قدرشناسی عالمان
از ویژگیهای ستودنی و آموختنی در رفتار استاد عزیز ما، جناب دکتر شفیعی کدکنی، حفظ حرمت استادان گذشته و درگذشته است. امروز که هر کس به لطف پیشرفتهای فناوری با فشردن یک دکمه میتواند به هزاران منبع خطی و چاپی دسترسی پیدا کند، خرده گرفتن بر پیشینیان بسیار آسان شده است و در کمال تأسف هر ابجدخوانی به خود اجازه میدهد زبان به بزرگانی چون سعید نفیسی دراز کند؛ غافل از اینکه قطرهای از اقیانوس علم آنان را در نسل امروز نمیتوان سراغ گرفت. امروز، ۲۵ مهر ۱۴۰۲، دکتر شفیعی کدکنی با وجود اینکه همواره میکوشند از مردان سیاست و دولت دوری کنند، به پاس نام بلند نفیسی قلم به دست گرفتند و نامهای برای شورای شهر تهران نوشتند و از آنان خواستند در احیای مرکز یادگارهای استاد سعید نفیسی بکوشند. نمیدانم مسئولان امر قدر دستخط شریف و توصیۀ دلسوزانۀ استاد ما را خواهند دانست و کاری درخور خواهند کرد یا نه، اما خواستم سندی از این ارج نهادن استاد به علم و عالمان فقید را در اینجا برای دوستداران فرهنگ و ادب ایرانزمین ثبت کنم.
@roshananemehr
از ویژگیهای ستودنی و آموختنی در رفتار استاد عزیز ما، جناب دکتر شفیعی کدکنی، حفظ حرمت استادان گذشته و درگذشته است. امروز که هر کس به لطف پیشرفتهای فناوری با فشردن یک دکمه میتواند به هزاران منبع خطی و چاپی دسترسی پیدا کند، خرده گرفتن بر پیشینیان بسیار آسان شده است و در کمال تأسف هر ابجدخوانی به خود اجازه میدهد زبان به بزرگانی چون سعید نفیسی دراز کند؛ غافل از اینکه قطرهای از اقیانوس علم آنان را در نسل امروز نمیتوان سراغ گرفت. امروز، ۲۵ مهر ۱۴۰۲، دکتر شفیعی کدکنی با وجود اینکه همواره میکوشند از مردان سیاست و دولت دوری کنند، به پاس نام بلند نفیسی قلم به دست گرفتند و نامهای برای شورای شهر تهران نوشتند و از آنان خواستند در احیای مرکز یادگارهای استاد سعید نفیسی بکوشند. نمیدانم مسئولان امر قدر دستخط شریف و توصیۀ دلسوزانۀ استاد ما را خواهند دانست و کاری درخور خواهند کرد یا نه، اما خواستم سندی از این ارج نهادن استاد به علم و عالمان فقید را در اینجا برای دوستداران فرهنگ و ادب ایرانزمین ثبت کنم.
@roshananemehr
❤16
قران سعدین
ای ماث* مثل سرو ببال و به خود بناز
با نغمه مستشار نظامی** قرین شدی
این شهرِ شعر، شاعر گمنام کم نداشت
از آن میان تو قابل لایقترین شدی
* مخفف مهدی اخوان ثالث. شاعر در شعر «خوان هشتم» خود را «ماث» خوانده است.
** بانوی شاعر ولایی که نام زیبایشان بسیار پرمسماست و در امور مربوط به شعر و جشنوارههای ادبی، مستشار مؤتمن نظام مقدس جمهوری اسلامی، و مورد تأیید مقام معظم رهبری و طرف مکاتبه و خطاب معظمٌ له هستند.
@roshananemehr
ای ماث* مثل سرو ببال و به خود بناز
با نغمه مستشار نظامی** قرین شدی
این شهرِ شعر، شاعر گمنام کم نداشت
از آن میان تو قابل لایقترین شدی
* مخفف مهدی اخوان ثالث. شاعر در شعر «خوان هشتم» خود را «ماث» خوانده است.
** بانوی شاعر ولایی که نام زیبایشان بسیار پرمسماست و در امور مربوط به شعر و جشنوارههای ادبی، مستشار مؤتمن نظام مقدس جمهوری اسلامی، و مورد تأیید مقام معظم رهبری و طرف مکاتبه و خطاب معظمٌ له هستند.
@roshananemehr
😁10👍1
قاتل مقدس
با که این نکته توان گفت که آن سنگیندل
کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست
#حافظ
https://www.tg-me.com/roshananemehr
با که این نکته توان گفت که آن سنگیندل
کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست
#حافظ
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍3
Forwarded from روشنان مهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرای موسیقایی شعر استاد مظاهر #مصفا در حضور ایشان
سهتار و آواز: مهدی #فیروزیان
ز بس با غمت روز و شب زیستم
غمت میشناسد که من کیستم
من آن خویشگمکرده مَردم که هیچ
ندانم کجایم، کیام، چیستم
@roshananemehr
سهتار و آواز: مهدی #فیروزیان
ز بس با غمت روز و شب زیستم
غمت میشناسد که من کیستم
من آن خویشگمکرده مَردم که هیچ
ندانم کجایم، کیام، چیستم
@roshananemehr
❤5
خونبهای خلق
مظاهر مصفا
خلق گویندم که: «غوغا بس کن!» و بس غافلند
کز غمِ خاموشیِ خلق است این غوغای من
من به جای ملّتی مینالم و خون میخورم
بوی خونِ ملّتی میآید از آوای من
دامنم دریای خون این دیده نتوانست کرد
حاصل از خونِ دلِ خلقی شد این دریای من
داستانِ خون و خشم و انتقام ملّتی
قصهٔ محرومی قومیست در شکوای من
خونبهای خلق میخواهم ازین خونخوارگان
تا که خواهد خونبهای خون آتشزای من
🍁 هشتم آبان سالروز درگذشت دکتر مظاهر مصفا (۱۳۰۷-۱۳۹۸)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
مظاهر مصفا
خلق گویندم که: «غوغا بس کن!» و بس غافلند
کز غمِ خاموشیِ خلق است این غوغای من
من به جای ملّتی مینالم و خون میخورم
بوی خونِ ملّتی میآید از آوای من
دامنم دریای خون این دیده نتوانست کرد
حاصل از خونِ دلِ خلقی شد این دریای من
داستانِ خون و خشم و انتقام ملّتی
قصهٔ محرومی قومیست در شکوای من
خونبهای خلق میخواهم ازین خونخوارگان
تا که خواهد خونبهای خون آتشزای من
🍁 هشتم آبان سالروز درگذشت دکتر مظاهر مصفا (۱۳۰۷-۱۳۹۸)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍2
پیچک
وحید عیدگاه
دیریست این پیچندۀ خودروی
پیچیده بر هر شاخهای خود را
دیریست در هر گوشه از این باغ
میبینم این تصویرِ بیخود را
جا کرده خوش با سایهای سنگین
دیریست این مهمان ناخوانده
بر گردن هر ساقه پیچیده
هر جا گیاهی دیده خشکانده
کمکم درختی شد قویپیکر
آن ساقۀ پیچندۀ باریک
با ریشههایی سهمگین در خاک
با سایهساری چون شبی تاریک
چون سینهای پُرتاول چرکین
از هر کنارش خوشهای آویخت
هر خوشهاش بازیکنان در باد
باران زهری بر زمین میریخت
یک دانهاش تا بر زمین افتاد
خاشاک منحوسی ازآن رویید
یا موی سر یا پوست یا ناخن
یا لختهخون یا استخوان رویید
تا بر زمین اندازدش، یک بار
کوبید خود را بر درختش باد
باد از نفس افتاد امّا او
برجاست، نفرین بر درختش باد!
از باغ ما جز دخمهای ویران
چیزی دگر باقی نمیماند
دیگر درین ویرانه جغدی پیر
آواز تلخی هم نمیخواند
تا ریشه محکم کرد و بار آورد
اینجا گیاهی سر نزد از خاک
گندابه شد جوبارۀ این باغ
از رویش این ساقۀ ناپاک
این هرزۀ بدپیله را هرچند
صدپاره باید کرد با تیشه
تا بار دیگر سر نجنباند
باید بسوزانیمش از ریشه
🍁 ۱۲ آبان زادروز دکتر وحید عیدگاه طرقبهای (۱۳۶۳)
@roshananemehr
وحید عیدگاه
دیریست این پیچندۀ خودروی
پیچیده بر هر شاخهای خود را
دیریست در هر گوشه از این باغ
میبینم این تصویرِ بیخود را
جا کرده خوش با سایهای سنگین
دیریست این مهمان ناخوانده
بر گردن هر ساقه پیچیده
هر جا گیاهی دیده خشکانده
کمکم درختی شد قویپیکر
آن ساقۀ پیچندۀ باریک
با ریشههایی سهمگین در خاک
با سایهساری چون شبی تاریک
چون سینهای پُرتاول چرکین
از هر کنارش خوشهای آویخت
هر خوشهاش بازیکنان در باد
باران زهری بر زمین میریخت
یک دانهاش تا بر زمین افتاد
خاشاک منحوسی ازآن رویید
یا موی سر یا پوست یا ناخن
یا لختهخون یا استخوان رویید
تا بر زمین اندازدش، یک بار
کوبید خود را بر درختش باد
باد از نفس افتاد امّا او
برجاست، نفرین بر درختش باد!
از باغ ما جز دخمهای ویران
چیزی دگر باقی نمیماند
دیگر درین ویرانه جغدی پیر
آواز تلخی هم نمیخواند
تا ریشه محکم کرد و بار آورد
اینجا گیاهی سر نزد از خاک
گندابه شد جوبارۀ این باغ
از رویش این ساقۀ ناپاک
این هرزۀ بدپیله را هرچند
صدپاره باید کرد با تیشه
تا بار دیگر سر نجنباند
باید بسوزانیمش از ریشه
🍁 ۱۲ آبان زادروز دکتر وحید عیدگاه طرقبهای (۱۳۶۳)
@roshananemehr
👍5👎1
انتشار کتاب نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار
استاد عزیز ما، زندهیاد ایرج #افشار، گذشته از عشقی که به فرهنگ و زبان فارسی داشت، دوستدار دانشمندان نیز بود و این هم خود البته از مصادیق عشق به فرهنگ است. همین دوستداری ژرف است که باعث ایجاد ارتباط افشار با بسیاری از محققان و نویسندگان معاصر شده است و در میان ایشان شاید دوستی با استاد مجتبی مینوی جالبتر از همه باشد؛ زیرا مینوی هرچه در کسب دانش توانا و کوشا بود در کسب فضایل اخلاقی کاهلی میورزید و تحمل رفتارهای تند و گفتارهای تلخ وی برای هر کسی میسر نبود. با اینهمه افشار با مینوی که دوست پدر بزرگوارش، دکتر محمود افشار، نیز بود چند دهه دوست ماند و از مکتوبات برجامانده میان او و مینوی بهخوبی آشکار میشود که افشار با وجود مشغلههای فراوانش همیشه مانند شاگردی شیفته فروتنانه در خدمت آن استاد دانشمند بود. کتابها و مجلات مورد نیاز مینوی را برای وی میفرستاد، مقالات او را به چاپ میرساند، امور اداری مربوط به کار مینوی در دانشگاه تهران را پیگیری میکرد و... . این خود درسی دیگر است که میتوان از افشار آموخت.
خوشبختانه بخش قابل توجهی از نامههایی که این دو دوست برای یکدیگر نوشتهاند بر جا مانده است و دوست ارجمندم، جناب دکتر محمد افشینوفایی، ۱۳۷ نامه از مکاتبات ایشان را که در میان سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۵ نوشته شده گرد آورده و در کتاب نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار (بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲)، همراه با چند نامۀ دیگر در بخش پیوست، به چاپ رسانده است.
معمولاً نامهها از یک جانب (فرستنده یا گیرنده) به دست ما میرسد؛ اما چون هم مینوی و هم افشار به نگهداری نامههای رسیده علاقهمند بودهاند امروز میتوان بسیاری از نامههای این دو را با جوابی که طرف مقابل به آنها داده خواند و این نکته با وجود حاشیههای سودمند و محققانهای که گردآورندۀ کتاب بر نامهها نوشته و ابهامات موجود در آنها را حل کرده و کتب و مقالات و رجال نامبرده در نامهها را شناسانده، باعث خواندنیتر شدن کتاب شده است. مقدمۀ مفید کتاب هم حاکی از اشراف گردآورنده به موضوع است و خوانندگان را برای وارد شدن به دنیای مینوی و افشار آماده میکند. دنیایی که در آن، دو کتاببازِ کتاببارۀ کتابخوان همواره از کتاب و مجله و مقاله و علم و ادب و فرهنگ و خواندن و نوشتن سخن میگویند و مدام در پی افزودنِ بار دانش خویش هستند. آلبوم تصاویری که در پایان کتاب با حسن سلیقه فراهم آمده نیز این کتاب پاکیزه را جذابتر ساخته است.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
استاد عزیز ما، زندهیاد ایرج #افشار، گذشته از عشقی که به فرهنگ و زبان فارسی داشت، دوستدار دانشمندان نیز بود و این هم خود البته از مصادیق عشق به فرهنگ است. همین دوستداری ژرف است که باعث ایجاد ارتباط افشار با بسیاری از محققان و نویسندگان معاصر شده است و در میان ایشان شاید دوستی با استاد مجتبی مینوی جالبتر از همه باشد؛ زیرا مینوی هرچه در کسب دانش توانا و کوشا بود در کسب فضایل اخلاقی کاهلی میورزید و تحمل رفتارهای تند و گفتارهای تلخ وی برای هر کسی میسر نبود. با اینهمه افشار با مینوی که دوست پدر بزرگوارش، دکتر محمود افشار، نیز بود چند دهه دوست ماند و از مکتوبات برجامانده میان او و مینوی بهخوبی آشکار میشود که افشار با وجود مشغلههای فراوانش همیشه مانند شاگردی شیفته فروتنانه در خدمت آن استاد دانشمند بود. کتابها و مجلات مورد نیاز مینوی را برای وی میفرستاد، مقالات او را به چاپ میرساند، امور اداری مربوط به کار مینوی در دانشگاه تهران را پیگیری میکرد و... . این خود درسی دیگر است که میتوان از افشار آموخت.
خوشبختانه بخش قابل توجهی از نامههایی که این دو دوست برای یکدیگر نوشتهاند بر جا مانده است و دوست ارجمندم، جناب دکتر محمد افشینوفایی، ۱۳۷ نامه از مکاتبات ایشان را که در میان سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۵ نوشته شده گرد آورده و در کتاب نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار (بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲)، همراه با چند نامۀ دیگر در بخش پیوست، به چاپ رسانده است.
معمولاً نامهها از یک جانب (فرستنده یا گیرنده) به دست ما میرسد؛ اما چون هم مینوی و هم افشار به نگهداری نامههای رسیده علاقهمند بودهاند امروز میتوان بسیاری از نامههای این دو را با جوابی که طرف مقابل به آنها داده خواند و این نکته با وجود حاشیههای سودمند و محققانهای که گردآورندۀ کتاب بر نامهها نوشته و ابهامات موجود در آنها را حل کرده و کتب و مقالات و رجال نامبرده در نامهها را شناسانده، باعث خواندنیتر شدن کتاب شده است. مقدمۀ مفید کتاب هم حاکی از اشراف گردآورنده به موضوع است و خوانندگان را برای وارد شدن به دنیای مینوی و افشار آماده میکند. دنیایی که در آن، دو کتاببازِ کتاببارۀ کتابخوان همواره از کتاب و مجله و مقاله و علم و ادب و فرهنگ و خواندن و نوشتن سخن میگویند و مدام در پی افزودنِ بار دانش خویش هستند. آلبوم تصاویری که در پایان کتاب با حسن سلیقه فراهم آمده نیز این کتاب پاکیزه را جذابتر ساخته است.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍5
خرابیِ وحشتانگیز
رشید یاسمی
وحشت آید زین خرابم، خلوتِ آباد کو؟
نالهها در سینه دارم، طاقتِ فریاد کو؟
گل ندارد خنده بر لب، بلبلِ خوشخوان کجاست؟
دل نگیرد راهِ بستان، جلوۀ شمشاد کو؟
خرّمی از کشتزاران، شادی از دلها برفت
فیض باران، پرتو خورشید و لطفِ باد کو؟
💐 ۲۹ آبان زادروز غلامرضا رشید یاسمی (۱۲۷۵، گهوارۀ کرمانشاه- ۱۳۳۰، تهران)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
رشید یاسمی
وحشت آید زین خرابم، خلوتِ آباد کو؟
نالهها در سینه دارم، طاقتِ فریاد کو؟
گل ندارد خنده بر لب، بلبلِ خوشخوان کجاست؟
دل نگیرد راهِ بستان، جلوۀ شمشاد کو؟
خرّمی از کشتزاران، شادی از دلها برفت
فیض باران، پرتو خورشید و لطفِ باد کو؟
💐 ۲۹ آبان زادروز غلامرضا رشید یاسمی (۱۲۷۵، گهوارۀ کرمانشاه- ۱۳۳۰، تهران)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍7❤1
روشنان مهر pinned «باز سوّم آذر، سرو من تو را کشتند هرچند «مرگ داد است» و به قول حکیم #فردوسی نباید «ز داد اینهمه بانگ و فریاد» کنیم، نمیتوان تلخی و دردناکی آن را کتمان کرد. مرگ برای همگان الیم است و برای هنرمندان که روحی حساس و لطیف دارند، بیشتر. باز در میان مرگها مرگ اعضای…»
از دیباجۀ گلستان نو
هر نفسی که فرومیرود مخلّ حیات است و چون برمیآید مخرّب ذات. پس در هر نفسی دو نقمت موجود است و بر هر نقمتی، لعنی واجب.
از دست و زبان که برآید کز عهدهٔ لعنت به در آید؟
باران نکبت بیحسابتان همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغمان را دست غارتتان سوی خود کشیده. پردهٔ ناموس بندگان به گناه حقگویی میدرید و وظیفهٔ روزی به خطای حقجویی میبرید.
ای لعینی که از خزانهٔ ما تا به لبنان وظیفهخور داری
دوستان را چنین کنی محروم تو که با دشمن این نظر داری
سعدی طهرانی
https://www.tg-me.com/roshananemehr
هر نفسی که فرومیرود مخلّ حیات است و چون برمیآید مخرّب ذات. پس در هر نفسی دو نقمت موجود است و بر هر نقمتی، لعنی واجب.
از دست و زبان که برآید کز عهدهٔ لعنت به در آید؟
باران نکبت بیحسابتان همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغمان را دست غارتتان سوی خود کشیده. پردهٔ ناموس بندگان به گناه حقگویی میدرید و وظیفهٔ روزی به خطای حقجویی میبرید.
ای لعینی که از خزانهٔ ما تا به لبنان وظیفهخور داری
دوستان را چنین کنی محروم تو که با دشمن این نظر داری
سعدی طهرانی
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍9💔2❤1
روشنان مهر pinned «یک رباعی بهمناسبت سالروز درگذشت دکتر محمود افشار (بنیانگذار کبیر بنیاد موقوفات افشار) و زادروز دکتر محمد افشینوفایی (مدیر عامل فعلی بنیاد موقوفات افشار و رئیس انتشارات آن)، در دو روز پیاپی (۲۸ و ۲۹) از روزهای پایانی آذرماه: افشار چو رفت ازین جهانِ غدّار…»
آینده و زبان فارسی
«ای سعدی و ای حافظ، ای انوری، ای فردوسی سر از قبر درآرید ببینید اخلاف ناخلف شما زبان شیرین نمکین عذبالبیان شما را به چه روزی درآوردهاند». *
این فریادِ دردمندانۀ علّامه محمد قزوینی است که از دیدن نثر روزنامههای روزگار خود برآشفته و با دوست فرهنگپرورش، زندهیاد دکتر محمود افشار، در نامهای خصوصی درد دل میکند:
«بسیار افسرده شدم و به رأیالعین میبینم که زبان شیرین سعدی و حافظ مبدل به چه آش شلهقلمکاری شده است و کمکم بهکلّی دارد از میان میرود. خدای واحد شاهد است که اغلب عبارات آنها را، با وجود دو سه مرتبه تکرار، هیچ نفهمیدم و اگر ده سال دیگر عمر کنم دوباره چشمم به این روزنامههای متعفن بیفتد قطعاً هیچ، حتی یک کلمۀ آن را هم، نخواهم فهمید». *
پیشبینی قزوینی کمابیش درست بود. امروز گذشته از برخی روزنامهها و نوشتههای بیشمار فضای مجازی، حتی نثر برخی مجلاتِ بهاصطلاح «علمی- پژوهشی» تخصصی ادبیات که در دانشگاههای بزرگ ایران به چاپ میرسد نیز برای آشنایان زبان #فردوسی و #سعدی و #حافظ مبهم و نامفهوم است. شماری از متصرفان کرسی ادبیات در دانشگاهها نمیتوانند یک صفحه متن شیوا و بیغلط بنویسند، سهل است، ویراستارانی که باید کارشان اصلاح متن باشد، متخصص خرابکاری شدهاند. در فضای مجازی نیز کسانی که در «بیو»ی خود (!) مدعی استادی چند رشته از جمله ادبیات و تاریخ و فلسفه (و ترجیحاً برای جور شدن جنس: اسطورهشناسی یا روانشناسی) هستند، از نوشتن یک جملۀ فصیح فارسی عاجزند و با اینهمه هر روز اصرار دارند سخنان سست و عبارات ناتندرست خود را بیش از پیش به جمع بزرگتری عرضه کنند و به قول خودشان «سین بخورند» (!).
این صورت ماجراست و وقتی به مفهوم مطالب منتشرشده بنگریم باز با هزار گونه شگفتی مواجه میشویم. یعنی اگر بخت آن را بیابی که متوجه منظور عزیزان بشوی از پوچی فکر، سستی اندیشه، ابتذال عقیده یا بیهودگیِ سخنشان متعجب میشوی.
این سیر قهقرایی و شکستن حرمت قلم از زمانی آغاز شد که هر کس الفبای فارسی را میشناخت قلم به دست گرفت و روزنامهنویس شد. امروز هم کار آسانتر شده است و به لطف فضای مجازی همه «صفحه» یا «کانال» دارند و مینویسند و «لایک» و «کامنت» میگیرند (!).
قزوینی از آن رو به افشار این سخنها را میگوید که او را هم اهل درد میداند و هم در درمان درد تا حدی مؤثر. افشار دوستدار و دلسوز زبان فارسی بود و با انتشار مجلّۀ آینده میکوشید مطالبی مفید را با زبانی حتیالمقدور سالم و فصیح منتشر کند. با وجود سختیها و کاستیها در مقایسه با مطبوعات زمان خود موفق نیز بود. چنانکه بزرگمردی چون محمدعلی #فروغی که خود مانند پدرش در روزنامهنگاری دستی توانا داشت، در نامهای مورَّخ فروردین ۱۳۰۷، به اعتمادالدوله، وزیر معارف وقت، کار افشار را چنین ستوده است:
«فایده و تأثیر مجلّات علمی و ادبی خوب را هم نباید فراموش کرد. در میان مجلّاتی که تاکنون در ایران دیده شده یکی از بهترین آنها مجلّۀ آینده است». **
امروز نیز ایران نیازمند کسانی چون دکتر محمود افشار و فرزندش زندهیاد استاد ایرج افشار است که افکار روشن و علم و آگاهی را با زبان فارسی سالم در جامعه نشر دهند و در برابر این موج عظیم ابتذال بایستند.
___
* نامههای دوستان، گردآوری دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۵، ص ۳۰۹-۳۱۲.
* * نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش دکتر محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۲۳۳.
💐 ۲۸ آذرماه سالروز درگذشت دکتر محمود افشار (۱۲۷۲- ۱۳۶۲)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
«ای سعدی و ای حافظ، ای انوری، ای فردوسی سر از قبر درآرید ببینید اخلاف ناخلف شما زبان شیرین نمکین عذبالبیان شما را به چه روزی درآوردهاند». *
این فریادِ دردمندانۀ علّامه محمد قزوینی است که از دیدن نثر روزنامههای روزگار خود برآشفته و با دوست فرهنگپرورش، زندهیاد دکتر محمود افشار، در نامهای خصوصی درد دل میکند:
«بسیار افسرده شدم و به رأیالعین میبینم که زبان شیرین سعدی و حافظ مبدل به چه آش شلهقلمکاری شده است و کمکم بهکلّی دارد از میان میرود. خدای واحد شاهد است که اغلب عبارات آنها را، با وجود دو سه مرتبه تکرار، هیچ نفهمیدم و اگر ده سال دیگر عمر کنم دوباره چشمم به این روزنامههای متعفن بیفتد قطعاً هیچ، حتی یک کلمۀ آن را هم، نخواهم فهمید». *
پیشبینی قزوینی کمابیش درست بود. امروز گذشته از برخی روزنامهها و نوشتههای بیشمار فضای مجازی، حتی نثر برخی مجلاتِ بهاصطلاح «علمی- پژوهشی» تخصصی ادبیات که در دانشگاههای بزرگ ایران به چاپ میرسد نیز برای آشنایان زبان #فردوسی و #سعدی و #حافظ مبهم و نامفهوم است. شماری از متصرفان کرسی ادبیات در دانشگاهها نمیتوانند یک صفحه متن شیوا و بیغلط بنویسند، سهل است، ویراستارانی که باید کارشان اصلاح متن باشد، متخصص خرابکاری شدهاند. در فضای مجازی نیز کسانی که در «بیو»ی خود (!) مدعی استادی چند رشته از جمله ادبیات و تاریخ و فلسفه (و ترجیحاً برای جور شدن جنس: اسطورهشناسی یا روانشناسی) هستند، از نوشتن یک جملۀ فصیح فارسی عاجزند و با اینهمه هر روز اصرار دارند سخنان سست و عبارات ناتندرست خود را بیش از پیش به جمع بزرگتری عرضه کنند و به قول خودشان «سین بخورند» (!).
این صورت ماجراست و وقتی به مفهوم مطالب منتشرشده بنگریم باز با هزار گونه شگفتی مواجه میشویم. یعنی اگر بخت آن را بیابی که متوجه منظور عزیزان بشوی از پوچی فکر، سستی اندیشه، ابتذال عقیده یا بیهودگیِ سخنشان متعجب میشوی.
این سیر قهقرایی و شکستن حرمت قلم از زمانی آغاز شد که هر کس الفبای فارسی را میشناخت قلم به دست گرفت و روزنامهنویس شد. امروز هم کار آسانتر شده است و به لطف فضای مجازی همه «صفحه» یا «کانال» دارند و مینویسند و «لایک» و «کامنت» میگیرند (!).
قزوینی از آن رو به افشار این سخنها را میگوید که او را هم اهل درد میداند و هم در درمان درد تا حدی مؤثر. افشار دوستدار و دلسوز زبان فارسی بود و با انتشار مجلّۀ آینده میکوشید مطالبی مفید را با زبانی حتیالمقدور سالم و فصیح منتشر کند. با وجود سختیها و کاستیها در مقایسه با مطبوعات زمان خود موفق نیز بود. چنانکه بزرگمردی چون محمدعلی #فروغی که خود مانند پدرش در روزنامهنگاری دستی توانا داشت، در نامهای مورَّخ فروردین ۱۳۰۷، به اعتمادالدوله، وزیر معارف وقت، کار افشار را چنین ستوده است:
«فایده و تأثیر مجلّات علمی و ادبی خوب را هم نباید فراموش کرد. در میان مجلّاتی که تاکنون در ایران دیده شده یکی از بهترین آنها مجلّۀ آینده است». **
امروز نیز ایران نیازمند کسانی چون دکتر محمود افشار و فرزندش زندهیاد استاد ایرج افشار است که افکار روشن و علم و آگاهی را با زبان فارسی سالم در جامعه نشر دهند و در برابر این موج عظیم ابتذال بایستند.
___
* نامههای دوستان، گردآوری دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۵، ص ۳۰۹-۳۱۲.
* * نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش دکتر محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۲۳۳.
💐 ۲۸ آذرماه سالروز درگذشت دکتر محمود افشار (۱۲۷۲- ۱۳۶۲)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍7❤2
صد شعر از این صد سال
گرد آوردن سفینه و جنگ و مجموعه و به زبان دیگر فراهم کردن گلچین (آنتولوژی) اشعار شاعران گوناگون از دیرباز در ادب فارسی رواج داشته است.
در عصر ما که به لطف صنعت چاپ انتشار اشعار بسیار آسان شده یافتن سرودههای نغز و دلکش در میان دریای آثار منتشرشده کاری دشوار است و چه بسیار اشعار ناب که در میان دیوانهای نشریافته هست و اکثر علاقهمندان از وجود آنها غافلاند. زندگی پرشتاب امروزی هم مجال مطالعه و جستجو در کتابها را از مردم گرفته است. از این رو در روزگار ما بیش از هر زمان دیگر ضرورت گردآوری گلچین و گزیدههای خوب شعر احساس میشود. کارهای بسیاری هم در این زمینه به انجام رسیده است. نگارنده با بررسی تعداد قابل توجهی از کتابهای گزیدۀ شعر معاصر، بر آن است که کتاب مستطاب صد شعر از این صد سال گردآوردۀ دکتر محمد افشینوفایی (تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۶) در میان آنها ارج و اعتبار و اهمیت ویژهای دارد و اگر کسی از بنده بخواهد یک کتاب گزیدۀ شعر معاصر به او معرفی کنم بیگمان از همین کتاب نام خواهم برد.
برخی کتابهای گلچین مخصوص یک قالب هستند و بعضی تنها دربردارندۀ اشعار یک یا چند شاعرند؛ در شماری نیز دایرۀ کار به شاعران چند دهه (مثلاً بعد از انقلاب) محدود شده است؛ اما در صد شعر از این صد سال، که در واقع سه کتاب در دل یک کتاب است و شاید بهتر باشد آن را «سه صد شعر از این صد سال» بخوانیم، صد شعر نو (نیمایی و چهارپاره)، صد غزل، و صد شعر در قالبهای دیگر (مانند قصیده و مثنوی و رباعی) از شاعران مختلف که از آغاز قرن چهاردهم خورشیدی تا اواخر آن به سخنوری پرداختهاند، آمده است.
یک حسن صد شعر از این صد سال، که از دید گروهی شاید عیب آن به حساب آید، راه ندادن سخنان ناموزون به کتاب است. از دیگر محاسن این کتاب است:
- پیش چشم داشتن همزمان سلیقه و پسند عموم شعردوستان و دیدگاه تخصصی صاحبنظران و ادبا در انتخاب شعر
- ملاک قرار دادن نفوذ شعر در حافظههای مردم در کنار ملاکهای ادبی و فصاحت و بلاغت
- نقل صحیح سرودهها از منابع معتبر و دست اول
- تنوع موضوعی اشعار
- در نظر داشتن ارزش تاریخی برخی سرودهها
- توجه به شاعران شهرهای گوناگون ایران
- عنایت به سبکهای مختلف شعری
- بیتوجهی نکردن به زنان شاعر
- ثبت زندگینامۀ مختصر و نام بردن از آثار شاعران در بخش پایانی کتاب
💐 ۲۹ آذرماه زادروز دکتر محمد افشینوفایی (۱۳۵۹)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
گرد آوردن سفینه و جنگ و مجموعه و به زبان دیگر فراهم کردن گلچین (آنتولوژی) اشعار شاعران گوناگون از دیرباز در ادب فارسی رواج داشته است.
در عصر ما که به لطف صنعت چاپ انتشار اشعار بسیار آسان شده یافتن سرودههای نغز و دلکش در میان دریای آثار منتشرشده کاری دشوار است و چه بسیار اشعار ناب که در میان دیوانهای نشریافته هست و اکثر علاقهمندان از وجود آنها غافلاند. زندگی پرشتاب امروزی هم مجال مطالعه و جستجو در کتابها را از مردم گرفته است. از این رو در روزگار ما بیش از هر زمان دیگر ضرورت گردآوری گلچین و گزیدههای خوب شعر احساس میشود. کارهای بسیاری هم در این زمینه به انجام رسیده است. نگارنده با بررسی تعداد قابل توجهی از کتابهای گزیدۀ شعر معاصر، بر آن است که کتاب مستطاب صد شعر از این صد سال گردآوردۀ دکتر محمد افشینوفایی (تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۶) در میان آنها ارج و اعتبار و اهمیت ویژهای دارد و اگر کسی از بنده بخواهد یک کتاب گزیدۀ شعر معاصر به او معرفی کنم بیگمان از همین کتاب نام خواهم برد.
برخی کتابهای گلچین مخصوص یک قالب هستند و بعضی تنها دربردارندۀ اشعار یک یا چند شاعرند؛ در شماری نیز دایرۀ کار به شاعران چند دهه (مثلاً بعد از انقلاب) محدود شده است؛ اما در صد شعر از این صد سال، که در واقع سه کتاب در دل یک کتاب است و شاید بهتر باشد آن را «سه صد شعر از این صد سال» بخوانیم، صد شعر نو (نیمایی و چهارپاره)، صد غزل، و صد شعر در قالبهای دیگر (مانند قصیده و مثنوی و رباعی) از شاعران مختلف که از آغاز قرن چهاردهم خورشیدی تا اواخر آن به سخنوری پرداختهاند، آمده است.
یک حسن صد شعر از این صد سال، که از دید گروهی شاید عیب آن به حساب آید، راه ندادن سخنان ناموزون به کتاب است. از دیگر محاسن این کتاب است:
- پیش چشم داشتن همزمان سلیقه و پسند عموم شعردوستان و دیدگاه تخصصی صاحبنظران و ادبا در انتخاب شعر
- ملاک قرار دادن نفوذ شعر در حافظههای مردم در کنار ملاکهای ادبی و فصاحت و بلاغت
- نقل صحیح سرودهها از منابع معتبر و دست اول
- تنوع موضوعی اشعار
- در نظر داشتن ارزش تاریخی برخی سرودهها
- توجه به شاعران شهرهای گوناگون ایران
- عنایت به سبکهای مختلف شعری
- بیتوجهی نکردن به زنان شاعر
- ثبت زندگینامۀ مختصر و نام بردن از آثار شاعران در بخش پایانی کتاب
💐 ۲۹ آذرماه زادروز دکتر محمد افشینوفایی (۱۳۵۹)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤10👍2
روشنان مهر pinned «غزلی برای تارهای سفید مویش مرا به موی سفید تو افتخار سزاست که این نشان درازای مهرورزی ماست بنازم آن شب گیسوت را که دست شهاب بدین خطوط درخشان چنین خوشش آراست خوشا کلاف سیاهی که بهر جلوهگری نخی سفید کشیدند بینش از چپ و راست تو تکستارۀ هفت آسمان بخت منی…»
Forwarded from مجله و انتشارات هنر موسیقی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎶 شعر و موسیقی
به مناسبت #شب_یلدا
سنتور: #مهدی_ستایشگر
بداههنوازی در همایون با سنتور ساخت زندهیاد #مهدی_ناظمی
شعر: #حافظ
خوانش: #وحید_عیدگاه طرقبهای
🍁
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
چه راه میزند این مطربِ مقامشناس
که در میانِ غزل قول ِ آشنا آورد
تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمهسرا ساز ِ خوشنوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کار ِ بسته مکن
که باد ِ صبح نسیمِ گرهگشا آورد
صبا به خوشخبری هدهدِ سلیمان است
که مژدۀ طرب از گلشن ِ سبا آورد
علاج ِ ضعف دل ِ ما کرشمۀ ساقیست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
مریدِ پیر ِ مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردیّ و او بجا آورد
به تنگچشمی ِ آن تُرک ِ لشکری نازم
که حمله بر من ِ درویش ِ یکقبا آورد
فلک غلامی ِ حافظ کنون به طوع کند
که التجا به در ِ دولت ِ شما آورد
🍁
🍉🕯🌙 یلدایتان خجسته باد
🎶 اجرای ساز و دکلمه: ۳۰ آذر ۱۴۰۲
🙏 با سپاس از محمدعلی پورخصالیان
@honaremusighimag
به مناسبت #شب_یلدا
سنتور: #مهدی_ستایشگر
بداههنوازی در همایون با سنتور ساخت زندهیاد #مهدی_ناظمی
شعر: #حافظ
خوانش: #وحید_عیدگاه طرقبهای
🍁
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
چه راه میزند این مطربِ مقامشناس
که در میانِ غزل قول ِ آشنا آورد
تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمهسرا ساز ِ خوشنوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کار ِ بسته مکن
که باد ِ صبح نسیمِ گرهگشا آورد
صبا به خوشخبری هدهدِ سلیمان است
که مژدۀ طرب از گلشن ِ سبا آورد
علاج ِ ضعف دل ِ ما کرشمۀ ساقیست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
مریدِ پیر ِ مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردیّ و او بجا آورد
به تنگچشمی ِ آن تُرک ِ لشکری نازم
که حمله بر من ِ درویش ِ یکقبا آورد
فلک غلامی ِ حافظ کنون به طوع کند
که التجا به در ِ دولت ِ شما آورد
🍁
🍉🕯🌙 یلدایتان خجسته باد
🎶 اجرای ساز و دکلمه: ۳۰ آذر ۱۴۰۲
🙏 با سپاس از محمدعلی پورخصالیان
@honaremusighimag
❤1
یلدا
ظلمت ز سرایتان فراری بادا
جان در شبتان چو نور جاری بادا
ایرانِ کهن گرچه خزانآلود است
یلدای شما گرم و بهاری بادا
محمد خلیلی
https://www.tg-me.com/roshananemehr
ظلمت ز سرایتان فراری بادا
جان در شبتان چو نور جاری بادا
ایرانِ کهن گرچه خزانآلود است
یلدای شما گرم و بهاری بادا
محمد خلیلی
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤11👍1
زنی چنین که تویی
دکتر امیربانو کریمی (۹ دی ۱۳۱۰ - ۱۰ دی ۱۴۰۲)، را همیشه به چشم ستایش نگریستهام. زنی که تمثیل والایی و دانایی و زیبایی است. زنی چنان که شاید و باید. رفتار و زندگی او را میتوان سرمشق دختران ایرانزمین قرار داد. در خانوادهاش، که همگی اهالی علم و ادب و فرهنگ و هنر بودند، چون گوهر شبچراغ میدرخشید. برای پدرش، سید کریم امیری فیروزکوهی، دختری شایسته بود و برای همسرش، دکتر مظاهر مصفا، همدم و همراهی بایسته. در سالهای پایانی عمر استاد مصفا، پایداری و شکیباییاش در پرستاری از همسر ستودنی بود. فرزندانی چون علی مصفا (کارگردان و بازیگر) و امیراسماعیل مصفا (استاد دانشگاه صنعتی شریف) پرورد که مایۀ فخر و مباهاتاند. گذشته از خانواده، در جامعه نیز زنی موفق و سرآمد بود. دانش اندوخت و به استادی دانشگاه تهران رسید و دانشجویان بسیار پرورد. سر در برابر هیچ ناکسی خم نکرد و رنگ تعلق نپذیرفت و آزاد و آزاده زیست. این بیت حسین #منزوی را (بیرون از بافت عاشقانۀ غزل) بهترین وصف برای امیربانو کریمی میدانم:
زنی چنین که تویی بیشک، شکوه و روحِ دگر بخشد
به آن تصوّرِ دیرینه، که دل ز معنیِ زن دارد
@roshananemehr
دکتر امیربانو کریمی (۹ دی ۱۳۱۰ - ۱۰ دی ۱۴۰۲)، را همیشه به چشم ستایش نگریستهام. زنی که تمثیل والایی و دانایی و زیبایی است. زنی چنان که شاید و باید. رفتار و زندگی او را میتوان سرمشق دختران ایرانزمین قرار داد. در خانوادهاش، که همگی اهالی علم و ادب و فرهنگ و هنر بودند، چون گوهر شبچراغ میدرخشید. برای پدرش، سید کریم امیری فیروزکوهی، دختری شایسته بود و برای همسرش، دکتر مظاهر مصفا، همدم و همراهی بایسته. در سالهای پایانی عمر استاد مصفا، پایداری و شکیباییاش در پرستاری از همسر ستودنی بود. فرزندانی چون علی مصفا (کارگردان و بازیگر) و امیراسماعیل مصفا (استاد دانشگاه صنعتی شریف) پرورد که مایۀ فخر و مباهاتاند. گذشته از خانواده، در جامعه نیز زنی موفق و سرآمد بود. دانش اندوخت و به استادی دانشگاه تهران رسید و دانشجویان بسیار پرورد. سر در برابر هیچ ناکسی خم نکرد و رنگ تعلق نپذیرفت و آزاد و آزاده زیست. این بیت حسین #منزوی را (بیرون از بافت عاشقانۀ غزل) بهترین وصف برای امیربانو کریمی میدانم:
زنی چنین که تویی بیشک، شکوه و روحِ دگر بخشد
به آن تصوّرِ دیرینه، که دل ز معنیِ زن دارد
@roshananemehr
❤15👎2😢1
بیتی سعدیوار از حضرت امام خمینی
امشب که ملول و مکدّر از گردش چرخ بیعاطفت و سپهر بوقلمونصفت، جهت کسب نور معرفت، درِ رحمت به روی خود میگشودم و مشغول تصفح دیوان حضرت امام خمینی بودم، به بیتی بسیار شیوا و رسا برخوردم و از شگفتی شکفتم و از آن باغ مصفا برخوردم:
حاصلِ عمر صرف شد در طلب وصال تو
با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم؟
(دیوان امام، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۴، ص ۳۱۴).
این بیت زیبا که جا دارد سرایندۀ آن را «سعدی زمانه» بخوانیم، گذشته از اینکه بارها در دیوان امام تجدید چاپ شده، در پرتال امام خمینی نیز به نام ایشان آمده است.
اما عجیب است که بیت مذکور را پیش از خواندن در دیوان معظمٌ له نیز از بر داشتم؛ و عجیبتر آنکه سعدیوار سخن گفتن امام در حدی است که این بیت حتی به تمام چاپهای معتبر دیوان غزلیات #سعدی (از جمله تصحیحهای #فروغی و یوسفی) هم راه یافته است. للّهِ دَرُّ قائله.
@roshananemehr
امشب که ملول و مکدّر از گردش چرخ بیعاطفت و سپهر بوقلمونصفت، جهت کسب نور معرفت، درِ رحمت به روی خود میگشودم و مشغول تصفح دیوان حضرت امام خمینی بودم، به بیتی بسیار شیوا و رسا برخوردم و از شگفتی شکفتم و از آن باغ مصفا برخوردم:
حاصلِ عمر صرف شد در طلب وصال تو
با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم؟
(دیوان امام، تهران: مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۴، ص ۳۱۴).
این بیت زیبا که جا دارد سرایندۀ آن را «سعدی زمانه» بخوانیم، گذشته از اینکه بارها در دیوان امام تجدید چاپ شده، در پرتال امام خمینی نیز به نام ایشان آمده است.
اما عجیب است که بیت مذکور را پیش از خواندن در دیوان معظمٌ له نیز از بر داشتم؛ و عجیبتر آنکه سعدیوار سخن گفتن امام در حدی است که این بیت حتی به تمام چاپهای معتبر دیوان غزلیات #سعدی (از جمله تصحیحهای #فروغی و یوسفی) هم راه یافته است. للّهِ دَرُّ قائله.
@roshananemehr
😁28👎4❤1
بازگشت دکتر آبتین گلکار به دانشگاه
رئیس شایسته و محترم دانشگاه تربیت مدرس، جناب آقای دکتر دانشجو، در واکنش به استعفای دکتر آبتین گلکار با دلجویی از ایشان و دادنِ وعدههایی امیدوارکننده مبنی بر برطرف کردن مشکلات ایجادشده برای استادان شریف و باوجدان و متوقف ساختن برخوردهای غیرعلمی، سیاستزده و بیانصافانه با دانشجویان معترض یا پرسشگر، این مترجم توانا و استاد سرشناس را از مفاخر دانشگاه شمردند و توانستند ایشان را به ادامۀ همکاری با دانشگاه ترغیب کنند. به دنبال این نشست دوستانه و عذرخواهی تنی چند از کسانی که اسباب رنجش جناب دکتر گلکار را فراهم کرده بودند ایشان از استعفای خود صرفنظر کردند و باعث خوشحالیِ دانشجویان و دوستداران علم شدند. بهراستی جای دریغ و حسرت بود اگر دانشگاه از نعمت حضور چنین استادی محروم میشد. بنده بهعنوان دانشجویی کوچک این اتفاق را به فال نیک میگیرم و در ضمن از همزمانی رویداد مذکور با کاهش قیمت دلار به هفت تومان، تکرقمی شدن نرخ تورم، پرآب شدن مجدد دریاچۀ ارومیه، برگذاری همهپرسی، برچیده شدن فساد سیستماتیک از کشور، اصلاح نظام آموزشی، ترمیم اقتصاد فروپاشیدۀ کشور، رسیدن تهران و شهرهای بزرگ دیگر به هوای پاک و چند اتفاق کوچک و بزرگ دیگر ابراز شادمانی میکنم.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
رئیس شایسته و محترم دانشگاه تربیت مدرس، جناب آقای دکتر دانشجو، در واکنش به استعفای دکتر آبتین گلکار با دلجویی از ایشان و دادنِ وعدههایی امیدوارکننده مبنی بر برطرف کردن مشکلات ایجادشده برای استادان شریف و باوجدان و متوقف ساختن برخوردهای غیرعلمی، سیاستزده و بیانصافانه با دانشجویان معترض یا پرسشگر، این مترجم توانا و استاد سرشناس را از مفاخر دانشگاه شمردند و توانستند ایشان را به ادامۀ همکاری با دانشگاه ترغیب کنند. به دنبال این نشست دوستانه و عذرخواهی تنی چند از کسانی که اسباب رنجش جناب دکتر گلکار را فراهم کرده بودند ایشان از استعفای خود صرفنظر کردند و باعث خوشحالیِ دانشجویان و دوستداران علم شدند. بهراستی جای دریغ و حسرت بود اگر دانشگاه از نعمت حضور چنین استادی محروم میشد. بنده بهعنوان دانشجویی کوچک این اتفاق را به فال نیک میگیرم و در ضمن از همزمانی رویداد مذکور با کاهش قیمت دلار به هفت تومان، تکرقمی شدن نرخ تورم، پرآب شدن مجدد دریاچۀ ارومیه، برگذاری همهپرسی، برچیده شدن فساد سیستماتیک از کشور، اصلاح نظام آموزشی، ترمیم اقتصاد فروپاشیدۀ کشور، رسیدن تهران و شهرهای بزرگ دیگر به هوای پاک و چند اتفاق کوچک و بزرگ دیگر ابراز شادمانی میکنم.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
💔9😭2