#یا_امام_عسکری
خورشید سپهرِ رهبری پیدا شد
احیاگر فقه جعفری پیدا شد
تبریک به مهدی که به عالم امشب
رخسار امام عسکری پیدا شد
@raziolhossein
@raziolhossein1
خورشید سپهرِ رهبری پیدا شد
احیاگر فقه جعفری پیدا شد
تبریک به مهدی که به عالم امشب
رخسار امام عسکری پیدا شد
@raziolhossein
@raziolhossein1
#امام_عسکری_ولادت
قیام کن که جلودار رهبری آمد
کسی که دل بَرَد از ما به دلبری آمد
به حُسن طلعت او ، ماه مُشتری آمد
دلیل معدلت و دادگستری آمد
کمال معرفت و جود ، عسکری آمد
به پیروان ظفرمند راه او صلوات
بر او سلام که شایستۀ سلام است او
که از سلالۀ ابن الرضا، بِنام است او
که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر سامره مصداق فیض عام است او
به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیمِ با شجر طور در تکلم، اوست
که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست
ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست
به هرکه راه برد در پناه او، صلوات
خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش
ستارۀ سحری، خوشهچين انجمنش
شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا میتراود از سخنش
به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات
ستارگان همه شب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند
شدهست سورۀ قرآن گواه او، صلوات
نگاه او، به گل تازه چیده میماند
شمیم او، به گلاب چکیده میماند
لبش، به غنچۀ شبنم ندیده میماند
قدش، به سرو ز نور آفریده میماند
دلش به پاکی صبح و سپیده میماند
به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات
امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش
برای سنجش اعمال خود ترازو باش
برای خدمت و ایثار دست و بازو باش
مباش در پی شهرت ولی خداجو باش
همیشه یاد خدا و عنایت او باش
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست
کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست
کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست
سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست
به جذبههای بدیع نگاه او، صلوات
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
قیام کن که جلودار رهبری آمد
کسی که دل بَرَد از ما به دلبری آمد
به حُسن طلعت او ، ماه مُشتری آمد
دلیل معدلت و دادگستری آمد
کمال معرفت و جود ، عسکری آمد
به پیروان ظفرمند راه او صلوات
بر او سلام که شایستۀ سلام است او
که از سلالۀ ابن الرضا، بِنام است او
که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر سامره مصداق فیض عام است او
به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیمِ با شجر طور در تکلم، اوست
که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست
ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست
به هرکه راه برد در پناه او، صلوات
خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش
ستارۀ سحری، خوشهچين انجمنش
شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا میتراود از سخنش
به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات
ستارگان همه شب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند
شدهست سورۀ قرآن گواه او، صلوات
نگاه او، به گل تازه چیده میماند
شمیم او، به گلاب چکیده میماند
لبش، به غنچۀ شبنم ندیده میماند
قدش، به سرو ز نور آفریده میماند
دلش به پاکی صبح و سپیده میماند
به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات
امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش
برای سنجش اعمال خود ترازو باش
برای خدمت و ایثار دست و بازو باش
مباش در پی شهرت ولی خداجو باش
همیشه یاد خدا و عنایت او باش
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست
کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست
کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست
سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست
به جذبههای بدیع نگاه او، صلوات
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
❤1
#امام_عسکری_ولادت
#رباعی
با جلوه ی عشق و دلبری آمده است
پوشیده لباس سروری آمده است
حُسن حَسن و هیبت حیدر با اوست
یعنی که امام عسکری آمده است
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#رباعی
با جلوه ی عشق و دلبری آمده است
پوشیده لباس سروری آمده است
حُسن حَسن و هیبت حیدر با اوست
یعنی که امام عسکری آمده است
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#امام_عسکری_مدح
تو بی اندازه ای محدوده ی لطفت مشخص نیست
و اسلام بدون تو برای ما مقدس نیست
حسن را در جهان تکرار کردن کار هر کس نیست
پدر هادی پسر مهدیدو عالم را همین بس نیست؟
تو آن دریای زیبایی که ابعاد تو ناپیداست
اگر کم گفته ایم از تو یقینا کاستی از ماست
#مجید_تال
@raziolhossein
تو بی اندازه ای محدوده ی لطفت مشخص نیست
و اسلام بدون تو برای ما مقدس نیست
حسن را در جهان تکرار کردن کار هر کس نیست
پدر هادی پسر مهدیدو عالم را همین بس نیست؟
تو آن دریای زیبایی که ابعاد تو ناپیداست
اگر کم گفته ایم از تو یقینا کاستی از ماست
#مجید_تال
@raziolhossein
#امام_عسکری_ولادت
#امام_عسکری_مدح
اى فروغ مهر تو در كارِ ذرّه پرورى
می كنى با گوشه ی چشمى ز عالم دلبرى
آفتاب حسن تو خورشيد را شرمنده كرد
روى ماهت كرد بر كون و مكان جلوه گرى
اى نگاه روشن تو معنى عين اليقين
می نشينم پيش تو بر سفره حق باورى
خون زهرا و على جارىست در رگهاى تو
جلوه خير كثيرى از تبار كوثرى
تيغ ابرويت به هم ريزد سپاه فتنه را
هيبت تو امتداد ذوالفقار حيدرى
مكتب و مشى و مرامت زنده كرد اسلام را
در تو می ديدند مردم شيوه ی پيغمبرى
سينه ات گنجينه ی اسرار اسم اعظم است
سرّ الله - ى تو نور الله از پا تا سرى
در شعاع نور تو هفت آسمان گم میشود
كهكشان ها گشته بر ماه جمالت مشترى
ماسوى الله خلق شد تنها به يمن اهل بيت
گردش چرخ فلك هرگز نباشد سرسرى
اشك می ريزد به عشق تو ز چشم آسمان
تا زمين گردد به پايت غرق در بار آورى
سامره از لطف تو دارد هزاران خاطره
عشق مديون تو باشد اى امام عسگرى
آبرومندى كه در درگاه لطف گردگار
دست دل ها را بگيرى روز سخت داورى
دست من دامان تو چشم من و احسان تو
مهر تو باشد به من برتر ز مهر مادرى
اف بر اين دنيا كه قدر عشق را نشناختند
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهرى
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#امام_عسکری_مدح
اى فروغ مهر تو در كارِ ذرّه پرورى
می كنى با گوشه ی چشمى ز عالم دلبرى
آفتاب حسن تو خورشيد را شرمنده كرد
روى ماهت كرد بر كون و مكان جلوه گرى
اى نگاه روشن تو معنى عين اليقين
می نشينم پيش تو بر سفره حق باورى
خون زهرا و على جارىست در رگهاى تو
جلوه خير كثيرى از تبار كوثرى
تيغ ابرويت به هم ريزد سپاه فتنه را
هيبت تو امتداد ذوالفقار حيدرى
مكتب و مشى و مرامت زنده كرد اسلام را
در تو می ديدند مردم شيوه ی پيغمبرى
سينه ات گنجينه ی اسرار اسم اعظم است
سرّ الله - ى تو نور الله از پا تا سرى
در شعاع نور تو هفت آسمان گم میشود
كهكشان ها گشته بر ماه جمالت مشترى
ماسوى الله خلق شد تنها به يمن اهل بيت
گردش چرخ فلك هرگز نباشد سرسرى
اشك می ريزد به عشق تو ز چشم آسمان
تا زمين گردد به پايت غرق در بار آورى
سامره از لطف تو دارد هزاران خاطره
عشق مديون تو باشد اى امام عسگرى
آبرومندى كه در درگاه لطف گردگار
دست دل ها را بگيرى روز سخت داورى
دست من دامان تو چشم من و احسان تو
مهر تو باشد به من برتر ز مهر مادرى
اف بر اين دنيا كه قدر عشق را نشناختند
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهرى
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
❤4
#امام_عسکری_ولادت
#رباعی
مـا راه عـلــــی و آل او مـی پــوئیم
از منتـظـــران مـنـجــی مَــه روئـیـم
مـیــلاد امـــام عســـکــری را امشب
تبریک به صاحب الزمان می گوئیم
#رضا_رسولی
@raziolhossein
#رباعی
مـا راه عـلــــی و آل او مـی پــوئیم
از منتـظـــران مـنـجــی مَــه روئـیـم
مـیــلاد امـــام عســـکــری را امشب
تبریک به صاحب الزمان می گوئیم
#رضا_رسولی
@raziolhossein
❤2
شعر قصیده مدح و مرثیه امام حسن عسکری علیه السلام
روایتی به بحار است و راوی اش جعفر
روایتی که بُوَد جان فزا و جان پرور
چنین بگفت که در کوچه های سامرا
نشسته بودم و دیدم میان آن مَعبَر
که آفتابِ زمین و زمان نمایان شد
امام عسکری از کوچه مینمود گذر
به محض دیدن آن حجّتِ خدا بگذشت
چنین به خاطر من ، کای امام جن و بشر
خدای عزوجل میدهد به من فرزند ؟
که ناگهان ولیِ حق به من نمود نظر
اشاره کرد به راس مقدسش ...آری
درخت زندگی ات سبز میشود به ثمر
دوباره در دل خود گفتم ، این ثمر پسر است ؟
جواب داد که "نه" با اشاره ای دیگر
گذشت قصه ی این ماجرا پس از چندی
چراغ خانه ی من گشت کودکی دختر
دو حاجت دل من را امام پاسخ داد
به دو اشاره ی آري و نه ولی با سر
از این روایت و مطلب امام رابشناس
که با اشاره ی خود میدهد ز غیب خبر *۱
خبر چگونه نگوید ز غیب آنکس که
نوشته با قلمش دفتر قضا و قدر
به ذره ذره ی در کائنات آگاه است
شهی که هست خودش آفتابِ عالم ذر
اگر اراده کند بحر میشود منشق
اگر اشاره کند سنگ میشود گوهر
بپرس از آنکه به زندان گرفت بر او سخت
بلی بپرس ز دشمن بپرس از آن دو نفر
چه دیده اند ز والشمس و والقمر غیر از
به روز روزه ، به شب ها نماز تا به سحر
چه دیده اند که هر دو به توبه افتادند
به روی خاک زمین پیش پای آن سرور *۲
سوال کن ز جفا پیشه ای که حضرت را
فکند در برِ درندگان و داشت نظر
چه دید ، قامت آن جانِ کعبه را به نماز
چه دید ، گشتن شیران به دور آن پیکر *۳
فقط نه شیر درنده ، شد اسب سرکش رام
چو دست خویش نهاده به پشت آن استر *۴
به خاک ، خطی علامت زد و ابوهاشم
از آن علامت او میگرفت شمش زر *۵
قلم گذاشت زمین تا نماز بگذارد
قلم به اذن خدا مینوشت بر دفتر *۶
هزار سال گذشت و هنوز کودک علم
نشسته پای همین مکتب و همین منبر
هر آن کسی که کند در مقام او تردید
دگر خطاب مسلمان مکن بر آن کافر
به نقش خنده ی او یا به نقش اخم اوست
نشان امر به معروف و نهی از منکر
چه هست امر به معرف غیر معرفتی
که دست ما برساند به دامن حیدر
چه هست نهی ز منکر بجز جدایی از
موسسان سقیفه ، سران فتنه و شر
هزار جان به فدای شهی که از نفسش
جهان گرفته شمیم بهشت سرتاسر
هزار سال گذشت و هنوز بیت الله
به حسرت رخ او ، آه میکشد ز جگر
امام یازدهم آنکه هست فرزندش
به نام و صورت و هیبت شبیه پیغمبر
امام یازدهم آنکه هست فرزندش
امید و آرزو و هستی و حیاتِ بشر
امام یازدهم را صدا بزن و بخواه
پدر دعای فرج سر دهد برای پسر
#میثم_مومنی_نژاد
*۱ _ داستان در شعر مشخص است
*۲ _ دو مامور سنگدل انتخاب کردند تا در زندان بر حضرت تنگ بگیرند پس از مدتی دیدند آن دو توبه نمودند و از عابدان شدند دلیل را پرسیدند...جواب دادند ما چگونه تنگ بگیریم بر امامی که روزها روزه و بود و شبها تا سحر عبادت میکرد
*۳ _ملعونی از حاکم اجازه گرفت که حضرت را مقابل شیرهای گرسنه اندازد و با اجازه حاکم این کار را انجام داد اما دید که حضرت در کنار شیر ها به نماز ایستاد و شیرهای درنده دور امام میگردند
*۴ _ اسب چموش و سرکشی که به هیچ وجه رام نمیشد را آوردند تا امام سوار بشود و زمین بخورد و....اما حضرت دستی بر پشت اسب گذاشت و حیوان آرام شد سپس او را لگام زد و سوار شد
*۵ _ ابوهاشم میگوید یاد بدهکاری ام افتادم و غمگین بودم حضرت نگاهی بمن کردند و فرمودند خدا قرض تو را میدهد خطی به زمین کشیدند و فرمودند بردار و دیدم شمش طلا است دو مرتبه در دلم گفتم کاش حضرت عنایت میکرد برای لباس و توشه زمستان که حضرت دومرتبه خطی کشیدند و فرمود بردار....
*۶ _ محضر امام رفتم مشغول نوشتن بود وقت نماز شد حضرت برخاست و مشغول نماز شد اما دیدم خود قلم بر کاغذ مشغول نوشتن است
(القطره ج۲ _کتاب منتهی الامال ج۲)
@raziolhossein
روایتی به بحار است و راوی اش جعفر
روایتی که بُوَد جان فزا و جان پرور
چنین بگفت که در کوچه های سامرا
نشسته بودم و دیدم میان آن مَعبَر
که آفتابِ زمین و زمان نمایان شد
امام عسکری از کوچه مینمود گذر
به محض دیدن آن حجّتِ خدا بگذشت
چنین به خاطر من ، کای امام جن و بشر
خدای عزوجل میدهد به من فرزند ؟
که ناگهان ولیِ حق به من نمود نظر
اشاره کرد به راس مقدسش ...آری
درخت زندگی ات سبز میشود به ثمر
دوباره در دل خود گفتم ، این ثمر پسر است ؟
جواب داد که "نه" با اشاره ای دیگر
گذشت قصه ی این ماجرا پس از چندی
چراغ خانه ی من گشت کودکی دختر
دو حاجت دل من را امام پاسخ داد
به دو اشاره ی آري و نه ولی با سر
از این روایت و مطلب امام رابشناس
که با اشاره ی خود میدهد ز غیب خبر *۱
خبر چگونه نگوید ز غیب آنکس که
نوشته با قلمش دفتر قضا و قدر
به ذره ذره ی در کائنات آگاه است
شهی که هست خودش آفتابِ عالم ذر
اگر اراده کند بحر میشود منشق
اگر اشاره کند سنگ میشود گوهر
بپرس از آنکه به زندان گرفت بر او سخت
بلی بپرس ز دشمن بپرس از آن دو نفر
چه دیده اند ز والشمس و والقمر غیر از
به روز روزه ، به شب ها نماز تا به سحر
چه دیده اند که هر دو به توبه افتادند
به روی خاک زمین پیش پای آن سرور *۲
سوال کن ز جفا پیشه ای که حضرت را
فکند در برِ درندگان و داشت نظر
چه دید ، قامت آن جانِ کعبه را به نماز
چه دید ، گشتن شیران به دور آن پیکر *۳
فقط نه شیر درنده ، شد اسب سرکش رام
چو دست خویش نهاده به پشت آن استر *۴
به خاک ، خطی علامت زد و ابوهاشم
از آن علامت او میگرفت شمش زر *۵
قلم گذاشت زمین تا نماز بگذارد
قلم به اذن خدا مینوشت بر دفتر *۶
هزار سال گذشت و هنوز کودک علم
نشسته پای همین مکتب و همین منبر
هر آن کسی که کند در مقام او تردید
دگر خطاب مسلمان مکن بر آن کافر
به نقش خنده ی او یا به نقش اخم اوست
نشان امر به معروف و نهی از منکر
چه هست امر به معرف غیر معرفتی
که دست ما برساند به دامن حیدر
چه هست نهی ز منکر بجز جدایی از
موسسان سقیفه ، سران فتنه و شر
هزار جان به فدای شهی که از نفسش
جهان گرفته شمیم بهشت سرتاسر
هزار سال گذشت و هنوز بیت الله
به حسرت رخ او ، آه میکشد ز جگر
امام یازدهم آنکه هست فرزندش
به نام و صورت و هیبت شبیه پیغمبر
امام یازدهم آنکه هست فرزندش
امید و آرزو و هستی و حیاتِ بشر
امام یازدهم را صدا بزن و بخواه
پدر دعای فرج سر دهد برای پسر
#میثم_مومنی_نژاد
*۱ _ داستان در شعر مشخص است
*۲ _ دو مامور سنگدل انتخاب کردند تا در زندان بر حضرت تنگ بگیرند پس از مدتی دیدند آن دو توبه نمودند و از عابدان شدند دلیل را پرسیدند...جواب دادند ما چگونه تنگ بگیریم بر امامی که روزها روزه و بود و شبها تا سحر عبادت میکرد
*۳ _ملعونی از حاکم اجازه گرفت که حضرت را مقابل شیرهای گرسنه اندازد و با اجازه حاکم این کار را انجام داد اما دید که حضرت در کنار شیر ها به نماز ایستاد و شیرهای درنده دور امام میگردند
*۴ _ اسب چموش و سرکشی که به هیچ وجه رام نمیشد را آوردند تا امام سوار بشود و زمین بخورد و....اما حضرت دستی بر پشت اسب گذاشت و حیوان آرام شد سپس او را لگام زد و سوار شد
*۵ _ ابوهاشم میگوید یاد بدهکاری ام افتادم و غمگین بودم حضرت نگاهی بمن کردند و فرمودند خدا قرض تو را میدهد خطی به زمین کشیدند و فرمودند بردار و دیدم شمش طلا است دو مرتبه در دلم گفتم کاش حضرت عنایت میکرد برای لباس و توشه زمستان که حضرت دومرتبه خطی کشیدند و فرمود بردار....
*۶ _ محضر امام رفتم مشغول نوشتن بود وقت نماز شد حضرت برخاست و مشغول نماز شد اما دیدم خود قلم بر کاغذ مشغول نوشتن است
(القطره ج۲ _کتاب منتهی الامال ج۲)
@raziolhossein
❤6
#امام_عسکری_ولادت
#رباعی
می خواست خدا ، جهان شکوفا گردد
می خواست ، که حُسن او تماشا گردد
با نام حسن ، دوباره می خواست خدا
یک بار دگر ، کریم معنا گردد
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#رباعی
می خواست خدا ، جهان شکوفا گردد
می خواست ، که حُسن او تماشا گردد
با نام حسن ، دوباره می خواست خدا
یک بار دگر ، کریم معنا گردد
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
❤1
#امام_عسکری_ولادت
رسیده حجتِ دینِ خدا، اباالمهدی
امینترین وصیِ مصطفا، اباالمهدی
دعای روز و شب مرتضا، اباالمهدی
عطای حضرتِ خیرالنسا، اباالمهدی
کسی که چشم و چراغ تمامِ آل علی است
امامِ یازدهم. جلوهی جمالِ علی است
به یُمنِ سورهی کوثر، نِکو ثمر حسن است
سلالهی حسنین، عشق را اثر حسن است
حسینِ فاطمه را هشمین پسر حسن است
برای هادیِ دین، پارهی جگر حسن است
به شعرِ زندگیاَش بیت بیت مینازیم
به دومین حسنِ اهلبیت مینازیم
کسی که معدنِ اسرار، در کرانهی اوست
کسی که گل پسرِ فاطمه، جوانهی اوست
کسی که حجتِ ثانی عشر، نشانهی اوست
کسی که یاریِ دین، کارِ جاودانهی اوست
نگاهِ جملگیِ انبیاست، سوی حسن
تمامِ زندگیِ اولیاست، روی حسن
برای یاریِ دین، غصههای دوران دید
ز نقشهی خلفا، سالهای هجران دید
جفا و خدعه و تبعید و داغ و زندان دید
چقدر طعن و اهانت، ز مکرِ عدوان دید
برای آنکه نیاید، وصیِّ او به جهان
هَماره تحتِ نظر بود آشکار و نهان
چه خوب، امتِ خود را، رهِ سعادت داد
به شیعه، سَطوَت و آقائی و سیادت داد
پیام و نامه، به یارانِ با رشادت داد
مُحبّ و پیروِ خود را، به هجر عادت داد
تقیّه کرد و به کِتمانِ سِرّ، قیام نمود
وظیفه را همه، تفهیمِ خاص و عام نمود
برای فاطمه صبر و قرار، عسکری است
حسنمدار و حسینی تبار ، عسکری است
برای شیعه، همه اعتبار، عسکری است
چراغِ روشنِ شبهای تار، عسکری است
به آن نشانه، که از اربعین به ما داده
هزار قافله را، اِذنِ کربلا داده
نشانههای خدا را، دقیق فرموده
ز اِلتزامِ ولایت، عمیق فرموده
برای شیعه سفارش، عقیق فرموده
چه خوب، از برکاتِ رفیق فرموده
رفیقِ خوب، بدیِ ترا برَد از یاد
هزار بار کند، خوبیِ ترا فریاد
بگو کدام رفیق، از اماممان بهتر
چه نصرتی به رهَش، از دَوامِمان بهتر
اِطاعتش، ز قعود و قیاممان بهتر
به فعل، یاریِ مان، از کلاممان بهتر
اگر امام شناسی، خوشا بر اَحوالت
قبولِ لطف و کرم میشوند، اَعمالت
هزار شکر به ما، مهدیاَش نظر دارد
به اعتبارِ پدر، مرحمت پسر دارد
اگرچه دوریِ او، سخت دردِ سر دارد
ولی ز حالِ همه، دوستان خبر دارد
به دردِ شیعه اگر لطف، آن طبیب کند
خدا جمالِ دلآرای او نصیب کند
بخوان دعای فرج را به حالِ مضطر، آه
بگو به درد و غمِ کودکان بی سر، آه
به یادِ اشکِ رباب و لبانِ اصغر، آه
که آب بسته به لبهای طفل و مادر، آه
به کامِ تشنهی نوزادِ زیرِ آن آوار
به پشتِ خیمه بِگِرییم، تا قیامت زار
به پشتِ خیمه ببین، کودکی در آغوش است
بغل گرفته پدر، طفلکی که مدهوش است
گلوی پارهی نوزاد، گوش تا گوش است
جوابِ هِلهِلهی حرمله، چه خاموش است
حسین گریه کند بیصدا، ولی لشکر
گرفته جشن، برای شهادتِ اصغر
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
رسیده حجتِ دینِ خدا، اباالمهدی
امینترین وصیِ مصطفا، اباالمهدی
دعای روز و شب مرتضا، اباالمهدی
عطای حضرتِ خیرالنسا، اباالمهدی
کسی که چشم و چراغ تمامِ آل علی است
امامِ یازدهم. جلوهی جمالِ علی است
به یُمنِ سورهی کوثر، نِکو ثمر حسن است
سلالهی حسنین، عشق را اثر حسن است
حسینِ فاطمه را هشمین پسر حسن است
برای هادیِ دین، پارهی جگر حسن است
به شعرِ زندگیاَش بیت بیت مینازیم
به دومین حسنِ اهلبیت مینازیم
کسی که معدنِ اسرار، در کرانهی اوست
کسی که گل پسرِ فاطمه، جوانهی اوست
کسی که حجتِ ثانی عشر، نشانهی اوست
کسی که یاریِ دین، کارِ جاودانهی اوست
نگاهِ جملگیِ انبیاست، سوی حسن
تمامِ زندگیِ اولیاست، روی حسن
برای یاریِ دین، غصههای دوران دید
ز نقشهی خلفا، سالهای هجران دید
جفا و خدعه و تبعید و داغ و زندان دید
چقدر طعن و اهانت، ز مکرِ عدوان دید
برای آنکه نیاید، وصیِّ او به جهان
هَماره تحتِ نظر بود آشکار و نهان
چه خوب، امتِ خود را، رهِ سعادت داد
به شیعه، سَطوَت و آقائی و سیادت داد
پیام و نامه، به یارانِ با رشادت داد
مُحبّ و پیروِ خود را، به هجر عادت داد
تقیّه کرد و به کِتمانِ سِرّ، قیام نمود
وظیفه را همه، تفهیمِ خاص و عام نمود
برای فاطمه صبر و قرار، عسکری است
حسنمدار و حسینی تبار ، عسکری است
برای شیعه، همه اعتبار، عسکری است
چراغِ روشنِ شبهای تار، عسکری است
به آن نشانه، که از اربعین به ما داده
هزار قافله را، اِذنِ کربلا داده
نشانههای خدا را، دقیق فرموده
ز اِلتزامِ ولایت، عمیق فرموده
برای شیعه سفارش، عقیق فرموده
چه خوب، از برکاتِ رفیق فرموده
رفیقِ خوب، بدیِ ترا برَد از یاد
هزار بار کند، خوبیِ ترا فریاد
بگو کدام رفیق، از اماممان بهتر
چه نصرتی به رهَش، از دَوامِمان بهتر
اِطاعتش، ز قعود و قیاممان بهتر
به فعل، یاریِ مان، از کلاممان بهتر
اگر امام شناسی، خوشا بر اَحوالت
قبولِ لطف و کرم میشوند، اَعمالت
هزار شکر به ما، مهدیاَش نظر دارد
به اعتبارِ پدر، مرحمت پسر دارد
اگرچه دوریِ او، سخت دردِ سر دارد
ولی ز حالِ همه، دوستان خبر دارد
به دردِ شیعه اگر لطف، آن طبیب کند
خدا جمالِ دلآرای او نصیب کند
بخوان دعای فرج را به حالِ مضطر، آه
بگو به درد و غمِ کودکان بی سر، آه
به یادِ اشکِ رباب و لبانِ اصغر، آه
که آب بسته به لبهای طفل و مادر، آه
به کامِ تشنهی نوزادِ زیرِ آن آوار
به پشتِ خیمه بِگِرییم، تا قیامت زار
به پشتِ خیمه ببین، کودکی در آغوش است
بغل گرفته پدر، طفلکی که مدهوش است
گلوی پارهی نوزاد، گوش تا گوش است
جوابِ هِلهِلهی حرمله، چه خاموش است
حسین گریه کند بیصدا، ولی لشکر
گرفته جشن، برای شهادتِ اصغر
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
❤2
#امام_عسکری_علیه_السلام
نادِعلی که خواندم و گفتم سینجلی
روحم جلا گرفت، به ذکرِ علی علی
عمریست خوردهام نمکِ والی الولی
چون از ازل به آلِ علی گفتهام بلی
صبحِ ازل که فاطمی و حیدری شدم
مدیون و سائلِ حسنِ عسکری شدم
یا رایتُ الهُدی، حسنِ عسکری مدد
خورشیدِ سامرا، حسنِ عسکری مدد
بر دردِ من دوا حسنِ عسکری مدد
حک شد به سینه یا حسنِ عسکری مدد
از ابتدا تو دستِ گدا را گرفتهای
پشتِ مرا همیشه و هرجا گرفتهای
گوشه نگاهِ لطفِ تو دریایِ رحمت است
همواره سامرای تو لبریزِ غربت است
ای دومین حسن کرمت بی نهایت است
اصلا همیشه کارِ حسن ها کرامت است
ای رمزِ استجابت و تعجیلِ در فرج
در حسرتِ وجودِ تو باشد همیشه حج
مکه برای وصلِ تو منت کشیده است
رویِ تو را ندیده و حسرت کشیده است
کعبه چِقَدر از تو خجالت کشیده است
بر رویِ دوش، بارِ مصیبت کشیده است
شد قبلهگاه و کعبهیِ من شهرِ سامرا
ای روحِ کعبه، نفسی و روحی لکَ الفِداء
هم وارثِ نمادِ کرم، مجتبی شدی
هم وارث محبت و مهرِ رضا شدی
تو روضهخوانِ تشنه لب کربلا شدی
تو بانیِ زیارتِ خونِ خدا شدی
از تو روایت است که در روزِ اربعین
باشد زیارتش از علاماتِ مومنین
#علی_گلچینپور
@raziolhossein
نادِعلی که خواندم و گفتم سینجلی
روحم جلا گرفت، به ذکرِ علی علی
عمریست خوردهام نمکِ والی الولی
چون از ازل به آلِ علی گفتهام بلی
صبحِ ازل که فاطمی و حیدری شدم
مدیون و سائلِ حسنِ عسکری شدم
یا رایتُ الهُدی، حسنِ عسکری مدد
خورشیدِ سامرا، حسنِ عسکری مدد
بر دردِ من دوا حسنِ عسکری مدد
حک شد به سینه یا حسنِ عسکری مدد
از ابتدا تو دستِ گدا را گرفتهای
پشتِ مرا همیشه و هرجا گرفتهای
گوشه نگاهِ لطفِ تو دریایِ رحمت است
همواره سامرای تو لبریزِ غربت است
ای دومین حسن کرمت بی نهایت است
اصلا همیشه کارِ حسن ها کرامت است
ای رمزِ استجابت و تعجیلِ در فرج
در حسرتِ وجودِ تو باشد همیشه حج
مکه برای وصلِ تو منت کشیده است
رویِ تو را ندیده و حسرت کشیده است
کعبه چِقَدر از تو خجالت کشیده است
بر رویِ دوش، بارِ مصیبت کشیده است
شد قبلهگاه و کعبهیِ من شهرِ سامرا
ای روحِ کعبه، نفسی و روحی لکَ الفِداء
هم وارثِ نمادِ کرم، مجتبی شدی
هم وارث محبت و مهرِ رضا شدی
تو روضهخوانِ تشنه لب کربلا شدی
تو بانیِ زیارتِ خونِ خدا شدی
از تو روایت است که در روزِ اربعین
باشد زیارتش از علاماتِ مومنین
#علی_گلچینپور
@raziolhossein
❤3
#امام_عسکری_ولادت
#رباعی
از یک نورِ ، در دو بدن می خوانیم
از لاله و یاسِ یک چمن می خوانیم
در سامره یا مدینه هر جا دیدیم
از حُسن نوشته ، ما حَسن میخوانیم
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#رباعی
از یک نورِ ، در دو بدن می خوانیم
از لاله و یاسِ یک چمن می خوانیم
در سامره یا مدینه هر جا دیدیم
از حُسن نوشته ، ما حَسن میخوانیم
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
❤3
#حضرت_معصومه_شهادت
جاي شُكر است كه قم ، خار دل آزار نداشت
سـنـگ با ساحتِ پيشانيِ تو كار نداشت
جاي شُكر است كه برعكس دمشق اين وادي
چشــم ناپـاك ، سر كوچه و بازار نداشت
قُـم "علي" داشت به لب لحظه ي استقبالت
واي بر شام كه از سـبّ علي ، عار نداشت
روســپيديِ قمي ها ، عــوض شــامي ها
احتياجي به نشان دادن و اِظهــار نداشت
چون ادب كرده ي دستان كريـمـان بودند
ناز رقّـاصه در اين خطّه ، خريدار نداشت
دسته دسته به سر محمل تو گُل باريد
ساقه ي هيچ گلي بر تن خود ، خار نداشت
درد سر ساز نشد فاطــمه بودن در قـم
كار با پهلويت اينجا در و ديوار نداشت
سـدّ راهت وسط كوچه نشد هيچ كسي
عطش خون تو را حَنجرِ مسمار نداشت
تو پـرستار فراوان به كنارت بود ، آه
فاطمه جُـز عليِ خسته پرستار نداشت
همه با گريه ي تو گريه كُنان ضجّه زدند
در غـمت هيچ كسي غـيرِ دل زار نداشت
قم پس از دفن تو تا چند صباحي بانو
روزهايش به خدا ، غيرِ شبِ تار نداشت
ميثم شهر تو با داشتن چــــندين نخل
مدح مي گفت ولي سر به سر دار نداشت
سائلت را به صف حشر خُدا آمرزيد
چون به جز دوستيِ حيدر كرّار نداشت
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
جاي شُكر است كه قم ، خار دل آزار نداشت
سـنـگ با ساحتِ پيشانيِ تو كار نداشت
جاي شُكر است كه برعكس دمشق اين وادي
چشــم ناپـاك ، سر كوچه و بازار نداشت
قُـم "علي" داشت به لب لحظه ي استقبالت
واي بر شام كه از سـبّ علي ، عار نداشت
روســپيديِ قمي ها ، عــوض شــامي ها
احتياجي به نشان دادن و اِظهــار نداشت
چون ادب كرده ي دستان كريـمـان بودند
ناز رقّـاصه در اين خطّه ، خريدار نداشت
دسته دسته به سر محمل تو گُل باريد
ساقه ي هيچ گلي بر تن خود ، خار نداشت
درد سر ساز نشد فاطــمه بودن در قـم
كار با پهلويت اينجا در و ديوار نداشت
سـدّ راهت وسط كوچه نشد هيچ كسي
عطش خون تو را حَنجرِ مسمار نداشت
تو پـرستار فراوان به كنارت بود ، آه
فاطمه جُـز عليِ خسته پرستار نداشت
همه با گريه ي تو گريه كُنان ضجّه زدند
در غـمت هيچ كسي غـيرِ دل زار نداشت
قم پس از دفن تو تا چند صباحي بانو
روزهايش به خدا ، غيرِ شبِ تار نداشت
ميثم شهر تو با داشتن چــــندين نخل
مدح مي گفت ولي سر به سر دار نداشت
سائلت را به صف حشر خُدا آمرزيد
چون به جز دوستيِ حيدر كرّار نداشت
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
❤2
#حضرت_معصومه_شهادت
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر!
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر!
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت می شوم مادر، برادر!
ای سوره چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمی دانم پدر دارم-ندارم
دیدم كمالاتِ پدر را در برادر
از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟
با التماس من دعایی می فرستی؟
دارالشِفای من دوایی می فرستی؟
افتاده ام در گوشه ی بستر، برادر!
اینجا مسیرِ كوچه تا خوب است خوبم
وقتی نگاهِ مردها خوب است خوبم
حالا كه احوالِ رضا خوب است خوبم
از بس فنا گردیده ام من در برادر
در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند
وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند
این معجری را كه سرم دارم نبردند
این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر!
ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند
جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند
هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند
افتاده روی تلِّ خاكستر برادر
نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت
نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت
نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزه ای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح عبا عمامه انگشتر ، برادر
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر!
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر!
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت می شوم مادر، برادر!
ای سوره چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمی دانم پدر دارم-ندارم
دیدم كمالاتِ پدر را در برادر
از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟
با التماس من دعایی می فرستی؟
دارالشِفای من دوایی می فرستی؟
افتاده ام در گوشه ی بستر، برادر!
اینجا مسیرِ كوچه تا خوب است خوبم
وقتی نگاهِ مردها خوب است خوبم
حالا كه احوالِ رضا خوب است خوبم
از بس فنا گردیده ام من در برادر
در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند
وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند
این معجری را كه سرم دارم نبردند
این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر!
ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند
جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند
هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند
افتاده روی تلِّ خاكستر برادر
نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت
نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت
نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزه ای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح عبا عمامه انگشتر ، برادر
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_مدح
رواق دختر موسى بن جعفر است این جا
حریم فاطمه بنت پیمبر است این جا
درِ بهشت برین گر طلب کنى به خدا
ببوس با ادب آن را که آن در است این جا
زمین قم به مثل چون صدف بُوَد آرى
وجود حضرت معصومه گوهر است این جا
ببند عقد نماز اندر این مقام رفیع
که جاى گفتن الله اکبر است این جا
مخوان به خلد برینم ز کوى او واعظ
براى من ز دو صد خلد، برتر است اینجا
حبیبه ی حق و ریحانه ی رسول و على
یگانه دختر زهراى اطهر است این جا
ببوس از سر صدق و صفا ضریحش را
که مورد نظر حىّ داور است این جا
مسیح زنده شود در حریم این بانو
عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا
ز یمن موکب اجلال فاطمه بنگر
که درّ تاج سر هفت کشور است این جا
فروغ روضهی او پرتو افکن است به مهر
چرا که مطلع خورشید انور است این جا
اگر به دیده ی ادراک بنگرى بینى
که مهر و ماه هم از ذرّه کمتر است این جا
از آن شدند سلاطین مقیم در کویش
که خاک درگه او زیب افسر است این جا
کند به درگه او سجده صبحدم خورشید
که از فروغ ولایت، منور است اینجا
اگر تجلى حق بینى از در و دیوار
عجب مدار که دخت پیمبر است این جا
تبارک الله از این روضه ی بلند رواق
که از تصوّر و از وصف برتر است این جا
برو طهارت دل کن بیا به روضه ی او
که جاى مردم پاک و مطهّر است اینجا
از آن پناه به کوى تو آرم اى بانو!
که فیض روح ز لطفت میسّر است این جا
مرا که نام بُوَد حیدر، آمدم به درت
چرا که نور دو چشمان حیدر است این جا
زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود
که نور حق به جمالت برابر است این جا
ز آفتاب قیامت، غمى نخواهد بود
مرا که سایه ی لطف تو بر سر است این جا
سزد که «معجزه»! قم هم چنان بهشت بُوَد
چرا که دختر موسى بن جعفر است اینجا
#حیدر_تهرانی_معجزه (فرزند مرحوم #مرشد_چلویی_ساعی)
@raziolhossein
رواق دختر موسى بن جعفر است این جا
حریم فاطمه بنت پیمبر است این جا
درِ بهشت برین گر طلب کنى به خدا
ببوس با ادب آن را که آن در است این جا
زمین قم به مثل چون صدف بُوَد آرى
وجود حضرت معصومه گوهر است این جا
ببند عقد نماز اندر این مقام رفیع
که جاى گفتن الله اکبر است این جا
مخوان به خلد برینم ز کوى او واعظ
براى من ز دو صد خلد، برتر است اینجا
حبیبه ی حق و ریحانه ی رسول و على
یگانه دختر زهراى اطهر است این جا
ببوس از سر صدق و صفا ضریحش را
که مورد نظر حىّ داور است این جا
مسیح زنده شود در حریم این بانو
عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا
ز یمن موکب اجلال فاطمه بنگر
که درّ تاج سر هفت کشور است این جا
فروغ روضهی او پرتو افکن است به مهر
چرا که مطلع خورشید انور است این جا
اگر به دیده ی ادراک بنگرى بینى
که مهر و ماه هم از ذرّه کمتر است این جا
از آن شدند سلاطین مقیم در کویش
که خاک درگه او زیب افسر است این جا
کند به درگه او سجده صبحدم خورشید
که از فروغ ولایت، منور است اینجا
اگر تجلى حق بینى از در و دیوار
عجب مدار که دخت پیمبر است این جا
تبارک الله از این روضه ی بلند رواق
که از تصوّر و از وصف برتر است این جا
برو طهارت دل کن بیا به روضه ی او
که جاى مردم پاک و مطهّر است اینجا
از آن پناه به کوى تو آرم اى بانو!
که فیض روح ز لطفت میسّر است این جا
مرا که نام بُوَد حیدر، آمدم به درت
چرا که نور دو چشمان حیدر است این جا
زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود
که نور حق به جمالت برابر است این جا
ز آفتاب قیامت، غمى نخواهد بود
مرا که سایه ی لطف تو بر سر است این جا
سزد که «معجزه»! قم هم چنان بهشت بُوَد
چرا که دختر موسى بن جعفر است اینجا
#حیدر_تهرانی_معجزه (فرزند مرحوم #مرشد_چلویی_ساعی)
@raziolhossein
