Telegram Web Link
بریده باد دو دستی که بر تبر دارید
چه غیر مرگ درختان مگر ثمر دارید؟

شبی که سرو سهی‌مان به خاک و خون غلطید
به زمهریر رسیدید، خود خبر دارید

مگر نه چیدن یک غنچه نیز تاوان داشت؟
چگونه فکر فرار از خطر به سر دارید؟

هرآنچه لاله که پرپر شده‌ست پای شماست
که دست و دامنی از خون باغ تر دارید

به تار پاره چنان عنکبوت تکیه زدید
چه ابلهانه در این خانه کر و فر دارید

به داس خشم بچینیم هرزه‌دستان را
دوباره شاخه برآرید اگر جگر دارید

بگو که مرکب چوبین بیاورند از پی
که باید از دل میدان جنازه بردارید

بگو که پرچم شومت کم است، بفرستند
اگرچه کشته از آن باز بیشتر دارید

قرار ما و شما صبح جمعه‌ای روشن‌
و اندک است مجالی که تا سحر دارید

#شانزده_آذر
#مرگ_بر_آمریکا
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_محسن_فخری_زاده
شعر از محمدرضا وحیدزاده

💭 http://www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🌷شد گرچه مرغ خوش‌خوان بسمل به تیغ کینت
🌷سوزانده‌ای به غفلت ققنوس دیگری را

#شهید_محسن_فخری‌_زاده
✏️طرح از محمدرضا وحیدزاده

💭 http://www.tg-me.com/rezavahidzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 در دلم مهر همان سال که مهرت افتاد
سوخت اسفند و تو فصلی دگر احیا کردی

🍉 سال 96، وقتی دنیامون هنوز اینقدر سرد و آلوده نبود و می‌تونستیم خیلی راحت دور هم جمع بشیم، به همت برادر عزیزم، آقای #حسن_صنوبری برنامۀ دیدار و شعرخوانی خاطره‌انگیزی در #شب_یلدا برگزار شد که هنوز طعم شیرینش زیر زبانم است. این فیلم مربوط به همان روزهاست.

💭 http://www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🌷 به هر دکان که رسیدم، نداشت جز خبر از مرگ
که نیست زیستن الّا در انحصار شهیدان

🌷 در این کویر عطش‌بار، غریب‌وادیِ تب‌دار
خوشا دلی که نشسته‌ست به سایه‌سار شهیدان

✏️طرح از محمدرضا وحیدزاده
#ابومهدی_منا_اهل_الایران
#ابومهدي_المهندس
#مرد_میدان

💭 http://www.tg-me.com/rezavahidzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مُلک او دل ما بود، این نگین سلیمانی‌ست
دیو و دم دمی زنهار؛ انتقام می‌گیریم
گرچه مرگ در بستر شأن شیرمردان نیست
آی گلۀ کفتار! انتقام می‌گیریم

🔹 شعرخوانی در رثای حاج‌قاسم
🔸 در نشست «ضیافت همزبانی» ویژۀ گرامیداشت یاد و خاطرۀ شهید سردار #قاسم_سلیمانی
🔸 به همت مؤسسۀ شاعران پارسی‌زبان و خبرگزاری تسنیم
🎥 چند خطی دربارۀ‌ فیلم #دیدن_این_فیلم_جرم_است 🎥


🎬 «جسور» بی‌گمان بهترین عنوانی است که بعد از تمایشای فیلم شگفت «دیدن این فیلم جرم است» به ذهن هر مخاطبی خطور خواهد کرد. دیدن این فیلمِ جسورانه ازکارگردان جوان و فیلم‌اولی‌اش بار دیگر به ما یادآوری می‌کند که ...

🔗 ادامۀ مطلب: https://www.tg-me.com/rezavahidzadeh/558

💭 http://www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🎥 چند خطی دربارۀ‌ فیلم #دیدن_این_فیلم_جرم_است 🎥


🎬 «جسور» بی‌گمان بهترین عنوانی است که بعد از تماشای فیلم شگفت «دیدن این فیلم جرم است» به ذهن هر مخاطبی خطور خواهد کرد. دیدن این فیلمِ جسورانه از کارگردان جوان و فیلم‌اولی‌اش بار دیگر به ما یادآوری می‌کند که سینما به مثابه نوعی از انواع هنر، غیر از کارکرد مهم و ضروری بیان‌گری که به درستی بسیاری از فیلسوفان هنر بر آن تأکید کرده‌اند، کارکرد مهم دیگری از جنس تفکر و پیشبینی هم دارد.

▪️ به عبارت دیگر این فیلم شاهد مثالی برای بیان این معناست که سینما به جز ارائۀ‌ روایتی مؤثر و برانگیزاننده از متن‌های پیشین، خود می‌تواند واضع و پردازنده به یک متن جدید هم باشد. «دیدن این فیلم جرم است» دقیقاً به همین کارکرد دوم از هنر توجه دارد و می‌کوشد مسئله‌ای بنیادین و البته خطرناک از مسائل امروز ما را مورد پرسش قرار دهد. شاید بهتر باشد برای روشن‌‌تر سخنم مثالی از سینمای پرسر و صدا و آشنای غرب بزنم.

▪️ اگر در سینمای امروز غرب، فیلمساز موفق و بزرگی چون اسپیلبرگ را از زمرۀ هنرمندان گروه اول، یعنی بیان‌گران و روایت‌کنندگان هنری بدانیم، کسانی که با آثار برانگیزاننده و تأثیرگذار خود سخنی را در جامعه و در میان مخاطبان خود نشر و رواج می‌دهند، باید از نولان نیز به عنوان نمایندۀ گروه دوم فیلمسازان، یعنی همان‌ها که با آثارشان دعوت به اندیشیدن و نظر کردن به چسیتی و چونی مسائلی مهم و نو می‌کنند، یاد کنیم.

🎬 به اعتقاد نگارنده در سینمای ایران ابراهیم حاتمی‌کیا فیلمسازی است که با بسیاری از آثار خود بارها و بارها در جایگاه دوم حاضر شده است. چنانکه به عنوان شاهدی آشنا می‌توان از کاری که فیلم «آژانس شیشه‌ای» با ذهن و اندیشۀ مخاطبان خود در نیمۀ دوم دهۀ هفتاد کرد سخن گفت. «آژانس شیشه‌‌ای» در آن برهه از تاریخ معاصر ایران، تکانه‌ای آشوبناک و هول‌انگیز بود بر پیکرۀ ذهن مخاطبان خود.

▪️ این فیلم در آن مقطع از زمان،‌ پرسش‌های مهم و آرامش‌سوزی را در برابر بینندگانش قرار می‌داد که اندیشیدن به آن‌ها می‌توانست نحوۀ بودنشان را از خود متأثر سازد. در اینجا ضمن تأکید دوباره بر اهمیت و ضرورت کارکرد اول سینما و توجه به نیاز جامعه به آن دست از آثار، باید گفت «دیدن این فیلم جرم است» اثری از سنخ سینمای دوم است؛ فیلمی است تأمل‌برانگیز و جسور که مخاطبانش را با سؤالات هولناکی روبرو خواهد کرد.

▪️ این اثر را - چنانکه عنوانش نیز به این معنا رهنمون است - نباید بچۀ سر به زیر و آرام سینما، آن سان که باب دندان جشنواره‌های رنگ و وارنگ شهر فرهنگ و شیرها و خرس‌ها و دیگر جانواران طلایی و نقره‌ای و پلاستیکی آن، یا جدول پخش صدا و سیمای محافظه‌کار و بی‌جنم است، دانست. این فیلم آمده است تا آرامش مخاطبانش را به خطر بیندازد و آن‌ها را به تأمل دربارۀ چیزهایی وادارد که سخن گفتن از آن‌ها طبق چارچوب‌های فکری برخی‌ها جرم محسوب می‌شود.

🎬 «دیدن این فیلم جرم است» پرسشی است دربارۀ یکی از، و چه بسا مهم‌ترین، مسئلۀ نسل جدید انقلاب اسلامی؛ مسئلۀ تعیین حدود و مرز برای انقلاب و نظام و نسبت‌های تأمل‌برانگیز این دو با هم و رسالتی که هر فرد انقلابی و باورمند به راه امام باید برای خود تعیین کند.

▪️ این فیلم نقد درون‌گفتمانی جسورانه، بی‌مهابا و بی‌مماشاتی است که دوربین خود را رو به درگیری‌های سرنوشت‌ساز نیروهای داخلی سیستمی به نام جمهوری اسلامی ایران گرفته است؛ سیستمی که سال‌هاست خود نظم مرگ‌آور دنیای جدید را بر هم زده و صدای متفاوتی را در سکوت حیرت‌انگیز این جهان از گلوی خونینش برآورده.

▪️ اکنون و پس از گذشت چهار دهه از عمر انقلاب، می‌توان درون همین سیستم گوش به زمزمۀ تضادها و درگیری‌های مهمی سپرد که بی‌گمان دادن پاسخ مناسب به آن‌ها نحوۀ بودن ما را در فردای این سیستم دستخوش تغییر خواهد کرد. «دیدن این فیلم جرم است» اثری است جسورانه از نسل جدید هنرمندان انقلاب که سودای سخن گفتنی بی‌پروا از مسائل اصلی و مهم جامعۀ خویش و فردای انقلاب را در سر دارد.


💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh/557
#شعر_انقلاب

گفتگوی امین روزبهانی با
علی جهانگیری
زهیر توکلی
محمدرضا وحیدزاده

شعر انقلاب دستاوردها و آفت‌ها
شعر با موضوع انقلاب یا موضع انقلاب
شعر انقلاب، شعر انقلابی

سه‌شنبه سی‌ام دی‌ماه از ساعت ۱۶

صفحه اینستاگرام نشست مستقل سیر مطالعاتی👇 https://instagram.com/neshast.mostaghel.kish

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🎙گفتگوی #نشست_مستقل_شعر با
محمدرضا وحیدزاده

🔖شعر با موضوع انقلاب یا موضِع انقلاب

📅 تاریخ: سی‌ام دی‌ماه نودونه
مدت زمان: ۷۳ دقیقه

📽 برای مشاهده ویدئو بر روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://www.instagram.com/tv/CKO7ZCvhkPI/?igshid=vuwrezisufek
.........................................
.........................................
📎 صفحه اینستاگرام نشست مستقل سیر مطالعاتی👇👇 https://instagram.com/neshast.mostaghel.kish

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
دست‌هایشان به تفنگ‌ها چسبیده است
تفنگ، قسمتی از دستشان شده است
و دستشان‌ قسمتی‌ از‌ روحشان
خشمشان بر لب
و رنجشان عمیق عمیق‌ در‌ چشم
تو‌ گویی‌ ستاره‌ای‌ در دریاچۀ نمک
چون بازو از هم می‌گشایند خورشید بر جهان آرام می‌گیرد
چون لب به خنده باز می‌کنند
پرستوی کوچکی
از میان ریش‌های انبوه و درهمشان، بال‌ می‌گشاید
چون می‌خوابند از جیب‌های خالی‌شان
دوازده ستاره فرو می‌ریزد
و چون می‌جنگند زندگی از میان تپش پرچم‌ها و طبل‌ها سر برمی‌کشد
سال‌هاست که گرسنه و تشنه، می‌جنگند
در حالی که از زمین‌ و دریا‌ محاصره‌اند
خشکسالی مزارعشان را بلعید
و شوری، آبیارخانه‌هایشان شد
باد،
درها را در هم شکست و اندک بوته‌های قرنفل را
از ریشه کند
مرگ از سوراخ نیم‌تنه‌هایشان آمد و شد دارد
و زبانشان چون‌ علقم‌ تلخ است

🖋 شعر: #یانیس_ریتسوس
🎨 نقاشی: #حسن_روح‌الامین
🚙 تلفن برخی‌هایمان رومینگ شده است. در طول مسیر راهنما توجهمان را به پدیدۀ‌ ناخوشایند #کپرنشینی جلب می‌کند که به موازات جاده خود را بر بستر منطقه پهن کرده است. راهنما از عملکرد مسئولان محلی در مواجهه با این پدیده گله‌مند است و تبعات این موج‌های مهاجرت از همسایۀ شرقی را به داخل مرزهای کشور برمی‌شمارد. اولین میوۀ این درخت بدیمن، #قاچاق_سوخت است و در پی آن رشد بهزه‌کاری و ناامنی، خروج مقادیر قابل توجه ارض از کشور و تحمیل هزینه‌های سنگین بر نیروهای انتظامی. به هم ریختن توازن جمعیتی منطقه و ایجاد مشکلات قومیتی و فرهنگی از دیگر تبعات این مهاجرت‌های غیر قانونی است. با توضیحات راهنما، هر تویوتایی را که از کنارمان رد می‌شود، به صورت بالقوه حامل قاچاق سوخت می‌بینیم و راکبانشان را قاچاقچیانی که در هر جنگ و گریز با نیروهای انتظامی قادرند با تخلیة سریع مخازن سوخت خود، هم بار خود را سبک کنند و هم ماشین‌های نیروی انتظامی را از جاده منحرف و هم پروندۀ خود را در صورت دستگیری احتمالی، پاک...

📘 بریده‌ای از کتاب #ماهی_خوران (سفرنامۀ مکران)، انتشارات #قاف
💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
شمسی که شده مشتری زار علی
برگشته به آسمان ز پیکار علی

در نیمۀ شب، چاه کجا؟ ماه کجا؟
مانده‌ست فلک همیشه در کار علی

🎨 نقاشی، اثر حسن روح‌الامین
💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
خوش‌باد دل پریده بر بام علی
آزاد شد آنکه ماند در دام علی

یک عمر اگر شکر کند باز کم است
یک بار اگر کسی برد نام علی

🎨 نقاشی، اثر حسن روح‌الامین
💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🕌 از #مشهد تا #کاظمین 🕌

🖋 هرکس که به کاظمین مشرف شده، خوب می‌داند که حرم امام جواد و امام کاظم (ع)، چقدر حال و هوای حرم امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) را دارد. گویی صحن این حرم ترکیبی است از صحن آن دو حرم دیگر. نفس کشیدن در این حرم هر مسافری را به یاد قم و مشهد می‌اندازد. در یکی از سفرها، در ساعت خلوتی حرم، هنگام زیارت و زمانی که در ضریح مشبک فولادی چنگ انداخته بودم، از آن سوی ضریح صدای نالۀ غریبی به گوشم رسید. زائری شکسته‌دل داشت با امام کاظم (ع) گفتگو می‌کرد. سوز ناله‌ها و هُرم زمزمه‌هایش طوری بود که نتوانستم به حرف‌هایش گوش ندهم. بلند بلند و با لهجۀ غلیظ مشهدی با حضرت درد دل می‌کرد.
آن طور که از لابه‌لای حرف‌هایش فهمیدم خادم حرم امام رضا (ع) بود و سال‌ها در حرم ایشان خدمت کرده بود. گویا فرزندش بیماری لاعلاجی داشت که دکترها دست از درمانش کشیده بودند؛ اما او در همۀ این سال‌ها یک‌بار هم برای شفای فرزندش، دست به دامان حضرت رضا (ع) نشده بود. می‌گفت حالا آمده کاظمین که مشکلش را به امام کاظم (ع) عرض کند...

📕بریده‌ای از کتاب از این ستون به آن ستون
#انتشارات_شهید_کاظمی

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🔸 #هنر_انقلاب؛ ایده‌آل‌گرایی یا واقع‌گرایی🔸

🎓 بسیج دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه به مناسبت هفته هنر انقلاب با حضور محمدرضا وحیدزاده نشست تخصصی برگزار می‌کند.
💻 جلسه در فضای اسکای‌روم برگزار می‌شود.
📅 یکشنبه، ۲۲ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۰
📧 جهت دریافت نشانی جلسه به آیدی تلگرام bsj_ertebatat1 مراجعه فرمایید.
🔷 آوینی ما و آوینی شما🔷

🔹من هم ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تک‌ساحتی» هربرت مارکوزه را - بی‌آنکه آن زمان خوانده باشمش- طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند عجب، فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند!

🔹این‌ها یکی از آشناترین جلمات آوینی است؛ جملاتی که هر کدام از ما که خواسته‌ایم به صاحب صدای شکوهمند و جملات پرطمطراق روایت فتح نزدیک شویم، دست کم یک بار مرورشان کرده‌ایم تا آن پردۀ ضخیم و پرهیبت میانمان فرو افتد و راحت‌تر بتوانیم دست دور گردن کامران دیروز و سِدمرتضای امروزمان بیندازیم و با هم به سراغ فیلم دیدن و نقد شنیدن برویم. این‌ها جملاتی است که شاید در ابتدا هرکداممان از خواندن آن تعجب کرده باشیم و دمی بعد، با خویش گفته باشیم، چه جالب، پس او هم از خودمان است...

🔹 حقیقت اما آن است که هیبت و جبروت این جملات را هیچ‌کداممان هنوز درک نکرده‌ایم. این جملات را شکوه و ارتفاع و ژرفایی است که اگر بر کسی حقیقت آن منکشف شود، پرده‌ای به مراتب ضخیم‌تر از پیش میان خود و سیدمرتضی آوینی خواهد دید.

🔹اگر او در متن روایت‌های فتح خود مسیر آسمان را می‌نمایاند و از راه سلوک می‌گفت، در این روایت او عین سلوک است؛ این خودشکنی نشانی نیست، طریق است، رفتن است، عزیمت است. او بر خلاف آنچه مشهور شده و بسیار هم مقبول است، در این نقل خاطره نفی روشنفکری نمی‌کند؛ آوینی در این متن ساده و صمیمی حقیقت روشنفکری خویش را بر ملا ساخته.

🔹 البته منظور همان سنخ از روشنفکری است که آوینی خود در جای دیگری آن را ملازم صداقت و عجین با شجاعت می‌خواند و چهرۀ مثالی‌اش را در سیمای روشن کسانی چون جلال آل احمد و علی شریعتی و برخی دیگر از اقرانشان که هنوز زنده‌اند می‌بیند؛ و بی‌گمان او خود از زنده‌ترین‌های آن‌هاست و از شجاع‌ترین‌ها و صادق‌ترین‌هایشان و بی‌تردید از الگوهای محبوب خود به مراتب پیشی گرفته است.

🔹 او اصالت روشنفکری است و این به منزلۀ نفی هر جنسِ قلب و مطلا و به زخرف آراسته‌ای خواهد بود. وجود او، پیش از سخنانش و هر توضیحی که خود بخواهد بیفزاید، فی‌نفسه انکار آن سنخ از روشنفکری است که همانند دموکراسی وارداتی و سیگار وارداتی و آدامس وارداتی، فرح دیبا با احساس خطر جدی از طنین گام‌هایش و با هوش سرشاری که داشت، در دورۀ دوم پهلوی از آمریکا وارد کرد و مثل ته‌سیگار و آدامس‌های جویده بازار فرهنگ و هنر را با آن‌ها انباشت و چشم و دل کوردلان را با جنس بنجل خود پر کرد.

🔹 آوینی نفی همان سنخ از روشنفکری است که آمریکا از پی فتح جنگ دوم جهانی و برای غلبۀ‌ مضاعف بر فضای نخبگانی جهان و انتقال همۀ پایتخت‌های هنر و فرهنگ به نیویورک، کمر به تکثیر انبوهش بست و البته خط تولیدش را تحت لیسانس خود همانند شرکت‌های چند ملیتی در حیاط خلوت‌های دیگرش نیز به راه انداخت؛ و روشن است جنس بنجلی که در آنجاها تکثیر می‌شد به مراتب مبتذل‌تر از همان نسخۀ بنجل و کپی‌شدۀ اولیه بود.

🔹آوینی تجربۀ گران و شگفت روشنفکری را از سر گذرانده بود و بی‌گمان از حقیقت دشوار آن هیچگاه نرهیده بود. او مستقرِ در صداقت و شجاعت بت‌شکن و خودشکن روشنفکری بود و چنین حادثۀ مهیبی را هیچ‌یک از لشکریان بنجل و جویده‌شده و به ته رسیدۀ روشنفکریِ وارداتی تاب نمی‌آورد.

🔸روزنامۀ هنرمند، شمارۀ 1415، مورخ 1400/01/22
🔗https://magland.ir/images/thumbnails/magazines/12/10066/page_01.jpg

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
باید گوشی‌هایمان را داخل ون بگذاریم. اینجا حتی اجازۀ بردن گوشی‌های بدون باطری‌مان را هم نداریم. محل قرارمان یک ساختمان موقت است؛ جایی که پیش از این تا به حال ابوعلی در آنجا با کسی قرار نگذاشته و بعد از این هم نخواهد گذاشت. در اینجا محل قرارهای افرادی در موقعیت او موقتی است. با راهنمایی ص.ج. وارد ساختمان می‌شویم و به اتاق جلسات می‌رویم. دور یک میز می‌نشینیم و منتظر ابوعلی می‌مانیم. پس از چند لحظه ابوعلی وارد می‌شود. میانسال، خوشرو، سبزه، محکم، با قدی کوتاه و محاسنی جوگندمی و یک شلوار جین مشکی. به احترامش بلند می‌شویم. با مهربانی دعوتمان به نشستن می‌کند. همان‌طور که انتظار می‌رود جلسه را ص.ج. آغاز می‌کند. به ترتیب ما را معرفی می‌کند و از همانجا وارد بحث می‌شود. به اقتضای بحث هرکدام از ما نیز نکاتی را برمی‌شماریم و به پیشبرد بحث کمک می‌کنیم.
بعد از صحبت‌های ما ابوعلی نیز چند دقیقه‌ای صحبت می‌کند. سراسر همدلی است و موافقت. چند مثال هم او در ادامۀ صحبت‌های ما به بحث اضافه می‌کند. کم‌کم به زمان اذان نزدیک می‌شویم...

#سردار_حجازی
#ابوعلی

📕 بریده‌ای از کتاب #شام_ملیتا، انتشارات #معارف
💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
زمزمه مناحات با خدا: جز تو غمم را به که گویم؟ | حاج میثم مطیعی
Haj Meysam Motiee
🎙جز تو غمم را به که گویم؟ (زمزمه مناجات با خدا)
🔺با نوای: حاج میثم مطیعی
🔺با شعر: محمدرضا وحیدزاده
📄 متن شعر: MeysamMotiee.ir/post/2337

🏴 شب‌ نهم #رمضان_۱۴۰۰

☑️ @MeysamMotiee
☑️ @RezaVahidzade
🔻 #رسم_شاعری روانۀ بازار شد🔺

📗 کتاب «رسم شاعری: تدوین موضوعی بیانات #آیت‌الله_خامنه‌ای دربارۀ شعر» با تدوین و تالیف محمدرضا وحیدزاده همزمان با نیمۀ رمضان و سالگرد دیدار شعرا با رهبر انقلاب منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، طبق رسمی قدیمی نیمۀ ماه مبارک، مصادف با میلاد باسعادت امام حسن مجتبی علیه السلام، موعد دیدار هرسالۀ جمعی از شاعران کشور با رهبر معظم انقلاب اسلامی است. این رسم دیرپا ولی به دلیل همه‌گیری بیماری کووید 19 و لغو دیدارهای عمومی مقام معظم رهبری، در دو سال اخیر دچار وقفه شده است. امسال اما در نیمۀ ماه مبارک، کتابی به چاپ رسیده است که بیش از پیش یادآور حلاوت این دیدارهای شیرین است.

▪️«رسم شاعری» کتابی است که به همت محمدرضا وحیدزاده، شاعر و پژوهشگر ادبی و هنری، به بیانات و اشارات معظم له در این باره اختصاص یافته است.

▪️این کتاب در 438 صفحه و 12 سرفصل جداگانه، دیدگاه‌ها و آرای رهبر فرزانۀ انقلاب را دربارۀ شعر و شاعری با دوستداران و علاقه‌مندان این عرصه به اشتراک می‌گذارد. «کلیاتی دربارۀ شعر و شاعری»، «بایدهای شعر خوب»، «اهمیت شعر و کار ادبی تأثیرگذار»، «ارزیابی وضعیت شعر، از گذشته تا امروز»، «ارزیابی از وضعیت شعر انقلاب»، «راهکارهایی برای پیشبرد شعر انقلابی»، «شعر آیینی»، «دربارۀ شاعران»، «خاطرات و تجربیاتی از شعر»، « شعر و شهرها و استان‌های ایران» و «دربارۀ جریان‌ها و سبک‌ها و انواع ادبی» از جمله سرفصل‌های اصلی این کتاب است. همچنین دکتر محمدرضا سنگری و دکتر علیرضا قزوه برای این مجموعه مقدمه نوشته‌اند. وحیدزاده خود در بخش پایانی کتاب، به تبیین و تحلیل منظومۀ فکری مقام معظم رهبری در موضوع شعر و مقایسه آن با سایر نظریات و رویکردهای متداول در این زمینه پرداخته است.

▪️پیرو گفته‌های وحیدزاده در مقدمۀ کتاب، کار گردآوری و آماده‌سازی این مجموعه از زمستان سال 1390 آغاز شده و با توجه به اهمیت و حساسیت مسئله و ضرورت استفاده از منابع متقن و معتبر، فرایند تکمیل آن چندین بار دچار وقفه و تحول شده است. این کتاب هم‌اکنون در انتشارات کانون اندیشۀ جوان، وابسته به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در شمارگان 300 نسخه به چاپ رسیده و آمادۀ‌ عرضه به علاقه‌مندان است.

📎 https://www.mehrnews.com/news/5199756

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
این آخرین شبی‌ست که مهمان دخترش...
این بار آخری‌ست که بابا برابرش...

«کی برده است دست پدر جز به یک طعام؟»
با دخترش چه کرد همین حرف آخرش؟

بر دست پینه‌بستهٔ بابا نگاه کرد
بر چهرهٔ شکسته و روی مکدرش

اصرار میخ در به کجا راه می‌برد؟
خیری ندیده آخر از آن میخ و از درش

شهری که استخوان گلو بود و خار چشم
حالا گرفته زانوی غم در برابرش

شهری که تاب جرعهٔ عدلی نداشته
با کاسه‌های شیر نشسته است بر درش

شب‌های کوفه منتظر عابری غریب
چاه این فراق هیچ نگردیده باورش

آرام گریه می‌کند این چاه در خودش
آرام نه، که آب گذشته است، از سرش

از پیش قبر مخفی زهرا بلند شد
مردی که سال‌هاست دلش تنگ همسرش...


📕 از مجموعه‌شعر «پیشواز»، صفحۀ‌ ۷
💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
2025/07/03 14:57:38
Back to Top
HTML Embed Code: