Telegram Web Link
🔺غزلی تقدیم به دختر سه ساله ی کاروان مخدرات اباعبدالله

بیا خیال کن اصلا که هر چه بود نبوده
هرآنچه از من و تو دشمنت ربود نبوده

به نیزه دار سرت رشک برده ام که تو را داشت
همیشه دخترکت اینقدر حسود نبوده

زبان به کام تو چون چوب خشک مانده پدرجان
مگر که قتلگهت در کنار رود نبوده؟

چه طور صبح جمالت به شام تار کشیده
عقیق سرخ لبت اینقدر کبود نبوده

سری بریده بغل کرده ام بگو این کار
برای دخترکی خردسال، زود نبوده؟

#مرتضی_سعیدی

@saeidi1

هنگامه‌ی رخت عروسی دوختن ای کاش
موی سپیدم جای نخ در سوزنت باشد

#شهریار_بصیری

@saeidisher
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
دردلم هستي و بين من و تو فاصله هاست

بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است
مثل شهري که به روي گسل زلزله هاست
با دوست، دشمني ره و رسم مرام نيست
دشنام و دشنه پاسخ سيب و سلام نيست
لبخند من زكات ظفرمندي من است
در عفو لذتی ست که در انتقام نیست
در گوش شمع، می (رضی الله عنه) گفت
هشیار باش! سرخوشی ما مدام نیست
خوش باد خاك، ساقي ما را كه خوب گفت
وقتی به یاد دوست بنوشی حرام نیست
هر کوچه‌باغ موی تو بن‌بست یک شهید
گيسوي چارسوق تو بازار شام نيست؟
هركس كه گفت گوش به امرت كدام هست؟
دستي بكش به زلف و بپرسش: كدام نيست؟
مستی مبارک است و مبارک‌تر آن دم است
هم جامه نیست بر تن و هم لب به جام نیست
علیرضا بدیع
تنگ آب اینقدر ها کوچک نمی آمد به چشم
فکر آزادی نمی کردند ماهی ها اگر...

فاضل نظری
‍ ‍ ‍

اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد

#فاضل_نظری
‏طعنه‌ی خلق و جفای فلک و جور رقیب
همه هیچند اگر یار موافق باشد ...

#شوریده_شیرازی
بیدل چنان که سایه به خورشید می رسد
من نیز رفته رفته به دلدار می رسم
گفتم به بلبلی که علاج فراق چیست؟
از شاخ گل به خاک فتاد و تپید و مرد!

#حزین_لاهیجی
هرچه آيينه به توصيف تو جان كند نشد
آه، تصوير تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم
به پريشانى گيسوى تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنياي مرا سوزاندند
تا فراموش شود ياد تو هرچند نشد

من دهان باز نكردم كه نرنجي از من
مثل زخمى كه لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلكه چون برده مرا هم بفروشند نشد

 فاضل نظری
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم
یک موی تو را به هر دو عالم ندهم...


#یا_صاحب_الزمان
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست...
نه در برابر چشمی، نه غایب از نظری
نه یاد می کنی از من، نه می روی از یاد...
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن، فرصت شمار امروز را
مرا رازی است اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم

#سعدی
برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر
وَه که با خرمنِ مجنونِ دل‌افگار چه کرد

#حافظ
نیست درمان مردم کج فکر را جز خامشی
ماهی لب بسته خون در دل کند قلاب را

#بیدل

دمید صبح و نشد گرم چشمِ راحتِ ما

سپیده‌دم نمکی بود بر جراحت ما

#اهلی_شیرازی
عالم تمام خون شد و از چشم ما چکید
خوبان هنوز منکر دل های خسته اند!!!

#بیدل
وه که چقدر صدا در این بیته؛ صدای شیرین، حال خوب:

آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه گر شکند ساز می شویم

#صائب

@saeidisher
2025/10/24 10:55:29
Back to Top
HTML Embed Code: