Telegram Web Link
Forwarded from 69logy
| تحلیل دیکاپریو و رابطه‌هایش با افراد زیر ۲۵سال |

چندی پیش بود که خبر جدایی لئوناردو دیکاپریو، بازیگر مطرح جهان با پارتنرش، بازتاب گسترده‌ای داشت. اما دلیل این اتفاق، صرفا جدایی آن‌ها نبود، بلکه تمایل شدید این بازیگر به دختران کم تر از ۲۵سال و تمام شدن رابطه آن هم دقیقا چند روز پس از تولد ۲۵سالگی پارتنرش، دلیل این بازتاب بود.

لئوناردو بازیگر مطرح سینمای جهان در سال ۱۹۷۴ در شهر لئوناردو هالیوود از ایالت کالیفرنیا آمریکا دیده به جهان گشود. وی زمانی که تنها یک سال داشت طعم تلخ جدایی پدر و مادرش را چشید و پس از آن به همراه مادرش در یکی از محله‌های فقیر نشین هالیوود ساکن شدند.

دیکاپریو به ارتباط با دختران کم تر از ۲۵ سال معروف است، با اینکه سن خودش از ۴۵ سال نیز عبور کرده؛ در تحلیل اولیه شاید دلایل اصلی چنین تمایلی، انگیزه‌های جنسی یا مقابله روانی با افزایش سن باشد، اما دلایل اصلی‌تر مربوط به از دست دادن رابطه عاطفی با پدر در سنین بسیار پایین است!

اما بنظر می‌رسد او بیشتر از اینکه به دنبال رابطه‌ی عاطفی باشد، احتمالا ناخواسته به دنبال بازسازی نقش خودش به جای پدرش در رابطه است که تداعی شدن نقش پدر خوب فقط در رابطه با یكم دختر کم سن می‌تواند شکل بگیرد.

پدرش  جورج دیکاپریو نام داشت، و یک نویسنده‌ی مستقل بود که در حیطه‌ی کمیک بوک‌ها فعالیت می‌کرد، که قطعا شغل پدرش در شکل‌گیری علاقمندی‌ها یا برخی توانایی لئونارد در بازیگری بی‌تاثیر نبوده است.

و یکی از دلایل روانشناختی عدم تمایل او به ازدواج، شاید حفظ همین نقش پدر بودن و حفظ وابستگی شدید خودش با مادرش است که در این سن هم با او زندگی می‌کند و به دنبال بیشتر کردن نقش حمایتی خودش از مادرش است که شبیه فرو رفتن در همان نقش پدر یا همسر خوب است.

طبق تحقیقات سنین بین ۱۰ تا انتهای ۲۴ سالگی نوجوانی محسوب می‌شود، چرا که رشد و تکامل مغز بعد از ۲۰ سالگی متوقف نمی‌شود و چند سال دیگر ادامه پیدا می‌کند. علاوه بر این در برخی افراد دندان عقل تا سن ۲۵ سالگی سالگی رشد می‌کند. در نتیجه می پ‌توان گفت افراد زیر ۲۵ سال توانایی مغزی کامل برای تصمیم‌گیری‌های هیجانی را کسب نمی‌کنند. می‌توان گفت شاید یکی از دلایل اتمام رابطه‌ی افرادی مانند لئوناردو دیکاپریو با دخترانی که در آستانه‌ی ۲۵ سالگی هستند، نمادی از ترس برای روبه رو شدن با تکامل یافتن لوب فرونتال یا همان شکل‌گیری شخصیت در آنان است، یعنی از رابطه با یک فرد بالغ هراس دارند.

🌐 @Channel69Logy
👍37👏3
FCP_Volume 2_Issue 3_Pages 307-321.pdf
450.7 KB
#مقاله

🔺رابطه طلاق عاطفی و تمایز یافتگی عاطفی

🍃 @Psycho_Approaches
👍8
Forwarded from 69logy
کارگران پتروشیمی و باقی اقشار «کارگران» دست به اعتصابی زده‌اند برای زنده کردن آزادی زنان و دختران این سرزمین رنج‌دیده؛ آن‌وقت، دانشجویی که خودش را باسواد می‌داند و همین کارگران را «بی‌سواد» خطاب می‌کند و تا همین یک‌ماه پیش در شبکه‌های اجتماعی برای این و آن نسخه می‌پیچید؛ سرکلاس‌هایش در دانشگاه چلغوز آباد حاضر می‌شود و از هیچ فرصتی برای کسب نمره‌ی بیست کلاس دریغ نمی‌کند!

#آزادی
🌐 @Channel69Logy
👍40👎13🤬4🕊1
تعامل روانشناسی و روان پزشکی یا تقابل آنها: کدامیک به منزلت و اعتبار این دو علم در جامعه ایران کمک می کند؟

علی صاحبی
روان شناس بالینی
مربی ارشد موسسه واقعیت درمانی ویلیام گلسر

کاشکی هستی زبانی داشتی
تا زمستان پرده برمیداشتی

چندی پیش در یکی از شبکه های اجتماعی مجازی (تلگرام) به گروهی موسوم به «جنبش ضد روانپزشکی» برخوردم که گروهی از روانشناسان و دانشجویان رشته های مختلف روان شناسی تشکیل داده بودند. قبل از آن هم شاهد موضعگیریهای بعضاً تند برخی از افراد در هر دو گروه روان شناسان و روانپزشکان بوده ایم که در خصوص انحصار حق روان درمانی به صنف خود و عدم شایستگی دیگری اظهار نظرات تند و افراطی می نمودند.
در هر حال بحث روان درمانی به عنوان یکی از چالش های کنونی دو حرفه روانشناسی و روان پزشکی در ایران امروز مطرح است. اما پرسش این است که موضع کارآمد وموثر کدام است؟ و آیا طرح چنین مباحثی و دامن زدن به آن اعتبار و منزلت این دو حرفه را افزایش می دهد یا به آن لطمه می زند؟
بنظر اینجانب ندانستن تاریخ و بویژه تاریخچه هر علم و دانشی می تواند بسیار گمراه کننده باشد و به نتیجه گیری های شتابزده ای منجر شود.
اگر نگاهی اجمالی به تاریخچه رواندرمانی بیاندازیم، بروشنی خواهیم دید که روان درمانی مدرن و سیستماتیک قابل آموزش، نه آنچه برای صدها سال، بلکه برای هزاران سال توسط فیلسوفان و حکما و عارفان انجام می گرفته است، زاییده روانپزشکی است.
مولودی بنام روان درمانی مدرن توسط روانپزشکان و از دل روش های درمان سنتی آنها و بدلیل محدودیت و ناتوانی روش های مرسوم پزشکی متولد شد، ولی پرورش دهندگان این طفل، که اکنون دوران بلوغش را می گذراند، هم روان پزشکان و هم روانشناسان بعدی بودند.
امروز روان شناسی علمی و روشمند در قلمرو بهبود بخشی به رویکردهای رواندرمانی موجود و حتی ابداع شیوه های جدید روان درمانی به چنان جایگاهی دست یافته که دیگر روانپزشکی نمی تواند نقش روان شناسان در پیشبرد روشهای رواندرمانی را انکار کند.
از طرفی باید توجه داشته باشیم که اولین گروهی که روشهای سنتی پزشکی، عصب شناسی و روانپزشکی زیستی را برای درمان اختلالات روانی ناکافی و غیر موثر خواندند و روش های رواندرمانی را بجای آن یا به عنوان مکمل دارو درمانی ارائه دادند، روانپزشکان بودند.
امروز اگر به گروه روانشناسان تعلق داریم، از طرف داران رفتارگرایی کلاسیک گرفته تا روشهای موج دوم و سوم و یا اگر از پیروان روان تحلیل گری تا دیگر مدلهای درمانی که تئوری منسجم خاصی را دنبال نمی کنند، مانند درمانهای هیجان- محور، حل محور، یا مدلهایی مانند تحلیل رفتار متقابل، گشتالت درمانی، یا رویکردهایی با تئوریهای منسجم مانند واقعیت درمانی، روایت درمانی، رفتار درمانی عقلانی عاطفی و هیپنوتراپی و انواع گروه درمانی ها باشیم، نمی توانیم نقش و مشارکت ژرفی که روانپزشکانی مانند فروید، ادلر، لازاروس، ژوزف ولپه، اریک برن، سالیوان، میلتون اریکسون، اتو رانک، کارن هورنای، اروین یالوم، آرون بک، گلسر و لاکان داشته اند را انکار کنیم.
و اگر به عنوان یک روانپزشک مدعی کار در این حوزه علمی باشیم، نمی توانیم نقش و مشارکت مهم روانشناسان نظریه پردازی چون اسکینر، اریک فرم، اریک اریکسون، ویگوستکی، پیاژه، رولو می، آبراهام مزلو، آلبرت الیس، جفری یانگ، ، مایکل وایت، دیوید بارلو و استیون هیز را نادیده بگیریم.
و در داخل ایران نیز اگر به تاریخچه آموزش و ترویج انواع رواندرمانی ها و آموزش و گسترش آنها بنگریم نمی توانیم نام و اثر بخشی روانپزشکان پیشگامی چون دکتر هاراطون داویدیان، دکتر حسین رضاعی، دکتر میرسپاسی، دکتر هادی سلیمی اشکوری، دکتر احمد محیط، جناب آقای دکتر حسن عشایری (اگرچه خود را بیشتر عصب شناس میدانند)، دکتر ضرابی، دکتر مجد، دکتر صنعتی، دکتر پورافکاری و دکتر مهدی بینا را کم اهمیت جلوه دهیم.
در همین راستا به روان شناسانی چون دکتر سعید شاملو، دکتر حبیب الله قاسم زاده، دکتر محمود منصور، دکتر پریرخ دادستان، دکتر ولی الله اخوت، دکتر امیر هوشنگ مهریار، دکتر بهروز بیرشک، دکتر رضا شاپوریان، دکتر کیانوش هاشمیان و دکتر محمود دژکام که نام و اثر بخشی شان در ارتقاء حرفه روان درمانی و گستره درمانهای روان شناختی می درخشد و روانپزشکان زیادی از دانش و مهارت و آثار کم نظیرشان بهره برده و می برند.
از این چشم انداز که بنگریم، روان درمانی و پیشرفتهای آن در جهان و در ایران زمین هیچگاه تیول خاص و ویژه روانپزشکان یا روان شناسان نبوده است. این دو حرفه در تمام جهان به عنوان دو متحد فعال در جبهه ارتقاء سلامت روان جامعه و در جهت کاهش رنج بشر گام برداشته اند. در ایران نیز همواره در موسسات آموزش روان شناسی و روانپزشکی هر دو گروه در کنار هم به پرورش نسل های بعدی روان درمانگران پرداخته اند.
@Psycho_Approaches
👍32👏11
نمونه عینی آن تربیت روانپزشکان و روانشناسان بالینی در بیمارستان روزبه وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران و انستیتوی روانپزشکی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران است که چندین دهه سابقه دارد.
اگر واقع نگر باشیم، هر دو می دانند که بدون دیگری در این قلمرو کار چندان موثری نمی توانند انجام دهند. بنابراین ساختن گروههای مجازی بنام «جنبش ضد روانپزشکی» و یا نوشتن و مصاحبه کردن و موضعگیری علیه روانشناسان و روانپزشکان در روزنامه های رسمی و تریبونهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی، نه جایگاه علمی دارد و نه خاستگاه خردمندانه.
جامعه علمی ایران زمین و بویژه رشته روان شناسی امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند تعامل و داد و ستد با رشته های مجاور خود است. امروز نه روان پزشکی می تواند بدون برخورداری از پژوهش ها و مدل های روانشناسان راه به جای موثری ببرد و نه روان شناسان بی نیاز از دستاوردهای روانپزشکی و همکاری های آنها هستند.
در ایران، به پاس اقدامات خردمندانه روان شناسان و روانپزشکان پیشگام، این دو حرفه تاکنون دائم در داد و ستد و تعامل سازنده با هم بوده اند و همواره توانسته اند راه یکدیگر را هموار کنند و با هم بسوی هدف مشترک ارتقاء سلامت روان در جامعه و کمک به کاهش درد هموطنان ایرانی گام بردارند.
از این پس نیز دایر نمودن دوره های تخصصی آموزش روان درمانی هم در گستره علم و حرفه روانپزشکی و هم در قلمرو علم و حرفه روان شناسی می تواند برای هر دو رشته و هر دو حرفه سازنده و سودمند باشد، بدون آنکه یکی جا را برای دیگری تنگ کرده باشد. روانپزشکان در برنامه های آموزش رواندرمانی خود می توانند از توان خوب روان شناسان بهره ببرند و هم روان شناسان می توانند در دوره های آموزش و تربیت روان درمانگر، از دانش و بینش روانپزشکان استفاده کنند.
ما می توانیم بجای جبهه گیری و قرار گرفتن در برابر هم، «مجموع نشینی» را پی بگیریم. مجموع نشینی به تعبیر استاد مصطفی ملکیان یعنی همچون گلبرگهای یک گل به دور هم جمع شده و لاله زیبایی را بیافرینیم. از پراکنده کاری و تفرق هیچکدام سودی نخواهیم برد. مسئولیت حرفه ای ما روان شناسان حکم می کند که در مسیر "مجموع نشینی" حرکت کنیم و از قرار گرفتن در مسیر تفرق و منازعه قدرت و افتادن در دام بازی «مال من بهتر است» یا «من مهمترم» پرهیز کنیم.
مطمئنا کار تیمی و همکاری های بین رشته ای دو حرفه روان شناسی و روانپزشکی در راستای کمک به ارتقاء سلامت روان اجتماع، به اعتبار و شان و منزل هر دو حرفه کمک شایانی می کند و رو در رو قرار دادن این دو حرفه اعتبار و منزلت هر دو را مخدوش می سازد. هر دو راه پیش روی ماست. من ترجیح می دهم که راه نخست را انتخاب کنیم و دست به دست هم دهیم به مهر.

@Psycho_Approaches
👏14👍10
تعطیلی واسه چهارشنبه یه چیز دیگه ست

@Psycho_Approaches
👏35👍11😁9👎7🔥2
اعتراضاتِ کنونی به کجا ره می‌سپارد؟

انقلاب، براندازی، کودتا، مداخلۀ بیگانه وسقوط حکومت یا سرکوب و سکوت و ادامۀ‌ روند چهل سالۀ گذشته؟

علی صاحبی (روان‌شناس بالینی)

دیروز عزیزی ازمن سئوال‌کرد که
خودکشی یک دست‌فروش در تونس منجر به انقلاب و سرنگونی حکومت شد، آیا با کُشته شدنِ مهسا امینی احتمال وقوع انقلاب در ایران هست یا ساختار حکومت به گونه‌ای است که هیچ انقلابی رُخ نخواهد داد.
از آنجائی که من همواره همه‌چیز ـ بویژه رفتار آدمی چه رفتار فردی و چه کُنش جمعی را از منظر تئوری‌های علمی در علوم رفتاری و علوم اجتماعی تحلیل می‌کنم، سعی کردم از منظر یکی از تئوری‌های مهمِ روان‌شناسیِ اجتماعی برای پاسخ به امکان وقوع انقلاب یا عدم وقوع آن کمک بگیرم.
دکتر نیل اسمل سر (N.Esmelser)، در باب انقلاب و چرایی و چگونگی وقوع آن، یکی از معتبرترین تئوری‌های آزمون شده در شرایط اجتماعی مختلف را ارائه کرده است.
از دیدگاه اسمل‌سر، انقلاب شدیدترین شکل دگرگونی اجتماعی است. او برای تبیین رفتارهای جمعی، از مفهوم ارزش افزوده استفاده می‌کند.
او معتقد است هرگاه در جامعه‌ای شش عامل اجتماعی با هم جمع شوند، انقلاب بطور حتم بوقوع می‌پیوندد. مانند جمع شدنِ بنزین و اکسیژن و یک جرقه ـ که هرگاه با هم جمع شوند، ‌بطور حتم آتش رخ خواهد داد.
انقلاب، یک کنش جمعی است که برآیند و حاصلِ جمع شدن این شش عنصر است.

1 ـ عامل ایجادکننده structural conducireness که همان شرایط ساختاری جامعه است مثل وجود هر نوع تبعیض، اختلاف طبقاتی، حقوق نابرابر شهروندی،‌تقسیم شهروندان به خودی ـ غیرخودی.

2 ـ فشار ساختاری
(وجود فقر، گرانی، بی‌عدالتی، تورم و فساد گستردۀ دست‌اندرکاران)

3 ـ ‌باور عمومیِ پذیرفته شده Generalized belief
(باور گستردهٔ مردم مبنی‌بر مصرف بیهودهٔ ثروت عمومی در پروژه‌های غیرلازم).
ـ دخالتِ پُرهزینه در کشورهای دیگر
ـ بی‌تفاوتی حاکمان نسبت به سرنوشت مردم
-سرگرم کردن مردم یا گیر دادن به موضوعات فرعی
- بی‌ارادگی دولت در برخورد با فسادهای گسترده.

4 ـ عامل شتاب‌دهنده:
- کشته شدنِ بی‌گناهی
- چیزی مثل ریختن ساختمان متروپل
- بالا رفتن یکباره نرخ سوخت و ...

5 ـ بسیج یا گردهم‌آیی نیروها برای اقدام و اعتراضات گسترده (جمع شدن افراد هم نظر برای یک اقدام عملی)
ـ سندیکاها​، انجمن‌های علمی ـ‌دانشجویی
ـ احزاب، گروههای اینترنتی و ...

6 ـ ناکارآمدی حکومت (شکست) در مدیریتِ اقداماتِ‌انجام شده توسط مردم.
ـ‌ واکنش حکومت به اقداماتِ ‌اعتراضی یا پاسخ حاکمیت به عنصر پنجم.

گاهی حکومت‌ها این اقدامات اعتراضی را یک فیدبکِ مفید می‌بینند و از رویه‌های خود کوتاه می‌آیند. بامسئولیت‌پذیری، به اشتباهات خود و عوامل اجرایی‌شان اقرار می‌کنند.
تلاش می‌کنند تا آسیب‌ها را جبران کنند و در جهتِ اصلاح روش و رویه‌های معیوب و تکراریِ خود، گامِ عملی بردارند. در آن صورت اعتراضات هم خاموش می‌شود و آن چهار عامل دیگر نیز به تدریج از بین می‌روند و ثبات و پایداری، استقرار پیدا می‌کند.
پاسخ من به سئوال اول این است که در شرایط کنونی اگر نظامِ‌سیاسی و حاکمیت به اعتراضات، پاسخ مناسب بدهد و با پاسخگو نشان دادن خود مسئولیت‌پذیرانه  با معترضین گفتگو کند، تن به پذیرش اشتباهات تکراری خود دهد، و دست از انحصارطلبی و خود محق بینی و توهمِ کنترل و قدرت بردارد و به زندگی مردم احترام بگذارد، انقلاب رُخ نمی‌دهد امّا اگر حاکمیت و نظام سیاسی همچنان غیرپاسخگو و لجباز بماند و سازوکار حکمرانیِ مسئولیت‌گریز را دنبال کند و آشغال‌ها (مشکلات) را زیر فرش قایم کند، وقوع انقلاب براساس تئوریِ آزمون شدهٔ اسمل‌سر، غیرقابل اجتناب است.
متاسفانه در این چهل روز در کمال تعجب نه تنها هیچ نشانه ای از پاسخ و واکنش  خردمندانه به اعتراضات و مطالبه‌گری از سوی حاکمیت دیده نشده، بلکه واکنش‌های یأس‌آور و همچنان لجبازانه، خودنمایی می‌کند.

#دکتر_علی_صاحبی

@Psycho_Approaches
👍120👎13👏13🤔3🕊2🤪1
"حالمون بدتر شد،چون خون های پاک بیشتری ریخته شد.
یک‌ هفته دیگه هم روش #تعطیلیم :)"

@Psycho_Approaches
👍4510👏9😢9🤡6🕊5
بالینی فیرس.pdf
37.5 MB
بالینی فیرس
🍃 @Psycho_Approaches
👍10🔥2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
*
مغز شما مردانه است یا زنانه؟

در این مستند مغز مردان و زنان به صورت علمی و با استفاده از تصویربرداری ساختاری مغز نقد و بررسی شده است.آیا مغز آنها دارای اختلافات واقعی است یا زائیده ذهن بشر است؟

منبع: نورودیلی
🍃 @Psycho_Approaches
👍2
حساسیت یا زود رنجی

🔷حساسیت و زود رنجی که در روانشناسی تحت عنوان تحریک پذیری زیاد نیز شناخته می‌شود به معنای این است که فرد بیش‌تر از سایرین تحت تأثیر رویدادها و جریانات زندگی قرار می‌گیرد و دچار هیجانات منفی می‌شود.

🔷عوامل مختلفی می‌توانند دست به دست هم دهند تا برخی افراد نسبت به دیگران از آسیب‌پذیری و حساسیت بیشتری برخوردار باشند.

🔷از جمله مهم‌ترین عوامل می‌توان به ویژگی‌های زیستی، شخصیتی، محیطی که فرد در آن رشد کرده و نحوه تربیت خانوادگی اشاره کرد. معمولاً یک عامل به تنهایی منجر به زود رنجی فرد نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ای از این عوامل در کنار هم منجر به بروز این ویژگی می‌شوند.

🔷درمان حساسیت و زودرنجی تا حد زیادی به یادگیری مهارت تنظیم هیجانی و کنترل احساسات بستگی دارد. برای اینکه بتوانید زودرنجی خود را درمان کنید و این مهارت‌ها را بیاموزید، لازم است که به یک روانشناس مراجعه کنید.

🔰برای اینکه از زود رنجی جلوگیری کنیم در ابتدا باید سعی کنیم ؛

🔴فرزندان خود را درست تربیت کنیم : یعنی والدین باید طوری با فرزندان خود برخورد نمایند که در نوجوانی ، جوانی و بزرگسالی با کوچکترین مشکل و برخورد نامناسب شکننده نباشند.

🔴بعد از هر جر و بحث به آن فکر نکنیم.

🔴با اینکه رفتارمان را کنترل می کنیم ولی دیگران را از شرایط روحی خود مطلع کنیم.

مثلا بگوییم که این رفتار شما باعث ناراحتی من شده است.

🔴برای ارزیابی یک برخورد با افراد عاقل و با تجربه صحبت کنید این کار باعث آرامش انسان می شود.

🔴برای کنار آمدن با احساس شدید ناراحتی خود، با خودتان مهربان باشید.

🔴وقتی از چیزی می‌رنجید، چند دقیقه تأمل کنید و به چیزهایی بیندیشید که از وجود آنها در زندگی‌اتان سپاس‌گزار هستید.
مثبت اندیشی را تمرین کنید.

🍃 @Psycho_Approaches
👍27👎2
💎تعریف تاب آوری

ریشه کلمه (تاب آوری)، کلمه لاتین رزیلو به معنی «حالت ارتجاعی داشتن» است که در قرن 17 میلادی نیز مورد استفاده قرار می گرفت.

💚تاب‌آوربودن ویژگی درونی بمعنای داشتن انعطاف لازم برای بازگشتن به حالت عادی است،تاب آوری  بدین معناست که فرد بتواند قوام و سلامت روان خود را در مواجهه با سختی‌ها ،درد ،غم و تراژدی حفظ کند.همه ما میدانیم که مصائب ،حوادث، فقدان‌ها و اتفاقات ناخوشایند از زندگی آدم‌ها دور نمی‌مانند اما تاب آور کسی است که با چنین بحرانهایی روبه‌رو می‌شود؛ اما دچار اختلال نمیشود و می‌تواند همه‌چیز را طوری کنترل کند که بازگشت به روند عادی زندگی ممکن شود.

شاید بارزترین نمونه چنین افراد تاب آور، مردم ژاپن بعد از سونامی سال 2011 ، که پس از ویران شدن شهرها و از دست دادن نزدیک ترین افراد زندگی شان توانستند استوار بمانند، ثبات عاطفی خود را حفظ کنند، در برابر استرس و فشار سرسختانه بایستند و با نهایت توان با شرایط بسیار ناگوار خود مقابله کنند و مهم تر از همه پس از برطرف شدن همه فشارها به سرعت به حالت عادي طبیعی بازگردند.


💠ازجمله رویکردهایی که ممکن است بر سازگاری تأثیر داشته باشد، رویکرد روان شناسی مثبت گراست که هدف نهایی خود را "شناسایی شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را به دنبال دارند."
🌱 در روانشناسی این نکته وجود دارد این است که تاب آوري فرآیندي پویا، دشوار ولی قابل یادگیري است
ویژگی افراد تاب آور موارد :
۱.داشتن بینش(دنیا،خود و مسائل را همانگونه که است میبیند،ضعف و قوت های خود را میپذیرد)
۲.احساس ارزشمندی و عزت نفس
۳.همدلی
۴.نظم (تعادل برقرار کردن در همه امور)
۵.شوخ طبعی(سخت گیرانه با مسائل برخورد نکردن)
۶.مهارت حل مساله
۷.توانمندی اجتماعی(مدیریت روابط،شنونده خوب بودن،احترام و.. )
۷.خوش بینی(هدف داشتن، و امیدوار بودن یافتن معنایی مثبت در زندگی خود با وجود وقایع دشوار و مشکلات)
۸.- مقابله با استرس از راه سالم و اجتناب از راهبردهای مقابله ای مضر مانند اعتیاد به مصرف مواد



☃️ باخودارزیابی(ازصفر تا۱۰ به ویژگیهای فرد تاب آور برای خودتان نمره دهید)
#پروین_رشیدی

🍃 @Psycho_Approaches
👍24
بهار می آید تا بگویید
حتی اگر نمیشود
همیشه سبز ماند ولی
میتوان دوباره و دوباره
و دوباره
سبزو پرشکوفه شد

 پیشاپیش سال خوبی براتون ارزو میکنم ❤️

🍃 @Psycho_Approaches
👍4
به راستی باورهای دینی و سیاسی فروید چه بودند؟ در مورد باورهای دینی او، پاسخ سوال ساده است، زیرا او اعتقادات خود را به وضوح در آثارش، مخصوصا آینده یک پندار، بیان کرده است. او ایمان به خدا را تثبیتی از آرزوی حفاظت و حمایت کامل توسط وجودی پدرگونه می‌داند؛ بیان میلی برای کمک گرفتن و نجات پیدا کردن، در حالی که بشر با رهایی از پندارهای کودکان و به کارگیری نیروی خرد و مهارت خود، اگر هم نتواند خود را نجات بدهد، دست‌کم می‌تواند به خود کمک کند.

توصیف باورهای سیاسی فروید دشوارتر است، زیرا او هرگز در این باره به طور آشکار و منظم اظهار نظر نکرده است و باور سیاسی‌اش پیچیده‌تر و متناقض‌تر از باورهای دینی اوست. از سوی دیگر، خیلی ساده می‌شود تمایلات رادیکالی را در فروید تشخیص داد. احتمالا او در دوران دوستی با هاینریش براون در مدرسه، تحت تاثیر افکار سوسیالیستی وی بود.

او در دوره پیش‌دانشگاهی تصمیم داشت در دانشگاه حقوق بخواند تا از این طریق بتواند به شغل سیاسی بپردازد و قطعا شوق او به افکار لیبرالیسم سیاسی، او را به این کار برانگیخت. همین اشتیاق او را می‌توان در توجه او به افکار جان استوارت میل، که آثارش را ترجمه کرده بود، مشاهده کرد.

این تمایل احتمالا تا سال ۱۹۱۰ وجود داشت و این زمانی بود که او به فکر افتاد با سایر روانکاوانْ انجمن بین‌المللی برادری اخلاق و فرهنگ را راه‌اندازی کند، ولی با وجود توجه اولیه فروید به لیبرالیسم و حتی سوسياليسم، تصویر او از انسان هرگز از تصویر طبقه متوسط (بورژوا) قرن نوزدهم فراتر نرفت. نظام روانشناسی شخصی فروید را بدون بررسی فلسفه اجتماعی‌ای که زاده آن بود، نمی‌توان درک کرد. ابتدا باید برداشت فروید را از والایش بررسی کنیم.

فرويد معتقد بود که نخبگان، برخلاف توده مردم، با ارضا نکردن غرایز و کف نفس، سرمایه روحی خود را پس‌انداز می‌کنند تا به پیشرفت‌های فرهنگی نائل شوند. راز مفهوم والایش که فروید هرگز آن را به شکلی رسا بیان نکرد را از تشکیل سرمایه، بنا به افسانه طبقه متوسط (بورژوا) قرن نوزدهم است. همان طور که ثروت محصول پس‌انداز است، فرهنگ نیز محصول محرومیت غریزی است.

بخش دیگری از تصویر انسان در قرن نوزدهم کاملا توسط فروید قبول و به نظریه روانشناسی او ضمیمه شد. منظور من تصویر انسان به مثابه موجودی اساسا متجاوز و صاحب تمایلات رقابت‌آمیز است. فروید این آرا را با صراحت در اثری به نام تمدن و ناخشنودی‌هایش نوشته و در آن فرهنگ را تجزیه و تحلیل کرده است:

انسانْ گرگ انسان است. چه کسی جرات دارد با وجود این همه شواهد در زندگی خود و در تاریخ، درباره این مسئله چون و چرا کند؟ این شقاوت پرخاشگرانه انسان معمولا در انتظار یک انگیزه است، وگرنه برای منظور دیگری به حرکت درمی‌آید؛ منظوری که می‌توانست از راههای ابتدایی دیگری هم تامین شود. در شرایط مساعد، هنگامی که نیروهای روانی که معمولا سرکوب می‌شوند، نتوانند عمل کنند به صورت پرخاشگری و بدون اراده فرد بروز می‌کنند و او را به صورت حیوانی وحشی در‌می‌آورد که با تجاوز نکردن به همنوعانش بیگانه است.

پرخاشگری طبیعی انسان به ویژگی دیگری منجر می‌شود و آن حس رقابت ذاتی است که در تصویر رایج از انسان در آن دوره جایگاه خاصی داشت. «جامعه متمدن بر اثر همین دشمنی بدوی انسان‌ها به یکدیگر دائما در معرض جدایی و از هم پاشیدگی است». این دشمنی فقط ظاهرا در نابرابری اقتصادی جلوه کرده است: «با از بین بردن مالکیت خصوصی، اشتیاق انسان به تجاوز یکی از ابزارهای خود را از دست می‌دهد. بی‌شک این وسیله‌ای نیرومند است، ولی مطمئنا قوی‌ترین وسیله نیست».

پس قوی‌ترین منشا رقابت انسان با جنس مذکر چیست؟ این منشا میل نرها برای وصول نامحدود و نامشروط به همه ماده‌هایی است که آرزوی تصاحب آنها را دارند. اساسا این رقابت ابتدا بین پدر و فرزندان برای تصاحب مادر و از آن پس، بین فرزندان برای تصاحب همه زنان دست‌یافتنی وجود دارد: «تصور کنید که همه حقوق مالکیت شخصی در مورد اشیا لغو شده باشد، ولی باز هم در زمینه روابط جنسی، برای عده‌ای، امتیازاتی باقی می‌ماند؛ امتیازاتی که شدیدترین دشمنی‌ها را در میان زنان و مردانی که در غیر این مورد، همگی یکسان هستند، برمی‌انگیزد».

اریک فروم
از کتاب رسالت زیگموند فروید
ترجمه فرید جواهرکلام

🍃 @Psycho_Approaches
👍12
آیا جامعه ایرانی در سه گانه تاریک زندانیست؟
اگر یک مثلث مفروض داشته باشیم، یک ضلع آن را اختلال خودشیفتگی را در نظر میگیریم ،در عمل با تفکری مواجهیم که بشدت نیاز به دیده شدن دارد،با دیگری همدلی ندارد و غیر قابل انتقاد است . حال گزینه خودشیفته را برمیداریم و این سه خصیصه را جایگزین میکنیم.
  ضلع دوم را سایکو پات یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی در نظر میگیریم. در عمل با تفکری مواجهیم که از صدمه به دیگران عذاب وجدان ندارد، قادر به برقراری رابطه عاطفی با دیگران نیست و به شدت با محیط قطع رابطه است، حالا جای ضلع دوم هم این خصائص را میگزاریم.

و اما ضلع سوم اگر مایکیاولیسم باشد در عمل با سه خصیصه تمایل شدید دارد به تمرکز منفعت و قدرت. بدبین و شکاک است وبرای رسیدن به هدف دست به هر عملی میزند.

نهایتا ما با یک گونه ای از تفکر مواجهیم که از طرفی تمایل به توجه داره اما قادر به برقراری عاطفی با دیگران نیست. همینطور با محیط قطع ارتباط است یعنی خودمحوری مسیر انتخابها می‌شود. ازطرف دیگر این تفکر قادر به همدلی و شفقت با دیگران نیست واز صدمه زدن به افراد هراسی ندارد و برای رسیدن به اهداف و منافع خود از هر سیله ای استفاده می‌کند.
این سه گانه تاریک در سال 2002 به جهان معرفی شد و تابه امروز صدها مقاله را هدایت کرده است.
نکته جالب توجه این است که این مثبت با جوامع پدرسالار بشدت تطبیق دارد. آیا شما شباهتی در این مدل با اعتراضات امروز در ایران می‌بینید؟


سارا شادابی
@Psycho_Approaches
👍23
رابطه درمانی در ACT

💠آموختن ACT به درمانگران کمک می‌کند تا در خود توانمندی‌های بنیادی چون شفقت، پذیرش، همدلی، احترام و ماندن در زمان حال حتی به‌وقت تجربه هیجان‌های قوی را رشد بدهند. ACT علاوه بر این‌ها به درمانگران یاد می‌دهد به لطف استفاده از زبان، آن‌ها هم در وضعیت مشابهی با مراجعین خود هستند پس نیازی نیست تا موجوداتی رازدان و کاردان به نظر برسند. درواقع ممکن است آن‌ها به مراجعین چنین بگویند: نمی‌خواهم شما فکر کنید که من زندگی‌ام را کاملاً تحت کنترل دارم. من دارم از کوه خود بالا می‌روم و شما هم از کوه خودتان نه اینکه من به قله رسیده‌ام و دارم استراحت می‌کنم. انگار من از موقعیت خودم موانعی را سر راه شما می‌بینم که شما نمی‌توانید ببینید پس می‌توانم به شما اطلاع داده و راه‌های دیگری برای صعود به شما نشان بدهم. 



@Psycho_Approaches
👍27
🍎 مشاهیر روانشناسی

#کارن_هورنای

خانم کارن هورنای (Karen Horney, ۱۸۸۵-۱۹۵۲) روان‌شناس و روان‌کاو پیرو مکتب فروید است. کارن منتقد بسیاری از نظریه‌های فروید مانند نظریه جنسی بود. او برخلاف فروید که علت اساسی بیماری‌های روانی را سرکوب تمایلات غریزی مخصوصا غریزه جنسی می‌دانست، علت آنها را روابط ناهنجار و خشن کودک در محیط جستجو می‌کرد.

۱ - عقده‌های دوران کودکی و نوجوانی

خانم کارن هورنای، در سال ۱۸۸۵ در‌ هامبورگ آلمان متولد شد. پدرش ناخدای کشتی و فردی کج‌خلق بود. او از مادرش که زنی روشن‌فکر و سرزنده بود چندین سال مسن‌تر بود. مادرش این موضوع را نزد کارن فاش ساخته بود که آرزوی مرگ شوهرش را دارد، زیرا از ترس این که مبادا بی‌شوهر بماند با وی ازدواج کرده بود.
کودکی هورنای، اصلا تعریفی نداشت. مادرش او را طرد می‌کرد و برادر بزرگترش را بیشتر دوست می‌داشت. به همین خاطر، کارن به پسر بودن او حسادت می‌ورزید. پدرش نیز قیافه و هوش او را پیوسته تحقیر می‌کرد و در او احساس حقارت، بی‌ارزشی و خصومت به وجود می‌آورد. این فقدان محبت پدر – مادری، چیزی را که بعدها "اضطراب اساسی" نامید در او پرورش داد که این نمود، نفوذ تجارب شخصی او بر نظریه شخصیتش می‌باشد.
با آغاز ۱۴ سالگی، هورنای چند بار عاشق شدن را تجربه کرد و برای رسیدن به عشق و پذیرندگی که در خانواده نداشت بسیار تلاش کرد و نشر روزنامه‌ای را آغاز کرد که آن را "سازمان بکر برای ابر باکره‌ها" نامید.

ادامه دارد....
@Psycho_Approaches
👍13
🍎 بخش دوم


۲ - شکست‌ها در زندگی زناشوئی

هورنای با وجود مخالفت‌های پدرش وارد دانشکده پزشکی دانشگاه برلین شد و در سال ۱۹۱۳ دکتری پزشکی خود را دریافت کرد. او ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. او یک دوره طولانی آشفتگی هیجانی را پشت سر گذاشت. در این مدت او به شدت ناخشنود و افسرده بود و از ناراحتی معده رنج می‌برد.
او در روابط جنسی با همسرش دچار مشکل بود و درگیر چند ماجرای عشقی شده بود. او در سال ۱۹۲۷ از همسرش جدا شد و تا پایان عمر برای پذیرفته شدن تلاش می‌کرد. طولانی‌ترین و گرمترین رابطه عشقی هورنای با اریک فروم روانکاو بود.
وقتی این رابطه به هم ریخت او در هم شکست. برای درمان افسردگی و مشکلات جنسی‌اش تحت روان‌کاوی قرار گرفت. در طول درمان، روانکاو فرویدی‌اش به او گفت که تلاش وی برای عشق و میل شدیدش به مردان نیرومند از تمایلات ادیپی دوران کودکی او نسبت به پدر مقتدرش ناشی شده است.


۳ - تلاش در زمینه روان‌کاوی

هورنای از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ در انستیتوی روان‌کاوی برلین به تحصیل در روان‌کاوی سنتی پرداخت. او در سال ۱۹۱۹ طبابت خصوصی‌اش را آغاز کرد و به عضویت هیات علمی انستیتو درآمد.
او مقالات زیادی درباره مسائل شخصیتی زنان نوشت و در آن‌ها با برخی از مفاهیم فرویدی مخالفت کرد. در سال ۱۹۳۲ به عنوان مدیر وابسته انستیتوی روان‌کاوی شیکاگو به ایالات متحده آمریکا رفت و ضمن اشتغال به طبابت در انستیتوی روان‌کاوی نیویورک به تدریس پرداخت اما نارضایتی فزاینده او از نظریه سنتی فرویدی او را بر آن داشت که از این گروه جدا شود. او انستیتوی روان‌کاوی آمریکا را در نیویورک تاسیس کرد و تا پایان عمر نیز بر ریاست آن باقی ماند.

ادامه دارد...

@Psycho_Approaches
👍15
2025/07/13 18:47:47
Back to Top
HTML Embed Code: