Forwarded from Evolution
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
◀️ جین گودال
☑️ مستندی قدیمی، اما دیدنی از تلاش جین گودال، بزرگترین نخستی شناس جهان برای برقراری ارتباط با شامپانزههای وحشی و مطالعه آنها
☑️ ترجمه و زیرنویس : امیر پارسا
🔗 فایل اصلی (بدون زیرنویس)
🔗 فایل زیرنویس (srt)
@evolution_ir
☑️ مستندی قدیمی، اما دیدنی از تلاش جین گودال، بزرگترین نخستی شناس جهان برای برقراری ارتباط با شامپانزههای وحشی و مطالعه آنها
☑️ ترجمه و زیرنویس : امیر پارسا
🔗 فایل اصلی (بدون زیرنویس)
🔗 فایل زیرنویس (srt)
@evolution_ir
در سراسر جهان، زنان به طور میانگین عمر طولانیتری نسبت به مردان دارند، اما چرا ؟
این الگوی قابل توجه در تقریباً همه کشورها و در طول دورههای مختلف تاریخی دیده میشود. اگرچه پیشرفتهای پزشکی و بهبود شرایط زندگی، این شکاف جنسیتی را در برخی کشورها کمتر کرده، اما تحقیقات جدید نشان میدهد که این تفاوت به این زودیها از بین نخواهد رفت. دلیل این پدیده در تاریخ تکاملی ما ریشه دارد و حتی در بسیاری از گونههای جانوری نیز قابل مشاهده است.
یک گروه بینالمللی به رهبری دانشمندان مؤسسه ماکس پلانک در لایپزیگ، با همراهی پانزده پژوهشگر از سراسر جهان، بزرگترین و جامعترین بررسی را درباره تفاوت طول عمر در پستانداران و پرندگان انجام دادهاند. نتیجه این تحقیق که در نشریه Science Advances منتشر شده، پاسخ جدیدی برای یکی از معماهای قدیمی زیستشناسی ارائه میدهد: چرا روند پیری در مردان و زنان متفاوت است؟
➕ آیا طول عمر به کروموزومها مربوط میشود؟
در میان پستانداران، معمولاً جنس ماده عمر طولانیتری دارد. برای مثال، در بابونها و گوریلها، مادهها اغلب بیشتر از نرها عمر میکنند. اما این الگو در تمام جانداران صدق نمیکند. در بسیاری از پرندگان، حشرات و خزندگان، نرها عمر طولانیتری دارند. یک توضیح ژنتیکی برای این پدیده، فرضیه جنس هتروگامتی است که تفاوت در کروموزومهای جنسی را دلیل اصلی میداند.
در پستانداران، مادهها دو کروموزوم X دارند، در حالی که نرها فقط یک کروموزوم X و یک Y دارند. برخی تحقیقات نشان میدهد که داشتن دو کروموزوم X میتواند از مادهها در برابر جهشهای زیانبار محافظت کند و به آنها برتری بقا بدهد. اما در پرندگان این سیستم برعکس است و مادهها جنس هتروگامتی محسوب میشوند.
پژوهشگران با بررسی اطلاعات بیش از ۱۱۷۶ گونه از پرندگان و پستانداران در باغوحشهای سراسر جهان، به نتیجه جالبی دست یافتند که از فرضیه جنس هتروگامتی حمایت میکند: در بیشتر پستانداران (۷۲ درصد)، مادهها طولانیتر زندگی میکنند که به طور میانگین ۱۲ درصد بیشتر است. در مقابل، در بیشتر پرندگان (۶۸ درصد)، نرها عمر طولانیتری دارند که به طور میانگین ۵ درصد بیشتر است.
با این حال، استثناهای زیادی نیز وجود دارد.
➕ نقش انتخاب جنسی و مراقبت از فرزندان
علاوه بر ژنتیک، شیوه تولیدمثل نیز در تفاوت طول عمر مؤثر است. در فرآیند انتخاب جنسی، نرها معمولاً ویژگیهای خاصی مانند پرهای رنگارنگ، اندام دفاعی یا جثه بزرگتر پیدا میکنند که اگرچه باعث موفقیت بیشتر در جفتیابی میشود، اما ممکن است عمر را کوتاهتر کند. این تحقیق از این نظریه حمایت میکند و نشان میدهد در پستانداران چندهمسر که رقابت شدیدی بین نرها وجود دارد، عمر نرها معمولاً کوتاهتر از مادههاست.
از سوی دیگر، بسیاری از پرندگان تکهمسر هستند، بنابراین فشار رقابتی کمتری وجود دارد و نرها اغلب عمر طولانیتری دارند. در کل، کمترین تفاوت عمر بین دو جنس در گونههای تکهمسر دیده میشود، در حالی که در گونههای چندهمسر با تفاوت اندازه فیزیکی چشمگیر، مادهها برتری عمر بیشتری دارند.
➕ مراقبت از فرزندان نیز نقش مهمی بازی میکند.
پژوهشگران شواهدی یافتهاند که نشان میدهد جنسی که مسئولیت بیشتری در بزرگ کردن فرزندان بر عهده دارد که در پستانداران این نقش معمولاً بر عهده مادههاست عمر طولانیتری دارد. در گونههای که عمر بیشتری دارند مانند پستانداران- نخستی، این یک مزیت تکاملی محسوب میشود: مادهها زنده میمانند تا زمانی که فرزندانشان بتوانند به استقلال برسند یا به بلوغ جنسی دست یابند.
➕ حتی در محیط حفاظتشده باغوحش نیز شکاف عمر بین دو جنس ادامه مییابد، هرچند کاهش مییابد.
این نشان میدهد تفاوت طول عمر ریشه در تاریخ تکاملی دارد و عوامل محیطی تنها میتوانند آن را تعدیل کنند، نه حذف. بنابراین این شکاف پدیدهای پایدار است که به آینده نیز راه خواهد یافت.
👁 Tracing the evolutionary roots of why women live longer than men
by Max Planck Society
edited by Stephanie Baum, reviewed by Robert Egan
بنظر من مهمترین محدودیتهای این مطالعه عبارتند از:
استفاده از دادههای باغوحش که شرایط طبیعی و فشارهای تکاملی واقعی را نشان نمیدهد
ناتوانی در تفکیک دقیق سهم هر یک از عوامل ژنتیکی، رفتاری و محیطی
مشکل اثبات رابطه علّی به جای همبستگی بین متغیرها
ممکن است یک فاکتور سوم و پنهان بر هر دو متغیر تأثیر بگذارد
🚀 @ofoghroydad
این الگوی قابل توجه در تقریباً همه کشورها و در طول دورههای مختلف تاریخی دیده میشود. اگرچه پیشرفتهای پزشکی و بهبود شرایط زندگی، این شکاف جنسیتی را در برخی کشورها کمتر کرده، اما تحقیقات جدید نشان میدهد که این تفاوت به این زودیها از بین نخواهد رفت. دلیل این پدیده در تاریخ تکاملی ما ریشه دارد و حتی در بسیاری از گونههای جانوری نیز قابل مشاهده است.
یک گروه بینالمللی به رهبری دانشمندان مؤسسه ماکس پلانک در لایپزیگ، با همراهی پانزده پژوهشگر از سراسر جهان، بزرگترین و جامعترین بررسی را درباره تفاوت طول عمر در پستانداران و پرندگان انجام دادهاند. نتیجه این تحقیق که در نشریه Science Advances منتشر شده، پاسخ جدیدی برای یکی از معماهای قدیمی زیستشناسی ارائه میدهد: چرا روند پیری در مردان و زنان متفاوت است؟
در میان پستانداران، معمولاً جنس ماده عمر طولانیتری دارد. برای مثال، در بابونها و گوریلها، مادهها اغلب بیشتر از نرها عمر میکنند. اما این الگو در تمام جانداران صدق نمیکند. در بسیاری از پرندگان، حشرات و خزندگان، نرها عمر طولانیتری دارند. یک توضیح ژنتیکی برای این پدیده، فرضیه جنس هتروگامتی است که تفاوت در کروموزومهای جنسی را دلیل اصلی میداند.
در پستانداران، مادهها دو کروموزوم X دارند، در حالی که نرها فقط یک کروموزوم X و یک Y دارند. برخی تحقیقات نشان میدهد که داشتن دو کروموزوم X میتواند از مادهها در برابر جهشهای زیانبار محافظت کند و به آنها برتری بقا بدهد. اما در پرندگان این سیستم برعکس است و مادهها جنس هتروگامتی محسوب میشوند.
پژوهشگران با بررسی اطلاعات بیش از ۱۱۷۶ گونه از پرندگان و پستانداران در باغوحشهای سراسر جهان، به نتیجه جالبی دست یافتند که از فرضیه جنس هتروگامتی حمایت میکند: در بیشتر پستانداران (۷۲ درصد)، مادهها طولانیتر زندگی میکنند که به طور میانگین ۱۲ درصد بیشتر است. در مقابل، در بیشتر پرندگان (۶۸ درصد)، نرها عمر طولانیتری دارند که به طور میانگین ۵ درصد بیشتر است.
با این حال، استثناهای زیادی نیز وجود دارد.
یوهانا اشتارک نویسنده اصلی این تحقیق میگوید: «بعضی گونهها برخلاف الگوی پیشبینی شده عمل میکنند. برای مثال، در بسیاری از پرندگان شکاری، جنس ماده هم جثه بزرگتر و هم عمر طولانیتری دارد. بنابراین کروموزومهای جنسی فقط بخشی از ماجرا هستند.»
علاوه بر ژنتیک، شیوه تولیدمثل نیز در تفاوت طول عمر مؤثر است. در فرآیند انتخاب جنسی، نرها معمولاً ویژگیهای خاصی مانند پرهای رنگارنگ، اندام دفاعی یا جثه بزرگتر پیدا میکنند که اگرچه باعث موفقیت بیشتر در جفتیابی میشود، اما ممکن است عمر را کوتاهتر کند. این تحقیق از این نظریه حمایت میکند و نشان میدهد در پستانداران چندهمسر که رقابت شدیدی بین نرها وجود دارد، عمر نرها معمولاً کوتاهتر از مادههاست.
از سوی دیگر، بسیاری از پرندگان تکهمسر هستند، بنابراین فشار رقابتی کمتری وجود دارد و نرها اغلب عمر طولانیتری دارند. در کل، کمترین تفاوت عمر بین دو جنس در گونههای تکهمسر دیده میشود، در حالی که در گونههای چندهمسر با تفاوت اندازه فیزیکی چشمگیر، مادهها برتری عمر بیشتری دارند.
پژوهشگران شواهدی یافتهاند که نشان میدهد جنسی که مسئولیت بیشتری در بزرگ کردن فرزندان بر عهده دارد که در پستانداران این نقش معمولاً بر عهده مادههاست عمر طولانیتری دارد. در گونههای که عمر بیشتری دارند مانند پستانداران- نخستی، این یک مزیت تکاملی محسوب میشود: مادهها زنده میمانند تا زمانی که فرزندانشان بتوانند به استقلال برسند یا به بلوغ جنسی دست یابند.
این نشان میدهد تفاوت طول عمر ریشه در تاریخ تکاملی دارد و عوامل محیطی تنها میتوانند آن را تعدیل کنند، نه حذف. بنابراین این شکاف پدیدهای پایدار است که به آینده نیز راه خواهد یافت.
by Max Planck Society
edited by Stephanie Baum, reviewed by Robert Egan
بنظر من مهمترین محدودیتهای این مطالعه عبارتند از:
استفاده از دادههای باغوحش که شرایط طبیعی و فشارهای تکاملی واقعی را نشان نمیدهد
ناتوانی در تفکیک دقیق سهم هر یک از عوامل ژنتیکی، رفتاری و محیطی
مشکل اثبات رابطه علّی به جای همبستگی بین متغیرها
ممکن است یک فاکتور سوم و پنهان بر هر دو متغیر تأثیر بگذارد
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت درگذشت جین گودال
جین گودال، مشهورترین نخستیشناس جهان، در ۹۱ سال زندگی خود دستاوردی شگفتانگیز داشت: او اساسا نگاه ما را به معنای انسان بودن دگرگون کرد.
در ۲۶ سالگی، گودال در پارک ملی گومبه استریم در شمال تانزانیا مشاهده کرد که یک شامپانزه از یک ساقهی کاه برای بیرون کشیدن موریانهها از لانهشان استفاده میکند. هنگامی که او این مشاهدات را به رئیسش، دیرینانسانشناس لوئیس لیكی، گفت، لیكی پاسخ داد: حالا باید یا تعریف ابزار را تغییر دهیم، یا تعریف انسان را، یا شامپانزهها را بهعنوان انسان بپذیریم.
در طول یک عمر، پژوهش درباره استفاده جانوران از ابزار از یک ساقهی کاه آغاز شد و امروز به مجموعهای رنگارنگ از اشیا کارکردی رسیده است: ابزارهایی که میمونها، کلاغها، دلفینها، نهنگهای قاتل، نهنگهای گوژپشت و حتی زنبورها و حشرات دیگر به کار میبرند.
امروزه استفاده از ابزار دیگر ویژگی منحصر به انسان دانسته نمیشود؛ انتقال فرهنگی هم همینطور. طی دههها، گودال و دیگر نخستیشناسان در جنگلهای آفریقا الگوهای گستردهای از استفاده شامپانزهها از ابزار پیدا کردهاند، با سنتهایی متفاوت در گروهها و مناطق گوناگون.
شامپانزههای گومبه از چوبها و ساقهها برای گرفتن موریانه، و از برگها برای دستمال یا ظرف آب استفاده میکردند. اما در گابون شامپانزهها از چوب برای بیرون کشیدن عسل بهره میبردند، و در دهه ۱۹۸۰ در گینه دیده شد که آنها با سنگ بهعنوان چکش و سندان، مغز میوهها را میشکستند.
سالها نخستیشناسانی چون گودال گمان میکردند که شامپانزههای بالغ روش استفاده از ابزار را به نسلهای جوان آموزش میدهند، اما شواهد محکم تا سال ۲۰۱۶ به دست نیامد. در آن سال، پژوهشگران در جمهوری کنگو توانستند برای نخستین بار فیلمی بگیرند از شامپانزههایی که به فرزندانشان آموزش میدادند چگونه با ابزار به غذا برسند.
این یافته دو تا از مهمترین دستاوردهای گودال را در هم پیوند داد: استفاده از ابزار و پیوندهای نیرومند میان مادر و فرزند.
این یافتهها نشان میدهد که ریشههای تکاملی آموزش و یادگیری در میان نخستیها عمیق است و انتقال فرهنگی میاننسلی فقط ویژه انسان نیست. تازه این فقط به غذا محدود نمیشود: دانشمندان اخیرا دیدند که در برخی فرهنگهای شامپانزهها، حیوانات تکههای علف را در گوش یا نشیمنگاه خود میگذارند، چیزی شبیه مد اجتماعی یا فَد.(اینجا گزارش کردیم)
پس اگر ابزار و فرهنگ ویژگی متمایز انسان نیست، چه چیزی ما را جدا میکند؟ بسیاری از دانشمندان پس از کشف گودال به زبان اشاره کردند. اما در این زمینه هم شامپانزهها ما را شگفتزده کردهاند. آنها سامانهای غنی از ارتباط صوتی دارند و صداهایی چون فریاد، ناله، خرخر، لیپ اسمک (صدای لب زدن)، و حرکات بدنی نشانگر شباهتهای عجیبی با زبانهای انسانی است. حتی میتوان به برخی از آنها چند واژه انسانی آموزش داد، که نشان میدهد پایههای عصبی ابتدایی برای گفتار را دارند.
در یک ذخیرهگاه طبیعی در گینه بیسائو، شامپانزهها از جنگل مانند یک درام بزرگ استفاده میکنند: سنگها را به تنه درخت میکوبند و ضربآهنگ ایجاد میکنند. این شاید نوعی ارتباط دوربرد از طریق ابزار باشد.
حتی اخلاق نیز شاید منحصر به انسان نباشد. فرانس دو وال، نخستیشناس نامدار، در اوایل دهه ۲۰۰۰ در بزرگترین کلونی اسیر شامپانزهها نشانههایی از فریبکاری، حل تعارض، همدلی و حتی رفتار اخلاقی را ثبت کرد؛ دیدگاهی که بسیار بحثبرانگیز بود.(رفتار اخلاقی به معنای صرفا «خوب» بودن رفتار نیست؛ در اینجا اخلاق به معنای رفتاری است که در چارچوب یک نظام ارزشگذاری یا معیار اجتماعی پسندیده یا ناپسند شمرده میشود/ سام)
در سال ۲۰۱۹، پژوهشگران در جنگلهای گابون رفتاری را دیدند که ایدههای دو وال را تقویت کرد: یک شامپانزه ماده به نام سوزی حشرهای کوچک را گرفت و آن را بر زخم پای فرزندش گذاشت.(اینجا گزارش کردم) بهزودی پژوهشگران دریافتند این رفتار در جامعه آنها رایج است. بازنگری اسناد تاریخی نشان داد موارد متعددی وجود دارد که شامپانزهها با استفاده از حشرات، برگها یا خمیر گیاهی، زخمهای یکدیگر را درمان میکردهاند.(اینجا و اینجا گزارش کردم)
الودی فرایمن از دانشگاه آکسفورد درباره این یافتهها گفت: پژوهش ما به روشن شدن ریشههای تکاملی پزشکی و نظامهای مراقبتی انسانی کمک میکند.
دو وال در مصاحبهای در سال ۲۰۱۲ گفت: با گذشت زمان، خط جداکننده میان انسانها و بقیه ایپها زیر تاثیر کارهای میدانی ـ مثل کار جین گودال ـ محو شده است؛ کارهایی که تواناییهایی را در ایپها نشان داد که پیشتر حتی تصور نمیکردیم.
به لطف کارهای جین گودال، پژوهش درباره هوش جانوران برای همیشه دگرگون شد.
سام آریامنش /sciencealert
🚀 @ofoghroydad
مستند
مستند
مستند
کلیپ، کلیپ، کلیپ
در مورد شامپانزهها
جین گودال، مشهورترین نخستیشناس جهان، در ۹۱ سال زندگی خود دستاوردی شگفتانگیز داشت: او اساسا نگاه ما را به معنای انسان بودن دگرگون کرد.
در ۲۶ سالگی، گودال در پارک ملی گومبه استریم در شمال تانزانیا مشاهده کرد که یک شامپانزه از یک ساقهی کاه برای بیرون کشیدن موریانهها از لانهشان استفاده میکند. هنگامی که او این مشاهدات را به رئیسش، دیرینانسانشناس لوئیس لیكی، گفت، لیكی پاسخ داد: حالا باید یا تعریف ابزار را تغییر دهیم، یا تعریف انسان را، یا شامپانزهها را بهعنوان انسان بپذیریم.
در طول یک عمر، پژوهش درباره استفاده جانوران از ابزار از یک ساقهی کاه آغاز شد و امروز به مجموعهای رنگارنگ از اشیا کارکردی رسیده است: ابزارهایی که میمونها، کلاغها، دلفینها، نهنگهای قاتل، نهنگهای گوژپشت و حتی زنبورها و حشرات دیگر به کار میبرند.
امروزه استفاده از ابزار دیگر ویژگی منحصر به انسان دانسته نمیشود؛ انتقال فرهنگی هم همینطور. طی دههها، گودال و دیگر نخستیشناسان در جنگلهای آفریقا الگوهای گستردهای از استفاده شامپانزهها از ابزار پیدا کردهاند، با سنتهایی متفاوت در گروهها و مناطق گوناگون.
شامپانزههای گومبه از چوبها و ساقهها برای گرفتن موریانه، و از برگها برای دستمال یا ظرف آب استفاده میکردند. اما در گابون شامپانزهها از چوب برای بیرون کشیدن عسل بهره میبردند، و در دهه ۱۹۸۰ در گینه دیده شد که آنها با سنگ بهعنوان چکش و سندان، مغز میوهها را میشکستند.
سالها نخستیشناسانی چون گودال گمان میکردند که شامپانزههای بالغ روش استفاده از ابزار را به نسلهای جوان آموزش میدهند، اما شواهد محکم تا سال ۲۰۱۶ به دست نیامد. در آن سال، پژوهشگران در جمهوری کنگو توانستند برای نخستین بار فیلمی بگیرند از شامپانزههایی که به فرزندانشان آموزش میدادند چگونه با ابزار به غذا برسند.
این یافته دو تا از مهمترین دستاوردهای گودال را در هم پیوند داد: استفاده از ابزار و پیوندهای نیرومند میان مادر و فرزند.
این یافتهها نشان میدهد که ریشههای تکاملی آموزش و یادگیری در میان نخستیها عمیق است و انتقال فرهنگی میاننسلی فقط ویژه انسان نیست. تازه این فقط به غذا محدود نمیشود: دانشمندان اخیرا دیدند که در برخی فرهنگهای شامپانزهها، حیوانات تکههای علف را در گوش یا نشیمنگاه خود میگذارند، چیزی شبیه مد اجتماعی یا فَد.(اینجا گزارش کردیم)
پس اگر ابزار و فرهنگ ویژگی متمایز انسان نیست، چه چیزی ما را جدا میکند؟ بسیاری از دانشمندان پس از کشف گودال به زبان اشاره کردند. اما در این زمینه هم شامپانزهها ما را شگفتزده کردهاند. آنها سامانهای غنی از ارتباط صوتی دارند و صداهایی چون فریاد، ناله، خرخر، لیپ اسمک (صدای لب زدن)، و حرکات بدنی نشانگر شباهتهای عجیبی با زبانهای انسانی است. حتی میتوان به برخی از آنها چند واژه انسانی آموزش داد، که نشان میدهد پایههای عصبی ابتدایی برای گفتار را دارند.
در یک ذخیرهگاه طبیعی در گینه بیسائو، شامپانزهها از جنگل مانند یک درام بزرگ استفاده میکنند: سنگها را به تنه درخت میکوبند و ضربآهنگ ایجاد میکنند. این شاید نوعی ارتباط دوربرد از طریق ابزار باشد.
حتی اخلاق نیز شاید منحصر به انسان نباشد. فرانس دو وال، نخستیشناس نامدار، در اوایل دهه ۲۰۰۰ در بزرگترین کلونی اسیر شامپانزهها نشانههایی از فریبکاری، حل تعارض، همدلی و حتی رفتار اخلاقی را ثبت کرد؛ دیدگاهی که بسیار بحثبرانگیز بود.(رفتار اخلاقی به معنای صرفا «خوب» بودن رفتار نیست؛ در اینجا اخلاق به معنای رفتاری است که در چارچوب یک نظام ارزشگذاری یا معیار اجتماعی پسندیده یا ناپسند شمرده میشود/ سام)
در سال ۲۰۱۹، پژوهشگران در جنگلهای گابون رفتاری را دیدند که ایدههای دو وال را تقویت کرد: یک شامپانزه ماده به نام سوزی حشرهای کوچک را گرفت و آن را بر زخم پای فرزندش گذاشت.(اینجا گزارش کردم) بهزودی پژوهشگران دریافتند این رفتار در جامعه آنها رایج است. بازنگری اسناد تاریخی نشان داد موارد متعددی وجود دارد که شامپانزهها با استفاده از حشرات، برگها یا خمیر گیاهی، زخمهای یکدیگر را درمان میکردهاند.(اینجا و اینجا گزارش کردم)
الودی فرایمن از دانشگاه آکسفورد درباره این یافتهها گفت: پژوهش ما به روشن شدن ریشههای تکاملی پزشکی و نظامهای مراقبتی انسانی کمک میکند.
دو وال در مصاحبهای در سال ۲۰۱۲ گفت: با گذشت زمان، خط جداکننده میان انسانها و بقیه ایپها زیر تاثیر کارهای میدانی ـ مثل کار جین گودال ـ محو شده است؛ کارهایی که تواناییهایی را در ایپها نشان داد که پیشتر حتی تصور نمیکردیم.
به لطف کارهای جین گودال، پژوهش درباره هوش جانوران برای همیشه دگرگون شد.
سام آریامنش /sciencealert
مستند
مستند
مستند
کلیپ، کلیپ، کلیپ
در مورد شامپانزهها
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بررسی شرایط
آمریکا ۴ شرط اصلی برای برداشتن تحریمها یا برای عدم حمله اسرائیل به ایران به رژیم حاکم بر ایران که مشروعیت داخلی ندارد پیشنهاد داده است:
۱. غنی سازی صفر
۲. کاهش برد موشکها به طوری که بع برخی پایگاههای آمریکا نرسد و همچنین به اسرائیل هم نرسد
۳. عدم حمایت از گروه های تروریستی مثل باقیماندهی حوثیها, باقیماندهی حزبالله و تهماندهی حماس و غیره
۴. گفت و گوی مستقیم یا درواقع پذیرش جایگاه تحمیلی در گفتوگو
یعنی نه تنها باید حکومت کاملا در سیاست منطقهای تسلیم شود بلکه باید این تسلیم شدن خفتبار و کاملا تحقیرآمیز باشد یعنی مشخص باشد که تحقیر شده.
حداکثر چیزی که حکومت میتواند با آن کنار بیاید این است: به جز شرط ۳، حکومت نباید زیر بار شرط ۱ و ۲ برود. با این کار شرط ۴ هم خود به خود رنگ میبازد.
اما روشن شده است که غرب مصر است هر ۴ شرط اجرا شود.
هر ۴ شرط اجرا شود یا تحریمها ادامه پیدا میکنند یا بدتر از این حمله مستقیم اسرائیل به ایران رخ میدهد.
هنوز آسمان ایران دست اسرائیل است؛ پهپادهای بلندپرواز هر روز اطلاعات جمع میکنند و تمام جابجایی ها و تحرکات را ثانیه به ثانیه با ماهوارهها زیر نظر دارند. نفوذ در روی زمین آنقدر عمیق است که حتی ممکن است کسانی که الان در حال پاکسازی در سازمان اطلاعات و امنیتیها هستند خودشان جاسوس باشند.
پیشبینی حکومت از نرخ دلار ، ۱۶۰ هزار تومان است، اما این احتمال و ترس وجود دارد که بالاتر برود.
بهترین احتمال برای حکومت این است که «حتی اگر دلار سر به آسمان بگذارد، مردم شورش نکنند و کسی حمله نکند تا دولت ترامپ برود و شاید پنجرهای برای تنفس پیدا کنند.»
مشخص نیست روسیه به تحریمهای اعمال شده تحت ماشه پایبند بماند یا نه چون اخیرا میگویند آن را اجرا نمیکنند ولی مشخص نیست قانونا شدنی باشد یا نه. چین نیز همینگونه.
چه تحریمها قابل دور زدن باشند و چه روسیه و چین به آن پایبند باشند یا نه ، ماشه تاثیر روانی شدید خودش را بر روی اقتصاد ایران خواهد گذاشت و قیمت ها به تدریج سر به فلک خواهند گذاشت و خطر شورش مردم علیه حکومت را بالا میبرد.
از طرفی تقریبا غیرممکن است حکومت با این شروط غرب کنار بیاید.
بنابراین سه احتمال وجود دارد؛
شورش مردم: ریسک رخ دادن فعلا کم
فقط تحریم؛ جنگی رخ ندهد: ریسک رخ دادن کم
جنگ هم رخ دهد: ریسک رخ دادن بالا.
پس موضوع اصلی اینجاست که اگر جنگ رخ دهد چه میشود؟
ما شاهد ترورهایی خواهیم بود، و شاهد بمباران تاسیسات نظامی و صنعتیـنظامی. حکومت هم هرچه در توان دارد بر روی اسرائیل خالی میکند ولی بلاخره انبارش خالی میشود، این انبار اسرائیل است که تمام نشدنی است چون درواقع این جنگ حکومت با یک کشور کوچک نیست، با نیمکره غربی است(چیزی که ما مردم امیدواریم اصلا رخ ندهد حمله به تاسیسات صنعتی غیرنظامی است، مثل نفت، گاز، پتروشیمی؛ به بهانه تامین مالی تروریسم.).
نتایج چنین حملهای در کل دو احتمال با ریسک رخ دادن بالا را پیش میکشد؛ شورش مردم و سقوط حکومت، یا تغییرات بنیادی درون حکومت ـ چون افراد افراطی در جنگ ترور میشوند.
آمریکا ۴ شرط اصلی برای برداشتن تحریمها یا برای عدم حمله اسرائیل به ایران به رژیم حاکم بر ایران که مشروعیت داخلی ندارد پیشنهاد داده است:
۱. غنی سازی صفر
۲. کاهش برد موشکها به طوری که بع برخی پایگاههای آمریکا نرسد و همچنین به اسرائیل هم نرسد
۳. عدم حمایت از گروه های تروریستی مثل باقیماندهی حوثیها, باقیماندهی حزبالله و تهماندهی حماس و غیره
۴. گفت و گوی مستقیم یا درواقع پذیرش جایگاه تحمیلی در گفتوگو
یعنی نه تنها باید حکومت کاملا در سیاست منطقهای تسلیم شود بلکه باید این تسلیم شدن خفتبار و کاملا تحقیرآمیز باشد یعنی مشخص باشد که تحقیر شده.
حداکثر چیزی که حکومت میتواند با آن کنار بیاید این است: به جز شرط ۳، حکومت نباید زیر بار شرط ۱ و ۲ برود. با این کار شرط ۴ هم خود به خود رنگ میبازد.
اما روشن شده است که غرب مصر است هر ۴ شرط اجرا شود.
هر ۴ شرط اجرا شود یا تحریمها ادامه پیدا میکنند یا بدتر از این حمله مستقیم اسرائیل به ایران رخ میدهد.
هنوز آسمان ایران دست اسرائیل است؛ پهپادهای بلندپرواز هر روز اطلاعات جمع میکنند و تمام جابجایی ها و تحرکات را ثانیه به ثانیه با ماهوارهها زیر نظر دارند. نفوذ در روی زمین آنقدر عمیق است که حتی ممکن است کسانی که الان در حال پاکسازی در سازمان اطلاعات و امنیتیها هستند خودشان جاسوس باشند.
پیشبینی حکومت از نرخ دلار ، ۱۶۰ هزار تومان است، اما این احتمال و ترس وجود دارد که بالاتر برود.
بهترین احتمال برای حکومت این است که «حتی اگر دلار سر به آسمان بگذارد، مردم شورش نکنند و کسی حمله نکند تا دولت ترامپ برود و شاید پنجرهای برای تنفس پیدا کنند.»
مشخص نیست روسیه به تحریمهای اعمال شده تحت ماشه پایبند بماند یا نه چون اخیرا میگویند آن را اجرا نمیکنند ولی مشخص نیست قانونا شدنی باشد یا نه. چین نیز همینگونه.
چه تحریمها قابل دور زدن باشند و چه روسیه و چین به آن پایبند باشند یا نه ، ماشه تاثیر روانی شدید خودش را بر روی اقتصاد ایران خواهد گذاشت و قیمت ها به تدریج سر به فلک خواهند گذاشت و خطر شورش مردم علیه حکومت را بالا میبرد.
از طرفی تقریبا غیرممکن است حکومت با این شروط غرب کنار بیاید.
بنابراین سه احتمال وجود دارد؛
شورش مردم: ریسک رخ دادن فعلا کم
فقط تحریم؛ جنگی رخ ندهد: ریسک رخ دادن کم
جنگ هم رخ دهد: ریسک رخ دادن بالا.
پس موضوع اصلی اینجاست که اگر جنگ رخ دهد چه میشود؟
ما شاهد ترورهایی خواهیم بود، و شاهد بمباران تاسیسات نظامی و صنعتیـنظامی. حکومت هم هرچه در توان دارد بر روی اسرائیل خالی میکند ولی بلاخره انبارش خالی میشود، این انبار اسرائیل است که تمام نشدنی است چون درواقع این جنگ حکومت با یک کشور کوچک نیست، با نیمکره غربی است(چیزی که ما مردم امیدواریم اصلا رخ ندهد حمله به تاسیسات صنعتی غیرنظامی است، مثل نفت، گاز، پتروشیمی؛ به بهانه تامین مالی تروریسم.).
نتایج چنین حملهای در کل دو احتمال با ریسک رخ دادن بالا را پیش میکشد؛ شورش مردم و سقوط حکومت، یا تغییرات بنیادی درون حکومت ـ چون افراد افراطی در جنگ ترور میشوند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شگفتانگیز
یک شرکت رباتیک چینی به نام AheadForm ویدئویی از رباتی با چهره فوقالعاده شبیه انسان منتشر کرده است. این سر رباتیک میتواند پلک بزند، سر تکان دهد و حالات چهره شبیه انسان بروز دهد. نمونه جدید که Origin M1 نام دارد، با ۲۵ موتور کوچک برای کنترل جزئیات حرکات صورت، دوربینهای تعبیهشده در چشمها، و بلندگو و میکروفون برای تعامل زنده ساخته شده است. هدف شرکت، ترکیب این فناوری با سامانههای هوش مصنوعی برای ایجاد رباتهایی است که در محیطهایی مانند خدمات مشتری، آموزش و درمان بتوانند طبیعیتر با انسان ارتباط برقرار کنند. این محصول هنوز به بازار عرضه نشده اما بخشی از تلاش گستردهتر چین برای توسعه رباتهای انساننما است.
🚀 @ofoghroydad
مرتبط
یک شرکت رباتیک چینی به نام AheadForm ویدئویی از رباتی با چهره فوقالعاده شبیه انسان منتشر کرده است. این سر رباتیک میتواند پلک بزند، سر تکان دهد و حالات چهره شبیه انسان بروز دهد. نمونه جدید که Origin M1 نام دارد، با ۲۵ موتور کوچک برای کنترل جزئیات حرکات صورت، دوربینهای تعبیهشده در چشمها، و بلندگو و میکروفون برای تعامل زنده ساخته شده است. هدف شرکت، ترکیب این فناوری با سامانههای هوش مصنوعی برای ایجاد رباتهایی است که در محیطهایی مانند خدمات مشتری، آموزش و درمان بتوانند طبیعیتر با انسان ارتباط برقرار کنند. این محصول هنوز به بازار عرضه نشده اما بخشی از تلاش گستردهتر چین برای توسعه رباتهای انساننما است.
مرتبط
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ساعت ۱۲ دیشب بود خبر دادند حماس طرح را پذیرفته؛ من هم یک کامنتی گذاشتم زیر خبر همان زمان:
ولی اینجا نوشته شرط خلع سلاح
و عدم حضور در دولت آینده رو نپذیرفته هنوز. شرطی که از جان گروگانها برای این دولت فعلی اسرائیل مهمتره.
به نظر میاد حماس فقط یک گام به عقب برداشته با آزادی گروگانها، تا اسرائیل متوقف بشه یا عقب بکشه؛ و سپس تازه بر روی دو شرط مهمی که نوشتم گفتوگو کنه.
این پاسخ به پیشنهاد، مثلا یک پاسخ گیج کننده هست باعث میشه کش بیاد گفت و گو و از یکشنبهای که ترامپ مشخص کرده فراتر بره.
حالا باید ببینیم اینطور میشه یا نه باید یکجا همه رو قبول کنه، یا نه گروگانها رو آزاد میکنه و سپس به بهانه عدم پذیرش اون دو شرط اصلی، اسرائیل به پیشروی ادامه میده تا ریشه کنی.
اما چون دیدم بلافاصله سران جهان پیامهایی تا ساعت ۵ صبح که بیدار بودم میفرستادند که مبارکه عالی شد دلگرم کننده است، تعجب کردم! فکر کردم اشتباه از من هست و من بد برداشت کردم در حالی که به وضوح نوشته بود شروط اصلی رو نپذیرفته! حتی آکسیوس هم یک خبر کار کرد نوشت نتانیاهو از واکنش ترامپ به حماس شوکه شده است ولی در ادامه خبر آمد که نتانیاهو هم دستور داده حمله را کمتر کنند و بیشتر موضع دفاعی بگیرند به دلیل پاسخ حماس! دیگه مطمئن شدم اشتباه از من هست و پیگیری نکردم.
الان که ساعت ۱۷ عصر هست میبینم حماس پیام داده نه ما با همه طرح موافق نیستیم!!
خسته نباشید همگی.
ولی اینجا نوشته شرط خلع سلاح
و عدم حضور در دولت آینده رو نپذیرفته هنوز. شرطی که از جان گروگانها برای این دولت فعلی اسرائیل مهمتره.
به نظر میاد حماس فقط یک گام به عقب برداشته با آزادی گروگانها، تا اسرائیل متوقف بشه یا عقب بکشه؛ و سپس تازه بر روی دو شرط مهمی که نوشتم گفتوگو کنه.
این پاسخ به پیشنهاد، مثلا یک پاسخ گیج کننده هست باعث میشه کش بیاد گفت و گو و از یکشنبهای که ترامپ مشخص کرده فراتر بره.
حالا باید ببینیم اینطور میشه یا نه باید یکجا همه رو قبول کنه، یا نه گروگانها رو آزاد میکنه و سپس به بهانه عدم پذیرش اون دو شرط اصلی، اسرائیل به پیشروی ادامه میده تا ریشه کنی.
اما چون دیدم بلافاصله سران جهان پیامهایی تا ساعت ۵ صبح که بیدار بودم میفرستادند که مبارکه عالی شد دلگرم کننده است، تعجب کردم! فکر کردم اشتباه از من هست و من بد برداشت کردم در حالی که به وضوح نوشته بود شروط اصلی رو نپذیرفته! حتی آکسیوس هم یک خبر کار کرد نوشت نتانیاهو از واکنش ترامپ به حماس شوکه شده است ولی در ادامه خبر آمد که نتانیاهو هم دستور داده حمله را کمتر کنند و بیشتر موضع دفاعی بگیرند به دلیل پاسخ حماس! دیگه مطمئن شدم اشتباه از من هست و پیگیری نکردم.
الان که ساعت ۱۷ عصر هست میبینم حماس پیام داده نه ما با همه طرح موافق نیستیم!!
خسته نباشید همگی.
• پرسش من:
کلئوپاترا از یک سمت نسبش ایرانی هست و به سغدی ها میرسد درسته؟
• پاسخ ماشین :
خیر. هیچ منبع تاریخی یا پژوهش ژنتیکی معتبر چنین نسبی برای کلئوپاترا تأیید نکرده است.
• پاسخ من: میتونم برات اثبات کنم؟
• پاسخ ماشین: بله
• پاسخ من:
Cleopatra I Syra was the only member of the Ptolemaic dynasty known for certain to have introduced some non-Greek ancestry. Her mother Laodice III was a daughter born to King Mithridates II of Pontus, a Persian of the Mithridatic dynasty, and his wife Laodice who had a mixed Greek-Persian heritage. Cleopatra I Syra's father Antiochus III the Great was a descendant of Queen Apama, the Sogdian Iranian wife of Seleucus I Nicator. It is generally believed that the Ptolemies did not intermarry with native Egyptians. Michael Grant asserts that there is only one known Egyptian mistress of a Ptolemy and no known Egyptian wife of a Ptolemy, further arguing that Cleopatra probably did not have any Egyptian ancestry and "would have described herself as Greek".
و کلی منبع از پژوهشهای جدید..
کلئوپاترا اول سوریه تنها عضو دودمان بطلمیوسی بود که بهطور قطعی شناخته شده که تبار غیر یونانی را وارد این خاندان کرد. مادر او، لائودیس سوم، دختری بود از شاه میتریدات دوم پنتوس، که یک ایرانی از دودمان میتریداتها بود، و همسرش لائودیس که تبار آمیخته یونانی-ایرانی داشت. پدر کلئوپاترا اول، آنتیوخوس سوم (ملقب به بزرگ)، از نوادگان ملکه آپاما بود؛ آپاما همان بانوی سغدی-ایرانی و همسر سلوکوس اول نیکاتور بود. بهطور کلی باور بر این است که بطلمیوسیان با مصریان بومی ازدواج نمیکردند. مایکل گرنت تأکید میکند که فقط یک معشوقه مصری برای یکی از بطلمیوسیان شناخته شده و هیچ همسر مصری برایشان ثبت نشده است. او همچنین استدلال میکند که کلئوپاترا احتمالاً هیچ تبار مصری نداشت و «خود را یونانی توصیف میکرد».
• پاسخ ماشین:
اشتباه من این بود که از «قاعده کلی» به شکل قطعی نتیجه گرفتم و آن استثنا را لحاظ نکردم. این همان چیزی است که در منطق میگویند خطای تعمیم.
پس:
بله، نسب کلئوپاترا هفتم یک رگه ایرانی-سغدی داشت.
ولی هویت و فرهنگش همچنان یونانی بود.
• پاسخ من: از این تجربه در زمینه تعامل با هوش مصنوعی چه درسی میگیریم؟
• پاسخ ماشین:
درس اصلی این است که تعامل با هوش مصنوعی باید شبیه کار با یک پژوهشگر انسانی سختگیر باشد، نه مثل گرفتن جواب آماده از یک مرجع مطلق.
در بحث تاریخی قطعی بودن در کار نیست.
این بحث خلاصه شده است.
کلئوپاترا از یک سمت نسبش ایرانی هست و به سغدی ها میرسد درسته؟
• پاسخ ماشین :
خیر. هیچ منبع تاریخی یا پژوهش ژنتیکی معتبر چنین نسبی برای کلئوپاترا تأیید نکرده است.
• پاسخ من: میتونم برات اثبات کنم؟
• پاسخ ماشین: بله
• پاسخ من:
Cleopatra I Syra was the only member of the Ptolemaic dynasty known for certain to have introduced some non-Greek ancestry. Her mother Laodice III was a daughter born to King Mithridates II of Pontus, a Persian of the Mithridatic dynasty, and his wife Laodice who had a mixed Greek-Persian heritage. Cleopatra I Syra's father Antiochus III the Great was a descendant of Queen Apama, the Sogdian Iranian wife of Seleucus I Nicator. It is generally believed that the Ptolemies did not intermarry with native Egyptians. Michael Grant asserts that there is only one known Egyptian mistress of a Ptolemy and no known Egyptian wife of a Ptolemy, further arguing that Cleopatra probably did not have any Egyptian ancestry and "would have described herself as Greek".
و کلی منبع از پژوهشهای جدید..
کلئوپاترا اول سوریه تنها عضو دودمان بطلمیوسی بود که بهطور قطعی شناخته شده که تبار غیر یونانی را وارد این خاندان کرد. مادر او، لائودیس سوم، دختری بود از شاه میتریدات دوم پنتوس، که یک ایرانی از دودمان میتریداتها بود، و همسرش لائودیس که تبار آمیخته یونانی-ایرانی داشت. پدر کلئوپاترا اول، آنتیوخوس سوم (ملقب به بزرگ)، از نوادگان ملکه آپاما بود؛ آپاما همان بانوی سغدی-ایرانی و همسر سلوکوس اول نیکاتور بود. بهطور کلی باور بر این است که بطلمیوسیان با مصریان بومی ازدواج نمیکردند. مایکل گرنت تأکید میکند که فقط یک معشوقه مصری برای یکی از بطلمیوسیان شناخته شده و هیچ همسر مصری برایشان ثبت نشده است. او همچنین استدلال میکند که کلئوپاترا احتمالاً هیچ تبار مصری نداشت و «خود را یونانی توصیف میکرد».
• پاسخ ماشین:
اشتباه من این بود که از «قاعده کلی» به شکل قطعی نتیجه گرفتم و آن استثنا را لحاظ نکردم. این همان چیزی است که در منطق میگویند خطای تعمیم.
پس:
بله، نسب کلئوپاترا هفتم یک رگه ایرانی-سغدی داشت.
ولی هویت و فرهنگش همچنان یونانی بود.
• پاسخ من: از این تجربه در زمینه تعامل با هوش مصنوعی چه درسی میگیریم؟
• پاسخ ماشین:
درس اصلی این است که تعامل با هوش مصنوعی باید شبیه کار با یک پژوهشگر انسانی سختگیر باشد، نه مثل گرفتن جواب آماده از یک مرجع مطلق.
در بحث تاریخی قطعی بودن در کار نیست.
این بحث خلاصه شده است.
بازپسگیری مطالعه تاثیر سرکه سیب بر لاغری به دلیل ضعف علمی
یک پژوهش کوچک که نشان میداد مصرف مقادیر کم روزانه سرکه سیب میتواند به کاهش وزن افراد دارای اضافه وزن یا چاقی کمک کند، پس از بررسی کارشناسان به دلیل دادههای غیرقابل اعتماد بازپسگیری شد. این تحقیق در مارس ۲۰۲۴ در مجله BMJ Nutrition, Prevention & Health منتشر شد و توجه گسترده بینالمللی را جلب کرد.
دلایل بازپسگیری:
روش نامناسب تحلیل آماری دادهها
مقادیر آماری غیرمنطقی
عدم اطمینان از دادههای خام
گزارش ناکافی روشها
ثبت نکردن آزمایش به صورت پیشینی که نقض سیاستهای مجله بود
کارشناسان نتایج پژوهش را قابل بازتولید ندانستند، چندین خطای تحلیلی و ناهماهنگی در دادهها یافت شد و نیاز به بازرسی مستقل دادهها احساس شد.
نویسندگان اشتباهات را خطاهای صادقانه دانستند و با بازپسگیری موافقت کردند. دکتر هلن مکدونالد، سردبیر BMJ، تأکید کرد که نتایج مطالعه در حال حاضر غیرقابل اعتماد است و نباید در گزارشهای آینده استناد شود. پروفسور مارتین کولمایر، سردبیر مجله، افزود انتشار مطالعه بدون ثبت آزمایش تصمیم اشتباهی بود، اما آزمایشهای تغذیهای با تعداد زیاد شرکتکننده و زمان طولانی، چالشبرانگیز هستند.
این بازپسگیری یادآور اهمیت رعایت استانداردهای علمی، صحت دادهها و ثبت آزمایشهاست و نشان میدهد حتی نتایج جذاب رسانهای تا زمان تأیید علمی، قابل اعتماد نیستند.
🚀 @ofoghroydad
🔗 Nutrition.bmj
یک پژوهش کوچک که نشان میداد مصرف مقادیر کم روزانه سرکه سیب میتواند به کاهش وزن افراد دارای اضافه وزن یا چاقی کمک کند، پس از بررسی کارشناسان به دلیل دادههای غیرقابل اعتماد بازپسگیری شد. این تحقیق در مارس ۲۰۲۴ در مجله BMJ Nutrition, Prevention & Health منتشر شد و توجه گسترده بینالمللی را جلب کرد.
دلایل بازپسگیری:
روش نامناسب تحلیل آماری دادهها
مقادیر آماری غیرمنطقی
عدم اطمینان از دادههای خام
گزارش ناکافی روشها
ثبت نکردن آزمایش به صورت پیشینی که نقض سیاستهای مجله بود
کارشناسان نتایج پژوهش را قابل بازتولید ندانستند، چندین خطای تحلیلی و ناهماهنگی در دادهها یافت شد و نیاز به بازرسی مستقل دادهها احساس شد.
نویسندگان اشتباهات را خطاهای صادقانه دانستند و با بازپسگیری موافقت کردند. دکتر هلن مکدونالد، سردبیر BMJ، تأکید کرد که نتایج مطالعه در حال حاضر غیرقابل اعتماد است و نباید در گزارشهای آینده استناد شود. پروفسور مارتین کولمایر، سردبیر مجله، افزود انتشار مطالعه بدون ثبت آزمایش تصمیم اشتباهی بود، اما آزمایشهای تغذیهای با تعداد زیاد شرکتکننده و زمان طولانی، چالشبرانگیز هستند.
این بازپسگیری یادآور اهمیت رعایت استانداردهای علمی، صحت دادهها و ثبت آزمایشهاست و نشان میدهد حتی نتایج جذاب رسانهای تا زمان تأیید علمی، قابل اعتماد نیستند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فرونشست شدید زمین در ایران: یکی از بدترین نقاط جهان
مطالعهای تازه نشان میدهد ایران به یکی از داغترین نقاط فرونشست زمین در جهان تبدیل شده است. بیش از ٣١ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران ـ معادل مساحت ایالت مریلند آمریکا ـ سالانه بیش از ١ سانتیمتر نشست میکند. در مواردی مانند اطراف شهر رفسنجان، زمین هر سال تا ٣٤ سانتیمتر پایین میرود؛ یعنی در یک دهه، سطح زمین ٣ تا ٤ متر کاهش مییابد.
پژوهشگران دانشگاه لیدز بریتانیا با استفاده از دادههای راداری ماهوارههای سنتینل-١ آژانس فضایی اروپا، تغییر سطح زمین ایران بین سالهای ٢٠١٤ تا ٢٠٢٢ را بررسی کردند. نتیجه: شناسایی ١٠٦ منطقه فرونشست که ٢ درصد خاک کشور را دربر میگیرد.
علت اصلی این پدیده برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی است. در ایران حدود ٦٠ درصد آب مصرفی از سفرههای زیرزمینی تأمین میشود و ٧٧ درصد مناطق دارای فرونشست شدید در ارتباط مستقیم با فعالیتهای کشاورزیاند. نمونه بارز آن، مزارع پسته در رفسنجان است که با مصرف سنگین منابع آب باعث فرونشست بیسابقه شدهاند. در بردسکن نیز وسعت منطقه نشستکرده در مقایسه با مطالعه سال ٢٠٠٨، حدود ٤٠ درصد افزایش یافته است.
این پدیده پیامدهای خطرناکی دارد. به گفته متخصصان، بیشتر این فرونشستها غیرقابل بازگشت هستند؛ زیرا لایههای ماسه و گل پس از فشردگی دیگر نمیتوانند به حالت اولیه برگردند، حتی اگر دوباره آب به سفرهها بازگردد. نتیجه آن، ایجاد شکافها و ناپایداری سازههاست که ساختمانها، جادهها و خطوط ریلی را تهدید میکند. در کلانشهرهایی مانند تهران، کرج، مشهد، اصفهان و شیراز میلیونها نفر در معرض خطر مستقیم قرار دارند. تنها در کرج بیش از ٢٣ هزار نفر در مناطق با ریسک بالا زندگی میکنند.
فرونشست تنها مشکل ایران نیست. پدیده مشابه در مکزیکوسیتی، کالیفرنیا، چین و ایتالیا نیز مشاهده میشود. اما سرعت نشست در ایران به حدی شدید است که در کنار مکزیکوسیتی و دره مرکزی کالیفرنیا، جزو شدیدترین نمونههای جهانی به حساب میآید. در مکزیک، فرونشست زمین حتی به فرو ریختن خط مترو در سال ٢٠٢١ و مرگ ٢٦ نفر منجر شد.
خطر دیگر، نابودی دائمی ذخایر آب شیرین است. با فشردگی سفرههای زیرزمینی، ظرفیت نگهداری آب به طور برگشتناپذیر از بین میرود؛ موضوعی که بحران کمآبی ایران را در دورههای خشکسالی تشدید خواهد کرد و توان سازگاری با تغییرات اقلیمی را کاهش میدهد.
🚀 @Ofoghroydad
🔗 Journal of Geophysical Research: Solid Earth
🔗 Livescience
مطالعهای تازه نشان میدهد ایران به یکی از داغترین نقاط فرونشست زمین در جهان تبدیل شده است. بیش از ٣١ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران ـ معادل مساحت ایالت مریلند آمریکا ـ سالانه بیش از ١ سانتیمتر نشست میکند. در مواردی مانند اطراف شهر رفسنجان، زمین هر سال تا ٣٤ سانتیمتر پایین میرود؛ یعنی در یک دهه، سطح زمین ٣ تا ٤ متر کاهش مییابد.
پژوهشگران دانشگاه لیدز بریتانیا با استفاده از دادههای راداری ماهوارههای سنتینل-١ آژانس فضایی اروپا، تغییر سطح زمین ایران بین سالهای ٢٠١٤ تا ٢٠٢٢ را بررسی کردند. نتیجه: شناسایی ١٠٦ منطقه فرونشست که ٢ درصد خاک کشور را دربر میگیرد.
علت اصلی این پدیده برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی است. در ایران حدود ٦٠ درصد آب مصرفی از سفرههای زیرزمینی تأمین میشود و ٧٧ درصد مناطق دارای فرونشست شدید در ارتباط مستقیم با فعالیتهای کشاورزیاند. نمونه بارز آن، مزارع پسته در رفسنجان است که با مصرف سنگین منابع آب باعث فرونشست بیسابقه شدهاند. در بردسکن نیز وسعت منطقه نشستکرده در مقایسه با مطالعه سال ٢٠٠٨، حدود ٤٠ درصد افزایش یافته است.
این پدیده پیامدهای خطرناکی دارد. به گفته متخصصان، بیشتر این فرونشستها غیرقابل بازگشت هستند؛ زیرا لایههای ماسه و گل پس از فشردگی دیگر نمیتوانند به حالت اولیه برگردند، حتی اگر دوباره آب به سفرهها بازگردد. نتیجه آن، ایجاد شکافها و ناپایداری سازههاست که ساختمانها، جادهها و خطوط ریلی را تهدید میکند. در کلانشهرهایی مانند تهران، کرج، مشهد، اصفهان و شیراز میلیونها نفر در معرض خطر مستقیم قرار دارند. تنها در کرج بیش از ٢٣ هزار نفر در مناطق با ریسک بالا زندگی میکنند.
فرونشست تنها مشکل ایران نیست. پدیده مشابه در مکزیکوسیتی، کالیفرنیا، چین و ایتالیا نیز مشاهده میشود. اما سرعت نشست در ایران به حدی شدید است که در کنار مکزیکوسیتی و دره مرکزی کالیفرنیا، جزو شدیدترین نمونههای جهانی به حساب میآید. در مکزیک، فرونشست زمین حتی به فرو ریختن خط مترو در سال ٢٠٢١ و مرگ ٢٦ نفر منجر شد.
خطر دیگر، نابودی دائمی ذخایر آب شیرین است. با فشردگی سفرههای زیرزمینی، ظرفیت نگهداری آب به طور برگشتناپذیر از بین میرود؛ موضوعی که بحران کمآبی ایران را در دورههای خشکسالی تشدید خواهد کرد و توان سازگاری با تغییرات اقلیمی را کاهش میدهد.
🔗 Journal of Geophysical Research: Solid Earth
🔗 Livescience
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
افــــــق رویـــــداد
فرونشست شدید زمین در ایران: یکی از بدترین نقاط جهان مطالعهای تازه نشان میدهد ایران به یکی از داغترین نقاط فرونشست زمین در جهان تبدیل شده است. بیش از ٣١ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران ـ معادل مساحت ایالت مریلند آمریکا ـ سالانه بیش از ١ سانتیمتر نشست میکند.…
با خواندن این تحقیقات دچار مغالطه فردیسازی مشکل نشوید. مشکل کشاورز نیست؛ مشکل، ساختار کلی سیستم مدیریتی ولایت فقیه یعنی سیستم خودمتناقض «جمهوری اسلامی» است که نتوانسته کشاورزی را بهینه و کارآمد اداره کند. کشاورزی قابل مدیریت و بهینهسازی است، ولی نیازمند سیاستگذاری درست و نظام مدیریتی کارآمد است.
بنابراین راه نیفتید به کسانی که غذای شما را تهیه میکنند توهین کنید.
بنابراین راه نیفتید به کسانی که غذای شما را تهیه میکنند توهین کنید.
راز روشن شدن جهان در سپیدهدم کیهانی
برای نخستین بار، اخترشناسان سرنخ جدی یافتهاند که چه چیزی باعث روشن شدن جهان در ابتدای تاریخ کیهان شد. دادههای تلسکوپهای فضایی هابل و جیمز وب نشان میدهد که مقصر اصلی، نه سیاهچالههای غولپیکر و نه کهکشانهای عظیم، بلکه کهکشانهای بسیار کوچک و کمنور (dwarf galaxies) بودهاند.
پس از بیگبنگ، کیهان سرشار از پلاسمای داغ و متراکم بود. این مه کیهانی اجازه نمیداد نور آزادانه حرکت کند. حدود ۳۰۰ هزار سال بعد، جهان سردتر شد و اتمهای هیدروژن و اندکی هلیوم شکل گرفتند. اما هنوز نور چندانی وجود نداشت، تا زمانی که نخستین ستارگان متولد شدند. این ستارگان با پرتوهای پرانرژی خود، دوباره هیدروژن را یونیزه کردند و مه کیهانی به تدریج کنار رفت. حدود یک میلیارد سال پس از بیگبنگ، دوره موسوم به سپیدهدم کیهانی پایان یافت و جهان بهطور کامل روشن شد.
مسئله اساسی این بود که چه منبعی چنین حجم عظیمی از فوتونهای یونیزهکننده را تولید کرده است. بسیاری تصور میکردند که سیاهچالههای فعال یا کهکشانهای پرستاره عامل اصلیاند. اما مشاهدات دقیق جیمز وب از خوشه کهکشانی Abell 2744 ـ که با پدیده عدسی گرانشی نور اجرام دوردست را تقویت میکند ـ تصویر دیگری نشان داد: کهکشانهای کوتوله بیشمار و درخشانتر از انتظار.
تحلیل طیف نوری این کهکشانها آشکار ساخت که آنها صد برابر بیشتر از کهکشانهای بزرگ حضور داشتند و در مجموع چهار برابر بیشتر از انتظار فوتونهای پرانرژی آزاد میکردند. این یعنی جمعیت عظیم آنها نیروی کافی برای یونیزه کردن کامل کیهان در اختیار داشته است.
به گفته حکیم آتک، سرپرست تیم پژوهش، این کهکشانهای ریز اما پرتعداد، همچون موتورهای قدرتمندی انرژی آزاد میکنند و میتوانند سرنوشت کل جهان را تغییر دهند.
البته پژوهشگران هشدار میدهند که این نتایج بر اساس یک بخش کوچک آسمان به دست آمده و باید مناطق بیشتری بررسی شود تا مطمئن شویم نمونهای است نماینده کل کیهان آغازین.
با این حال، بسیاری از اخترفیزیکدانان معتقدند این یافته یکی از قویترین شواهد تاکنون در مورد نقش کهکشانهای کوتوله در فرآیند یونش مجدد است؛ فرآیندی که جهان تاریک و مهآلود اولیه را به جهانی شفاف و پرنور تبدیل کرد.
به تعبیر تیمیا نانایاکارا از دانشگاه سوینبرن « ما اکنون با جیمز وب وارد قلمروی ناشناختهای شدهایم. این یافته نهتنها به یک پرسش دیرینه پاسخ میدهد، بلکه پرسشهای تازه و هیجانانگیزی را پیش رویمان میگذارد.»
