رباعی، عطار و کمال
محمدرضا ضیاء
امسال «مرکز شهر کتاب» @Bookcitycc به مناسبت بزرگداشت عطار و خیام، نشستهایی با محوریت رباعی برگزار میکند. از من هم خواستند در زمینهٔ رباعیات کمال اسماعیل و پیوندش با این دو سخن بگویم.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
https://www.tg-me.com/oragheparishan
شوخی با ماه رمضان در ادبیات فارسی (۲)
https://bit.ly/3tDsMJv
https://bit.ly/3tDsMJv
Telegraph
شوخی با رمضان در ادبیات فارسی
شوخی با رمضان در شعرِ کهن (۲) خیلِ رمضان گرفت پیرامَنِ ما / و افکند کمندِ روزه در گردنِ ما می خوردنِ ما بُد آشکارا دیروز / و امروز نهان شدهست نان خوردنِ ما! سراج الدین قُمری (دیوان، ص ۵۸۰) این رباعی هم یکی از دهها شعریست که گوینده در آن با ماه رمضان یا…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اول میگوید: دارند قضیه را سیاسی میکنند و بعد میگوید فتوشاپ است! و وقتی اینها نمیگیرد، میگوید: [در قضیۀ جابهجاییِ گورخرها] مردم عادی مانع شدند، بعد میگوید: کارتنخوابها و اراذل اوباش بودند و حمله میکردند و باز در جوابِ مجری که «اینها (اراذل و اوباش) در گمرک چطور میآیند؟!» میگوید: در فیلم مشخص است، مردم عادی [و لابد همان اراذل و اوباش] بودند!
به این آقای مدیر باغ وحش، خیلی نمیشود ایراد گرفت. ایشان هم از باقی مدیران یاد گرفته؛
در ابتدا گندی میزنند، بعد به جای استعفا و یا دستِ کم عذرخواهی، فحاشی میکنند، میگویند اینها کارِ دشمن است و بعد هم تقصیر را گردن مردم و در بهترین حالت به گردنِ «اراذل و اوباش» میاندازند.
چرا اینها را میگوید؟ چون یاد گرفته از بالا دستیها. چون یاد گرفته وقتی پشتِ یک سری از مفاهیم و مقدسات سنگر بگیری، میشود هر گندی را توجیه کرد.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
به این آقای مدیر باغ وحش، خیلی نمیشود ایراد گرفت. ایشان هم از باقی مدیران یاد گرفته؛
در ابتدا گندی میزنند، بعد به جای استعفا و یا دستِ کم عذرخواهی، فحاشی میکنند، میگویند اینها کارِ دشمن است و بعد هم تقصیر را گردن مردم و در بهترین حالت به گردنِ «اراذل و اوباش» میاندازند.
چرا اینها را میگوید؟ چون یاد گرفته از بالا دستیها. چون یاد گرفته وقتی پشتِ یک سری از مفاهیم و مقدسات سنگر بگیری، میشود هر گندی را توجیه کرد.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Bahar Gham Angiz
Abdolvahhab Shahidi
بهار غمانگیز
عبدالوهاب شهیدی
جواد معروفی
همایون خرم
جهانگیر ملک
شعر سایه
https://www.tg-me.com/oragheparishan
عبدالوهاب شهیدی
جواد معروفی
همایون خرم
جهانگیر ملک
شعر سایه
https://www.tg-me.com/oragheparishan
ای روزه، اگر عـمـرِ عزیـزی، به سـر آی!
وی «قدر»، اگر مرگ تویی، پیشتر آی!
گـر خـود اجلـی مرا، تـو ای عیـد بـرس
ور جـان تویـی ای هـلالِ شـوّال برآی!
شمس گنجهای
https://www.tg-me.com/oragheparishan
وی «قدر»، اگر مرگ تویی، پیشتر آی!
گـر خـود اجلـی مرا، تـو ای عیـد بـرس
ور جـان تویـی ای هـلالِ شـوّال برآی!
شمس گنجهای
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
به مناسبت روز خیام یادداشتی دربارهٔ او و کتاب «رباعیات خیام» استاد علی میرافضلی نوشتهام که در سایت ایبنا در دسترس است:
https://b2n.ir/q11362
https://b2n.ir/q11362
IBNA
کتابِ میرافضلی مهمترین اثر در حوزۀ خیامپژوهی است
از امروز اگر کسی خواست چیزی دربارۀ رباعیاتِ خیام بنویسد، اوّل باید به سراغِ این گنجینۀ ارزشمند برود و ببیند هریک از این اشعار چقدر اصالت دارد و میشود به نام خیام آنها را ارائه کرد
امروز این آگهی را دیدم. به همین راحتی تصویر مادرشان را روی اعلامیه گذاشتهاند. بعید میدانم کسی هم مخالف این کار باشد.
ولی گویا طبق قانونی نانوشته عکس خانمها روی اعلامیهٔ وفات هم چاپ نمیشود و جامعه هم طبق اصل «سانسور داوطلبانه» با دقت این قانون را اجرا میکند! در این میان هستند امثال این خانواده که تسلیم این شیوههای مضحک و عقبافتاده نمیشوند.
اصولاً همینها هستند که بانی حرکات بزرگ و مفید میشوند، وگرنه تقلید و تسلیم از همه بر میآید.
ولی گویا طبق قانونی نانوشته عکس خانمها روی اعلامیهٔ وفات هم چاپ نمیشود و جامعه هم طبق اصل «سانسور داوطلبانه» با دقت این قانون را اجرا میکند! در این میان هستند امثال این خانواده که تسلیم این شیوههای مضحک و عقبافتاده نمیشوند.
اصولاً همینها هستند که بانی حرکات بزرگ و مفید میشوند، وگرنه تقلید و تسلیم از همه بر میآید.
به جز این، «امید» هم در مصراع اول ایهامی دارد به دولت تدبیر و امید که در مصراع دوم آمده و کمبود باران و خشکسالی!
اصلاً این غزل «اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید»،
همهاش معجزه و پیشگویی است:
همین مَطلع، اشاره به کمبود طایر و توزیع دولتی آن است!
در ادامهٔ هم بیت مشهوری دارد که:
کوس نودولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که مهِ نوسفرم بازآید
مشهورست که این بیت را ظریفی چنین خوانده بود:
«کوس نَوَد وُلتی...» که از قضا با «برقِ دولت» تناسب دارد!
آخرش هم آرزوی بازگشت رژیم طاغوت را دارد:
آرزومندِ رخِ شاهِ چو ماهم حافظ،
همتی تا به سلامت ز درم بازآید
که نشان میدهد «همتی» میخواسته جاده باز کن سلطنت باشد!
الله اکبر
بیخود نیست که خواجه را «لسان الغیب» لقب دادهاند!
#خشکسالی #باران #تکرارتاریخ
#شعرناب #حافظ_شیرازی #برق #لسانالغیب #حافظ #الهیقمشهای #دینانی #شبکهچهار
https://www.tg-me.com/oragheparishan
اصلاً این غزل «اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید»،
همهاش معجزه و پیشگویی است:
همین مَطلع، اشاره به کمبود طایر و توزیع دولتی آن است!
در ادامهٔ هم بیت مشهوری دارد که:
کوس نودولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که مهِ نوسفرم بازآید
مشهورست که این بیت را ظریفی چنین خوانده بود:
«کوس نَوَد وُلتی...» که از قضا با «برقِ دولت» تناسب دارد!
آخرش هم آرزوی بازگشت رژیم طاغوت را دارد:
آرزومندِ رخِ شاهِ چو ماهم حافظ،
همتی تا به سلامت ز درم بازآید
که نشان میدهد «همتی» میخواسته جاده باز کن سلطنت باشد!
الله اکبر
بیخود نیست که خواجه را «لسان الغیب» لقب دادهاند!
#خشکسالی #باران #تکرارتاریخ
#شعرناب #حافظ_شیرازی #برق #لسانالغیب #حافظ #الهیقمشهای #دینانی #شبکهچهار
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Forwarded from حافظ خوانی - رضا ضیاء
سلام
با همت و حمایت «انجمن شاعران ایران» در این کانال، هر هفته غزلی از حافظ میخوانیم و با استفاده از شروح و مقالات و کتابهایی که دربارهٔ آن نوشته شده، به شرح و تفسیر غزل میپردازیم.
دو جلسهٔ آغازین کلیاتی است، دربارهٔ حافظ و جریان حافظ شناسی و سپس وارد شرح غزلها میشویم.
این جلسات برای عموم آزاد و رایگان است.
https://www.tg-me.com/hafezxany
با همت و حمایت «انجمن شاعران ایران» در این کانال، هر هفته غزلی از حافظ میخوانیم و با استفاده از شروح و مقالات و کتابهایی که دربارهٔ آن نوشته شده، به شرح و تفسیر غزل میپردازیم.
دو جلسهٔ آغازین کلیاتی است، دربارهٔ حافظ و جریان حافظ شناسی و سپس وارد شرح غزلها میشویم.
این جلسات برای عموم آزاد و رایگان است.
https://www.tg-me.com/hafezxany
گویا شفیعی کدکنی این شعر را آن سالها در اشاره به نزاع بیحاصلِ حکومت با ماهواره سروده. ولی متأسفانه هنوز هم زبان حال است و همان روند ادامه دارد.
از اینها گذشته، چیزی که آدم را بیشتر عصبانی میکند، بازی با کلمات است: اسم این کار را «صیانت از حقوق مردم» میگذارند و بگیر و ببند را «ساماندهی» و اخراج کارگران را «تعدیل نیرو» مینامند.
یعنی یکبار با اصل طرح به حقوقمان تجاوز میکنند و یکبار با نام طرح به شعورمان.
روحش شاد مرحوم جورج اورول که (در رمانِ۱۹۸۴) نامِ وزارتخانهای را که مسئول سانسور و جعل اخبار بود «وزارت حقیقت»، وزارت جنگ را «وزارت صلح»، وزارتخانهٔ مسئول جیره بندی را «وزارت فراوانی» و نام آنجایی را که کار پلیسی و تفتیش عقاید میکرد، «وزارت عشق» گذاشته بود!
https://www.tg-me.com/oragheparishan
از اینها گذشته، چیزی که آدم را بیشتر عصبانی میکند، بازی با کلمات است: اسم این کار را «صیانت از حقوق مردم» میگذارند و بگیر و ببند را «ساماندهی» و اخراج کارگران را «تعدیل نیرو» مینامند.
یعنی یکبار با اصل طرح به حقوقمان تجاوز میکنند و یکبار با نام طرح به شعورمان.
روحش شاد مرحوم جورج اورول که (در رمانِ۱۹۸۴) نامِ وزارتخانهای را که مسئول سانسور و جعل اخبار بود «وزارت حقیقت»، وزارت جنگ را «وزارت صلح»، وزارتخانهٔ مسئول جیره بندی را «وزارت فراوانی» و نام آنجایی را که کار پلیسی و تفتیش عقاید میکرد، «وزارت عشق» گذاشته بود!
https://www.tg-me.com/oragheparishan
حافظ (جلسۀ چهارم)
محمدرضا ضیاء
شرح غزل ۲۵۵
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
https://www.tg-me.com/hafezxany
برای شنیدن شرح باقی غزلها میتوانید به کانال بالا بپیوندید.
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
https://www.tg-me.com/hafezxany
برای شنیدن شرح باقی غزلها میتوانید به کانال بالا بپیوندید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیمه شب ۸ شهریور، به جان سنگهای کف چهارباغ اصفهان افتادهاند و اینگونه تخریبشان میکنند. این سنگها میتواند تا چند قرن عمر کند و اینجا بماند، همانطور که برخی سنگهای پل خواجو صفوی است. اما اینجا یک سال نشده، مدیری از راه میرسد و دستوری میدهد و این سنگها به نخاله تبدیل میشود.
برای هر متر از اینها چندین میلیون از اموال عمومی هزینه میشود و کوههای استواری که همزادِ زمینند، تراش و خراش میخورد و نابود میشود تا زینتبخش خانهها و شهرهای ما باشد و بعد هم بیندازیمشان دور!
بهشان گفتم دستِ کم این سنگهای ارزشمند را، آرامتر بکَنید تا بشود دوباره ازشان استفاده کرد. ولی عربدهٔ این ماشینهای وحشی نمیگذاشت صدای من به کسی برسد.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
پینوشت:
سرپرست شهرداری اصفهان در اینستاگرام به من پیام و توضیح و قول پیگیری دادند. برای تفصیل ماجرا میتوانید به آنجا مراجعه کنید:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
برای هر متر از اینها چندین میلیون از اموال عمومی هزینه میشود و کوههای استواری که همزادِ زمینند، تراش و خراش میخورد و نابود میشود تا زینتبخش خانهها و شهرهای ما باشد و بعد هم بیندازیمشان دور!
بهشان گفتم دستِ کم این سنگهای ارزشمند را، آرامتر بکَنید تا بشود دوباره ازشان استفاده کرد. ولی عربدهٔ این ماشینهای وحشی نمیگذاشت صدای من به کسی برسد.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
پینوشت:
سرپرست شهرداری اصفهان در اینستاگرام به من پیام و توضیح و قول پیگیری دادند. برای تفصیل ماجرا میتوانید به آنجا مراجعه کنید:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
غزلیات شمس ۲۷۷-۲۷۸
محمدرضا ضیاء
این فایل کلاس غزلیات شمس بنده است.
هر جلسه دو غزل از شمس میخوانیم و ابیاتی از مثنوی.
کلاس حالت سریالی نیست و اول و آخر ندارد و در تلگرام برگزار میشود.
کسانی که تمایل به شرکت دارند، به آیدی من
@mohamadrezazia
پیام بدهند.
(هزینهٔ کلاس: دوماه، هشت جلسه، صد هزار تومان.)
برای کسانی که مشکل مالی دارند، نیازی به شهریه نیست.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
هر جلسه دو غزل از شمس میخوانیم و ابیاتی از مثنوی.
کلاس حالت سریالی نیست و اول و آخر ندارد و در تلگرام برگزار میشود.
کسانی که تمایل به شرکت دارند، به آیدی من
@mohamadrezazia
پیام بدهند.
(هزینهٔ کلاس: دوماه، هشت جلسه، صد هزار تومان.)
برای کسانی که مشکل مالی دارند، نیازی به شهریه نیست.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
حافظ (جلسۀ یازدهم)
محمدرضا ضیاء
غزل ۲۶۲
حال خونیندلان که گوید باز
https://www.tg-me.com/hafezxany
با همت و حمایت «انجمن شاعران ایران» در این کانال، هر هفته غزلی از حافظ میخوانیم و با استفاده از شروح و مقالات و کتابهایی که دربارهٔ آن نوشته شده، به شرح و تفسیر غزل میپردازیم.
این جلسات برای عموم آزاد و رایگان است.
https://www.tg-me.com/hafezxany
حال خونیندلان که گوید باز
https://www.tg-me.com/hafezxany
با همت و حمایت «انجمن شاعران ایران» در این کانال، هر هفته غزلی از حافظ میخوانیم و با استفاده از شروح و مقالات و کتابهایی که دربارهٔ آن نوشته شده، به شرح و تفسیر غزل میپردازیم.
این جلسات برای عموم آزاد و رایگان است.
https://www.tg-me.com/hafezxany
جز «احسنت» ازیشان نبُد بهرهام!*
(سخنرانی روز حافظ!)
ده پرده از یک«زندگی فرهنگی»!
۱.چند سال پیش، چندباری در یکی از انجمنهای ادبی برای سخنرانی دعوت شدم. عزیزان برای قدردانی به شاخهای گل بسنده میکردند، ولی یکبار کتابی دادند که بعداً دیدم دست دوم است و سراسرش با مداد حاشیهنویسی شده!
۲.در مجلهای مرتباً مطلب مینوشتم. روزی در اتاقِ مدیر، یکی از دوستان گله کرد که چرا واریزشان کم بوده. با تعجب پرسیدم مگر پول هم میدهند؟! صاحب مؤسسه گفت: بله به دوستانی که اصرار کنند پول هم میدهیم!
۳. در مجلهای دیگر مینوشتم و قرار بود برای هر مطلب هفتاد هزار تومان بدهند و همین هم بعد از مدّتی قطع شد. از قضا مجله برایِ درستنویسی حدود بیست سکه از فرهنگستان ادب برنده شد، بعد که پیگیری کردیم، گفتند این جایزه فقط اعلام شده و به ما چیزی ندادند! به همین راحتی! (گویا بعداً در مجله هم اعلام شد که این جایزه وصول نشده که سوءتفاهم ایجاد نشود، هرچند ما به مجله اعتماد داشتیم)
۴. نشریهای دیگر با هیأت تحریریهاش جلسه داشت. گفتم چرا پول نمیدهید؟ یکی از نویسندگان با تعجّب گفت: من پول نمیخواهم و حتّی حاضرم خودم پول هم بدهم که مطالبم چاپ شود!
۵. در یک مجلهٔ دیگر هم مینوشتم که کلاً به هیچ کس پول نمیدهند! این را هم بدانید که این نشریه کار عجیبی نمیکند! فکر نکنید اینها میلیون میلیون پول در میآورند و به ما نمیدهند. بعضاً از جیب خودشان هم مایه میگذارند.
۶. در کشور دو دایرةالمعارف مشهور و بزرگ داریم، هر دو به بنده سفارش مقاله دادهاند و پیشاپیش گوشزد کردهاند که حقالتحریرِ ناچیزِ مقالات دستِ کم با دو سال تأخیر واریز خواهد شد!
۷. پارسال در دانشگاه علومپزشکی اصفهان سه واحد حقالتدریس فارسی عمومی داشتهام، بعد از یک سال هنوز حقوقمان را نریختهاند. (بد نیست بدانید حدوداً ساعتی بیست هزار تومان میدهند)
۸. امسال برای روزِ حافظ از یکی از نهادهای مشهورِ ادبیِ مرتبط، تماس گرفتند و خواستند سخنرانی کنم. بعد از مدّتی پرسیدم چقدر برای این سخنرانی در نظر دارید؟ گفتند در صدها مورد سخنرانی تا به حال واریزی به کسی نداشتهایم. البته گاهی بعداً «هدایایی» میدهیم.
(نمیدانم این چه رسمیاست که من زحمت میکشم، مزدش را به گلفروش و قلمزن و دیگران میدهند؟! مثل این است به کارگرتان بگویید به جای دستمزد، برایت زردچوبه خریدهایم! استاد حسن کسایی میگفت: «اگر به جای این گلها به من استکان و نعلبکی داده بودند، الان معتبرترین تاجر نعلبکی این مملکت بودم! گل میخواهم چه کار؟!»)
۹. همین امسال از یک نهادِ دولتی دیگر خواستند «افتخار بدهم و بیایم برای روز حافظ سخنرانی» کنم. بعد که حرف پول شد، گفتند: حالا خدمتتان تماس میگیریم. (هنوز تماس نگرفتهاند!)
۱۰. اخیراً از تلویزیون خواستند که بیایم و هر هفته دربارۀ گلستان سعدی صحبت کنم. یک هفتهای ذهنم درگیر بود و خودم را آماده میکردم. روزِ برنامه وقتی دیدم خبری نشد، خودم تماس گرفتم، گفتند: «راستی! برنامه به هم خورده!»
دو نکته:
۱. خطاب به گردانندگان:
به نظرم اگر پول ندارید، جلسات فرهنگی برگزار نکنید. هر وقت به شیرینی فروش گفتید «ما برای بزرگداشت حافظ شیرینی مجانی میخواهیم»، به سخنران هم بگویید بیا رایگان حرف بزن.
۲. خطاب به مجریان:
من و شمایی هم که شغلمان همین است، اگر تن به کار رایگان ندهیم، شاید شأنمان بیشتر حفظ شود.
*لابد میدانید که فردوسی شعرِ بالا را دربارهٔ روندِ سرودنِ شاهنامه گفته و چنین توصیف کرده که «نامدارانِ شهر» تنها کاری که برایِ او کردند، تشویق زبانی بود و والسّلام!
https://www.tg-me.com/oragheparishan
(سخنرانی روز حافظ!)
ده پرده از یک«زندگی فرهنگی»!
۱.چند سال پیش، چندباری در یکی از انجمنهای ادبی برای سخنرانی دعوت شدم. عزیزان برای قدردانی به شاخهای گل بسنده میکردند، ولی یکبار کتابی دادند که بعداً دیدم دست دوم است و سراسرش با مداد حاشیهنویسی شده!
۲.در مجلهای مرتباً مطلب مینوشتم. روزی در اتاقِ مدیر، یکی از دوستان گله کرد که چرا واریزشان کم بوده. با تعجب پرسیدم مگر پول هم میدهند؟! صاحب مؤسسه گفت: بله به دوستانی که اصرار کنند پول هم میدهیم!
۳. در مجلهای دیگر مینوشتم و قرار بود برای هر مطلب هفتاد هزار تومان بدهند و همین هم بعد از مدّتی قطع شد. از قضا مجله برایِ درستنویسی حدود بیست سکه از فرهنگستان ادب برنده شد، بعد که پیگیری کردیم، گفتند این جایزه فقط اعلام شده و به ما چیزی ندادند! به همین راحتی! (گویا بعداً در مجله هم اعلام شد که این جایزه وصول نشده که سوءتفاهم ایجاد نشود، هرچند ما به مجله اعتماد داشتیم)
۴. نشریهای دیگر با هیأت تحریریهاش جلسه داشت. گفتم چرا پول نمیدهید؟ یکی از نویسندگان با تعجّب گفت: من پول نمیخواهم و حتّی حاضرم خودم پول هم بدهم که مطالبم چاپ شود!
۵. در یک مجلهٔ دیگر هم مینوشتم که کلاً به هیچ کس پول نمیدهند! این را هم بدانید که این نشریه کار عجیبی نمیکند! فکر نکنید اینها میلیون میلیون پول در میآورند و به ما نمیدهند. بعضاً از جیب خودشان هم مایه میگذارند.
۶. در کشور دو دایرةالمعارف مشهور و بزرگ داریم، هر دو به بنده سفارش مقاله دادهاند و پیشاپیش گوشزد کردهاند که حقالتحریرِ ناچیزِ مقالات دستِ کم با دو سال تأخیر واریز خواهد شد!
۷. پارسال در دانشگاه علومپزشکی اصفهان سه واحد حقالتدریس فارسی عمومی داشتهام، بعد از یک سال هنوز حقوقمان را نریختهاند. (بد نیست بدانید حدوداً ساعتی بیست هزار تومان میدهند)
۸. امسال برای روزِ حافظ از یکی از نهادهای مشهورِ ادبیِ مرتبط، تماس گرفتند و خواستند سخنرانی کنم. بعد از مدّتی پرسیدم چقدر برای این سخنرانی در نظر دارید؟ گفتند در صدها مورد سخنرانی تا به حال واریزی به کسی نداشتهایم. البته گاهی بعداً «هدایایی» میدهیم.
(نمیدانم این چه رسمیاست که من زحمت میکشم، مزدش را به گلفروش و قلمزن و دیگران میدهند؟! مثل این است به کارگرتان بگویید به جای دستمزد، برایت زردچوبه خریدهایم! استاد حسن کسایی میگفت: «اگر به جای این گلها به من استکان و نعلبکی داده بودند، الان معتبرترین تاجر نعلبکی این مملکت بودم! گل میخواهم چه کار؟!»)
۹. همین امسال از یک نهادِ دولتی دیگر خواستند «افتخار بدهم و بیایم برای روز حافظ سخنرانی» کنم. بعد که حرف پول شد، گفتند: حالا خدمتتان تماس میگیریم. (هنوز تماس نگرفتهاند!)
۱۰. اخیراً از تلویزیون خواستند که بیایم و هر هفته دربارۀ گلستان سعدی صحبت کنم. یک هفتهای ذهنم درگیر بود و خودم را آماده میکردم. روزِ برنامه وقتی دیدم خبری نشد، خودم تماس گرفتم، گفتند: «راستی! برنامه به هم خورده!»
دو نکته:
۱. خطاب به گردانندگان:
به نظرم اگر پول ندارید، جلسات فرهنگی برگزار نکنید. هر وقت به شیرینی فروش گفتید «ما برای بزرگداشت حافظ شیرینی مجانی میخواهیم»، به سخنران هم بگویید بیا رایگان حرف بزن.
۲. خطاب به مجریان:
من و شمایی هم که شغلمان همین است، اگر تن به کار رایگان ندهیم، شاید شأنمان بیشتر حفظ شود.
*لابد میدانید که فردوسی شعرِ بالا را دربارهٔ روندِ سرودنِ شاهنامه گفته و چنین توصیف کرده که «نامدارانِ شهر» تنها کاری که برایِ او کردند، تشویق زبانی بود و والسّلام!
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
اوراق پریشان-رضا ضیاء
جز «احسنت» ازیشان نبُد بهرهام!* (سخنرانی روز حافظ!) ده پرده از یک«زندگی فرهنگی»! ۱.چند سال پیش، چندباری در یکی از انجمنهای ادبی برای سخنرانی دعوت شدم. عزیزان برای قدردانی به شاخهای گل بسنده میکردند، ولی یکبار کتابی دادند که بعداً دیدم دست دوم است و سراسرش…
توضیح و پوزش
رییس محترم دانشگاه اصفهان، آقای دکتر طالبی، لطف کردند و ماجرای پرداخت حقالتدریس من را پیگیری کردند. (آقای دکتر ابن الرسول، زحمت کشیده و این یادداشت را برای ایشان فرستاده بودند.)
متأسفانه من نمیدانستم که دانشگاه پزشکی ریاست و مدیریت جداگانه دارد و پرداخت حقوق ما در حیطهٔ دانشگاه پزشکی است. (من فکر میکردم دانشکدهای زیر نظر دانشگاه اصفهان است، چون در همان محوطه قرار دارد.)
در اینجا از هردوی ایشان برای پیگیری تشکر و برای این خلط پوزش میخواهم.
پینوشت:
۱. البته که به حال ما تغییری ندارد؛
حالا کو مردی که درد دلِ ما را به گوش رییس دانشگاه پزشکی برساند!
۲. درست است که با این شدت و حدت تکذیب کردند، ولی ظاهراً حقوق ترم دوم حقالتدریسهای دانشگاه اصفهان هنوز پرداخته نشده!
رییس محترم دانشگاه اصفهان، آقای دکتر طالبی، لطف کردند و ماجرای پرداخت حقالتدریس من را پیگیری کردند. (آقای دکتر ابن الرسول، زحمت کشیده و این یادداشت را برای ایشان فرستاده بودند.)
متأسفانه من نمیدانستم که دانشگاه پزشکی ریاست و مدیریت جداگانه دارد و پرداخت حقوق ما در حیطهٔ دانشگاه پزشکی است. (من فکر میکردم دانشکدهای زیر نظر دانشگاه اصفهان است، چون در همان محوطه قرار دارد.)
در اینجا از هردوی ایشان برای پیگیری تشکر و برای این خلط پوزش میخواهم.
پینوشت:
۱. البته که به حال ما تغییری ندارد؛
حالا کو مردی که درد دلِ ما را به گوش رییس دانشگاه پزشکی برساند!
۲. درست است که با این شدت و حدت تکذیب کردند، ولی ظاهراً حقوق ترم دوم حقالتدریسهای دانشگاه اصفهان هنوز پرداخته نشده!