آدم هایی رو توی ذهنم زیبا ترسیمشون میکردم که زشت ترین تصویر رو دارن از خودشون نشون میدن.
خسته ام از اعتمادایی که به اینجا میرسه… خیلی خسته ام..
خسته ام از اعتمادایی که به اینجا میرسه… خیلی خسته ام..
من احساساتی که از عمیق ترین بخش های قلبم منشا میگرفت رو به پاشون ریختم. جوابی که گرفتم؟ تو چیکار برام کردی؟ :)
دارم به این نتیجه میرسم هیچ حسی توی وجودشون نیست. صرفا هیجانات زودگذر و لحظه ایه که گاهی هست و گاه نه.
آره آدما دنبال توجهن! توجه تو رو از کس دیگه بگیره + مزایای بیشتر، تعویضت میکنه🤝🏻
منم دیگه فقط بلدم فرار کنم :)
دیگه کشش ندارم.
این راهم میرم شاید درست شد.
دیگه کشش ندارم.
این راهم میرم شاید درست شد.
این بار قرار بود تسلیم نشم و برای چیزا و کسایی که دوست دارم بجنگم،
ولی تنها نتیجه ی این جنگ طولانی، فقط آسیب به روح خودم بود و بس.
ولی تنها نتیجه ی این جنگ طولانی، فقط آسیب به روح خودم بود و بس.
سبز آبیِ کبود!
میگه دو سه روز در هفته تا حد توانم میام پیشت
یه ماه گذشت، یک روز هم نیومد :)
کاراشون حالمو به هم میزنه
اینا آدمایی که میشناختم نیستن
با نشست و برخاست با یه سری آدما، ذات اونارو دارن میگیرن☠
شایدم آشکارسازی باطن پنهان شدست! :)
اینا آدمایی که میشناختم نیستن
با نشست و برخاست با یه سری آدما، ذات اونارو دارن میگیرن☠
شایدم آشکارسازی باطن پنهان شدست! :)