Telegram Web Link
ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﺗﻮﻓﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﮑﺮﺩ
ﭼﻪ ﺩﻟﯽﺩﺍﺷﺖ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩﻭﺭﻓﺖ
ﺑﻮﺩ ﺁﯾﺎ ﮐﻪ ﺯ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﺪ
ﺁﻥ ﮐﻪﺯﻧﺠﯿﺮ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺩﻝ ﺷﯿﺪﺍ ﺯﺩﻭ ﺭﻓﺖ
#ﻫﻮﺷﻨﮓ_ﺍﺑﺘﻬﺎﺝ


پاییز آمده‌ست ڪہ خود را ببارمت!
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»

بر باد می‌دهم همہ ے بودِ خویش را
یعنے تو را بہ دست خودت می‌سپارمت!

باران بشو، ببار بہ ڪاغذ، سخن بگو...
وقتے ڪہ در میان خودم می‌فشارمت

پایان تو رسیدہ گلِ ڪاغذیِ من
حتے اگر ڪہ خاڪ شوم تا بڪارمت

اصرار می‌ڪنے ڪہ مرا زودتر بگو
گاهے چنان سریع ڪہ جا می‌گذارمت!

پاییز من، عزیزِ غم‌انگیزِ برگریز!
یڪ روز می‌رسم... و تو را می‌بهارمت!!

#سید_مهدی_موسوی

@onlyshear
3
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود

گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود

چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

#حافظ
1
پاییز یک شعر است یک شعر بی‌مانند
زیباتر و بهتر از آنچه می‌خوانند

پاییز، تصویری رؤیایی و زیباست
مانند افسون است مانند یک رؤیاست

با برگ می‌رقصد با باد می‌خندد
در بازی‌اش با برگ او چشم می‌بندد

تا می‌شود پنهان برگ از نگاه او
پاییز می‌گردد دنبال او، هر سو

هرچند در بازی هر سال، بازنده‌ست
بسیار خوشحال است روی لبش خنده‌ست

مانند یک کودک خوب و دل انگیز است
یا بهتر از این‌ها: پاییز، پاییز است







ملیحه مهرپرور
1
چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردی؟
چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی؟

چرا ز غم دل پرحسرتم بیازردی؟
چه‌شد که جان حزینم ز غصّه خون کردی؟

نخست ارچه به صد زاری‌ام درون خواندی
به آخر از چه به صد خواری‌ام برون کردی؟

همه حدیث وفا و وصال می‌گفتی
چو عاشق تو شدم قصّه واژگون کردی

ز اشتیاق تو جانم به لب رسید بیا
نظر به حال دلم کن ببین که چون کردی

لوای عشق برافراختی چنان در دل
که در زمان علم صبر سرنگون کردی

کنون که با تو شدم راست چون الف یکتا
ز بار محنت پشتم دوتا چو نون کردی

نگفته بودی بیداد کم کنم روزی؟
چو کم نکردی باری چرا فزون کردی؟

هزار بار بگفتی نکو کنم کارت
نکو نکردی و از بد بتر کنون کردی

به دشمنی نکند هیچ‌کس به‌ جان کسی
که تو به دوستی آن با منِ زبون کردی

بسوختی دل و جانم گداختی جگرم
به آتش غمت ازبس‌که آزمون کردی

کجا به درگه وصل تو ره توانم یافت؟
چو تو مرا به درِ هجر رهنمون کردی

سیاه‌روی دو عالم شدم که در خُم فقر
گلیم بخت عراقی سیاه‌گون کردی


#عراقی
1
.


وابستگے داࢪد بہ چشمت
حال و ࢪوزِ من
دڪتࢪ تو باشے
با ڪمالِ میل بیماࢪم...
#طاهࢪه_اباذࢪی_هࢪیس
2
هࢪ چہ دوࢪتࢪ مے شوی
من؛
عاشق تࢪ میشوم !
و هࢪ چہ نزدیڪ تࢪ مے آیی
بے تاب تࢪ مے شوم!
گویے عاشق ڪہ باشی
دوࢪ یا نزدیڪ
فࢪقے نداࢪد
حتے اندڪ یاد تو
ڪافیست
بࢪاۍ بے تاب بودن...
#علیࢪضا_اسفندیاࢪی
6
و حیات آدمی
آن هنگام
آغاز می گردد
دوستت دارمی می شنود
که دلش می خواهد...


#فاطمه_صابری‌نیا
5
به خاک من
گذری کن، چو در وفای تو میرم
که زنده گردم و بار دگر برای تـ♡ــو میرم

نهادم از سر خود
یک به یک هوی و هوس را
همین بود هوس من که در هوای تو میرم

دل از جفای تو
خون شد روا مدار که عمری
دم از وفا زنم و آخر از جفای تـ♡ــو میرم



#هلالی_جغتایی
5🔥1
فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم
بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم


طایرِ گلشنِ قُدسم چه دهم شرحِ فِراق؟
که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم

من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب‌آبادم

سایهٔ طوبی و دلجوییِ حور و لبِ حوض
به هوایِ سرِ کویِ تو بِرَفت از یادم

نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ دوست
چه کُنَم حرفِ دِگَر یاد نداد استادم

کوکبِ بختِ مرا هیچ مُنَجِّم نَشِناخت
یا رب از مادرِ گیتی به چه طالع زادم؟

تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهٔ عشق
هر دَم آید غمی از نو به مبارکبادم

می‌خورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاست
که چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم

پاک کن چهرهٔ حافظ به سرِ زلف ز اشک
ور نه این سیلِ دَمادَم بِبَرَد بنیادم
 

#حافظ
6👍2
تا دم عیسی ترا زنده کند
همچو خویشت خوب و فرخنده کند

از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل نمایی رنگ رنگ

سالها تو سنگ بودی دل‌خراش
آزمون را یک زمانی خاک باش

#مولانا
2💔1
ای که می پرسی چه پیش آمد که پیدا نیستی
خویشتن را کرده ام گم تا طلبکارم ترا

از من ای آرام جان، احوال صائب را مپرس
خاطر آسوده ای داری، چه آزارم ترا؟

 #صائب
👍21💔1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عقیق رنگ چشمان توست
ترانہ اے روشن ڪہ جارے ست
روے گندمزار
و دستانت  شعرے شورانگیز
روے بساط ظهر
ڪہ سرریز مے ڪند لبخند را
روے شانہ هایم

#لیلا_ادبے
4
کوتاه کند زمانه این دمدمه را
وز هم بِدَرَد، گرگ فنا این رمه را

اندر سر هر کسی غروریست؛ ولی
سیل اجل قفا، زند این همه را

 #مولانا
👍5
جفا نمود و نبخشود و دل ربود و نداد


وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد

#سنایی_غزنوی
🔥7
2025/10/25 03:11:33
Back to Top
HTML Embed Code: