Telegram Web Link
💮🌾 بن‌مایه‌های عرفان شرقی در شعر سهراب🌾💮
🔺 به مناسبت 15 مهر، سالروز درگذشت #سهراب_سپهری🔻
http://yon.ir/NffPT

🔸 شعر سهراب سپهری گذشته از جنبه‌های صوری، از وجوه دیگری نیز دارای اهمیت است که مهم‌ترین آن‌ها آبشخورهای فکری و فرهنگی شعر اوست. همانا سهراب از جلمه شاعرانی است که در مسیر جستجوهای خود روی به معنویت شرقی و نوعی عرفان هندی آورد و نمود آن را در شعر خویش متجلی ساخت. از آن جمله می‌توان به تأثیرپذیری سهراب از مفهوم مرگ در عرفان بودائی اشاره کرد. در شعر سهراب سپهری مرگ معنایی دارد متفاوت از آنچه عامة مردم از آن می‌شناسند. نگاه سپهری به مرگ حتی با نگاه عرفان اسلامی به مرگ نیز تفاوت‌هایی دارد.

🔸 از این رو می‌توان گفت سفرهای سهراب به غرب و شرق عالم و دیدار از رم، آتن، پاریس، قاهره، تاج محل و توکیو برای او بیشتر سلوک روحی و معنوی و سیر در انفس به حساب می‌آمد تا گشت و گذار و سیر در آفاق، و به نوعی تعمیق‌بخش باورهای عرفانی شرقی در او بود. همچنین او پیش‌تر از آن که در سال 1339 به ژاپن و در سال 1340 به هند سفر کند با فکر و اندیشۀ بودایی و عرفان شرقی آشنا شد و این سفرها نیز آشنایی و علاقۀ او را ژرف‌تر کرد.

🔸 سهراب با سفر به ژاپن که به قصد آموختن حکاکی روی چوب، آهنگ آن را کرده بود، چیزهای دیگری نیز آموخت؛ اینکه شعرهای سهراب سپهری را گاهی در حال و هوای «هایکو» می‌بینیم و اینکه سپهری به داشته‌های خود خرسند و به شهر و دیار و طبیعتِ رهای اطراف شهر خود پای‌بند است و نیز توجه او به طبیعت در نقاشی و شعر، بی‌ارتباط با این امر نیست. آن‌چنانکه باید گفت او چشم به طبیعت می‌داشت و از هیاهوی پیرامون خود پرهیز می‌کرد:

به سراغ من اگر می‌آیید
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من...

🔗 ادامه مقاله در 👈 https://shahrestanadab.com/Content/ID/7376

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🔳 در استقبال از غزل دردمندانۀ برادرم #میلاد_عرفانپور و در واکنش به خبرهای تاسف‌انگیز روزهای اخیر 🔳


چون پی سودید، ساده، زود، آسان می‌فروشید
می‌رسد دستانتان بر هر چه هر آن می‌فروشید

چون نه از جیب شما، از جیب مردم رفت سهل است
با شک و تردید نه، از روی ایمان می‌فروشید

در فنون رنگ کردن، بی‌درنگ از اهل فن‌اید
در قفس‌های قناری غوک الوان می‌فروشید

وه چه آزادید از منطق، مناطق را یکایک
می‌کنید آزاد، وانگه مفت و ارزان می‌فروشید

باب دندانِ ددان است این دیار و دندمان نرم
دور تَکرار است زآن بی‌ترس تاوان می‌فروشید

چون خریدار است دشمن رازهای کشورم را
پیش او بی‌پرده و از دوست پنهان می‌فروشید

کاسبید و اهل دلّالی؛ به وقتش اهل دل هم
دل اگر روزی بگوید: خاک ایران، می‌فروشید

هسته‌ای، موشک، زمین، دریا، شرف، فرقی ندارد
تاجرید این روزها، خون شهیدان می‌فروشید


غزل میلاد عرفانپور:‌ https://www.tg-me.com/erfanpoor/984

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
Forwarded from رادیو شعر و داستان
هر شب یک روایت #اربعین از #محمدرضا_وحیدزاده در "رادیوشعروداستان".
...
📻رادیو شعر و داستان را روشن کنید:
@poemstoryradio
f1b6567d2075498bfd2ec5700f3001528642646-144p__80386.mp4
12.9 MB
#نماهنگ | مداحی فارسی و عربی
#شوق_دیدار می‌جوشه در دل دوباره
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی

👈 متن شعر: Meysammotiee.ir/post/1555
بخش فارسی: محمدرضا وحیدزاده
بخش عربی: احمدحسن‌الحجیری

@MeysamMotiee_ir
مداحی فارسی و عربی ویژه اربعین: می‌آم پیاده سوی تو، یه قطره از دریا…
@MeysamMotiee_ir
⭕️ #ویژه_اربعین (جدید)

🎙باز اربعین شد و دلم پر می‌زنه
(مداحی فارسی و عربی)

🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
👈 متن شعر: Meysammotiee.ir/post/1555

☑️ @MeysamMotiee_ir
طواريج سنتي است در عراق که در آن عزاداراني از قبيلة طويريج هر سال عصر عاشورا به ياد اجدادشان که پس از شهادت امام و يارانشان به کربلا رسيدند، هروله‌کنان از روستاي هنديه راهي کربلا مي‌شوند. نيک که بنگريم همة ما، جاماندگان از حسين(ع)، اهل طويريجيم و اربعين طواريج همة تاريخ است. همه در اين ايام به کربلا مي‌رويم در حسرتِ کشندة آن ديررسيدن تلخ. ما جا مانده‌ايم!... لبيک يا داعي الله... لبيک يا داعي الله... لبيک يا...

مسافر کربلام
حلالم کنید
🎬 مستند #طواریج_واژه_ها
▪️روایتی تصویری از کاروان پیاده‌روی شاعران و نویسندگان ایرانی، در #اربعین حسینی ۹۶ (با حضور ۶۰ نفر از شاعران و نویسندگان جوان و پیشکسوت)
▪️به همت موسسه فرهنگی شهرستان ادب و به کارگردانی حسن حبیب‌زاده

📺 پخش‌شده از شبکه ۳ سیما در تاریخ
۸ آبان ۹۷
▪️برای تماشای این مستند به سایت تلوبیون مراجعه کنید 👈
http://www.telewebion.com/episode/1917153

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🔻دومین شب شعر ضدآمریکایی از مجموعه #شب_های_شعر_مقاومت با عنوان «هر چه فریاد» برگزار می‌شود.🔺
🔻برگزاری شب شعر ضدآمریکایی #هرچه_فریاد🔺

ششمین شب از #شب_های_شعر_مقاومت با عنوان «هر چه فریاد»، با اجرای محمدرضا وحیدزاده و شعرخوانی شاعران نام‌آشنایی همچون ناصر فیض، یوسفعلی میرشکاک، محمود اکرامی، مصطفی محدثی خراسانی، مرتضی امیری اسفندقه، علی‌محمد مودب، محمدمهدی سیار، علی داودی، علیرضا رجبعلی‌زاده، افسانه غیاثوند، پونه نیکوی و... برگزار می‌شود.

این برنامه که دومین شب شعر ضدآمریکایی از مجموعه شب‌های شعر مقاومت است، از ساعت ۱۸ عصرِ دوازدهم آبان ۱۳۹۶ در موسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب آغاز می‌شود.

https://www.tg-me.com/rezavahidzadeh/388

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🔷 🔹 از آیوآ تا آیات 🔹🔷

🔶 گذری بر سوابق مبارزاتی #طاهره_صفارزاده در روزهای پیش از انقلاب، به مناسبت بیست و هفتم آبان، سالروز درگذشت این بانوی شاعر، اندیشمند و مبارز

https://shahrestanadab.com/Portals/0/Images/Content-Images/ث.jpg

🔸 اوّلین تجربۀ صفّارزاده از مواجهه با ساواک، به ماجرای دعوت تلویزیون ملّی از او بازمی‌گردد؛ به زمانی که قرار بود صدای شاعر به همراه صحنه‌هایی که بر اساس این اثر ساخته شده بود از تلویزیون پخش شود. ‌اما تنها دقایقی پیش از اجرای برنامه، ساواک دستور جلوگیری از نمایش آن را داد. ‌این نخستین باری بود که صفّارزاده نام ساواک را می‌شنید، و البتّه آخرین‌بار هم نبود.

🔸 صفّارزاده که دانش‌آموختۀ رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز بود، در این ایّام در شرکت نفت به‌عنوان مترجم مشغول به کار بود. ‌او در این زمان غیر از مترجمی فعّالیت‌های فرهنگی دیگر نیز داشت؛ به همین دلیل یک روز از سوی بخش سمعی و بصری شرکت نفت که به کار تولید فیلم‌های مستند نیز می‌پرداخت، برای حضور در اردوی فرزندان کارگران شرکت نفت و تهیۀ داستانی از زندگی آن‌ها جهت ساخت یک مستند دعوت شد. ‌

🔸 در این اردو نام و آوازه‌ای که صفّارزاده به‌عنوان یک شاعر موفّق در کشور یافته‌بود باعث گردید بسیاری از کارگران زحتمکش و فرزندان آن‌ها به سراغ او بیایند و به گفتگو و درد دل با او بنشینند. ‌

🔸 شنیدن سخنان آن‌ها و اطلاع از رنج‌هایی که می‌کشیدند و ظلمی که مسؤلان و حتّی کارمندان شرکت نفت در حقّ آن‌ها و فرزندانشان روا می‌داشتند، در کنار صحنه‌هایی از برگزاری این اردوی نمایشی و تجمّلی و بی‌فایده، صفّارزاده را متأثر ساخت؛ نتیجۀ همۀ این‌ها، ترکیدن ناگهانی یک بغض تلخ بود. ‌

🔸 در یک غروب غم‌انگیز که به عادت هر روز بچّه‌ها را‌ در اردوگاه، پای پرچم جمع کرده‌بودند تا ضمن خواندن سرود، به جان ولیعهد دعا‌ کنند، صفّارزاده بی‌اختیار از جا برخاست و به روی سکوی نزدیک پرچم رفت و بدون هماهنگی قبلی، بی‌درنگ شروع به سخنرانی کرد. ‌او در میان سکوت و حیرت همه گفت:

🔹 متن کامل این یادداشت 👈https://shahrestanadab.com/Content/ID/7460

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
2025/07/07 12:51:05
Back to Top
HTML Embed Code: