قسمنامه
مهدی فیروزیان
قسم به خاک
قسم به خون
قسم به خونگرفته خاکمان، به عاشقان
-به خاک و خون کشیده عاشقانِ جانفشان-
که طرحِ عشقِ پاک را نمیتوان نمود پاک
و رنگِ خون نمیرود به شستنِ هزارباره یا به حیله و فسون
و نقشۀ فریبِ دیو نقشِ روی آب میشود
قسم به مهر
قسم به ماه
که روزِ دلفروز میرسد پس از شبِ تباه
و باغی از بلور و نور میشود سپهر
نشانه را ببین که در شبی چنین سیاه
چگونه اختری شکوفد از چراغِ هر نگاه
و آسمان چگونه غرقِ پولک و شهاب میشود
قسم به خاک
قسم به خون
قسم به مهر
قسم به ماه
قسم به خاک و خون و مهر و ماه و عاشقان جانفشان، و این خط، این نشان
که کاخِ اهرمن خراب میشود
دوباره آفتاب میشود
https://www.tg-me.com/roshananemehr
مهدی فیروزیان
قسم به خاک
قسم به خون
قسم به خونگرفته خاکمان، به عاشقان
-به خاک و خون کشیده عاشقانِ جانفشان-
که طرحِ عشقِ پاک را نمیتوان نمود پاک
و رنگِ خون نمیرود به شستنِ هزارباره یا به حیله و فسون
و نقشۀ فریبِ دیو نقشِ روی آب میشود
قسم به مهر
قسم به ماه
که روزِ دلفروز میرسد پس از شبِ تباه
و باغی از بلور و نور میشود سپهر
نشانه را ببین که در شبی چنین سیاه
چگونه اختری شکوفد از چراغِ هر نگاه
و آسمان چگونه غرقِ پولک و شهاب میشود
قسم به خاک
قسم به خون
قسم به مهر
قسم به ماه
قسم به خاک و خون و مهر و ماه و عاشقان جانفشان، و این خط، این نشان
که کاخِ اهرمن خراب میشود
دوباره آفتاب میشود
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤19👎7👍4😁2
اندر مزایای رهبریِ شتر
آن شتربان زمام هِشت ز دست
که: «شتر راهبرتر از من هست
نزند خویش بیگدار به آب
نرود هیچ جز به راه صواب»...
پیروی از نجیب جانوری
بهْ که از بیشعور راهبری
ناشناسندگان که راهبرند
کاروان را به پرتگاه برند
چون نداری ز راهی آگاهی
پیروان را مران به بیراهی
نکشد قوم را به راهِ هلاک
جز بداندیش جاهلِ بیباک
مرد اگر بِخْردست لج نکند
کارها را ز لج فلج نکند
حبیب یغمایی
https://www.tg-me.com/roshananemehr
آن شتربان زمام هِشت ز دست
که: «شتر راهبرتر از من هست
نزند خویش بیگدار به آب
نرود هیچ جز به راه صواب»...
پیروی از نجیب جانوری
بهْ که از بیشعور راهبری
ناشناسندگان که راهبرند
کاروان را به پرتگاه برند
چون نداری ز راهی آگاهی
پیروان را مران به بیراهی
نکشد قوم را به راهِ هلاک
جز بداندیش جاهلِ بیباک
مرد اگر بِخْردست لج نکند
کارها را ز لج فلج نکند
حبیب یغمایی
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤13👎6👍5😁1
تصویر ایران
خون شد دلم از دیدنِ عکست برادر!
برخیز و دستت را به من ده، سر برآور!
تنهاییات تنهاییِ ایرانِ خستهست
پیوستهای با ما اگر جسمت گسستهست
تصویرِ ایران است این در چنگِ دیوان
ویرانه بادا کاخِ دیوان و خدیوان
ایرانِ من! باشد که روزی شاد باشی
از چنگِ دیوانِ ستم آزاد باشی
باشد که روزی جای ما ایشان نشینند
افتاده بر زانو جزای خویش بینند
باشد که تصویرِ تو چون نوروز باشد
اهریمن آواره، وطن پیروز باشد
م. ف
@roshananemehr
خون شد دلم از دیدنِ عکست برادر!
برخیز و دستت را به من ده، سر برآور!
تنهاییات تنهاییِ ایرانِ خستهست
پیوستهای با ما اگر جسمت گسستهست
تصویرِ ایران است این در چنگِ دیوان
ویرانه بادا کاخِ دیوان و خدیوان
ایرانِ من! باشد که روزی شاد باشی
از چنگِ دیوانِ ستم آزاد باشی
باشد که روزی جای ما ایشان نشینند
افتاده بر زانو جزای خویش بینند
باشد که تصویرِ تو چون نوروز باشد
اهریمن آواره، وطن پیروز باشد
م. ف
@roshananemehr
💔18👎6❤5👍4😢2😭1
اندوه سیاوش
نزادی مرا کاچکی مادرم
وگر زاد، مرگ آمدی بر سرم
که چندین بلاها بباید کشید
ز گیتی همه زهر باید چشید
◾️ شاهنامه، فردوسی، پیرایش جلال خالقی مطلق، تهران: سخن، ۱۳۹۴، ج ۱، ص ۳۴۴.
@roshananemehr
نزادی مرا کاچکی مادرم
وگر زاد، مرگ آمدی بر سرم
که چندین بلاها بباید کشید
ز گیتی همه زهر باید چشید
◾️ شاهنامه، فردوسی، پیرایش جلال خالقی مطلق، تهران: سخن، ۱۳۹۴، ج ۱، ص ۳۴۴.
@roshananemehr
👎6💔6😭5❤4😢3👍2
خودباختگی یا بیگانهپرستی؟
وقتی ملّتی از جنبههای فناوری و اقتصادی و سیاسی از ملل دیگر عقب بیفتد اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و از دید فرهنگی و اجتماعی نیز خودباخته میشود. بزرگترین ضربههای فرهنگی به ایران را حکومت نالایقی به آن وارد کرده که از جنبههای یادشده کشور را عقب نگاه داشته و در کنار آن فرهنگ را نیز نابود کرده است. شعارها و ادعاها اهمیتی ندارد. عملکرد مسئولان در این چند دهه نتایج زیانبار خود را در عمیقترین لایههای جامعه نشان داده و آسیبهای جدی و گاه جبرانناپذیر بسیاری به ارکان مهم تشکیلدهندۀ هویت ملی ما، از جمله و شاید در رأس آنها «زبان فارسی»، رسانده است. این آسیبها را با کارهای فرمایشی و سفارشی یا دروغهای شاخدار معمول نمیتوان از بین برد.
اگر امروز بخشی از مردم ایران میکوشند از کشور بگریزند تقصیر ایشان نیست. هر کس پیکان ملامت را در این امور به سمت مردم بگیرد یا جاهل است یا ظالم. پند و اندرز هم به کار نمیآید. اینکه پای بزرگان فرهنگ و ادب ایرانزمین را به میان بکشیم و مثلاً بگوییم «اگر مهاجرت کنید فردوسی از شما ناراضی میشود» هم شوخی باردی است که از سوی دردمندان و مبتلایان جز ریشخند واکنشی در پی نخواهد داشت. مثل این است که کسی پایش شکسته باشد و به او بگوییم: «اگر ناله کنی پدرت ناراحت میشود». این چه استدلال و چه روش انتقاد و چه دلسوزی غیر اخلاقی و غیر انسانی شگفتی است؟
مهاجرت گسترده و روزافزون معلول علل متعددی است و از آن گذشته مشکل بزرگتر این است که آنان که به هر سبب در مرزهای سیاسی ایران ماندهاند هم از نظر ذهنی و فرهنگی خارج از مرزهای ایران زندگی میکنند. ذهن و زبان نسل جدید غربی است. سبک زندگیشان غربی است. حتی گفتارشان غربی است و به چشم دیدهام که برخی از زادگان دهههای هشتاد و نود به زبان انگلیسی بیش از زبان مادری مسلط هستند. گاهی سخنان ایشان چنان به واژههای غربی آمیخته است که درک معنای کلامشان برای پدر و مادرهایشان دشوار بل ناممکن مینماید.
بارها از خود و از ایشان پرسیدهام چه لطفی دارد که به جای «زمان» و «وقت» بگوییم «تایم» و به جای «چهره» و «صورت» بگوییم «فیس» و به جای «خوب» و «دلپسند» و «دلپذیر» و «خوشایند» و چندین لغت فارسی دیگر بگوییم «نایس»؟
یک دلیل آن است که هر چه این نسل دیده و شنیده از موسیقی باکلام (ترانه) و اخبار (در رسانههای ایران هیچ اعتمادی به اخبار نیست) تا سریال و فیلم به زبانهای بیگانه است. وقتی شما شبانهروز در معرض زبانی دیگر باشید ناخواسته و ناخودآگاه ساختارهای آن یا دست کم لغات آن در ذهنتان جایگیر میشود و آنچه در ذهن انبار شده بر زبان نیز جاری خواهد شد.
آسانترین کار این است که بگوییم نسل جدید ما خودباخته یا بیگانهپرست شدهاند؛ اما به فرض که تمام حقیقت در همین جمله خلاصه شده باشد (که نشده)، این چه دردی را دوا میکند؟
پیکان ملامت را باید به سمت کسانی بگیریم که با شکستهای بزرگ اقتصادی و سیاسی و رفتار نادرست خود اعتماد به نفس مردم سرفراز ایران را از ایشان گرفتهاند و عرصههای فرهنگی و هنری و اجتماعی زندگی ایرانیان را از هر چیز دلپذیر ایرانی تهی کردهاند.
💐 ۲۱ فوریه (۲ اسفند) روز جهانی زبان مادری
https://www.tg-me.com/roshananemehr
وقتی ملّتی از جنبههای فناوری و اقتصادی و سیاسی از ملل دیگر عقب بیفتد اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و از دید فرهنگی و اجتماعی نیز خودباخته میشود. بزرگترین ضربههای فرهنگی به ایران را حکومت نالایقی به آن وارد کرده که از جنبههای یادشده کشور را عقب نگاه داشته و در کنار آن فرهنگ را نیز نابود کرده است. شعارها و ادعاها اهمیتی ندارد. عملکرد مسئولان در این چند دهه نتایج زیانبار خود را در عمیقترین لایههای جامعه نشان داده و آسیبهای جدی و گاه جبرانناپذیر بسیاری به ارکان مهم تشکیلدهندۀ هویت ملی ما، از جمله و شاید در رأس آنها «زبان فارسی»، رسانده است. این آسیبها را با کارهای فرمایشی و سفارشی یا دروغهای شاخدار معمول نمیتوان از بین برد.
اگر امروز بخشی از مردم ایران میکوشند از کشور بگریزند تقصیر ایشان نیست. هر کس پیکان ملامت را در این امور به سمت مردم بگیرد یا جاهل است یا ظالم. پند و اندرز هم به کار نمیآید. اینکه پای بزرگان فرهنگ و ادب ایرانزمین را به میان بکشیم و مثلاً بگوییم «اگر مهاجرت کنید فردوسی از شما ناراضی میشود» هم شوخی باردی است که از سوی دردمندان و مبتلایان جز ریشخند واکنشی در پی نخواهد داشت. مثل این است که کسی پایش شکسته باشد و به او بگوییم: «اگر ناله کنی پدرت ناراحت میشود». این چه استدلال و چه روش انتقاد و چه دلسوزی غیر اخلاقی و غیر انسانی شگفتی است؟
مهاجرت گسترده و روزافزون معلول علل متعددی است و از آن گذشته مشکل بزرگتر این است که آنان که به هر سبب در مرزهای سیاسی ایران ماندهاند هم از نظر ذهنی و فرهنگی خارج از مرزهای ایران زندگی میکنند. ذهن و زبان نسل جدید غربی است. سبک زندگیشان غربی است. حتی گفتارشان غربی است و به چشم دیدهام که برخی از زادگان دهههای هشتاد و نود به زبان انگلیسی بیش از زبان مادری مسلط هستند. گاهی سخنان ایشان چنان به واژههای غربی آمیخته است که درک معنای کلامشان برای پدر و مادرهایشان دشوار بل ناممکن مینماید.
بارها از خود و از ایشان پرسیدهام چه لطفی دارد که به جای «زمان» و «وقت» بگوییم «تایم» و به جای «چهره» و «صورت» بگوییم «فیس» و به جای «خوب» و «دلپسند» و «دلپذیر» و «خوشایند» و چندین لغت فارسی دیگر بگوییم «نایس»؟
یک دلیل آن است که هر چه این نسل دیده و شنیده از موسیقی باکلام (ترانه) و اخبار (در رسانههای ایران هیچ اعتمادی به اخبار نیست) تا سریال و فیلم به زبانهای بیگانه است. وقتی شما شبانهروز در معرض زبانی دیگر باشید ناخواسته و ناخودآگاه ساختارهای آن یا دست کم لغات آن در ذهنتان جایگیر میشود و آنچه در ذهن انبار شده بر زبان نیز جاری خواهد شد.
آسانترین کار این است که بگوییم نسل جدید ما خودباخته یا بیگانهپرست شدهاند؛ اما به فرض که تمام حقیقت در همین جمله خلاصه شده باشد (که نشده)، این چه دردی را دوا میکند؟
پیکان ملامت را باید به سمت کسانی بگیریم که با شکستهای بزرگ اقتصادی و سیاسی و رفتار نادرست خود اعتماد به نفس مردم سرفراز ایران را از ایشان گرفتهاند و عرصههای فرهنگی و هنری و اجتماعی زندگی ایرانیان را از هر چیز دلپذیر ایرانی تهی کردهاند.
💐 ۲۱ فوریه (۲ اسفند) روز جهانی زبان مادری
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍7❤5👎3
نظر فروغی دربارۀ واژهسازی و زبانهای بیگانه
جاودانیاد محمدعلی فروغی که از خادمان و عاشقان زبان فارسی و از شیفتگان فرهنگ و هنر و ادب ایرانی بود، بهکارگیری واژههای خارجی در نام پدیدههای جهان مدرن را ناروا نمیشمرد (و معادلسازی را هم تا حدی بر عهدۀ مردم صاحب تخصص در هر رشته میدانست)؛ ولی بر این نکته تأکید داشت که اگر فارسیزبانان افزون بر اسم ذات، در اسم معنی نیز از الفاظ زبانهای دیگر بهره ببرند و این روش گسترش پیدا کند بهتدریج منجر به تضعیف زبان مادری ایشان میشود.
بخشی از نامۀ او به روزنامۀ کاوه (به مدیریت سید حسن تقیزاده) را نقل میکنم:
درخصوص الفاظی که دلالت بر مادّیات دارد چندان اشکالی نیست؛ زیرا که در غالب مواقع میتوان از الفاظ موجودۀ زبان خودمان عیناً یا با جزئیتصرّفی اختیار کرد و این کار را ارباب حِرف و صنایع دائماً میکنند و اصطلاحاتی که آنها اختیار مینمایند بسیار بجا و خیلی بهتر از اصطلاحی است که ادبا و فضلا جعل میکنند و در این خصوص اهل لغت اگر بخواهند خدمتی به زبان فارسی بکنند بهتر آن است در هر حرفه و پیشه با اهل آن گفتگو کرده اصطلاحات ایشان را اخذ و ضبط نمایند و در قاموس زبان فارسی که انشاءاللّه روزی به همّت دانشمندان و مساعدت اوضاع روزگار تهیه باید بشود وارد کنند و در مواردی هم که جعل اصطلاح به طریق فوق ممکن نشود نسبت به این قسم چیزها میتوانیم لفظ خارجی را عیناً قبول کنیم، چنانکه این کار هم هر روز واقع میشود و الفاظ «ماشین» و «اتوموبیل» و «تلگراف» و «تلفون» و امثال آن، که امروز هر دهاتی و بیسواد ایرانی میداند و استعمال میکند، شاهد این مدّعاست و این فقره هم به عقیدۀ بنده عیب نیست و ضرر ندارد و در نزد تمام اقوام و ملل رایج است.
اشکال بزرگ راجع به الفاظی است که مدلول آنها امور معنویه است؛ زیرا این امور به همان دلیل که معنوی و ذهنی است و جامد و مادّی نیست درک آنها بهطور صحیح مشکل است و نهتنها یک قوم امور معنوی قوم دیگر را بهواسطۀ عدم انس و آشنایی درست درک نمیکند بلکه در میان افراد یک قوم هم این امور بهواسطۀ تفاوت مدارک و مشاعر و ذوق و سلیقه تفاوت دارد و مقدار زیادی از اختلافات و جنگ و جدالها بین مردم به همین علّت است؛ بهعلاوه چیزهای مادّی غالباً در دست اهل فن میافتد و غیر اهل فن در آن خصوص داعیه ندارد. هرکس نجّار نیست با لوازم نجّاری کاری ندارد و اگر محتاج شد بیمضایقه به نجّار رجوع میکند؛ امّا امور معنویه راجع به اهل معنی است و کیست که خود را اهل معنی نداند. پس همه در آن مداخله میکنند و به این واسطه هم امور معنویه را خراب میکنند و هم اصطلاحات صحیح برای آن نمییابند. پس یک اندازه رفع اشکال این قسم میشود که برای امور معنویه هم به وجود و ضرورت اهل فن قائل شوند و در موقع حاجت به آنها مراجعه نمایند.
امّا از حق نمیتوان گذشت که درخصوص بسیاری از الفاظ خارجه شخص هر قدر اهل فن و دانشمند باشد در ازای آنها نمیتواند یک لفظ فارسی پیدا کند. اختیار عین لفظ خارجی هم در امور معنوی به عقیدۀ بنده جایز نیست و هرچند برای امور مادّی در اقتباس و اختیار الفاظ خارجی بیمضایقه هستم در امور معنوی با کسانی که رأی به اقتباس از خارجه دارند موافق نیستم و عقیدهام این است گذشته از اینکه این طریق صحیح نیست و ما را به مقصد نمیرساند هرگاه در آن قدم بگذاریم کمکم اصل زبان ما از میان میرود.*
* نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش دکتر محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۲۲-۱۲۴.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
جاودانیاد محمدعلی فروغی که از خادمان و عاشقان زبان فارسی و از شیفتگان فرهنگ و هنر و ادب ایرانی بود، بهکارگیری واژههای خارجی در نام پدیدههای جهان مدرن را ناروا نمیشمرد (و معادلسازی را هم تا حدی بر عهدۀ مردم صاحب تخصص در هر رشته میدانست)؛ ولی بر این نکته تأکید داشت که اگر فارسیزبانان افزون بر اسم ذات، در اسم معنی نیز از الفاظ زبانهای دیگر بهره ببرند و این روش گسترش پیدا کند بهتدریج منجر به تضعیف زبان مادری ایشان میشود.
بخشی از نامۀ او به روزنامۀ کاوه (به مدیریت سید حسن تقیزاده) را نقل میکنم:
درخصوص الفاظی که دلالت بر مادّیات دارد چندان اشکالی نیست؛ زیرا که در غالب مواقع میتوان از الفاظ موجودۀ زبان خودمان عیناً یا با جزئیتصرّفی اختیار کرد و این کار را ارباب حِرف و صنایع دائماً میکنند و اصطلاحاتی که آنها اختیار مینمایند بسیار بجا و خیلی بهتر از اصطلاحی است که ادبا و فضلا جعل میکنند و در این خصوص اهل لغت اگر بخواهند خدمتی به زبان فارسی بکنند بهتر آن است در هر حرفه و پیشه با اهل آن گفتگو کرده اصطلاحات ایشان را اخذ و ضبط نمایند و در قاموس زبان فارسی که انشاءاللّه روزی به همّت دانشمندان و مساعدت اوضاع روزگار تهیه باید بشود وارد کنند و در مواردی هم که جعل اصطلاح به طریق فوق ممکن نشود نسبت به این قسم چیزها میتوانیم لفظ خارجی را عیناً قبول کنیم، چنانکه این کار هم هر روز واقع میشود و الفاظ «ماشین» و «اتوموبیل» و «تلگراف» و «تلفون» و امثال آن، که امروز هر دهاتی و بیسواد ایرانی میداند و استعمال میکند، شاهد این مدّعاست و این فقره هم به عقیدۀ بنده عیب نیست و ضرر ندارد و در نزد تمام اقوام و ملل رایج است.
اشکال بزرگ راجع به الفاظی است که مدلول آنها امور معنویه است؛ زیرا این امور به همان دلیل که معنوی و ذهنی است و جامد و مادّی نیست درک آنها بهطور صحیح مشکل است و نهتنها یک قوم امور معنوی قوم دیگر را بهواسطۀ عدم انس و آشنایی درست درک نمیکند بلکه در میان افراد یک قوم هم این امور بهواسطۀ تفاوت مدارک و مشاعر و ذوق و سلیقه تفاوت دارد و مقدار زیادی از اختلافات و جنگ و جدالها بین مردم به همین علّت است؛ بهعلاوه چیزهای مادّی غالباً در دست اهل فن میافتد و غیر اهل فن در آن خصوص داعیه ندارد. هرکس نجّار نیست با لوازم نجّاری کاری ندارد و اگر محتاج شد بیمضایقه به نجّار رجوع میکند؛ امّا امور معنویه راجع به اهل معنی است و کیست که خود را اهل معنی نداند. پس همه در آن مداخله میکنند و به این واسطه هم امور معنویه را خراب میکنند و هم اصطلاحات صحیح برای آن نمییابند. پس یک اندازه رفع اشکال این قسم میشود که برای امور معنویه هم به وجود و ضرورت اهل فن قائل شوند و در موقع حاجت به آنها مراجعه نمایند.
امّا از حق نمیتوان گذشت که درخصوص بسیاری از الفاظ خارجه شخص هر قدر اهل فن و دانشمند باشد در ازای آنها نمیتواند یک لفظ فارسی پیدا کند. اختیار عین لفظ خارجی هم در امور معنوی به عقیدۀ بنده جایز نیست و هرچند برای امور مادّی در اقتباس و اختیار الفاظ خارجی بیمضایقه هستم در امور معنوی با کسانی که رأی به اقتباس از خارجه دارند موافق نیستم و عقیدهام این است گذشته از اینکه این طریق صحیح نیست و ما را به مقصد نمیرساند هرگاه در آن قدم بگذاریم کمکم اصل زبان ما از میان میرود.*
* نامههای محمدعلی فروغی، به کوشش دکتر محمد افشینوفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۲۲-۱۲۴.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👍8👎5❤1
خوددرمانی وحشیانه
طبیبم گفت:
«درمانی ندارد دردِ مهجوری»
غلط میگفت
خود را کشتم و
درمانِ خود کردم
وحشی بافقی
@roshananemehr
طبیبم گفت:
«درمانی ندارد دردِ مهجوری»
غلط میگفت
خود را کشتم و
درمانِ خود کردم
وحشی بافقی
@roshananemehr
❤8👎5😁5👍1😢1💔1😭1
احیای پژوهشهای ایرانشناسی
استاد ایرج افشار پس از درگذشت پدر گرانقدرش، دکتر محمود افشار، بر آن شد که مجموعهای از مقالات اهل تحقیق را با نام و یاد وی گردآوری و چاپ کند. ده جلد نخست این مجموعه با نام ناموارۀ دکتر محمود افشار و ده جلد بعدی با نام پژوهشهای ایرانشناسی به همت ایشان نشر یافت. یار وفادار استاد افشار، زندهیاد کریم اصفهانیان، بعد از درگذشت استاد دو جلد دیگر از این مجموعه را گرد آورد و اکنون بعد از نُه سال دو تن از کسانی که با استاد افشار سابقۀ همکاری علمی داشتهاند این مجموعه را احیا کردهاند و الحق این کار را به شکلی شایسته و ستودنی به انجام رساندهاند.
دوستان عزیز دانشمندم آقایان دکتر محمد افشینوفایی (ساکن تهران) و پژمان فیروزبخش (ساکن هامبورگ)، که بُعد مسافت نتوانسته در دوستی و همکاریهای ایشان خللی وارد کند بل به قول #سعدی هوسشان را در مشارکت بیش کرده،* نوشتهای چاپنشده از استاد افشار را زیب این دفتر ساختهاند و خود نیز مقالههایی برای درج در این مجلد نگاشتهاند که در شمار بهترین مقالات مجموعه است.
از دیگر مقالات جلد بیست و سومِ پژوهشهای ایرانشناسی میتوان به نوشتههای ارزشمند و خواندنی پژوهشگران و استادانی چون #شفیعیکدکنی، علیاشرف صادقی، محمود امیدسالار، احمدرضا قائممقامی، وحید عیدگاه، بهروز ایمانی، یوسف سعادت، علی صفری آققلعه، میثم محمدی و آریا طبیبزاده اشاره کرد. در بخش غیر فارسی نیز مقالههایی سودمند به چاپ رسیده است.
امیدوارم انتشار جلدهای بعدی این گنجینۀ علمی هم به اهتمام این دو رفیق شفیق و با همین قوّت و نفاست صورت پذیرد.
_________
* گویند برو تا برود صحبتت از دل
ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت
https://www.tg-me.com/roshananemehr
استاد ایرج افشار پس از درگذشت پدر گرانقدرش، دکتر محمود افشار، بر آن شد که مجموعهای از مقالات اهل تحقیق را با نام و یاد وی گردآوری و چاپ کند. ده جلد نخست این مجموعه با نام ناموارۀ دکتر محمود افشار و ده جلد بعدی با نام پژوهشهای ایرانشناسی به همت ایشان نشر یافت. یار وفادار استاد افشار، زندهیاد کریم اصفهانیان، بعد از درگذشت استاد دو جلد دیگر از این مجموعه را گرد آورد و اکنون بعد از نُه سال دو تن از کسانی که با استاد افشار سابقۀ همکاری علمی داشتهاند این مجموعه را احیا کردهاند و الحق این کار را به شکلی شایسته و ستودنی به انجام رساندهاند.
دوستان عزیز دانشمندم آقایان دکتر محمد افشینوفایی (ساکن تهران) و پژمان فیروزبخش (ساکن هامبورگ)، که بُعد مسافت نتوانسته در دوستی و همکاریهای ایشان خللی وارد کند بل به قول #سعدی هوسشان را در مشارکت بیش کرده،* نوشتهای چاپنشده از استاد افشار را زیب این دفتر ساختهاند و خود نیز مقالههایی برای درج در این مجلد نگاشتهاند که در شمار بهترین مقالات مجموعه است.
از دیگر مقالات جلد بیست و سومِ پژوهشهای ایرانشناسی میتوان به نوشتههای ارزشمند و خواندنی پژوهشگران و استادانی چون #شفیعیکدکنی، علیاشرف صادقی، محمود امیدسالار، احمدرضا قائممقامی، وحید عیدگاه، بهروز ایمانی، یوسف سعادت، علی صفری آققلعه، میثم محمدی و آریا طبیبزاده اشاره کرد. در بخش غیر فارسی نیز مقالههایی سودمند به چاپ رسیده است.
امیدوارم انتشار جلدهای بعدی این گنجینۀ علمی هم به اهتمام این دو رفیق شفیق و با همین قوّت و نفاست صورت پذیرد.
_________
* گویند برو تا برود صحبتت از دل
ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤10👎6👍3
روشنان مهر pinned «درد دلی با سایه جان ای پناه و امیدِ جان و دلم گشته آغشته با تو آب و گلم از سرم سایه برگرفتی لیک تا ابد سایهای برای دلم رفت سالی که رفتهایّ و هنوز از تو ای مهر گرم و مشتعلم گرچه از ما بریدی و رفتی با تو از راه روح متصلم باز سوی تو میدوم گریان از جهان…»
تصحیح بیتی از سعدی
با وجود تلاشهای ارزشمند اهل فضل برای تصحیح اشعار استاد سخن، سعدی شیرازی، ما همچنان نیازمند تصحیحی علمی و انتقادی از کلیات سعدی هستیم. روزی باید این کار بزرگ به انجام برسد؛ اما تا آن روز فرانرسیده (و شاید حتی پس از آن) میتوان گهگاه ابیاتی پراکنده از این کتاب بینظیر را تصحیح کرد.
بیتی که قصد تصحیح آن را داریم از غزلیات سعدی است و در چاپ فروغی چنین ضبط شده است:
گر تو صد بار بیایی به سر کشتۀ عشق
چشم باشد مترصد که دگربار آیی
دکتر یوسفی در تصحیح خود بیت مذکور را با اختلاف یک واژه چنین آورده است:
گر تو صد بار بیایی به سر کشتۀ عشق
چشم دارد مترصد که دگربار آیی
عجیب است که هر دو مصحح فاضل خطا کردهاند و متوجه اشکال وزنی آشکار بیت نشدهاند. همچنین تناسب و تکراری را که در بیت سعدی بوده است نادیده گرفتهاند. بدیهی است که «متر صد» (بر وزن «فاعلن») وزن را آشفته ساخته است. بنده با مراجعه به تمام نسخ متوجه شدم کاتبان نیز همگی دچار لغزش شدهاند و کلمات مصرع دوم را جابهجا نوشتهاند؛ اما خوشبختانه چند روز پیش به نسخهای متأخر اما مضبوط دست یافتم که صورت صحیح بیت را در آن میتوان یافت. این نسخۀ پوسیده در موزۀ پوزیده نگهداری میشود و بیت در برگ ۱۴۰۳ از این نسخه چنین ثبت شده است:
گر تو صَد بار بیایی به سر کشتۀ عشق
مِترِ صَد باشد چشمم که دگربار آیی
بدین ترتیب چنانکه مشاهده میفرمایید هم وزن شعر به اصلاح آمده و هم تکرار «صد» در موضعی یکسان از هر دو مصرع بهدرستی در آن نمایان شده است.
معنی بیت چنین است: اگر تو صد بار به سراغ من که عاشق کشتهمردهات هستم بیایی، چشم من باز هم با اشتیاق به صد متری خود خیره میشود و منتظر است که برای بار صد و یکم تشریففرما شوی.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
با وجود تلاشهای ارزشمند اهل فضل برای تصحیح اشعار استاد سخن، سعدی شیرازی، ما همچنان نیازمند تصحیحی علمی و انتقادی از کلیات سعدی هستیم. روزی باید این کار بزرگ به انجام برسد؛ اما تا آن روز فرانرسیده (و شاید حتی پس از آن) میتوان گهگاه ابیاتی پراکنده از این کتاب بینظیر را تصحیح کرد.
بیتی که قصد تصحیح آن را داریم از غزلیات سعدی است و در چاپ فروغی چنین ضبط شده است:
گر تو صد بار بیایی به سر کشتۀ عشق
چشم باشد مترصد که دگربار آیی
دکتر یوسفی در تصحیح خود بیت مذکور را با اختلاف یک واژه چنین آورده است:
گر تو صد بار بیایی به سر کشتۀ عشق
چشم دارد مترصد که دگربار آیی
عجیب است که هر دو مصحح فاضل خطا کردهاند و متوجه اشکال وزنی آشکار بیت نشدهاند. همچنین تناسب و تکراری را که در بیت سعدی بوده است نادیده گرفتهاند. بدیهی است که «متر صد» (بر وزن «فاعلن») وزن را آشفته ساخته است. بنده با مراجعه به تمام نسخ متوجه شدم کاتبان نیز همگی دچار لغزش شدهاند و کلمات مصرع دوم را جابهجا نوشتهاند؛ اما خوشبختانه چند روز پیش به نسخهای متأخر اما مضبوط دست یافتم که صورت صحیح بیت را در آن میتوان یافت. این نسخۀ پوسیده در موزۀ پوزیده نگهداری میشود و بیت در برگ ۱۴۰۳ از این نسخه چنین ثبت شده است:
گر تو صَد بار بیایی به سر کشتۀ عشق
مِترِ صَد باشد چشمم که دگربار آیی
بدین ترتیب چنانکه مشاهده میفرمایید هم وزن شعر به اصلاح آمده و هم تکرار «صد» در موضعی یکسان از هر دو مصرع بهدرستی در آن نمایان شده است.
معنی بیت چنین است: اگر تو صد بار به سراغ من که عاشق کشتهمردهات هستم بیایی، چشم من باز هم با اشتیاق به صد متری خود خیره میشود و منتظر است که برای بار صد و یکم تشریففرما شوی.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
😁19👎8❤3👍2💔1
کلّیات سعدی با مقدّمهای عالی
عجب است پیش بعضی که تر است شعر سعدی
ورق درخت طوبیست، چگونه تر نباشد؟
جاودانیاد محمدعلی فروغی در سالهایی که گرفتار غضب بیسبب رضاشاه پهلوی شده بود از فرصت خانهنشینی و دوری از عالم پربلای سیاست بهترین بهرهها را برد و به تصحیح کلّیات سعدی همّت گماشت. با وجود نقصهای قابل توجهی که در کار فروغی وجود دارد، چاپ او تا امروز همچنان بهترین چاپ کلّیات سعدی است. در سالهای گذشته چاپ بروخیم (یعنی صورت اصلی کلّیات سعدی تصحیح فروغی) بهکلّی نایاب شده و از روی آن چاپ با حروفچینیهای پرغلط و غیر قابل اعتماد جدید چاپهای بسیاری روانۀ بازار نشر شده است.
یکی از نقصهای کار فروغی این است که او نتوانست یا نخواست مقدّمهای تحقیقی در شناخت نسخ کلّیات سعدی و تبیین روش پیرایش متن بر بنیاد نسخهشناسی بنویسد. با گذشت بیش از هفتاد سال، امروز بنیاد موقوفات افشار به اهتمام مدیر فاضل و قابل آن، آقای دکتر محمد افشینوفایی، کلّیات سعدی را عیناً به همان صورت مورد تأیید فروغی به چاپ رسانده است. در این بازچاپ مقدّمهای عالمانه از دکتر افشینوفایی به کتاب افزوده شده که آن کاستی کار فروغی را از میان برمیدارد و خواندن آن برای خوانندگان جویای آگاهی، بهویژه تمام پژوهشگرانی که به تصحیح آثار سعدی علاقهمندند، واجب است.
در چاپ بروخیم هر کدام از بخشهای کتاب دارای صفحهشماری جداگانه بود و این، کار ارجاع دادن به کلّیات را دشوار میکند. مزیت دیگر چاپ جدید بنیاد آن است که در عین حفظ صفحهشمار قبلی، صفحهشماری پیوسته از آغاز تا انجام کتاب نیز درج شده است.
خوش به حال ما که در فرهنگ گرانسنگ خود گنجینهای چون کلّیات سعدی داریم؛ کتابی که هر برگ آن به تعبیر استاد بیهمتای تاریخ ادبیات جهان، «ورق درخت طوبیست».
@roshananemehr
عجب است پیش بعضی که تر است شعر سعدی
ورق درخت طوبیست، چگونه تر نباشد؟
جاودانیاد محمدعلی فروغی در سالهایی که گرفتار غضب بیسبب رضاشاه پهلوی شده بود از فرصت خانهنشینی و دوری از عالم پربلای سیاست بهترین بهرهها را برد و به تصحیح کلّیات سعدی همّت گماشت. با وجود نقصهای قابل توجهی که در کار فروغی وجود دارد، چاپ او تا امروز همچنان بهترین چاپ کلّیات سعدی است. در سالهای گذشته چاپ بروخیم (یعنی صورت اصلی کلّیات سعدی تصحیح فروغی) بهکلّی نایاب شده و از روی آن چاپ با حروفچینیهای پرغلط و غیر قابل اعتماد جدید چاپهای بسیاری روانۀ بازار نشر شده است.
یکی از نقصهای کار فروغی این است که او نتوانست یا نخواست مقدّمهای تحقیقی در شناخت نسخ کلّیات سعدی و تبیین روش پیرایش متن بر بنیاد نسخهشناسی بنویسد. با گذشت بیش از هفتاد سال، امروز بنیاد موقوفات افشار به اهتمام مدیر فاضل و قابل آن، آقای دکتر محمد افشینوفایی، کلّیات سعدی را عیناً به همان صورت مورد تأیید فروغی به چاپ رسانده است. در این بازچاپ مقدّمهای عالمانه از دکتر افشینوفایی به کتاب افزوده شده که آن کاستی کار فروغی را از میان برمیدارد و خواندن آن برای خوانندگان جویای آگاهی، بهویژه تمام پژوهشگرانی که به تصحیح آثار سعدی علاقهمندند، واجب است.
در چاپ بروخیم هر کدام از بخشهای کتاب دارای صفحهشماری جداگانه بود و این، کار ارجاع دادن به کلّیات را دشوار میکند. مزیت دیگر چاپ جدید بنیاد آن است که در عین حفظ صفحهشمار قبلی، صفحهشماری پیوسته از آغاز تا انجام کتاب نیز درج شده است.
خوش به حال ما که در فرهنگ گرانسنگ خود گنجینهای چون کلّیات سعدی داریم؛ کتابی که هر برگ آن به تعبیر استاد بیهمتای تاریخ ادبیات جهان، «ورق درخت طوبیست».
@roshananemehr
Telegram
حاصل اوقات
مقدّمهای بر کلّیات سعدی، محمّد افشینوفایی
کلّیات سعدی، به اهتمام محمّدعلی فروغی، تهران: انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳.
@HaseleOwqat
کلّیات سعدی، به اهتمام محمّدعلی فروغی، تهران: انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳.
@HaseleOwqat
👍9👎6❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوسهای بر زخم تنی شریف
برای مهدی یراحی
بسکه خون ریختند در تاریخ
برگبرگِ زمانه رنگین است
لیک در بینِ عهدهای سیاه
عهدِ ضحاک، بیش ننگین است
یکی از ننگهای خشکسران
اینکه آتش به هر ترانه زدند
به تنِ نازنینِ مهدیِ ما
همچو دجّال تازیانه زدند
غافل از اینکه بانگِ آزادی
زین جنایت بلندتر گردد
باش بر تختِ ننگِ خود ضحاک
تا ورق همچو تخت برگردد!
@roshananemehr
برای مهدی یراحی
بسکه خون ریختند در تاریخ
برگبرگِ زمانه رنگین است
لیک در بینِ عهدهای سیاه
عهدِ ضحاک، بیش ننگین است
یکی از ننگهای خشکسران
اینکه آتش به هر ترانه زدند
به تنِ نازنینِ مهدیِ ما
همچو دجّال تازیانه زدند
غافل از اینکه بانگِ آزادی
زین جنایت بلندتر گردد
باش بر تختِ ننگِ خود ضحاک
تا ورق همچو تخت برگردد!
@roshananemehr
💔20❤4👎4👍2
روشنان مهر pinned «سکۀ ناز غزلی برای زن چیست زمین؟ ترانهای؛ وزنِ وی از خرام تو چیست زمان؟ فسانهای؛ پر شده از پیام تو جذْبه تویی، غزل تویی، قصّه تویی، مَثَل تویی خواب به چشمِ شبزده میدود از کلام تو پنجرههای خسته با پلکِ تو باز میشود در تپشِ شنیدنِ زمزمۀ سلام تو شیر…»
انتشار کتاب نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار
استاد ایرج افشار از تکتک لحظات عمر به بهترین شکل در راه هدفش یعنی خدمت به وطن و فرهنگ ایرانزمین بهره برد. گذشته از حجم بسیار و شگفتانگیز کارهایی که افشار به انجام رسانده، حجم مکاتبات او با اهل قلم نیز بسیار زیاد است.
دوست گرامی، آقای دکتر محمد افشینوفایی، که سال گذشته نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار را با مقدمۀ جامع و حواشی نافع خود به چاپ رسانده بود امسال نیز مجموعهای دیگر از نامههای استاد را با همان روش پسندیده، تحت عنوان نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار روانۀ بازار نشر کرده است.
دوستی ستوده و افشار بیش از شصت سال دوام داشت و تنها دست مرگ توانست ایشان را از هم جدا کند. این دو عاشق ایرانگردی و گشت و گذار و کتاب و فرهنگ و دانش، در سفر و حضر همنشین و همدل و همراه یکدیگر بودند و آنچه در این کتاب آمده حاصل نامهنگاریهایی است که در طول ۵۳ سال (۱۳۳۰-۱۳۸۳) در هنگام سفرهای جداگانۀ هر یک از ایشان پدید آمده است. متأسفانه تعداد نامههای برجامانده از افشار (۳۳ نامه) حدود یکچهارم نامههای ستوده (۱۱۳ نامه) است. بنابراین بخش اعظم کتاب را نوشتههای ستوده تشکیل میدهد. خواندن این کتاب ما را به شناخت خوبی از شخصیت ستودۀ ستوده میرساند و او را مردی پخته و باتدبیر، نکتهسنج و خردمند، مصمّم و بااراده و جدّی، و در عین حال گاه شوخ و گاه تندمزاج و عصبی نشان میدهد. افشار نیز همان مرد ایراندوست پرکار صبور متین استوار همیشگی است که میشناسیم.
اطلاعات جالبی دربارۀ رجال فرهنگی عصر از نامههای کتاب به دست میآید. مثلاً افشار (در نامهای به تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۳۶ از بروکسل به تهران خطاب به ستوده) از تلاش بهار و چند تن از بزرگان ادبیات کشور برای فراگیری زبان آلمانی مینویسد:
از اینکه کار تدریست زیاد شده است متأثّر شدم، چراکه تو از شرّ «تدریس» خسته شده بودی و حالا باز داری تن به کار میدهی. عزیز من، تدریس تدریس است چه برای بچّۀ ششساله باشد چه شصتساله. نصراللّه فلسفی خوب میگفت. میگفت وقتی در سنّ چهلسالگی به صرافت آلمانی یاد گرفتن افتادیم. با مرحوم ملکالشعرا و رشید یاسمی و آقایان دکتر صفا و دکتر خطیبی شاگرد حقنظریان شدیم. ما همکاران و دوستان به محض اینکه به سر کلاس میرسیدیم همه شاگرد میشدیم و همان طبایع و خواصّ و خصوصیّات را مییافتیم و آن مرد ارمنی هم معلّم میشد و چه معلّمی! چنان به خودش قیافه میگرفت و اوضاع را جدّی گرفته بود که تصوّرش مشکل است.
چون سخن افشار و ستوده بیشتر از کتاب و مجله و کارهای علمی و ارتباط با اهل قلم و اندیشه است خواندن این کتاب، برای شناخت فضای علمی و فرهنگی ایران در زمان نگارش نامهها سودمند است؛ بهویژه با حواشی مفیدی که گردآورندۀ محترم در معرّفی رجال و کتب و مقالات، بر کتاب نوشته است، درک موضوع گفتگوی دو استاد برای خوانندگان آسان شده است. در صفحات پایانی تصاویری از دو استاد و دیگر رجال فرهنگی نامبرده در نامهها به چاپ رسیده که بر جذابیت کتاب افزوده است.
💐 ۱۸ اسفند سالروز درگذشت ایرج افشار (۱۳۰۴-۱۳۸۹)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
استاد ایرج افشار از تکتک لحظات عمر به بهترین شکل در راه هدفش یعنی خدمت به وطن و فرهنگ ایرانزمین بهره برد. گذشته از حجم بسیار و شگفتانگیز کارهایی که افشار به انجام رسانده، حجم مکاتبات او با اهل قلم نیز بسیار زیاد است.
دوست گرامی، آقای دکتر محمد افشینوفایی، که سال گذشته نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار را با مقدمۀ جامع و حواشی نافع خود به چاپ رسانده بود امسال نیز مجموعهای دیگر از نامههای استاد را با همان روش پسندیده، تحت عنوان نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار روانۀ بازار نشر کرده است.
دوستی ستوده و افشار بیش از شصت سال دوام داشت و تنها دست مرگ توانست ایشان را از هم جدا کند. این دو عاشق ایرانگردی و گشت و گذار و کتاب و فرهنگ و دانش، در سفر و حضر همنشین و همدل و همراه یکدیگر بودند و آنچه در این کتاب آمده حاصل نامهنگاریهایی است که در طول ۵۳ سال (۱۳۳۰-۱۳۸۳) در هنگام سفرهای جداگانۀ هر یک از ایشان پدید آمده است. متأسفانه تعداد نامههای برجامانده از افشار (۳۳ نامه) حدود یکچهارم نامههای ستوده (۱۱۳ نامه) است. بنابراین بخش اعظم کتاب را نوشتههای ستوده تشکیل میدهد. خواندن این کتاب ما را به شناخت خوبی از شخصیت ستودۀ ستوده میرساند و او را مردی پخته و باتدبیر، نکتهسنج و خردمند، مصمّم و بااراده و جدّی، و در عین حال گاه شوخ و گاه تندمزاج و عصبی نشان میدهد. افشار نیز همان مرد ایراندوست پرکار صبور متین استوار همیشگی است که میشناسیم.
اطلاعات جالبی دربارۀ رجال فرهنگی عصر از نامههای کتاب به دست میآید. مثلاً افشار (در نامهای به تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۳۶ از بروکسل به تهران خطاب به ستوده) از تلاش بهار و چند تن از بزرگان ادبیات کشور برای فراگیری زبان آلمانی مینویسد:
از اینکه کار تدریست زیاد شده است متأثّر شدم، چراکه تو از شرّ «تدریس» خسته شده بودی و حالا باز داری تن به کار میدهی. عزیز من، تدریس تدریس است چه برای بچّۀ ششساله باشد چه شصتساله. نصراللّه فلسفی خوب میگفت. میگفت وقتی در سنّ چهلسالگی به صرافت آلمانی یاد گرفتن افتادیم. با مرحوم ملکالشعرا و رشید یاسمی و آقایان دکتر صفا و دکتر خطیبی شاگرد حقنظریان شدیم. ما همکاران و دوستان به محض اینکه به سر کلاس میرسیدیم همه شاگرد میشدیم و همان طبایع و خواصّ و خصوصیّات را مییافتیم و آن مرد ارمنی هم معلّم میشد و چه معلّمی! چنان به خودش قیافه میگرفت و اوضاع را جدّی گرفته بود که تصوّرش مشکل است.
چون سخن افشار و ستوده بیشتر از کتاب و مجله و کارهای علمی و ارتباط با اهل قلم و اندیشه است خواندن این کتاب، برای شناخت فضای علمی و فرهنگی ایران در زمان نگارش نامهها سودمند است؛ بهویژه با حواشی مفیدی که گردآورندۀ محترم در معرّفی رجال و کتب و مقالات، بر کتاب نوشته است، درک موضوع گفتگوی دو استاد برای خوانندگان آسان شده است. در صفحات پایانی تصاویری از دو استاد و دیگر رجال فرهنگی نامبرده در نامهها به چاپ رسیده که بر جذابیت کتاب افزوده است.
💐 ۱۸ اسفند سالروز درگذشت ایرج افشار (۱۳۰۴-۱۳۸۹)
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤11👎6👍3
روحِ لگدکوب
لگدکوبِ غمت زان گشت روحم
که بختِ بد لگد زد بر فتوحم
تنم ترسد ز هجران، چون نترسد؟
کدامین عاقل از مجنون نترسد؟
نظامی گنجهای
https://www.tg-me.com/roshananemehr
لگدکوبِ غمت زان گشت روحم
که بختِ بد لگد زد بر فتوحم
تنم ترسد ز هجران، چون نترسد؟
کدامین عاقل از مجنون نترسد؟
نظامی گنجهای
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤7👎4💔3😢1😭1
نوروز دلافروز
مبارکتر شب و خرّمترین روز
به استقبالم آمد بختِ پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
سعدی
با گذشت حدود هشتصد سال از زمان سروده شدن این غزل استاد سخن، سعدی، امسال روز اوّل نوروز پس از شب قدر واقع شده است. همه شبِ ایرانیان قدر و هر روزشان نوروز باد!
@roshananemehr
مبارکتر شب و خرّمترین روز
به استقبالم آمد بختِ پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
سعدی
با گذشت حدود هشتصد سال از زمان سروده شدن این غزل استاد سخن، سعدی، امسال روز اوّل نوروز پس از شب قدر واقع شده است. همه شبِ ایرانیان قدر و هر روزشان نوروز باد!
@roshananemehr
❤21👎4👍1
نوروز ما
شاعر بزرگ و بیهمتای عرب، ابوالطیّب المتنبّی، در مدح ابن عمید (وزیر ادیب و دانشمند و کاردان آل بویه) از نوروز چنین یاد کرده است:
جاءَ نَيروزُنا وَ أَنتَ مُرادُه وَ وَرَت بِالَّذي أَرادَ زِنادُه
هَذِهِ النَظرَةُ الَّتي نالَها مِنـ ـكَ إِلى مِثلِها مِنَ الحَولِ زادُه
ترجمۀ این دو بیت به نظم فارسی کمابیش چنین است:
نوروز ما رسید و تویی خودْ مراد او
وز این مراد شعلهور آمد زنادِ* او
زین یک نگه که از تو بدو میرسد، بوَد
زین سال تا به سال دگر توش و زاد او
اینکه شاعر عرب تعبیر «نیروزنا» یعنی «نوروز ما» را به کار گرفته و این جشن باستانی ایرانی را از خود دانسته، جز القای حس یگانگی با ممدوح، مفید این معنی است که جشن باشکوه نوروز برای همگان از جمله اعراب عزیز تواند بود. اگر عربی میتواند بگوید «نوروز ما» چرا ترکی که بسیاری از بزرگان دانش و فرهنگ و ادب ایران در سرزمین وی (منظورم مرزهای سیاسی کنونی است) بالیدهاند نتواند بگوید «نوروز ما»؟
این رخداد (فارغ از جنبههای سیاسی و دسیسههای نهان در پس آن) نهتنها جای دلخوری و نگرانی ندارد که شادیانگیز است. ای کاش روزی سراسر مردم جهان بگویند: نوروز ما!
در این باره همچنین بنگرید به یادداشتهای ارزشمند دو دوست عزیزم آقایان دکتر میلاد عظیمی و احمدرضا قائممقامی
_____
* زِناد: جمعِ زند. آتشزنه. چوب یا سنگی که برای آتش درست کردن از آن بهره گیرند.
◾️این یادداشت و ترجمه را با یاد دلپذیر سالهای دور و همراهی با آقای دکتر علیرضا منوچهریان (مترجم دیوان متنبّی) نوشتم و هم به ایشان تقدیم میکنم.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
شاعر بزرگ و بیهمتای عرب، ابوالطیّب المتنبّی، در مدح ابن عمید (وزیر ادیب و دانشمند و کاردان آل بویه) از نوروز چنین یاد کرده است:
جاءَ نَيروزُنا وَ أَنتَ مُرادُه وَ وَرَت بِالَّذي أَرادَ زِنادُه
هَذِهِ النَظرَةُ الَّتي نالَها مِنـ ـكَ إِلى مِثلِها مِنَ الحَولِ زادُه
ترجمۀ این دو بیت به نظم فارسی کمابیش چنین است:
نوروز ما رسید و تویی خودْ مراد او
وز این مراد شعلهور آمد زنادِ* او
زین یک نگه که از تو بدو میرسد، بوَد
زین سال تا به سال دگر توش و زاد او
اینکه شاعر عرب تعبیر «نیروزنا» یعنی «نوروز ما» را به کار گرفته و این جشن باستانی ایرانی را از خود دانسته، جز القای حس یگانگی با ممدوح، مفید این معنی است که جشن باشکوه نوروز برای همگان از جمله اعراب عزیز تواند بود. اگر عربی میتواند بگوید «نوروز ما» چرا ترکی که بسیاری از بزرگان دانش و فرهنگ و ادب ایران در سرزمین وی (منظورم مرزهای سیاسی کنونی است) بالیدهاند نتواند بگوید «نوروز ما»؟
این رخداد (فارغ از جنبههای سیاسی و دسیسههای نهان در پس آن) نهتنها جای دلخوری و نگرانی ندارد که شادیانگیز است. ای کاش روزی سراسر مردم جهان بگویند: نوروز ما!
در این باره همچنین بنگرید به یادداشتهای ارزشمند دو دوست عزیزم آقایان دکتر میلاد عظیمی و احمدرضا قائممقامی
_____
* زِناد: جمعِ زند. آتشزنه. چوب یا سنگی که برای آتش درست کردن از آن بهره گیرند.
◾️این یادداشت و ترجمه را با یاد دلپذیر سالهای دور و همراهی با آقای دکتر علیرضا منوچهریان (مترجم دیوان متنبّی) نوشتم و هم به ایشان تقدیم میکنم.
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
👎8❤7👍2
بهاران وقتِ خفتن نیست
برای عزیزم سهیلا حبیبی
کشیدم در وطن از دوریات دردِ غریبی را
چشیدم در فراقت زهرِ جامِ بینصیبی را
نبودی یک زمان از دردِ مردم غافل و اکنون
طبیبان بردهاند از یاد در دردت طبیبی را
جهان جز خیر و زیبایی ندید از تو، ولی دادت
به شرّ و زشتی این پاداش، بنگر نانجیبی را!
برآر ای اخترِ پنهان، سر از این خوابِ بیبرهان
که درمانی نمیدانیم جز این ناشکیبی را
تو سر تا پا نوا بودی، بهاران وقتِ خفتن نیست
بخوان تا از تو بلبل یاد گیرد عندلیبی را
فلک! از عمر رفته شکوهای دیگر نمیداریم
به ما گر بازگردانی سهیلای حبیبی را
مهدی فیروزیان
https://www.tg-me.com/roshananemehr
برای عزیزم سهیلا حبیبی
کشیدم در وطن از دوریات دردِ غریبی را
چشیدم در فراقت زهرِ جامِ بینصیبی را
نبودی یک زمان از دردِ مردم غافل و اکنون
طبیبان بردهاند از یاد در دردت طبیبی را
جهان جز خیر و زیبایی ندید از تو، ولی دادت
به شرّ و زشتی این پاداش، بنگر نانجیبی را!
برآر ای اخترِ پنهان، سر از این خوابِ بیبرهان
که درمانی نمیدانیم جز این ناشکیبی را
تو سر تا پا نوا بودی، بهاران وقتِ خفتن نیست
بخوان تا از تو بلبل یاد گیرد عندلیبی را
فلک! از عمر رفته شکوهای دیگر نمیداریم
به ما گر بازگردانی سهیلای حبیبی را
مهدی فیروزیان
https://www.tg-me.com/roshananemehr
Telegram
روشنان مهر
نوشتههای مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
درنگی در فرهنگ و هنر ایرانزمین
❤9😭5😢3