پرسش:
پیگیری کدام را ترجیح میدهید؟
پیگیری کدام را ترجیح میدهید؟
Anonymous Poll
15%
فروید؛ «درونمایهٔ گنجینهگزینی»
19%
لکان؛ «بنیادها»
15%
فروید؛ «روانپدیداری یک همجنسگرایی زنانه»
7%
لکان؛ «خویشاوندی شناسه»
35%
فیلمکاوی «جادهٔ مالهالند»
10%
هیچکدام
Who on earth has ever, ever, provided such revealing demonstrations known as Film Analysis in this channel?
Anonymous Poll
12%
Anyone Could
10%
Many
12%
Me
14%
You
17%
What demonstrations?
2%
These are nothing
5%
I didn't even watch it
12%
No one
10%
I know someone else
7%
I know some others
👍1
رسانۀ روانسینمایی
🔰 فروید فروردین فرید ✍️ #لکان؛ #فرا_خویشاوندی_شناسه، آموزۀ ۲، تکۀ ۱ ۷ آذر ۱۳۳۵ ♨️ من این هفته به خواست شما انجامش دادم، خوانش آنچه روانکاوان دربارۀ این شناسا نوشتهاند که امسال دادۀ ما خواهد بود، که «خود شناسه» است، و ریزبینانهتر این شناسه که ما برایش…
✔️ «کلهخری آدمی انگارهای از بیپایانی میبخشد»
👏2⚡1
از چه کسانی بیشتر خشمگین هستید؟
Anonymous Poll
8%
مردان
3%
زنان
11%
پدران
5%
مادران
5%
مردان زنستایشگر
6%
زنان مرد ستایشگر
14%
مادران مردسالار
37%
پدران دخترفروش
4%
دختران مادرسالار
7%
پسران پدرسالار
Forwarded from رسانۀ روانسینمایی (Mohamad Pourfar)
آزمونکِ شیدایان:
«دیگریِ» شیدایی از دید لکان زن است یا مرد؟
«دیگریِ» شیدایی از دید لکان زن است یا مرد؟
Anonymous Quiz
41%
زن
29%
مرد
30%
جنسیتی دیگر
پرسش: بالاترین آرزومندیتان چیست؟
Anonymous Poll
22%
بهشتی سبز و زیبا در ایران با مرزهای باز
4%
عمر طولانی یا جاودان در همین دنیا
6%
زندگی دوباره در یک کالبد انسانی جدید
1%
زندگی دوباره در هر کالبدی
13%
مرگی آرام و بیدرد
3%
مرگی به شیوهای که خودم میخواهم
6%
بهشتی سبز و زیبا در کشوری غیر از ایران
16%
بهشتی سبز و زیبا در ایران با مرزهای بسته روی مردان بیخرد و باز به روی خردمندان و زنان درستکار
12%
آرزویی ندارم
17%
آرزویی دیگر
❤5👍1
Forwarded from رسانۀ روانسینمایی (Mohamad Pourfar)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 من «هستم»
🎬 #تحلیل_فیلم #تسخیر - بخش نهم
♨️ ارباب لذتجوییِ بنده را از او گرفته، او شیءِ آرزومندی را به عنوان شیءِ آرزومندیِ بنده دزدیده، اما همزمان انسانیت خودش را هم از دست داده است. نکتۀ مورد اشاره به هیچ وجه نه شیءِ لذتجویی، بلکه این نوع از رقابتجویی بود. ارباب انسانیت خودش را به چه کسی بدهکار است؟ تنها به حقشناسیِ بنده. با این حال، از آنجا که او بنده را به رسمیت نمیشناسد، آن حقشناسی به معنای واقعی کلمه هیچ ارزشی ندارد.
♨️ کسی که به پیروزی رسیده و لذتجویی را فتح کرده، به همان شکل که در روندِ رشدِ عینی چیزها متداول است، تبدیل به یک ابله میشود، که قادر نیست هیچ کاری غیر از لذتجویی انجام دهد، و در عین حال آن کسی که از لذتجویی محروم شده است انسانیت خودش را دستنخورده حفظ میکند. بنده ارباب را به رسمیت میشناسد، و بنابراین امکان به رسمیت شناخته شدن از طرف او را دارد. او برای قرنها خودش را درگیر مبارزه برای آنکه علناً به رسمیت شناخته شود خواهد کرد.
✍️ #لکان؛ #سمینار_روانپریشی
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️ Lacan; Seminar III - The Psychoses
@PSYCIN ✨ کانال روانسینماتیک
🎬 #تحلیل_فیلم #تسخیر - بخش نهم
♨️ ارباب لذتجوییِ بنده را از او گرفته، او شیءِ آرزومندی را به عنوان شیءِ آرزومندیِ بنده دزدیده، اما همزمان انسانیت خودش را هم از دست داده است. نکتۀ مورد اشاره به هیچ وجه نه شیءِ لذتجویی، بلکه این نوع از رقابتجویی بود. ارباب انسانیت خودش را به چه کسی بدهکار است؟ تنها به حقشناسیِ بنده. با این حال، از آنجا که او بنده را به رسمیت نمیشناسد، آن حقشناسی به معنای واقعی کلمه هیچ ارزشی ندارد.
♨️ کسی که به پیروزی رسیده و لذتجویی را فتح کرده، به همان شکل که در روندِ رشدِ عینی چیزها متداول است، تبدیل به یک ابله میشود، که قادر نیست هیچ کاری غیر از لذتجویی انجام دهد، و در عین حال آن کسی که از لذتجویی محروم شده است انسانیت خودش را دستنخورده حفظ میکند. بنده ارباب را به رسمیت میشناسد، و بنابراین امکان به رسمیت شناخته شدن از طرف او را دارد. او برای قرنها خودش را درگیر مبارزه برای آنکه علناً به رسمیت شناخته شود خواهد کرد.
✍️ #لکان؛ #سمینار_روانپریشی
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️ Lacan; Seminar III - The Psychoses
@PSYCIN ✨ کانال روانسینماتیک
❤1
Forwarded from رسانۀ روانسینمایی (Mohamad Pourfar)
"من منتشر کردن سمینار اخلاقیات روانکاوی را متوقف کردم. اجازه ندادم متن آن بیرون بیاید چون قرار نیست آدمهایی را که نمیخواهند هیچ کاری با من داشته باشند متقاعد کنم. آدم نباید متقاعد کند. تحمیل قاعده برازندۀ روانکاوی نیست..."
ژاک لکان
ژاک لکان
❤1👏1
Forwarded from رسانۀ روانسینمایی (Mohamad Pourfar)
🔰 ”استثناها“
✍️ #فروید؛ #برخی_الگوهای_شخصیتی_که_روانکاوی_با_آنها_مواجه_شده
♨️ روانکاوی به طور مکرر با این وظیفه مواجه شده که بیمار را ترغیب کند تا از به دست آوردنِ بیدرنگ و مستقیماً قابل دسترسِ ثمرهای از لذت بپرهیزد. از او خواسته نشده تا از همۀ لذتها بپرهیزد؛ شاید از هیچ بنیبشری نتوان چنین چیزی را انتظار داشت، و حتی مذهب هم موظف است تا از این مطالبه حمایت کند که لذتِ دنیوی باید با این وعده کنار گذاشته شود که در ازایش مقدار به مراتب بیشتری از لذتی برتر را در دنیایی دیگر فراهم خواهد کرد.
♨️ خیر، از بیمار تنها خواسته میشود تا از چنین کامیابیهایی بپرهیزد چون آنها بهناچار پیامدهای زیانباری خواهند داشت. محرومیتِ او تنها قرار است موقتی باشد؛ او تنها باید یاد بگیرد تا یک ثمرۀ لذتِ آنی را با یک ثمرۀ تضمینشده، اما به تعویق افتاده مبادله کند. یا به بیان دیگر، از او خواسته میشود تا تحت هدایت پزشک از اصل لذت به سمت اصل واقعیت پیشرفتی را انجام دهد که انسان به وسیلۀ آن از کودک متمایز شده.
♨️ سخت بتوان گفت که در این فرایندِ آموزشی، بینشِ روشنترِ پزشک نقش مهمی را ایفا میکند؛ قاعده بر این است که او تنها میتواند به بیمارش چیزی را بگوید که منطق خود بیمار هم قادر به گفتن به او باشد. اما فهمیدنِ یک موضوع از درون ذهنِ خود با شنیدنش از فردی دیگر یکسان نیست. پزشک نقش یک غریبۀ اثرگذار را ایفا میکند؛ او از همان اثرگذاریای استفاده میکند که یک انسان روی انسانی دیگر به کار میبندد.
♨️ یا، وقتی به یاد آوریم این عادتِ روانکاوی بوده است که آنچه که مشتقشده و رنگباخته را با آنچه که اصیل و اساسی است جایگزین کند، میتوانیم بگوییم که پزشک، در کارِ آموزشیِ خود، از یکی از عناصر تشکیلدهندۀ عشق استفاده میکند.
♨️ عشق، شانهبهشانۀ ضروریتهای زندگی، آموزگار بزرگ است؛ و انسان به عشقِ نزدیکترین افراد به خودش است که ترغیب میشود تا به احکامِ ضروری احترام بگذارد و خودش را از مجازاتی که هرگونه تخطی از آنها به دنبال دارد معاف کند.
♨️ زمانی که پزشک به این شیوه از بیمار میخواهد تا موقتاً از برخی کامیابیهای لذتبخش پرهیز کند، تا چیزی را فدا کند برای آن که آمادگی خود را جهت پذیرش رنجی موقت به خاطر نتیجهای بهتر نشان دهد، یا حتی برای آن که صرفاً تصمیم بگیرد خودش را تسلیمِ ضرورتی کند که شامل حال هر کسی میشود، گاه با افرادی برخورد میکند که بنا به دلیل ویژهای در مقابل چنین تقاضایی مقاومت میکنند.
♨️ آنها میگویند به قدر کافی پرهیز کرده و رنج کشیدهاند، و مدعی معاف شدن از هرگونه مطالبۀ دیگری هستند؛ آنها دیگر تسلیم هیچ ضرورتِ ناخوشایندی نمیشوند، چون آنها «استثنا» هستند، و علاوه بر این، قصد دارند استثنا هم بمانند.
♨️ در یکچنین بیماری، این ادعا در قالب اعتقادی راسخ به این که یک عنایتِ الهیِ ویژه از او مراقبت کرده تبلور یافته بود، عنایتی که از او در مقابل هرگونه فداکاریِ دردناکی از این دست محافظت میکرد. در برابر یک اطمینانِ خاطر درونی که خود را تا این اندازه با قدرت به بیان در میآورَد، استدلالهای پزشک به هیچ جایی نمیرسند؛ حتی تأثیرگذاریِ «او» هم بیتردید، در ابتدا ناتوان است، و بر او آشکار میشود که باید منابعی را که این پیشداوریِ آسیبزا از آنها تغذیه میشود کشف کند.
♨️ البته تردیدی نیست که هر کسی دوست دارد خودش را یک «استثنا» تلقی کند و مدعی امتیازهای ویژهای نسبت به دیگران شود. اما دقیقاً به همین علت، اگر فردی خودش را یک استثنا بداند و به مانند یک استثنا هم رفتار کند، باید دلیل مشخصی برایش داشته باشد که در همگان هم یافت نشود.
♨️ این دلیل ممکن است انواع مختلفی داشته باشد؛ من در مواردی که خودم بررسی کردم موفق شدم ویژگیِ منحصربهفردی را در تجربههای پیشینِ زندگی این بیماران کشف کنم. روانرنجوریِ آنها با برخی تجربهها یا رنجهایی مرتبط بود که این افراد در اوانِ کودکی در معرضشان قرار گرفته بودند، تجربهای که آنها خودشان را در قِبالش بیگناه میدانستند، و میتوانستند به آن به عنوان یک نابرابریِ ناعادلانه که به آنها تحمیل شده نگاه کنند.
♨️ امتیازهایی که آنها به واسطۀ این بیعدالتی مدعیاش بودند، و آن طغیانگری که این بیعدالتی سببسازش بود، در تشدید تعارضهایی که منجر به بروز ناگهانیِ روانرنجوری آنها شده بود نقش کمی نداشتند.
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️Some Character-Types Met With In Psycho-Analytic Work,
The Complete Psychological Works of Sigmund Freud,
James Strachey
@PSYCIN✨کانال روانکاوی و سینما
✍️ #فروید؛ #برخی_الگوهای_شخصیتی_که_روانکاوی_با_آنها_مواجه_شده
♨️ روانکاوی به طور مکرر با این وظیفه مواجه شده که بیمار را ترغیب کند تا از به دست آوردنِ بیدرنگ و مستقیماً قابل دسترسِ ثمرهای از لذت بپرهیزد. از او خواسته نشده تا از همۀ لذتها بپرهیزد؛ شاید از هیچ بنیبشری نتوان چنین چیزی را انتظار داشت، و حتی مذهب هم موظف است تا از این مطالبه حمایت کند که لذتِ دنیوی باید با این وعده کنار گذاشته شود که در ازایش مقدار به مراتب بیشتری از لذتی برتر را در دنیایی دیگر فراهم خواهد کرد.
♨️ خیر، از بیمار تنها خواسته میشود تا از چنین کامیابیهایی بپرهیزد چون آنها بهناچار پیامدهای زیانباری خواهند داشت. محرومیتِ او تنها قرار است موقتی باشد؛ او تنها باید یاد بگیرد تا یک ثمرۀ لذتِ آنی را با یک ثمرۀ تضمینشده، اما به تعویق افتاده مبادله کند. یا به بیان دیگر، از او خواسته میشود تا تحت هدایت پزشک از اصل لذت به سمت اصل واقعیت پیشرفتی را انجام دهد که انسان به وسیلۀ آن از کودک متمایز شده.
♨️ سخت بتوان گفت که در این فرایندِ آموزشی، بینشِ روشنترِ پزشک نقش مهمی را ایفا میکند؛ قاعده بر این است که او تنها میتواند به بیمارش چیزی را بگوید که منطق خود بیمار هم قادر به گفتن به او باشد. اما فهمیدنِ یک موضوع از درون ذهنِ خود با شنیدنش از فردی دیگر یکسان نیست. پزشک نقش یک غریبۀ اثرگذار را ایفا میکند؛ او از همان اثرگذاریای استفاده میکند که یک انسان روی انسانی دیگر به کار میبندد.
♨️ یا، وقتی به یاد آوریم این عادتِ روانکاوی بوده است که آنچه که مشتقشده و رنگباخته را با آنچه که اصیل و اساسی است جایگزین کند، میتوانیم بگوییم که پزشک، در کارِ آموزشیِ خود، از یکی از عناصر تشکیلدهندۀ عشق استفاده میکند.
♨️ عشق، شانهبهشانۀ ضروریتهای زندگی، آموزگار بزرگ است؛ و انسان به عشقِ نزدیکترین افراد به خودش است که ترغیب میشود تا به احکامِ ضروری احترام بگذارد و خودش را از مجازاتی که هرگونه تخطی از آنها به دنبال دارد معاف کند.
♨️ زمانی که پزشک به این شیوه از بیمار میخواهد تا موقتاً از برخی کامیابیهای لذتبخش پرهیز کند، تا چیزی را فدا کند برای آن که آمادگی خود را جهت پذیرش رنجی موقت به خاطر نتیجهای بهتر نشان دهد، یا حتی برای آن که صرفاً تصمیم بگیرد خودش را تسلیمِ ضرورتی کند که شامل حال هر کسی میشود، گاه با افرادی برخورد میکند که بنا به دلیل ویژهای در مقابل چنین تقاضایی مقاومت میکنند.
♨️ آنها میگویند به قدر کافی پرهیز کرده و رنج کشیدهاند، و مدعی معاف شدن از هرگونه مطالبۀ دیگری هستند؛ آنها دیگر تسلیم هیچ ضرورتِ ناخوشایندی نمیشوند، چون آنها «استثنا» هستند، و علاوه بر این، قصد دارند استثنا هم بمانند.
♨️ در یکچنین بیماری، این ادعا در قالب اعتقادی راسخ به این که یک عنایتِ الهیِ ویژه از او مراقبت کرده تبلور یافته بود، عنایتی که از او در مقابل هرگونه فداکاریِ دردناکی از این دست محافظت میکرد. در برابر یک اطمینانِ خاطر درونی که خود را تا این اندازه با قدرت به بیان در میآورَد، استدلالهای پزشک به هیچ جایی نمیرسند؛ حتی تأثیرگذاریِ «او» هم بیتردید، در ابتدا ناتوان است، و بر او آشکار میشود که باید منابعی را که این پیشداوریِ آسیبزا از آنها تغذیه میشود کشف کند.
♨️ البته تردیدی نیست که هر کسی دوست دارد خودش را یک «استثنا» تلقی کند و مدعی امتیازهای ویژهای نسبت به دیگران شود. اما دقیقاً به همین علت، اگر فردی خودش را یک استثنا بداند و به مانند یک استثنا هم رفتار کند، باید دلیل مشخصی برایش داشته باشد که در همگان هم یافت نشود.
♨️ این دلیل ممکن است انواع مختلفی داشته باشد؛ من در مواردی که خودم بررسی کردم موفق شدم ویژگیِ منحصربهفردی را در تجربههای پیشینِ زندگی این بیماران کشف کنم. روانرنجوریِ آنها با برخی تجربهها یا رنجهایی مرتبط بود که این افراد در اوانِ کودکی در معرضشان قرار گرفته بودند، تجربهای که آنها خودشان را در قِبالش بیگناه میدانستند، و میتوانستند به آن به عنوان یک نابرابریِ ناعادلانه که به آنها تحمیل شده نگاه کنند.
♨️ امتیازهایی که آنها به واسطۀ این بیعدالتی مدعیاش بودند، و آن طغیانگری که این بیعدالتی سببسازش بود، در تشدید تعارضهایی که منجر به بروز ناگهانیِ روانرنجوری آنها شده بود نقش کمی نداشتند.
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️Some Character-Types Met With In Psycho-Analytic Work,
The Complete Psychological Works of Sigmund Freud,
James Strachey
@PSYCIN✨کانال روانکاوی و سینما
👍1
Forwarded from رسانۀ روانسینمایی (Mohamad Pourfar)
🔰 دَغل یا دلقک
✍️ #لکان؛ #سمینار_هفت_اخلاقیات_روانکاوی
♨️ هر آدمی میداند که نوع خاصی از معرفی کردن خودش به دیگران، که بخشی از ایدئولوژی روشنفکرِ راستگراست، دقیقاً بازی کردن نقش خودش است، به عبارتی، نقش یک ”َدَغَل“. به بیان دیگر، او از پیامدهای آنچه که واقعگرایی نامیده میشود نمیگریزد؛ یعنی، وقتی لازم باشد، اعتراف میکند که یک شیاد است.
♨️ این فقط زمانی ارزش توجه دارد که آدم مسائل را با در نظر گرفتن نتایجشان نگاه کند. هرچه باشد، به طور قطع یک شیاد، دستکم به خاطر سرگرم کردن دیگران، به اندازۀ یک دلقک ارزشمند میبود، اگر نتیجۀ دور هم جمعکردنِ گلۀ شیادها به ناچار منجر به یک دلقکبازیِ جمعی نمیشد. این همان چیزی است که سیاستورزیِ ایدئولوژیِ راستگرا را بسیار ناامیدکننده میسازد.
♨️ اما آنچه که به قدر کافی مورد اشاره قرار نگرفته این است که آن ”دلقکبازی” که مرامِ جداگانۀ روشنفکرِ چپگرا را شکل داده، در یک تقاطع عجیب، زمینهساز یک ”دغلبازیِ“ جمعی میشود.
♨️ باید اعتراف کنم چیزی که من بیشترین لذت را از آن میبرم، مضحکۀ دغلبازیِ جمعیِ هفتهنامههایی است که روی میز کارم قرار گرفتهاند: آن حیلهگریِ معصومانه، اگر اسمش را گستاخی و دریدگیِ توأم با خونسردی نگذاریم، که به آنها اجازه میدهد حقایق قهرمانانۀ بسیاری را بیان کنند بدون آن که بخواهند هزینهاش را بپردازند.
♨️ فروید شاید پدر خوبی نبوده باشد، اما او نه شیاد بود و نه کودن. به همین خاطر است که آدم میتواند دو چیز را در مورد او بگوید که در ارتباط و تقابلشان با یکدیگر ناهمخوان هستند. او یک بشردوست بود - چه کسی بعد از بررسی کردن تمامی آثار او میتواند با این مخالفت کند؟ - و ما باید به این مسأله اذعان کنیم، هرچقدر هم که اصطلاح بشردوستی توسط شیادهای جناح راست بیاعتبار شده باشد. اما از سوی دیگر، او سادهلوح هم نبود، به همین خاطر این را هم میتوان گفت، و متنهای لازم برای اثبات آن را هم در اختیار داریم، که او یک ترقیخواه هم نبود.
♨️ متأسفم ولی این یک واقعیت است، فروید به هیچ عنوان یک ترقیخواه نبود. و در این مورد خاص، بعضاً حتی چیزهایی در نوشتههای او هست که به طرز شگفتآوری موجب رسوایی میشوند. خوشبینیِ اندکی که برای چشماندازهای آتیِ گشودهشده به دست تودۀ مردم از قلمِ یکی از هدایتگرانمان نمود پیدا کرده به طور قطع میتواند غافلگیرکننده باشد، اما اگر ما بخواهیم بدانیم کجا ایستادهایم، برایمان ضروری است که آن را به خاطر بسپریم.
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️ Lacan, Seminar VII - The Ethics of Psychoanalysis - Love of one’s neighbor
@PSYCIN ✨ کانال روانکاوی و سینما
✍️ #لکان؛ #سمینار_هفت_اخلاقیات_روانکاوی
♨️ هر آدمی میداند که نوع خاصی از معرفی کردن خودش به دیگران، که بخشی از ایدئولوژی روشنفکرِ راستگراست، دقیقاً بازی کردن نقش خودش است، به عبارتی، نقش یک ”َدَغَل“. به بیان دیگر، او از پیامدهای آنچه که واقعگرایی نامیده میشود نمیگریزد؛ یعنی، وقتی لازم باشد، اعتراف میکند که یک شیاد است.
♨️ این فقط زمانی ارزش توجه دارد که آدم مسائل را با در نظر گرفتن نتایجشان نگاه کند. هرچه باشد، به طور قطع یک شیاد، دستکم به خاطر سرگرم کردن دیگران، به اندازۀ یک دلقک ارزشمند میبود، اگر نتیجۀ دور هم جمعکردنِ گلۀ شیادها به ناچار منجر به یک دلقکبازیِ جمعی نمیشد. این همان چیزی است که سیاستورزیِ ایدئولوژیِ راستگرا را بسیار ناامیدکننده میسازد.
♨️ اما آنچه که به قدر کافی مورد اشاره قرار نگرفته این است که آن ”دلقکبازی” که مرامِ جداگانۀ روشنفکرِ چپگرا را شکل داده، در یک تقاطع عجیب، زمینهساز یک ”دغلبازیِ“ جمعی میشود.
♨️ باید اعتراف کنم چیزی که من بیشترین لذت را از آن میبرم، مضحکۀ دغلبازیِ جمعیِ هفتهنامههایی است که روی میز کارم قرار گرفتهاند: آن حیلهگریِ معصومانه، اگر اسمش را گستاخی و دریدگیِ توأم با خونسردی نگذاریم، که به آنها اجازه میدهد حقایق قهرمانانۀ بسیاری را بیان کنند بدون آن که بخواهند هزینهاش را بپردازند.
♨️ فروید شاید پدر خوبی نبوده باشد، اما او نه شیاد بود و نه کودن. به همین خاطر است که آدم میتواند دو چیز را در مورد او بگوید که در ارتباط و تقابلشان با یکدیگر ناهمخوان هستند. او یک بشردوست بود - چه کسی بعد از بررسی کردن تمامی آثار او میتواند با این مخالفت کند؟ - و ما باید به این مسأله اذعان کنیم، هرچقدر هم که اصطلاح بشردوستی توسط شیادهای جناح راست بیاعتبار شده باشد. اما از سوی دیگر، او سادهلوح هم نبود، به همین خاطر این را هم میتوان گفت، و متنهای لازم برای اثبات آن را هم در اختیار داریم، که او یک ترقیخواه هم نبود.
♨️ متأسفم ولی این یک واقعیت است، فروید به هیچ عنوان یک ترقیخواه نبود. و در این مورد خاص، بعضاً حتی چیزهایی در نوشتههای او هست که به طرز شگفتآوری موجب رسوایی میشوند. خوشبینیِ اندکی که برای چشماندازهای آتیِ گشودهشده به دست تودۀ مردم از قلمِ یکی از هدایتگرانمان نمود پیدا کرده به طور قطع میتواند غافلگیرکننده باشد، اما اگر ما بخواهیم بدانیم کجا ایستادهایم، برایمان ضروری است که آن را به خاطر بسپریم.
♻️ ترجمه: محمد پورفر
⚡️ Lacan, Seminar VII - The Ethics of Psychoanalysis - Love of one’s neighbor
@PSYCIN ✨ کانال روانکاوی و سینما
❤2
کدام برگردان را برای کلیدواژهٔ «jouissance» به طور خاص در مفهوم «JA» مناسبتر میدانید؟
Anonymous Poll
20%
فرازمرگی
0%
فرازندگی
32%
فراسرخوشی
10%
سراسرخوشی
2%
فرانهان
10%
فرارهش
12%
شادمانگی
0%
شادمانا
5%
فرازمانی
10%
فرازمانا
ادامۀ واژگان پیشنهادی برای برگردان کلیدواژهٔ «jouissance» در مفهوم «JA» با در نظر گرفتن همآوایی «jouissance» و «Jouis-sens» (لذت معنا) مورد اشارۀ لکان در «تلویزیون» و استنباط دو مفهوم مرگ و منتهای لذت از کلمۀ فرانسوی:
Anonymous Poll
30%
خوشمانایی
3%
خوشفرازی
7%
ژرفافرازی
3%
سرنهادی
7%
نهانرهانی
3%
زیروروخوشی
20%
کرانسرخوشی
10%
خوشپایانی/پایانهخوشی
10%
بنیانفرازی
7%
سراپاخوشی
👍1
ادامهٔ واژگان پیشنهادی:
Anonymous Poll
16%
فزونسرخوشی
4%
خوشفرینی
8%
ژرفمانایی
4%
فزونرهانی
12%
خوشآیندگی
12%
سرخوشایندی
28%
فزونشادانی
12%
رهانندگی
0%
ژرفارهانی
4%
بنیانگردانی
♨️ دگرشیداسرودۀ {۲}
{۲} شوهر مریم به یاد آمد ز چاهان گه نخور
کاخ شاهانت شود ویرانه یکسان گه نخور {۱}
{۲} رنجش و اندوهِ شیدا شیوۀ راهند پس بر ما روا
چون به سامان آزمودش پسروانان گه نخور {۲}
{۲} دژ بهار زندگی بر هرزگان چفت است و بست
در به روی نیکسیرت باز و چیلان گه نخور {۳}
{۲} گشت گردون هر سه بار و گرد چرخش کام ما
اینک ار کام همه ناکامیات بیمایه درمان گه نخور {۴}
{۲} تک امیدش راز ناهشیار پالایَست و بخت
آزِ بختِ تیر را نیکش همی دان گه نخور {۵}
{۲} آریا تندابِ هستی بَرکَن و بنیان نهان
آری آری دست آرامش به فرمان گه نخور {۶}
{۲} چارگوشش را بپیمود او به پرواز و به پای
مُزد سوزان چاه رندان کهرباتان گه نخور {۷}
{۲} آذرخش شرم بر یک بختیار بیخرد
بختِ بس یاران رهاند از دست نادان گه نخور {۸}
{۲} گر بخواهد گر نخواهد او روان آموزدش
سیلیِ سختی به رویش باشد آیان گه نخور {۹}
{۲} سرزمینِ سبز اگر هست هرچه زودش بِه چه باک
هر دو راهش میرسد پایانۀ یک در فرینان گه نخور {۱۰}
{۲} اینکش بار سه هستی بر دل و آرام جان
کین هماوردان گمان کین شوخی است آن گه نخور {۱۱}
{۲} یادگان، ژرفای نادارایی و بیکس شبان
خوانشان تک دستِ درخواهش به پایان گه نخور {۱۲}
✍️ میم. پ. الف.
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
{۲} شوهر مریم به یاد آمد ز چاهان گه نخور
کاخ شاهانت شود ویرانه یکسان گه نخور {۱}
{۲} رنجش و اندوهِ شیدا شیوۀ راهند پس بر ما روا
چون به سامان آزمودش پسروانان گه نخور {۲}
{۲} دژ بهار زندگی بر هرزگان چفت است و بست
در به روی نیکسیرت باز و چیلان گه نخور {۳}
{۲} گشت گردون هر سه بار و گرد چرخش کام ما
اینک ار کام همه ناکامیات بیمایه درمان گه نخور {۴}
{۲} تک امیدش راز ناهشیار پالایَست و بخت
آزِ بختِ تیر را نیکش همی دان گه نخور {۵}
{۲} آریا تندابِ هستی بَرکَن و بنیان نهان
آری آری دست آرامش به فرمان گه نخور {۶}
{۲} چارگوشش را بپیمود او به پرواز و به پای
مُزد سوزان چاه رندان کهرباتان گه نخور {۷}
{۲} آذرخش شرم بر یک بختیار بیخرد
بختِ بس یاران رهاند از دست نادان گه نخور {۸}
{۲} گر بخواهد گر نخواهد او روان آموزدش
سیلیِ سختی به رویش باشد آیان گه نخور {۹}
{۲} سرزمینِ سبز اگر هست هرچه زودش بِه چه باک
هر دو راهش میرسد پایانۀ یک در فرینان گه نخور {۱۰}
{۲} اینکش بار سه هستی بر دل و آرام جان
کین هماوردان گمان کین شوخی است آن گه نخور {۱۱}
{۲} یادگان، ژرفای نادارایی و بیکس شبان
خوانشان تک دستِ درخواهش به پایان گه نخور {۱۲}
✍️ میم. پ. الف.
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
👏1
♨️ دگرشیداسرودۀ {۳}
{۳} ژرفمانای توام جز تو نباشم من خودای
برفزونِ سرخوشی زین کشتی بیناخدای {۱}
{۳} ژالهٔ چشم سیه بینم فتاده بر لبت
خوش به پایان زندگی باری دگر در ناکجای {۲}
{۳} آنِ هستی نیستم باشم در آنِ نیستان
بودنم در چیستان بهتر برایت تا در آی {۳}
{۳} گر هزارانم نویسه پشت هم بر سر نَهم
هیچ کس این پرتو تابان نخواهد در سرای {۴}
{۳} مُهر خاموشی به لبها مرگ پنهان در نهان
دست درخواهان به بالا پس تو کی تابت سر آی؟ {۵}
{۳} بر فراز این ژرفنا مانا شود مانا روان
یک نژادت بیش مانا نیست پس آن را سرای {۶}
{۳} من نهاد از پس زمانم سر رسید و سر نهاد
سرخوشی را تو برای دیده از نو بر فزای {۷}
{۳} خسته و درمانده از دیگر دگر درماندگان
ژادِ شیدا داد جایش از هزاران پس به زای {۸}
{۳} بانگشان شیدایی است و آزشان زادی دگر
تا نرینی جانشین آرند و گِل مالند لای {۹}
{۳} پیش و پس را بینی و از هر دو چشم هر دو یکان
پس بجنبان تیره خفتاران بگردان شب به جای {۱۰}
{۳} بازگشتِ واپسین آغاز ماهانت پسین
روز پیشین در کمین زنهار دیرینت بپای {۱۱}
{۳} ور نپایی بازگردی باز مانی در پسین
پیش از او مانا زمانت پس رَوَد پس ایستای {۱۲}
✍️ محمد پورفر
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
{۳} ژرفمانای توام جز تو نباشم من خودای
برفزونِ سرخوشی زین کشتی بیناخدای {۱}
{۳} ژالهٔ چشم سیه بینم فتاده بر لبت
خوش به پایان زندگی باری دگر در ناکجای {۲}
{۳} آنِ هستی نیستم باشم در آنِ نیستان
بودنم در چیستان بهتر برایت تا در آی {۳}
{۳} گر هزارانم نویسه پشت هم بر سر نَهم
هیچ کس این پرتو تابان نخواهد در سرای {۴}
{۳} مُهر خاموشی به لبها مرگ پنهان در نهان
دست درخواهان به بالا پس تو کی تابت سر آی؟ {۵}
{۳} بر فراز این ژرفنا مانا شود مانا روان
یک نژادت بیش مانا نیست پس آن را سرای {۶}
{۳} من نهاد از پس زمانم سر رسید و سر نهاد
سرخوشی را تو برای دیده از نو بر فزای {۷}
{۳} خسته و درمانده از دیگر دگر درماندگان
ژادِ شیدا داد جایش از هزاران پس به زای {۸}
{۳} بانگشان شیدایی است و آزشان زادی دگر
تا نرینی جانشین آرند و گِل مالند لای {۹}
{۳} پیش و پس را بینی و از هر دو چشم هر دو یکان
پس بجنبان تیره خفتاران بگردان شب به جای {۱۰}
{۳} بازگشتِ واپسین آغاز ماهانت پسین
روز پیشین در کمین زنهار دیرینت بپای {۱۱}
{۳} ور نپایی بازگردی باز مانی در پسین
پیش از او مانا زمانت پس رَوَد پس ایستای {۱۲}
✍️ محمد پورفر
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠 روشن شوم!
🎞 (۲۰۰۱) بِران ای راهبر آغاز ماهان - تکۀ ۴
🎥 #فیلمکاوی؛ #لینچ؛ ۲۴نمایی تاریخ مسیحی ارباب
✍️ #لکان؛ #نوشتارها، روانکاوی و آموزههایش
♨️ در اینجا مرگ همگان است که باید به هزار کلک فریب داده شود، و خود سرگشته همچو پشتوانۀ نبردی با هزار دستاورد که به تنهایی او را از پیروزی کلکهایش دلگرم میسازند، به بازی در میآید. این دلگرمی که کلک دستاورد میآورد وارونۀ آن آسودگی است که دستاورد کلک را میپذیرد. و این کلک که یک خِرد برتر زنانه آن را در پهنهای بیرون از سرگشته که ناهشیار نامیده میشود نگه میدارد، همان چیزی است که پایانهها و روشهایش از سرگشته میگریزند. چون این آن زن است که سرگشته را واپس نگه میدارد، و چه بسا او را به بیرون از پیکار افسون میکند، کاری که «ناهید» با «انگزنان» کرد، وادارش میکند تا همواره جایی بیرون از پهنۀ بختآزمایی باشد، و چیزی جز سایهای از خودش را در بزنگاه بر جای نگذارد؛ چون او پیشاپیش با واگذار کردن آرزومندی که بازی بر سر آن است، سود و زیان را به هیچ میانگارد.
♻️ میم. پ. الف.
⚡️ Lacan; Écrits,
LA PSYCHANALYSE ET SON ENSEIGNEMENT
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
🎞 (۲۰۰۱) بِران ای راهبر آغاز ماهان - تکۀ ۴
🎥 #فیلمکاوی؛ #لینچ؛ ۲۴نمایی تاریخ مسیحی ارباب
✍️ #لکان؛ #نوشتارها، روانکاوی و آموزههایش
♨️ در اینجا مرگ همگان است که باید به هزار کلک فریب داده شود، و خود سرگشته همچو پشتوانۀ نبردی با هزار دستاورد که به تنهایی او را از پیروزی کلکهایش دلگرم میسازند، به بازی در میآید. این دلگرمی که کلک دستاورد میآورد وارونۀ آن آسودگی است که دستاورد کلک را میپذیرد. و این کلک که یک خِرد برتر زنانه آن را در پهنهای بیرون از سرگشته که ناهشیار نامیده میشود نگه میدارد، همان چیزی است که پایانهها و روشهایش از سرگشته میگریزند. چون این آن زن است که سرگشته را واپس نگه میدارد، و چه بسا او را به بیرون از پیکار افسون میکند، کاری که «ناهید» با «انگزنان» کرد، وادارش میکند تا همواره جایی بیرون از پهنۀ بختآزمایی باشد، و چیزی جز سایهای از خودش را در بزنگاه بر جای نگذارد؛ چون او پیشاپیش با واگذار کردن آرزومندی که بازی بر سر آن است، سود و زیان را به هیچ میانگارد.
♻️ میم. پ. الف.
⚡️ Lacan; Écrits,
LA PSYCHANALYSE ET SON ENSEIGNEMENT
@PSYCIN ✨ رسانۀ روانسینمایی
پرسش:
در فیلم جادهٔ مالهالند صحنهٔ تصادم ماشینها در ابتدای فیلم تصادفی بوده یا صحنهسازی؟
در فیلم جادهٔ مالهالند صحنهٔ تصادم ماشینها در ابتدای فیلم تصادفی بوده یا صحنهسازی؟
Anonymous Poll
15%
بدیهی است تصادفی.
6%
احتمالاً تصادفی.
17%
بستگی دارد فیلم را از اول به آخر ببینی یا از آخر به اول
6%
احتمالاً صحنهسازی
21%
صحنهسازی.
0%
صحنهسازی با چه انگیزهای؟
13%
چطور ممکن است در واقعیت چنین تصادفی صحنهسازی بوده باشد؟
5%
مگر فرقی میکند؟
5%
ما را چه کار به این کارها؟
12%
فیلم است، جدیاش نگیر.
ژرفترین، ماناترین و برفرازترین فیلمی که تاکنون در مفهوم «ناهشیار» فرویدی دیدهاید کدام است؟
Anonymous Poll
7%
فصل اول سریال «دوگانه فرازان» (Twin Peaks) دیوید لینچ
3%
مرد فیلنما (The Elephant Man) دیوید لینچ
37%
جادۀ مالهالند (Mulholland Drive) دیوید لینچ
11%
چشمان گشوده بسته (Eyes Wide Shut) استنلی کوبریک
7%
درخشش (Shining) استنلی کوبریک
2%
پدرخواندۀ یک و دو (The Godfather) فرنسیس فورد کاپولا
0%
اینک آخرالزمان (Apocolypse Now) فرنسیس فورد کاپولا
15%
تسخیر (Possession) آندرِی زولاوسکی
4%
آگراندیسمان (Blow-Up) میکلانجلو آنتونیونی
14%
فیلمی دیگر