🚀 @Ofoghroydad
🔗 Nature
برای نخستین بار، اخترشناسان سرنخ جدی یافتهاند که چه چیزی باعث روشن شدن جهان در ابتدای تاریخ کیهان شد. دادههای تلسکوپهای فضایی هابل و جیمز وب نشان میدهد که مقصر اصلی، نه سیاهچالههای غولپیکر و نه کهکشانهای عظیم، بلکه کهکشانهای بسیار کوچک و کمنور (dwarf galaxies) بودهاند.
پس از بیگبنگ، کیهان سرشار از پلاسمای داغ و متراکم بود. این مه کیهانی اجازه نمیداد نور آزادانه حرکت کند. حدود ۳۰۰ هزار سال بعد، جهان سردتر شد و اتمهای هیدروژن و اندکی هلیوم شکل گرفتند. اما هنوز نور چندانی وجود نداشت، تا زمانی که نخستین ستارگان متولد شدند. این ستارگان با پرتوهای پرانرژی خود، دوباره هیدروژن را یونیزه کردند و مه کیهانی به تدریج کنار رفت. حدود یک میلیارد سال پس از بیگبنگ، دوره موسوم به سپیدهدم کیهانی پایان یافت و جهان بهطور کامل روشن شد.
مسئله اساسی این بود که چه منبعی چنین حجم عظیمی از فوتونهای یونیزهکننده را تولید کرده است. بسیاری تصور میکردند که سیاهچالههای فعال یا کهکشانهای پرستاره عامل اصلیاند. اما مشاهدات دقیق جیمز وب از خوشه کهکشانی Abell 2744 ـ که با پدیده عدسی گرانشی نور اجرام دوردست را تقویت میکند ـ تصویر دیگری نشان داد: کهکشانهای کوتوله بیشمار و درخشانتر از انتظار.
تحلیل طیف نوری این کهکشانها آشکار ساخت که آنها صد برابر بیشتر از کهکشانهای بزرگ حضور داشتند و در مجموع چهار برابر بیشتر از انتظار فوتونهای پرانرژی آزاد میکردند. این یعنی جمعیت عظیم آنها نیروی کافی برای یونیزه کردن کامل کیهان در اختیار داشته است.
به گفته حکیم آتک، سرپرست تیم پژوهش، این کهکشانهای ریز اما پرتعداد، همچون موتورهای قدرتمندی انرژی آزاد میکنند و میتوانند سرنوشت کل جهان را تغییر دهند.
البته پژوهشگران هشدار میدهند که این نتایج بر اساس یک بخش کوچک آسمان به دست آمده و باید مناطق بیشتری بررسی شود تا مطمئن شویم نمونهای است نماینده کل کیهان آغازین.
با این حال، بسیاری از اخترفیزیکدانان معتقدند این یافته یکی از قویترین شواهد تاکنون در مورد نقش کهکشانهای کوتوله در فرآیند یونش مجدد است؛ فرآیندی که جهان تاریک و مهآلود اولیه را به جهانی شفاف و پرنور تبدیل کرد.
به تعبیر تیمیا نانایاکارا از دانشگاه سوینبرن « ما اکنون با جیمز وب وارد قلمروی ناشناختهای شدهایم. این یافته نهتنها به یک پرسش دیرینه پاسخ میدهد، بلکه پرسشهای تازه و هیجانانگیزی را پیش رویمان میگذارد.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
من ادمین کانال دگرگونش نیستم از امروز؛
بنابراین مسئولیت پستهای این کانال دیگر بر عهده من نیست.
تنها مسئولیت پستهای کانالهای افق رویداد برعهده من است.
سام آریامنش / ۱۳ مهر ۰۴
@ofoghroydad
@ofoghroydadd
@ofoghclip
بنابراین مسئولیت پستهای این کانال دیگر بر عهده من نیست.
تنها مسئولیت پستهای کانالهای افق رویداد برعهده من است.
سام آریامنش / ۱۳ مهر ۰۴
@ofoghroydad
@ofoghroydadd
@ofoghclip
افــــــق رویـــــداد
راز روشن شدن جهان در سپیدهدم کیهانی برای نخستین بار، اخترشناسان سرنخ جدی یافتهاند که چه چیزی باعث روشن شدن جهان در ابتدای تاریخ کیهان شد. دادههای تلسکوپهای فضایی هابل و جیمز وب نشان میدهد که مقصر اصلی، نه سیاهچالههای غولپیکر و نه کهکشانهای عظیم، بلکه…
تا اینجا یاد گرفتیم که «آغاز جهان» در مقالات و اخبار علمی، یعنی «آغاز ماده» یعنی «آغاز قوانین فیزیکی که میشناسیم»، یعنی «آغاز چارچوبی که ما میشناسیم و در آن و بسته به آن تکامل یافتهایم.»
نه اینکه «هیچی نبود، ناگهان جهان بود!» از این قصهها در دنیای علم نداریم. ایجاد از عدم نداریم؛ ایجاد از عدم، معادلهای خودمتناقض است؛
X+1=X
آغار ماده درواقع یعنی جایی که ماده بر پادماده به دلایل کشفنشده ای غلبه کرد و این یک راز بزرگ است(این همان پرسش چرا جهان(ماده) هست به جای آنکه نباشد) که هیچ خبر تازهای در این زمینه را جا نمیگذاریم در کانال؛ چون باید به میزان برابر پخش میشدند و سپس بوم، باید یکدیگر را خنثی میکردند. پس چه شد ماده غلبه کرد و باعث شد ما اینجا باشیم! نمیدانیم.
اگر رخ نمیداد و هر دو همدیگر را خنثی میکردند چه میشد؟ جهان انرژی خالص میبود.
اما همین جمله را معمولا مینویسند «جهان نابود میشد»! در حالی که منظورشان از نابودی در اینجا عدم وجود ماده است، نه عدم وجود همه چیز؛ وگرنه حتی با خنثی کردن همه ماده توسط پاد ماده، هنوز جهان وجود میداشت، ولی فقط انرژی بود. پس وقتی تیترها را میبینید که نوشتهاند، چرا چیزی هست به جای آنکه نباشد؟ چرا جهان وجود دارد به جای آنکه نباشد؟ منظورشان درواقع این است: چرا ماده باقی ماند و غلبه کرد؟
منظورشان این نیست : چرا عدم به جای هستی است؟ این پرسش ذاتا اشتباه است و علم کاری به آن ندارد و پیشفرض منطقی این است که هستی همیشه بوده؛ چون خاصیت این مفهوم همین است.
baryon asymmetry
baryon number violation
CP violation
نابودی تنها در این بحث بالا, باعث سوءتفاهم نمیشود؛
در مباحث و پژوهشهای مربوط به پایان جهان نیز واژه پایان و نابودی معمولا باعث سوءتفاهم هستند.
اما بدانید هیچ سناریویی وجود ندارد و هرگز نخواهد داشت که در آن جهان به معنای واقعی واژه، نیست شود.
پایانها و نابودیها تنها تغییر هستند.
معمولا در فیزیک پایان جهان یعنی شرایطی که جهان قطعا وجود خواهد داشت اما:
• یا جهان دیگر زیست ناپذیر است
• یا جهان به گونهای تغییر میکند که دیگر در چارچوب قوانین فیزیکی ما نیست و قوانین ما در آن شرایط یا بیمعنی هستند یا نقض میشوند.
• یا به معنای پایان ماده است
بنابراین واژههای آغاز و پایان، نابودی و ایجاد، در فیزیک هرگز به معنای واقعی فلسفی و متافیزیکی خودشان به کار نمیروند. از نظر فلسفه و منطق ما تنها با تغییر طرفیم؛ همیشه.
در فیزیک مدرن، مفاهیمی چون «آغاز» و «پایان» بیشتر به مرزهای قابلیت توصیف نظریهها اشاره دارند، نه به رخدادهایی مطلق در هستی.
نابودی و آغاز از نظر وجودی، در دنیای واقعی رخ نداده، و هرگز نمیدهد.
نه اینکه «هیچی نبود، ناگهان جهان بود!» از این قصهها در دنیای علم نداریم. ایجاد از عدم نداریم؛ ایجاد از عدم، معادلهای خودمتناقض است؛
X+1=X
آغار ماده درواقع یعنی جایی که ماده بر پادماده به دلایل کشفنشده ای غلبه کرد و این یک راز بزرگ است(این همان پرسش چرا جهان(ماده) هست به جای آنکه نباشد) که هیچ خبر تازهای در این زمینه را جا نمیگذاریم در کانال؛ چون باید به میزان برابر پخش میشدند و سپس بوم، باید یکدیگر را خنثی میکردند. پس چه شد ماده غلبه کرد و باعث شد ما اینجا باشیم! نمیدانیم.
اگر رخ نمیداد و هر دو همدیگر را خنثی میکردند چه میشد؟ جهان انرژی خالص میبود.
اما همین جمله را معمولا مینویسند «جهان نابود میشد»! در حالی که منظورشان از نابودی در اینجا عدم وجود ماده است، نه عدم وجود همه چیز؛ وگرنه حتی با خنثی کردن همه ماده توسط پاد ماده، هنوز جهان وجود میداشت، ولی فقط انرژی بود. پس وقتی تیترها را میبینید که نوشتهاند، چرا چیزی هست به جای آنکه نباشد؟ چرا جهان وجود دارد به جای آنکه نباشد؟ منظورشان درواقع این است: چرا ماده باقی ماند و غلبه کرد؟
منظورشان این نیست : چرا عدم به جای هستی است؟ این پرسش ذاتا اشتباه است و علم کاری به آن ندارد و پیشفرض منطقی این است که هستی همیشه بوده؛ چون خاصیت این مفهوم همین است.
baryon asymmetry
baryon number violation
CP violation
نابودی تنها در این بحث بالا, باعث سوءتفاهم نمیشود؛
در مباحث و پژوهشهای مربوط به پایان جهان نیز واژه پایان و نابودی معمولا باعث سوءتفاهم هستند.
اما بدانید هیچ سناریویی وجود ندارد و هرگز نخواهد داشت که در آن جهان به معنای واقعی واژه، نیست شود.
پایانها و نابودیها تنها تغییر هستند.
معمولا در فیزیک پایان جهان یعنی شرایطی که جهان قطعا وجود خواهد داشت اما:
• یا جهان دیگر زیست ناپذیر است
• یا جهان به گونهای تغییر میکند که دیگر در چارچوب قوانین فیزیکی ما نیست و قوانین ما در آن شرایط یا بیمعنی هستند یا نقض میشوند.
• یا به معنای پایان ماده است
بنابراین واژههای آغاز و پایان، نابودی و ایجاد، در فیزیک هرگز به معنای واقعی فلسفی و متافیزیکی خودشان به کار نمیروند. از نظر فلسفه و منطق ما تنها با تغییر طرفیم؛ همیشه.
در فیزیک مدرن، مفاهیمی چون «آغاز» و «پایان» بیشتر به مرزهای قابلیت توصیف نظریهها اشاره دارند، نه به رخدادهایی مطلق در هستی.
نابودی و آغاز از نظر وجودی، در دنیای واقعی رخ نداده، و هرگز نمیدهد.
Forwarded from مستند و کلیپ افق رویداد (سام آریامنش)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️سه سناریو برای انهدام کیهان
فرضیههای فعلی درباره پایان جهان چه میگویند؟
Persian Kurzgesagt
🌎 @ofoghroydadd
فرضیههای فعلی درباره پایان جهان چه میگویند؟
Persian Kurzgesagt
🌎 @ofoghroydadd
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهاجرت پرندگان ،سفری به افسانهها
در قرون وسطی مردم باور داشتند پرندگان در زمستان تبدیل به گونه های دیگر میشوند یا در گل لای دریاچهها به خواب زمستانی میروند، اما یک گلوله باورها را تغییر داد...
™️کاری از گروه تکامل
🎙 دوبله فارسی
🚀 @ofoghroydad
در قرون وسطی مردم باور داشتند پرندگان در زمستان تبدیل به گونه های دیگر میشوند یا در گل لای دریاچهها به خواب زمستانی میروند، اما یک گلوله باورها را تغییر داد...
یک دایرةالمعارف آنلاین و بینظیر که تمام گونههای پرندگان جهان را پوشش میدهد.
™️کاری از گروه تکامل
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مایعات بدن:
۱. خون و اجزای آن
پلاسما
سرم
سلولهای خونی (اما بخش مایع همان پلاسماست)
۲. مایعات لنفاوی و بافتی
لنف (Lymph)
مایع میانبافتی
مایع درونسلولی
۳. مایعات گوارشی
بزاق (Saliva)
شیره معده (Gastric juice)
صفرا (Bile)
شیره پانکراسی (Pancreatic juice)
ترشحات رودهای (Intestinal juices)
۴. مایعات ادراری و دفعی
ادرار (Urine)
عرق (Sweat)
اشک (Tears)
ترشحات بینی و مخاط تنفسی
۵. مایعات تناسلی و تولیدمثلی
مایع منی (Semen)
مایع پیشانزالی (Pre-ejaculate)
ترشحات واژن و دهانه رحم
مایع فولیکولی در تخمدان
شیر پستان (Breast milk)
۶. مایعات پوششی و محافظ
مایع مغزینخاعی (Cerebrospinal fluid)
مایع سینوویال (در مفاصل)
مایع پلورال (Pleural fluid، در اطراف ریهها)
مایع پریکاردیال (Pericardial fluid، اطراف قلب)
مایع صفاقی یا پریتونیال (Peritoneal fluid، در حفره شکم)
مایع درونچشمی (Aqueous و Vitreous humor)
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
فاضلابی هستیم برای خودمان؛ بدن انسان یک سیستم شیمیایی باز است.
پیوسته مواد را میگیرد، پردازش میکند و پس میدهد. چرخهی درونی آن پر از واکنشهای شیمیایی، مایعات، ترشحات و زبالههای متابولیک است.
اما این فاضلاب ظاهری، همان چیزی است که تعادل زیستی را حفظ میکند. بدون همین چرخهی دفع و بازتولید، حیات در چند ساعت از بین میرود.
در زیستسامانهها، پاکی بهمعنای نبود زباله نیست، بلکه توانایی بازیافت و تنظیم مداوم آنهاست.
واژه فاضلاب اینجا تحقیر نیست ـ اگر فرض کنیم مخاطب عمومی نیست ـ یک استعاره دقیق فلسفی است؛ استعارهای قوی برای توصیف چرخهی درونی بدن و خودپالایی زیستی.
«بدن انسان برای خودش فاضلابی است؛ هر لحظه مواد را میگیرد، میسوزاند، تصفیه میکند و پس میدهد.»
🚀 @ofoghroydad
۱. خون و اجزای آن
پلاسما
سرم
سلولهای خونی (اما بخش مایع همان پلاسماست)
۲. مایعات لنفاوی و بافتی
لنف (Lymph)
مایع میانبافتی
مایع درونسلولی
۳. مایعات گوارشی
بزاق (Saliva)
شیره معده (Gastric juice)
صفرا (Bile)
شیره پانکراسی (Pancreatic juice)
ترشحات رودهای (Intestinal juices)
۴. مایعات ادراری و دفعی
ادرار (Urine)
عرق (Sweat)
اشک (Tears)
ترشحات بینی و مخاط تنفسی
۵. مایعات تناسلی و تولیدمثلی
مایع منی (Semen)
مایع پیشانزالی (Pre-ejaculate)
ترشحات واژن و دهانه رحم
مایع فولیکولی در تخمدان
شیر پستان (Breast milk)
۶. مایعات پوششی و محافظ
مایع مغزینخاعی (Cerebrospinal fluid)
مایع سینوویال (در مفاصل)
مایع پلورال (Pleural fluid، در اطراف ریهها)
مایع پریکاردیال (Pericardial fluid، اطراف قلب)
مایع صفاقی یا پریتونیال (Peritoneal fluid، در حفره شکم)
مایع درونچشمی (Aqueous و Vitreous humor)
فاضلابی هستیم برای خودمان؛ بدن انسان یک سیستم شیمیایی باز است.
پیوسته مواد را میگیرد، پردازش میکند و پس میدهد. چرخهی درونی آن پر از واکنشهای شیمیایی، مایعات، ترشحات و زبالههای متابولیک است.
اما این فاضلاب ظاهری، همان چیزی است که تعادل زیستی را حفظ میکند. بدون همین چرخهی دفع و بازتولید، حیات در چند ساعت از بین میرود.
در زیستسامانهها، پاکی بهمعنای نبود زباله نیست، بلکه توانایی بازیافت و تنظیم مداوم آنهاست.
واژه فاضلاب اینجا تحقیر نیست ـ اگر فرض کنیم مخاطب عمومی نیست ـ یک استعاره دقیق فلسفی است؛ استعارهای قوی برای توصیف چرخهی درونی بدن و خودپالایی زیستی.
«بدن انسان برای خودش فاضلابی است؛ هر لحظه مواد را میگیرد، میسوزاند، تصفیه میکند و پس میدهد.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انیشتین: اگر به ماه نگاه نکنیم، ماه وجود ندارد؟
ذره پشت ابر است.
پس اطلاعات آن را نمیدانیم چون پشت ابر است!
درواقع ذره ویژگی معین ندارد، تا زمانی که پشت ابر است.
ابر استعاره است، اما دقیق و درست است.
حال ابر را کنار میزنیم
این یعنی چه؟ یعنی ذره را اندازهگیری میکنیم تا اطلاعاتی از ویژگیهایش به دست بیاریم.
با این کار یعنی با کنار زدن ابر ـ یعنی با اندازه گیری ـ ذره به خود ویژگی میگیرد، یا ویژگی معین میگیرد.
این درست بود✅
حال صورت اشتباه را مینویسم:
ذره وجود ندارد
تا زمانی که آن را مشاهده کنیم
این اشتباه است؛
همین اشتباه باعث میشود فرد تصور کند پس چیزها وجود ندارند مگر اینکه مشاهدهگری یعنی موجود آگاهی آن را مشاهده کند!
سپس نتیجه میگیرند: انسان زمانی وجود نداشته، ولی جهان وجود داشته، پس جهان برای وجود یک مشاهدهگر کیهانی دائمی دارد و او خداست.
شاید برخی از شما تجربه برخورد با این افراد را نداشته باشید اما من بسیار داشتهام.
ما به اینها میگوییم طرفداران آگاهی برتر
برای همین در توضیحات تکراری خودمان مینویسیم:
۱. مشاهده در فیزیک به معنای نگاه انسانی نیست
۲.مشاهدهگر در فیزیک به معنای فقط انسان نیست؛ و اصلا این ارتباطی با ذهن و اگاهی ندارد.
۳. تا قبل از مشاهده یا همان اندازهگیری یا همان کنار زدن ابر، ذره وجود دارد، فقط ویژگی معین ندارد؛ نه اینکه با اندازه گیری یا مشاهده ما موجود میشود.
این نکات کوتاه اما مهم را گوشه ذهن داشته باشید.
➖➖➖➖➖➖➖➖
حال صورت تخصصی بحث:
در مکانیک کوانتومی، ذرات مانند الکترون یا فوتون قبل از اندازهگیری دارای تابع موج هستند که احتمال یافتن ذره در نقاط مختلف فضا را نشان میدهد. این بدان معناست که ذره وجود دارد، اما ویژگیهای مشخص و معین (مانند مکان دقیق یا تکانه) قبل از اندازهگیری تعریف نشدهاند.
اندازهگیری یا برهمکنش ذره با یک دستگاه اندازهگیری، که در فیزیک کوانتومی با اصطلاح observation شناخته میشود، منجر به فروپاشی تابع موج (wavefunction collapse) میشود.
در این لحظه، یکی از حالتهای ممکن تابع موج به صورت یک مقدار معین در میآید و ذره ویژگی مشخص خود را پیدا میکند.
یک سوبرداشت رایج در میان افراد غیرمتخصص(به همین اندازه متخصص، با تجربه شخصی من!) این است که «ذره تا زمانی که مشاهده نشود وجود ندارد»؛ این برداشت نادرست است. مشاهده در فیزیک به معنای حضور ذهن انسان یا آگاهی نیست، بلکه به معنای برهمکنش فیزیکی با سیستم اندازهگیری یا محیط است. جهان و ذرات آن مستقل از ذهن انسان وجود دارند، و تنها ویژگیهای مشخص آنها قبل از اندازهگیری نامعین است.
بنابراین:
۱. ذره وجود دارد حتی وقتی اندازهگیری نمیشود.
۲. تا قبل از اندازهگیری، ویژگیهای معین ندارد.
۳. اندازهگیری باعث میشود یکی از حالتهای ممکن انتخاب شود و ذره به ویژگی معین برسد، بدون اینکه وجود ذره وابسته به ذهن یا آگاهی انسان باشد.
۴. جهان نیازی به مشاهدهگر برتر یا آگاهی کیهانی برای موجود بودن ندارد؛ تنها ویژگیها قبل از اندازهگیری نامعین هستند.
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
حال به گفت و گوی انیشتین و بور فکر کنید؛
اینشتین هم از همین سوبرداشت از تفسیر کپنهاگی نگران بود که چنین اعتراضی کرد: اگر به ماه نگاه نکنیم، ماه وجود نخواهد داشت؟! (این یک پرسش جدی نبود و طعنه بود)
• باور انیشتین: جهان و اجسام فیزیکی مستقل از مشاهده انسان(و کلا مستقل از اندازهگیری) وجود دارند.
او نگران این بود که تفسیر کپنهاگی چنین نتیجهای بدهد که چیزها وقتی دیده نشوند وجود ندارند، و این برای او غیرقابل قبول بود.
بنابراین اینشتین معتقد بود وجود مستقل است و دقت کنیم که خطای «وجود وابسته به مشاهده» متعلق به بور نیست بلکه ناشی از برداشتهای نادرست بود.
• باور بور : ویژگیهای فیزیکی ذرات تا زمان اندازهگیری معین نیستند، اما این به معنای «عدم وجود ذره» یا وابستگی به آگاهی انسان نیست.(یعنی بور هم مثل انیشتین فکر میکرد در این مورد؛ یعنی اختلاف این دو در زمینه «وجود» نبود، در زمینه تفسیر کپنهاگی بود؛ هر دو وجود را مستقل از مشاهده یا اندازهگیری میدانستند)
بور تاکید داشت که «مشاهده» یعنی برهمکنش فیزیکی یا اندازهگیری، نه نگاه یا ذهن انسان.
به عبارت دیگر، بور هیچوقت فکر نمیکرد جهان بدون مشاهده وجود ندارد؛ او فقط میگفت ویژگیها تا اندازهگیری تعریف نشدهاند.
نتیجه کلی: هر دو به وجود مستقل از اندازه گیری باور داشتند؛ از جملات و بحث اینها که در زمینه دیگری است سواستفاده شده یا برداشت نادرستی شکل گرفته است.
انشتین: «آیا واقعا باور داری که ماه وقتی به آن نگاه نمیکنیم، وجود ندارد؟»
بور: به وجود مستقل از اندازه گیری باور داشت، مثل انیشتین، تنها میگفت، واقعیت مستقل از اندازهگیری نیست؛ که درست هم میگفت با پاسخ استاندارد علمی امروز.
سام آریامنش
🚀 @ofoghroydad
ذره پشت ابر است.
پس اطلاعات آن را نمیدانیم چون پشت ابر است!
درواقع ذره ویژگی معین ندارد، تا زمانی که پشت ابر است.
ابر استعاره است، اما دقیق و درست است.
حال ابر را کنار میزنیم
این یعنی چه؟ یعنی ذره را اندازهگیری میکنیم تا اطلاعاتی از ویژگیهایش به دست بیاریم.
با این کار یعنی با کنار زدن ابر ـ یعنی با اندازه گیری ـ ذره به خود ویژگی میگیرد، یا ویژگی معین میگیرد.
این درست بود
حال صورت اشتباه را مینویسم:
ذره وجود ندارد
تا زمانی که آن را مشاهده کنیم
این اشتباه است؛
همین اشتباه باعث میشود فرد تصور کند پس چیزها وجود ندارند مگر اینکه مشاهدهگری یعنی موجود آگاهی آن را مشاهده کند!
سپس نتیجه میگیرند: انسان زمانی وجود نداشته، ولی جهان وجود داشته، پس جهان برای وجود یک مشاهدهگر کیهانی دائمی دارد و او خداست.
شاید برخی از شما تجربه برخورد با این افراد را نداشته باشید اما من بسیار داشتهام.
ما به اینها میگوییم طرفداران آگاهی برتر
برای همین در توضیحات تکراری خودمان مینویسیم:
۱. مشاهده در فیزیک به معنای نگاه انسانی نیست
۲.مشاهدهگر در فیزیک به معنای فقط انسان نیست؛ و اصلا این ارتباطی با ذهن و اگاهی ندارد.
۳. تا قبل از مشاهده یا همان اندازهگیری یا همان کنار زدن ابر، ذره وجود دارد، فقط ویژگی معین ندارد؛ نه اینکه با اندازه گیری یا مشاهده ما موجود میشود.
این نکات کوتاه اما مهم را گوشه ذهن داشته باشید.
➖➖➖➖➖➖➖➖
حال صورت تخصصی بحث:
در مکانیک کوانتومی، ذرات مانند الکترون یا فوتون قبل از اندازهگیری دارای تابع موج هستند که احتمال یافتن ذره در نقاط مختلف فضا را نشان میدهد. این بدان معناست که ذره وجود دارد، اما ویژگیهای مشخص و معین (مانند مکان دقیق یا تکانه) قبل از اندازهگیری تعریف نشدهاند.
اندازهگیری یا برهمکنش ذره با یک دستگاه اندازهگیری، که در فیزیک کوانتومی با اصطلاح observation شناخته میشود، منجر به فروپاشی تابع موج (wavefunction collapse) میشود.
در این لحظه، یکی از حالتهای ممکن تابع موج به صورت یک مقدار معین در میآید و ذره ویژگی مشخص خود را پیدا میکند.
یک سوبرداشت رایج در میان افراد غیرمتخصص(به همین اندازه متخصص، با تجربه شخصی من!) این است که «ذره تا زمانی که مشاهده نشود وجود ندارد»؛ این برداشت نادرست است. مشاهده در فیزیک به معنای حضور ذهن انسان یا آگاهی نیست، بلکه به معنای برهمکنش فیزیکی با سیستم اندازهگیری یا محیط است. جهان و ذرات آن مستقل از ذهن انسان وجود دارند، و تنها ویژگیهای مشخص آنها قبل از اندازهگیری نامعین است.
بنابراین:
۱. ذره وجود دارد حتی وقتی اندازهگیری نمیشود.
۲. تا قبل از اندازهگیری، ویژگیهای معین ندارد.
۳. اندازهگیری باعث میشود یکی از حالتهای ممکن انتخاب شود و ذره به ویژگی معین برسد، بدون اینکه وجود ذره وابسته به ذهن یا آگاهی انسان باشد.
۴. جهان نیازی به مشاهدهگر برتر یا آگاهی کیهانی برای موجود بودن ندارد؛ تنها ویژگیها قبل از اندازهگیری نامعین هستند.
حال به گفت و گوی انیشتین و بور فکر کنید؛
اینشتین هم از همین سوبرداشت از تفسیر کپنهاگی نگران بود که چنین اعتراضی کرد: اگر به ماه نگاه نکنیم، ماه وجود نخواهد داشت؟! (این یک پرسش جدی نبود و طعنه بود)
• باور انیشتین: جهان و اجسام فیزیکی مستقل از مشاهده انسان(و کلا مستقل از اندازهگیری) وجود دارند.
او نگران این بود که تفسیر کپنهاگی چنین نتیجهای بدهد که چیزها وقتی دیده نشوند وجود ندارند، و این برای او غیرقابل قبول بود.
بنابراین اینشتین معتقد بود وجود مستقل است و دقت کنیم که خطای «وجود وابسته به مشاهده» متعلق به بور نیست بلکه ناشی از برداشتهای نادرست بود.
• باور بور : ویژگیهای فیزیکی ذرات تا زمان اندازهگیری معین نیستند، اما این به معنای «عدم وجود ذره» یا وابستگی به آگاهی انسان نیست.(یعنی بور هم مثل انیشتین فکر میکرد در این مورد؛ یعنی اختلاف این دو در زمینه «وجود» نبود، در زمینه تفسیر کپنهاگی بود؛ هر دو وجود را مستقل از مشاهده یا اندازهگیری میدانستند)
بور تاکید داشت که «مشاهده» یعنی برهمکنش فیزیکی یا اندازهگیری، نه نگاه یا ذهن انسان.
به عبارت دیگر، بور هیچوقت فکر نمیکرد جهان بدون مشاهده وجود ندارد؛ او فقط میگفت ویژگیها تا اندازهگیری تعریف نشدهاند.
نتیجه کلی: هر دو به وجود مستقل از اندازه گیری باور داشتند؛ از جملات و بحث اینها که در زمینه دیگری است سواستفاده شده یا برداشت نادرستی شکل گرفته است.
انشتین: «آیا واقعا باور داری که ماه وقتی به آن نگاه نمیکنیم، وجود ندارد؟»
بور: به وجود مستقل از اندازه گیری باور داشت، مثل انیشتین، تنها میگفت، واقعیت مستقل از اندازهگیری نیست؛ که درست هم میگفت با پاسخ استاندارد علمی امروز.
سام آریامنش
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
افــــــق رویـــــداد
انیشتین: اگر به ماه نگاه نکنیم، ماه وجود ندارد؟ ذره پشت ابر است. پس اطلاعات آن را نمیدانیم چون پشت ابر است! درواقع ذره ویژگی معین ندارد، تا زمانی که پشت ابر است. ابر استعاره است، اما دقیق و درست است. حال ابر را کنار میزنیم این یعنی چه؟ یعنی ذره را اندازهگیری…
ادامه:
به این جمله که «واقعیت مستقل از اندازه گیری نیست یعنی چه؟» قبلا پرداختهایم؛
این جمله یعنی ویژگیهای مشخص سیستم تا زمان اندازهگیری تعریف نشدهاند، نه اینکه سیستم یا ذره وجود ندارد.
اما انیشتین میگفت ویژگیهای مشخص سیستم قبل از اندازهگیری تعریف شدهاند، اگر نمیتوانیم بدانیم، احتمالا متغیر پنهانی در کار است؛
ولی متغیر پنهانی در کار نیست.
در اینجا اصل عدم قطعیت را مرور کنید؛
هایزنبرگ میگوید: آنچه ما مشاهده میکنیم، خود طبیعت نیست، بلکه طبیعتی است که در معرض روش پرسشگری ما قرار گرفته است.
این گونه جملات درستند ولی زیاد غیرمتخصص و مختصص را دچار سوتفاهم میکند.
معنای جمله این است: وجود ذره یا سیستم مستقل از اندازهگیری پابرجاست، اما ویژگیهای آن مانند موقعیت یا تکانه تا زمان اندازهگیری نامعین هستند و فقط از طریق تعامل با سیستم (اندازهگیری) معین میشوند. این یعنی واقعیت(ویژگیها) مستقل از مشاهده (اندازهگیریها) نیست(ولی وجود مستقل است)
وابستگی به مشاهده یعنی:
اولا مشاهده یعنی اندازهگیری؛ یعنی هر آن تداخل عمل با سیستم کوانتومی، که باعث فروپاشی تابع موج شود؛
دوما «وابسته به مشاهده» یعنی نامعینی ذاتی ویژگیها، نه وابستگی «وجود» به اندازهگیری یا مشاهده؛ مشاهده به معنای دیدن انسانی نیست و مشاهدهگر هم به معنای موجود آگاه نیست.
چه کنیم که این ویژگیها معین یا تعیین شوند؟ باید اندازه گیری شوند و هر ثانیه میشوند، اما نه فقط توسط ما بلکه هر ثانیه در طبیعت و کیهان رخ میدهد(هر ثانیه در کیهان، تداخل عمل با سیستم کوانتومی، که باعث فروپاشی تابع موج شود، رخ میدهد، و هیچ نیازی به موجود زنده نیست). پس اندازهگیری به معنای اندازهگیری «فقط توسط انسان» نیست؛ اندازهگیری فقط به معنای عمل انسان نیست. هر تداخل فیزیکی که با سیستم کوانتومی رخ دهد و اطلاعاتی از آن استخراج کند، یک نوع اندازهگیری طبیعی است. ذرات به طور دائم با محیط خود برهمکنش دارند و همین باعث میشود ویژگیها به تدریج معین شوند.
• وجود مستقل از اندازهگیری است
• واقعیت یا ویژگیها، مستقل از اندازه گیری نیست
به این جمله که «واقعیت مستقل از اندازه گیری نیست یعنی چه؟» قبلا پرداختهایم؛
این جمله یعنی ویژگیهای مشخص سیستم تا زمان اندازهگیری تعریف نشدهاند، نه اینکه سیستم یا ذره وجود ندارد.
اما انیشتین میگفت ویژگیهای مشخص سیستم قبل از اندازهگیری تعریف شدهاند، اگر نمیتوانیم بدانیم، احتمالا متغیر پنهانی در کار است؛
ولی متغیر پنهانی در کار نیست.
در اینجا اصل عدم قطعیت را مرور کنید؛
هایزنبرگ میگوید: آنچه ما مشاهده میکنیم، خود طبیعت نیست، بلکه طبیعتی است که در معرض روش پرسشگری ما قرار گرفته است.
این گونه جملات درستند ولی زیاد غیرمتخصص و مختصص را دچار سوتفاهم میکند.
معنای جمله این است: وجود ذره یا سیستم مستقل از اندازهگیری پابرجاست، اما ویژگیهای آن مانند موقعیت یا تکانه تا زمان اندازهگیری نامعین هستند و فقط از طریق تعامل با سیستم (اندازهگیری) معین میشوند. این یعنی واقعیت(ویژگیها) مستقل از مشاهده (اندازهگیریها) نیست(ولی وجود مستقل است)
وابستگی به مشاهده یعنی:
اولا مشاهده یعنی اندازهگیری؛ یعنی هر آن تداخل عمل با سیستم کوانتومی، که باعث فروپاشی تابع موج شود؛
دوما «وابسته به مشاهده» یعنی نامعینی ذاتی ویژگیها، نه وابستگی «وجود» به اندازهگیری یا مشاهده؛ مشاهده به معنای دیدن انسانی نیست و مشاهدهگر هم به معنای موجود آگاه نیست.
چه کنیم که این ویژگیها معین یا تعیین شوند؟ باید اندازه گیری شوند و هر ثانیه میشوند، اما نه فقط توسط ما بلکه هر ثانیه در طبیعت و کیهان رخ میدهد(هر ثانیه در کیهان، تداخل عمل با سیستم کوانتومی، که باعث فروپاشی تابع موج شود، رخ میدهد، و هیچ نیازی به موجود زنده نیست). پس اندازهگیری به معنای اندازهگیری «فقط توسط انسان» نیست؛ اندازهگیری فقط به معنای عمل انسان نیست. هر تداخل فیزیکی که با سیستم کوانتومی رخ دهد و اطلاعاتی از آن استخراج کند، یک نوع اندازهگیری طبیعی است. ذرات به طور دائم با محیط خود برهمکنش دارند و همین باعث میشود ویژگیها به تدریج معین شوند.
• وجود مستقل از اندازهگیری است
• واقعیت یا ویژگیها، مستقل از اندازه گیری نیست
Forwarded from مستند و کلیپ افق رویداد (سام آریامنش)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM