Forwarded from تدارکات کنگره جمهوریخواهان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فراخوان جمهوری دموکرات ملی به کنفرانس تدارکاتی کنگره جمهوریخواهان!
با ما در تماس باشید!
ايميل آدرس:
[email protected]
و شماره واتساپی:
00447552383995
لطفا در پخش کلیپ ما را یاری دهید
با مهر
https://www.tg-me.com/Seminar_Republican/40
با ما در تماس باشید!
ايميل آدرس:
[email protected]
و شماره واتساپی:
00447552383995
لطفا در پخش کلیپ ما را یاری دهید
با مهر
https://www.tg-me.com/Seminar_Republican/40
🔍«از ویرانهی جمهور تا جمهور نو: روایتی علیه دوگانهگرایی و خوابزدگی سیاسی»
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
📰🖋روایتگر مقاله:کامران چاه تل(ترکیه)
چهار شنبه/۲/جولای/۲۰۲۵
در کانون آشوبی که نظم کهنه و نو به جان هم افتادهاند، جمهوریخواهی ایرانی، همچون ققنوسی زخمخورده، میان خاکستر دو نسل سرگردان مانده است: نسلی خسته، محافظهکار و صاحبسابقه، و نسلی نوخاسته، آکادمیزه و ناپخته؛ هر دو بیآنکه بر قواعد ژرف سیاست مسلط باشند، بر طبل جمهوریت میکوبند، بیآنکه «جمهور» را دریابند.
در یکسو، نسل موسپیدان سنتزده، هنوز با متد مبارزهی دهه پنجاه میزید، با نگاههای فرقهای و «خودی-ناخودی»های تاریخی. این نسل، خسته از فرسایش تبعید، اغلب درگیر نوستالژی سازمانهای فروپاشیده، در هالهای از خودحقپنداری و انحصارگرایی سیاسی به خواب رفته است.
در سوی دیگر، نسل آکادمیک و جوانتر ایستاده، با زبان دانشگاهی و نظریات انتزاعی وارد میدان شده، اما بیتجربه، بیریشه، و گاه دچار نوعی «نظریهزدگی» بریده از میدان واقعی سیاست و مردم.
در این میانه، جمهوریخواهی چون کشتی بیسکان، در دریای متلاطم نظم نوین جهانی سرگردان است. پس از سهگانهی جنگهای مدرن ،
جنگ نرم، جنگ اقتصادی، و جنگ شناختی جهان وارد فاز تازهای از نبردهای مینیاتوری شده: در ظاهر کوچک، اما در بطن، ساختارشکن.
در این میدان، قدرت بهسادگی به «مقبولترین نوکر» واگذار میشود، نه به اخلاقمدارترین سیاستورز. و چه غمانگیز است که جمهوریخواهی، با زبان اخلاقی خود، نه بازیگر میدان بلکه تماشاگر فرسودهی قدرت شده است.
در چنین صحنهای، جناحهای رقیب ، از راست افراطی تا اقتدارگرایان اصلاحطلبنما ♟️ بازی را بهتر بلدند. آنها قواعد شطرنج قدرت را میدانند، در حالی که جمهوریخواهان یا مشغول بازسازی خاطراتاند یا غرق در مباحث آکادمیک بیخروجی.
ای کاش فقط مسئله خستگی و ناپختگی بود. اما درد عمیقتر است: این دو نسل، بهرغم تفاوتهای ظاهری، در یک چیز مشترکند؛ هر دو، نه مردم را میشناسند، نه میدان را. نسل کهنه، در حصار نخبهگرایی بستهنگر مانده؛ نسل جدید، در تور شبکههای اجتماعی و توهم تأثیر غرق شده. نتیجه؟ شکست استراتژیک در ساخت بدیل قدرت و انحراف جمهوریت به سمت بازیهای بوروکراتیک و بیاثر.
آنچه ما نیاز داریم، نه بازتکرار کهنه و نه هیجان خام، بلکه «پویایی مفهومی جمهوریخواهی نو» است:
جمهوریتی که نه در برابر سنت، که در برابر کهنهپرستی بایستد؛ نه در مقابل جوانی، بلکه در برابر خامدستی. جمهوریتی که خود را نه با تاریخ گذشته، که با چشمانداز آینده تعریف کند؛ نه بهدنبال هژمونی فرد یا فرقه، بلکه در پی همافزایی نسلی، زیستبوممحور، و نیرومند در میدان جهانی.
🔗استعارهوار بگویم:
> درختی که هزاران برگ دارد اما ریشهای بیمار، در طوفان نوین جهانی، زودتر میشکند تا نهالی که ریشهاش در فهم زمانه باشد.
و جمهوریتی که اسیر نوستالژی شود، زودتر به طعمه جناح راست بدل میشود تا آنکه خود را با زبانی نو، پیوندی تازه و مردممحور بازآفرینی کند.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
❔راهکار:
بازآفرینی نظریهی جمهوریت بر پایه مشارکت واقعی، نه بیانیهنویسی فرسوده
🧩ساخت جبههی عقلانیت علمی با درک نو
جمهوریخواهان نوگرا، با اتصال میان نسلها و پیوند با داخل ایران
درک قدرت بهمثابه ابزار دگرگونی نه طرد و انکار مطلق آن
پایاندادن به تکگویی نخبگان سنتی و جایگزینی آن با کنش جمعی و تصمیمسازی باز
تسلط بر منطق ژئوپلیتیک منطقهای و شناخت میدان واقعی بازی قدرت
🏹واژهنامه مفهومی:
واژه / مفهوم تعریف کوتاه
📍جمهوریت نو مفهوم بازتعریفشده از جمهوریخواهی، متکی بر مردم، چندصدایی و فرافرقهای
جنگ مینیاتوری نبردهای نرم و غیرمستقیم منطقهای با ابعاد کوچک اما اثرگذار ژئوپلیتیکی
نسل ناپخته آکادمیک جوانانی با دانش نظری زیاد اما فاقد تجربه میدان و تعامل مردمی
نوستالژی مبارزاتی بازگشت بیمارگونه به مدلهای شکستخورده مبارزاتی دهههای پیشین
جمهوریت شعاری استفاده از واژه جمهوریت بدون پشتوانه ساختاری یا اجتماعی واقعی
پویایی مفهومی توانایی یک مفهوم در بازآفرینی خود مطابق شرایط متغیر اجتماعی و سیاسی
هژمونیطلبی گروهی تلاش برای انحصار درونجریانی از سوی گروههای سنتی و نخبهگرای خارجنشین
📌جمع بندی:
اگر جمهوریت قرار است جان بگیرد، باید از مرزهای نسل، دانشگاه، نوستالژی و منیت عبور کند. باید بدل شود به جنبشی با فکر نو، ساختار نو، و کنشگران میدانی متصل به مردم. وگرنه، تاریخ، بار دیگر، جمهوریخواهان را نه بهعنوان ناجیان، که بهعنوان تماشاگران شکست دیگری خواهد نوشت.
روایتگر:کامران چاه تل(ترکیه)
چهارشنیه/۲/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
📰🖋روایتگر مقاله:کامران چاه تل(ترکیه)
چهار شنبه/۲/جولای/۲۰۲۵
در کانون آشوبی که نظم کهنه و نو به جان هم افتادهاند، جمهوریخواهی ایرانی، همچون ققنوسی زخمخورده، میان خاکستر دو نسل سرگردان مانده است: نسلی خسته، محافظهکار و صاحبسابقه، و نسلی نوخاسته، آکادمیزه و ناپخته؛ هر دو بیآنکه بر قواعد ژرف سیاست مسلط باشند، بر طبل جمهوریت میکوبند، بیآنکه «جمهور» را دریابند.
در یکسو، نسل موسپیدان سنتزده، هنوز با متد مبارزهی دهه پنجاه میزید، با نگاههای فرقهای و «خودی-ناخودی»های تاریخی. این نسل، خسته از فرسایش تبعید، اغلب درگیر نوستالژی سازمانهای فروپاشیده، در هالهای از خودحقپنداری و انحصارگرایی سیاسی به خواب رفته است.
در سوی دیگر، نسل آکادمیک و جوانتر ایستاده، با زبان دانشگاهی و نظریات انتزاعی وارد میدان شده، اما بیتجربه، بیریشه، و گاه دچار نوعی «نظریهزدگی» بریده از میدان واقعی سیاست و مردم.
در این میانه، جمهوریخواهی چون کشتی بیسکان، در دریای متلاطم نظم نوین جهانی سرگردان است. پس از سهگانهی جنگهای مدرن ،
جنگ نرم، جنگ اقتصادی، و جنگ شناختی جهان وارد فاز تازهای از نبردهای مینیاتوری شده: در ظاهر کوچک، اما در بطن، ساختارشکن.
در این میدان، قدرت بهسادگی به «مقبولترین نوکر» واگذار میشود، نه به اخلاقمدارترین سیاستورز. و چه غمانگیز است که جمهوریخواهی، با زبان اخلاقی خود، نه بازیگر میدان بلکه تماشاگر فرسودهی قدرت شده است.
در چنین صحنهای، جناحهای رقیب ، از راست افراطی تا اقتدارگرایان اصلاحطلبنما ♟️ بازی را بهتر بلدند. آنها قواعد شطرنج قدرت را میدانند، در حالی که جمهوریخواهان یا مشغول بازسازی خاطراتاند یا غرق در مباحث آکادمیک بیخروجی.
ای کاش فقط مسئله خستگی و ناپختگی بود. اما درد عمیقتر است: این دو نسل، بهرغم تفاوتهای ظاهری، در یک چیز مشترکند؛ هر دو، نه مردم را میشناسند، نه میدان را. نسل کهنه، در حصار نخبهگرایی بستهنگر مانده؛ نسل جدید، در تور شبکههای اجتماعی و توهم تأثیر غرق شده. نتیجه؟ شکست استراتژیک در ساخت بدیل قدرت و انحراف جمهوریت به سمت بازیهای بوروکراتیک و بیاثر.
آنچه ما نیاز داریم، نه بازتکرار کهنه و نه هیجان خام، بلکه «پویایی مفهومی جمهوریخواهی نو» است:
جمهوریتی که نه در برابر سنت، که در برابر کهنهپرستی بایستد؛ نه در مقابل جوانی، بلکه در برابر خامدستی. جمهوریتی که خود را نه با تاریخ گذشته، که با چشمانداز آینده تعریف کند؛ نه بهدنبال هژمونی فرد یا فرقه، بلکه در پی همافزایی نسلی، زیستبوممحور، و نیرومند در میدان جهانی.
🔗استعارهوار بگویم:
> درختی که هزاران برگ دارد اما ریشهای بیمار، در طوفان نوین جهانی، زودتر میشکند تا نهالی که ریشهاش در فهم زمانه باشد.
و جمهوریتی که اسیر نوستالژی شود، زودتر به طعمه جناح راست بدل میشود تا آنکه خود را با زبانی نو، پیوندی تازه و مردممحور بازآفرینی کند.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
❔راهکار:
بازآفرینی نظریهی جمهوریت بر پایه مشارکت واقعی، نه بیانیهنویسی فرسوده
🧩ساخت جبههی عقلانیت علمی با درک نو
جمهوریخواهان نوگرا، با اتصال میان نسلها و پیوند با داخل ایران
درک قدرت بهمثابه ابزار دگرگونی نه طرد و انکار مطلق آن
پایاندادن به تکگویی نخبگان سنتی و جایگزینی آن با کنش جمعی و تصمیمسازی باز
تسلط بر منطق ژئوپلیتیک منطقهای و شناخت میدان واقعی بازی قدرت
🏹واژهنامه مفهومی:
واژه / مفهوم تعریف کوتاه
📍جمهوریت نو مفهوم بازتعریفشده از جمهوریخواهی، متکی بر مردم، چندصدایی و فرافرقهای
جنگ مینیاتوری نبردهای نرم و غیرمستقیم منطقهای با ابعاد کوچک اما اثرگذار ژئوپلیتیکی
نسل ناپخته آکادمیک جوانانی با دانش نظری زیاد اما فاقد تجربه میدان و تعامل مردمی
نوستالژی مبارزاتی بازگشت بیمارگونه به مدلهای شکستخورده مبارزاتی دهههای پیشین
جمهوریت شعاری استفاده از واژه جمهوریت بدون پشتوانه ساختاری یا اجتماعی واقعی
پویایی مفهومی توانایی یک مفهوم در بازآفرینی خود مطابق شرایط متغیر اجتماعی و سیاسی
هژمونیطلبی گروهی تلاش برای انحصار درونجریانی از سوی گروههای سنتی و نخبهگرای خارجنشین
📌جمع بندی:
اگر جمهوریت قرار است جان بگیرد، باید از مرزهای نسل، دانشگاه، نوستالژی و منیت عبور کند. باید بدل شود به جنبشی با فکر نو، ساختار نو، و کنشگران میدانی متصل به مردم. وگرنه، تاریخ، بار دیگر، جمهوریخواهان را نه بهعنوان ناجیان، که بهعنوان تماشاگران شکست دیگری خواهد نوشت.
روایتگر:کامران چاه تل(ترکیه)
چهارشنیه/۲/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
📰 از سایکس–پیکو تا پروژههای تلمودی: بازخوانی نقشههای استعماری و وظایف نوین جنبشهای ایرانی در خاورمیانه نو
نویسنده مقاله:کامران چاه تل(ترکیه)
چهارشنبه/۹/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🔴چکیده
قرارداد مخفی سایکس–پیکو (۱۹۱۶) نماد نخستین مهندسی استعماری خاورمیانه مدرن بود که با وعدههای فریبکارانه به رهبران عرب و شوراندن آنان علیه عثمانی، عملاً حاکمیت منطقه را به بازیچه منافع بریتانیا و فرانسه بدل کرد. در دهههای اخیر، با اتکاء به خوانشهایی از تلمود و نظریه «برتری قومی»، نسخهای جدید از همان تفکر در قالب طرحهایی همچون «خاورمیانه بزرگ» و «خاورمیانه جدید» بهویژه توسط اسرائیل، ایالات متحده و متحدان عرب در حال پیگیری است. این مقاله با اتکاء به تحلیل تاریخی-فلسفی، به واکاوی این پروژهها، میزان تحقق یا ناکامی آنها، و نقش رهبران مقاومت عربی پرداخته و سپس وظایف امروزین جنبشهای ایرانی، اپوزیسیون و مردم در قبال سناریوهای مشابه را تبیین میکند. مقاله نشان میدهد که تنها با تکیه بر دموکراسی نوین، عدالت اجتماعی، حق حاکمیت ملی و همزیستی با همسایگان، میتوان از تکرار تراژدی سایکس–پیکو و فروپاشی اجتماعی-سیاسی جلوگیری کرد.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🖋مقدمه
«آنکس که تاریخ را نمیخواند، محکوم است آن را تکرار کند.»
این گزاره در مورد خاورمیانه بهوضوح صادق است: طرح سایکس–پیکو در حالی شکل گرفت که رهبران قبیلهای عرب به امید استقلال و حاکمیت ملی علیه عثمانی برخاستند، اما آنچه نصیبشان شد، مرزهای مصنوعی، وابستگی و دههها خشونت بود. در برابر، جنبشهای رهائیبخش و رهبران کاریزماتیک مانند جمال عبدالناصر، معمر قذافی و صدام حسین تلاش کردند نقشههای استعماری را در هم بریزند؛ اگرچه با اشتباهات و ناکامیهای خود نیز همراه بودند. امروز، همان منطق اما در لباسی نو بازگشته است؛ از نقشههای ژئوپولیتیک اتاقهای فکر اسرائیلی و آمریکایی گرفته تا معاملههای پنهان و توافقات پشتپرده رژیم ایران با برخی دولتهای عربی.
این پرسش پیشروی ماست: جنبشهای مردمی و اپوزیسیون ایرانی در برابر چنین سناریوهایی چه وظیفهای دارند؟ و آیا میتوان الگویی نوین و پیشرو برای ایران و منطقه طرح کرد؟
📍میراث سایکس–پیکو: وعدههای دروغین و قیامهای ناکام
قرارداد سایکس–پیکو، امپریالیسم را در خاورمیانه نهادینه کرد. با دادن وعدههای متناقض به اعراب و در عین حال معامله با صهیونیستها (بیانیه بالفور)، هم منطقه را از یکپارچگی تهی ساخت و هم بذر بحرانهای صد ساله را کاشت.
شورشها و مقاومتهای ضداستعماری در قرن بیستم، از قیام عراق ۱۹۲۰ تا ملیگرایی ناصری و انقلابهای الجزایر و لیبی، پاسخی طبیعی اما ناکافی به این وضع بود؛ زیرا رهبران اغلب در دام دیکتاتوری، ماجراجوییهای شخصی یا تضادهای قومی-فرقهای افتادند.
📌پروژههای جدید: تلمود و خاورمیانهای دیگر
امروز، نسخهای تازه از همان مهندسی استعماری مطرح شده است. در اتاقهای فکر برخی محافل اسرائیلی و آمریکایی، با ارجاع به ایدههای تلمودی درباره «قوم برگزیده» و «سرزمینهای موعود»، تجزیه و تضعیف کشورهای بزرگ منطقه همچون ایران، عراق، سوریه و مصر به «واحدهای قومی و فرقهای کوچک» طرحریزی شده است.
نشانههای عینی آن را میتوان در موارد زیر دید:
حمایت پنهان از گروههای تجزیهطلب در ایران و عراق؛
ترویج ناامنی قومی-مذهبی بهعنوان ابزار فرسایش حاکمیت؛
نزدیکی تاکتیکی اسرائیل و برخی دولتهای عربی؛
🔍 توافقات مخفی تهران-ریاض-ابوظبی که میتواند پشت به مردم ایران و منطقه باشد.
📜نقش و وظیفه جنبشهای ایرانی
جنبشهای ایرانی باید با خودآگاهی تاریخی، فلسفی و سیاسی، چند اصل کلیدی را سرلوحه قرار دهند:
۱. افشای سناریوهای پنهان
هرگونه توافق یا معاملهای که در پشت درهای بسته به زیان منافع ملی، تمامیت ارضی و عدالت اجتماعی باشد، باید بیپروا افشا شود. مشروعیت حکومتها و رهبران از مردم میآید، نه از توافقات پنهان.
۲. اتحاد نیروهای دموکراتیک
اپوزیسیون ایرانی باید اختلافات فرقهای و شخصی را کنار بگذارد و بر مبنای دموکراسی، عدالت اجتماعی و حق حاکمیت ملی باهم متحد شود. یک شورای ملی دموکراتیک و آیندهنگر میتواند نماد چنین همگرایی باشد.
۳. طراحی بدیل
جنبشهای مردمی و رهبران اپوزیسیون باید بدیلی روشن، عادلانه و عملی برای ایران آینده ارائه دهند: نظامی که هم از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی دفاع کند، هم حقوق اقوام، مذاهب و طبقات فرودست را محترم شمارد و هم با همسایگان بهجای تنش، همزیستی و همکاری راهبردی برقرار کند.
۴. آموزش و سیاست گذاری و هم آوردی مردمی در صحنه.
بدون آگاهیبخشی و سازماندهی اجتماعی، مردم منفعل میمانند. مردم باید نقش خود را بهعنوان صاحبان اصلی کشور ایفا کنند و در صحنه سیاسی، مطالبهگر شفافیت و پاسخگویی باشند.
نویسنده مقاله:کامران چاه تل(ترکیه)
چهارشنبه/۹/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🔴چکیده
قرارداد مخفی سایکس–پیکو (۱۹۱۶) نماد نخستین مهندسی استعماری خاورمیانه مدرن بود که با وعدههای فریبکارانه به رهبران عرب و شوراندن آنان علیه عثمانی، عملاً حاکمیت منطقه را به بازیچه منافع بریتانیا و فرانسه بدل کرد. در دهههای اخیر، با اتکاء به خوانشهایی از تلمود و نظریه «برتری قومی»، نسخهای جدید از همان تفکر در قالب طرحهایی همچون «خاورمیانه بزرگ» و «خاورمیانه جدید» بهویژه توسط اسرائیل، ایالات متحده و متحدان عرب در حال پیگیری است. این مقاله با اتکاء به تحلیل تاریخی-فلسفی، به واکاوی این پروژهها، میزان تحقق یا ناکامی آنها، و نقش رهبران مقاومت عربی پرداخته و سپس وظایف امروزین جنبشهای ایرانی، اپوزیسیون و مردم در قبال سناریوهای مشابه را تبیین میکند. مقاله نشان میدهد که تنها با تکیه بر دموکراسی نوین، عدالت اجتماعی، حق حاکمیت ملی و همزیستی با همسایگان، میتوان از تکرار تراژدی سایکس–پیکو و فروپاشی اجتماعی-سیاسی جلوگیری کرد.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🖋مقدمه
«آنکس که تاریخ را نمیخواند، محکوم است آن را تکرار کند.»
این گزاره در مورد خاورمیانه بهوضوح صادق است: طرح سایکس–پیکو در حالی شکل گرفت که رهبران قبیلهای عرب به امید استقلال و حاکمیت ملی علیه عثمانی برخاستند، اما آنچه نصیبشان شد، مرزهای مصنوعی، وابستگی و دههها خشونت بود. در برابر، جنبشهای رهائیبخش و رهبران کاریزماتیک مانند جمال عبدالناصر، معمر قذافی و صدام حسین تلاش کردند نقشههای استعماری را در هم بریزند؛ اگرچه با اشتباهات و ناکامیهای خود نیز همراه بودند. امروز، همان منطق اما در لباسی نو بازگشته است؛ از نقشههای ژئوپولیتیک اتاقهای فکر اسرائیلی و آمریکایی گرفته تا معاملههای پنهان و توافقات پشتپرده رژیم ایران با برخی دولتهای عربی.
این پرسش پیشروی ماست: جنبشهای مردمی و اپوزیسیون ایرانی در برابر چنین سناریوهایی چه وظیفهای دارند؟ و آیا میتوان الگویی نوین و پیشرو برای ایران و منطقه طرح کرد؟
📍میراث سایکس–پیکو: وعدههای دروغین و قیامهای ناکام
قرارداد سایکس–پیکو، امپریالیسم را در خاورمیانه نهادینه کرد. با دادن وعدههای متناقض به اعراب و در عین حال معامله با صهیونیستها (بیانیه بالفور)، هم منطقه را از یکپارچگی تهی ساخت و هم بذر بحرانهای صد ساله را کاشت.
شورشها و مقاومتهای ضداستعماری در قرن بیستم، از قیام عراق ۱۹۲۰ تا ملیگرایی ناصری و انقلابهای الجزایر و لیبی، پاسخی طبیعی اما ناکافی به این وضع بود؛ زیرا رهبران اغلب در دام دیکتاتوری، ماجراجوییهای شخصی یا تضادهای قومی-فرقهای افتادند.
📌پروژههای جدید: تلمود و خاورمیانهای دیگر
امروز، نسخهای تازه از همان مهندسی استعماری مطرح شده است. در اتاقهای فکر برخی محافل اسرائیلی و آمریکایی، با ارجاع به ایدههای تلمودی درباره «قوم برگزیده» و «سرزمینهای موعود»، تجزیه و تضعیف کشورهای بزرگ منطقه همچون ایران، عراق، سوریه و مصر به «واحدهای قومی و فرقهای کوچک» طرحریزی شده است.
نشانههای عینی آن را میتوان در موارد زیر دید:
حمایت پنهان از گروههای تجزیهطلب در ایران و عراق؛
ترویج ناامنی قومی-مذهبی بهعنوان ابزار فرسایش حاکمیت؛
نزدیکی تاکتیکی اسرائیل و برخی دولتهای عربی؛
🔍 توافقات مخفی تهران-ریاض-ابوظبی که میتواند پشت به مردم ایران و منطقه باشد.
📜نقش و وظیفه جنبشهای ایرانی
جنبشهای ایرانی باید با خودآگاهی تاریخی، فلسفی و سیاسی، چند اصل کلیدی را سرلوحه قرار دهند:
۱. افشای سناریوهای پنهان
هرگونه توافق یا معاملهای که در پشت درهای بسته به زیان منافع ملی، تمامیت ارضی و عدالت اجتماعی باشد، باید بیپروا افشا شود. مشروعیت حکومتها و رهبران از مردم میآید، نه از توافقات پنهان.
۲. اتحاد نیروهای دموکراتیک
اپوزیسیون ایرانی باید اختلافات فرقهای و شخصی را کنار بگذارد و بر مبنای دموکراسی، عدالت اجتماعی و حق حاکمیت ملی باهم متحد شود. یک شورای ملی دموکراتیک و آیندهنگر میتواند نماد چنین همگرایی باشد.
۳. طراحی بدیل
جنبشهای مردمی و رهبران اپوزیسیون باید بدیلی روشن، عادلانه و عملی برای ایران آینده ارائه دهند: نظامی که هم از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی دفاع کند، هم حقوق اقوام، مذاهب و طبقات فرودست را محترم شمارد و هم با همسایگان بهجای تنش، همزیستی و همکاری راهبردی برقرار کند.
۴. آموزش و سیاست گذاری و هم آوردی مردمی در صحنه.
بدون آگاهیبخشی و سازماندهی اجتماعی، مردم منفعل میمانند. مردم باید نقش خود را بهعنوان صاحبان اصلی کشور ایفا کنند و در صحنه سیاسی، مطالبهگر شفافیت و پاسخگویی باشند.
🧩چشمانداز: ایران بهعنوان رهبر خاورمیانه نو
تجربه قرن گذشته نشان میدهد تنها با ترکیب دموکراسی نوین، عدالت اجتماعی و دیپلماسی منطقهای هوشمندانه میتوان ایران را دوباره به جایگاه رهبری منطقه رساند.
🔴الگوی آینده میتواند بر اساس:
یک پارلمان ملی یا شورای آیندهنگر با حضور واقعی اقلیتها؛
همزیستی صلحآمیز با جهان عرب و ترکیه و آسیای مرکزی؛
تعامل برد-برد با غرب و شرق؛
ارائه یک فلسفه سیاسی-اخلاقی نوین که هم به مردم ایران هویت و غرور بدهد و هم الگویی برای خاورمیانه ارائه کند؛ بنا شود.
🔍نتیجهگیری
جنبشهای ایرانی در برابر سناریوهای جدید، تنها یک وظیفه دارند: بازسازی ایران بهعنوان یک ملت-دولت مدرن، عادلانه، دموکراتیک و مقتدر که از گذشته درس میگیرد اما در گذشته زندانی نمیماند. برای رسیدن به این هدف، اپوزیسیون باید راهنمای مردم شود، مردم باید در میدان باشند، و رهبران باید فلسفه سیاسی نوینی را بر پایه سه اصل استوار کنند: حق حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی، و همزیستی منطقهای.
🔷 این مقاله دعوتی است به اندیشیدن و عملکردن. آینده را نه دشمن مینویسد، نه حکومتهای پوسیده؛ آینده را کسانی مینویسند که هم میدانند و هم میتوانند.
نویسنده مقاله:کامران چاه تل(ترکیه)
چهار شنبه/۹/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
تجربه قرن گذشته نشان میدهد تنها با ترکیب دموکراسی نوین، عدالت اجتماعی و دیپلماسی منطقهای هوشمندانه میتوان ایران را دوباره به جایگاه رهبری منطقه رساند.
🔴الگوی آینده میتواند بر اساس:
یک پارلمان ملی یا شورای آیندهنگر با حضور واقعی اقلیتها؛
همزیستی صلحآمیز با جهان عرب و ترکیه و آسیای مرکزی؛
تعامل برد-برد با غرب و شرق؛
ارائه یک فلسفه سیاسی-اخلاقی نوین که هم به مردم ایران هویت و غرور بدهد و هم الگویی برای خاورمیانه ارائه کند؛ بنا شود.
🔍نتیجهگیری
جنبشهای ایرانی در برابر سناریوهای جدید، تنها یک وظیفه دارند: بازسازی ایران بهعنوان یک ملت-دولت مدرن، عادلانه، دموکراتیک و مقتدر که از گذشته درس میگیرد اما در گذشته زندانی نمیماند. برای رسیدن به این هدف، اپوزیسیون باید راهنمای مردم شود، مردم باید در میدان باشند، و رهبران باید فلسفه سیاسی نوینی را بر پایه سه اصل استوار کنند: حق حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی، و همزیستی منطقهای.
🔷 این مقاله دعوتی است به اندیشیدن و عملکردن. آینده را نه دشمن مینویسد، نه حکومتهای پوسیده؛ آینده را کسانی مینویسند که هم میدانند و هم میتوانند.
نویسنده مقاله:کامران چاه تل(ترکیه)
چهار شنبه/۹/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
Forwarded from اکبر کریمیان Akbar Karimian
با درود به هممیهنان آزاده،
مقالهی تحت نام، 《تحولخواهی در ساختار فعلی؛ پروژه نجات جمهوری اسلامی یا فریبی در لباس نو؟》را تقدیم حضورتان میکنم.
چند سر فصل انرا در زیر برایتان آوردهام؛
✅ امروز شاهد ظهور گفتمان جدیدی بهنام «تحولخواهی» هستیم؛ جریانی که با ادعای «گذار مسالمتآمیز به دموکراسی»، در ساختار فعلی، موجب میشود بحران مشروعیت نظام تا حدی برطرف و مسیر سرنگونی را منحرف سازند.
✅ در حالی که ساختار ولایت فقیه، سپاه، و شبکهی امنیتی رژیم از بنیاد ضد تغییرند، شعار «گذار مسالمتآمیز به دموکراسی» در ساختار فعلی، عملاً مردم را خلع سلاح میکند
✅ شعار «نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی» فقط زمانی معنا پیدا میکند که جمهوری اسلامی دشمن اول مردم و صلح معرفی شود. در غیر این صورت، «نه به جنگ» به ابزاری برای تطهیر رژیمی تبدیل میشود.
✅ رهبران خودخوانده اپوزیسیون، با چشم امید به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بازماندههای رژیم، در رویاهای خود به دنبال ایفای نقش در 《نظم آینده》 هستند.
✅ انقلاب معنادار، سازمانیافته، با محوریت جمهوریخواهان سرنگون طلب یک ضرورت واقعی است.
https://omid-ir.org/a-k11-07-25/
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2728
مقالهی تحت نام، 《تحولخواهی در ساختار فعلی؛ پروژه نجات جمهوری اسلامی یا فریبی در لباس نو؟》را تقدیم حضورتان میکنم.
چند سر فصل انرا در زیر برایتان آوردهام؛
✅ امروز شاهد ظهور گفتمان جدیدی بهنام «تحولخواهی» هستیم؛ جریانی که با ادعای «گذار مسالمتآمیز به دموکراسی»، در ساختار فعلی، موجب میشود بحران مشروعیت نظام تا حدی برطرف و مسیر سرنگونی را منحرف سازند.
✅ در حالی که ساختار ولایت فقیه، سپاه، و شبکهی امنیتی رژیم از بنیاد ضد تغییرند، شعار «گذار مسالمتآمیز به دموکراسی» در ساختار فعلی، عملاً مردم را خلع سلاح میکند
✅ شعار «نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی» فقط زمانی معنا پیدا میکند که جمهوری اسلامی دشمن اول مردم و صلح معرفی شود. در غیر این صورت، «نه به جنگ» به ابزاری برای تطهیر رژیمی تبدیل میشود.
✅ رهبران خودخوانده اپوزیسیون، با چشم امید به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بازماندههای رژیم، در رویاهای خود به دنبال ایفای نقش در 《نظم آینده》 هستند.
✅ انقلاب معنادار، سازمانیافته، با محوریت جمهوریخواهان سرنگون طلب یک ضرورت واقعی است.
https://omid-ir.org/a-k11-07-25/
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2728
🔴شکر تلخ است اگر شیرین نباشد.
🖋نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)
جمعه/۱۱/جولای/۲۰۲۵
درباره «تحولخواهانی» که زهر را در انگبین حل کردند
هیچ زهر کشندهای در تاریخ، بیطعم و بیرنگ به ملتها خورانده نمیشود. زهر را در انگبین میریزند، زهر را به شهد میآلایند، زهر را در جام عسل میدهند، تا شیرینیاش، تلخی مرگ را پنهان کند. گفتمان اصلاحطلبی در ایران، و مشتق تازهکار و فریبندهاش، «تحولخواهی»، درست چنین زهرآگینی است؛ جرعهای از انگبینِ آلوده که ملتی را سالهاست از درون میسوزاند.
شکر تلخ است اگر شیرین نباشد؛ و این شکر اصلاحات، از همان ابتدا شِکری نبود، شِکرک بود، قارچی شیریننما بر تن فاسد استبداد. اصلاحطلبان نه برای تغییر رژیم، که برای تداوم آن، با نقاب «اصلاح»، مردم را از خشم به سکوت، و از فریاد به نجوا کشاندند. این جماعت در واقع زهراندودانِ دربارند؛ آنانی که سرنا را از سر گشاد میزنند و قند خون انقلاب را با زهر شیرینشان پایین میآورند.
زهر در شهد: مهندسیِ گفتمانِ بقا
طرح «اصلاحطلبی» زادهٔ همان اتاقهای فکری بود که سنگینی چکمه بر گلوی ملت را اندازه میگرفتند. هاشمی رفسنجانی، معمار این بازی، زهر را در جام ریخت و به نام شهد به حلقوم مردم ریخت: جامعهای زخمی، خسته از اعدامهای دههٔ ۶۰، محتاج امید، و آمادهٔ نوشیدن هر چه فقط «تلختر از تلخ» نباشد.
خاتمی آمد و مردم، شکر تلخ او را به امید عسل واقعی نوشیدند. اما هر بار که مردم دهان گشودند تا تلخی را تف کنند، سر و کارشان با گلوله و زندان افتاد. ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱… مردم هر بار قیام کردند، اصلاحطلبان و «تحولخواهان» با شهد مسمومشان شعلهها را خاموش کردند، شعارهایشان را سانسور کردند، و خشم ملت را در جامی از «مصلحت» حل کردند.
مسعود پزشکیان، آخرین محصول این کارخانهٔ زهر و عسل است؛ مأموریتی دارد که رفسنجانی به او سپرد و بیت ولایت به او ابلاغ کرد: بازگرداندن مردم به مسلخ، با طعم انگبین.
اپوزیسیونِ قلابی: کندوی جعلی
خطرناکتر از اصلاحطلبان درون نظام، آنهاییاند که بیرون از ایران، خود را اپوزیسیون مینامند اما همچنان زهر را در کندوی ملت میریزند. برخیشان، مأموران تربیتشدهٔ وزارت اطلاعاتاند که با پاسپورت دیپلماتیک به «خارج» صادر شدند؛ برخی دیگر، بیریشههای بیخبر از تاریخ، که فکر میکنند نام «اصالت» را میشود روی کاسهٔ زهر نوشت و به مردم فروخت.
اینها همه با یک مأموریت آمدهاند: خنثی کردن خیزشها، سرد کردن خیابان، بستن شکافها با پرچمهای دروغین.
ملت ایران باید بداند: انگبینِ آلوده، از زهر بدتر است؛ شهد مسموم، جان میگیرد بیآنکه انسان بفهمد چه شد.
فکتهای تاریخی زهرآگینی
۱۳۷۶–۱۳۸۸: اصلاحطلبان، بیآنکه دست به ولیفقیه بزنند، مردم را به انتظار گذاشتند.
۱۳۸۸: موج سبز مردم، با شعار «حفظ نظام» و «اجرای قانون اساسی» مسخ شد و سرکوب گردید.
۱۳۹۶–۱۳۹۸: مردم در خونشان غلتیدند و اصلاحطلبان به جای شورش، صلح طلبیدند.
۱۴۰۱: خیزش زن، زندگی، آزادی، آتشین آغاز شد، اما همینها زهرِ «رفراندوم» و «اصلاحات ساختاری» را در عسل «مطالبات مدنی» حل کردند تا شعلهها فروکش کند.
۱۴۰۳: پزشکیان، با همان منطق، انتخابات را به مردم بهعنوان «تحول» فروخت.
زهر را با انگبین ننوشید
ملتی که زهر را در عسل نوشید، از پا افتاد. ملتی که زهر را با انگبین فرو برد، دیگر توان بالا آوردن ندارد. وظیفهٔ نیروهای اصیل اپوزیسیون آن است که این کندوهای جعلی را در هم بشکنند و زهر را از انگبین جدا کنند.
شیرینیای که از استبداد میآید، شهد نیست؛ زهرآب است. و زهرآب را باید تف کرد، نه نوشید.
شکر تلخ است اگر شیرین نباشد؛ و این شکر، قرنهاست که زهرآلود و تلخ در جان ایران مانده است. وقت آن است که مردم شهد را از زهر بشناسند، و استبداد را از کندوی ملت بیرون کنند.
نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)
جمعه /۱۱/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🖋نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)
جمعه/۱۱/جولای/۲۰۲۵
درباره «تحولخواهانی» که زهر را در انگبین حل کردند
هیچ زهر کشندهای در تاریخ، بیطعم و بیرنگ به ملتها خورانده نمیشود. زهر را در انگبین میریزند، زهر را به شهد میآلایند، زهر را در جام عسل میدهند، تا شیرینیاش، تلخی مرگ را پنهان کند. گفتمان اصلاحطلبی در ایران، و مشتق تازهکار و فریبندهاش، «تحولخواهی»، درست چنین زهرآگینی است؛ جرعهای از انگبینِ آلوده که ملتی را سالهاست از درون میسوزاند.
شکر تلخ است اگر شیرین نباشد؛ و این شکر اصلاحات، از همان ابتدا شِکری نبود، شِکرک بود، قارچی شیریننما بر تن فاسد استبداد. اصلاحطلبان نه برای تغییر رژیم، که برای تداوم آن، با نقاب «اصلاح»، مردم را از خشم به سکوت، و از فریاد به نجوا کشاندند. این جماعت در واقع زهراندودانِ دربارند؛ آنانی که سرنا را از سر گشاد میزنند و قند خون انقلاب را با زهر شیرینشان پایین میآورند.
زهر در شهد: مهندسیِ گفتمانِ بقا
طرح «اصلاحطلبی» زادهٔ همان اتاقهای فکری بود که سنگینی چکمه بر گلوی ملت را اندازه میگرفتند. هاشمی رفسنجانی، معمار این بازی، زهر را در جام ریخت و به نام شهد به حلقوم مردم ریخت: جامعهای زخمی، خسته از اعدامهای دههٔ ۶۰، محتاج امید، و آمادهٔ نوشیدن هر چه فقط «تلختر از تلخ» نباشد.
خاتمی آمد و مردم، شکر تلخ او را به امید عسل واقعی نوشیدند. اما هر بار که مردم دهان گشودند تا تلخی را تف کنند، سر و کارشان با گلوله و زندان افتاد. ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱… مردم هر بار قیام کردند، اصلاحطلبان و «تحولخواهان» با شهد مسمومشان شعلهها را خاموش کردند، شعارهایشان را سانسور کردند، و خشم ملت را در جامی از «مصلحت» حل کردند.
مسعود پزشکیان، آخرین محصول این کارخانهٔ زهر و عسل است؛ مأموریتی دارد که رفسنجانی به او سپرد و بیت ولایت به او ابلاغ کرد: بازگرداندن مردم به مسلخ، با طعم انگبین.
اپوزیسیونِ قلابی: کندوی جعلی
خطرناکتر از اصلاحطلبان درون نظام، آنهاییاند که بیرون از ایران، خود را اپوزیسیون مینامند اما همچنان زهر را در کندوی ملت میریزند. برخیشان، مأموران تربیتشدهٔ وزارت اطلاعاتاند که با پاسپورت دیپلماتیک به «خارج» صادر شدند؛ برخی دیگر، بیریشههای بیخبر از تاریخ، که فکر میکنند نام «اصالت» را میشود روی کاسهٔ زهر نوشت و به مردم فروخت.
اینها همه با یک مأموریت آمدهاند: خنثی کردن خیزشها، سرد کردن خیابان، بستن شکافها با پرچمهای دروغین.
ملت ایران باید بداند: انگبینِ آلوده، از زهر بدتر است؛ شهد مسموم، جان میگیرد بیآنکه انسان بفهمد چه شد.
فکتهای تاریخی زهرآگینی
۱۳۷۶–۱۳۸۸: اصلاحطلبان، بیآنکه دست به ولیفقیه بزنند، مردم را به انتظار گذاشتند.
۱۳۸۸: موج سبز مردم، با شعار «حفظ نظام» و «اجرای قانون اساسی» مسخ شد و سرکوب گردید.
۱۳۹۶–۱۳۹۸: مردم در خونشان غلتیدند و اصلاحطلبان به جای شورش، صلح طلبیدند.
۱۴۰۱: خیزش زن، زندگی، آزادی، آتشین آغاز شد، اما همینها زهرِ «رفراندوم» و «اصلاحات ساختاری» را در عسل «مطالبات مدنی» حل کردند تا شعلهها فروکش کند.
۱۴۰۳: پزشکیان، با همان منطق، انتخابات را به مردم بهعنوان «تحول» فروخت.
زهر را با انگبین ننوشید
ملتی که زهر را در عسل نوشید، از پا افتاد. ملتی که زهر را با انگبین فرو برد، دیگر توان بالا آوردن ندارد. وظیفهٔ نیروهای اصیل اپوزیسیون آن است که این کندوهای جعلی را در هم بشکنند و زهر را از انگبین جدا کنند.
شیرینیای که از استبداد میآید، شهد نیست؛ زهرآب است. و زهرآب را باید تف کرد، نه نوشید.
شکر تلخ است اگر شیرین نباشد؛ و این شکر، قرنهاست که زهرآلود و تلخ در جان ایران مانده است. وقت آن است که مردم شهد را از زهر بشناسند، و استبداد را از کندوی ملت بیرون کنند.
نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)
جمعه /۱۱/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
Forwarded from اکبر کریمیان Akbar Karimian
YouTube
تریبون آزاد
Share your videos with friends, family, and the world
گفتگوی جنجالی بین اکبر کریمیان سخنگوی شورای برگزاری کنگره جمهوریخواهان با فواد پاشایی، دبیر محترم حزب مشروطه ایران، برنامهی از تلویزیون زن زندگی آزادی، تريبون آزاد! (قسمت اول)
تریبون آزاد: https://www.youtube.com/playlist?list=PL3UK6u2F3hYwEI2tvbk4qyMZiwQUz3Jjd
https://youtu.be/zVTINkI6TFE
رسانه، خودِ شمایید!
از اینکه لینک این برنامه را با دیگران به اشتراک میگذارید و در گروهها منتشر میکنید، صمیمانه سپاسگزاریم.
برنامه گفتگوی جنجالی از تریبون آزاد تلویزیون زن زندگی آزادی است.
اگر این صدا برایتان مهم است، با لایک، کامنت و سابسکرایب از ما حمایت کنید و به گسترش آن یاری رسانید.
سپاس از همراهیتان.
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2730
تریبون آزاد: https://www.youtube.com/playlist?list=PL3UK6u2F3hYwEI2tvbk4qyMZiwQUz3Jjd
https://youtu.be/zVTINkI6TFE
رسانه، خودِ شمایید!
از اینکه لینک این برنامه را با دیگران به اشتراک میگذارید و در گروهها منتشر میکنید، صمیمانه سپاسگزاریم.
برنامه گفتگوی جنجالی از تریبون آزاد تلویزیون زن زندگی آزادی است.
اگر این صدا برایتان مهم است، با لایک، کامنت و سابسکرایب از ما حمایت کنید و به گسترش آن یاری رسانید.
سپاس از همراهیتان.
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2730
Forwarded from اکبر کریمیان Akbar Karimian
YouTube
(قسمت دوم) گفتگوی جنجالی بین اکبر کریمیان از کنگره جمهوریخواهان با فواد پاشایی، دبیر حزب مشروطه
*(قسمت دوم)*
گفتگوی جنجالی بین اکبر کریمیان سخنگوی شورای برگزاری کنگره جمهوریخواهان با فواد پاشایی، دبیر حزب مشروطه ایران، برنامهی از تلویزیون زن زندگی آزادی، تريبون آزاد
رسانه، خودِ شمایید
از اینکه لینک این برنامه را با دیگران به اشتراک میگذارید…
گفتگوی جنجالی بین اکبر کریمیان سخنگوی شورای برگزاری کنگره جمهوریخواهان با فواد پاشایی، دبیر حزب مشروطه ایران، برنامهی از تلویزیون زن زندگی آزادی، تريبون آزاد
رسانه، خودِ شمایید
از اینکه لینک این برنامه را با دیگران به اشتراک میگذارید…
(قسمت دوم)
گفتگوی جنجالی بین اکبر کریمیان سخنگوی شورای برگزاری کنگره جمهوریخواهان با فواد پاشایی، دبیر حزب مشروطه ایران، برنامهی از تلویزیون زن زندگی آزادی، تريبون آزاد!
https://youtu.be/atvboJ2KEkI
رسانه، خودِ شمایید
از اینکه لینک این برنامه را با دیگران به اشتراک میگذارید و در گروهها منتشر میکنید، صمیمانه سپاسگزاریم.
برنامه گفتگو جنجالی از گروه سیاسی تلویزیون زن زندگی آزادی است.
اگر این صدا برایتان مهم است، با لایک، کامنت و سابسکرایب از ما حمایت کنید و به گسترش آن یاری رسانید.
سپاس از همراهیتان.
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2731
گفتگوی جنجالی بین اکبر کریمیان سخنگوی شورای برگزاری کنگره جمهوریخواهان با فواد پاشایی، دبیر حزب مشروطه ایران، برنامهی از تلویزیون زن زندگی آزادی، تريبون آزاد!
https://youtu.be/atvboJ2KEkI
رسانه، خودِ شمایید
از اینکه لینک این برنامه را با دیگران به اشتراک میگذارید و در گروهها منتشر میکنید، صمیمانه سپاسگزاریم.
برنامه گفتگو جنجالی از گروه سیاسی تلویزیون زن زندگی آزادی است.
اگر این صدا برایتان مهم است، با لایک، کامنت و سابسکرایب از ما حمایت کنید و به گسترش آن یاری رسانید.
سپاس از همراهیتان.
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2731
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارش از زندان قزل الحصار.
متاسفانه مطلع شدیم که در زندان، قصد ربایش سعید ماسوری از زندانیان سیاسی قدیمی، که مدت بیست و پنج سال در انواع زندان های ایران بازداشت هست. و بدون یک روز حق مرخصی.
متاسفانه نیروهای اطلاعاتی و نوپو به قصد ربایش ایشان به مکان نا معلوم را دارند.
و مابقی را خود تان در فایل صوتی می توانید بشنوید.
از مردم تقاضای کمک و امداد را داریم.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
متاسفانه مطلع شدیم که در زندان، قصد ربایش سعید ماسوری از زندانیان سیاسی قدیمی، که مدت بیست و پنج سال در انواع زندان های ایران بازداشت هست. و بدون یک روز حق مرخصی.
متاسفانه نیروهای اطلاعاتی و نوپو به قصد ربایش ایشان به مکان نا معلوم را دارند.
و مابقی را خود تان در فایل صوتی می توانید بشنوید.
از مردم تقاضای کمک و امداد را داریم.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
Forwarded from اکبر کریمیان Akbar Karimian
از اصلاحطلبی تا تحولخواهی؛ مسیر استمرار حاکمیت
مقالهی که لینک آن در زیر خدمت تان تقدیم میکنم، در ادامه مقاله پیشین است(۱) که در همین رابطه نوشته بودم. در اولین مقاله بصورت کوتاه روند و نقش تحول خواهان را برای خواننده ترسیم کرده بودم و در مقاله حاضر استدلال و منطق ناکارآمدی یکی از پروژه های تحول خواهان را مورد بررسی قرار داده ام.
چند سرفصل از مقاله:
- تحولخواهی در قالب ساختار جمهوری اسلامی و زیر سایه نهاد ولایت فقیه مطرح میشود، عملاً به شکل رادیکالشدهای از اصلاحطلبی بدل میگردد
- حاکمیتی که مبتنی بر ایدئولوژی ولایت فقیه، سرکوب، فساد سازمانیافته و بیاعتنایی کامل به حقوق شهروندان است، حتی در صورت تغییر ظاهری، توان بازسازی خود را در لباسدیگر خواهد داشت.
- تصور تحول در چارچوب ساختار فعلی، تصوری فانتزی از بهشت در دل جهنم جمهوری اسلامی است. چنین خیالاتی، سرابی بیش نیست که بهجای گشودن راه، مردم را به تعویق و انفعال سوق میدهد.
لینک مقاله:
https://omid-ir.org/ak16-07-2025
۱- https://omid-ir.org/a-k11-07-25/
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2734
مقالهی که لینک آن در زیر خدمت تان تقدیم میکنم، در ادامه مقاله پیشین است(۱) که در همین رابطه نوشته بودم. در اولین مقاله بصورت کوتاه روند و نقش تحول خواهان را برای خواننده ترسیم کرده بودم و در مقاله حاضر استدلال و منطق ناکارآمدی یکی از پروژه های تحول خواهان را مورد بررسی قرار داده ام.
چند سرفصل از مقاله:
- تحولخواهی در قالب ساختار جمهوری اسلامی و زیر سایه نهاد ولایت فقیه مطرح میشود، عملاً به شکل رادیکالشدهای از اصلاحطلبی بدل میگردد
- حاکمیتی که مبتنی بر ایدئولوژی ولایت فقیه، سرکوب، فساد سازمانیافته و بیاعتنایی کامل به حقوق شهروندان است، حتی در صورت تغییر ظاهری، توان بازسازی خود را در لباسدیگر خواهد داشت.
- تصور تحول در چارچوب ساختار فعلی، تصوری فانتزی از بهشت در دل جهنم جمهوری اسلامی است. چنین خیالاتی، سرابی بیش نیست که بهجای گشودن راه، مردم را به تعویق و انفعال سوق میدهد.
لینک مقاله:
https://omid-ir.org/ak16-07-2025
۱- https://omid-ir.org/a-k11-07-25/
لینک کانال:
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2734
«عاشق و معشوق در مشت دژخیم»
🖋کامران چاه تل(ترکیه)
پنجشنبه /۱۷/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
کاغذ سفید…
هنوز بوی کفن میدهد.
و جوهر، هنوز میلرزد…
چون زنی که به تازیانه نگاه میکند.
در سلول،
جایی میان تاریکی و آه،
انگشتانی فرزانه
انگشتانی عاشق
انگشتانی که میدانستند چگونه یک کلمه را نوازش کنند
با قلمی که همدمِ همیشگیشان بود…
همانجا، در مشتِ دژخیم،
قلم خرد میشود.
صدای خرد شدنش
صدای استخوانِ معصومیتی است
که پیشانیاش را بر آزادی گذاشته بود.
جوهر فریاد میکشد،
میچکد
بر دیوار سلول،
بر کف زمین،
بر سفیدی کاغذی که هیچوقت ننوشت.
و کاغذ، از درد،
خون گریه میکند.
دژخیم لبخند میزند.
او نمیفهمد…
که انگشت و قلم،
یکدیگر را از روی «عشق» در دست گرفته بودند
نه از سر عادت.
او نمیفهمد
که هر قلمِ خرد شده
هزار واژهی تازه به دنیا میآورد.
و تو…
ای خواننده،
ای همدرد،
اگر امشب دست بر کاغذ گذاشتی
و انگشتانت لرزید
بدان…
که هنوز عشقِ عاشق و معشوق،
قلم و انگشت،
در خونِ آزادی جاریست.
فریاد بکش.
چون آنها
هرگز ساکت نخواهند شد.
کامران چاه تل (ترکیه)
پنج شنبه/ ۱۷/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🖋کامران چاه تل(ترکیه)
پنجشنبه /۱۷/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
کاغذ سفید…
هنوز بوی کفن میدهد.
و جوهر، هنوز میلرزد…
چون زنی که به تازیانه نگاه میکند.
در سلول،
جایی میان تاریکی و آه،
انگشتانی فرزانه
انگشتانی عاشق
انگشتانی که میدانستند چگونه یک کلمه را نوازش کنند
با قلمی که همدمِ همیشگیشان بود…
همانجا، در مشتِ دژخیم،
قلم خرد میشود.
صدای خرد شدنش
صدای استخوانِ معصومیتی است
که پیشانیاش را بر آزادی گذاشته بود.
جوهر فریاد میکشد،
میچکد
بر دیوار سلول،
بر کف زمین،
بر سفیدی کاغذی که هیچوقت ننوشت.
و کاغذ، از درد،
خون گریه میکند.
دژخیم لبخند میزند.
او نمیفهمد…
که انگشت و قلم،
یکدیگر را از روی «عشق» در دست گرفته بودند
نه از سر عادت.
او نمیفهمد
که هر قلمِ خرد شده
هزار واژهی تازه به دنیا میآورد.
و تو…
ای خواننده،
ای همدرد،
اگر امشب دست بر کاغذ گذاشتی
و انگشتانت لرزید
بدان…
که هنوز عشقِ عاشق و معشوق،
قلم و انگشت،
در خونِ آزادی جاریست.
فریاد بکش.
چون آنها
هرگز ساکت نخواهند شد.
کامران چاه تل (ترکیه)
پنج شنبه/ ۱۷/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🖋 شعر نو آزاد
کامران چاه تل(ترکیه)
چهارشنبه/۲۳/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🥀«برقص… اما با کفشهای خونین»🥀
در سلولی که بوی تعفن خون میدهد،
پسرکی هنوز
نگاهش را از دیوارِ پر میخ برنچیده
و دختری،
لبهای دوختهاش را
میکشد روی خراشهای تخت بازجویی.
در حیاطی که طنابها آویختهاند
صدای رقص باد
تنها را در هم میپیچد…
و مادرها هنوز
کفنهای سفید را
تا میزنند، تا میزنند
و نامها را با نخ سیاه میدوزند
بر پیراهنِ زندان.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
اما شما…
آهای شما!
شما که پشت میزهای گرد مینشینید،
با کفشهای ورنی و کراواتهای راهراه،
شما که «مقاومت» را
در فنجان قهوهتان حل میکنید
و «هل من ناصر»تان را
در قاب زندهٔ اینستاگرام میرقصانید،
شما که گاهی،
با شلوارک و زیر نور آفتاب بالکن
برای ما
نسخهٔ انقلاب میپیچید،
شما که پرچمها را
تمیز و اتو زده،
در دستهای بیزخمتان میچرخانید،
بگویید:
کدامتان آخرین بار
طعم چکمه بر دهان را چشید؟
کدامتان صدای استخوان ترکخورده در گودی شلاق شنید؟
کدامتان
به پوتینها بوسه زدید
تا دخترتان از اتاق بازجویی سالم بیرون بیاید؟
برقصید!
برقصید بر تیغهٔ کلمات،
اما کفشهایتان هنوز
تمیز است…
و خونی که بر زمین ریخته
از پاشنههای شما نیست.
شما که نامتان را
در صفوف مبارزان نوشتهاید
اما ردپاهایتان
تنها روی فرشِ نرمِ لابی هتل مانده،
شما که برای هزارمین بار
در جلسهای مجازی،
به جای گلوی مردم
رایانهتان را بغل کردید،
شما که
پشت «گفتمان»
پنهان شدید
تا از «میدان»
دور بمانید…
برقصید!
اما با کفشهای خونین
نه کفشهای براق.
و ما؟
ما هنوز در همین سلولها
زندهایم
زخمی،
اما بیکفش
بیکراوات
بیاتاقهای گرد و نرم،
بیفالوئر…
اما با دستهایی که هنوز
میتوانند
خون را از شمشیر
بگیرند.
نگارش:کامران چاه تل (ترکیه)
چهارشنبه/۲۳/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
کامران چاه تل(ترکیه)
چهارشنبه/۲۳/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🥀«برقص… اما با کفشهای خونین»🥀
در سلولی که بوی تعفن خون میدهد،
پسرکی هنوز
نگاهش را از دیوارِ پر میخ برنچیده
و دختری،
لبهای دوختهاش را
میکشد روی خراشهای تخت بازجویی.
در حیاطی که طنابها آویختهاند
صدای رقص باد
تنها را در هم میپیچد…
و مادرها هنوز
کفنهای سفید را
تا میزنند، تا میزنند
و نامها را با نخ سیاه میدوزند
بر پیراهنِ زندان.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
اما شما…
آهای شما!
شما که پشت میزهای گرد مینشینید،
با کفشهای ورنی و کراواتهای راهراه،
شما که «مقاومت» را
در فنجان قهوهتان حل میکنید
و «هل من ناصر»تان را
در قاب زندهٔ اینستاگرام میرقصانید،
شما که گاهی،
با شلوارک و زیر نور آفتاب بالکن
برای ما
نسخهٔ انقلاب میپیچید،
شما که پرچمها را
تمیز و اتو زده،
در دستهای بیزخمتان میچرخانید،
بگویید:
کدامتان آخرین بار
طعم چکمه بر دهان را چشید؟
کدامتان صدای استخوان ترکخورده در گودی شلاق شنید؟
کدامتان
به پوتینها بوسه زدید
تا دخترتان از اتاق بازجویی سالم بیرون بیاید؟
برقصید!
برقصید بر تیغهٔ کلمات،
اما کفشهایتان هنوز
تمیز است…
و خونی که بر زمین ریخته
از پاشنههای شما نیست.
شما که نامتان را
در صفوف مبارزان نوشتهاید
اما ردپاهایتان
تنها روی فرشِ نرمِ لابی هتل مانده،
شما که برای هزارمین بار
در جلسهای مجازی،
به جای گلوی مردم
رایانهتان را بغل کردید،
شما که
پشت «گفتمان»
پنهان شدید
تا از «میدان»
دور بمانید…
برقصید!
اما با کفشهای خونین
نه کفشهای براق.
و ما؟
ما هنوز در همین سلولها
زندهایم
زخمی،
اما بیکفش
بیکراوات
بیاتاقهای گرد و نرم،
بیفالوئر…
اما با دستهایی که هنوز
میتوانند
خون را از شمشیر
بگیرند.
نگارش:کامران چاه تل (ترکیه)
چهارشنبه/۲۳/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت قزلحصار: فریادی از درون دیوارهای خفقان
درون دیوارهای قطور قزلحصار، جایی که درد، همنفس شب است و بیعدالتی، سایهبان روز، باز صدایی برخاسته؛ صدای زخمخوردهی زرتشت احمدی راغب، یکی از نمادهای ایستادگی در برابر ستم. امروز، زندان بار دیگر چهرهی بینقابش را نشان داد. قصد داشتند زرتشت را به سلول انفرادی ببرند؛ انفرادی، نه برای مجازات جرم، که برای شکستن روح. اما اینبار صدای اعتراض، از میان بند برخاست؛ جمعی از زندانیان سیاسی ایستادند، در برابر ماشین سرکوب، بیسلاح، جز با فریاد و فداکاری.
در این جدال، رضا محمدحسینی، با شجاعتی که دل هر انسان آزادهای را میلرزاند، فلاکس چای را شکست و بر سر خود کوبید؛ نه از سر استیصال، که برای محافظت از همبندش، برای اخراج قاسم صحرایی – همان فردی که پیشتر با وقاحت تهدید به تجاوز گروهی کرده بود، تهدیدی علیه آرشام رضایی و خود رضا. صحرایی، که خود را مأمور میداند، نه مأمور قانون، بلکه مأمورارعاب و تحقیر.
با فشار و پیگیری جمعی، سرانجام موفق شدیم مانع از انتقال زرتشت به انفرادی شویم. اما آنچه بیش از همه باید بر آنتن برود، بخشی است از این درگیری، که قاسم صحرایی با لحنی مرموز و
درون دیوارهای قطور قزلحصار، جایی که درد، همنفس شب است و بیعدالتی، سایهبان روز، باز صدایی برخاسته؛ صدای زخمخوردهی زرتشت احمدی راغب، یکی از نمادهای ایستادگی در برابر ستم. امروز، زندان بار دیگر چهرهی بینقابش را نشان داد. قصد داشتند زرتشت را به سلول انفرادی ببرند؛ انفرادی، نه برای مجازات جرم، که برای شکستن روح. اما اینبار صدای اعتراض، از میان بند برخاست؛ جمعی از زندانیان سیاسی ایستادند، در برابر ماشین سرکوب، بیسلاح، جز با فریاد و فداکاری.
در این جدال، رضا محمدحسینی، با شجاعتی که دل هر انسان آزادهای را میلرزاند، فلاکس چای را شکست و بر سر خود کوبید؛ نه از سر استیصال، که برای محافظت از همبندش، برای اخراج قاسم صحرایی – همان فردی که پیشتر با وقاحت تهدید به تجاوز گروهی کرده بود، تهدیدی علیه آرشام رضایی و خود رضا. صحرایی، که خود را مأمور میداند، نه مأمور قانون، بلکه مأمورارعاب و تحقیر.
با فشار و پیگیری جمعی، سرانجام موفق شدیم مانع از انتقال زرتشت به انفرادی شویم. اما آنچه بیش از همه باید بر آنتن برود، بخشی است از این درگیری، که قاسم صحرایی با لحنی مرموز و
درخواست فوری برای نجات جان دکتر کمال جعفری یزدی
با توجه به وضعیت بحرانی دکتر کمال جعفری یزدی، استاد دانشگاه، جانباز جنگ و زندانی سیاسی محبوس در بند ۶/۱ زندان وکیلآباد مشهد، نگرانیها درباره نقض جدی حقوق بشر افزایش یافته است.
🔹 موارد نگرانکننده:
وضعیت وخیم جسمی: علائم حاد گوارشی، مشکلات قلبی و نیاز فوری به جراحی بدون رسیدگی پزشکی مناسب.
لغو مکرر اعزامها: اعزامهای پزشکی با وجود تعیین وقت، بدون توضیح لغو شدهاند.
آسیب در زمان بازداشت: ضربوشتم و آسیب به ستون فقرات و گردن، بدون پیگیری درمانی.
محدودیت ارتباطی: تماسهای تلفنی محدود و تحت نظارت شدید امنیتی.
محرومیت از هواخوری: تنها یک ساعت در شبانهروز، آن هم تحت کنترل شدید.
نادیدهگرفتن وضعیت جانبازی: بیتوجهی کامل به حقوق درمانی جانبازان.
نقض حقوق سیستماتیک: سایر زندانیان سیاسی این بند نیز با شرایط مشابه روبهرو هستند.
🔹 درخواستهای فوری:
انتقال فوری به مرکز درمانی مستقل؛
تحقیق مستقل درباره خشونت بازداشت؛
رفع محدودیتهای غیرقانونی ارتباطی؛
نظارت مستمر بر وضعیت سلامت و امنیت وی؛
آزادی فوری و بیقیدوشرط؛
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
با توجه به وضعیت بحرانی دکتر کمال جعفری یزدی، استاد دانشگاه، جانباز جنگ و زندانی سیاسی محبوس در بند ۶/۱ زندان وکیلآباد مشهد، نگرانیها درباره نقض جدی حقوق بشر افزایش یافته است.
🔹 موارد نگرانکننده:
وضعیت وخیم جسمی: علائم حاد گوارشی، مشکلات قلبی و نیاز فوری به جراحی بدون رسیدگی پزشکی مناسب.
لغو مکرر اعزامها: اعزامهای پزشکی با وجود تعیین وقت، بدون توضیح لغو شدهاند.
آسیب در زمان بازداشت: ضربوشتم و آسیب به ستون فقرات و گردن، بدون پیگیری درمانی.
محدودیت ارتباطی: تماسهای تلفنی محدود و تحت نظارت شدید امنیتی.
محرومیت از هواخوری: تنها یک ساعت در شبانهروز، آن هم تحت کنترل شدید.
نادیدهگرفتن وضعیت جانبازی: بیتوجهی کامل به حقوق درمانی جانبازان.
نقض حقوق سیستماتیک: سایر زندانیان سیاسی این بند نیز با شرایط مشابه روبهرو هستند.
🔹 درخواستهای فوری:
انتقال فوری به مرکز درمانی مستقل؛
تحقیق مستقل درباره خشونت بازداشت؛
رفع محدودیتهای غیرقانونی ارتباطی؛
نظارت مستمر بر وضعیت سلامت و امنیت وی؛
آزادی فوری و بیقیدوشرط؛
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)
شنبه/۲۶/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
⚫ «سنگریزهها در کفش ملت؛ رسوایی مدعیانِ کتوشلوارپوشِ بیمیدان»
در هیاهوی فریادها و خونها، در میان اشک مادران داغدیده، استخوانهای خُردشدهی نسل جوان، و خیزشهای بیقرار، هنوز گروهی با ژستهای دیپلماتیک و آرایش تلویزیونی، پشت میزهای شیک فرنگی، مدعی رهبری جنبشی هستند که حتی در خواب هم جسارتش را ندارند.
آنان که سالها در حاشیهی میدان، لب بر فالوده زدهاند با قضات مرگ، امروز مدعی صداقت و اصالتاند. گویی حافظهی جمعی ملت ایران آنقدر زخمخورده و پریشان شده که دستان خونآلود دیروز را در پشتپردههای امروز نمیبیند. ولی ما میبینیم، و بهوضوح فریاد میزنیم:
شما سنگریزههای کفش انقلابی هستید که مردم با پاهای خونین آن را پیمودهاند.
چه جای ادعای رهبری، وقتی کارنامهی سیاسیتان پر است از همراهی با نظام؟
از حضور در دادگاههای انقلاب تا همکاری رسمی با وزارت اطلاعات، از عضویت در نهادهای امنیتی تا تز دکترایی که در ستایش «ولایت فقیه» نوشتهاید، و اکنون، با کت و شلوار برند ایتالیایی و کراواتی براق، مدعی هدایت مردمید؟
نه، این ملت دیگر فریب نمیخورد.
ما هنوز تصویر شماییم که در دههی شصت، نسخهی سرکوب را تجویز کردید، و حالا، کسانی که در کف خیابان زخمیاند، از سوی شما به همکاری با اسرائیل و آمریکا متهم میشوند! آیا شرم نمیکنید؟
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
گروهی دیگر، اصلاحطلبانیاند با انگشتان جوهری، همانها که پای صندوقهای جمهوری اسلامی، تا آخرین لحظه، حتی در دور دوم ریاست «شیخِ فریبکارِ بنفش»، رأی خود را نشان افتخار میدانستند. حالا اما، در لباس منتقد، راهی رسانههای خارج شدهاند. کدام مشروعیت دارید؟ چگونه انتظار دارید مردمی که قربانی همان انتخابهای شما هستند، به داوریتان اعتماد کنند؟
و آنانی که با بورسهای حکومتی، با دلارهای وزارت علوم و اطلاعات، به خارج اعزام شدند و امروز بر صندلیهای دانشگاهی غرب، با ژستی آکادمیک، داعیهی نمایندگی نسل نو را دارند.
چه چیزی از نبض خیابان میدانید، وقتی حتی یکبار، نه باتوم خوردهاید، نه بوی گاز اشکآور را چشیدهاید، نه بازداشت را دیدهاید، نه بر مزار شهیدی ایستادهاید؟
و باز، گروهی دیگر: جماعتِ راحتطلب، که چهار دهه است در آرامشِ معاش، به اسم خانواده، درس، تحقیق و رفاه، وجدان خود را به خواب زدهاند، و حالا، با موج مهسا، ناگهان بیدار شدهاند. بدون پشتوانهی فکری، بدون شناخت از بطن جامعه، تنها با لایکها و پستهای توییتری، میخواهند جای مبارزانِ زنده یا در خاکخفته را بگیرند؟ هرگز!
برخی هم روزنامهنگاران و برنامهسازان اصلاحطلبی هستند که در زمانهی خفقان، صدای مردم را سانسور کردند، پروندهسازی کردند، با خطوط قرمز نظام، خطوط فکریشان را کوک کردند، و حالا دم از انقلاب میزنند! مگر حافظه تاریخی مردم مرده است؟
و در نهایت، آن «نایاکیها»ی هزار چهره، که با ژست حقوقبشری، روزی در کنار سلطنتطلبان نشستهاند، روز دیگر در لباس جمهوریخواهی نوین.
مردم اما میدانند شما نه اپوزیسیوناید، نه مستقل؛ بلکه بازوی دیپلماتیک یک رژیم زخمی هستید که به هر قیمتی، حتی با دروغ و تزویر، میخواهد بقای خود را تضمین کند.
🔴 ملت، دیگر به هیچکس از این نسل قدرتطلبان بیمیدان اعتماد ندارد.
شما همه منیتزدهاید، از «منجیطلبی» گرفته تا «پیرسالاری». از رهبریهای خیالی در خانههای ویلایی اروپا تا جلسههای قهوهخانهای در کافههای فرنگ. اما «ملت» هنوز در خیابان میمیرد، در زندان شکنجه میشود، در تبعید میپوسد، و در سکوت جهانی، تنها مانده است.
ای مدعیانِ رهبری بدون پشتوانه!
اگر درد دارید، کناری بروید و حداقل سنگریزهی کفش مبارزان نباشید.
اگر دلتان برای ملت میسوزد، دریا و لب ساحل و کنار خانوادهتان، جای امنتری برای تماشای سقوط است، نه ادعای نجات.
پایان؛ اما ملت:
باور کن، از دل تو رستگاری خواهد آمد.
نه از دهان سیاستپیشگانِ کهنهکار، نه از دفترهای پر از وعده و عکس قدیمی، نه از پناهگاههای امن با دیوارهای دوبل.
رهبران فردا، همانهایند که امروز بینام، با خون، اشک، و صداقت، در خیابان ایستادهاند.
نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)
شنبه/۲۶/جولای۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
شنبه/۲۶/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
⚫ «سنگریزهها در کفش ملت؛ رسوایی مدعیانِ کتوشلوارپوشِ بیمیدان»
در هیاهوی فریادها و خونها، در میان اشک مادران داغدیده، استخوانهای خُردشدهی نسل جوان، و خیزشهای بیقرار، هنوز گروهی با ژستهای دیپلماتیک و آرایش تلویزیونی، پشت میزهای شیک فرنگی، مدعی رهبری جنبشی هستند که حتی در خواب هم جسارتش را ندارند.
آنان که سالها در حاشیهی میدان، لب بر فالوده زدهاند با قضات مرگ، امروز مدعی صداقت و اصالتاند. گویی حافظهی جمعی ملت ایران آنقدر زخمخورده و پریشان شده که دستان خونآلود دیروز را در پشتپردههای امروز نمیبیند. ولی ما میبینیم، و بهوضوح فریاد میزنیم:
شما سنگریزههای کفش انقلابی هستید که مردم با پاهای خونین آن را پیمودهاند.
چه جای ادعای رهبری، وقتی کارنامهی سیاسیتان پر است از همراهی با نظام؟
از حضور در دادگاههای انقلاب تا همکاری رسمی با وزارت اطلاعات، از عضویت در نهادهای امنیتی تا تز دکترایی که در ستایش «ولایت فقیه» نوشتهاید، و اکنون، با کت و شلوار برند ایتالیایی و کراواتی براق، مدعی هدایت مردمید؟
نه، این ملت دیگر فریب نمیخورد.
ما هنوز تصویر شماییم که در دههی شصت، نسخهی سرکوب را تجویز کردید، و حالا، کسانی که در کف خیابان زخمیاند، از سوی شما به همکاری با اسرائیل و آمریکا متهم میشوند! آیا شرم نمیکنید؟
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
گروهی دیگر، اصلاحطلبانیاند با انگشتان جوهری، همانها که پای صندوقهای جمهوری اسلامی، تا آخرین لحظه، حتی در دور دوم ریاست «شیخِ فریبکارِ بنفش»، رأی خود را نشان افتخار میدانستند. حالا اما، در لباس منتقد، راهی رسانههای خارج شدهاند. کدام مشروعیت دارید؟ چگونه انتظار دارید مردمی که قربانی همان انتخابهای شما هستند، به داوریتان اعتماد کنند؟
و آنانی که با بورسهای حکومتی، با دلارهای وزارت علوم و اطلاعات، به خارج اعزام شدند و امروز بر صندلیهای دانشگاهی غرب، با ژستی آکادمیک، داعیهی نمایندگی نسل نو را دارند.
چه چیزی از نبض خیابان میدانید، وقتی حتی یکبار، نه باتوم خوردهاید، نه بوی گاز اشکآور را چشیدهاید، نه بازداشت را دیدهاید، نه بر مزار شهیدی ایستادهاید؟
و باز، گروهی دیگر: جماعتِ راحتطلب، که چهار دهه است در آرامشِ معاش، به اسم خانواده، درس، تحقیق و رفاه، وجدان خود را به خواب زدهاند، و حالا، با موج مهسا، ناگهان بیدار شدهاند. بدون پشتوانهی فکری، بدون شناخت از بطن جامعه، تنها با لایکها و پستهای توییتری، میخواهند جای مبارزانِ زنده یا در خاکخفته را بگیرند؟ هرگز!
برخی هم روزنامهنگاران و برنامهسازان اصلاحطلبی هستند که در زمانهی خفقان، صدای مردم را سانسور کردند، پروندهسازی کردند، با خطوط قرمز نظام، خطوط فکریشان را کوک کردند، و حالا دم از انقلاب میزنند! مگر حافظه تاریخی مردم مرده است؟
و در نهایت، آن «نایاکیها»ی هزار چهره، که با ژست حقوقبشری، روزی در کنار سلطنتطلبان نشستهاند، روز دیگر در لباس جمهوریخواهی نوین.
مردم اما میدانند شما نه اپوزیسیوناید، نه مستقل؛ بلکه بازوی دیپلماتیک یک رژیم زخمی هستید که به هر قیمتی، حتی با دروغ و تزویر، میخواهد بقای خود را تضمین کند.
🔴 ملت، دیگر به هیچکس از این نسل قدرتطلبان بیمیدان اعتماد ندارد.
شما همه منیتزدهاید، از «منجیطلبی» گرفته تا «پیرسالاری». از رهبریهای خیالی در خانههای ویلایی اروپا تا جلسههای قهوهخانهای در کافههای فرنگ. اما «ملت» هنوز در خیابان میمیرد، در زندان شکنجه میشود، در تبعید میپوسد، و در سکوت جهانی، تنها مانده است.
ای مدعیانِ رهبری بدون پشتوانه!
اگر درد دارید، کناری بروید و حداقل سنگریزهی کفش مبارزان نباشید.
اگر دلتان برای ملت میسوزد، دریا و لب ساحل و کنار خانوادهتان، جای امنتری برای تماشای سقوط است، نه ادعای نجات.
پایان؛ اما ملت:
باور کن، از دل تو رستگاری خواهد آمد.
نه از دهان سیاستپیشگانِ کهنهکار، نه از دفترهای پر از وعده و عکس قدیمی، نه از پناهگاههای امن با دیوارهای دوبل.
رهبران فردا، همانهایند که امروز بینام، با خون، اشک، و صداقت، در خیابان ایستادهاند.
نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)
شنبه/۲۶/جولای۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
Forwarded from اکبر کریمیان Akbar Karimian
پوتین، بدون هیچگونه مقدمه و حاشیهای، در کنفرانس مطبوعاتی امروز که همچنان در جریان است، اعلام کرد:
«ایران باید بدون هیچ شرط و شروطی، موجودیت و امنیت اسرائیل را بپذیرد.»
این سخن پوتین نه از روی دشمنی یا پشت کردن به خامنهای، بلکه ناشی از اجبار شرایطی است که او به خامنهای گوشزد میکند.
هممیهنان آزاده،
هیچ راهی جز سرنگونی این رژیم تبهکار پیش روی ما نیست. باید هرچه سریعتر برای سرنگونی آن، خود را سازماندهی و ساماندهیم.
پاینده و سربلند باد ایران و ایرانی. 🌹✌️
اکبر کریمیان
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2743
«ایران باید بدون هیچ شرط و شروطی، موجودیت و امنیت اسرائیل را بپذیرد.»
این سخن پوتین نه از روی دشمنی یا پشت کردن به خامنهای، بلکه ناشی از اجبار شرایطی است که او به خامنهای گوشزد میکند.
هممیهنان آزاده،
هیچ راهی جز سرنگونی این رژیم تبهکار پیش روی ما نیست. باید هرچه سریعتر برای سرنگونی آن، خود را سازماندهی و ساماندهیم.
پاینده و سربلند باد ایران و ایرانی. 🌹✌️
اکبر کریمیان
https://www.tg-me.com/akbar_karimian/2743
نویسنده :کامران چاه تل(ترکیه)
دوشنبه/۲۸/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🖋مقدمه
ایران امروز نه در آغاز یک بحث تازه، بلکه در پایان یک تجربه طولانی ایستاده است. تجربهای که از دهه هفتاد خورشیدی با برچسب «اصلاحات» آغاز شد و در هر بزنگاه، با چهرهای متفاوت اما با ساختاری یکسان، دوباره به مردم عرضه شد. اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی هرگز یک پروژه برای تغییر ساختاری نبود، بلکه ابزاری بود برای بازتولید بقا. ملت ایران بارها به این جریان فرصت داد، اما هر بار نتیجه چیزی نبود جز بازآفرینی همان ساختار قدرت.
♟️دوره اول: شیخ رفسنجانی « *پدر خوانده اصلاحات*»
اکبر هاشمی رفسنجانی، اگرچه در ظاهر نماد عملگرایی و توسعهگرایی اقتصادی معرفی شد، اما بنیانگذار همان اصلاحطلبی حکومتی بود که امروز به بنبست رسیده است. او پس از مرگ خمینی، با پروژه «سازندگی» و چهرهای پراگماتیست، تلاش کرد نظام را از بحران عبور دهد. اما در عمل، خصوصیسازیهای رانتی، شکلگیری طبقهای جدید از رانتخواران، و تداوم سرکوب سیاسی، نشان داد که اصلاحات او چیزی جز بازآرایی قدرت در چارچوب همان ولایت مطلقه نبود.
🕸دوره دوم: شیخ لبخندها محمد خاتمی
با ورود خاتمی، جامعه امیدوار شد که «آزادی» و «جامعه مدنی» از شعار به واقعیت تبدیل شود. دو خرداد ۷۶ نه فقط یک انتخابات، بلکه یک انفجار اجتماعی بود. اما حاصل هشت سال ریاستجمهوری خاتمی، در برابر فشار ساختار امنیتی، عقبنشینیهای پیدرپی و نهایتاً تسلیم بود. قتلهای زنجیرهای، توقیف گسترده مطبوعات، و حصر رهبران جنبش دانشجویی، همه در دوران او رخ داد. پروژه خاتمی، با همه لبخندها و ادبیات ملایمش، سرانجام به تقویت همان نظامی ختم شد که وعده تغییرش را داده بود.
🦊دوره سوم: شیخ شیاد « بنفش حسن روحانی»
روحانی که با شعار «کلید حل مشکلات» و وعده گشایش اقتصادی وارد میدان شد، بیش از هر دورهای ماهیت واقعی اصلاحطلبی حکومتی را برملا کرد. برجام، که میتوانست فرصتی برای تنفس اقتصادی باشد، عملاً به دلیل وابستگی کامل به سیاست خارجی آمریکا و بیپشتوانگی داخلی، به ابزاری برای وقتکشی نظام بدل شد. سرکوب آبان ۹۸ و انکار خونهای ریخته شده، در کنار سقوط اقتصادی بیسابقه، نشان داد که اصلاحات نه فقط ناتوان از ایجاد تغییر است، بلکه در بزنگاههای تاریخی، شریک جرم سرکوب نیز میشود.
🦚دوره چهارم: بازی میر حسین موسوی ( بازگشت به «عصر طلایی امام»)
در میانه این چرخه فرسایشی، چهرهای دیگر بهعنوان «امید تازه» وارد صحنه شد: میر حسین موسوی. او که سالها در سکوت بهسر برده بود، با بیانیهها و مواضعی دوباره به میدان بازگشت و تلاش کرد خود را بهعنوان آلترناتیو اخلاقی معرفی کند. اما بخش مهمی از گفتمان موسوی بر محور بازگشت به «عصر طلایی امام» است؛ عبارتی که برای ملت ایران بهروشنی یادآور دههای است پر از سرکوب، اعدامهای گسترده ۶۷، جنگ بیپایان و اقتصاد کوپنی.
موسوی با تکیه بر نوستالژی دهه اول جمهوری اسلامی، عملاً در پی بازسازی همان ساختار ایدئولوژیک بود، با ظاهری مدرنتر. این بازگشت به گذشته، برای جامعهای که از تکرار تاریخ آسیب دیده، نه راهحل که تداوم همان بنبست است.
دوره پنجم: پزشکیان « آخرین امید فریب»
انتخابات ۱۴۰۳ و پیروزی پزشکیان با کمترین مشارکت مردمی در تاریخ جمهوری اسلامی، سند نهایی پایان سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان بود. پزشکیان، که با چهرهای «مردمی» و با حمایت بیچونوچرای رهبر وارد میدان شد، حتی در ظاهر هم وعده تغییر ساختاری نداد. اینبار مردم نه فریب خوردند، نه امید بستند. مشارکت پایین نشان داد که ملت ایران دیگر بازی دوگانه اصولگرا واصلاحطلب را باور ندارد.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🧠تحلیل فلسفی و ژئوپلیتیک
اصلاحطلبان حکومتی هرگز دغدغه «حق حاکمیت ملت» را نداشتند. از رفسنجانی تا پزشکیان، دغدغه اصلی همیشه «حفظ نظام» بوده است. امنیت ملی در ادبیات این جریان، نه امنیت مردم، بلکه امنیت ساختار قدرت است. این جریان حتی در ماجرای نفوذ خارجی نیز بازی دوگانهای پیش برده است: از یکسو با ادعای مقابله با دشمن، مردم را در فضای رعب نگه داشته، و از سوی دیگر با شبکههای نفوذی که حتی زیر گوش خودشان فعال بوده (از پروندههای اطلاعاتی دهه ۷۰ تا عملیات موساد در قلب تهران) بیعملی یا همپوشانی داشتهاند.
مردم امروز بهخوبی میدانند که اسرائیل از زیر عبای همین نظام و همین جناحها بیرون آمده است. همان کسانی که امروز فریاد «استقلال» میزنند، دهههاست در برابر نفوذ و عملیات خارجی یا سکوت کردهاند یا از آن بهعنوان ابزار سیاسی استفاده کردهاند.
دوشنبه/۲۸/جولای/۲۰۲۵
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🖋مقدمه
ایران امروز نه در آغاز یک بحث تازه، بلکه در پایان یک تجربه طولانی ایستاده است. تجربهای که از دهه هفتاد خورشیدی با برچسب «اصلاحات» آغاز شد و در هر بزنگاه، با چهرهای متفاوت اما با ساختاری یکسان، دوباره به مردم عرضه شد. اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی هرگز یک پروژه برای تغییر ساختاری نبود، بلکه ابزاری بود برای بازتولید بقا. ملت ایران بارها به این جریان فرصت داد، اما هر بار نتیجه چیزی نبود جز بازآفرینی همان ساختار قدرت.
♟️دوره اول: شیخ رفسنجانی « *پدر خوانده اصلاحات*»
اکبر هاشمی رفسنجانی، اگرچه در ظاهر نماد عملگرایی و توسعهگرایی اقتصادی معرفی شد، اما بنیانگذار همان اصلاحطلبی حکومتی بود که امروز به بنبست رسیده است. او پس از مرگ خمینی، با پروژه «سازندگی» و چهرهای پراگماتیست، تلاش کرد نظام را از بحران عبور دهد. اما در عمل، خصوصیسازیهای رانتی، شکلگیری طبقهای جدید از رانتخواران، و تداوم سرکوب سیاسی، نشان داد که اصلاحات او چیزی جز بازآرایی قدرت در چارچوب همان ولایت مطلقه نبود.
🕸دوره دوم: شیخ لبخندها محمد خاتمی
با ورود خاتمی، جامعه امیدوار شد که «آزادی» و «جامعه مدنی» از شعار به واقعیت تبدیل شود. دو خرداد ۷۶ نه فقط یک انتخابات، بلکه یک انفجار اجتماعی بود. اما حاصل هشت سال ریاستجمهوری خاتمی، در برابر فشار ساختار امنیتی، عقبنشینیهای پیدرپی و نهایتاً تسلیم بود. قتلهای زنجیرهای، توقیف گسترده مطبوعات، و حصر رهبران جنبش دانشجویی، همه در دوران او رخ داد. پروژه خاتمی، با همه لبخندها و ادبیات ملایمش، سرانجام به تقویت همان نظامی ختم شد که وعده تغییرش را داده بود.
🦊دوره سوم: شیخ شیاد « بنفش حسن روحانی»
روحانی که با شعار «کلید حل مشکلات» و وعده گشایش اقتصادی وارد میدان شد، بیش از هر دورهای ماهیت واقعی اصلاحطلبی حکومتی را برملا کرد. برجام، که میتوانست فرصتی برای تنفس اقتصادی باشد، عملاً به دلیل وابستگی کامل به سیاست خارجی آمریکا و بیپشتوانگی داخلی، به ابزاری برای وقتکشی نظام بدل شد. سرکوب آبان ۹۸ و انکار خونهای ریخته شده، در کنار سقوط اقتصادی بیسابقه، نشان داد که اصلاحات نه فقط ناتوان از ایجاد تغییر است، بلکه در بزنگاههای تاریخی، شریک جرم سرکوب نیز میشود.
🦚دوره چهارم: بازی میر حسین موسوی ( بازگشت به «عصر طلایی امام»)
در میانه این چرخه فرسایشی، چهرهای دیگر بهعنوان «امید تازه» وارد صحنه شد: میر حسین موسوی. او که سالها در سکوت بهسر برده بود، با بیانیهها و مواضعی دوباره به میدان بازگشت و تلاش کرد خود را بهعنوان آلترناتیو اخلاقی معرفی کند. اما بخش مهمی از گفتمان موسوی بر محور بازگشت به «عصر طلایی امام» است؛ عبارتی که برای ملت ایران بهروشنی یادآور دههای است پر از سرکوب، اعدامهای گسترده ۶۷، جنگ بیپایان و اقتصاد کوپنی.
موسوی با تکیه بر نوستالژی دهه اول جمهوری اسلامی، عملاً در پی بازسازی همان ساختار ایدئولوژیک بود، با ظاهری مدرنتر. این بازگشت به گذشته، برای جامعهای که از تکرار تاریخ آسیب دیده، نه راهحل که تداوم همان بنبست است.
دوره پنجم: پزشکیان « آخرین امید فریب»
انتخابات ۱۴۰۳ و پیروزی پزشکیان با کمترین مشارکت مردمی در تاریخ جمهوری اسلامی، سند نهایی پایان سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان بود. پزشکیان، که با چهرهای «مردمی» و با حمایت بیچونوچرای رهبر وارد میدان شد، حتی در ظاهر هم وعده تغییر ساختاری نداد. اینبار مردم نه فریب خوردند، نه امید بستند. مشارکت پایین نشان داد که ملت ایران دیگر بازی دوگانه اصولگرا واصلاحطلب را باور ندارد.
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
🧠تحلیل فلسفی و ژئوپلیتیک
اصلاحطلبان حکومتی هرگز دغدغه «حق حاکمیت ملت» را نداشتند. از رفسنجانی تا پزشکیان، دغدغه اصلی همیشه «حفظ نظام» بوده است. امنیت ملی در ادبیات این جریان، نه امنیت مردم، بلکه امنیت ساختار قدرت است. این جریان حتی در ماجرای نفوذ خارجی نیز بازی دوگانهای پیش برده است: از یکسو با ادعای مقابله با دشمن، مردم را در فضای رعب نگه داشته، و از سوی دیگر با شبکههای نفوذی که حتی زیر گوش خودشان فعال بوده (از پروندههای اطلاعاتی دهه ۷۰ تا عملیات موساد در قلب تهران) بیعملی یا همپوشانی داشتهاند.
مردم امروز بهخوبی میدانند که اسرائیل از زیر عبای همین نظام و همین جناحها بیرون آمده است. همان کسانی که امروز فریاد «استقلال» میزنند، دهههاست در برابر نفوذ و عملیات خارجی یا سکوت کردهاند یا از آن بهعنوان ابزار سیاسی استفاده کردهاند.
🔍نتیجهگیری: پایان یک بازی تکراری
ملت ایران امروز دیگر در دام اصلاحطلبی حکومتی نمیافتد. تجربه چهار دهه نشان داده که هر بار این جریان با چهرهای تازه، وعدههای تازه، اما با همان ساختار کهنه بازمیگردد. این بار جامعه در پی جابهجایی نقاب نیست، بلکه در پی پایان دادن به کل چرخه است.
استقلال ملی و آزادی، نه از مسیر لبخندهای سیاستمداران حکومتی، که از اراده مستقل ملت میگذرد. این ملت نه به ولایت مطلقه امیدی بسته، و نه به ولایت اصلاحات. بازی به پایان رسیده است.
نویسنده:کامران چاه تل (ترکیه)
دوشنبه /۲۸/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
ملت ایران امروز دیگر در دام اصلاحطلبی حکومتی نمیافتد. تجربه چهار دهه نشان داده که هر بار این جریان با چهرهای تازه، وعدههای تازه، اما با همان ساختار کهنه بازمیگردد. این بار جامعه در پی جابهجایی نقاب نیست، بلکه در پی پایان دادن به کل چرخه است.
استقلال ملی و آزادی، نه از مسیر لبخندهای سیاستمداران حکومتی، که از اراده مستقل ملت میگذرد. این ملت نه به ولایت مطلقه امیدی بسته، و نه به ولایت اصلاحات. بازی به پایان رسیده است.
نویسنده:کامران چاه تل (ترکیه)
دوشنبه /۲۸/جولای/۲۰۲۵
🌹🙏✌
https://www.tg-me.com/resanekgabarishahrvand
