توی یک رابطه عاطفی خیلی مهمه که ظرفیت تحمل خودمون رو بالا ببریم تا شریک عاطفیمون بتونه حالات و احساساتش رو با ما در میون بذاره. اگر پارتنرمون مجبور باشه به خاطر آسیبپذیر بودن ما احساسات خودش رو سانسور کنه، اون احساسات سانسور شده آروم آروم بینمون فاصله میندازه.
💥@rraavvaann
💥@rraavvaann
❤5
یک خسته نباشید به خودم؛ که سالهاست کم نیاورده، که سالهاست هدفهای خودش را بغل گرفته و از آنها در مقابل نشدنها محافظت کرده.
یک خسته نباشید به خودم که بیش از ظرفیت توانش جنگیده، که سپاه سختیها را کنار زده و خودش را تا قلههای بعید آرامش رسانده.
یک خسته نباشید به خودم که از محدودیتها فرصت ساخته و با ناملایمتیها مدارا کرده.
یک خسته نباشید به دلم، به روحم، به احساسم...
باید به خودم کمی استراحت بدهم، باید کمی از شلوغیها دور باشم و آرامتر شوم، باید برای مدتی به چیزی فکر نکنم.
که خودم را بردارم ببرم جایی به دور از این حوالی و کمی خستگی بتکانم و نگران چیزی نباشم.
یک خسته نباشید به من، به تو و به تمام آنها که هدف داشتند، تلاش کردند و تسلیم نشدند.
💥@rraavvaann
یک خسته نباشید به خودم که بیش از ظرفیت توانش جنگیده، که سپاه سختیها را کنار زده و خودش را تا قلههای بعید آرامش رسانده.
یک خسته نباشید به خودم که از محدودیتها فرصت ساخته و با ناملایمتیها مدارا کرده.
یک خسته نباشید به دلم، به روحم، به احساسم...
باید به خودم کمی استراحت بدهم، باید کمی از شلوغیها دور باشم و آرامتر شوم، باید برای مدتی به چیزی فکر نکنم.
که خودم را بردارم ببرم جایی به دور از این حوالی و کمی خستگی بتکانم و نگران چیزی نباشم.
یک خسته نباشید به من، به تو و به تمام آنها که هدف داشتند، تلاش کردند و تسلیم نشدند.
💥@rraavvaann
❤4
حواسمان
به چروک هایِ دور چشم
مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد
حواسمان به ترشدن های
گاه و بیگـاهِ چشم هایِ
کم سو و دلتنگیِ شان باشد
حواسمان باشد آن ها
خیلی زود پیــر می شوند
و خیلی زودتر از آنـچه
فکـرش را می کنیـم
از کنارمان می رونـد....
حواسمان باشد به دلگیـریِ
غروب هایِ تنهاییِ شان...
حواسمـان باشد که آن ها
تمامِ عمـر حواسشان به مـا،
به آرام قد کشیدنمان،
نیاز ها وناز هایمان بوده است....
آن ها یک روز آنقدر
پیـر میشوند که
حتی اسم هایمان را هم
فراموش می کنند....
حواسمان به گرانترین
و بی همتا ترین عشق هایِ زندگیمان به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشـد
خیلی لطفـا....
.
💥@rraavvaann
به چروک هایِ دور چشم
مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد
حواسمان به ترشدن های
گاه و بیگـاهِ چشم هایِ
کم سو و دلتنگیِ شان باشد
حواسمان باشد آن ها
خیلی زود پیــر می شوند
و خیلی زودتر از آنـچه
فکـرش را می کنیـم
از کنارمان می رونـد....
حواسمان باشد به دلگیـریِ
غروب هایِ تنهاییِ شان...
حواسمـان باشد که آن ها
تمامِ عمـر حواسشان به مـا،
به آرام قد کشیدنمان،
نیاز ها وناز هایمان بوده است....
آن ها یک روز آنقدر
پیـر میشوند که
حتی اسم هایمان را هم
فراموش می کنند....
حواسمان به گرانترین
و بی همتا ترین عشق هایِ زندگیمان به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشـد
خیلی لطفـا....
.
💥@rraavvaann
❤7
Forwarded from عکس نگار
🔥در میانهٔ جنگی که خانه نام دارد
💥@rraavvaann
من کودکیام میان دو آدمی که باید راهشان را از هم جدا کنند،
اما سالهاست زیر یک سقف ماندهاند.
هر روز صحنههایی تکرار میشود که در آن، نگاهها مثل خنجر از اتاقی به اتاق دیگر
پرتاب میشود.
هیچکدام صدای دیگری را نمیخواهد،
اما هر دو با دقت مراقباند که دیگری
نفس بکشد،
تا فرصتی برای ضربه باشد.
پدرم گاهی بیهوا در را باز میکند، دستم را میگیرد و مرا با خود بیرون میبرد.
میگوید «بیا کمی هوا بخوریم» اما در چشمانش چیزی بیشتر از گردش پیداست:
لذتی پنهان از اینکه مادرم پشت پنجره منتظر بماند و هر دقیقهاش را با اضطراب بشمارد.
راه میرویم، خرید میکنیم، حتی گاهی بستنی میخوریم،
اما من میدانم این گردش برای من نیست؛
این نمایش، پیام دارد.
مادرم هم بازی خودش را دارد.
مرا کنار خودش مینشاند، بلند میخندد،
و حرفهایی میزند که میداند پدرم از پشت در میشنود.
گاهی لباس نو برایم میخرد،
نه از سر مهر، که برای نشان دادن برتری.
هدیهها، آغوشها، توجههای ناگهانی،
همه بخشی از مسابقهای هستند که در آن،
من جام قهرمانیام.
بعضی روزها هر دو همزمان مرا میخواهند،
و من مجبور میشوم انتخاب کنم.
انتخابی که هر پاسخش بهایی دارد:
خشم، سکوت، یا نگاه طولانی و سنگین.
در این خانه، مهر بیشرط جایی ندارد؛
هر نوازش،
سندی برای پیروزی یکی
و شکست دیگریست.
وقتی صداها بالا میرود، اتاقم به پناهگاه تبدیل میشود.
اما حتی آنجا هم دیوارها لرزش صداها را عبور میدهند.
کلماتشان مثل تیر از میان دیوارها رد میشود
و روی قلبم جا میگذارد.
گاهی وانمود میکنم در حال درسخواندنم،
گاهی به سقف خیره میشوم و با صدای بیرون، نفس کشیدن خودم را گم میکنم.
فراموشی کمکم به سراغم آمده.
نه فراموشی رویدادها، که فراموشی خودم.
آنقدر میان پیامها، نگاهها و مأموریتهای پنهان گم شدهام
که دیگر نمیدانم چه احساسی از آنِ من است
و چه چیزی را فقط برای آرام کردن یکی از آنها ساختهام.
آرزوی جداییشان در من
مثل درختی بیبرگ ایستاده،
نه به خاطر تنفر،
بلکه برای اینکه جنگی بیپایان را پایان بدهد.
آنچه میخواهم سکوتیست که در آن،
دیگر کسی از طریق من
به دیگری خنجر نزند.
من کودکیام که
در میدان این جنگ بزرگ شدهام،
و تنها خواهشم این است که
از صحنه بیرونم ببرند.
💥@rraavvaann
#طلاق #فرزند #والدین #روانکاو
💥@rraavvaann
من کودکیام میان دو آدمی که باید راهشان را از هم جدا کنند،
اما سالهاست زیر یک سقف ماندهاند.
هر روز صحنههایی تکرار میشود که در آن، نگاهها مثل خنجر از اتاقی به اتاق دیگر
پرتاب میشود.
هیچکدام صدای دیگری را نمیخواهد،
اما هر دو با دقت مراقباند که دیگری
نفس بکشد،
تا فرصتی برای ضربه باشد.
پدرم گاهی بیهوا در را باز میکند، دستم را میگیرد و مرا با خود بیرون میبرد.
میگوید «بیا کمی هوا بخوریم» اما در چشمانش چیزی بیشتر از گردش پیداست:
لذتی پنهان از اینکه مادرم پشت پنجره منتظر بماند و هر دقیقهاش را با اضطراب بشمارد.
راه میرویم، خرید میکنیم، حتی گاهی بستنی میخوریم،
اما من میدانم این گردش برای من نیست؛
این نمایش، پیام دارد.
مادرم هم بازی خودش را دارد.
مرا کنار خودش مینشاند، بلند میخندد،
و حرفهایی میزند که میداند پدرم از پشت در میشنود.
گاهی لباس نو برایم میخرد،
نه از سر مهر، که برای نشان دادن برتری.
هدیهها، آغوشها، توجههای ناگهانی،
همه بخشی از مسابقهای هستند که در آن،
من جام قهرمانیام.
بعضی روزها هر دو همزمان مرا میخواهند،
و من مجبور میشوم انتخاب کنم.
انتخابی که هر پاسخش بهایی دارد:
خشم، سکوت، یا نگاه طولانی و سنگین.
در این خانه، مهر بیشرط جایی ندارد؛
هر نوازش،
سندی برای پیروزی یکی
و شکست دیگریست.
وقتی صداها بالا میرود، اتاقم به پناهگاه تبدیل میشود.
اما حتی آنجا هم دیوارها لرزش صداها را عبور میدهند.
کلماتشان مثل تیر از میان دیوارها رد میشود
و روی قلبم جا میگذارد.
گاهی وانمود میکنم در حال درسخواندنم،
گاهی به سقف خیره میشوم و با صدای بیرون، نفس کشیدن خودم را گم میکنم.
فراموشی کمکم به سراغم آمده.
نه فراموشی رویدادها، که فراموشی خودم.
آنقدر میان پیامها، نگاهها و مأموریتهای پنهان گم شدهام
که دیگر نمیدانم چه احساسی از آنِ من است
و چه چیزی را فقط برای آرام کردن یکی از آنها ساختهام.
آرزوی جداییشان در من
مثل درختی بیبرگ ایستاده،
نه به خاطر تنفر،
بلکه برای اینکه جنگی بیپایان را پایان بدهد.
آنچه میخواهم سکوتیست که در آن،
دیگر کسی از طریق من
به دیگری خنجر نزند.
من کودکیام که
در میدان این جنگ بزرگ شدهام،
و تنها خواهشم این است که
از صحنه بیرونم ببرند.
💥@rraavvaann
#طلاق #فرزند #والدین #روانکاو
❤1
یه جا خوندم نوشته بود:
زنها وقتی جاشون توی رابطه امن باشه بچه میشن
و
وقتی جاشون نا امن باشه مرد میشن ،
نمیگم درسته یا غلط ولی قابل تأمله..
💥@rraavvaann
زنها وقتی جاشون توی رابطه امن باشه بچه میشن
و
وقتی جاشون نا امن باشه مرد میشن ،
نمیگم درسته یا غلط ولی قابل تأمله..
💥@rraavvaann
👍12
خیلی وقتها قدرت یک نوازش،
یک لبخند،
یک واژه محبت آمیز،
یک گوش شنوا،
یک تعریف صادقانه، یا اندکی توجه را دست کم میگیریم
که همه انها میتوانند یک زندگی را متحول کنند
وقتی سپاسگزار آنچه هست باشی،
وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی،
آن زمانی است که به زندگی معنا میبخشی،
دیروز تاریخ است، فردا معما و امروز زندگی
بیایید امروز را قشنگ زندگی کنیم، که شاید فردایی نباشد
💥@rraavvaann
یک لبخند،
یک واژه محبت آمیز،
یک گوش شنوا،
یک تعریف صادقانه، یا اندکی توجه را دست کم میگیریم
که همه انها میتوانند یک زندگی را متحول کنند
وقتی سپاسگزار آنچه هست باشی،
وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی،
آن زمانی است که به زندگی معنا میبخشی،
دیروز تاریخ است، فردا معما و امروز زندگی
بیایید امروز را قشنگ زندگی کنیم، که شاید فردایی نباشد
💥@rraavvaann
❤1👍1
تصور کنید انسانی
هر بار که مرگ پدرش را به یاد میآورد،
غمی سنگین بر جانش مینشیند.
اگر این غم بیش از حد طاقتفرسا باشد،
ذهنش برای بقا راههایی پیدا میکند
تا آن را سرکوب کند.
یک راه این است که
هم فکر و هم احساس را با هم خاموش کند،
یعنی هرگز به مرگ پدرش فکر نکند
و حتی مجال ندهد که این اندوه
به آستانهی آگاهیاش برسد،
گویی صفحهای از زندگیاش را
برای همیشه بسته است.
راه دوم این است که فکر را سرکوب کند
اما احساس باقی بماند،
در این حالت، روزهایی هست که غمگین میشود
بیآنکه بداند چرا.
غمی بینام که مثل سایه دنبالش میآید
و هیچ نشانی از منبعش ندارد.
این نوع غم،
چون ریشهاش پنهان است،
اغلب گیجکننده و فرساینده است
و فرد را در چرخهای از اندوه بیدلیل
گرفتار میکند.
و راه سوم این است که فکر را نگه دارد
اما احساس را سرکوب کند،
یعنی بداند پدرش مرده است،
بتواند این واقعه را بازگو کند،
اما هیچ حسی در این باره نداشته باشد.
گویی داستانی را تعریف میکند
که به او ربطی ندارد.
این حالت، نه نشانهی آرامش است
و نه نشانهی پذیرش،
بلکه نشانهی این است که هیجان غم
هنوز زنده است
اما پشت درهای بسته نگه داشته شده است.
این خنثی بودن،
نشانهی حل شدن ماجرا نیست،
بلکه علامتیست از زخمی که
فقط از دید پنهان شده است.
زخمی که دیده نشود،
درمان نمیشود
و روزی که درِ پنهانش گشوده شود،
با تمام وزنش بازمیگردد.
سرکوب،
شاید در لحظه ناجی به نظر برسد،
اما نهایتا،
بهای سنگینی از ما میگیرد.
💥@rraavvaann
هر بار که مرگ پدرش را به یاد میآورد،
غمی سنگین بر جانش مینشیند.
اگر این غم بیش از حد طاقتفرسا باشد،
ذهنش برای بقا راههایی پیدا میکند
تا آن را سرکوب کند.
یک راه این است که
هم فکر و هم احساس را با هم خاموش کند،
یعنی هرگز به مرگ پدرش فکر نکند
و حتی مجال ندهد که این اندوه
به آستانهی آگاهیاش برسد،
گویی صفحهای از زندگیاش را
برای همیشه بسته است.
راه دوم این است که فکر را سرکوب کند
اما احساس باقی بماند،
در این حالت، روزهایی هست که غمگین میشود
بیآنکه بداند چرا.
غمی بینام که مثل سایه دنبالش میآید
و هیچ نشانی از منبعش ندارد.
این نوع غم،
چون ریشهاش پنهان است،
اغلب گیجکننده و فرساینده است
و فرد را در چرخهای از اندوه بیدلیل
گرفتار میکند.
و راه سوم این است که فکر را نگه دارد
اما احساس را سرکوب کند،
یعنی بداند پدرش مرده است،
بتواند این واقعه را بازگو کند،
اما هیچ حسی در این باره نداشته باشد.
گویی داستانی را تعریف میکند
که به او ربطی ندارد.
این حالت، نه نشانهی آرامش است
و نه نشانهی پذیرش،
بلکه نشانهی این است که هیجان غم
هنوز زنده است
اما پشت درهای بسته نگه داشته شده است.
این خنثی بودن،
نشانهی حل شدن ماجرا نیست،
بلکه علامتیست از زخمی که
فقط از دید پنهان شده است.
زخمی که دیده نشود،
درمان نمیشود
و روزی که درِ پنهانش گشوده شود،
با تمام وزنش بازمیگردد.
سرکوب،
شاید در لحظه ناجی به نظر برسد،
اما نهایتا،
بهای سنگینی از ما میگیرد.
💥@rraavvaann
❤1👍1
چطورتمرین کنیم به خواب کافی و بیدار شدن سر وقت؟!
یک فرمول ساده وجود دارد که به شما کمک می کند همیشه خواب خوبی داشته باشید و صبح ها با روحیه خوبی از خواب بیدار شوید.
این فرمول «۱۰-۳-۲-۱-۰» نام دارد:
۱۰ ساعت قبل از خواب: بدون کافئین.
۳ ساعت قبل از خواب: غذا و الکل مصرف نکنید.
۲ ساعت قبل از خواب: کار ممنوع.
۱ ساعت قبل از خواب: بدون صفحه نمایش و نور موبایل.
0: تعداد دفعاتی که دکمه چرت زدن روی ساعت زنگدار در صبح فشار داده میشود.
💥@rraavvaann
یک فرمول ساده وجود دارد که به شما کمک می کند همیشه خواب خوبی داشته باشید و صبح ها با روحیه خوبی از خواب بیدار شوید.
این فرمول «۱۰-۳-۲-۱-۰» نام دارد:
۱۰ ساعت قبل از خواب: بدون کافئین.
۳ ساعت قبل از خواب: غذا و الکل مصرف نکنید.
۲ ساعت قبل از خواب: کار ممنوع.
۱ ساعت قبل از خواب: بدون صفحه نمایش و نور موبایل.
0: تعداد دفعاتی که دکمه چرت زدن روی ساعت زنگدار در صبح فشار داده میشود.
💥@rraavvaann
❤1
هم وقتشو داری
هم فرصتش پیش اومده
هم کسی اصلا نمیفهمه
ولی چون اشتباهه از انجام دادنش منصرف میشی!
این معنای دقیق اصالته…
💥@rraavvaann
هم فرصتش پیش اومده
هم کسی اصلا نمیفهمه
ولی چون اشتباهه از انجام دادنش منصرف میشی!
این معنای دقیق اصالته…
💥@rraavvaann
👍3
🔥کودكان تحت تاثیر پدرانی هستند كه از نظر عاطفی حضور دارند، برای فرزندان خود ارزش قائل میشوند و در ناراحتیها و نگرانیها میتوانند فرزندانشان را آرام کنند اما در عوض پدرانی كه خشونت میوزند، عیبجو هستند، فرزند خود را تحقیر میكنند یا از نظر عاطفی سرد هستند میتوانند بشدت به فرزند خود آسیب برسانند.
شواهد علمی حاكی از آن است كه پدرهای علاقهمند به ویژه آنهایی كه از نظر عاطفی در دسترس هستند، در خوشبختی فرزندانشان نقش منحصر به فردی را ایفا میكنند.
💥@rraavvaann
شواهد علمی حاكی از آن است كه پدرهای علاقهمند به ویژه آنهایی كه از نظر عاطفی در دسترس هستند، در خوشبختی فرزندانشان نقش منحصر به فردی را ایفا میكنند.
💥@rraavvaann
❤1
گاهی ما کمبودهای خود را در کودکانمان میبینیم و آنها را با محبت بیجا خفه میکنیم.
کودک، تمام روز نیاز اصلی و حقیقیاش محبت، نوازش و توجه پدر و مادر است.
مادر تمام روز این فرصت را دارد که به فرزندش محبت کند، اما گاهی احساس تنهایی ما در کودکی موجب میشود، کودک را با محبت بیجا خفه کنیم، غذا در دهانش بگذاریم، در انتخاب و پوشیدن لباسش دخالت کنیم، بر خلاف میلش در حمام کنارش باشیم و او را در رختخواب کنار خود بخوابانیم.
کودک با این روشها اشباع نخواهند شد،
خفه خواهند شد.
💥@rraavvaann
کودک، تمام روز نیاز اصلی و حقیقیاش محبت، نوازش و توجه پدر و مادر است.
مادر تمام روز این فرصت را دارد که به فرزندش محبت کند، اما گاهی احساس تنهایی ما در کودکی موجب میشود، کودک را با محبت بیجا خفه کنیم، غذا در دهانش بگذاریم، در انتخاب و پوشیدن لباسش دخالت کنیم، بر خلاف میلش در حمام کنارش باشیم و او را در رختخواب کنار خود بخوابانیم.
کودک با این روشها اشباع نخواهند شد،
خفه خواهند شد.
💥@rraavvaann
❤1
🔥والدين قرار نيست اختلاف نداشته باشند. دعوا نكنند و هميشه با هم موافق باشند. كودک قرار است از والدينش روش درست حل اختلاف را بياموزد. قرار است ببيند پدر و مادرش با دو عقيده مختلف چگونه بر سر يک مسئله به تفاهم میرسند. قرار است ببينند با داشتن اختلاف عشق و محبت به پايان نمیرسد. والدين قرار است به فرزندشان نشان دهند انسان حتی با خودش هم به طور کامل تفاهم ندارد چه برسد به ديگری اما با احترام، ابراز درست عقايد با گوش دادن به هم میتوان يک جايی به تفاهم رسيد و مشكلات را حل كرد و قرار است از هر اختلافی هر دو نفر پيروز بيايند نه تنها یک نفر.
💥@rraavvaann
💥@rraavvaann
❤1
🔥هرگز تحت تاثير كنايهها، گلايهها و طعنهها يا دخالت ديگران قرار نگيريد و بر پایه آن عمل نكنيد.
به عنوان مثال فرزندتان خسته، گرسنه و يا كلافه است و بسيار طبيعی است كه كلافگى خود را با اعمالش نشان دهد. كم كم زمزمه اطرافيان بلند ميشود كه شما نتوانستيد فرزندتان را خوب تربيت كنيد و در آخر شما براى ساكت كردن بقيه سر فرزندتان فرياد میزنيد يا پشت دستش میزنيد و به طور عجيبی بقيه ساكت میشوند. فراموش نكنيم مهم نيست بقيه چه میگويند، زمانى كه اقدام به كارى كرديم تنها ما مسئوليم.
💥@rraavvaann
به عنوان مثال فرزندتان خسته، گرسنه و يا كلافه است و بسيار طبيعی است كه كلافگى خود را با اعمالش نشان دهد. كم كم زمزمه اطرافيان بلند ميشود كه شما نتوانستيد فرزندتان را خوب تربيت كنيد و در آخر شما براى ساكت كردن بقيه سر فرزندتان فرياد میزنيد يا پشت دستش میزنيد و به طور عجيبی بقيه ساكت میشوند. فراموش نكنيم مهم نيست بقيه چه میگويند، زمانى كه اقدام به كارى كرديم تنها ما مسئوليم.
💥@rraavvaann
🔥والدين قرار نيست اختلاف نداشته باشند. دعوا نكنند و هميشه با هم موافق باشند. كودک قرار است از والدينش روش درست حل اختلاف را بياموزد. قرار است ببيند پدر و مادرش با دو عقيده مختلف چگونه بر سر يک مسئله به تفاهم میرسند.
قرار است ببينند با داشتن اختلاف عشق و محبت به پايان نمیرسد. والدين قرار است به فرزندشان نشان دهند انسان حتی با خودش هم به طور کامل تفاهم ندارد چه برسد به ديگری اما با احترام، ابراز درست عقايد با گوش دادن به هم میتوان يک جايی به تفاهم رسيد و مشكلات را حل كرد و قرار است از هر اختلافی هر دو نفر پيروز بيايند
نه تنها یک نفر.
💥@rraavvaann
قرار است ببينند با داشتن اختلاف عشق و محبت به پايان نمیرسد. والدين قرار است به فرزندشان نشان دهند انسان حتی با خودش هم به طور کامل تفاهم ندارد چه برسد به ديگری اما با احترام، ابراز درست عقايد با گوش دادن به هم میتوان يک جايی به تفاهم رسيد و مشكلات را حل كرد و قرار است از هر اختلافی هر دو نفر پيروز بيايند
نه تنها یک نفر.
💥@rraavvaann
👍2
چرا دنبال حال خوب خودتون
تو دستای بقیه میگردید؟
ورزش کنید،فیلم ببینید،
موسیقی خوب گوش کنید،
کتاب خوب بخونید،قدم بزنید،
یه خوراکی خوشمزه بخورید،
به سکوت گوش بدید،
استعدادتون رو پیدا کنید،
برید طبیعت رو ببینید،
اصلاً شیر کاکائو بخورید.
و با هرچیزی و هرکسی که بهتون احساس ناکافی بودن میده، خداحافظی کنید.
@rraavvaann
تو دستای بقیه میگردید؟
ورزش کنید،فیلم ببینید،
موسیقی خوب گوش کنید،
کتاب خوب بخونید،قدم بزنید،
یه خوراکی خوشمزه بخورید،
به سکوت گوش بدید،
استعدادتون رو پیدا کنید،
برید طبیعت رو ببینید،
اصلاً شیر کاکائو بخورید.
و با هرچیزی و هرکسی که بهتون احساس ناکافی بودن میده، خداحافظی کنید.
@rraavvaann
❤3
💥@rraavvaann
📌نشونههایی که میگه رنج ها و مشکلات امروزت از نبود توجه و حمایت عاطفی پدرته، نه مادرت:
1. نیاز عمیق به تأیید مردان: ناخودآگاه به دنبال جلب تأیید مردان هستی، مثل اینکه میخوای جای خالی حضور پدر رو پر کنی.
2. اضطراب و احساس بیارزشی در مقابل مردایی که جایگاه بالاتری دارن: وقتی کنار مردایی مثل رئیست، معلمت یا حتی شریک زندگیت هستی، یه حس قدیمیِ دیدهنشدن و کوچیک بودن سراغت میاد
3. تکرار افتادن تو رابطههای بیتعهد: بارها خودتو تو رابطههایی دیدی که طرف مقابل حاضر نیست پایبند باشه؛ انگار داری دنبال پر کردن یه خلأ قدیمی میگردی که هیچوقت پر نشده
4. قورت دادن حس و حرفات جلوی مردای مهم زندگیت: یاد گرفتی اگه ناراحتی یا عصبانیتتو نشون بدی، ممکنه ازت فاصله بگیرن؛ برای همین، حرف دلتو قورت میدی و تو خودت نگه میداری
5. بیاعتمادی به مردا حتی وقتی دلیلی نداری: یه گوشه دلت همیشه آمادهست که یه روز طرف ولت کنه یا دور شه، حتی وقتی هیچ نشونهای برای این فکر وجود نداره
6. یه ترس پنهون از رها شدن: ترسی که از همون تجربه کمبود یا فاصله عاطفی اول زندگی میاد و با اینکه الان دوست داشته میشی، هنوز ته دلت زندهست
7. یه غم قدیمی و سنگین رو دوشت: دلت برای پدری تنگ شده که جسمش بود ولی دلش نه؛ دردی که از ندیده شدن، حمایت نشدن و انتخاب نشدن توسط کسی که باید امنترین پناهت میبود، میاد
💠کانال تلگرامی علوم تربیتی و روانشناسی:
👇👇👇👇👇👇
@rraavvaann
📌نشونههایی که میگه رنج ها و مشکلات امروزت از نبود توجه و حمایت عاطفی پدرته، نه مادرت:
1. نیاز عمیق به تأیید مردان: ناخودآگاه به دنبال جلب تأیید مردان هستی، مثل اینکه میخوای جای خالی حضور پدر رو پر کنی.
2. اضطراب و احساس بیارزشی در مقابل مردایی که جایگاه بالاتری دارن: وقتی کنار مردایی مثل رئیست، معلمت یا حتی شریک زندگیت هستی، یه حس قدیمیِ دیدهنشدن و کوچیک بودن سراغت میاد
3. تکرار افتادن تو رابطههای بیتعهد: بارها خودتو تو رابطههایی دیدی که طرف مقابل حاضر نیست پایبند باشه؛ انگار داری دنبال پر کردن یه خلأ قدیمی میگردی که هیچوقت پر نشده
4. قورت دادن حس و حرفات جلوی مردای مهم زندگیت: یاد گرفتی اگه ناراحتی یا عصبانیتتو نشون بدی، ممکنه ازت فاصله بگیرن؛ برای همین، حرف دلتو قورت میدی و تو خودت نگه میداری
5. بیاعتمادی به مردا حتی وقتی دلیلی نداری: یه گوشه دلت همیشه آمادهست که یه روز طرف ولت کنه یا دور شه، حتی وقتی هیچ نشونهای برای این فکر وجود نداره
6. یه ترس پنهون از رها شدن: ترسی که از همون تجربه کمبود یا فاصله عاطفی اول زندگی میاد و با اینکه الان دوست داشته میشی، هنوز ته دلت زندهست
7. یه غم قدیمی و سنگین رو دوشت: دلت برای پدری تنگ شده که جسمش بود ولی دلش نه؛ دردی که از ندیده شدن، حمایت نشدن و انتخاب نشدن توسط کسی که باید امنترین پناهت میبود، میاد
💠کانال تلگرامی علوم تربیتی و روانشناسی:
👇👇👇👇👇👇
@rraavvaann