Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در تقلایِ پوچ رسیدن به قدرت اینروزهای آن دو

به فراغ عاشقانه های قرار این دو نگاه می کنم!

و این آرامم می کند..



@R_Kordbacheh
Forwarded from اتچ بات
🔹عزاداران طبقاتی!

(تحلیل جامعه شناختی بر  مناسک ها و آیین های عزاداری بورژوا-کارگری)

@R_Kordbacheh

۱) پیر بوردیو جامعه شناس فرانسوی در نظریه میدان( Field theory sociology)⁩ بررسی می‌کند که چگونه افراد یک جامعه، میدان‌ها یا میدان‌های اجتماعی را می‌سازند و چگونه تحت تأثیر چنین میدان‌هایی قرار می‌گیرند و تعاملات خود را بر اساس آن پایه ریزی می کنند...میدان‌های اجتماعی محیط‌هایی هستند که در آن بین افراد و بین گروه‌ها، رقابت اتفاق می‌افتد و تحت تاثیر طبقه و قدرت پی ریزی می‌شوند...بطور مثال اگر ورزش هایی شبیه گلف یا تنیس  را که نیاز به سرمایه و شرایط مختص طبقه متمول و نخبه بورژوایی است،میدانی در نظر بگیریم که آن طبقه برای جدا کردن و شاخص کردن خود از بقیه طیف های معمول جامعه و نمایش دادن مختصات "زندگی تن آسا" خود مدنظر دارند ، از طرفی ورزشهایی مانند کشتی یا بوکس که نیازی به سرمایه یا زمینه های هزینه بر خاصی برای انجام آن وجود ندارد را می توان ورزش طبقه کارگر-پرولتاریا و میدان های رقابتی آنان برشمرد. در اینجا توضیح رویکرد میدان و تبعیض های حاصل از کارکردهای آن بطور نمونه در ورزش مثال بارزی ست برای نشان دادن در عرصه های دیگر اجتماعی حتی در آیین ها و مناسک عزاداری گروههای مختلف یک جامعه!

۲) از منظر جامعه شناختی در آیین های عزاداری ، فرد قدسی متوفی که دارای وجوه تقدس گونه ست هنوز بخشی از جامعه شناخته می‌شود و اقامت و حیات متافیزیکی  ادامه‌دار وی در میان زندگان ، آنها را ناچار می‌کند که غذا فراهم کنند، با او مکالمه داشته باشند و به او احترام بگذارند. گویی که هنوز زنده است و در یک حالت تطبیقی، روح مقدس گونه متوفی به سمت مردگان پرواز نمی‌کند، بلکه در نزدیکی‌های جسم و در مکان‌هایی که قبلا سکونت یا رفت و آمد داشته حضور دارد.. بازماندگان بخاطر اشتباهات گذشته‌ گان یا ظلم حاصل پیشینیان نسبت به متوفی از خشمِ روحش می‌ترسند و تمایل به آرام کردن روح از طریق قربانی کردن، تابوها و عزاداری دارند..بطور کلی می توان گفت آیین های عزاداری در بنیان خود باعث می شود که مردمان عزادار به هم نزدیکتر شوند و همبستگی اجتماعی تضعیف شده خود را هرچند در زمانی کوتاه و موقت  تقویت نمایند.

۳) اما آنچه در سال‌های اخیر در برخی  آیین مذهبی ایرانیان در عزاداری قابل مشاهده است انحراف و جدا شدن و رقابتی شدن آن مناسک است که بر پایه  شکل گیری "میدان های عزادار بورژوا-کارگری" نمود پیدا کرده است...سرو نذری های فست فودی و به اصطلاح لاکچری طبقه سرمایه دار در مقابل غذاهای معمولی و کم خرج طبقه پایین دست جامعه ، شکل و شمایل پوشش متفاوت عزاداران با لباس های برند در مقابل پوشش طبقه متوسط جامعه، شعارهای آیینی بروی خودرو های گران قیمت طبقه متمول در مقابل گل مالی کردن خودروهای ارزان قیمت تر و دهها موارد دیگر باعث می شود که این شرایط عزاداران را از جامعه جدا کند و بعنوان نمودهایی که معرف طبقه خاص خود هستند تشخص یابند..گویی که توان اقتصادی  و اراده معطوف به قدرت زیستن هر طبقه نیز بروی شمایل عزاداری آن طبقه تاثیر گذاشته است..و نتیجه آن مناسکی که نتایجش می بایست وحدت و همبستگی یک جامعه را بنیان گذارد ،اینبار در شکل های نمایشی خود باعث انفصال و شکاف بیشتر طبقات مختلف جامعه از هم می شود.گویی که افراد در ساده ترین شکل سوگواری نیز دچار تبعیض های قدرت زیستن می شوند و کارناوال های نمایشی و سرگرمی با عزاداران طبقاتی جایگزین حزن و اندوه واقعی انسانی می شوند




🎬 #رضا_کردبچه

@R_Kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ ‍🔹عزاداران طبقاتی! (تحلیل جامعه شناختی بر  مناسک ها و آیین های عزاداری بورژوا-کارگری) @R_Kordbacheh ۱) پیر بوردیو جامعه شناس فرانسوی در نظریه میدان( Field theory sociology)⁩ بررسی می‌کند که چگونه افراد یک جامعه، میدان‌ها یا میدان‌های اجتماعی را می‌سازند…»
✅️ شیر انسانی پرچم بدست و شیر حیوانی شمشیر به چنگ.هر دو در یک قاب و یک نشان و برافراشتن یک هدف..اعلام ستیز و ایستادگی در برابر ظلمت ظلم و انتظار  برآمدن خورشید طلایی تابان از بافت تاریک سیاهی رختهای مشکین از پسِ پشت شیر غران..از دل زخم خورده روزگار مردمان سر در گریبان! به دستهای درهم گره خورده و پیچیده شیرمرد پیر بنگرید..به ایمان رگهایش، دستهای اراده یقین که پرچم سنگین را با خود آرام اما دشوار میکشد..همانند صلیب مسیحا بر دوش گام به گام و نگاه خیره به راههای دشوار پیش رو..او مصلوب و تسلیم نیست اما،در راه است استوار و مطمئن..او در جمع است اماگویی ستمدیده ایست جدا افتاده و تنها،مغموم و آرام اما پر آشوب در درون..اودرجمع است اما انگارحواسش جمع چیزی نیست ورای رخساره ای رنگ پریده اش که  مثالی ست از مردمان سر بریده روزگاران ستم..دستاری برسر به رسم پیشوایانی که سر خم نکردند در برابر جور دهر،اما کام به زهر.
براستی گوشه های پرچم از کادر زمان بیرون زده است و این نشانه ایست بر امتداد مبارزه علیه شر،علیه ظلم،علیه ستم انسان علیه انسان!





✍️رضا کردبچه

📷 عکس از یکی از دانشجویان توانمندم:
"سید امین مکارمی"


@R_kordbacheh
Forwarded from اتچ بات
🔹حلقه ششم بی وطنان!

✍️🎬 رضا کردبچه

۱)ایده حلقه‌های المپیک وچگونگی برگزاری مسابقات المپیک مدرن، هر دو به یک جامعه‌شناس و مورخ فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم به نام "پیر دو کوبرتن "مربوط می‌شوند.شخصی که با ابداع حلقه های رنگین پنج گانه المپیک( آبی، زرد، سیاه،سبز و قرمز که هرکدام  نمادی از یک قاره است )،ایده صلح انسانهای در حال ستیز مدام تاریخ را، به بهانه یک رویداد ورزشی از پنج قاره جهان مطرح نمود..ایده ای فارغ از تمام دشمنی ها وچنگ و دندانها که هدفش تنها ایجاد وحدت و اتصالی هرچند موقت در بین انسانها بود و یادآور این موضوع که زمین مدور و گرد و قاره های ۵گانه آن میتواند مامنی برای صلحی آکنده و آشتی همیشگی و برابری انسانها باشد..برای انسانهای دور افتاده وجدا از هم،فارغ از هر نوع رنگ و قومیت و نژادی که بتوانند از طریق آیین مقدس و مشترک ورزش  به یکدیگر متصل شوند.
.
۲)اگرچه فلسفه و هدف حلقه های بهم متصل  المپیک در یک قرن اخیر، در هم تنیدن و بهم پیوستن انسانهای منفصل درجهان در یک مکان مشترک بود،اما در المپیک امسال نیز طی دو دوره اخیر ما با حضور جدید "تیم "المپیک پناهندگان"(Refugee Olympic Team) از کشورهای مختلف شاهدحضور ورزشکارانی بودیم که دریک بی وطنی محرز می بایست با ورزشکاران سایر کشورها رقابت کنند.ورزشکارانی بی سرزمین و‌پناهنده که به دلایل سیاسی ،اجتماعی و..مجبور به جلای وطن و جا گذاشتن تکه ای از قلب وتن خود در آن می شوند.. تیمی که بنظر می رسد ورزشکارانش هروز ایرانی تر می شوند، بطوریکه از ۳۲عضو تیم پناهندگان در المپیک امسال در حدود ۱۴ ورزشکار آن ایرانی بوده و  این نشان از این واقعیت تلخ است که مهاجرت سرمایه های انسانی ایران زمین چه در حوزه دانش و علم و چه در سایر رشته ها نیز به بالاترین حد خود رسیده است.
.
۳) این حقایق تلخ ،ایده اضافه نمودن حلقه ششم به حلقه های پنچگانه المپیک را میتواند مطرح نماید!."حلقه نمادین ورزشکاران بی وطن".حلقه ای بی رنگ و بی نشان اما پر از نشانه درد و هجران..نماد ورزشکاران مطرود که می بایست در برخی رقابت ها در مقابل رقیب های هم وطن خود بایستند ،به چشم های غمبارشان چشم بدوزند و مبارزه کنند..نبرد  قلب در برابر قلب، نفس با نفس، گره خوردن حلقه های اشک با اشک و در نهایت آغوش در آغوش یا دوش بر دوش هم ..جنگی تمام عیار میهنی با سرهای خم در برابر هم ، بانتیجه ای دو سر برد یا دو سر باخت..رویارویی عِرق ملی با بیگانگی عرق ...و در نهایت یک خود ویرانگری وطنی تمام عیار ایرانی در ورای مرزها!




@R_Kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ ‍ ‍ ‍🔹حلقه ششم بی وطنان! ✍️🎬 رضا کردبچه ۱)ایده حلقه‌های المپیک وچگونگی برگزاری مسابقات المپیک مدرن، هر دو به یک جامعه‌شناس و مورخ فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم به نام "پیر دو کوبرتن "مربوط می‌شوند.شخصی که با ابداع حلقه های رنگین پنج گانه المپیک( آبی، زرد،…»
Forwarded from اتچ بات
🔸اطاق خوابهای مجازی!

🎬رضا کردبچه


🔹بدیهی ست در مقابل حوزه عمومی جامعه که نمایانگر مراودات اجتماعی بیرونی انسانها در صحن جامعه است ، ما با مفهوم حوزه خصوصی و خانوادگی افراد در بطن زندگی جدا شده از اجتماع همگانی سروکار داریم که از آن به حریم شخصی یا privacy هم یاد می کنند. حریمی که در آن افراد بطور مثال در هسته یک خانواده  و در بطن آن درد و دل می کنند، از مشکلات شخصی خود صحبت می کنند، معاشقه و یا تولید مثل می کنند و یا بطور کلی تمام امور نهانی و درونی زندگی خویش را نا آشکارا  زیست می کنند. امابه نظر می رسد در عصر حاضر با ظهور فضای مجازی  و شبکه های اجتماعی ،حضورحریم شخصی انسانها دچار اختلال معنایی - کارکردی شده و آنرا به امر همگانی و در معرض دیدگان عموم بدل نموده است...امری مستعمل و دستمالی شده که بعبارتی جزئیات زندگی خصوصی و منفرد افراد  هرچقدر تکثیر و بیشتر دیده شود، مطلوبیت نهایی عمومی بیشتری به خود می گیرد.گویی اشخاص برای کسب رضایت عموم، تن های خصوصی را به نمایش گذاشته و به انتفاع مجازی اشتراکی تن داده اند!

🔹یکی از مهمترین و محرم ترین جغرافیای زیستن در خانه ها یا به تعبیری لانه آپارتمان های امروزی بالطبع اطاق خوابهای آن خانواده در هر خانه است..مکانی که در گذشته و قبل از ظهور اینترنت خصوصی ترین مکان خانه محسوب می شد  که حتی سرک کشیدن و یا دراز کشیدن بروی تخت آن برای بستگان درجه اول نیز یک تابو و خط قرمز  به حساب می آمد.. دیدن آلبوم عکسهای خانوادگی زوجی تازه ازدواج کرده بطور مثال،  امری ممنوعه برای اشخاص نامحرم و غیر خودی محسوب میشد..اما سئوال اصلی این یادداشت این است که چرا آن امر نهان و به تعبیری دست نخورده و تقدس گونه  برای برخی خانواده های امروزی به موضوعی آشکارا و هرجایی و به تعبیری دستمالی شده  از منظر شبکه های اجتماعی بدل شده است؟ چرا آن فضای امن و سایه دار زندگی گذشته، اینطور لّخت و لُخت بی پروایانه در معرض دید همگانی می بایست قرار بگیرد؟ چرا به تعبیری ما در شبکه های اجتماعی شاهد معاشقه های دسته جمعی با فالوورها،  اطاق خوابهای مجازی دسته جمعی و حتی تولید مثل های اشتراکی و لحظه متولد شدن نوزادی مجازی در  منظر حوزه عمومی و دسته جمعی جامعه باشیم؟

🔹"عزت نفس های خود عکس محور" یا به تعبیری "عزت نفس های فالوور محور"   در شبکه های اجتماعی که بر پایه تصدیق کردن ( از طریق لایک کردن) یا  نظر دادن ( از طریق کامنت گذاشتن)‌  یا حتی تخریب کردن‌( از طریق دیسلایک و فحاشی  کردن)  شکل گرفته است پاسخ کلیدی به این سئوالات است..بعبارتی انسانهای متکی به بدنمندی خود  برای تایید شدن نیاز به دیده شدن دارند و حتی حاضرند اطاق خوابهای خود، لحظه تولید مثل خود و حتی جزئیات بارداری و زایمان فرزندان خود به وضوح به نمایش بگذارند.به تعبیری آنها در زندگی دوم مجازی خود آنطور زیست میکنند که خود را همانطور می توانند جعل کنند!


@R_Kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ 🔸اطاق خوابهای مجازی! 🎬رضا کردبچه 🔹بدیهی ست در مقابل حوزه عمومی جامعه که نمایانگر مراودات اجتماعی بیرونی انسانها در صحن جامعه است ، ما با مفهوم حوزه خصوصی و خانوادگی افراد در بطن زندگی جدا شده از اجتماع همگانی سروکار داریم که از آن به حریم شخصی یا privacy…»
Forwarded from اتچ بات
🔹خودکشی ایرانی

🎬 رضا کردبچه


آلبرکامو در افسانه سیزیف می گوید:"شخصی که خود را می کشد، از خود انتقام میگیرد واین راهی است برای آنکه نشان دهد؛ در اختیار کسی نیست! " اما شواهد عصر حاضر جامعه ایرانی نشان از حقیقت تلخ دیگری دارد ؛ خودکشی کننده به جای خود دارد از جامعه انتقام می گیرد! از جامعه سخت شونده بر او و تمام ره آوردهای مایوس کننده اش، از جامعه تاریک راه که او را مانند طفلی سر راهی گوشه پوچ زندگی رها کرده و حاضر به پذیرشش نیست..او را پس می زند و به کنار می کِشد..او رنج خود را می کِشد یا رنج او را می کُشد در نارسی آرزوهای محالش؟ خود را ناکام  تمام می کند قبل از ناتمامی فشارهای خرد کننده ساختارهای جامعه اش ،خورده می شود در کام مرگ در بلعیدنی انتقامی-ناگهانی.. رسیدن به آخر خط آخر طناب !اما این حقیقت تلخ زمانی دهشتناک تر و قابل تامل تر می شود که سن خودکشی کنندگان به دوران نوجوانی و جوانی دارد می رسد..بعبارتی خودکشی، جوان می شود..شکوفا می‌شود مرگ نارس در قلب گل های رز قرمز ، در ساقه های ظریف گل هایی که قرار است در سنین پایین زیبایی و عطر زندگی بپراکنند..کام گرفتن مرگ از ناکامی شان...خودکشی یک انسان ، مرگ یک فرد نیست، خودکشی جمعی انسانهاست، همانند مرگ دسته جمعی نهنگ ها که آشوب دریا را برنمی تابند و آنرا به حال خود رها می کنند...مرگ مفرد است، اما نبودن خود خواسته یک فرد، مرگی است جمعی که جامعه و تمام افراد آن سبب ساز آن بوده اند، مسئولین بی مسئول و حاکمان بی حکمت آنرا مهیا کرده اند  و آرام آرام آنرا همچون اتمسفر مرگبار  در جامعه ای مرگ پرور و مرگ اندیش منتشر نموده اند اینچنین !




@R_Kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ 🔹خودکشی ایرانی 🎬 رضا کردبچه آلبرکامو در افسانه سیزیف می گوید:"شخصی که خود را می کشد، از خود انتقام میگیرد واین راهی است برای آنکه نشان دهد؛ در اختیار کسی نیست! " اما شواهد عصر حاضر جامعه ایرانی نشان از حقیقت تلخ دیگری دارد ؛ خودکشی کننده به جای خود…»
Forwarded from اتچ بات
🔹زندگی زیرزمینی

🎬 رضا کردبچه


انگار عادت کرده ایم به زیر کشیده شدن...به زیستن در خفا، در تاریکی بودن به نفس کشیدن در زیر...‌انگار در زیستن های پنهان اما آدم های بهتری هستیم، شادتر و سرزنده تر، انسانتر و آسانتر... تنیده شدن ترس از دیدن و دیده شدن در تاروپود وجودمان، اضطراب از حضور و بودن واقعی، یک زندگی زیر زمینی و مخفی را در هویت مضطرب ایرانی مان شکل داده است...بهت ترس و اضطراب به پایین می کشد انسان را و به جان پناه و پنهان شدن نیازمندش می کند..انگار زندگی زیرین و زیرزمینی  در زیر پوسته های ملتهب شهر ،امنیت ، آرامش و جاودانگی بیشتری تلقین می کند...یواشکی زندگی معمولی کردن، عاشقی کردن، نوشیدن، یواشکی شاد بودن و حتی امرار معاش های یواشکی برای حداقل زیستنی خفیف...انگار حقیقت نور، چشممان را می زند، در خفیفی نور اشیا و انسانها زیباتر بنظر می رسند، ملایم تر...
در متروها، در این تو در توهای پیچیده و مخفی در دلِ مسکون زمین ، انسانها گویی با یکدیگر  مهربان‌ترند، اگرچه کیپ تا کیپ غرقِ افکار پیچیده و فشرده خویش..اگرچه همچون غواصان، پرسه زنان در عمق افکار تنهایی خویش..در دل زمین در متروها انسانها انسانترند و آسانتر، همنوع تر...آن تجمع و فشردگی قلبهای نزدیک شده به هم در برابر آن پراکندگی و گسست احساسها در زندگی های واقعی جدا افتاده و دور شده از هم..در متروها کسی دیگر از دیده شدن و دیدن هراسی ندارد، از شاد بودن و شادی را قسمت کردن هم، از بهم نزدیک شدن...
آری اینجا دستفروشان دست رنج امید از دست رفته خود را می فروشند، آوازه خوانان، حراجِ رنجِ حنجره سوخته خویش سر می دهند، زنان بی سرپرست خرده نانی جمع می کنند  برای شبهای گرسنگی فرزند...و ما همچنام تونل های زمان را یکی یکی عبور میکنیم،تاریک روشن ، تاریک روشن، ایستگاه به ایستگاه تا به آخر خط برسیم..به آخر خط..



@R_kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ 🔹زندگی زیرزمینی 🎬 رضا کردبچه انگار عادت کرده ایم به زیر کشیده شدن...به زیستن در خفا، در تاریکی بودن به نفس کشیدن در زیر...‌انگار در زیستن های پنهان اما آدم های بهتری هستیم، شادتر و سرزنده تر، انسانتر و آسانتر... تنیده شدن ترس از دیدن و دیده شدن در…»
Forwarded from اتچ بات
🔹چرخه ترومای مجازی

(تحلیل جامعه شناختی بر زندگی هوشمند انسان و تاثیرات تلفن همراه و هوش مصنوعی بر آن )


رضا کردبچه

@R_Kordbacheh

بنظر می رسد زندگی تکنولوژیکِ انسان عصر حاضر ، وارد دوره عجیبی از "چرخه تروما مجازی" خود شده است...انسان منفصل از خود و متصل به غیر از خود...انسان بریده شده از اختیار و ادراک واقعی و انسان وابسته و همزیست با هوش و اختیار دیگری..از دست دادن حواس و غرایز طبیعی و بدست آوردن تکنولوژی هوش مصنوعی‌‌‌... ورود تکنولوژی هایی نظیر تلفن همراه از اواسط قرن بیستم و حضور برنامه و نرم افزارهای این ابزار و همچنین فضای سایبر و شبکه های مجازی، باعث گردیده که انسان ها اگرچه هر لحظه با حضور و صدا و تصویر غیر واقعی دیگران در ارتباط باشند و همراه؛ اما آن فاصله و گپی که بنظر می رسید قرار است با این تلفن های هوشمند پر شود، خود باعث خلائی دیگر و همچنین جدایی انسان‌ها از یکدیگر شود...دور افتادن قلبها، احساسها و  تماسهای واقعی از یکدیگر...جانشین شدن ایموجی ها ، گیف ها، نشانه های دنیای مجازی با غم ها، شادی ها، گریه ها و حتی ارتباط و تماس های عاطفی و واقعی... یک حواس ماشینیزه و مکانیکی که انسان‌ها و حواس جمعی آنها را هرچه بیشتر در لاک خود ساخته و عمق تنهایی شان  فرو برده تا جایی که باعث شده حتی انسان برای فرار از این تنهایی، چاره ای جز  ازدواج و آغاز زندگی مشترک با تلفن همراه خود را  نداشته باشد! ابزاری که شاید بواسطه همه کاره بودنش ، جای همسر و معشوقه انسان را نیز بتواند پر کند؛ تلفن همراهی که می تواند با او سفر برود، برقصد، جاهای ناشناخته را پیدا کند و حتی با او به رختخواب و هم آغوشی برود! حقیقت روشنی ست که هوش مصنوعی انسان را مدهوش دنیای کاذب و فریبنده خود نموده است.. دیگر امر واقعی از  غیر واقعی، صدای حقیقی از غیر حقیقی، چهره راستین از صورت های دروغین  مشخص و قابل تمیز نمی باشد‌...یک انسان هاله ای که همه جا حضور دارد و اما هیچ کجا وجود ندارد..بنظر می رسد انسان با جدا شدن از زندگی حقیقی خود وارد عصر دروغین مجازی جدیدی شده است، وارد عصر خلا دوم زندگی خود؛ خلا دوم مجازی!



@R_Kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ 🔹چرخه ترومای مجازی (تحلیل جامعه شناختی بر زندگی هوشمند انسان و تاثیرات تلفن همراه و هوش مصنوعی بر آن ) رضا کردبچه @R_Kordbacheh بنظر می رسد زندگی تکنولوژیکِ انسان عصر حاضر ، وارد دوره عجیبی از "چرخه تروما مجازی" خود شده است...انسان منفصل از خود…»
"انتظار بقا" شاید بی رمق ترین عنوان و شرحی باشد براین تصویر منتظر..بی رمق همچون ایستادگی معطل این مرد بر پای زندگی اش بانخی سیگار بردست ونخی که او بر رویاهای بادکرده رنگین خود گره زده تا شاید آنهارا به لقمه نانی بفروشد.
او یک تنه است در برابرعبور بی تفاوتگی شهر، خیابان ها و آدم‌های یکطرف اش..او یکه ست با خیال‌ها ورنج های نهانش،او پاهای پیاده خودش است وساق های خسته ش فرو رفته بر بی رحمی زمین..
درسیاهی ها رویاها بهترخودنمایی می کنند و شب این راز را بر بادکنکهای رنگینش منعکس میسازد.‌‌. این حقیقت چشمک زن مدور زیبا از دور.
ارنست همینگوی در داستان برف های کلیمانجارو می گوید:"هرچیزی که زیاد طول بکشد بی معنا می شود،حتی مردن هم تهی از معنا میشود اگر بیش از حد به تاخیر بیفتد!"و زندگی ما تجسد دردناک تعلیق همین امید است در انتظار خوب زیستن، انتظار بهتر شدن، انتظار فردایی بهتر و انتظارهای دیگر..و این عکس تماما تعبیرهمین بی معنایی معنای معطل زندگی همه ماست از پسِ فرداهای نیامده بهتر...
او ناظر ناامیدی خویش است درچشم های دوخته به دور؛ و ماناظر یاس ها و نا امیدی خویش باچشم های خیره او..



📷 #رضا_کردبچه



@R_Kordbacheh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن 
از تو سخن از به آزادی

وقتی سخن از تو می‌گویم 
 از عاشق از عارفانه می‌گویم 
از دوستت دارم 
از خواهم داشت 
از فکر عبور در به تنهایی

من با گذر از دل تو می کردم 
 من با سفر سیاه چشم تو زیباست 
 خواهم زیست 
من با به تمنای تو خواهم ماند 
 من با سخن از تو 
از‌عشق..."







🎼 #رضا_کردبچه
✍️ #یداله_رویایی


@R_Kordbacheh
Forwarded from اتچ بات
تماشای رنج دیگران

(تحلیل جامعه شناختی بر زندگی های قسطی و مرگ ها آنی جامعه ایرانی)


🎬رضا کردبچه
@R_Kordbacheh

🔹"انسانهای بی چهره" شاید بدیهی ترین مفهوم برای تعریف انسانهای جامعه کنونی ما از منظر صاحبان قدرت باشد...بعبارتی انسانهایی که دیده نمی شوند و به حساب نمی آیند.. انسان‌هایی که "دیگری" نیستند، یا بهتر بگوییم ماهیتی ندارند و وجود ندارند..انسانهای فاقد هستندگی و فاقد اهمیت دیگر بودگی..انسانهای در گیر و دار فقر و فشارهای اقتصادی - اجتماعی خرد کننده استخوان...انسانهای نادیدنی در رنج های تدریجی زندگی خود و شاهد مرگ های آنی و ناگهانی همنوع خود.. انسانهایی که بود و نبودشان به بود و نبود حاکمانشان هیچ ارتباطی ندارد و  خللی به ماهیت قدرتشان وارد نمی کند ؛ بدون حتی هیچ دلواپسی!
از منظر " امانوئل لویناس" اندیشمند و فیلسوف  شریف فرانسوی عصر حاضر که معتقد است تمام شرارت های بشری بدلیل عدم اهمیت دادن و چشم پوشی از دیگری  و نادیده گرفتن حقوق همنوع حاصل می شود ...در حقیقت زمانی که "دیگری" برای «من» بدل به «چهره ای بی چهره» می شود و توسط من دیده نمی شود و اهمیتش به تاخیر می افتد ،او همچون رهگذری درمیان جمع گم می شود، دراین لحظه است که بدی و شر بروز می کند، جنگ ها و ستیزها و نفرت پراکنی ها. «چهره داشتن » درواقع تقدم «دیگری» بر «من» را متذکر می شود..
در نتیجه جامعه ای که مردمان به زیر کشیده شده اش توسط مسئولینش دیده نشوند ،جامعه بی چهره ای می شود، زندگی شان به تاخیر و مرگشان به تعجیل می افتد  ، زندگی تدریجی و رنج آورشان در برابر مرگ آنی و ناگهانی شان...زیرا که این مردمان دردشان دیگر احساس نمی شوند، زخمشان دیگر مرهم نمی‌شوند، داغشان دیگر تمام نمی‌شود..

🔹حال سوال اساسی که پیش می آید اینست که راه چاره این چنین جامعه بی چهره چیست؟ و بعبارتی راه حل برون رفت از این وضعیت ناهمگون چیست؟
پاسخ آن در این عبارت  و در این حداقل ترین کار خلاصه می شود: "تماشای رنج دیگران". آنچه که "سوزان سانتاگ" نویسنده و نظریه فرانسوی عصر حاضر بدان معتقد است..سانتاگ در کتاب تماشای رنج دیگران معتقد است که حداقل ترین کار برای انسان عصر حاضر دیدن رنج ها و مشقت های همنوع خودش است..عدم بی تفاوتی و عبور از دیگری است..بعبارتی ترحم خالی احساسی سست است که باید به کنش تبدیل شود ،بجز آن می خشکد... وی معتقد است: " اغلب هنگام رویارویی با رنج های دیگران- و رضایت از اینکه این برای من اتفاق نمی افتد، من بیمار نیستم، من مسکین نیستم، من نمی میرم، من درگیر جنگ نمی شوم- طبیعی ست که مردم از اندیشیدن و روبرو شدن با مشقت های دیگری فراری باشند، حتی آن دیگرانی که نزدیک و قابل روئیت اند" .از این سو انسانها در صورتیکه رنج دیگران را رنج خود بدانند و دردهای دیگری را دردهای خود بدانند می توانند برای خود و دیگری کاری انجام دهند..دیگری برای آنها چهره و همنوع خواهد شد..در این شرایط جز ما برای ما چیزی باقی نخواهد ماند!





#رضا_کردبچه
@R_Kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ ‍ تماشای رنج دیگران (تحلیل جامعه شناختی بر زندگی های قسطی و مرگ ها آنی جامعه ایرانی) 🎬رضا کردبچه @R_Kordbacheh 🔹"انسانهای بی چهره" شاید بدیهی ترین مفهوم برای تعریف انسانهای جامعه کنونی ما از منظر صاحبان قدرت باشد...بعبارتی انسانهایی که دیده نمی شوند…»
Forwarded from اتچ بات
✅️"چاهک های فراموشی"

(تحلیلی بر وضعیت زندانهای مکشوفه سوریه و انسانهای مدفون  و فراموش شده در آن..)


رضا کردبچه
@R_Kordbacheh

۱) "میشل فوکو" فیلسوف شهیر معاصر  فرانسوی معتقد است که نهادهای انضباطی نظیر مدارس ، بیمارستانها، پادگان‌ها و در نهایت زندانها در هر جامعه ای با تمرکز بر بدنمندی سوژه ( دانش آموزان، بیماران، سربازان و تبهکاران) و اعمال قوانین انضباطی وتنبیهی از طریق سازوکارهای قدرت، سعی در مطیع کردن و همسان سازی بدن‌های این افراد با ساختارهای قوانین ناظر بر آن جامعه را دارند..اما در هر دوره تاریخی قوانین و ساز و کارهای قدرت متفاوت بوده است..بطور مثال اگر مجازات غیر انسانی بدنی تبهکاران یا بزهکاران در قرون وسطی نظیر اعدام با گیوتین در انظار عموم یا شکنجه های بدنی نظیر شمع آجین کردن یا به صلیب کشیدن تن های رنجور که هدفش حذف آنی بدن فرد گناهکار یا وارد کردن تدریجی شدیدترین رنج ها بر آن برای درس عبرت گرفتن و  مطیع کردن دیگر بدنهای افراد جامعه بوده باشد؛ در دوره متمدن کنونی اما، مجازات اعدام  و حذف فیزیکی بزهکاران یا شدت مجازات های بدنی دیگر بسیار کمرنگ تر شده و به جای آن اصلاح ذهنی، تربیت روحی و  بازگشت فرد خطاکار به آغوش جامعه حتی از طریق روش های مطلوبتر قهری یا راهکارهای ترببتی- روانشناختی از اهداف اصلی دستگاه‌های قضایی و تنبیهی شده است.

۲) اما آنچه اینروزها در رسانه های جمعی از کشف سیاهچاله ها در زندانهای  مدفون شده در اعماق خاک کشور  سوریه به نمایش درآمده است، علاوه بر اینکه بازتاب سبعیت بربریت انسانی و اجرای دهشتناک  قوانین قرون وسطی حکومتی دیکتاتوری در عصر حاضر  است، یک تفاوت فاحش از لحاظ ماهیت و کارکرد شکنجه های بکار رفته با  قرون گذشته را دارد!  آنچه از حضور زندانیان تک سلولی در  زیست سلول‌های انفرادی ، انسانهای اولیه نما و تک یاخته در حفره های تاریک ،  استخوانهای به جا مانده از بدن‌های نافرمان اما حل شده در اسید ، لباس‌های بر جای مانده از تن جاماندگان در زیر دستگاه‌های پرس ، بدن‌های ناهمگون رشد در نقص گذر زمان و خط نگاری های کشیده شده شلاق های ناهمخون بر خون آبه های تن و دیگر مصائب سخت می توان نتیجه گرفت اینست که هدف این دستگاه دیکتاتوری قبل از حذف فیزیکی و یا اعدام یا تنبیه مخالفان خود،  حذف ذهنی و وارد کردن عنصر "فراموشی وجود " در تاروپود ذهن انسانهای دربند و اسیر بوده است.

۳) بعبارتی دیگر حذف و اختلال درحافظه این زندانیان و سلب آگاهی از داشتن هستی وجود بعنوان سوژه های دربند  و در واقع پاک کردن و محو حیات  تاریک ذهنی شان  با وجود زنده ماندن و نفس کشیدن از اصلی ترین اهداف  نظام دیکتاتوری آن کشور در چاهک فراموشی بوده است..نگهداشتن زندانیان در اعماق حفره های تاریک زمین برای سالهای متمادی بدون هیچ تماس با محیط بیرونی با هدف پاک کردن ذهن  زندانیان از هرآنچه بوده اند و به آن اعتقاد داشتن و یا به آن دلبستگی داشتن صورت گرفته است. به فراموش سپردن خاطر از وجود و هستی و غیاب تام بدن برای سالها  بدون حضور در زیست جهانی بیرونی ...تدبیری وحشیانه انسانی اگرچه به فراموشی و حذف برخی افراد و مخالفین حکومتهای ددمنش بیانجامد ولی تاریخ و حافظه تاریخی اش هیچ گاه این اعمال و مسببان آنرا را فراموش نخواهد نمود!




@R_kordbacheh
اندیشه های رضاکردبچه pinned «‍ ‍ ‍✅️"چاهک های فراموشی" (تحلیلی بر وضعیت زندانهای مکشوفه سوریه و انسانهای مدفون  و فراموش شده در آن..) رضا کردبچه @R_Kordbacheh ۱) "میشل فوکو" فیلسوف شهیر معاصر  فرانسوی معتقد است که نهادهای انضباطی نظیر مدارس ، بیمارستانها، پادگان‌ها و در نهایت زندانها در…»
2025/06/30 15:55:16
Back to Top
HTML Embed Code: