🅱ویژگیهای شخصیت نابالغ
برای یک شخصیت نابالغ میتوان ویژگیها و خصوصیات مختلفی را برشمرد؛ که برخی از آنها عبارتند از:
🚩 مقاومت در برابر انتقاد:
اینگونه افراد، شاید مقاومتشان را در مقابل انتقاد نشان ندهند، ولی بهشدت ناراحت شده و درصدد تلافی هستند.
🚩 کنترلگری:
این افراد همواره باید و نباید داشته و دستور میدهند. اینگونه افراد ممکن است این روحیه را با همه، حتی با مادر، همسر و فرزند خود نیز داشته باشند؛ غافل از اینکه با این رفتار درواقع خودشان توسط دیگران کنترل میشوند.
باید به این نکته توجه داشته باشید، که هر زمان، سعی در تغییر دادن فرد مهمِ زندگیتان داشته باشید، او را بیشتر در آن وضعیت تثبیت میکنید؛ چراکه مقاومتِ ناخودآگاهِ طرف مقابل بالا میرود.
اگر در نظر شما چیزی نادرست است، باید در گام اول، احترام و پذیرش درونی نسبت به آن ویژگی داشته باشید، تا بتوانید در فرد مقابل اثر بگذارید؛ حتی اگر آن ویژگی، اعتیاد به مواد مخدر باشد! شیوۀ شما در تغییر دیگران نباید با عصبانیت، دعوا و تهدید به آبروریزی باشد؛ چراکه این روش اصلا بالغانه نیست و فرد مقابل نه تنها انگیزهای برای تغییر پیدا نمیکند، بلکه سعی خواهد کرد از راههای دیگر، شما را آزار بدهد.
📍 @organizationb ™
برای یک شخصیت نابالغ میتوان ویژگیها و خصوصیات مختلفی را برشمرد؛ که برخی از آنها عبارتند از:
اینگونه افراد، شاید مقاومتشان را در مقابل انتقاد نشان ندهند، ولی بهشدت ناراحت شده و درصدد تلافی هستند.
این افراد همواره باید و نباید داشته و دستور میدهند. اینگونه افراد ممکن است این روحیه را با همه، حتی با مادر، همسر و فرزند خود نیز داشته باشند؛ غافل از اینکه با این رفتار درواقع خودشان توسط دیگران کنترل میشوند.
باید به این نکته توجه داشته باشید، که هر زمان، سعی در تغییر دادن فرد مهمِ زندگیتان داشته باشید، او را بیشتر در آن وضعیت تثبیت میکنید؛ چراکه مقاومتِ ناخودآگاهِ طرف مقابل بالا میرود.
اگر در نظر شما چیزی نادرست است، باید در گام اول، احترام و پذیرش درونی نسبت به آن ویژگی داشته باشید، تا بتوانید در فرد مقابل اثر بگذارید؛ حتی اگر آن ویژگی، اعتیاد به مواد مخدر باشد! شیوۀ شما در تغییر دیگران نباید با عصبانیت، دعوا و تهدید به آبروریزی باشد؛ چراکه این روش اصلا بالغانه نیست و فرد مقابل نه تنها انگیزهای برای تغییر پیدا نمیکند، بلکه سعی خواهد کرد از راههای دیگر، شما را آزار بدهد.
📍 @organizationb ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🅱در محل کار فرد ارزشمندی دیده شویم
برخی از افراد همواره تلاش میکنند انرژی زیادی در محیط کار از خود نشان دهند. برای این منظور، ممکن است حتی در هر کاری داوطلب شوند. با اینحال، به آن چیزی که انتظار دارند دست نمییابند.
شاید بارها در جلسات مختلف، ایدهپردازی کنیم یا با همکارانمان ارتباط مناسبی برقرار کرده و تمام کارها را به موقع انجام دهیم؛ اما باز میبینیم آنطور که باید در شغلمان پیشرفت نمیکنیم و مدیران توجهی به ما ندارند.
در این مواقع حتماً اشتباهی در کارمان وجود دارد که اجازه نمیدهد پیشرفت کنیم. ممکن است برخی موانع خارج از کنترل ما باشد اما با به کارگیری چند ترفند ساده میتوانیم از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کرده و به ارزش خود در محیط کار بیفزاییم.
با هیچکسی کینهتوزی نکنید
کارشناسان میگویند داشتن احساس منفی به یک همکار بیش از اینکه به طرف مقابل آسیب بزند، به خود فرد صدمه میرساند. اگر بتوانید ارتباطهایتان را کنترل کنید، قادر خواهید بود مشکلات را حل کنید و یاد میگیرید همهچیز را شخصی برداشت نکنید. این مسئله توانایی مدیریتی ارزشمندی برایتان به حساب میآید و میتواند به شما در مذاکرات و گفتگوهای حساس کمک کند.
مسئولیتهای کمتری به عهده بگیرید
گاهی برای اینکه میخواهیم ارزش خود را در محیط کاری به مدیرانمان ثابت کنیم، بی هیچ دلیلی مسئولیتهای زیادی برعهده میگیریم. این مساله سبب میشود نتوانیم تمام وظایف را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم. در این مواقع باید ببینید کدام یک از مسئولیتها ارزش بیشتری دارند و به سراغ انجام آنها بروید. در این صورت میتوانید در زمان کافی آنها را به درستی انجام دهید.
تنها کارمند نباشید، بلکه عضو تیم شوید
شاید توجه کمتری به اتفاقات پیرامون خود داشته باشید و در نهایت تبدیل به کارمندی شوید که تنها به دنبال انجام وظایف ناچیز خود است. در این مواقع باید تفکر تیمی را جایگزین تفکر کارمندی کنید و فعالیت خود را به عنوان عضوی از گروه به نحو احسن انجام داده و شرکت را در راستای رسیدن به اهدافش یاری کنید.
مدیریت در محیط کار را از یاد نبرید
باید بدانید مدیریت هیچ ربطی به جایگاه افراد ندارد و ما هم میتوانیم با درخواستهای بهموقع و حرفهای منطقی، رابطه خود را با مدیرمان مدیریت کنیم. یکی از ترفندهای مدیریت ارتباط با مدیر این است که اهداف شغلی و حرفهای خود را تعریف کرده و درباره نحوه انجام وظایف بارها با او صحبت کنیم.
📍 @organizationb ™
برخی از افراد همواره تلاش میکنند انرژی زیادی در محیط کار از خود نشان دهند. برای این منظور، ممکن است حتی در هر کاری داوطلب شوند. با اینحال، به آن چیزی که انتظار دارند دست نمییابند.
شاید بارها در جلسات مختلف، ایدهپردازی کنیم یا با همکارانمان ارتباط مناسبی برقرار کرده و تمام کارها را به موقع انجام دهیم؛ اما باز میبینیم آنطور که باید در شغلمان پیشرفت نمیکنیم و مدیران توجهی به ما ندارند.
در این مواقع حتماً اشتباهی در کارمان وجود دارد که اجازه نمیدهد پیشرفت کنیم. ممکن است برخی موانع خارج از کنترل ما باشد اما با به کارگیری چند ترفند ساده میتوانیم از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کرده و به ارزش خود در محیط کار بیفزاییم.
با هیچکسی کینهتوزی نکنید
کارشناسان میگویند داشتن احساس منفی به یک همکار بیش از اینکه به طرف مقابل آسیب بزند، به خود فرد صدمه میرساند. اگر بتوانید ارتباطهایتان را کنترل کنید، قادر خواهید بود مشکلات را حل کنید و یاد میگیرید همهچیز را شخصی برداشت نکنید. این مسئله توانایی مدیریتی ارزشمندی برایتان به حساب میآید و میتواند به شما در مذاکرات و گفتگوهای حساس کمک کند.
مسئولیتهای کمتری به عهده بگیرید
گاهی برای اینکه میخواهیم ارزش خود را در محیط کاری به مدیرانمان ثابت کنیم، بی هیچ دلیلی مسئولیتهای زیادی برعهده میگیریم. این مساله سبب میشود نتوانیم تمام وظایف را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم. در این مواقع باید ببینید کدام یک از مسئولیتها ارزش بیشتری دارند و به سراغ انجام آنها بروید. در این صورت میتوانید در زمان کافی آنها را به درستی انجام دهید.
تنها کارمند نباشید، بلکه عضو تیم شوید
شاید توجه کمتری به اتفاقات پیرامون خود داشته باشید و در نهایت تبدیل به کارمندی شوید که تنها به دنبال انجام وظایف ناچیز خود است. در این مواقع باید تفکر تیمی را جایگزین تفکر کارمندی کنید و فعالیت خود را به عنوان عضوی از گروه به نحو احسن انجام داده و شرکت را در راستای رسیدن به اهدافش یاری کنید.
مدیریت در محیط کار را از یاد نبرید
باید بدانید مدیریت هیچ ربطی به جایگاه افراد ندارد و ما هم میتوانیم با درخواستهای بهموقع و حرفهای منطقی، رابطه خود را با مدیرمان مدیریت کنیم. یکی از ترفندهای مدیریت ارتباط با مدیر این است که اهداف شغلی و حرفهای خود را تعریف کرده و درباره نحوه انجام وظایف بارها با او صحبت کنیم.
📍 @organizationb ™
🅱 رفتارهایی که قاتل انگیزه کارکنان هستند
🚩 تنبیه کارمندان و بیتوجهی به تشویق آنها:
گاهی در سازمان تنبیه وجود دارد و کارمندان میدانند اگر کارشان را درست انجام ندهند توبیخ میشوند، اما خبری از برنامههای تشویقی نیست. برای مسئولان سازمان اهمیت ندارد که کارمندان چقدر کارشان را خوب انجام دادهاند و هرچقدر هم که کارشان عالی باشد، نه بهشان پاداش میدهند و نه ازشان قدردانی میکنند. آنها معتقدند خوب انجامدادن کارها وظیفه کارمندان است. در این حالت، کارمندان بهمرور انگیزه خود را از دست میدهند و برای بهترشدن تلاش نمیکنند.
🚩 محدودکردن کارمندان:
بعضی مدیران برای دستیابی به اهداف خودشان تلاش میکنند کارمندان را بیاطلاع نگه دارند. آنها معتقدند کارمندان فقط باید وظیفهای را انجام بدهند که به آنها محول شده است و حق تصمیمگیری یا سؤالکردن ندارند. این دسته از مدیران معمولا اجازه نمیدهند کارمندان از وقایع داخل سازمان، سیاستها و راهبردها باخبر شوند. سادهتر بگوییم، آنها سازمان را مثل دیکتاتورها مدیریت میکنند.
🚩 ارائهنکردن دلیل کار:
برای اینکه کارمندان انگیزه داشته باشند، باید دلیل و اهمیت کارشان را بدانند. باید متوجه باشند که کارشان برای تیم و سازمان چه نتیجهای دارد. زمانی که موفقیتی در سازمان به دست میآید، تمام کارمندانی که در رسیدن به این موفقیت نقش داشتهاند، مثل وقتی خودشان به هدفی دست پیدا کرده باشند، خوشحال خواهند شد.
🚩 رفتارهای ضدونقیض و بیمسئولیتی مدیر:
مدیر الگوی کارمندان و اولین فردی است که میتواند به آنها انگیزه بدهد. وقتی مدیر سازمان حرفش با عملش یکی نباشد و رفتارهای نادرستی بکند، انگیزه کارمندان از بین میرود.
🚩 تبعیض قائلشدن:
هیچچیز بهاندازه تبعیض در محل کار و مدیری که درگیر بازی تبعیض شده باشد انگیزه کارمندان را از بین نمیبرد. احساس عدالت و امنیت جزو نیازهای اولیه کارمندان است.
🚩 نادیدهگرفتن کارمندان مشکلساز:
برخی از کارمندان رفتارهایی میکنند که محیط کار را ناخوشایند میکند، مثلا ممکن است همیشه در حال انتقاد و شایعهپراکنی در محیط کار باشند و به هر دلیلی انرژی منفی به سایر کارمندان بدهند. اگر مدیر با این کارمندان برخورد نکند، آنها به رفتارشان ادامه میدهند و در نهایت سایر کارمندان هم انگیزهشان را از دست میدهند و مثل آنها میشوند.
🚩 بیاعتمادی مدیر:
بر اساس آمار، وقتی مدیران به کارمندانشان اعتماد میکنند و این موضوع را نشان میدهند، استرس آنها ۷۴درصد کمتر میشود، بهرهوریشان ۵۰درصد افزایش مییابد و فرسودگیشان تا ۴۰درصد کم میشود. در مقابل زمانی که مدیران به کارمندان بیاعتماد هستند، فضای سازمان ناامیدکننده میشود.
📍 @organizationb ™
گاهی در سازمان تنبیه وجود دارد و کارمندان میدانند اگر کارشان را درست انجام ندهند توبیخ میشوند، اما خبری از برنامههای تشویقی نیست. برای مسئولان سازمان اهمیت ندارد که کارمندان چقدر کارشان را خوب انجام دادهاند و هرچقدر هم که کارشان عالی باشد، نه بهشان پاداش میدهند و نه ازشان قدردانی میکنند. آنها معتقدند خوب انجامدادن کارها وظیفه کارمندان است. در این حالت، کارمندان بهمرور انگیزه خود را از دست میدهند و برای بهترشدن تلاش نمیکنند.
بعضی مدیران برای دستیابی به اهداف خودشان تلاش میکنند کارمندان را بیاطلاع نگه دارند. آنها معتقدند کارمندان فقط باید وظیفهای را انجام بدهند که به آنها محول شده است و حق تصمیمگیری یا سؤالکردن ندارند. این دسته از مدیران معمولا اجازه نمیدهند کارمندان از وقایع داخل سازمان، سیاستها و راهبردها باخبر شوند. سادهتر بگوییم، آنها سازمان را مثل دیکتاتورها مدیریت میکنند.
برای اینکه کارمندان انگیزه داشته باشند، باید دلیل و اهمیت کارشان را بدانند. باید متوجه باشند که کارشان برای تیم و سازمان چه نتیجهای دارد. زمانی که موفقیتی در سازمان به دست میآید، تمام کارمندانی که در رسیدن به این موفقیت نقش داشتهاند، مثل وقتی خودشان به هدفی دست پیدا کرده باشند، خوشحال خواهند شد.
مدیر الگوی کارمندان و اولین فردی است که میتواند به آنها انگیزه بدهد. وقتی مدیر سازمان حرفش با عملش یکی نباشد و رفتارهای نادرستی بکند، انگیزه کارمندان از بین میرود.
هیچچیز بهاندازه تبعیض در محل کار و مدیری که درگیر بازی تبعیض شده باشد انگیزه کارمندان را از بین نمیبرد. احساس عدالت و امنیت جزو نیازهای اولیه کارمندان است.
برخی از کارمندان رفتارهایی میکنند که محیط کار را ناخوشایند میکند، مثلا ممکن است همیشه در حال انتقاد و شایعهپراکنی در محیط کار باشند و به هر دلیلی انرژی منفی به سایر کارمندان بدهند. اگر مدیر با این کارمندان برخورد نکند، آنها به رفتارشان ادامه میدهند و در نهایت سایر کارمندان هم انگیزهشان را از دست میدهند و مثل آنها میشوند.
بر اساس آمار، وقتی مدیران به کارمندانشان اعتماد میکنند و این موضوع را نشان میدهند، استرس آنها ۷۴درصد کمتر میشود، بهرهوریشان ۵۰درصد افزایش مییابد و فرسودگیشان تا ۴۰درصد کم میشود. در مقابل زمانی که مدیران به کارمندان بیاعتماد هستند، فضای سازمان ناامیدکننده میشود.
📍 @organizationb ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🅱چرا مدیریت ذرهبینی به درد نمیخورد؟!
◀️ مادر مرحومم، که تا نزدیک ۷۰ سالگیاش در واحد منابع انسانی یک شرکت کار میکرد، کارمندی بود که امثال او را «متعهد» مینامند: هیچگاه دیر نمیکرد، خالصانه در حل مشکلات کمک میکرد و به سازمانش تعهد داشت. هیچگاه شکایت نمیکرد و وقتی او را برای کاری فرا میخواندند، بیشتر از آنچه از او انتظار داشتند انجام میداد. او به اندازه جوانی که در عصر دیجیتال بزرگ شده، به استفاده از تکنولوژی مشتاق بود.
◀️ چیزی که به زندگی کاری او پایان داد، نه محدودیتهای جسمی بود، نه ذهنی. رفتوآمد در زمستانهای اضطرابآور منطقه «نیو انگلند» هم مانع او نبود. چیزی که باعث توقف کارش شد، یادداشتی از طرف سرپرست بخش بود که روی میز او گذاشته شده بود و تذکر داده بود یکی از مراجعههایش به سرویس بهداشتی بیش از حد طول کشیده است!
◀️ مادرم در آن زمان به من توضیح داد آن صمیمیتی که انگیزه اصلی او برای ادامه کارش بود رنگ باخته و گفتوگوهای دوستانه گاه و بیگاه در محیط کار، به خاطر نظارت دقیق بر کارکنان، غیرممکن شده بود.
🔸اخیرا مقالهای درباره نرمافزارهای نظارت بر کارکنان دورکار خواندم. این برنامهها، همهچیز را از فعالیت کیبورد تا وبسایتهایی که بازدید شده، ردیابی میکنند. نسخههای دیگر آنها هم سرعت کارگران انبارها را در برداشتن و بستهبندی آیتمها اندازه میگیرند. مهم نیست این نرمافزار چه چیزی را میسنجد، اعتماد نداشتن و مدیریت ذرهبینی تقریبا حتی وفادارترین کارکنان را هم دلسرد میکند.
🔸افراد برای انگیزه داشتن، باید سه نیاز اساسی را محقق کنند: شایستگی، استقلال و رابطه مندی (یا عضوی از یک تیم بودن). مدیریت خرد با هر سه اینها در تناقض است. سایه انداختن بر هر حرکت کارکنان یعنی ایمان نداشتن به توانایی آنها برای انجام خوب کارهایشان. همچنین استقلال آنها در چنین شرایطی رنگ میبازد. و مثل داستان مادر من، حس تعلق داشتن و رابطهمندی را خراب میکند، چون هر فردی حس میکند همیشه تحت فشار است تا بر انجام وظیفه خودش متمرکز شود. با افراد مثل ماشین رفتار کردن، هر گونه پتانسیلی برای انگیزه درونی را از بین میبرد و با ماهیت اجتماعی بشر مبارزه میکند.
◀️ سه پادزهری که میتوانند با این جریان مقابله کنند، عبارتند از:
▪️درباره ماهیت انسان آموزش ببینید. درباره اینکه انسانها چطور به بهترین عملکرد میرسند، تصمیمگیری میکنند و با هم همکاری دارند، اطلاعات بگیرید. سراغ هر کدام از مطالب روانشناسی یا علوم اعصاب که ترجیح میدهید بروید.
▪️کار دشوار ایجاد مهارتهای نرم را بپذیرید. اگر میخواهید گروهی را در شرکت رهبری کنید، باید بدانید چطور احساس راحتتری خواهند داشت. از آنها بپرسید: فکر میکنید چطور میتوانید عملکرد بهتری داشته باشید؟ چه چیزهایی یک «روز عالی» در کار شما میسازد؟
▪️به دنبال شفافیت ماموریت و همچنین معیارها باشید. به راحتی میتوان ماموریت بزرگتر سازمان را فدای اندارهگیریهای دقیقه به دقیقه کرد. به کارکنان خود یادآوری کنید که چرا کاری که انجام میدهند مهم است و چطور میتواند زندگی آنها را ارتقا دهد.
📍 @organizationb ™
◀️ مادر مرحومم، که تا نزدیک ۷۰ سالگیاش در واحد منابع انسانی یک شرکت کار میکرد، کارمندی بود که امثال او را «متعهد» مینامند: هیچگاه دیر نمیکرد، خالصانه در حل مشکلات کمک میکرد و به سازمانش تعهد داشت. هیچگاه شکایت نمیکرد و وقتی او را برای کاری فرا میخواندند، بیشتر از آنچه از او انتظار داشتند انجام میداد. او به اندازه جوانی که در عصر دیجیتال بزرگ شده، به استفاده از تکنولوژی مشتاق بود.
◀️ چیزی که به زندگی کاری او پایان داد، نه محدودیتهای جسمی بود، نه ذهنی. رفتوآمد در زمستانهای اضطرابآور منطقه «نیو انگلند» هم مانع او نبود. چیزی که باعث توقف کارش شد، یادداشتی از طرف سرپرست بخش بود که روی میز او گذاشته شده بود و تذکر داده بود یکی از مراجعههایش به سرویس بهداشتی بیش از حد طول کشیده است!
◀️ مادرم در آن زمان به من توضیح داد آن صمیمیتی که انگیزه اصلی او برای ادامه کارش بود رنگ باخته و گفتوگوهای دوستانه گاه و بیگاه در محیط کار، به خاطر نظارت دقیق بر کارکنان، غیرممکن شده بود.
🔸اخیرا مقالهای درباره نرمافزارهای نظارت بر کارکنان دورکار خواندم. این برنامهها، همهچیز را از فعالیت کیبورد تا وبسایتهایی که بازدید شده، ردیابی میکنند. نسخههای دیگر آنها هم سرعت کارگران انبارها را در برداشتن و بستهبندی آیتمها اندازه میگیرند. مهم نیست این نرمافزار چه چیزی را میسنجد، اعتماد نداشتن و مدیریت ذرهبینی تقریبا حتی وفادارترین کارکنان را هم دلسرد میکند.
🔸افراد برای انگیزه داشتن، باید سه نیاز اساسی را محقق کنند: شایستگی، استقلال و رابطه مندی (یا عضوی از یک تیم بودن). مدیریت خرد با هر سه اینها در تناقض است. سایه انداختن بر هر حرکت کارکنان یعنی ایمان نداشتن به توانایی آنها برای انجام خوب کارهایشان. همچنین استقلال آنها در چنین شرایطی رنگ میبازد. و مثل داستان مادر من، حس تعلق داشتن و رابطهمندی را خراب میکند، چون هر فردی حس میکند همیشه تحت فشار است تا بر انجام وظیفه خودش متمرکز شود. با افراد مثل ماشین رفتار کردن، هر گونه پتانسیلی برای انگیزه درونی را از بین میبرد و با ماهیت اجتماعی بشر مبارزه میکند.
◀️ سه پادزهری که میتوانند با این جریان مقابله کنند، عبارتند از:
▪️درباره ماهیت انسان آموزش ببینید. درباره اینکه انسانها چطور به بهترین عملکرد میرسند، تصمیمگیری میکنند و با هم همکاری دارند، اطلاعات بگیرید. سراغ هر کدام از مطالب روانشناسی یا علوم اعصاب که ترجیح میدهید بروید.
▪️کار دشوار ایجاد مهارتهای نرم را بپذیرید. اگر میخواهید گروهی را در شرکت رهبری کنید، باید بدانید چطور احساس راحتتری خواهند داشت. از آنها بپرسید: فکر میکنید چطور میتوانید عملکرد بهتری داشته باشید؟ چه چیزهایی یک «روز عالی» در کار شما میسازد؟
▪️به دنبال شفافیت ماموریت و همچنین معیارها باشید. به راحتی میتوان ماموریت بزرگتر سازمان را فدای اندارهگیریهای دقیقه به دقیقه کرد. به کارکنان خود یادآوری کنید که چرا کاری که انجام میدهند مهم است و چطور میتواند زندگی آنها را ارتقا دهد.
📍 @organizationb ™
🅱 موثرترین نکات مدیریت زمان برای افزایش بهره وری
ارزیابی اینکه زمانتان صرف چه کارهایی میشود
اگر تصویر دقیقی از چگونگی سپریکردن زمانتان به دست بیاورید، متوجه میشوید که کجا زمان خود را هدر میدهید.
استفاده از گزارش فعالیت (activity log)
ابتدا باید گزارشی کتبی تهیه کنید. این گزارش کتبی، گزارش فعالیت نامیده میشود. توجه کنید که تمام فعالیتها را در این گزارش وارد کنید، حتی موارد جزئی مانند زمان انتظار برای روشنشدن رایانه. سپس گزارش را بررسی کنید تا الگوهای استفاده از زمان را شناسایی کنید و متوجه شوید که کجا بیشتر روزتان سپری میشود یا هدر میرود.
برنامهریزی برای تغییر
پس از شناسایی الگوهای بدِ استفاده از زمان، باید دلایل را بیابید. ابتدا از خود سؤالات دشوار شخصی بپرسید و صادقانه به آنها پاسخ دهید؛
تعیین هدف مؤثر
اهداف مانند قطبنما هستند و به چیزهایی اشاره میکنند که باید زمان خود را روی آنها متمرکز کنیم. پس از شناسایی هدف، متوجه میشویم که مهمترین چیزی که باید هر روز، هر هفته و هر ماه به آن دست یابیم، چیست.
📍 @organizationb ™
ارزیابی اینکه زمانتان صرف چه کارهایی میشود
اگر تصویر دقیقی از چگونگی سپریکردن زمانتان به دست بیاورید، متوجه میشوید که کجا زمان خود را هدر میدهید.
استفاده از گزارش فعالیت (activity log)
ابتدا باید گزارشی کتبی تهیه کنید. این گزارش کتبی، گزارش فعالیت نامیده میشود. توجه کنید که تمام فعالیتها را در این گزارش وارد کنید، حتی موارد جزئی مانند زمان انتظار برای روشنشدن رایانه. سپس گزارش را بررسی کنید تا الگوهای استفاده از زمان را شناسایی کنید و متوجه شوید که کجا بیشتر روزتان سپری میشود یا هدر میرود.
برنامهریزی برای تغییر
پس از شناسایی الگوهای بدِ استفاده از زمان، باید دلایل را بیابید. ابتدا از خود سؤالات دشوار شخصی بپرسید و صادقانه به آنها پاسخ دهید؛
تعیین هدف مؤثر
اهداف مانند قطبنما هستند و به چیزهایی اشاره میکنند که باید زمان خود را روی آنها متمرکز کنیم. پس از شناسایی هدف، متوجه میشویم که مهمترین چیزی که باید هر روز، هر هفته و هر ماه به آن دست یابیم، چیست.
📍 @organizationb ™
🅱 در سازمان ها چه نوع مدیرانی وجود دارند؟
👤مدیر پرخاشگر و سو استفاده گر
این مدیران تمرکز شدیدی بر روی رشد و کسب و کار دارند؛ در حالی که حس انسان دوستانه خود را از دست داده اند.
👤مدیر راضی نگه دارنده دیگران
هر تصمیمی میگرند بر مبنای پاداش و مجازات است و اهمیت زیادی می دهند به اینکه چه کسی چه فکری میکند و چه واکنشی نشان می دهد.
👤مدیر بی اعتنا و اختلال گر
مدیرانی هستند که با برداشت نادرستی از واقعیت زندگی می کنند. آن ها بخش هایی را انتخاب می کنند که با عقایدشان سازگاری دارند و هرچیزی که متضاد باشد نادیده میگیرد.
👤مدیر محرک رشد
این مدیران در حالی که نتیجه گرا هستند خالصانه به موفقیت و آسایش افراد اهمیت میدهند.ان ها با کنار گذاشتن شیوه مدیریت سنتی و ابداع استراتژی های جدید که ریشه ذر ذهن باز و یادگیری دارند.
📍 @organizationb ™
👤مدیر پرخاشگر و سو استفاده گر
این مدیران تمرکز شدیدی بر روی رشد و کسب و کار دارند؛ در حالی که حس انسان دوستانه خود را از دست داده اند.
👤مدیر راضی نگه دارنده دیگران
هر تصمیمی میگرند بر مبنای پاداش و مجازات است و اهمیت زیادی می دهند به اینکه چه کسی چه فکری میکند و چه واکنشی نشان می دهد.
👤مدیر بی اعتنا و اختلال گر
مدیرانی هستند که با برداشت نادرستی از واقعیت زندگی می کنند. آن ها بخش هایی را انتخاب می کنند که با عقایدشان سازگاری دارند و هرچیزی که متضاد باشد نادیده میگیرد.
👤مدیر محرک رشد
این مدیران در حالی که نتیجه گرا هستند خالصانه به موفقیت و آسایش افراد اهمیت میدهند.ان ها با کنار گذاشتن شیوه مدیریت سنتی و ابداع استراتژی های جدید که ریشه ذر ذهن باز و یادگیری دارند.
📍 @organizationb ™
🅱 پنج چیزی که کارمندهای درجه یک در محیط کار به دنبالش هستند
🚩 آدمها : عالی ها میخواهند با عالی ها کار کنند. خیلی از کسانی که به گوگل و اپل می پیوندند به خاطر این است که می دانند عالی ها آنجا کار میکنند.
🚩 چالش : عالی ها میخواهند بخشی از یک چیز عالی باشند. استعداد، جذب چالش های فوق العاده میشود، فقط روی ویژگی های یک شغل خوب مانور ندهید، آن ها را با ویژگی های کار با کیفیت وسوسه کنید.
🚩 موقعیت : عالی ها موقعیتی برای پیشرفت می خواهند. می خواهند بدانند شما سازمانی رو به جلو هستید با نگرشی به سمت اهداف بزرگ، جاه طلبی ها و برنامه های توسعه دارید. آنها نمیخواهند فقط تماشاگر باشند، دوست دارند در پیشرفت شرکت نقش داشته باشند و به اتفاق افتادنش کمک کنند.
🚩 رشد : عالی ها میخواهند در سازمان هایی باشند که برای رشد و توسعه کارکنانشان سرمایه گذاری میکنند. اگر به شرکتی معروف شوید که به زندگی کارکنانش اهمیت می دهد، آنچنان زنگ بارانتان میکنند که نمی دانید با آن ها چه کنید.
🚩 پول : البته که عالی ها میخواند در ازای کار عالی که انجام می دهند، پول خوبی هم بگیرند.
📍 @organizationb ™
📍 @organizationb ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🅱 8 مهارتی که گوگل در جستجوی آن است!
🔹در سال 2001 در حالیکه کمتر از 5 سال از تاسیس گوگل میگذشت، اولین دفتر بین المللی آن افتتاح شد. با موتور جستجوگری به 15 زبان و تیمی متشکل از 400 کارمند.
🔹«لری پیج»، یکی از موسسان گوگل، تصمیم داشت در عین حال که شرکت را چالاک نگه میدارد، بروکراسی را از فرآیندهای آن حذف کند. بنابراین در اقدامی جسورانه، همه مدیران مهندسی را از شرکت اخراج کرد!
🔹این تجربه البته در نهایت با شکست مواجه شد و تنها پس از گذشت چندماه، نقش مدیریت مهندسی به مجموعه بازگشت. اما مشخص شد که یک مدیر خوب در واقع نقش کلیدی در داشتن یک تیم پرانرژی و پربار دارد. پژوهش اخیر گوگل نیز این مطلب را تایید کردهاست:
🔹طی بررسیهای بهعمل آمده از «پروژه اکسیژن» گوگل، بر اساس عملکرد و دادههای پرسشنامه کارکنان، 8 شاخصه مشترک بین مدیران برجسته، به شرح زیر معرفی شدهاست:
🔸مربی خوبی است.
🔸 به تیم قدرت میبخشد و از ریزمدیریت پرهیز میکند.
🔸 پربازده و نتیجهگرا است.
🔸 دغدغه/علایق خود را برای موفقیت اعضا و شادابی ایشان بیان میکند.
🔸 به خوبی ارتباط برقرار میکند.
🔸 به ارتقا شغلی تیم کمک میکند.
🔸 استراتژی روشنی برای تیم درنظر دارد.
🔸 دارای مهارتهای مهم فنی است که میتواند به تیم مشاوره بدهد.
منبع: World Economic Forum
📍 @organizationb ™
🔹در سال 2001 در حالیکه کمتر از 5 سال از تاسیس گوگل میگذشت، اولین دفتر بین المللی آن افتتاح شد. با موتور جستجوگری به 15 زبان و تیمی متشکل از 400 کارمند.
🔹«لری پیج»، یکی از موسسان گوگل، تصمیم داشت در عین حال که شرکت را چالاک نگه میدارد، بروکراسی را از فرآیندهای آن حذف کند. بنابراین در اقدامی جسورانه، همه مدیران مهندسی را از شرکت اخراج کرد!
🔹این تجربه البته در نهایت با شکست مواجه شد و تنها پس از گذشت چندماه، نقش مدیریت مهندسی به مجموعه بازگشت. اما مشخص شد که یک مدیر خوب در واقع نقش کلیدی در داشتن یک تیم پرانرژی و پربار دارد. پژوهش اخیر گوگل نیز این مطلب را تایید کردهاست:
🔹طی بررسیهای بهعمل آمده از «پروژه اکسیژن» گوگل، بر اساس عملکرد و دادههای پرسشنامه کارکنان، 8 شاخصه مشترک بین مدیران برجسته، به شرح زیر معرفی شدهاست:
🔸مربی خوبی است.
🔸 به تیم قدرت میبخشد و از ریزمدیریت پرهیز میکند.
🔸 پربازده و نتیجهگرا است.
🔸 دغدغه/علایق خود را برای موفقیت اعضا و شادابی ایشان بیان میکند.
🔸 به خوبی ارتباط برقرار میکند.
🔸 به ارتقا شغلی تیم کمک میکند.
🔸 استراتژی روشنی برای تیم درنظر دارد.
🔸 دارای مهارتهای مهم فنی است که میتواند به تیم مشاوره بدهد.
منبع: World Economic Forum
📍 @organizationb ™
🅱با استفاده از این ۷ عبارت با اقتدار در محل کار ظاهر شوید
🔸اگر میخواهید در محیط کار و حتی در زندگی شخصی فردی مقتدر باشید، لازم است برخی عبارتها را در خودتان تغییر داده و با ادبیات ارتباطی جدیدی با دیگران صحبت کنید. برخی عادتهای گفتاری در ما نهادینه شدهاند ولی قابل اصلاح هستند. در این مطلب ۷ عبارت کاربردی ارائه شده که موجب حضور با اقتدار در محل کار میشود.
1⃣ «کاری که میتوانم انجام بدهم این است که...»
به جای اینکه بگویید «نمیتوانم»، موقع رد کردن درخواست میتوانید بگویید «کاری که میتوانم انجام بدهم این است که ...» بدین ترتیب مشتری یا همکار شما متوجه میشود شما مایل به همکاری هستید ولی برای همکاری خود حد و مرزی تعیین کردهاید.
2⃣ «به دنبال پاسخ این سوال میروم»
زمانی که پاسخ سوالی را نمیدانید، بهترین کار این است که به جای وانمود کردن به دانستن چیزی که نمیدانید، خیلی راحت بگویید «به دنبال پاسخ این سوال خواهم رفت.»
در این صورت کارفرما یا همکار شما متوجه میشود که شما به دنبال حل سوالات و مشکلات هستید و برای آن تلاش میکنید تا یک قدم جلوتر بروید.
3⃣ «آیا میتوانی ...»
زمانی که میخواهید همکارتان برای شما کاری انجام دهد از این جملات استفاده نکنید: «میدانم که چقدر سرت شلوغ است.» یا «عذرخواهی میکنم وقت شما را میگیرم.»
این جملات نشان میدهند شما به کاری که میخواهید واگذار کنید، مطمئن نیستید و آن را باری اضافی برای همکار خود میدانید. اگر لازم است کاری انجام شود، نیازی به عذرخواهی یا گفتن جملات اضافی نیست. درخواست خود را دوستانه و با احترام مطرح کنید.
4⃣ «بیایید این مسئله را حل کنیم»
وقتی مشکلی رخ میدهد و شما مسئول آن موضوع هستید، تعارفهای بیمورد را کنار بگذارید. با استفاده از جملاتی مانند «بیایید این مساله را حل کنیم.» میتوانید به صورت شفاف مشکل را مطرح کرده و در مورد راهکارها صحبت کنید. از زاویه اقتدار وارد حل مساله شوید نه از موضع ضعف.
5⃣ «خوشحالم که اینطور بوده ...»
وقتی فردی در محیط کار از عملکرد شما تعریف میکند، به جای پاسخهای ضعیفی مانند «کار خاصی نکردم» یا «چیزی نبود» یا «میتوانست بهتر باشد» به راحتی تشکر کنید و بگویید «خوشحالم اینطور بوده ...»
6⃣ «میخواهم به شما کمک کنم»
اگر همکار یا مدیر شما دچار مشکلی کاری شده و میخواهید او را آرام کنید، میتوانید با تایید احساسی که او در آن لحظه دارد بگویید: «متوجه شدم که ناراحت هستید، تمایل دارم در این شرایط به شما کمک کنم.»
7⃣ «خوشحالم که توانستم به شما کمک کنم»
وقتی به همکار خود کمک کردید و او از شما تشکر کرد به راحتی میتوانید بگویید: «خوشحالم که توانستم کمک کنم» و احساس خود را با او به اشتراک بگذارید.
📍 @organizationb ™
🔸اگر میخواهید در محیط کار و حتی در زندگی شخصی فردی مقتدر باشید، لازم است برخی عبارتها را در خودتان تغییر داده و با ادبیات ارتباطی جدیدی با دیگران صحبت کنید. برخی عادتهای گفتاری در ما نهادینه شدهاند ولی قابل اصلاح هستند. در این مطلب ۷ عبارت کاربردی ارائه شده که موجب حضور با اقتدار در محل کار میشود.
1⃣ «کاری که میتوانم انجام بدهم این است که...»
به جای اینکه بگویید «نمیتوانم»، موقع رد کردن درخواست میتوانید بگویید «کاری که میتوانم انجام بدهم این است که ...» بدین ترتیب مشتری یا همکار شما متوجه میشود شما مایل به همکاری هستید ولی برای همکاری خود حد و مرزی تعیین کردهاید.
2⃣ «به دنبال پاسخ این سوال میروم»
زمانی که پاسخ سوالی را نمیدانید، بهترین کار این است که به جای وانمود کردن به دانستن چیزی که نمیدانید، خیلی راحت بگویید «به دنبال پاسخ این سوال خواهم رفت.»
در این صورت کارفرما یا همکار شما متوجه میشود که شما به دنبال حل سوالات و مشکلات هستید و برای آن تلاش میکنید تا یک قدم جلوتر بروید.
3⃣ «آیا میتوانی ...»
زمانی که میخواهید همکارتان برای شما کاری انجام دهد از این جملات استفاده نکنید: «میدانم که چقدر سرت شلوغ است.» یا «عذرخواهی میکنم وقت شما را میگیرم.»
این جملات نشان میدهند شما به کاری که میخواهید واگذار کنید، مطمئن نیستید و آن را باری اضافی برای همکار خود میدانید. اگر لازم است کاری انجام شود، نیازی به عذرخواهی یا گفتن جملات اضافی نیست. درخواست خود را دوستانه و با احترام مطرح کنید.
4⃣ «بیایید این مسئله را حل کنیم»
وقتی مشکلی رخ میدهد و شما مسئول آن موضوع هستید، تعارفهای بیمورد را کنار بگذارید. با استفاده از جملاتی مانند «بیایید این مساله را حل کنیم.» میتوانید به صورت شفاف مشکل را مطرح کرده و در مورد راهکارها صحبت کنید. از زاویه اقتدار وارد حل مساله شوید نه از موضع ضعف.
5⃣ «خوشحالم که اینطور بوده ...»
وقتی فردی در محیط کار از عملکرد شما تعریف میکند، به جای پاسخهای ضعیفی مانند «کار خاصی نکردم» یا «چیزی نبود» یا «میتوانست بهتر باشد» به راحتی تشکر کنید و بگویید «خوشحالم اینطور بوده ...»
6⃣ «میخواهم به شما کمک کنم»
اگر همکار یا مدیر شما دچار مشکلی کاری شده و میخواهید او را آرام کنید، میتوانید با تایید احساسی که او در آن لحظه دارد بگویید: «متوجه شدم که ناراحت هستید، تمایل دارم در این شرایط به شما کمک کنم.»
7⃣ «خوشحالم که توانستم به شما کمک کنم»
وقتی به همکار خود کمک کردید و او از شما تشکر کرد به راحتی میتوانید بگویید: «خوشحالم که توانستم کمک کنم» و احساس خود را با او به اشتراک بگذارید.
📍 @organizationb ™
🅱 پاداش، ازنگاه نویسنده کتاب "بزرگترین اصل مدیریت دنیا"، بزرگترین اصل مدیریت دنیاست .
مایکل لوبوف می گوید چند مورد از چیزهایی که باید به اونها پاداش داد اینها هستند:
1- به راه حل های اساسی به جای راه حل های مقطعی پاداش دهید.
2- به ریسک پذیری به جای اجتناب از ریسک پاداش دهید.
3- به خلاقیت کاربردی به جای اطاعت کورکورانه پاداش دهید.
4- به اقدام قاطع به جای فلج کردن کار با تجزیه و تحلیل پاداش دهید.
5- به کار برجسته به جای نمایش کار پاداش دهید.
6- به ساده کردن کاربه جای پیچیدگی غیرلازم پاداش دهید.
7- به رفتار آرام و موثر به جای نق زدن و سر و صدا راه انداختن پاداش دهید.
8- به کیفیت کار به جای سرعت در کار پاداش دهید
9- به وفاداری به سازمان، به جای تهدید به ترک خدمت پاداش دهید.
10- به کار تیمی به جای تک روی پاداش دهید.
📍 @organizationb ™
مایکل لوبوف می گوید چند مورد از چیزهایی که باید به اونها پاداش داد اینها هستند:
1- به راه حل های اساسی به جای راه حل های مقطعی پاداش دهید.
2- به ریسک پذیری به جای اجتناب از ریسک پاداش دهید.
3- به خلاقیت کاربردی به جای اطاعت کورکورانه پاداش دهید.
4- به اقدام قاطع به جای فلج کردن کار با تجزیه و تحلیل پاداش دهید.
5- به کار برجسته به جای نمایش کار پاداش دهید.
6- به ساده کردن کاربه جای پیچیدگی غیرلازم پاداش دهید.
7- به رفتار آرام و موثر به جای نق زدن و سر و صدا راه انداختن پاداش دهید.
8- به کیفیت کار به جای سرعت در کار پاداش دهید
9- به وفاداری به سازمان، به جای تهدید به ترک خدمت پاداش دهید.
10- به کار تیمی به جای تک روی پاداش دهید.
📍 @organizationb ™
🅱رایجترین تلههای عزت نفس
🔸عزت نفس برآیند باورهای ریشهای و اساسی ما درباره ارزشمان بهعنوان یک انسان است. عزت نفس بیانگر دیدگاه ما نسبت به خودمان و تصوری است که از خودمان داریم. باورهای افراد در خصوص اینکه باید چه کسی باشند یا چهکاری انجام دهند تا باارزش تلقی شوند، با هم تفاوت دارند.
🔸وقتی عزت نفسمان را به عوامل بیرونی گره بزنیم، با هر موفقیتی، پاداش احساسی دریافت میکنیم و این اتفاقا به دور باطل بینهایتی در پی رضایت فوری تبدیل میشود که اجتنابناپذیر است. برای رفع این مساله باید درک کنیم که عزت نفسمان در کدام قسمت از درونمان ریشه دارد.
🔸برای درک بهتر مفهوم احساس ارزشمندی اشتباه و رفع آن، سعی کنید بفهمید احساس ارزشمندیتان را به چه چیزهای بیرونی منوط میکنید؟ در چه حوزههایی باید به یک استانداردی دست یابید تا احساس ارزشمندی کنید؟ قرار نیست فقط یک حوزه وجود داشته باشد که عزت نفستان به آن گره خورده باشد. ممکن است در چند حوزه پراکنده شده باشد. بعضی از رایجترین تلههای عزت نفس به شرح زیر است:
🔺تایید اجتماعی: عزت نفس من به پذیرفته شدن، مورد قدردانی قرار گرفتن و تایید شدن بستگی دارد.
🔺محیط کار: عزت نفس من به استاندارد عملکردم در محیط کار وابسته است.
🔺پول: احساس ارزشمندی من به ثروت مالیام برمیگردد.
🔺تحصیلات: عزت نفس من به موفقیتهای تحصیلیام بستگی دارد.
🔺ظاهر: عزت نفس من به برخورداری از استانداردهای عرف جذابیت گره خورده.
🔺مقایسه اجتماعی: احساس ارزشمندی من به «بهتر» بودن از دیگران در یک حوزه خاص وابسته است.
🔺کمال: احساس ارزشمندی من به این برمیگردد که آدم بدون اشتباهی در عملکردهایم باشم.
🔺والدگری: احساس ارزشمندی من به دستاوردها و حال خوب فرزندانم بستگی دارد.
🔺قدرت: احساس ارزشمندی من از میزان قدرتم نشات میگیرد.
🔺تایید خانواده: احساس ارزشمندی من وابسته به اطاعت از خواستههای خانوادهام است.
◀️ دانستن اینکه عزت نفستان را مشروط به چه چیزهایی کردهاید به شما کمک میکند تا انگیزه رفتارها و واکنشهای خود را بهتر درک کنید و به آگاهی عمیقتری از نقاط آسیبپذیر روانیتان دست یابید.
📍 @organizationb ™
🔸عزت نفس برآیند باورهای ریشهای و اساسی ما درباره ارزشمان بهعنوان یک انسان است. عزت نفس بیانگر دیدگاه ما نسبت به خودمان و تصوری است که از خودمان داریم. باورهای افراد در خصوص اینکه باید چه کسی باشند یا چهکاری انجام دهند تا باارزش تلقی شوند، با هم تفاوت دارند.
🔸وقتی عزت نفسمان را به عوامل بیرونی گره بزنیم، با هر موفقیتی، پاداش احساسی دریافت میکنیم و این اتفاقا به دور باطل بینهایتی در پی رضایت فوری تبدیل میشود که اجتنابناپذیر است. برای رفع این مساله باید درک کنیم که عزت نفسمان در کدام قسمت از درونمان ریشه دارد.
🔸برای درک بهتر مفهوم احساس ارزشمندی اشتباه و رفع آن، سعی کنید بفهمید احساس ارزشمندیتان را به چه چیزهای بیرونی منوط میکنید؟ در چه حوزههایی باید به یک استانداردی دست یابید تا احساس ارزشمندی کنید؟ قرار نیست فقط یک حوزه وجود داشته باشد که عزت نفستان به آن گره خورده باشد. ممکن است در چند حوزه پراکنده شده باشد. بعضی از رایجترین تلههای عزت نفس به شرح زیر است:
🔺تایید اجتماعی: عزت نفس من به پذیرفته شدن، مورد قدردانی قرار گرفتن و تایید شدن بستگی دارد.
🔺محیط کار: عزت نفس من به استاندارد عملکردم در محیط کار وابسته است.
🔺پول: احساس ارزشمندی من به ثروت مالیام برمیگردد.
🔺تحصیلات: عزت نفس من به موفقیتهای تحصیلیام بستگی دارد.
🔺ظاهر: عزت نفس من به برخورداری از استانداردهای عرف جذابیت گره خورده.
🔺مقایسه اجتماعی: احساس ارزشمندی من به «بهتر» بودن از دیگران در یک حوزه خاص وابسته است.
🔺کمال: احساس ارزشمندی من به این برمیگردد که آدم بدون اشتباهی در عملکردهایم باشم.
🔺والدگری: احساس ارزشمندی من به دستاوردها و حال خوب فرزندانم بستگی دارد.
🔺قدرت: احساس ارزشمندی من از میزان قدرتم نشات میگیرد.
🔺تایید خانواده: احساس ارزشمندی من وابسته به اطاعت از خواستههای خانوادهام است.
◀️ دانستن اینکه عزت نفستان را مشروط به چه چیزهایی کردهاید به شما کمک میکند تا انگیزه رفتارها و واکنشهای خود را بهتر درک کنید و به آگاهی عمیقتری از نقاط آسیبپذیر روانیتان دست یابید.
📍 @organizationb ™
🅱۴ روش برای قاطع بودن در کار
اعتماد به نفس و قاطع بودن را به طور طبیعی هرکسی ندارد، اما اگر شما خجالتی و کم حرف هستید این مطلب به شما کمک میکند تا از این عادات دست بکشید. این عادات نه تنها به دیگران فرصت استفاده از شما را میدهد، بلکه اعتماد به نفستان را نیز از دست خواهید داد. با این کار شما شانس بدست آوردن ارتقاء را از نیز دست میدهید.
🔺دست از عذرخواهی کردن بردارید.
فروتن بودن به طور کلی چیز بدی نیست، اما وقتی که شما در محیط کاریتان از کلمه "متاسفم" استفاده میکنید، به هیچ وجه اعتبارتان را ضمانت نمیکنید.
بنابراین دفعه بعد، به خاطر کاری که به شما واگذار شده و شما به روش متفاوتی آن را انجام دادهاید و با نادرست بودنش موافق نیستید، سریع نگویید "متاسفم". بگویید در این مورد اجازه دهید نظر دیگران را هم جویا شویم بعد در صورت لزوم من پاسخگو خواهم بود.
🔺کلماتتان را با دقت انتخاب کنید.
اگر از بیان لغاتی که باعث میشود افراد گمان کنند شما در زمینه کاریتان اعتماد به نفس ندارید دست بردارید، بهتر میتوانید بر دیگران اثر بگذارید.
تصور کنید که موضوع مهی است و شما میخواهید آن را در جلسات هفتگی با تیمتان در میان بگذارید. اگر شما اینطور شروع کنید: " این صرفا ایدهای است ، اما ..." ایدهتان را ارزان فروختهاید، به جای آن بگویید: "ایده من اینست که چنین کنیم و در نتیجه آن، این اتفاقها خواهد افتاد" با این کار چرایی ایدهتان را توضیح میدهید.
🔺همیشه در موردی که میخواهید صحبت کنید، اطلاعات کسب کنید.
با اعتماد به نفس بودن موقعی که اطلاعات تان کافی نیست، سخت میشود. اگر شما به خود مطمئن نیستید، باید دایره اطلاعاتتان را در زمینه کاریتان بالا ببرید.
🔺درک کنید احتمال از دست دادن وجود دارد.
برخی افراد خجالت زده، از بااقتدار صحبت کردن دوری میکنند چرا که میترسند به نتیجه معکوس برسند. اما حقیقت اینست که اختلاف زیادی بین قاطع بودن و پرخاشگر بودن وجود دارد. قاطع بودن بارمعنایی مثبتی به خصوص در سطح مدیریتی دارد، اما پرخاشگر بودن میتواند به حرفهتان آسیب برساند. قبل از به رسمیت شناخته شدنتان، این احتمال وجود دارد که به دلیل قاطع نبودنتان حذف شوید. در حقیقت، موقعی که همکارانتان ببینند شما توانا و لایق هستید بیشتر به شما احترام خواهند گذاشت.
📍 @organizationb ™
اعتماد به نفس و قاطع بودن را به طور طبیعی هرکسی ندارد، اما اگر شما خجالتی و کم حرف هستید این مطلب به شما کمک میکند تا از این عادات دست بکشید. این عادات نه تنها به دیگران فرصت استفاده از شما را میدهد، بلکه اعتماد به نفستان را نیز از دست خواهید داد. با این کار شما شانس بدست آوردن ارتقاء را از نیز دست میدهید.
🔺دست از عذرخواهی کردن بردارید.
فروتن بودن به طور کلی چیز بدی نیست، اما وقتی که شما در محیط کاریتان از کلمه "متاسفم" استفاده میکنید، به هیچ وجه اعتبارتان را ضمانت نمیکنید.
بنابراین دفعه بعد، به خاطر کاری که به شما واگذار شده و شما به روش متفاوتی آن را انجام دادهاید و با نادرست بودنش موافق نیستید، سریع نگویید "متاسفم". بگویید در این مورد اجازه دهید نظر دیگران را هم جویا شویم بعد در صورت لزوم من پاسخگو خواهم بود.
🔺کلماتتان را با دقت انتخاب کنید.
اگر از بیان لغاتی که باعث میشود افراد گمان کنند شما در زمینه کاریتان اعتماد به نفس ندارید دست بردارید، بهتر میتوانید بر دیگران اثر بگذارید.
تصور کنید که موضوع مهی است و شما میخواهید آن را در جلسات هفتگی با تیمتان در میان بگذارید. اگر شما اینطور شروع کنید: " این صرفا ایدهای است ، اما ..." ایدهتان را ارزان فروختهاید، به جای آن بگویید: "ایده من اینست که چنین کنیم و در نتیجه آن، این اتفاقها خواهد افتاد" با این کار چرایی ایدهتان را توضیح میدهید.
🔺همیشه در موردی که میخواهید صحبت کنید، اطلاعات کسب کنید.
با اعتماد به نفس بودن موقعی که اطلاعات تان کافی نیست، سخت میشود. اگر شما به خود مطمئن نیستید، باید دایره اطلاعاتتان را در زمینه کاریتان بالا ببرید.
🔺درک کنید احتمال از دست دادن وجود دارد.
برخی افراد خجالت زده، از بااقتدار صحبت کردن دوری میکنند چرا که میترسند به نتیجه معکوس برسند. اما حقیقت اینست که اختلاف زیادی بین قاطع بودن و پرخاشگر بودن وجود دارد. قاطع بودن بارمعنایی مثبتی به خصوص در سطح مدیریتی دارد، اما پرخاشگر بودن میتواند به حرفهتان آسیب برساند. قبل از به رسمیت شناخته شدنتان، این احتمال وجود دارد که به دلیل قاطع نبودنتان حذف شوید. در حقیقت، موقعی که همکارانتان ببینند شما توانا و لایق هستید بیشتر به شما احترام خواهند گذاشت.
📍 @organizationb ™
🅱یک رئیس افتضاح، عذابدهنده کارمندها و برهمزننده کارایی محیطهای کاری، چه ویژگیهایی دارد؟!
🔸اگر از تعارفهای بینمک روزانه بگذریم باید باور کنیم که این روزها رؤسای بد بدون شایستگی، بسیار بیشتر از رؤسای بالیاقت شدهاند. اما واقعا چه رئیسی را میشود بد به شمار آورد؟
🔸در اینجا تعدادی از ویژگیهای رؤسای بد را با هم مرور میکنیم. آنهایی که مایه رنج کارمندها میشوند، بهینگی محیط کار را پایین میآورند، خلاقیت را میخشکانند و در دوره محدود مدیریت خود، فرهنگی را حاکم میکنند که تا سالها قابل زدودن نیست.
1⃣ مدیریت ذرهبینی کارمندها
کار رئیس، مدیریت و طراحی فرایندها و نقشهها باید باشد. اما در غیاب چنین نقشی و در شرایطی که برای رؤسا فقط آمار خام برای تحکیم میزشان مهم است، آنها برای این که کاری کرده باشند، میآیند و هر رفتار و کار جزئی کارمندها را پایش میکنند. این کار دیگر مزاحمت به حساب میآید و آزادی عمل مجاز و خلاقیت کارمندها را میخشکاند.
2⃣ نقشه کشیدن برای شکست کارمندها و انداختن آنها به اشتباه
رؤسای بد بر نقاط ضعف کارمندها تمرکز میکنند و شرایط را طوری طراحی میکنند که یک کارمند، ناخودآگاه اشتباهی بکند و بعد همین اشتباه را برجسته کنند و اینطوری خود را بزرگ بنمایانند.
اما رئیس خوب بر ویژگیهای خوب کارمندها تمرکز میکند و کارها را متناسب با آنها تقسیم میکند.
3⃣ سوگلی انتخاب کردن
رؤسای بد، معمولا حلقهای از معاونان ضعیف و مجیزگو را در حلقه داخلی قدرت خود میگنجانند. اینها سوگلی او میشوند. اگر کارمندی برخیزد و نظر مستقل خود را بیان کند، فرایند قربانی کردن، بدون ترحم، توسط این حلقه داخلی شروع میشود.
4⃣ صاحب شدن اعتبار کارهای خوب زیردستان
وقتی اشتباهی کنید باید به دست رئیس بزرگ تنبیه شوید. اما وقتی دستاوردی را برای دستگاه خود به چنگ میآورید، این دستاورد تبدیل میشود به کارنامه رئیس و روزومهاش و از تنها کسی که یاد نمیشود، شما هستید!
5⃣ وعده بیجا و دروغین
رؤسای بد در دادن وعدهها و قولهایی که میدانند هیچگاه عملی نمیشود، ید طولایی دارند. اما به محض اینکه به هدف و آمار مورد نظر خود میرسند، همه چیز را فراموش میکنند.
6⃣ بازخورد نگرفتن و گوش نکردن
رؤسای بد کاری به نظرات سازنده کارمندان باتجربه و خردمند ندارند. معمولا تا آخر دوران مدیریت آنها صرف آزمون و خطاهای ناموفق میشود و درسی از این تجارب هم نمیگیرند و معمولا بابت این شکست متاسف هم نمیشوند. آنها عارشان میآید که از یک زیردست بیاموزند با او تبادل نظر کنند.
7⃣ هیچ وقت جانب کارمندها را نمیگیرند
رؤسای بد غیرممکن است که برای احقاق حقوق زیردستان خود، کاری کنند. آنها مرتب میاندیشند که نکند ابراز نظری به نفع کارمندان، پایههای میز خودشان را سست کند. اگر کارمندی دچار مشکلی در زندگی یا یک مشکل حقوقی شود، اصلا نباید روی حمایت از بالا حساب کند.
8⃣ آنها توقع بیگاری از کارمندها دارند
رؤسای بد اصلا نمیخواهند و یا نمیتوانند به سبب ویژگیهای شخصیتی، خود را جای کارمندها بگذارند. آنها اصلا برایشان مهم نیست که هزینههای اولیه زندگی کارمندها چطور بیرون میآید یا کیفیت زندگی آنها چگونه است. تنها چیزی که آنها میخواهند کار زیاد برای عددسازی برای کارنامه مدیریتی خودشان است!
9⃣ کنترلی بر تکانهها ندارند و با کوچکترین مشکلی بیادبی میکنند
رؤسای بد همانگونه که در برابر مافوق خود ذلیل و تسلیم هستند، با بروز کوچکترین مشکلی، پرخاشگر و بیملاحظه میشوند. طوری که بسیاری از کارمندها تا کارشان نیفتد، اصلا تمایلی به ورود به اتاق کار او پیدا نمیکنند. رؤسای بد سیاست ایجاد ترس و جاسوسپروری را دنبال میکنند.
🔟 و بالاخره، آنها ناکارآمد هستند!
آنها به جای طراحی روندهای بزرگ و راهبری، ریاست میکنند. نقشه راه خاصی ندارند و دستاوردها و نظمهای قبلی را نابود میکنند. موهوم و سست سخن میگویند تا بتوانند در آینده شکستها را متوجه اشتباه زیردستان خود و تفسیر اشتباه از حرفهایشان کنند. آنها البته در یک چیز موفق هستند، ایجاد یک محیط سمی در محیط کار!
📍 @organizationb ™
🔸اگر از تعارفهای بینمک روزانه بگذریم باید باور کنیم که این روزها رؤسای بد بدون شایستگی، بسیار بیشتر از رؤسای بالیاقت شدهاند. اما واقعا چه رئیسی را میشود بد به شمار آورد؟
🔸در اینجا تعدادی از ویژگیهای رؤسای بد را با هم مرور میکنیم. آنهایی که مایه رنج کارمندها میشوند، بهینگی محیط کار را پایین میآورند، خلاقیت را میخشکانند و در دوره محدود مدیریت خود، فرهنگی را حاکم میکنند که تا سالها قابل زدودن نیست.
1⃣ مدیریت ذرهبینی کارمندها
کار رئیس، مدیریت و طراحی فرایندها و نقشهها باید باشد. اما در غیاب چنین نقشی و در شرایطی که برای رؤسا فقط آمار خام برای تحکیم میزشان مهم است، آنها برای این که کاری کرده باشند، میآیند و هر رفتار و کار جزئی کارمندها را پایش میکنند. این کار دیگر مزاحمت به حساب میآید و آزادی عمل مجاز و خلاقیت کارمندها را میخشکاند.
2⃣ نقشه کشیدن برای شکست کارمندها و انداختن آنها به اشتباه
رؤسای بد بر نقاط ضعف کارمندها تمرکز میکنند و شرایط را طوری طراحی میکنند که یک کارمند، ناخودآگاه اشتباهی بکند و بعد همین اشتباه را برجسته کنند و اینطوری خود را بزرگ بنمایانند.
اما رئیس خوب بر ویژگیهای خوب کارمندها تمرکز میکند و کارها را متناسب با آنها تقسیم میکند.
3⃣ سوگلی انتخاب کردن
رؤسای بد، معمولا حلقهای از معاونان ضعیف و مجیزگو را در حلقه داخلی قدرت خود میگنجانند. اینها سوگلی او میشوند. اگر کارمندی برخیزد و نظر مستقل خود را بیان کند، فرایند قربانی کردن، بدون ترحم، توسط این حلقه داخلی شروع میشود.
4⃣ صاحب شدن اعتبار کارهای خوب زیردستان
وقتی اشتباهی کنید باید به دست رئیس بزرگ تنبیه شوید. اما وقتی دستاوردی را برای دستگاه خود به چنگ میآورید، این دستاورد تبدیل میشود به کارنامه رئیس و روزومهاش و از تنها کسی که یاد نمیشود، شما هستید!
5⃣ وعده بیجا و دروغین
رؤسای بد در دادن وعدهها و قولهایی که میدانند هیچگاه عملی نمیشود، ید طولایی دارند. اما به محض اینکه به هدف و آمار مورد نظر خود میرسند، همه چیز را فراموش میکنند.
6⃣ بازخورد نگرفتن و گوش نکردن
رؤسای بد کاری به نظرات سازنده کارمندان باتجربه و خردمند ندارند. معمولا تا آخر دوران مدیریت آنها صرف آزمون و خطاهای ناموفق میشود و درسی از این تجارب هم نمیگیرند و معمولا بابت این شکست متاسف هم نمیشوند. آنها عارشان میآید که از یک زیردست بیاموزند با او تبادل نظر کنند.
7⃣ هیچ وقت جانب کارمندها را نمیگیرند
رؤسای بد غیرممکن است که برای احقاق حقوق زیردستان خود، کاری کنند. آنها مرتب میاندیشند که نکند ابراز نظری به نفع کارمندان، پایههای میز خودشان را سست کند. اگر کارمندی دچار مشکلی در زندگی یا یک مشکل حقوقی شود، اصلا نباید روی حمایت از بالا حساب کند.
8⃣ آنها توقع بیگاری از کارمندها دارند
رؤسای بد اصلا نمیخواهند و یا نمیتوانند به سبب ویژگیهای شخصیتی، خود را جای کارمندها بگذارند. آنها اصلا برایشان مهم نیست که هزینههای اولیه زندگی کارمندها چطور بیرون میآید یا کیفیت زندگی آنها چگونه است. تنها چیزی که آنها میخواهند کار زیاد برای عددسازی برای کارنامه مدیریتی خودشان است!
9⃣ کنترلی بر تکانهها ندارند و با کوچکترین مشکلی بیادبی میکنند
رؤسای بد همانگونه که در برابر مافوق خود ذلیل و تسلیم هستند، با بروز کوچکترین مشکلی، پرخاشگر و بیملاحظه میشوند. طوری که بسیاری از کارمندها تا کارشان نیفتد، اصلا تمایلی به ورود به اتاق کار او پیدا نمیکنند. رؤسای بد سیاست ایجاد ترس و جاسوسپروری را دنبال میکنند.
🔟 و بالاخره، آنها ناکارآمد هستند!
آنها به جای طراحی روندهای بزرگ و راهبری، ریاست میکنند. نقشه راه خاصی ندارند و دستاوردها و نظمهای قبلی را نابود میکنند. موهوم و سست سخن میگویند تا بتوانند در آینده شکستها را متوجه اشتباه زیردستان خود و تفسیر اشتباه از حرفهایشان کنند. آنها البته در یک چیز موفق هستند، ایجاد یک محیط سمی در محیط کار!
📍 @organizationb ™
🅱سه عنصر کلیدی خلق ارزش
🔶 عنصر اول هزینه است. هزینهای که مشتری برای دریافت کارآیی مورد انتظار و قابل پذیرش میپردازد. ارزش آن چیزی است که مشتری برای به دست آوردن آن، منابع لازم را فراهم میکند، میجنگد و سخت تلاش میکند، زیرا به دنبال رضایت و منفعت است.
🔶 عنصر دوم کیفیت است که شامل نیازها، انتظارات و مطلوبیتهای مشتری است. بنابراین، کیفیت ارزش نیست.
🔶 عنصر سوم کارآیی است. وظیفه مشخص و قابل انتظار از یک محصول برای رفع دغدغهها، نیازها و خواستههای مشتری که تقاضای مشتری را شکل میدهد.
در کسبوکار یک هزینهای دارید که توسط مشتری پرداخت میشود. از طرفی، یک کیفیت و کارکرد هم دارید که جمع آنها تقسیم بر هزینه، ارزش را بهوجود میآورد.
#اینفوگرافیک
#خلق_ارزش
📍 @organizationb ™
🔶 عنصر اول هزینه است. هزینهای که مشتری برای دریافت کارآیی مورد انتظار و قابل پذیرش میپردازد. ارزش آن چیزی است که مشتری برای به دست آوردن آن، منابع لازم را فراهم میکند، میجنگد و سخت تلاش میکند، زیرا به دنبال رضایت و منفعت است.
🔶 عنصر دوم کیفیت است که شامل نیازها، انتظارات و مطلوبیتهای مشتری است. بنابراین، کیفیت ارزش نیست.
🔶 عنصر سوم کارآیی است. وظیفه مشخص و قابل انتظار از یک محصول برای رفع دغدغهها، نیازها و خواستههای مشتری که تقاضای مشتری را شکل میدهد.
در کسبوکار یک هزینهای دارید که توسط مشتری پرداخت میشود. از طرفی، یک کیفیت و کارکرد هم دارید که جمع آنها تقسیم بر هزینه، ارزش را بهوجود میآورد.
#اینفوگرافیک
#خلق_ارزش
📍 @organizationb ™
🅱۱۰ مهارت اساسی در مذاکره
مذاکره یکی از حیاتیترین مهارتهایی است که در زندگی شخصی و حرفهای به آن نیاز داریم. از خرید خانه تا مذاکره در محیط کار، همه ما به نحوی با مذاکره سر و کار داریم. در اینجا به بررسی شش مهارت اساسی که برای موفقیت در مذاکره لازم است، میپردازیم.
🔺ایجاد رابطه
اولین قدم در هر مذاکرهای، ایجاد یک رابطه انسانی با طرف مقابل است. وقتی بتوانید ارتباطی دوستانه و صمیمانه برقرار کنید، طرف مقابل کمتر شما را به عنوان دشمن میبیند و تمایل بیشتری به همکاری خواهد داشت.
🔺شنیدن فعال
یکی از مهمترین اصول در مذاکره، شنیدن فعال است. یعنی به جای تسلط بر گفتگو، به دقت به حرفهای طرف مقابل گوش دهید و نشان دهید که به نظرات او اهمیت میدهید. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس کند که شما به او احترام میگذارید و این باعث افزایش احتمال رسیدن به توافق میشود.
🔺آینه کردن
یکی دیگر از روشهای موثر در مذاکره، آینهکردن رفتارها و گفتارهای طرف مقابل است. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس راحتی و اعتماد بیشتری نسبت به شما پیدا کند. به عنوان مثال، اگر او از یک اصطلاح خاص استفاده میکند، شما هم همان اصطلاح را به کار ببرید یا از زبان بدنی مشابه استفاده کنید.
🔺کنترل احساسات
در هنگام مذاکره، کنترل احساسات بسیار مهم است. اگر احساسات خود را نشان دهید، ممکن است نقاط ضعف شما برملا شود و این میتواند به ضرر شما تمام شود.
🔺توانایی ترک مذاکره
همیشه این نکته را در ذهن داشته باشید که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. باید به خوبی بدانید که حداقل پذیرش شما چیست و اگر طرف مقابل نتواند آن را تامین کند، آماده باشید که مذاکره را ترک کنید.
🔺خلاقیت
برای دستیابی به توافقی که برای هر دو طرف سودمند باشد، نیاز به خلاقیت دارید. سعی کنید خارج از چارچوب فکر کنید و راهحلهای جدید و غیرمعمول ارائه دهید.
🔺تعیین هدفهای واضح
داشتن هدفهای مشخص در مذاکره بسیار مهم است. باید بدانید که چه میخواهید و چرا آن را میخواهید. این کار به شما کمک میکند تا در طول مذاکره تمرکز خود را حفظ کنید و از مسیر اصلی منحرف نشوید. همچنین اهداف خود را به صورت اولویتبندی شده در نظر بگیرید تا در صورت لزوم بتوانید از برخی اهداف کمتر مهم صرف نظر کنید.
🔺مدیریت زمان
مدیریت صحیح زمان میتواند به شما کمک کند تا به بهترین نتایج برسید. به عنوان مثال، قبل از شروع مذاکره، زمان محدودی برای هر بخش تعیین کنید یا اگر بحثی به نتیجه نمیرسد، بهتر است به موضوع دیگری بپردازید و بعداً به آن بازگردید.
🔺شناخت فرهنگها
شناخت و احترام به تفاوتهای فرهنگی در مذاکرهها بسیار مهم است. هر فرهنگ دارای نکات و روشهای خاص خود در مذاکره است که باید به آنها توجه شود.
🔺تحلیل قدرت
شناخت قدرتهای موجود در مذاکره و استفاده صحیح از آنها میتواند به شما کمک کند تا به نتایج بهتری برسید. مثلا منابع قدرت خود را بشناسید و به تعادل قدرت توجه کنید. در صورت نیاز، سعی کنید از منابع قدرت خود به نفع خود استفاده کنید.
📍 @organizationb ™
مذاکره یکی از حیاتیترین مهارتهایی است که در زندگی شخصی و حرفهای به آن نیاز داریم. از خرید خانه تا مذاکره در محیط کار، همه ما به نحوی با مذاکره سر و کار داریم. در اینجا به بررسی شش مهارت اساسی که برای موفقیت در مذاکره لازم است، میپردازیم.
🔺ایجاد رابطه
اولین قدم در هر مذاکرهای، ایجاد یک رابطه انسانی با طرف مقابل است. وقتی بتوانید ارتباطی دوستانه و صمیمانه برقرار کنید، طرف مقابل کمتر شما را به عنوان دشمن میبیند و تمایل بیشتری به همکاری خواهد داشت.
🔺شنیدن فعال
یکی از مهمترین اصول در مذاکره، شنیدن فعال است. یعنی به جای تسلط بر گفتگو، به دقت به حرفهای طرف مقابل گوش دهید و نشان دهید که به نظرات او اهمیت میدهید. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس کند که شما به او احترام میگذارید و این باعث افزایش احتمال رسیدن به توافق میشود.
🔺آینه کردن
یکی دیگر از روشهای موثر در مذاکره، آینهکردن رفتارها و گفتارهای طرف مقابل است. این کار باعث میشود طرف مقابل احساس راحتی و اعتماد بیشتری نسبت به شما پیدا کند. به عنوان مثال، اگر او از یک اصطلاح خاص استفاده میکند، شما هم همان اصطلاح را به کار ببرید یا از زبان بدنی مشابه استفاده کنید.
🔺کنترل احساسات
در هنگام مذاکره، کنترل احساسات بسیار مهم است. اگر احساسات خود را نشان دهید، ممکن است نقاط ضعف شما برملا شود و این میتواند به ضرر شما تمام شود.
🔺توانایی ترک مذاکره
همیشه این نکته را در ذهن داشته باشید که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. باید به خوبی بدانید که حداقل پذیرش شما چیست و اگر طرف مقابل نتواند آن را تامین کند، آماده باشید که مذاکره را ترک کنید.
🔺خلاقیت
برای دستیابی به توافقی که برای هر دو طرف سودمند باشد، نیاز به خلاقیت دارید. سعی کنید خارج از چارچوب فکر کنید و راهحلهای جدید و غیرمعمول ارائه دهید.
🔺تعیین هدفهای واضح
داشتن هدفهای مشخص در مذاکره بسیار مهم است. باید بدانید که چه میخواهید و چرا آن را میخواهید. این کار به شما کمک میکند تا در طول مذاکره تمرکز خود را حفظ کنید و از مسیر اصلی منحرف نشوید. همچنین اهداف خود را به صورت اولویتبندی شده در نظر بگیرید تا در صورت لزوم بتوانید از برخی اهداف کمتر مهم صرف نظر کنید.
🔺مدیریت زمان
مدیریت صحیح زمان میتواند به شما کمک کند تا به بهترین نتایج برسید. به عنوان مثال، قبل از شروع مذاکره، زمان محدودی برای هر بخش تعیین کنید یا اگر بحثی به نتیجه نمیرسد، بهتر است به موضوع دیگری بپردازید و بعداً به آن بازگردید.
🔺شناخت فرهنگها
شناخت و احترام به تفاوتهای فرهنگی در مذاکرهها بسیار مهم است. هر فرهنگ دارای نکات و روشهای خاص خود در مذاکره است که باید به آنها توجه شود.
🔺تحلیل قدرت
شناخت قدرتهای موجود در مذاکره و استفاده صحیح از آنها میتواند به شما کمک کند تا به نتایج بهتری برسید. مثلا منابع قدرت خود را بشناسید و به تعادل قدرت توجه کنید. در صورت نیاز، سعی کنید از منابع قدرت خود به نفع خود استفاده کنید.
📍 @organizationb ™
🅱به خرس سفید فکر نکن
✅ قریب به ۳۰ سال پیش پروفسور دنیل واگنر، روانشناسی از دانشگاه هاروارد، برای نخستین بار این آزمایش را انجام داد و نتیجه شگفتانگیز بود. او به شرکتکنندهها گفت پنج دقیقه اکیدا به خرس سفید فکر نکنند و اگر در این مدت فکر خرس، ناخواسته وارد ذهنشان شد، زنگی را به صدا درآورند!
✅ شرکتکنندهها چشمهای خود را بستند و همه سعیشان را کردند که هوش و حواسشان پی خرس سفید نرود، اما به طور متوسط در هر دقیقه، یک بار زنگ را به صدا درمیآوردند که یعنی خرس سفید راهی برای فتح ذهنشان پیدا کرده بود!
✅ واگنر سپس به شرکتکنندگان در آزمایش گفت در پنج دقیقه دوم، مجازند به خرس سفید فکر کنند!
آنوقت بود که زنگ، بارها و بارها در هر دقیقه به صدا درآمد که ثابت میکرد شرکتکنندهها دم بهدقیقه یاد خرس سفید میافتند و از خیالش رهایی نداشتند!
✅ پروفسور آن قدر از نتایج آزمایش ذوق کرد که با حاصل کارش یک مقاله علمی نوشت؛ مقالهای که طرفداران زیادی پیدا کرد و گوشه دل خیلی از روانشناسهای بزرگ دنیا نشست و حالا هنوز هم خیلی وقتها در مشاورههایشان به آن استناد میکنند!
✅ واگنر در مقالهاش توضیح داد که تلاش برای اجتناب از فکر کردن به یک موضوع و سرکوبیاش در پنج دقیقه اول، باعث میشود بعدها بسیار بیشتر به آن فکر کنیم!
✅ نفرات بعدی هم همین آزمایش را با سوژههای فکر نکردنی دیگر تکرار کردند و نتیجه همان شد که واگنر میگفت. اما چرا آزمایش خرس سفید این همه محبوب دل روانشناسها شده و سبک زندگی خیلیها را در دنیا عوض کرده است؟
✅ تا به حال برایتان پیش آمده است وقتی با مشکلی بزرگ مواجه میشوید دوستی به شما بگوید: «فکرش را نکن»! یا خودتان تصمیم بگیرید به ماجرا فکر نکنید تا بعد؟ گاهی هم همین جمله «فعلا به آن فکر نکن» را، به عنوان توصیهای برای دوستانی که با شما مشورت کردهاند به کار بردهاید، چون وقتی مشکلشان را شنیدهاید، احساس کردهاید فکر نکردن به موضوع تنها راه خلاصی از آن است!
✅ اما حالا ما و واگنر به شما میگوییم دست نگه دارید! این روش را کنار بگذارید! چون مشکلی که دائم سعی کنید به آن فکر نکنید یا تلاش میکنید نادیدهاش بگیرید، همان خرس سفید یا فیل صورتی است که سرانجام شکارتان میکند! گرچه امکان دارد
✅ در نخستین تلاش برای سرکوبی افکار مربوط به آن موفق شوید و کمتر یادش بیفتید اما در آینده بیشتر و بیشتر اندیشه آن، شما را درگیر میکند!
✅ در حقیقت، تلاش برای فکر نکردن به یک مشکل به جای حل آن، مثل مرهمی سطحی است روی دملی چرکی که تا وقتی درمان نشود هر از گاه سر باز میکند! میپرسید راه چاره چیست؟
✅ ما دقیقاً وقتی از فکر کردن به مشکلی اجتناب میکنیم که در ناخودآگاه، نگرانمان میکند و از آن می ترسیم! پس برای حل موضوع، ابتدا باید یاد بگیریم شجاعانه درباره مسأله بیندیشیم و سپس یا آنرا همان گونه که هست بپذیریم و با آن کنار بیاییم یا به طور منطقی حلش کنیم.
📍 @organizationb ™
آنوقت بود که زنگ، بارها و بارها در هر دقیقه به صدا درآمد که ثابت میکرد شرکتکنندهها دم بهدقیقه یاد خرس سفید میافتند و از خیالش رهایی نداشتند!
📍 @organizationb ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🅱وسواس فکری
🔘 آیا تا بهحال شده که از منزلتان بیرون بیایید و با خود بگوئید: «من درب را قفل کردم؟» یا «چایساز را خاموش کردم؟»، «اتو را از برق کشیدم» یا سئوالاتی از این قبیل که به انجام دادن کاری شک کنید؟!
🔘 هرچند مراتب شدیدتر این افکار را در مبتلایان به «وسواس فکری» شاهد هستیم؛ اما اغلب افراد بهدلیل نبودن در لحظهی حال و کاهش «ذهنآگاهی» (Mindfulness) نمیتوانند از درست انجام دادن کارهای روزمرهی خود، اطمینان حاصل کنند.
🔘 اگر شما نیز جزو این دسته هستید، این راهکار پیشنهادی را امتحان کنید:
هنگام انجام دادن کارها، حضور خود را در لحظهی حال با «نشانهگذاری آن لحظه» تقویت کنید. مثلاً هر دفعه که درب منزل را قفل میکنید، یک عبارت عجیبوغریب (مثلاً روباه سبز) را بگویید تا هم آن لحظه، نشانهگذاری شود و هم حضور شما در لحظهی حال تثبیت گردد. وقتی چند دقیقهی بعد، شک کردید که آیا درب منزل را قفل کردید یا نه، به یاد آن عبارت عجیب (روباه سبز) میافتید و مطمئن میشوید که آن کار انجام شده است.
دقت کنید که همیشه هنگام قفل کردن درب، عبارت یکسانی را نگویید و از جملات متفاوت بهره بگیرید.
📍 @organizationb ™
🔘 آیا تا بهحال شده که از منزلتان بیرون بیایید و با خود بگوئید: «من درب را قفل کردم؟» یا «چایساز را خاموش کردم؟»، «اتو را از برق کشیدم» یا سئوالاتی از این قبیل که به انجام دادن کاری شک کنید؟!
🔘 هرچند مراتب شدیدتر این افکار را در مبتلایان به «وسواس فکری» شاهد هستیم؛ اما اغلب افراد بهدلیل نبودن در لحظهی حال و کاهش «ذهنآگاهی» (Mindfulness) نمیتوانند از درست انجام دادن کارهای روزمرهی خود، اطمینان حاصل کنند.
🔘 اگر شما نیز جزو این دسته هستید، این راهکار پیشنهادی را امتحان کنید:
هنگام انجام دادن کارها، حضور خود را در لحظهی حال با «نشانهگذاری آن لحظه» تقویت کنید. مثلاً هر دفعه که درب منزل را قفل میکنید، یک عبارت عجیبوغریب (مثلاً روباه سبز) را بگویید تا هم آن لحظه، نشانهگذاری شود و هم حضور شما در لحظهی حال تثبیت گردد. وقتی چند دقیقهی بعد، شک کردید که آیا درب منزل را قفل کردید یا نه، به یاد آن عبارت عجیب (روباه سبز) میافتید و مطمئن میشوید که آن کار انجام شده است.
دقت کنید که همیشه هنگام قفل کردن درب، عبارت یکسانی را نگویید و از جملات متفاوت بهره بگیرید.
📍 @organizationb ™
🅱انواع مدیریت در نگاه رفتار سازمانی
🚩 استبدادی
مدیریت یک مجموعه حاکم بر اوضاع است و از روش های جبر برای مدیریت استفاده میکند.در این حالت کارمندان نیز چاره ای جز فرمانبرداری ندارند.
🚩 مراقبتی
در این حالت، موضوع اصلی امنیت شغلی و مالی کارمندان مطرح است و بدین ترتیب به سازمان وابستگی دارند.
🚩 مشارکتی
در نوع از مدیریت، مشارکت بین اعضای سازمان مطرح میگردد.همگی کارمندان، با اشتیاق در امور سازمان، مشارکت خواهند داشت.در این حالت، ایده های نو و جدید شکل خواهد گرفت.اعتماد به نفس کارمندان و در نتیجه کارایی آنها مضاعف خواهد بود.
📍 @organizationb ™
مدیریت یک مجموعه حاکم بر اوضاع است و از روش های جبر برای مدیریت استفاده میکند.در این حالت کارمندان نیز چاره ای جز فرمانبرداری ندارند.
در این حالت، موضوع اصلی امنیت شغلی و مالی کارمندان مطرح است و بدین ترتیب به سازمان وابستگی دارند.
در نوع از مدیریت، مشارکت بین اعضای سازمان مطرح میگردد.همگی کارمندان، با اشتیاق در امور سازمان، مشارکت خواهند داشت.در این حالت، ایده های نو و جدید شکل خواهد گرفت.اعتماد به نفس کارمندان و در نتیجه کارایی آنها مضاعف خواهد بود.
📍 @organizationb ™
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🅱زندگی کاری ما در ۲۰ تا ۶۰ سالگی باید به چه شکلی باشد؟
🔸جک ما (Jack Ma)، بنیانگذار علی بابا (Alibaba) و کارآفرین چینی را خیلیها میشناسند. او جوانان مشتاق را تشویق میکند و نکتههای زیادی را به آنان آموزش میدهد. او در یک سخنرانی در سال ۲۰۱۵ برای جوانان کره جنوبی صحبت میکند و به آنان میگوید که چگونه در زندگی موفق باشند.
جک ما در این برنامه، مسیر زندگی پیشنهادی خود را از ۲۰ تا ۶۰ سالگی مطرح میکند. البته این مسیر راهی کلی است و قطعاً موارد استثنایی و موفق دیگری هم وجود دارند. در پایان هم، او از حسرتهای خود در طول زندگی صحبت میکند.
◀️ قبل از ۲۰ سالگی
دانشآموز خوبی باشید. برای کارآفرین شدن صبر کنید و فقط چند تجربه کوچک داشته باشید.
◀️ بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی
افراد تأثیرگذاری را دنبال کنید. به یک شرکت کوچک بروید. معمولاً در شرکتهای بزرگ، فرآیندها را به خوبی فرامیگیرید و عضوی از یک ماشین بزرگ خواهید بود؛ اما زمانی که به شرکت کوچکی بروید، شما یاد میگیرید که پرشور (Passion) باشید و رویاپردازی کنید. همچنین یاد میگیرید که تعداد زیادی کار را همزمان انجام دهید. بنابراین پیش از ۳۰ سالگی مهم نیست که به چه شرکتی خواهید رفت؛ مهم رئیس شماست. مهم کسی است که شما به دنبال او میروید. یک رئیس خوب به شیوه متفاوتی به شما آموزش میدهد.
در این دوره سنی تا میتوانید اشتباه کنید. از اینکه شکست میخورید، نگران نباشید؛ به زمین میافتید و دوباره بلند میشوید. از این شکستها یاد بگیرید و لذت ببرید. مهمترین درآمدی که شما در آینده کسب خواهید کرد، یادگیری از همین شکستهای سنین جوانی است.
◀️ بین ۳۰ تا ۴۰ سالگی
باید دقیق فکر کنید که آیا میخواهید برای خودتان کار کنید یا خیر. آیا واقعاً میخواهید یک کارآفرین شوید؟
◀️ بین ۴۰ تا ۵۰ سالگی
شما باید کاری را انجام دهید که در آن ماهر هستید. سعی نکنید از این شاخه به آن شاخه بپرید و کار خود را عوض کنید؛ زیرا خیلی دیر شده است. ممکن است با این تغییر موفق شوید، اما احتمال شکست شما بسیار بالاست. بنابراین از ۴۰ تا ۵۰ سالگی روی کارهایی که در آنها ماهر هستید تمرکز کنید.
◀️ بین ۵۰ تا ۶۰ سالگی
برای جوانان کار کنید؛ زیرا افراد جوانتر بهتر از شما کار میکنند و میتوانید به آنها اعتماد کنید. روی جوانان سرمایهگذاری کنید و مطمئن شوید که خوب کار میکنند و خوب یاد میگیرند.
◀️ ۶۰ سالگی به بعد
برای خودتان وقت بگذارید. به ساحل بروید و آفتاب بگیرید! الان برای تغییر خیلی دیر شده است...
◀️ حسرتهای زندگی جک ما
او میگوید: "من زمان زیادی را صرف سخت کار کردن کردم و زمان بسیار اندکی را با خانواده خود سپری کردم. اگر زندگی دیگری داشتم، هیچوقت این کارها را تکرار نمیکردم. البته زندگی کوتاه است. باید در تمام مراحل زندگی تجربههای مختلفی به دست آورد. آدمها نگاههای متفاوتی دارند. بعضیها فکر میکنند که شما ثروتمند هستید، موفق هستید، اما در حقیقت هیچکدام آنها نیستید! بعضی افراد میگویند این شخص پول ندارد، او فرد افتضاحی است؛ اما این هم شاید غلط باشد. هر کس مسئول زندگی خودش است.
اما الان برای حسرت خوردن بسیار دیر شده است. حسرت خوردن را فراموش کنید. به اینکه در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده چه خواهید کرد بیاندیشید."
📍 @organizationb ™
🔸جک ما (Jack Ma)، بنیانگذار علی بابا (Alibaba) و کارآفرین چینی را خیلیها میشناسند. او جوانان مشتاق را تشویق میکند و نکتههای زیادی را به آنان آموزش میدهد. او در یک سخنرانی در سال ۲۰۱۵ برای جوانان کره جنوبی صحبت میکند و به آنان میگوید که چگونه در زندگی موفق باشند.
جک ما در این برنامه، مسیر زندگی پیشنهادی خود را از ۲۰ تا ۶۰ سالگی مطرح میکند. البته این مسیر راهی کلی است و قطعاً موارد استثنایی و موفق دیگری هم وجود دارند. در پایان هم، او از حسرتهای خود در طول زندگی صحبت میکند.
◀️ قبل از ۲۰ سالگی
دانشآموز خوبی باشید. برای کارآفرین شدن صبر کنید و فقط چند تجربه کوچک داشته باشید.
◀️ بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی
افراد تأثیرگذاری را دنبال کنید. به یک شرکت کوچک بروید. معمولاً در شرکتهای بزرگ، فرآیندها را به خوبی فرامیگیرید و عضوی از یک ماشین بزرگ خواهید بود؛ اما زمانی که به شرکت کوچکی بروید، شما یاد میگیرید که پرشور (Passion) باشید و رویاپردازی کنید. همچنین یاد میگیرید که تعداد زیادی کار را همزمان انجام دهید. بنابراین پیش از ۳۰ سالگی مهم نیست که به چه شرکتی خواهید رفت؛ مهم رئیس شماست. مهم کسی است که شما به دنبال او میروید. یک رئیس خوب به شیوه متفاوتی به شما آموزش میدهد.
در این دوره سنی تا میتوانید اشتباه کنید. از اینکه شکست میخورید، نگران نباشید؛ به زمین میافتید و دوباره بلند میشوید. از این شکستها یاد بگیرید و لذت ببرید. مهمترین درآمدی که شما در آینده کسب خواهید کرد، یادگیری از همین شکستهای سنین جوانی است.
◀️ بین ۳۰ تا ۴۰ سالگی
باید دقیق فکر کنید که آیا میخواهید برای خودتان کار کنید یا خیر. آیا واقعاً میخواهید یک کارآفرین شوید؟
◀️ بین ۴۰ تا ۵۰ سالگی
شما باید کاری را انجام دهید که در آن ماهر هستید. سعی نکنید از این شاخه به آن شاخه بپرید و کار خود را عوض کنید؛ زیرا خیلی دیر شده است. ممکن است با این تغییر موفق شوید، اما احتمال شکست شما بسیار بالاست. بنابراین از ۴۰ تا ۵۰ سالگی روی کارهایی که در آنها ماهر هستید تمرکز کنید.
◀️ بین ۵۰ تا ۶۰ سالگی
برای جوانان کار کنید؛ زیرا افراد جوانتر بهتر از شما کار میکنند و میتوانید به آنها اعتماد کنید. روی جوانان سرمایهگذاری کنید و مطمئن شوید که خوب کار میکنند و خوب یاد میگیرند.
◀️ ۶۰ سالگی به بعد
برای خودتان وقت بگذارید. به ساحل بروید و آفتاب بگیرید! الان برای تغییر خیلی دیر شده است...
◀️ حسرتهای زندگی جک ما
او میگوید: "من زمان زیادی را صرف سخت کار کردن کردم و زمان بسیار اندکی را با خانواده خود سپری کردم. اگر زندگی دیگری داشتم، هیچوقت این کارها را تکرار نمیکردم. البته زندگی کوتاه است. باید در تمام مراحل زندگی تجربههای مختلفی به دست آورد. آدمها نگاههای متفاوتی دارند. بعضیها فکر میکنند که شما ثروتمند هستید، موفق هستید، اما در حقیقت هیچکدام آنها نیستید! بعضی افراد میگویند این شخص پول ندارد، او فرد افتضاحی است؛ اما این هم شاید غلط باشد. هر کس مسئول زندگی خودش است.
اما الان برای حسرت خوردن بسیار دیر شده است. حسرت خوردن را فراموش کنید. به اینکه در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده چه خواهید کرد بیاندیشید."
📍 @organizationb ™
🅱 ۱۱ شخصیت مختلف در محیط کار و روش درست تعامل با آنها
🔸هریک از همکاران در محیط کار شخصیت خاص خودشان را دارند، بنابراین نمیتوان با همهٔ آنها به یک شکل رفتار کرد. توجه به این نکته اهمیت زیادی در پیشرفت شغلی ما دارد و بهتر است تا جای ممکن روش درست تعامل با آنها را بدانیم.
🔸در ادامه ۱۱ مورد از انواع مختلف همکاران، چگونگی شناخت و تشخیص آنها و راه کنار آمدن با آنها را شرح داده ایم:
▪️برنده
او کارمندی ایده آل است. برنده فردی است که همیشه در لحظات حساس یا پروژههای بزرگ به او تکیه میکنند. این فرد فهرست بلندی از دستاوردها دارد و مسئولیت پذیر است. برنده از داراییهای باارزش شرکت به شمار میرود.
◀️ همیشه این نوع همکاران را حمایت کنید، قدردان آنها باشید و از خودتان بپرسید: «چه چیزهایی میتوانم از این فرد بیاموزم تا حتی از او نیز بهتر شوم؟»
▪️قهرمان خاموش
او کسی است که کار خود را بدون تقدیری که سزاوار آن است، انجام میدهد. او ترجیح میدهد جلبتوجه نکند. این فرد شباهت زیادی به «برنده» دارد ولی معمولا توجه چندانی به او نمیکنند.
◀️ کاری کنید که او حس کند که به دستاوردهایش توجه میشود. سعی کنید او را به موقعیتهایی وارد کنید که در آنها باید رهبری گروه را بر عهده بگیرد و مسئولیتهای بیشتری را بپذیرد.
▪️مربی
مربی عاشق این است که چیزهایی فراتر از جنبههای صرفا فنی شغل را به شما بیاموزد. او با اشتیاق، دانش خود را در اختیارتان قرار می دهد.
◀️ شاگرد خوبی باشید و به نصیحتهای او گوش بدهید؛ فرقی نمیکند که در حال حاضر در چه پست و موقعیتی هستید؛ چون در هر صورت، داشتن مربی خوب بسیار ارزشمند است.
▪️پیشکسوت
پیشکسوت کسی است که مدت زیادی عضو سازمان شما بوده است.
◀️ آیا میخواهید درباره تاریخچه شرکت چیزی بدانید؟ پیشکسوت کسی است که میتوانید سؤالهای خود را از او بپرسید. حتما این همکار را در گفتوگوها و تصمیمگیری روزانه شرکت دهید تا احساس نکند که نادیده گرفته شده است.
▪️دوست
دوست کسی است که در محل کار و بیرون آن همراه شماست. او کسی است که به نظرات و ایدههای شما گوش میدهد، همواره میتوانید به او اعتماد کنید و در شرایط دشوار همراه شماست.
◀️ قدر روابط دوستانهای را که در محل کار برقرار میکنید، بدانید! این همکار کسی است که همیشه میتوانید به او تکیه کنید.
▪️شوخطبع
همکار شوخطبع، در محل کار فضای غیررسمی و سرزندهای را ایجاد میکند. او در جلوگیری از ایجاد موقعیتهای تنشزا استاد است.
◀️ از همصحبتی و شوخیهای همکار شوخطبع لذت ببرید، البته تا زمانی که این شوخیها موجب رنجش کسی نشدهاند. مراقب باشید که این شوخیها در انجام کارهای جدی و مهم شما اختلالی ایجاد نکنند.
▪️سخنچین
سؤالهایی مانند «درسته که میخوان کارمندان رو اخراج کنن؟»، «آیا واقعا اونها با هم رابطه دارن؟» همگی پرسشهایی هستند که سخنچین از جواب دادن به آنها خوشحال میشود. سخنچین عاشق اختراع کردن یا گفتن داستانهای جذاب درباره دیگران است.
◀️ همیشه مراقب همکار سخنچین باشید. اگر این داستانها به گوشتان رسید، این شایعهها را به دیگران نگویید. وقتی که این فرد اطراف شماست، مراقب حرفهایتان باشید.
▪️چاپلوس
آنها برای بهرهبرداری کردن از افراد بالاتر از خود تقریبا هر کاری میکنند، کارهایی مانند گفتن حرفهای خوشایند و تعریفوتمجید کردن.
◀️ بهتر است که از او دوری کنید. البته این رفتار او میتواند به شما انگیزه بدهد و موجب شود که دستاوردهایتان را به دیگران نشان دهید و ارزش افزودهای را که برای شرکت ایجاد کردهاید، به رئیس خود یادآوری کنید.
▪️غرغرو
تجربه نشان داده است که معمولا تعامل با فردی که همیشه غر میزند و شکایت میکند، مفید نیست. شکایت کردن او میتواند نتیجهٔ سرخوردگی، خستگی، استرس یا ناراضی بودن از محل کار باشد.
◀️ اجازه ندهید که احساسات منفی یا افکار منفی این نوع همکاران روی شما تأثیر بگذارد. سعی کنید موضوع گفتوگو را تغییر دهید و درباره موضوع مثبت و بهتری صحبت کنید.
▪️سیاستباز
از فرد سیاستباز هیچ چیز بعید نیست. گاهی بعضی از همکارها از پشت به شما خنجر میزنند؛ مثلا فردی که گمان میکردید دوست شماست، ایدهٔ شما را بهنام خودش ارائه می کند.
◀️ در رویارویی با افراد سیاستباز همیشه باید هوشیار و مراقب باشید؛ حتی اگر همه چیز خوب به نظر برسد و ظاهرا دلیلی برای احتیاط و هوشیاری شما وجود نداشته باشد.
▪️کمکار
افراد کمکار در ظاهر مشغول کار به نظر میرسند؛ درحالیکه در واقع مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازند.
◀️ اگر کارهای این همکار روی شما یا گروه شما تأثیری نمیگذارد، بهتر است که او را نادیده بگیرید؛ ولی اگر روی کار شما تأثیر میگذارد، حتما به این رفتار او اشاره کنید.
📍 @organizationb ™
🔸هریک از همکاران در محیط کار شخصیت خاص خودشان را دارند، بنابراین نمیتوان با همهٔ آنها به یک شکل رفتار کرد. توجه به این نکته اهمیت زیادی در پیشرفت شغلی ما دارد و بهتر است تا جای ممکن روش درست تعامل با آنها را بدانیم.
🔸در ادامه ۱۱ مورد از انواع مختلف همکاران، چگونگی شناخت و تشخیص آنها و راه کنار آمدن با آنها را شرح داده ایم:
▪️برنده
او کارمندی ایده آل است. برنده فردی است که همیشه در لحظات حساس یا پروژههای بزرگ به او تکیه میکنند. این فرد فهرست بلندی از دستاوردها دارد و مسئولیت پذیر است. برنده از داراییهای باارزش شرکت به شمار میرود.
◀️ همیشه این نوع همکاران را حمایت کنید، قدردان آنها باشید و از خودتان بپرسید: «چه چیزهایی میتوانم از این فرد بیاموزم تا حتی از او نیز بهتر شوم؟»
▪️قهرمان خاموش
او کسی است که کار خود را بدون تقدیری که سزاوار آن است، انجام میدهد. او ترجیح میدهد جلبتوجه نکند. این فرد شباهت زیادی به «برنده» دارد ولی معمولا توجه چندانی به او نمیکنند.
◀️ کاری کنید که او حس کند که به دستاوردهایش توجه میشود. سعی کنید او را به موقعیتهایی وارد کنید که در آنها باید رهبری گروه را بر عهده بگیرد و مسئولیتهای بیشتری را بپذیرد.
▪️مربی
مربی عاشق این است که چیزهایی فراتر از جنبههای صرفا فنی شغل را به شما بیاموزد. او با اشتیاق، دانش خود را در اختیارتان قرار می دهد.
◀️ شاگرد خوبی باشید و به نصیحتهای او گوش بدهید؛ فرقی نمیکند که در حال حاضر در چه پست و موقعیتی هستید؛ چون در هر صورت، داشتن مربی خوب بسیار ارزشمند است.
▪️پیشکسوت
پیشکسوت کسی است که مدت زیادی عضو سازمان شما بوده است.
◀️ آیا میخواهید درباره تاریخچه شرکت چیزی بدانید؟ پیشکسوت کسی است که میتوانید سؤالهای خود را از او بپرسید. حتما این همکار را در گفتوگوها و تصمیمگیری روزانه شرکت دهید تا احساس نکند که نادیده گرفته شده است.
▪️دوست
دوست کسی است که در محل کار و بیرون آن همراه شماست. او کسی است که به نظرات و ایدههای شما گوش میدهد، همواره میتوانید به او اعتماد کنید و در شرایط دشوار همراه شماست.
◀️ قدر روابط دوستانهای را که در محل کار برقرار میکنید، بدانید! این همکار کسی است که همیشه میتوانید به او تکیه کنید.
▪️شوخطبع
همکار شوخطبع، در محل کار فضای غیررسمی و سرزندهای را ایجاد میکند. او در جلوگیری از ایجاد موقعیتهای تنشزا استاد است.
◀️ از همصحبتی و شوخیهای همکار شوخطبع لذت ببرید، البته تا زمانی که این شوخیها موجب رنجش کسی نشدهاند. مراقب باشید که این شوخیها در انجام کارهای جدی و مهم شما اختلالی ایجاد نکنند.
▪️سخنچین
سؤالهایی مانند «درسته که میخوان کارمندان رو اخراج کنن؟»، «آیا واقعا اونها با هم رابطه دارن؟» همگی پرسشهایی هستند که سخنچین از جواب دادن به آنها خوشحال میشود. سخنچین عاشق اختراع کردن یا گفتن داستانهای جذاب درباره دیگران است.
◀️ همیشه مراقب همکار سخنچین باشید. اگر این داستانها به گوشتان رسید، این شایعهها را به دیگران نگویید. وقتی که این فرد اطراف شماست، مراقب حرفهایتان باشید.
▪️چاپلوس
آنها برای بهرهبرداری کردن از افراد بالاتر از خود تقریبا هر کاری میکنند، کارهایی مانند گفتن حرفهای خوشایند و تعریفوتمجید کردن.
◀️ بهتر است که از او دوری کنید. البته این رفتار او میتواند به شما انگیزه بدهد و موجب شود که دستاوردهایتان را به دیگران نشان دهید و ارزش افزودهای را که برای شرکت ایجاد کردهاید، به رئیس خود یادآوری کنید.
▪️غرغرو
تجربه نشان داده است که معمولا تعامل با فردی که همیشه غر میزند و شکایت میکند، مفید نیست. شکایت کردن او میتواند نتیجهٔ سرخوردگی، خستگی، استرس یا ناراضی بودن از محل کار باشد.
◀️ اجازه ندهید که احساسات منفی یا افکار منفی این نوع همکاران روی شما تأثیر بگذارد. سعی کنید موضوع گفتوگو را تغییر دهید و درباره موضوع مثبت و بهتری صحبت کنید.
▪️سیاستباز
از فرد سیاستباز هیچ چیز بعید نیست. گاهی بعضی از همکارها از پشت به شما خنجر میزنند؛ مثلا فردی که گمان میکردید دوست شماست، ایدهٔ شما را بهنام خودش ارائه می کند.
◀️ در رویارویی با افراد سیاستباز همیشه باید هوشیار و مراقب باشید؛ حتی اگر همه چیز خوب به نظر برسد و ظاهرا دلیلی برای احتیاط و هوشیاری شما وجود نداشته باشد.
▪️کمکار
افراد کمکار در ظاهر مشغول کار به نظر میرسند؛ درحالیکه در واقع مسئولیتهای خود را به گردن دیگران میاندازند.
◀️ اگر کارهای این همکار روی شما یا گروه شما تأثیری نمیگذارد، بهتر است که او را نادیده بگیرید؛ ولی اگر روی کار شما تأثیر میگذارد، حتما به این رفتار او اشاره کنید.
📍 @organizationb ™