Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
وَقَدِ اخْتُلِفَ فِي مَعْنَى ذَلِكَ، فَقِيلَ: الْمُرَادُ بِهَا الْعِلْمُ إِمَّا بِأَنْ يُوحَى إِلَيْهِ كَيْفِيَّةُ فِعْلِهِمْ، وَإِمَّا أَنْ يُلْهَمَ، وَفِيهِ نَظَرٌ؛ لِأَنَّ الْعِلْمَ لَوْ كَانَ مُرَادًا لَمْ يُقَيِّدْهُ بِقَوْلِهِ: "مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي". وَقِيلَ: الْمُرَادُ أَنَّهُ يَرَى مَنْ عَنْ يَمِينِهِ وَمَنْ عَنْ يَسَارِهِ مِمَّنْ تُدْرِكُهُ عَيْنُهُ مَعَ الْتِفَاتٍ يَسِيرٍ فِي النَّادِرِ، وَيُوصَفُ مَنْ هُوَ هُنَاكَ بِأَنَّهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ، وَهَذَا ظَاهِرُ التَّكَلُّفِ، وَفِيهِ عُدُولٌ عَنِ الظَّاهِرِ بِلَا مُوجِبٍ. وَالصَّوَابُ الْمُخْتَارُ أَنَّهُ مَحْمُولٌ عَلَى ظَاهِرِهِ، وَأَنَّ هَذَا الْإِبْصَارَ إِدْرَاكٌ حَقِيقِيٌّ خَاصٌّ بِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ [وَآلِهِ] وَسَلَّمَ، انْخَرَقَتْ لَهُ فِيهِ الْعَادَةُ، وَعَلَى هَذَا عَمَلُ الْمُصَنِّفِ [=البُخارِيُّ]، فَأَخْرَجَ هَذَا الْحَدِيثَ فِي عَلَامَاتِ النُّبُوَّةِ، وَكَذَا نُقِلَ عَنِ الْإِمَامِ أَحْمَدَ وَغَيْرِهِ. ثُمَّ ذَلِكَ الْإِدْرَاكُ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ بِرُؤْيَةِ عَيْنِهِ انْخَرَقَتْ لَهُ الْعَادَةُ فِيهِ أَيْضًا فَكَانَ يَرَى بِهَا مِنْ غَيْرِ مُقَابَلَةٍ، لِأَنَّ الْحَقَّ عِنْدَ أَهْلِ السُّنَّةِ أَنَّ الرُّؤْيَةَ لَا يُشْتَرَطُ لَهَا - عَقْلًا - عُضْوٌ مَخْصُوصٌ، وَلَا مُقَابَلَةٌ، وَلَا قُرْبٌ،وَإِنَّمَا تِلْكَ أُمُورٌ عَادِيَّةٌ يَجُوزُ حُصُولُ الْإِدْرَاكِ مَعَ عَدَمِهَا - عَقْلًا -، وَلِذَلِكَ حَكَمُوا بِجَوَازِ رُؤْيَةِ اللَّهِ تَعَالَى فِي الدَّارِ الْآخِرَةِ، خِلَافًا لِأَهْلِ الْبِدَعِ لِوُقُوفِهِمْ مَعَ الْعَادَةِ. (فتحُ الباري (۱/۵۱۴)، المكتبة السَّلفيَّة)
🌱یعنی: شما گمان می کنید که من اعمال شما را نمی بینم، به این دلیل که قبلهام در این جهت قرار دارد؛ زیرا کسی که به چیزی روی می آورد، پشت خود را نمی بیند. اما رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم واضح کرد که رؤیت او محدود به یک جهت نیست. در معنای این موضوع اختلاف شده است؛ گفته شده منظور از آن علم است، یا به گونهای که از طریق وحی برای او چگونگی اعمالشان آشکار می شود، یا اینکه الهام میشود، و در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد؛ زیرا اگر منظور صرفاً علم بود، آن را با عبارت « از پشت خود» محدود نمی کرد. گفته شده منظور این است که او کسانی را که در سمت راست و چپ او هستند می بیند، کسانی که چشم او قادر به درک آنان با کمی چرخش است، و آنها را پشت خود می نامد، و این ظاهر تکلف آمیز است، و ترک ظاهر بدون دلیل صحیح است. نظر صحیح و منتخب این است که این عبارت بر ظاهر آن حمل شود و این دید، ادراکی واقعی و خاص رسول الله صلی الله علیه وسلم صلی الله علیه است که برای او عادی شده است، و بر این اساس، مصنف (بخاری) عمل کرده و این حدیث را در «علامات نبوت» آورده است، و همچنین از امام احمد و دیگران نقل شده است. سپس این ادراک میتواند از طریق دید چشم هم باشد، به گونهای که برای او عادی شده باشد، یعنی او با آن میبیند بدون آنکه مواجهه وجود داشته باشد، زیرا حق نزد اهل سنت این است که رؤیت برای آن، از نظر عقلی، عضوی خاص، مواجهه یا نزدیکی لازم ندارد، بلکه این امور معمولی هستند که ادراک ممکن است با نبود آنها نیز حاصل شود. *لذا، اهل سنت حکم کردهاند که رؤیت الله تعالی در آخرت ممکن است، برخلاف اهل بدعت که بر اساس عادتی که دارند حکم می کنند.*
🌸امام ابن عبد البر در «التمهید» از مجاهد رحمه الله در تفسیر آیه: {وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ} [شعراء: ۲۱۹] نقل کرده است:
✔️كَانَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ فِي الصَّلَاةِ كَمَا يَرَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ"، وَقَالَ بَقِيٍّ بْنُ مَخْلَدٍ: "كَانَ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَرَى فِي الظَّلَّامِ كَمَا يَرَى فِي الضَّوْءِ.
🌱رسول الله صلی الله علیه و سلم پشت خود را نیز در نماز می دید همان گونه که از جلو میدید، و بقی بن مخلد فرموده است: او صلی الله علیه و سلم در تاریکی همان گونه میدید که در روشنایی میدید.
🌸امام نووی رحمه الله فرمودهاند:
✔️مَذْهَبُ أَهْلِ الْحَقِّ أَنَّ الرُّؤْيَةَ: قُوَّةٌ يَجْعَلُهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي خَلْقِهِ، وَلَا يُشْتَرَطُ فِيهَا اتِّصَالُ الْأَشِعَّةِ وَلَا مُقَابَلَةُ الْمَرْئِيِّ وَلَا غَيْرُ ذَلِكَ، لَكِنْ جَرَتِ الْعَادَةُ فِي رُؤْيَةِ بَعْضِنَا بَعْضًا بِوُجُودِ ذَلِكَ عَلَى جِهَةِ الِاتِّفَاقِ لَا عَلَى سَبِيلِ الِاشْتِرَاطِ، وَقَدْ قَرَّرَ أَئِمَّتُنَا الْمُتَكَلِّمُونَ ذَلِكَ بِدَلَائِلِهِ الْجَلِيَّةِ، وَلَا يَلْزَمُ مِنْ رُؤْيَةِ اللَّهِ تَعَالَى إِثْبَاتُ جِهَةٍ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ، بَلْ يَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ لَا فِي جِهَةٍ كَمَا يَعْلَمُونَهُ لَا فِي جِهَةٍ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
🌱یعنی: شما گمان می کنید که من اعمال شما را نمی بینم، به این دلیل که قبلهام در این جهت قرار دارد؛ زیرا کسی که به چیزی روی می آورد، پشت خود را نمی بیند. اما رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم واضح کرد که رؤیت او محدود به یک جهت نیست. در معنای این موضوع اختلاف شده است؛ گفته شده منظور از آن علم است، یا به گونهای که از طریق وحی برای او چگونگی اعمالشان آشکار می شود، یا اینکه الهام میشود، و در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد؛ زیرا اگر منظور صرفاً علم بود، آن را با عبارت « از پشت خود» محدود نمی کرد. گفته شده منظور این است که او کسانی را که در سمت راست و چپ او هستند می بیند، کسانی که چشم او قادر به درک آنان با کمی چرخش است، و آنها را پشت خود می نامد، و این ظاهر تکلف آمیز است، و ترک ظاهر بدون دلیل صحیح است. نظر صحیح و منتخب این است که این عبارت بر ظاهر آن حمل شود و این دید، ادراکی واقعی و خاص رسول الله صلی الله علیه وسلم صلی الله علیه است که برای او عادی شده است، و بر این اساس، مصنف (بخاری) عمل کرده و این حدیث را در «علامات نبوت» آورده است، و همچنین از امام احمد و دیگران نقل شده است. سپس این ادراک میتواند از طریق دید چشم هم باشد، به گونهای که برای او عادی شده باشد، یعنی او با آن میبیند بدون آنکه مواجهه وجود داشته باشد، زیرا حق نزد اهل سنت این است که رؤیت برای آن، از نظر عقلی، عضوی خاص، مواجهه یا نزدیکی لازم ندارد، بلکه این امور معمولی هستند که ادراک ممکن است با نبود آنها نیز حاصل شود. *لذا، اهل سنت حکم کردهاند که رؤیت الله تعالی در آخرت ممکن است، برخلاف اهل بدعت که بر اساس عادتی که دارند حکم می کنند.*
🌸امام ابن عبد البر در «التمهید» از مجاهد رحمه الله در تفسیر آیه: {وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ} [شعراء: ۲۱۹] نقل کرده است:
✔️كَانَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ فِي الصَّلَاةِ كَمَا يَرَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ"، وَقَالَ بَقِيٍّ بْنُ مَخْلَدٍ: "كَانَ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَرَى فِي الظَّلَّامِ كَمَا يَرَى فِي الضَّوْءِ.
🌱رسول الله صلی الله علیه و سلم پشت خود را نیز در نماز می دید همان گونه که از جلو میدید، و بقی بن مخلد فرموده است: او صلی الله علیه و سلم در تاریکی همان گونه میدید که در روشنایی میدید.
🌸امام نووی رحمه الله فرمودهاند:
✔️مَذْهَبُ أَهْلِ الْحَقِّ أَنَّ الرُّؤْيَةَ: قُوَّةٌ يَجْعَلُهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي خَلْقِهِ، وَلَا يُشْتَرَطُ فِيهَا اتِّصَالُ الْأَشِعَّةِ وَلَا مُقَابَلَةُ الْمَرْئِيِّ وَلَا غَيْرُ ذَلِكَ، لَكِنْ جَرَتِ الْعَادَةُ فِي رُؤْيَةِ بَعْضِنَا بَعْضًا بِوُجُودِ ذَلِكَ عَلَى جِهَةِ الِاتِّفَاقِ لَا عَلَى سَبِيلِ الِاشْتِرَاطِ، وَقَدْ قَرَّرَ أَئِمَّتُنَا الْمُتَكَلِّمُونَ ذَلِكَ بِدَلَائِلِهِ الْجَلِيَّةِ، وَلَا يَلْزَمُ مِنْ رُؤْيَةِ اللَّهِ تَعَالَى إِثْبَاتُ جِهَةٍ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ، بَلْ يَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ لَا فِي جِهَةٍ كَمَا يَعْلَمُونَهُ لَا فِي جِهَةٍ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
❤2
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
(شَرحُ صَحِيح مُسْلم (۳/۱۵-۱۶)، دارُ إحياء التُّراث العربي)
🌱مذهب اهل حق آن است که رؤیت، قدرتی است که الله تعالی در خلق خود قرار میدهد، و در آن شرط اتصال اشعه و مواجهه با مرئی و یا چیز دیگری نیست؛ اما در رؤیت بعضی از ما به یکدیگر، این امور به صورت عادت و اتفاق رخ می دهد، نه به صورت الزام و شرط. و ائمه متکلمان ما این مطلب را با دلایل روشن خود اثبات کردهاند. و از رؤیت الله تعالی، اثبات جهت برای او لازم نمی آید، بلکه مؤمنان او را نه در جهتی می بینند و نه محدود به جهت خاصی، والله أعلم.
🌸امام بیهقی رحمه الله فرمودهاند:
✔️سَمِعْتُ الشَّيْخَ الْإِمَامَ أَبَا الطَّيِّبِ سَهْلَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ - رَحِمَهُ اللَّهُ - يَقُولُ فِيمَا أَمْلَاهُ عَلَيْنَا فِي قَوْلِهِ: "لَا تُضَامُّونَ فِي رُؤْيَتِهِ" - بِضَمِّ التَّاءِ وَتشْدِيدِ الْمِيمِ -: يُرِيدُ لَا تَجْتَمِعُونَ لِرُؤْيَتِهِ مِنْ جِهَتِهِ، وَلَا يُضَمُّ بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ لِذَلِكَ؛ فَإِنَّهُ - عَزَّ وَجَلَّ - لَا يُرَى فِي جِهَةٍ كَمَا يُرَى الْمَخْلُوقُ فِي جِهَةٍ، وَمَعْنَاهُ - بِفَتحِ التَّاءِ -: لَا تَضَامُّونَ لِرُؤْيَتِهِ مِثْلُ مَعْنَاهُ بِضَمِّهَا؛ لَا تَتَضَامُونَ فِي رُؤْيَتِهِ بِالِاجْتِمَاعِ فِي جِهَةٍ، وَهُوَ دُونَ تَشْدِيدِ الْمِيمِ مِنَ الضَّيْمِ؛ مَعْنَاهُ: لَا تُظْلَمُونَ فِي رُؤْيَتِهِ بِرُؤْيَةِ بَعْضِكُمْ دُونَ بَعْضٍ، وَأَنَّكُمْ تَرَوْنَهُ فِي جِهَاتِكُمْ كُلِّهَا، وَهُوَ يَتَعَالَى عَنْ جِهَةٍ. قَالَ: وَالتَّشْبِيهُ بِرُؤْيَةِ الْقَمَرِ لِيَقِينِ الرُّؤْيَةِ، دُونَ تَشْبِيهِ الْمَرْئِيِّ، تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوًّا كَبِيرًا. (الاعتقاد والهِداية إلى سبيل الرَّشاد (ص: ۱۷۷-۱۷۸)، ط. دار التَّقوى)
🌱شنیدم شیخ امام ابا الطیب سهل بن محمد بن سلیمان رحمه الله میفرمود در شرح عبارت «لا تُضامّون في رؤيته» با ضم تاء و تشدید میم منظور این است که: شما در رؤیت او از یک جهت جمع نمی شوید و هیچ یک از شما به دیگری ضمیمه نمیشود؛ زیرا الله تعالی در جهتی دیده نمی شود طوری که مخلوقات در جهات خاص دیده می شوند. و معنای آن با فتح تاء این است که: در رؤیت او با اجتماع در یک جهت، به یکدیگر ضمیمه نمیشوید؛ و این کمتر از تشدید میم از ضم است. معنای کلی آن این است که در رؤیت او هیچ کس به دیگری ظلم نمیکند، و همه شما او را در جهات خودتان می بینید، و او تعالی از هر جهت منزه است. وی افزود: تشبیه رؤیت الله تعالی به رؤیت ماه است برای یقین در رؤیت، بدون اینکه با چیز قابل رؤیت (مخلوق) مقایسه شود؛ خداوند تعالی از چنین تشبیهی بسیار منزه و برتر است.
🌸امام ابوجعفر طحاوی رحمه الله فرمودهاند:
✔️وَالرُّؤْيَةُ حَقٌّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ، بِغَيْرِ إِحَاطَةٍ وَلَا كَيْفِيَّةٍ، كَمَا نَطَقَ بِهِ كِتَابُ رَبِّنَا: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ. إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾ [القِيَامَة: ۲۲-۲۳]. وَتَفْسِيرُهُ عَلَى مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى وَعَلِمَهُ، وَكُلُّ مَا جَاءَ فِي ذَلِكَ مِنَ الْحَدِيثِ الصَّحِيحِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَهُوَ كَمَا قَالَ، وَمَعْنَاهُ عَلَى مَا أَرَادَ.(مَتْنُ العَقِيْدَةِ الطَّحَاوِيَّةِ)
🌱دیدار الله تعالی حقیقی است برای اهل بهشت، بدون احاطه و بدون کیفیت، همان گونه که پروردگار ما در قرآن فرموده است: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ ناضِرَةٌ إِلَى رَبِّها ناظِرَةٌ﴾ [قیامه: ۲۲-۲۳]. تفسیر این آیه بر اساس آن چیزی است که الله تعالی اراده کرده و می داند، و هر چه در این زمینه از احادیث صحیح از صلی الله علیه وسلم آمده است، مطابق همان گفته است و معنای آن نیز همان است که الله تعالی اراده کرده است.
🌸امام عبد الغنی الغنیمی المیدانی در شرح کلام امام طحاوی رحمه الله فرموده است:
✔️بِغَيْرِ إِحَاطَةٍ": بِجَوَانِبِ الْمَرْئِي وَحُدُودِهِ، لِتَعَالِيهِ تَعَالَى عَنِ التَّنَاهِي وَالاتِّصَافِ بِالجَوَانِبِ وَالحُدُودِ. "وَلَا كَيْفِيَّةٍ": مِنْ مُقَابَلَةٍ وَجِهَةٍ وَارْتِسَامٍ، وَاتِّصَالِ شُعَاعٍ، وَثُبُوتِ مَسَافَةٍ بَيْنَ الرَّائِي وَالمَرْئِي، لِأَنَّ هَذَا كُلَّهُ فِي رُؤْيَةِ الْأَجْسَامِ، وَاللهُ تَعَالَى لَيْسَ بِجْسِمٍ فَلَيْسَتْ رُؤْيَتُهُ كَرُؤْيَةِ الْأَجْسَامِ، فَإِنَّ الرُّؤْيَةَ تَابِعَةٌ لِلشَّيْءِ عَلَى مَا هُوَ عَلَيْهِ، فَمَنْ كَانَ فِي مَكَانٍوَجِهَةٍ لَا يُرَى إِلَّا فِي مَكَانٍ وَجِهَةٍ كَمَا هُوَ كَذَلِكَ، وَيُرَى بِمُقَابَلَةٍ وَاتِّصَالِ شُعَاعٍ وَثُبُوتِ مَسَافَةٍ، وَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِي مَكَانٍ وَلَا جِهَةٍ وَلَيْسَ بِجِسْمٍ فَرُؤْيَتُهُ كَذَلِكَ لَيْسَ فِي مَكَانٍ وَلَا جِهَةٍ، وَلَا بِمُقَابَلَةِ وَاتِّصَالِ شُعَاعٍ وَثُبُوتِ مَسَافَةٍ، وَإِلَّا لَمْ تَكُنْ رُؤْيَةً لَهُ، بَلْ لِغَيْرِهِ.
🌱مذهب اهل حق آن است که رؤیت، قدرتی است که الله تعالی در خلق خود قرار میدهد، و در آن شرط اتصال اشعه و مواجهه با مرئی و یا چیز دیگری نیست؛ اما در رؤیت بعضی از ما به یکدیگر، این امور به صورت عادت و اتفاق رخ می دهد، نه به صورت الزام و شرط. و ائمه متکلمان ما این مطلب را با دلایل روشن خود اثبات کردهاند. و از رؤیت الله تعالی، اثبات جهت برای او لازم نمی آید، بلکه مؤمنان او را نه در جهتی می بینند و نه محدود به جهت خاصی، والله أعلم.
🌸امام بیهقی رحمه الله فرمودهاند:
✔️سَمِعْتُ الشَّيْخَ الْإِمَامَ أَبَا الطَّيِّبِ سَهْلَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ - رَحِمَهُ اللَّهُ - يَقُولُ فِيمَا أَمْلَاهُ عَلَيْنَا فِي قَوْلِهِ: "لَا تُضَامُّونَ فِي رُؤْيَتِهِ" - بِضَمِّ التَّاءِ وَتشْدِيدِ الْمِيمِ -: يُرِيدُ لَا تَجْتَمِعُونَ لِرُؤْيَتِهِ مِنْ جِهَتِهِ، وَلَا يُضَمُّ بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ لِذَلِكَ؛ فَإِنَّهُ - عَزَّ وَجَلَّ - لَا يُرَى فِي جِهَةٍ كَمَا يُرَى الْمَخْلُوقُ فِي جِهَةٍ، وَمَعْنَاهُ - بِفَتحِ التَّاءِ -: لَا تَضَامُّونَ لِرُؤْيَتِهِ مِثْلُ مَعْنَاهُ بِضَمِّهَا؛ لَا تَتَضَامُونَ فِي رُؤْيَتِهِ بِالِاجْتِمَاعِ فِي جِهَةٍ، وَهُوَ دُونَ تَشْدِيدِ الْمِيمِ مِنَ الضَّيْمِ؛ مَعْنَاهُ: لَا تُظْلَمُونَ فِي رُؤْيَتِهِ بِرُؤْيَةِ بَعْضِكُمْ دُونَ بَعْضٍ، وَأَنَّكُمْ تَرَوْنَهُ فِي جِهَاتِكُمْ كُلِّهَا، وَهُوَ يَتَعَالَى عَنْ جِهَةٍ. قَالَ: وَالتَّشْبِيهُ بِرُؤْيَةِ الْقَمَرِ لِيَقِينِ الرُّؤْيَةِ، دُونَ تَشْبِيهِ الْمَرْئِيِّ، تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوًّا كَبِيرًا. (الاعتقاد والهِداية إلى سبيل الرَّشاد (ص: ۱۷۷-۱۷۸)، ط. دار التَّقوى)
🌱شنیدم شیخ امام ابا الطیب سهل بن محمد بن سلیمان رحمه الله میفرمود در شرح عبارت «لا تُضامّون في رؤيته» با ضم تاء و تشدید میم منظور این است که: شما در رؤیت او از یک جهت جمع نمی شوید و هیچ یک از شما به دیگری ضمیمه نمیشود؛ زیرا الله تعالی در جهتی دیده نمی شود طوری که مخلوقات در جهات خاص دیده می شوند. و معنای آن با فتح تاء این است که: در رؤیت او با اجتماع در یک جهت، به یکدیگر ضمیمه نمیشوید؛ و این کمتر از تشدید میم از ضم است. معنای کلی آن این است که در رؤیت او هیچ کس به دیگری ظلم نمیکند، و همه شما او را در جهات خودتان می بینید، و او تعالی از هر جهت منزه است. وی افزود: تشبیه رؤیت الله تعالی به رؤیت ماه است برای یقین در رؤیت، بدون اینکه با چیز قابل رؤیت (مخلوق) مقایسه شود؛ خداوند تعالی از چنین تشبیهی بسیار منزه و برتر است.
🌸امام ابوجعفر طحاوی رحمه الله فرمودهاند:
✔️وَالرُّؤْيَةُ حَقٌّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ، بِغَيْرِ إِحَاطَةٍ وَلَا كَيْفِيَّةٍ، كَمَا نَطَقَ بِهِ كِتَابُ رَبِّنَا: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ. إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾ [القِيَامَة: ۲۲-۲۳]. وَتَفْسِيرُهُ عَلَى مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى وَعَلِمَهُ، وَكُلُّ مَا جَاءَ فِي ذَلِكَ مِنَ الْحَدِيثِ الصَّحِيحِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَهُوَ كَمَا قَالَ، وَمَعْنَاهُ عَلَى مَا أَرَادَ.(مَتْنُ العَقِيْدَةِ الطَّحَاوِيَّةِ)
🌱دیدار الله تعالی حقیقی است برای اهل بهشت، بدون احاطه و بدون کیفیت، همان گونه که پروردگار ما در قرآن فرموده است: ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ ناضِرَةٌ إِلَى رَبِّها ناظِرَةٌ﴾ [قیامه: ۲۲-۲۳]. تفسیر این آیه بر اساس آن چیزی است که الله تعالی اراده کرده و می داند، و هر چه در این زمینه از احادیث صحیح از صلی الله علیه وسلم آمده است، مطابق همان گفته است و معنای آن نیز همان است که الله تعالی اراده کرده است.
🌸امام عبد الغنی الغنیمی المیدانی در شرح کلام امام طحاوی رحمه الله فرموده است:
✔️بِغَيْرِ إِحَاطَةٍ": بِجَوَانِبِ الْمَرْئِي وَحُدُودِهِ، لِتَعَالِيهِ تَعَالَى عَنِ التَّنَاهِي وَالاتِّصَافِ بِالجَوَانِبِ وَالحُدُودِ. "وَلَا كَيْفِيَّةٍ": مِنْ مُقَابَلَةٍ وَجِهَةٍ وَارْتِسَامٍ، وَاتِّصَالِ شُعَاعٍ، وَثُبُوتِ مَسَافَةٍ بَيْنَ الرَّائِي وَالمَرْئِي، لِأَنَّ هَذَا كُلَّهُ فِي رُؤْيَةِ الْأَجْسَامِ، وَاللهُ تَعَالَى لَيْسَ بِجْسِمٍ فَلَيْسَتْ رُؤْيَتُهُ كَرُؤْيَةِ الْأَجْسَامِ، فَإِنَّ الرُّؤْيَةَ تَابِعَةٌ لِلشَّيْءِ عَلَى مَا هُوَ عَلَيْهِ، فَمَنْ كَانَ فِي مَكَانٍوَجِهَةٍ لَا يُرَى إِلَّا فِي مَكَانٍ وَجِهَةٍ كَمَا هُوَ كَذَلِكَ، وَيُرَى بِمُقَابَلَةٍ وَاتِّصَالِ شُعَاعٍ وَثُبُوتِ مَسَافَةٍ، وَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِي مَكَانٍ وَلَا جِهَةٍ وَلَيْسَ بِجِسْمٍ فَرُؤْيَتُهُ كَذَلِكَ لَيْسَ فِي مَكَانٍ وَلَا جِهَةٍ، وَلَا بِمُقَابَلَةِ وَاتِّصَالِ شُعَاعٍ وَثُبُوتِ مَسَافَةٍ، وَإِلَّا لَمْ تَكُنْ رُؤْيَةً لَهُ، بَلْ لِغَيْرِهِ.
❤1
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
كَذَا فِي شَرْحِ الطَّرِيقَةِ لِسَيِّدِي عَبْد الْغَنِي. (شَرْحُ العَقِيدَةِ الطَّحَاوِيَّةِ (ص: ۶۸-۶۹)، ط. دَار الفِكر المُعاصر)
🌱«بِغَیْرِ إحاطه» یعنی بدون احاطه به جوانب و محدوده های دیده شده، زیرا الله تعالی بالاتر از آن است که محدود به جوانب و حدود باشد. «وَلا كَيفيّة» یعنی بدون مواجهه، جهت، تصویر یا ارتباط شعاع نوری و بدون وجود فاصله بین بیننده و آنچه دیده میشود؛ زیرا اینها همگی مربوط به رؤیت اجسام است، و الله تعالی جسم نیست، لذا رؤیت او مانند رؤیت اجسام نیست. رؤیت تابع چیزی است که هست، پس کسی که در مکان و جهت مشخصی قرار دارد، فقط در همان مکان و جهت دیده می شود و با مواجهه، اتصال شعاع یا وجود فاصله مشاهده می گردد؛ و کسی که در مکان و جهت نیست و جسم هم نیست، رؤیت او چنین نیست. نه در مکان و نه در جهت، و نه با مواجهه و اتصال شعاع یا وجود فاصله؛ و در غیر این صورت، این رؤیت برای او محسوب نمی شود بلکه برای غیر اوست.
🌸امام ملا علی قاری رحمه الله در شرح قول امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️بِلَا تَشْبِيهٍ"، أَيْ: رُؤْيَةٌ مَقْرُونَةٌ بِتَنْزِيهٍ لَا مَكْنُونَةٌ بِتَشْبِيهٍ. "وَلَا كَيْفِيَّةٍ": أَيْ فِي الصُّورَةِ. "وَلَا كَمِّيَّةٍ": أَيْ فِي الْهَيْئَةِ الْمَنْظُورَةِ. "وَلَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ مَسَافَةٌ": أَيْ لَا فِي غَايَةٍ مِنَ الْقُرْبِ وَلَا فِي نِهَايَةٍ مِنَ الْبُعْدِ، وَلَا يُوصَفُ بِالاتِّصَالِ وَلَا بِنَعْتٍ مِنَ الانْفِصَالِ، وَلَا بِالْحُلُولِ وَالاتِّحَادِ كَمَا يَقُولُهُ الْوُجُودِيَّةُ المَائِلُونَ إِلَى الاتِّحَادِ.(مِنَحُ الرَّوضِ الأزْهَرِ فِي شرحِ الفقهِ الأَكبر (ص: ۲۴۵-۲۴۶)، ط. دار البشائر الإِسلاميَّة)
🌱«بِلَا تَشْبِيهٍ»: یعنی رؤیت همراه با تنزیه است و با تشبیه همراه نیست. «وَلَا كَيْفِيَّةٍ»: یعنی (نه)در شکل و صورت. «وَلَا كَمِّيَّةٍ»: یعنی (نه) در هیئت قابل مشاهده. «وَلَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ مَسَافَةٌ»: یعنی نه در نهایت نزدیکی و نه در نهایت دوری، و نه با اتصال و نه با انفصال، و نه حلول و اتحاد همانگونه که وجودی ها به اتحاد مایل هستند.
🌸حافظ ابن عساکر رحمه الله از قاضی ابی المعالی عزیز بن عبد الملک شافعی رحمه الله نقل کردند که فرمودهاند:
✔️قَالَتِ الحَشَوِيَّةُ الْمُشَبِّهَةُ: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى يُرَى مُكَيَّفاً مَحْدُوداً كَسَائِرِ الْمَرْئِيَّاتِ، وَقَالَتِ الْمُعْتَزِلَةُ وَالْجَهْمِيَّةُ وَالنَّجَّارِيَّةُ: إِنَّهُ سُبْحَانَهُ لَا يُرَى بِحَالٍ مِنَ الْأَحْوَالِ، فَسَلَكَ [=الإمامُ الأشعري] رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ طَرِيقَةً بَيْنَهُمَا فَقَالَ: "يُرَى مِنْ غَيْرِ حُلُولٍ وَلَا حُدُودٍ وَلَا تَكْيِيفٍ؛ كَمَا يَرَانَا هُوَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى وَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَلَا مُكَيَّفٍ، فَكَذَلِكَ نَرَاهُ وَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَلَا مُكَيَّفٍ. (تَبيينُ كذب المُفتري (ص: ۳۰۶)، ط. دار التَّقوى)
🌱حشویهی مشبهه گفتهاند: الله تعالی به صورت محدود و دارای کیفیت، مانند سایر موجودات دیده می شود. و معتزله، جهمیه و نجاریه گفتهاند: الله تعالی هرگز دیده نمیشود. امام اشعری، رضی الله عنه، راهی میان این دو گروه انتخاب کرد و فرمودند: الله تعالی دیده می شود بدون حلول، بدون حدود و بدون کیفیت، همان گونه که ما را می بیند، در حالی که او محدود و دارای کیفیت نیست، و ما نیز او را همان گونه میبینیم، غیر محدود و غیر دارای کیفیت.
امام حافظ ابو عمرو قرطبی رحمه الله فرمودهاند:
✔️وَرُؤْيَتُهُ تَعَالَى بِغَيْرِ حَدٍّ، وَلَا نِهَايَةٍ، وَلَا مُقَابَلَةٍ، وَلَا [مُحَاذَاةٍ]، لِأَنَّهُ: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ [الشُّورَى: ۱۱] (الرِّسالة الوافِية (ص: ۴۴)، دار البصيرة)
🌱و رؤیت او تعالی بدون حد و بدون انتها، و بدون مواجهه و بدون هم راستایی است، زیرا ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ .
🌸و امام ابن طلحة یابری فرمودهاند:
✔️وَاللهُ جَلَّ ذِكْرُهُ يُرَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ تَحْدِيدٍ وَلَا تَكْيِيفٍ، وَلَا جِهَةٍ وَلَا فَوْقٍ وَلَا تَحْتٍ، وَلَا خَلْفٍ وَلَا أَمَامَ وَلَا قُدَّامَ.(المُختَصرُ في علم أصول الدِّين (ص: ۱۶۷)، الرَّابطة المحمَّديَّة)
🌱الله تعالی در روز قیامت دیده می شود، بدون هیچ تعیین حد و کیفیّت، و بدون جهت، و نه بالا و پایین، و نه پشت و جلو، و نه پیش و پس.
🌸و امام ابو اسحاق شاطبی رحمه الله فرمودهاند:
🌱«بِغَیْرِ إحاطه» یعنی بدون احاطه به جوانب و محدوده های دیده شده، زیرا الله تعالی بالاتر از آن است که محدود به جوانب و حدود باشد. «وَلا كَيفيّة» یعنی بدون مواجهه، جهت، تصویر یا ارتباط شعاع نوری و بدون وجود فاصله بین بیننده و آنچه دیده میشود؛ زیرا اینها همگی مربوط به رؤیت اجسام است، و الله تعالی جسم نیست، لذا رؤیت او مانند رؤیت اجسام نیست. رؤیت تابع چیزی است که هست، پس کسی که در مکان و جهت مشخصی قرار دارد، فقط در همان مکان و جهت دیده می شود و با مواجهه، اتصال شعاع یا وجود فاصله مشاهده می گردد؛ و کسی که در مکان و جهت نیست و جسم هم نیست، رؤیت او چنین نیست. نه در مکان و نه در جهت، و نه با مواجهه و اتصال شعاع یا وجود فاصله؛ و در غیر این صورت، این رؤیت برای او محسوب نمی شود بلکه برای غیر اوست.
🌸امام ملا علی قاری رحمه الله در شرح قول امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️بِلَا تَشْبِيهٍ"، أَيْ: رُؤْيَةٌ مَقْرُونَةٌ بِتَنْزِيهٍ لَا مَكْنُونَةٌ بِتَشْبِيهٍ. "وَلَا كَيْفِيَّةٍ": أَيْ فِي الصُّورَةِ. "وَلَا كَمِّيَّةٍ": أَيْ فِي الْهَيْئَةِ الْمَنْظُورَةِ. "وَلَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ مَسَافَةٌ": أَيْ لَا فِي غَايَةٍ مِنَ الْقُرْبِ وَلَا فِي نِهَايَةٍ مِنَ الْبُعْدِ، وَلَا يُوصَفُ بِالاتِّصَالِ وَلَا بِنَعْتٍ مِنَ الانْفِصَالِ، وَلَا بِالْحُلُولِ وَالاتِّحَادِ كَمَا يَقُولُهُ الْوُجُودِيَّةُ المَائِلُونَ إِلَى الاتِّحَادِ.(مِنَحُ الرَّوضِ الأزْهَرِ فِي شرحِ الفقهِ الأَكبر (ص: ۲۴۵-۲۴۶)، ط. دار البشائر الإِسلاميَّة)
🌱«بِلَا تَشْبِيهٍ»: یعنی رؤیت همراه با تنزیه است و با تشبیه همراه نیست. «وَلَا كَيْفِيَّةٍ»: یعنی (نه)در شکل و صورت. «وَلَا كَمِّيَّةٍ»: یعنی (نه) در هیئت قابل مشاهده. «وَلَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ مَسَافَةٌ»: یعنی نه در نهایت نزدیکی و نه در نهایت دوری، و نه با اتصال و نه با انفصال، و نه حلول و اتحاد همانگونه که وجودی ها به اتحاد مایل هستند.
🌸حافظ ابن عساکر رحمه الله از قاضی ابی المعالی عزیز بن عبد الملک شافعی رحمه الله نقل کردند که فرمودهاند:
✔️قَالَتِ الحَشَوِيَّةُ الْمُشَبِّهَةُ: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى يُرَى مُكَيَّفاً مَحْدُوداً كَسَائِرِ الْمَرْئِيَّاتِ، وَقَالَتِ الْمُعْتَزِلَةُ وَالْجَهْمِيَّةُ وَالنَّجَّارِيَّةُ: إِنَّهُ سُبْحَانَهُ لَا يُرَى بِحَالٍ مِنَ الْأَحْوَالِ، فَسَلَكَ [=الإمامُ الأشعري] رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ طَرِيقَةً بَيْنَهُمَا فَقَالَ: "يُرَى مِنْ غَيْرِ حُلُولٍ وَلَا حُدُودٍ وَلَا تَكْيِيفٍ؛ كَمَا يَرَانَا هُوَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى وَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَلَا مُكَيَّفٍ، فَكَذَلِكَ نَرَاهُ وَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَلَا مُكَيَّفٍ. (تَبيينُ كذب المُفتري (ص: ۳۰۶)، ط. دار التَّقوى)
🌱حشویهی مشبهه گفتهاند: الله تعالی به صورت محدود و دارای کیفیت، مانند سایر موجودات دیده می شود. و معتزله، جهمیه و نجاریه گفتهاند: الله تعالی هرگز دیده نمیشود. امام اشعری، رضی الله عنه، راهی میان این دو گروه انتخاب کرد و فرمودند: الله تعالی دیده می شود بدون حلول، بدون حدود و بدون کیفیت، همان گونه که ما را می بیند، در حالی که او محدود و دارای کیفیت نیست، و ما نیز او را همان گونه میبینیم، غیر محدود و غیر دارای کیفیت.
امام حافظ ابو عمرو قرطبی رحمه الله فرمودهاند:
✔️وَرُؤْيَتُهُ تَعَالَى بِغَيْرِ حَدٍّ، وَلَا نِهَايَةٍ، وَلَا مُقَابَلَةٍ، وَلَا [مُحَاذَاةٍ]، لِأَنَّهُ: ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ [الشُّورَى: ۱۱] (الرِّسالة الوافِية (ص: ۴۴)، دار البصيرة)
🌱و رؤیت او تعالی بدون حد و بدون انتها، و بدون مواجهه و بدون هم راستایی است، زیرا ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ .
🌸و امام ابن طلحة یابری فرمودهاند:
✔️وَاللهُ جَلَّ ذِكْرُهُ يُرَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ تَحْدِيدٍ وَلَا تَكْيِيفٍ، وَلَا جِهَةٍ وَلَا فَوْقٍ وَلَا تَحْتٍ، وَلَا خَلْفٍ وَلَا أَمَامَ وَلَا قُدَّامَ.(المُختَصرُ في علم أصول الدِّين (ص: ۱۶۷)، الرَّابطة المحمَّديَّة)
🌱الله تعالی در روز قیامت دیده می شود، بدون هیچ تعیین حد و کیفیّت، و بدون جهت، و نه بالا و پایین، و نه پشت و جلو، و نه پیش و پس.
🌸و امام ابو اسحاق شاطبی رحمه الله فرمودهاند:
❤1
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️رُؤْيَةُ اللَّهِ فِي الْآخِرَةِ جَائِزَةٌ، إِذْ لَا دَلِيلَ فِي الْعَقْلِ يَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ لَا رُؤْيَةَ إِلَّا عَلَى الْوَجْهِ الْمُعْتَادِ عِنْدَنَا، إِذْ يُمْكِنُ أَنْ تَصِحَّ الرُّؤْيَةُ عَلَى أَوْجُهٍ صَحِيحَةٍ لَيْسَ فِيهَا اتِّصَالُ أَشِعَّةٍ وَلَا مُقَابَلَةٌ وَلَا تَصَوُّرُ جِهَةٍ وَلَا فَضْلُ جِسْمٍ شَفَّافٍ وَلَا غَيْرُ ذَلِكَ، وَالْعَقْلُ لَا يَجْزِمُ بِامْتِنَاعِ ذَلِكَ بَدِيهَةً، وَهُوَ إِلَى الْقُصُورِ فِي النَّظَرِ أَمْيَلُ، وَالشَّرْعُ قَدْ جَاءَ بِإِثْبَاتِهَا فَلَا مَعْدِلَ عَنِ التَّصْدِيقِ. (الاعتصامُ (۲/۳۳۰)، تحقيق: رشيد رضا، المكتبة التِّجارية الكبرى]
🌱دیدن الله تعالی در آخرت ممکن است، زیرا هیچ دلیلی از جانب عقل وجود ندارد که نشان دهد دیدن الله تعالی تنها به شکل و صورت متعارف نزد ما محدود است؛ چرا که ممکن است دیدن الله به طریقی صحیح باشد که در آن نه اتصال پرتوها وجود داشته باشد و نه مواجهه، و نه تصور جهت و نه فضایی از جسم شفاف و نه چیز دیگری از این قبیل. عقل به طور بدیهی بر امتناع چنین چیزی حکم نمیکند و در قضاوت عقلانی نسبت به این موضوع تمایل به کوتاهی دارد. و شرع مقدس بر اثبات آن وارد شده است، پس هیچ راهی جز تصدیق آن وجود ندارد.
🌸قاضی حنبلی امام ابویعلی رحمه الله فرمودهاند:
✔️كَمَا أَنَّ قَوْلَهُ: "تَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ" حَمَلْنَاهُ عَلَى ظَاهِرِهِ، وَإِنْ كُنَّا نَعْلَمُ أَنَّ رُؤْيَةَ الْقَمَرِ فِي جِهَةٍ وَمَحْدُودَةٍ، وَاللَّهُ تَعَالَى لَا فِي جِهَةٍ وَلَا مَحْدُودٍ، وَكَذَلِكَ قَوْلُهُ: ﴿ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾ [الأعراف: 54] تُطْلَقُ هَذِهِ الصِّفَةُ وَإِنْ كَانَ الْعَرْشُ فِي جِهَةٍ، وَلَمْ يُوجِبْ ذَلِكَ وَصْفَهُ تَعَالَى بِالْجِهَةِ. (إِبْطالُ التَّأويلات (1/182)، ط. دار إيلاف الدَّوليَّة)
🌱همانطور که قول رسول الله صلی الله علیه وسلم «تَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ» را بر ظاهر آن حمل می کنیم، هر چند میدانیم دیدن ماه در جهتی خاص و در محدودهای معین است، در حالیکه الله تعالی نه در جهتی است و نه محدود است. همچنین فرمایش باری تعالی: ﴿ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾ [الأعراف: ۵۴]، این صفت را برای او اطلاق می کنیم، هر چند که عرش در جهتی قرار دارد، اما این امر موجب نمی شود که الله تعالی به جهت توصیف شود.
🌸همچنین فرمودهاند:
✔️فَأَمَّا قَوْلُهُ : " كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ" فَلَمْ يَقْصِدْ بِهِ إِلَّا تَحْقِيقَ رُؤْيَةِ الْعِيَانِ، لَا تَشْبِيهَ الْمَرْئِيِّ بِالْقَمَرِ فِي أَنَّهُ مَحْدُودٌ فِي جِهَةٍ، وَإِنَّمَا مَعْنَاهُ رُؤْيَتُكُمْ لِلَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَرُؤْيَتِكُمُ الْقَمَرَ لَيْلَةَ الْبَدْرِ، أَيْ: كَمَا لَا تَشُكُّونَ لَيْلَةَ الْبَدْرِ فِي رُؤْيَةِ الْقَمَرِ أَنَّهُ الْبَدْرُ، وَلَا يَتَخَالَجُكُمْ فِيهِ رَيْبٌ وَظَنٌّ، كَذَلِكَ تَرَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُعَايَنَةً يَحْصُلُ مَعَهَا الْيَقِينُ. (إِبْطالُ التَّأويلات (۲/۲۸۵)، ط. دار إيلاف الدَّوليَّة)
🌱اما فرموده او: «كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ» مقصود از آن تنها اثبات رؤیت عیان است، نه اینکه مرئی (یعنی الله) به ماه تشبیه شود از این جهت که ماه در جهتی و محدود است. بلکه معنای آن چنین است: دیدن الله توسط شما در روز قیامت همانند دیدن ماه توسط شما در شب چهاردهم است؛ یعنی همانطور که در شب بدر هیچ گونه شکی در دیدن ماه ندارید که این همان ماه بدر است و هیچ تردید و گمانی در دل شما نسبت به آن راه نمی یابد، به همین صورت الله عزوجل را در روز قیامت با چشم خود خواهید دید، دیدنی که با آن یقین کامل حاصل میشود.
🔍فائده: برخلاف ادعای متسلفهی مشبهه، ثابت شد که این، عقیدهی مورد اتفاق أهل السنة والجماعة از سلف تا خلف است که رؤیت الله تعالی ملازم با اثبات جهت و مکان نیست.
✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 یکشنبه - ١٤ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌱دیدن الله تعالی در آخرت ممکن است، زیرا هیچ دلیلی از جانب عقل وجود ندارد که نشان دهد دیدن الله تعالی تنها به شکل و صورت متعارف نزد ما محدود است؛ چرا که ممکن است دیدن الله به طریقی صحیح باشد که در آن نه اتصال پرتوها وجود داشته باشد و نه مواجهه، و نه تصور جهت و نه فضایی از جسم شفاف و نه چیز دیگری از این قبیل. عقل به طور بدیهی بر امتناع چنین چیزی حکم نمیکند و در قضاوت عقلانی نسبت به این موضوع تمایل به کوتاهی دارد. و شرع مقدس بر اثبات آن وارد شده است، پس هیچ راهی جز تصدیق آن وجود ندارد.
🌸قاضی حنبلی امام ابویعلی رحمه الله فرمودهاند:
✔️كَمَا أَنَّ قَوْلَهُ: "تَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ" حَمَلْنَاهُ عَلَى ظَاهِرِهِ، وَإِنْ كُنَّا نَعْلَمُ أَنَّ رُؤْيَةَ الْقَمَرِ فِي جِهَةٍ وَمَحْدُودَةٍ، وَاللَّهُ تَعَالَى لَا فِي جِهَةٍ وَلَا مَحْدُودٍ، وَكَذَلِكَ قَوْلُهُ: ﴿ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾ [الأعراف: 54] تُطْلَقُ هَذِهِ الصِّفَةُ وَإِنْ كَانَ الْعَرْشُ فِي جِهَةٍ، وَلَمْ يُوجِبْ ذَلِكَ وَصْفَهُ تَعَالَى بِالْجِهَةِ. (إِبْطالُ التَّأويلات (1/182)، ط. دار إيلاف الدَّوليَّة)
🌱همانطور که قول رسول الله صلی الله علیه وسلم «تَرَوْنَ رَبَّكُمْ كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ» را بر ظاهر آن حمل می کنیم، هر چند میدانیم دیدن ماه در جهتی خاص و در محدودهای معین است، در حالیکه الله تعالی نه در جهتی است و نه محدود است. همچنین فرمایش باری تعالی: ﴿ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾ [الأعراف: ۵۴]، این صفت را برای او اطلاق می کنیم، هر چند که عرش در جهتی قرار دارد، اما این امر موجب نمی شود که الله تعالی به جهت توصیف شود.
🌸همچنین فرمودهاند:
✔️فَأَمَّا قَوْلُهُ : " كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ" فَلَمْ يَقْصِدْ بِهِ إِلَّا تَحْقِيقَ رُؤْيَةِ الْعِيَانِ، لَا تَشْبِيهَ الْمَرْئِيِّ بِالْقَمَرِ فِي أَنَّهُ مَحْدُودٌ فِي جِهَةٍ، وَإِنَّمَا مَعْنَاهُ رُؤْيَتُكُمْ لِلَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَرُؤْيَتِكُمُ الْقَمَرَ لَيْلَةَ الْبَدْرِ، أَيْ: كَمَا لَا تَشُكُّونَ لَيْلَةَ الْبَدْرِ فِي رُؤْيَةِ الْقَمَرِ أَنَّهُ الْبَدْرُ، وَلَا يَتَخَالَجُكُمْ فِيهِ رَيْبٌ وَظَنٌّ، كَذَلِكَ تَرَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُعَايَنَةً يَحْصُلُ مَعَهَا الْيَقِينُ. (إِبْطالُ التَّأويلات (۲/۲۸۵)، ط. دار إيلاف الدَّوليَّة)
🌱اما فرموده او: «كَمَا تَرَوْنَ الْقَمَرَ» مقصود از آن تنها اثبات رؤیت عیان است، نه اینکه مرئی (یعنی الله) به ماه تشبیه شود از این جهت که ماه در جهتی و محدود است. بلکه معنای آن چنین است: دیدن الله توسط شما در روز قیامت همانند دیدن ماه توسط شما در شب چهاردهم است؛ یعنی همانطور که در شب بدر هیچ گونه شکی در دیدن ماه ندارید که این همان ماه بدر است و هیچ تردید و گمانی در دل شما نسبت به آن راه نمی یابد، به همین صورت الله عزوجل را در روز قیامت با چشم خود خواهید دید، دیدنی که با آن یقین کامل حاصل میشود.
🔍فائده: برخلاف ادعای متسلفهی مشبهه، ثابت شد که این، عقیدهی مورد اتفاق أهل السنة والجماعة از سلف تا خلف است که رؤیت الله تعالی ملازم با اثبات جهت و مکان نیست.
✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 یکشنبه - ١٤ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤2
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
*آخرین تاکتیکِ فریبکارانه و شیطانی متسلفهی مجسمه برای گمراه کردن مردم*
👌متسلفهی مجسمه برای گمراه کردن مردم، أهل السنة والجماعة را به نفی صفات متهم می کنند، حالآنکه مسلک أهل السنة والجماعة در بحث صفات خبری و متشابه دو روش دارد:
🔹️۱- ایمان و پذیرش آن صفات، سپس تفویض معنا و رد معانی باطل؛
🔹️۲- تأویل به معنای لایق باری تعالی در حد ظن، با رعایت شرایط خاص.
❗️در حالی که متسلفهی مجسمه نفی اعضای جسمانی و جوارح و همچنین نفی مکان و جهت حسی را معادل نفی صفات می پندارند.
🌸چنانکه امام نووی رحمه الله فرمودهاند:
✔️اعْلَمْ أَنَّ لِأَهْلِ الْعِلْمِ فِي أَحَادِيثِ الصِّفَاتِ وَآيَاتِ الصِّفَاتِ قَوْلَيْنِ : أَحَدُهُمَا : وَهُوَ مَذْهَبُ مُعْظَمِ السَّلَفِ أَوْ كُلِّهِمْ. أَنَّهُ لَا يُتَكَلَّمُ في مَعْنَاهَا بلْ يَقُولُونَ يَجِبُ عَلَيْنَا أَنْ نُؤْمِنَ بِهَا وَنَعْتَقِدَ لَهَا مَعْنًى يَلِيقُ بِجَلَالِ اللَّهِ تَعَالَى وَعَظَمَتِهِ مَعَ اعْتِقَادِنَا الْجَازِمِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَأَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنِ التَّجَسُّمِ وَالِانْتِقَالِ وَالتَّحَيُّزِ فِي جِهَةٍ وَعَنْ سَائِرِ صِفَاتِ الْمَخْلُوقِ. وَالْقَوْلُ الثَّانِي : وَهُوَ مَذْهَبُ مُعْظَمِ الْمُتَكَلِّمِينَ أنها تتأول على مايليق بِهَا عَلَى حَسَبِ مَوَاقِعهَا وَإِنَّمَا يَسُوغُ تَأْوِيلُهَا لِمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَنْ يَكُونَ عَارِفًا بِلِسَانِ الْعَرَبِ وَقَوَاعِدِ الْأُصُولِ وَالْفُرُوعِ ذَا رِيَاضَةٍ فِي الْعِلْمِ.( شرح صحیح مسلم ج۳ ص ۱۹)
🌱بدان که أهل علم در خصوص آیات و احادیث صفات، دو مذهب دارند: مذهب اول: که مذهب اکثر سلف یا همهی آن ها است: در معنای آن صفات صحبت نکرده، بلکه گفته می شود: بر ما واجب است که به این صفات ایمان داشته باشیم و برای آنها معنایی قائل شویم که شایستهٔ جلال و عظمت ذات باری تعالی باشد، همراه با یقین قطعی که الله تعالی همچون هیچ چیز دیگری نیست و از تجسم، انتقال، جهت و سایر صفات مخلوقات منزه و پاک است. مذهب دوم: که مذهب اکثر متکلمین است: صفات را بر آنچه شایستهٔ باری تعالی است تأویل می کنند، متناسب با موارد و موقعیتهای مختلف، و تأویل آن فقط برای کسی جایز است که أهل آن باشد؛ یعنی کسی که به زبان عربی، قواعد اصول و فروع آشنا بوده و در علم تمرین و ممارست کافی داشته باشد.
🌸همچنین امام ذهبی رحمه الله فرمودهاند:
✔️فَقَولُنَا فِي ذَلِكَ وَبَابِهِ: الإِقرَارُ، وَالإِمْرَارُ، وتَفْويضُ مَعْنَاهُ إلَى قَائِلِه الصَّادِقِ المَعْصُومِ. (سیر اعلام النبلاء ج۷ص۱۸۳)
🌱پس سخن ما در این باب (صفات باری تعالی) این است که: به آن ها اقرار میکنیم. واز الفاظش عبور میکنیم! و معانی آن را به گوینده اش یعنی الله تعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم ارجاع میدهیم.
*🔰مذهب سلف رضی الله تعالی عنهم در باب صفات باری تعالی:*
🌸 امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه(المتوفى 150 هـ)
در كتاب الوصية فرمودهاند :
✔️ونقر بأن الله سبحانه وتعالى على العرش استوى من غير أن يكون له حاجة إليه واستقرار عليه ، وهو حافظ العرش وغير العرش من غير احتياج ، فلو كان محتاجاً لما قدر على إيجاد العالم وتدبيره كالمخلوقين ، ولو كان محتاجاً إلى الجلوس والقرار فقبل خلق العرش أين كان الله ، تعالى الله عن ذلك علواً كبيراً.
(كتاب الوصية/شرح الفقه الأكبر ص61)
🌱و ما اقرار داریم که الله سبحانه و تعالی بر عرش مستوی شده است، بدون آنکه نیازی به آن داشته باشد یا بر آن استقرار یابد. و او نگهدارنده عرش و غیر عرش است، بدون نیاز به چیزی. پس اگر او نیازمند می بود، هرگز بر ایجاد و تدبیر عالم قدرت نداشت، چنانکه مخلوقات چنیناند. و اگر او به نشستن و قرار گرفتن نیاز میداشت، پس الله تعالی پیش از خلق عرش کجا بود ؟! تعالى الله عن ذلك علواً كبيراً.
🌸و امام أعظم ابو حنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️وَالله تَعَالَى يرى فِي الْآخِرَة وَيَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ وهم فِي الْجنَّة بأعين رؤوسهم بِلَا تَشْبِيه وَلَا كَيْفيَّة وَلَا يكون بَينه وَبَين خلقه مَسَافَة.
الفقه الأكبر (ص53).
🌱الله تعالی در آخرت دیده میشود و مؤمنان او را با چشم سر خود می بینند، بدون تشبیه و بدون کیفیت، و بین او و مخلوقاتش هیچ فاصلهای نیست.
🌸و نیز در كتاب الوصية فرمودهاند
✔️ولقاء الله تعالى لأهل الجنة بلا كيف ولا تشبيه ولا جهة حق اهـ.
( الوصية: (ص/ 4)، ونقله ملا علي القاري في شرح الفقه الاكبر (ص/138)
🌱و لقای باری تعالی برای اهل بهشت بدون کیفیت، بدون تشبیه و بدون جهت [خواهد بود]. حق است.
🌸و همچنین فرمودهاند:
👌متسلفهی مجسمه برای گمراه کردن مردم، أهل السنة والجماعة را به نفی صفات متهم می کنند، حالآنکه مسلک أهل السنة والجماعة در بحث صفات خبری و متشابه دو روش دارد:
🔹️۱- ایمان و پذیرش آن صفات، سپس تفویض معنا و رد معانی باطل؛
🔹️۲- تأویل به معنای لایق باری تعالی در حد ظن، با رعایت شرایط خاص.
❗️در حالی که متسلفهی مجسمه نفی اعضای جسمانی و جوارح و همچنین نفی مکان و جهت حسی را معادل نفی صفات می پندارند.
🌸چنانکه امام نووی رحمه الله فرمودهاند:
✔️اعْلَمْ أَنَّ لِأَهْلِ الْعِلْمِ فِي أَحَادِيثِ الصِّفَاتِ وَآيَاتِ الصِّفَاتِ قَوْلَيْنِ : أَحَدُهُمَا : وَهُوَ مَذْهَبُ مُعْظَمِ السَّلَفِ أَوْ كُلِّهِمْ. أَنَّهُ لَا يُتَكَلَّمُ في مَعْنَاهَا بلْ يَقُولُونَ يَجِبُ عَلَيْنَا أَنْ نُؤْمِنَ بِهَا وَنَعْتَقِدَ لَهَا مَعْنًى يَلِيقُ بِجَلَالِ اللَّهِ تَعَالَى وَعَظَمَتِهِ مَعَ اعْتِقَادِنَا الْجَازِمِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَأَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنِ التَّجَسُّمِ وَالِانْتِقَالِ وَالتَّحَيُّزِ فِي جِهَةٍ وَعَنْ سَائِرِ صِفَاتِ الْمَخْلُوقِ. وَالْقَوْلُ الثَّانِي : وَهُوَ مَذْهَبُ مُعْظَمِ الْمُتَكَلِّمِينَ أنها تتأول على مايليق بِهَا عَلَى حَسَبِ مَوَاقِعهَا وَإِنَّمَا يَسُوغُ تَأْوِيلُهَا لِمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَنْ يَكُونَ عَارِفًا بِلِسَانِ الْعَرَبِ وَقَوَاعِدِ الْأُصُولِ وَالْفُرُوعِ ذَا رِيَاضَةٍ فِي الْعِلْمِ.( شرح صحیح مسلم ج۳ ص ۱۹)
🌱بدان که أهل علم در خصوص آیات و احادیث صفات، دو مذهب دارند: مذهب اول: که مذهب اکثر سلف یا همهی آن ها است: در معنای آن صفات صحبت نکرده، بلکه گفته می شود: بر ما واجب است که به این صفات ایمان داشته باشیم و برای آنها معنایی قائل شویم که شایستهٔ جلال و عظمت ذات باری تعالی باشد، همراه با یقین قطعی که الله تعالی همچون هیچ چیز دیگری نیست و از تجسم، انتقال، جهت و سایر صفات مخلوقات منزه و پاک است. مذهب دوم: که مذهب اکثر متکلمین است: صفات را بر آنچه شایستهٔ باری تعالی است تأویل می کنند، متناسب با موارد و موقعیتهای مختلف، و تأویل آن فقط برای کسی جایز است که أهل آن باشد؛ یعنی کسی که به زبان عربی، قواعد اصول و فروع آشنا بوده و در علم تمرین و ممارست کافی داشته باشد.
🌸همچنین امام ذهبی رحمه الله فرمودهاند:
✔️فَقَولُنَا فِي ذَلِكَ وَبَابِهِ: الإِقرَارُ، وَالإِمْرَارُ، وتَفْويضُ مَعْنَاهُ إلَى قَائِلِه الصَّادِقِ المَعْصُومِ. (سیر اعلام النبلاء ج۷ص۱۸۳)
🌱پس سخن ما در این باب (صفات باری تعالی) این است که: به آن ها اقرار میکنیم. واز الفاظش عبور میکنیم! و معانی آن را به گوینده اش یعنی الله تعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم ارجاع میدهیم.
*🔰مذهب سلف رضی الله تعالی عنهم در باب صفات باری تعالی:*
🌸 امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه(المتوفى 150 هـ)
در كتاب الوصية فرمودهاند :
✔️ونقر بأن الله سبحانه وتعالى على العرش استوى من غير أن يكون له حاجة إليه واستقرار عليه ، وهو حافظ العرش وغير العرش من غير احتياج ، فلو كان محتاجاً لما قدر على إيجاد العالم وتدبيره كالمخلوقين ، ولو كان محتاجاً إلى الجلوس والقرار فقبل خلق العرش أين كان الله ، تعالى الله عن ذلك علواً كبيراً.
(كتاب الوصية/شرح الفقه الأكبر ص61)
🌱و ما اقرار داریم که الله سبحانه و تعالی بر عرش مستوی شده است، بدون آنکه نیازی به آن داشته باشد یا بر آن استقرار یابد. و او نگهدارنده عرش و غیر عرش است، بدون نیاز به چیزی. پس اگر او نیازمند می بود، هرگز بر ایجاد و تدبیر عالم قدرت نداشت، چنانکه مخلوقات چنیناند. و اگر او به نشستن و قرار گرفتن نیاز میداشت، پس الله تعالی پیش از خلق عرش کجا بود ؟! تعالى الله عن ذلك علواً كبيراً.
🌸و امام أعظم ابو حنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️وَالله تَعَالَى يرى فِي الْآخِرَة وَيَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ وهم فِي الْجنَّة بأعين رؤوسهم بِلَا تَشْبِيه وَلَا كَيْفيَّة وَلَا يكون بَينه وَبَين خلقه مَسَافَة.
الفقه الأكبر (ص53).
🌱الله تعالی در آخرت دیده میشود و مؤمنان او را با چشم سر خود می بینند، بدون تشبیه و بدون کیفیت، و بین او و مخلوقاتش هیچ فاصلهای نیست.
🌸و نیز در كتاب الوصية فرمودهاند
✔️ولقاء الله تعالى لأهل الجنة بلا كيف ولا تشبيه ولا جهة حق اهـ.
( الوصية: (ص/ 4)، ونقله ملا علي القاري في شرح الفقه الاكبر (ص/138)
🌱و لقای باری تعالی برای اهل بهشت بدون کیفیت، بدون تشبیه و بدون جهت [خواهد بود]. حق است.
🌸و همچنین فرمودهاند:
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤2
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️قلت: أرأيت لو قيل أين الله تعالى؟ فقال- أي أبو حنيفة-: يقال له كان الله تعالى ولا مكان قبل أن يخلق الخلق، وكان الله تعالى ولم يكن أين ولا خلق ولا شىء، وهو خالق كل شىء" اهـ.
(الفقه الأبسط ضمن مجموعة رسانل أبي حنيفة بتحقيق الكوثري (ص/ 25))
🌱اگر کسی بپرسد «الله کجاست؟»، چه باید گفت؟ امام ابوحنیفه فرمود : به او گفته میشود: پیش از خلق مخلوقات وجود داشت، در حالیکه هیچ مکانی نبود؛ و الله بود، در حالیکه نه «کجایی» بود، نه مخلوقی، و نه هیچ چیز دیگری. و او خالق هر چیزی است.
🌸و إمام أعظم رحمه الله فرمودهاند:
✔️من اعتقد حدوث صفة من صفات الله أو شك أو توقف كفر.
(كتاب الوصية، ضمن مجموعة رسائل أبي حنفية بتحقيق الكوثري، ص۲)
🌱هر کسی اعتقاد به حدوث(جدید بودن) صفتی از صفات الله تعالی داشته باشد یا آنکه شک یا توقفی کند، کافر می گردد.
🌸 همچنین إمام أعظم فرمودهاند:
✔️وَصِفَاته كلهَا بِخِلَاف صِفَات المخلوقين يعلم لَا كعلمنا وَيقدر لَا كقدرتنا وَيرى لَا كرؤيتنا وَيتَكَلَّم لَا ككلامنا وَيسمع لَا كسمعنا وَنحن نتكلم بالآلات والحروف وَالله تَعَالَى يتَكَلَّم بِلَا آلَة وَلَا حُرُوف والحروف مخلوقة وَكَلَام الله تَعَالَى غير مَخْلُوق. وهو شيء لا كالأشياء ومعنى الشيء الثابت بلا جسم ولا جوهر ولا عرض ولا حد له ولا ضد له ولا ند له ولا مثل له.
(الفقه الأکبر للإمام أبي حنيفة، ص ۲/ ۲۰)
🌱و تمام صفات الله تعالی بر خلاف صفات مخلوقات، ازلی است. او تعالی علم دارد، اما نه مانند علوم ما. و قادر است، نه مانند قدرت ما. و میبیند، نه مانند دیدن ما. و میشنود، نه مانند شنیدن ما. و کلام دارد، نه مانند سخن گفتن ما. ما با «وسیله» و «حروف» سخن میگوییم ولی (حقیقتِ) کلام الله تعالی بدون وسیله و بدون حروف است. و حروف، مخلوق و آفریده شده است؛ در حالی که کلام الله تعالی مخلوق نیست. و الله تعالی شیئی است نه مانند اشیاء منظور شیء ثابتی است که نه جسم باشد و نه جوهر و نه عرض، نه حد و مرزی دارد و نه مثل و مانندی برای او است.
🌸و امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️ليست كأيدي خلقه ليست بجارحةٍ وهو خالق الأيدي ووجهه ليس كوجوه خلقه وهو خالق كل الوجوه. (الفقه الأبسط ص۵۶)
🌱ایدی الله تعالی مانند دستهای مخلوقات نیست و او تعالی هیچ یک از اعضای جسمانی را ندارد، زیرا خالق همهی دستهاست. همچنین وجه او مانند وجوه مخلوقات نیست، زیرا خالق همهی وجوه است.
🌸امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️وَكُلُّ مَاذَكَرَهُ العُلَمَاءُ بِالْفارِسِيَّةِ مِنْ صِفاتِ اللهِ تَعالي فَجَائِزٌ الْقَولُ بِهِ، سِوَى الْيَدِ بِالْفَارِسِيَّةِ، وَيَجُورُ أَنْ يُقَالَ «بَرُوْيِ خُدا»، بِلا تَشْبِيْهِ وَلَا كَيْفِيَّةٍ.(الفقه الاکبر ص۴۸/۴۲)
🌱و هر آنچه علماء به فارسی درباره صفات باری تعالی فرموده اند، گفتنش جایز است، جز لفظ “دست” به فارسی. و جایز است گفته شود: «بَرُوْيِ خُدا»، بدون تشبیه و بدون کیفیت.
🌸إمام أبو جعفر الطحاوي رحمه الله فرمودهاند:
✔️ومن وصف الله بمعنى من معاني البشر فقد كفر.
(العقيدة الطحاوية، أبو جعفر الطحاوي، ص۱۳)
🌱هر کسی که الله تعالی را به خصوصیاتی از بشر توصیف کند کافر می گردد.
🌸و إمام أبو جعفر الطحاوي رحمه الله فرمودهاند:
✔️وَتَعَالَى عَنِ الْحُدُودِ وَالْغَايَاتِ وَالْأَرْكَانِ وَالْأَعْضَاءِ وَالْأَدَوَاتِ، لَا تَحْوِيهِ الْجِهَاتُ السِّتُّ كَسَائِرِ الْمُبْتَدَعَاتِ.
(مَتنُ العَقيدَةِ الطَّحاوِيةِ)
🌱و الله تعالی منزّه و برتر است از حدود و انتها، و ارکان و اعضاء و جوارح. و جهات شش گانه(پایین، بالا، چپ، راست، جلو و عقب) بر ذات اقدس الله احاطه نمی یابند، چنانکه بر مخلوقات حادثه و محدثات دیگر احاطه می یابند.
🌸و امام دارالهجرة، حضرت امام مالک رحمه الله فرمودهاند:
✔️چنانکه امام ذهبی رحمه الله در کتاب العلو آورده است: امام بیهقی با سندی صحیح از ابی الربیع الرشدینی از ابن وهب روایت کرده که فرمودند: قال كنت عند مالك فدخل رجل فقال يا أبا عبد الله الرحمن على العرش استوى كيف استوى فأطرق مالك وأخذته الرحضاء ثم رفع رأسه فقال : الرحمن على العرش استوى كماوصف نفسه ولا يقال كيف وكيف عنه مرفوع وأنت صاحب بدعة أخرجوه ) اه
(کتاب العلو (ص ۱۳۸)
🌱نزد امام دارالهجرة حضرت امام مالک رحمه الله بودم، که مردی وارد شد و پرسید: ای اباعبدالله! «الرحمن على العرش استوى»، چگونه بر عرش استوا یافته است؟امام مالک سر به زیر انداخت، عرق از چهره اش جاری شد، سپس سر بلند کرد و فرمود: الرحمن على العرش استوى همانگونه که خود را وصف فرموده، و پرسش از کیفیت نارواست، زیرا کیفیت و چگونگی از ذات اقدس الله تعالی منزه و مرفوع است، و تو بدعت گذاری، او را از مجلس بیرون کنید.
🌸امام محمد بن حبان رحمه الله(المتوفى: ۳۵۴هـ) فرمودهاند:
(الفقه الأبسط ضمن مجموعة رسانل أبي حنيفة بتحقيق الكوثري (ص/ 25))
🌱اگر کسی بپرسد «الله کجاست؟»، چه باید گفت؟ امام ابوحنیفه فرمود : به او گفته میشود: پیش از خلق مخلوقات وجود داشت، در حالیکه هیچ مکانی نبود؛ و الله بود، در حالیکه نه «کجایی» بود، نه مخلوقی، و نه هیچ چیز دیگری. و او خالق هر چیزی است.
🌸و إمام أعظم رحمه الله فرمودهاند:
✔️من اعتقد حدوث صفة من صفات الله أو شك أو توقف كفر.
(كتاب الوصية، ضمن مجموعة رسائل أبي حنفية بتحقيق الكوثري، ص۲)
🌱هر کسی اعتقاد به حدوث(جدید بودن) صفتی از صفات الله تعالی داشته باشد یا آنکه شک یا توقفی کند، کافر می گردد.
🌸 همچنین إمام أعظم فرمودهاند:
✔️وَصِفَاته كلهَا بِخِلَاف صِفَات المخلوقين يعلم لَا كعلمنا وَيقدر لَا كقدرتنا وَيرى لَا كرؤيتنا وَيتَكَلَّم لَا ككلامنا وَيسمع لَا كسمعنا وَنحن نتكلم بالآلات والحروف وَالله تَعَالَى يتَكَلَّم بِلَا آلَة وَلَا حُرُوف والحروف مخلوقة وَكَلَام الله تَعَالَى غير مَخْلُوق. وهو شيء لا كالأشياء ومعنى الشيء الثابت بلا جسم ولا جوهر ولا عرض ولا حد له ولا ضد له ولا ند له ولا مثل له.
(الفقه الأکبر للإمام أبي حنيفة، ص ۲/ ۲۰)
🌱و تمام صفات الله تعالی بر خلاف صفات مخلوقات، ازلی است. او تعالی علم دارد، اما نه مانند علوم ما. و قادر است، نه مانند قدرت ما. و میبیند، نه مانند دیدن ما. و میشنود، نه مانند شنیدن ما. و کلام دارد، نه مانند سخن گفتن ما. ما با «وسیله» و «حروف» سخن میگوییم ولی (حقیقتِ) کلام الله تعالی بدون وسیله و بدون حروف است. و حروف، مخلوق و آفریده شده است؛ در حالی که کلام الله تعالی مخلوق نیست. و الله تعالی شیئی است نه مانند اشیاء منظور شیء ثابتی است که نه جسم باشد و نه جوهر و نه عرض، نه حد و مرزی دارد و نه مثل و مانندی برای او است.
🌸و امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️ليست كأيدي خلقه ليست بجارحةٍ وهو خالق الأيدي ووجهه ليس كوجوه خلقه وهو خالق كل الوجوه. (الفقه الأبسط ص۵۶)
🌱ایدی الله تعالی مانند دستهای مخلوقات نیست و او تعالی هیچ یک از اعضای جسمانی را ندارد، زیرا خالق همهی دستهاست. همچنین وجه او مانند وجوه مخلوقات نیست، زیرا خالق همهی وجوه است.
🌸امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه فرمودهاند:
✔️وَكُلُّ مَاذَكَرَهُ العُلَمَاءُ بِالْفارِسِيَّةِ مِنْ صِفاتِ اللهِ تَعالي فَجَائِزٌ الْقَولُ بِهِ، سِوَى الْيَدِ بِالْفَارِسِيَّةِ، وَيَجُورُ أَنْ يُقَالَ «بَرُوْيِ خُدا»، بِلا تَشْبِيْهِ وَلَا كَيْفِيَّةٍ.(الفقه الاکبر ص۴۸/۴۲)
🌱و هر آنچه علماء به فارسی درباره صفات باری تعالی فرموده اند، گفتنش جایز است، جز لفظ “دست” به فارسی. و جایز است گفته شود: «بَرُوْيِ خُدا»، بدون تشبیه و بدون کیفیت.
🌸إمام أبو جعفر الطحاوي رحمه الله فرمودهاند:
✔️ومن وصف الله بمعنى من معاني البشر فقد كفر.
(العقيدة الطحاوية، أبو جعفر الطحاوي، ص۱۳)
🌱هر کسی که الله تعالی را به خصوصیاتی از بشر توصیف کند کافر می گردد.
🌸و إمام أبو جعفر الطحاوي رحمه الله فرمودهاند:
✔️وَتَعَالَى عَنِ الْحُدُودِ وَالْغَايَاتِ وَالْأَرْكَانِ وَالْأَعْضَاءِ وَالْأَدَوَاتِ، لَا تَحْوِيهِ الْجِهَاتُ السِّتُّ كَسَائِرِ الْمُبْتَدَعَاتِ.
(مَتنُ العَقيدَةِ الطَّحاوِيةِ)
🌱و الله تعالی منزّه و برتر است از حدود و انتها، و ارکان و اعضاء و جوارح. و جهات شش گانه(پایین، بالا، چپ، راست، جلو و عقب) بر ذات اقدس الله احاطه نمی یابند، چنانکه بر مخلوقات حادثه و محدثات دیگر احاطه می یابند.
🌸و امام دارالهجرة، حضرت امام مالک رحمه الله فرمودهاند:
✔️چنانکه امام ذهبی رحمه الله در کتاب العلو آورده است: امام بیهقی با سندی صحیح از ابی الربیع الرشدینی از ابن وهب روایت کرده که فرمودند: قال كنت عند مالك فدخل رجل فقال يا أبا عبد الله الرحمن على العرش استوى كيف استوى فأطرق مالك وأخذته الرحضاء ثم رفع رأسه فقال : الرحمن على العرش استوى كماوصف نفسه ولا يقال كيف وكيف عنه مرفوع وأنت صاحب بدعة أخرجوه ) اه
(کتاب العلو (ص ۱۳۸)
🌱نزد امام دارالهجرة حضرت امام مالک رحمه الله بودم، که مردی وارد شد و پرسید: ای اباعبدالله! «الرحمن على العرش استوى»، چگونه بر عرش استوا یافته است؟امام مالک سر به زیر انداخت، عرق از چهره اش جاری شد، سپس سر بلند کرد و فرمود: الرحمن على العرش استوى همانگونه که خود را وصف فرموده، و پرسش از کیفیت نارواست، زیرا کیفیت و چگونگی از ذات اقدس الله تعالی منزه و مرفوع است، و تو بدعت گذاری، او را از مجلس بیرون کنید.
🌸امام محمد بن حبان رحمه الله(المتوفى: ۳۵۴هـ) فرمودهاند:
❤2
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️قَالَ أَبُو حَاتِم مُحَمَّد بْن حبَان بن أَحْمد التَّمِيمِي الْحَمد لله الَّذِي لَيْسَ لَهُ حد مَحْدُود فيتوى وَلَا لَهُ أجل مَعْدُود فيفنى وَلَا يُحِيط بِهِ جَوَامِع الْمَكَان وَلَا يشْتَمل عَلَيْهِ تَوَاتر الزَّمَان وَلَا يدْرك نعْمَته بالشواهد والحواس وَلَا يُقَاس صِفَات ذَاته بِالنَّاسِ تعاظم قدره عَن مبالغ نعت الواصفين وَجل وَصفه عَن إِدْرَاك غَايَة.
(مقدمه کتاب الثقات ج ۱ ص ۱)
🌱ستایش مخصوص خداوندی است که هیچ حد محدود و پایانی برای او نیست، و اجل معینی ندارد که به پایان رسد. هیچ مکان جامعی او را دربر نمی گیرد و هیچ تواتر زمانی شامل او نمیشود. نعمت او را با حواس و شواهد نمی توان دریافت، و صفات ذات او را نمی توان با صفات انسانها مقایسه کرد. عظمت و بزرگی او فراتر از هر اندازهای است که وصف کنندگان بتوانند بیان کنند، و وصف او فراتر از درک نهایت عقلها است.
🌸إمام أبو اسحاق الزجاج رحمه الله (المتوفى: ۳۱۱هـ). فرمودهاند:
فَهُوَ من الْعُلُوّ وَالله تَعَالَى عَال على كل شَيْء وَلَيْسَ المُرَاد بالعلو ارْتِفَاع الْمحل لِأَن الله تَعَالَى يجل عَن الْمحل وَالْمَكَان وَإِنَّمَا الْعُلُوّ علو الشَّأْن وارتفاع السُّلْطَان
(كتاب تفسير أسماء الله الحسنى للزجاج ص: ۶۰)
🌱پس او از «علو» است و الله تعالی از هر چیزی بالاتر و برتر است و مراد از «علو»، ارتفاع محل نیست؛ زیرا الله تعالی از محل و مکان جدا و برتر از آن است و قطعا مراد از «علو» علو و برتری شأن و ارتفاع سلطان است.
🌸همچنین جای دیگر فرمودهاند:
✔️الْعلي هُوَ فعيل فِي معنى فَاعل فَالله تَعَالَى عَال على خلقه وَهُوَ عَليّ عَلَيْهِم بقدرته وَلَا يجب أَن يذهب بالعلو ارْتِفَاع مَكَان إِذْ قد بَينا أَن ذَلِك لَا يجوز فِي صِفَاته تقدست وَلَا يجوز أَن يكون على أَن يتَصَوَّر بذهن أَو يتجلى لطرف تَعَالَى عَن ذَلِك علوا كَبِيرا.
(كتاب تفسير أسماء الله الحسنى للزجاج ص: ۴۸)
🌱«علي» بر وزن فعیل به معنای فاعل است، پس الله تعالی از مخلوقاتش بالاتر است و او تعالی با قدرتش بالاتر از آنهاست و جایز نیست که با «علو» به ارتفاع مکانی برود زیرا ما بیان کردیم که این در صفات مقدسهی الله تعالی جایز نیست و جایز نیست که به گونهای باشد که به ذهن متصور شود یا اینکه به طرفی تجلی کند شأن الله تعالی بالاتر از این است و برتری بزرگ از آن اوست.
📌فائده: مذهب أهل السنة والجماعة، اعتقاد به صفات باری تعالی است، در حالی که این صفات منزه از صفات مخلوقات هستند؛ یعنی ایمان به صفات، بدون تشبیه، بدون کیفیت و بدون محدودیت مکانی و زمانی. هر کس این مسیر را درک کند، می تواند فریب تاکتیکهای شیطانی متسلفهی حشویه را تشخیص دهد و در مسیر صحیح عقیده سلف صالح قدم بردارد.
✍️نوشته: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓سه شنبه - ١٦ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
(مقدمه کتاب الثقات ج ۱ ص ۱)
🌱ستایش مخصوص خداوندی است که هیچ حد محدود و پایانی برای او نیست، و اجل معینی ندارد که به پایان رسد. هیچ مکان جامعی او را دربر نمی گیرد و هیچ تواتر زمانی شامل او نمیشود. نعمت او را با حواس و شواهد نمی توان دریافت، و صفات ذات او را نمی توان با صفات انسانها مقایسه کرد. عظمت و بزرگی او فراتر از هر اندازهای است که وصف کنندگان بتوانند بیان کنند، و وصف او فراتر از درک نهایت عقلها است.
🌸إمام أبو اسحاق الزجاج رحمه الله (المتوفى: ۳۱۱هـ). فرمودهاند:
فَهُوَ من الْعُلُوّ وَالله تَعَالَى عَال على كل شَيْء وَلَيْسَ المُرَاد بالعلو ارْتِفَاع الْمحل لِأَن الله تَعَالَى يجل عَن الْمحل وَالْمَكَان وَإِنَّمَا الْعُلُوّ علو الشَّأْن وارتفاع السُّلْطَان
(كتاب تفسير أسماء الله الحسنى للزجاج ص: ۶۰)
🌱پس او از «علو» است و الله تعالی از هر چیزی بالاتر و برتر است و مراد از «علو»، ارتفاع محل نیست؛ زیرا الله تعالی از محل و مکان جدا و برتر از آن است و قطعا مراد از «علو» علو و برتری شأن و ارتفاع سلطان است.
🌸همچنین جای دیگر فرمودهاند:
✔️الْعلي هُوَ فعيل فِي معنى فَاعل فَالله تَعَالَى عَال على خلقه وَهُوَ عَليّ عَلَيْهِم بقدرته وَلَا يجب أَن يذهب بالعلو ارْتِفَاع مَكَان إِذْ قد بَينا أَن ذَلِك لَا يجوز فِي صِفَاته تقدست وَلَا يجوز أَن يكون على أَن يتَصَوَّر بذهن أَو يتجلى لطرف تَعَالَى عَن ذَلِك علوا كَبِيرا.
(كتاب تفسير أسماء الله الحسنى للزجاج ص: ۴۸)
🌱«علي» بر وزن فعیل به معنای فاعل است، پس الله تعالی از مخلوقاتش بالاتر است و او تعالی با قدرتش بالاتر از آنهاست و جایز نیست که با «علو» به ارتفاع مکانی برود زیرا ما بیان کردیم که این در صفات مقدسهی الله تعالی جایز نیست و جایز نیست که به گونهای باشد که به ذهن متصور شود یا اینکه به طرفی تجلی کند شأن الله تعالی بالاتر از این است و برتری بزرگ از آن اوست.
📌فائده: مذهب أهل السنة والجماعة، اعتقاد به صفات باری تعالی است، در حالی که این صفات منزه از صفات مخلوقات هستند؛ یعنی ایمان به صفات، بدون تشبیه، بدون کیفیت و بدون محدودیت مکانی و زمانی. هر کس این مسیر را درک کند، می تواند فریب تاکتیکهای شیطانی متسلفهی حشویه را تشخیص دهد و در مسیر صحیح عقیده سلف صالح قدم بردارد.
✍️نوشته: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓سه شنبه - ١٦ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤3
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
*✔️رد ضرورت مکان برای هر موجود:*
💢متسلفه گمان می کنند که هر موجودی ناگزیر باید در مکانی باشد و بر اساس این تصور، وجود مکان را برای موجودیت الله تعالی لازم میدانند، گویا که اگر مکانی نباشد پس خدایی نیز موجود نیست(العیاذبالله). برای رد این شبهه و نشان دادن بطلان آن، در ادامه حجتی بیان میکنم که متسلفه را ناچار می کند یکی از دو احتمال را بپذیرند، و هر دو احتمال در نهایت ادعای این جماعت را باطل می کند:
⁉️به متسلفهی مجسمه که ادعا می کنند هر موجودی نیازمند مکان است، میگوییم: این مکانی که آن را برای همهی اشیا ضروری می دانید، آیا خودش در مکانی دیگر هست یا نه؟
🔹️احتمال اول: مکان در مکانی دیگر نیست.
👈اگر بگویند: مکان خودش در مکان نیست، این همان ادعای ما أهل السنة والجماعة(ماتریدیه و اشعریه)است که وجود چیزهایی خارج از مکان را ممکن می دانیم. پس اصل استدلال متسلفه از اساس فرو می ریزد.
🔹️احتمال دوم: مکان در مکانی دیگر است.
👈اگر بگویند: مکان در مکانی دیگر است، باز سؤال میکنیم: آن مکان دوم در کجاست؟ این سؤال ادامه پیدا می کند و دو راه بیشتر ندارد:
🌱۱- تسلسل بی پایان: مکان ها پی در پی ادامه یابند تا بی نهایت. این محال عقلی است، چون تسلسل در علل و معلولات باطل است.
🌱۲- توقف و ایست در مکانی که خود در مکان نیست: یعنی سرانجام به مکانی برسیم که خودش در مکان دیگری نباشد. این همان چیزی است که ما می گوییم: وجود چیزی که در مکان نیست. پس باز ادعای متسلفه نقض می شود.
✅️لذا، هر دو احتمال به ابطال ادعای «وجوب مکان برای هر موجود» می انجامد.
🔰جواب به توجیه ذهنی بودن مکان:
👈ممکن است متسلفه بگویند: مقصود ما از مکان، تنها یک تصور ذهنی است، نه چیزی در خارج. در این صورت سؤال می کنیم:
⁉️اگر مکان فقط ذهنی باشد و در خارج حقیقتی نداشته باشد، پس اجسام خارجی نیز مکانی نخواهند داشت، و این نقض آشکار ادعای آنان است.
👌اگر مکان ذهنی، در خارج مصداقی حقیقی داشته باشد، باز همان برهان پیشین تکرار می شود: یا باید در مکان دیگری باشد و تسلسل باطل به وجود آید، یا باید بی نیاز از مکان باشد و سخن خودشان را نقض کند.
📌خلاصه؛ ادعای ضرورت مکان برای هر موجود، باطل است و ناگزیر به محالات می انجامد. حقیقتی که تردیدی در آن نیست این است که وجود چیزهایی بیرون از مکان ممکن است و همین اعتقاد، عقیدهی أهل السنة والجماعة ماتریدیه و اشعریه است که الله تعالی را از نیاز به مخلوقات و محدودیت در مکان منزه می دانند.
🌸كان اللهُ ولم يكُنْ شيءٌ غيرُه. (البخاري ۳۰۲۰) الله تعالی بود و هیچ چیز جز او نبود.
✍️أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 الجمعة - ١٩ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
💢متسلفه گمان می کنند که هر موجودی ناگزیر باید در مکانی باشد و بر اساس این تصور، وجود مکان را برای موجودیت الله تعالی لازم میدانند، گویا که اگر مکانی نباشد پس خدایی نیز موجود نیست(العیاذبالله). برای رد این شبهه و نشان دادن بطلان آن، در ادامه حجتی بیان میکنم که متسلفه را ناچار می کند یکی از دو احتمال را بپذیرند، و هر دو احتمال در نهایت ادعای این جماعت را باطل می کند:
⁉️به متسلفهی مجسمه که ادعا می کنند هر موجودی نیازمند مکان است، میگوییم: این مکانی که آن را برای همهی اشیا ضروری می دانید، آیا خودش در مکانی دیگر هست یا نه؟
🔹️احتمال اول: مکان در مکانی دیگر نیست.
👈اگر بگویند: مکان خودش در مکان نیست، این همان ادعای ما أهل السنة والجماعة(ماتریدیه و اشعریه)است که وجود چیزهایی خارج از مکان را ممکن می دانیم. پس اصل استدلال متسلفه از اساس فرو می ریزد.
🔹️احتمال دوم: مکان در مکانی دیگر است.
👈اگر بگویند: مکان در مکانی دیگر است، باز سؤال میکنیم: آن مکان دوم در کجاست؟ این سؤال ادامه پیدا می کند و دو راه بیشتر ندارد:
🌱۱- تسلسل بی پایان: مکان ها پی در پی ادامه یابند تا بی نهایت. این محال عقلی است، چون تسلسل در علل و معلولات باطل است.
🌱۲- توقف و ایست در مکانی که خود در مکان نیست: یعنی سرانجام به مکانی برسیم که خودش در مکان دیگری نباشد. این همان چیزی است که ما می گوییم: وجود چیزی که در مکان نیست. پس باز ادعای متسلفه نقض می شود.
✅️لذا، هر دو احتمال به ابطال ادعای «وجوب مکان برای هر موجود» می انجامد.
🔰جواب به توجیه ذهنی بودن مکان:
👈ممکن است متسلفه بگویند: مقصود ما از مکان، تنها یک تصور ذهنی است، نه چیزی در خارج. در این صورت سؤال می کنیم:
⁉️اگر مکان فقط ذهنی باشد و در خارج حقیقتی نداشته باشد، پس اجسام خارجی نیز مکانی نخواهند داشت، و این نقض آشکار ادعای آنان است.
👌اگر مکان ذهنی، در خارج مصداقی حقیقی داشته باشد، باز همان برهان پیشین تکرار می شود: یا باید در مکان دیگری باشد و تسلسل باطل به وجود آید، یا باید بی نیاز از مکان باشد و سخن خودشان را نقض کند.
📌خلاصه؛ ادعای ضرورت مکان برای هر موجود، باطل است و ناگزیر به محالات می انجامد. حقیقتی که تردیدی در آن نیست این است که وجود چیزهایی بیرون از مکان ممکن است و همین اعتقاد، عقیدهی أهل السنة والجماعة ماتریدیه و اشعریه است که الله تعالی را از نیاز به مخلوقات و محدودیت در مکان منزه می دانند.
🌸كان اللهُ ولم يكُنْ شيءٌ غيرُه. (البخاري ۳۰۲۰) الله تعالی بود و هیچ چیز جز او نبود.
✍️أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 الجمعة - ١٩ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤4
✨ *خبر خوش برای اهل سنت و جماعت!* ✨
پس از وقفهای طولانی، سایت «راه حقیقت» دوباره راه اندازی شد!
به آدرس: *www.rahehaqiqat.com*
از این پس می توانید به راحتی و سریع ترین شکل ممکن به آخرین مقالات و مطالب ناب دسترسی داشته باشید.
با امید به خدا، مسیر روشنگری و آگاهی با قوت ادامه دارد.
همراه باشید و به دوستانتان هم اطلاع دهید!
🌷 انجمن علمی تحقیقی راه حقیقت
پس از وقفهای طولانی، سایت «راه حقیقت» دوباره راه اندازی شد!
به آدرس: *www.rahehaqiqat.com*
از این پس می توانید به راحتی و سریع ترین شکل ممکن به آخرین مقالات و مطالب ناب دسترسی داشته باشید.
با امید به خدا، مسیر روشنگری و آگاهی با قوت ادامه دارد.
همراه باشید و به دوستانتان هم اطلاع دهید!
🌷 انجمن علمی تحقیقی راه حقیقت
❤15🥰1
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
*⚔️إبطال تلبیسات مجسمهٔ حلولیه(بخش چهارم)*
👌پس از آنکه رؤیت باری تعالی را بدون احاطه، بدون جهت و بدون کیفیت از اقوال سلف و خلف اثبات کردیم، متسلف حلولی در جواب گفته است: اینان برای ما حجت نیستند! و در کمال جسارت، امام نووی رحمه الله را به کفر متهم می کند!
❗️جالب اینجاست که از امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه که به تصریح ائمه حدیث، شیخ سلف است گرفته تا ستونهای اصلی اهل السنة والجماعة همچون امام نووی، ابن حجر، بیهقی و صدها امام دیگر رحمهم الله، همگی از دایره اهل السنة خارج شمرده میشوند، و فقط مشتی تکفیری نو ظهور خود را اهل السنة میگویند!
👈و این در حالی است که حتی ابن عثیمین، یکی از سران متسلفه، اعتراف می کند که ۹۵ درصد اهل السنة والجماعة همان اشاعره و ماتریدیه اند.
💢و عجیب تر این است که همین جماعت خود را اهل الحدیث می گویند تا دیگران را بفریبند، در حالی که اهل الحدیث حقیقی همان ائمه أهل السنة والجماعة اند که از اینان و منهجشان بیزار هستند.
🔰عقیده أهل الحدیث درباره رؤیت باری تعالی:
🌸الحافظ الكبير أَبو بكر الإسماعيلي الجرجاني (ت: ۳۷۱ هـ) در بیان عقیده أهل الحديث فرمودهاند:
✔️وَيَعْتَقِدُونَ جَوَازَ الرُّؤْيَةِ مِنَ الْعِبَادِ الْمُتَّقِينَ للهِ عَزَّ وَجَلَّ فِي الْقِيَامَةِ دُونَ الدُّنْيَا...وَذَلِكَ مِنْ غَيْرِ اعْتِقَادِ التَّجْسِيمِ فِي اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا التَّحْدِيدِ لَهُ، وَلَكِنْ يَرَوْنَهُ جَلَّ وَعَزَّ بِأَعْيُنِهِمْ عَلَى مَا يَشَاءُ هُوَ بِلَا كَيْفٍ. (كِتَابُ اعْتِقَادِ أَهْلِ السُّنَّةِ أَوِ اعْتِقَادُ أَئِمَّةِ أَهْلِ الحَدِيثِ (ص: ۴۲-۴۳)، ط. دار ابن حزم)
🌱آنان معتقدند که رؤیت الله تعالی برای بندگان پرهیزکار در روز قیامت جایز است، نه در دنیا... و این رؤیت بدون اعتقاد به تجسیم برای الله عزوجل و بدون محدود ساختن اوست، بلکه او تعالی را با چشم های خود می بینند، همان گونه که او بخواهد، بدون چگونگی و کیفیت.
🌸همچنین پیش از این فرمودهاند:
✔️وَلَا يُعْتَقَدُ فِيهِ [=تَعَالَى] الْأَعْضَاءُ، وَالْجَوَارِحُ، وَلَا الطُّولُ، وَالْعَرْضُ، وَالْغِلَظُ، وَالدِّقَّةُ، وَنَحْوُ هَذَا مِمَّا يَكُونُ مِثْلُهُ فِي الْخَلْقِ، فَإِنَّهُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، تَبَارَكَ وَجْهُ رَبِّنَا ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ. (كِتَابُ اعْتِقَادِ أَهْلِ السُّنَّةِ أَوِ اعْتِقَادُ أَئِمَّةِ أَهْلِ الحَدِيثِ (ص: ۳۷)، ط. دار ابن حزم)
🌱و برای او تعالی اعضا و جوارح، و طول و عرض، و ضخامت و نازکی، و مانند این ها که در مخلوقات یافت میشود، به اعتقاد گرفته نمی شود؛ زیرا هیچ چیز مانند او نیست. پروردگار ما، صاحب جلال و کرامت، منزه است.
🔔تنبیه: اینکه متسلف حلولی میگوید: فلان برای ما حجت است و فلان نیست، هیچ اهمیتی ندارد؛ زیرا ادعای أهل البدعة و الضلالة برای کسی ارزش و اعتباری ندارد، بلکه اصل همان است که ائمهٔ أهل السنة والجماعة فرمودهاند.
✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 شنبه - ٢٠ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
👌پس از آنکه رؤیت باری تعالی را بدون احاطه، بدون جهت و بدون کیفیت از اقوال سلف و خلف اثبات کردیم، متسلف حلولی در جواب گفته است: اینان برای ما حجت نیستند! و در کمال جسارت، امام نووی رحمه الله را به کفر متهم می کند!
❗️جالب اینجاست که از امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه که به تصریح ائمه حدیث، شیخ سلف است گرفته تا ستونهای اصلی اهل السنة والجماعة همچون امام نووی، ابن حجر، بیهقی و صدها امام دیگر رحمهم الله، همگی از دایره اهل السنة خارج شمرده میشوند، و فقط مشتی تکفیری نو ظهور خود را اهل السنة میگویند!
👈و این در حالی است که حتی ابن عثیمین، یکی از سران متسلفه، اعتراف می کند که ۹۵ درصد اهل السنة والجماعة همان اشاعره و ماتریدیه اند.
💢و عجیب تر این است که همین جماعت خود را اهل الحدیث می گویند تا دیگران را بفریبند، در حالی که اهل الحدیث حقیقی همان ائمه أهل السنة والجماعة اند که از اینان و منهجشان بیزار هستند.
🔰عقیده أهل الحدیث درباره رؤیت باری تعالی:
🌸الحافظ الكبير أَبو بكر الإسماعيلي الجرجاني (ت: ۳۷۱ هـ) در بیان عقیده أهل الحديث فرمودهاند:
✔️وَيَعْتَقِدُونَ جَوَازَ الرُّؤْيَةِ مِنَ الْعِبَادِ الْمُتَّقِينَ للهِ عَزَّ وَجَلَّ فِي الْقِيَامَةِ دُونَ الدُّنْيَا...وَذَلِكَ مِنْ غَيْرِ اعْتِقَادِ التَّجْسِيمِ فِي اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا التَّحْدِيدِ لَهُ، وَلَكِنْ يَرَوْنَهُ جَلَّ وَعَزَّ بِأَعْيُنِهِمْ عَلَى مَا يَشَاءُ هُوَ بِلَا كَيْفٍ. (كِتَابُ اعْتِقَادِ أَهْلِ السُّنَّةِ أَوِ اعْتِقَادُ أَئِمَّةِ أَهْلِ الحَدِيثِ (ص: ۴۲-۴۳)، ط. دار ابن حزم)
🌱آنان معتقدند که رؤیت الله تعالی برای بندگان پرهیزکار در روز قیامت جایز است، نه در دنیا... و این رؤیت بدون اعتقاد به تجسیم برای الله عزوجل و بدون محدود ساختن اوست، بلکه او تعالی را با چشم های خود می بینند، همان گونه که او بخواهد، بدون چگونگی و کیفیت.
🌸همچنین پیش از این فرمودهاند:
✔️وَلَا يُعْتَقَدُ فِيهِ [=تَعَالَى] الْأَعْضَاءُ، وَالْجَوَارِحُ، وَلَا الطُّولُ، وَالْعَرْضُ، وَالْغِلَظُ، وَالدِّقَّةُ، وَنَحْوُ هَذَا مِمَّا يَكُونُ مِثْلُهُ فِي الْخَلْقِ، فَإِنَّهُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، تَبَارَكَ وَجْهُ رَبِّنَا ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ. (كِتَابُ اعْتِقَادِ أَهْلِ السُّنَّةِ أَوِ اعْتِقَادُ أَئِمَّةِ أَهْلِ الحَدِيثِ (ص: ۳۷)، ط. دار ابن حزم)
🌱و برای او تعالی اعضا و جوارح، و طول و عرض، و ضخامت و نازکی، و مانند این ها که در مخلوقات یافت میشود، به اعتقاد گرفته نمی شود؛ زیرا هیچ چیز مانند او نیست. پروردگار ما، صاحب جلال و کرامت، منزه است.
🔔تنبیه: اینکه متسلف حلولی میگوید: فلان برای ما حجت است و فلان نیست، هیچ اهمیتی ندارد؛ زیرا ادعای أهل البدعة و الضلالة برای کسی ارزش و اعتباری ندارد، بلکه اصل همان است که ائمهٔ أهل السنة والجماعة فرمودهاند.
✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 شنبه - ٢٠ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤4
🔶 وقتی جهال و نا اهلان، علم عقاید را قضاوت می کنند.
❌ *سخن جاهلانه غیرمقلد:*
«ابومنصور جهمی -لعنهاللهتعالی- میگوید: ایمان در خودش حد و مرزی دارد... و اینگونه نیست که حشویه و اصحاب حدیث گفتند: همهی طاعات، ایمان است.»
✅ *پاسخ حنفی:*
ای مگس، عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست!
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری...
ابومنصور ماتریدی رح یکی از ستون های استوار عقیده اهلسنت و جماعت است.
ایشان ایمان را بهگونه ای تعریف کرده که ریشه در دل و تصدیق قلب دارد، نه در ظاهرگرایی خشک.
ایشان هرگز طاعات و اعمال نیک را از ایمان جدا ندانسته، بلکه آن را ثمره و شاخه های ایمان می داند، نه اصل آن.
📌 خلط نام ایشان با «جهمیه» یکی از دروغهای بزرگ و ناشی از جهل عمیق است. جهمیه فرقهای است منحرف که توسط علمای اهلسنت طرد شدهاند. نسبت دادن چنین فرقه ای به امام ماتریدی، بیشتر نشان از عمق بی سوادی و یا مأموریت دشمنانه نویسنده دارد.
اینان کسانی اند که بدون درک اصول دین، فضای مجازی را جولانگاه جعل و تحریف کردهاند. نه علمی دارند، نه نسبتی با علما، نه سابقه ای در خدمت به اسلام؛ جز فحاشی، تفرقه و تخریب هیچ هنر دیگری ندارند.
👌🏼 *لعنت فرستادن بر علما،* نشانهی استیصال و حقد است، نه شجاعت علمی. این رفتارها دقیقاً همان چیزی است که دشمنان اسلام می خواهند: حمله به نمادهای عقیدهی اهل سنت، تخریب شخصیت بزرگان، و جدا کردن عوام از علما.
*این تفکیک عمیق و حکیمانه بین اصل ایمان و لوازم و ثمرات آن، یکی از شاخصه های عقل گرایانه و قرآنی در منهج امام ماتریدی و علمای اهل سنت و جماعت است؛* نه برداشت سطحی و ظاهرگرایانهای که ایمان را در نماز و روزه خلاصه میکند و با ترک یک عمل، مؤمن را تکفیر می نماید!
⚠️ چنین نگاه های ظاهری، همان چیزی است که خوارج در صدر اسلام با آن مسلمانان را کافر خواندند و امروز هم نوخوارج با همین نگاه، به تکفیر و افساد مشغول اند.
✊🏼 *پس ایمان از نگاه امام ماتریدی، امام اعظم رح و دیگر علمای اهل سنت حقیقتی است ریشه دار در قلب، نه مجموعهای از حرکات بدنی و این فهم، با قرآن، سنت و عقل سلیم کاملاً هماهنگ است.*
✅ *دیدگاه استوار امام ماتریدی:*
در تفسیر آیه ۶ سوره تحریم، امام ابومنصور ماتریدی رح به روشنی بیان می فرمایند که خطاب الهی در آیات «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ناظر بر ایمان قلبی و باطنی است، نه صرف اعمال ظاهری.
این تعبیرات قرآنی به وضوح می رساند که *ایمان ریشهای در قلب و تصدیق درونی دارد* و صرف انجام طاعات و اعمال نیک، تعریف کامل ایمان نیست؛ بلکه این اعمال، ثمره ایمان و نشانه آن اند، نه جزء ذات آن.
❌ برخلاف نظر گروههای ظاهربین و تنگنظر که ایمان را مساوی با مجموعهای از افعال و عبادات می دانند.
امام ماتریدی تأکید دارد که اگر ایمان را با اعمال مساوی بدانیم، با ترک کوچکترین عمل، باید بگوییم ایمان شخص ناقص یا زائل شده است و این خود تناقضی بزرگ و بیاساس است.
📍 حقیقت این است که:
*نقص در اعمال، نقص در قوت ایمان است، نه در اصل ایمان.*
ایمان، تصدیق قلبی است که ریشه در یقین دارد و یقین، با ترک یک عمل مستحب یا حتی واجب، از قلب مؤمن بیرون نمیرود، هرچند مرتکب گناه شود.
✳️ دیدگاه ریشهدار امام اعظم ابوحنیفه رح درباره ایمان:
در کتاب گران سنگ *الفقه الاکبر* با شرح *ملا علی قاری*، امام ابوحنیفه رحمهالله با دقتی کم نظیر، *حقیقت ایمان* را این گونه تبیین میفرماید:
«وَالْإيمَانُ هُوَ الْإقْرَارُ وَالتَّصْدِيقُ، وَإيمَانُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ لا يَزِيدُ وَلا يَنقُصُ (أي مِنْ جِهَةِ الْمُؤْمَنِ بِهِ وَيَزِيدُ وَيَنقُصُ مِنْ جِهَةِ الْيَقِينِ وَالتَّصْدِيقِ)، وَالْمُؤْمِنُونَ مُسْتَوُونَ فِي الإيمَانِ وَالتَّوْحِيدِ مُتَفَاضِلُونَ فِي الْأَعْمَالِ»
ترجمه: ایمان عبارت است از اقرار ‹با زبان› و تصدیق ‹باقلب› و(دراصل) ایمان اهل آسمان و زمين از حیث مؤمَن به، كم وزیادنمي شود، ولی از لحاظ یقين و تصدیق كم و زیاد می شود، و همه ی مؤمنان در ایمان وتوحيد ‹باهم› برابر اند، اما در عمل (بر یكدیگر) فضيلت وبرتری دارند.
✅ طبق تصریح ایشان:
ایمان نه زیاد می شود و نه کم زیرا ایمان، حقیقتی مطلق و قطعی است که بر یقین مبتنی است و هر گونه تغییر در آن، به معنای ورود به کفر یا خروج از آن خواهد بود.
*افزایش و کاهش ایمان، فقط در درجهی یقین و قوت تصدیق قلبی ممکن است، نه در اصل ایمان.*
👌🏼 از دیدگاه امام اعظم رح *همه مؤمنان در اصل ایمان و توحید مساویاند،* اما در *اعمال، تقوی، و اطاعت،* دارای مراتباند و تفاوت دارند.
📌 این بیان، تیر خلاصی ست بر باور ناصحیح غیرمقلدان است که ایمان را تابع اعمال میدانند و با کم ترین لغزشی در ظاهر، حکم به کفر می دهند یا مؤمن را فاسق العقیده میخوانند!
❌ *سخن جاهلانه غیرمقلد:*
«ابومنصور جهمی -لعنهاللهتعالی- میگوید: ایمان در خودش حد و مرزی دارد... و اینگونه نیست که حشویه و اصحاب حدیث گفتند: همهی طاعات، ایمان است.»
✅ *پاسخ حنفی:*
ای مگس، عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست!
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری...
ابومنصور ماتریدی رح یکی از ستون های استوار عقیده اهلسنت و جماعت است.
ایشان ایمان را بهگونه ای تعریف کرده که ریشه در دل و تصدیق قلب دارد، نه در ظاهرگرایی خشک.
ایشان هرگز طاعات و اعمال نیک را از ایمان جدا ندانسته، بلکه آن را ثمره و شاخه های ایمان می داند، نه اصل آن.
📌 خلط نام ایشان با «جهمیه» یکی از دروغهای بزرگ و ناشی از جهل عمیق است. جهمیه فرقهای است منحرف که توسط علمای اهلسنت طرد شدهاند. نسبت دادن چنین فرقه ای به امام ماتریدی، بیشتر نشان از عمق بی سوادی و یا مأموریت دشمنانه نویسنده دارد.
اینان کسانی اند که بدون درک اصول دین، فضای مجازی را جولانگاه جعل و تحریف کردهاند. نه علمی دارند، نه نسبتی با علما، نه سابقه ای در خدمت به اسلام؛ جز فحاشی، تفرقه و تخریب هیچ هنر دیگری ندارند.
👌🏼 *لعنت فرستادن بر علما،* نشانهی استیصال و حقد است، نه شجاعت علمی. این رفتارها دقیقاً همان چیزی است که دشمنان اسلام می خواهند: حمله به نمادهای عقیدهی اهل سنت، تخریب شخصیت بزرگان، و جدا کردن عوام از علما.
*این تفکیک عمیق و حکیمانه بین اصل ایمان و لوازم و ثمرات آن، یکی از شاخصه های عقل گرایانه و قرآنی در منهج امام ماتریدی و علمای اهل سنت و جماعت است؛* نه برداشت سطحی و ظاهرگرایانهای که ایمان را در نماز و روزه خلاصه میکند و با ترک یک عمل، مؤمن را تکفیر می نماید!
⚠️ چنین نگاه های ظاهری، همان چیزی است که خوارج در صدر اسلام با آن مسلمانان را کافر خواندند و امروز هم نوخوارج با همین نگاه، به تکفیر و افساد مشغول اند.
✊🏼 *پس ایمان از نگاه امام ماتریدی، امام اعظم رح و دیگر علمای اهل سنت حقیقتی است ریشه دار در قلب، نه مجموعهای از حرکات بدنی و این فهم، با قرآن، سنت و عقل سلیم کاملاً هماهنگ است.*
✅ *دیدگاه استوار امام ماتریدی:*
در تفسیر آیه ۶ سوره تحریم، امام ابومنصور ماتریدی رح به روشنی بیان می فرمایند که خطاب الهی در آیات «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ناظر بر ایمان قلبی و باطنی است، نه صرف اعمال ظاهری.
این تعبیرات قرآنی به وضوح می رساند که *ایمان ریشهای در قلب و تصدیق درونی دارد* و صرف انجام طاعات و اعمال نیک، تعریف کامل ایمان نیست؛ بلکه این اعمال، ثمره ایمان و نشانه آن اند، نه جزء ذات آن.
❌ برخلاف نظر گروههای ظاهربین و تنگنظر که ایمان را مساوی با مجموعهای از افعال و عبادات می دانند.
امام ماتریدی تأکید دارد که اگر ایمان را با اعمال مساوی بدانیم، با ترک کوچکترین عمل، باید بگوییم ایمان شخص ناقص یا زائل شده است و این خود تناقضی بزرگ و بیاساس است.
📍 حقیقت این است که:
*نقص در اعمال، نقص در قوت ایمان است، نه در اصل ایمان.*
ایمان، تصدیق قلبی است که ریشه در یقین دارد و یقین، با ترک یک عمل مستحب یا حتی واجب، از قلب مؤمن بیرون نمیرود، هرچند مرتکب گناه شود.
✳️ دیدگاه ریشهدار امام اعظم ابوحنیفه رح درباره ایمان:
در کتاب گران سنگ *الفقه الاکبر* با شرح *ملا علی قاری*، امام ابوحنیفه رحمهالله با دقتی کم نظیر، *حقیقت ایمان* را این گونه تبیین میفرماید:
«وَالْإيمَانُ هُوَ الْإقْرَارُ وَالتَّصْدِيقُ، وَإيمَانُ أَهْلِ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ لا يَزِيدُ وَلا يَنقُصُ (أي مِنْ جِهَةِ الْمُؤْمَنِ بِهِ وَيَزِيدُ وَيَنقُصُ مِنْ جِهَةِ الْيَقِينِ وَالتَّصْدِيقِ)، وَالْمُؤْمِنُونَ مُسْتَوُونَ فِي الإيمَانِ وَالتَّوْحِيدِ مُتَفَاضِلُونَ فِي الْأَعْمَالِ»
ترجمه: ایمان عبارت است از اقرار ‹با زبان› و تصدیق ‹باقلب› و(دراصل) ایمان اهل آسمان و زمين از حیث مؤمَن به، كم وزیادنمي شود، ولی از لحاظ یقين و تصدیق كم و زیاد می شود، و همه ی مؤمنان در ایمان وتوحيد ‹باهم› برابر اند، اما در عمل (بر یكدیگر) فضيلت وبرتری دارند.
✅ طبق تصریح ایشان:
ایمان نه زیاد می شود و نه کم زیرا ایمان، حقیقتی مطلق و قطعی است که بر یقین مبتنی است و هر گونه تغییر در آن، به معنای ورود به کفر یا خروج از آن خواهد بود.
*افزایش و کاهش ایمان، فقط در درجهی یقین و قوت تصدیق قلبی ممکن است، نه در اصل ایمان.*
👌🏼 از دیدگاه امام اعظم رح *همه مؤمنان در اصل ایمان و توحید مساویاند،* اما در *اعمال، تقوی، و اطاعت،* دارای مراتباند و تفاوت دارند.
📌 این بیان، تیر خلاصی ست بر باور ناصحیح غیرمقلدان است که ایمان را تابع اعمال میدانند و با کم ترین لغزشی در ظاهر، حکم به کفر می دهند یا مؤمن را فاسق العقیده میخوانند!
❤2
🛑 *خطای فاحش غیرمقلدان:*
غیرمقلدان جاهل با نادیده گرفتن اصول قطعی ایمانی، *اعمال را جزء ذات ایمان* دانسته و هر ترک عملی را دلیلی بر نقصان ایمان و حتی خروج از آن می پندارند! این همان عقیده خوارج است که بزرگان اسلام آن را بارها و بارها مردود دانستهاند.
✊🏼 *امام ابوحنیفه* با رد صریح این دیدگاه، میفرماید:
«چگونه ممکن است شخصی در یک زمان هم مؤمن باشد و هم کافر؟» این جمله، پاسخی کوبنده به کسانی است که ایمان را ناپایدار و وابسته به ظاهر میدانند. ایمان، مادامی که تصدیق قلبی و اقرار زبانی برقرار باشد، *ثابت و محفوظ است،* هرچند عمل دچار نقصان گردد.
📖 تأیید این معنا از آیات قرآن کریم:
- «*أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا*» (الأنفال: 40)
- «*أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا*» (النساء: 151)
یعنی ایمان و کفر، حقیقت هایی قطعی هستند که نه قابل تزلزلاند و نه در معرض بازیچهی ظاهرگرایی.
✳️ دیدگاه امام طحاوی و امام شافعی رحمهم الله درباره حقیقت ایمان:
پس از آنکه امام ابوحنیفه رح به روشنی جایگاه ایمان را بهعنوان تصدیق قلبی و اقرار زبانی تبیین فرمودند، *دیگر ائمه بزرگ اهل سنت* نیز همین دیدگاه را با بیانی رسا و مستدل تأیید نمودهاند.
✅ *امام طحاوی رح* در *العقیدة الطحاویة* میفرماید:
*«الإيمان واحد وأهله في أصله سواء، والتفاضل بينهم بالخشيّة والتقوى ومخالفة الهوى وملازمة الأولی.»*
یعنی: *ایمان حقیقتی واحد است و همه اهل آن در اصل ایمان با هم برابرند؛ برتری آنها در میزان تقوا، ترس از خدا، مخالفت با هوای نفس و پایبندی به راه هدایت است.*
🟩 این بیان روشن، تیر خلاص است بر پندار باطل لامذهبان که *اعمال را جزو ذات ایمان* می دانند و با اندک لغزشی، مؤمن را فاسق العقیده یا خارج از دایره ایمان می پندارند.
✅ *امام شافعی رح نیز در کتاب الفقه الأكبر لامام المعظم الشافعی/28* با صراحت بیان میکند که: «الإيمان معرفة بالقلب وإقرار باللسان وعمل بالأركان... للإيمان أصل وفرع: فأصله ما إذا تركه العبد كفر... وفرعه ما إذا تركه العبد لم يكفر، ولكن يعصي...»
🔹 خلاصهی بیان ایشان آن است که:
- ایمان دارای *اصل* و *فرع* است.
- *اصل ایمان* همان معرفت قلبی، تصدیق و اعتقاد به اصول است؛ و ترک آن کفر است.
*فروع ایمان* مانند نماز و روزه و اعمال صالحاند؛ ترک آنها گناه است، اما باعث خروج از ایمان نمی شود.
- *افزایش و کاهش تنها در فروع ایمان* معنا دارد، نه در اصل آن؛ زیرا اگر در اصل ایمان نقصان وارد شود، نتیجهاش کفر خواهد بود.
✅ نتیجه نهایی:
🔸 *اعمال ظاهری، جزو ذات و حقیقت ایمان نیستند، بلکه مکمل و شاخه های آنند.*
🔸 تغییر در اعمال، به قوت یا ضعف ایمان منجر می شود، نه به خروج یا ورود به آن.
🔸 همه مؤمنان در اصل ایمان برابرند؛ تفاوت آنان در تقوی، اعمال صالح و التزام عملی به دین است، نه در میزان ایمان.
📌 بنابراین، *هرکس اعمال را جزء ذات ایمان بداند و ترک آنها را دلیل خروج از ایمان بشمارد، یا ناآگاه از اصول عقیده اهل سنت است، یا دانسته در پی تخریب وحدت مسلمانان و ترویج تفکرات خوارج مآبانه است.*
✍️ کتبه ؛ خالد حنفی
www.rahehaqiqat.com
واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/KZpPT7M65DxE5EBt2UBGZR?mode=ems_copy_c
⚜️ انجمن علمی تحقیقی راه حقیقت
غیرمقلدان جاهل با نادیده گرفتن اصول قطعی ایمانی، *اعمال را جزء ذات ایمان* دانسته و هر ترک عملی را دلیلی بر نقصان ایمان و حتی خروج از آن می پندارند! این همان عقیده خوارج است که بزرگان اسلام آن را بارها و بارها مردود دانستهاند.
✊🏼 *امام ابوحنیفه* با رد صریح این دیدگاه، میفرماید:
«چگونه ممکن است شخصی در یک زمان هم مؤمن باشد و هم کافر؟» این جمله، پاسخی کوبنده به کسانی است که ایمان را ناپایدار و وابسته به ظاهر میدانند. ایمان، مادامی که تصدیق قلبی و اقرار زبانی برقرار باشد، *ثابت و محفوظ است،* هرچند عمل دچار نقصان گردد.
📖 تأیید این معنا از آیات قرآن کریم:
- «*أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا*» (الأنفال: 40)
- «*أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا*» (النساء: 151)
یعنی ایمان و کفر، حقیقت هایی قطعی هستند که نه قابل تزلزلاند و نه در معرض بازیچهی ظاهرگرایی.
✳️ دیدگاه امام طحاوی و امام شافعی رحمهم الله درباره حقیقت ایمان:
پس از آنکه امام ابوحنیفه رح به روشنی جایگاه ایمان را بهعنوان تصدیق قلبی و اقرار زبانی تبیین فرمودند، *دیگر ائمه بزرگ اهل سنت* نیز همین دیدگاه را با بیانی رسا و مستدل تأیید نمودهاند.
✅ *امام طحاوی رح* در *العقیدة الطحاویة* میفرماید:
*«الإيمان واحد وأهله في أصله سواء، والتفاضل بينهم بالخشيّة والتقوى ومخالفة الهوى وملازمة الأولی.»*
یعنی: *ایمان حقیقتی واحد است و همه اهل آن در اصل ایمان با هم برابرند؛ برتری آنها در میزان تقوا، ترس از خدا، مخالفت با هوای نفس و پایبندی به راه هدایت است.*
🟩 این بیان روشن، تیر خلاص است بر پندار باطل لامذهبان که *اعمال را جزو ذات ایمان* می دانند و با اندک لغزشی، مؤمن را فاسق العقیده یا خارج از دایره ایمان می پندارند.
✅ *امام شافعی رح نیز در کتاب الفقه الأكبر لامام المعظم الشافعی/28* با صراحت بیان میکند که: «الإيمان معرفة بالقلب وإقرار باللسان وعمل بالأركان... للإيمان أصل وفرع: فأصله ما إذا تركه العبد كفر... وفرعه ما إذا تركه العبد لم يكفر، ولكن يعصي...»
🔹 خلاصهی بیان ایشان آن است که:
- ایمان دارای *اصل* و *فرع* است.
- *اصل ایمان* همان معرفت قلبی، تصدیق و اعتقاد به اصول است؛ و ترک آن کفر است.
*فروع ایمان* مانند نماز و روزه و اعمال صالحاند؛ ترک آنها گناه است، اما باعث خروج از ایمان نمی شود.
- *افزایش و کاهش تنها در فروع ایمان* معنا دارد، نه در اصل آن؛ زیرا اگر در اصل ایمان نقصان وارد شود، نتیجهاش کفر خواهد بود.
✅ نتیجه نهایی:
🔸 *اعمال ظاهری، جزو ذات و حقیقت ایمان نیستند، بلکه مکمل و شاخه های آنند.*
🔸 تغییر در اعمال، به قوت یا ضعف ایمان منجر می شود، نه به خروج یا ورود به آن.
🔸 همه مؤمنان در اصل ایمان برابرند؛ تفاوت آنان در تقوی، اعمال صالح و التزام عملی به دین است، نه در میزان ایمان.
📌 بنابراین، *هرکس اعمال را جزء ذات ایمان بداند و ترک آنها را دلیل خروج از ایمان بشمارد، یا ناآگاه از اصول عقیده اهل سنت است، یا دانسته در پی تخریب وحدت مسلمانان و ترویج تفکرات خوارج مآبانه است.*
✍️ کتبه ؛ خالد حنفی
www.rahehaqiqat.com
واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/KZpPT7M65DxE5EBt2UBGZR?mode=ems_copy_c
⚜️ انجمن علمی تحقیقی راه حقیقت
❤3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ_جدید
#رد_فتنه_سلفیت
قسمت اول
مولانا رحیمالله حقانی تقبلهالله
موضوع: آیا خداوند متعال بر عرش است؟
سه وجه کفر کسانی که قایل به مکان بودن عرش برای خداوند هستند.
www.tg-me.com/rahehaqiqat_groop
#رد_فتنه_سلفیت
قسمت اول
مولانا رحیمالله حقانی تقبلهالله
موضوع: آیا خداوند متعال بر عرش است؟
سه وجه کفر کسانی که قایل به مکان بودن عرش برای خداوند هستند.
www.tg-me.com/rahehaqiqat_groop
❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ_جدید
#رد_فتنه_سلفیت
قسمت دوم
مولانا رحیمالله حقانی تقبلهالله
موضوع: آیا خداوند متعال بر عرش است؟
سه وجه کفر کسانی که قایل به مکان بودن عرش برای خداوند هستند.
www.tg-me.com/rahehaqiqat_groop
#رد_فتنه_سلفیت
قسمت دوم
مولانا رحیمالله حقانی تقبلهالله
موضوع: آیا خداوند متعال بر عرش است؟
سه وجه کفر کسانی که قایل به مکان بودن عرش برای خداوند هستند.
www.tg-me.com/rahehaqiqat_groop
❤3
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
*⚔️إبطال تلبیسات مجسمهٔ حلولیه(بخش پنجم)*
✔️متسلف حلولی برای اینکه کم نیاورد و وانمود کند جوابی دارد، افتضاحاتی به بار آورده که بدون شک خودش هم متوجه نیست. در ادامه به تک تک آن ها جواب خواهم داد تا میزان فهم و سطح علم این جماعت برای همگان آشکار شود.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️دیوبندی گفته از نگاه متسلفهی حشویه الله نیازمند مکان است اما این تهمت است.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌هرگز این تهمت نیست؛ بلکه واقعیتی است که خود متسلفهی مجسمه گرفتار آنند. وقتی برای الله تعالی جهت و مکان اثبات می کنند و می گویند وجود الله بدون مکان متصور نیست در حقیقت هر چند خودشان ندانند الله تعالی را محتاج به مکان کرده اند. پس مشکل در نا آگاهی این جماعت است، نه در نسبت دادن این عقیده به اینان.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️ارتباط بین الله و مفهوم مکان یک رابطه نسبی و اعتباری است مثال: اتومبیل سمت راست موتور است. هیچ نیازمندی وجود ندارد.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌مکان دو معنای متمایز دارد که متسلفهی مجسمه آن ها را هم نام و یکی جلوه دادند.
🌱الف: به معنای موجود وضعی، مکانی؛ ظرف وجودی مستقل
🌱ب: مکان به معنای نسبت، پیکربندی بین دو موجود
✔️ردیهی بنده (برهان تسلسل یا الزام خصم که در پست رد ضرورت مکان برای هر موجود بیان کردم) دقیقا بر ضد معنای (الف) بود: اگر همه چیز دارای مکان یا ظرف باشند، آن مکان خودش در چه مکانی است؟ که هم تسلسل و هم توقف به مکان آخر موجب بطلان منهج متسلفهی حشویه است.
❗️که متسلف حلولی از شدت پریشانی بدون اینکه بفهمد در جواب گفته است: مکان یعنی نسبت/اعتباری (ب)
👈این جابجایی معنایی است یعنی طفره رفتن از مسئلهی اصلی. اگر شما متسلفهی مجسمه مسئله را با معنای (ب) جواب بدهید، باید نشان دهید که همین معنای (ب) چگونه مشکل اصلی را رفع و دفع میکند؛ فقط گفتن این یک نسبت است کافی نیست.
📌متسلفهی حشویه یا باید بپذیرند که مکان در معنای (الف) یک واقعیت است که تسلسل برقرار می شود یا باید نشان دهند که این واقعیت متوقف می شود که آن هم مستلزم موجود غیر مکانی است یا اینکه مکان صرفا رابطه است (ب) که در این صورت باید ثابت کنند چنین رابطهای چطور می تواند دربارهی ذات الله تعالی به کار رود بدون اینکه او را جزو همان دستگاه مخلوقات کند. (که تا قبل قیامت توان اثبات چنین چیزی براشون نیست مگر خیال باطلی که خود دارند)
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️اگر مکان فقط نسبت، اعتباری باشد، این به معنی نفی وجود اجسام نیست مثل عشق، ازدواج؛ لذا ادعای دیوبندی غلط است.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌درست است که رابطهی انتزاعی، اعتباری مثل عشق یا ازدواج وجود را نفی نمی کند؛ اما دو نکتهی مهم وجود دارد:
🌱۱- روابطی مثل عشق یا ازدواج بین مخلوقات ازلیا موجود برقرار میشوند و خود رابطه بر بستر وجود این مخلوقات مفهوم دارد. یعنی رابطه متوقف است بر وجود دو طرف.
🌱۲- اگر مکان را دقیقا همانطور تعریف کنیم یعنی مجموعه ای از نسبت ها که فقط بین مخلوقات مادی برقرار است، آنگاه نمی توانیم همان نسبت را به الله تعالی نسبت دهیم مگر آنکه یا الف: الله تعالی را هم در سلسلهی مخلوقات قرار دهیم که کفر است. یا ب: بالا بودن را به یک معنای دیگر (تاویل) بگیریم.
📌پس مثال هایی که متسلف حلولی زده، هیچ کمکی به روشن کردن معنای حقیقی الله فوق العرش نکرده، چون سوال اصلی این است که آیا الله تعالی مثل مخلوقات به مکان محدود است یا نه؟ اگر بگوید الله تعالی مانند مخلوقات محدود به مکان نیست، یعنی اصل سؤال را پذیرفته و اعتراف کرده که مثال هایش هیچ ارزشی ندارند. یعنی الله تعالی پاک و خارج از مکان و جهت است و اگر بگوید بله پس کفر گفته است.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️اگر گفته شود مکان عینی است، آن مکان هم به مکان نیاز دارد؛ دیوبندی این را از ما دزدیده و این ثابت می کند مکان انتزاعی است.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌متسلف حلولی دو ادعای متعارض هم زمان به کار می برد: الف: مکان فقط نسبی، اعتباری است، و ب: اگر مکان عینی باشد پس تسلسل هست. اما اگر او واقعا می پذیرد که تسلسل مکان یک اشکال است، چه دلیلی دارد که بگوید این نشان می دهد مکان انتزاعی است؟ اگر او با یک قیاس نشان دهد که تنها راه فرار از تسلسل، اثبات وجود چیزی خارج از مکان است، آن وقت ناچار است همان نتیجهای را که در ردیهی بنده است بپذیرد (یعنی وجود یک موجود غیر مکانی ممکن و لازم است).
👈اینکه گفته دزدیدهای صرفا ریتریک است، اگر تسلسل موجب محال است، نتیجهی درست این است که یا قائل به چیز غیر مکانی شوی یا قائل شوی که قاعده «هر چیز دارای مکان است» غلط است. که متسلفهی حشویه نه قاعده ساختگی خود را کنار می گذارند نه موجود بدون مکانی را می پذیرند؛ فقط مسئله را عوض کرده و سر خود را کلاه می گذارند.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
✔️متسلف حلولی برای اینکه کم نیاورد و وانمود کند جوابی دارد، افتضاحاتی به بار آورده که بدون شک خودش هم متوجه نیست. در ادامه به تک تک آن ها جواب خواهم داد تا میزان فهم و سطح علم این جماعت برای همگان آشکار شود.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️دیوبندی گفته از نگاه متسلفهی حشویه الله نیازمند مکان است اما این تهمت است.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌هرگز این تهمت نیست؛ بلکه واقعیتی است که خود متسلفهی مجسمه گرفتار آنند. وقتی برای الله تعالی جهت و مکان اثبات می کنند و می گویند وجود الله بدون مکان متصور نیست در حقیقت هر چند خودشان ندانند الله تعالی را محتاج به مکان کرده اند. پس مشکل در نا آگاهی این جماعت است، نه در نسبت دادن این عقیده به اینان.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️ارتباط بین الله و مفهوم مکان یک رابطه نسبی و اعتباری است مثال: اتومبیل سمت راست موتور است. هیچ نیازمندی وجود ندارد.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌مکان دو معنای متمایز دارد که متسلفهی مجسمه آن ها را هم نام و یکی جلوه دادند.
🌱الف: به معنای موجود وضعی، مکانی؛ ظرف وجودی مستقل
🌱ب: مکان به معنای نسبت، پیکربندی بین دو موجود
✔️ردیهی بنده (برهان تسلسل یا الزام خصم که در پست رد ضرورت مکان برای هر موجود بیان کردم) دقیقا بر ضد معنای (الف) بود: اگر همه چیز دارای مکان یا ظرف باشند، آن مکان خودش در چه مکانی است؟ که هم تسلسل و هم توقف به مکان آخر موجب بطلان منهج متسلفهی حشویه است.
❗️که متسلف حلولی از شدت پریشانی بدون اینکه بفهمد در جواب گفته است: مکان یعنی نسبت/اعتباری (ب)
👈این جابجایی معنایی است یعنی طفره رفتن از مسئلهی اصلی. اگر شما متسلفهی مجسمه مسئله را با معنای (ب) جواب بدهید، باید نشان دهید که همین معنای (ب) چگونه مشکل اصلی را رفع و دفع میکند؛ فقط گفتن این یک نسبت است کافی نیست.
📌متسلفهی حشویه یا باید بپذیرند که مکان در معنای (الف) یک واقعیت است که تسلسل برقرار می شود یا باید نشان دهند که این واقعیت متوقف می شود که آن هم مستلزم موجود غیر مکانی است یا اینکه مکان صرفا رابطه است (ب) که در این صورت باید ثابت کنند چنین رابطهای چطور می تواند دربارهی ذات الله تعالی به کار رود بدون اینکه او را جزو همان دستگاه مخلوقات کند. (که تا قبل قیامت توان اثبات چنین چیزی براشون نیست مگر خیال باطلی که خود دارند)
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️اگر مکان فقط نسبت، اعتباری باشد، این به معنی نفی وجود اجسام نیست مثل عشق، ازدواج؛ لذا ادعای دیوبندی غلط است.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌درست است که رابطهی انتزاعی، اعتباری مثل عشق یا ازدواج وجود را نفی نمی کند؛ اما دو نکتهی مهم وجود دارد:
🌱۱- روابطی مثل عشق یا ازدواج بین مخلوقات ازلیا موجود برقرار میشوند و خود رابطه بر بستر وجود این مخلوقات مفهوم دارد. یعنی رابطه متوقف است بر وجود دو طرف.
🌱۲- اگر مکان را دقیقا همانطور تعریف کنیم یعنی مجموعه ای از نسبت ها که فقط بین مخلوقات مادی برقرار است، آنگاه نمی توانیم همان نسبت را به الله تعالی نسبت دهیم مگر آنکه یا الف: الله تعالی را هم در سلسلهی مخلوقات قرار دهیم که کفر است. یا ب: بالا بودن را به یک معنای دیگر (تاویل) بگیریم.
📌پس مثال هایی که متسلف حلولی زده، هیچ کمکی به روشن کردن معنای حقیقی الله فوق العرش نکرده، چون سوال اصلی این است که آیا الله تعالی مثل مخلوقات به مکان محدود است یا نه؟ اگر بگوید الله تعالی مانند مخلوقات محدود به مکان نیست، یعنی اصل سؤال را پذیرفته و اعتراف کرده که مثال هایش هیچ ارزشی ندارند. یعنی الله تعالی پاک و خارج از مکان و جهت است و اگر بگوید بله پس کفر گفته است.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️اگر گفته شود مکان عینی است، آن مکان هم به مکان نیاز دارد؛ دیوبندی این را از ما دزدیده و این ثابت می کند مکان انتزاعی است.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌متسلف حلولی دو ادعای متعارض هم زمان به کار می برد: الف: مکان فقط نسبی، اعتباری است، و ب: اگر مکان عینی باشد پس تسلسل هست. اما اگر او واقعا می پذیرد که تسلسل مکان یک اشکال است، چه دلیلی دارد که بگوید این نشان می دهد مکان انتزاعی است؟ اگر او با یک قیاس نشان دهد که تنها راه فرار از تسلسل، اثبات وجود چیزی خارج از مکان است، آن وقت ناچار است همان نتیجهای را که در ردیهی بنده است بپذیرد (یعنی وجود یک موجود غیر مکانی ممکن و لازم است).
👈اینکه گفته دزدیدهای صرفا ریتریک است، اگر تسلسل موجب محال است، نتیجهی درست این است که یا قائل به چیز غیر مکانی شوی یا قائل شوی که قاعده «هر چیز دارای مکان است» غلط است. که متسلفهی حشویه نه قاعده ساختگی خود را کنار می گذارند نه موجود بدون مکانی را می پذیرند؛ فقط مسئله را عوض کرده و سر خود را کلاه می گذارند.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤1
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
❗️اگر مکان صرفا ذهنی باشد، این به این معنی نیست که اجسام خارجی وجود ندارند (مثال کوه و ابر)
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌اگر مکان را صرفاً یک مفهوم قرار دادی ذهنی بدانیم آن وقت چطور می توان مکان را به عنوان یک واقعیت عینی که دربارهی مخلوقات صدق میکند به کار برد؟ اگر مفهوم محلی صرفا قراردادی، زبانی است، پس ابر روی کوه است معناش این است که ما قرارداداً چنین نسبتی را بیان می کنیم، نه اینکه یک وضعیت خارجی مستقل را توصیف می کنیم. حالا ممکنه مورد قبول شما باشد اما دو پیامد دارد:
🌱۱- اگر مکان صرفا قراردادی، زبانی است، آن وقت الله فوق العرش به صورتی که دربارهی مخلوقات می گوییم بی محتوا می شود؛ یا باید جنس جمله را تغییر دهیم یعنی تأویل (از توصیف موجودیت به بیان مقام و منزلت) یا باید تفویض کنیم (یعنی معنی را به الله تعالی واگذار کنیم).
🌱۲- اگر مکان قراردادی است ولی ما همچنان به کار بردن همان لفظ دربارهی الله ادامه دهیم، باید صریحاً توضیح دهیم چه معنایی از فوق دارد و اکثر مواقع همانطور که بالاتر گفتیم، آن معنا دیگر مکانی نیست بلکه تشبیهی، استعاری، مرتبتی است.
🔰توضیح بیشتر:
👈فرض الف: مکان صرفا میان مخلوقات است.
👈فرض ب: الله فوق العرش باید معنی پذیر باشد به همان معنای مکان که درباره مخلوقات به کار می رود.
⤴️از الف و ب نتیجه گیری می شود: الله تعالی یکی از اعضای آن مجموعهی مخلوقات است و لذا وابسته به مخلوقات است (تناقض با توحید و صمدیت الله تعالی)
✔️لذا الف و ب با هم سازگار نیستند؛ ناچار یکی باید کنار گذاشته شود: یا مکان فقط برای مخلوقات است (و در این صورت فوق نسبت به الله تعالی معنای متفاوتی می گیرد) یا فوق دربارهی الله تعالی هم همان معنا را دارد (و آن وقت الله تعالی در چارچوب مخلوقات قرار می گیرد که کفر است).
🔰و همچنین متسلفهی حشویه برای اجتناب از تناقض باید صریح یکی از این سه راه را بپذیرند:
👈۱- مکان فقط دربارهی مخلوقات معنی دارد الله فوق العرش به معنای علو حسی و مکانی نیست بلکه مراد علو حکمی است یعنی لفظ فوق محمولی دیگر دارد و نباید به عنوان مکان و علو حسی گفته شود.
👈۲- یا بپذیرند که مکان یک واقعیت متعالی است که شامل تکوین الهی هم می شود یعنی مکان یک چیز است نه صرفا نسبت؛ در این صورت باید جواب تسلسل را بدهند (مکانِ مکانِ مکان...) یا وجود یک موجود غیر مکانی را بپذیرند.
👈۳- یا به طور صریح تفویض کنند: معنا را به الله تعالی واگذار می کنیم.
📌اما متسلفهی حشویه به صراحت هیچ یک از این سه راه را انتخاب نمی کنند؛ و سرگردان در عقیده باطل خود هستند.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️وقتی می گوییم خدا بالای عرش است این صرفا یک نسبت است. مثل ابر که بر کوه است: چه کوه باشد چه نباشد، ابر سر جایش هست؛ پس ابر به کوه نیاز ندارد. خدا هم بالای عرش است ولی نیازمند عرش نیست.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌ابر و کوه هر دو جسم مادی و در یک نظام مکانی قرار دارند. بالا و پایین آن ها تابع قوانین مکان و جهت است. اما وقتی بحث از الله تعالی می کنیم، سخن بر سر این است که آیا اصلا «بالا و پایین» (جهت مکانی) بر الله تعالی صادق است یا نه. قیاس ابر و کوه فقط وقتی درست است که الله تعالی هم در چار چوب مادی مکان باشد، که همان تجسیم و تکییف است.
❗️متسلف حلولی گفته نسبت است، نه نیاز. اما فراموش کرده که هر نسبتی (بالا، پایین، راست، چپ) درون مکان و زمان معنا دارد.
👈اگر چیزی از جنس مکان نباشد، اصلا نمیشود گفت بالا یا پایین آن نسبت به چیزی دیگر چیست.
📌پس همینکه متسلفهی حشویه میگویند بالای عرش(یعنی جهت حسی) دارند الله را در چارچوب مکان داخل می کنند، ولو بگویند نیاز ندارد. این دقیقا همان تشبیه است که أهل حق از آن تبری می جویند.
❗️متسلف حلولی گفته است: ابر چه کوه باشد چه نباشد، در جای خود باقی است.
💢اشکال: اگر کوه نباشد، دیگر نمی توان گفت ابر بالای کوه است. چون کوهی نیست تا نسبت سنجیده شود. در این صورت، ابر بالای کوه است بی معنا میشود. پس مثالش خودش را نقض میکند. در نتیجه اگر عرش برداشته شود، دیگر نمی توان گفت الله بالای عرش است. یعنی جمله بی معناست و وابسته به وجود عرش است، ولو متسلفهی مجسمه بگویند نیاز وجودی ندارد.
🔰توضیح بیشتر:
🌱بله، ابر برای بودنش به کوه نیاز ندارد؛ ولی بیان موقعیت ابر به نسبت کوه نیازمند وجود کوه است. به همین قیاس، اگر بگویید الله تعالی بالای عرش است(در جهت حسی و مکان) این جمله فقط وقتی معنا دارد که عرش موجود باشد. پس در حقیقت، معنای این جمله مقید و وابسته به مخلوقی به نام عرش است. این دقیقاً همان چیزی است که ما اشاعره و ماتریدیه رد میکنیم: نسبت دادن الله تعالی به مخلوقات از حیث مکان و جهت.
✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 شنبه - ٢٠ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌اگر مکان را صرفاً یک مفهوم قرار دادی ذهنی بدانیم آن وقت چطور می توان مکان را به عنوان یک واقعیت عینی که دربارهی مخلوقات صدق میکند به کار برد؟ اگر مفهوم محلی صرفا قراردادی، زبانی است، پس ابر روی کوه است معناش این است که ما قرارداداً چنین نسبتی را بیان می کنیم، نه اینکه یک وضعیت خارجی مستقل را توصیف می کنیم. حالا ممکنه مورد قبول شما باشد اما دو پیامد دارد:
🌱۱- اگر مکان صرفا قراردادی، زبانی است، آن وقت الله فوق العرش به صورتی که دربارهی مخلوقات می گوییم بی محتوا می شود؛ یا باید جنس جمله را تغییر دهیم یعنی تأویل (از توصیف موجودیت به بیان مقام و منزلت) یا باید تفویض کنیم (یعنی معنی را به الله تعالی واگذار کنیم).
🌱۲- اگر مکان قراردادی است ولی ما همچنان به کار بردن همان لفظ دربارهی الله ادامه دهیم، باید صریحاً توضیح دهیم چه معنایی از فوق دارد و اکثر مواقع همانطور که بالاتر گفتیم، آن معنا دیگر مکانی نیست بلکه تشبیهی، استعاری، مرتبتی است.
🔰توضیح بیشتر:
👈فرض الف: مکان صرفا میان مخلوقات است.
👈فرض ب: الله فوق العرش باید معنی پذیر باشد به همان معنای مکان که درباره مخلوقات به کار می رود.
⤴️از الف و ب نتیجه گیری می شود: الله تعالی یکی از اعضای آن مجموعهی مخلوقات است و لذا وابسته به مخلوقات است (تناقض با توحید و صمدیت الله تعالی)
✔️لذا الف و ب با هم سازگار نیستند؛ ناچار یکی باید کنار گذاشته شود: یا مکان فقط برای مخلوقات است (و در این صورت فوق نسبت به الله تعالی معنای متفاوتی می گیرد) یا فوق دربارهی الله تعالی هم همان معنا را دارد (و آن وقت الله تعالی در چارچوب مخلوقات قرار می گیرد که کفر است).
🔰و همچنین متسلفهی حشویه برای اجتناب از تناقض باید صریح یکی از این سه راه را بپذیرند:
👈۱- مکان فقط دربارهی مخلوقات معنی دارد الله فوق العرش به معنای علو حسی و مکانی نیست بلکه مراد علو حکمی است یعنی لفظ فوق محمولی دیگر دارد و نباید به عنوان مکان و علو حسی گفته شود.
👈۲- یا بپذیرند که مکان یک واقعیت متعالی است که شامل تکوین الهی هم می شود یعنی مکان یک چیز است نه صرفا نسبت؛ در این صورت باید جواب تسلسل را بدهند (مکانِ مکانِ مکان...) یا وجود یک موجود غیر مکانی را بپذیرند.
👈۳- یا به طور صریح تفویض کنند: معنا را به الله تعالی واگذار می کنیم.
📌اما متسلفهی حشویه به صراحت هیچ یک از این سه راه را انتخاب نمی کنند؛ و سرگردان در عقیده باطل خود هستند.
🔸️ادعای متسلف حلولی:
❗️وقتی می گوییم خدا بالای عرش است این صرفا یک نسبت است. مثل ابر که بر کوه است: چه کوه باشد چه نباشد، ابر سر جایش هست؛ پس ابر به کوه نیاز ندارد. خدا هم بالای عرش است ولی نیازمند عرش نیست.
🔹️جواب متصلب دیوبندی:
👌ابر و کوه هر دو جسم مادی و در یک نظام مکانی قرار دارند. بالا و پایین آن ها تابع قوانین مکان و جهت است. اما وقتی بحث از الله تعالی می کنیم، سخن بر سر این است که آیا اصلا «بالا و پایین» (جهت مکانی) بر الله تعالی صادق است یا نه. قیاس ابر و کوه فقط وقتی درست است که الله تعالی هم در چار چوب مادی مکان باشد، که همان تجسیم و تکییف است.
❗️متسلف حلولی گفته نسبت است، نه نیاز. اما فراموش کرده که هر نسبتی (بالا، پایین، راست، چپ) درون مکان و زمان معنا دارد.
👈اگر چیزی از جنس مکان نباشد، اصلا نمیشود گفت بالا یا پایین آن نسبت به چیزی دیگر چیست.
📌پس همینکه متسلفهی حشویه میگویند بالای عرش(یعنی جهت حسی) دارند الله را در چارچوب مکان داخل می کنند، ولو بگویند نیاز ندارد. این دقیقا همان تشبیه است که أهل حق از آن تبری می جویند.
❗️متسلف حلولی گفته است: ابر چه کوه باشد چه نباشد، در جای خود باقی است.
💢اشکال: اگر کوه نباشد، دیگر نمی توان گفت ابر بالای کوه است. چون کوهی نیست تا نسبت سنجیده شود. در این صورت، ابر بالای کوه است بی معنا میشود. پس مثالش خودش را نقض میکند. در نتیجه اگر عرش برداشته شود، دیگر نمی توان گفت الله بالای عرش است. یعنی جمله بی معناست و وابسته به وجود عرش است، ولو متسلفهی مجسمه بگویند نیاز وجودی ندارد.
🔰توضیح بیشتر:
🌱بله، ابر برای بودنش به کوه نیاز ندارد؛ ولی بیان موقعیت ابر به نسبت کوه نیازمند وجود کوه است. به همین قیاس، اگر بگویید الله تعالی بالای عرش است(در جهت حسی و مکان) این جمله فقط وقتی معنا دارد که عرش موجود باشد. پس در حقیقت، معنای این جمله مقید و وابسته به مخلوقی به نام عرش است. این دقیقاً همان چیزی است که ما اشاعره و ماتریدیه رد میکنیم: نسبت دادن الله تعالی به مخلوقات از حیث مکان و جهت.
✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 شنبه - ٢٠ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤1
❗️پاسخ به ادعای غیرمقلدراجع به تعریف ایمان در نگاه امام شافعی و ابوحنیفه رحمهمالله
شخصی بینصیب از ادب و علم، با نام جعلی «العروة الوثقی»، در مقام دفاع از همفکران بی ریشهاش در تعریف ایمان، دست به توهین های سخیف نسبت به امام اعظم و پیشوای ائمه زده و در اقدامی نابخردانه، *امام اعظم ابوحنیفه رحمهالله را به شذوذ در عقیده متهم ساخته است.*
این شخص با کمال وقاحت و بی ادبی:
❌ عقیده احناف را کنار عقاید خوارج قرار داده،
❌ سخنان ناپخته خود را به "اجماع" نسبت داده،
❌ عقیده امام اعظم رح را رد کرده و ایشان را متهم به شذوذ کرده
❌ امامشافعی و ابن تیمیه را هم ردیف خود خوانده ؛
در حالیکه:
✅ امام اعظم ابوحنیفه از *ستون های اصلی عقیده اهل سنت و جماعت* بوده و مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت بدون درک صحیح از آرای ایشان، قابل فهم نیست.
✅ سخنان این شخص نه تنها از دایره علم خارج، بلکه خالی از انصاف، فهم متنی و تاریخی است و صرفاً تکرار طوطی وار حرفهای شبیه سلفیون معاصر است که با ظاهر دین، تیشه به ریشه دین می زنند.
🔹 *اولاً:* این استدلال که امام ابوحنیفه رح "بر اجماع سلف شذوذ کرده است" کاملاً نادرست و فاقد پایه علمی است.
✅ *امام ابوحنیفه در مباحث عقاید، قول بسیار دقیقی ارائه میدهند:*
او تصریح میکند که ایمان عبارت است از *اقرار با زبان و تصدیق قلبی* و نه اینکه عمل به عنوان "جزء ذات ایمان" باشد، بلکه *عمل از لوازم و ثمرات ایمان* است.
🔸 این قول نه تنها شذوذ نیست، بلکه در طول قرون، عقیده اهل سنت و جماعت و موافق با قرآن و حدیث است.
🔹 *ثانیاً:* جمله امام شافعی رح که فرمود:
*"الإيمان معرفة بالقلب وإقرار باللسان وعمل بالأركان..."*
در ادامه اش صریحاً توضیح داده است که *ایمان دارای "اصل" و "فرع" است.*
- اصل: اگر ترک شود، کفر است.
- فرع: اگر ترک شود، *گناه است، نه کفر.*
✅ بنابراین، امام شافعی هم *میان اصل ایمان و لوازم آن تمایز قائل شده است*و صراحتاً فرموده:
*"الزيادة والنقصان إنما يحصل على هذه الطريقة في فروع الإيمان، لا في أصله."*
یعنی: *زیاد و کم شدن، در فروع ایمان رخ میدهد، نه در اصل ایمان.*
👌🏼در نتیجه؛ کلام امام شافعی رح نه تنها مخالف احناف نیست، بلکه کاملاً هم سو است و این دقیقاً همان تفکیکی ست که احناف میگویند:
- *اصل ایمان* همان تصدیق، اقرار و اعتقاد است که اگر ترک شود، انسان کافر می شود.
- *فروع ایمان* همان اعمالی است که ترکشان باعث فسق است نه کفر.
✅ *پس امام شافعی رح عمل را از اجزای تعریف ایمان نمی داند*، بلکه آن را فرع ایمان میداند، که اگر ترک شود گناه است نه کفر.
و *این دقیقاً مطابق عقیده احناف است* که ایمان به خودی خود تجزیه پذیر نیست، اما اعمال و طاعات، کمال آن را تشکیل میدهند.
🔹 *ثالثاً:* در تاریخ فقه و عقاید، هرگز "اجماع قطعی" بر تعریف عمل به عنوان جزء ذات ایمان وجود نداشته، بلکه سه دیدگاه در میان اهل سنت وجود داشته است:
1. ایمان = تصدیق قلب + اقرار زبان + عمل جوارح
2. ایمان = تصدیق قلب + اقرار زبان *(نظر احناف)*
3. ایمان = تصدیق قلبی صرف
✅ قول احناف یکی از اقوال معتبر و مورد پذیرش قرون اولیه است و از سوی بسیاری از علما تأیید شده، نه آنکه شذوذ باشد.
❗️شما می گویید: «اگر کسی بگوید اختلاف امام ابوحنیفه با سلف اختلاف لفظی بوده...»
🔹 بله، این دقیقاً همان حرفی ست که *بزرگان اهل سنت، از جمله ابن تیمیه، ذهبی، ابن حجر، نووی و دیگران* تصریح کردهاند که: «اختلاف در تعریف ایمان بین سلف، در بسیاری موارد لفظی است نه واقعی.»
و این را *اهل علم* میفهمند، نه عوام نادانی چون شما.
🔶رابعأ: شما از یک سو ادعای اجماع می کنید، در حالیکه *خود امام شافعی، مالک، احمد، و ابوحنیفه* هر کدام اصطلاح خاص خود را در تعریف ایمان دارند.
⁉️ پس چگونه ممکن است اجماع باشد و چهار امام مجتهد در اصول آن اختلاف کرده باشند؟!
🔚 *نتیجه اول:*
ادعای شما درباره مخالفت امام ابوحنیفه با اجماع، *یا از جهل به اختلاف اصطلاحات است یا از مغالطه عامدانه*.
🔶 *خامساً: سخن ابن تیمیه علیه مرجئه است، نه علیه احناف*
ابن تیمیه در "الإيمان الأوسط" درباره مرجئهای سخن میگوید که میگویند:
«ایمان مطلقاً زیاد و کم نمیشود و اعمال هیچ تأثیری در ایمان ندارد.»
⚠️ اما احناف صراحتاً می گویند:
«ایمان از جهت یقین و کمال، زیاد و کم می شود، و اعمال در کمال و آثار ایمان نقش دارند.»
📚 حتی خود ابن تیمیه نیز در جای دیگر می پذیرد که در برخی اقوال، تفاوت اصطلاحی وجود دارد و *در حقیقت، اختلاف لفظی بیشتر از اختلاف محتوایی ست.*
🔚 *نتیجه دوم:*
⛔️ تلاش برای بد جلوه دادن امام ابوحنیفه و امام ماتریدیه، با چسباندن آن ها به مرجئه یا خوارج، نشان دهنده یا *جهل عمیق به علم کلام* است یا *غرض ورزی آشکار.*
شخصی بینصیب از ادب و علم، با نام جعلی «العروة الوثقی»، در مقام دفاع از همفکران بی ریشهاش در تعریف ایمان، دست به توهین های سخیف نسبت به امام اعظم و پیشوای ائمه زده و در اقدامی نابخردانه، *امام اعظم ابوحنیفه رحمهالله را به شذوذ در عقیده متهم ساخته است.*
این شخص با کمال وقاحت و بی ادبی:
❌ عقیده احناف را کنار عقاید خوارج قرار داده،
❌ سخنان ناپخته خود را به "اجماع" نسبت داده،
❌ عقیده امام اعظم رح را رد کرده و ایشان را متهم به شذوذ کرده
❌ امامشافعی و ابن تیمیه را هم ردیف خود خوانده ؛
در حالیکه:
✅ امام اعظم ابوحنیفه از *ستون های اصلی عقیده اهل سنت و جماعت* بوده و مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت بدون درک صحیح از آرای ایشان، قابل فهم نیست.
✅ سخنان این شخص نه تنها از دایره علم خارج، بلکه خالی از انصاف، فهم متنی و تاریخی است و صرفاً تکرار طوطی وار حرفهای شبیه سلفیون معاصر است که با ظاهر دین، تیشه به ریشه دین می زنند.
🔹 *اولاً:* این استدلال که امام ابوحنیفه رح "بر اجماع سلف شذوذ کرده است" کاملاً نادرست و فاقد پایه علمی است.
✅ *امام ابوحنیفه در مباحث عقاید، قول بسیار دقیقی ارائه میدهند:*
او تصریح میکند که ایمان عبارت است از *اقرار با زبان و تصدیق قلبی* و نه اینکه عمل به عنوان "جزء ذات ایمان" باشد، بلکه *عمل از لوازم و ثمرات ایمان* است.
🔸 این قول نه تنها شذوذ نیست، بلکه در طول قرون، عقیده اهل سنت و جماعت و موافق با قرآن و حدیث است.
🔹 *ثانیاً:* جمله امام شافعی رح که فرمود:
*"الإيمان معرفة بالقلب وإقرار باللسان وعمل بالأركان..."*
در ادامه اش صریحاً توضیح داده است که *ایمان دارای "اصل" و "فرع" است.*
- اصل: اگر ترک شود، کفر است.
- فرع: اگر ترک شود، *گناه است، نه کفر.*
✅ بنابراین، امام شافعی هم *میان اصل ایمان و لوازم آن تمایز قائل شده است*و صراحتاً فرموده:
*"الزيادة والنقصان إنما يحصل على هذه الطريقة في فروع الإيمان، لا في أصله."*
یعنی: *زیاد و کم شدن، در فروع ایمان رخ میدهد، نه در اصل ایمان.*
👌🏼در نتیجه؛ کلام امام شافعی رح نه تنها مخالف احناف نیست، بلکه کاملاً هم سو است و این دقیقاً همان تفکیکی ست که احناف میگویند:
- *اصل ایمان* همان تصدیق، اقرار و اعتقاد است که اگر ترک شود، انسان کافر می شود.
- *فروع ایمان* همان اعمالی است که ترکشان باعث فسق است نه کفر.
✅ *پس امام شافعی رح عمل را از اجزای تعریف ایمان نمی داند*، بلکه آن را فرع ایمان میداند، که اگر ترک شود گناه است نه کفر.
و *این دقیقاً مطابق عقیده احناف است* که ایمان به خودی خود تجزیه پذیر نیست، اما اعمال و طاعات، کمال آن را تشکیل میدهند.
🔹 *ثالثاً:* در تاریخ فقه و عقاید، هرگز "اجماع قطعی" بر تعریف عمل به عنوان جزء ذات ایمان وجود نداشته، بلکه سه دیدگاه در میان اهل سنت وجود داشته است:
1. ایمان = تصدیق قلب + اقرار زبان + عمل جوارح
2. ایمان = تصدیق قلب + اقرار زبان *(نظر احناف)*
3. ایمان = تصدیق قلبی صرف
✅ قول احناف یکی از اقوال معتبر و مورد پذیرش قرون اولیه است و از سوی بسیاری از علما تأیید شده، نه آنکه شذوذ باشد.
❗️شما می گویید: «اگر کسی بگوید اختلاف امام ابوحنیفه با سلف اختلاف لفظی بوده...»
🔹 بله، این دقیقاً همان حرفی ست که *بزرگان اهل سنت، از جمله ابن تیمیه، ذهبی، ابن حجر، نووی و دیگران* تصریح کردهاند که: «اختلاف در تعریف ایمان بین سلف، در بسیاری موارد لفظی است نه واقعی.»
و این را *اهل علم* میفهمند، نه عوام نادانی چون شما.
🔶رابعأ: شما از یک سو ادعای اجماع می کنید، در حالیکه *خود امام شافعی، مالک، احمد، و ابوحنیفه* هر کدام اصطلاح خاص خود را در تعریف ایمان دارند.
⁉️ پس چگونه ممکن است اجماع باشد و چهار امام مجتهد در اصول آن اختلاف کرده باشند؟!
🔚 *نتیجه اول:*
ادعای شما درباره مخالفت امام ابوحنیفه با اجماع، *یا از جهل به اختلاف اصطلاحات است یا از مغالطه عامدانه*.
🔶 *خامساً: سخن ابن تیمیه علیه مرجئه است، نه علیه احناف*
ابن تیمیه در "الإيمان الأوسط" درباره مرجئهای سخن میگوید که میگویند:
«ایمان مطلقاً زیاد و کم نمیشود و اعمال هیچ تأثیری در ایمان ندارد.»
⚠️ اما احناف صراحتاً می گویند:
«ایمان از جهت یقین و کمال، زیاد و کم می شود، و اعمال در کمال و آثار ایمان نقش دارند.»
📚 حتی خود ابن تیمیه نیز در جای دیگر می پذیرد که در برخی اقوال، تفاوت اصطلاحی وجود دارد و *در حقیقت، اختلاف لفظی بیشتر از اختلاف محتوایی ست.*
🔚 *نتیجه دوم:*
⛔️ تلاش برای بد جلوه دادن امام ابوحنیفه و امام ماتریدیه، با چسباندن آن ها به مرجئه یا خوارج، نشان دهنده یا *جهل عمیق به علم کلام* است یا *غرض ورزی آشکار.*
❤3
☝🏼 *وانگهی؛ قیاس ناروا بین احناف و مرجئه*
غیرمقلدان بار دیگر با تحریف مفاهیم، سعی دارند میان *احناف و مرجئه* مساوات برقرار کنند، در حالیکه تفاوت میان این دو، هم از نظر محتوا و هم از نظر مبنا کاملاً روشن است:
*مرجئه میگفتند:* *ایمان فقط تصدیق قلبی است و اعمال مطلقاً در هیچ سطحی دخیل نیستند، نه در کمال و نه در حقیقت.*
👌🏼 اما *احناف (ماتریدیه)* میگویند:
- ایمان حقیقتی قلبی و تصدیق است،
- *اعمال از لوازم ایمان و مکمل آن اند، نه جزء تعریف ذات آن.*
- ایمان *زیاد و کم نمی شود از جهت مؤمن به، اما از جهت یقین و کمال، تغییرپذیر است.*
📌 بنابراین تشبیه احناف به مرجئه، *قیاس مع الفارق* و ناشی از *ناآگاهی از تفصیل علمی* اقوال است.
🔚 *نتیجهگیری نهایی:*
غیرمقلد مدعی، در تلاش برای ردّ عقیده احناف و امام ابوحنیفه رح ، به سخنان علمایی مانند امام شافعی و ابن تیمیه استناد کرده، اما از آنها *برداشت های سطحی و تحریفشده* ارائه داده است، در حالیکه امام شافعی رح، ایمان را دارای *اصل و فرع* می داند؛ که این دقیقاً همان تفکیکی ست که احناف نیز قائل به آن اند.
✅ ابن تیمیه نیز مرجئه را به خاطر خروج اعمال از ایمان نقد میکند؛ اما احناف هیچ گاه منکر نقش اعمال در کمال ایمان و اثرات دنیوی و اخروی آن نبوده اند.
✅ تفاوت خوارج و اهل سنت دقیقاً در همین جاست که *خوارج اعمال را شرط ایمان می دانند و با ترک آن حکم به کفر می دهند*؛ در حالیکه احناف ترک عمل را موجب *نقص کمال ایمان و استحقاق عذاب* می دانند، نه کفر.
و اینکه غیرمقلدی که با ادبیاتی تحقیرآمیز به سراغ کلام بزرگان آمده، *نه علم اصول دارد، نه فقه مذاهب را میشناسد و نه فهم کلامی دارد.*
👌🏼اینکه کسی چند عبارت عربی را از اینترنت کپی کرده و بدون فهم منظومه فکری علما، آنها را تکه تکه در فضای مجازی رها میکند، نشانه *جَهل مرکب و افلاس علمی اوست، نه حجت شرعی.*
📌 *واقعیت تلخ اما روشن است:*
📍 امثال این افراد، همانند خوارج صدر اسلام اند که با «شعار»، در برابر «فقه» ایستادند.
📍 با ظاهر آیات و عبارات بازی میکنند، اما از فهم عمیق دین محروم اند.
📍 دین فروشی می کنند، با صدای بلند فریاد «سلف» می زنند؛ ولی هیچ ریشه ای در سنت و سلف صالح ندارند.
*و در پایان:*«إنك لا تهدي من أحببت ولكن الله يهدي من يشاء»
(تو نمیتوانی هر که را دوست داری هدایت کنی، بلکه خداست که هر که را بخواهد هدایت میکند)
📝 کتبه؛ خالد حنفی
www.rahehaqiqat.com
🌷 واتساپ :
https://chat.whatsapp.com/KZpPT7M65DxE5EBt2UBGZR
⚜️ انجمن علمی تحقیقی راه حقیقت
غیرمقلدان بار دیگر با تحریف مفاهیم، سعی دارند میان *احناف و مرجئه* مساوات برقرار کنند، در حالیکه تفاوت میان این دو، هم از نظر محتوا و هم از نظر مبنا کاملاً روشن است:
*مرجئه میگفتند:* *ایمان فقط تصدیق قلبی است و اعمال مطلقاً در هیچ سطحی دخیل نیستند، نه در کمال و نه در حقیقت.*
👌🏼 اما *احناف (ماتریدیه)* میگویند:
- ایمان حقیقتی قلبی و تصدیق است،
- *اعمال از لوازم ایمان و مکمل آن اند، نه جزء تعریف ذات آن.*
- ایمان *زیاد و کم نمی شود از جهت مؤمن به، اما از جهت یقین و کمال، تغییرپذیر است.*
📌 بنابراین تشبیه احناف به مرجئه، *قیاس مع الفارق* و ناشی از *ناآگاهی از تفصیل علمی* اقوال است.
🔚 *نتیجهگیری نهایی:*
غیرمقلد مدعی، در تلاش برای ردّ عقیده احناف و امام ابوحنیفه رح ، به سخنان علمایی مانند امام شافعی و ابن تیمیه استناد کرده، اما از آنها *برداشت های سطحی و تحریفشده* ارائه داده است، در حالیکه امام شافعی رح، ایمان را دارای *اصل و فرع* می داند؛ که این دقیقاً همان تفکیکی ست که احناف نیز قائل به آن اند.
✅ ابن تیمیه نیز مرجئه را به خاطر خروج اعمال از ایمان نقد میکند؛ اما احناف هیچ گاه منکر نقش اعمال در کمال ایمان و اثرات دنیوی و اخروی آن نبوده اند.
✅ تفاوت خوارج و اهل سنت دقیقاً در همین جاست که *خوارج اعمال را شرط ایمان می دانند و با ترک آن حکم به کفر می دهند*؛ در حالیکه احناف ترک عمل را موجب *نقص کمال ایمان و استحقاق عذاب* می دانند، نه کفر.
و اینکه غیرمقلدی که با ادبیاتی تحقیرآمیز به سراغ کلام بزرگان آمده، *نه علم اصول دارد، نه فقه مذاهب را میشناسد و نه فهم کلامی دارد.*
👌🏼اینکه کسی چند عبارت عربی را از اینترنت کپی کرده و بدون فهم منظومه فکری علما، آنها را تکه تکه در فضای مجازی رها میکند، نشانه *جَهل مرکب و افلاس علمی اوست، نه حجت شرعی.*
📌 *واقعیت تلخ اما روشن است:*
📍 امثال این افراد، همانند خوارج صدر اسلام اند که با «شعار»، در برابر «فقه» ایستادند.
📍 با ظاهر آیات و عبارات بازی میکنند، اما از فهم عمیق دین محروم اند.
📍 دین فروشی می کنند، با صدای بلند فریاد «سلف» می زنند؛ ولی هیچ ریشه ای در سنت و سلف صالح ندارند.
*و در پایان:*«إنك لا تهدي من أحببت ولكن الله يهدي من يشاء»
(تو نمیتوانی هر که را دوست داری هدایت کنی، بلکه خداست که هر که را بخواهد هدایت میکند)
📝 کتبه؛ خالد حنفی
www.rahehaqiqat.com
🌷 واتساپ :
https://chat.whatsapp.com/KZpPT7M65DxE5EBt2UBGZR
⚜️ انجمن علمی تحقیقی راه حقیقت
❤2
Forwarded from ✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
*📌بن بست عقیدتی مجسمهٔ معاصر*
❗️پرچمداران تجسیم می پرسند: وقتی الله جهان را خلق کرد آن را در درون ذات خود خلق کرد یا بیرون از آن؟ و اگر بیرون از ذات خلق کرد، پس آیا در سمت راستش بود یا چپش؟ یا بالایش یا پاینش؟ و بعد از این نتیجه می گیرند که الله وقتی جهان را خلق کرد، آن را پایین خود خلق کرد چون بالا شریف ترین جهت است، پس این جهت مخصوص خود الله است.
🔎 توضیح فساد ادعای مجسمهی عصر:
🔹️۱- مجسمهی حشویه ابتدا برای ما ثابت کنند که الله تعالی پذیرای درون و بیرون شدن است، سپس بگویند آیا جهان را در درون خلق کرد یا بیرون؟
🔰توضیح:
✔️درون شدن و بیرون شدن فرع بر تحیز است. یعنی هر آنچه متحیز باشد، یعنی جایی را اشغال کند و حجم داشته باشد، می پذیرد که چیزی درونش یا بیرونش باشد. پس هر متحیزی نسبت به متحیز دیگر یا درون اوست یا بیرون او.
👌لذا پیش از اینکه بگویند الله تعالی جهان را بیرون خلق کرد یا درون، باید اول ثابت کنند که او تعالی پذیرای درون و بیرون شدن است، یعنی متحیز است، یعنی حجم دارد. و این را هرگز نمیتوانند نه با شرع و نه با عقل. حتی اگر همهی شیوخ حشویه جمع شوند سپس هزار سال تلاش کنند نهایت چیزی که به آن استدلال می کنند، حس و قیاس خالق بر مخلوق است.
🔹️۲- ادعا کردند که الله تعالی جهان را تحت خود خلق کرد. و در همان حال، آیهی ثم استوى را به علا و ارتفع (بلند شد و بالا رفت) تفسیر می کنند.
⁉️اگر جهان تحت او تعالی است، پس او به محض خلق، بالای آن قرار گرفته است. پس چه معنایی دارد که بعدا بالا رفت؟!
🔹️۳- آیا بودن الله تعالی در جهت بالای عالم، کمال است یا نه؟
👈اگر مجسمه بگویند: نه؛ پس مذهب خود را باطل کردند.
👈و اگر بگویند: بله؛ پس علو نسبتی است با جهان. و پیش از خلق جهان، الله تعالی در هیچ جهتی نبود. در این صورت آیا الله تعالی پس از اینکه نبود، کمالی را به دست آورد؟!
✍️أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 یکشنبه - ٢١ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❗️پرچمداران تجسیم می پرسند: وقتی الله جهان را خلق کرد آن را در درون ذات خود خلق کرد یا بیرون از آن؟ و اگر بیرون از ذات خلق کرد، پس آیا در سمت راستش بود یا چپش؟ یا بالایش یا پاینش؟ و بعد از این نتیجه می گیرند که الله وقتی جهان را خلق کرد، آن را پایین خود خلق کرد چون بالا شریف ترین جهت است، پس این جهت مخصوص خود الله است.
🔎 توضیح فساد ادعای مجسمهی عصر:
🔹️۱- مجسمهی حشویه ابتدا برای ما ثابت کنند که الله تعالی پذیرای درون و بیرون شدن است، سپس بگویند آیا جهان را در درون خلق کرد یا بیرون؟
🔰توضیح:
✔️درون شدن و بیرون شدن فرع بر تحیز است. یعنی هر آنچه متحیز باشد، یعنی جایی را اشغال کند و حجم داشته باشد، می پذیرد که چیزی درونش یا بیرونش باشد. پس هر متحیزی نسبت به متحیز دیگر یا درون اوست یا بیرون او.
👌لذا پیش از اینکه بگویند الله تعالی جهان را بیرون خلق کرد یا درون، باید اول ثابت کنند که او تعالی پذیرای درون و بیرون شدن است، یعنی متحیز است، یعنی حجم دارد. و این را هرگز نمیتوانند نه با شرع و نه با عقل. حتی اگر همهی شیوخ حشویه جمع شوند سپس هزار سال تلاش کنند نهایت چیزی که به آن استدلال می کنند، حس و قیاس خالق بر مخلوق است.
🔹️۲- ادعا کردند که الله تعالی جهان را تحت خود خلق کرد. و در همان حال، آیهی ثم استوى را به علا و ارتفع (بلند شد و بالا رفت) تفسیر می کنند.
⁉️اگر جهان تحت او تعالی است، پس او به محض خلق، بالای آن قرار گرفته است. پس چه معنایی دارد که بعدا بالا رفت؟!
🔹️۳- آیا بودن الله تعالی در جهت بالای عالم، کمال است یا نه؟
👈اگر مجسمه بگویند: نه؛ پس مذهب خود را باطل کردند.
👈و اگر بگویند: بله؛ پس علو نسبتی است با جهان. و پیش از خلق جهان، الله تعالی در هیچ جهتی نبود. در این صورت آیا الله تعالی پس از اینکه نبود، کمالی را به دست آورد؟!
✍️أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🗓 یکشنبه - ٢١ ربیع الاول ١٤٤٧
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
Telegram
✍اهلسنت والجماعت احناف دیوبند📚
✔️تبیین و إشاعهٔ عقاید و نظريات اهلسنت والجماعت احناف دیوبند.
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
🌸بإشراف و اهتمام أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه
🔽link telegram:
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband
🔽link whatsapp:
https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
❤1
⚡ *نقد و پاسخ علمی به ادعای اجماع در تعریف ایمان و نقش عمل در آن*
برخی از غیرمقلدان با استناد به نقل هایی از حافظ ابن عبدالبر و دیگران، مدعی شده اند که اجماع امت اسلامی بر این است که *ایمان مرکب از قول و عمل است* و ایمان با طاعت زیاد و با معصیت کم می گردد.
این ادعا در حالی مطرح می شود که خود ابن عبدالبر و دیگر ناقلان، به روشنی استثنای مذهب امام اعظم ابوحنیفه و اصحاب او را نیز ذکر کردهاند.
👌🏼امام ابوحنیفه رح و دیگر علمای عظام ، قائل به تعریفی متفاوت از ایمان اند: *ایمان را تنها تصدیق قلبی و اقرار زبانی میدانند* و عمل را در حقیقت ایمان داخل نمی دانند، هرچند آن را لازمۀ طبیعی ایمان و نشانۀ صدق آن می شمارند.
*🛑 ابطال ادعای اجماع غیرمقلدان در تعریف ایمان و دخالت عمل در آن*
یکی از روش های شایع غیرمقلدان، استناد ناصحیح به نقل هایی از متقدمان برای اثبات دیدگاه خود و فریب مخاطب ناآگاه است.
در موضوع تعریف ایمان نیز، این جماعت با استناد به نقل هایی از حافظ ابن عبدالبر و دیگران، ادعای اجماع کردهاند که ایمان مرکب از قول و عمل است و با طاعت افزایش و با معصیت کاهش می یابد.
👈🏻اما این ادعا در حالی مطرح می شود که *خود منابعی که به آنها استناد می کنند، به صراحت وجود اختلاف در این مسأله را نقل کردهاند*.
♦️ ❖ *قاعده اصولی در بطلان اجماع موهوم*
علماى اصول به صراحت فرمودهاند:
*«إذا شاع الخلاف فلا يصح دعوى الإجماع»*
یعنی: *وقتی اختلاف در مسئلهای شایع و مشهور باشد، ادعای اجماع در آن باطل است.*
و این قاعده دقیقاً در مسئله حاضر صادق است. اختلاف در اینکه «آیا عمل جزء ایمان است یا نه؟» نه تنها وجود دارد، بلکه از *اختلافات مشهور و مستقر* بین متکلمان، اصولیین، و محدثان اهل سنت بوده که در کتب کلامی و فقهی بارها به آن تصریح شده است.
🟣❖ نقل حافظ ابن عبدالبر و پاسخ آن
غیرمقلدان به عبارت از حافظ ابن عبدالبر استناد میکنند: عبارت ایشان بیانگر *ادعای اجماع* نزد گروهی از اهل فقه و حدیث در تعریف ایمان به «قول و عمل» است، اما مهم ترین نکته در پایان جمله آمده است: «إِلَّا مَا ذُكِرَ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ وَأَصْحَابِهِ.
یعنی: *به جز آنچه از امام ابوحنیفه و یارانش نقل شده است.*
✅ در *نتیجه* ؛
1️⃣ *نقض اجماع با ذکر مخالفت ابوحنیفه رح:*
وقتی حافظ ابن عبدالبر خودش تصریح می کند که ابوحنیفه و اصحابش این تعریف را قبول ندارند، دیگر *اجماع* محقق نیست، چون *وجود حتی یک مخالفِ معروف و برجسته، اجماع را باطل میکند*.
*امام ابوحنیفه رح از بزرگ ترین فقهای اهل سنت است و نمی توان نظر او و اصحابش را نادیده گرفت.*
2️⃣ *ابن عبدالبر ناقل قول است، نه قاضی نهایی:*
ابن عبدالبر گرچه حافظ و فقیهی بزرگ است، اما در اینجا *نقلش از اجماع با استثنای بزرگ همراه است*؛ بنابراین قول او در اینجا حجت تمام نیست، بهویژه وقتی که خودِ او به *خروج ابوحنیفه از آن "اجماع"* تصریح کرده است.
3️⃣ *قول امام ابوحنیفه در مصادر معتبر:*
در «الفقه الأکبر» و شرح های آن به روشنی آمده:
*«الإيمان هو الإقرار والتصديق، لا يزيد ولا ينقص»*
و او عمل را جزء ماهیت ایمان نمی داند بلکه آن را از *لوازم و ثمرات ایمان* میشمرد.
4️⃣ قول امام شافعی و دیگران نیز دال بر مراتب ایمان است، نه تغییر.
حقیقت این است که: امام شافعی نیز ایمان را دارای اصل و فرع میداند. اصل ایمان بدون عمل باقی می ماند، ولی ترک عمل موجب *فسق* است، نه کفر.
👌🏼 این دقیقاً همان تفکیکی است که *امام ابوحنیفه و ماتریدیان* قائلاند.
🔚در *نتیجه:*
ادعای اجماع در این زمینه *باطل است*؛ زیرا مخالفت *یک مجتهد عظیم القدر مانند ابوحنیفه رح* که مذهب فقهی و کلامیِ مستقلی دارد، *مانع تحقق اجماع* می شود.
✅ لذا استناد غیرمقلدان به این گونه نقل ها، یا از *جهل به علم اصول فقه* است یا *تحریف در نقل حقیقت علمی*.
🟣 پاسخ به ادعای نقل اجماع از امام بغوی رح ؛
ادعای غیرمقلدان مبنی بر «اجماع صحابه و تابعین و علمای اهلسنت» در این مسئله، با استناد به سخن امام بغوی، از اساس *ادعایی نادرست و خلاف واقع* است.
👌🏼اولا: *امام بغوی رح برای ما محترم است، اما معصوم نیست* و نقل او از اجماع، وقتی با *نصوص صریح تاریخی و علمی* در تضاد باشد، *مقبول و مستند نیست*.
☝🏼این ادعا از سوی امام بغوی، نه فقط ضعیف، بلکه *بی اطلاعی او از اختلافات مشهور در این موضوع را نشان می دهد*.
👈🏻ثانیاً: *ادعای اتفاق و اتحاد میان صحابه و تابعین*، زمانی ارزش علمی دارد که *خلافِ آن در تاریخ وجود نداشته باشد*. حال آنکه *امام اعظم ابوحنیفه رح* که خود *از تابعین* و *از پیشوایان اهل سنت* است، به صراحت قائل به این نیست که عمل جزو ایمان است و همینطور صدها تن از متکلمان، اصولیان و فقیهان بزرگ نیز همین دیدگاه را پذیرفتهاند.
برخی از غیرمقلدان با استناد به نقل هایی از حافظ ابن عبدالبر و دیگران، مدعی شده اند که اجماع امت اسلامی بر این است که *ایمان مرکب از قول و عمل است* و ایمان با طاعت زیاد و با معصیت کم می گردد.
این ادعا در حالی مطرح می شود که خود ابن عبدالبر و دیگر ناقلان، به روشنی استثنای مذهب امام اعظم ابوحنیفه و اصحاب او را نیز ذکر کردهاند.
👌🏼امام ابوحنیفه رح و دیگر علمای عظام ، قائل به تعریفی متفاوت از ایمان اند: *ایمان را تنها تصدیق قلبی و اقرار زبانی میدانند* و عمل را در حقیقت ایمان داخل نمی دانند، هرچند آن را لازمۀ طبیعی ایمان و نشانۀ صدق آن می شمارند.
*🛑 ابطال ادعای اجماع غیرمقلدان در تعریف ایمان و دخالت عمل در آن*
یکی از روش های شایع غیرمقلدان، استناد ناصحیح به نقل هایی از متقدمان برای اثبات دیدگاه خود و فریب مخاطب ناآگاه است.
در موضوع تعریف ایمان نیز، این جماعت با استناد به نقل هایی از حافظ ابن عبدالبر و دیگران، ادعای اجماع کردهاند که ایمان مرکب از قول و عمل است و با طاعت افزایش و با معصیت کاهش می یابد.
👈🏻اما این ادعا در حالی مطرح می شود که *خود منابعی که به آنها استناد می کنند، به صراحت وجود اختلاف در این مسأله را نقل کردهاند*.
♦️ ❖ *قاعده اصولی در بطلان اجماع موهوم*
علماى اصول به صراحت فرمودهاند:
*«إذا شاع الخلاف فلا يصح دعوى الإجماع»*
یعنی: *وقتی اختلاف در مسئلهای شایع و مشهور باشد، ادعای اجماع در آن باطل است.*
و این قاعده دقیقاً در مسئله حاضر صادق است. اختلاف در اینکه «آیا عمل جزء ایمان است یا نه؟» نه تنها وجود دارد، بلکه از *اختلافات مشهور و مستقر* بین متکلمان، اصولیین، و محدثان اهل سنت بوده که در کتب کلامی و فقهی بارها به آن تصریح شده است.
🟣❖ نقل حافظ ابن عبدالبر و پاسخ آن
غیرمقلدان به عبارت از حافظ ابن عبدالبر استناد میکنند: عبارت ایشان بیانگر *ادعای اجماع* نزد گروهی از اهل فقه و حدیث در تعریف ایمان به «قول و عمل» است، اما مهم ترین نکته در پایان جمله آمده است: «إِلَّا مَا ذُكِرَ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ وَأَصْحَابِهِ.
یعنی: *به جز آنچه از امام ابوحنیفه و یارانش نقل شده است.*
✅ در *نتیجه* ؛
1️⃣ *نقض اجماع با ذکر مخالفت ابوحنیفه رح:*
وقتی حافظ ابن عبدالبر خودش تصریح می کند که ابوحنیفه و اصحابش این تعریف را قبول ندارند، دیگر *اجماع* محقق نیست، چون *وجود حتی یک مخالفِ معروف و برجسته، اجماع را باطل میکند*.
*امام ابوحنیفه رح از بزرگ ترین فقهای اهل سنت است و نمی توان نظر او و اصحابش را نادیده گرفت.*
2️⃣ *ابن عبدالبر ناقل قول است، نه قاضی نهایی:*
ابن عبدالبر گرچه حافظ و فقیهی بزرگ است، اما در اینجا *نقلش از اجماع با استثنای بزرگ همراه است*؛ بنابراین قول او در اینجا حجت تمام نیست، بهویژه وقتی که خودِ او به *خروج ابوحنیفه از آن "اجماع"* تصریح کرده است.
3️⃣ *قول امام ابوحنیفه در مصادر معتبر:*
در «الفقه الأکبر» و شرح های آن به روشنی آمده:
*«الإيمان هو الإقرار والتصديق، لا يزيد ولا ينقص»*
و او عمل را جزء ماهیت ایمان نمی داند بلکه آن را از *لوازم و ثمرات ایمان* میشمرد.
4️⃣ قول امام شافعی و دیگران نیز دال بر مراتب ایمان است، نه تغییر.
حقیقت این است که: امام شافعی نیز ایمان را دارای اصل و فرع میداند. اصل ایمان بدون عمل باقی می ماند، ولی ترک عمل موجب *فسق* است، نه کفر.
👌🏼 این دقیقاً همان تفکیکی است که *امام ابوحنیفه و ماتریدیان* قائلاند.
🔚در *نتیجه:*
ادعای اجماع در این زمینه *باطل است*؛ زیرا مخالفت *یک مجتهد عظیم القدر مانند ابوحنیفه رح* که مذهب فقهی و کلامیِ مستقلی دارد، *مانع تحقق اجماع* می شود.
✅ لذا استناد غیرمقلدان به این گونه نقل ها، یا از *جهل به علم اصول فقه* است یا *تحریف در نقل حقیقت علمی*.
🟣 پاسخ به ادعای نقل اجماع از امام بغوی رح ؛
ادعای غیرمقلدان مبنی بر «اجماع صحابه و تابعین و علمای اهلسنت» در این مسئله، با استناد به سخن امام بغوی، از اساس *ادعایی نادرست و خلاف واقع* است.
👌🏼اولا: *امام بغوی رح برای ما محترم است، اما معصوم نیست* و نقل او از اجماع، وقتی با *نصوص صریح تاریخی و علمی* در تضاد باشد، *مقبول و مستند نیست*.
☝🏼این ادعا از سوی امام بغوی، نه فقط ضعیف، بلکه *بی اطلاعی او از اختلافات مشهور در این موضوع را نشان می دهد*.
👈🏻ثانیاً: *ادعای اتفاق و اتحاد میان صحابه و تابعین*، زمانی ارزش علمی دارد که *خلافِ آن در تاریخ وجود نداشته باشد*. حال آنکه *امام اعظم ابوحنیفه رح* که خود *از تابعین* و *از پیشوایان اهل سنت* است، به صراحت قائل به این نیست که عمل جزو ایمان است و همینطور صدها تن از متکلمان، اصولیان و فقیهان بزرگ نیز همین دیدگاه را پذیرفتهاند.
❤4