Telegram Web Link
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 #نقدی_بر_مکتب_روان‌کاوی_و_روان‌شناسی_خویشتن (سِلف) (بخش اول)
✍️ #مصطفی_صفوان؛ روان‌کاوِ «انجمن فرانسوی لکانی» (SFP)
♻️ محمد پورفر، روان‌کاو لکانی عضو پیوندهای (AMP/NLS) تهران

✔️ یادداشت مترجم فارسی:
مقالۀ پیشِ رو، نوشتۀ «مصطفی صفوان» یکی از شاگردان لکان، به عنوان نقدی بر مکتب روان‌کاویِ خویشتنِ «هاینتز کوهات» و همچنین درآمدی بر روان‌کاوی بالینی در مکتب لکان نوشته شد. این مقاله در کتاب «بازگشت به فروید؛ روانکاوی بالینی در مکتب لکان» که پیشتر در کانال معرفی شد گنجانده شده است.

✔️ از آنجا که بخشی از دیباچۀ اشنایدرمن در این کتاب که با هشتگ #درآمدی_بر_نظریۀ_روان‌کاوی_لکان پیش از این به طور کامل در کانال منتشر شد، مستقیماً به مقالۀ مصطفی صفوان مرتبط می‌شود، به نظر می‌رسد خواندن کامل آن پیش از خواندن این مقاله، دست‌کم برای برخی از مخاطبان که هنوز آن را نخوانده‌اند، به درک بهتر مقالۀ پیشِ رو کمک کند، و آنگاه تطبیق دوبارۀ این مقاله با گزیده‌ای از سخنرانی کوهات در آخرین روزهای عمرش در ویدئوی فوق، به درک بهتری از عمق فاجعه کمک کند.

@PSYCIN کانال روان‌سینماتیک
رسانۀ روان‌سی‌نمایی
🔰 #نقدی_بر_مکتب_روان‌کاوی_و_روان‌شناسی_خویشتن (سِلف) (بخش دوم) ✍️ #مصطفی_صفوان #کارآموزی_تیلمان_موزر (بخش اول) ✔️ #درآمدی_بر_نظریۀ_روان‌کاوی_لکان ♨️ «تیلمان موزِر» نویسندۀ کتاب «سال‌ها کارآموزی روی کاناپه» یک جامعه‌شناس فرانکفورتی است. او به طور خاص به معضل…
✔️ تا کنون چهار بخش از برگردان بازنگری شدۀ مقالۀ مصطفی صفوان در نقد مکتب روان‌کاوی/روان‌شناسی خویشتن هاینتز کوهات در کانال منتشر شده است. هاینتز کوهات یک سال پس از انتشار کتاب این مقاله در کتاب «بازگشت به فروید: روان‌کاوی بالینی در مکتب لکان» (۱۹۸۰) در آمریکا در آخرین سخنرانی زندگی‌اش (۱۹۸۱) در ویدئوی فوق می‌گوید:

- دلیل دیگری هم هست
که می‌خواهم به بحث «همدلی» برگردم،
آن هم این که من در مورد سوء‌استفاده
از این مفهوم احساس مسئولیت می‌کنم.
در عین حال این واقعیت که
مردم طوری رفتار کرده‌اند
انگار که من داشتم از آن سوء‌استفاده می‌کردم
مرا در موضع بالا به پایین قرار داد و گفتم:

«این ابله‌ها چیزی را که من می‌نویسم نمی‌خوانند!»

ولی باز هم باید گوش فرا می‌دادم.
اگر آنها بد می‌فهمند،
که بدون تردید انگیزه‌های غیرعقلانی هم
برای‌شان وجود دارد،
احتمالاً انگیزه‌های خودشیفته‌وار،
رقابت‌طلبی و خدا می‌داند چه،
من نمی‌دانم و واقعاً هم نمی‌خواهم
این تفاسیر احمقانه را انجام دهم.
[خندۀ حضار]
اما نکته اینجاست
که اگر آنها بد می‌فهمند،
آدم‌های دیگری هم باید بد فهمیده باشند.
آنها ادعا خواهند کرد که «همدلی» درمان می‌کند.
آنها ادعا خواهند کرد که آدم فقط باید با بیمار خودش «همدل» باشد
و آنها خوب خواهند شد.
من اصلاً چنین عقیده‌ای ندارم.
من می‌گویم که باید به «درون‌نگری» و «همدلی»
عنوان «خبرچین‌های» عمل مناسب نگاه کرد.
به عبارت دیگر اگر شما «خودت را جای او بگذار» را بفهمید،
خودتان را به شکلی مناسب درون زندگی فرد دیگری تصور کنید،
بعدش می‌توانید از این دانش برای مقاصد خودتان استفاده کنید.
نمی‌دانم چند بار تأکید کرده‌ام که این مقاصد می‌توانند محبت‌آمیز باشند،
و می‌توانند به غایت خصومت‌آمیز باشند.
اگر بخواهید به فردی آسیب بزنید
و بدانید نقاط آسیب‌پذیرش کجا هستند
باید او را بشناسید،
قبل از این که خنجر متناسب را به داخل فرو کنید.
این خیلی مهم است!
اما بدترین رنجی که من در بیماران بزرگسال دیده‌ام
در آن غیاب‌های بسیار نامحسوس و به سختی قابل یافتنِ مادر است،
چون شخصیت مادر غایب است. [آرزومندی زنای با مادر]
این آن خلائی هست که در ادامۀ زندگی
به بدترین رنج‌ها منجر می‌شود. [نادیده انگاشتن مرگ به عنوان جانشینی نمادین برای بازگشت به رحم مادر]
خب حالا، چطور تمام اینها
با تقریباً مهم‌ترین نکتۀ مورد اشارۀ من
دربارۀ اینکه روان‌کاوی چطور شفا می‌دهد
مطابقت پیدا می‌کند؟
من اذعان می‌کنم مهمترین نکته‌ای که
من در مورد چگونگی درمان روانکاوی گفتم
این بود که...

[[این بخش سخنرانی از ویدئو حذف شده است.]

من کاملاً مطمئنم که این آخرین
جلسۀ «روان‌شناسی خویشتن» خواهد بود
که من در آن حضور خواهم داشت.
اما می‌خواستم همۀ توانم را به کار گیرم
تا بتوانم به قولی که دادم عمل کنم. [چهار روز بعد از این سخنرانی هاینتز کوهات مرد.]

پیش‌درآمد مترجم در شرح اجمالی از مکتب روان‌کاوی/روان‌شناسی کوهات و مقدمه‌ای در همین راستا از کتاب «روان‌شناسی گروه و روان‌کاوی خود» را در اینجا بخوانید:

https://www.tg-me.com/psycin/696
#گروه_و_رستۀ_نخستین

چهار بخش نخست نقد مصطفی صفوان روان‌کاو لکانی را در اینجا بخوانید:
https://www.tg-me.com/psycin/623
https://www.tg-me.com/psycin/624
https://www.tg-me.com/psycin/625
https://www.tg-me.com/psycin/630
#مصطفی_صفوان #کارآموزی_تیلمان_موزر

✔️ سه بخش پایانی مقاله متعاقباً در کانال ارسال خواهند شد.

@PSYCIN رسانۀ روان‌سی‌نمایی
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
🔰 #مرحلۀ_آینه‌ای به عنوان شکل‌دهندۀ کارکرد «من» - بخش دوم
✍️ #لکان؛ #مکتوبات

♨️ دردهای روان‌رنجوری و روان‌پریشی به ما شورمندی‌های روح را می‌آموزند، درست به همان‌گونه که بازویِ تعادلِ ترازوی روان‌کاوی - زمانی که سویۀ تهدید آن را برای تمامیِ اجتماعات تخمین می‌زنیم - روندی از استهلاکِ شورمندی‌های شهر را در اختیار ما می‌گذارد.

♨️ در این تقاطع طبیعت و فرهنگ، که با سماجت بسیاری توسط مردم‌شناسیِ زمانۀ ما مورد موشکافی قرار گرفته، گرهِ آن بردگیِ خیالی که عشق همواره باید بازگشایی یا کورترش کند را تنها روان‌کاوی مورد شناسایی قرار می‌دهد.

♨️ ما نمی‌توانیم برای انجام چنین وظیفه‌ای هیچ آینده‌ای را در احساس نوع‌دوستانه بیابیم، که پرخاشگری نهفته در فعالیت‌های فرد نیکوکار، آرمان‌گرا، مرشد، و حتی مصلح اجتماعی را هویدا می‌کند.

♨️ در این متوسل شدنِ سوژه به سوژه‌ای که ما مدعی‌اش هستیم، روان‌کاوی می‌تواند بیمار را تا سرحد وجدآمیز «تو آن هستی» هم‌راهی کند، جایی که رمزنوشتۀ سرنوشت فانی او برایش آشکار می‌شود، اما این در قدرتِ فردیِ ما به عنوان کارورزانِ درمانی نیست که او را به آن نقطه‌ای که سفر راستین در آن آغاز می‌شود برسانیم.

♻️ ترجمه: محمد پورفر

⚡️ JACQUES LACAN: ECRITS,
The Mirror Stage as Formative of the / Function

@PSYCIN کانال روانکاوی و سینما
😢1
رسانۀ روان‌سی‌نمایی
🔰 برای هدیه‌های قلابی ✍️ #مصطفی_صفوان؛ #کارآموزی_تیلمان_موزر (بخش چهارم) ♨️ به نظر می‌رسد موزر خودش در مورد آنچه در هدیۀ قلابیِ خویشتنِ روان‌کاو، شبیه «توزیعِ اشتباهِ دستِ ورق» بوده است به میزان خوبی آگاه شده باشد. او بی‌وقفه در حال گریز از سیمای این خویشتن…
🔰 دوزخ و ابزارآلاتش استعاره‌ای از جهنم روان‌پزشکان است
✍️ #مصطفی_صفوان؛ #کارآموزی_تیلمان_موزر (بخش پنجم)

♨️ از همه جالب‌تر، این ایمان به ناهشیار، حتی زمانی که ساده‌لوحانه -- همان ساده‌لوحی که هیچ‌کس را گریزی از آن نیست -- به عنوان ایمان به «علمِ محتویات ناهشیار» معرفی می‌شود، مترادف اساسی‌ترین و نامحسوس‌ترین نفیِ ناهشیار مذکور است.

♨️ یک فنّ می‌تواند بر پایۀ این «علمِ ناهشیار» (در معنای عینیِ این کلمه) ساخته شود. این فن الزاماً بر تخصص متمرکز خواهد شد، اما من شما را از توصیف سه مرحله‌ای که کوهات فکر می‌کند روان‌کاوی می‌تواند در آنها شکل بگیرد معاف می‌کنم. در عین حال سرایتِ روان‌کاوانه تبدیل به مسألۀ یک قالب می‌شود که هیچ چیز را اثبات‌ناپذیر باقی نمی‌گذارد. مؤسسه ابتدا تصمیم می‌گیرد که آیا نامزد روان‌کاوی تعلیمی مناسب است یا نه، و سپس زمانی که آن نامزد برگزیده شد، هیچ کاری وجود ندارد غیر از آماده کردن او.

♨️ کتاب موزر این حُسن را دارد که با برهان خُلف اثبات می‌کند بدون پذیرش اینکه مبنای «ترا-فکنی» منتسب کردنِ سوژه‌ای توسط کاوش‌جو به ناهشیار یا دانش واپس‌رانده باشد، هیچ روان‌کاوی‌ای امکان‌پذیر نیست.

♨️ از این منظر فنّی که دغدغه‌اش اساساً تفسیر است قابل درک می‌شود. این فن خودش را درگیر ترمیم کردن آنچه در گفتمانِ کاوش‌جو «شکافته» شده خواهد کرد. این فن خودش را تحت امر «دانش» که در ناهشیار است قرار می‌دهد به جای آنکه تلویحاً بگوید خودش واجد این دانش بوده. این فن فضایی را برای «اثبات‌ناپذیر» باقی خواهد گذاشت. بنابراین، به واسطۀ نظریۀ لکان و فنی که پی‌ریزی می‌کند، می‌توانیم بگوییم که سرایتِ روان‌کاوی سؤالی دیگر است، که این نظریۀ وانمود نمی‌کند پیش از طرح پرسش به آن پاسخ دهد.

♨️ بی‌‌تردید به دردسرش می‌ارزد که در اینجا بگوییم چگونه یک نظریه با محدودیت‌های خودش مواجه می‌شود. این به ما اجازه خواهد داد تا معنایی را که به کلمۀ «سرایت» می‌دهیم مشخص کنیم. من تلاش خواهم کرد با ارجاع به یکی از خواب‌های فروید این کار را انجام دهم، با عذر تقصیر از کسانی که این تحلیل برایشان تکراری خواهد بود.

♨️ «آن مکان ترکیبی بود از یک آسایشگاه خصوصی و چندین مؤسسۀ دیگر. مرد خدمتکاری پیدایش شد تا مرا به یک بررسی/معاینه فرا بخواند. من در رؤیا می‌دانستم که چیزی گم شده بوده و اینکه بررسی/معاینه به خاطر ظنی بود که من آن چیز گم شده را سرقت کرده باشم.»

♨️ (تحلیل نشان داد که «بررسی» (examination) به دو مفهوم به کار رفته، از جمله معاینۀ پزشکی)

♨️ «آگاه از بی‌گناهی‌ام و از این واقعیت که من جایگاه مشاور را در آن تشکیلات دارم، خدمتکار را در سکوت همراهی کردم. دم در با خدمتکار دیگری مواجه شدیم که با اشاره به من گفت: «برای چه ایشان را آورده‌ای؟ ایشان فرد محترمی است.» من سپس، بدون همراه، به سالن بزرگی رفتم که دستگاه‌هایی در آن قد علم کرده بودند، و مرا به یاد «دوزخی» انداختند با ابزارآلات جهنمیِ شکنجه‌اش. درحالی‌که به یکی از ابزارآلات تکیه زده‌ بودم یکی از همکارانم را دیدم که همۀ دلایل ممکن را برای آنکه به نحوی متوجه من شود داشت؛ اما هیچ توجهی نکرد. سپس به من گفته شد که می‌توانم بروم. اما نمی‌توانستم کلاهم را پیدا کنم و در آخر هم نتوانستم بروم.»

♻️ ترجمه: محمد پورفر

⚡️ The Apprenticeship of Tilmann Moser
Returning to Freud: Clinical Psychoanalysis in the School of Lacan (1980)

✔️ ادامه در...

@PSYCIN رسانۀ روان‌سی‌نمایی
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
🔰 بگرد تا بگردیم بر پس‌زمینۀ دلهره‌آور پردۀ سینما

✍️ #لکان؛ #خویشاوندی_شناسه، آموزۀ ۲، تکۀ ۳

۷ آذر ۱۳۳۵

♨️ و سراپا وارونۀ آن «درون کاربست کاونده»، پندارۀ «جسته» در پایانۀ شمارش کاسته می‌شود از «راستین». پرسش از بازیابی «راستین» است. «جسته» می‌گریزد، نه دوباره از زمینۀ «دلهره»، وانگه گویا از زمینۀ یک پدیداری توده‌وار. «باشد که» در پایانۀ بازجستن روان‌کاوانه دیده شود هیچ زمینه‌ای برای ترس از آن نیست، کلیدواژۀ دیگری که همان تک یگانه‌ نیست که تا هر زمان «دلهره می‌آورد».

♨️ و سرانجام سومین کلیدواژه که در آن او بر ما آشکار می‌شود تا در «فرید» بیابیم و بینیمش، نامش هست کلیدواژۀ «دوسویۀ همانند»، تا بدانیم که در هر خویشاوندی با شناسه جای کلیدواژه‌های خویش‌تنی هم‌زمان به دست شناسا گرفته شده، اینکه «همانندسازی با جسته زمینۀ هرگونه خویشاوندی با جسته است.»

♨️ به راستی، این واپسین کلید فراموش نشده، ولی آشکارا تک یگانه‌ای است که کاربست خویشاوندی شناسه در شگرد روان‌کاوانۀ امروزین بیش از همه به آن چسبیده با چنان پیامدی که من آن را خواهم نامید «سامانۀ چیرۀ شکافندگی».
از آنجا که تو می‌توانی با خود همانندسازی کنی، و از آنجا که من می‌توانم با خودت همانندسازی کنم، بی‌گمان از ما دوتا خودم هستم که بهترین سازگاری را با پدیداری دارم که در آن بهترین الگو هستم.

♨️ در پایان شمارش، این بستگی دارد به «همانندسازی با خود کاونده» که چه زمانی بازگردد به دوسویگان آرمانی «پیشرفت کاوشش».
به راستی، من آرزو دارم این را روشن کنم تا کرانگینِ کژروی که یک چنین سوگیری می‌تواند در ترفند خویشاوندیِ شناسه پدید آورد نشان داده شود، با یادآوری شما از این نمونه، چون نهاد با کرانمندی بیشتری در کاربست «روان‌رنجوریِ انباشتی» روشن شد.

۱۱/۱/۱۴۰۲
۳۱/۳/۲۰۲۳
۹/۹/۱۴۴۴

♻️ محمد پورفر

⚡️ Lacan; La relation d ‘objet (1956-57)
Table des séances: Leçon 2, 28 novembre 1956

✔️ ادامه در:

@PSYCIN رسانۀ روان‌سی‌نمایی
{۱۰۷} دیدی یا ندیدی مردی که دروغ و دروغ بخواند تاوان {۱}
{۱۰۷} پس همان مرد دور اندازد یگان {۲}
{۱۰۷} و نه هرگز انگیزد روزی بی چار {۳}
{۱۰۷} پس وای بر نیایش‌گران {۴}
{۱۰۷} مردانی‌اند بیرون از نیایش‌شان سرگردان {۵}
{۱۰۷} مردانی‌اند دورویان {۶}
{۱۰۷} که راه می‌بندند بر سرپناهان {۷}

♻️ میم. پ. الف.

@PSYCIN رسانۀ روان‌سی‌نمایی
🤔2👏1
{۱۰۸} به دیدگان ما بخشیدیمت فراوان {۱}
{۱۰۸} پس بستای مهترت و سربران {۲}
{۱۰۸} به دیدگان کینه‌توزت است اختگان {۳}

♻️ میم. پ. الف.

@PSYCIN رسانۀ روان‌سی‌نمایی
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠 «دیگریِ شیدایی» (l'Autre de l'Amour)
🎞 (۲۰۰۱) بِران راهبر آغاز ماهان - تکۀ ۵

🎥 #فیلم‌کاوی؛ #لینچ؛ ۲۴نمایی تاریخ مسیحی ارباب
✍️ #لکان؛ #نوشتارها، روان‌کاوی و آموزه‌هایش

♨️ (1) چرا یک دختر کوچک خودش را، حتی برای یک لحظه، اخته‌شده در معنای بی‌بهره از نرینگی، توسط کسی می‌انگارد که در آغاز به عنوان مادرش و سپس به عنوان پدرش شناسایی می‌کند؟

♨️ (2) پیشین‌تر از آن، چرا هر دو جنسیت مادر را واجد نرینگی، به عبارتی مادری نرینه می‌انگارند؟

♨️ نباید
گمان کرد آن نوع از بی‌وفایی که ممکن است شالودۀ کارکرد مردانگی به نظر برسد فقط وجه مشخصۀ مرد است. چون اگر موشکافانه نگاه کنیم، همین رونوشت را می‌توان در زنان یافت، با از پیش دانستن اینکه سخت است بتوان «دیگریِ شیدایی» را به خودی خود پشت بنای خانه دید، جایی که او جایگزینِ هستیِ درست همان مردی می‌شود که زن خصلت‌هایش را می‌ستاید.

♻️ محمد پورفر

⚡️ Lacan; Écrits, La signiftcation du phallus

@PSYCIN رسانۀ روان‌سی‌نمایی
👌1
رسانۀ روان‌سی‌نمایی
🔰 دوزخ و ابزارآلاتش استعاره‌ای از جهنم روان‌پزشکان است ✍️ #مصطفی_صفوان؛ #کارآموزی_تیلمان_موزر (بخش پنجم) ♨️ از همه جالب‌تر، این ایمان به ناهشیار، حتی زمانی که ساده‌لوحانه -- همان ساده‌لوحی که هیچ‌کس را گریزی از آن نیست -- به عنوان ایمان به «علمِ محتویات ناهشیار»…
🔰 «سرایت» یعنی گذر دانش ناهشیار سوژه به خودش نه سرایت دانش فرضی و خودشیفتگی روان‌کاو به او
✍️ #مصطفی_صفوان؛ #کارآموزی_تیلمان_موزر (بخش آخر)

♨️ این یک رؤیای «کافکایی» است که در آن نوعی اشتباه یا قصورِ نامشخص مورد بحث است. رؤیا مکانی را وصف می‌کند که یک جهنم است، مکانی که آدم به تنهایی واردش می‌شود و در آن، حتی کسی که بهترین دلایل را برای توجه به حضور تو دارد این کار را نمی‌کند. این مکان دقیقاً فضای روان‌کاوی است.

♨️ پیش از من هم دیگرانی بدون هرگونه تبادل‌نظرِ اولیه چنین حدسی زده‌اند. این تفسیر اگر به فعل «توانستن برای رفتن» نگاه کنیم بار دیگر مورد تأیید قرار می‌گیرد. با این فعل، یک بِیت از شیلر برای فروید تداعی شده که فروید آن را اشتباه نقل کرده: ««مور» (Moor) وظیفه‌اش را انجام داده، «مور» می‌تواند برود.» به بیان دیگر، موضوع رؤیا استعارۀ پیش‌پاافتادۀ «رفتن» به جای «مردن» نیست، بلکه «رفتن» به جای «مرگِ مور» است. «مرگ مور» (la mort du Maure) در زبان فرانسه شبیه مرگِ مرگ است، و این بهترین تعریفی است که ما می‌توانیم برای پایان روان‌کاوی ارائه دهیم، چون در آخر، بحث دعوت به زندگی در میان است، حتی اگر به بهای یک «هستی‌زدایی» تمام شود. چون سوژه بر اثر چه چیزی مرده، اگر نه بر اثر آنچه او را در «همتا» تثبیت می‌کند؟

♨️ با نقل‌قول درست، پیام رؤیا، آنچه بر آن دلالت دارد این است که فروید یک «تو نمی‌توانی بدانی» را انتخاب می‌کند. پیامی که توسط رؤیا مدلول واقع شده، پیامی است که ما می‌توانیم به آن اطمینان داشته باشیم، پیامی که می‌توانیم بدون مسخره‌بازی آن را بگوییم: «من حقیقت را برمی‌گزینم» یا «من حقیقت را انتخاب می‌کنم.» این دقیقاً همان نقطه‌ای است که در شروع مشخص نشده، و ما هیچ راهی برای دانستنش در شروع نداشتیم. من حتی می‌گویم که ما هیچ راهی برای دانستنش نداریم، نه فقط در شروع، بلکه در تمام طول مسیر، تا آخرین لحظه؛ ما نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که در لحظۀ بعد چه رخ می‌دهد. در نهایت، در پایان روان‌کاوی، کاوش‌جو ما را در حالتی از نادانی رها و ترک می‌کند که بر همۀ چیزهایی که ممکن است در طول روان‌کاوی در موردش آموخته باشیم تقدم دارد...

♨️ من به شخصه در مورد ناممکن بودن محاسبۀ تأثیرات سخنوری توضیحی کافی پیدا می‌کنم، چه در حال فکر کردن به واژه‌هایی باشیم که در طول یک هَستی به گوش رسیده‌اند، یا حتی بهتر از آن، واژه‌هایی که به گوش نرسیده‌اند.

♨️ این همان جایی است که نظریه محدودیت‌هایش را می‌یابد. معین کردن یا علامت‌گذاریِ این نقطه که تاثیر‌ها در آن محاسبه‌ناشدنی‌اند به ما کمک خواهد کرد تا معنای سرایتِ روان‌کاوی را بیابیم.

♨️ اصطلاح «سرایت» اصطلاحی از زبان روزمره است، و ما نمی‌توانیم بدون اقتباس کردنش آن را وارد حیطۀ کاری خودمان کنیم. به عنوان یک اصطلاح زبان روزمره، ما می‌توانیم مطمئن باشیم که اضافه‌معنایی را می‌رساند که خودش بی‌معنا خواهد شد.

♨️ ما می‌توانیم با اطمینان بگوییم که در روان‌کاوی دریچۀ معبرهایی وجود دارد که به ناهشیار منتهی می‌شوند. فروید گفت رؤیا «مسیر هموار» است، اما این او بود که این مسیر را باز کرد. پیش از او هیچ‌کس حتی ظنِ وجود ناهشیار را هم نداشت. حالا، با این دریچه از یک معبر، چیزی سرایت می‌کند، اما این مطلقاً سرایتی نیست که بین یک شخص و شخصی دیگر اتفاق می‌افتد. این سرایتِ هر نوع دانشی در ناهشیارِ کاوش‌جو به اوست. هر چیز دیگری بار اضافی است.

♻️ ترجمه: محمد پورفر

The Apprenticeship of Tilmann Moser,
Returning to Freud: Clinical Psychoanalysis in the School of Lacan,
Edited and Translated by STUART SCHNEIDERMAN (1980)

@PSYCIN رسانۀ روان‌سی‌نمایی
👍1
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از «هیستریک»:
من به عنوان یک «دیگری» برای تو چه هستم؟
Final Results
24%
زن
24%
مرد
52%
جنسیتی دیگر
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از «وسواسی»:
من به عنوان یک «دیگری» برای تو زنده هستم یا مرده؟
Final Results
28%
مرده
35%
زنده
38%
نیمه‌جان
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از «خودشیفته»:
من چه نیستم؟
Final Results
46%
«دیگری»
28%
«خودم»
26%
من
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از «خودشیفتهٔ وسواسی»:
من به عنوان یک «دیگری» برای تو چه نیستم؟
Final Results
38%
زنده
27%
مرده
34%
ارباب
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از «خودشیفتهٔ هیستریک»:
من به عنوان یک «دیگری» برای تو چه نیستم؟
Final Results
19%
زن
15%
مرد
66%
ارباب
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از «هیستریکِ وسواسی»:
من به عنوان یک «دیگری» برای تو چه هستم؟
Final Results
36%
مرد مرده
24%
زن زنده
40%
ارباب
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از ارباب:
من به عنوان یک «دیگری» برای تو چه نیستم؟
Final Results
25%
مرد زنده
30%
زن مرده
45%
ارباب
Forwarded from رسانۀ روان‌سی‌نمایی (Mohamad Pourfar)
پرسش از «نهفتگان»:
من برای شما چه هستم؟
Anonymous Poll
17%
خواب
17%
بیداری
66%
وَهم
👍1
2025/10/23 17:56:25
Back to Top
HTML Embed Code: