▪️سنگین ترین بار
این را چه می گویی، که شبی، یا روزی، دیوی به خلوتگاهت بیاید و به تو بگوید: "باید این زندگی را، که الآن می گذرانی، باز هم بگذرانی. آن هم نه یک بار و دو بار، بلکه بینهایت بار! هیچ چیزِ نوئی هم در آن نخواهد بود، بلکه هر درد و هر شادی، هر فکر و هر آه، و هر چیزی که در این زندگی¬ات از خیلی بزرگ تا خیلی کوچک داشته¬ای، فقط همان ها برایت تکرار می شود. همگی هم درست با همین ترتیب و توالی که در این زندگی¬ات داشته¬اند. حتی این عنکبوتی که الان در این خلوتگاهت است، این مهتابی که میان درخت¬هاست، همین طور خودِ این لحظه، خودِ من. همۀ این ها تکرار شود. دنیا مثل ساعتی شنی بشود که یکسر سر و ته می شود، و تو هم، ای ذره¬ای خاک، تو هم یکسر با آن سر و ته شدن ها هی می روی و بر می گردی."
وقتی او این را گفت، آیا تو خود را به زمین نخواهی زد؟ دندان هایت را بر هم نخواهی سایید؟ دیوی را که چنین چیزی گفته است دشنام نخواهی داد؟ یا این که آن لحظه، لحظه¬ای بزرگ برایت خواهد بود، و تو در آن لحظه به او خواهی گفت: "تو خدا هستی. من هیچ گاه چیزی بهتر از این نشنیده¬ام؟"
اگر این بازگشت در توانت نباشد، فکرش تو را دیگرگون خواهد ساخت، و شاید له خواهد کرد. آن سؤالی که راجع به کلِ چیزها و تک تکشان می گوید، "آیا می خواهی این همچنان و بینهایت بار تکرار شود"، بار سنگینی برایت می شود که هر کارِ تو را سنگین خواهد کرد. یا این که نه؟ آنقدر خودت و زندگی¬ات را دوست داری که آرزویی جز تحقق یافتن این بازگشت، و مُهر قطعیت و جاودانی بر آن خوردن، نخواهی داشت؟
👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان
■ کتاب چهارم - بند 341
🔃 برگردان: #عباس_پژمان
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
این را چه می گویی، که شبی، یا روزی، دیوی به خلوتگاهت بیاید و به تو بگوید: "باید این زندگی را، که الآن می گذرانی، باز هم بگذرانی. آن هم نه یک بار و دو بار، بلکه بینهایت بار! هیچ چیزِ نوئی هم در آن نخواهد بود، بلکه هر درد و هر شادی، هر فکر و هر آه، و هر چیزی که در این زندگی¬ات از خیلی بزرگ تا خیلی کوچک داشته¬ای، فقط همان ها برایت تکرار می شود. همگی هم درست با همین ترتیب و توالی که در این زندگی¬ات داشته¬اند. حتی این عنکبوتی که الان در این خلوتگاهت است، این مهتابی که میان درخت¬هاست، همین طور خودِ این لحظه، خودِ من. همۀ این ها تکرار شود. دنیا مثل ساعتی شنی بشود که یکسر سر و ته می شود، و تو هم، ای ذره¬ای خاک، تو هم یکسر با آن سر و ته شدن ها هی می روی و بر می گردی."
وقتی او این را گفت، آیا تو خود را به زمین نخواهی زد؟ دندان هایت را بر هم نخواهی سایید؟ دیوی را که چنین چیزی گفته است دشنام نخواهی داد؟ یا این که آن لحظه، لحظه¬ای بزرگ برایت خواهد بود، و تو در آن لحظه به او خواهی گفت: "تو خدا هستی. من هیچ گاه چیزی بهتر از این نشنیده¬ام؟"
اگر این بازگشت در توانت نباشد، فکرش تو را دیگرگون خواهد ساخت، و شاید له خواهد کرد. آن سؤالی که راجع به کلِ چیزها و تک تکشان می گوید، "آیا می خواهی این همچنان و بینهایت بار تکرار شود"، بار سنگینی برایت می شود که هر کارِ تو را سنگین خواهد کرد. یا این که نه؟ آنقدر خودت و زندگی¬ات را دوست داری که آرزویی جز تحقق یافتن این بازگشت، و مُهر قطعیت و جاودانی بر آن خوردن، نخواهی داشت؟
👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان
■ کتاب چهارم - بند 341
🔃 برگردان: #عباس_پژمان
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👏2👌1
سیاست از ارسطو ترجمه حمید عنایت.pdf
17.9 MB
📖کتاب "سیاست" ارسطو با ترجمه حمید عنایت یکی از ترجمههای معتبر و شناختهشده این اثر کلاسیک فلسفی به زبان فارسی است.
👨🏼🏫حمید عنایت (۱۳۱۲–۱۳۶۱ خورشیدی) از مترجمان و اندیشمندان برجسته ایرانی بود که آثار مهم فلسفه سیاسی غرب را به فارسی ترجمه و تفسیر کرد.
📚درباره کتاب "سیاست" ارسطو:
📕موضوع: این کتاب از مهمترین آثار فلسفه سیاسی است که در آن ارسطو به بررسی مفاهیم حکومت، عدالت، شهروندی، انواع نظامهای سیاسی (مانند دموکراسی، الیگارشی، و پادشاهی) و شرایط یک جامعه آرمانی میپردازد.
📔اهمیت: "سیاست" ارسطو پایهای برای بسیاری از مباحث بعدی در فلسفه سیاسی و علوم اجتماعی بوده است.
ویژگیهای ترجمه حمید عنایت:
🔍 دقت و امانت: عنایت در ترجمههای خود سعی داشت وفادار به متن اصلی باشد و مفاهیم فلسفی را به درستی منتقل کند.
🗣 زبان روان و علمی: ترجمه او با وجود پیچیدگیهای متن ارسطو، نسبتاً روان و قابل فهم است.
📄 پاورقیهای توضیحی: در برخی editions این ترجمه، پاورقیها و توضیحات مترجم به درک بهتر متن کمک میکنند.
꧂انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی꧁
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👨🏼🏫حمید عنایت (۱۳۱۲–۱۳۶۱ خورشیدی) از مترجمان و اندیشمندان برجسته ایرانی بود که آثار مهم فلسفه سیاسی غرب را به فارسی ترجمه و تفسیر کرد.
📚درباره کتاب "سیاست" ارسطو:
📕موضوع: این کتاب از مهمترین آثار فلسفه سیاسی است که در آن ارسطو به بررسی مفاهیم حکومت، عدالت، شهروندی، انواع نظامهای سیاسی (مانند دموکراسی، الیگارشی، و پادشاهی) و شرایط یک جامعه آرمانی میپردازد.
📔اهمیت: "سیاست" ارسطو پایهای برای بسیاری از مباحث بعدی در فلسفه سیاسی و علوم اجتماعی بوده است.
ویژگیهای ترجمه حمید عنایت:
🔍 دقت و امانت: عنایت در ترجمههای خود سعی داشت وفادار به متن اصلی باشد و مفاهیم فلسفی را به درستی منتقل کند.
🗣 زبان روان و علمی: ترجمه او با وجود پیچیدگیهای متن ارسطو، نسبتاً روان و قابل فهم است.
📄 پاورقیهای توضیحی: در برخی editions این ترجمه، پاورقیها و توضیحات مترجم به درک بهتر متن کمک میکنند.
꧂انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی꧁
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
❤4👌1
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
Video
۸۱. ف. پ. رمزی زمانی در گفت و گو با من تأکید میکرد که منطق یک 'علم هنجاری' است. نمیدانم دقیقاً چه اندیشهای در سرش بود؛ ولی بیتردید قرابت زیادی داشت با اندیشهای که تازه بعداً به ذهن من خطور کرد: یعنی اینکه ما در فلسفه کاربرد واژهها را اغلب با بازیها، حسابانِ با قواعدِ ثابت، مقایسه میکنیم ولی نمیتوانیم بگوییم کسی که دارد زبان را به کار میبرد باید چنین بازیای انجام بدهد ._ ولی اگر گفته شود که بیان زبانی ما به چنین حسابانی فقط نزدیک میشود، فاصلهای با یک بدفهمی نمانده است. زیرا شاید چنین بنماید که انگار در منطق از یک زبان آرمانی حرف میزنیم. انگار منطق ما منطقی است برای خلأ، به اصطلاح - حال آنکه منطق البته به زبان _یا فکر_ نمیپردازد به آن معنایی که یکی از علوم طبیعی به پدیداری طبیعی میپردازد، و حداکثر میتوان گفت که ما زبانهایی آرمانی میسازیم. ولی اینجا واژه «آرمانی» گمراه کننده است، زیرا چنین جلوه میکند که انگار این زبانها بهترند، کاملترند، از زبان روزمره ما؛ و انگار به منطقدان نیاز است تا بالاخره به آدمیان نشان بدهد که جمله درست چگونه است.
ولی همه اینها تازه وقتی میتواند درست آشکار شود که درباره مفاهیم فهمیدن و مراد کردن و فکر کردنْ روشنیِ بیشتری حاصل شده باشد. زیرا آن وقت روشن هم خواهد شد که چه چیزی ممکن است ما را اغوا کند (و مرا اغوا کرد) که فکر کنیم کسی که جملهای را به زبان میآورد و آن را مراد میکند یا میفهمد، در حال پرداختن به حسابانی با قواعد معین است.
لودویگ ویتگنشتاین/ پژوهشهای فلسفی
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
ولی همه اینها تازه وقتی میتواند درست آشکار شود که درباره مفاهیم فهمیدن و مراد کردن و فکر کردنْ روشنیِ بیشتری حاصل شده باشد. زیرا آن وقت روشن هم خواهد شد که چه چیزی ممکن است ما را اغوا کند (و مرا اغوا کرد) که فکر کنیم کسی که جملهای را به زبان میآورد و آن را مراد میکند یا میفهمد، در حال پرداختن به حسابانی با قواعد معین است.
لودویگ ویتگنشتاین/ پژوهشهای فلسفی
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
Telegram
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
📍 کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی کرمانشاه 📚
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
👏2❤1
▪️من آن شکّ و تردیدی را میستایم که به من امکان میدهد تا در جوابِ او بگویم: «بسیار خوب، باشد، حالا آزمایش میکنیم!» امّا من دیگر نمیخواهم سخنی دربارهی چیزی بشنوم که تجربه و آزمون اجازه نمیدهد. مرز ها و معیار های راستی و درستی برای من اینها هستند، زیرا فراتر از آن دلیری و بیباکی دیگر جایی ندارد.
👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان
▪️کتاب اول - بند 26
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👤 #فردریش_نیچه
📚 #حکمت_شادان
▪️کتاب اول - بند 26
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👏2👎1
از منظر فلسفی، قیام عاشورا و نهضت امام حسین (ع) به عنوان مظهری از طلب حقیقت و عدالت در تاریخ بشریت شناخته میشود. این قیام در عمق خود به مفاهیمی چون مسئولیت انسانی، آزادی اراده و فدای جان در راه ارزشهای والای انسانی پرداخته است.
امام حسین (ع) در برابر ظلم و فساد رژیم یزید که تمامی اصول انسانی و اسلامی را نادیده گرفته بود، برخاست. او با قیام خویش نشان داد که انسان باید در برابر ستم، از حق و حقیقت دفاع کند، حتی اگر بهای آن جانش باشد. این حرکت فلسفی به ما میآموزد که انسان میتواند با اتخاذ موضعی اخلاقی و قاطع در برابر ظلم، تأثیرگذار باشد و نباید از اصول خود دست بکشد.
عاشورا به نوعی نمایانگر دوگانگی روح انسانی است: از یک سو، جاذبههای مادی و قدرت، و از سوی دیگر، ارزشهای عالی انسانی و معنوی. امام حسین (ع) با انتخاب فداکاری به جای سکوت در برابر ظلم، پیامی قوی به بشریت میدهد که در جستجوی حقیقت و معنی زندگی، همواره باید جانب خوبی، صداقت و عدل را گرفت.
از این دیدگاه، قیام عاشورا نه تنها یک رویداد تاریخی، بلکه یک آموزه فلسفی عمیق است که به انسانهای عصر جدید نیز فراخوانی میکند تا در برابر ناملایمات و بیعدالتیها ایستادگی کنند و از آرمانهای خود دفاع نمایند. در این بُعد، عاشورا به عنوان یک نماد حماسی از انسانیت و حریت برجسته میشود و همواره الهامبخش مبارزات حقطلبانه در سکوت و ظلمت تاریخ خواهد بود.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
امام حسین (ع) در برابر ظلم و فساد رژیم یزید که تمامی اصول انسانی و اسلامی را نادیده گرفته بود، برخاست. او با قیام خویش نشان داد که انسان باید در برابر ستم، از حق و حقیقت دفاع کند، حتی اگر بهای آن جانش باشد. این حرکت فلسفی به ما میآموزد که انسان میتواند با اتخاذ موضعی اخلاقی و قاطع در برابر ظلم، تأثیرگذار باشد و نباید از اصول خود دست بکشد.
عاشورا به نوعی نمایانگر دوگانگی روح انسانی است: از یک سو، جاذبههای مادی و قدرت، و از سوی دیگر، ارزشهای عالی انسانی و معنوی. امام حسین (ع) با انتخاب فداکاری به جای سکوت در برابر ظلم، پیامی قوی به بشریت میدهد که در جستجوی حقیقت و معنی زندگی، همواره باید جانب خوبی، صداقت و عدل را گرفت.
از این دیدگاه، قیام عاشورا نه تنها یک رویداد تاریخی، بلکه یک آموزه فلسفی عمیق است که به انسانهای عصر جدید نیز فراخوانی میکند تا در برابر ناملایمات و بیعدالتیها ایستادگی کنند و از آرمانهای خود دفاع نمایند. در این بُعد، عاشورا به عنوان یک نماد حماسی از انسانیت و حریت برجسته میشود و همواره الهامبخش مبارزات حقطلبانه در سکوت و ظلمت تاریخ خواهد بود.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
💔5
📜 تأمل فلسفی
کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی در این روزهایِ سترگ، سکوتِ اندیشمندانه را بر گفتارهای روزمره ترجیح میدهد.
عاشورا تنها یک واقعهٔ تاریخی نیست؛ نمادِ رویاروییِ حقیقت با قدرت، و آزادی با تقدیر است. در این میانه، فلسفه نه در انباشتنِ استدلال، که در سکوتِ پرسشگرانه معنا مییابد.
📅 از تاسوعا تا عاشورا (شنبه تا یکشنبه)
ما نیز ــ همچون فلسفهٔ اصیل ــ در این مکثِ آگاهانه، از هیاهوی گفتار میکاهیم تا به ندایِ درونیِ حقیقت گوش بسپاریم.
پس از این ایام، بازخواهیم گشت؛ نه با پاسخ، که با پرسشهایی ژرفتر از نسبتِ اخلاق، ایثار و معنایِ زندگی در مواجهه با مرگِ آگاهانه.
✍️ گاهی فلسفه باید سکوت کند... تا اندیشه زاده شود.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
---
📬 https://www.tg-me.com/razi_philosophy
کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی در این روزهایِ سترگ، سکوتِ اندیشمندانه را بر گفتارهای روزمره ترجیح میدهد.
عاشورا تنها یک واقعهٔ تاریخی نیست؛ نمادِ رویاروییِ حقیقت با قدرت، و آزادی با تقدیر است. در این میانه، فلسفه نه در انباشتنِ استدلال، که در سکوتِ پرسشگرانه معنا مییابد.
📅 از تاسوعا تا عاشورا (شنبه تا یکشنبه)
ما نیز ــ همچون فلسفهٔ اصیل ــ در این مکثِ آگاهانه، از هیاهوی گفتار میکاهیم تا به ندایِ درونیِ حقیقت گوش بسپاریم.
پس از این ایام، بازخواهیم گشت؛ نه با پاسخ، که با پرسشهایی ژرفتر از نسبتِ اخلاق، ایثار و معنایِ زندگی در مواجهه با مرگِ آگاهانه.
✍️ گاهی فلسفه باید سکوت کند... تا اندیشه زاده شود.
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
---
📬 https://www.tg-me.com/razi_philosophy
❤6👌1
امام حسین (ع)در کلام توماس کارلایل ؛ فیلسوف و مورّخ انگلیسی
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👌2
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
🔴 انجمن علمی جغرافیا دانشگاه رازی با همکاری انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی برگزار میکند: 🔺پویش برگزاری«بهترین عکس از همدلی و کمک به مردم در جنگ تحمیلی دوازده روزه» ▫️مهلت ارسال عکس:۸تیرماه تا۱۲ تیر ماه ▫️اعلام نتایج:۱۴تیرماه 🎁به سه عکس برگزیده جوایز…
🛑اسامی نفرات برگزیده پویش
" بهترین عکس از کمک و همدلی مردم در جنگ تحمیلی دوازده روزه "
🥇آقای امیر ملکیان_رشته مهندسی برق
🥈خانم فریبا حیدری نیا_رشته مهندسی نساجی
🥉خانم سما چلبیانی_رشته علوم مهندسی کامپیوتر
❗️دوستان عزیز برنده برای هماهنگی و دریافت جایزه خود به آیدی زیر پیام دهید👇
@Maleki05
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
" بهترین عکس از کمک و همدلی مردم در جنگ تحمیلی دوازده روزه "
🥇آقای امیر ملکیان_رشته مهندسی برق
🥈خانم فریبا حیدری نیا_رشته مهندسی نساجی
🥉خانم سما چلبیانی_رشته علوم مهندسی کامپیوتر
❗️دوستان عزیز برنده برای هماهنگی و دریافت جایزه خود به آیدی زیر پیام دهید👇
@Maleki05
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
❤2
Forwarded from مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ چرا اختلافنظرها زیاد است؟
📌سه درس ساده از فلسفه
➕درس یک. داوری در باب گزارهها و جملات تجویزی متفاوت است.جملاتی مانند اینکه «باید از هوش مصنوعی در تشخیص اتیسم بهره گرفت»؛ یا اینکه «نباید بر پروژههایی که باعث افزایش بههنجارسازی بیشتر میشوند صحه گذارد» از جنس گزاره نیستند. یعنی بهخلاف جملاتی مانند «میانگین دمای تهران در مرداد ۳۵ درجه بود»، صادقسازی مستقل از انسانها در جهان وجود ندارد که داور ما در اختلافنظرهایمان باشد. بنابراین تفاوتی ندارد کدام گزینه را انتخاب کردیم: اگر میپنداریم که نظر ما «صادق» است و نظر دیگران «کاذب» اشتباهی فلسفی مرتکب شدهایم از جنس اشتباهات مقولهای؛ یعنی مقولهی گزاره و جملات تجویزی را خلط کردهایم. جملات تجویزی کارآمد و ناکارآمدند و نه صادق و کاذب. همانند تجویزهای مختلف دو پزشکاند در درمان یک بیمار، که یکی از دیگری کارآمدتر است. بنابراین کارآمدی دو تجویز متفاوت را در رسیدن به هدفی خاص و واحد میتوان مقایسه کرد. حالا پرسش این است که هدف مشترک و واحد دو فرد الف و ب در پست قبلی چه بود؟ اگر هدفهای مورد نظر آنها دقیقاً واحد نباشد دیگر نظرات آنها لزوماً رقیب یکدیگر نیست. پس وقتی میگوییم گزارههای تجویزی درست (right) اند یعنی پیروی از آن تجویز ما را به هدفی میرساند. در اینصورت طرفداران الف و ب هر کدام باید بگویند اولاً گمان دارند پیروی از تجویزهای الف و ب ما را به چه هدفی میرساند و ثانیاً چرا گمان دارند پیروی از آنچه از آن طرفداری میکنند، و نه گزینهی مقابل، ما را به آن هدف میرساند. (تا پست بعدی که به این نکته میپردازیم به این پرسش فکر کنید که در هنگام گزینش میان ۵ گزینه، هدفی که به الف یا ب نسبت دادید چه بوده؟ آیا به نظر شما هدفشان مشترک بوده؟ آیا بدون این کار گزینش خود را انجام دادید؟)
اما ذکر دو نکتهی دیگر در همین مورد ضروری است تا ببینیم چرا صرف بهرهگیری از منطق نمیتواند در داوری میان استدلالهای رقیب مشکل را حل کند. دو درس بعدی، اینبار از فلسفهی تجربیاند.
➕درس دو. اختلافنظرها صرفاً دلایل منطقی ندارد بلکه علل زیستی نیز دارد و عموماً دومی راهنمای انتخاب عموم مردم است و نه اولی.باورهای افراد، دعاوی بیانشده توسط آنها، و نوع استدلالهای که در قابلپذیرش بودن آن عرضه میکنند معلول شرایط درونی و محیطی آنهاست و نه عموماً تأملاتی سنجیده و مستقل از شرایط. به همین علت در هنگام قضاوت، منطق به تنهایی نمیتواند به عنوان یگانه ابزار حل اختلافها به کار بیاید. به چند عاملی که میتواند «علت» اختلافنظر الف و ب باشد نگاهی کنیم.
تفاوت در گرایش سیاسی، میزان محافظهکاری یا لیبرال بودن، تیپ شخصیتی، میزان درگیری شخصی با این موضوع یا موضوعی مشابه، وظیفهگرا یا پیامدگرا بودن (که خود تابعی از فعالیت بیشتر بخشهایی از مغز است)، سن، جنس و تعلق به پایگاه اجتماعی و اقتصادی خاص، از جمله مواردیاند که بر داوری میان الف و ب در نظرسنجی بالا اثر میگذارند.جامعهای که الف و ب در آن زندگی میکنند و میزان خدماتی که افراد نابهنجار ذهنی یا بدنی از آن برخوردارند میتواند بر فهم افراد از معلولیت اثر داشته باشد. ممکن است همین نظرسنجی در کشورهای متمول شمال اروپا نتایج کاملاً متفاوتی با کشورهای فقیر آفریقا داشته باشد. یک فرد واحد در این دو ناحیه به یک معنای واحد «معلول» نیست.
➕درس سه. اختلافنظر بر سر موضوعهای طیفی بیشتر است.موضوع مورد اختلاف نیز ممکن است طیفی باشد. میزان انحراف از انسانِ بههنجار (که موجودی انتزاعی است که مصداقی در جهان ندارد) انواع بسیار متفاوتی دارد و در هر نوع نیز نباید دربارهی دوسوی طیف یکسان قضاوت کرد.نه تنها اتیسم دارای طیف است بلکه معلولیت نیز انواع گستردهای دارد و در نوع آن نیز طیفهایی وجود دارد. پس علت اصلی اختلاف آن است که میخواهیم دربارهی موضوعی نظر دهیم که مستقل از منظر نگرش ما خود واجد مرزهای روشنی نیست. بنابراین هرگونه اعمال مرز بر آن خطاپذیر است.
➕خلاصهی دو درس بالا: به دو علت اصلی رسیدن به پاسخهایی همهپذیر در موردی مانند مثال یادشده با دشواری مواجه است: طیفی از منظرها وجود دارد که هر منظر تابعی از شرایط زیستهی متفاوت انسانهاست، و از این منظرهای متفاوت دربارهی وجوهی از جهان داوری میکنیم که خود آنها نیز طیفیاند!
➕ممکن است گمان رود که بیان این سه درس فلسفی بهانهای است در دفاع از آنکه راهکاری در داوری میان الف و ب وجود ندارد. اما درست برعکس؛ در جوامع دموکراتیک راهکارهایی معرفی شده، و با به رسمیتشناختن برخی از موانع آنها را به فرصت تبدیل کردهاند.اما چگونه در جوامعی که سطح بهزیستی عمومی بالاتر است اتمسفر شکوفایی تقویت شده است؟ خواهیم دید راهحل از به رسمیتشناخته شدن هر ۵ گزینه با هم حاصل میشود!
📮 هادی صمدی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📌سه درس ساده از فلسفه
➕درس یک. داوری در باب گزارهها و جملات تجویزی متفاوت است.جملاتی مانند اینکه «باید از هوش مصنوعی در تشخیص اتیسم بهره گرفت»؛ یا اینکه «نباید بر پروژههایی که باعث افزایش بههنجارسازی بیشتر میشوند صحه گذارد» از جنس گزاره نیستند. یعنی بهخلاف جملاتی مانند «میانگین دمای تهران در مرداد ۳۵ درجه بود»، صادقسازی مستقل از انسانها در جهان وجود ندارد که داور ما در اختلافنظرهایمان باشد. بنابراین تفاوتی ندارد کدام گزینه را انتخاب کردیم: اگر میپنداریم که نظر ما «صادق» است و نظر دیگران «کاذب» اشتباهی فلسفی مرتکب شدهایم از جنس اشتباهات مقولهای؛ یعنی مقولهی گزاره و جملات تجویزی را خلط کردهایم. جملات تجویزی کارآمد و ناکارآمدند و نه صادق و کاذب. همانند تجویزهای مختلف دو پزشکاند در درمان یک بیمار، که یکی از دیگری کارآمدتر است. بنابراین کارآمدی دو تجویز متفاوت را در رسیدن به هدفی خاص و واحد میتوان مقایسه کرد. حالا پرسش این است که هدف مشترک و واحد دو فرد الف و ب در پست قبلی چه بود؟ اگر هدفهای مورد نظر آنها دقیقاً واحد نباشد دیگر نظرات آنها لزوماً رقیب یکدیگر نیست. پس وقتی میگوییم گزارههای تجویزی درست (right) اند یعنی پیروی از آن تجویز ما را به هدفی میرساند. در اینصورت طرفداران الف و ب هر کدام باید بگویند اولاً گمان دارند پیروی از تجویزهای الف و ب ما را به چه هدفی میرساند و ثانیاً چرا گمان دارند پیروی از آنچه از آن طرفداری میکنند، و نه گزینهی مقابل، ما را به آن هدف میرساند. (تا پست بعدی که به این نکته میپردازیم به این پرسش فکر کنید که در هنگام گزینش میان ۵ گزینه، هدفی که به الف یا ب نسبت دادید چه بوده؟ آیا به نظر شما هدفشان مشترک بوده؟ آیا بدون این کار گزینش خود را انجام دادید؟)
اما ذکر دو نکتهی دیگر در همین مورد ضروری است تا ببینیم چرا صرف بهرهگیری از منطق نمیتواند در داوری میان استدلالهای رقیب مشکل را حل کند. دو درس بعدی، اینبار از فلسفهی تجربیاند.
➕درس دو. اختلافنظرها صرفاً دلایل منطقی ندارد بلکه علل زیستی نیز دارد و عموماً دومی راهنمای انتخاب عموم مردم است و نه اولی.باورهای افراد، دعاوی بیانشده توسط آنها، و نوع استدلالهای که در قابلپذیرش بودن آن عرضه میکنند معلول شرایط درونی و محیطی آنهاست و نه عموماً تأملاتی سنجیده و مستقل از شرایط. به همین علت در هنگام قضاوت، منطق به تنهایی نمیتواند به عنوان یگانه ابزار حل اختلافها به کار بیاید. به چند عاملی که میتواند «علت» اختلافنظر الف و ب باشد نگاهی کنیم.
تفاوت در گرایش سیاسی، میزان محافظهکاری یا لیبرال بودن، تیپ شخصیتی، میزان درگیری شخصی با این موضوع یا موضوعی مشابه، وظیفهگرا یا پیامدگرا بودن (که خود تابعی از فعالیت بیشتر بخشهایی از مغز است)، سن، جنس و تعلق به پایگاه اجتماعی و اقتصادی خاص، از جمله مواردیاند که بر داوری میان الف و ب در نظرسنجی بالا اثر میگذارند.جامعهای که الف و ب در آن زندگی میکنند و میزان خدماتی که افراد نابهنجار ذهنی یا بدنی از آن برخوردارند میتواند بر فهم افراد از معلولیت اثر داشته باشد. ممکن است همین نظرسنجی در کشورهای متمول شمال اروپا نتایج کاملاً متفاوتی با کشورهای فقیر آفریقا داشته باشد. یک فرد واحد در این دو ناحیه به یک معنای واحد «معلول» نیست.
➕درس سه. اختلافنظر بر سر موضوعهای طیفی بیشتر است.موضوع مورد اختلاف نیز ممکن است طیفی باشد. میزان انحراف از انسانِ بههنجار (که موجودی انتزاعی است که مصداقی در جهان ندارد) انواع بسیار متفاوتی دارد و در هر نوع نیز نباید دربارهی دوسوی طیف یکسان قضاوت کرد.نه تنها اتیسم دارای طیف است بلکه معلولیت نیز انواع گستردهای دارد و در نوع آن نیز طیفهایی وجود دارد. پس علت اصلی اختلاف آن است که میخواهیم دربارهی موضوعی نظر دهیم که مستقل از منظر نگرش ما خود واجد مرزهای روشنی نیست. بنابراین هرگونه اعمال مرز بر آن خطاپذیر است.
➕خلاصهی دو درس بالا: به دو علت اصلی رسیدن به پاسخهایی همهپذیر در موردی مانند مثال یادشده با دشواری مواجه است: طیفی از منظرها وجود دارد که هر منظر تابعی از شرایط زیستهی متفاوت انسانهاست، و از این منظرهای متفاوت دربارهی وجوهی از جهان داوری میکنیم که خود آنها نیز طیفیاند!
➕ممکن است گمان رود که بیان این سه درس فلسفی بهانهای است در دفاع از آنکه راهکاری در داوری میان الف و ب وجود ندارد. اما درست برعکس؛ در جوامع دموکراتیک راهکارهایی معرفی شده، و با به رسمیتشناختن برخی از موانع آنها را به فرصت تبدیل کردهاند.اما چگونه در جوامعی که سطح بهزیستی عمومی بالاتر است اتمسفر شکوفایی تقویت شده است؟ خواهیم دید راهحل از به رسمیتشناخته شدن هر ۵ گزینه با هم حاصل میشود!
📮 هادی صمدی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
👍4
🔹تاریخچه اصالت وجود
🔻حکمای ما از راه دیگری وارد شدهاند که بکلی غیر از این راههاست. آنها مطلبی رابه ثبوت رسانیدهاند که صد در صد در دوره اسلامی مستحدث است و حتی متعلق به بعد از دوره ابن سیناست و به نام «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت» معروف است که البته مسئلهای مفصل و طولانی است.
🔻ما در اصول فلسفه ثابت کردهایم که بر خلاف آنچه که معروف است، مسئله «اصالت وجود» یک مسئله قدیمی و کهن نیست. صدرالمتألهین همیشه دأبش این است که وقتی مطلبی را اثبات میکند، برای اینکه خودش را از تنهایی خارج کند و دیگران حرفش را قبول کنند، کوشش میکند که از گوشه و کنار حرفهای بزرگان، قرائن و شواهدی بیاورد. چون اغلب این طور است که سخن کسی را که حرف تازه میگوید قبول نمیکنند، لذا میگوید بزرگان پیشین هم نظر به همین حرف داشتهاند. بعدها برای دیگران این تخیل پیدا شده که شاید اصلا مسئله «اصالت وجود» به همین شکل مطرح بوده است.
🔻نه اینکه بخواهم بگویم قبلیها اصالت وجودی نبودهاند، بلکه اصلا قبل از اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری، مسئلهای به نام «اصالت وجود» یا «اصالت ماهیت» مطرح نبوده است. شما اگر در تمام کتابهای ابن سینا که یک فیلسوف بزرگ درجه اول است، از اول تا به آخر بگردید، نه کلمه «اصالت وجود» و نه کلمه «اصالت ماهیت» و نه یک کلمه دیگری که مفید این معناها باشد پیدا نمیکنید و اصلا این مسئله مطرح نیست. آن چیزی هم که ملاصدرا میگوید این است که بعضی از حرفهایی که بوعلی گفته است با «اصالت وجود» جور در میآید؛ من هم قبول دارم، کما اینکه بعضی از حرفهای دیگر او هم با «اصالت ماهیت» جور در میآید.
🔻از کتاب توحید شهید مطهری
#شهید_مطهری
📬https://www.tg-me.com/razi_philosophy
🔻حکمای ما از راه دیگری وارد شدهاند که بکلی غیر از این راههاست. آنها مطلبی رابه ثبوت رسانیدهاند که صد در صد در دوره اسلامی مستحدث است و حتی متعلق به بعد از دوره ابن سیناست و به نام «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت» معروف است که البته مسئلهای مفصل و طولانی است.
🔻ما در اصول فلسفه ثابت کردهایم که بر خلاف آنچه که معروف است، مسئله «اصالت وجود» یک مسئله قدیمی و کهن نیست. صدرالمتألهین همیشه دأبش این است که وقتی مطلبی را اثبات میکند، برای اینکه خودش را از تنهایی خارج کند و دیگران حرفش را قبول کنند، کوشش میکند که از گوشه و کنار حرفهای بزرگان، قرائن و شواهدی بیاورد. چون اغلب این طور است که سخن کسی را که حرف تازه میگوید قبول نمیکنند، لذا میگوید بزرگان پیشین هم نظر به همین حرف داشتهاند. بعدها برای دیگران این تخیل پیدا شده که شاید اصلا مسئله «اصالت وجود» به همین شکل مطرح بوده است.
🔻نه اینکه بخواهم بگویم قبلیها اصالت وجودی نبودهاند، بلکه اصلا قبل از اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری، مسئلهای به نام «اصالت وجود» یا «اصالت ماهیت» مطرح نبوده است. شما اگر در تمام کتابهای ابن سینا که یک فیلسوف بزرگ درجه اول است، از اول تا به آخر بگردید، نه کلمه «اصالت وجود» و نه کلمه «اصالت ماهیت» و نه یک کلمه دیگری که مفید این معناها باشد پیدا نمیکنید و اصلا این مسئله مطرح نیست. آن چیزی هم که ملاصدرا میگوید این است که بعضی از حرفهایی که بوعلی گفته است با «اصالت وجود» جور در میآید؛ من هم قبول دارم، کما اینکه بعضی از حرفهای دیگر او هم با «اصالت ماهیت» جور در میآید.
🔻از کتاب توحید شهید مطهری
#شهید_مطهری
📬https://www.tg-me.com/razi_philosophy
Telegram
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
📍 کانال انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی کرمانشاه 📚
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
📌محفلی برای دوستداران فلسفه📖
📲آدرسمون در پیامرسان ایتا: 📲
https://eitaa.com/fhilsif
📬راه ارتباطی با دبیر انجمن: mona_mansuori@
❤4👏1
▪️#لذت_چیست؟
▪️فرض کنیم که #لذت نوعی حرکت نفس است، حرکتی که نفس، با آن، به طور کامل و محسوس به حالت طبیعی خود باز می گردد و درد، عکس آن است.
▪️چیزهای لذت آور
اگر لذت، چنین چیزی باشد، پس چیزی هم که چنین حالتی پدید آورد لذتآور است، و چیزی که این حالت را بزداید یا حالتی ضد آن پدید آورد درد آور است. پس لازم می آید که رفتن به حالت طبیعی به طور کلی لذتآور باشد، خاصه هنگامی که چیزهایی که به طبیعت خود باز می گردند خود موافق با طبیعت باشند. عادت هم لذت آور است، زیرا چیزی که انسان به آن عادت می کند پس از آن دیگر چیزی طبیعی می شود. در حقیقت، عادت شباهت به طبیعت دارد؛ «اغلب» نزدیک به «همیشه» است: «همیشه» قلمرو طبیعت است و «اغلب» قلمرو عادت. چیزی هم که به زور تحمیل نشده باشد لذت آور است، زیرا زور ضد طبیعت است. به همین سبب است که اجبار دردناک است، و حق داشته اند که گفته اند:
«هرچه الزام آور باشد طبیعتا ناخوش آیند است»
جدیت، استقامت، مشقت درد آور است، زیرا متضمن زور و اجبار است (البته تا هنگامی که عادت نشده باشد، زیرا از آن پس عادت آنها را لذت آور می کند)؛ ضد آنها لذت آور است، به همین سبب است که کاهلی، آسودگی از رنج و کوشش، انواع بازیها، تفریحها و خواب در زمره چیزهای لذت آور است، زیرا هیچ یک از این چیزها ربطی به اجبار ندارد. همچنین هر چیزی که در دل میل به آن داریم لذت آور است، زیرا میل طلب لذت است.
در میان میلها بعضی از آنها غیرعقلانی است و بعضی دیگر عقلانی. من میلهایی را غیرعقلانی می نامم که مبتنی بر تعقل نباشد. این تعریف میلهایی را در بر می گیرد که آنها را طبیعی می خوانیم، مانند میلهای مربوط به جسم، مثلا میل به غذا، یعنی تشنگی و گرسنگی، و میل به هر یک از انواع غذاها، همچنین میلهای مربوط به چشایی، میل جنسی، و، به طور کلی، بساوایی؛ و میلهایی که مربوط به بویایی ابوی خوش ، شنوایی و بینایی است.
من میلهایی را عقلانی مینامم که، چون متقاعد به مطلوب بودن آنها شدهایم، آنها را در خود احساس میکنیم. زیرا بسیاری چیزها هستند که ما میل به دیدن و به دست آوردن آنها داریم، چون شنیدهایم و متقاعد شدهایم که آنها مطلوباند. چون احساس لذت عبارت از ادراک حتی نوعی تأثر است و چون خیال نوعی ادراک حسی ضعیف است، و همواره در ذهن کسی که چیزی را به یاد میآورد یا آرزو میکند خیالی از آنچه به یاد میآورد و آرزو میکند وجود دارد، پس واضح است که یادآوری و آرزو نیز با لذت همراهاند، زیرا از آنها هم نوعی ادراک حتی میتوان کرد.
بنابراین، هر چیز لذت بخشی ناگزیر یا در حال حاضر است و ادراک میشود، یا در گذشته است و به یاد میآید، یا در آینده است و آرزو میشود، زیرا ما لذات حال را ادراک میکنیم، لذات گذشته را به یاد میآوریم و لذات آینده را آرزو میکنیم .
▪️خاطره های لذت آور
با چیزهایی که خاطره آنها لذت آور است نه تنها آنهاییاند که در زمان خود، به هنگام وقوع، لذت آور بودهاند، بلکه گاه چیزهاییاند که در زمان خود، به هنگام وقوع لذت بخش نبودهاند، ولی پیآمد آن زیبا و خوش بوده است. به همین سبب است که گفتهاند:
«چه لذت بخش است به یاد آوردن خطر، پس از رهایی از آن»
زیرا کسی که بسیار رنج برده و بسیار کار کرده است، پس از آن، حتی از یاد رنجهایش هم لذت می برد؛ سبب آن این است که احساس درد نکردن هم خود لذت بخش است. در میان چیزهایی که آنها را آرزو می کنیم آنهایی لذت بخش اند که حضورشان شادی بسیار یا فایده بسیار همراه دارد، فایده ای به دور از رنج. به طور کلی هرچه حضورش شادی به همراه دارد در بیشتر موارد، هنگامی که آن را آرزو میکنیم یا به یاد میآوریم، آرزو و یاد آن هم شادی میآورد. برای همین است که حتی خشم هم لذت میآورد، چنان که هومر در بیتی آن را چنین وصف میکند:
بسی شیرین تر از عسلی که قطره قطره بتراود
زیرا ما هرگز بر کسی که نتوانیم مجازاتش کنیم، خشم نمی گیریم، و بر کسی هم که از ما بسیار قوی تر است یا هرگز خشم نمی گیریم یا، اگر بگیریم، خشم مان اندک است.
نوعی لذت، همراه با بیشتر خواهشهای ماست، زیرا ما هم از یاد لذتِ گذشته لذت می بریم و هم از آرزوی لذتِ آینده. مثلا کسانی که در آتش تب میسوزند و سخت تشنه اند از یاد آنچه در گذشته نوشیده اند یا آرزوی آنچه در آینده خواهند نوشید لذت می برند. کسانی هم که عاشق اند چنین اند:لذت می برند از اینکه پیوسته از معشوق خود سخن بگویند، سیمای او را رسم کنند یا چیزی درباره او بنویسند، زیرا با این گونه زنده کردن خاطره معشوق، تصور میکنند که گویی حضور او را احساس می کنند. و در همه موارد، این نشانه عشق است که عاشق نه تنها از حضور معشوق، بلکه از یاد او، حتى هنگامی که از غیبت او ناخشنود است، لذت می برد.
ادامه دارد ....
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
▪️فرض کنیم که #لذت نوعی حرکت نفس است، حرکتی که نفس، با آن، به طور کامل و محسوس به حالت طبیعی خود باز می گردد و درد، عکس آن است.
▪️چیزهای لذت آور
اگر لذت، چنین چیزی باشد، پس چیزی هم که چنین حالتی پدید آورد لذتآور است، و چیزی که این حالت را بزداید یا حالتی ضد آن پدید آورد درد آور است. پس لازم می آید که رفتن به حالت طبیعی به طور کلی لذتآور باشد، خاصه هنگامی که چیزهایی که به طبیعت خود باز می گردند خود موافق با طبیعت باشند. عادت هم لذت آور است، زیرا چیزی که انسان به آن عادت می کند پس از آن دیگر چیزی طبیعی می شود. در حقیقت، عادت شباهت به طبیعت دارد؛ «اغلب» نزدیک به «همیشه» است: «همیشه» قلمرو طبیعت است و «اغلب» قلمرو عادت. چیزی هم که به زور تحمیل نشده باشد لذت آور است، زیرا زور ضد طبیعت است. به همین سبب است که اجبار دردناک است، و حق داشته اند که گفته اند:
«هرچه الزام آور باشد طبیعتا ناخوش آیند است»
جدیت، استقامت، مشقت درد آور است، زیرا متضمن زور و اجبار است (البته تا هنگامی که عادت نشده باشد، زیرا از آن پس عادت آنها را لذت آور می کند)؛ ضد آنها لذت آور است، به همین سبب است که کاهلی، آسودگی از رنج و کوشش، انواع بازیها، تفریحها و خواب در زمره چیزهای لذت آور است، زیرا هیچ یک از این چیزها ربطی به اجبار ندارد. همچنین هر چیزی که در دل میل به آن داریم لذت آور است، زیرا میل طلب لذت است.
در میان میلها بعضی از آنها غیرعقلانی است و بعضی دیگر عقلانی. من میلهایی را غیرعقلانی می نامم که مبتنی بر تعقل نباشد. این تعریف میلهایی را در بر می گیرد که آنها را طبیعی می خوانیم، مانند میلهای مربوط به جسم، مثلا میل به غذا، یعنی تشنگی و گرسنگی، و میل به هر یک از انواع غذاها، همچنین میلهای مربوط به چشایی، میل جنسی، و، به طور کلی، بساوایی؛ و میلهایی که مربوط به بویایی ابوی خوش ، شنوایی و بینایی است.
من میلهایی را عقلانی مینامم که، چون متقاعد به مطلوب بودن آنها شدهایم، آنها را در خود احساس میکنیم. زیرا بسیاری چیزها هستند که ما میل به دیدن و به دست آوردن آنها داریم، چون شنیدهایم و متقاعد شدهایم که آنها مطلوباند. چون احساس لذت عبارت از ادراک حتی نوعی تأثر است و چون خیال نوعی ادراک حسی ضعیف است، و همواره در ذهن کسی که چیزی را به یاد میآورد یا آرزو میکند خیالی از آنچه به یاد میآورد و آرزو میکند وجود دارد، پس واضح است که یادآوری و آرزو نیز با لذت همراهاند، زیرا از آنها هم نوعی ادراک حتی میتوان کرد.
بنابراین، هر چیز لذت بخشی ناگزیر یا در حال حاضر است و ادراک میشود، یا در گذشته است و به یاد میآید، یا در آینده است و آرزو میشود، زیرا ما لذات حال را ادراک میکنیم، لذات گذشته را به یاد میآوریم و لذات آینده را آرزو میکنیم .
▪️خاطره های لذت آور
با چیزهایی که خاطره آنها لذت آور است نه تنها آنهاییاند که در زمان خود، به هنگام وقوع، لذت آور بودهاند، بلکه گاه چیزهاییاند که در زمان خود، به هنگام وقوع لذت بخش نبودهاند، ولی پیآمد آن زیبا و خوش بوده است. به همین سبب است که گفتهاند:
«چه لذت بخش است به یاد آوردن خطر، پس از رهایی از آن»
زیرا کسی که بسیار رنج برده و بسیار کار کرده است، پس از آن، حتی از یاد رنجهایش هم لذت می برد؛ سبب آن این است که احساس درد نکردن هم خود لذت بخش است. در میان چیزهایی که آنها را آرزو می کنیم آنهایی لذت بخش اند که حضورشان شادی بسیار یا فایده بسیار همراه دارد، فایده ای به دور از رنج. به طور کلی هرچه حضورش شادی به همراه دارد در بیشتر موارد، هنگامی که آن را آرزو میکنیم یا به یاد میآوریم، آرزو و یاد آن هم شادی میآورد. برای همین است که حتی خشم هم لذت میآورد، چنان که هومر در بیتی آن را چنین وصف میکند:
بسی شیرین تر از عسلی که قطره قطره بتراود
زیرا ما هرگز بر کسی که نتوانیم مجازاتش کنیم، خشم نمی گیریم، و بر کسی هم که از ما بسیار قوی تر است یا هرگز خشم نمی گیریم یا، اگر بگیریم، خشم مان اندک است.
نوعی لذت، همراه با بیشتر خواهشهای ماست، زیرا ما هم از یاد لذتِ گذشته لذت می بریم و هم از آرزوی لذتِ آینده. مثلا کسانی که در آتش تب میسوزند و سخت تشنه اند از یاد آنچه در گذشته نوشیده اند یا آرزوی آنچه در آینده خواهند نوشید لذت می برند. کسانی هم که عاشق اند چنین اند:لذت می برند از اینکه پیوسته از معشوق خود سخن بگویند، سیمای او را رسم کنند یا چیزی درباره او بنویسند، زیرا با این گونه زنده کردن خاطره معشوق، تصور میکنند که گویی حضور او را احساس می کنند. و در همه موارد، این نشانه عشق است که عاشق نه تنها از حضور معشوق، بلکه از یاد او، حتى هنگامی که از غیبت او ناخشنود است، لذت می برد.
ادامه دارد ....
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
👌5
انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی
▪️#لذت_چیست؟ ▪️فرض کنیم که #لذت نوعی حرکت نفس است، حرکتی که نفس، با آن، به طور کامل و محسوس به حالت طبیعی خود باز می گردد و درد، عکس آن است. ▪️چیزهای لذت آور اگر لذت، چنین چیزی باشد، پس چیزی هم که چنین حالتی پدید آورد لذتآور است، و چیزی که این حالت…
لذت در امور و افعال مختلف ظهور مییابد که به بررسی هریک در آینده ای نزدیک میپردازیم😊🩶
❤5
Audio
⚜ فلسفه را با گوش جان بشنوید!
- 📚اپیزود پادکست فلسفی قسمت دوم با موضوع «چرا باید فلسفه بخوانیم!!» منتشر شد.
-نظر شما چیست؟
_بعد از شنیدن، دیدگاهتان را با ما به اشتراک بگذارید📨
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
- 📚اپیزود پادکست فلسفی قسمت دوم با موضوع «چرا باید فلسفه بخوانیم!!» منتشر شد.
-نظر شما چیست؟
_بعد از شنیدن، دیدگاهتان را با ما به اشتراک بگذارید📨
《انجمن علمی فلسفه دانشگاه رازی 》
https://www.tg-me.com/razi_philosophy
❤5👌1
