جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس
بیگانه گرد و قصهٔ هیچ آشنا مپرس

ز آنجا که لطف شامل و خلق کریم توست
جرم نکرده عفو کن و ماجرا مپرس

خواهی که روشنت شود احوال سوز ما
از شمع پرس قصه ز باد هوا مپرس

من ذوق سوز عشق تو دانم نه مدعی
از شمع پرس قصه ز باد هوا مپرس

هیچ آگهی ز عالم درویشیش نبود
آن کس که با تو گفت که درویش را مپرس

از دلق‌پوش صومعه نقد طلب مجوی
یعنی ز مفلسان سخن کیمیا مپرس

در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست
ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس

ما قصهٔ سکندر و دارا نخوانده‌ایم
از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس

حافظ رسید موسم گل معرفت مگوی
دریاب نقد وقت و ز چون و چرا مپرس



#حافظ
@onlyshear

به اندازه تمام برگهای پاییزی براتون آرزوهای خوب دارم پیشاپیش پاییزتان مبارک
@onlyshear

آرامش سهم قلب مهربانتان شبتون خوش
@onlyshear

چشم میگشایی،
قاصدڪان آبے نور
از تبسم نگاهت
بیدار مے شوند...
صبح
زادہ ے چشمان توست
اے زیباترین
بهانہ ے پرواز.....

سمیه_خلج

سلام صبح بخیر
@onlyshear

صبحم باش
تا بہ شوقِ تو
از شب بگذرم ؛
اے حضور تو
از آفتاب زیباتر

لیلا_مقربــــــے
@onlyshear

شهر از هجوم خاطره‌هایت به من پُر است
بعد از تو شهر از من دیوانه دلخور است...


#افشین_یدالهی
@onlyshear

.
مستانه مستم میکنی، دل را زدستم میکنی...
گه باده نوشم ای صنم،گه می پرستم میکنی

در سوزو تابم میکنی، هردم خرابم میکنی...
گه می نوازی ماه من،گاهی زهستم میکنی

حیران شدم در کار تو،درمانده از رفتار تو...
هم می گشایی پای را،هم قفل و بستم میکنی

با من نگویی چیستی، اهل کجا یا کیستی...
گاهی بلندم میکنی، گاهی تو پستم میکنی

#نسرین نبعی
@onlyshear
‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌

یارانِ کهن، که بنده بودم همه را
در بند جفای خود شنودم همه را

زنهار! ز کس وفا مجویید که من ...
دیدم همه را و آزمودم همه را




هلالی_جغتایی
@onlyshear

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم


به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بد گویان میان انجمن دارم

حافظ
@onlyshear

هرچه آرزوی خوبه مال تو
@onlyshear

من به چشم های بی قرار تو قول میدهم
ریشه های ما به آب و
شاخه های ما به آفتاب میرسد
ما دوباره سبز میشویم...!


#قیصر_امین‌پور

@onlyshear

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران ،  یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا ، رازداران یاد باد

#حافظ

@onlyshear

دوسٺ دارمٺ ،
با نفسها ،
لبخندها و 
اشڪهای ٺمام زندڪَی‌ام 
و اڪَر خدا بخواهد 
پس از مرڪَ نیڪوٺر از این 
دوسٺ خواهمٺ داشٺ ....!!

#الیزابت_برت_براونینگ

@onlyshear

.
در یڪ شب ِ
؏ـاشقانه‌ی ِ پر مهٺاب ،
ساغر زدم از
باده‌ی ِ انڪَوری ناب ...
ای خوبٺر از
خوبٺر از
خوب، بیا ،
ٺوی بغلم بڪَیر و
آسوده بخواب ....!!

#شھناز_ڪندی

شب بخیر
@onlyshear

جانِ من با آن ڪه خاص از بهرِ ڪشتن آمدی

ساعتی بنشین ڪه عمرِ جاودان گویم تــو را

#هلالی_جغتایی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

در مُشک و عود و عنبر و امثال ِ طیبات

خوشتر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست...


#سعدی

شربتی در دو لعل جانان است
که خیالش مفرح جان است

قتل‌گاهی است کوی او کان جا
زخم بیداد و تیغ پنهان است



فروغی_بسطامی

هفت چیز بدون هفت چیز دیگر
خطرناک است:

ثروت بدون زحمت
دانش بدون شخصیت
علم بدون انسانیت
سیاست بدون شرافت
لذت بدون وجدان
تجارت بدون اخلاق
و پرستش بدون ایثار

#گاندی

بی تو
طوفان زدهِ دشت جنونم !
صید افتاده به خونم ،
تو چسان می‌ڪَذری غافل از
اندوه درونم ؟
بی من از ڪوچه ڪَذر
ڪردی و رفتی ،
بی من از شهر سفر
ڪردی و رفتی ،
قطره ای اشڪ درخشید به
چشمان سیاهم ،
تا خم ڪوچه بدنبال تو
لغزید نڪَاهم ،
تو ندیدی !
نڪَهت هیچ نیفتاد براهی
ڪه ڪَذشتی ،
چون در خانه ببستم ،
دڪَر از پای نشستم ،
ڪَوئیا زلزله آمد ،
ڪَوئیا خانه فرو ریخت سر من ،
بی تو من در همه شهر غریبم ،
بی تو ڪس نشنود از
این دل بشڪسته صدائی ،
برنخیزد دڪَر از
مرغڪ پر بسته نوائی ،
تو همه بود و نبودی ،
تو همه شعر و سرودی ،
چه ڪَریزی ز بر من ؟
ڪه زڪویت نڪَریزم ،
ڪَر بمیرم ز غم دل ،
به تو هرڪَز نستیزم .
من و یڪ لحظه جدائی ؟
نتوانم ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم ....!!

#هما_میرافشار