هنوز بسیاری از مکانیسم‌ها برای ما ناشناخته هستند و احتمالاً در آینده راهکارهای بهتری ارائه خواهد شد.

🚀 @Ofoghroydad

🔗 CellPress
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کاهش عملکرد شناختی در کودکان با افزایش استفاده از شبکه‌های اجتماعی

پژوهشی تازه در نشریه معتبر JAMA نشان داده است که افزایش استفاده از شبکه‌های اجتماعی در دوران پیش‌نوجوانی با افت توانایی‌های شناختی همراه است. این پژوهش که داده‌های بیش از ۶۵۵۰ نوجوان ۹ تا ۱۳ ساله را بررسی کرده، دریافت کودکانی که زمان بیشتری را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانند، در آزمون‌های خواندن، حافظه و دایره واژگان عملکرد ضعیف‌تری دارند.

در این پژوهش که بخشی از طرح بزرگ توسعه شناختی و مغزی نوجوانان (ABCD) است، داده‌ها از ۲۱ مرکز پژوهشی گردآوری شد. شرکت‌کنندگان شامل ۵۱ درصد پسر و ۴۹ درصد دختر بودند. پژوهشگران تغییر الگوهای استفاده از شبکه‌های اجتماعی را در سه مقطع زمانی بین سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ بررسی کردند.

نتایج تحلیل مسیرهای آماری نشان داد سه الگوی اصلی وجود دارد:
۱. گروهی با استفاده بسیار کم یا بدون استفاده (۵۷٫۶٪)
۲. گروهی با استفاده کم اما در حال افزایش (۳۶٫۶٪)
۳. گروهی کوچک با استفاده زیاد و فزاینده (۵٫۸٪)

برای سنجش عملکرد شناختی، از ابزار استاندارد NIH Toolbox استفاده شد که توانایی‌هایی چون خواندن شفاهی، حافظه ترتیبی، سرعت تشخیص الگو و واژگان تصویری را می‌سنجد. یافته‌ها نشان داد نوجوانانی که در گروه «استفاده زیاد و در حال افزایش» بودند، در تمام این آزمون‌ها نمره‌های پایین‌تری گرفتند. افت در آزمون‌های حافظه و زبان بیشتر از سایر بخش‌ها بود. در مقابل، کودکانی که استفاده بسیار کم یا هیچ استفاده‌ای نداشتند، بالاترین نمره‌ها را کسب کردند.

پژوهشگران تاکید کردند که این پژوهش ماهیت مشاهده‌ای دارد و تنها ارتباط(همبستگی) را نشان می‌دهد، نه علت و معلول.

با این حال، یافته‌ها زنگ هشداری برای والدین و سیاست‌گذاران است تا مقررات سنی سخت‌گیرانه‌تری برای دسترسی کودکان به شبکه‌های اجتماعی در نظر گیرند.

به گفته نویسندگان، ماهیت تعاملی شبکه‌های اجتماعی ـ برخلاف تماشای منفعلانه تلویزیون ـ مغز را به فعالیت مداوم در تصمیم‌گیری، پردازش اطلاعات و واکنش‌های فوری وادار می‌کند. این تحریک پیوسته می‌تواند سبب فرسودگی شناختی و کاهش تمرکز شود.

پژوهشگران بر لزوم انجام پژوهش‌های بیشتر برای یافتن سازوکار دقیق این اثرات و بررسی نقش پلتفرم‌های خاص در افت شناختی تأکید دارند. این یافته‌ها بار دیگر ضرورت بازنگری در سن مجاز عضویت در شبکه‌های اجتماعی و آموزش والدین درباره اثرات شناختی استفاده افراطی از رسانه‌های دیجیتال را یادآور می‌شود.

🚀 @Ofoghroydad

🔗 JAMA Network
🔗 Medical Xpress

کودکانی که در دوره پیش نوجوانی از شبکه‌های اجتماعی زیاد استفاده میکنند توانایی‌های شناختی کمتری دارند‌ نسبت به کسانی که استفاده‌ نمیکنند.
اینکه آیا شبکه‌های اجتماعی علتش است یا نه، مشخص نیست؛ ولی این آزمایش مشاهده‌ای نشان می‌دهد این دو همبسته هستند؛ یعنی با هم بالا می‌روند با هم پایین می‌آیند.‌
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کرمی که اگر آن را هزار تکه کنید از هر تکه‌اش یک کرم نو به وجود می‌آید:

راز بازسازی بی‌پایان کرم‌های تخت: پیدا کردن اصول تازه‌ای که می‌تواند زیست‌پزشکی ترمیمی را دگرگون کند

پژوهشگران موسسه پزشکی استاورز در پژوهشی تازه، اصولی کاملاً نو در چگونگی بازسازی بدن توسط سلول‌های بنیادی کرم تخت پلاناریا آشکار کرده‌اند؛ یافته‌ای که می‌تواند مسیر درمان‌های بازسازی بافت در انسان را دگرگون کند.

سلول‌های بنیادی بیشتر جانوران معمولاً از سلول‌های مجاور فرمان می‌گیرند، اما پژوهشگران دریافتند که سلول‌های بنیادی پلاناریا برخلاف این قاعده، از نواحی دور بدن سیگنال دریافت می‌کنند. این رفتار غیرمنتظره می‌تواند راز توانایی شگفت‌انگیز این جانور در بازسازی کامل اندام‌ها یا حتی بدن کامل از یک تکه کوچک باشد.

این پژوهش که در ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵ در نشریه Cell Reports منتشر شده، به سرپرستی فدریک «بیف» من، پژوهشگر پسادکتری و عضو گروه آلخاندرو سانچز آلورادو، رئیس مؤسسه استاورز، انجام گرفته است. یافته‌ها، مفهوم دیرپای جایگاه یا niche سلول‌های بنیادی را که در آن سلول‌های مجاور مسیر تقسیم و تمایز آن‌ها را کنترل می‌کنند، به چالش می‌کشد.

برای نمونه، سلول‌های بنیادی خون‌ساز انسان درون مغز استخوان و در جایگاه‌هایی ویژه فعالیت می‌کنند. اما در پلاناریا، سلول‌های بنیادی مستقل از چنین ساختارهایی عمل می‌کنند و از توانایی بی‌نظیری برای بازسازی هر نوع سلول برخوردارند.

سانچز آلورادو می‌گوید: درک نحوه‌ی تنظیم سلول‌های بنیادی یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های زیست‌شناسی بازسازی است. یافته ما مفهوم سنتی جایگاه را زیر سؤال می‌برد و درک تازه‌ای از چگونگی کنترل ظرفیت بازسازی سلول‌ها به دست می‌دهد.

این کرم‌ها سلول‌هایی دارند به نام هکاتونوبلاست که به سبب انشعابات فراوان خود به هیولای افسانه‌ای یونان، هکاتونکایر (دارای صد دست) تشبیه شده است. با این حال، این سلول‌ها برخلاف انتظار، کنترل‌کننده مستقیم سرنوشت سلول‌های بنیادی نیستند. پژوهشگران دریافتند که دستورهای اصلی از سلول‌های روده‌ای می‌رسند؛ سلول‌هایی که در فاصله‌ای چشمگیر از سلول‌های بنیادی قرار دارند.

بلر بنهام‌پایل از کالج پزشکی بیلور در تگزاس توضیح می‌دهد: این ارتباط مانند شبکه‌ای جهانی است که تغییرات کلی بدن را به سلول‌ها اعلام می‌کند، نه فقط پیام‌های محلی. این الگوی ارتباط دوربرد احتمالا همان کلید توان بازسازی خارق‌العاده پلاناریاست

🚀 @Ofoghroydad

🔗 Cell

شگفت‌انگیز : کرم هایی که اگر آنها را تکه تکه کنید ، هر تکه خود را از نو رشد میدهد، بدون مغز به خاطر می آورند، حتی از یک سلول آنها نیز یک کرم جدید رشد میکند
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آیا مغز جدا شده می‌تواند آگاه باشد؟

یک نو پژوهش نشان می‌دهد که فعالیت‌های مغزی شبیه به خواب عمیق (موج‌های کند) می‌تواند سال‌ها در نیمکره‌های مغزی که به صورت جراحی جدا شده‌اند، در بیماران صرعی بیدار ادامه داشته باشد. با استفاده از ثبت‌های EEG، پژوهشگران دریافتند که قشر مغز جدا شده الگوهایی شبیه به خواب عمیق، بیهوشی یا حالت نباتی از خود نشان می‌دهد ـ که نشان می‌دهد آگاهی کم یا اصلا وجود ندارد.

این موج‌ها که سال‌ها بعد از جراحی مشاهده شدند، سوالات بنیادی درباره‌ی امکان ادامه‌ی فعالیت عملکردی یا آگاهانه در چنین بافت‌های عصبی ایجاد می‌کنند. یافته‌ها هم نشان‌دهنده‌ی پایداری فعالیت‌های قشری و هم چالش فلسفی تعریف آگاهی در سیستم‌های مغزی جدا شده هستند.


موج‌های کند پایدار: ثبت‌های EEG نشان دادند که الگوهای شبیه خواب عمیق سال‌ها بعد از جراحی در نیمکره‌های جدا شده باقی می‌مانند.

آگاهی کاهش یافته: این الگوها شبیه فعالیت مغزی در خواب عمیق یا بیهوشی هستند و نشان می‌دهند که آگاهی محدود یا غایب است.

پیامدهای فلسفی: نتایج دوباره بحث را درباره‌ی این که آیا بافت مغزی جدا شده می‌تواند هر شکل از آگاهی ذهنی را حفظ کند، مطرح می‌کنند.


پژوهشی که در ۱۶ اکتبر در مجله‌ی رایگان PLOS Biology منتشر شد و توسط مارچلو ماسیمینی از دانشگاه میلان و همکارانش انجام شده، نشان داد که الگوهای موج کند شبیه خواب سال‌ها در بافت عصبی جدا شده در بیماران صرعی بیدار باقی می‌ماند.

وجود این موج‌های کند در نیمکره جدا شده باعث کاهش آگاهی می‌شود، اما هنوز مشخص نیست که آیا این موج‌ها نقش عملکردی یا انعطاف‌پذیری عصبی (plasticity) دارند یا خیر.

همیسفروتومی یک جراحی است که برای درمان صرع شدید در کودکان انجام می‌شود. هدف این جراحی این است که بافت عصبی بیمار را حداکثر جدا کنند، گاهی کل یک نیمکره را، تا از انتشار تشنج‌ها جلوگیری شود.

قشر جدا شده ـ لایه‌ی بیرونی بافت عصبی مغزـ برداشته نمی‌شود و خون‌رسانی آن حفظ می‌شود. چون این بخش از مسیرهای حسی و حرکتی جدا شده است، نمی‌توان رفتار آن را بررسی کرد و هنوز سوال باقی است که آیا این بخش می‌تواند حالت‌های درونی‌ای داشته باشد که با نوعی آگاهی مطابقت داشته باشد یا نه.

به‌طور کلی، الگوهای فعالیتی که بخش‌های بزرگ قشر مغز جدا شده در انسان‌های بیدار می‌توانند حفظ کنند، هنوز به‌خوبی درک نشده است.

برای پاسخ به این سوالات، ماسیمینی و همکارانش از الکتروانسفالوگرافی (EEG) استفاده کردند تا فعالیت قشر مغز جدا شده را در حالت بیداری، هم قبل و هم تا سه سال بعد از جراحی در ۱۰ کودک بررسی کنند، و تمرکز خود را روی فعالیت پس‌زمینه غیرصرعی قرار دادند.

بعد از جراحی، موج‌های کند برجسته‌ای در قشر جدا شده ظاهر شدند. این یافته تازه نشان می‌دهد که این الگو می‌تواند ماه‌ها و سال‌ها پس از قطع کامل قشر مغز باقی بماند. ادامه‌ی موج‌های کند این سوال را ایجاد می‌کند که آیا آن‌ها نقش عملکردی دارند یا صرفا بازگشت به حالت پیش‌فرض فعالیت قشر مغز هستند.

کاهش سرعت گسترده در EEG شبیه الگوهایی است که در شرایطی مانند خواب عمیق بدون حرکت سریع چشم (NREM)، بیهوشی عمومی و حالت نباتی مشاهده می‌شود. یافته‌ها نشان می‌دهند که احتمال تجربه‌های شبیه رویا در قشر جدا شده کم یا غیرممکن است. به‌طور کلی، شواهد EEG با وضعیتی مطابقت دارند که در آن آگاهی غایب یا بسیار محدود است.

به گفته‌ی نویسندگان، هرگونه نتیجه‌گیری درباره حضور یا نبود آگاهی، تنها بر اساس ویژگی‌های فیزیکی مغز مانند موج‌های کند برجسته EEG باید با احتیاط انجام شود، به‌ویژه در ساختارهای عصبی که از نظر رفتاری قابل دسترسی نیستند. کاهش سرعتی که در سطح پوست سر مشاهده می‌شود، باید با ثبت‌های داخل جمجمه‌ای بیشتر بررسی شود، مخصوصاً در مواردی که نتایج بالینی نیاز به مانیتورینگ تهاجمی بعد از عمل دارند.

ادامه گزارش ➡️

🚀 @ofoghroydad

مرتبط:

مغز خوک‌ها چهار ساعت بعد از مرگ به طور نسبی احیا شد

آگاهی تا چه مدت بعد از قطع سر باقی میماند؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
افــــــق رویـــــداد
آیا مغز جدا شده می‌تواند آگاه باشد؟ یک نو پژوهش نشان می‌دهد که فعالیت‌های مغزی شبیه به خواب عمیق (موج‌های کند) می‌تواند سال‌ها در نیمکره‌های مغزی که به صورت جراحی جدا شده‌اند، در بیماران صرعی بیدار ادامه داشته باشد. با استفاده از ثبت‌های EEG، پژوهشگران دریافتند…
دو مسئله را پر رنگ میکند:

۱. اینکه هرجا مغزی یا تکه مغزی زنده باشد آگاهی هم هست(جزیره‌های آگاهی)
۲. فقط یک مغز کامل(یا نسبتا کامل) و زنده و سالم در بدن آگاهی دارد

مسیر این بحث، از یکی از این دو خواهد گذشت. فعلا جزیره‌های آگاهی، منتفی است لااقل بر اساس این پژوهش تازه.
روش موسوم به «خواب ارتشی» ادعا می‌کند می‌تواند فرد را در دو دقیقه به خواب ببرد، اما پشتوانه علمی مستقیمی ندارد.

منشأ آن کتاب Relax and Win است و شامل سه گام است:
١. شل‌کردن پیشرونده عضلات (از صورت تا پاها)
٢. تنفس کنترل‌شده با بازدم‌های طولانی‌تر
٣. تجسم محیطی آرام (مانند شناور بودن روی آب آرام یا دراز کشیدن در مزرعه ساکت).

هیچ پژوهش علمی رسمی در مجلات معتبر درباره این روش وجود ندارد، اما شباهت‌هایی با درمان شناختی-رفتاری بی‌خوابی (CBT-I) دارد که در روان‌پزشکی به عنوان درمان خط اول بی‌خوابی شناخته می‌شود. CBT-I شامل بازسازی شناختی، کنترل محرک، محدودیت خواب، بهداشت خواب و تکنیک‌های آرام‌سازی است.

به‌گفته پژوهش‌های معتبر (مانند Sleep Medicine Reviews)، به خواب رفتن در کمتر از ٨ دقیقه غیرعادی است و زیر ٥ دقیقه معمولا نشانه خواب‌آلودگی روزانه زیاد است. برای بیشتر افراد سالم، ١٠ تا ٢٠ دقیقه زمان طبیعی برای خوابیدن است.

روش ارتشی ممکن است مفید باشد چون از تکنیک‌های علمی آرام‌سازی و تنفس بهره می‌گیرد، اما ادعای «خوابیدن در دو دقیقه» واقع‌بینانه نیست. برای افراد عادی، تمرکز بر ایجاد عادت‌های خواب منظم و کاهش اضطراب مؤثرتر از دنبال کردن رکورد زمانی است.

Dean J. Miller, Senior Lecturer, Appleton Institute, HealthWise Research Group, CQUniversity Australia

🚀 @ofoghroydad
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
من هنوز حروم‌زاده‌ام زنده‌ها
علی شمع‌خانی پاییز ۴۰۴


بخش فساد مالی را مطالعه کنید
به جد تکاملی ۴.۴ میلیون ساله خود سلام کنید

انسان از کدام ایپ برخاست؟ پژوهش تازه پاسخی شگفت‌آور می‌دهد

پژوهش تازه‌ای از دانشگاه واشنگتن در سنت‌لوئیس، شواهد نیرومندی ارائه می‌دهد که انسان از نیایی ایپ‌مانندِ آفریقایی تکامل یافته است. این یافته‌ها بر پایه بازتحلیل استخوان مچ پای فسیلی به‌نام آردی‌پیتکوس رامیدوس (Ardipithecus ramidus)، یا آردی، است؛ موجودی که حدود ۴٫۴ میلیون سال پیش می‌زیست و شاید حلقه‌ی پیوند میان سایر ایپ‌ها و انسان‌ها باشد.(انسان مدرن نیز ایپ محسوب می‌شود)

آردی بسیار پیش‌تر از لوسی می‌زیست و نگاهی به مرحله‌ای از تکامل می‌دهد که نیاکان ما میان زیست در درخت و روی زمین در نوسان بودند. پژوهشگران استخوان مچ پای او (تالوس و کالکانئوس) را با ایپ‌ها، میمون‌ها و انسان‌های اولیه مقایسه کردند و به یافته‌ای چشمگیر رسیدند.

زاویه‌ی مفصل مچ پای آردی ۱۴٫۵ درجه بود؛ بیشترین در میان فسیل‌های انسان‌تبار و در محدوده‌ی ایپ‌های آفریقایی مانند گوریل و بونوبو. وجود شیار عمیق تاندون انگشت بزرگ و سطح مفصلی برجسته، نشان می‌دهد مچ پا ترکیبی از ویژگی‌های ایپ‌مانند برای بالا رفتن و سازگاری‌هایی برای راه رفتن روی دو پا بوده است.

این نشان می‌دهد آردی مرحله‌ای میانی را طی می‌کرد؛ نه کاملا زمینی و نه صرفا درخت‌زی. به گفته‌ی توماس پرنگ، انسان‌شناس زیستی، آردی راست‌قامت راه می‌رفت اما ویژگی‌های ایپ‌وار خود را حفظ کرده بود، از جمله پای چنگال‌دار.

پژوهش تازه تفسیرهای قدیمی را که آردی را از ایپ‌های آفریقایی جدا می‌دانستند اصلاح می‌کند. داده‌ها نشان می‌دهند آردی ترکیبی از رفتار ایپ‌ها و انسان‌ها داشت؛ هم بالا می‌رفت، هم روی زمین حرکت می‌کرد.

نکته‌ی جالب، شباهت ساختار مچ پای او به میمون‌های آمریکای جنوبی از خانواده‌ی آتِلیده است. این نمونه‌ای از تکامل همگرا است: گونه‌های دور از هم که برای حل چالش‌های مشابه، به سازگاری‌های مشابه رسیده‌اند.

بر پایه‌ی تحلیل نهایی، آردی نمایانگر حرکتی ایپ‌مانند است: بالا رفتن عمودی و راه رفتن چهارپا با تماس پاشنه با زمین. یافته‌ها فرضیه‌ی کهن را که انسان را از نیایی درخت‌زی می‌دانست به چالش می‌کشد. به‌جای آن، نشان می‌دهد نخستین انسان‌ها از ایپ‌هایی برخاستند که هم درخت‌نورد و هم زمینی بودند.

آردی یادآور می‌شود که تکامل جهشی ناگهانی نیست. فرایندی تدریجی است که در آن ویژگی‌های قدیمی دگرگون می‌شوند و دوباره در قالبی تازه بازمی‌گردند. استخوان‌های او بخشی از پاسخی‌اند به پرسشی کهن: از کجا آمده‌ایم؟

سام آریامنش

🚀 @ofoghroydad

مقاله اصلی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
خوردن لاشه‌ها شاید انسان را انسان کرد؛ نقش کلیدی مردارخواری در تکامل انسان

پژوهشی تازه از مرکز ملی پژوهش انسان‌شناسی تکاملی اسپانیا دیدگاهی نو درباره نقش #مردارخواری در تکامل انسان ارائه کرده است.

به گفته آنا ماته‌اوس و خسوس رودریگس، سرپرستان این پژوهش، تغذیه از لاشه جانوران ممکن است یکی از عوامل بنیادی در شکل‌گیری ویژگی‌های زیستی و رفتاری انسان بوده باشد.

این پژوهش با همکاری دیرین‌شناسان، باستان‌شناسان و بوم‌شناسان چندین دانشگاه اسپانیا انجام شده و نشان می‌دهد برخلاف تصور سنتی، مردارخواری فعالیتی پرخطر و کم‌سود نبوده، بلکه منبعی پایدار و قابل پیش‌بینی از غذا به شمار می‌رفته است، به‌ویژه در دوران کمبود منابع دیگر.

ماته‌اوس می‌گوید: وقتی پستانداران بزرگ زمینی یا دریایی می‌میرند، لاشه آن‌ها غذای فراوانی در اختیار گونه‌های مختلف قرار می‌دهد. این منبع نه‌تنها پایدار است بلکه نیاز به صرف انرژی زیاد، مانند شکار، ندارد.

به گفته پژوهشگران، بسیاری از جانوران لاشخور، از جمله انسان‌های اولیه، رفتارهایی داشتند که احتمال آلودگی به میکروب‌ها را کاهش می‌داد. برای نمونه، اسیدی بودن معده انسان یکی از سازوکارهای دفاعی در برابر عوامل بیماری‌زا بوده و با آغاز پخت‌وپز با آتش، خطر عفونت به‌مراتب کاهش یافته است.

انسان همچنین توانایی پیمودن مسافت‌های طولانی با مصرف انرژی اندک را داشته، که در یافتن لاشه‌ها نقش مهمی داشته است. افزون بر این، پیدایش زبان در دوران نخستین به انسان‌ها امکان می‌داد تا برای یافتن لاشه‌ها یا دور کردن شکارچیان بزرگ از شکارشان با هم همکاری کنند.

ابزارهای ابتدایی سنگی نیز به انسان‌ها کمک می‌کرد تا پوست ضخیم جانوران را بشکافند، گوشت باقی‌مانده را جدا کنند و با شکستن استخوان‌ها به مغز و چربی درون آن دست یابند.

رودریگس و ماته‌اوس در نتیجه‌گیری خود تاکید می‌کنند که مردارخواری نه‌تنها در آغاز راه انسان نقشی اساسی داشته، بلکه در طول تاریخ نیز به‌عنوان روشی کارآمد و مکمل برای شکار و گردآوری گیاهان ادامه یافته است.

این پژوهش همچنین دیدگاه رایج در نیمه دوم قرن بیستم را به چالش می‌کشد. در آن زمان تصور می‌شد انسان‌های اولیه به‌سرعت از مردارخواری دست کشیده و به شکار فعال روی آورده‌اند. اما بررسی‌های بوم‌شناسان نشان داده که حتی شکارچیان امروزی نیز گاه مردارخواری می‌کنند، و تقریبا همه گونه‌های گوشت‌خوار در طبیعت تا حدی از لاشه‌ها تغذیه می‌کنند.

به گفته ماته‌اوس، اگر تاکنون گفته می‌شد خوردن گوشت انسان را انسان کرد، اکنون می‌توان افزود که خوردن لاشه‌ها نیز انسان را انسان کرد.

🚀 @Ofoghroydad

🔗 Sciencedirect
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
راز پیدایش ماده در جهان شاید در ایده گره‌های قرن نوزدهم نهفته باشد

در سال ۱۸۶۷، لرد کلوین فرض کرد که اتم‌ها در واقع گره‌هایی در «اتر» هستند؛ اتر محیطی فرضی بود که روزی دانشمندان آن را بستر انرژی و نور می‌دانستند.
هرچند این ایده با پیشرفت فیزیک اتمی رد شد، اکنون گروهی از فیزیک‌دانان ژاپنی نشان داده‌اند که مفهوم گره‌ها شاید واقعا کلید فهم یکی از بنیادی‌ترین معماهای کیهان باشد: چرا جهان از ماده ساخته شده و نه از پادماده(یا همان چرا جهان(ماده) وجود دارد؟)؟

پژوهش تازه نشان می‌دهد که در چارچوبی واقع‌گرایانه از فیزیک ذرات، می‌توان پدیده‌هایی شبیه گره‌های انرژی را پدید آورد. این گره‌ها احتمالا در نخستین لحظات پس از بیگ‌بنگ شکل گرفته و مدتی کوتاه بر جهان تسلط داشته‌اند. در این دوران گره‌محور، انرژی این ساختارها بر تابش چیره بود و فروپاشی آن‌ها ممکن است موجب برتری اندک ماده بر پادماده شده باشد.

به گفته مونتو نیتا، استاد دانشگاه هیروشیما، این مسئله اساسا به این می‌پردازد که چرا ما، ستارگان و کهکشان‌ها وجود داریم. اگر مقدار ماده و پادماده برابر بود، جهان (ماده) وجود نداشت و تنها انرژی خالص وجود داشت.

بر پایه مدل استاندارد فیزیک ذرات، بیگ‌بنگ باید به‌طور برابر ماده و پادماده تولید کرده باشد. اما به‌طور شگفت‌آوری تنها از هر میلیارد زوج ماده‌ـ‌پادماده، یک ذره ماده باقی مانده است. این 'عدم تقارن باریونی' هنوز توضیح قطعی ندارد.

نیتا و دو فیزیک‌دان دیگر، مینوروا ایتو و یو هامادا، با ترکیب دو تقارن بنیادی، یعنی تقارن عدد باریونی منهای لپتونی (B–L) و تقارن پکوی‌ـ‌کوئین (PQ)، نشان داده‌اند که در جهان آغازین می‌توانسته گره‌هایی پایدار از میدان‌های انرژی به وجود آید. تقارن PQ مسئله معروف CP قوی را حل می‌کند و ذره‌ای به نام آکسیون را به‌عنوان نامزد ماده تاریک معرفی می‌کند، در حالی که تقارن B–L جرم‌دار بودن نوترینوها را توجیه می‌کند.

در فرآیند سرد شدن کیهان، شکستن این تقارن‌ها سبب پیدایش رشته‌های مغناطیسی و گردابه‌های ابرشاره‌ای شد که می‌توانستند به‌صورت پایدار به هم قفل شوند و ساختارهایی گره‌مانند پدید آورند. این گره‌سولیتون‌ها برخلاف تابش، آهسته‌تر انرژی از دست می‌دادند و برای مدتی کوتاه غالب‌ترین شکل انرژی در جهان بودند.

اما سرانجام این گره‌ها از راه تونل‌زنی کوانتومی فروپاشیدند و ذراتی سنگین مانند نوترینوهای راست‌دست تولید کردند. واپاشی نامتقارن این نوترینوها موجب شد که ماده اندکی بیش از پادماده تولید شود و همین عدم تعادل کوچک، ماده‌ی امروزی جهان را پدید آورد. پژوهشگران در محاسبات خود نشان دادند که اگر جرم نوترینوهای راست‌دست حدود 10¹² گیگاالکترون‌ولت باشد، دمای بازگرمایش پس از فروپاشی حدود ۱۰۰ گیگاالکترون‌ولت می‌شود؛ دمایی که دقیقا در آستانهٔ پیدایش مادهٔ پایدار است.

این مدل همچنین پیش‌بینی می‌کند که فروپاشی گره‌ها اثری مشخص در امواج گرانشی برجای گذاشته است. آشکارسازهای آینده مانند LISA در اروپا، Cosmic Explorer در آمریکا و DECIGO در ژاپن ممکن است بتوانند «آواز کیهانی» این دوران گره‌محور را بشنوند و فرضیه را بیازمایند.

نیتا می‌گوید: کلوین تصور می‌کرد گره‌ها واحدهای بنیادی ماده‌اند. ما نشان داده‌ایم که گره‌ها شاید نقشی تعیین‌کننده در پیدایش ماده داشته باشند، نه در ساختار آن. پژوهشگران اکنون در پی مدل‌سازی دقیق‌تر و شبیه‌سازی عددی این فرآیندند تا بفهمند آیا واقعا کیهان جوان از گره‌های انرژی زاده شده است یا نه.

🚀 @Ofoghroydad

🔗 Physical Review Letters

• اطلاعات بیشتر به زبان ساده اینجا و اینجا

• چرا جهان وجود دارد یعنی چه؟ به زبان ساده: اینجا و اینجا و اینجا

کشفی بزرگ در مورد پادماده که می‌تواند به حل معمای «وجود» کمک کند
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
معرفی نسل‌ها :


۱. نسل خاموش (Silent Generation)

تقریبا متولدین ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۵.
دوران کودکی‌شان هم‌زمان با رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم بود.

۲. نسل بیبی بومر (Baby Boomers)


تقریبا متولدین ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴.
دوران رشد اقتصادی پس از جنگ، شکل‌گیری فرهنگ مصرف‌گرایی، و جنبش‌های مدنی دهه ۶۰ میلادی.

۳. نسل ایکس (Generation X)


تقریباً متولدین ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۰.
دوران بلوغشان با فروپاشی شوروی، گسترش رسانه‌ها، و آغاز اینترنت همراه بود.

۴. نسل وای یا هزاره‌ای (Generation Y / Millennials)


تقریبا متولدین ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۶.
نخستین نسلی که با فناوری دیجیتال بزرگ شد و بحران اقتصادی ۲۰۰۸ را تجربه کرد.

۵. نسل زد (Generation Z)


تقریبا متولدین ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲.
نسل شبکه‌های اجتماعی، گوشی هوشمند و آگاهی فرهنگی گسترده.

۶. نسل آلفا (Generation Alpha)


تقریبا از ۲۰۱۳ به بعد.
نخستین نسلی که از بدو تولد در جهان هوش مصنوعی، واقعیت افزوده و اینترنت اشیا رشد می‌کند.

🚀 @ofoghroydad
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مغز انسان درباره‌ی غذا پیش از آگاهی ما تصمیم می‌گیرد

وقتی در فروشگاه میان خوراکی‌ها می‌ایستیم، مغزمان در چند صدم ثانیه ویژگی‌های غذاها را تحلیل می‌کند و پیش از آن‌که آگاه شویم، انتخاب ما را شکل می‌دهد.

پژوهشی تازه در دانشگاه ملبورن و دانشگاه وسترن سیدنی نشان داده است که تنها حدود ۲۰۰ میلی‌ثانیه پس از دیدن تصویر یک خوراکی، فعالیت‌های مغزی ما بازتاب‌دهنده‌ی اطلاعاتی درباره‌ی سلامت، کالری، آشنایی و حتی میزان میل به خوردن آن است.

برای آشکار کردن این فرایند، پژوهشگران از الکتروانسفالوگرافی (EEG) با دقت میلی‌ثانیه‌ای استفاده کردند. شرکت‌کنندگان هنگام مشاهده‌ی تصاویر غذاهای گوناگون، از چیپس و گوشت تا میوه و شیرینی، باید میزان سلامت، خوش‌طعمی و تمایل خود به خوردن هرکدام را ارزیابی می‌کردند. سپس داده‌های مغزی با روش‌های یادگیری ماشین تحلیل شد تا مشخص شود تفاوت‌های میان قضاوت‌ها چگونه در الگوهای فعالیت مغزی بازتاب می‌یابد.

نتیجه نشان داد که مغز، حتی پیش از آگاهی فرد از آنچه می‌بیند، نشانه‌هایی از ویژگی‌های غذا را رمزگذاری می‌کند. برخلاف انتظار، اطلاعات مربوط به «سلامت غذاها» اندکی زودتر از «طعمی بودن» در مغز پدیدار شد.

پژوهشگران دو بُعد اصلی را شناسایی کردند که به نظر می‌رسد مغز از آن‌ها برای ارزیابی فوری استفاده می‌کند: میزان طبیعی یا فرآوری‌شده بودن غذا، و جذابیت یا آشنایی آن برای فرد. هر دو بُعد در حدود ۲۰۰ میلی‌ثانیه پس از مشاهده‌ی تصویر فعال می‌شوند.

این یافته‌ها نشان می‌دهد بخش بزرگی از تصمیم‌های غذایی ما از مسیر پردازش‌های ناخودآگاه و سریع مغز می‌گذرد. در دنیای خرید اینترنتی و منوهای تصویری، این مکانیسم می‌تواند تعیین کند که به‌صورت خودکار به سمت کدام خوراکی جذب شویم. پژوهشگران می‌گویند شاید با تمرین تمرکز بر سلامت غذاها بتوان الگوهای سریع مغز را تغییر داد و انتخاب‌های سالم‌تری داشت.


Violet Chae, PhD Candidate, Melbourne School of Psychological Sciences, The University of MelbourneDaniel Feuerriegel, ARC DECRA Fellow, The University of Melbourne, and Tijl Grootswagers, ARC DECRA Senior Research Fellow in Cognitive Neuroscience, Western Sydney University

🚀 @ofoghroydad

🔗 The Conversation

از این پژوهش نمی‌توانید علیه اراده آزاد در بحث استفاده کنید؛ چون ناقض اراده آزاد نیست.
زیرا این پژوهش فقط نشان می‌دهد که مغز در چند صدم ثانیه نخست، ویژگی‌های محرک (مثل رنگ، شکل، یا سلامت غذا) را به‌صورت ناخودآگاه پردازش می‌کند، نه اینکه تصمیم نهایی را به‌اجبار تعیین کند. اراده آزاد به سطح آگاهی، بازنگری و کنترل پس از این پردازش‌های سریع مربوط است. یعنی مغز داده‌ها را آماده می‌کند، اما ذهن آگاه هنوز می‌تواند مسیر تصمیم را تغییر دهد. در نتیجه، یافته‌های این نوع پژوهش‌ها صرفاً درباره‌ی زمان‌بندی تصمیم‌سازی حرف می‌زنند، نه انکار اراده انسانی. مغز ممکن است پیشنهاد دهد، اما آگاهی هنوز حق انتخاب دارد.
«این با آزمایش‌های لیبت متفاوت است.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ریشه‌شناسی و معنای نام کشورها

بر پایه منابع دانشگاهی زبان‌شناسی تاریخی و جغرافیای تاریخی مانند:

Oxford Dictionary of World Place Names

Cambridge Encyclopedia of Language


آمریکا 🇺🇸

از نام Amerigo Vespucci دریانورد ایتالیایی. نقشه‌نگاران آلمانی در اوایل قرن شانزدهم قاره‌ی تازه‌کشف‌شده را America (به معنای زمین آمریگو) نامیدند.

انگلیس 🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿

از Englaland در انگلیسی کهن، یعنی سرزمین انگل‌ها (Angles)، یکی از قبایل ژرمنی مهاجر به بریتانیا در سده‌ی پنجم میلادی.

فرانسه 🇫🇷

از لاتین Francia، یعنی «سرزمین فرانک‌ها. فرانک‌ها قوم ژرمنی بودند که پس از سقوط امپراتوری روم غربی در آن ناحیه فرمانروایی کردند.

آلمان🇩🇪

از لاتین Alamannia، یعنی «سرزمین آلامان‌ها» (یکی از قبایل ژرمنی). در خود زبان آلمانی، Deutschland به معنی «سرزمین مردم» (از ریشه‌ی diutisc = مردمی یا ملی) است.

ایتالیا🇮🇹

از لاتین Italia، که خود از ریشه‌ی یونانی Italoi می‌آید؛ احتمالاً به معنی «سرزمین گوساله‌ها» یا «جای پرورش گاو»، بر پایه‌ی ریشه‌ی هندواروپایی wet- (گاو نر).

ژاپن 🇯🇵

از تلفظ چینی Rìběn (日本) به معنی «منشأ خورشید» یا «جایی که خورشید طلوع می‌کند». در زبان‌های اروپایی از تلفظ چینی جنوبی JipponJapan وارد شد.

ایران 👑

از ریشه‌ی اوستایی و پارسی میانه Aryānām به معنی «سرزمین آریاییان» یا «جایگاه مردمان آریایی».

چین 🇨🇳

از دودمان Qin (秦، تلفظ: «چین»). این دودمان نخستین امپراتوری متحد چین بود (۲۲۱ پ.م). نام آن از طریق فارسی باستان و سانسکریت به اروپا راه یافت.

جمهوری آذربایجان 🇦🇿

از نام کهن Āturpātakān در پارسی میانه (و در یونانی Atropatene). این واژه از نام ساتراپ هخامنشی، آتروپات، گرفته شده است. Āturpātakān یعنی جایگاه پاسدار آتش.

عراق 🇮🇶

از واژه‌ی فارسی میانه و عربی‌شده‌ی ʿErāq (عِراق). ریشه‌ی آن Erak، واژه‌ای ایرانی است یعنی زمین پست یا پایین



ریشه نام شهرها از همین منابع معتبر:

تهران
از tih/tah (پایین یا گرم) + rān (جایگاه) = «جای گرم و پایین‌دست».

کرج
ریشه‌ی پهلوی Karaj به معنی «کاریز، مجرای آب» یا «محل کار».

قم
از واژه‌ی کهن Kam یا Kom به معنی «برآمدگی، بلندی». در فارسی میانه به معنی «شهرک» یا «محل جمع».

اصفهان
از Spahān (سپاهان) = «جای سپاه» یا «پایگاه نظامی».

شیر‌از
از واژه‌ی پارسی میانه Shirāj یا Shirāz، احتمالاً از khshīr-razh (در زبان ایلامی-پارسی) به معنی «دژ یا جایگاه روشن». روایت مردمی درباره‌ی «شیر» و «راز» پایه‌ی زبانی ندارد.

یزد
از واژه‌ی اوستایی Yazata- (ایزد، مقدس) = «جایگاه مقدس».

کرمان
از Karmān در پارسی باستان، ریشه در kar (مرد، قوم) + پسوند -mān (جایگاه) = «سرزمین مردم» یا «جای مردمان».

اهواز
از Hūz (نام قوم ایلامی ساکن خوزستان) + پسوند جمع عربی. HūzKhūzAhvāz = «سرزمین خوزها».

تبریز
ریشه‌ی محتمل از واژه‌ی پارتی Tapriz یا Tavrez، احتمالا به معنی «گرم‌کننده» یا «جایی برای درمان تب» (بر پایه‌ی روایت تاریخی «تب‌ریز»).

ارومیه
از واژه‌ی آشوری Urmiya یا Urme = «شهر آب». از ریشه‌ی آرامی Ur (شهر) + miya (آب).

زنجان
از Zangan (پارسی میانه)، به معنی «مردمان» یا «جایگاه مردم». یونانی‌ها آن را Zendjana ضبط کردند.

همدان
از واژه‌ی پارسی باستان Hagmatāna = «جای گردهمایی». مرکز دولت مادها.

سنندج
از کردی Sena dezh = «دژ یا قلعه‌ی سِنه»

کرمانشاه
از نام دودمان ساسانی Kirmānshāhān = «شاه کرمان». عنوان افتخاری یکی از شاهزادگان ساسانی.

خرم‌آباد
ترکیب فارسی «خرم» (شاد، سرسبز) + «آباد» = «شهر سرسبز».

بوشهر
از Bokht Ardashir یا Bokht Shahr = «شهر ساخته‌ی اردشیر»؛ در گذر زمان به «بوشهر» تبدیل شد.

بندرعباس
از دوره‌ی صفوی، به احترام شاه‌عباس اول. پیش‌تر گمبرون (Gamrun) نام داشت.

مشهد
از عربی mashhad = «جای شهادت». به سبب دفن علی‌بن‌موسی‌الرضا

سمنان
ریشه‌ی نام روشن نیست؛ احتمالاً از قوم باستانی Samin یا واژه‌ی اوستایی Samanā به معنی «جای آرامش»

گرگان
از Varkāna (پارسی باستان) = «سرزمین گرگ‌ها». در متون یونانی Hyrcania

قزوین
از Kasbin یا Kasbīn = «سرزمین کاسیان» (قوم باستانی)

اراک
نام تازه‌تر از دوره‌ی قاجار، برگرفته از واژه‌ی فارسی میانه Ērāk (هم‌ریشه با عراق) = «زمین پست»

زاهدان
نام نوین به معنی «شهر زاهدان». پیش‌تر دوزاپ (Dozap) یا دُزآب = «قلعه‌ی آب» یا «دزد‌آب» زمینی که آب می‌کشد

بجنورد
از ترکیب «بژن» (نام شخص) + «گُرد» (پهلوی، به معنی قهرمان) = «قهرمان بژن»

ایلام
از Elam (نام تمدن باستانی عیلام) = «بلند، برآمده» در زبان اکدی.

اردبیل
از اوستایی Artavil = «جایگاه مقدس» (arta = مقدس + vil = مکان).

ساری
از نام شخص یا خاندان محلی سارویه. در متون طبری به صورت Saruyeh آمده.

چهار شهر باقی‌مانده
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کدام پیوند از نظر علمی عمیق‌ترین است؟

پژوهش‌های زیست‌شناسی، روان‌شناسی رشد و عصب‌زیست‌شناسی نشان می‌دهند که در بیشتر انسان‌ها، پیوند عاطفی میان فرزند و مادر ژرف‌ترین و بنیادی‌ترین نوع رابطه است(نه مادر به فرزند). این به معنای برتری اخلاقی یا احساسی مادر نیست، بلکه به منشا زیستی و تکاملی این پیوند بازمی‌گردد.

از نظر زیست‌شناختی، مادر نخستین منبع بقاست. نوزاد از طریق بدن و چهره مادر تغذیه و تنظیم عاطفی می‌یابد. مغز نوزاد نسبت به چهره و صدای مادر الگوی پاسخ پاداش (dopaminergic reward) می‌سازد. این الگو در دوران رشد به صورت دلبستگی پایه‌ای باقی می‌ماند و از دید تکاملی برای بقا حیاتی است.

در بیشتر گونه‌های پستاندار، رابطه نوزاد با مادر بر مراقبت متمرکز است و ارتباط با پدر محدودتر. در انسان نیز مغز نوزاد به تماس، بوی بدن و لحن مادر واکنش عاطفی شدیدتری نشان می‌دهد. پژوهش‌های عصب‌تصویری نشان داده‌اند که نواحی آمیگدال و هیپوکامپ هنگام دیدن یا شنیدن مادر فعال‌تر می‌شوند.

از دید روان‌شناسی رشد، مادر نخستین «دیگری بزرگ» است که کودک از طریق او مفهوم عشق، امنیت و اعتماد را می‌سازد (مطابق نظریه‌های Bowlby و Winnicott). پدر معمولا نقشی الگویی و ساختاری دارد؛ کودک از او قانون و جهت‌گیری می‌آموزد، نه تنظیم هیجان. بنابراین نوع پیوندها متفاوت است: با مادر عاطفی‌تر و هیجانی‌تر، با پدر الگویی‌تر و ارزشی‌تر.

از دید فرهنگی نیز در بیشتر جوامع، مادر نقش مراقبت‌کننده اصلی را دارد. تماس جسمی و پرورش او با کودک معمولا طولانی‌تر و مداوم‌تر از هر عضو دیگر خانواده است. حتی در فرهنگ‌های مدرن که نقش پدر گسترده‌تر شده، اثر اولیه مادر بر ساختار هیجانی مغز پابرجا می‌ماند.
در نتیجه، علاقه شدید به مادر بازتاب پیوندی است که در نخستین سال‌های زندگی شکل می‌گیرد؛ پیوندی زیستی، روانی و تکاملی، نه نشانه انتخاب یا ناهنجاری. روابط با پدر، خواهر، برادر یا همسر نیز می‌توانند عمیق و تحول‌آفرین باشند، اما معمولا در سطح شناختی و اجتماعی ساخته می‌شوند، نه در سطح بقا و تنظیم هیجان.

نکته: این نوشتار تنها درباره ژرف‌ترین پیوند از منظر زیستی و روانی سخن می‌گوید. دیگر روابط انسانی ــ از والد به فرزند، همسر، یا خواهر و برادر ــ نیز ارزش و عمق خاص خود را دارند و در ساحت معنا، عشق یا اخلاق ممکن است برتر به شمار آیند.

سام

🚀 @ofoghroydad

مادر مقدس نیست؛ اسطورهاسطوره‌سازی از مادر چه آسیبی به تک‌تک ما می‌زند؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
برای مدتی شیوه یکی از کانال‌ها را تغییر میدهم:

این کانال شلوغ خواهد بود(بیش از ۱۰ پست در روز)
و این کانال مثل سابق خلوت(۲ پست در روز)
گران‌ترین قهوه جهان از لحاظ شیمیایی متفاوت است چون در واقع مدفوع است

پژوهشگران دانشگاه مرکزی کرالا در هند به تازگی شیمی قهوه‌ای را بررسی کرده‌اند که به عنوان گران‌ترین قهوه جهان شناخته می‌شود و مشخص شده دلیل طعم و کیفیت ویژه آن، فرآیند طبیعی گوارش یک پستاندار کوچک آسیایی است. این پستاندار، با نام علمی Paradoxurus hermaphroditus و معروف به زباد آسیایی، دانه‌های قهوه را می‌خورد و دانه‌های هضم نشده را از طریق مدفوع دفع می‌کند...

خواندن این خبر ➡️

🚀 @ofoghroydad
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آزمایش‌های انسانی ما را به تنفس از طریق مقعد نزدیک‌تر کرد

پژوهش‌های تازه نشان می‌دهد که امکان انتقال اکسیژن به بدن انسان از طریق مقعد حداقل از نظر ایمنی ممکن است. در یک کارآزمایی بالینی تازه، مشخص شد که استفاده از روش تهویه روده‌ای (enteral ventilation) در انسان بدون خطرات جدی است.
اگرچه این ایده در ابتدا عجیب و حتی خنده‌دار به نظر می‌رسد و پژوهشی که منجر به این کارآزمایی شد، سال گذشته جایزه ایگ نوبل فیزیولوژی را دریافت کرد، اما هدف علمی پشت آن جدی است: ارائه یک روش جایگزین برای تأمین اکسیژن به بیمارانی که مسیر تنفسی‌شان مسدود شده است.

این ایده سابقه‌ای در طبیعت دارد؛ برخی حیوانات مانند خوک‌ها، جوندگان، لاک‌پشت‌ها و حتی برخی ماهی‌ها قادرند در شرایط اضطراری اکسیژن را از طریق روده دریافت کنند. در انسان، روش پیشنهادی شامل وارد کردن مایع پرفلوروکربنی حاوی غلظت بالای اکسیژن به طور مستقیم به روده است، به طوری که اکسیژن از دیواره روده عبور کرده و وارد جریان خون شود و مشکلات تنفسی معمول را دور بزند....

خواندن این گزارش ➡️

🚀 @ofoghroydad
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/10/28 06:05:40
Back to Top
HTML Embed Code: