Telegram Web Link
🔼✴️ هنگامی که این پادشاه بزرگ(شاه عباس اول) از جهان رخت بربست،رونق و رفاه نیز از #ایران رخت بربست!»
این نظر سنجیده گوهرفروش فرانسوی،
#شاردن بود .
وی بصیرترین و آگاه ترین اروپایی بود که در عصر صفویه از ایران بازدید کرد.

📕ایران عصر صفوی،راجرسیوری،ترحمه کامبیز عزیزی،ص۲۲۵


#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👏3👎1🤡1
.
🔼✴️ ﭘﺴﺮِ #مهاتما_ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ: ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ: ﺳﺎﻋﺖ ۵ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ.

ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ ۵:۳۰ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ ۶:۰۰ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟! ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ! ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼً ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: «ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎً ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ “ﺭﺍﺳﺖ” ﺑﮕﻮﯾﯽ!!»

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ باز ﻣﯽ‌ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ!! ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ‌ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ #ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ‌اﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ‌کردم‌!
ﻫﻤﺎﻥ‌ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮیم
ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖِ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ۸۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ‌اﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!!

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍116🤡31🤔1
🔵🔴سپتامبر مهم
#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ ویدیویی از فروش و تحویل نفت ایران در ناکجاآباد …

منبع: اینستاگرام کارانیوز
#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🤣5😱1
❇️✴️ نامه بزرگ بانوی باشتی به بی‌خرد فرومایه‌ای که به فردوسی اهانت کرده بود

🔰نامه‌ای به آن شخص بی‌ادب و بی‌بهره از خرد و دانش، که فردوسی را به تمسخر گرفت و به این سرمایه بزرگ سترگ فرهنگ و ادب ایران اهانت کرده است:

دخترم، من باید با تو حرف بزنم،  نه از روی خشم و عتاب، بلکه از روی خرد و صبر. این روزها همه به تو تاختند ونمی‌دانم اکنون در چه حال هستی. اما یقین دارم حال خوبی نداری. چرا که:

یقین دارم که فردوسی را نمی‌شناسی و اگر می‌میشناختی این گونه به تحقیر خودت برنمیخواستی، و زبان به تمسخر فردوسی نمی‌گشودی.

نه قامت اندیشه‌اش را، نه ژرفای جانش را، و نه عظمت کتاب جاودانه‌اش، شاهنامه را نمیشناسی این را یقین دارم.  اگر لحظه‌ای در دریاهای بی‌کران سخن او فرو رفته بودی، زبانت از تمسخر می‌خشکید و دل به ستایشش خم می‌شد.

⬇️شاهنامه تنها دفتر رزم نیست؛
کتاب خرد است، کتاب انسان است، کتاب ایران است. هر سطرش سندی است از هویت، هر بیتش سپری است در برابر فراموشی. شاهنامه دادنامه‌ای است بر علیه بیداد، و ستایش‌نامه‌ای است بر داد، خرد، مهر و آزادی.

و تو هیچ نمی‌دانی که در این کتاب، زنان چه جایگاهی دارند:

🔺فرانک که در دل ظلمت، چراغ امید را برای فریدون افروخت.

🔺رودابه که با شجاعت عشقش، رشته‌های پیوند تازه میان خاندان‌ها بست.

🔺گردآفرید که به جنگ سهراب رفت و نشان داد دلیر بودن به مرد و زن نمی‌شناسد.

🔺فرنگیس که عشقش به سیاوش، در فرزندش کیخسرو جاودانه ماند.

🔺 منیژه که از تخت و تاج گذشت تا کنار بیژن در سیاه‌چال بایستد.


گوش کن  دخترم، فردوسی قرن‌ها پیش‌تر از آنکه جهان امروز سخن از حقوق زن گوید، در شاهنامه زن را در قله‌ی عزت و خرد نشانده بود.

⬇️شاهنامه بیش از آنکه جنگ‌نامه باشد، کتاب خرد است.
در آن هیچ فضیلتی بالاتر از اندیشه نیست. تاج و تخت می‌پوسد، زر و زور می‌گذرد، اما خرد و داد می‌ماند. رستم در اوج پهلوانی به رایزنی بزرگان گوش می‌سپارد و سیاوش در آتش، راستی را بر هر چیز برتر می‌داند.

دخترم،
بی‌فرهنگی تنها در فقر و فساد و جنگ نیست؛ زخم عمیق‌تر آنجاست که کسی بر فرهنگ و هویت این سرزمین تیغ تمسخر زند و ستون‌های آن را نشانه بگیرد. درد من این است که میهنم امروز در چنبره اعتیاد و فقر و تورم و تن فروشی و هزار بلای دیگر دست‌وپا می‌زند، و در این میان، تو به عنوان  دختری از ایرانشهر  نیز بر پیکر زخمی‌اش نمک تمسخر می‌پاشی.

بدان که فردوسی با تمسخر  فرو نمی‌ریزد. او کوه استوار خرد است؛ هزار سال گذشته و هزاران سال دیگر نیز خواهد گذشت، و شاهنامه همچنان خورشید ایران خواهد بود. و بدخواهان  اما، همچون سایه‌ای گذرا، در فراموشی تاریخ محو خواهند شد.

و با این همه، دخترم،
اگر امروز با خشم می‌نویسم، از سرِ درد است نه نفرت. هنوز آرزو دارم که روزی چشمت به روشنایی خرد باز شود و بدانی که فردوسی دشمن تو نیست، بلکه پدر معنوی همه‌ی ماست. روزی شاید بخوانی و دریابی که هر چه گفت، برای آزادی انسان و سربلندی ایران باشد 

برای تو خرد و شجاعت را ارزومندم، یقین دارم اگر فردوسی زنده بود، از اینکه پنجاه سال است خون جوانان ایران زمین مثل چشمه ای بی‌زوال می‌جوشد شاهنامه ای دیگر می‌نوشت. واز اینکه به‌جای گل در میان زلف دخترکان ایرانی، گل بر لب‌هایشان دود می‌شود و سلول‌های خاکستری مغزشان نابود می‌شود. از خود حرف‌های  بی‌ربط تولید می‌کنند، نه سی‌سال یلکه سی هزار سال می‌نشست و در عزای ایران و سرنوشت تلخش نه شاه‌نامه که شیون ‌نامه می‌نوشت.


#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
13👎5👍2🤡1
❇️✴️ چین شی؛ رهبر بلوک شرق یا جنوب جهانی!

#صلاح_الدین_خدیو


بزرگترین رژەی نظامی تاریخ چین به مناسبت سالگرد تسلیم ژاپن و پایان جنگ جهانی دوم، صرفا یک قدرت نمایی نظامی نیست. بلکه حاکی از عزم رهبران این کشور برای بازنویسی تاریخ  و عدول از روایت های فرادست موجود است.
در روایت غالب، آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه بر دولت های آلمان و ژاپن، پیروز و جهان را از شری اهریمنی خلاص کردند.
روایتی که معمولا نقش دولت های فرودست شرق آسیا و خاورمیانه و شرق آفریقا که خاک و منابع انسانی و طبیعی شان، طعمەی جنگ گردید، را به باد فراموشی می سپارد.

چین اکنون می خواهد به جنگ این روایت برود و داستانی تازه به مقتضای موقعیت قدرتمند امروزش خلق نماید.
مخاطب این داستان نه فقط ژاپن به عنوان اصلی ترین متحد امنیتی غرب در آسیای شرقی بلکه نظام جهانی است.

نظام جهانی غرب محورکنونی عمدتا مخلوق پیامدهای جنگ دوم جهانی است؛ نظمی لیبرال و متکی بر فوانین با ملاحظەی جایگاە ممتاز برندگان جنگ درلژ اختصاصی آن.
نگاه تجدیدنظرطلبانەی چین، انقلابی وضد سیستمی نیست. صرفا خواهان ورود محترمانه به باشگاه قدرتمندان عالم باحفظ شکل حکومت و ارزش های ویژەی آن است.
پکن نام این راهبرد را چندجانبه گرایی گذاشته و جهان چند قطبی را راه رسیدن به آن می داند.

احتمالا موفق ترین جلوەی این نمایش سیاسی، دست های درهم گره شدەی پوتین و مودی و شی در جریان اجلاس اخیر بود.
تروئیکای هندوچین و روسیه با حدود سه میلیارد نفر جمعیت حتی از بلوک کمونیست هنوز متحد دهەی 50 و 60 برای غرب ترسناک تر است.
این موفقیت عمدتا تصادفی، مرهون اشتباهات دونالد ترامپ وسیاست خارجی مذبذب و دمدمی مزاجش است.

درست است که ارکستر مسکو وپکن و دهلی درستایش اقتدارگرایی و نکوهش دمکراسی هم آواست. اما اشتراک در ایدئولوژی مانع پوشاندن تضادهای عمدەی ژئوپولتیک میان چین وهند به عنوان دو رقیب دیرینه نیست.
همچنین توازن دراتحاد استراتژیک پکن ومسکو هر چه می گذرد، بیشتر به زیان دومی بهم می خورد.

هم هل دادن هند به سوی چین و هم وابستگی روزافزون روسیه به چین بر اثر تداوم جنگ اوکراین و تحریم پوتین، یک بازی حاصل جمع صفر به زیان غرب وبه سود شی جی پینگ است.

یک رئیس جمهور غیرلیبرال و انزواگرا در کاخ سفید، عطیەای آسمانی برای چین است. کسی که در داخل منتقد وتخریب کنندەی دمکراسی است، درخارج به پیمان نامه های بین المللی ونهادهای فراملی بی اعتناست ودوست ودشمن را به یکسان به تغرفەهای تجاری می بندد، نمی تواند اعتماد برانگیز وجای امید باشد.

شی جینگ پی دراجلاس شانگهای با درک اختلال در رهبری جهانی آمریکا، اصلی جدید بر اصول سه گانەی قبلی اش افزود: حکمرانی جهانی! این مولفه به اصول قدیمی شی یعنی توسعه ی جهانی، امنیت جهانی و تمدن جهانی اضافه شد.

رقابت چین وآمریکا در اصل رقابت دوالگوی حکومتی وشیوەی سازمان دهی اجتماعی است.
اساس الگوی پکن راترکیب دولت اقتدارگرا و اقتصاد بازار تشکیل می دهد. در حالیکه اجماع واشنگتن مبتنی برتلفیق لیبرال دمکراسی و بازار آزاد است.
امتداد اجماع واشنگتن در دیپلماسی خارجی به دفاع از گسترش دمکراسی در پهنەی گیتی و جایگزینی نظام های کثرت گرا ودمکراسی های انتخابی بجای سیستم های اقتدارگرا می رسد.
پکن برعکس دمکراسی را نه در درون دولتها بلکه در بیرون آن می خواهد.
بدین معنا که عیسی وموسی هریک به دین خود باشند؛ کسی کاری به کشورها ونظام های سیاسی آنها نداشته باشد، دمکراسی وحقوق بشر نه هنجاری جهانی بلکه ارزش های نسبی وماهیتا غربی اند.
بجای مداخله در امورداخلی دولت ها، نظام جهانی دمکراتیزه و بر مبنای برابری راستین تمام کشورها بازتعریف شود.

ناگفته پیداست که در اوضاع کنونی، ترامپ که نه دمکرات است و نه لیبرال، نمایندەای شایسته برای الگوی واشنگتن نیست.
گویی اشتباهی رخ داده و او بجای مسکو و پکن و نیودهلی در واشنگتن به قدرت رسیده است!
صرف نظر از متغیرهای عدیده، همین مساله دستکم در کوتاه مدت می تواند به سود چین و جذابیت مدل حکومتی آن تمام شود.

هرچند پکن برای هماوردی باواشنگتن راهی دراز وسنگلاخ درپیش دارد. جدا ازتضادهای موجود درنظام سیاسی آن، هم اکنون بامشکلات متعدد اقتصادی نظیر رکود، تورم، بیکاری و افتادن درچالەی جمعیتی روبروست.
جایگاه ومشروعیت حزب حاکم کمونیست براثر این مشکلات صدمه دیده وناسیونالیسم تهاجمی جهت جبران مافات در دستور کار قرار گرفته است.
تشدید تهدید وستیزەجویی علیه تایوان بخشی از دستور کارمزبور است.
حملەی احتمالی به تایوان می تواندبه تلەی اوکراین شی تبدیل وبلندپروازی های چین را در قله، ساقط کند.
هرچند تا اینجا هم پکن درایجاد ائتلافی آسیایی حول خودموفق بوده؛ غیر ازمتحدان کلیدی آمریکا نظیر ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور و فیلیپین، تقریباتمام دولت های آسیایی درنمایش شانگهای حاضرشدند.

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
6
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
فایل صوتی

پیش‌بینی وضعیت اقتصادی منطقه

دکتر  محمود سریع القلم
اسفند ۱۴۰۳


#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍2🤡1
❇️✴️ اخلاق و مهرورزی های بی وزن !

جعفر بخشی بی نیاز


🌐 بسیار پیش آمده که در مراودات ؛ گفتارها ؛ رفتارها ؛ داد و ستدها ؛ خواسته یا ناخواسته احمق فرض شده ایم تا طرفِ مقابل مان به زعم خود قواره ی ناقص ما را هر طور که به میل و اراده است ؛ ببرّد و بدوزد. اما او نمی داند که ما خودمان نخواستیم که هفت‌ خط باشیم و راه و رسم بدی و دغل بیاموزیم. این یک پیام روشن و آشکار است به همه ی آنهایی که در این گذرگاهِ پر فریب و پر زرق و برق با تمام وجودشان شریف زیستن را انتخاب کردند و بر همین مسیر استوار و ثابت ماندند. با آن که بارها و بارها پای این شرافت شکستند و همه جوره بابت اش تاوان دادند. سرسخت و قوی با دشواری های بسیار از هفت‌ خوان سختی‌ها گذشتند اما هرگز تن به بدی و شر ندادند و هفت‌ خط روزگار هم نشدند. بسیار سخت زندگی کردند اما زندگی را به دیگران سخت نکردند‌ همان هایی که در وادیِ زیستن بی اخلاقی دیدند و حرمت هایشان شکسته شد ؛ اما خودشان اخلاق را تمام و کمال رعایت کردند و بر این منش و مرام پایدار ماندند.

🌐 جامعه را اخلاق می سازد. جامعه را ادب می سازد. جامعه را گذشت می سازد. این صفت های ویژه به آن جان می دهد و بقای آن را تضمین می کند. با لاتی زندگی کردن و کلماتِ مطهر را آلوده ساختن که جامعه رشد نمی کند‌. با قمه و ساطور و تیزی هیچ کسی قدرت ندارد. لات ها هیچ گاه حال جامعه را خوب نکرده اند. این لوتی ها هستند که به آدمهای اجتماع انگیزه و انرژی می دهند تا روزگار بر مدار خیر بچرخد و آموزه های رفتاری و اخلاقی درست و منطقی در جامعه پیدا شود‌. مرام و معرفت باید در جامعه رواج یابد و گسترش پیدا کند. رفاقت‌‌ها باید ریشه داشته باشد. منفعت طلبی و سودجویی در رفاقت حرام است. نمی‌توان و نمی‌شود همه چیز را برای خود خواست. همین حجب و نجابت کم هم اگر در جامعه نباشد و همین مقدار حیا را هم اگر از جامعه دور کنیم آن وقت تمام آدمها ویروس می گیرند و به خودی خود همه به شر و بدی مبتلا می شوند‌‌.

🌐‌ چه کسی از شرارت به جایی رسیده. از بی اخلاقی چه کسی رشد کرده. مال حرام کجا برای کسی برکت آورده. گستاخی و بی شرمی کجایش خیر داشته. راه کج هیچ وقت به منزل نرسیده. نگاه نکنیم به این که عده ای از رانت و اختلاس برای خود برج و بارو ساختند. اینها پیش از این به کسی وفا نکرده به این جماعت هم وفا نخواهد کرد. تنها اخلاق و مهر ورزی ست که خیر آورده و حال جامعه را خوب کرده. گرچه اخلاق و خلق و خوی آدمها بسته به شرائط بی تردید تغییر می کند. کم و زیاد می شود ؛ اما بعید است ذات و جوهره ی آدمی استحاله شود. تار و پود شرافت از بین نمی رود.‌ گرچه در گذر روزگار عده ای بخواهند از آن فرش شرارت ببافند. درست است که جور و فشار زمانه این روزها زیاد است و شانه ها را زیر بار بار معیشت و اقتصاد خم کرده اما زخم به شرافت نزده و نمی زند. تا اخلاق و مهر ورزی در جامعه نفس می کشد شرارت و بدی هیچ عددی نیست.
#ارسالی از نویسنده

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍51
سال ١٩۴٧ ‎#حسن_البنا بنیانگذار اخوان‌المسلمین به ملک فاروق نوشت؛ غرب ورشکسته است و درحال افول، پایه‌هایش لرزان است و اصولش درحال متلاشی شدن، از آن روز ٧٧سال می‌گذرد، غرب نابود نشد اما خاورمیانه همچنان در دود و آتش است و در توهم افول غرب، زندگی مردمانش تیره و تار...

🔻پ ن: به قول محمد صدر، عراقچی مثل نظامی ها صحبت می کند. ایکاش دست از این حرفهای بیهوده پایداری چی ها بردارد.

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
1
❇️✴️ حکمرانی خوب بدون دموکراسی شدنی نیست
 
کیان پوررهنما

 
یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌ها درعلوم سیاسی و جامعه شناسی سیاسی و کلا در مباحث سیاسی و توسعه این است که چگونه می‌توان همزمان کارآمدی نظام سیاسی و رضایت عمومی را تضمین کرد؟ پاسخ این پرسش در پیوند ناگسستنی میان دموکراسی و حکمرانی خوب نهفته است.

حکمرانی خوب «Good Governance» بر اصولی چونشفافیت، پاسخگویی، کارآمدی، عدالت، حاکمیت قانون و مشارکت عمومی استوار است و به روابط شهروندان و حکومت کنندگاناشاره دارد و به عدم سوءاستفاده از قدرت و ثروت حاکمان و فقدان فساد نیز اطلاق می شود.

این اصول تنها در شرایطی تحقق می‌یابد که ساختار سیاسی به مردم اجازه‌ی مشارکت واقعی در تصمیم‌گیری‌ها بدهد یعنی؛ مردم در تعیین سرنوشت خویش نقش داشته باشند و بتوانند بر قدرت نظارت کنند، این همان بستر دموکراسی است و به بیان دیگر، بدون دموکراسی، حکمرانی خوب صرفاً شعاری توخالی خواهد بود.

دموکراسی، با فراهم کردن زمینه‌ی انتخاب آزادانه‌ی حاکمان، گردش نخبگان سیاسی و تضمین حقوق و آزادی‌های اساسی، مشروعیت نظام سیاسی را افزایش می‌دهد. مشروعیت بالا به نوبه‌ی خود اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی را تقویت کرده و زمینه‌ی اجرای سیاست‌های توسعه‌ای را فراهم می‌سازد. از سوی دیگر، حکمرانی خوب به دموکراسی عمق می‌بخشد، زیرا اگر نهادهای دموکراتیک ناکارآمد یا گرفتار فساد یا تبعیض باشند، آزادی سیاسی به تنهایی نمی‌تواند پاسخگوی مطالبات شهروندان باشد.

تجربه‌ی بسیاری از کشورها نشان داده است که دموکراسی بدون حکمرانی خوب به پوپولیسم و بی‌ثباتی منجر می‌شود و حکمرانی خوب بدون دموکراسی به اقتدارگرایی باثبات اما شکننده بدل خواهد شد. بنابراین، رابطه‌ی این دو رابطه‌ای دوسویه و تکمیلی است:
دموکراسی بستر مشارکت و نظارت را فراهم می‌آورد، و حکمرانی خوب آن را به توسعه و عدالت اجتماعی پیوند می‌زند.
 
نتیجه‌گیری
برای دستیابی به توسعه پایدار و افزایش اعتماد عمومی، هیچ راهی جز تلفیق دموکراسی با حکمرانی خوب وجود ندارد. دموکراسی بدون حکمرانی خوب به بی‌ثباتی ختم می‌شود و حکمرانی خوب بدون دموکراسی، مشروعیت لازم برای ماندگاری ندارد. بنابراین، آینده‌ی کشورها، خصوصا کشورهای جهان سوم به میزان توانایی آنها در ایجاد این پیوند اساسی وابسته است.
هیچ کشوری بدون ایجاد این پیوند اساسی، نه به توسعه پایدار دست خواهد یافت و نه به اعتماد عمومی. آینده‌ی هر جامعه در گرو آن است که بداند دموکراسی شرط لازم حکمرانی خوب است، و حکمرانی خوب شرط کافی دموکراسی.
 

  #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍32👌1
‌‏خدمات پس از فروش:


_تیمسار پیر_


‏ژاپنی‌ها خیلی زود با امریکاییا کنار اومدن. این خیلی چیز عجیبیه. سریعا تسلیم شدن و تصمیم گرفتن که با دشمن دوست بشن. نمیشه عواید این تسلیم رو انکار کرد. ژاپنی‌ها بسیار تلاشگر بودن، ولی بدون امریکا نمیتونستن پیشرفت کنن.

فوایدانعطاف پذیری بالا



#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
10👍3👎2
میزان رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای خاورمیانه در ده سال گذشته

🔹در سال ۲۰۱۶ ایران ۱۳ درصد رشد داشته و GDP اندازه عربستان بوده اما الان عربستانه سه برابر ایران هست و حتی از امارات هم عقب‌تر هستیم.
#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
🤬1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔼✴️ نزدیکی آمریکای ترامپ و پوتین و کنترل بیشتر چین!
نقش ایران و محاصره ژئوپلیتیک آن چه معنایی دارد؟


#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔼بخاطر اسلام به سفارت آمریکا حمله نکنید!

فیلمی کمیاب از حملات به سفارت آمریکا سال ۵۷یا۵۸
به التماس‌های سرهنگ توکلی توجه کنید:
- آقایان بخاطر مملکت به سفارت آمریکا حمله نکنید
- آقایان بهانه دست آمریکا ندین که در کشورمان دخالت کنه
- تیراندازی نکنید
- بخاطر اسلام نکنید

⬇️ برخی عواقب اشغال سفارت:
۱- بدون چراغ‌سبز آمریکا، صدام هرگز به کشورمان حمله نمی‌کرد، جنگی با صدها هزار کشته و زخمی و هزار میلیارد دلار خسارت... در اولین روزهای جنگ، گروگانهای آمریکایی آزاد شدند

۲- اشغال سفارت و جنگ باعث شد آمریکا به خلیج فارس لشکرکشی کند و در چهار کشور عربی پایگاه نظامی بزند

۳- تحریمها تاکنون سه هزار میلیارد دلار خسارت زده؛ هزاران کارخانه تعطیل، میلیونها نفر بیکار، فروپاشی خانواده‌ها، بالا رفتن سن ازدواج و کاهش جمعیت، فساد اقتصادی اخلاقی، افزایش فقر، شکاف طبقاتی، فرار مغزها و
۴- اشغال سفارت به آمریکا آسیب چندانی نزد، اما موجب انزوای ایران، تبلیغات ایران‌هراسی و فروش صدها میلیارد دلار سلاح آمریکا شد. اشغال سفارت و آمریکاستیزی به چهار نسل ایرانی هزاران میلیارد دلار خسارت زد و داستان ادامه دارد
#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍133
❇️✴️ مائو: ناجی یا دیوانه جنایتکار...؟!

✍️علی مرادی مراغه ای


امروز سالروز مرگ مائو رهبر چين كمونيست است در ۱۹۷۶.
دیکتاتورها غالبا دارای بیماری روان‌پریشی و پارانوئید هستند اما آنها مخالفانشان را بیمار روانی میدانند. استالین و مائو مخالفان را تیرباران، زندانی یا به مراکز روانی میفرستادند، در این سیستمها تعداد مخالفان سیاسی  موجود در مراکز روانی بیشتر از قاتلان روانی، متجاوزان و مجرمان روانی بودند!

شکی نیست که مائو نیز مانند اغلب دیکتاتورها دارای اختلال شخصیت یا پارانوئید و خودشیفته بود و از خشونت لذت می‌برد.
  کمتر دیکتاتوری بدون رویاپردازی پیدا میشود، مائو نیز چون هیتلر، استالین، پل پوت و...رویاپرداز بود:
رؤیای یک چینِ متفاوت، رؤیای کمونیسم، برابری، پایان استثمار... البته نسیه و در آینده!

اما بجای آن رؤیای برابری، در جامعه چین، خشونت و انقیاد مطلق و گرسنگی بیداد میکرد!
چون دیکتاتورها مانند بیماران پارانوئید، قادر به تغییر الگوهای ثابت تفکر و رفتار خود نیستند پس در مواجهه با شواهد شکست، آن شواهد را نادیده گرفته حتی تلاش‌های خود را در همان جهت قبلی دو چندان می‌کنند.
البته این انعطاف‌ناپذیری روانی و ناتوانی در تغییر مسیر را در تبلیغاتشان، به قاطعیت و ثابت قدمی تعبیر میکنند!
مائو در مواجهه با شواهد شکست سیاست‌هایش، با سرزنش و خشونت نسبت به ضدانقلاب‌ها واکنش نشان می‌داد.
در ۱۹۵۸م یک دهه پس از کسب قدرت، به حلقه نزدیکانش گفته بود برای تحقق آرمانهایش «شاید نیمی از چین مجبور به مُردن شوند!»
(البته از آقای میرباقری خودمان کمتر گفته چون ایشان نصف جهان را گفته!)

مائو هنوز 24ساله بود که صلح را برای انسان‌ها غیرقابل تحمل میدانست و آن بخش از تاریخ را که سراسر جنگ بود می پرستید  و از دوره‌های صلح و رفاه حوصله‌اش سر می‌رفت!
برای اولین بار در 34سالگی شاهد اعمال تحقیر و قتل عمومی بود، متوجه شد که خشونت در او «نوعی تسکین و وجد و شعف بی‌سابقه» تداعی می‌کند!
حکومت ۲۷ ساله او، سلسله‌ای بی‌پایانی از خشونت‌ و کشتار بود. بقول فرانک دیکوتر «یکی از بدترین مستبدین قرن بیستم بود که حداقل پنج میلیون غیرنظامی را به کام مرگ فرستاد».
(The Tragedy of Liberation: A history of the Chinese Revolution.. 2013:xiii)

دهه اول، موجی از ترور را علیه کشاورزان، بازرگانان، تحصیلکردگان دانشگاهی، دشمنان مظنون در حزب براه انداخت و سپس دشمنان طبقاتی و یکی پس از دیگری.
برخلاف جامعه استالینی، که در آن نیروهای امنیتی قتل عام را انجام می‌دادند، مائو اصرار داشت که در چین هیچکس نباید در حاشیه بماند. همه باید دستشان به خون آلوده باشد، پس بدستور مائو بخشی از مردم در قتل بخشی دیگر مثلا همسایگان، همکاران و دوستان خود شرکت میکردند!.
در مه ۱۹۶۶ با انقلاب فرهنگی، خشونت دامنگستر شد کشور به جنگ داخلی واقعی بدل گردید. هر چه خشونت مردم به همدیگر بیشتر، بهتر!.
تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۶، نیم میلیون نفر دیگر کشته شدند و انقلاب فرهنگی، چین را به آستانه هرج و مرج و ویرانی اقتصادی کشاند! در حالیکه، انقلاب فرهنگی، اصلا نه فرهنگی بود و نه انقلابی!
بقول ولتر که در مورد «امپراتوری مقدس روم» گفته بود:
نه مقدس بود، نه رومی و نه امپراتوری!

اما مائو در مورد آن کشتارهایش، میگفت:
«صدای رگبارها برای کشتن ضدانقلابیون حتی از رگبار باران هم لذت‌بخش‌تر است»!
(همان. ص۹۴)
از ذهن خودشیفته و روان‌پریشش وحشت میبارید!
افکارش عاری از زیبایی و سرزندگی بود چون حتی دستور حذف باغبانان و پایان پرورش گل را داد!
عاری از هنر و تاریخ بود چون دستور داد خوانندگان، شاعران و نویسندگان برای کار سخت به روستاها تبعید گردند!
ضدِ تاریخ بود چون بناهای باستانی و معابد چین را خراب کرد!
عاری از احساسات انسانی بود چون به کودکان می آموخت والدین خود را لو داده تنها او و حزب را بپرستند!
عاری از فردیت بود چون نامها را حذف و به کارگران شماره‌ داد تا بر پشتشان بدوزند!
میخواست چین به ماشینی عظیم و آدمها چون رباتهایی در خدمتش باشند!
البته در همان زمان، دکترهای سازمان انقلابی حزب توده که در بهترین دانشگاههای اروپا تحصیلکرده بودند برای نجات ایران، متاثر از مائو، بر تز محاصره شهرها از طریق روستاها پرداختند!

افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی، خطرناک نیستند اما وقتی بقدرت میرسند فاجعه آغاز میگردد! و البته حامیان حاکم خودشیفته که خود زخم‌خورده خودشیفتگی اند و هرچه زخم خودشیفتگی آنها بیشتر باشد، برای ترمیم آن به رهبری با ابهت‌تر نیاز دارند!
پاول روزنبرگ در خودشیفتگی ترامپ مقاله‌ جالبی دارد اینکه چگونه حامیان او حاضرند اقتدارگرایی را بجای دموکراسی بپذیرند!

تنها زمانی چین از دستِ توهماتِ مائو نجات یافت که او مُرد و چینِ بدستِ دنگ شیائوپینگ رو به پیشرفت نهاد و رسید اینجا!


#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍97👎1
❇️✴️ قطر، کشور کوچک با بازی بزرگ: چرا طالبان و حماس در دوحه سکنا گزیدند؟

حمید آصفی

قطر، کشوری کوچک با جمعیتی اندک و جغرافیایی شکننده، درست وسط محاصره عربستان و امارات نشسته است. اما این کشور یاد گرفته که بقا نه با ارتش و نفت، بلکه با هوشمندی و دیپلماسی بحران تضمین می‌شود. دوحه فهمیده بحران‌ها، اگر خوب مدیریت شوند، می‌توانند تبدیل به سرمایه سیاسی شوند. و از همین مسیر، هنر «تجارت دیپلماسی بحران» را ساخت.


این داستان از دهه ۹۰ میلادی و با تولد شبکه الجزیره شروع شد. شبکه‌ای که جهان را به تماشای بحران‌ها می‌نشاند و قطر را به میانجی حساس و غیرقابل جایگزین تبدیل کرد. وقتی عربستان، امارات، بحرین و مصر در ۲۰۱۷ قطر را محاصره کردند، همان سرمایه سیاسی به کمک آمد. دوحه نه تنها زنده ماند، بلکه قدرتمندتر شد؛ کشوری کوچک که هیچ بازیگر منطقه‌ای جرات نادیده گرفتنش را ندارد.

قطر مهم‌ترین ابزارش را هم خوب انتخاب کرده بود: طالبان و حماس. گروه‌هایی که خشونت و بحث برانگیزی‌شان بر کسی پوشیده نیست، اما برای دوحه، «کارت چانه‌زنی بی‌همتا» هستند. دفتر سیاسی طالبان در دوحه، جایی که مذاکرات خروج آمریکا از افغانستان انجام شد؛ مذاکره‌ای که هیچ کشور دیگری در منطقه جرأت میزبانی‌اش را نداشت. رهبران حماس هم در دوحه مستقر شدند؛ نتیجه؟ هر مذاکره مهم با قدرت‌های جهانی، از کانال قطر می‌گذرد.

طنز ماجرا اینجاست: کشوری بدون عمق استراتژیک، خودش را در مقابل عربستان و امارات مطرح کرده است. آن‌ها با مشت آهنین عمل می‌کنند؛ قطر با دفترهای سیاسی و تلویزیون بحران را مدیریت می‌کند. بحران‌ها در دوحه ابزار سیاست شده‌اند و یک کشور کوچک، صدایی بلند پیدا کرده است.

قطر یاد گرفته است که یک دفتر طالبان یا حماس می‌تواند برای بقا کافی باشد. قطر مثل بازیکن کوتاه‌قدی است که وسط زمین غول‌ها بازی می‌کند، اما با تکنیک و زیرکی نگاه‌ها را به خود جلب می‌کند. بحران‌ها را وارد می‌کند، پردازش می‌کند و به شکل دیپلماسی به جهان صادر می‌کند. حتی وقتی جام جهانی فوتبال را میزبانی می‌کند، همان زمان طالبان و حماس دفتر سیاسی دارند؛ تضاد و تناقضی که قطر را به سرمایه سیاسی تبدیل کرده است.

اما این بازی خطر هم دارد. همان‌طور که بحران‌ها دوحه را بالا کشیده‌اند، می‌توانند آن را غرق کنند. اگر طالبان یا حماس شکست بخورند یا از صحنه حذف شوند، قطر هم بی‌واسطه در معرض فشار جهانی قرار می‌گیرد. پرسش اینجاست: آیا قطر می‌تواند تا ابد روی موج بحران‌ها بماند یا روزی همان موج، خودش را خواهد بلعید؟

سود قطر نه در نظامی و نه ایدئولوژیک است؛ سود واقعی در «قدرت سیاسی و دیپلماسی» است. دوحه تبدیل شده به کانالی اجتناب‌ناپذیر برای قدرت‌های جهانی، سپری برای بقا و بازیگری که فراتر از وزن طبیعی خود در نظم منطقه‌ای و جهانی نقش‌آفرینی می‌کند. قطر با بازی در زمین بحران‌ها، یک بازی بزرگ برای بقا ساخته است؛ بازی‌ای که کوچک‌ترین خطای آن، می‌تواند قمار تمام عیارش را به خطر اندازد.

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍10👎65
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سروایرانشهر
درد مزمن پاچه خواری و دورویی درایران از دوره حکومت های اعراب و ترکان اسیای میانه اغاز شد و در دوره قاجار ترکمن، به اوج خود رسید!

انجا که در نبود قانون و پیروی نکردن حاکمان از هرگونه سنت حکومتی و اخلاقی،هیچگونه امنیت جانی و اقتصادی و اجتماعی وجود نداشت.
فقط در یک حکومت ملی و میهنی پایدار و با رویکرد حکومت قانون و پیروی از نصوص و سنت های حکومتی ایرانی_اسلامی این رویه های زشت اخلاقی و رفتاری را از دامن جامعه ایرانی زدود.
#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👎11👍8🤣1
✴️❇️ کار لذیذ!!! 

قاسم یزدان‌پناه

     در یکی از جلسات اداری مدیری جوان به مدیر باتجربه‌ای اعتراض می‌کرد که: «چرا شما در جایی از سازمان خودت تعریف کرده‌ای؟ و گفته‌ای سازمان ما جای خوبی است؟» بقیه کارکنان و کارشناسان هم همین نظر را داشتند!!!
     به فکر فرو رفتم و مدت‌ها اندیشیدم که چگونه می‌توانیم با این نگرش کار سازمانی‌ را به پیش ببریم. وقتی دل کارکنان با سازمان نباشد، ساعت کار که به پایان می‌رسد، مانند بچه‌ها که زنگ مدرسه آنها را از جا می‌کند و با شتاب از دروازه مدرسه بیرون می‌جهند، از اداره بیرون می‌زنند. شاید از نظر جسمی مثل بچه‌ها بیرون ندوند، اما از نظر عاطفی می‌گویند: «آخیش! راحت شدیم! امروز هم تمام شد!»

   «پیتر دراکر» معتقد است: «آنها که کار را به انجام می‌رسانند و نتیجه می‌گیرند، به کار خود عشق می‌ورزند.»

      این بدان معنا نیست که آدم‌ها هر کاری را که انجام می‌دهند دوست دارند. بالاخره هرکسی مجبور است در طول ساعات اداری کارهایی را انجام دهد. در سازمان‌ها باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که افراد از کار کردن لذت ببرند و نتیجه کار خود را لمس کنند و ببینند.

       نقاشی را تصور کنید که ساعت‌ها، روزها و بلکه ماه‌ها زحمت بکشد؛ اما نقاشی‌اش را نیمه‌کاره رها ‌کند. حتما او از کارش لذت نمی‌برد. شاعری هم که شعرش را نیمه‌تمام بگذارد، همین‌طور است.

      مدیران باید به گونه‌ای در سازمان رفتار کنند که نتیجه هر کاری توسط کارمندان لمس شود و آنها حاصل کار خود را ببینند؛ نه‌اینکه کارمندان زحمت بکشند و افتخارش برای مدیر باشد.

       بهتر است در پایان هر پروژه یا هر کاری که انجام می‌شود، اسامی کارکنانی که زحمت کشیده‌اند، ذکر شود و در بخش‌های مناسب، مورد تقدیر و تشویق قرار گیرند.

    از طرف دیگر، کارکنان نیز باید بدانند، گاهی لازم است عشق را ایجاد کرد. هر کارمندی در طول روز ساعت‌ها کار می‌کند، ممکن است کار در نظر او ناخوشایند باشد.

   یک پیانیست مجبور است هر روز سه ساعت از روی الگوها بنوازد؛ گرچه شاید او از این کار خوشش نیاید.
       پیانیستی مشهور می‌گفت: «من تمرین می‌کنم تا زندگی را در انگشتانم داشته باشم.» تمرین و کار خسته‌کننده است؛ اما می‌شود از آن لذت برد.

  من یک موضوع را با خودم حل کرده‌ام: «مهم نیست در چه جایگاهی باشم؛ هر جا باشم آنجا را معبد خود خواهم کرد و کارم را با لذت انجام می‌دهم.» در پستی و بلندی‌های کاری و مدیریتی همیشه این‌طور رفتار کرده‌ام.

    سال 1370 بعد از سال‌ها مدیریت به‌علت شرایطی خاص در زندگی‌ام، مدیر دبیرستان نمونه‌دولتی در شهرستانی شدم. از محیط کاری گسترده‌ به وسعت کشور عزیزم به محیط بسته یک دبیرستان انتقال یافتم. مثل این بود که پرنده‌ای آزاد را در قفس حبس کنند! با خود اندیشیدم، این مدرسه را باید جهانی کنم. به یاد شعار «جهانی فکر کن و محلی عمل کن» افتادم و گفتم: «جهانی فکر می‌کنم و مدرسه‌ای عمل!»

   مدرسه را معبد خود قرار دادم. همسرم می‌گفت: «زمانی‌که ..........بودی کارت سبک‌تر بود! این مدرسه چقدر تو را مشغول کرده است!»

   به او گفتم: «من برای دلم کار می‌کنم و از کارم لذت می‌برم.»

    می‌گویند، مردی خسته وارد رستورانی شد. همهمه همه‌جا را فرا گرفته بود. هنرمندی پیانو می‌نواخت، اما کسی گوش نمی‌داد. پیانیست طبق عادت همه‌روزه فارغ از جمعیت انجام وظیفه می‌کرد. مرد خسته با عصبانیت به نوازنده گفت: «برای دلت بزن!» او تکانی خورد و قطعه ی موسیقی را با دل و جان نواخت! به‌یکباره جمعیت ساکت شد!

مهم نیست کجا باشی، مهم این است که: «هرجا هستی فارغ از سروصدا و قیل‌وقال اطرافیان، ساز خود را با دلت بنوازی و کارت را برای خودت خوشایند کنی.»
       اتاق کار و محیط باید برایت معبد باشد. اگر این‌گونه شد همه در مقابل تو سکوت خواهند کرد.

هرجا هستی آنجا را دوست بدار و تمرین کن تا زندگی را زیر انگشتان و قلم خود احساس کنی.

در پایان این جمله زیبا را از مارتین لوترکینگ تقدیمتان می‌کنم تا در هر شرایطی که کار می‌کنید با عمل به آن، زندگی کاری را برای خود شیرین کنید:

         «اگر از یک فرد خواسته شود که خیابان‌ها جارو بزند، او باید این کار را همانند نقاشی میکل‌آنژا، موسیقی بتهون و به زیبایی شعر شکسپیر انجام دهد. او باید خیابان را آن‌چنان خوب جارو بزند که همه بگویند اینجا یک رفتگر بزرگ زندگی می‌کند که کارش را بسیار خوب انجام می‌دهد.»/راز رفتار در سازمان

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
12
❇️✴️ حداد عادل و کابوس کنترل فضای مجازی؛
دوباره همان ترس قاجاری از تلگراف

حمید آصفی


غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان فارسی، در یکی از همان برنامه‌های فرمایشی صداوسیما گفته است:
«فضای مجازی بی‌صاحب است و هر کسی در آنجا حرف خودش را می‌زند و اعمال سلیقه می‌کند.مدت‌هاست در پی ضابطه‌مند کردن فضای مجازی هستیم تا برایش یک چارچوبی بگذاریم.»

ظاهر این سخن شاید «دغدغه‌مند» جلوه کند، اما در باطن چیزی جز نوستالژی قاجاری برای «صاحب‌داشتن مردم» نیست. گویی هنوز در عصر قجرها گیر کرده‌اند که برای هر کوچه «کدخدا» می‌گذاشتند و برای هر فکر «مفتش».

ذهنیت قاجاری به همین‌جا ختم نمی‌شود: وقتی اولین تلگرافخانه به ایران آمد، شاه و دربار بیشتر از آنکه خوشحال باشند وحشت کردند که مردم خودشان به هم پیام بدهند. امروز هم همان ترس قدیمی، باز در قالب «چارچوب‌گذاری برای فضای مجازی» ظاهر شده است.

در جهان امروز، هیچ سیاستمداری در لندن یا برلین جرئت نمی‌کند بگوید «فضای مجازی بی‌صاحب است»، چون می‌داند صاحب آن همان مردمی هستند که مالیات می‌دهند و حکومت را سر کار گذاشته‌اند. اما در منطق حداد عادل و هم‌نسلانش، جامعه چیزی نیست جز پادگان: همه باید صف بکشند، ساکت باشند و از صف خارج نشوند. اینترنت هم در این نگاه باید مثل آسایشگاه نظامی «افسر نگهبان» داشته باشد.

کشورهای توسعه‌یافته سال‌هاست قوانین شفاف برای حفاظت از داده‌ها و حقوق کاربران وضع کرده‌اند. اتحادیه اروپا با GDPR به مردم حق «مالکیت بر اطلاعات شخصی» داده است. آمریکا به فکر شکستن انحصار غول‌های فناوری است. کره جنوبی، اقتصاد دیجیتال را ستون آینده خود کرده است.
اما در ایران، هنوز بحث بر سر این است که آیا «اینترنت صاحب دارد یا نه!» این یعنی دقیقاً یک قرن عقب‌ماندگی. درست مثل آنکه در عصر خودرو، همچنان بحث کنیم که آیا گاری باید مهار اسب داشته باشد یا نه.

اگر چیزی «بی‌صاحب» باشد، نه فضای مجازی که سیاست در ایران است. کشوری با این همه منابع، ثروت، سرمایه انسانی و تاریخ، در دست کسانی افتاده که به جای توسعه زیرساخت، مدام به فکر «صاحب گذاشتن» بر افکار عمومی‌اند. بی‌صاحبان واقعی همان‌هایی هستند که مردم را صغیر می‌پندارند و برای هر جمله‌شان «ناظر» می‌خواهند.

ذهنیت حداد عادل ادامه همان سنت «قیمومت» است: مردم صغیرند، باید برایشان ولی گذاشت؛ فضای مجازی هم یتیم است، باید برایش قیم تراشید. درست مثل دوران قاجار که برای هر کوچه یک کدخدا، برای هر فکر یک مفتش، برای هر قهوه‌خانه یک قلیانچی تعیین می‌کردند و هر کس بدون اجازه حرف می‌زد، ترس از «بی‌صاحب شدن» به جان حاکمان می‌افتاد.

این در حالی است که جهان مدرن، قرن‌هاست این منطق را به زباله‌دان تاریخ فرستاده. دموکراسی یعنی پایان قیمومت. اینترنت یعنی شکستن انحصار صدا. و شهروند امروز نه رعیت است و نه سرباز وظیفه.

تکنولوژی همیشه سریع‌تر از سانسور حرکت کرده. چاپخانه، کلیسا را شکست. رادیو، استبداد را به چالش کشید. اینترنت، دروغ‌های رسمی را بی‌اعتبار کرد. حالا نوبت شبکه‌های اجتماعی و هوش مصنوعی است که روایت‌های حکومتی را درهم بشکنند. هیچ فرهنگستانی نمی‌تواند جلوی این موج را بگیرد، حتی اگر هزار «چارچوب» بتراشد.

آقای حداد! فضای مجازی صاحب دارد؛ اسمش مردم است. مسئله این است که شما و همفکرانتان نمی‌خواهید این حقیقت ساده را بپذیرید. چون تا دیروز صاحب منبر بودید، امروز می‌خواهید صاحب توییتر و اینستاگرام هم بشوید. اما تاریخ یک پیام روشن دارد: هیچ حکومتی نتوانسته جلوی جریان آزاد فکر را ببندد، مگر آنکه خودش پشت همان دیوارها خفه شده باشد.

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍144
❇️✴️ پیام انقلاب ۲۰۲۵ نپال برای جهان امروز

محمدعلی سوره

انقلاب ۲۰۲۵ نپال یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های جنبش‌های اجتماعی نوین در قرن بیست‌ویکم بود. این جنبش با رهبری نسل جوان و استفاده گسترده از شبکه‌های اجتماعی، توانست دولت وقت را وادار به عقب‌نشینی از محدودیت‌های ارتباطی و استعفای نخست‌وزیر کند و در عین حال مشروعیت کل نظام سیاسی را زیر سؤال ببرد. برخلاف انقلاب‌های کلاسیک که عمدتاً بر ایدئولوژی‌های بزرگ استوار بودند، انقلاب نپال حول محور عدالت اجتماعی، شفافیت سیاسی و آزادی دیجیتال شکل گرفت و نشان داد که نسل دیجیتال اکنون موتور اصلی تغییر سیاسی است.


نپال، کشوری با ساختار سیاسی شکننده، جمعیت جوان زیاد، نابرابری اقتصادی شدید و ضعف نهادهای پاسخگو، زمینه‌ای مستعد برای انفجار اجتماعی داشته است. در سپتامبر ۲۰۲۵، دولت نپال اقدام به بستن یا محدود کردن شبکه‌های اجتماعی کرد؛ تصمیمی که به‌سرعت به شعله‌ور شدن یک جنبش اعتراض گسترده انجامید. این جنبش فراتر از اعتراض موقتی به محدودیت دیجیتال بود و نمایانگر یک بحران عمیق‌تر در مشروعیت نظام حکومت، نحوه توزیع قدرت و احساس عمومی نسبت به عدالت و شایستگی‌ها است.

بحران مشروعیت

طبق نظریه آنتونیو گرامشی، پایدار ماندن حکومت‌ها وابسته به ترکیبی از زور و رضایت اجتماعی است. در نپال، فساد ساختاری، فاصله طبقاتی و تجمل‌گرایی نخبگان باعث شد پایه‌های رضایت عمومی فرسوده شوند. حتی قدرت امنیتی دولت نتوانست مانع فوران نارضایتی شود.  دولت‌ها بدون عدالت و رضایت اجتماعی نمی‌توانند در عصر دیجیتال دوام بیاورند.

نسل دیجیتال و جنبش‌های اجتماعی نوین

نسل جوان با ابزارهای دیجیتال توانست سازماندهی سریع و گسترده ایجاد کند. اعتراض‌ها حول نمادهای نابرابری شکل گرفت و رهبری جنبش از الگوی افقی و غیرمتمرکز پیروی کرد. این تحول نشان می‌دهد که نسل Z و شبکه‌های اجتماعی دیگر نیروی حاشیه‌ای نیستند، بلکه عامل تعیین‌کننده تغییر سیاسی در قرن بیست‌ویکم‌اند.

ضعف نهادی و نهادگرایی تاریخی

بر اساس تحلیل نهادگرایی تاریخی (عجم‌اوغلو و رابینسون)، نهادهای انحصاری و فساد ساختاری مانع توسعه سیاسی و اقتصادی می‌شوند. دولت نپال گرفتار خویشاوندسالاری و انحصار قدرت بود و یک جرقه کوچک، یعنی محدودیت شبکه‌های اجتماعی، به بحران تمام‌عیار انجامید. این تجربه هشدار می‌دهد که در جوامع با نهادهای ضعیف، کوچک‌ترین بحران می‌تواند نظم سیاسی را فرو بریزد.

کنش جمعی و نقش فناوری

مطابق نظریه مانکور اولسون، مشارکت در اعتراض تابع محاسبه هزینه–فایده است. شبکه‌های اجتماعی هزینه سازماندهی را کاهش دادند و حس بی‌عدالتی مشترک، منافع بالقوه اعتراض را افزایش داد. به عبارت دیگر، فناوری دیجیتال ساختار هزینه–فایده اعتراضات را دگرگون کرده و بسیج جمعی را آسان کرده است.

گذار دموکراتیک و خطر پوپولیسم

انقلاب‌ها زمانی پایدار می‌شوند که شور خیابانی به نهادهای دموکراتیک و پاسخگو تبدیل شود. در نپال، خطر اصلی تبدیل جنبش به پوپولیسم زودگذر یا بازتولید همان الگوی فساد گذشته است.
پیام روشن این است که پایداری دموکراتیک تنها با نهادسازی فراگیر و قانون‌گذاری پاسخگو تضمین می‌شود.

«جمع‌بندی»

انقلاب ۲۰۲۵ نپال، اگرچه هنوز کاملاً به نقطه ثبات نرسیده، یکی از شاخص‌ترین نمونه‌های اعتراض جوانان است که با استفاده از ابزارهای دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی، خواست‌های معطوف به عدالت، شفافیت و پایان دادن به فقر و تبعیض را مطرح کرده‌اند. پیام روشن آن این است که در جهان معاصر، نیروی جوانان، احساس عدالت‌طلبی عمیق، و امکان بسیج از طریق تکنولوژی، می‌توانند بنیادهای نظم سیاسی را به چالش بکشند.

انقلاب ۲۰۲۵ نپال بیش از یک رخداد داخلی است؛ آیینه‌ای است که تحولات سیاسی قرن بیست‌ویکم را بازتاب می‌دهد. این جنبش نشان داد که:

مشروعیت سیاسی در عصر دیجیتال با سرکوب حفظ نمی‌شود؛ عدالت و شفافیت الزامی‌اند.

نسل جوان و شبکه‌های اجتماعی کنشگر اصلی تغییر سیاسی هستند.

نهادسازی پاسخگو تنها راه تضمین گذار دموکراتیک و جلوگیری از بازتولید فساد و پوپولیسم است.

پیام نهایی برای جهان امروز هشداردهنده است: اگر دولت‌ها صدای جوانان و مطالبات عدالت‌خواهانه را نشنوند، فاصله دولت–ملت در عصر شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به سرعت به بحران تمام‌عیار بدل شود و هر جامعه‌ای ممکن است فردای خود را در قالب «نپال دیگری» تجربه کند.

#سیاست_شناسی
🆔 @politicology
👍52🤡2
2025/10/21 13:40:09
Back to Top
HTML Embed Code: