ادامه...
۴ - طرفداری از نهضت آزادی زنان
هورنای یکی از طرفداران اولیه نهضت آزادی زنان است و دیدگاههای او در این زمینه با دیدگاههای معاصر پیوندی قوی دارد. او نخستین زنی بود که در کنگره بینالمللی روانکاوی مقالهای درباره روانشناسی زن ارائه داد.
در سالهای دهه ۱۹۳۰ هورنای بین زن سنتی که هویت خود را در ازدواج و مادر شدن جستجو میکند و زن امروزی که از طریق حرفه به جستجوی هویت خویش میگردد تمایز قائل شد. او برای این که زنان دارای حق رای باشند و بتوانند بر محدودیتهای جامعه مردسالار غلبه کنند با تمام نیرو مبارزه کرد.
۵ - نظریه هورنای
هورنای بر خلاف فروید، نقش برتر عوامل جنسی را انکار کرده و از اعتبار نظریه ادیپی او انتقاد میکرد. او مفهوم لیبیدو و ساختار شخصیت فرویدی را کنار گذاشت.
او بیان کرد که مردان در اثر "غبطه رحم" برانگیخته میشوند. یعنی مردان به سبب ناتوانیشان در زاییدن فرزند به زنان غبطه میخورند. این غبطه رحم در مردان به صورت ناهشیار و از طریق رفتارهایی چون تحقیر زنان، کم بها دادن به زنان و پایین نگه داشتن پایگاه آنها جلوهگر میشود.
به عقیده هورنای، مردان با انکار تساوی حقوق زن و مرد و به حداقل رساندن فرصتهای آنان برای خدمت به جامعه و پیشرفت میکوشند تا برتری خود را حفظ کنند و زمینهساز اینگونه رفتارهای آنها احساس حقارت ناشی از غبطه رحم است.
هورنای بر خلاف فروید، انسان را محکوم به رنج بردن و ویرانگری نمیدانست. به عقیده او بشر استعداد این را دارد که قابلیتهایش را رشد دهد و به انسانی شایسته تبدیل شود.
او در نظریهاش الگویی از شخصیت را مبتنی بر عوامل اجتماعی معرفی کرد که تاثیر عوامل مادرزادی در آن بسیار اندک بود. هورنای معتقد بود اگر در خانواده کودک تفاهم، احساس ایمنی، محبت، گرمی و صمیمیت وجود داشته باشد از پیدایش روانرنجوری پیشگیری میشود.
ادامه دارد...
@Psycho_Approaches
۴ - طرفداری از نهضت آزادی زنان
هورنای یکی از طرفداران اولیه نهضت آزادی زنان است و دیدگاههای او در این زمینه با دیدگاههای معاصر پیوندی قوی دارد. او نخستین زنی بود که در کنگره بینالمللی روانکاوی مقالهای درباره روانشناسی زن ارائه داد.
در سالهای دهه ۱۹۳۰ هورنای بین زن سنتی که هویت خود را در ازدواج و مادر شدن جستجو میکند و زن امروزی که از طریق حرفه به جستجوی هویت خویش میگردد تمایز قائل شد. او برای این که زنان دارای حق رای باشند و بتوانند بر محدودیتهای جامعه مردسالار غلبه کنند با تمام نیرو مبارزه کرد.
۵ - نظریه هورنای
هورنای بر خلاف فروید، نقش برتر عوامل جنسی را انکار کرده و از اعتبار نظریه ادیپی او انتقاد میکرد. او مفهوم لیبیدو و ساختار شخصیت فرویدی را کنار گذاشت.
او بیان کرد که مردان در اثر "غبطه رحم" برانگیخته میشوند. یعنی مردان به سبب ناتوانیشان در زاییدن فرزند به زنان غبطه میخورند. این غبطه رحم در مردان به صورت ناهشیار و از طریق رفتارهایی چون تحقیر زنان، کم بها دادن به زنان و پایین نگه داشتن پایگاه آنها جلوهگر میشود.
به عقیده هورنای، مردان با انکار تساوی حقوق زن و مرد و به حداقل رساندن فرصتهای آنان برای خدمت به جامعه و پیشرفت میکوشند تا برتری خود را حفظ کنند و زمینهساز اینگونه رفتارهای آنها احساس حقارت ناشی از غبطه رحم است.
هورنای بر خلاف فروید، انسان را محکوم به رنج بردن و ویرانگری نمیدانست. به عقیده او بشر استعداد این را دارد که قابلیتهایش را رشد دهد و به انسانی شایسته تبدیل شود.
او در نظریهاش الگویی از شخصیت را مبتنی بر عوامل اجتماعی معرفی کرد که تاثیر عوامل مادرزادی در آن بسیار اندک بود. هورنای معتقد بود اگر در خانواده کودک تفاهم، احساس ایمنی، محبت، گرمی و صمیمیت وجود داشته باشد از پیدایش روانرنجوری پیشگیری میشود.
ادامه دارد...
@Psycho_Approaches
👍14
۶- مفاهیم اصلی نظریه هورنای
در اینجا به چند مفهوم اصلی در نظریه هورنای اشاره میکنیم:
۶.۱ - اضطراب اساسی
مفهوم بنیادی نظریه هورنای "اضطراب اساسی" است که به صورت "احساس جدایی و درماندگی کودک در دنیایی که بالقوه خصومتگر است" تعریف میکنند. به عقیده وی هر چیزی که رابطه مطمئن بین کودک و والدین را مختل کند میتواند اضطراب ایجاد کند.
بنابراین اضطراب اساسی مادرزادی نیست و تحت تاثیر عوامل محیطی و اجتماعی همچون نگرش سلطهگرانه، فقدان حمایت، فقدان محبت و رفتارهای متغیر میباشد. کودک درمانده در دنیای تهدید کننده در جستجوی امنیت خاطر است و تنها نیروی محرک رفتار انسان نیاز به سلامت، امنیت و رهایی از ترس است.
به نظر هورنای، شخصیت میتواند در سراسر عمر تغییر کند و هیچ چیز در رشد کودک کلیت ندارد. او بر شیوه رفتار والدین و پرستاران با کودک در حال رشد توجه میکند و بیان میدارد که هرگونه گرایش کودک نتیجه رفتارهای اطرافیان است و همه چیز به عوامل محیطی و اجتماعی وابسته است.
۶.۲ - نیازهای روانرنجوری
اضطراب اساسی، از رابطه والدین – کودک به وجود میآید. هنگامی که این اضطراب تولید شده توسط اجتماع یا محیط ظاهر میگردد کودک تعدادی از راهبردهای رفتاری را برای مقابله با احساس ناامنی و درماندگی در خود پرورش میدهد.
اگر هر یک از این راهبردهای رفتاری به صورت بخش تثبیت شده شخصیت او درآید یک نیاز روانرنجوری یا نوروتیک نامیده میشود که در واقع یک شیوه دفاع در برابر اضطراب است.
او نیازهای روانرنجوری را در سه طبقه دستهبندی کرد:
۱. شخصیت تسلطگر: نیاز به حرکت به سوی مردم، نیاز به تایید و محبت و نیاز به مونس غالب از مشخصه این دسته است. حرکت به سوی مردم با قبول درماندگی و کوشش برای جلب محبت دیگران میسر میشود.
۲. شخصیت جداشده: دوری جستن از مردم، استقلال و کمال از جمله نیازهای اوست. دوری جستن از مردم مستلزم دور ماندن از دیگران و اجتناب از هرگونه موقعیت وابستگی است.
۳. شخصیت پرخاشگر: حرکت علیه مردم، ابراز نیاز برای رسیدن به قدرت، استثمار دیگران، کسب حیثیت، برخورداری از تحسین و پیشرفت از جمله نیازهای او به شمار میرود. لازمه حرکت بر علیه مردم خصومت، طغیان و پرخاشگری است.
۶.۳ - خودپنداره آرمانی
خودپنداره آرمانی (Idealized Self-image)، تصویر غلطی از شخصیت آدمی را ارائه میدهد و مانند نقاب ناکامل و گمراه کنندهای است که مانع از آن میشود که افراد روانرنجور، خود واقعیاش را شناخته و آن را بپذیرند. روانرنجوران با زدن این نقاب بر چهره وجود تعارضات درونی خود را انکار کرده و خود را برتر از آن میبینند که واقعا هستند.
پایان
#کارن_هورنای
@Psycho_Approaches
در اینجا به چند مفهوم اصلی در نظریه هورنای اشاره میکنیم:
۶.۱ - اضطراب اساسی
مفهوم بنیادی نظریه هورنای "اضطراب اساسی" است که به صورت "احساس جدایی و درماندگی کودک در دنیایی که بالقوه خصومتگر است" تعریف میکنند. به عقیده وی هر چیزی که رابطه مطمئن بین کودک و والدین را مختل کند میتواند اضطراب ایجاد کند.
بنابراین اضطراب اساسی مادرزادی نیست و تحت تاثیر عوامل محیطی و اجتماعی همچون نگرش سلطهگرانه، فقدان حمایت، فقدان محبت و رفتارهای متغیر میباشد. کودک درمانده در دنیای تهدید کننده در جستجوی امنیت خاطر است و تنها نیروی محرک رفتار انسان نیاز به سلامت، امنیت و رهایی از ترس است.
به نظر هورنای، شخصیت میتواند در سراسر عمر تغییر کند و هیچ چیز در رشد کودک کلیت ندارد. او بر شیوه رفتار والدین و پرستاران با کودک در حال رشد توجه میکند و بیان میدارد که هرگونه گرایش کودک نتیجه رفتارهای اطرافیان است و همه چیز به عوامل محیطی و اجتماعی وابسته است.
۶.۲ - نیازهای روانرنجوری
اضطراب اساسی، از رابطه والدین – کودک به وجود میآید. هنگامی که این اضطراب تولید شده توسط اجتماع یا محیط ظاهر میگردد کودک تعدادی از راهبردهای رفتاری را برای مقابله با احساس ناامنی و درماندگی در خود پرورش میدهد.
اگر هر یک از این راهبردهای رفتاری به صورت بخش تثبیت شده شخصیت او درآید یک نیاز روانرنجوری یا نوروتیک نامیده میشود که در واقع یک شیوه دفاع در برابر اضطراب است.
او نیازهای روانرنجوری را در سه طبقه دستهبندی کرد:
۱. شخصیت تسلطگر: نیاز به حرکت به سوی مردم، نیاز به تایید و محبت و نیاز به مونس غالب از مشخصه این دسته است. حرکت به سوی مردم با قبول درماندگی و کوشش برای جلب محبت دیگران میسر میشود.
۲. شخصیت جداشده: دوری جستن از مردم، استقلال و کمال از جمله نیازهای اوست. دوری جستن از مردم مستلزم دور ماندن از دیگران و اجتناب از هرگونه موقعیت وابستگی است.
۳. شخصیت پرخاشگر: حرکت علیه مردم، ابراز نیاز برای رسیدن به قدرت، استثمار دیگران، کسب حیثیت، برخورداری از تحسین و پیشرفت از جمله نیازهای او به شمار میرود. لازمه حرکت بر علیه مردم خصومت، طغیان و پرخاشگری است.
۶.۳ - خودپنداره آرمانی
خودپنداره آرمانی (Idealized Self-image)، تصویر غلطی از شخصیت آدمی را ارائه میدهد و مانند نقاب ناکامل و گمراه کنندهای است که مانع از آن میشود که افراد روانرنجور، خود واقعیاش را شناخته و آن را بپذیرند. روانرنجوران با زدن این نقاب بر چهره وجود تعارضات درونی خود را انکار کرده و خود را برتر از آن میبینند که واقعا هستند.
پایان
#کارن_هورنای
@Psycho_Approaches
👍24😁1
بسیاری از اصول و استانداردهای کلی ما در زندگی، حکمهای اخلاقی هستند، نظیر اینکه: «باید همیشه در اوج باشم» و «باید همیشه موفق باشم». این بایدها بهعنوان حکمهای اخلاقی پذیرفته شدهاند، و به نوعی قضاوت دربارهی ارزش یا اعتبار خویشتن یا دیگران هستند. مثلا، جمله «همیشه باید در اوج باشم»، دلالت بر این موضوع دارد که «من فرد بیارزشی هستم» و یا اینکه «من مستحق خوشبختی نیستم».
حکمهای اخلاقیِ بایددار باعث انتقاد از خود، احساس گناه و حالت شرمندگی میشوند.اکثر این «بایدها»، شامل ایدههای غیرمنطقی، بیش از حد تعمیمداده شده و ناکارآمد هستند.
📚 فنون شناختدرمانی
👤رابرت لیهی
@Psycho_Approaches
حکمهای اخلاقیِ بایددار باعث انتقاد از خود، احساس گناه و حالت شرمندگی میشوند.اکثر این «بایدها»، شامل ایدههای غیرمنطقی، بیش از حد تعمیمداده شده و ناکارآمد هستند.
📚 فنون شناختدرمانی
👤رابرت لیهی
@Psycho_Approaches
👍15
درمان افسردگی با کتامینتزریق کتامین روش نوینی است که درمان برخی از اختلالات روانپزشکی میتوان استفاده نمود.استفاده از این دارو منجر به 🔹️کاهش سریع شدت افسردگی🔹️کمک به درمان دارویی🔹️کوتاه شدن مدت زمان حصول بهبودی لیکن استفاده از کتامین در موارد زیر مجاز است:افسردگی های مقاوم به درمان های رایجافسردگی طولانی و مزمنوجود شرایط خطرناک و اورژانس مانند فکر و تمایل شدید به خودکشی از این رو برای درمان هر نوع افسردگی مجاز نمی باشد.
🍃 @Psycho_Approaches
🍃 @Psycho_Approaches
👍10
پدیده بیولوژیکی ( #سارکوپنیا ) که در سنین پیری در انسان ظاهر می شود چیست؟
#سالمندی
#پیری
سارکوپنی از دست دادن توده عضلانی و قدرت اسکلتی در نتیجه افزایش سن است.
وضعیت وحشتناکی است.
بیایید سارکوپنیا را کشف کنیم!
1. برای ایجاد عادت ایستادن... فقط ننشین! ...و اگر می توانید بنشینید دراز نکشید!
2. اگر سالمندی مریض شد و در بیمارستان بستری شد، از او استراحت بیشتری نخواهید، یا دراز بکشد و استراحت کند و از رختخواب خارج نشود!
دراز کشیدن به مدت یک هفته حداقل 5 درصد از توده عضلانی را از دست می دهد!
و پیرمرد نمی تواند عضلات خود را بازیابی کند!
معمولا بسیاری از سالمندانی که دستیار استخدام می کنند سریعتر عضله خود را از دست می دهند!
3. سارکوپنی از پوکی استخوان وحشتناک تر است!
با پوکی استخوان، فقط باید مراقب باشید که زمین نخورید، در حالی که سارکوپنی نه تنها کیفیت زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه باعث افزایش قند خون به دلیل توده عضلانی ناکافی می شود!
4. سریعترین از دست دادن آتروفی عضلانی در عضلات پاها است!
زیرا زمانی که فرد نشسته یا دراز کشیده است، پاها حرکت نمی کنند و قدرت عضلات پاها تحت تاثیر قرار می گیرد... این موضوع اهمیت ویژه ای دارد!
شما باید مراقب سارکوپنی باشید!
بالا و پایین رفتن از پله ها...دویدن و دوچرخه سواری همگی ورزش های عالی هستند و می توانند حجم عضلانی را افزایش دهند!
برای کیفیت زندگی بهتر برای همه در دوران پیری...
حرکت کن... ماهیچه هایت را هدر نده!!
پیری از پاها شروع می شود!
پاهای خود را فعال و قوی نگه دارید!!
▪️ با افزایش سن و پیری روزانه، پاهای ما باید همیشه فعال و قوی بمانند.
▪️اگر فقط 2 هفته پاهای خود را حرکت ندهید، قدرت واقعی پای شما 10 سال کاهش می یابد.
بنابراین *ورزش منظم مانند پیاده روی بسیار مهم است*.
پاها نوعی ستون هستند که تمام وزن بدن انسان را تحمل می کنند.
هر روز پیاده روی کنید.
جالب اینجاست که 50 درصد استخوان ها و 50 درصد ماهیچه های یک فرد در پاها هستند.
*آیا تو داری راه میروی*
بزرگترین و قوی ترین مفاصل و استخوان های بدن انسان نیز در پاها یافت می شود.
70 درصد فعالیت انسان و انرژی سوزی در زندگی انسان توسط دوپاها انجام می شود.
* پا مرکز حرکت بدن است *.
▪️ هر دو پا با هم شامل 50 درصد اعصاب بدن انسان، 50 درصد رگ های خونی و 50 درصد از خونی است که در آنها جریان دارد.
پیری از پا به بالا شروع می شود
▪️ * ورزش پاها حتی بعد از هفتاد و هشتاد سالگی هم هیچ وقت دیر نیست *
▪️ حداقل 30 تا 40 دقیقه در روز پیاده روی کنید تا مطمئن شوید که پاهایتان به اندازه کافی ورزش می کنند و از سالم ماندن عضلات پایتان مطمئن شوید.
این اطلاعات مهم را با همه دوستان و اعضای خانواده بالای 40 سال خود به اشتراک بگذارید، زیرا همه افراد هر روز بزرگتر می شوند.
🍃 @Psycho_Approaches
#سالمندی
#پیری
سارکوپنی از دست دادن توده عضلانی و قدرت اسکلتی در نتیجه افزایش سن است.
وضعیت وحشتناکی است.
بیایید سارکوپنیا را کشف کنیم!
1. برای ایجاد عادت ایستادن... فقط ننشین! ...و اگر می توانید بنشینید دراز نکشید!
2. اگر سالمندی مریض شد و در بیمارستان بستری شد، از او استراحت بیشتری نخواهید، یا دراز بکشد و استراحت کند و از رختخواب خارج نشود!
دراز کشیدن به مدت یک هفته حداقل 5 درصد از توده عضلانی را از دست می دهد!
و پیرمرد نمی تواند عضلات خود را بازیابی کند!
معمولا بسیاری از سالمندانی که دستیار استخدام می کنند سریعتر عضله خود را از دست می دهند!
3. سارکوپنی از پوکی استخوان وحشتناک تر است!
با پوکی استخوان، فقط باید مراقب باشید که زمین نخورید، در حالی که سارکوپنی نه تنها کیفیت زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه باعث افزایش قند خون به دلیل توده عضلانی ناکافی می شود!
4. سریعترین از دست دادن آتروفی عضلانی در عضلات پاها است!
زیرا زمانی که فرد نشسته یا دراز کشیده است، پاها حرکت نمی کنند و قدرت عضلات پاها تحت تاثیر قرار می گیرد... این موضوع اهمیت ویژه ای دارد!
شما باید مراقب سارکوپنی باشید!
بالا و پایین رفتن از پله ها...دویدن و دوچرخه سواری همگی ورزش های عالی هستند و می توانند حجم عضلانی را افزایش دهند!
برای کیفیت زندگی بهتر برای همه در دوران پیری...
حرکت کن... ماهیچه هایت را هدر نده!!
پیری از پاها شروع می شود!
پاهای خود را فعال و قوی نگه دارید!!
▪️ با افزایش سن و پیری روزانه، پاهای ما باید همیشه فعال و قوی بمانند.
▪️اگر فقط 2 هفته پاهای خود را حرکت ندهید، قدرت واقعی پای شما 10 سال کاهش می یابد.
بنابراین *ورزش منظم مانند پیاده روی بسیار مهم است*.
پاها نوعی ستون هستند که تمام وزن بدن انسان را تحمل می کنند.
هر روز پیاده روی کنید.
جالب اینجاست که 50 درصد استخوان ها و 50 درصد ماهیچه های یک فرد در پاها هستند.
*آیا تو داری راه میروی*
بزرگترین و قوی ترین مفاصل و استخوان های بدن انسان نیز در پاها یافت می شود.
70 درصد فعالیت انسان و انرژی سوزی در زندگی انسان توسط دوپاها انجام می شود.
* پا مرکز حرکت بدن است *.
▪️ هر دو پا با هم شامل 50 درصد اعصاب بدن انسان، 50 درصد رگ های خونی و 50 درصد از خونی است که در آنها جریان دارد.
پیری از پا به بالا شروع می شود
▪️ * ورزش پاها حتی بعد از هفتاد و هشتاد سالگی هم هیچ وقت دیر نیست *
▪️ حداقل 30 تا 40 دقیقه در روز پیاده روی کنید تا مطمئن شوید که پاهایتان به اندازه کافی ورزش می کنند و از سالم ماندن عضلات پایتان مطمئن شوید.
این اطلاعات مهم را با همه دوستان و اعضای خانواده بالای 40 سال خود به اشتراک بگذارید، زیرا همه افراد هر روز بزرگتر می شوند.
🍃 @Psycho_Approaches
👍25
پزشک و روانکاوی به نام جان بالبی نخستین کسی بود که تحقیقاتی دربارۀ نظریۀ دلبستگی انجام داد.
وی تحقیقات خود را در سال ۱۹۲۸ با کودکان مضطرب در مدرسهای در انگلستان آغاز کرد.
وی در این مدرسه یک نوجوان بدون مادر و یک کودک وابسته و مضطرب را درمان کرد.
این تعاملات بالبی را به موضوع جدایی از مادر و تأثیر طولانی مدت این جدایی بر سلامت روان فرد علاقهمند کرد. بالبی در طول دوران کاریاش، با کودکان یتیم کار کرد و در سال ۱۹۵۸ نخستین مقالهاش را دربارۀ نظریۀ دلبستگی منتشر نمود. از نظر بالبی، نقش والد آن است که «محیطی امن» برای کودک فراهم آورد.
نبود چنین تربیتی توانایی کودک را برای اعتماد به دیگران و برقرای رابطۀ صمیمانه دچار مشکل میکند و در موقعیتهای وخیم، میتواند به بیماری روانی منجر شود.
فقط رنگ چشم یا شکل دماغمان نیست که از پدر و مادرمان به ما میرسد، در واقع، عقاید، رفتارها و نوع مواجهۀ آنها با ما تأثیری بسیار عمیق بر شخصیت ما میگذارد. تأثیری که خودش را در دوستیها و عاشقیهایمان و در تربیت کودکانمان نشان میدهد.
روانشناسان مدتهاست که دربارۀ تجربۀ کودک از والدیناش تحقیق میکنند.
آنها میگویند سبکِ دلبستگی ما به آنها میتواند پیشبینی کند که خودمان چگونه والدینی خواهیم شد.
اگر پدر و مادری بیتوجه یا بیعاطفه داشتیم، به احتمال بسیار، خودمان هم چنین خواهیم شد.
مقالهی "آیا در تربیت کودکانتان راه و رسم پدر و مادرتان را در پیش میگیرید؟" (ترجمان علوم انسانی)
جولی فرگا
ترجمه: فاطمه زلیکانی
@Psycho_Approaches
وی تحقیقات خود را در سال ۱۹۲۸ با کودکان مضطرب در مدرسهای در انگلستان آغاز کرد.
وی در این مدرسه یک نوجوان بدون مادر و یک کودک وابسته و مضطرب را درمان کرد.
این تعاملات بالبی را به موضوع جدایی از مادر و تأثیر طولانی مدت این جدایی بر سلامت روان فرد علاقهمند کرد. بالبی در طول دوران کاریاش، با کودکان یتیم کار کرد و در سال ۱۹۵۸ نخستین مقالهاش را دربارۀ نظریۀ دلبستگی منتشر نمود. از نظر بالبی، نقش والد آن است که «محیطی امن» برای کودک فراهم آورد.
نبود چنین تربیتی توانایی کودک را برای اعتماد به دیگران و برقرای رابطۀ صمیمانه دچار مشکل میکند و در موقعیتهای وخیم، میتواند به بیماری روانی منجر شود.
فقط رنگ چشم یا شکل دماغمان نیست که از پدر و مادرمان به ما میرسد، در واقع، عقاید، رفتارها و نوع مواجهۀ آنها با ما تأثیری بسیار عمیق بر شخصیت ما میگذارد. تأثیری که خودش را در دوستیها و عاشقیهایمان و در تربیت کودکانمان نشان میدهد.
روانشناسان مدتهاست که دربارۀ تجربۀ کودک از والدیناش تحقیق میکنند.
آنها میگویند سبکِ دلبستگی ما به آنها میتواند پیشبینی کند که خودمان چگونه والدینی خواهیم شد.
اگر پدر و مادری بیتوجه یا بیعاطفه داشتیم، به احتمال بسیار، خودمان هم چنین خواهیم شد.
مقالهی "آیا در تربیت کودکانتان راه و رسم پدر و مادرتان را در پیش میگیرید؟" (ترجمان علوم انسانی)
جولی فرگا
ترجمه: فاطمه زلیکانی
@Psycho_Approaches
👍17
👍63😁2
آرتروز فکری چیست؟
اگرمدت هاست حوصله ی حرف زدن ندارید، با کسی معاشرت نمی کنید، مهارت جدیدی یاد نمی گیرید، و به دنبال ایجاد تغییر و تحول در روند روزمرهی زندگی تون نیستین، یعنی گرفتار آرتروز فکری شدین! آرتروز فکری یعنی فرد اصلا از فکر کردن خوشش نمیاد، دوست داره همینطوری طوطی وار یه کاری رو انجام بده، وقتی این بیماری به فرد حمله می کنه خلاقیت و نوآوری رو ازش می گیره، همیشه درمونده و مستاصلِ و هیچ راه حلی نمی تونه پیدا کنه؛ نه اینکه مغز تواناییشو نداشته باشه بلکه بخاطر این که مغز فرد آرتروز گرفته!وقتی این بیماری به مغز حمله می کنه دیگه فرد نمی تونه کتاب بخونه، نمی تونه آموزش ببینه، چیزی یاد نمی گیره، چیزی هم یاد نمیده ودوست داره همینطوری که هست باقی بمونه
آرتروز فکری یک اصلاح برای تعریف مشکلات تربیتی هست که ما در دوران کودکی داشتیم. تحقیقاتی که اخیرا در آمریکا انجام شده، نشون میده که درصد زیادی از خلاقیت ونوآوری کودکان تحت تاثیر تربیت، فرهنگ، خانواده و جامعه از بین میره
دائما باکنترل کردن ها و من می دانم ها، به کودک یادمیدیم اینطوری فکر کن، اینطوری عمل کن و حتی بدترازاون اینطوری حس کن
@Psycho_Approaches
اگرمدت هاست حوصله ی حرف زدن ندارید، با کسی معاشرت نمی کنید، مهارت جدیدی یاد نمی گیرید، و به دنبال ایجاد تغییر و تحول در روند روزمرهی زندگی تون نیستین، یعنی گرفتار آرتروز فکری شدین! آرتروز فکری یعنی فرد اصلا از فکر کردن خوشش نمیاد، دوست داره همینطوری طوطی وار یه کاری رو انجام بده، وقتی این بیماری به فرد حمله می کنه خلاقیت و نوآوری رو ازش می گیره، همیشه درمونده و مستاصلِ و هیچ راه حلی نمی تونه پیدا کنه؛ نه اینکه مغز تواناییشو نداشته باشه بلکه بخاطر این که مغز فرد آرتروز گرفته!وقتی این بیماری به مغز حمله می کنه دیگه فرد نمی تونه کتاب بخونه، نمی تونه آموزش ببینه، چیزی یاد نمی گیره، چیزی هم یاد نمیده ودوست داره همینطوری که هست باقی بمونه
آرتروز فکری یک اصلاح برای تعریف مشکلات تربیتی هست که ما در دوران کودکی داشتیم. تحقیقاتی که اخیرا در آمریکا انجام شده، نشون میده که درصد زیادی از خلاقیت ونوآوری کودکان تحت تاثیر تربیت، فرهنگ، خانواده و جامعه از بین میره
دائما باکنترل کردن ها و من می دانم ها، به کودک یادمیدیم اینطوری فکر کن، اینطوری عمل کن و حتی بدترازاون اینطوری حس کن
@Psycho_Approaches
👍21
✅ " لذت" یا "خوشبختی"؟!
🌺 قاطی کردن/شدن مفهوم "لذت بردن" و "خوشبختی"؛ یعنی دو تا از مهمترین احساسات مثبت در همهی ما، منجر به چالشهای فرهنگی جدی در دنیای مدرن شده است. در حالی که میان این دو تفاوتهای بنیادین وجود دارد و درک تفاوت آنها میتواند راهگشای کلیدی برای خلاصی از خیلی از مشکلات امروز و فردای ما باشد.
□هفت تفاوت اساسی میان "لذت" و "خوشبختی" به شرح ذیل است:
۱. لذت گذرا و خوشبختی بلندمدت است.
۲. لذت مادی ولی خوشبختی معنوی است.
۳. لذت گرفتنی، در حالی که خوشبختی بخشیدنی است.
۴. لذت با مادیات به دست میآید، اما خوشبختی با مادیات به دست نمیآید.
۵. لذت در تنهایی به دست میآید، اما خوشبختی در گروههای اجتماعی.
۶. لذت افراطی منجر به اعتیاد میشود (چه اعتیاد به مواد چه اعتیاد به رفتار)، در حالی که چیزی به عنوان اعتیاد به خوشبختی وجود ندارد.
۷. و هفتمین تفاوت که مهمترین آنهاست: لذت بر پایهی دوپامین است و خوشبختی بر پایهی سروتونین!
●این دو مادهی بیوشیمی (دوپامین و سروتونین) دو ناقل عصبی هستند. این دو ماده را مغز تولید میکند و سلولهای عصبی از طریق این دو با یکدیگر در ارتباط هستند. دوپامین منجر به تحریک نورون بعدی شده و تحریک مکرر نورونها منجر به مرگ آنها میشود. بنابراین نورونها یک مکانیسم دفاعی ایجاد میکنند که باعث کاهش تعداد گیرندهها شده (سرکوب محرک) تا آسیب را کاهش دهند.
○به عنوان مثال، هرچه بیشتر مواد استفاده کنید، میزان تحریک بیشتر و تعداد گیرندهها کمتر میشود. بنابراین دفعهی بعدی برای اینکه به میزان تحریک قبلی دست یابید، مواد بیشتر و بیشتر و بیشتری استفاده میکنید... تا اینکه در ازای مصرف یک عالمه محرک، هیچ چیزی دستگیرتان نمیشود! به این وضعیت تلرانس میگویند و اعتیاد وقتی است که نورونها شروع به مردن میکنند...!
■اما در مقابل؛ سروتونین بازدارنده است نه محرک. گیرنده را مهار میکند تا بتواند خرسندی را به وجود آورد و قدرت مراقبه را افزایش دهد. بنابراین اصلا نمیتوانید در مصرف سروتونین زیادهروی کنید. کاری که سروتونین میکند کاهش سرعت نورونها به جای سرعت بخشیدن به آنهاست. این کار به فرایند خرسندی منجر میشود و اگر بخواهید میتوانید به احساس یکی بودن با جهان برسید که آنرا خوشبختی مینامیم.
□اما یک چیز وجود دارد که سروتونین را کمرنگ میکند! ... هر چه بیشتر دنبال لذت بردن باشید، کمتر احساس خوشبختی میکنید!
●لاوگاس (کازینو و اعتیاد به قمار ناشی از تشنگی برای خوشبختی و افتادن در دام لذت کسب سودهای باد آورده!)، خیابان مدیسون و وال استریت (بورسها و تعقیب خوشبختی با لذت بردن از سودهای عجیب و اعتیاد به انجام معاملات پی در پی!)، سیلیکون ولی (وی سی هایی که در هر چند هزار کیس یکیشون چند صد یا چند هزار درصد رشد میکنند و انسان وسوسه میشود که برای تحقق خوشبختی در این صنعت سرمایهگذاری کند)، واشنگتن دی سی (مراکز سیاسی و قدرت و لابیهای اقتصادی)، همه و همه به روشی خاص و هماهنگ اصطلاح خوشبختی و لذت را به جای هم به کار میبرند و در هم میآمیزند تا ما بتوانیم خوشبختی را بخریم!
○بنابراین آنها میتوانند آشغالهایشان را به ما بفروشند! و اقتصاد آمریکا (و عموما اقتصادها) بر همین اساس است؛ یعنی بر اساس مواد عشرتطلبانه این کار انجام میشود. موادی که بر اساس لذت پیش میروند نه خوشبختی! و در این روند ما قطعا ناراضیتر شدهایم و مسئله اینجاست که تا ندانیم مشکل از کجاست، نمیتوانیم آنرا برطرف کنیم....
👤دکتر رابرت لاستیگ
🍃 @Psycho_Approaches
🌺 قاطی کردن/شدن مفهوم "لذت بردن" و "خوشبختی"؛ یعنی دو تا از مهمترین احساسات مثبت در همهی ما، منجر به چالشهای فرهنگی جدی در دنیای مدرن شده است. در حالی که میان این دو تفاوتهای بنیادین وجود دارد و درک تفاوت آنها میتواند راهگشای کلیدی برای خلاصی از خیلی از مشکلات امروز و فردای ما باشد.
□هفت تفاوت اساسی میان "لذت" و "خوشبختی" به شرح ذیل است:
۱. لذت گذرا و خوشبختی بلندمدت است.
۲. لذت مادی ولی خوشبختی معنوی است.
۳. لذت گرفتنی، در حالی که خوشبختی بخشیدنی است.
۴. لذت با مادیات به دست میآید، اما خوشبختی با مادیات به دست نمیآید.
۵. لذت در تنهایی به دست میآید، اما خوشبختی در گروههای اجتماعی.
۶. لذت افراطی منجر به اعتیاد میشود (چه اعتیاد به مواد چه اعتیاد به رفتار)، در حالی که چیزی به عنوان اعتیاد به خوشبختی وجود ندارد.
۷. و هفتمین تفاوت که مهمترین آنهاست: لذت بر پایهی دوپامین است و خوشبختی بر پایهی سروتونین!
●این دو مادهی بیوشیمی (دوپامین و سروتونین) دو ناقل عصبی هستند. این دو ماده را مغز تولید میکند و سلولهای عصبی از طریق این دو با یکدیگر در ارتباط هستند. دوپامین منجر به تحریک نورون بعدی شده و تحریک مکرر نورونها منجر به مرگ آنها میشود. بنابراین نورونها یک مکانیسم دفاعی ایجاد میکنند که باعث کاهش تعداد گیرندهها شده (سرکوب محرک) تا آسیب را کاهش دهند.
○به عنوان مثال، هرچه بیشتر مواد استفاده کنید، میزان تحریک بیشتر و تعداد گیرندهها کمتر میشود. بنابراین دفعهی بعدی برای اینکه به میزان تحریک قبلی دست یابید، مواد بیشتر و بیشتر و بیشتری استفاده میکنید... تا اینکه در ازای مصرف یک عالمه محرک، هیچ چیزی دستگیرتان نمیشود! به این وضعیت تلرانس میگویند و اعتیاد وقتی است که نورونها شروع به مردن میکنند...!
■اما در مقابل؛ سروتونین بازدارنده است نه محرک. گیرنده را مهار میکند تا بتواند خرسندی را به وجود آورد و قدرت مراقبه را افزایش دهد. بنابراین اصلا نمیتوانید در مصرف سروتونین زیادهروی کنید. کاری که سروتونین میکند کاهش سرعت نورونها به جای سرعت بخشیدن به آنهاست. این کار به فرایند خرسندی منجر میشود و اگر بخواهید میتوانید به احساس یکی بودن با جهان برسید که آنرا خوشبختی مینامیم.
□اما یک چیز وجود دارد که سروتونین را کمرنگ میکند! ... هر چه بیشتر دنبال لذت بردن باشید، کمتر احساس خوشبختی میکنید!
●لاوگاس (کازینو و اعتیاد به قمار ناشی از تشنگی برای خوشبختی و افتادن در دام لذت کسب سودهای باد آورده!)، خیابان مدیسون و وال استریت (بورسها و تعقیب خوشبختی با لذت بردن از سودهای عجیب و اعتیاد به انجام معاملات پی در پی!)، سیلیکون ولی (وی سی هایی که در هر چند هزار کیس یکیشون چند صد یا چند هزار درصد رشد میکنند و انسان وسوسه میشود که برای تحقق خوشبختی در این صنعت سرمایهگذاری کند)، واشنگتن دی سی (مراکز سیاسی و قدرت و لابیهای اقتصادی)، همه و همه به روشی خاص و هماهنگ اصطلاح خوشبختی و لذت را به جای هم به کار میبرند و در هم میآمیزند تا ما بتوانیم خوشبختی را بخریم!
○بنابراین آنها میتوانند آشغالهایشان را به ما بفروشند! و اقتصاد آمریکا (و عموما اقتصادها) بر همین اساس است؛ یعنی بر اساس مواد عشرتطلبانه این کار انجام میشود. موادی که بر اساس لذت پیش میروند نه خوشبختی! و در این روند ما قطعا ناراضیتر شدهایم و مسئله اینجاست که تا ندانیم مشکل از کجاست، نمیتوانیم آنرا برطرف کنیم....
👤دکتر رابرت لاستیگ
🍃 @Psycho_Approaches
👍26
| علل خوابآلودگی هنگام مطالعه |
۱. نشستن طولانیمدت: بیحرکت نشستن برای مدت طولانی شباهت زیادی به مدیتیشن و ریلکسیشن دارد که میتواند به آرامسازی ذهن و بدن کمک کند که باعث ایجاد احساس خوابآلودگی میشود.
۲. ترشح هورمون ملاتونین: از آنجایی که هنگام مطالعه مغز احساس آرامش و راحتی دارد، هورمون ملاتونین که باعث خوابآلودگی میشود ترشح میکند.
۳. خستگی ذهنی: هنگام مطالعه مغز دائماً در حال رمزگشایی کلمات و ایجاد تصاویر در ذهن است که به مدت طولانی میتواند فرایندی خسته کننده باشد.
۴. خستگی چشم و ماهیچههای اطراف آن: چشم در زمان مطالعه مکررا کلمات و جملهها را دنبال میکند که باعث افزایش فشار چشم میشود.
۵. موضوع مطالب: اگر در حال خواندن متنی خشک یا طویل با اطلاعات زیاد هستید، طبیعیست که مغزتان احساس خستگی کند.
۶. مطالعه در نورکم: نورکم با افزایش فشار چشم به مغز ما سیگنال میدهد که زمان خواب فرا رسیده.
@Psycho_Approaches
۱. نشستن طولانیمدت: بیحرکت نشستن برای مدت طولانی شباهت زیادی به مدیتیشن و ریلکسیشن دارد که میتواند به آرامسازی ذهن و بدن کمک کند که باعث ایجاد احساس خوابآلودگی میشود.
۲. ترشح هورمون ملاتونین: از آنجایی که هنگام مطالعه مغز احساس آرامش و راحتی دارد، هورمون ملاتونین که باعث خوابآلودگی میشود ترشح میکند.
۳. خستگی ذهنی: هنگام مطالعه مغز دائماً در حال رمزگشایی کلمات و ایجاد تصاویر در ذهن است که به مدت طولانی میتواند فرایندی خسته کننده باشد.
۴. خستگی چشم و ماهیچههای اطراف آن: چشم در زمان مطالعه مکررا کلمات و جملهها را دنبال میکند که باعث افزایش فشار چشم میشود.
۵. موضوع مطالب: اگر در حال خواندن متنی خشک یا طویل با اطلاعات زیاد هستید، طبیعیست که مغزتان احساس خستگی کند.
۶. مطالعه در نورکم: نورکم با افزایش فشار چشم به مغز ما سیگنال میدهد که زمان خواب فرا رسیده.
@Psycho_Approaches
👍9
اختلال الکسی تایمیا و یا ناتوانی در ابراز هیجانات چیست؟
@Psycho_Approaches
الکسی تایمیا صفت شخصیتی است که بیانگر ناتوانی در ابراز هیجانات است. این صفت که زمینه در مشکلات تنظیم هیجانی فرد دارد به عنوان یک صفت شخصیتی مؤثر در آسیب شناسی بیماری های روان تنی مطرح شده است. از طرفی بیماران مبتلا به اختلالات روان تنی هم به دلیل دشواری های مربوط به تنظیم هیجانات خود و هم به دلیل تجربه ی بیماری جسمی، علائم روان شناختی مانند اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند که در چرخه ی معیوب (هم بیماری پوستی و هم اضطراب و افسردگی)، یکدیگر را تشدید می نمایند.
اختلال الکسی تایمیا چیست؟
در الکسی تایمیا افراد مشکلات قابل ملاحظه ای در ابراز کردن و توصیف نمودن کلامی احساساتشان دارند و کمبود یا فقدان خیال پردازی در آن ها بارز است. این دشواری در شناسایی کردن و به کلام در آوردن صحیح هیجانات و تجربه ی حالات جسمی در واکنش به هیجان در الکسی تایمی خلاصه شد.
همچنین در بیماران روان تنی صفت الکسی تایمی مانع از برون ریزی دنیای درونی آنها و استفاده از منابع حمایتی همچون صحبت کردن با دیگر افراد می شود که خود می تواند از عوامل تأثیرگذار برای مشکلات روانشناختی و فرایند بیماری فرد باشد. در آسیب شناسی سازه ی الکسی تایمی، برخی نظریه پردازان آن را به عنوان یک صفت شخصیتی و برخی دیگر آن را به دلبستگی ناایمن و مشکلات مربوط به روابط والد کودک، زندگی در محیط هایی که ابراز هیجان در آن منع شده و فرد سازگاری موفقیت آمیز با سطوح هیجانیش را نیاموخته باشد و یا به آسیب ها و تروماهای زندگی مربوط می دانند. افراد الکسی تایمیک، مهیج های بدنی بهنجار را بزرگ و نشانه های بدنی برانگیختگی هیجانی را بد تفسیر می کنند، درماندگی هیجانی را به وسیله ی شکایت های بدنی نشان می دهند و در اقدامات درمانی نیز به دنبال درمان نشانه های جسمانی هستند. شواهد به دست آمده نشان می دهد که الکسی تایمی با دو عامل ارتباط دارد الف) واکنش های نوروتیک و وضعیت های عاطفی منفی که احتمال شکایت بدنی را افزایش می دهد و ب) توجه یا ادراک مغشوش و نادرست از اعمال جسمی که به صورت ناهماهنگی بین برانگیختگی فیزیولوژیک و گزارشات ذهنی، خود را نشان می دهد.
آلکسی تایمیا یک سری ویژگی های شناختی و هیجانی را دربرمی گیرد که به طور ویژه از طریق مشکل در شناسایی و ابراز احساسات و کمبود هیجانات مشخص است و در نهایت مشکلات شناختی را برجسته تر می کند .
بر اساس برخی تحقیقات انجام شده شیوع آلکسی تایمیا در جمعیت عمومی 23 درصد و در بیماران مراقبت اولیه 20 درصد است که ارتباط آن با مواردی همچون اختلالات جسمانی شکل، سوء مصرف مواد و به ویژه افسردگی آشکار شده است .
آلکسی تایمیا از طریق ارتباط هیجانی ضعیف مشخص می شود. بسیاری از آن ها نیز مشکلات پزشکی مزمن رنج می برند و یا دارای بیماری های روان تنی، اختلالات پزشکی و آسیب روانی هستند. در واقع، آلکسی تایمیا ویژگی بالینی برجسته ای است که عملکردهای میان فردی به ویژه خانواده را مختل می سازد.آلکسی تایمیا به عنوان علامتی آسیب شناختی و ناوابسته به فرهنگ در کنار عوامل دیگر می تواند عملکرد خانوادگی را پیش بینی کند.
آلکسی تایمیا یا نارسایی هیجانی به عنوان یک پدیده ی هیجانی شناختی به اختلال خاص در کارکرد روانی اطلاق می شود که در نتیجه ی فرآیند بازداری خودکار اطلاعات و احساسات هیجانی به وجود می آید. برخی محققان اختلال در سیستم لیمبیک، جانبی شدن نابهنجار مغز و یا اشکال در کارآمدی ارتباط بین نیمکرهای را در ایجاد آن موثر دانسته اند. اما آلکسی تایمیا در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی به عنوان یک اختلال روانی طبقه بندی نشده بلکه ویژگی ای است که از شخصی به شخص دیگر از لحاظ شدت متفاوت می باشد.
#الکسی_تایمیا
@Psycho_Approaches
@Psycho_Approaches
الکسی تایمیا صفت شخصیتی است که بیانگر ناتوانی در ابراز هیجانات است. این صفت که زمینه در مشکلات تنظیم هیجانی فرد دارد به عنوان یک صفت شخصیتی مؤثر در آسیب شناسی بیماری های روان تنی مطرح شده است. از طرفی بیماران مبتلا به اختلالات روان تنی هم به دلیل دشواری های مربوط به تنظیم هیجانات خود و هم به دلیل تجربه ی بیماری جسمی، علائم روان شناختی مانند اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند که در چرخه ی معیوب (هم بیماری پوستی و هم اضطراب و افسردگی)، یکدیگر را تشدید می نمایند.
اختلال الکسی تایمیا چیست؟
در الکسی تایمیا افراد مشکلات قابل ملاحظه ای در ابراز کردن و توصیف نمودن کلامی احساساتشان دارند و کمبود یا فقدان خیال پردازی در آن ها بارز است. این دشواری در شناسایی کردن و به کلام در آوردن صحیح هیجانات و تجربه ی حالات جسمی در واکنش به هیجان در الکسی تایمی خلاصه شد.
همچنین در بیماران روان تنی صفت الکسی تایمی مانع از برون ریزی دنیای درونی آنها و استفاده از منابع حمایتی همچون صحبت کردن با دیگر افراد می شود که خود می تواند از عوامل تأثیرگذار برای مشکلات روانشناختی و فرایند بیماری فرد باشد. در آسیب شناسی سازه ی الکسی تایمی، برخی نظریه پردازان آن را به عنوان یک صفت شخصیتی و برخی دیگر آن را به دلبستگی ناایمن و مشکلات مربوط به روابط والد کودک، زندگی در محیط هایی که ابراز هیجان در آن منع شده و فرد سازگاری موفقیت آمیز با سطوح هیجانیش را نیاموخته باشد و یا به آسیب ها و تروماهای زندگی مربوط می دانند. افراد الکسی تایمیک، مهیج های بدنی بهنجار را بزرگ و نشانه های بدنی برانگیختگی هیجانی را بد تفسیر می کنند، درماندگی هیجانی را به وسیله ی شکایت های بدنی نشان می دهند و در اقدامات درمانی نیز به دنبال درمان نشانه های جسمانی هستند. شواهد به دست آمده نشان می دهد که الکسی تایمی با دو عامل ارتباط دارد الف) واکنش های نوروتیک و وضعیت های عاطفی منفی که احتمال شکایت بدنی را افزایش می دهد و ب) توجه یا ادراک مغشوش و نادرست از اعمال جسمی که به صورت ناهماهنگی بین برانگیختگی فیزیولوژیک و گزارشات ذهنی، خود را نشان می دهد.
آلکسی تایمیا یک سری ویژگی های شناختی و هیجانی را دربرمی گیرد که به طور ویژه از طریق مشکل در شناسایی و ابراز احساسات و کمبود هیجانات مشخص است و در نهایت مشکلات شناختی را برجسته تر می کند .
بر اساس برخی تحقیقات انجام شده شیوع آلکسی تایمیا در جمعیت عمومی 23 درصد و در بیماران مراقبت اولیه 20 درصد است که ارتباط آن با مواردی همچون اختلالات جسمانی شکل، سوء مصرف مواد و به ویژه افسردگی آشکار شده است .
آلکسی تایمیا از طریق ارتباط هیجانی ضعیف مشخص می شود. بسیاری از آن ها نیز مشکلات پزشکی مزمن رنج می برند و یا دارای بیماری های روان تنی، اختلالات پزشکی و آسیب روانی هستند. در واقع، آلکسی تایمیا ویژگی بالینی برجسته ای است که عملکردهای میان فردی به ویژه خانواده را مختل می سازد.آلکسی تایمیا به عنوان علامتی آسیب شناختی و ناوابسته به فرهنگ در کنار عوامل دیگر می تواند عملکرد خانوادگی را پیش بینی کند.
آلکسی تایمیا یا نارسایی هیجانی به عنوان یک پدیده ی هیجانی شناختی به اختلال خاص در کارکرد روانی اطلاق می شود که در نتیجه ی فرآیند بازداری خودکار اطلاعات و احساسات هیجانی به وجود می آید. برخی محققان اختلال در سیستم لیمبیک، جانبی شدن نابهنجار مغز و یا اشکال در کارآمدی ارتباط بین نیمکرهای را در ایجاد آن موثر دانسته اند. اما آلکسی تایمیا در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی به عنوان یک اختلال روانی طبقه بندی نشده بلکه ویژگی ای است که از شخصی به شخص دیگر از لحاظ شدت متفاوت می باشد.
#الکسی_تایمیا
@Psycho_Approaches
👍16
ویژگی های اصلی آلکسی تایمیا
@Psycho_Approaches
عبارتند از:
ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجان های شخصی،
فقر شدید تفکر نمادین که آشکارسازی بازخوردها، احساس، تمایل را محدود می کند
ناتوانی در به کارگیری احساسات به عنوان علائم مشکلات هیجانی
تفکر انتزاعی در مورد واقعیت های کم اهمیت بیرونی
کاهش یادآوری رویاها
دشواری در تمایز بین حالت های هیجانی و حس های بدنی
قیافه ی خشک و رسمی
فقدان جلوه های عاطفی چهره
ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی
پژوهش های انجام شده روی آلکسی تایمیا
بحث درباره ی اینکه آیا آلکسی تایمیا یک صفت شخصیتی ثابت یا یک پدیده ی وابسته به حالت است، چالش هایی را در بین محققان برانگیخته است. به همین دلیل، مطالع های با هدف ارزیابی ثبات آلکسی تایمیا در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی انجام شد. نتایج نشان داد که میزان آلکسی تایمیا و افسردگی به طور قابل توجه ی بعد از 5 سال کاهش یافتند اما تفاوت نسبی در نمره های آلکسی تایمیا در طول این مدت ثابت ماند که این امر نشان میدهد این پدیده، ثباتی نسبی دارد.
مطالعه هایی که بر روی اختلال های روانی مثل اختلال های خوردن، سوء مصرف مواد، اختلال وسواسی جبری، اختلالات شبه جسمی و اختلال افسردگی انجام شده اند، آلکسی تایمیا را به عنوان یکی از عوامل مهم در نظر گرفته اند. میزان شیوع آلکسی تایمیا در اختلال استرس پس از سانحه 40 درصد، در بی اشتهایی عصبی 63 درصد، در پراشتهایی عصبی 56 درصد، در افسردگی اساسی 45 درصد، در اختلال هراس 34 درصد و در سوءمصرف مواد 50 درصد گزارش گردیده است.
پژوهش هایی نیز در مورد ارتباط آلکسیتایمیا و اضطراب انجام شده است و هر چند تعداد آنها نسبت به موارد مرتبط با افسردگی کمتر است، اما محققان نشان داده اند که آلکسی تایمیا در افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی بیشتر دیده میشود و ارتباط بین اضطراب و برخی از ابعاد آلکسی تایمیا (دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات ) را تأیید نموده اند.
قیده بر این است که آلکسی تایمیا عامل خطرساز برای بسیاری از اختلال های روانی است، زیرا افراد مبتلا به این نارسایی خیلی تحت فشار همبسته های جسمانی هیجاناتی هستند که به کلام در نمی آیند (بیان نمی شوند). این نارسایی مانع تنظیم هیجان ها شده و سازگاری فرد را مشکل می سازد .
@Psycho_Approaches
@Psycho_Approaches
عبارتند از:
ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجان های شخصی،
فقر شدید تفکر نمادین که آشکارسازی بازخوردها، احساس، تمایل را محدود می کند
ناتوانی در به کارگیری احساسات به عنوان علائم مشکلات هیجانی
تفکر انتزاعی در مورد واقعیت های کم اهمیت بیرونی
کاهش یادآوری رویاها
دشواری در تمایز بین حالت های هیجانی و حس های بدنی
قیافه ی خشک و رسمی
فقدان جلوه های عاطفی چهره
ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی
پژوهش های انجام شده روی آلکسی تایمیا
بحث درباره ی اینکه آیا آلکسی تایمیا یک صفت شخصیتی ثابت یا یک پدیده ی وابسته به حالت است، چالش هایی را در بین محققان برانگیخته است. به همین دلیل، مطالع های با هدف ارزیابی ثبات آلکسی تایمیا در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی انجام شد. نتایج نشان داد که میزان آلکسی تایمیا و افسردگی به طور قابل توجه ی بعد از 5 سال کاهش یافتند اما تفاوت نسبی در نمره های آلکسی تایمیا در طول این مدت ثابت ماند که این امر نشان میدهد این پدیده، ثباتی نسبی دارد.
مطالعه هایی که بر روی اختلال های روانی مثل اختلال های خوردن، سوء مصرف مواد، اختلال وسواسی جبری، اختلالات شبه جسمی و اختلال افسردگی انجام شده اند، آلکسی تایمیا را به عنوان یکی از عوامل مهم در نظر گرفته اند. میزان شیوع آلکسی تایمیا در اختلال استرس پس از سانحه 40 درصد، در بی اشتهایی عصبی 63 درصد، در پراشتهایی عصبی 56 درصد، در افسردگی اساسی 45 درصد، در اختلال هراس 34 درصد و در سوءمصرف مواد 50 درصد گزارش گردیده است.
پژوهش هایی نیز در مورد ارتباط آلکسیتایمیا و اضطراب انجام شده است و هر چند تعداد آنها نسبت به موارد مرتبط با افسردگی کمتر است، اما محققان نشان داده اند که آلکسی تایمیا در افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی بیشتر دیده میشود و ارتباط بین اضطراب و برخی از ابعاد آلکسی تایمیا (دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات ) را تأیید نموده اند.
قیده بر این است که آلکسی تایمیا عامل خطرساز برای بسیاری از اختلال های روانی است، زیرا افراد مبتلا به این نارسایی خیلی تحت فشار همبسته های جسمانی هیجاناتی هستند که به کلام در نمی آیند (بیان نمی شوند). این نارسایی مانع تنظیم هیجان ها شده و سازگاری فرد را مشکل می سازد .
@Psycho_Approaches
👍13
مهارت های زندگی از نگاه سازمان جهانی بهداشت:
1- زندگی خیلی وقت است شروع شده است. در زندگی چیزی به نام دور آزمایشی وجود ندارد. تصمیمات شما سرنوشت ساز هستند و راهی برای برگشت و تصحیح آنها وجود ندارد.
2- دوستان آنلاین شما دوستان واقعی نیستند. متاسفانه حقیقت دارد. بسیاری از این دوستان اصلا اهمیتی برای مشکلات شما قایل نیستند و وقتی به کمک آنها نیاز دارید در دسترس نخواهند بود.
3- هر عشقی به سرانجام نمی رسد.آماده باشید که دلتان بشکند و غصه بخورید. سخت است اما واقعیت است.
4- تحصیلات با گرفتن دیپلم به اتمام نمی رسد. در دنیای امروز دانش حرف اول را می زند. اگر می خواهید عقب نیافتید باید به تحصیلات تان ادامه بدهید.
5- اعضا خانواده مهمترین آدم های زندگی شما هستند.این ها تنها افرادی هستند که به شما اهمیت می دهند. رفتار خوبی با آنها داشته باشید و قدردان حمایت هایشان باشید.
6- نقاط ضعف شما اهمیت ندارند.نقاط ضعفتان را بپذیرید ولی نگران آنها نباشید. تنها نقاط قوت شما هستند که اهمیت دارند. روی آنها تمرکز کنید و آنها را پرورش دهید.
7- هر کار با ارزشی زمان بر است.
8-تمام فرصت های پیشرفت خارج از محدوده آسایش قرار دارند.
9- روابط متزلزل ارزش حفظ و نگهداری را ندارند. وقت تان را روی چیزهایی که نمی توانید تغییری در آنها ایجاد کنید تلف نکنید. از کنار آنها عبور کنید و به مسیرخود ادامه بدهید.
10- دنیا پر از بی عدالتی است. در زندگی خود بارها و بارها با بی عدالتی روبرو خواهید شد. آمادگی لازم را داشته باشید.
11- شانس سراغ افراد سخت کوش می رود. شانس هیچوقت نصیب افرادی که دست رو دست می گذارند و منتظر یک اتفاق خوب هستند نمی شود.
12- زمان خاصی برای یک آغاز بی نظیر وجود ندارد. اگر قصد دارید کاری را آغاز کنید، شروع کنید. منتظر زمان بهتر نباشید. آن زمان هرگز نخواهد رسید.
13- شما نمی توانید همه جا حضور داشته باشید و نمی توانید همه چیز داشته باشید. یاد بگیرید که تصمیم های درست بگیرید و به آنچه برای شما اهمیت دارد متعهد بمانید و آن را دنبال کنید.
14- باید از تمام افرادی که در زندگی شما هستند قدردانی کنید.
15- تجربه و احساسات بهترین سرمایه گذاری های شما هستند.
16- بعداً ،، معمولا به معنی هرگز است.
هیچ کاری را به بعد موکول نکنید. در لحظه زندگی کنید.
17- موفقیت مترادف پشتکار است.
18- انجام مرتب تمرینات ورزشی ضروری است.
19- شکست هیچ اهمیتی ندارد.
فقط پیروزی اهمیت دارد. پس از شکست نهراسید.
20- هیچکس به شما کمک نخواهد کرد.
فقط خودتان باید به خودتان کمک کنید. پس اتکا و اعتماد به نفس را در خود تقویت كنيد.
@Psycho_Approaches
1- زندگی خیلی وقت است شروع شده است. در زندگی چیزی به نام دور آزمایشی وجود ندارد. تصمیمات شما سرنوشت ساز هستند و راهی برای برگشت و تصحیح آنها وجود ندارد.
2- دوستان آنلاین شما دوستان واقعی نیستند. متاسفانه حقیقت دارد. بسیاری از این دوستان اصلا اهمیتی برای مشکلات شما قایل نیستند و وقتی به کمک آنها نیاز دارید در دسترس نخواهند بود.
3- هر عشقی به سرانجام نمی رسد.آماده باشید که دلتان بشکند و غصه بخورید. سخت است اما واقعیت است.
4- تحصیلات با گرفتن دیپلم به اتمام نمی رسد. در دنیای امروز دانش حرف اول را می زند. اگر می خواهید عقب نیافتید باید به تحصیلات تان ادامه بدهید.
5- اعضا خانواده مهمترین آدم های زندگی شما هستند.این ها تنها افرادی هستند که به شما اهمیت می دهند. رفتار خوبی با آنها داشته باشید و قدردان حمایت هایشان باشید.
6- نقاط ضعف شما اهمیت ندارند.نقاط ضعفتان را بپذیرید ولی نگران آنها نباشید. تنها نقاط قوت شما هستند که اهمیت دارند. روی آنها تمرکز کنید و آنها را پرورش دهید.
7- هر کار با ارزشی زمان بر است.
8-تمام فرصت های پیشرفت خارج از محدوده آسایش قرار دارند.
9- روابط متزلزل ارزش حفظ و نگهداری را ندارند. وقت تان را روی چیزهایی که نمی توانید تغییری در آنها ایجاد کنید تلف نکنید. از کنار آنها عبور کنید و به مسیرخود ادامه بدهید.
10- دنیا پر از بی عدالتی است. در زندگی خود بارها و بارها با بی عدالتی روبرو خواهید شد. آمادگی لازم را داشته باشید.
11- شانس سراغ افراد سخت کوش می رود. شانس هیچوقت نصیب افرادی که دست رو دست می گذارند و منتظر یک اتفاق خوب هستند نمی شود.
12- زمان خاصی برای یک آغاز بی نظیر وجود ندارد. اگر قصد دارید کاری را آغاز کنید، شروع کنید. منتظر زمان بهتر نباشید. آن زمان هرگز نخواهد رسید.
13- شما نمی توانید همه جا حضور داشته باشید و نمی توانید همه چیز داشته باشید. یاد بگیرید که تصمیم های درست بگیرید و به آنچه برای شما اهمیت دارد متعهد بمانید و آن را دنبال کنید.
14- باید از تمام افرادی که در زندگی شما هستند قدردانی کنید.
15- تجربه و احساسات بهترین سرمایه گذاری های شما هستند.
16- بعداً ،، معمولا به معنی هرگز است.
هیچ کاری را به بعد موکول نکنید. در لحظه زندگی کنید.
17- موفقیت مترادف پشتکار است.
18- انجام مرتب تمرینات ورزشی ضروری است.
19- شکست هیچ اهمیتی ندارد.
فقط پیروزی اهمیت دارد. پس از شکست نهراسید.
20- هیچکس به شما کمک نخواهد کرد.
فقط خودتان باید به خودتان کمک کنید. پس اتکا و اعتماد به نفس را در خود تقویت كنيد.
@Psycho_Approaches
👍41
اجبار به تکرار از نگاه فروید
گذشته همیشه در زمان حال تکرار میشود و این اجتناب ناپذیر است.گویی که فرد به اجبار گذشته را در زمان حال آورده و آن را تکرار می کند.و این موضوع نیز در روانکاوی بصورت مفهوم انتقال خود را نشان می دهد. اجازه بدید مثالی بزنم: دختر بچه ای که پدرش از لحاظ احساسی سرد است، در نتیجه ی تجارب اولیه اش از عشق، با احساس ظریفی از محرومیت هیجانی عجین شده است. چنینی فردی، در بزرگسالی، خود را در رابطه با مردی می یابد که از نظر هیجانی سرد است یا مردانی که برایش هیجان انگیز نیستند.این دختر همین الگو را در رابطه درمانی دوباره زنده میکند. وقتی درمانگر مردش پریشان و حواس پرت باشد، او را مهم و قدرتمند تلقی میکند. درحالیکه اگر درمانگر مراقبت کننده و متوجه باشد او را خسته کننده میبیند و استفاده کمی از درمان میبرد.مثال دیگر؛ کودکی است که فقط هنگام بیماری از مادرش توجه میگیرد.این فرد در بزرگسالی، هنگامی که توجهی از همسر دریافت نمی کند، علائم بیماری فیزیکی را نشان میدهد (تلاش ناهشیار برای کسب توجه عاشقانه).و متاسفانه همسرش به این نیاز توجه نمیکند و در درمان نیز، بیمار از علائم جسمانی بیماری اش صحبت میکند در حالیکه احساسی برای آن علائم وجود ندارد.تجارب گذشته باعث شکل گیری ادراکات، تفاسیر و عکس العمل های کنونی ما است.فردی که احساس دوست داشتن، ارزشمندی و مورد مراقبت واقع شدن را در کودکی تجربه کرده است، برای مرگ همسرش بطور عمیق برای مدتی غمگین میشود و برای دوره ای سوگواری میکند و در نهایت دوباره میتواند دوست بدارد.اما فردی که کودکی اش حاکی از تجارب شکست، طرد و فقدان است، مرگِ همسر باعثِ تکرار فقدان های کودکی اش است و دلیلی است بر اینکه تلاش های وی فقط منجر به ناامیدی میشود.او غرق در افسردگی و خشمی میشود که بهبودی اش را دشوار میکند.در هر دو مورد تجربه عینی فقدان مشابه است، ولی معنای روانشناختی رخداد ها بسیار متفاوت اند!
#جاناتان_شدلر استاد دانشگاه کالیفرنیا
#فروید
@Psycho_Approaches
گذشته همیشه در زمان حال تکرار میشود و این اجتناب ناپذیر است.گویی که فرد به اجبار گذشته را در زمان حال آورده و آن را تکرار می کند.و این موضوع نیز در روانکاوی بصورت مفهوم انتقال خود را نشان می دهد. اجازه بدید مثالی بزنم: دختر بچه ای که پدرش از لحاظ احساسی سرد است، در نتیجه ی تجارب اولیه اش از عشق، با احساس ظریفی از محرومیت هیجانی عجین شده است. چنینی فردی، در بزرگسالی، خود را در رابطه با مردی می یابد که از نظر هیجانی سرد است یا مردانی که برایش هیجان انگیز نیستند.این دختر همین الگو را در رابطه درمانی دوباره زنده میکند. وقتی درمانگر مردش پریشان و حواس پرت باشد، او را مهم و قدرتمند تلقی میکند. درحالیکه اگر درمانگر مراقبت کننده و متوجه باشد او را خسته کننده میبیند و استفاده کمی از درمان میبرد.مثال دیگر؛ کودکی است که فقط هنگام بیماری از مادرش توجه میگیرد.این فرد در بزرگسالی، هنگامی که توجهی از همسر دریافت نمی کند، علائم بیماری فیزیکی را نشان میدهد (تلاش ناهشیار برای کسب توجه عاشقانه).و متاسفانه همسرش به این نیاز توجه نمیکند و در درمان نیز، بیمار از علائم جسمانی بیماری اش صحبت میکند در حالیکه احساسی برای آن علائم وجود ندارد.تجارب گذشته باعث شکل گیری ادراکات، تفاسیر و عکس العمل های کنونی ما است.فردی که احساس دوست داشتن، ارزشمندی و مورد مراقبت واقع شدن را در کودکی تجربه کرده است، برای مرگ همسرش بطور عمیق برای مدتی غمگین میشود و برای دوره ای سوگواری میکند و در نهایت دوباره میتواند دوست بدارد.اما فردی که کودکی اش حاکی از تجارب شکست، طرد و فقدان است، مرگِ همسر باعثِ تکرار فقدان های کودکی اش است و دلیلی است بر اینکه تلاش های وی فقط منجر به ناامیدی میشود.او غرق در افسردگی و خشمی میشود که بهبودی اش را دشوار میکند.در هر دو مورد تجربه عینی فقدان مشابه است، ولی معنای روانشناختی رخداد ها بسیار متفاوت اند!
#جاناتان_شدلر استاد دانشگاه کالیفرنیا
#فروید
@Psycho_Approaches
👍18😁1
وقتی از زیگموند فروید خواسته شد از آرمان صهیونیسم در برابر فلسطین حمایت کند، فروید این چنین پاسخ داد: من نمیتوانم آنچه را خواستهاید، انجام دهم. عدم تمایل من به مشارکت دادن عموم با نامم موضوعی حل نشدنی است و حتی این موقعیت حساس کنونی هم دلیل قانع کنندهای برای آن نیست. کسی که میخواهد بر جمعیتی اثر بگذارد باید چیزی را بیان کند که طنین انداز شود و شوق بیافریند، اما برآورد هشیارانه من از صهیونیسم اجازه چنین کاری را به من نمیدهد.
باور ندارم که فلسطین هرگز بتواند به یک کشور یهودی تبدیل شود یا مسیحیان و مسلمانان جهان هرگز آمادگی پیدا کنند که اماکن مقدسشان را تحت حفاظت یهودیان قرار دهند. به نظر من عاقلانهتر می بود که یک سرزمین یهودی بر خاکی تأسیس شود که از لحاظ تاریخی سبک بار باشد؛ میدانم با چنین طرح عقلاییای هیچوقت نمیتوان شور و شوق تودهها یا حمایت مالی ثروتمندان را به دست آورد.
در ضمن، با کمال تأسف اقرار میکنم که کوتهبینی مذهبی یاران یهودی ما باید مسئولیت برانگیختن بدگمانی اعراب را تا حدی بر عهده بگیرد. همچنین نمیتوانم برای تقوای گمراهکنندهای که تکهای از دیوار ندبه را به یادگاری ملی تبدیل کرده و احساسات ساکنان اصلی را برانگیخته، ذرهای احساس همدلی داشته باشم.
حالا خودتان قضاوت کنید که آیا من با چنین نگرش انتقادیای برای تسلی بخشیدن به مردمی که امیدهای بیاساسش بر باد رفته است شخص مناسبی هستم یا خیر.
با احترام، فروید
۲۶ فوریه ۱۹۳۰
#زیگموند_فروید
©@Psycho_Approaches
باور ندارم که فلسطین هرگز بتواند به یک کشور یهودی تبدیل شود یا مسیحیان و مسلمانان جهان هرگز آمادگی پیدا کنند که اماکن مقدسشان را تحت حفاظت یهودیان قرار دهند. به نظر من عاقلانهتر می بود که یک سرزمین یهودی بر خاکی تأسیس شود که از لحاظ تاریخی سبک بار باشد؛ میدانم با چنین طرح عقلاییای هیچوقت نمیتوان شور و شوق تودهها یا حمایت مالی ثروتمندان را به دست آورد.
در ضمن، با کمال تأسف اقرار میکنم که کوتهبینی مذهبی یاران یهودی ما باید مسئولیت برانگیختن بدگمانی اعراب را تا حدی بر عهده بگیرد. همچنین نمیتوانم برای تقوای گمراهکنندهای که تکهای از دیوار ندبه را به یادگاری ملی تبدیل کرده و احساسات ساکنان اصلی را برانگیخته، ذرهای احساس همدلی داشته باشم.
حالا خودتان قضاوت کنید که آیا من با چنین نگرش انتقادیای برای تسلی بخشیدن به مردمی که امیدهای بیاساسش بر باد رفته است شخص مناسبی هستم یا خیر.
با احترام، فروید
۲۶ فوریه ۱۹۳۰
#زیگموند_فروید
©@Psycho_Approaches
👍35😁1
اریک فروم تعریف بسیار جالبی از عشق دارد، او عشق را ترکیبی از چهار عنصر میداند؛
۱. توجه
۲. معرفت
۳. احترام
۴. مسئولیت
عاشقی از نگاه فروم ابتدا به معنای "توجه به فردِ مقابل" است. اینکه به او بیشتر از دیگرانی که در کنار تو هستند توجه کنی. و البته در کنار آن، شامل احترام گذاشتن به فرد مورد توجه است.
ریشه ی لاتین احترام، از "دیدن" گرفته شده و در واقع احترام به این معناست که معشوق را همانطور که هست ببینی و بپذیری...
خواسته های او و تمایلاتش را در نظر بگیری و سعی نکنی او را به دلخواه خود، محدود و منزوی کنی.
و اما مسئولیت به این معناست که در برابر او احساس مسئولیت کرده و کاری نکنی که او و آینده ی او را به خطر بیندازی.
همچنین در جهت مثبت، کارهایی را انجام دهی که منجر به شکل گیریِ بهترین آینده برای او شود...
@Psycho_Approaches
۱. توجه
۲. معرفت
۳. احترام
۴. مسئولیت
عاشقی از نگاه فروم ابتدا به معنای "توجه به فردِ مقابل" است. اینکه به او بیشتر از دیگرانی که در کنار تو هستند توجه کنی. و البته در کنار آن، شامل احترام گذاشتن به فرد مورد توجه است.
ریشه ی لاتین احترام، از "دیدن" گرفته شده و در واقع احترام به این معناست که معشوق را همانطور که هست ببینی و بپذیری...
خواسته های او و تمایلاتش را در نظر بگیری و سعی نکنی او را به دلخواه خود، محدود و منزوی کنی.
و اما مسئولیت به این معناست که در برابر او احساس مسئولیت کرده و کاری نکنی که او و آینده ی او را به خطر بیندازی.
همچنین در جهت مثبت، کارهایی را انجام دهی که منجر به شکل گیریِ بهترین آینده برای او شود...
@Psycho_Approaches
👍34
بودن در رابطه با فردی دارای اختلال شخصیت وسواسی-اجباری (OCPD) ممکن است باعث شود به مرور زمان دچار احساس بیارزشی، خستگی ذهنی و ناامیدی از خود شوید؛ چراکه هر روز، باید با انتقادها، سختگیری و استانداردهایی که شریکتان بر شما تحمیل میکند، مواجه شوید.
اما اگر در مورد اینکه چرا این افراد این علائم و افکار را تجربه میکنند آگاه شوید، به شما کمک میکند تا به مشکلاتشان با همدردی بیشتری نگاه کنید، زیرا آنها از رفتارهای خود و تأثیرشان بر اطرافیان آگاهی ندارند. اما این بدان معنی نیست که به خودتان اجازه بدهید به طور مداوم مورد سوءاستفاده قرار بگیرید.
@Psycho_Approaches
اما اگر در مورد اینکه چرا این افراد این علائم و افکار را تجربه میکنند آگاه شوید، به شما کمک میکند تا به مشکلاتشان با همدردی بیشتری نگاه کنید، زیرا آنها از رفتارهای خود و تأثیرشان بر اطرافیان آگاهی ندارند. اما این بدان معنی نیست که به خودتان اجازه بدهید به طور مداوم مورد سوءاستفاده قرار بگیرید.
@Psycho_Approaches
👍17