Telegram Web Link
حج کوثر
@abdulbasetquran
تلاوت زیبا و طولانی استاد عبدالباسط عبدالصمد

💠 سوره حج ( 41_23 ) کوثر

🕌 مسجد امام حسین (ع)

🕋 این تلاوت به گفته روزنامه قدیمی موجود، در ساعت 5:45 دقیقه صبح فجر روز عید قربان ، تاریخ
1986/08/15 میلادی اجرا شده است!



🆔 @abdulbasetquran
هنرِ گم شدن

انسانِ خودآگاه ناگزیر از گم شدن است. انسانِ گم شده، سِیلان و ویلان، می‌دود تا کسی پیدایش کند، کسی که از او به او  آشناتر و نزدیک‌تر است.
نکته‌ای که در اینجا باید به آن التفات داشت این است که گم شدن هنر است. و بدیهی است که یادگیری هر هنری مستلزم فراهم کردن اسباب و مقدّمات آن هنر است. از جمله‌ی لوازم هنرِ گم شدن شناخت دقیق خود و موقعیتی است که انسان در آن قرار دارد. آدمی زمانی می‌تواند چیزی از دست بهِلَد که آن را خوب فهمیده و شناخته باشد. وگرنه رها کردن چیزی یا بی‌التفاتی به چیزی که هیچ شناختی از آن نداریم هنر نیست. از خود بیرون خزیدن و دور شدن از خودی‌ها بدون شناخت صحیح و دقیق خویشتن ممکن نیست.
باید غبطه خورد به حال کسانی که از خود بیرون می‌آیند  و در آغوش خدا/دوست گم می‌شوند. خود را  گم می‌کنند تا در جانِ جهان پیدا شوند.
شمس تبریز می‌گفت:
من کو؟
مرا خبر نیست.
اگر مرا بینی سلام برسان
.
(مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد، ص ۶۷۱)

همین سخن را مولانا نیز در یکی از غزل‌های خود چنین بازگو می‌کند:
گم شده‌ام من ز خویش گر تو بیابی مرا
زود سلامش رسان گو که خوشی خوشتری

(دیوان شمس تبریزی)

آن که هنر گم‌شدن را بدرستی نیاموخته است بسا که سر از "استیصال" درآورَد؛ استیصال در لغت به معنی از بیخ کَنده شدن است. بوته یا نهالی را تصور کن که از ریشه در آمده است؛ با هر بادی به سویی می‌افتد. و چون به جایی بند نیست آرام و قراريش نیست.
انسانِ گم شده‌ای که هنرورانه به آن مقام نرسیده است عاقبت به دهشت و تنهایی می‌رسد، به تنهایی مطلق. شاید در جهانِ انسانی هیچ دردی به شدت و آزارندگی درد تنهایی و درماندگی نباشد. گم ‌شدن بی‌هنرانه سر از تنهایی در می‌آورد حال آنکه گم‌شدن هنرمندانه به مقام حیرت و حیرانی راه می‌یابد.
مقام گمشدگی مقام امن و امان و آسایش است و از جانب فرد هیچ آزار و آسیبی به کس نمی‌رسد چرا که  مایه‌ی اصلی آزار رسانی خودی و انانیّت است که در شخص گم‌شده بکلّی از میان رفته و او به شفاخانه‌ی عالَم رسیده است.

در توضیح و تعریفی که اجمالاً از مقام گم‌شدگی ارائه گردید به این نتیجه می‌رسیم که گم‌شدن نه تنها به بیراهه رفتن و از راه درستی و راستی بیرون افتادن نیست بلکه یافتن راه درست زیستن و مهر ورزیدن و دل‌آگاهی و صلح با تمام خلق جهان است. آن که به مقام رَستگی و فراغت از خودی‌ها صعود کرده باشد نگران منافع خُرد و حقیر و خواهش‌های نفسانی نیز نخواهد بود. مولانا می‌گفت کسی که از شرّ دشمنِ نفس رَسته باشد نباید بر خود بلرزد، چرا که دیگران بر او خواهند لرزید:
ملرز بر خود تا بر تو دیگران لرزند
به جان تو که تو را دشمنی ورای تو نیست

(دیوان شمس تبریزی)




گلهای معرفت







@rasepardeh
🔱

فلسفه باید ما را با ابعاد حقیقی واقعیت سازگار و از آن‌ها راضی کند، و بنابراین، ما را -اگر نه از خودِ ناکامی- حداقل از نمایش عواطف ویران‌گر همراه با آن حفظ کند.

وظیفه‌ی فلسفه عبارت است از آماده کردن نرم‌ترین فرودِ ممکنِ آرزوهای ما، بر روی دیوار انعطاف‌ناپذیر واقعیت.

تسلی‌بخشی‌های فلسفه
#آلن_دوباتن








@rasepardeh
1
فَتَوکَّل عَلَی اللهِ
برخداتوکل کن
آل عمران/۱۵۹

















دریغا که فقر
     چه به آسانی
     احتضارِ فضیلت است.

احمد شاملو




@rasepardeh
.

همیشه تصور می کردم که بهشت ​​نوعی کتابخانه باشد ...

#خورخه‌لوئیس‌بورخس


@rasepardeh
1
Audio
کاکه احمد
گرفتار شدن در میان دو تعارض ؛ « دوری از تفکر گروهی و حزبی غلط و ناروا» یا «ابراز نظر و ایجاد کردن گروه و مذهب جدید » تکلیف چیست ؟
راهکار برون رفت چیست ؟

@rasepardeh
1👎1
🏷
#بیت


دلا دلالتِ خیرت کنم به راهِ نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مَفُروش


#حافظ
2
🌍 پایان تکفیر، آغاز تعقل
درنگی بر بازتعریف کفر در اندیشه‌ی کاکه احمد مفتی‌زاده

در این نوشتار، با نگاهی تحلیلی–انتقادی به یکی از بنیادین‌ترین بازخوانی‌های مفهومی در اندیشه‌ی اسلامی معاصر می‌پردازیم: بازتعریف «کفر» در آرای کاکه احمد مفتی‌زاده؛ متفکری که با تکیه بر رویکردی تفسیری–قرآنی و استنادی محکم به شروط پنج‌گانه‌ی تحقق کفر قرآنی، این گزاره‌ی انقلابی را مطرح کرد که:
در جهان امروز، هیچ مصداقی برای تکفیر به معنای شرعی آن وجود ندارد.
این گزاره، صرفاً یک موضع فقهی نیست؛ بلکه مرز میان دو الگوی معرفتی در تاریخ اندیشه‌ی اسلامی‌ست:
از فقه حذف، به سوی فقه تبیین؛ از منطق انکار، به سمت منطق گفت‌وگو.
کاکه احمد، با نگاهی نواندیشانه و درون‌دینی، کوشید تا ساختار سنتیِ تولید حکم تکفیر را از بنیاد مورد بازپرس قرار دهد؛ نه از منظر التقاط یا تساهل، بلکه با استناد دقیق به روش‌شناسی قرآنی و عقلانی. به باور او، کفر تنها در صورتی محقق می‌شود که پنج شرط دشوار و هم‌زمان فراهم گردد:
١. عرضه‌ی کامل پیام،
٢. وضوح مطلق حقیقت،
٣. فرصت زمانی کافی،
٤. تحقق علم یقینی در مخاطب،
٥. وجود الگوی عملی زنده و حاضر.
در جهان چندلایه، رسانه‌زده و پُرتحریف امروز، این شروط هرگز به‌طور کامل قابل تحقق نیستند. و درست در همین ناتمامی شرایط است که کاکه احمد، با شجاعت، اعلام می‌کند:
«امروزه کافری به معنای قرآنی آن وجود ندارد.»
این گزاره، در عین آرامش واژگانی‌اش، حامل تحولی معرفتی‌ست. زیرا اگر کفر شرعی محقق نیست، تکفیر نیز از بنیاد بی‌اعتبار می‌شود. و اگر تکفیر باطل شد، بسیاری از سازوکارهای خشونت‌زای دینی— از حذف فیزیکی گرفته تا سرکوب فکری— مشروعیت خود را از دست می‌دهند.

از فقه خشونت به فقه گفت‌وگو
در چنین چارچوبی، دین دیگر نه ابزاری برای مرزبندی هویتی، که بستری برای تعامل و تبیین می‌شود.
اسلام، در این خوانش، نه حصاری برای خودی‌سازی، بلکه پیامی جهانی برای عدالت، کرامت انسانی و آزادی اندیشه است.
بر این اساس، وظیفه‌ی مسلمان معاصر، نه تکفیر که تفهیم است؛ نه حذف که اقناع؛ نه سلطه که گفت‌وگو.
و جهاد، دیگر نه مصداقی از جنگ عقاید، بلکه تلاشی مستمر برای ساخت الگوی زیسته‌ی اسلام در متن جامعه‌ی انسانی است.
کاکه احمد مفتی‌زاده، در زمانی که گفتمان دینی بیش از هر دوره‌ای گرفتار افراط‌گرایی و بازتولید خشونت بود، با رویکردی عقل‌محور و رحمت‌محور، اسلام را از تنگنای تفسیرهای خشونت‌آمیز به سپهری نو رهنمون شد.
او، دین را نه نظامی از تکلیف‌های سنگین، بلکه ساحتی از مسئولیت‌های انسانی می‌دید؛ و ایمان را نه ابزار تمایز، بلکه افق هم‌زیستی.

دین، نه ابزار طرد، که زمینه‌ی زیستن است
در چنین خوانشی، دعوت اسلامی جایگزین حذف اعتقادی می‌شود؛ و جهاد، به‌جای جنگی بر سر تفاوت‌ها، به تلاشی در جهت تحقق معنا، فضیلت و مسئولیت اجتماعی تبدیل می‌گردد.
کاکه احمد، با نگاهی اجتهادی و مسئولانه، تکفیر را به گور سپرد و قرآن را از انحصار درآورد.
اسلامِ او، نه سلاحی برای سرکوب، بلکه الگویی برای زیستن است.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که این صدای متفاوت، این قرائت نو از درون سنت، جدی گرفته شود، نه به‌مثابه‌ی یک دیدگاه حاشیه‌ای، بلکه به‌عنوان مدلی برای بازیابی عقلانیت دینی در عصر بحران‌های معنوی.

#کاکه‌احمد_مفتی‌زاده

✍️ صدیق ابراهیمی

@Seddighebrahimi







@rasepardeh
1👍1
‍فقه زدگی باعث به دست فراموشی سپردن تیپولوژی روانی انسان ها می‌شود

ما انسان‌ها با تیپ روانی واحدی به دنیا نمی‌آییم، انسان‌ها با رنگ چشم و مو و طول قد متفاوت به دنیا می‌آیند، با خصایص زیست‌شناسی و جسمانی متفاوت، و همان‌طور با خصایص روانی متفاوت هم به دنیا می‌آیند.

خانم «میلا» روانشناس انگلیسی یك تیپولوژی دارد كه آن را در تدین هم پیاده كرده است، انسان‌ها در تقسیم اول قابل تقسیم‌اند به انسان‌های برون‌گرا و درون‌گرا و در مرحله دوم قابل تقسیم‌اند به انسان‌های كنش‌گر و كنش‌پذیر، و از این‌رو انسان‌ها چهار تیپ‌اند؛

١- برون‌گرای كنش‌گر
٢- برون گرای كنش‌پذیر
٣- درون‌گرای كنش‌گر
۴- درون‌گرای كنش‌پذیر.

«میلا» با تحقیقات خود نشان داده كه هر یك از ادیان اعم از اسلام، مسیحیت و ... وقتی بر این چهار تیپ روانی القا می‌شوند به شرط اینكه این چهار تیپ آن را تمام و كمال بپذیرند و التزام نظری و عملی دقیق به آن داشته باشند، چهار نوع متدین بیرون می‌آیند.

كسانی كه از بُعد روانشناسی برون‌گرای كنش‌گرند، اینها متدینان اهل شور و نشاطند كه می‌خواهند با استفاده از تدین، وضع عالم و آدم را عوض كنند. معمولاً متدینان انقلابی این‌طورند. می‌گویند دین می‌تواند دستمایة تحولی شود در سطح اجتماع، اینها معمولاً‌ دست به انقلاب می‌زنند، می‌خواهند همه چیز را به‌هم بریزند و با دین‌داری درست بكنند. اینها هم برون‌گرا هستند و هم كنش‌گرا.

یك دسته برون‌گراهایی هستند كه كنش‌گر نیستند، كنش‌پذیرند. وقتی متدین می‌شوند زبان حالشان این است: «عبادت به جز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست». اینها تمام تلاششان این است كه خیریه درست كنند. دارالایتام درست كنند. همه‌اش به دنبال یك كار خیریه هستند. اصلاً نمی‌خواهند عالم و آدم را عوض كنند، می‌خواهند شما در این وضعی كه هستید كمتر_درد بكشید. چه بسا آخرش یادش می‌آید كه نماز نخوانده است ولی هیچ هم مشكل روحی ندارد، فكر می‌كند این مقدار كه من عمل می‌كنم كمتر از نماز نیست، اگر بالاتر از نماز نباشد. از این سنخ، تعبیر به نوع‌دوستان و همسایه‌پروران می‌شود.

سنخ سوم كسانی هستند كه درون‌گرا هستند و كنش‌گر. كسانی هستند كه وقتی متدین می‌شوند اهل زهد و ریاضت هستند. دائماً با خودشان مقابله دارند كه من باید كم بخندم، همیشه با خودشان ریاضت می‌ورزند. اینها كسانی هستند كه جنبة زهد ورزی دین در آنها غلبه كرده است.

دستة چهارم كه به لحاظ تیپولوژی، درون‌گرا هستند و كنش‌پذیر، اینها معمولاً اهل عرفان و كشف شهود هستند كه دائماً می‌گویند دیشب خواب دیدم كه فلان. زندگیشان معمولا ً بر مجرای خواب می‌چرخد.

شما هر چقدر بحث‌های جدی بكنید نمی‌توانید تیپ اول را وارد تیپ دوم بكنید. باید قبول كنیم. «لا یكلف الله نفسا الا وسعها»  كه فقط مال وضو و غسل نیست كه بگویند اگر دستت زخم شده باشد غسل و وضو نداری. خدا از هركسی به اندازه تواناییش می‌خواهد، خوب بزرگترین توانایی هم توانایی روانی انسان است. كسی كه با تیپ‌های روانی متفاوت به دنیا آمده اند خداوند از آنها یك گونه انتظار ندارد. این هم یك وسع است و چه وسعی بالاتر از توانایی روانی. چگونه ممكن است كه خداوند به وسع و توانایی مالی و مادی و وسع و توانایی جسمانی من التفات كند، اما از این غفلت بورزد؟ شما بیایید علمایی كه به صداقتشان وقوف دارید را چه در تاریخ و چه در جامعه كنونی ما بررسی كنید، ببینید آیا دینداری‌شان عین هم است؟ نیست، چون تیپولوژی مختلفی دارند.
حال اگر شما به‌دلیل فقه‌زدگی و شریعت‌زدگی عمل‌گرا باشید از همه یك نوع عمل انتظار دارید و وقتی یك نوع عمل انتظار دارید، اولاً هركسی كه آن‌گونه عمل نمی‌كند، فكر می‌كنید كه متدین نیست، نمی‌دانید كه متدین است، اما شیوة دیانت‌‌پیشگی‌اش متفاوت است و ثانیاً اینكه اگر بنا بر این شد كه بر روی یك نحوة عمل خاص متمركز شوید و كاملاً بر آن التفات كنید این كار شما به یك نوع استبداد اجتماعی منجر می‌شود. انسان‌ها را می‌خواهید مثل قرص آسپرین كنید كه یك میلیون آن هم با یكدیگر مو نمی‌زند. هر كه بخواهد تفاوت انسان‌ها را انكار كند، كارش به استبداد كشیده می‌شود.
مستبد، انسانی است كه یك انگاری را از انسان در نظر گرفته و می‌خواهد همه را اینطور كند.

استاد مصطفی ملکیان
@kiwmars
1
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
نکاتی در مورد

کاهش ترس از مرگ

مصطفی ملکیان

چهار روز دیگه هم مرگ به سراغمون خواهد آمد لذا مواجه با مرگ نیز نیازمند آگاهی و کسب یک سری مهارت هست..



@rasepardeh
1


«اگر خدا نباشد، همه‌چیز مجاز است.»


#فیودور_داستایفسکی
برداشت فلسفی از محتوای رمان #برادران_کارامازوف
1
⭕️ ادیب ومتفکر روسیه و جهان، "لئو تولستوی"؛
  دارای ثروت هنگفت و زمین‌های گسترده‌ای بود که همه را به بینوایان بخشید و درویشانه زندگی کرد.
او چه زیبا گفت :
🔹 با من از دین صحبت نکنید، بلکه بگذارید دین را در کردار شما ببینم!
🔹 دینداری‌‌تان را به خدا نشان دهید، نه این‌که به رخ یکدیگر بكشيد.
🔹 به من فقط انسانیت تان را (خدمت به خلق خدا) نشان دهید کافیست.


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌@rasepardeh
1
"قالَ لَن تَرانِی و لکِن انظُر اِلَی الجَبَل"
(گفت؛ مرا هرگز نبینی، و اما به آن کوه نگاه کن!)

کدام کوه؟! چه کوهی؟! مگر این ربّ از کجا میخواهد بیاید که می فرماید به آن کوه نگاه کن؟! از کجا قرار است متجلی شود که خود موسی نمی تواند آن را ببیند؟! نکند این نور آتشین از درون خود موسی برون می زنَد و از چشمان خودش است که شلیک می شود! چه ربّ هر کس با خود اوست. بداند یا نداند. ابراهیم خلیل (ع) می فرماید "اِنَّ مَعِیَ رَبّی" (ربّ من با خود من است)! خداوند به موسی و هارون می فرماید "اِنَّنِی مَعَکُما" (من با شمایم)! جای دیگر می فرماید "هُوَ مَعَکُم " (او با شماست)! جای دیگر می فرماید "وَاللهُ مَعَنا" (خدا با ماست)... خب، اگر اینچنین است که هست، پس این "نور" از درون خود آنها نشأت می گیرد. نوری که چون متجلّی شود، کوهِ اوصاف بشری ات، جَبَلِ جِبِلّیات ات، تمام خودآگاهی های ذهنی ات بیکباره فرو میریزد و متلاشی می شود. در این تجلّیِ تام، تو بیهوش می شوی، زیرا تمام قوای مُدرِکه ی بشری ات را از دست داده ای! در آن لحظه نه چیزی به نام "من" وجود دارد و نه آگاهی های متعارف ذهنی! هنگام چنین تجلّی تامّی، هر چه هست اوست. غیری وجود نخواهد داشت و تو کس دیگری را نخواهی یافت! حتی خودت را!

بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌@rasepardeh
2
در_نقد_نظریه_رؤیای_رسولانه_دکتر_عبدالکریم_سروش.pdf
216.1 KB
🌍 در نقد نظریه رؤیای رسولانه دکتر عبدالکریم سروش: تحلیل ساختارشکنانه وحی در ترازوی خرد و تاریخ

این مقاله، با بضاعت اندک نویسنده و از سر دغدغه‌ای ایمانی و علمی، تلاشی است در تبیین و نقد نظریهٔ «رؤیای رسولانه» دکتر عبدالکریم سروش؛ نظریه‌ای که کوشیده است وحی را در افق خواب‌ها و تجربه‌های درونی پیامبر تفسیر کند. نگارنده، بی‌آن‌که مدعی فتح قله‌ای باشد، با تکیه بر زبان‌شناسی، تاریخ وحی و سنت معرفت اسلامی، کوشیده نشان دهد که این قرائت نو، گرچه برخاسته از عطش تفسیر معاصر است، در ترازوی خرد و متن، با کاستی‌هایی بنیادین روبه‌روست. این سطرها، بیش از آن‌که مدعی داوری نهایی باشند، دعوتی‌اند به تأملی ژرف‌تر در راز کلامی که هنوز، پس از قرن‌ها، جان‌ها را بیدار می‌کند و خردها را به تعظیم وا‌می‌دارد.


✍️ صدیق ابراهیمی

@Seddighebrahimi
1
مزگەوتی دارولئێحسان..سنە
#بیرەوەری
3
🔰

ما انسان‌ها موجودات غریبی هستیم. ته دل‌مان خیال می‌کنیم مردنی نیستیم. قرار نیست بمیریم. بقیه می‌میرند. ولی ما نه..

آدم می‌رود جنگ، می‌بیند تمام رفقای دوروبرش کشته شده‌اند، ولی باز‌ باورش نمی‌شود که خودش هم بمیرد. با خودش می‌گوید: نه، من فرق دارم. این‌هایی که بیماری لاعلاجی گرفته‌اند و مرگ خِرشان را چسبیده، باز تا آخرین لحظه باورشان نمی‌شود که قرار است بمیرند. خودشان را گول می‌زنند. آدم این جوری است دیگر. نوبت مرگ خودش که می‌رسد، از دیدن بدیهی‌ترین چیزها ناتوان است.


مواجهه با مرگ
#برایان_مگی
ترجمه‌ی مجتبی عبدالله‌نژاد



@rasepardeh
ڕاسپاردە
🔰 ما انسان‌ها موجودات غریبی هستیم. ته دل‌مان خیال می‌کنیم مردنی نیستیم. قرار نیست بمیریم. بقیه می‌میرند. ولی ما نه.. آدم می‌رود جنگ، می‌بیند تمام رفقای دوروبرش کشته شده‌اند، ولی باز‌ باورش نمی‌شود که خودش هم بمیرد. با خودش می‌گوید: نه، من فرق دارم. این‌هایی…
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

بگو: بی تردید مرگی را که از آن می گریزید با شما دیدار خواهد کرد، سپس به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می شوید، پس شما را به اعمالی که همواره انجام می دادید، آگاه خواهد کرد.«۸_الجمعة»
1
2025/07/08 23:26:12
Back to Top
HTML Embed Code: