Telegram Web Link
🔻تزهایی درباب #نوجوانی

به بهانه گفتگوها درباره "دهه هشتادی‌ها"

🔸نوجوانی نقطه عطف در چرخه حیات آدمی است که ویژگی اساسی آن "کشف و بازیابی خود" است. این امر هم نیرو و هم بحران نوجوانی است.

در قرآن کریم، نوجوانی با #بلوغ و #استواء طرح می‌شود، که این دو شرط امکان شکوفایی علمی و عملی انسان است:

و لمّا بلغ اشدّه و استوی آتیناه حکما و علما

این "استواء ثانی" است پس از استواء اولی که تسویه‌ی خلقت است. (خلق فسوّی)

بلوغ و استواء همزمان در ساحت غریزه و فطرت به بار می‌نشیند و بدین ترتیب آدمی همچون سروِ آزاد، برپا شده و راست و استوار به نیروی خود قیام می‌کند.

🔸بلوغ به‌مثابه آزادی، جوهری است که به‌سبب آن آدمی - که راست‌قامت ایستاده است- شایسته حمل بار امانت الهی در متن هستی می‌شود. پس نوجوانی، لحظه‌ی خطیری است که آدمی در آن زیر بار امانتی می‌رود که آسمانها و کوهها از تحمل آن عاجزاند. بار مسئولیت "ساختن خود" و به‌عهده گرفتن سرنوشت خویش. پس جشن بلوغ یا جشن "تکلیف" بزرگترین جشن آدمی در چرخه زندگانی است. چون آیین ازدواج جشن به‌عهده گرفتن مسئولیت در قبال دیگری است و جشن تکلیف جشن عهده‌دار شدن مسئولیت خود.

🔸نوجوانی به‌وجهی کشف و بلکه اختراع عصر جدید است.
بحران نوجوانی بحران "گذار" است از کودکی به بزرگسالی. در عصر سرمایه‌داری صنعتی، این دوره دوره‌ی تبدیل کودک مصرف‌کننده به نیروی کار ارزان است. در عصر سرمایه‌داری مصرفی اما، نوجوان ماده‌ی خامی است که اشکال متنوع #مصرف، او را صورت می‌بخشد.

🔸در دوره اخیر، نوجوانی ایماژی نمایشی و متعلق به جهان بازی و فانتزی و فراغت است. فراغت از هر نوع مسئولیت. ایده‌ای که در تقابل با معیارهای بزرگسالی و عصیان علیه آن شکوفا می‌شود. سکسوآلیته، شعله این عصیان را در تمامیت‌اش فروزان می‌کند. پس ما در وضع تجدد متاخر با ایده نوجوانی سکچوآل روبروییم.

🔸در ایران ما اما، نوجوانی نه با بلوغ و استواء و مسئولیت و نه با تولید و سکسوآلیته و غیره که عمدتا با مقوله‌‌ی تهی و پوک #کنکور معنی [بی‌معنی] می‌شود. کنکور، این بلیط بخت و گارانتی موفقیتی نرمال که در آن، پیروزی نه دست‌آوردی بی‌همتا که تقلیدی ناگزیر از حرکتی توده‌وار است.

🔸ما بیش از هر زمان به طرح مجدد نوجوانی محتاجیم. اما در این مقام، نوجوان موجود غریبی است: نه چون کودک ابژه‌ی مفهوم‌سازی است و نه چون بزرگسال خود مستقلا سوژه‌ی خودآگاهی است که طرحی از خود درمی‌افکند.
قطعا ما بزرگسالان هستیم که به نوجوانی به مثابه ایده می‌اندیشیم اما باید دانست که نوجوان برخلاف کودک، مستعد شورش بر طرحی است که در غیاب او درافکنده باشند. به‌ویژه در عصر نوجوانان مسلح به سلاح رسانه‌های نوظهور.
پس بخشی از این طرح، تدبیر برای تمهید امکان مشارکت نوجوان است در طرح مجدد مفهوم نوجوانی و بازتعریف آن متناسب با شرایط عصر...

#سید_حسین_شهرستانی
@parvayenaghd
🔻موسی! سِتیغ طور رها کن! دگر بیا!
.
و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر

ما با موسی قرار دیدار بر سی‌شب نهادیم اما آنرا به ده شب دیگر، تمام کردیم...

این ده شب در میقات موسوی دو روی دارد، یک‌روی آن خلوت عبد و مولاست که "شب عاشقان بیدل چه شب دراز باشد"
اما روی دیگر، انتظار و اضطرار قوم است که "سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی"

این غزل روایت ده شب افزون میقات موسوی و تاخیر او در رجوع است از چشم‌انداز قوم؛ روایت #غیبت، #انتظار و #اضطرار؛

موسی! سِتیغ طور رها کن! دگر بیا!
غیبت دراز شد، پی قوم از سفر بیا!

آخر پیامبر! چه نشستی چنین؟ مگر
از حال قوم خویش نداری خبر؟ بیا!

موسی! سخن دراز مکن با خدای خویش!
خلق خدا ز راه خدا شد به‌در، بیا!

موسی! فسون سامری افسانه شد ز جهل
خورشید خاور خرد! از باختر بیا!

از دود آتش "ارنا الله جهرهً"
خاکستری نشسته به هر بام و بر، بیا!

از سنگ، آب معجزه بیرون بکش که سوخت
در شعله‌های شعبده هر خشک و تر، بیا!

گوساله‌ی معارضه دیو سه‌سر شده‌است
هان! از سه‌تیغ طور به تیغ سه‌سر بیا!

تنها سفر مکن که خطرهاست هر طرف
همراه تیر و ترکش و تیغ و تبر بیا!

راه میان‌بری بگزین و شتاب کن!
دامن ببند بر کمر و تندتر بیا!

دامن ببند بر کمر و تندتر بیا
دور است راه دامنه، کوه از کمر بیا!

پر می‌زند چو گله‌ی خفاش در هوا
از هر کرانه تیر سه‌پر با سپر بیا!

مرد نبرد تن به تن آخرین تویی
ما را نمانده تاب هجوم دگر، بیا

بگشا غلاف مایل مژگان و مستقیم
عریان چو تیغ تیز پرآب نظر بیا!

ه‌ه‌ه

دنیا رواق منظر چشمان مردم است
خلقی نشسته منتظِر ای منتظَر بیا!

ای خضر راه موسیِ عمران، نسیم تو!
خورشید خاور خرد! از باختر بیا!

#سید_حسین_شهرستانی

سروده زمستان ۸۹
نشر برای نخستین‌بار به تناسب دهه اول ذی‌الحجه

حاشیه: در ادب فارسی ماجرای میقات طور غالباً از زاویه عرفان متداول و از منظر ملاقات خدا با موسی روایت شده است و از روی دیگر داستان که بحران اضطراب و انتظار و اضطرار خلق است، چشم‌پوشی شده است.
این چشم‌انداز مغفول، مایه‌ی بازخوانی شاعرانه‌ی داستان از زاویه درد اجتماع و رنج مردم است.
@parvayenaghd

https://www.instagram.com/p/CRgs0MooBng/?utm_medium=copy_link
ما و تفکر سیاسی هابز
یا:
گفتار در ضرورت رجوع به اندیشه سیاسی هابز، با کمال تاسف!

قرار است در دوره گفت‌آورد، طی دو جلسه اندیشه سیاسی هابز را ارائه کنم. این درسگفتار می‌توانست به طرح اندیشه #هابز به شکلی مدرسی بدل شود اما من ترجیح می‌دهم نسبتی بین این بحث و وضع حاضرمان برقرار کنم. برای همین فکر کردم که محورهای کلی بخش دوم بحث را که به نسبت ما و تفکر هابز برمی‌گردد پیش از جلسه به اشتراک بگذارم. (در بخش اول دورنمایی از فلسفه سیاسی هابز بقدر وسع بیان می‌شود) البته در آینده انشالله این بحث را مستقلا منتشر خواهم کرد.

🔸️ رجوع به سرآغاز، همواره راهگشای علم و عمل است. مراجعه به هابز به‌عنوان یکی از بنیانگذاران سیاست مدرن نیز همواره ره‌آموز خواهد بود. اما سخن من فراتر است از این ضرورت کلان. مساله بازمی‌گردد به وضع امروزین ایران، منطقه و جهان؛ که هر یک به‌نحوی یادآور مسائل عملی و نظری جاری در روزگار توماس هابز است. پس ما با ضرورت مضاعفی روبرو هستیم که شرایط تاریخی آن‌را ایجاب می‌کند. اما چرا گفتیم "با کمال تاسف"؟ زیرا اولا احوال روزگار هابز حاوی پریشانی و آشوبی فراگیر است و ثانیا اندیشه سیاسی او ناظر است به حداقل‌های برپایی مدینه و برقراری نظم، یعنی طرح شرایط امکان برآوردن پایین‌ترین نیازهایی که در هرم مازلو می‌یابیم.

🔸️پس محورهای عمده توجه به اندیشه سیاسی هابز چنین است:

۱- مساله امنیت و نسبت آن با آزادی، عدالت و دموکراسی

۲- مساله برقراری دولت ملی و عبور از وضع جنگ داخلی و منازعات قومی، مذهبی، محلی و طبقاتی

در این زمینه مساله‌ی بسیاری از کشورهای منطقه، عبور از ورطه‌ی جنگ داخلی یا خطر قریب‌الوقوع آن و برپایی دولت ملی است. ما البته وضعمان کمی متفاوت است اما خطیر. ما باید از پایه‌های اولیه دولت ملی دفاع کنیم تا در هاویه‌ی جنگ داخلی - یا آنچه در روزگار ما سوریه‌ای شدن می‌نامند - درنیافتیم.
امروز بیش از هر زمان می‌فهمیم که سیاست، یعنی پرهیز دائمی و نظام‌مند از جنگ -بخصوص جنگ داخلی- و صیانت روش‌مند از صلح.

۳- مساله نسبت دین و دولت و بازخوانی خویشکاری مناسک، نهادها و معانی دینی در پرتو امر سیاسی.

۴- مساله پویایی یا ثبات اجتماعی، یا چگونگی فراهم آوردن شرایط توسعه اقتصادی به‌نحوی که نظم و عدالت جریحه‌دار نگردند...

آنچه در انتخابات اخیر امریکا مشاهده کردیم یکی از شواهد این حقیقت است که سیاست دول غربی هم در ورطه‌ی هابزی شدن قرار دارد. امریکای امروز بیش از آنکه با #توکویل و ایده‌ی دموکراسی امریکایی او توضیح‌پذیر باشد، با هابز و ایده‌ی #لویاتان او قابل تحلیل است.
هیولایی فراگیر و هزارسر که خود را شرط بی‌بدیل صلح جهانی می‌انگارد و بدین بهاء و بهانه، محابایی از هیچ مداخله‌ی سرکوب‌گرانه ندارد.


🔸منابع مدنظر ما برای مطالعه درباب تفکر سیاسی هابز:

۱، لویاتان، اثر کلاسیک و ماندگار هابز، به‌ویژه فصل ۱۲ تا ۲۳ (خصوصا فصل ۱۳)

۲، کتاب ارزشمند، خلاصه و عمیق "هابز" اثر ریچارد تاک، ترجمه بشیریه

۳، مقدمه درخشان "مکفرسون" بر لویاتان

۴، فصل دوم از کتاب روشنگر و تامل‌برانگیز "سپیده‌دمان فلسفه تاریخ بورژوایی" از ماکس هورکهایمر

۵، فصل "هابز" از تاریخ فلسفه کاپلستون که احتمالا در دسترس خیلی از اهل تحقیق باشد.

#سید_حسین_شهرستانی

جهت ثبت‌نام رجوع کنید به
@goftavard_ir

https://www.instagram.com/p/CRoDcFuMKgN/?utm_medium=copy_link
🔘ما و تاریخ تمدن اسلامی

◽️ایران قوی در تمدن صفوی
«ضرروت بازخوانی فرهنگ و سیاست صفوی در وضع معاصر»


▪️استاد سیدحسین شهرستانی
«مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی »

🕰 سه‌‌شنبه ۵ مرداد ساعت۲۱

📱پخش زنده از صفحه اینستاگرام اندیشکده ذکر
Instagram.com/andishkadeh.zekr

▫️اندیشکده ذکر
💠
@AndishkadehZekr
Forwarded from گفتمان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 جامعه شناسی به مثابه بنیاد علوم در نظر #آگوست_کنت
🔺سید حسین #شهرستانی

@goftman_ir
Forwarded from گفتمان
🔘درسگفتار
تاریخ اندیشه اجتماعی
#سید_حسین_شهرستانی
۳جلسه
@gnoe_ir
Forwarded from مدرسه عالی علوم انسانی روزگارنو
🔰دهمین نشست مدرسه غرب‌شناسی #آیینه_سکندر

با حضور؛
⬅️ سید حسین شهرستانی؛
مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی

عنوان:
معنای "غرب" در جغرافیای معنوی حکمت ایرانی و اسلامی

◀️سرفصل‌ها؛
معنای "غرب" در سنت فلسفه و عرفان اسلامی
معنای "غرب" در ادب، فرهنگ و اساطیر ایرانی



🕓زمان؛
🔸دوشنبه🔸۱۸مرداد ۱۴۰۰، ساعت هفده تا نوزده

📝📲 لینک شرکت آنلاین در جلسه؛
https://www.skyroom.online/ch/mfhr/eshragh
🔻بیدل علیه طالبان

بی‌شک یکی از مهمترین سنگرها در رویارویی با #طالبان و تعصبات قومی و مذهبی در #افغانستان، تقویت زبان و فرهنگ "فارسی" است. از بزرگترین جنایت‌های اشرف‌غنی، ضدیت با زبان و فرهنگ فارسی و دامن‌زدن به قوم‌مداری بود. همین سیاستهای ضدفارسی و ایران‌ستیزانه و قوم‌مدارانه غنی، در کنار وادادگی در برابر قدرتهای غربی بود که راه را برای توسن تازان طالبان هموار کرد.

#زبان_فارسی زبان تمدن‌ساز و ملت‌آفرینی است که فراسوی هر نوع قوم‌مداری، امکان همسخنی اقوام گوناگون را فراهم می‌کند. چنانچه در کل قلمرو تمدنی ایران فرهنگی و بخصوص در کشور ایران نیز، زبان فارسی چنین نقشی را دارا است. (مشروط بر آنکه خود در دام قوم‌مداری جریانهای فاشیستی پان‌فارسی و پان‌ایرانی درنغلطد)

ایران باید بیش از پیش تبدیل به پایگاهی فرهنگی برای ترویج و گسترش زبان و ادب و فرهنگ فارسی در سراسر حوزه‌ی تمدنی این زبان از آسیای میانه تا آناتولی شود.

مردم افغانستان، عاشق شعر فارسی و دلباخته فردوسی و حافظ و بیدل‌اند و نهایتا همین عشق پویاست که می‌تواند آینده‌ای درخشان را در افغانستان از قندهار تا بدخشان رقم بزند.

این ستیز فرهنگی را هم‌دوش خواهران و برادرانمان آغاز می‌کنیم با زمزمه‌ی این شعر غزلسرای بزرگ ترزبان #بیدل دهلوی که در نقد جهل و جمود و قشری‌گری مذهبی در عصر خویش سروده است -می‌دانید افغانستانی‌ها بیش از ما شعر بیدل را می‌خوانند و می‌ستایند-

اینقدر ریش چه معنی دارد؟
غیر تشویش چه معنی دارد؟

آدمی خرس؟ چه ظلم است آخر
مرد حق میش؟ چه معنی دارد؟

دعوی پوچ به این سامان ریش
نرود پیش چه معنی دارد؟

یک نخود کله و ده من دستار!
این کم و بیش چه معنی دارد؟

بیدل اینجا همه ریش است و فش است
ملت و کیش چه معنی دارد؟

با آرزوی آزادی مردم این پهنه کهن از شبه‌قاره تا شبه‌جزیره از نادانی و بیگانه‌پرستی و خودستیزی

#سید_حسین_شهرستانی
۲۵ مرداد ۱۴۰۰
@parvayenaghd
🔻حکیمی و رسم مرزبانی

(صفحه اول) #سید_حسین_شهرستانی

🔸شاید مهمترین لفظی که می‌تواند استاد #محمدرضا_حکیمی را توصیف کند، تعبیر "مرزبان" است که او خود نیز بدان نظر ویژه داشته و حکیمی‌شناسان نیز او را بدین وصف می‌ستایند.

حکیمی مرزبان اقلیم تشیع انقلابی و اسلامِ عدالت و ولایت بود. اما مرزبان کیست؟

آنکه در سرحد #حیات یک فرهنگ ایستاده و حد حیات و ممات آن‌را می‌شناسد و می‌پاید تا عفریت مرگ، ناشناس و ناگاه سر از گریبان زندگی بیرون نیاورد.
ضرورت این مراقبت از آن روست که تن، مرگ خود را بی‌درنگ اعلان می‌کند اما جان بی‌صدا و بی‌خبر می‌میرد.

پس باید از مرز مرگ و زندگی جانها مراقبت کرد. افلاطون در رساله گورگیاس حکیم را از این حیث با طبیب قیاس می‌کند و او را نقطه مقابل آرایشگر قرار می‌دهد.

فرهنگ مرده را می‌توان با بزک و پیرایه سرپا و زیبا نشان داد. هزار اسباب سنتی و مدرن مددکار زنده‌نمایاندن جسد مرده ایده‌ها و ارزشها می‌تواند بود. اما طبیب یا حکیم با نبض حیات سروکار دارد نه سرخ‌آب مصنوعی گونه‌ها.

این تنها طبیب است که حق دارد اعلام مرگ کند ومگر نه اینکه گواهی مرگ هر یک از ما را نهایتا طبیبی باید امضاء کند؟ پس هموست که درنهایت روشن می‌کند که چه کسی زنده است و چه کسی مرده.
چرا که طبیب، مرزبان مرگ و زندگی است.
همچنین است حکیم که مرزبان موت و حیات شهرها و ملت‌ها است. اوست که باید خطر مرگ را اعلان کند و راه و سان زندگی را یادآور شود.
چنانچه #حافظ براساس حکمت شاعرانه خود فتوا داد:
هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

پس بسا کسان که نمرده مرده‌اند و از آنسو چه‌بسا کسان که مرده ولی زنده‌‌اند:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

و چنانچه گفتیم کار حکیم دشوارتر است از کار طبیب چراکه مرز میان مرگ و زندگی ایده‌ها و ارزشها و حیات و ممات فرهنگها و "مکتب"ها، مرزی "دقیق" و خطی معین نیست.

این مرز مرزی است شناور و در نوسان. پس آنکه این مرز را می‌پاید خود باید بیش از هرکس تن به این شناوری و آشوب و سیلان و بی‌قراری بسپارد.

#مرزبان مرگ و زندگی ملت در حماسه ملی ما شخصیت جهان‌پهلوان است: رستم دستان که به‌رغم شاهان و جنگاوران ارتش رسمی و پایتخت‌نشین همچون طوس و گودرز و گیو، در سرزمین مرزی سیستان سکنی گزیده است.

🔸سکونت در #مرز آداب و احوالی دارد. مرز نقطه رویارویی بیرون و درون است. نقطه گفتگوی ما و آنها. مرزبان خود را از نگاه دیگری می‌نگرد...

مرزبان همچنین تنها و غریب است. در شهر او را نمی‌فهمند و او حتی در وطن رخت غربت بر تن دارد و آوارگان و بی‌خانمان‌ها را ماند. اما او با این غربت و تنهایی خو کرده است.

مرز سرخ است و خونین و این خون است که خاک را می‌پاید اما خون گرم است و خاک سرد. و این نکته متضمن تضاد پهلوان مرزبان است با شهر و شهریان درعین پیوندشان.

مرزبانی البته همچنین با نوعی خلوص‌گرایی و مراقبت و پرهیز -گاه وسواس‌گونه- از التقاط بیرون و درون همراه است که خود سرچشمه آرمانخواهی ناب، متن‌گرایی راسخ و چه‌بسا جزمی و صرف نظر از واقعیت درهم امور و تاکید افراطی بر "تفکیک" هر چه بیرونی از درون است؛ چه اساسا خویشکاری مرز، تفکیک است.

به هرحال وضع مرزی، وضعی است آشوبناک که هیچ تن به روزمرگی نمی‌دهد. روزمرگی؛ همان کنامی که مرگ بی‌صدای شهرها را در خود پنهان می‌کند و پرورش می‌دهد.

مرزبان بی‌قرار است. او از مرکز مراقبت می‌کند. از شهر، شهریار و رسم شهریاری. اگر مرزی نباشد مرکزی نمی‌ماند و البته اگر مرکزی نباشد مرز بی‌معناست. این دو گرچه دوتایند اما دو قطب رویارو نیستند.

اما گاه مرز و مرکز در برابر هم قرار می‌گیرند؛ پهلوان درمقابل شهریار:
رستم دربرابر کاووس می‌ایستد یا اسفندیار به جنگ رستم می‌شتابد.

جنگ مرز و مرکز، رویارویی آرمان و واقعیت است. تقابل بی‌قراری آرمان‌گرایانه مرزبان جهان‌بین و نظم و قراریابی واقع‌اندیشانه مرکزنشینِ جهان‌دار. یک کلمه: تقابل عدالت و قدرت.

آن مرزبانی که شرار بی‌قراری مرزنشینی را به شهر بکشد و بی‌گدار شهرآشوب و عادت‌شکن شود، از حد مرزبانی خروج کرده است. چنانچه شهریاری که از مرزبان طلب آرامی و رامی ساکنان روزمره و عادی شهر را دارد، شهریاری نابخرد و بیدادگر است که می‌خواهد پهلوان را، این مرزنشین آزاد را به بند کشیده و دست‌بسته به پایتخت درآورد.

گفتگوی مرز و مرکز، شرط مراقبت از تعادل عدالت و ولایت، توازن آزادی و امنیت و آمیختگی حکمت و سیاست است...

ادامه در صفحه بعد🔽
حکیمی و رسم مرزبانی (صفحه ۲ و پایانی)

🔸حکیمی جزئی از جنبش روح‌اللهی بازیابی سیاسی دین و بازسازی دینی سیاست بود. اما خصوصیت او در این میانه، به زعم نگارنده، دریافت "شاعرانه" او از اتحاد دیانت و سیاست است.

روایتی شاعرانه، زیبایی‌شناختی و حماسی از تاریخ تشیع، در مرکز تفسیر سیاسی او از مذهب قرار داشت. دین و علم از منظر او در نسبت با"حیات" معتبر است و حیات با "زیبایی"؛ اما این زیبایی به‌شیوه‌ای افلاطونی -به‌رغم عدم ارادت او به فلاسفه- چیزی نیست جز زیبایی حقیقت: توحید و عدالت؛ که با زبانی شاعرانه فهم و بازگو می‌شود.

اما این شاعرانگی که در لحن و وضع او نمودار است، همزمان مزیت حکیمی و نقطه ضعف و حد اوست.

الحاصل، حکیمی پهلوان مرزبان اقلیم تشیع انقلابی و اسلام عدل و امامت بود. گرچه گاه هیجان مرز را زیاده از شهر می‌جویید -و البته برخی هواداران ناپخته‌اش بیشتر دراین امر می‌دمیدند و اقتضاء موقع و مقام او را نمی‌دانستند- گرچه گاه در تفکیک بیرون و درون به خلوص‌اندیشی خام نزدیک شد و گرچه گاه رسم گفتگو با مرکز را فراموش کرد و در بحر بی‌قراری شاعرانه مرز گم شد، اما بی‌او چونان مرزبان، حد مرگ و زندگی شهر -شهر تشیع انقلابی- گم می‌شود و مشاطه‌های شیرین‌سخن و خوش‌آمدگو، چشم شهریان و شهریاران را بر مرگ تدریجی شهر می‌بندند.

🔸"... پس این مرزبانان حماسه جاویدند که عزیزترین و گرانبهاترین و جاودانه‌ترین سرمایه انسان را حراست می‌کنند. اگر مرزبانان نباشند ارزشها یتیم‌اند. و اگر ارزشهای مقدس یتیم شدند، انسانیت شلوغستانی جانورساست و نه بیشتر... و مرزبانان و ارزش‌محوران غریب‌اند حتی در وطن و از اینجا بود که پیامبر فرمود: خوشا به حال غریبان..."

حکیمی از تبار مرزبانان حریم #تشیع و بلکه قلمرو انسانیت بود و درک او از تشیع نیز در همین امر ریشه داشت: شیعه و امامان شیعه مرزبانان حریم انسانیت‌اند.
با همه کاستی‌ها و حدودی که اندیشه او داشت -و در متن بدان اشارت کوتاهی شده است- ما امروز بسیار به این نحو مواجهه با تشیع نیازمندیم.
تشیع به‌مثابه "مکتب"، در برابر تشیع به‌مثابه "فرقه". بماند... خدایش بیامرزد


#سید_حسین_شهرستانی
۲ شهریور ۱۴۰۰
🔶اخراج گفت‌وگو از دانش‌گاه
در حاشیه اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی از دانشگاه آزاد اسلامی به بهانه دفاع از رژیم پهلوی!


بنده بارها چه به صورت مناظره و چه درقالب گعده گپ و گفت با دکتر #بیژن_عبدالکریمی درمقام همسخنی قرار داشته‌ام. گرچه ازبسیاری جهات نسبت به دیدگاه و نیز روش طرح مباحث ایشان نقد دارم، اما او را مردی دلسوز، پرسشگر و فکور می‌دانم که التهاب مسئلۀ «فرهنگ ایران معاصر» زندگی و زبان او را در خود فرو برده است.

🔸نکتۀ مهمی که از نظر من مزیت درخشان اوست آنست که عبدالکریمی آزاد، بی‌پروا، بی‌ادعا و فروتن به میز گفتگو تن می‌دهد و صبورانه و دردمندانه میدان گفتگو را رها نمی‌کند.

میدان گفت‌وگو زمانی برپا می‌ماند که اطراف آن هر سلاحی جز سخن و منطق بنیادی آن‌را یکسو نهاده و یکدیگر را به رسمیت بشناسند و سپس در عرصۀ سخن، به صراحت و صداقت و درعین‌حال روی‌گشوده، خود را دربرابر دیگری نمودار سازند و با تمام هستی خویش، در کارزار تفکر حضور یابند. طبعا حضور در چنین کارزاری مستلزم نوعی پارسایی و وارستگی است.

عبدالکریمی جدا از پختگی یا خامی سخنانش، این پارسایی و وارستگی را واجد است، تن به خطر گفتگو می‌سپارد، دیگری را به رسمیت می‌شناسد، با او همدلانه اما بی‌ملاحظه سخن می‌گوید و این سلوک را به متن زندگی خویش بدل کرده و همه هستی خود را پای آن نهاده است.

گرچه مثل هریک از ما گاه به نرخ رایج افکار عامه مسامحه‌کارانه گفتار خود را می‌آلاید اما نه از شماتت روشنفکران می‌ترسد که چرا به رسانه ملی می‌روی و نه از سعایت انقلابیون که چرا بی‌پروا به روحانیت و الهیات و نظام می‌تازی.

چون کم و بیش با او همنشینی و همسفری داشتم می‌دانم که از اسباب زندگی، سهم مختصر و پاکیزه‌ای دارد که همه تحت‌شعاع جوش و خروش دغدغۀ محترم اوست.

🔸عبدالکریمی نقطۀ امکان‌بخش گفتگوی میان گفتار انقلاب اسلامی با حوزۀ عمومی فرهنگ و اندیشه در ایران است. مخاطب گفتار او و موضوع دغدغه‌اش و حتی نقطۀ ارجاع امیدش، دانشجویان و طلاب انقلابی یا میهن‌دوست و دیندار است و سری دارد که درد می‌کند برای کلنجار با جوانان و دانشجویان دلسوز و پرسشگر.

می‌توانست به جای اینهمه، فهرست مقالات علمی‌پژوهشی و isi و isc خود را فربه کند. می‌توانست از نهادهای مختلف پروژه بگیرد یا به انحاء گوناگون موقعیت اقتصادی یا سیاسی خود را ارتقاء دهد و اینهمه مستلزم سکوت و بی‌طرفی و بی‌تفاوتی است. چنانچه بخش انبوهی از جماعت دانشگاهیان ما چنین‌اند: بی‌خطر، بی‌ضرر، بی‌اثر. سرگرم بالابردن آمار موهوم رشد علمی یا کارگزار سربه‌راه کارخانه تولید مدرک در ایران.

🔸اخراج عبدالکریمی از دانشگاه چه معنایی دارد جز غلبۀ قالب‌گرایی و کمیت‌زدگی و سودسالاری و سیاست‌زدایی و ایدۀ کنترل امنیتی بر مقدرات دانشگاه؟

دانشگاه آزاد، این تمثل همه ابتذال فریب‌کارانۀ فرومایگانی که انقلاب را متاع فزون‌خواهی خود کرده‌اند، به حیثیت علوم انسانی ایرانی تعرض کرده است و در این جریان، رئیس دانشگاه ـ که درباب او سکوت کنم اولی است ـ و جناب خسروپناه به‌عنوان معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه مسئولند و باید پاسخگوی این رفتار ظالمانه که سبب لکه‌دار شدن چهره انقلاب و نظام اسلامی، درازشدن زبان بدخواهان، ناامیدی و بدبینی دلسوزان و نخبگان علوم انسانی و شرمساری وفاداران به انقلاب شد باشند.

آنها که سودای اسلامی‌سازی دانش و دانشگاه را در سر دارند باید بدانند که اتحاد تاکتکیکی یا استراتژیکشان با "امنیتی‌ها" برای حذف رقبا از دانشگاه، ایشان را بر سکوی هیچ پیروزی ارزشمندی قرار نخواهد داد و بهتر آن است که ایشان هم تن به کارزار گفتگوی واقعی سپرده و هر سلاحی جز نطق و منطق را یکسو نهاده و پاکباز و آزاد و برابر و یکدله و با تمام هستی خویش و درعین به رسمیت شناختن رقیب، نیروی گفتار خود را به آزمون بگذارند.

#سید_حسین_شهرستانی


پیوست: مناظره میان بنده، دکتر عبدالکریمی و حجه‌الاسلام وطن‌فدا در بهمن سال ۹۹ است، بحث بسیار خوبی شکل گرفت و می‌توانید سیمای دغدغه‌مند عبدالکریمی را در آن ببینید. لینک آپارات:

https://www.aparat.com/v/bgVfC/
Forwarded from مدرسه عالی علوم انسانی روزگارنو
☑️ بازخوانی کتاب #کشف‌_المحجوب هجویری
🔹مدرس: سید حسن شهرستانی

✔️#کشف‌_المحجوب از کهن‌ترین و مفیدترین آثار حوزه تصوف و #عرفان اسلامی است.
محتوای اثر نشان می‌دهد که هجویری نه از گروه زاهدانی است که تنها به ظاهر #شریعت (کتاب و سنت) اکتفا می‌کند و نه از آن صوفیان بی‌پروایی است که گه‌گاه ذوق و برداشت‌های رهایشان آنها را از مکتب وحی دور می‌کند. و عارفی معتدل، خوش‌فکر و در عین حال متشرع است که کمتر دچار افراط و تفریط می‌شود. نشر فاخر، دقیق و استوار #نویسنده به گونه‌ای در خدمت مقولات عرفانی، اخلاقی و تربیتی قرار گرفته است که جذابیت خود را در این عصر و نسل نیز به رخ می‌کشد و جرعه‌هایی زلال از معرفت را به تشنگان حقیقی #معرفت می‌نوشاند.
«و چون این کتاب اندر بیان راه حق بود و شرح کلمات تحقیق و کشف حُجُب #بشریت، جز این نام او را اندر خور نبود».

▪️ تعداد جلسات: ۸ جلسه ۱۲۰ دقیقه ای
▪️ آغاز: ۲۶ مهرماه
▪️ زمان: دوشنبه‌ها ۱۶-۱۸

ثبت‌نام از طریق سایت مدرسه عالی علوم انسانی روزگارنو
www.ac.roozegareno.com

📞تماس با ما
👉۰۲۱۶۶۱۷۴۰۸۱
(واتس‌آپ)۰۹۱۲۸۲۵۰۱۷۶👉

@roozegareno_ac
2025/10/25 06:34:03
Back to Top
HTML Embed Code: