❇️✴️ تنها حکومتی که قهرمانان خود را تحقیر میکند
✍ هـاشم م.
🔸در مسابقات جهانی کشتی کرواسی، خیلی تلاش کردم روی لباس و دوبنده کشتیگیران کشوری جز ایران، نشانه ای از تبلیغات و «پیام بازرگانی» پیدا کنم، اما نتوانستم. اگر شما دیده اید، به ما هم خبر دهید.
🔸در بین تمام کشتیگیران، از آنها که روی سکو رفتند تا آنهایی که حذف شدند و به مقام آخر رسیدند، هیچ کدام «تابلوی تبلیغاتی» برای هیچ بنگاه اقتصادی ملی و بین المللی نبودند و جز پرچم و نام کشورشان هیچ نقش و کلمهای روی لباسشان دیده نمیشد، اما تکتک کشتیگیران و مربیان تیم قهرمان جهان در دو رشته فرنگی، بر سینه و پشت و پهلو و بازوی خود یک پیام تبلیغاتی را جار میزدند و آبرو و اعتبار یک ملت بزرگ و ثروتمند، اما فقیرشده ی ایران را به ثمن بخس باد میدادند؛ آن هم نه حتی به خاطر یک شرکت صنعتی یا تولیدی موفق.. بلکه به خاطر یک بانک خصوصی که (دست کم در کشوری مانند ایران با ربای بانکی بالای ۳۰ درصدی) از مصادیق و مظاهر دوشیدن مردم و به شیشه کردن خون قشر مستضعف است..
🔸کشور آنقدر بی در و پیکر است که کسی جرات ندارد از سردار لولهگر جناب قالیباف به عنوان موسس این بنگاه زر و تزویر سوال کند که اساساً چرا باید نهادی مانند شهرداری، راسا اقدام به تاسیس بانک کند، چه رسد به آنکه بخواهد از علت تبلیغ اجباری و تحقیرآمیز این بانک نامشروع بر لباسهای تیم قهرمان جهان و تحقیری که از این بابت بر یک ملت روا داشته میشود، سوال و پرسش کند.
🔸در کلیپ تبلیغاتی که لابلای مسابقات کشتی به کرات پخش میشود تمامی اعضای تیم های ملی کشتی در حالی که کنار هم ایستادهاند، با حیرت و شگفتی، کارت بانک جنابان قالیباف و زاکانی را در دست گرفته و به آن چشم دوختهاند و چنان با چشمان برق زده و دهان باز به آن نگاه میکنند که گویی برات ورود به بهشت به آنها داده شده است!!
🔸کدام حکومت را سراغ دارید که قهرمانان تراز اول جهان را که اغلب آنها با همت و تلاش و غیرت شخصی به این مقام جهانی رسیدهاند و برخی از آنها روزگار خود را با دست فروشی سپری کردهاند، این گونه مورد تحقیر توهین قرار دهد؟ این حرص و طمع شهرداران پایتخت و کلان شهرها کجا متوقف خواهد شد؟ مرز توقف و حیا و شرم شما کجاست؟! آیا اگر تمام ایرانیان یک به یک در این بانک حساب افتتاح کنند و کارت بانک مقدس! شهر را دریافت کنند، خیالتان راحت میشود و دیگر این لکه ننگ را بر سینه و بازوی قهرمانان ما نصب نخواهید کرد؟؟
یا آنکه تازه در آن زمان به فکر تسخیر کشورهای دیگر و ایجاد شعبه در آنها خواهید افتاد؟!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍ هـاشم م.
🔸در مسابقات جهانی کشتی کرواسی، خیلی تلاش کردم روی لباس و دوبنده کشتیگیران کشوری جز ایران، نشانه ای از تبلیغات و «پیام بازرگانی» پیدا کنم، اما نتوانستم. اگر شما دیده اید، به ما هم خبر دهید.
🔸در بین تمام کشتیگیران، از آنها که روی سکو رفتند تا آنهایی که حذف شدند و به مقام آخر رسیدند، هیچ کدام «تابلوی تبلیغاتی» برای هیچ بنگاه اقتصادی ملی و بین المللی نبودند و جز پرچم و نام کشورشان هیچ نقش و کلمهای روی لباسشان دیده نمیشد، اما تکتک کشتیگیران و مربیان تیم قهرمان جهان در دو رشته فرنگی، بر سینه و پشت و پهلو و بازوی خود یک پیام تبلیغاتی را جار میزدند و آبرو و اعتبار یک ملت بزرگ و ثروتمند، اما فقیرشده ی ایران را به ثمن بخس باد میدادند؛ آن هم نه حتی به خاطر یک شرکت صنعتی یا تولیدی موفق.. بلکه به خاطر یک بانک خصوصی که (دست کم در کشوری مانند ایران با ربای بانکی بالای ۳۰ درصدی) از مصادیق و مظاهر دوشیدن مردم و به شیشه کردن خون قشر مستضعف است..
🔸کشور آنقدر بی در و پیکر است که کسی جرات ندارد از سردار لولهگر جناب قالیباف به عنوان موسس این بنگاه زر و تزویر سوال کند که اساساً چرا باید نهادی مانند شهرداری، راسا اقدام به تاسیس بانک کند، چه رسد به آنکه بخواهد از علت تبلیغ اجباری و تحقیرآمیز این بانک نامشروع بر لباسهای تیم قهرمان جهان و تحقیری که از این بابت بر یک ملت روا داشته میشود، سوال و پرسش کند.
🔸در کلیپ تبلیغاتی که لابلای مسابقات کشتی به کرات پخش میشود تمامی اعضای تیم های ملی کشتی در حالی که کنار هم ایستادهاند، با حیرت و شگفتی، کارت بانک جنابان قالیباف و زاکانی را در دست گرفته و به آن چشم دوختهاند و چنان با چشمان برق زده و دهان باز به آن نگاه میکنند که گویی برات ورود به بهشت به آنها داده شده است!!
🔸کدام حکومت را سراغ دارید که قهرمانان تراز اول جهان را که اغلب آنها با همت و تلاش و غیرت شخصی به این مقام جهانی رسیدهاند و برخی از آنها روزگار خود را با دست فروشی سپری کردهاند، این گونه مورد تحقیر توهین قرار دهد؟ این حرص و طمع شهرداران پایتخت و کلان شهرها کجا متوقف خواهد شد؟ مرز توقف و حیا و شرم شما کجاست؟! آیا اگر تمام ایرانیان یک به یک در این بانک حساب افتتاح کنند و کارت بانک مقدس! شهر را دریافت کنند، خیالتان راحت میشود و دیگر این لکه ننگ را بر سینه و بازوی قهرمانان ما نصب نخواهید کرد؟؟
یا آنکه تازه در آن زمان به فکر تسخیر کشورهای دیگر و ایجاد شعبه در آنها خواهید افتاد؟!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍16👎2❤1
جدیدا مد شده که در میادین
ورزشی ورزشکاران سلام نظامی میدهند . ایا این نوعی احترام به وطن است ؟ مگر قرار بوده وطنی که بزرگشان کرده و به قهرمانی رساندشان محترم نباشد ؟ ایا ورزشکاران سالیان پیش مثلا رسول خادم
که از این سلامها نداشتند عاشق وطن نبودند و برای اعتلای وطن افتخار کسب نمی کردند ؟ آیا ورزشکارانی که زمان جنگ هشت ساله زیر موشک باران مسابقه میدادند و مدال میگرفتند و سلام نظامی نمیدادند قابل تقدیر نبودند ؟ اینکه به عنوان ایرانی دارند کشتی میگیرند و نام ایران را بر سر زبان می اندازند نشانه ای نیست از وطن دوستی ؟ اگر
هست پس این احترامات جدید چیست ؟ ایا در میادین هنری که فلان هنرمند جایزه ی مثلا اسکار را بر سر دست میگیرد و نام ایران و هنرش را در میادین بین المللی بازتاب میدهد و سلام نظامی نمیدهد دیگر ارزش ندارد ؟ یا در میادین علمی که یک المپیادی مدال میگیرد و سلام نظامی نمیدهد افتخار ندارد ؟ این در حالی ست که سلامِ بدون کلاه در نیروهای نظامی نوعی توهین به لباس و مافوق تلقی میشود . اما ناگهان این سلام سر از میادین ورزشی درمی آورد و بهانه ای میشود برای مصادره ی این پیروزیه
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
ورزشی ورزشکاران سلام نظامی میدهند . ایا این نوعی احترام به وطن است ؟ مگر قرار بوده وطنی که بزرگشان کرده و به قهرمانی رساندشان محترم نباشد ؟ ایا ورزشکاران سالیان پیش مثلا رسول خادم
که از این سلامها نداشتند عاشق وطن نبودند و برای اعتلای وطن افتخار کسب نمی کردند ؟ آیا ورزشکارانی که زمان جنگ هشت ساله زیر موشک باران مسابقه میدادند و مدال میگرفتند و سلام نظامی نمیدادند قابل تقدیر نبودند ؟ اینکه به عنوان ایرانی دارند کشتی میگیرند و نام ایران را بر سر زبان می اندازند نشانه ای نیست از وطن دوستی ؟ اگر
هست پس این احترامات جدید چیست ؟ ایا در میادین هنری که فلان هنرمند جایزه ی مثلا اسکار را بر سر دست میگیرد و نام ایران و هنرش را در میادین بین المللی بازتاب میدهد و سلام نظامی نمیدهد دیگر ارزش ندارد ؟ یا در میادین علمی که یک المپیادی مدال میگیرد و سلام نظامی نمیدهد افتخار ندارد ؟ این در حالی ست که سلامِ بدون کلاه در نیروهای نظامی نوعی توهین به لباس و مافوق تلقی میشود . اما ناگهان این سلام سر از میادین ورزشی درمی آورد و بهانه ای میشود برای مصادره ی این پیروزیه
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👎15👍9❤7
❇️✴️ فرصت های که مثل باد از دست رفت
✍️مریم باقی
آهای اهل دنیا، وطن بغض داره
...وطن درد داره
ماشه های زیادی بر پیکر وطن چکیده است
و ماشه ی دیگر شاید امروز و فردا بچکد.
این ماشه گرچه از سوی تمامیت خواهان دنیا چکانده شده است اما این تمامیت خواهان خارجی ، هم پیمانان و هم مسلکان افراطی در جناح های سیاسی داخلی هم دارد که از نابودی برجام خوشحالند. آن زمان که برجام متولد شد و مردم از شوق توافق به خیابان ها ریختند، انتظار آن را نداشتند که
چنین مرگ آن را به نظاره بنشینند .
آن زمان که در اوج برجام، اوباما با رئیس جمهور وقت ایران، تماس می گرفت و برای تقویت برجام رایزنی می کرد، فرصت ها مثل باد از دست رفت تا ترکیب خطرناک ترامپ-نتانیاهو بر سر کار آمد و به ایران تجاوز شد.
این ماشه ی سنگین که بر کشور بچکد، این مردم هستند که بیش از پیش له خواهند شد. مردم با دست های خالی تلاش شان را کردند. عده ای همچون ما با دلی خونین، پای صندوق های رای رفتند تا شاید آخرین کورسوی مذاکره با دنیا، روشن بماند اما باز هم نشد که نشد. می خواستیم جنگ نشود، رئیس جمهور که از همان روز تحلیف با ترور خارجی در بیخ گوشش مواجه شد، تلاشش را کرد تا جلوی جنگ را بگیرد، باز هم نشد. هنوز هم معلوم نیست سایه جنگ، رخت بربسته باشد.
تصور کنید در این وضعیتی که کشور با آن مواجه است، عده ای همچون کبکی که سر در برف دارد همچنان دشمن شان منتقدان داخلی هستند. برای آنها شاخ و شانه می کشند .
در همین شرایطی که سیاستمداران بلند پایه ایران آن سوی آبها در حال تلاش برای رد کردن فشارها بر ایران هستند، اینجا برای چند مدرسه که جشن بازگشایی شان با شادی همراه بوده، پرونده سازی می کنند و گویی هیچ درکی از خطر مشترکی که همه ما را تهدید می کنند ندارند....
خدایا، مگر خودت وطن ما را، کشور زخمی پیوسته در تار و پود ما را از همه ی بلایای خارجی و داخلی حفظ نمایی... دیگر جان و نایی برای ما مردم نمانده، جای جای وطن درد داره، گلوی آماس کرده مان هزار بغض فروخفته داره.... ایران جان بمان، قوی بمان
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍️مریم باقی
آهای اهل دنیا، وطن بغض داره
...وطن درد داره
ماشه های زیادی بر پیکر وطن چکیده است
و ماشه ی دیگر شاید امروز و فردا بچکد.
این ماشه گرچه از سوی تمامیت خواهان دنیا چکانده شده است اما این تمامیت خواهان خارجی ، هم پیمانان و هم مسلکان افراطی در جناح های سیاسی داخلی هم دارد که از نابودی برجام خوشحالند. آن زمان که برجام متولد شد و مردم از شوق توافق به خیابان ها ریختند، انتظار آن را نداشتند که
چنین مرگ آن را به نظاره بنشینند .
آن زمان که در اوج برجام، اوباما با رئیس جمهور وقت ایران، تماس می گرفت و برای تقویت برجام رایزنی می کرد، فرصت ها مثل باد از دست رفت تا ترکیب خطرناک ترامپ-نتانیاهو بر سر کار آمد و به ایران تجاوز شد.
این ماشه ی سنگین که بر کشور بچکد، این مردم هستند که بیش از پیش له خواهند شد. مردم با دست های خالی تلاش شان را کردند. عده ای همچون ما با دلی خونین، پای صندوق های رای رفتند تا شاید آخرین کورسوی مذاکره با دنیا، روشن بماند اما باز هم نشد که نشد. می خواستیم جنگ نشود، رئیس جمهور که از همان روز تحلیف با ترور خارجی در بیخ گوشش مواجه شد، تلاشش را کرد تا جلوی جنگ را بگیرد، باز هم نشد. هنوز هم معلوم نیست سایه جنگ، رخت بربسته باشد.
تصور کنید در این وضعیتی که کشور با آن مواجه است، عده ای همچون کبکی که سر در برف دارد همچنان دشمن شان منتقدان داخلی هستند. برای آنها شاخ و شانه می کشند .
در همین شرایطی که سیاستمداران بلند پایه ایران آن سوی آبها در حال تلاش برای رد کردن فشارها بر ایران هستند، اینجا برای چند مدرسه که جشن بازگشایی شان با شادی همراه بوده، پرونده سازی می کنند و گویی هیچ درکی از خطر مشترکی که همه ما را تهدید می کنند ندارند....
خدایا، مگر خودت وطن ما را، کشور زخمی پیوسته در تار و پود ما را از همه ی بلایای خارجی و داخلی حفظ نمایی... دیگر جان و نایی برای ما مردم نمانده، جای جای وطن درد داره، گلوی آماس کرده مان هزار بغض فروخفته داره.... ایران جان بمان، قوی بمان
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
❤6👍2👎1
❇️✴️ مکانیسم ماشه و پایان برجام؛
مرگ سیاسی روزنهگشایان!
✍ حسن مایلی
اگرچه با نگاهی مِرتونی میتوان کارکردِ آشکار فعال شدن مکانیسم ماشه و پایان برجام را انزوای کامل ج.ا و در صورت تداوم سیاستهای نابخردانهی نظام سیاسی آغازِ پایان آن برشمرد؛ اما کارکرد پنهان آن را میتوان مرگ سیاسی روزنهگشایان و اصلاحطلبان توصیف کرد. مرگی نه صرفا در سطحِ عملکردی بلکه شکستی تمام عیار در سطح گفتمانی! گفتمانی که یکی از دالهای آن عادی سازی روابط با غرب بود و بیش از ربع قرن بر عاملیت خود برای این مهم تاکید داشت؛ اما اینک به وقت حضور در قدرت سیاسی بیش از گذشته در تحققِ پایدار آن ناکام ماند!
در حالی که طی دهههای گذشته ساختار متصلب و مجموعهی رفتارها و سیاستهای حاکمیت سیاسی و بحرانهای منبعث از آن، اصلاح سیاستهای کلان را از مسیر امکان به بنبست امتناع کشاند و بسیاری از تحلیلگران را بر این واداشت که از تحلیل مبتنی بر اصالت عاملیت فاصله گرفته و از مرگ سوژه سخن رانند؛ روزنهگشایان در کارزارهای انتخاباتی خود با تحلیلی ارادهگرایانه بار دیگر اصالت را به عاملیت داده و با لاف امکانِ اصلاح سیاستهای کلان نظام سیاسی از جمله رفع تحریمها و عادیسازی با غرب به صحنه آمدند! تا مگر بدین رهیافت ضمن تعدیل سیاستها در عرصهی بینالمللی و داخلی (و تکیه بر پروپاگاندای رسانهای خود) مناسبات باندی و رانتی خود را تقویت کنند و کماکان به زیست خود در حاشیهی قدرت سیاسی ادامه دهند. اما حالا پس از گذشت یکسال و اندی نه تنها به توفیقی در عرصهی بینالمللی دست نیافتهاند؛ بلکه متاثر از امتداد سیاست خارجی در داخل، ساختار متصلب نظام سیاسی و ناکارآمدیهای خویش، در عرصهی داخلی نیز در تحقق تمامی وعدهها و شعارهای انتخاباتی خود عاجز ماندهاند!
با این وصف و در مواجههی با ناکامیهای یاد شده روزنهگشایان یا باید کماکان بر تحلیل پیشین خویش اصرار ورزند که در این صورت باید سطح ناکامیها را به کارگزاران دولت نسبت دهند و یا آنکه باید از تحلیل ارادهگرایانهی خویش تبری جویند که در این صورت نیز موجودیت خویش را هدف خواهند گرفت! هرچند با نظری گذرا بر مواضع آنان، گویا راه سومی را در پیش گرفتهاند و در سایهسار گفتمان مغشوش و مملو از ناسازههای نظری و نیز قابلیت چرخشهای مستمر خویش، عاملیت خود را وانهاده و میداندار توکنیسم نظام سیاسی شدهاند تا آنجا که در موارد بسیاری در تحقق رویکرد توکنیستی نظام سیاسی در مواجههی با بحرانهای موجود، پیش قدم شده و گوی سبقت را از رفقای اصولگرایِ خود نیز ربودهاند که صد البته ترجمان هریک از رویکردهای یاد شده را میتوان مرگ سیاسی آنان توصیف کرد ...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
مرگ سیاسی روزنهگشایان!
✍ حسن مایلی
اگرچه با نگاهی مِرتونی میتوان کارکردِ آشکار فعال شدن مکانیسم ماشه و پایان برجام را انزوای کامل ج.ا و در صورت تداوم سیاستهای نابخردانهی نظام سیاسی آغازِ پایان آن برشمرد؛ اما کارکرد پنهان آن را میتوان مرگ سیاسی روزنهگشایان و اصلاحطلبان توصیف کرد. مرگی نه صرفا در سطحِ عملکردی بلکه شکستی تمام عیار در سطح گفتمانی! گفتمانی که یکی از دالهای آن عادی سازی روابط با غرب بود و بیش از ربع قرن بر عاملیت خود برای این مهم تاکید داشت؛ اما اینک به وقت حضور در قدرت سیاسی بیش از گذشته در تحققِ پایدار آن ناکام ماند!
در حالی که طی دهههای گذشته ساختار متصلب و مجموعهی رفتارها و سیاستهای حاکمیت سیاسی و بحرانهای منبعث از آن، اصلاح سیاستهای کلان را از مسیر امکان به بنبست امتناع کشاند و بسیاری از تحلیلگران را بر این واداشت که از تحلیل مبتنی بر اصالت عاملیت فاصله گرفته و از مرگ سوژه سخن رانند؛ روزنهگشایان در کارزارهای انتخاباتی خود با تحلیلی ارادهگرایانه بار دیگر اصالت را به عاملیت داده و با لاف امکانِ اصلاح سیاستهای کلان نظام سیاسی از جمله رفع تحریمها و عادیسازی با غرب به صحنه آمدند! تا مگر بدین رهیافت ضمن تعدیل سیاستها در عرصهی بینالمللی و داخلی (و تکیه بر پروپاگاندای رسانهای خود) مناسبات باندی و رانتی خود را تقویت کنند و کماکان به زیست خود در حاشیهی قدرت سیاسی ادامه دهند. اما حالا پس از گذشت یکسال و اندی نه تنها به توفیقی در عرصهی بینالمللی دست نیافتهاند؛ بلکه متاثر از امتداد سیاست خارجی در داخل، ساختار متصلب نظام سیاسی و ناکارآمدیهای خویش، در عرصهی داخلی نیز در تحقق تمامی وعدهها و شعارهای انتخاباتی خود عاجز ماندهاند!
با این وصف و در مواجههی با ناکامیهای یاد شده روزنهگشایان یا باید کماکان بر تحلیل پیشین خویش اصرار ورزند که در این صورت باید سطح ناکامیها را به کارگزاران دولت نسبت دهند و یا آنکه باید از تحلیل ارادهگرایانهی خویش تبری جویند که در این صورت نیز موجودیت خویش را هدف خواهند گرفت! هرچند با نظری گذرا بر مواضع آنان، گویا راه سومی را در پیش گرفتهاند و در سایهسار گفتمان مغشوش و مملو از ناسازههای نظری و نیز قابلیت چرخشهای مستمر خویش، عاملیت خود را وانهاده و میداندار توکنیسم نظام سیاسی شدهاند تا آنجا که در موارد بسیاری در تحقق رویکرد توکنیستی نظام سیاسی در مواجههی با بحرانهای موجود، پیش قدم شده و گوی سبقت را از رفقای اصولگرایِ خود نیز ربودهاند که صد البته ترجمان هریک از رویکردهای یاد شده را میتوان مرگ سیاسی آنان توصیف کرد ...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍4❤3
❇️✴️ مصاحبه با یک زن بدکردار
✍ ترجمه از اردو: فضلالهادی وزین
یک زن از کدام مراحل میگذرد تا به شکل یک زن هرزه و بد کردار درآید؟
برای نوشتن در این باره، یکی از دوستانم در کراچی زمانی را ترتیب داد تا با یک زن هرزه ملاقات کنم.
از ملتان به کراچی رسیدم. دوستم مرا به سوی یک منطقهی پرجمعیت برد. از کوچههای تنگ و باریک گذشتیم تا در برابر خانهای ایستاد و دروازه را کوبید.
از درون، زنی زیبا دروازه را باز کرد و همانند زنهای هرزهی لکهنوی، با نزاکت خاصی سلام کرد. دوستم مرا تنها گذاشت و برگشت.
آن زن مرا به داخل برد و اشاره کرد روی چوکی بنشینم. خودش روبهرویم نشست. با نگاه نیمهپنهان به سویش نگریستم؛ بیاندازه زیبا بود. در حالی که گلاس آب به سویم دراز میکرد گفت:
«صاحب! دوستتان گفتند شما نویسنده هستید.»
من با نوعی فروتنی آمیخته به غرور پاسخ دادم:
«بله، تنها میکوشم کلمات شکستهپراکنده را در ریسمانی بههم ببافم.»
او چشم در چشمم دوخت و پرسید:
«برای نوشتن دربارهی زن هرزه چرا از ملتان تا کراچی آمدید!!؟
در ملتان هم صدها هرزه میتوانید پیدا کنید.»
هنوز من لب باز نکرده بودم که او سیگرتی روشن کرد، کام عمیقی کشید و دود را به شکل دایره از لبهای سرخش بیرون داد و گفت:
«صاحب! شما هم نویسندهی دست دوم به نظر میرسی. نویسندهی موفق کسی است که به اطراف خود با دقت بنگرد.»
این سخن ساده اما پرمعنیاش عرق بر پیشانیام نشاند. گالهایش از خشم سرخ شده بود و پیهم ادامه داد:
«صاحب! در اینجا قاضی عدالت را میفروشد، اما منفور تنها زن هرزه است که تن میفروشد.
سیاستمداران وجدان میفروشند و شما آنها را.... مینامید، اما زن هرزهی مجبور برایتان خار است.
داکتران مرگ را تجارت میکنند، وکلا و پولیس با رشوت، دروغ و قتل را سامان میدهند.
در این وطن عهد وفاداری شکسته میشود، قانون لگدمال میگردد، ثروتها غارت میشود، رسانهها حقیقت را وارونه نشان میدهند، آموزگاران آیندهی فرزندان را به سودا میگذارند، و از بالا تا پایین همهچیز خریدنی است.
اما منفور فقط زن هرزه است، زنی که برای سیر کردن شکم مجبور است تن خویش را بفروشد.»
قطرههای عرق چون باران از پیشانیام فرو میچکید. او دستمالی سویم دراز کرد و با صدایی محکم گفت:
«صاحب! در چنین جامعهای، وجود زن هرزه کمتر از یک نعمت نیست.»
لبخندی کمرنگ بر لبانم نشست و در دل گفتم:
«چهگونه یک زن هرزه از کار خود دفاع میکند!»
اما او ادامه داد:
«اگر ما زنهای هرزه آتش هوس این گرگانِ مردنما را خاموش نسازیم، آنها به گلهای معصوم دختران حوا رحم نخواهند کرد و گوشتشان را هم خواهند درید.»
سوالهای بسیار در ذهنم داشتم، اما همه نابود شدند. من که خود را نویسنده و دانا میدانستم، در برابر گفتار یک زن هرزه خاموش و بیپاسخ مانده بودم.
او نزدیک آمد و پرسید:
«صاحب! هیچگاه دیدهای که سگ آب مینوشد؟»
من حیران پاسخ دادم: «بلی.»
سیگرتش را سویم دراز کرد و گفت:
«صاحب! بزرگان این شهر، که خویش را ناجی معرفی میکنند و امثال شما را فریب میدهند، وقتی نزد ما میآیند، ماچه های ما را همانند سگ که آب میخورد، میلیسند.»
سپس به ساعت دیوار نگاهی انداخت. من آرام برخاستم و سوی دروازه رفتم.
از پشت سر صدای او آمد:
«صاحب! اگر میخواهی نویسنده شوی، دربارهی زنهای هرزهی ضمیر فروش بنویس، نه زنهای هرزهی تنفروش. آن وقت نیازی نیست از ملتان تا کراچی بیایی. در قلمات جرأت پیدا کن!»
من در دل گفتم: «آیا سخنان او نادرست بود؟
نه، او به من و تمام جامعه آینهای نشان داد.»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍ ترجمه از اردو: فضلالهادی وزین
یک زن از کدام مراحل میگذرد تا به شکل یک زن هرزه و بد کردار درآید؟
برای نوشتن در این باره، یکی از دوستانم در کراچی زمانی را ترتیب داد تا با یک زن هرزه ملاقات کنم.
از ملتان به کراچی رسیدم. دوستم مرا به سوی یک منطقهی پرجمعیت برد. از کوچههای تنگ و باریک گذشتیم تا در برابر خانهای ایستاد و دروازه را کوبید.
از درون، زنی زیبا دروازه را باز کرد و همانند زنهای هرزهی لکهنوی، با نزاکت خاصی سلام کرد. دوستم مرا تنها گذاشت و برگشت.
آن زن مرا به داخل برد و اشاره کرد روی چوکی بنشینم. خودش روبهرویم نشست. با نگاه نیمهپنهان به سویش نگریستم؛ بیاندازه زیبا بود. در حالی که گلاس آب به سویم دراز میکرد گفت:
«صاحب! دوستتان گفتند شما نویسنده هستید.»
من با نوعی فروتنی آمیخته به غرور پاسخ دادم:
«بله، تنها میکوشم کلمات شکستهپراکنده را در ریسمانی بههم ببافم.»
او چشم در چشمم دوخت و پرسید:
«برای نوشتن دربارهی زن هرزه چرا از ملتان تا کراچی آمدید!!؟
در ملتان هم صدها هرزه میتوانید پیدا کنید.»
هنوز من لب باز نکرده بودم که او سیگرتی روشن کرد، کام عمیقی کشید و دود را به شکل دایره از لبهای سرخش بیرون داد و گفت:
«صاحب! شما هم نویسندهی دست دوم به نظر میرسی. نویسندهی موفق کسی است که به اطراف خود با دقت بنگرد.»
این سخن ساده اما پرمعنیاش عرق بر پیشانیام نشاند. گالهایش از خشم سرخ شده بود و پیهم ادامه داد:
«صاحب! در اینجا قاضی عدالت را میفروشد، اما منفور تنها زن هرزه است که تن میفروشد.
سیاستمداران وجدان میفروشند و شما آنها را.... مینامید، اما زن هرزهی مجبور برایتان خار است.
داکتران مرگ را تجارت میکنند، وکلا و پولیس با رشوت، دروغ و قتل را سامان میدهند.
در این وطن عهد وفاداری شکسته میشود، قانون لگدمال میگردد، ثروتها غارت میشود، رسانهها حقیقت را وارونه نشان میدهند، آموزگاران آیندهی فرزندان را به سودا میگذارند، و از بالا تا پایین همهچیز خریدنی است.
اما منفور فقط زن هرزه است، زنی که برای سیر کردن شکم مجبور است تن خویش را بفروشد.»
قطرههای عرق چون باران از پیشانیام فرو میچکید. او دستمالی سویم دراز کرد و با صدایی محکم گفت:
«صاحب! در چنین جامعهای، وجود زن هرزه کمتر از یک نعمت نیست.»
لبخندی کمرنگ بر لبانم نشست و در دل گفتم:
«چهگونه یک زن هرزه از کار خود دفاع میکند!»
اما او ادامه داد:
«اگر ما زنهای هرزه آتش هوس این گرگانِ مردنما را خاموش نسازیم، آنها به گلهای معصوم دختران حوا رحم نخواهند کرد و گوشتشان را هم خواهند درید.»
سوالهای بسیار در ذهنم داشتم، اما همه نابود شدند. من که خود را نویسنده و دانا میدانستم، در برابر گفتار یک زن هرزه خاموش و بیپاسخ مانده بودم.
او نزدیک آمد و پرسید:
«صاحب! هیچگاه دیدهای که سگ آب مینوشد؟»
من حیران پاسخ دادم: «بلی.»
سیگرتش را سویم دراز کرد و گفت:
«صاحب! بزرگان این شهر، که خویش را ناجی معرفی میکنند و امثال شما را فریب میدهند، وقتی نزد ما میآیند، ماچه های ما را همانند سگ که آب میخورد، میلیسند.»
سپس به ساعت دیوار نگاهی انداخت. من آرام برخاستم و سوی دروازه رفتم.
از پشت سر صدای او آمد:
«صاحب! اگر میخواهی نویسنده شوی، دربارهی زنهای هرزهی ضمیر فروش بنویس، نه زنهای هرزهی تنفروش. آن وقت نیازی نیست از ملتان تا کراچی بیایی. در قلمات جرأت پیدا کن!»
من در دل گفتم: «آیا سخنان او نادرست بود؟
نه، او به من و تمام جامعه آینهای نشان داد.»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍12❤7😢3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔼✴️ کمونیسم: وعده بهشت با نتیجه جهنم!
➕شوروی با شعار عدالت، برابری و جامعه آرمانی تاسیس شد. اما بعد از ۷۰ سال، بدون شلیک حتی یک گلوله، از درون فروپاشید
🔰 نکات کلیدی این ویدئو:
1️⃣ کمونیسم و مارکسیسم با پروپاگاندا و وعدههای آینده مردم رو جذب کردن.
2️⃣ آزادی فردی حذف شد، مالکیت خصوصی نابود شد، و نتیجه شد فقر و سرکوب.
3️⃣ تجربه شوروی نشون داد: وقتی آزادی انسان، قربانی ایدئولوژی بشه، سقوط اجتنابناپذیره.
4️⃣ در مقابل، کشورهایی مثل آمریکا ، چین و حتی در سالهای اخیر آرژانتین هرجا به اقتصاد آزاد نزدیکتر شدن، رشد اقتصادی و ثروت بیشتری رو تجربه کردن و توسعه رو برای کشورشون به ارمغان آوردن یا حداقل در مسیر توسعه قرار گرفتن.
📌 درس تاریخ برای ما:
◀️ آزادی = خلاقیت + ثروت + توسعه
◀️ ایدئولوژی اجباری = رکود + فقر + فروپاشی اجتماعی، اقتصادی و احتمالا سیاسی
✍ احسان عبادی . مدرسه علوم انسانی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
➕شوروی با شعار عدالت، برابری و جامعه آرمانی تاسیس شد. اما بعد از ۷۰ سال، بدون شلیک حتی یک گلوله، از درون فروپاشید
🔰 نکات کلیدی این ویدئو:
1️⃣ کمونیسم و مارکسیسم با پروپاگاندا و وعدههای آینده مردم رو جذب کردن.
2️⃣ آزادی فردی حذف شد، مالکیت خصوصی نابود شد، و نتیجه شد فقر و سرکوب.
3️⃣ تجربه شوروی نشون داد: وقتی آزادی انسان، قربانی ایدئولوژی بشه، سقوط اجتنابناپذیره.
4️⃣ در مقابل، کشورهایی مثل آمریکا ، چین و حتی در سالهای اخیر آرژانتین هرجا به اقتصاد آزاد نزدیکتر شدن، رشد اقتصادی و ثروت بیشتری رو تجربه کردن و توسعه رو برای کشورشون به ارمغان آوردن یا حداقل در مسیر توسعه قرار گرفتن.
📌 درس تاریخ برای ما:
◀️ آزادی = خلاقیت + ثروت + توسعه
◀️ ایدئولوژی اجباری = رکود + فقر + فروپاشی اجتماعی، اقتصادی و احتمالا سیاسی
✍ احسان عبادی . مدرسه علوم انسانی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍14❤6👎1🤡1
❇️✴️ آمریکا برای رویارویی بزرگ آماده میشود!
✍رستم شجاعی مقدم
نشست بزرگ نظامیان و کهنه سرداران آمریکایی تنها یکی از قراین تغییرات راهبردی آمریکا نسبت به تحولاتی است که جهان ما را با شرایطی نو روبرو مینماید.
گرچه امروزه تحقق مقابله شرق و غرب و حتی ابعاد آن روشن نشده است اما قراینی قابل مشاهده هستند که به نظر آمریکا را ناچار از اعمال تغییر در راهبردهای سیاسی نظامی خود مینماید.
سماجت پوتین در ادامه جنگ و حتی گسترش دامنه تهدید به فراتر از اوکراین و متعاقب آن تغییر نگاه رییس جمهور آمریکا، نقش چین در تقویت مواضع پوتین، کارزار اقتصادی جاری آمریکا با چین، ادامه بحران کره شمالی و ایران و نوعی سودجویی چین و روسیه از این منازعات، بحران خاورمیانه و افزایش فشارهای افکار عمومی بر آمریکا برای توقف جنگ فلسطین همه اینها مجموعه دلایلی هستند که آمریکا را به ملاحظه اقتضای درگیری همزمان با هدف کنترل چند جبهه متعارض رهنمون مینماید.
به نظر ساختار سیاسی نظامی آمریکا در حال تدوین دکترین نو برای روبرو شدن با جهانی جدید است.
در میان تحولات میدانی اخیر تاکید رییس جمهور ترامپ بر نیاز آمریکا به کنترل پایگاه هوایی بگرام افغانستان نیز میتواند موید این مدعی باشد، بگرام موقعیتی دارد که میتواند، بخش عمده جبهه شرق را پشتیبانی کند.
هر چند افق امروز جنگ قریبالوقوع را دلالت نمیکند اما مقتضیات مورد مشاهده آمادگی آمریکا را ایجاب کرده و آن کشور برای سختترین سناریوی ممکن خود را آماده میکند!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍رستم شجاعی مقدم
نشست بزرگ نظامیان و کهنه سرداران آمریکایی تنها یکی از قراین تغییرات راهبردی آمریکا نسبت به تحولاتی است که جهان ما را با شرایطی نو روبرو مینماید.
گرچه امروزه تحقق مقابله شرق و غرب و حتی ابعاد آن روشن نشده است اما قراینی قابل مشاهده هستند که به نظر آمریکا را ناچار از اعمال تغییر در راهبردهای سیاسی نظامی خود مینماید.
سماجت پوتین در ادامه جنگ و حتی گسترش دامنه تهدید به فراتر از اوکراین و متعاقب آن تغییر نگاه رییس جمهور آمریکا، نقش چین در تقویت مواضع پوتین، کارزار اقتصادی جاری آمریکا با چین، ادامه بحران کره شمالی و ایران و نوعی سودجویی چین و روسیه از این منازعات، بحران خاورمیانه و افزایش فشارهای افکار عمومی بر آمریکا برای توقف جنگ فلسطین همه اینها مجموعه دلایلی هستند که آمریکا را به ملاحظه اقتضای درگیری همزمان با هدف کنترل چند جبهه متعارض رهنمون مینماید.
به نظر ساختار سیاسی نظامی آمریکا در حال تدوین دکترین نو برای روبرو شدن با جهانی جدید است.
در میان تحولات میدانی اخیر تاکید رییس جمهور ترامپ بر نیاز آمریکا به کنترل پایگاه هوایی بگرام افغانستان نیز میتواند موید این مدعی باشد، بگرام موقعیتی دارد که میتواند، بخش عمده جبهه شرق را پشتیبانی کند.
هر چند افق امروز جنگ قریبالوقوع را دلالت نمیکند اما مقتضیات مورد مشاهده آمادگی آمریکا را ایجاب کرده و آن کشور برای سختترین سناریوی ممکن خود را آماده میکند!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
❤8👍3
❇️✴️ هزینههای تشکر حماس از ترامپ
بالاخره پس از ماهها خون و آتش، حماس با طرح آتشبس و صلح پیشنهادی دونالد ترامپ موافقت کرد — همان کسی که روزگاری «معامله قرن» را روی میز گذاشته و به یکباره از شوخیهای تلخ تاریخ به یک ناجی موقت بدل شد. واکنش حماس هم بهزبان رسمی: «تشکر.» اما این «تشکر» چه قیمتی داشت و آیا ارزش داشت؟
از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، غزه نه تنها میدان نبرد که شواهدی شد از یک تراژدی جمعی. شمار قربانیان به دهها هزار رسید، هزاران ساختمان ویران شدند و صدها هزار نفر بهطرز بیپناهی آواره و مجروح گردیدند. اما تراژدی غزه محصور در مرزهای آن نماند؛ موج انفجار و زوال، به سرعت به منطقه سرایت کرد و نقشهای از ویرانی و بازچینش قدرت ترسیم کرد.
حزبالله لبنان که سالها خود را بازیگر اصلی «محور مقاومت» مینامید، وارد میدان شد و در عرض کوتاهی از بازیگر به بازنده بدل گردید؛ ورطهای که خروج از آن دشوار بود و نتیجهاش تضعیف جدی این گروه و کاهش نفوذش در منطقه شد. حوثیهای یمن، با شور و عطش همیشگی برای مشارکت در هر نزاع منطقهای، به میدان کشیده شدند اما این مشارکت بیشتر به تنبیه زیرساختهای یمن منجر شد تا به دستاورد سیاسی یا نظامی.
در سوریه هم فشارها و زد و خوردها، آنچنان برآمد که رژیم اسد — که زمانی خود را محور مقاومت میخواند — جای خود را به جولانی داد .
و اما نکتهای که شاید در میان انفجار اخبار کمتر درخشید: یکی از پیامدهای مستقیم و تعیینکننده عملیات ۷ اکتبر، بروز آنچه میتوان نامش را «جنگ دوازدهروزه اسرائیل علیه ایران» گذاشت — مجموعهای از برخوردها و عملیات متقابل که در مقیاسی فراتر از غزه و لبنان، ایران را نیز وارد معادله مستقیم نظامی کرد و به تضعیف گستردهتر «محور مقاومت» انجامید. این دوازده روز، نه تنها به تخریب فیزیکی منجر شد، بلکه شبکههای پشتیبانی، خطوط لجستیک و نفوذ منطقهای را هم زیر ضرب برد — گامهایی که تأثیرشان در بازچینی ژئوپلیتیکی منطقه تا مدتها باقی خواهد ماند.
نتیجه جمعی این زنجیره رخدادها شد یک منطقه زخمی: از بیروت تا صنعا، از دمشق تا خاک ایران، و در میان همه اینها، غزه که بیشترین هزینه را پرداخت. طنز تراژیک ماجرا در اینجاست که صلح «پیشنهادی» اکنون با شرایطی همراه است که بخش مهمی از دستاوردهای سیاسی و نظامی حماس را بیمعنی میسازد: خلع سلاح، غیرنظامیسازی، و بازگرداندن غزه به وضعیتی که دیگر برای مقاومت مسلحانه جایی نگذارد.
آیا این تشکر — این کارت پستال سیاسی — ارزش آن همه هزینه را داشت؟ آیا نمیشد به جای خونریزیهای دهها هزار نفر، به دیپلماسی یا مصالحهای کمهزینهتر روی آورد؟ یا شاید باید پذیرفت که تاریخ گاهی طوری نوشته میشود که قیمت یک «تشکر» معادل یک نسل ویرانی است.
✍علی مرادی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
بالاخره پس از ماهها خون و آتش، حماس با طرح آتشبس و صلح پیشنهادی دونالد ترامپ موافقت کرد — همان کسی که روزگاری «معامله قرن» را روی میز گذاشته و به یکباره از شوخیهای تلخ تاریخ به یک ناجی موقت بدل شد. واکنش حماس هم بهزبان رسمی: «تشکر.» اما این «تشکر» چه قیمتی داشت و آیا ارزش داشت؟
از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، غزه نه تنها میدان نبرد که شواهدی شد از یک تراژدی جمعی. شمار قربانیان به دهها هزار رسید، هزاران ساختمان ویران شدند و صدها هزار نفر بهطرز بیپناهی آواره و مجروح گردیدند. اما تراژدی غزه محصور در مرزهای آن نماند؛ موج انفجار و زوال، به سرعت به منطقه سرایت کرد و نقشهای از ویرانی و بازچینش قدرت ترسیم کرد.
حزبالله لبنان که سالها خود را بازیگر اصلی «محور مقاومت» مینامید، وارد میدان شد و در عرض کوتاهی از بازیگر به بازنده بدل گردید؛ ورطهای که خروج از آن دشوار بود و نتیجهاش تضعیف جدی این گروه و کاهش نفوذش در منطقه شد. حوثیهای یمن، با شور و عطش همیشگی برای مشارکت در هر نزاع منطقهای، به میدان کشیده شدند اما این مشارکت بیشتر به تنبیه زیرساختهای یمن منجر شد تا به دستاورد سیاسی یا نظامی.
در سوریه هم فشارها و زد و خوردها، آنچنان برآمد که رژیم اسد — که زمانی خود را محور مقاومت میخواند — جای خود را به جولانی داد .
و اما نکتهای که شاید در میان انفجار اخبار کمتر درخشید: یکی از پیامدهای مستقیم و تعیینکننده عملیات ۷ اکتبر، بروز آنچه میتوان نامش را «جنگ دوازدهروزه اسرائیل علیه ایران» گذاشت — مجموعهای از برخوردها و عملیات متقابل که در مقیاسی فراتر از غزه و لبنان، ایران را نیز وارد معادله مستقیم نظامی کرد و به تضعیف گستردهتر «محور مقاومت» انجامید. این دوازده روز، نه تنها به تخریب فیزیکی منجر شد، بلکه شبکههای پشتیبانی، خطوط لجستیک و نفوذ منطقهای را هم زیر ضرب برد — گامهایی که تأثیرشان در بازچینی ژئوپلیتیکی منطقه تا مدتها باقی خواهد ماند.
نتیجه جمعی این زنجیره رخدادها شد یک منطقه زخمی: از بیروت تا صنعا، از دمشق تا خاک ایران، و در میان همه اینها، غزه که بیشترین هزینه را پرداخت. طنز تراژیک ماجرا در اینجاست که صلح «پیشنهادی» اکنون با شرایطی همراه است که بخش مهمی از دستاوردهای سیاسی و نظامی حماس را بیمعنی میسازد: خلع سلاح، غیرنظامیسازی، و بازگرداندن غزه به وضعیتی که دیگر برای مقاومت مسلحانه جایی نگذارد.
آیا این تشکر — این کارت پستال سیاسی — ارزش آن همه هزینه را داشت؟ آیا نمیشد به جای خونریزیهای دهها هزار نفر، به دیپلماسی یا مصالحهای کمهزینهتر روی آورد؟ یا شاید باید پذیرفت که تاریخ گاهی طوری نوشته میشود که قیمت یک «تشکر» معادل یک نسل ویرانی است.
✍علی مرادی
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍10👎2❤1👏1
❇️✴️ ماشالله « رَجَب »!
✍حامد پاک طینت
🔰تامین گاز
۴ میلیارد متر مکعب در سال
به مدت ۲۰ سال
به ارزش ۴۳ میلیارد دلار
🔰خرید ۷۵ فروند بوئینگ ۷۸۷
۱۵۰ فروند بوئینگ ۷۳۷
به جمع ۲۲۵ هواپیمای مسافربری
به ارزش ۲۲ میلیارد دلار
🔰جنگنده پیشرفته F35 , F16
به ارزش ۳۵ میلیارد دلار
🔰تکنولوژی هسته ای نیروگاهی
به ارزش ۱۰ میلیارد دلار
به جمع ۱۱۰ میلیارد دلار!
دلیل تعریف و تمجید و احترامات فائقه ای که ترامپ برای اردوغان قائل است روحیه بیزنسی و کاسب مسلکی اوست
رجب طیب اردوغان روحیه اقتصادی خود را نه از طریق تحصیلات در این باب بلکه از راه تجربه عملی و مستقیم در زندگی و کار از دوران کودکی کسب کرد.
ارزش پول را با فروشندگی شربت آبلیمو و نان سمیت درک کرد و بده و بستان را از همان جا آموخت.
نحوه رفتار، دیدگاه ساختاریافته و دیسیپلین او متاثر از روحیه پدر نظامی اوست. پدرش یک افسر ساحلی در سازمان دریانوردی دولتی بود. ترکیبی از یک بینش اقتصادی و سیاسی، رهبری برای ترکیه ساخت که حاصلش کشوری است که ملاحظه میکنید:
رتبه ۱ فرودگاههای جهان
رتبه ۱ در بیش از ۲۰ محصول معدنی جهان
رتبه ۱ در تولید برق فسیلی در اروپا
رتبه ۱ در صادرات طلا و جواهر
رتبه ۱ در مقاصد پروازهای بین المللی
رتبه ۲ در صادرات گندم دوروم
رتبه ۴ گردشگری جهان
رتبه ۵ تولید سیمان جهان
رتبه ۵ تولید فولاد جهان
رتبه ۸ در بهترین خط هوایی مسافربری جهان
رتبه ۸ در صادرات خودرو در جهان
رتبه ۸ در صادرات پوشاک جهان
رتبه ۸ در صادرات محصولات کشاورزی
حاصل این رتبه ها چیزی جز ثروت برای کشور و مردمانش نبود. ترکیه بیش از ۶۲ میلیارد دلار در سال فقط از گردشگری درآمد دارد.
فراموش نکنیم کل درآمد نفتی سالانه ایران ۴۰ میلیارد دلار است که احتمالا بعد از مکانیزم ماشه معلوم نیست به چه عددی برسد؛ درست به اندازه درآمد نفتی ایران، ترکها از خطوط هوایی و دریایی درآمد دارند، درست به اندازه درآمد نفتی ایران صادرات پوشاک و ماشین آلات دارند و تقریبا به اندازه نیمی از درآمد نفتی ایران، به دنیا خودرو میفروشند!
چهل سال پیش تولید ناخالص سرانه ترکیه و ایران تقریبا مساوی بود، ایران حتی کمی بیشتر، با ۲۴۰۰ دلار.
امروز تولید ناخالص ترکیه ۳ برابر ایران است و سرانه اش به بیش از ۱۵۰۰۰ دلار رسیده، در شرایطی که مهمترین چالش ایران تامین یارانه نقدی برای بیش از ۷۰% جمعیت کشور است بدلیل این حقیقت که تقریبا همین میزان از جمعیت، ناتوان از تامین هزینه های روزانه خود هستند.
♈️ه کسی اما می تواند مدعی شود که ترکیه استقلال ندارد؟ گاو شیرده است؟ نوکر اربابان است و ...؟
اسلام گرایی اردوغان و حزبش هرگز قابل کتمان نبوده، رویکردهای ضد اسرائیلی اش هیچوقت نهان نبوده اما او خوب می دانسته که اقتصاد را بعنوان بالاترین اولویت کشورش فدای هیچ چیز نکند و این مهمترین رمز پایداری ترکیه در قدرت و ماندگاری او در تاریخ و اذهان بعنوان یک رهبر موفق و قابل احترام بین همسایگان و غیر همسایگان است
قراردادهایی که او در سفر اخیرش با ترامپ امضا کرد موجب بیش از ۳۰ میلیارد دلار سود برای شرکتهای آمریکایی و ارتقای جایگاه ترامپ نزد اقتصاد آمریکا شد اما او هم بزرگترین خط هوایی دنیا را برای گردشگری کشورش به ارمغان آورد، با خرید گاز از آمریکا خود را از اتکای گازی به روسیه و ایران خلاص کرد، از نظر نظامی خود را با اسرائیل متوازن تر نمود و از همه مهمتر خود را بعنوان یک کشور مهم، تعیین کننده و قدرتمند تثبیت کرد.
هیچیک از اینها اما موجب عدم توازن بین غرب و شرق نیست. ترکیه بیش از ۱۰ میلیارد دلار گاز و ۶ میلیارد دلار نفت از روسیه می خرد و روسیه مقصد بسیاری از کالاهای ترکیه ای است.
بیش از ۷ میلیون گردشگر روس در سال به ترکیه سفر می کنند که همه اینها ۲۵ میلیارد دلار سود سالانه روانه جیب مردم ترکیه میکند، اروغان حتی از جنگ روسیه و اوکراین کاسبی کرد؛ با ترانزیت غلات و نفت بدلیل اختلال در مسیر دریای سیاه حداقل سالی ۵ میلیارد دلار درآمد خلق کرد، با گرفتن تخفیف گاز از روسیه بدلیل تحریم ها ۵ میلیارد دلار کاسبی کرد
همسایه اش ایران اما در میان واهمه ای از جنگ، تحریمهایی همه جانبه، محدودیت هایی نامحدود، تورمی افسار گسیخته و آینده ای مبهم در کار خود مانده؛ قرارداد گاز ترکیه با آمریکا درآمد سالانه ایران از فروش گاز را حداقل ۲ میلیارد دلار کاهش می دهد، آنهم در روزگاری که نشانگر ضیق دلار، دقیقه به دقیقه روی تابلوی صرافی های شهر خود را نمایش می دهد!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍حامد پاک طینت
🔰تامین گاز
۴ میلیارد متر مکعب در سال
به مدت ۲۰ سال
به ارزش ۴۳ میلیارد دلار
🔰خرید ۷۵ فروند بوئینگ ۷۸۷
۱۵۰ فروند بوئینگ ۷۳۷
به جمع ۲۲۵ هواپیمای مسافربری
به ارزش ۲۲ میلیارد دلار
🔰جنگنده پیشرفته F35 , F16
به ارزش ۳۵ میلیارد دلار
🔰تکنولوژی هسته ای نیروگاهی
به ارزش ۱۰ میلیارد دلار
به جمع ۱۱۰ میلیارد دلار!
دلیل تعریف و تمجید و احترامات فائقه ای که ترامپ برای اردوغان قائل است روحیه بیزنسی و کاسب مسلکی اوست
رجب طیب اردوغان روحیه اقتصادی خود را نه از طریق تحصیلات در این باب بلکه از راه تجربه عملی و مستقیم در زندگی و کار از دوران کودکی کسب کرد.
ارزش پول را با فروشندگی شربت آبلیمو و نان سمیت درک کرد و بده و بستان را از همان جا آموخت.
نحوه رفتار، دیدگاه ساختاریافته و دیسیپلین او متاثر از روحیه پدر نظامی اوست. پدرش یک افسر ساحلی در سازمان دریانوردی دولتی بود. ترکیبی از یک بینش اقتصادی و سیاسی، رهبری برای ترکیه ساخت که حاصلش کشوری است که ملاحظه میکنید:
رتبه ۱ فرودگاههای جهان
رتبه ۱ در بیش از ۲۰ محصول معدنی جهان
رتبه ۱ در تولید برق فسیلی در اروپا
رتبه ۱ در صادرات طلا و جواهر
رتبه ۱ در مقاصد پروازهای بین المللی
رتبه ۲ در صادرات گندم دوروم
رتبه ۴ گردشگری جهان
رتبه ۵ تولید سیمان جهان
رتبه ۵ تولید فولاد جهان
رتبه ۸ در بهترین خط هوایی مسافربری جهان
رتبه ۸ در صادرات خودرو در جهان
رتبه ۸ در صادرات پوشاک جهان
رتبه ۸ در صادرات محصولات کشاورزی
حاصل این رتبه ها چیزی جز ثروت برای کشور و مردمانش نبود. ترکیه بیش از ۶۲ میلیارد دلار در سال فقط از گردشگری درآمد دارد.
فراموش نکنیم کل درآمد نفتی سالانه ایران ۴۰ میلیارد دلار است که احتمالا بعد از مکانیزم ماشه معلوم نیست به چه عددی برسد؛ درست به اندازه درآمد نفتی ایران، ترکها از خطوط هوایی و دریایی درآمد دارند، درست به اندازه درآمد نفتی ایران صادرات پوشاک و ماشین آلات دارند و تقریبا به اندازه نیمی از درآمد نفتی ایران، به دنیا خودرو میفروشند!
چهل سال پیش تولید ناخالص سرانه ترکیه و ایران تقریبا مساوی بود، ایران حتی کمی بیشتر، با ۲۴۰۰ دلار.
امروز تولید ناخالص ترکیه ۳ برابر ایران است و سرانه اش به بیش از ۱۵۰۰۰ دلار رسیده، در شرایطی که مهمترین چالش ایران تامین یارانه نقدی برای بیش از ۷۰% جمعیت کشور است بدلیل این حقیقت که تقریبا همین میزان از جمعیت، ناتوان از تامین هزینه های روزانه خود هستند.
♈️ه کسی اما می تواند مدعی شود که ترکیه استقلال ندارد؟ گاو شیرده است؟ نوکر اربابان است و ...؟
اسلام گرایی اردوغان و حزبش هرگز قابل کتمان نبوده، رویکردهای ضد اسرائیلی اش هیچوقت نهان نبوده اما او خوب می دانسته که اقتصاد را بعنوان بالاترین اولویت کشورش فدای هیچ چیز نکند و این مهمترین رمز پایداری ترکیه در قدرت و ماندگاری او در تاریخ و اذهان بعنوان یک رهبر موفق و قابل احترام بین همسایگان و غیر همسایگان است
قراردادهایی که او در سفر اخیرش با ترامپ امضا کرد موجب بیش از ۳۰ میلیارد دلار سود برای شرکتهای آمریکایی و ارتقای جایگاه ترامپ نزد اقتصاد آمریکا شد اما او هم بزرگترین خط هوایی دنیا را برای گردشگری کشورش به ارمغان آورد، با خرید گاز از آمریکا خود را از اتکای گازی به روسیه و ایران خلاص کرد، از نظر نظامی خود را با اسرائیل متوازن تر نمود و از همه مهمتر خود را بعنوان یک کشور مهم، تعیین کننده و قدرتمند تثبیت کرد.
هیچیک از اینها اما موجب عدم توازن بین غرب و شرق نیست. ترکیه بیش از ۱۰ میلیارد دلار گاز و ۶ میلیارد دلار نفت از روسیه می خرد و روسیه مقصد بسیاری از کالاهای ترکیه ای است.
بیش از ۷ میلیون گردشگر روس در سال به ترکیه سفر می کنند که همه اینها ۲۵ میلیارد دلار سود سالانه روانه جیب مردم ترکیه میکند، اروغان حتی از جنگ روسیه و اوکراین کاسبی کرد؛ با ترانزیت غلات و نفت بدلیل اختلال در مسیر دریای سیاه حداقل سالی ۵ میلیارد دلار درآمد خلق کرد، با گرفتن تخفیف گاز از روسیه بدلیل تحریم ها ۵ میلیارد دلار کاسبی کرد
همسایه اش ایران اما در میان واهمه ای از جنگ، تحریمهایی همه جانبه، محدودیت هایی نامحدود، تورمی افسار گسیخته و آینده ای مبهم در کار خود مانده؛ قرارداد گاز ترکیه با آمریکا درآمد سالانه ایران از فروش گاز را حداقل ۲ میلیارد دلار کاهش می دهد، آنهم در روزگاری که نشانگر ضیق دلار، دقیقه به دقیقه روی تابلوی صرافی های شهر خود را نمایش می دهد!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍17🔥2😭1
❇️✴️ تنهایی ایدئولوژیکِ راستگرایی
✍ حمید ابوطالبی
این سخنان که «پارادایمها درجمهوری اسلامی یک مقدار نرم دارد اصلاح میشود؛ و ازنظر حقوقی وقانونی، لایحه حجاب دیگرقابل پیگیری نیست»، اگرچه تازه است، اما نمایانگر بحرانی عمیق نیز هست. بحرانی که نشان میدهد تلاش برای مخالفت با پیشنهاد «تغییر پارادایم»، نه فقط اقدامی سادهانگارانه نیست، بلکه گامی در مسیری است که برآمده از تنهایی ایدئولوژیک جریان راست افراطی و مواجهه آن با بحرانهای موجود است.
آنچه با بحرانی نشان دادن نمادها درجامعه، مانند وضعیت حجاب و…، نیز صورت میگیرد، درواقع تلاشی است برای بازگرداندن امور؛ درحالی که بحران، عمیقتر ازاین نوع کنشگریهااست.
مسئله بنیادین، احساس عمیق «تنهایی ایدئولوژیک» در جریان راست افراطی است.
ابعاد سهگانه تنهایی ایدئولوژیک
اگر تعاملات اجتماعی و تاریخ اندیشه دینی از مشروطه تا امروز را مرورکنیم، میبینیم که تا پیش ازاین، عمدتاً این مشروطهطلبان بودند که از فقدان تجلّی ایدئولوژی دینی در کنشهای خود رنج میبردند؛ اما اینک همان وضعیت دامنگیر جریانهای مشروعهخواه نیز شده و آنان را با تنهایی ایدئولوژیک عمیقی روبهرو ساخته است. این تنهایی سه بعد اساسی دارد:
بعد تئوریک: تصلب ایدئولوژی مشروعه امکان تعامل اجتماعی و گفتوگو با دیگر جریانها را از بین برده است. این تصلب، حتی در درون جریان، نقد و اصلاح را دشوار و خطرناک کرده است. نمونه روشن آن، برخوردهای اخیر با سخنان آقای باهنر است؛ و حملات و انتقادات شدید، نشانه مقاومت ایدئولوژیک در برابر هر صدای متفاوت، حتی درونی، است.
بعد انطباقی: حامیان اصلاحگر اندیشه مشروعه از ضرورت تغییر آرام پارادایم سخن میگویند؛ سخنانی که بیش از آنکه حاکی از اراده تحول باشد، نشانه درک آنان ازعدم انطباق اندیشهشان باتحولات عصری است.
اما شواهد تاریخی چند دهه اخیر نشان میدهد که حامیان حفظ وضع موجود، همواره در برابر این اصلاحگری ایستادهاند؛ و این مقاومت، سرانجام به بحران و فاصله از جامعه انجامیده است.
نمونه بارز آن، ناکامی راست افراطی در جذب نسلهای جدید وفاصله گرفتن از دغدغههای اجتماعی مردم است.
بعد اجتماعی: مهمترین رکن این تحول، واقعیت انزوای اجتماعی جریان مشروعه است. حتی حامیان اندیشه مشروعه نیز دیگر حاضر نیستند از نقشآفرینی اجتماعی آن دفاع کنند.
این انزوای اجتماعی، احساس تنهایی را تشدید کرده وبه پیدایش خشونت کلامی ورفتارهای تند، مانند حملههای اخیر به اعضای مجمع، منجر میشود. این خشونت، درواقع «فریادِ ترس از انزوا» است.
وحشت از تنهایی
این سه بعد، درمجموع، احساس عمیق تنهایی روزافزون توأم با وحشتی تاریخی را در جریان راست افراطی ایجاد کرده است.
نکته مهم این است که این تنهایی صرفاً مسألهای فردی نیست؛ بلکه پیامد آن، کاهش قدرت نفوذ اجتماعی و سیاسی جریان، آسیب به مشروعیت ایدئولوژیک، و ناتوانی در تطبیق با نیازهای جامعه است.
این تنهایی ایدئولوژیک همچنین میتواند به نوعی «خودآیینهسازی معکوس» منجر شود؛ یعنی هر صدای متفاوت، هر اصلاحطلبی یا حتی هر احتمال تغییر، به تهدیدی بزرگ بدل شده و جریان را به واکنشهای افراطی و خشونتآمیز سوق میدهد. بنابراین، حملات اخیر به مجمع، چه در موضوع حجاب و چه CFT و مسائل مشابه، تنها نشانه اختلافات شخصی یا جناحی نیست، بلکه نمود آشکار بحران ساختاری و ایدئولوژیک راست افراطی است.
تجلّی اجبار در ساحَتِ قانون
«تنهایی ایدئولوژیک»، بحران درونساختاری جریان مشروعهخواه – همچون مشروطهطلبان – و ناکامی تئوریک آنان است.
این بحران، اگرچه امروز با خشونت کلامی و رفتارهای افراطی بروز میکند، اما فهم تاریخی آن، کلید درک رفتارهای اخیر جناحهای راستگرا و پیامدهایشان برای سیاست داخلی، سیاست خارجی، و تعاملات اجتماعی است. این بحران، ریشه در بیش از دو دهه درک از بنبست ایدئولوژیک دارد؛ و به رویآوری آنان به «قانونیسازیِ اجبار» انجامیده است.
راستگرایان از زمانی که«اجبار» را قانونی کردند، نشان دادند که وضعیت خود را درک کردهاند؛ اما راهحل صحیحی برای آن نیافتهاند. به همین دلیل، به قانونی کردن اجبار روی آوردند و مجلس برایشان اهمیتی دوچندان یافت، تا جایی که قوه مجریه را برای بقای خود رهاساخته و روی به قوه مقننه آوردند، آنگونه که عصاره رهبران خود را به مجلس فرستادند و...
از همین رو، سخن گفتن از «ضرورت تغییر پارادایم»، که نمایانگر درک دیگری از این واقعیت تاریخی است، سبب برآشفتگی شدید آنان شده است. لیکن تاریخ نشان خواهدداد که اگر به تغییرپارادایم تن ندهند وضرورت انطباق با تحولات اجتماعی را نپذیرند، واقعیتهای اجتماعی، اجبار را این بار نه از طریق قانون!، بلکه از مسیر جامعه بر آنان تحمیل خواهد کرد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍ حمید ابوطالبی
این سخنان که «پارادایمها درجمهوری اسلامی یک مقدار نرم دارد اصلاح میشود؛ و ازنظر حقوقی وقانونی، لایحه حجاب دیگرقابل پیگیری نیست»، اگرچه تازه است، اما نمایانگر بحرانی عمیق نیز هست. بحرانی که نشان میدهد تلاش برای مخالفت با پیشنهاد «تغییر پارادایم»، نه فقط اقدامی سادهانگارانه نیست، بلکه گامی در مسیری است که برآمده از تنهایی ایدئولوژیک جریان راست افراطی و مواجهه آن با بحرانهای موجود است.
آنچه با بحرانی نشان دادن نمادها درجامعه، مانند وضعیت حجاب و…، نیز صورت میگیرد، درواقع تلاشی است برای بازگرداندن امور؛ درحالی که بحران، عمیقتر ازاین نوع کنشگریهااست.
مسئله بنیادین، احساس عمیق «تنهایی ایدئولوژیک» در جریان راست افراطی است.
ابعاد سهگانه تنهایی ایدئولوژیک
اگر تعاملات اجتماعی و تاریخ اندیشه دینی از مشروطه تا امروز را مرورکنیم، میبینیم که تا پیش ازاین، عمدتاً این مشروطهطلبان بودند که از فقدان تجلّی ایدئولوژی دینی در کنشهای خود رنج میبردند؛ اما اینک همان وضعیت دامنگیر جریانهای مشروعهخواه نیز شده و آنان را با تنهایی ایدئولوژیک عمیقی روبهرو ساخته است. این تنهایی سه بعد اساسی دارد:
بعد تئوریک: تصلب ایدئولوژی مشروعه امکان تعامل اجتماعی و گفتوگو با دیگر جریانها را از بین برده است. این تصلب، حتی در درون جریان، نقد و اصلاح را دشوار و خطرناک کرده است. نمونه روشن آن، برخوردهای اخیر با سخنان آقای باهنر است؛ و حملات و انتقادات شدید، نشانه مقاومت ایدئولوژیک در برابر هر صدای متفاوت، حتی درونی، است.
بعد انطباقی: حامیان اصلاحگر اندیشه مشروعه از ضرورت تغییر آرام پارادایم سخن میگویند؛ سخنانی که بیش از آنکه حاکی از اراده تحول باشد، نشانه درک آنان ازعدم انطباق اندیشهشان باتحولات عصری است.
اما شواهد تاریخی چند دهه اخیر نشان میدهد که حامیان حفظ وضع موجود، همواره در برابر این اصلاحگری ایستادهاند؛ و این مقاومت، سرانجام به بحران و فاصله از جامعه انجامیده است.
نمونه بارز آن، ناکامی راست افراطی در جذب نسلهای جدید وفاصله گرفتن از دغدغههای اجتماعی مردم است.
بعد اجتماعی: مهمترین رکن این تحول، واقعیت انزوای اجتماعی جریان مشروعه است. حتی حامیان اندیشه مشروعه نیز دیگر حاضر نیستند از نقشآفرینی اجتماعی آن دفاع کنند.
این انزوای اجتماعی، احساس تنهایی را تشدید کرده وبه پیدایش خشونت کلامی ورفتارهای تند، مانند حملههای اخیر به اعضای مجمع، منجر میشود. این خشونت، درواقع «فریادِ ترس از انزوا» است.
وحشت از تنهایی
این سه بعد، درمجموع، احساس عمیق تنهایی روزافزون توأم با وحشتی تاریخی را در جریان راست افراطی ایجاد کرده است.
نکته مهم این است که این تنهایی صرفاً مسألهای فردی نیست؛ بلکه پیامد آن، کاهش قدرت نفوذ اجتماعی و سیاسی جریان، آسیب به مشروعیت ایدئولوژیک، و ناتوانی در تطبیق با نیازهای جامعه است.
این تنهایی ایدئولوژیک همچنین میتواند به نوعی «خودآیینهسازی معکوس» منجر شود؛ یعنی هر صدای متفاوت، هر اصلاحطلبی یا حتی هر احتمال تغییر، به تهدیدی بزرگ بدل شده و جریان را به واکنشهای افراطی و خشونتآمیز سوق میدهد. بنابراین، حملات اخیر به مجمع، چه در موضوع حجاب و چه CFT و مسائل مشابه، تنها نشانه اختلافات شخصی یا جناحی نیست، بلکه نمود آشکار بحران ساختاری و ایدئولوژیک راست افراطی است.
تجلّی اجبار در ساحَتِ قانون
«تنهایی ایدئولوژیک»، بحران درونساختاری جریان مشروعهخواه – همچون مشروطهطلبان – و ناکامی تئوریک آنان است.
این بحران، اگرچه امروز با خشونت کلامی و رفتارهای افراطی بروز میکند، اما فهم تاریخی آن، کلید درک رفتارهای اخیر جناحهای راستگرا و پیامدهایشان برای سیاست داخلی، سیاست خارجی، و تعاملات اجتماعی است. این بحران، ریشه در بیش از دو دهه درک از بنبست ایدئولوژیک دارد؛ و به رویآوری آنان به «قانونیسازیِ اجبار» انجامیده است.
راستگرایان از زمانی که«اجبار» را قانونی کردند، نشان دادند که وضعیت خود را درک کردهاند؛ اما راهحل صحیحی برای آن نیافتهاند. به همین دلیل، به قانونی کردن اجبار روی آوردند و مجلس برایشان اهمیتی دوچندان یافت، تا جایی که قوه مجریه را برای بقای خود رهاساخته و روی به قوه مقننه آوردند، آنگونه که عصاره رهبران خود را به مجلس فرستادند و...
از همین رو، سخن گفتن از «ضرورت تغییر پارادایم»، که نمایانگر درک دیگری از این واقعیت تاریخی است، سبب برآشفتگی شدید آنان شده است. لیکن تاریخ نشان خواهدداد که اگر به تغییرپارادایم تن ندهند وضرورت انطباق با تحولات اجتماعی را نپذیرند، واقعیتهای اجتماعی، اجبار را این بار نه از طریق قانون!، بلکه از مسیر جامعه بر آنان تحمیل خواهد کرد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍4❤1
❇️✴️ باابعادِ خسارتِ مادی و معنویِ مصادره ساختمان شرکت ملیِ نفت ایران در لندن، بیشتر آشنا شوید!
✍ علی قلهکی
با رای دادگاه استیناف لندن، ساختمان NIOC HOUSE (متعلق به شرکت ملی نفت) در ازای جریمه پرونده کرسنت (عدمِ اجرا) به طرف اماراتی واگذار شد.
چند نکته درباره تاییدِ خسارتِ جدید پرونده کرسنت برای ایرانیها؛
۱.خسارتِ معنویِ پرونده کرسنت (تحقیر) کمتر از خسارت مادیِ آن نیست؛ حدودِ ۱۵ میلیون پوند هزینه تعمیرات و دیزاینِ اساسی ساختمان شرکت ملی نفت در لندن شده بود. نکته مهم اینکه "ساختمانِ لندن شرکت ملیِ نفت"، قبل از انقلاب (۵۰سال قبل) با دستورِ ملکهیِ انگلیس به شرکت ملی نفت ایران فروخته (بنا به روایتی اهدا) شده بوده و بر اساس داراییهایِ ملکیِ انگلیس، ساختمانی با "مالیاتِ تقریبا صفر"، "محل استراتژیک در قلبِ لندن" و "ارزشِ معنویِ بالایی" بوده است!
ساختمان شماره ۴ خیابان ویکتوریا (شرکت ملی نفت)، یک ساختمان اداری از دهه ۱۹۷۰ میلادی است که شامل ۸ طبقه بهعلاوه زیرزمین بوده و در موقعیتی بسیار حساس، در مرز محدوده میراث جهانی یونسکو واقع شده است. این ساختمان روبهروی کلیسای وستمینستر، میدان پارلمان و کاخ وستمینستر قرار دارد.
۲.اعتراض ایران به رای تجدیدِ نظر (دادگاه استیناف) بنظر نتیجه ندهد و همین رای به احتمال قوی در دیوان عالی انگلیس تایید میشود.
نگارنده با توجه به سوابق پرونده های مشابه میگوید که احتمالا همین رای در دیوان عالی انگلیس نیز تایید میشود.
۳. یک ساختمان مهم دیگر روبروی کاخ باکینگهام (۵طبقه) متعلق به ایران در حال از دست رفتن است؛ لااقل این یکی را دریابیم! گفته میشود این ساختمان متعلق به شرکت "بازرگانی پتروشیمی ایران" است.
۴.بنظر میرسد پروندههای کلانِ کشور که اگر رسیدگی نشود، خسارت کمنظیرِ مادی و معنوی برای ایران دارد، متولیِ خاصی ندارد! خسارتِ این پروندهها از جیب تک تکِ مردم ایران پرداخت میشود.
۵.نمونه "پرونده کرسنت" یک مصداقِ مهم برای گِره کوچکی است که در "حکمرانی معیوب" کشور به پروندهای با خساراتِ بیپایان تبدیل شده! مردم در آن دخیل نیستند ولی همهی ملت چوبش را میخورند.
۶.در افکار عمومی و محافلِ تخصصی نام دو مقام ارشدِ سابق به عنوان مقصرِ احتمالی دیده میشود؛ اگر دغدغه، ایران باشد یکی از مصوبات اصلیِ نشست آتیِ سران قوا، یافتن مقصرِ اصلیِ پروندهی زشت کرسنت است؛ البته اگر دغدغه، "ایران" باشد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍ علی قلهکی
با رای دادگاه استیناف لندن، ساختمان NIOC HOUSE (متعلق به شرکت ملی نفت) در ازای جریمه پرونده کرسنت (عدمِ اجرا) به طرف اماراتی واگذار شد.
چند نکته درباره تاییدِ خسارتِ جدید پرونده کرسنت برای ایرانیها؛
۱.خسارتِ معنویِ پرونده کرسنت (تحقیر) کمتر از خسارت مادیِ آن نیست؛ حدودِ ۱۵ میلیون پوند هزینه تعمیرات و دیزاینِ اساسی ساختمان شرکت ملی نفت در لندن شده بود. نکته مهم اینکه "ساختمانِ لندن شرکت ملیِ نفت"، قبل از انقلاب (۵۰سال قبل) با دستورِ ملکهیِ انگلیس به شرکت ملی نفت ایران فروخته (بنا به روایتی اهدا) شده بوده و بر اساس داراییهایِ ملکیِ انگلیس، ساختمانی با "مالیاتِ تقریبا صفر"، "محل استراتژیک در قلبِ لندن" و "ارزشِ معنویِ بالایی" بوده است!
ساختمان شماره ۴ خیابان ویکتوریا (شرکت ملی نفت)، یک ساختمان اداری از دهه ۱۹۷۰ میلادی است که شامل ۸ طبقه بهعلاوه زیرزمین بوده و در موقعیتی بسیار حساس، در مرز محدوده میراث جهانی یونسکو واقع شده است. این ساختمان روبهروی کلیسای وستمینستر، میدان پارلمان و کاخ وستمینستر قرار دارد.
۲.اعتراض ایران به رای تجدیدِ نظر (دادگاه استیناف) بنظر نتیجه ندهد و همین رای به احتمال قوی در دیوان عالی انگلیس تایید میشود.
نگارنده با توجه به سوابق پرونده های مشابه میگوید که احتمالا همین رای در دیوان عالی انگلیس نیز تایید میشود.
۳. یک ساختمان مهم دیگر روبروی کاخ باکینگهام (۵طبقه) متعلق به ایران در حال از دست رفتن است؛ لااقل این یکی را دریابیم! گفته میشود این ساختمان متعلق به شرکت "بازرگانی پتروشیمی ایران" است.
۴.بنظر میرسد پروندههای کلانِ کشور که اگر رسیدگی نشود، خسارت کمنظیرِ مادی و معنوی برای ایران دارد، متولیِ خاصی ندارد! خسارتِ این پروندهها از جیب تک تکِ مردم ایران پرداخت میشود.
۵.نمونه "پرونده کرسنت" یک مصداقِ مهم برای گِره کوچکی است که در "حکمرانی معیوب" کشور به پروندهای با خساراتِ بیپایان تبدیل شده! مردم در آن دخیل نیستند ولی همهی ملت چوبش را میخورند.
۶.در افکار عمومی و محافلِ تخصصی نام دو مقام ارشدِ سابق به عنوان مقصرِ احتمالی دیده میشود؛ اگر دغدغه، ایران باشد یکی از مصوبات اصلیِ نشست آتیِ سران قوا، یافتن مقصرِ اصلیِ پروندهی زشت کرسنت است؛ البته اگر دغدغه، "ایران" باشد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍5❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔼✴️صحبت های جنجالی فریدون مجلسی در مورد حمله اسرائیل به ایران:
۴۷ ساله که ما شروع کردیم به دشمنی با اسراییل و خواهان نابودی این ملت و کشورشان هستیم ..!!
حزب الله را کی درست کرد؟
حماس را کی درست کرد ؟
حوثی را کی درست کرد ؟
موشک که به آنها داد ؟
بعد توقع داریم جهانیان به ما اعتماد کنند و به ما احترام بگذارند ..
چقدر منافع ملی مردم ایران در این ۴۷ سال در جنگ با اسراییل مطرح بوده ؟
و حالا مطمئن باشید که آنها از این که یک شر بزرگ از سرشون کم میشه ، جشن خواهند گرفت..
ما باید برگردیم به سمت منطقه و با همه کسانی که دشمنی کردیم ، آشتی کنیم
با عربستان دشمنی کردیم و به پاکستان موشک زدیم و آذربایجان که خویشاوند ما هست
ما باید با همه آشتی کنیم تا جلوی سقوط را بگیریم ..»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
۴۷ ساله که ما شروع کردیم به دشمنی با اسراییل و خواهان نابودی این ملت و کشورشان هستیم ..!!
حزب الله را کی درست کرد؟
حماس را کی درست کرد ؟
حوثی را کی درست کرد ؟
موشک که به آنها داد ؟
بعد توقع داریم جهانیان به ما اعتماد کنند و به ما احترام بگذارند ..
چقدر منافع ملی مردم ایران در این ۴۷ سال در جنگ با اسراییل مطرح بوده ؟
و حالا مطمئن باشید که آنها از این که یک شر بزرگ از سرشون کم میشه ، جشن خواهند گرفت..
ما باید برگردیم به سمت منطقه و با همه کسانی که دشمنی کردیم ، آشتی کنیم
با عربستان دشمنی کردیم و به پاکستان موشک زدیم و آذربایجان که خویشاوند ما هست
ما باید با همه آشتی کنیم تا جلوی سقوط را بگیریم ..»
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👏16👎10❤5🤣2👍1🤔1🤡1
❇️✴️ کرسنت؛ نمونه ای از جنگ یا همکاری اصلاحطلب و اصولگرا در بر باد دادن ثروت ایران
کدامیک ثروت ملت را به باد دادند؟
اصلاحطلبان یا اصولگرایان
فاجعه کرسنت و سکوت قوه قضاییه
✍ علی مرادی
در تاریخ این سرزمین، پروندههایی هست که از جنس عدد و رقم نیستند؛ از جنس آهاند، از جنس خون دل مردم.
کرسنت یکی از همانهاست؛ زخمی عمیق بر پیکر ملتی که از فرط تکرار فریب، دیگر به عدالت باور ندارد.
قراردادی در دولت اصلاحات امضا شد، بهدست بیژن زنگنه، وزیر نفتی که وعدهی توسعه میداد؛
اما
لغو شد در دوران اصولگرایان، به تصمیم سعید جلیلی، مردی که شعار «ایستادگی» میداد. اما آنچه ماند، نه توسعه بود، نه ایستادگی؛ بلکه خاکستری از فرصتهای سوخته، و بدهیهایی که از جیب فقیرترین مردم این سرزمین پرداخت شد.
میگویند ایران در این پرونده بین ۱۴ تا ۵۶ میلیارد دلار زیان دیده است.
در یک فقره ساختمان شرکت ملی نفت ایران در لندن به نفع شرکت اماراتی مصادره شده و همچنین از حساب بابک زنجانی چند میلیارد بابت خسارات این قرارداد توقیف شده
اما این اعداد، در حقیقت، روایت بیپناهیاند. هر میلیارد دلار، نانِ شبِ هزاران خانواده است که به سنگ تبدیل شد. هر سطر از آن حکم نانوشته، سرنوشت جوانیست که میتوانست کار داشته باشد، بیماری که میتوانست دارو بیابد، و کودکی که شاید دیگر هرگز لبخند نزد.
و عجب آنکه هیچکس پاسخگو نیست.
نه آنان که قرارداد را بستند، نه آنان که بیمحابا لغوش کردند، و نه آنان که باید بر عدالت نظارت میکردند.
قوه قضاییه سکوت کرده است؛ سکوتی سنگینتر از هر حکم.
در این خاک، مجرم همیشه گمنام است، و قربانی همیشه ملت.
آری، اصلاحطلب و اصولگرا، هر دو در این آزمون رفوزه شدند. یکی با امضایی بیدقت، دیگری با تصمیمی بیعقل؛ و هر دو با بیتفاوتی نسبت به درد مردم.
کرسنت، نه فقط پروندهای نفتی، بلکه آیینهای است از زوال وجدان جمعی ما.
و امروز، پرسش آخرین همچنان بر لبان مردم مانده است:
وقتی ثروت این سرزمین، حاصل رنج کارگر و اشک مادر، چنین آسان در بازی قدرت بر باد میرود و هیچ قاضیای نمیپرسد «چه کسی خیانت کرد»،
انسان دردش را در کجا فریاد بزند؟
در کدام محکمه؟
در برابر کدام گوش شنوا؟
یا شاید تنها باید با خود گفت: در این دیار، عدالت نیز به کرسنت فروخته شده است...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
کدامیک ثروت ملت را به باد دادند؟
اصلاحطلبان یا اصولگرایان
فاجعه کرسنت و سکوت قوه قضاییه
✍ علی مرادی
در تاریخ این سرزمین، پروندههایی هست که از جنس عدد و رقم نیستند؛ از جنس آهاند، از جنس خون دل مردم.
کرسنت یکی از همانهاست؛ زخمی عمیق بر پیکر ملتی که از فرط تکرار فریب، دیگر به عدالت باور ندارد.
قراردادی در دولت اصلاحات امضا شد، بهدست بیژن زنگنه، وزیر نفتی که وعدهی توسعه میداد؛
اما
لغو شد در دوران اصولگرایان، به تصمیم سعید جلیلی، مردی که شعار «ایستادگی» میداد. اما آنچه ماند، نه توسعه بود، نه ایستادگی؛ بلکه خاکستری از فرصتهای سوخته، و بدهیهایی که از جیب فقیرترین مردم این سرزمین پرداخت شد.
میگویند ایران در این پرونده بین ۱۴ تا ۵۶ میلیارد دلار زیان دیده است.
در یک فقره ساختمان شرکت ملی نفت ایران در لندن به نفع شرکت اماراتی مصادره شده و همچنین از حساب بابک زنجانی چند میلیارد بابت خسارات این قرارداد توقیف شده
اما این اعداد، در حقیقت، روایت بیپناهیاند. هر میلیارد دلار، نانِ شبِ هزاران خانواده است که به سنگ تبدیل شد. هر سطر از آن حکم نانوشته، سرنوشت جوانیست که میتوانست کار داشته باشد، بیماری که میتوانست دارو بیابد، و کودکی که شاید دیگر هرگز لبخند نزد.
و عجب آنکه هیچکس پاسخگو نیست.
نه آنان که قرارداد را بستند، نه آنان که بیمحابا لغوش کردند، و نه آنان که باید بر عدالت نظارت میکردند.
قوه قضاییه سکوت کرده است؛ سکوتی سنگینتر از هر حکم.
در این خاک، مجرم همیشه گمنام است، و قربانی همیشه ملت.
آری، اصلاحطلب و اصولگرا، هر دو در این آزمون رفوزه شدند. یکی با امضایی بیدقت، دیگری با تصمیمی بیعقل؛ و هر دو با بیتفاوتی نسبت به درد مردم.
کرسنت، نه فقط پروندهای نفتی، بلکه آیینهای است از زوال وجدان جمعی ما.
و امروز، پرسش آخرین همچنان بر لبان مردم مانده است:
وقتی ثروت این سرزمین، حاصل رنج کارگر و اشک مادر، چنین آسان در بازی قدرت بر باد میرود و هیچ قاضیای نمیپرسد «چه کسی خیانت کرد»،
انسان دردش را در کجا فریاد بزند؟
در کدام محکمه؟
در برابر کدام گوش شنوا؟
یا شاید تنها باید با خود گفت: در این دیار، عدالت نیز به کرسنت فروخته شده است...
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🤬5👍2😢1
❇️✴️ واقعیت مالکیت ایران بر جزایر سهگانه
✍ محمدعلی سوره
جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در دهانهی تنگه هرمز از مهمترین نقاط ژئوپلیتیکی خلیج فارس به شمار میآیند و از قرنها پیش بخشی جداییناپذیر از قلمرو تاریخی ایران بودهاند. منابع تاریخی و جغرافیایی از دوره صفویان تا دوران معاصر، همواره این جزایر را به عنوان سرزمینهای ایرانی ثبت کردهاند.
علیاکبر نصیری در کتاب حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه خلیج فارس: بررسی تاریخی و حقوقی (۱۳۹۵) با استناد به اسناد رسمی و نقشههای معتبر تاریخی تأکید میکند که ایران از دوره صفوی تا پایان قاجار بهطور مستمر بر این جزایر اعمال حاکمیت داشته است. همچنین جان بارتون کلی، پژوهشگر بریتانیایی، در اثر خود با عنوان خلیج فارس و دریای عمان: جدال برای خاورمیانه (۱۹۷۲) تصریح میکند که پیش از قرن بیستم هیچ دولت عربی مستقلی در این منطقه وجود نداشته و بنابراین ادعای مالکیت بر این جزایر از سوی دولتهای عربی فاقد مبنای تاریخی است
با تشکیل امارات متحده عربی در سال ۱۹۷۱، دولت تازهتأسیس این کشور برای نخستینبار ادعای مالکیت بر جزایر سهگانه را مطرح کرد. دکتر رضا زارع در مقالهای در فصلنامه سیاست خارجی (۱۳۸۴) بیان میکند که این ادعا بیش از آنکه حقوقی باشد، ابزاری سیاسی برای ایجاد همبستگی عربی در برابر ایران بود. در دوره قاجار و حتی پیش از آن، ایران بر بخشهایی از سواحل جنوبی خلیج فارس نیز نفوذ داشت، اما با گسترش حضور بریتانیا در قرن نوزدهم، لندن برای تضعیف موقعیت ایران با شیوخ محلی قراردادهایی موسوم به «صلح و دوستی» منعقد کرد. با این حال، در مکاتبات رسمی وزارت خارجه بریتانیا که در آرشیو ملی بریتانیا موجود است، مالکیت ایران بر جزایر ابوموسی و تنبها صراحتاً تأیید شده است
پس از خروج نیروهای بریتانیایی از خلیج فارس در سال ۱۹۷۱، ایران بر اساس توافقی رسمی با شیخنشین شارجه، جزایر را مجدداً تحت ادارهی خود گرفت. این توافق که پیش از تشکیل رسمی دولت امارات انجام شد، از منظر حقوق بینالملل مشروع و قانونی است. دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در کتاب جزایر ایرانی در خلیج فارس (۱۳۷۸) این اقدام را «بازپسگیری حقوق تاریخی» دانسته و نه تصرف نظامی. همچنین مایکل جی. فرای در مقالهای در فصلنامه خاورمیانه (۱۹۹۳) این اقدام ایران را نمونهای از «اعمال مشروع حاکمیت تاریخی» معرفی کرده است
ادعای امارات مبتنی بر فرض مالکیت تاریخی شیوخ رأسالخیمه و شارجه است؛ با این حال، همانگونه که دکتر نصیری (۱۳۹۵) وپژوهشگر بریتانیایی کلایو اچ. اسکوفیلد درگزارش دانشگاه دورهام (۲۰۰۰) نشان دادهاند، این شیوخ تحتالحمایه بریتانیا بوده و فاقد حق حاکمیت مستقل بودند. هیچ سند تاریخی، نقشه رسمی یا مدرک معتبری وجود ندارد که نشان دهد این جزایر درتملک شیوخ مذکور بودهاند. در دهههای بعد، این ادعا از سطح حقوقی به ابزاری سیاسی برای همگرایی عربی بدل شد. از دهه ۱۹۸۰ میلادی، شورای همکاری خلیج فارس در بیانیههای مختلف خود از موضع امارات حمایت کرده است. دکتر حمید احمدی در کتاب سیاست خارجی ایران در خلیج فارس (۱۳۹۰) معتقد است که ادعای امارات بخشی از سیاست عربستان برای مهار نفوذ منطقهای ایران است
درکنار دولتهای عربی، قدرتهای جهانی نیز درتداوم یا تعدیل این ادعا نقش متفاوتی ایفا کردهاند. بریتانیا با وجود اعلام بیطرفی، از طریق قراردادهای نظامی وفروش تسلیحات به امارات، بهطور ضمنی مواضع این کشور را تقویت کرده است.ایالات متحده نیز بنا براسناد روابط خارجی ایالات متحده آمریکا، از مسئله جزایر به عنوان اهرمی سیاسی برای کنترل نفوذ ایران در خلیج فارس بهره میگیرد. اتحادیه اروپا نیز ضمن دعوت به حل مسالمتآمیز اختلافات، در عمل سیاستی موازنهجویانه در راستای منافع غرب اتخاذ میکند
ازسال ۱۹۷۱ تاکنون، ایران با استقرار نیروهای انتظامی و اداری، ایجاد زیرساختهای عمرانی و خدماتی در ابوموسی و تنبها و ثبت رسمی این جزایر در تقسیمات کشوری، حاکمیت واقعی و مشروع خود را اعمال کرده است
جمعبندی
بررسی تاریخی و حقوقی مالکیت ایران بر جزایر سهگانه نشان میدهد که این جزایر همواره بخشی از قلمرو رسمی ایران بوده و هیچگاه بهطور قانونی از آن جدا نشدهاند. منابع معتبر تاریخی، اسناد بایگانیشده در وزارت خارجه بریتانیا و توافقنامه رسمی ایران با شارجه در سال ۱۹۷۱ همگی تأیید میکنند که حاکمیت ایران بر ابوموسی و تنبها استمرار تاریخی دارد
ادعای امارات متحده عربی، برخلاف اصول حقوق بینالملل و بدون پشتوانهی اسناد معتبر مطرح شده و ماهیتی سیاسی دارد.حمایت برخی کشورهای عربی و قدرتهای فرامنطقهای از این ادعا نیز بیش از آنکه بر پایهی شواهد حقوقی باشد، بازتاب رقابتهای ژئوپلیتیکی و تلاش برای مهار نقش ایران در خلیج فارس است
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍ محمدعلی سوره
جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در دهانهی تنگه هرمز از مهمترین نقاط ژئوپلیتیکی خلیج فارس به شمار میآیند و از قرنها پیش بخشی جداییناپذیر از قلمرو تاریخی ایران بودهاند. منابع تاریخی و جغرافیایی از دوره صفویان تا دوران معاصر، همواره این جزایر را به عنوان سرزمینهای ایرانی ثبت کردهاند.
علیاکبر نصیری در کتاب حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه خلیج فارس: بررسی تاریخی و حقوقی (۱۳۹۵) با استناد به اسناد رسمی و نقشههای معتبر تاریخی تأکید میکند که ایران از دوره صفوی تا پایان قاجار بهطور مستمر بر این جزایر اعمال حاکمیت داشته است. همچنین جان بارتون کلی، پژوهشگر بریتانیایی، در اثر خود با عنوان خلیج فارس و دریای عمان: جدال برای خاورمیانه (۱۹۷۲) تصریح میکند که پیش از قرن بیستم هیچ دولت عربی مستقلی در این منطقه وجود نداشته و بنابراین ادعای مالکیت بر این جزایر از سوی دولتهای عربی فاقد مبنای تاریخی است
با تشکیل امارات متحده عربی در سال ۱۹۷۱، دولت تازهتأسیس این کشور برای نخستینبار ادعای مالکیت بر جزایر سهگانه را مطرح کرد. دکتر رضا زارع در مقالهای در فصلنامه سیاست خارجی (۱۳۸۴) بیان میکند که این ادعا بیش از آنکه حقوقی باشد، ابزاری سیاسی برای ایجاد همبستگی عربی در برابر ایران بود. در دوره قاجار و حتی پیش از آن، ایران بر بخشهایی از سواحل جنوبی خلیج فارس نیز نفوذ داشت، اما با گسترش حضور بریتانیا در قرن نوزدهم، لندن برای تضعیف موقعیت ایران با شیوخ محلی قراردادهایی موسوم به «صلح و دوستی» منعقد کرد. با این حال، در مکاتبات رسمی وزارت خارجه بریتانیا که در آرشیو ملی بریتانیا موجود است، مالکیت ایران بر جزایر ابوموسی و تنبها صراحتاً تأیید شده است
پس از خروج نیروهای بریتانیایی از خلیج فارس در سال ۱۹۷۱، ایران بر اساس توافقی رسمی با شیخنشین شارجه، جزایر را مجدداً تحت ادارهی خود گرفت. این توافق که پیش از تشکیل رسمی دولت امارات انجام شد، از منظر حقوق بینالملل مشروع و قانونی است. دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در کتاب جزایر ایرانی در خلیج فارس (۱۳۷۸) این اقدام را «بازپسگیری حقوق تاریخی» دانسته و نه تصرف نظامی. همچنین مایکل جی. فرای در مقالهای در فصلنامه خاورمیانه (۱۹۹۳) این اقدام ایران را نمونهای از «اعمال مشروع حاکمیت تاریخی» معرفی کرده است
ادعای امارات مبتنی بر فرض مالکیت تاریخی شیوخ رأسالخیمه و شارجه است؛ با این حال، همانگونه که دکتر نصیری (۱۳۹۵) وپژوهشگر بریتانیایی کلایو اچ. اسکوفیلد درگزارش دانشگاه دورهام (۲۰۰۰) نشان دادهاند، این شیوخ تحتالحمایه بریتانیا بوده و فاقد حق حاکمیت مستقل بودند. هیچ سند تاریخی، نقشه رسمی یا مدرک معتبری وجود ندارد که نشان دهد این جزایر درتملک شیوخ مذکور بودهاند. در دهههای بعد، این ادعا از سطح حقوقی به ابزاری سیاسی برای همگرایی عربی بدل شد. از دهه ۱۹۸۰ میلادی، شورای همکاری خلیج فارس در بیانیههای مختلف خود از موضع امارات حمایت کرده است. دکتر حمید احمدی در کتاب سیاست خارجی ایران در خلیج فارس (۱۳۹۰) معتقد است که ادعای امارات بخشی از سیاست عربستان برای مهار نفوذ منطقهای ایران است
درکنار دولتهای عربی، قدرتهای جهانی نیز درتداوم یا تعدیل این ادعا نقش متفاوتی ایفا کردهاند. بریتانیا با وجود اعلام بیطرفی، از طریق قراردادهای نظامی وفروش تسلیحات به امارات، بهطور ضمنی مواضع این کشور را تقویت کرده است.ایالات متحده نیز بنا براسناد روابط خارجی ایالات متحده آمریکا، از مسئله جزایر به عنوان اهرمی سیاسی برای کنترل نفوذ ایران در خلیج فارس بهره میگیرد. اتحادیه اروپا نیز ضمن دعوت به حل مسالمتآمیز اختلافات، در عمل سیاستی موازنهجویانه در راستای منافع غرب اتخاذ میکند
ازسال ۱۹۷۱ تاکنون، ایران با استقرار نیروهای انتظامی و اداری، ایجاد زیرساختهای عمرانی و خدماتی در ابوموسی و تنبها و ثبت رسمی این جزایر در تقسیمات کشوری، حاکمیت واقعی و مشروع خود را اعمال کرده است
جمعبندی
بررسی تاریخی و حقوقی مالکیت ایران بر جزایر سهگانه نشان میدهد که این جزایر همواره بخشی از قلمرو رسمی ایران بوده و هیچگاه بهطور قانونی از آن جدا نشدهاند. منابع معتبر تاریخی، اسناد بایگانیشده در وزارت خارجه بریتانیا و توافقنامه رسمی ایران با شارجه در سال ۱۹۷۱ همگی تأیید میکنند که حاکمیت ایران بر ابوموسی و تنبها استمرار تاریخی دارد
ادعای امارات متحده عربی، برخلاف اصول حقوق بینالملل و بدون پشتوانهی اسناد معتبر مطرح شده و ماهیتی سیاسی دارد.حمایت برخی کشورهای عربی و قدرتهای فرامنطقهای از این ادعا نیز بیش از آنکه بر پایهی شواهد حقوقی باشد، بازتاب رقابتهای ژئوپلیتیکی و تلاش برای مهار نقش ایران در خلیج فارس است
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
❤20👍3🤣1
ناصر تقوایی به جاودانگی پیوست
▪️ناصر تقوایی، نویسنده، عکاس و فیلمساز پرآوازه و از چهرههای تأثیرگذار و جریانساز تاریخ سینمای ایران در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
▪️ تقوایی با فیلمها و نگاهش ثابت کرده بود که سینما فقط تصویر نیست، تفکر است که قاب میگیرد و همیشه سینمای ایران زیر سایه آن تفکر نفس میکشد.
▪️از برجستهترین آثار سینمایی او میتوان به صادق کرده، نفرین، ای ایران و شاهکار تحسینشدهاش، ناخدا خورشید اشاره کرد که برداشتی آزاد از رمان داشتن و نداشتن بود و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آورد. کاغذ بیخط محصول سال ۱۳۸۰، آخرین فیلم بلند سینمایی او بود که مورد استقبال منتقدان و مخاطبان هم قرار گرفت. همچنین سریال محبوب و خاطرهانگیز داییجان ناپلئون نیز از دیگر یادگارهای ارزشمند ناصر تقوایی است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
▪️ناصر تقوایی، نویسنده، عکاس و فیلمساز پرآوازه و از چهرههای تأثیرگذار و جریانساز تاریخ سینمای ایران در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
▪️ تقوایی با فیلمها و نگاهش ثابت کرده بود که سینما فقط تصویر نیست، تفکر است که قاب میگیرد و همیشه سینمای ایران زیر سایه آن تفکر نفس میکشد.
▪️از برجستهترین آثار سینمایی او میتوان به صادق کرده، نفرین، ای ایران و شاهکار تحسینشدهاش، ناخدا خورشید اشاره کرد که برداشتی آزاد از رمان داشتن و نداشتن بود و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آورد. کاغذ بیخط محصول سال ۱۳۸۰، آخرین فیلم بلند سینمایی او بود که مورد استقبال منتقدان و مخاطبان هم قرار گرفت. همچنین سریال محبوب و خاطرهانگیز داییجان ناپلئون نیز از دیگر یادگارهای ارزشمند ناصر تقوایی است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
❤4
❇️✴️ تحقیر تاریخی مهمتر است یا تحقیر مقطعی؟
🔰از شرایط پس از آزادی خرمشهر تا امروز
✍ جعفر شیرعلینیا
ترامپ مقامات کشورهای دیگر را دست میاندازد و تحقیر میکند و برخی خوشحالند که رئیسجمهور ما به اجلاس مصر نرفت و تحقیر نشد.
گویی مقامات و مردم سایر کشورها غرور ندارند و تحقیر شدن برایشان مهم نیست.
گاهی مصلحتهای بزرگتر شما را مجبور میکند تحقیرهای مقطعی را بپذیرید.
در عالم سیاست نمیتوان منتظر پیشنهادهای عادلانه و منصفانه بود؛ باید طرح داشت و تلاش کرد و به شرایط نسبی مساعد رسید.
این روزها طرفداران ادامهی جنگ پس از فتح خرمشهر، نگرانی از تجدید قوای صدام و حملهی دوبارهی او و نبودن یک پیشنهاد عادلانه و جدی برای صلح و آتشبس را از دلایل تصمیم برای ادامهی جنگ معرفی میکنند.
جالب اینکه دو هفته پس از فتح خرمشهر اسراییل به جنوب لبنان حمله کرد و ایرانیها نیروی نظامی به سوریه فرستادند تا با صهیونیستها بجنگند.
آیا میشود همزمان با نگرانی از تجدید قوای صدام، نیروهای نظامی را برای جنگی دیگر فرستاد؟
از سوی دیگر، در آن مقطع پیشنهادهایی برای پایان جنگ مطرح بود اما ایرانیها خودشان را در اوج قدرت میدیدند و پیشنهادهای پایان جنگ به چشمشان نمیآمد.
حتی کمی بعد یک شرط عجیب هم به شروط پایان دادن به جنگ اضافه کردند. شرط این بود که عراق باید راهی برای عبور نیروهای زمینی و زرهی ایران برای رسیدن به جبههی جنگ با صهیونیستها بدهد.
جالب اینکه صدام اعلام کرد که این شرط را میپذیرد. او از تحرکات ایران دربارهی اسراییل خوشحال به نظر میرسید.
صدام هم ارادهی صلح و پایان جنگ نداشت؛ چون پایان جنگ در آن مقطع، تحقیرآمیزترین وجهه را برای صدام میساخت و بهترین وجهه را برای ایران.
با تصمیم ایران برای ورود به خاک عراق، صدام توانست حکومتهای عربی و بخشی از افکار عمومی را متقاعد کند که خطر ایران خطری فراتر از عراق است و منطقه و جامعهی عربی را تهدید میکند و او مدافع اعراب است.
جان نیکسون، از بازجویان صدام، اشاره کرده است که صدام معتقد بود اگر آیتالله خمینی پشت مرزها متوقف میماند و به خاک عراق ورود نمیکرد، «افکار عمومیِ اکثریت عراقیها را به خودش جلب میکرد... ولی با تغییر جهت، هدف واقعی خودش را نشان داد و گفت هدفش رسیدن به کربلاست و نه مرز.» (بازجویی از صدام، ص۱۶۴).
با دلایلی مشابه، آمریکا و شوروی و سایر کشورها نیز پایان حماسی و پیروز را برای ایران نمیپسندیدند و استراتژی اغلب آنها تداوم جنگ بدون برنده بود.
و در نهایت جنگ با همین روند تداوم یافت و ختم شد.
هماکنون نیز دشمنان ایران نمیخواهند ایران وجههای صلحطلب به نمایش بگذارد.
و احتمالا دقیق میدانند که ایران و ایرانی به شرایط تحقیرآمیز حساس است و ایران را در موقعیتهایی قرار میدهند که بیش از آنکه نگران مشکلات فراوانش باشد، نگران حفظ پرستیژ و شعارهایش باشد.
نباید غافل بود که ممکن است در نهایت مشکلات، همهی این پرستیژ و شعارها را به یکباره بر باد بدهد و تحقیر تاریخی را رقم بزند.
هیچ ملتی دوستدار تحقیر نیست اما گاه شرایط تلخترین اتفاقات را تحمیل میکند.
فراتر از آن، این روزها در تیم تحقیقاتیام، گروهی متخصص در حال آمادهسازی آثاری پیرامون تاریخ اسلام هستند و هماکنون به ماجرای صلح امام حسن رسیدهایم.
در ماجرای این صلح، معاویه قابل اعتماد نبود.
هیچکس شک نداشت که او به همان صلحنامهی ناعادلانه نیز پایبند نخواهد ماند.
امتیازاتی که امام حسن به او داد، کم نبود؛ مهمترینش واگذاری خلافت تمام مسلمین به معاویه بود.
در آن ماجرا برخی از نزدیکترین یاران اهلبیت، امام حسن را سرزنش کردند که با این صلحنامه مومنین را ذلیل کرده است.
به دنبال مشابهتسازی نیستم اما گاهی ناچار به تن دادن به تلخیها هستید.
شرایط سختی داریم و ما را گرفتار یک بازی کردهاند. باید این بازی را به هم زد؛ حتی اگر دست انداختن مقطعی مقامات کشورمان را با تلخی تحمل کنیم، باید آقای پزشکیان و وزیر خارجه با برنامهای دقیق در رویدادهایی مانند اجلاس مصر حضور پیدا کنند و از این فرصت، حداقل برای رساندن حرفهای ایران به جهان استفاده کنند.
باید طرح مشخص برای معامله با آمریکا پیشنهاد داد و این طرح را رسما اعلام کرد.
میتوان از فرصتهایی مانند اجلاس مصر برای توضیح این طرح استفاده کرد.
آنها نمیخواهند ایران تریبون داشته باشد و میدانند از چه روشهایی میتوانند کاری کنند که خودمان از تریبون فاصله بگیریم.
نگرانی از تحقیر ستوده است اما نگرانی از تحقیر تاریخی مهمتر است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🔰از شرایط پس از آزادی خرمشهر تا امروز
✍ جعفر شیرعلینیا
ترامپ مقامات کشورهای دیگر را دست میاندازد و تحقیر میکند و برخی خوشحالند که رئیسجمهور ما به اجلاس مصر نرفت و تحقیر نشد.
گویی مقامات و مردم سایر کشورها غرور ندارند و تحقیر شدن برایشان مهم نیست.
گاهی مصلحتهای بزرگتر شما را مجبور میکند تحقیرهای مقطعی را بپذیرید.
در عالم سیاست نمیتوان منتظر پیشنهادهای عادلانه و منصفانه بود؛ باید طرح داشت و تلاش کرد و به شرایط نسبی مساعد رسید.
این روزها طرفداران ادامهی جنگ پس از فتح خرمشهر، نگرانی از تجدید قوای صدام و حملهی دوبارهی او و نبودن یک پیشنهاد عادلانه و جدی برای صلح و آتشبس را از دلایل تصمیم برای ادامهی جنگ معرفی میکنند.
جالب اینکه دو هفته پس از فتح خرمشهر اسراییل به جنوب لبنان حمله کرد و ایرانیها نیروی نظامی به سوریه فرستادند تا با صهیونیستها بجنگند.
آیا میشود همزمان با نگرانی از تجدید قوای صدام، نیروهای نظامی را برای جنگی دیگر فرستاد؟
از سوی دیگر، در آن مقطع پیشنهادهایی برای پایان جنگ مطرح بود اما ایرانیها خودشان را در اوج قدرت میدیدند و پیشنهادهای پایان جنگ به چشمشان نمیآمد.
حتی کمی بعد یک شرط عجیب هم به شروط پایان دادن به جنگ اضافه کردند. شرط این بود که عراق باید راهی برای عبور نیروهای زمینی و زرهی ایران برای رسیدن به جبههی جنگ با صهیونیستها بدهد.
جالب اینکه صدام اعلام کرد که این شرط را میپذیرد. او از تحرکات ایران دربارهی اسراییل خوشحال به نظر میرسید.
صدام هم ارادهی صلح و پایان جنگ نداشت؛ چون پایان جنگ در آن مقطع، تحقیرآمیزترین وجهه را برای صدام میساخت و بهترین وجهه را برای ایران.
با تصمیم ایران برای ورود به خاک عراق، صدام توانست حکومتهای عربی و بخشی از افکار عمومی را متقاعد کند که خطر ایران خطری فراتر از عراق است و منطقه و جامعهی عربی را تهدید میکند و او مدافع اعراب است.
جان نیکسون، از بازجویان صدام، اشاره کرده است که صدام معتقد بود اگر آیتالله خمینی پشت مرزها متوقف میماند و به خاک عراق ورود نمیکرد، «افکار عمومیِ اکثریت عراقیها را به خودش جلب میکرد... ولی با تغییر جهت، هدف واقعی خودش را نشان داد و گفت هدفش رسیدن به کربلاست و نه مرز.» (بازجویی از صدام، ص۱۶۴).
با دلایلی مشابه، آمریکا و شوروی و سایر کشورها نیز پایان حماسی و پیروز را برای ایران نمیپسندیدند و استراتژی اغلب آنها تداوم جنگ بدون برنده بود.
و در نهایت جنگ با همین روند تداوم یافت و ختم شد.
هماکنون نیز دشمنان ایران نمیخواهند ایران وجههای صلحطلب به نمایش بگذارد.
و احتمالا دقیق میدانند که ایران و ایرانی به شرایط تحقیرآمیز حساس است و ایران را در موقعیتهایی قرار میدهند که بیش از آنکه نگران مشکلات فراوانش باشد، نگران حفظ پرستیژ و شعارهایش باشد.
نباید غافل بود که ممکن است در نهایت مشکلات، همهی این پرستیژ و شعارها را به یکباره بر باد بدهد و تحقیر تاریخی را رقم بزند.
هیچ ملتی دوستدار تحقیر نیست اما گاه شرایط تلخترین اتفاقات را تحمیل میکند.
فراتر از آن، این روزها در تیم تحقیقاتیام، گروهی متخصص در حال آمادهسازی آثاری پیرامون تاریخ اسلام هستند و هماکنون به ماجرای صلح امام حسن رسیدهایم.
در ماجرای این صلح، معاویه قابل اعتماد نبود.
هیچکس شک نداشت که او به همان صلحنامهی ناعادلانه نیز پایبند نخواهد ماند.
امتیازاتی که امام حسن به او داد، کم نبود؛ مهمترینش واگذاری خلافت تمام مسلمین به معاویه بود.
در آن ماجرا برخی از نزدیکترین یاران اهلبیت، امام حسن را سرزنش کردند که با این صلحنامه مومنین را ذلیل کرده است.
به دنبال مشابهتسازی نیستم اما گاهی ناچار به تن دادن به تلخیها هستید.
شرایط سختی داریم و ما را گرفتار یک بازی کردهاند. باید این بازی را به هم زد؛ حتی اگر دست انداختن مقطعی مقامات کشورمان را با تلخی تحمل کنیم، باید آقای پزشکیان و وزیر خارجه با برنامهای دقیق در رویدادهایی مانند اجلاس مصر حضور پیدا کنند و از این فرصت، حداقل برای رساندن حرفهای ایران به جهان استفاده کنند.
باید طرح مشخص برای معامله با آمریکا پیشنهاد داد و این طرح را رسما اعلام کرد.
میتوان از فرصتهایی مانند اجلاس مصر برای توضیح این طرح استفاده کرد.
آنها نمیخواهند ایران تریبون داشته باشد و میدانند از چه روشهایی میتوانند کاری کنند که خودمان از تریبون فاصله بگیریم.
نگرانی از تحقیر ستوده است اما نگرانی از تحقیر تاریخی مهمتر است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
❤6👏3👎2👍1
❇️✴️ کاش پزشکیان به مصر میرفت
🔰تعیین سرنوشت جنگ بدون حضور ایران
✍ جعفر شیرعلینیا
در سال پایانی جنگ با صدام، معاون وزیر خارجه میخواست در مراحل تدوین قطعنامهی ۵۹۸، بهعنوان نمایندهی ایران به نیویورک برود و در جلسات شرکت کند. وزیر خارجه مخالف بود و این موضوع به چالشی در وزارت خارجه تبدیل شد. (علی خرم، از مقامات وقت وزارت خارجه، مصاحبه با جماران، ۲۸ تیر ۱۳۹۰)
ولایتی، وزیر خارجه، از سرسختترین مخالفان قطعنامهی ۵۹۸ بود و حتی به روایت محمدجواد لاریجانی، معاون وقت وزارت خارجه و مسئول پيگيری قطعنامه، ولايتی قطعنامهی ۵۹۸ را قرارداد ترکمنچای و عنصر حرامزاده میدانست و میگفت تا من وزیر خارجهام، اجازه نمیدهم که این قطعنامه قبول شود.
جالب اینکه ولایتی، بعدها در کتابش از تاثیرگذاری ایران بر قطعنامهی ۵۹۸ نوشت؛ «وزارت امور خارجهی ایران تلاش وسیع و همهجانبهای را برای تحقق خواستهای ایران بهعمل آورد.» او توضیح میدهد که با سفر معاون و مدیرکل امور بینالملل وزارت خارجه به پایتختهای مختلف، نظرات ایران تا حدی در قطعنامه تامین شده است. (تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص۲۰۴)
ایرج همتی در کتاب «دیپلماسی ایران و قطعنامهی ۵۹۸» نشان میدهد که این روایت چندان معتبر نیست و به بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه که چند ماه پس از قطعنامه منتشر شده اشاره میکند. در آن بولتن توضیح داده شده که با تحریم جلسات شورای امنیت از سوی ایران، جلسات شورا دربارهی قطعنامه به جلساتی بدون مخالف برای آمریکا و عراق تبدیل شد و «درنتیجهی مانورهای سیاسی که از سوی بقیهی کشورهای مخالف جمهوری اسلامی ایران به عمل آمد قطعنامه به صورت و شکل فعلی آن به تصویب رسید.» (دیپلماسی ایران و قطعنامهی ۵۹۸، ص۱۸۸)
با این وجود در کتاب درسی تاریخ دبیرستان که زیر نظر ولایتی تهیه شده است میخوانیم: «در عرصه سیاسی و بینالمللی، وزارت خارجه نوپای جمهوری اسلامی با اقدامهای روشنگرانه خود بهتدریج متجاوز بودن دولت حاکم بر عراق را به دنیا قبولاند. در تیرماه ۶۷ در قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد، برای نخستینبار پس از هفتسال از شروع جنگ، دو خواسته ایران موردتوجه قرار گرفت: عقبنشینی به مرزهای بینالمللی پس از آتشبس و تعیین متجاوز. در نتیجه ایران قطعنامه را پذیرفت.»
آیا حضور مستقیم ایران در بحثهای تدوین قطعنامه نتیجهی بهتری نداشت؟
به نظر میرسد در سیاست خارجی ایران گاه مسیرهای طولانیتر و پرهزینهتر بر مسیرهای مستقیم و کمهزینهتر ترجیح داده میشود تا شعارها آسیب نبینند.
این روش علاوه بر اینکه به اعتماد مردم آسیب میزند، وزارت خارجه را هم بیخاصیت میکند و اگر مدیریت قوی در راس وزارت خارجه وجود نداشته باشد، این ضعف در وزارتخانه نهادینه میشود و دیپلماتها نیز نمیدانند تا چه حد اختیار دارند.
به روایت ظریف، از دیپلماتهای فعال ایران در ماجرای قطعنامه، در یکی از جلسات مهم با نمایندهی ژاپن، دو ساعت بر سر خواستههای ایران چانه زده، اما در پایان دیپلمات ژاپنی گفت: «اگر من به شما تضمین بدهم که من تمام درخواستهای شما را عمل میکنم، شما حاضری قطعنامه را بپذیری؟» ظریف: «با سردرد عجیبی از آنجا بیرون آمدم. چون نمیتوانستم بگویم میپذیرم. اجازه نداشتیم. تقریبا یک ساعت از این دو ساعت را معلق زده بودم که بگویم مثلا همکاری میکنیم... ولی او میگفت به من بگو آره یا نه... و من هم اجازه نداشتم این را بگویم.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه ۵۹۸، ص۲۰۱)
آیا مسیرهای مستقیم، رسمی و شفاف در دیپلماسی که قابلنقد و اصلاح هستند از مسیرهای پنهانی و غیرمستقیم بهتر نیستند؟ آیا دیپلماسی پنهانی و خارج از وزارت خارجه مردم را از حکومت دورتر نمیکند؟
کاش اجازه داده میشد رئیسجمهور به اجلاس مصر برود؛ اگر بد شد همه به او حمله کنند و اگر خوب شد، در کتاب درسی افتخارش را به اسم دیگران بنویسند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🔰تعیین سرنوشت جنگ بدون حضور ایران
✍ جعفر شیرعلینیا
در سال پایانی جنگ با صدام، معاون وزیر خارجه میخواست در مراحل تدوین قطعنامهی ۵۹۸، بهعنوان نمایندهی ایران به نیویورک برود و در جلسات شرکت کند. وزیر خارجه مخالف بود و این موضوع به چالشی در وزارت خارجه تبدیل شد. (علی خرم، از مقامات وقت وزارت خارجه، مصاحبه با جماران، ۲۸ تیر ۱۳۹۰)
ولایتی، وزیر خارجه، از سرسختترین مخالفان قطعنامهی ۵۹۸ بود و حتی به روایت محمدجواد لاریجانی، معاون وقت وزارت خارجه و مسئول پيگيری قطعنامه، ولايتی قطعنامهی ۵۹۸ را قرارداد ترکمنچای و عنصر حرامزاده میدانست و میگفت تا من وزیر خارجهام، اجازه نمیدهم که این قطعنامه قبول شود.
جالب اینکه ولایتی، بعدها در کتابش از تاثیرگذاری ایران بر قطعنامهی ۵۹۸ نوشت؛ «وزارت امور خارجهی ایران تلاش وسیع و همهجانبهای را برای تحقق خواستهای ایران بهعمل آورد.» او توضیح میدهد که با سفر معاون و مدیرکل امور بینالملل وزارت خارجه به پایتختهای مختلف، نظرات ایران تا حدی در قطعنامه تامین شده است. (تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص۲۰۴)
ایرج همتی در کتاب «دیپلماسی ایران و قطعنامهی ۵۹۸» نشان میدهد که این روایت چندان معتبر نیست و به بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه که چند ماه پس از قطعنامه منتشر شده اشاره میکند. در آن بولتن توضیح داده شده که با تحریم جلسات شورای امنیت از سوی ایران، جلسات شورا دربارهی قطعنامه به جلساتی بدون مخالف برای آمریکا و عراق تبدیل شد و «درنتیجهی مانورهای سیاسی که از سوی بقیهی کشورهای مخالف جمهوری اسلامی ایران به عمل آمد قطعنامه به صورت و شکل فعلی آن به تصویب رسید.» (دیپلماسی ایران و قطعنامهی ۵۹۸، ص۱۸۸)
با این وجود در کتاب درسی تاریخ دبیرستان که زیر نظر ولایتی تهیه شده است میخوانیم: «در عرصه سیاسی و بینالمللی، وزارت خارجه نوپای جمهوری اسلامی با اقدامهای روشنگرانه خود بهتدریج متجاوز بودن دولت حاکم بر عراق را به دنیا قبولاند. در تیرماه ۶۷ در قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد، برای نخستینبار پس از هفتسال از شروع جنگ، دو خواسته ایران موردتوجه قرار گرفت: عقبنشینی به مرزهای بینالمللی پس از آتشبس و تعیین متجاوز. در نتیجه ایران قطعنامه را پذیرفت.»
آیا حضور مستقیم ایران در بحثهای تدوین قطعنامه نتیجهی بهتری نداشت؟
به نظر میرسد در سیاست خارجی ایران گاه مسیرهای طولانیتر و پرهزینهتر بر مسیرهای مستقیم و کمهزینهتر ترجیح داده میشود تا شعارها آسیب نبینند.
این روش علاوه بر اینکه به اعتماد مردم آسیب میزند، وزارت خارجه را هم بیخاصیت میکند و اگر مدیریت قوی در راس وزارت خارجه وجود نداشته باشد، این ضعف در وزارتخانه نهادینه میشود و دیپلماتها نیز نمیدانند تا چه حد اختیار دارند.
به روایت ظریف، از دیپلماتهای فعال ایران در ماجرای قطعنامه، در یکی از جلسات مهم با نمایندهی ژاپن، دو ساعت بر سر خواستههای ایران چانه زده، اما در پایان دیپلمات ژاپنی گفت: «اگر من به شما تضمین بدهم که من تمام درخواستهای شما را عمل میکنم، شما حاضری قطعنامه را بپذیری؟» ظریف: «با سردرد عجیبی از آنجا بیرون آمدم. چون نمیتوانستم بگویم میپذیرم. اجازه نداشتیم. تقریبا یک ساعت از این دو ساعت را معلق زده بودم که بگویم مثلا همکاری میکنیم... ولی او میگفت به من بگو آره یا نه... و من هم اجازه نداشتم این را بگویم.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه ۵۹۸، ص۲۰۱)
آیا مسیرهای مستقیم، رسمی و شفاف در دیپلماسی که قابلنقد و اصلاح هستند از مسیرهای پنهانی و غیرمستقیم بهتر نیستند؟ آیا دیپلماسی پنهانی و خارج از وزارت خارجه مردم را از حکومت دورتر نمیکند؟
کاش اجازه داده میشد رئیسجمهور به اجلاس مصر برود؛ اگر بد شد همه به او حمله کنند و اگر خوب شد، در کتاب درسی افتخارش را به اسم دیگران بنویسند.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👎7❤5👍3
✅ایران سومین کشور دارای ذخایر نفت در جهان؛ ونزوئلا در صدر
🔹 ایران با ۲۰۹ میلیارد بشکه ذخیره اثباتشده نفت، سومین کشور جهان در اختیار داشتن بزرگترین منابع نفتی است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🔹 ایران با ۲۰۹ میلیارد بشکه ذخیره اثباتشده نفت، سومین کشور جهان در اختیار داشتن بزرگترین منابع نفتی است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🤡3
❇️✴️ زیر پا گذاشتن حریم خصوصی را خود شما عادی کردید!
✍ حبیب رمضانخانی
در قضیه شمخانی، برخی افراد و تریبونهای حاکمیتی از بیاخلاقی صورت گرفته در انتشار فیلم مربوط به عروسی دختر شمخانی گله کرده و اعلام کردهاند نباید به حریم خصوصی افراد وارد شد!
در پاسخ:
از نظر قانونی و اخلاقی، سرک کشیدن به حریم خصوصی افراد کاری ناپسند بوده و اگر در مسأله اخیر این خواسته از جانب مردم مطرح شده بود کاملا پذیرفتنی بود.
ولی مسأله این است که این موضع از جانب کسانی گرفته و بر ناپسندی آن تاکید میشود که خودشان از تایید صلاحیت انتخابات تا گزینش در سازمانهای دولتی، حریم خصوصی مردم را در نوردیده و از کوچکترین تصویر و محتوایی از زندگی خصوصی افراد برای رد و فشار بر آنها فروگذار نکردهاند!
نمونه آن، مینو خالقی، نماینده منتخب مردم اصفهان که به دلیل انتشار عکسهای خصوصی او، آرای او توسط شورای نگهبان باطل و مانع از ورود او به مجلس شدند!
پس وقتی برای ساختار حریم خصوصی مردم معنایی نداشته و مرتب بر آن ورود و برای آن تعیین تکلیف میکند، به وقت خودش نباید انتظار رعایت و اخلاقمداری داشته باشد!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
✍ حبیب رمضانخانی
در قضیه شمخانی، برخی افراد و تریبونهای حاکمیتی از بیاخلاقی صورت گرفته در انتشار فیلم مربوط به عروسی دختر شمخانی گله کرده و اعلام کردهاند نباید به حریم خصوصی افراد وارد شد!
در پاسخ:
از نظر قانونی و اخلاقی، سرک کشیدن به حریم خصوصی افراد کاری ناپسند بوده و اگر در مسأله اخیر این خواسته از جانب مردم مطرح شده بود کاملا پذیرفتنی بود.
ولی مسأله این است که این موضع از جانب کسانی گرفته و بر ناپسندی آن تاکید میشود که خودشان از تایید صلاحیت انتخابات تا گزینش در سازمانهای دولتی، حریم خصوصی مردم را در نوردیده و از کوچکترین تصویر و محتوایی از زندگی خصوصی افراد برای رد و فشار بر آنها فروگذار نکردهاند!
نمونه آن، مینو خالقی، نماینده منتخب مردم اصفهان که به دلیل انتشار عکسهای خصوصی او، آرای او توسط شورای نگهبان باطل و مانع از ورود او به مجلس شدند!
پس وقتی برای ساختار حریم خصوصی مردم معنایی نداشته و مرتب بر آن ورود و برای آن تعیین تکلیف میکند، به وقت خودش نباید انتظار رعایت و اخلاقمداری داشته باشد!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍9👎3👏1🤡1
✅پیترشیف اقتصاددان معروف آمریکایی:
🔹این موضوع داره جدی میشه. طلا الان ۴۳۷۰ دلاره. امشب ممکنه به ۴۴۰۰ دلار هم برسه. این یعنی یه جهش ۱۰ درصدی تو یه هفته. یه اتفاق بزرگ قراره بیفته.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🔹این موضوع داره جدی میشه. طلا الان ۴۳۷۰ دلاره. امشب ممکنه به ۴۴۰۰ دلار هم برسه. این یعنی یه جهش ۱۰ درصدی تو یه هفته. یه اتفاق بزرگ قراره بیفته.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍2😱2🤡2