آیا هرگز شده که وقتی تنها نشسته ای افکارت را مشاهده کنی ؟
آیا هرگز اراجیفی که مدام در ذهنت می گذرد را مشاهده کرده ای ؟
امیدواری که با این افکار مهمل و پوچ به کجا برسی ؟
آنها در تمام طول روز و حتی در تمام طول شب نیز ادامه دارند . افکار دایره وار در حال چرخش دائمی هستند . تمام افکار حتی کوچکترین آنها انرژی مصرف می کنند .
دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که مقدار انرژی مصرفی برای حفر زمین در هر ساعت ، برابر است با مقدار انرژی که صرف پانزده دقیقه فکر کردن می شود !
یعنی اینکه فعالیتهای ذهنی چهار برابر فعالیتهای فیزیکی انرژی مصرف می کنند . و اینگونه انرژی چطور به مراکز دیگر جریان یابد ؟
ذهن تمام انرژی را صرف خودش خواهد کرد ...
📒 کتاب_راز_بزرگ
آیا هرگز اراجیفی که مدام در ذهنت می گذرد را مشاهده کرده ای ؟
امیدواری که با این افکار مهمل و پوچ به کجا برسی ؟
آنها در تمام طول روز و حتی در تمام طول شب نیز ادامه دارند . افکار دایره وار در حال چرخش دائمی هستند . تمام افکار حتی کوچکترین آنها انرژی مصرف می کنند .
دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که مقدار انرژی مصرفی برای حفر زمین در هر ساعت ، برابر است با مقدار انرژی که صرف پانزده دقیقه فکر کردن می شود !
یعنی اینکه فعالیتهای ذهنی چهار برابر فعالیتهای فیزیکی انرژی مصرف می کنند . و اینگونه انرژی چطور به مراکز دیگر جریان یابد ؟
ذهن تمام انرژی را صرف خودش خواهد کرد ...
📒 کتاب_راز_بزرگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چیزی که در یک شخص دیگری تو را آزرده و ناراحت میکند؛
در تو هم وجود دارد.
در این عالم هستی هرگز هیچ اشتباهی رخ نمیدهد.
پس اگر شریک زندگیات عصبانی است، خوب است. اگر چیزهایی را در او نقص و عیب میبینی، خوب است.
چون آن عیب ها مال تو هستند، خودت داری آنها را به بیرون بروز میدهی، و اینگونه
میتوانی آن ها را ببینی و بررسی کنی و بعد خودت را آزاد کنی.
مردم برای یافتن یک استاد و گورو به هند میروند، اما مجبور نیستی اینکار را بکنی،
چون داری با یکی از آنها زندگی میکنی.
شریک زندگی تو هرآنچه که برای آزاد شدن نیاز داری را به تو میدهد.
در تو هم وجود دارد.
در این عالم هستی هرگز هیچ اشتباهی رخ نمیدهد.
پس اگر شریک زندگیات عصبانی است، خوب است. اگر چیزهایی را در او نقص و عیب میبینی، خوب است.
چون آن عیب ها مال تو هستند، خودت داری آنها را به بیرون بروز میدهی، و اینگونه
میتوانی آن ها را ببینی و بررسی کنی و بعد خودت را آزاد کنی.
مردم برای یافتن یک استاد و گورو به هند میروند، اما مجبور نیستی اینکار را بکنی،
چون داری با یکی از آنها زندگی میکنی.
شریک زندگی تو هرآنچه که برای آزاد شدن نیاز داری را به تو میدهد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی بفهمید دنیا بازتاب خودِ شماست،
از آن رها خواهید شد.
لازم نیست خودتان را از دنیایی آزاد کنید که خارج از ذهن شما وجود ندارد.
زیبا یا زشت، تصویر هر چه باشد،
شمایید که آنرا نقاشی میکنید
و محدود به آن نیستید.
متوجه باشید که هیچکس [دنیا] را به شما تحمیل نمیکند،
بلکه این بخاطر عادت حقیقی انگاشتن امور خیالی است.
خیالی را همان خیالی ببینید و از ترس رها شوید.
🆔
از آن رها خواهید شد.
لازم نیست خودتان را از دنیایی آزاد کنید که خارج از ذهن شما وجود ندارد.
زیبا یا زشت، تصویر هر چه باشد،
شمایید که آنرا نقاشی میکنید
و محدود به آن نیستید.
متوجه باشید که هیچکس [دنیا] را به شما تحمیل نمیکند،
بلکه این بخاطر عادت حقیقی انگاشتن امور خیالی است.
خیالی را همان خیالی ببینید و از ترس رها شوید.
🆔
همه چیز موقتی است ؛
احساسات ، افکار ، آدمها و صحنهها.
به هیچ چیز وابسته نشو ،
در حرکت و جریان باش
تا به سرچشمه خویش برسی...
چیزی درون شما است که شما را راهنمایی میکند.
او شما را زمانی که در سکون هستید ، زمانی که ذهن را خاموش
و آرام کردهاید ، راهنمایی می کند تا بدانید چه کاری انجام دهید.
غم میآید ، لذت میآید و همه چیز میآید و می رود.
آنچه همیشه می ماند ، آن شاهد است.
آن شاهد ماورای تمام دوگانگی هاست.
احساسات ، افکار ، آدمها و صحنهها.
به هیچ چیز وابسته نشو ،
در حرکت و جریان باش
تا به سرچشمه خویش برسی...
چیزی درون شما است که شما را راهنمایی میکند.
او شما را زمانی که در سکون هستید ، زمانی که ذهن را خاموش
و آرام کردهاید ، راهنمایی می کند تا بدانید چه کاری انجام دهید.
غم میآید ، لذت میآید و همه چیز میآید و می رود.
آنچه همیشه می ماند ، آن شاهد است.
آن شاهد ماورای تمام دوگانگی هاست.
🥀
خشم
عصبانیت علت اصلی بسیاری از مسائل می باشد. بخصوص ٓان که نآارامی در زندگی من وجود دارد. ممکـن اسـت بـه بیماری ناشی از خشم های فروخورده مبتلا شویم. زمانی که ما خشم خودمان را سرکوب می کنیم و یا بطور نامناسبی ٓان را ابراز می کنیم، ممکن است دلهره، افسردگی، دلخوری، دلسوزی به حال خود یا حسادت را تجربه کنیم.
خ❣🌿❣
خشم
عصبانیت علت اصلی بسیاری از مسائل می باشد. بخصوص ٓان که نآارامی در زندگی من وجود دارد. ممکـن اسـت بـه بیماری ناشی از خشم های فروخورده مبتلا شویم. زمانی که ما خشم خودمان را سرکوب می کنیم و یا بطور نامناسبی ٓان را ابراز می کنیم، ممکن است دلهره، افسردگی، دلخوری، دلسوزی به حال خود یا حسادت را تجربه کنیم.
خ❣🌿❣
مسایل اصلی ما خواه رابطهٔ جنسی باشد یا ثروت، دوستی، سلامت و یا شغل، اغلب در طول زندگی مان به صورت غالب باقی خواهند ماند. گذشتهٔ ما، آنچه می گوییم و می بینیم و نوع زندگی مان را شکل می دهد.
برخی از ما نه تنها گذشتهٔ خود را حمل می کنیم، بلکه گذشتهٔ پدر و مادرهایمان را نیز به همراه داریم. درد از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و تا آن را بررسی نکنیم، این چرخه را هیچ گاه بر هم نخواهیم زد❣🌿❣
برخی از ما نه تنها گذشتهٔ خود را حمل می کنیم، بلکه گذشتهٔ پدر و مادرهایمان را نیز به همراه داریم. درد از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و تا آن را بررسی نکنیم، این چرخه را هیچ گاه بر هم نخواهیم زد❣🌿❣
هیچ چیز به اندازه
زبانمان باعث
خسارت زدن نشده.
امروز
سعی میکنم زبانم را قبل
از اجرایی کردن
از
فیلتر اندیشه بگذرانیم.
❣🌿❣
زبانمان باعث
خسارت زدن نشده.
امروز
سعی میکنم زبانم را قبل
از اجرایی کردن
از
فیلتر اندیشه بگذرانیم.
❣🌿❣
آدم باشید!
دست بردارید از شابلون زدن آدمها.
دست بردارید از این حرفهای تکراری که باید تا سیسالگی عشقت را پیدا کرده باشی، تا چهلسالگی خانه خریده باشی، تا بیستسالگی چند زبان خارجی یاد گرفته باشی...
آدم باشید و اگر خودتان از یک خیزگاه بلند پریدهاید و بی جرخوردگی اوج گرفتهاید پا نگذارید روی گلوی کسی که از جبر روزگار از صفر، از زیر صفر شروع کرده، تپهای برای اوج گرفتن نداشته
و باید قبل از پریدن کیلومترها میدویده.
یکی ممکن است بیست سالگی ازدواج کند و چهل سالگی شروع کند به درس خواندن...
به شما چه که این سن ازدواج است و آن سن درس؟ چهکارهاید که برای هر چیزی عددی از سن تعیین میکنید؟
معیارید شما مگر؟
یکی برای نمرهی شانزده جایزه میگیرد و یکی برای فقط به مدرسه رفتن میجنگد و گوشاز گوش والدین معتادش خبردار نمیشود که نمرهاش ده شده یا بیست.
یکی برای گرینکارت میجنگد، یکی برای شناسنامه.
یکی همان اول دستش پر بوده از آس و شاه و بیبی، یکی با بهت خیره شده به دو و سه و چهاری که هیچکدام هم حکم نیست.
دنیای آدمها مثل هم نیست که بیست و سی و چهلسالگیشان مثل هم باشد.
دست از سر آدمها بردارید.
زندگی برای کسی که هی میدود و نمیرسد به قدر کافی سخت هست، شما نشوید آن ملکان عذابی که با چماق ایستاده و میگوید سن این گذشت، سن آن نرسیده هنوز.
دست بردارید از شابلون زدن آدمها.
دست بردارید از این حرفهای تکراری که باید تا سیسالگی عشقت را پیدا کرده باشی، تا چهلسالگی خانه خریده باشی، تا بیستسالگی چند زبان خارجی یاد گرفته باشی...
آدم باشید و اگر خودتان از یک خیزگاه بلند پریدهاید و بی جرخوردگی اوج گرفتهاید پا نگذارید روی گلوی کسی که از جبر روزگار از صفر، از زیر صفر شروع کرده، تپهای برای اوج گرفتن نداشته
و باید قبل از پریدن کیلومترها میدویده.
یکی ممکن است بیست سالگی ازدواج کند و چهل سالگی شروع کند به درس خواندن...
به شما چه که این سن ازدواج است و آن سن درس؟ چهکارهاید که برای هر چیزی عددی از سن تعیین میکنید؟
معیارید شما مگر؟
یکی برای نمرهی شانزده جایزه میگیرد و یکی برای فقط به مدرسه رفتن میجنگد و گوشاز گوش والدین معتادش خبردار نمیشود که نمرهاش ده شده یا بیست.
یکی برای گرینکارت میجنگد، یکی برای شناسنامه.
یکی همان اول دستش پر بوده از آس و شاه و بیبی، یکی با بهت خیره شده به دو و سه و چهاری که هیچکدام هم حکم نیست.
دنیای آدمها مثل هم نیست که بیست و سی و چهلسالگیشان مثل هم باشد.
دست از سر آدمها بردارید.
زندگی برای کسی که هی میدود و نمیرسد به قدر کافی سخت هست، شما نشوید آن ملکان عذابی که با چماق ایستاده و میگوید سن این گذشت، سن آن نرسیده هنوز.
↴
سه اصل مهم در زندگی :
⬅️هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن؛
"حرمت ها شکسته می شود"
⬅️هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن؛
"تبدیل به وظیفه می شود"
⬅️هیچ وقت از کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
"تبدیل به منت می شود"
سه اصل مهم در زندگی :
⬅️هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن؛
"حرمت ها شکسته می شود"
⬅️هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن؛
"تبدیل به وظیفه می شود"
⬅️هیچ وقت از کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
"تبدیل به منت می شود"
به روش خودتان زندگی کنید
نه مطابق میل و خواسته دیگران
ملاحظه هیچکس را نکن.
زیرا اگر شروع کنی به ملاحظه و مدارا کردن با دیگران، نمیتوانی زندگی خودت را به شکلی اصیل زندگی کنی
ملاحظه کار باش و متظاهر خواهی شد
همه مطابق نظر دیگران زندگی میکنند،
مادرم چه فکر میکند؟
پدرم چه فکری میکند؟
جامعه چه فکر خواهد کرد؟
زنم، شوهرم چه فکری خواهد کرد؟
در مورد والدین چه میتوان گفت؟ حتی والدین نیز از فرزندانشان میترسند، فکر میکنند بچه هایمان چه فکری در مورد ما خواهند کرد؟
اگر همیشه به دنبال جلب رضایت دیگران باشی و ملاحظه همه کس و همه را بکنی، هرگز یک فرد نخواهی بود، فقط یک موجود تکه تکه خواهی بود.
گفته شده که مردم در سی سالگی میمیرند و در هفتاد سالگی دفن میشوند. مرگ بسیار زود رخ میدهد، فکر میکنم که سی سال هم درست نباشد، مرگ حتی زودتر اتفاق میافتد.
جایی در نزدیکی بیست و یک سالگی، زمانی که قانون و دولت شما را بعنوان یک شهروند میپذیرد و سن شما را قانونی میداند.
این زمانی است که شخص میمیرد
درواقع، برای همین هم هست که تو را بعنوان یک شهروند میشناسند:
اینک دیگر خطرناک نیستی، دیگر وحشی نیستی، دیگر خام نیستی. اینک همه چیز در تو کار گذاشته شده، درتو تثبیت شده است؛ اینک با جامعه تطبیق پیدا کرده ای.
معنی اینکه دولت به تو حق رای داده همین است: اینک حق رای داری، حکومت اطمینان یافته که هوشمندی تو نابود شده است
حال میتوانی رای بدهی! دیگر ترسی در مورد تو وجود ندارد، یک شهروند هستی و یک انسان متمدن.
اما به این نکته ظریف آگاه باش...
آنگاه دیگر یک انسان نیستی،
بلکه یک شهروند هستی.
نه مطابق میل و خواسته دیگران
ملاحظه هیچکس را نکن.
زیرا اگر شروع کنی به ملاحظه و مدارا کردن با دیگران، نمیتوانی زندگی خودت را به شکلی اصیل زندگی کنی
ملاحظه کار باش و متظاهر خواهی شد
همه مطابق نظر دیگران زندگی میکنند،
مادرم چه فکر میکند؟
پدرم چه فکری میکند؟
جامعه چه فکر خواهد کرد؟
زنم، شوهرم چه فکری خواهد کرد؟
در مورد والدین چه میتوان گفت؟ حتی والدین نیز از فرزندانشان میترسند، فکر میکنند بچه هایمان چه فکری در مورد ما خواهند کرد؟
اگر همیشه به دنبال جلب رضایت دیگران باشی و ملاحظه همه کس و همه را بکنی، هرگز یک فرد نخواهی بود، فقط یک موجود تکه تکه خواهی بود.
گفته شده که مردم در سی سالگی میمیرند و در هفتاد سالگی دفن میشوند. مرگ بسیار زود رخ میدهد، فکر میکنم که سی سال هم درست نباشد، مرگ حتی زودتر اتفاق میافتد.
جایی در نزدیکی بیست و یک سالگی، زمانی که قانون و دولت شما را بعنوان یک شهروند میپذیرد و سن شما را قانونی میداند.
این زمانی است که شخص میمیرد
درواقع، برای همین هم هست که تو را بعنوان یک شهروند میشناسند:
اینک دیگر خطرناک نیستی، دیگر وحشی نیستی، دیگر خام نیستی. اینک همه چیز در تو کار گذاشته شده، درتو تثبیت شده است؛ اینک با جامعه تطبیق پیدا کرده ای.
معنی اینکه دولت به تو حق رای داده همین است: اینک حق رای داری، حکومت اطمینان یافته که هوشمندی تو نابود شده است
حال میتوانی رای بدهی! دیگر ترسی در مورد تو وجود ندارد، یک شهروند هستی و یک انسان متمدن.
اما به این نکته ظریف آگاه باش...
آنگاه دیگر یک انسان نیستی،
بلکه یک شهروند هستی.
❤1
هیچ کس خودش نیست
همه میزنند
همه وانمود می کنند که کس دیگری هستند
لبخندها نقاشی است و چهره ات مال خودت نیست و صرفاً انتظارات دیگران را برآورده میسازی
والدینت میخواهند این گونه باشی به همین دلیل است که این گونه هستی.
معلمان و جامعه ات می خواهند که نوع مشخصی باشی و تو به راحتی آن را برآورده می کنی
تو برده ای، خودت نیستی
تو در زیر نقابت تمام کارهای زندگی ات را انجام میدهی و سپس میمیری، در حالی که هرگز نزیسته ای.
هرگز به خود اجازه زندگی کردن نداده ای. کسی دیگر به جای تو زندگی کرده است و کسی دیگر به جای تو خواهد مرد.
تو به اینجا آمدهای اما از فرصت زندگی کردن استفاده نکردهای
صرفاً از میان زندگی گذر کرده ای،
بی آنکه از زندگی سرشار شوی و از زندگی و عشق و هزار و یک تجربه ای که زندگی به همراه دارد لبریز شوی.
اکنون زمان آن رسیده که از انتظارات دیگران بیرون بیایی
و انتظاراتشان را برآورده نکن.
این بردگی ظریف است
از دخالت دیگران رها شو
بله دشوار خواهد بود. زیرا تو یک عمر مطابق نظر آنها زیسته ای. برده شان بوده ای. آنها به آسانی رهایت نمی کنند. معلوم است که هیچکس حاضر نیست برده اش را به سادگی رها کند
آنها درباره عشق با تو حرف می زنند و تحت نام عشق تو را به بردگی می گیرند. می گویند من دوستت دارم پس باید راه گذشته ات را دنبال کنی.
اما عشق هرگز این را نمی گوید.
این عشق نیست.
عشق می گوید نوری فرا روی خویش باش،عشق میگوید خودت باش
اگر عشق واقعی باشد همیشه به تو آزادی می دهد و به زندگی درونی تو و آنچه هستی اعتماد میکند
پس آزاد شو...
اکنون زمان آن فرا رسیده که از انتظارات دیگران خود را رها کنی تا زندگی را تجربه کنی
همه میزنند
همه وانمود می کنند که کس دیگری هستند
لبخندها نقاشی است و چهره ات مال خودت نیست و صرفاً انتظارات دیگران را برآورده میسازی
والدینت میخواهند این گونه باشی به همین دلیل است که این گونه هستی.
معلمان و جامعه ات می خواهند که نوع مشخصی باشی و تو به راحتی آن را برآورده می کنی
تو برده ای، خودت نیستی
تو در زیر نقابت تمام کارهای زندگی ات را انجام میدهی و سپس میمیری، در حالی که هرگز نزیسته ای.
هرگز به خود اجازه زندگی کردن نداده ای. کسی دیگر به جای تو زندگی کرده است و کسی دیگر به جای تو خواهد مرد.
تو به اینجا آمدهای اما از فرصت زندگی کردن استفاده نکردهای
صرفاً از میان زندگی گذر کرده ای،
بی آنکه از زندگی سرشار شوی و از زندگی و عشق و هزار و یک تجربه ای که زندگی به همراه دارد لبریز شوی.
اکنون زمان آن رسیده که از انتظارات دیگران بیرون بیایی
و انتظاراتشان را برآورده نکن.
این بردگی ظریف است
از دخالت دیگران رها شو
بله دشوار خواهد بود. زیرا تو یک عمر مطابق نظر آنها زیسته ای. برده شان بوده ای. آنها به آسانی رهایت نمی کنند. معلوم است که هیچکس حاضر نیست برده اش را به سادگی رها کند
آنها درباره عشق با تو حرف می زنند و تحت نام عشق تو را به بردگی می گیرند. می گویند من دوستت دارم پس باید راه گذشته ات را دنبال کنی.
اما عشق هرگز این را نمی گوید.
این عشق نیست.
عشق می گوید نوری فرا روی خویش باش،عشق میگوید خودت باش
اگر عشق واقعی باشد همیشه به تو آزادی می دهد و به زندگی درونی تو و آنچه هستی اعتماد میکند
پس آزاد شو...
اکنون زمان آن فرا رسیده که از انتظارات دیگران خود را رها کنی تا زندگی را تجربه کنی
اینجا، اینجا رازیست که هیچ کسی نمیداند.
همه چیز اینجاست.
این ، آگاهی است.
آگاهی زیرلایه همه چیز در این جهان است.
آن ، تو، در تمام اتمهای تمام مولکولهاست.
فضا و زمان وجودشان را از آن میگیرند.
تو آن هستی.
تمام انجام دادنها و ندادنها، تمام این تکثر و یگانگی.
قید و بند انکار این است و آزادی، دانستنش.
تو آن هستی.
تو آن هستی.
همه چیز اینجاست.
این ، آگاهی است.
آگاهی زیرلایه همه چیز در این جهان است.
آن ، تو، در تمام اتمهای تمام مولکولهاست.
فضا و زمان وجودشان را از آن میگیرند.
تو آن هستی.
تمام انجام دادنها و ندادنها، تمام این تکثر و یگانگی.
قید و بند انکار این است و آزادی، دانستنش.
تو آن هستی.
تو آن هستی.