پرسش:
اگر حجاب اختیاری شود پیشبینی میکنید «در درازمدت» «میانگین سطح پوشیدگی تن زنانه در ایران» به چه زمانی برگردد؟
اگر حجاب اختیاری شود پیشبینی میکنید «در درازمدت» «میانگین سطح پوشیدگی تن زنانه در ایران» به چه زمانی برگردد؟
Anonymous Poll
56%
برگردد به دوران پیش از اجباری شدن حجاب در ایران
9%
برگردد به دوران پیش از ممنوع شدن حجاب در ایران
6%
برگردد به دوران پیش از اسلام در ایران
9%
برگردد به دوران ماقبل تاریخ در ایران
20%
تغییر خاصی نمیکند
🔰 من شیفتۀ تو هستم و شیدای «دیگری»
✍️ #فروید؛ #روانپدیداری_یک_همجنسگرایی_زنانه، بخش یکم
♨️ همجنسگرایی زنانه، قطعاً با رواجی نه کمتر از مردانه، اما به مراتب کمتر جنجالی نسبت به مردانه، نه تنها توسط قوانین کیفری، بلکه همچنین از سوی پژوهش روانکاوانه هم نادیده گرفته شده است. از این رو نقل یک شرححال منفرد و نه چندان چشمگیر که در آن بازشناسی تاریخچۀ روانشناختی، تقریباً به طور کامل و با قطعیت تمام امکانپذیر شد، ممکن است مدعای خاصی را مورد توجه قرار دهد. اگر این روایت تنها خطوط کلی رخدادها و بینشهای به دست آمده از این شرححال را ارائه میدهد، و همۀ جزئیات منحصر به فردی را که مبنای این تفسیر است از قلم میاندازد، این محدودیت به سادگی توسط رازداری پزشکی مورد نیاز برای یک پروندۀ متأخر توضیح داده میشود.
♨️ یک دختر هجده سالۀ زیرک و زیبا از یک خانوادۀ به لحاظ اجتماعی سطح بالا، ناخشنودی و نگرانی والدینش را به واسطۀ شور و شوقی برانگیخت که با آن به تعقیب خانمی حدوداً ده سال بزرگتر از خودش از طبقۀ «بانوان صاحبنام» میپرداخت. والدینش ادعا میکردند که این خانم، علیرغم نام پرآوازهاش، هرزهای بیش نیست. دانسته شده است که این خانم با یک زن متأهل زندگی میکند که روابط صمیمانهای را با او حفظ کرده، در حالی که همزمان با تعدادی از مردان هم روابط سرسری دارد. دختر این بدنامی را انکار نمیکند، اما به خودش اجازه نمیدهد با این حرفها از ستایش این خانم دست بکشد، هرچند شأن نجابت و پاکدامنی خودش را هم خدشهدار نمیکند.
♨️ هیچ ممانعت و نظارتی هم او را از بهره بردن از یکایک موقعیتهای نادر بودن با محبوبهاش، از کنکاش در تمام عادات زندگیاش، از ساعتها انتظار کشیدن برایش جلوی در خانهاش یا در ایستگاه قطار، از فرستادن گل و هدیه برایش بازنمیدارد. روشن است که این یگانه علاقهمندی در دختر همۀ دیگر علاقهها را بلعیده است. ادامۀ تحصیل برایش مهم نیست، برای روابط اجتماعی و سرگرمیهای دخترانه ارزشی قائل نیست و فقط با برخی از دوستان دخترش ارتباطش را حفظ کرده که میتوانند به او به عنوان رازدار یا کمکرسان خدمت کنند. والدین نمیدانند دخترشان در رابطهاش با این خانم شبههانگیز تا کجا پیش رفته و آیا حریمهای یک شیدایی بیآلایش همین حالا زیر پا گذاشته شده یا نه. آنها هرگز در دختر متوجه علاقهای به مردان جوان و لذتی در مراعات حال خودشان نشدهاند؛ برعکس، آنها آگاهند که گرایش او به سمت یک زن دامنۀ فراتری پیدا میکند که در سالهای اخیر، در مورد زنان دیگری هم نمود پیدا کرده و ظن و خشم پدر را برانگیخته است.
♨️ دو مورد خاص از رفتارهای در ظاهر متناقض او بودهاند که بیش از همه مورد بیزاری والدین دختر قرار گرفتهاند. اینکه او هیچ ابایی ندارد از اینکه خودش را جلوی عموم در خیابانهای شلوغ همراه با معشوقۀ بدآوازهاش در معرض دید قرار دهد، و بنابراین ملاحظۀ آبروی خودش را نکند، و اینکه او از هیچ وسیلهای برای فریبکاری، بهانهجویی، یا دروغ گفتن خودداری نمیکند تا بتواند ملاقاتهایش با خانم را ترتیب دهد و مخفی کند. یعنی از یک طرف این اندازه بیپردگی، از طرف دیگر تغییر قیافۀ کامل.
♨️ یک روز دست به قضا پیش آمد، چنان که در چنین شرایطی باید هم پیش میآمد، که پدر دخترش را در خیابان همراه با بانویی که با او آشنا شده بود دید. و با نگاه خشمگینی که هیچ نشان خوبی هم در آن نبود از کنارشان عبور کرد. در آن واحد، دختر از بانو جدا شد و خودش را از روی دیوارۀ مقابل به داخل حریم ریلهای قطار بینشهری مجاور پرتاب کرد. او تاوان این اقدام بیگمان جدی برای خودکشی را با یک دورۀ طولانی بستری شدن در خانه پرداخت کرد، هرچند خوشبختانه با آسیبهای ماندگار اندک.
♨️ پس از پایان این دوره، او شرایط را بیش از هر زمان دیگری برای آرزوهایش مساعد یافت. والدین دیگر جرأت نمیکردند آنطور قاطعانه با او مخالفت کنند، و بانو که تا آن زمان با تبلیغ کردنهای او رنجیده و پرخاشگر شده بود، از یک چنین اثبات بیچونوچرای شیفتگی راستین جا خورد و رفتار مهربانانهتری را با او در پیش گرفت.
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️ Freud; Über die Psychogenese eines Falles von weiblicher Homosexualität (1920)
✔️ ادامه در:
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
✍️ #فروید؛ #روانپدیداری_یک_همجنسگرایی_زنانه، بخش یکم
♨️ همجنسگرایی زنانه، قطعاً با رواجی نه کمتر از مردانه، اما به مراتب کمتر جنجالی نسبت به مردانه، نه تنها توسط قوانین کیفری، بلکه همچنین از سوی پژوهش روانکاوانه هم نادیده گرفته شده است. از این رو نقل یک شرححال منفرد و نه چندان چشمگیر که در آن بازشناسی تاریخچۀ روانشناختی، تقریباً به طور کامل و با قطعیت تمام امکانپذیر شد، ممکن است مدعای خاصی را مورد توجه قرار دهد. اگر این روایت تنها خطوط کلی رخدادها و بینشهای به دست آمده از این شرححال را ارائه میدهد، و همۀ جزئیات منحصر به فردی را که مبنای این تفسیر است از قلم میاندازد، این محدودیت به سادگی توسط رازداری پزشکی مورد نیاز برای یک پروندۀ متأخر توضیح داده میشود.
♨️ یک دختر هجده سالۀ زیرک و زیبا از یک خانوادۀ به لحاظ اجتماعی سطح بالا، ناخشنودی و نگرانی والدینش را به واسطۀ شور و شوقی برانگیخت که با آن به تعقیب خانمی حدوداً ده سال بزرگتر از خودش از طبقۀ «بانوان صاحبنام» میپرداخت. والدینش ادعا میکردند که این خانم، علیرغم نام پرآوازهاش، هرزهای بیش نیست. دانسته شده است که این خانم با یک زن متأهل زندگی میکند که روابط صمیمانهای را با او حفظ کرده، در حالی که همزمان با تعدادی از مردان هم روابط سرسری دارد. دختر این بدنامی را انکار نمیکند، اما به خودش اجازه نمیدهد با این حرفها از ستایش این خانم دست بکشد، هرچند شأن نجابت و پاکدامنی خودش را هم خدشهدار نمیکند.
♨️ هیچ ممانعت و نظارتی هم او را از بهره بردن از یکایک موقعیتهای نادر بودن با محبوبهاش، از کنکاش در تمام عادات زندگیاش، از ساعتها انتظار کشیدن برایش جلوی در خانهاش یا در ایستگاه قطار، از فرستادن گل و هدیه برایش بازنمیدارد. روشن است که این یگانه علاقهمندی در دختر همۀ دیگر علاقهها را بلعیده است. ادامۀ تحصیل برایش مهم نیست، برای روابط اجتماعی و سرگرمیهای دخترانه ارزشی قائل نیست و فقط با برخی از دوستان دخترش ارتباطش را حفظ کرده که میتوانند به او به عنوان رازدار یا کمکرسان خدمت کنند. والدین نمیدانند دخترشان در رابطهاش با این خانم شبههانگیز تا کجا پیش رفته و آیا حریمهای یک شیدایی بیآلایش همین حالا زیر پا گذاشته شده یا نه. آنها هرگز در دختر متوجه علاقهای به مردان جوان و لذتی در مراعات حال خودشان نشدهاند؛ برعکس، آنها آگاهند که گرایش او به سمت یک زن دامنۀ فراتری پیدا میکند که در سالهای اخیر، در مورد زنان دیگری هم نمود پیدا کرده و ظن و خشم پدر را برانگیخته است.
♨️ دو مورد خاص از رفتارهای در ظاهر متناقض او بودهاند که بیش از همه مورد بیزاری والدین دختر قرار گرفتهاند. اینکه او هیچ ابایی ندارد از اینکه خودش را جلوی عموم در خیابانهای شلوغ همراه با معشوقۀ بدآوازهاش در معرض دید قرار دهد، و بنابراین ملاحظۀ آبروی خودش را نکند، و اینکه او از هیچ وسیلهای برای فریبکاری، بهانهجویی، یا دروغ گفتن خودداری نمیکند تا بتواند ملاقاتهایش با خانم را ترتیب دهد و مخفی کند. یعنی از یک طرف این اندازه بیپردگی، از طرف دیگر تغییر قیافۀ کامل.
♨️ یک روز دست به قضا پیش آمد، چنان که در چنین شرایطی باید هم پیش میآمد، که پدر دخترش را در خیابان همراه با بانویی که با او آشنا شده بود دید. و با نگاه خشمگینی که هیچ نشان خوبی هم در آن نبود از کنارشان عبور کرد. در آن واحد، دختر از بانو جدا شد و خودش را از روی دیوارۀ مقابل به داخل حریم ریلهای قطار بینشهری مجاور پرتاب کرد. او تاوان این اقدام بیگمان جدی برای خودکشی را با یک دورۀ طولانی بستری شدن در خانه پرداخت کرد، هرچند خوشبختانه با آسیبهای ماندگار اندک.
♨️ پس از پایان این دوره، او شرایط را بیش از هر زمان دیگری برای آرزوهایش مساعد یافت. والدین دیگر جرأت نمیکردند آنطور قاطعانه با او مخالفت کنند، و بانو که تا آن زمان با تبلیغ کردنهای او رنجیده و پرخاشگر شده بود، از یک چنین اثبات بیچونوچرای شیفتگی راستین جا خورد و رفتار مهربانانهتری را با او در پیش گرفت.
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️ Freud; Über die Psychogenese eines Falles von weiblicher Homosexualität (1920)
✔️ ادامه در:
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
👍2❤1🔥1
کدام گزینه را برای ترجمۀ گزارۀ تاریخی و بنیادین لکان «La femme n’ex-siste pas» (برگرفته از رونوشت رسمی «تلویزیون») و «Woman [La femme] doesn't ex-sist» (برگرفته از ترجمۀ انگلیسی «تلویزیون» نسخۀ ویراستاری شدۀ ژاک آلن میلر) مناسبتر میدانید؟
Anonymous Poll
9%
فرا زن وجود خارجی ندارد
49%
«زن» وجود خارجی ندارد
25%
زن وجود خارجی ندارد
6%
مادرزن وجود خارجی ندارد
2%
یک ترجمۀ دیگر که در بخش کامنتها مینویسم
9%
یک ترجمۀ دیگر که نمینویسم
رسانۀ روانسینمایی
♨️ «افزانهها» (mathemes) در «نمادهای رایانی لکانی» (Lacanian algebra) @PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
♨️ نمودار «چهار گفتمان» برگرفته از سمینار «دگرباره لکان» (Lacan: Encore 1972-1973)
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
آزمونک شیدایان:
با توجه به نمودار فوق، «لکان» در سمینارها، مصاحبهها و سخنرانیهایش با چه عنوانی، در چه جایگاهی و در کدام گفتمان قرار میگیرد؟
با توجه به نمودار فوق، «لکان» در سمینارها، مصاحبهها و سخنرانیهایش با چه عنوانی، در چه جایگاهی و در کدام گفتمان قرار میگیرد؟
Anonymous Quiz
24%
در «گفتمان ارباب» «جایگاه عامل (Agent)» (بالای گفتمان سمت چپ) به عنوان «شکافندۀ ارباب» (S₁)
8%
در «گفتمان دانشگاه» «جایگاه دیگری (Other)» (بالای گفتمان سمت راست) به عنوان «ابژه (a)»
19%
در «گفتمان هیستریک» «جایگاه راستین (Truth)» (پایین گفتمان سمت چپ) به عنوان «ابژه (a)»
16%
در «گفتمان کاوشگر» «جایگاه فراورده (Product)» (بالای گفتمان سمت راست) به عنوان «شکافندۀ ارباب» (S₁)
14%
هیچکدام
19%
همۀ موارد فوق
پرسش از روانکاوان:
با توجه به نمودار فوق، «فروید» در نوشتارهایش در کدام گفتمان، کدام جایگاه و با چه عنوانی قرار میگیرد؟
با توجه به نمودار فوق، «فروید» در نوشتارهایش در کدام گفتمان، کدام جایگاه و با چه عنوانی قرار میگیرد؟
Anonymous Poll
20%
در «گفتمان هیستریک» «جایگاه دیگری (Other)» (بالا سمت راست گفتمان) به عنوان شکافندۀ ارباب (S₁)
20%
در «گفتمان کاوشگر» «جایگاه فرآورده» (Product) (پایین سمت راست گفتمان) به عنوان شکافندۀ ارباب (S₁)
4%
در «گفتمان دانشگاه» در «جایگاه راستین» (Truth) (پایین سمت چپ گفتمان) به عنوان «شکافندۀ ارباب» (S₁)
20%
در «گفتمان ارباب» در «جایگاه عامل» (Agent) (بالا سمت چپ گفتمان) به عنوان «شکافندۀ ارباب» (S₁)
8%
هیچکدام
28%
همۀ موارد فوق
رسانۀ روانسینمایی
🔰 خواستگار کیست؟ ✍️ #فروید؛ #درونمایۀ_گنجینهگزینی، بخش یکم ♨️ دو پرده از «نیزهانداز»، یکی لاجوردی و دیگری خونین، به تازگی برای من یک چالشپردازی کوچک و یک راهچار پدید آوردهاند. ♨️ لاجوردیشان گزینش خواستگاران میان سه گنجینه در «فروشندۀ خویشان» است.…
🔰 بیکلام
✍️ #فروید؛ #درونمایۀ_گنجینهگزینی، بخش دوم
♨️ ولی همین درونه در پردهای دیگر از «نیزهانداز» در یکی از تکاندهندهترین نمایشنامههایش دیده میشود. این بار نه گزینش دختر دم بخت، ولی همچنان به میانجی همانندیهای پنهان بسیاری در پیوند با گنجینهگزینی در «فروشنده». شاهلیرِ پیر آهنگ میکند، قلمرویش را در بازۀ زندگیاش میان دخترانش بخشبخش کند، تنها با این پیشدرآمد که تا چه اندازه شیداییشان را به او نشان دهند. دوتا بزرگترها، «گانِریل» [تیرهبختک] و «ریگان» [تکانشی]، در استوارداشت و ستودگی شیداییشان سنگتمام میگذارند، دگرسومین، «کردیلیا»، از این کار سر باز میزند. پیرمرد این نادیدنی را دریافت میکند، تا شیدایی بیواژگان دگرسومین را بازشناسد و پاداش دهد، ولی کژداوریاش میکند، «کردیلیا» را از خود میراند و قلمرو را میان آن دو دیگر بخشبخش میکند، میان خودش و میان تیرهروزیاش. آیا این پردۀ دیگری از گزینش میان سه خانم نیست، همانی که جوانترینشان درخشندهترینشان است؟
♻️ برگردان از «فرزند» به پارسی: محمد پورفر
⚡️ Freud; Das Motiv der Kästchenwahl (1913)
✔️ ادامه در:
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
✍️ #فروید؛ #درونمایۀ_گنجینهگزینی، بخش دوم
♨️ ولی همین درونه در پردهای دیگر از «نیزهانداز» در یکی از تکاندهندهترین نمایشنامههایش دیده میشود. این بار نه گزینش دختر دم بخت، ولی همچنان به میانجی همانندیهای پنهان بسیاری در پیوند با گنجینهگزینی در «فروشنده». شاهلیرِ پیر آهنگ میکند، قلمرویش را در بازۀ زندگیاش میان دخترانش بخشبخش کند، تنها با این پیشدرآمد که تا چه اندازه شیداییشان را به او نشان دهند. دوتا بزرگترها، «گانِریل» [تیرهبختک] و «ریگان» [تکانشی]، در استوارداشت و ستودگی شیداییشان سنگتمام میگذارند، دگرسومین، «کردیلیا»، از این کار سر باز میزند. پیرمرد این نادیدنی را دریافت میکند، تا شیدایی بیواژگان دگرسومین را بازشناسد و پاداش دهد، ولی کژداوریاش میکند، «کردیلیا» را از خود میراند و قلمرو را میان آن دو دیگر بخشبخش میکند، میان خودش و میان تیرهروزیاش. آیا این پردۀ دیگری از گزینش میان سه خانم نیست، همانی که جوانترینشان درخشندهترینشان است؟
♻️ برگردان از «فرزند» به پارسی: محمد پورفر
⚡️ Freud; Das Motiv der Kästchenwahl (1913)
✔️ ادامه در:
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
Wikipedia
Cordelia (moon)
moon of Uranus
❤1
رسانۀ روانسینمایی
ادامه پینوشت مترجم: ✔️ به آتنا یا در ریشهشناسی یونانی لغت «آتنه» (Athḗnē) اغلب لقب «پَلِس» (Pallas) را دادهاند. او به عنوان پشتیبان و محافظ شهرهای مختلف یونان، و به طور خاص شهر آتن در نظر گرفته میشود. نیایشگاه «پارتنون» در بلندترین نقطۀ آکروپولیس به…
ادامه پینوشت مترجم:
✔️ «اورانوس» یا در پارسی سره «آهوره» هفتمین سیارۀ منظومۀ شمسی(مان) در سال 1781 توسط ویلیام هِرشِل کشف شد. نام «اورانوس»، همانطور که پیشتر ذکر آن رفت، در ریشهشناسی واژه به معنای «آسمان» و «بهشت» است. پس به نظر میرسد آنچه در کیهانشناسی دینی از آن تحت عنوان هفت آسمان یا هفت بهشت یاد میشود میتواند ارجاعی به همین نام داشته باشد. نکتۀ جالب، چالش تلفظ این نام در زبان انگلیسی است: اینکه تکیه را روی کدام حرف (هجا) از واژه بگذارند/بگذاریم تا «بد شنیده نشود». طبق قاعدۀ تکیهگذاری لاتین هنگام تلفظ (Uranus) تکیه میبایست بر حرف (هجای) نخست (U) باشد چون (a) کوتاه است و نه کشیده، اما تلفظ متداول و رایج در انگلیسی معمولاً تکیه را بر (a) میگذارد و در نتیجه این واژه به شکل «your anus» (مقعدت) شنیده میشود، هرچند گاهی به همین دلیل از این تلفظ رایج پرهیز میشود.
✔️ از سوی دیگر «آهوره» که برابرنهاد پارسی «اورانوس» است به نظر میرسد مادگی واژۀ «اهور» باشد که به معنای معشوق است و بنابراین به معنای «معشوقه». همین تکیهگذاری در انگلیسی میتواند به شکلی وارونه در معادل پارسی یا فارسی این واژه هم مصداق پیدا کند بدین شکل که آیا تأکید روی واپسین هجای واژه «ه» گذاشته شود یا مصوت «او» در میان واژه. برای مثال اگر تأکید روی مصوت «او» (همانند مصوت «U» در انگلیسی) گذاشته شود و این حرف کشیده ادا شود این واژه میتواند به شکل «معشوق هِ» یا «آهور هِ» شنیده شود، طوری که «ه» در محاوره به اختصار «است» شنیده شود یعنی «آهور است» یا «معشوق است». حال آنکه واضح است در اینجا بر عکس زبان لاتین و انگلیسی تکیه باید روی حرف (هجای) آخر (ه) همانند مصوت (a) در انگلیسی گذاشته شود و آن را کشیده بخوانند و مصوت «او» را کوتاه. موضوعی که در حروف تأنیث زبان عربی نیز صدق میکند و از این رو به نظر میرسد در تکیهگذاری و همچنین ترجمۀ «السماوات السبع» حرف تأنیث «ات» چیزی است که در ترجمۀ این اصطلاح از قلم میافتد و «هفت آسمانه» «هفت آسمان» ترجمه میشود که چندان مشخص نیست به چه معنایی ارجاع دارد. نقصی که در ترجمۀ «هفت بهشت» کمتر به چشم میآید.
✔️ سیارۀ «اورانوس» یا همان «آهوره» 27 قمر (ماه) دارد که نام اکثرشان از نمایشنامههای «ویلیام شکسپیر» و اشعار «الکساندر پوپ» برگرفته شدهاند که از میانشان قمر «کردیلیا» با شمارۀ 2758 از نمایشنامۀ «شاهلیر» و قمر «پورشه» با مرزنگاری موقت «S/1986 U 1» از نمایشنامۀ «فروشندۀ ونیزی» شکسپیر تا کنون در مقالۀ «درونمایۀ گنجینهگزینی» فروید ذکرشان به میان رفته است. لازم به ذکر است «پورشه» پس از «پاک» دومین قمر (ماه) بزرگ اورانوس است و با این حال یک قمر «گمپیدا» محسوب میشود که غیر از سه حدس کلی، چیزی دربارهاش دانسته نشده است.
✔️ ادامه در:
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
✔️ «اورانوس» یا در پارسی سره «آهوره» هفتمین سیارۀ منظومۀ شمسی(مان) در سال 1781 توسط ویلیام هِرشِل کشف شد. نام «اورانوس»، همانطور که پیشتر ذکر آن رفت، در ریشهشناسی واژه به معنای «آسمان» و «بهشت» است. پس به نظر میرسد آنچه در کیهانشناسی دینی از آن تحت عنوان هفت آسمان یا هفت بهشت یاد میشود میتواند ارجاعی به همین نام داشته باشد. نکتۀ جالب، چالش تلفظ این نام در زبان انگلیسی است: اینکه تکیه را روی کدام حرف (هجا) از واژه بگذارند/بگذاریم تا «بد شنیده نشود». طبق قاعدۀ تکیهگذاری لاتین هنگام تلفظ (Uranus) تکیه میبایست بر حرف (هجای) نخست (U) باشد چون (a) کوتاه است و نه کشیده، اما تلفظ متداول و رایج در انگلیسی معمولاً تکیه را بر (a) میگذارد و در نتیجه این واژه به شکل «your anus» (مقعدت) شنیده میشود، هرچند گاهی به همین دلیل از این تلفظ رایج پرهیز میشود.
✔️ از سوی دیگر «آهوره» که برابرنهاد پارسی «اورانوس» است به نظر میرسد مادگی واژۀ «اهور» باشد که به معنای معشوق است و بنابراین به معنای «معشوقه». همین تکیهگذاری در انگلیسی میتواند به شکلی وارونه در معادل پارسی یا فارسی این واژه هم مصداق پیدا کند بدین شکل که آیا تأکید روی واپسین هجای واژه «ه» گذاشته شود یا مصوت «او» در میان واژه. برای مثال اگر تأکید روی مصوت «او» (همانند مصوت «U» در انگلیسی) گذاشته شود و این حرف کشیده ادا شود این واژه میتواند به شکل «معشوق هِ» یا «آهور هِ» شنیده شود، طوری که «ه» در محاوره به اختصار «است» شنیده شود یعنی «آهور است» یا «معشوق است». حال آنکه واضح است در اینجا بر عکس زبان لاتین و انگلیسی تکیه باید روی حرف (هجای) آخر (ه) همانند مصوت (a) در انگلیسی گذاشته شود و آن را کشیده بخوانند و مصوت «او» را کوتاه. موضوعی که در حروف تأنیث زبان عربی نیز صدق میکند و از این رو به نظر میرسد در تکیهگذاری و همچنین ترجمۀ «السماوات السبع» حرف تأنیث «ات» چیزی است که در ترجمۀ این اصطلاح از قلم میافتد و «هفت آسمانه» «هفت آسمان» ترجمه میشود که چندان مشخص نیست به چه معنایی ارجاع دارد. نقصی که در ترجمۀ «هفت بهشت» کمتر به چشم میآید.
✔️ سیارۀ «اورانوس» یا همان «آهوره» 27 قمر (ماه) دارد که نام اکثرشان از نمایشنامههای «ویلیام شکسپیر» و اشعار «الکساندر پوپ» برگرفته شدهاند که از میانشان قمر «کردیلیا» با شمارۀ 2758 از نمایشنامۀ «شاهلیر» و قمر «پورشه» با مرزنگاری موقت «S/1986 U 1» از نمایشنامۀ «فروشندۀ ونیزی» شکسپیر تا کنون در مقالۀ «درونمایۀ گنجینهگزینی» فروید ذکرشان به میان رفته است. لازم به ذکر است «پورشه» پس از «پاک» دومین قمر (ماه) بزرگ اورانوس است و با این حال یک قمر «گمپیدا» محسوب میشود که غیر از سه حدس کلی، چیزی دربارهاش دانسته نشده است.
✔️ ادامه در:
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
Wikipedia
Uranus
Uranus is the seventh planet from the Sun. It is a gaseous cyan-coloured ice giant. Most of the planet is made of water, ammonia, and methane in a supercritical phase of matter, which astronomy calls "ice" or volatiles. The planet's atmosphere has a complex…
پرسش:
موسیقیهای اشتراک گذاشته در کانال را چگونه ارزیابی میکنید؟
موسیقیهای اشتراک گذاشته در کانال را چگونه ارزیابی میکنید؟
Anonymous Poll
7%
بیش از حد خشن
4%
خشن
17%
در مجموع متعادل
3%
ملایم
3%
بیش از حد ملایم
7%
اصلاً ارزیابی نمیکنم
56%
اصلاً گوش نمیکنم
4%
فقط ترانههایشان را میخوانم
بدان مرد اردیبهشت آریا گویدت
و این آریا چیست زود دریابدت
کین بهشت فرین از فراز آیدت
زود بشمار که در بازگان خواهدت
چه بس بانوان بر فراز نران
چه بس اختگان رو سیه شایدت
فرومایۀ هرز هی زاد و مرد
پدر استواران فرا خواندت
و این آریا چیست زود دریابدت
کین بهشت فرین از فراز آیدت
زود بشمار که در بازگان خواهدت
چه بس بانوان بر فراز نران
چه بس اختگان رو سیه شایدت
فرومایۀ هرز هی زاد و مرد
پدر استواران فرا خواندت
👏4
♨️ دیگر بس است!
من کجا گریم دگر هرگز بر آن شیدایی آوارهات دیگر بس است
دو دگرباره روانم خاک شد در آتش هر دیدهات دیگر بس است
هرچه گفتم من به پیدا و نهان از جان تو در هر کجا دیگر بس است
هرچه گشتم هر کجا درمان تو من هیچ یافتم چارهات دیگر بس است
برنگردم سوی آن سرگشتگیهای کهن هرگز سرم انبار شد دیگر بس است
دیگرم نفرست هر تک آینه زیبا شکستم من به تک تابندهات دیگر بس است
کی بر او بس باشد این یک آینه صد پیش او من در کمین دیگر بس است
بارههایت نزد من سوگش نشانم من دگر این سینۀ آرامهات دیگر بس است
هرچه گفت هر یک به صد دادم به تاوان لبت بیسود پس دیگر بس است
او به صد گیرد کجا اینک هزار از یاد تو در یادگان بندهات دیگر بس است
پنج هشت نام تو چار هفت او سی پیش من شهدختشان دیگر بس است
تا به کی زاید دگر هر ماه ماهی جانشین بر پهنهات دیگر بس است
آنچه تو آلودهای در من کجا یابی توان پالایشش دیگر بس است
چون به هر سویش روم یابم فریبی از تکین رخسارهات دیگر بس است
گر چهار آنها و هفت از من شود سی باشدت هفت دگر پیشت گرو دیگر بس است
تا بپیمایند در خفتارشان آهوره را چی ماند از تک ماههات دیگر بس است
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
من کجا گریم دگر هرگز بر آن شیدایی آوارهات دیگر بس است
دو دگرباره روانم خاک شد در آتش هر دیدهات دیگر بس است
هرچه گفتم من به پیدا و نهان از جان تو در هر کجا دیگر بس است
هرچه گشتم هر کجا درمان تو من هیچ یافتم چارهات دیگر بس است
برنگردم سوی آن سرگشتگیهای کهن هرگز سرم انبار شد دیگر بس است
دیگرم نفرست هر تک آینه زیبا شکستم من به تک تابندهات دیگر بس است
کی بر او بس باشد این یک آینه صد پیش او من در کمین دیگر بس است
بارههایت نزد من سوگش نشانم من دگر این سینۀ آرامهات دیگر بس است
هرچه گفت هر یک به صد دادم به تاوان لبت بیسود پس دیگر بس است
او به صد گیرد کجا اینک هزار از یاد تو در یادگان بندهات دیگر بس است
پنج هشت نام تو چار هفت او سی پیش من شهدختشان دیگر بس است
تا به کی زاید دگر هر ماه ماهی جانشین بر پهنهات دیگر بس است
آنچه تو آلودهای در من کجا یابی توان پالایشش دیگر بس است
چون به هر سویش روم یابم فریبی از تکین رخسارهات دیگر بس است
گر چهار آنها و هفت از من شود سی باشدت هفت دگر پیشت گرو دیگر بس است
تا بپیمایند در خفتارشان آهوره را چی ماند از تک ماههات دیگر بس است
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
🔥1
❤1👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 فروید این بهشت «فرین»
🎞 «دوگانه فرازان» (Twin Peaks: S03e07)
🎥 #فیلمکاوی؛ #لینچ؛ ارباب مسیحی تاریخ سینما ( - ۱۹۴۶)
♨️ دستۀ همآوازان وجود دارد. گروه موسیقی وجود دارد. گروه فیلمسازی هم وجود دارد. گوش سنگین «رئیس» گوشافزاری دارد. بلندتر بگو که «رهبر ارکستر» هم بشنود. پارانوید یا «سازمانههای ناخداگاه» مسأله این است.
✔️ نکته: هرگز خودتان را دست روانکاوان کارنابلد «ناخداگاه» نسپارید، چون ممکن است همانطور که لکان میگوید در همان بدو امر شما را دچار روانپریشی کنند یا به زعم «لینچ» در نهایت جزو «خویشتن»هایشان شوید.
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
🎞 «دوگانه فرازان» (Twin Peaks: S03e07)
🎥 #فیلمکاوی؛ #لینچ؛ ارباب مسیحی تاریخ سینما ( - ۱۹۴۶)
♨️ دستۀ همآوازان وجود دارد. گروه موسیقی وجود دارد. گروه فیلمسازی هم وجود دارد. گوش سنگین «رئیس» گوشافزاری دارد. بلندتر بگو که «رهبر ارکستر» هم بشنود. پارانوید یا «سازمانههای ناخداگاه» مسأله این است.
✔️ نکته: هرگز خودتان را دست روانکاوان کارنابلد «ناخداگاه» نسپارید، چون ممکن است همانطور که لکان میگوید در همان بدو امر شما را دچار روانپریشی کنند یا به زعم «لینچ» در نهایت جزو «خویشتن»هایشان شوید.
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
روسیاهان برنتابند نگه بینندگان
چون سپیدیشان نماید باژگون تابندگان
خیرهسر آرامشش در پشت سر
رو نگرداند ببیند سایهاش بر پردگان
سالها در سایه مهتر، در برون افتادگان
کی توان تاب آورد او این خروش بردگان
برده کی شاید بر او پاداش کار
بایدش خون پاشد و خون خوردگان
خون دلها رو سیه خندان کند
زیرک و رند و زرنگ مادگان
خود بماند مادگانش کف زنان
چشم آیینه نبیند رو به خود آیندگان
پرتو تابنده رویش چهرهاش در هم رود
چون گشاید چشم بیند چهرهٔ رویندگان
آنچه او بیند تو از پس دیدهای
دیدگانت روشن و گویندگان
خواستش تا نشنود تا بشنود از دیگران
اینک این او این دگر جویندگان
گر نباشد چشم او بر دیدگان بندگان
گوش خود خواهد شنودش از درون یادگان
آنچه اندازد درون بازآید از بیرون دو بار
بار سوم دیگر او را درنیابد میجود زیبندگان
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
چون سپیدیشان نماید باژگون تابندگان
خیرهسر آرامشش در پشت سر
رو نگرداند ببیند سایهاش بر پردگان
سالها در سایه مهتر، در برون افتادگان
کی توان تاب آورد او این خروش بردگان
برده کی شاید بر او پاداش کار
بایدش خون پاشد و خون خوردگان
خون دلها رو سیه خندان کند
زیرک و رند و زرنگ مادگان
خود بماند مادگانش کف زنان
چشم آیینه نبیند رو به خود آیندگان
پرتو تابنده رویش چهرهاش در هم رود
چون گشاید چشم بیند چهرهٔ رویندگان
آنچه او بیند تو از پس دیدهای
دیدگانت روشن و گویندگان
خواستش تا نشنود تا بشنود از دیگران
اینک این او این دگر جویندگان
گر نباشد چشم او بر دیدگان بندگان
گوش خود خواهد شنودش از درون یادگان
آنچه اندازد درون بازآید از بیرون دو بار
بار سوم دیگر او را درنیابد میجود زیبندگان
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
👍2👎2👏2
رسانۀ روانسینمایی
🔰 فرضیۀ دلالتگر؛ #نامۀ_52_فروید_به_فلیس؛ بخش اول ✍️ #فروید؛ #نامههای_فروید_به_فلیس (نسخۀ سانسور نشده) ♻️ ترجمه: محمد پورفر https://telegra.ph/52-1-07-28
✔️ ناخودآگاه در اصطلاح فارسی = پیشهشیار (Preconscious)
ناخودآگاه کاری را انجام دادن یعنی پیشهشیار یا نیمههشیار انجام دادن. کسی در وضعیت «ناهشیار» (unconscious) کاری جز «خوابگردی» یا «خوابسخنوری» یا «رؤیا دیدن» انجام نمیدهد. «ناهشیار» از اساس برای فروید در «تفسیر رؤیاها» یا با ترجمه از آلمانی «خفتارشکافیها» تعریف شد. ناهشیار در مفهوم خفتار از نظر دلالت معنایی تفاوت چندانی با وضعیت ناهشیار در پزشکی ندارد. «ناهشیار» (unconscious) همانطور که لکان میگوید در «شوخیها» و «لغزشهای زبانی» به حقیقیترین شکل سخن میگوید. در فارسی کسی نمیگوید من ناخودآگاه شوخی کردم یا ناخودآگاه زبانم گرفت. ترجمۀ ناخودآگاه برای «پیشهشیار یا نیمههشیار» (Preconscious) شاید مناسب باشد ولی هرگز برای ناهشیار (unconscious) صحیح نیست. تمام تلاش لکان این بود که مفهوم ناهشیار را از نیمههشیار یا پیشهشیاری که میان روانکاوان به عنوان مفهوم «ناهشیار» مصطلح شده بود جدا کند. نیمنگاهی به نامۀ ۵۲ فروید به فلیس که نامۀ مورد تأکید لکان است برای درک این موضوع قاعدتاً برای روانکاوان کفایت میکند.
@PSYCIN ✨ کانال روانسینماتیک
ناخودآگاه کاری را انجام دادن یعنی پیشهشیار یا نیمههشیار انجام دادن. کسی در وضعیت «ناهشیار» (unconscious) کاری جز «خوابگردی» یا «خوابسخنوری» یا «رؤیا دیدن» انجام نمیدهد. «ناهشیار» از اساس برای فروید در «تفسیر رؤیاها» یا با ترجمه از آلمانی «خفتارشکافیها» تعریف شد. ناهشیار در مفهوم خفتار از نظر دلالت معنایی تفاوت چندانی با وضعیت ناهشیار در پزشکی ندارد. «ناهشیار» (unconscious) همانطور که لکان میگوید در «شوخیها» و «لغزشهای زبانی» به حقیقیترین شکل سخن میگوید. در فارسی کسی نمیگوید من ناخودآگاه شوخی کردم یا ناخودآگاه زبانم گرفت. ترجمۀ ناخودآگاه برای «پیشهشیار یا نیمههشیار» (Preconscious) شاید مناسب باشد ولی هرگز برای ناهشیار (unconscious) صحیح نیست. تمام تلاش لکان این بود که مفهوم ناهشیار را از نیمههشیار یا پیشهشیاری که میان روانکاوان به عنوان مفهوم «ناهشیار» مصطلح شده بود جدا کند. نیمنگاهی به نامۀ ۵۲ فروید به فلیس که نامۀ مورد تأکید لکان است برای درک این موضوع قاعدتاً برای روانکاوان کفایت میکند.
@PSYCIN ✨ کانال روانسینماتیک
👍6
برنگو آیانشان در کندوان نیلگون
نیلها آرامشان زین پس به رنگ سرخ خون
سرخ اُخری سرخ تیره سرخ تار آیندشان
هرکه اُخری را گزیند چشمهایش در نشان
بر سر هیچ ار بوَد هر جنگشان بازی به هیچ
چون که از هیچ آفریدش پس گواهانت سه هیچ
آفرید از هیچ یا از یک دگر خود دانیاش
گر دگر یک راستین پس آنچه دانی خواهیاش
روز و شب بر هم نمایانند چون خفتارها
بازگردند و یکایک در نهان بیدارها
بامدادان کهن اینک فرازان بهشت
دو دگربار شمردی پس فرین اردیبهشت
این فرین بالاست یا پایین دگر خود برگزین
سرنوشت هر سرشت همگام با نامی وزین
نام خود را رهنما پندار و در آن ره نورد
به از این هرگز نیابی تو گواهان در نبرد
هرچه کردی یک شبی خوابی و گیرد بر کمین
گر که تنها باوری باشد تو را از شامگاه واپسین
✍️ میم. پ.
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
نیلها آرامشان زین پس به رنگ سرخ خون
سرخ اُخری سرخ تیره سرخ تار آیندشان
هرکه اُخری را گزیند چشمهایش در نشان
بر سر هیچ ار بوَد هر جنگشان بازی به هیچ
چون که از هیچ آفریدش پس گواهانت سه هیچ
آفرید از هیچ یا از یک دگر خود دانیاش
گر دگر یک راستین پس آنچه دانی خواهیاش
روز و شب بر هم نمایانند چون خفتارها
بازگردند و یکایک در نهان بیدارها
بامدادان کهن اینک فرازان بهشت
دو دگربار شمردی پس فرین اردیبهشت
این فرین بالاست یا پایین دگر خود برگزین
سرنوشت هر سرشت همگام با نامی وزین
نام خود را رهنما پندار و در آن ره نورد
به از این هرگز نیابی تو گواهان در نبرد
هرچه کردی یک شبی خوابی و گیرد بر کمین
گر که تنها باوری باشد تو را از شامگاه واپسین
✍️ میم. پ.
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
👎2❤1
♨️ شیدا سرودۀ ۲۰۶:
{۲۰۶} پیش از اینَت بیش از این اندیشهٔ عُشّاق بود
مِهرورزیِ تو با ما شُهرهٔ آفاق بود {۱}
{۲۰۶} یاد باد آن صحبتِ شبها که با نوشین لبان
بحثِ سِرِّ عشق و ذکرِ حلقهٔ عُشّاق بود {۲}
{۲۰۶} پیش از این کاین سقفِ سبز و طاقِ مینا بَرکِشند
مَنظَرِ چشمِ مرا ابرویِ جانان طاق بود {۳}
{۲۰۶} از دَمِ صبحِ ازل تا آخرِ شامِ ابد
دوستی و مِهر بر یک عهد و یک میثاق بود {۴}
{۲۰۶} سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود {۵}
{۲۰۶} حُسنِ مَه رویانِ مجلس گر چه دل میبُرد و دین
بحثِ ما در لطفِ طبع و خوبیِ اخلاق بود {۶}
{۲۰۶} بر درِ شاهم گدایی نکتهای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بِنْشَستَم خدا --- رزّاق --- بود {۷}
{۲۰۶} رشتهٔ تسبیح اگر بُگْسَست معذورم بدار
دستم اندر دامنِ ساقیِ سیمین ساق بود {۸}
{۲۰۶} در شبِ قدر ار صَبوحی کردهام، عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنارِ طاق بود {۹}
{۲۰۶} شعرِ حافظ در زمانِ آدم اندر باغِ خُلد
دفترِ نسرین و گُل را زینتِ اوراق بود {۱۰}
-------------------------------------------------
شیدا سرودۀ ۲۰۶- :
{۲۰۶-} یاد باد آن دیربازان آدمی اندر بهشت
پیش از آن جستار ناپیدا نهادش باغ بود {۱۰-}
{۲۰۶-} در شب افزانگان افزانه گردانید و بس
او که در خفتار هم اندیشهاش در فاق بود {۹-}
{۲۰۶-} پیکر بگسسته و آماج تیراندازگان {۸-}
گرچه پشتش بر زمین وانگه زمینش تاق بود
{۲۰۶-} بر در درویش او شهدختری چیزی بخواست
پاسخش کو هر دری دربانتان بس یاغ بود {۷-}
{۲۰۶-} کی نکورویان به درگه ره دهند این بینشان
او که تنها سیرتش گفتارۀ چخماق بود؟ {۶-}
{۲۰۶-} سایۀ آهوره گر افتاد بر شیدا چه شد؟
یک نیاز از او ز ما رازی گشا سنجاق بود {۵-}
{۲۰۶-} از سپیده تا پسین یک بود گفتاران و بس
راستین و پایمردی بر آن در پشت هر شلتاق بود {۴-}
{۲۰۶-} پیش از آن کین نیل تاق و سرخ کف را برنهند
هر دو چشمانداز او غوکان به گاه واق بود {۳-}
{۲۰۶-} دور باد آن وزوز زنبورکان دلخوشان
هر شب آهنگ و سپس ننگی بسان داغ بود {۲-}
{۲۰۶-} پیش از اینت کمتر این اندیشهات در باغ بود
چشمهای مهر ما گویا برایت زاق بود {۱-}
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
{۲۰۶} پیش از اینَت بیش از این اندیشهٔ عُشّاق بود
مِهرورزیِ تو با ما شُهرهٔ آفاق بود {۱}
{۲۰۶} یاد باد آن صحبتِ شبها که با نوشین لبان
بحثِ سِرِّ عشق و ذکرِ حلقهٔ عُشّاق بود {۲}
{۲۰۶} پیش از این کاین سقفِ سبز و طاقِ مینا بَرکِشند
مَنظَرِ چشمِ مرا ابرویِ جانان طاق بود {۳}
{۲۰۶} از دَمِ صبحِ ازل تا آخرِ شامِ ابد
دوستی و مِهر بر یک عهد و یک میثاق بود {۴}
{۲۰۶} سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود {۵}
{۲۰۶} حُسنِ مَه رویانِ مجلس گر چه دل میبُرد و دین
بحثِ ما در لطفِ طبع و خوبیِ اخلاق بود {۶}
{۲۰۶} بر درِ شاهم گدایی نکتهای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بِنْشَستَم خدا --- رزّاق --- بود {۷}
{۲۰۶} رشتهٔ تسبیح اگر بُگْسَست معذورم بدار
دستم اندر دامنِ ساقیِ سیمین ساق بود {۸}
{۲۰۶} در شبِ قدر ار صَبوحی کردهام، عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنارِ طاق بود {۹}
{۲۰۶} شعرِ حافظ در زمانِ آدم اندر باغِ خُلد
دفترِ نسرین و گُل را زینتِ اوراق بود {۱۰}
-------------------------------------------------
شیدا سرودۀ ۲۰۶- :
{۲۰۶-} یاد باد آن دیربازان آدمی اندر بهشت
پیش از آن جستار ناپیدا نهادش باغ بود {۱۰-}
{۲۰۶-} در شب افزانگان افزانه گردانید و بس
او که در خفتار هم اندیشهاش در فاق بود {۹-}
{۲۰۶-} پیکر بگسسته و آماج تیراندازگان {۸-}
گرچه پشتش بر زمین وانگه زمینش تاق بود
{۲۰۶-} بر در درویش او شهدختری چیزی بخواست
پاسخش کو هر دری دربانتان بس یاغ بود {۷-}
{۲۰۶-} کی نکورویان به درگه ره دهند این بینشان
او که تنها سیرتش گفتارۀ چخماق بود؟ {۶-}
{۲۰۶-} سایۀ آهوره گر افتاد بر شیدا چه شد؟
یک نیاز از او ز ما رازی گشا سنجاق بود {۵-}
{۲۰۶-} از سپیده تا پسین یک بود گفتاران و بس
راستین و پایمردی بر آن در پشت هر شلتاق بود {۴-}
{۲۰۶-} پیش از آن کین نیل تاق و سرخ کف را برنهند
هر دو چشمانداز او غوکان به گاه واق بود {۳-}
{۲۰۶-} دور باد آن وزوز زنبورکان دلخوشان
هر شب آهنگ و سپس ننگی بسان داغ بود {۲-}
{۲۰۶-} پیش از اینت کمتر این اندیشهات در باغ بود
چشمهای مهر ما گویا برایت زاق بود {۱-}
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
👍1
✔️ نکته: تا کنون گزیدههای کلیدی پرشماری از متون فروید و لکان همراه با برجستهسازی جملات حائز اهمیت و همچنین فیلمکاوی یا تحلیل فیلم در این کانال منتشر شده است. میتوانید آنها را از طریق هشتگهای #فروید #لکان #فیلمکاوی و #تحلیل_فیلم بیابید و در صورت تمایل دیدگاه، پرسش یا درخواستتان را در بخش کامنتها درج کنید تا پیرامونشان گفتگو انجام گیرد. لازم به ذکر است طبق قوانین گروه و بخش کامنتها، تنها دیدگاهها و پرسشهای شناسههای کاربری قابل شناسایی از طریق نمایۀ کاربریشان (حدأقل یک نام و یک عکس واضح) ارزشمند ارزیابی میشوند.
❤1
