#سعدی_نامه
بیفکن خیمه تا محمل برانند
که همراهان این عالم روانند
زن و فرزند و خویش و یار و پیوند
برادرخواندگانِ کاروانند
نباید بستن اندر صحبتی دل
که بی ایشان بمانی یا بمانند
نه اول خاک بودهست آدمیزاد
به آخر چون بیندیشی همانند
پس آن بهتر که اول وآخر خویش
بیندیشند و قدر خود بدانند
زمین چندی بخورد از خلق و چندی
هنوز از کبر سر بر آسمانند
یکی بر تربتی فریاد میخواند
که اینان پادشاهان جهانند
بگفتم تختهای بر کن ز گوری
ببین تا پادشه یا پاسبانند
بگفتا تخته بر کندن چه حاجت
که میدانم که مشتی استخوانند
نصیحت داروی تلخ است و باید
که با جُلّاب در حلقت چکانند
چنین سَقمونیای شکرآلود
ز داروخانهٔ سعدی ستانند
@Salehnikbakht
بیفکن خیمه تا محمل برانند
که همراهان این عالم روانند
زن و فرزند و خویش و یار و پیوند
برادرخواندگانِ کاروانند
نباید بستن اندر صحبتی دل
که بی ایشان بمانی یا بمانند
نه اول خاک بودهست آدمیزاد
به آخر چون بیندیشی همانند
پس آن بهتر که اول وآخر خویش
بیندیشند و قدر خود بدانند
زمین چندی بخورد از خلق و چندی
هنوز از کبر سر بر آسمانند
یکی بر تربتی فریاد میخواند
که اینان پادشاهان جهانند
بگفتم تختهای بر کن ز گوری
ببین تا پادشه یا پاسبانند
بگفتا تخته بر کندن چه حاجت
که میدانم که مشتی استخوانند
نصیحت داروی تلخ است و باید
که با جُلّاب در حلقت چکانند
چنین سَقمونیای شکرآلود
ز داروخانهٔ سعدی ستانند
@Salehnikbakht
❤8
Forwarded from خرد منتقد
🔵 کار از کجا خراب شد؟
(بخش چهارم)
در سه بخش پیشین اختصارا به سه پاسخ پرداخته شد.
پاسخ اول: حکومت دینی
پاسخ دوم: حکومت ایدئولوژیک
پاسخ سوم: ساختار سیاسی معیوب
و اکنون پاسخ چهارم به این پرسش که "کار از کجا خراب شد؟":
❗️۴. استکبار جهانی و سلطهی ابرقدرتها
گروهی در علتیابی شرایط موجود ایران، استکبار و سلطهی جهانی غرب را علتالعلل میدانند. از نظر آنان وضع نابسامان موجود، ناشی از دشمنی دشمنان و خوی استکبار کشورهایی است که جز به منافع خودشان، به هیچ نمیاندیشند. سلطهجویانی که با اساس انقلاب اسلامی و با دین اسلام مخالفاند و از همان آغاز خیزش انقلاب ۵۷، دشمنی خود را به نحو آشکار و نهان شروع کردند و بتدریج انواع مزاحمتها، محدودیتها و مشکلات بر سر راه حکومت نوپای ایران قرار دادند.
در حقیقت این گروه، علتالعلل را نه در داخل که در عملکرد نظاماتی میبینند که با ایران دشمنی کردند و در دشمنی خود از هیچ اقدامی هم فروگذار نکردند. بنابراین، گردابی که اکنون در آن دست و پا میزنیم، محصول زورگوییها و فشارهای نظام استکبار جهانی است.
✅ این گروه برای توجیه باورشان، به ویژه به تاریخ صد سالهی اخیر ایران مراجعه میکنند و با اشاره به شواهد مکرر تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مردمی مصدق، و نیز نفوذ و دخالت کشورهایی مانند امریکا، بریتانیا و.... در ایران، نشان میدهند که غرب، اساسا با پیشرفت، استقلال و عزت ایرانیان مخالف است. زیرا ایران مستقل و قوی، مانع چپاول سرمایههای کشور و سلطهی آنان بر اقتصاد و سیاست است.
در نظر این گروه، خصومت بنیادین امریکا با ایران ناشی از مقاومت ایران در برابر زیادهخواهیها و چپاول غارتگران و یا چیزی است که امپرالیسم مینامندش. به سخن دیگر، در این ایده، از آنجایی که ایران بر استقلال و عزت خویش پای میفشرد و میخواهد از کمند سلطهی غرب بگریزد، بنابراین کشورهای غربی با او سر سازش نداشته و از هر روشی که بتوانند دشمنی میکنند و با فشار آوردن به ایران، از طریق تحریمها و تهدیدها، باعث شدهاند که به شرایط سخت و حادی کشیده شویم.
✅ گروه اخیر، علاوه بر این که نظام سلطهجویانهی جهانی را عامل اصلی معرفی میکنند، به یک ایدهی دیگری نیز معتقدند. این که باید با نظام سلطه مبارزه کرد. با استکبار جنگید و مرگ او را فریاد زد.
به دیگر سخن، گویی در خود، وظیفهای احساس میکنند که واجد رسالت الهی و تاریخی هستند تا در مقابل ستم نظام سلطه به جهان اسلام بایستند و به جای همهی امت اسلامی هزینه بدهد. در حقیقت، حاکمیت ایران خود را در قامت و لباس نجاتبخش مستضعفان تصور میکند.
✔️ غربستیزی بنیادگرایانه
در مقابل این ایده که علت اصلی، تهاجم، توطئه و جنگ سلطهجویان علیه ایران است، کسانی دیگر بر این نکته انگشت تاکید میگذارند که غربستیزی بنیادگرایانه و سیاست مقابله و تهاجمی که از همان ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ شکل گرفت، سبب شد که غرب، ایران را به منزلهی یک تهدید بزرگ و حتی "محور شرارت"، معرفی کند. در نتیجه تخاصمی آشتیناپذیر میان ایران و کشورهای غربی به ویژه امریکا و سپس، اروپا آغاز گردید.
این گروه، نیز کلام رهبران و مسئولین در سخنرانیها، اشغال سفارت امریکا و تحلیلها و سیاستهای اعلامی در قبال غرب را به عنوان شواهد مدعایشان به میان میآورند و بر این باور هستند که سیاست بینالمللی ایران در کجراههای از ستیز و جدال پایانناپذیر قرار گرفته است که مسبب شرایط کنونی است.
سخن این گروه، نه برای تبرئهی غرب و نه برای پوشاندن ردای معصومیت براندام ناساز و بدقوارهی سلطهی جهانی است، که برای نشان دادن اشتباهاتی است که در رویکردها و سیاستهای کلی حاکمیت جاری میشود. رویکردی که بتدریج زمینهساز رویارویی گردیده است.
باورمندان به این گونه از علتیابی، تبار رویکرد غربستیزانه را در حرکات و سخنان افراطی جریان بزرگی مانند اخوانالمسلمین و جریانهای چپ مارکسیستی میبرند و به خصوص تاثیرات اندیشههای سید قطب را بر حاکمان ایران پررنگ میدانند. جریانی که غرب را "جاهلیت مدرن" و کفر و ظلمت مینامد.
بر اساس چنین تفکری، ستیز و مقابله در برابر "غرب مهاجم" و "جامعهی جاهلی"، امری بدیهی، اجتنابناپذیر و جبری است. زیرا کفر غرب، اساسا با دیانت و به ویژه با اسلام دشمنی دارد. لاجرم این رویارویی، رخدادنی بوده است..
➖ هر دو گروه، تقابل غرب و ایران را علتالعلل نابسامانی ایران تلقی میکنند، با این تفاوت که گروه اول، دشمنی غرب با ایران را ذاتی آن تمدن میبینند، اما گروه دوم، بر این باور است که غربستیزی و چند دهه، غرب را به عنوان دشمن دانستن و بر او مرگ فرستادن و .... سبب شلعهور شدن دشمنیها شد. به سخن دیگر رویکردها و سیاستهای اشتباه، کار را به تقابل کشاند.
✍️ علی زمانیان ... ۰۷ / ۰۷ / ۱۴۰۴
@kherade_montaghed
(بخش چهارم)
در سه بخش پیشین اختصارا به سه پاسخ پرداخته شد.
پاسخ اول: حکومت دینی
پاسخ دوم: حکومت ایدئولوژیک
پاسخ سوم: ساختار سیاسی معیوب
و اکنون پاسخ چهارم به این پرسش که "کار از کجا خراب شد؟":
❗️۴. استکبار جهانی و سلطهی ابرقدرتها
گروهی در علتیابی شرایط موجود ایران، استکبار و سلطهی جهانی غرب را علتالعلل میدانند. از نظر آنان وضع نابسامان موجود، ناشی از دشمنی دشمنان و خوی استکبار کشورهایی است که جز به منافع خودشان، به هیچ نمیاندیشند. سلطهجویانی که با اساس انقلاب اسلامی و با دین اسلام مخالفاند و از همان آغاز خیزش انقلاب ۵۷، دشمنی خود را به نحو آشکار و نهان شروع کردند و بتدریج انواع مزاحمتها، محدودیتها و مشکلات بر سر راه حکومت نوپای ایران قرار دادند.
در حقیقت این گروه، علتالعلل را نه در داخل که در عملکرد نظاماتی میبینند که با ایران دشمنی کردند و در دشمنی خود از هیچ اقدامی هم فروگذار نکردند. بنابراین، گردابی که اکنون در آن دست و پا میزنیم، محصول زورگوییها و فشارهای نظام استکبار جهانی است.
✅ این گروه برای توجیه باورشان، به ویژه به تاریخ صد سالهی اخیر ایران مراجعه میکنند و با اشاره به شواهد مکرر تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مردمی مصدق، و نیز نفوذ و دخالت کشورهایی مانند امریکا، بریتانیا و.... در ایران، نشان میدهند که غرب، اساسا با پیشرفت، استقلال و عزت ایرانیان مخالف است. زیرا ایران مستقل و قوی، مانع چپاول سرمایههای کشور و سلطهی آنان بر اقتصاد و سیاست است.
در نظر این گروه، خصومت بنیادین امریکا با ایران ناشی از مقاومت ایران در برابر زیادهخواهیها و چپاول غارتگران و یا چیزی است که امپرالیسم مینامندش. به سخن دیگر، در این ایده، از آنجایی که ایران بر استقلال و عزت خویش پای میفشرد و میخواهد از کمند سلطهی غرب بگریزد، بنابراین کشورهای غربی با او سر سازش نداشته و از هر روشی که بتوانند دشمنی میکنند و با فشار آوردن به ایران، از طریق تحریمها و تهدیدها، باعث شدهاند که به شرایط سخت و حادی کشیده شویم.
✅ گروه اخیر، علاوه بر این که نظام سلطهجویانهی جهانی را عامل اصلی معرفی میکنند، به یک ایدهی دیگری نیز معتقدند. این که باید با نظام سلطه مبارزه کرد. با استکبار جنگید و مرگ او را فریاد زد.
به دیگر سخن، گویی در خود، وظیفهای احساس میکنند که واجد رسالت الهی و تاریخی هستند تا در مقابل ستم نظام سلطه به جهان اسلام بایستند و به جای همهی امت اسلامی هزینه بدهد. در حقیقت، حاکمیت ایران خود را در قامت و لباس نجاتبخش مستضعفان تصور میکند.
✔️ غربستیزی بنیادگرایانه
در مقابل این ایده که علت اصلی، تهاجم، توطئه و جنگ سلطهجویان علیه ایران است، کسانی دیگر بر این نکته انگشت تاکید میگذارند که غربستیزی بنیادگرایانه و سیاست مقابله و تهاجمی که از همان ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ شکل گرفت، سبب شد که غرب، ایران را به منزلهی یک تهدید بزرگ و حتی "محور شرارت"، معرفی کند. در نتیجه تخاصمی آشتیناپذیر میان ایران و کشورهای غربی به ویژه امریکا و سپس، اروپا آغاز گردید.
این گروه، نیز کلام رهبران و مسئولین در سخنرانیها، اشغال سفارت امریکا و تحلیلها و سیاستهای اعلامی در قبال غرب را به عنوان شواهد مدعایشان به میان میآورند و بر این باور هستند که سیاست بینالمللی ایران در کجراههای از ستیز و جدال پایانناپذیر قرار گرفته است که مسبب شرایط کنونی است.
سخن این گروه، نه برای تبرئهی غرب و نه برای پوشاندن ردای معصومیت براندام ناساز و بدقوارهی سلطهی جهانی است، که برای نشان دادن اشتباهاتی است که در رویکردها و سیاستهای کلی حاکمیت جاری میشود. رویکردی که بتدریج زمینهساز رویارویی گردیده است.
باورمندان به این گونه از علتیابی، تبار رویکرد غربستیزانه را در حرکات و سخنان افراطی جریان بزرگی مانند اخوانالمسلمین و جریانهای چپ مارکسیستی میبرند و به خصوص تاثیرات اندیشههای سید قطب را بر حاکمان ایران پررنگ میدانند. جریانی که غرب را "جاهلیت مدرن" و کفر و ظلمت مینامد.
بر اساس چنین تفکری، ستیز و مقابله در برابر "غرب مهاجم" و "جامعهی جاهلی"، امری بدیهی، اجتنابناپذیر و جبری است. زیرا کفر غرب، اساسا با دیانت و به ویژه با اسلام دشمنی دارد. لاجرم این رویارویی، رخدادنی بوده است..
➖ هر دو گروه، تقابل غرب و ایران را علتالعلل نابسامانی ایران تلقی میکنند، با این تفاوت که گروه اول، دشمنی غرب با ایران را ذاتی آن تمدن میبینند، اما گروه دوم، بر این باور است که غربستیزی و چند دهه، غرب را به عنوان دشمن دانستن و بر او مرگ فرستادن و .... سبب شلعهور شدن دشمنیها شد. به سخن دیگر رویکردها و سیاستهای اشتباه، کار را به تقابل کشاند.
✍️ علی زمانیان ... ۰۷ / ۰۷ / ۱۴۰۴
@kherade_montaghed
❤1
🔺نتانیاهو هم چوب را خورد هم پیاز!
امشب نتانیاهو پس از رسیدن به کاخ سفید و در جریان دیدار با ترامپ طی یک تماس تلفنی با نحست وزیر قطر از این کشور به علت نقض حاکمیت آن پس از حمله به هیات مذاکره کننده حماس عذر خواهی کرد.
این اتفاق بیسابقه و دستکم نادر در چند دهه اخیر است که اسرائیل به خاطر یک حمله عمدی و برنامهریزی شده به یک کشور پوزش بخواهد.
این تماس تلفنی با ابتکار و درخواست ترامپ انجام شده است و وی به عبارتی نتانیاهو را ناچار به این کار کرد. این که آمریکا نزدیکترین متحد خود آن هم اسرائیل را مجبور به عذرخواهی از متحد دیگر خود (یک کشور عربی) کند، واجد دلالتها و معانی زیادی است.
نخست این که این اقدام نفوذ نرم قابل توجه قطر به ویژه در آمریکا و ارکان قدرت آن را نشان میدهد که ترامپ نیز به نظرم با وجود موافقت ضمنی با حمله اسرائیل اما در نهایت با درک این اشتباه، راه چاره را در مجبور ساختن نتانیاهو به عذرخواهی دید.
به هر حال، قطر یک کشور کوچک در منطقه است که از حیث قدرت نظامی و امنیتی با اسرائیل تحت حمایت کامل نظامی آمریکا قابل مقایسه نیست، اما تلاش کرده است که با کاربست دیگر مولفههای قدرت مدرن از جمله اقتصاد و رسانه تا حدودی این خلاها را پر کند و با تکیه به آن در پروندههای مهم منطقهای و بینالمللی نقشآفرینی میکند.
دلالت دوم عاملیت قطر است که برای از سرگیری وساطت خود در مذاکرات آتش بس در غزه شرط کرده بود که تنها در صورت عذرخواهی اسرائیل، آن را از سر خواهد گرفت و در این شرایط حساس که ترامپ طرحی برای آتش بس آماده کرده، به این نتیجه رسیده است که بدون نقشآفرینی دوحه امکان پیشبرد این طرح نیست؛ به همین علت راهحل را در این عذرخواهی دیده است که در بطنِ آن نوعی تعهد به عدم تکرار حمله در آینده نیز نهفته است.
اما دلالت سوم این که این اقدام نوعی اطمینانبخشی آمریکا به دیگر متحدان شیخنشین خود در خلیج فارس و تلاشی برای کنترل پیامدهای حمله به قطر برای روابط راهبردی با این منطقه است که نه تنها دوحه بلکه باعث نگرانی عمیق دیگر متحدان آمریکا نیز شد.
در نهایت، هر چند تعرض به حاکمیت و خاک کشورها به آسانی قابل جبران نیست، اما میتوان گفت که نتانیاهو با شکست عملیات ترور و حمله به هیات حماس در قطر و همچنین این عذرخواهی هم چوب را خورد هم پیاز را.
حالا پس از دلجویی از قطر و به احتمال زیاد بازگشت آن به میانجیگری، باید دید سرنوشت طرح ترامپ برای آتش بس در غزه چه میشود. در یادداشت دیگری به آن میپردازم.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
امشب نتانیاهو پس از رسیدن به کاخ سفید و در جریان دیدار با ترامپ طی یک تماس تلفنی با نحست وزیر قطر از این کشور به علت نقض حاکمیت آن پس از حمله به هیات مذاکره کننده حماس عذر خواهی کرد.
این اتفاق بیسابقه و دستکم نادر در چند دهه اخیر است که اسرائیل به خاطر یک حمله عمدی و برنامهریزی شده به یک کشور پوزش بخواهد.
این تماس تلفنی با ابتکار و درخواست ترامپ انجام شده است و وی به عبارتی نتانیاهو را ناچار به این کار کرد. این که آمریکا نزدیکترین متحد خود آن هم اسرائیل را مجبور به عذرخواهی از متحد دیگر خود (یک کشور عربی) کند، واجد دلالتها و معانی زیادی است.
نخست این که این اقدام نفوذ نرم قابل توجه قطر به ویژه در آمریکا و ارکان قدرت آن را نشان میدهد که ترامپ نیز به نظرم با وجود موافقت ضمنی با حمله اسرائیل اما در نهایت با درک این اشتباه، راه چاره را در مجبور ساختن نتانیاهو به عذرخواهی دید.
به هر حال، قطر یک کشور کوچک در منطقه است که از حیث قدرت نظامی و امنیتی با اسرائیل تحت حمایت کامل نظامی آمریکا قابل مقایسه نیست، اما تلاش کرده است که با کاربست دیگر مولفههای قدرت مدرن از جمله اقتصاد و رسانه تا حدودی این خلاها را پر کند و با تکیه به آن در پروندههای مهم منطقهای و بینالمللی نقشآفرینی میکند.
دلالت دوم عاملیت قطر است که برای از سرگیری وساطت خود در مذاکرات آتش بس در غزه شرط کرده بود که تنها در صورت عذرخواهی اسرائیل، آن را از سر خواهد گرفت و در این شرایط حساس که ترامپ طرحی برای آتش بس آماده کرده، به این نتیجه رسیده است که بدون نقشآفرینی دوحه امکان پیشبرد این طرح نیست؛ به همین علت راهحل را در این عذرخواهی دیده است که در بطنِ آن نوعی تعهد به عدم تکرار حمله در آینده نیز نهفته است.
اما دلالت سوم این که این اقدام نوعی اطمینانبخشی آمریکا به دیگر متحدان شیخنشین خود در خلیج فارس و تلاشی برای کنترل پیامدهای حمله به قطر برای روابط راهبردی با این منطقه است که نه تنها دوحه بلکه باعث نگرانی عمیق دیگر متحدان آمریکا نیز شد.
در نهایت، هر چند تعرض به حاکمیت و خاک کشورها به آسانی قابل جبران نیست، اما میتوان گفت که نتانیاهو با شکست عملیات ترور و حمله به هیات حماس در قطر و همچنین این عذرخواهی هم چوب را خورد هم پیاز را.
حالا پس از دلجویی از قطر و به احتمال زیاد بازگشت آن به میانجیگری، باید دید سرنوشت طرح ترامپ برای آتش بس در غزه چه میشود. در یادداشت دیگری به آن میپردازم.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
❤3
Forwarded from کردستان نامه
📚کرد، بومی و ساکن چندهزار ساله آذربایجان است.
✍️اسماعیل شمس
🔺در این یادداشت به نوشتههای ارمنی و گرجی و رومی درباره سکونت کردان از دوران باستان در آذربایجان و اران نمیپردازم و بحث را از منابع دوران فتوحات اسلامی آغاز میکنم که برای همگان قابل دسترس هستند. به نوشته بلاذری در سال ۲۲ قمری والی ساسانی آذربایجان با حذيفه، فرمانده عرب مسلمان صلح كرد و ٨۰۰ هزار درهم به او داد. در برابر آن، حذیفه متعهد شد که مسلمانان، كسی از مردم آذربايجان را نكشند و اسير نكنند و آتشكدهای را ويران نسازند و به اكراد بَلاسجان [بلاشگان- دشتی واقع در دو سوی رود ارس و جنوب رود کر] و سبلان و ميانرودان[ ناحیه واقع بین رود کر و ارس، نگاه کنید به معجم البلدان یاقوت] تعرض نكنند و مردم شيز را از رقص و انجام آيين هايشان در جشنها باز ندارند(بلاذری، ص۳۴۴).در همین زمان یکی از دروازههای بردعه «بابالاکراد» نام داشت(اصطخری، 183، 187) که خود ناظر بر حضور کردان در این منطقه بود. بردعه در نزدیک شوشی کنونی و همان جایی است که پس از حمله مغول نامش به قرهباغ تغییر یافت. نام رودخانه ساحل دوین نیز که به ارس می ریخت، «نهرالاکراد» یا رود کرد بود(بلاذری، 199).به نوشته مقدسی، جغرافیدان سدۀ 4 ق شهر قندریه در نزدیک مراغه توسط کردها ساخته شده بود.اطراف دریاچۀ اورمیه نیز«وادی کرد» نامیده میشد. ابن حوقل، جغرافیدانان سدۀ 4 ق نیز به سکونت هذبانیان کرد در اورمیه و مراغه اشاره کرده است.
🔺 روادیان و شدادیان کرد از سدۀ 4ق دو حکومت کوچک در آذربایجان و اران به مرکزیت تبریز و گنجه ایجاد کردند که تا تهاجم ترکمانان سلجوقی دوام آوردند. نخستین فرمانروای آنان دیسم بن ابراهیم کردی بود که در سال ۳۲۵ق با بیرون راندن اعراب، بر آذربایجان و اران حاکم شد. پس از قتل او توسط سلاریان دیلمی در سال ۳۴۶ق جانشینانش دیلمیان را از حکومت آذربایجان کنار نهادند و قدرت روادیان را احیا کردند. گروهی دیگر از روادیان به نام شدادیان بر اران حاکم شدند. سکههای زیادی از سال 393ق تا 405ق در اورمیه و مراغه به نام ابوالهیجا محمد بن حسین روادی(مملان) ضرب شده اند. پس از او فرزندش وهسودان حاکم روادیان شد و بیش از ۴۰ سال بر آذربایجان حکومت کرد. در زمان او، خواهرزادهاش ابوالهیجا فرزند ربیبالدوله، رئیس طایفه کرد هذبانی حاکم اورمیه بود. در زمان او ترکان اوغوز[غز] به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان حمله کردند. به نوشتۀ ابن اثیر، غزها در سال 429ق/1038م در حمله به مراغه مسجد جامع را سوزاندند و شمار زیادی از عامه مردم و کردهای هذبانی را کشتند. وهسودان روادی و ابوالهیجا هذبانی به اتفاق یکدیگر به غزها حمله کردند و آنان را بیرون راندند. شرح جنگ با غزها در دیوان قطران تبریزی، شاعر دربار روادیان هم به صورت شعر آمده است. چندی بعد غزها به اورمیه و مناطق اطراف آن برگشتند. کردهای هذبانی به فرماندهی ابوالهیجا که از اعمال ناپسندشان به ستوه آمده بودند، بار دیگر به مقابله آنان شتافتند؛ ابوالهیجا پس از چند جنگ پیاپی سرانجام در سال 432ق غزها را تعقیب و از اورمیه و مراغه بیرون کرد. او در پاسخ به پیام تبریک قرواش عقیلی، فرمانروای موصل به مناسبت شکست غزها به او نوشت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها از سرزمین من (اورمیه) گذشتند، به روی پلی ایستادم که آنان ناگزیر بودند از روی آن بگذرند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر سی هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، تعدادشان به پنج هزار نفر هم نمیرسید. با تضعیف سلجوقیان، احمدیل کردی نوه وهسودان روادی توانست حکومت روادیان کرد را در شهر مراغه احیا کند که به نام او به (احمدیلیان) شهرت یافت(نک: مقاله احمدیلیان، نوشته دکتر عباس زریاب خویی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی)
🔺در منابع تاریخی از عارف مشهوری به نام ابوبكر حسین بن علی بن یزدانیار کردی ارموی(وفات: 333ق/945م) نام برده شده است. درهمین زمان از صوفی بزرگی به نام شیخ بن صوفی کردی ارموی و نیز شیخ موسى بن عبد اللّه كردی ارموی هم یاد شده است که شاگرد ابن یزدانیار بود. پاره ای منابع هم حسن بن محمد بن حسن اُرموی مشهور به حُسامُالدّینِ چَلَبی از یاران مولوی را کرد و نواده ابن یزدانیار دانستهاند.
🔺و سخن آخر خطاب به دوستان تاریخنگار آذربایجانیام است. من از کاسبکاران سیاسی و قومگرایان فاشیستی که تحت تٲثیر پان ترکیسم وارداتی یا به خاطر منافع شخصی و خوشآمد اربابان خارجی بر آتش تنوراختلافات تباری و مذهبی میان ترک و کرد در آذربایجان میدمند، انتظار ندارم که حقایق تاریخی را بپذیرند و دست از مهاجر خواندن کردان بردارند، اما از شما که آگاه بر منابع تاریخی هستید، میخواهم که با نشراین حقایق مانع گسترش تفرقه و کشمکش میان مردم و تحقق آرزوی دیرین دشمنان این آب و خاک شوید.
@kurdistanname
✍️اسماعیل شمس
🔺در این یادداشت به نوشتههای ارمنی و گرجی و رومی درباره سکونت کردان از دوران باستان در آذربایجان و اران نمیپردازم و بحث را از منابع دوران فتوحات اسلامی آغاز میکنم که برای همگان قابل دسترس هستند. به نوشته بلاذری در سال ۲۲ قمری والی ساسانی آذربایجان با حذيفه، فرمانده عرب مسلمان صلح كرد و ٨۰۰ هزار درهم به او داد. در برابر آن، حذیفه متعهد شد که مسلمانان، كسی از مردم آذربايجان را نكشند و اسير نكنند و آتشكدهای را ويران نسازند و به اكراد بَلاسجان [بلاشگان- دشتی واقع در دو سوی رود ارس و جنوب رود کر] و سبلان و ميانرودان[ ناحیه واقع بین رود کر و ارس، نگاه کنید به معجم البلدان یاقوت] تعرض نكنند و مردم شيز را از رقص و انجام آيين هايشان در جشنها باز ندارند(بلاذری، ص۳۴۴).در همین زمان یکی از دروازههای بردعه «بابالاکراد» نام داشت(اصطخری، 183، 187) که خود ناظر بر حضور کردان در این منطقه بود. بردعه در نزدیک شوشی کنونی و همان جایی است که پس از حمله مغول نامش به قرهباغ تغییر یافت. نام رودخانه ساحل دوین نیز که به ارس می ریخت، «نهرالاکراد» یا رود کرد بود(بلاذری، 199).به نوشته مقدسی، جغرافیدان سدۀ 4 ق شهر قندریه در نزدیک مراغه توسط کردها ساخته شده بود.اطراف دریاچۀ اورمیه نیز«وادی کرد» نامیده میشد. ابن حوقل، جغرافیدانان سدۀ 4 ق نیز به سکونت هذبانیان کرد در اورمیه و مراغه اشاره کرده است.
🔺 روادیان و شدادیان کرد از سدۀ 4ق دو حکومت کوچک در آذربایجان و اران به مرکزیت تبریز و گنجه ایجاد کردند که تا تهاجم ترکمانان سلجوقی دوام آوردند. نخستین فرمانروای آنان دیسم بن ابراهیم کردی بود که در سال ۳۲۵ق با بیرون راندن اعراب، بر آذربایجان و اران حاکم شد. پس از قتل او توسط سلاریان دیلمی در سال ۳۴۶ق جانشینانش دیلمیان را از حکومت آذربایجان کنار نهادند و قدرت روادیان را احیا کردند. گروهی دیگر از روادیان به نام شدادیان بر اران حاکم شدند. سکههای زیادی از سال 393ق تا 405ق در اورمیه و مراغه به نام ابوالهیجا محمد بن حسین روادی(مملان) ضرب شده اند. پس از او فرزندش وهسودان حاکم روادیان شد و بیش از ۴۰ سال بر آذربایجان حکومت کرد. در زمان او، خواهرزادهاش ابوالهیجا فرزند ربیبالدوله، رئیس طایفه کرد هذبانی حاکم اورمیه بود. در زمان او ترکان اوغوز[غز] به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان حمله کردند. به نوشتۀ ابن اثیر، غزها در سال 429ق/1038م در حمله به مراغه مسجد جامع را سوزاندند و شمار زیادی از عامه مردم و کردهای هذبانی را کشتند. وهسودان روادی و ابوالهیجا هذبانی به اتفاق یکدیگر به غزها حمله کردند و آنان را بیرون راندند. شرح جنگ با غزها در دیوان قطران تبریزی، شاعر دربار روادیان هم به صورت شعر آمده است. چندی بعد غزها به اورمیه و مناطق اطراف آن برگشتند. کردهای هذبانی به فرماندهی ابوالهیجا که از اعمال ناپسندشان به ستوه آمده بودند، بار دیگر به مقابله آنان شتافتند؛ ابوالهیجا پس از چند جنگ پیاپی سرانجام در سال 432ق غزها را تعقیب و از اورمیه و مراغه بیرون کرد. او در پاسخ به پیام تبریک قرواش عقیلی، فرمانروای موصل به مناسبت شکست غزها به او نوشت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها از سرزمین من (اورمیه) گذشتند، به روی پلی ایستادم که آنان ناگزیر بودند از روی آن بگذرند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر سی هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، تعدادشان به پنج هزار نفر هم نمیرسید. با تضعیف سلجوقیان، احمدیل کردی نوه وهسودان روادی توانست حکومت روادیان کرد را در شهر مراغه احیا کند که به نام او به (احمدیلیان) شهرت یافت(نک: مقاله احمدیلیان، نوشته دکتر عباس زریاب خویی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی)
🔺در منابع تاریخی از عارف مشهوری به نام ابوبكر حسین بن علی بن یزدانیار کردی ارموی(وفات: 333ق/945م) نام برده شده است. درهمین زمان از صوفی بزرگی به نام شیخ بن صوفی کردی ارموی و نیز شیخ موسى بن عبد اللّه كردی ارموی هم یاد شده است که شاگرد ابن یزدانیار بود. پاره ای منابع هم حسن بن محمد بن حسن اُرموی مشهور به حُسامُالدّینِ چَلَبی از یاران مولوی را کرد و نواده ابن یزدانیار دانستهاند.
🔺و سخن آخر خطاب به دوستان تاریخنگار آذربایجانیام است. من از کاسبکاران سیاسی و قومگرایان فاشیستی که تحت تٲثیر پان ترکیسم وارداتی یا به خاطر منافع شخصی و خوشآمد اربابان خارجی بر آتش تنوراختلافات تباری و مذهبی میان ترک و کرد در آذربایجان میدمند، انتظار ندارم که حقایق تاریخی را بپذیرند و دست از مهاجر خواندن کردان بردارند، اما از شما که آگاه بر منابع تاریخی هستید، میخواهم که با نشراین حقایق مانع گسترش تفرقه و کشمکش میان مردم و تحقق آرزوی دیرین دشمنان این آب و خاک شوید.
@kurdistanname
👍14❤7
Forwarded from کردستان نامه
🔴 تبریز و مردم کرد
اعضای محترم کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری آذربایجان شرقی ؛ لطفاً کمی تاریخ شهر عزیز تبریز را هم بخوانید.
✍ اسماعیل شمس
🔷 چون موضوع بحث وکلای مدافع حقوق بشر ما آذربایجان غربی و اورمیه بود، یادداشت قبلی را به آنجا اختصاص دادم، اما این یادداشت خاص تاریخ شهر تبریز، محل سکونت وکلای عزیز ماست؛ شهری که من هم بسیار دوستش دارم و شماری از بهترین دوستان آذربایجانی و ترکزبانم ساکن آن هستند.
من مورخم و ویژگی نخست مورخ پذیرش واقعیت تاریخی است. اگر روزی کردان ساکن و فرمانروای تبریز بودهاند، امروز دیگر نیستند و هرگونه تلاش برای احیای گذشته و مهندسی تاریخ تنها به فاشیسم و نژاد پرستی ختم میشود. در آن سو ترکانی که امروز اکثریت حاکم در آذربایجان هستند، نباید تاریخ را عطف به ما سبق کنند و فکر کنند از ازل آنجا بوده و بقیه مهاجر هستند. امروز هرکسی دوستدار آذربایجان و ترک و کرد است، وظیفه اصلی او پرهیز از قوم گرایی و نژادپرستی و توجه به آینده به جای گذشته برای تداوم همزیستی تاریخی و مسالمتآمیز مردم در این سرزمین بزرگ است. برای آگاهی دوستانمان در کانون وکلا و سایر مخاطبان بخشی از تاریخ تبریز را در ۶ پرده بیان میکنم. پرده اول که تاریخ تبریز در یک هزار و صد سال پیش است مفصلتر است و بقیه کوتاه و تیتروار ذکر شدهاند. هرکسی که علاقهمند به موضوع است با جستجویی کوتاه در گوگل میتواند بحث تفصیلی آن را بخواند.
پرده اول
فرمانروای آذربایجان پیش از تهاجم دیلمیان به آنجا دیسم بن ابراهیم کردی بود. دیسم از یاران یوسف بن ابی الساج، [فرمانروای منصوب خلافت عباسی در آذربایجان و اران] بود که او را خدمت نمود و مرتبت و مقام یافت تا آنکه پس از یوسف فرمانروای آذربایجان شد. او بر مذهب خوارج[به احتمال زیاد منظور از خوارج در این زمان آیین ایزدی است] بود. پدرش نیز همین عقیده را داشت و از اتباع هارون خارجی بود. چون هارون کشته شد، او گریخت و به آذربایجان پناه برد و با دختر یکی از بزرگان کرد آنجا ازدواج کرد. دیسم حاصل این ازدواج بود.او پس از درگذشت پدرش به ابوالساج پیوست و صاحب جاه و جلال شد و به امارت آذربایجان رسید[ و در تبریز سکه زد]. بیشتر سپاهیان او هم کردهای آذربایجان بودند و جماعتی نیز دیلمیانی بودند که وشمگیر زیاری به یاری او فرستاده و نزد او باقی مانده بودند. دیسم سالها حاکم تبریز بود، اما مرزبان بن محمد دیلمی به قلمرو او حمله کرد و دیسم را از شهر بیرون راند. چندی بعد مردم شهر که از دیلمیان به ستوه آمده بودند دیسم را دوباره به شهر دعوت کردند و او هم به تبریز بازگشت، اما او باز هم با حمله دیلمیان مواجه شد. دیسم برای جلوگیری از کشتار مردم و ویرانی شهر آنجا را ترک کرد و به اردبیل رفت. مرزبان در تعقیب او به اردبیل رفت. مرزبان او را در آنجا هم محاصره کرد. ابوعبدالله نعیمی، وزیر او در ظاهر شماری از بزرگان شهر را برای وساطت نزد مرزبان فرستاد ، اما مخفیانه به او توصیه کرد که آن افراد را زندانی کند و شرط آزادی آنان را تسلیم دیسم قرار دهد. دیسم که نمیخواست شاهد دستگیری و قتل بزرگان شهر باشد، خود را تسلیم مرزبان کرد. مرزبان دیسم را با خانواده اش به طارم فرستاد و در قلعهای زندانی کرد.
منبع : الکامل فی التاریخ ابن اثیر وقایع سال ۳۳۰ق/۹۴۲م /۳۲۰ش
پرده دوم
سفرنامه ناصر خسرو[صد سال پس از دیسم]
بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه (۴٣٨) به شهر تبریز رسیدم، و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود، و آن شهر قصبه آذربایجان است، شهری آبادان.
طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را در خطبه چنین ذکر میکردند: «الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد مولی امیرالمومنین».
وهسودان بن محمد که چهل سال حاکم تبریز بود و پس از زلزله تبریز و مرگ هزاران نفر تا وقتی شهر را بازسازی نکرد، پیراهن سیاه را از تنش درنیاورد از کردهای روادی بود که ابن اثیر صفت «اشرفالاکراد» (کردهای مهتر یا اشراف کرد) را برای آنان به کار برده است
پرده سوم
زمان آقا محمد خان و فتحعلی شاه قاجار، حسینقلی خان دنبلی و جعفر خان دنبلی فرمانروایان شهر تبریز که از طایفه کرد دنبلی بودند و آثار بازمانده از آنها هنوز در شهر وجود دارد.
پرده چهارم
میرزا محمد خان زنگنه از طایفه کرد زنگنه در کرمانشاه، فرمانده کل قشون آذربایجان و حاکم تبریز در دوران عباس میرزا و محمدشاه بود و ....
پرده پنجم
عزیز خان مکری، سپهسالار دوران ناصرالدین شاه و یار غار امیرکبیر سالها فرمانروای تبریز و پیشکار مظفرالدین شاه ولیعهد بود.
پرده ششم
مجاهدان کرد مانند یارمحمدخان کرمانشاهی و عبدالصمد قاضی زاده در اردوی ستارخان در تبریز که در کنار آذربایجانیها از این شهر در برابر استبداد محمدعلیشاه دفاع کردند.
@kurdistanname
اعضای محترم کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری آذربایجان شرقی ؛ لطفاً کمی تاریخ شهر عزیز تبریز را هم بخوانید.
✍ اسماعیل شمس
🔷 چون موضوع بحث وکلای مدافع حقوق بشر ما آذربایجان غربی و اورمیه بود، یادداشت قبلی را به آنجا اختصاص دادم، اما این یادداشت خاص تاریخ شهر تبریز، محل سکونت وکلای عزیز ماست؛ شهری که من هم بسیار دوستش دارم و شماری از بهترین دوستان آذربایجانی و ترکزبانم ساکن آن هستند.
من مورخم و ویژگی نخست مورخ پذیرش واقعیت تاریخی است. اگر روزی کردان ساکن و فرمانروای تبریز بودهاند، امروز دیگر نیستند و هرگونه تلاش برای احیای گذشته و مهندسی تاریخ تنها به فاشیسم و نژاد پرستی ختم میشود. در آن سو ترکانی که امروز اکثریت حاکم در آذربایجان هستند، نباید تاریخ را عطف به ما سبق کنند و فکر کنند از ازل آنجا بوده و بقیه مهاجر هستند. امروز هرکسی دوستدار آذربایجان و ترک و کرد است، وظیفه اصلی او پرهیز از قوم گرایی و نژادپرستی و توجه به آینده به جای گذشته برای تداوم همزیستی تاریخی و مسالمتآمیز مردم در این سرزمین بزرگ است. برای آگاهی دوستانمان در کانون وکلا و سایر مخاطبان بخشی از تاریخ تبریز را در ۶ پرده بیان میکنم. پرده اول که تاریخ تبریز در یک هزار و صد سال پیش است مفصلتر است و بقیه کوتاه و تیتروار ذکر شدهاند. هرکسی که علاقهمند به موضوع است با جستجویی کوتاه در گوگل میتواند بحث تفصیلی آن را بخواند.
پرده اول
فرمانروای آذربایجان پیش از تهاجم دیلمیان به آنجا دیسم بن ابراهیم کردی بود. دیسم از یاران یوسف بن ابی الساج، [فرمانروای منصوب خلافت عباسی در آذربایجان و اران] بود که او را خدمت نمود و مرتبت و مقام یافت تا آنکه پس از یوسف فرمانروای آذربایجان شد. او بر مذهب خوارج[به احتمال زیاد منظور از خوارج در این زمان آیین ایزدی است] بود. پدرش نیز همین عقیده را داشت و از اتباع هارون خارجی بود. چون هارون کشته شد، او گریخت و به آذربایجان پناه برد و با دختر یکی از بزرگان کرد آنجا ازدواج کرد. دیسم حاصل این ازدواج بود.او پس از درگذشت پدرش به ابوالساج پیوست و صاحب جاه و جلال شد و به امارت آذربایجان رسید[ و در تبریز سکه زد]. بیشتر سپاهیان او هم کردهای آذربایجان بودند و جماعتی نیز دیلمیانی بودند که وشمگیر زیاری به یاری او فرستاده و نزد او باقی مانده بودند. دیسم سالها حاکم تبریز بود، اما مرزبان بن محمد دیلمی به قلمرو او حمله کرد و دیسم را از شهر بیرون راند. چندی بعد مردم شهر که از دیلمیان به ستوه آمده بودند دیسم را دوباره به شهر دعوت کردند و او هم به تبریز بازگشت، اما او باز هم با حمله دیلمیان مواجه شد. دیسم برای جلوگیری از کشتار مردم و ویرانی شهر آنجا را ترک کرد و به اردبیل رفت. مرزبان در تعقیب او به اردبیل رفت. مرزبان او را در آنجا هم محاصره کرد. ابوعبدالله نعیمی، وزیر او در ظاهر شماری از بزرگان شهر را برای وساطت نزد مرزبان فرستاد ، اما مخفیانه به او توصیه کرد که آن افراد را زندانی کند و شرط آزادی آنان را تسلیم دیسم قرار دهد. دیسم که نمیخواست شاهد دستگیری و قتل بزرگان شهر باشد، خود را تسلیم مرزبان کرد. مرزبان دیسم را با خانواده اش به طارم فرستاد و در قلعهای زندانی کرد.
منبع : الکامل فی التاریخ ابن اثیر وقایع سال ۳۳۰ق/۹۴۲م /۳۲۰ش
پرده دوم
سفرنامه ناصر خسرو[صد سال پس از دیسم]
بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه (۴٣٨) به شهر تبریز رسیدم، و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود، و آن شهر قصبه آذربایجان است، شهری آبادان.
طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را در خطبه چنین ذکر میکردند: «الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد مولی امیرالمومنین».
وهسودان بن محمد که چهل سال حاکم تبریز بود و پس از زلزله تبریز و مرگ هزاران نفر تا وقتی شهر را بازسازی نکرد، پیراهن سیاه را از تنش درنیاورد از کردهای روادی بود که ابن اثیر صفت «اشرفالاکراد» (کردهای مهتر یا اشراف کرد) را برای آنان به کار برده است
پرده سوم
زمان آقا محمد خان و فتحعلی شاه قاجار، حسینقلی خان دنبلی و جعفر خان دنبلی فرمانروایان شهر تبریز که از طایفه کرد دنبلی بودند و آثار بازمانده از آنها هنوز در شهر وجود دارد.
پرده چهارم
میرزا محمد خان زنگنه از طایفه کرد زنگنه در کرمانشاه، فرمانده کل قشون آذربایجان و حاکم تبریز در دوران عباس میرزا و محمدشاه بود و ....
پرده پنجم
عزیز خان مکری، سپهسالار دوران ناصرالدین شاه و یار غار امیرکبیر سالها فرمانروای تبریز و پیشکار مظفرالدین شاه ولیعهد بود.
پرده ششم
مجاهدان کرد مانند یارمحمدخان کرمانشاهی و عبدالصمد قاضی زاده در اردوی ستارخان در تبریز که در کنار آذربایجانیها از این شهر در برابر استبداد محمدعلیشاه دفاع کردند.
@kurdistanname
❤34
Forwarded from نگاهِ دیگر | صابر گُلعنبری
🔺واکنش عربی اسلامی به طرح ترامپ!
دیشب متعاقب اقدام ترامپ در اعلام طرح خود درباره جنگ غزه، بیانیه وزرای خارجه عربستان، ترکیه، قطر، اردن، مصر، اندونزی، پاکستان و امارات منتشر شد اما قرائت غالب چندان منعکس کننده فحوای این بیانیه نیست.
قبل از هر چند چنان که قبلا هم گفته شده است مواضع برخی کشورهای غربی از جمله اسپانیا در مخالفت با تداوم جنگ و فشار برای توقف آن پیشروتر از مواضع عربی و اسلامی بوده است و این دول به هر دلیلی که هست ظرفیتهای خود را برای توقف این نسلکشی به کار نگرفتهاند. با این حال، در تحلیل وقایع و مواضع جا دارد واقعبینانه و منصفانه برخورد کرد.
در این زمینه هم هر چند تحلیلها درباره بیانیه وزرای خارجه هشت کشور عربی و اسلامی، حول محور استقبال این کشورها از طرح ترامپ و پذیرش کامل آن و در تنگنا گذاشتن بیشتر حماس است، اما واقعیت این است که محتوای بیانیه واجد چنین قرائتی نیست و ظاهرا با دقت و وسواس خاصی هم نوشته شده است.
چند نکته در این باره:
نخست: بیانیه نصا متضمن این نیست که این کشورها به عینه از «طرح ترامپ» استقبال میکنند. بلکه اولا تاکید میکنند که این کشورها از «تلاشهای» او برای پایان جنگ غزه و اعتماد به او برای ایجاد راهی برای صلح استقبال میکنند. ثانیا از اقدام ترامپ در اعلام پیشنهادش استقبال کردهاند و این هم متفاوت از استقبال از خود طرح است.
در این بخش هم آوردهاند طرحی که متضمن پایان جنگ غزه، بازسازی آن، ممانعت از کوچاندن فلسطینیها پیشبرد روند صلح عادلانه و مخالفت با ملحق کردن کرانه باختری است.
اینجا هیچ اشارهای به دیگر بندهای طرح ترامپ درباره خلع سلاح حماس، تشکیل شورای بینالمللی و استقرار نیروهای عربی و خارجی در غزه و دیگر بندهای مورد مخالفت طرف فلسطینی نشده است.
دوم: وزرای خارجه هشت کشور در بخش دیگری از بیانیه بر آمادگی خود برای «تعامل مثبت و سازنده با آمریکا و طرفهای ذی ربط» برای دستیبابی به توافق و ضمانت اجرای آن تاکید میکنند. اینجا هم این کشورها بر ضرورت دستیابی به توافق از طریق تعامل مثبت و سازنده با همه طرفهای مربوطه تاکید دارند. دو معنا و نکته مهم نیز در این بخش نهفته است؛ نخست این که این طرح باید به توافق همه طرفها برسد و نه این که یکجانبه و تحمیلی شود و دیگری این که با مشارکت همه طرفها این توافق به دست آید که متضمن تاکید ضمنی بر گفتگو با حماس است.
سوم: بخش پایانی بیانیه نیز متضمن نکات مهمی است. در این بخش، این کشورها بر تعهد مشترک خود برای همکاری با آمریکا برای پایان جنگ غزه از طریق یک توافق جامع تاکید کردهاند. درباره مشخصات این توافق هم قید کردهاند که ضامن مسائل زیر باشد: ارسال بدون محدودیت کمکهای انسانی کافی به نوار غزه، عدم کوچاندن فلسطینیها، آزادی گروگانها، ایجاد مکانیسمی امنیتی برای تضمین امنیت همه طرفها، عقبنشینی کامل اسرائیل از غزه، بازسازی نوار غزه، تثبیت فرایندی برای صلح جامع بر اساس راه حل دو دولتی، یکپارچهسازی کامل باریکه غزه و کرانه باختری در کشور فلسطینی بر اساس حقوق بین الملل.
چنان که ملاحظه میشود در این بخش از بیانیه هم هیچ اشارهای به بندهای جنجالی و مورد مخالفت طرف فلسطینی در طرح ترامپ نشده است. در مجموع میتوان گفت که بیانیه هشت کشور عربی و اسلامی بر بندها و نکاتی تاکید دارد که بیشتر با خواستههای طرف فلسطینی و حماس همخوانی دارد. اما این که در پشت پرده هم چنین است یا نه چیز دیگری است.
اما از فحوای بیانیه پر واضح است که:
اولا، کشورهای امضا کننده این بیانیه چه فرادا چه جمعا نمیخواهند با ترامپ در بیفتند و او را خشمگین و عصبانی کنند.
ثانیا، این کشورها نمیخواهند مسئولیت شکست طرح ترامپ بر گردن آنها بیفتد.
این بیانیه پژواک موضع مشترک و جمعی این هشت کشور است و به این معنا نیست که تک تک این کشورها عینا همین موضع را دارند. در میان آنها کشورهایی چون امارات و عربستان اساسا با دیگر بندهای طرح ترامپ درباره خلع سلاح حماس و غیره مشکلی ندارند و مشوق آن هم هستند، اما کشورهای دیگری چون ترکیه، قطر و اندونزی و پاکستان که روابط خوبی هم با حماس دارند، چندان با این بندها همراه نیستند.
در کل این بیانیه عربی اسلامی با توجه به دست به عصا بودن و نگرانی این کشورها از واکنش ترامپ چندان کمک حال فلسطین و حماس نیست اما در عین حال هم همین که هیچ اشارهای به شرط خلع سلاح حماس و استقرار نیروهای خارجی و غیره نکرده مسبب فشاری علیه این تشکیلات نیز نیست.
آنگونه که برخی منابع میگویند ترامپ حتی رهبران این چند کشور را هم فریب داده و ملاحظات آنها را اعمال نکرده و تلاش کرده است که آنها را در برابر امر واقع قرار دهد. به فرض صحت این مدعا، احتمالا این کشورها نیز به همین خاطر در بیانیه خود صرفا بر موارد مورد موافقت خود اشاره کردهاند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
دیشب متعاقب اقدام ترامپ در اعلام طرح خود درباره جنگ غزه، بیانیه وزرای خارجه عربستان، ترکیه، قطر، اردن، مصر، اندونزی، پاکستان و امارات منتشر شد اما قرائت غالب چندان منعکس کننده فحوای این بیانیه نیست.
قبل از هر چند چنان که قبلا هم گفته شده است مواضع برخی کشورهای غربی از جمله اسپانیا در مخالفت با تداوم جنگ و فشار برای توقف آن پیشروتر از مواضع عربی و اسلامی بوده است و این دول به هر دلیلی که هست ظرفیتهای خود را برای توقف این نسلکشی به کار نگرفتهاند. با این حال، در تحلیل وقایع و مواضع جا دارد واقعبینانه و منصفانه برخورد کرد.
در این زمینه هم هر چند تحلیلها درباره بیانیه وزرای خارجه هشت کشور عربی و اسلامی، حول محور استقبال این کشورها از طرح ترامپ و پذیرش کامل آن و در تنگنا گذاشتن بیشتر حماس است، اما واقعیت این است که محتوای بیانیه واجد چنین قرائتی نیست و ظاهرا با دقت و وسواس خاصی هم نوشته شده است.
چند نکته در این باره:
نخست: بیانیه نصا متضمن این نیست که این کشورها به عینه از «طرح ترامپ» استقبال میکنند. بلکه اولا تاکید میکنند که این کشورها از «تلاشهای» او برای پایان جنگ غزه و اعتماد به او برای ایجاد راهی برای صلح استقبال میکنند. ثانیا از اقدام ترامپ در اعلام پیشنهادش استقبال کردهاند و این هم متفاوت از استقبال از خود طرح است.
در این بخش هم آوردهاند طرحی که متضمن پایان جنگ غزه، بازسازی آن، ممانعت از کوچاندن فلسطینیها پیشبرد روند صلح عادلانه و مخالفت با ملحق کردن کرانه باختری است.
اینجا هیچ اشارهای به دیگر بندهای طرح ترامپ درباره خلع سلاح حماس، تشکیل شورای بینالمللی و استقرار نیروهای عربی و خارجی در غزه و دیگر بندهای مورد مخالفت طرف فلسطینی نشده است.
دوم: وزرای خارجه هشت کشور در بخش دیگری از بیانیه بر آمادگی خود برای «تعامل مثبت و سازنده با آمریکا و طرفهای ذی ربط» برای دستیبابی به توافق و ضمانت اجرای آن تاکید میکنند. اینجا هم این کشورها بر ضرورت دستیابی به توافق از طریق تعامل مثبت و سازنده با همه طرفهای مربوطه تاکید دارند. دو معنا و نکته مهم نیز در این بخش نهفته است؛ نخست این که این طرح باید به توافق همه طرفها برسد و نه این که یکجانبه و تحمیلی شود و دیگری این که با مشارکت همه طرفها این توافق به دست آید که متضمن تاکید ضمنی بر گفتگو با حماس است.
سوم: بخش پایانی بیانیه نیز متضمن نکات مهمی است. در این بخش، این کشورها بر تعهد مشترک خود برای همکاری با آمریکا برای پایان جنگ غزه از طریق یک توافق جامع تاکید کردهاند. درباره مشخصات این توافق هم قید کردهاند که ضامن مسائل زیر باشد: ارسال بدون محدودیت کمکهای انسانی کافی به نوار غزه، عدم کوچاندن فلسطینیها، آزادی گروگانها، ایجاد مکانیسمی امنیتی برای تضمین امنیت همه طرفها، عقبنشینی کامل اسرائیل از غزه، بازسازی نوار غزه، تثبیت فرایندی برای صلح جامع بر اساس راه حل دو دولتی، یکپارچهسازی کامل باریکه غزه و کرانه باختری در کشور فلسطینی بر اساس حقوق بین الملل.
چنان که ملاحظه میشود در این بخش از بیانیه هم هیچ اشارهای به بندهای جنجالی و مورد مخالفت طرف فلسطینی در طرح ترامپ نشده است. در مجموع میتوان گفت که بیانیه هشت کشور عربی و اسلامی بر بندها و نکاتی تاکید دارد که بیشتر با خواستههای طرف فلسطینی و حماس همخوانی دارد. اما این که در پشت پرده هم چنین است یا نه چیز دیگری است.
اما از فحوای بیانیه پر واضح است که:
اولا، کشورهای امضا کننده این بیانیه چه فرادا چه جمعا نمیخواهند با ترامپ در بیفتند و او را خشمگین و عصبانی کنند.
ثانیا، این کشورها نمیخواهند مسئولیت شکست طرح ترامپ بر گردن آنها بیفتد.
این بیانیه پژواک موضع مشترک و جمعی این هشت کشور است و به این معنا نیست که تک تک این کشورها عینا همین موضع را دارند. در میان آنها کشورهایی چون امارات و عربستان اساسا با دیگر بندهای طرح ترامپ درباره خلع سلاح حماس و غیره مشکلی ندارند و مشوق آن هم هستند، اما کشورهای دیگری چون ترکیه، قطر و اندونزی و پاکستان که روابط خوبی هم با حماس دارند، چندان با این بندها همراه نیستند.
در کل این بیانیه عربی اسلامی با توجه به دست به عصا بودن و نگرانی این کشورها از واکنش ترامپ چندان کمک حال فلسطین و حماس نیست اما در عین حال هم همین که هیچ اشارهای به شرط خلع سلاح حماس و استقرار نیروهای خارجی و غیره نکرده مسبب فشاری علیه این تشکیلات نیز نیست.
آنگونه که برخی منابع میگویند ترامپ حتی رهبران این چند کشور را هم فریب داده و ملاحظات آنها را اعمال نکرده و تلاش کرده است که آنها را در برابر امر واقع قرار دهد. به فرض صحت این مدعا، احتمالا این کشورها نیز به همین خاطر در بیانیه خود صرفا بر موارد مورد موافقت خود اشاره کردهاند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
👍4❤1👎1💔1
Forwarded from تاریخانه: تاریخ معاصر به روایت علی مرادی مراغهای (على مرادی مراغه ای)
💥خشک مغزی همیشه فاجعه می آفریند!
✍️علی مرادی مراغه ای
❇️امروز ۸ مهر سالروز چاپ نخستين كتاب با دستگاه چاپ "يوهان گوتنبرگ" در ۱۴۵۲م. است.
بی گمان اختراع گوتنبرگ و چاپ کتاب تأثیرگذارترین پدیده ی تاریخ بشری بوده است اما آنچه بغایت عبرت انگیز است، مقاومتِ ۳۰۰ساله امپراطوری عثمانی در مقابل این دستگاه چاپ بوده که برای ما درسهایی گرانبهایی دارد...
امپراطوری عثمانی تنها بدین خاطر فروپاشید چون با خشک مغزی و انجماد فکری، نتوانست نبض زمانه را درک کند.
اختراع ماشین چاپ که در سال ۱۴۵۲م توسط گوتنبرگ آلمانی صورت گرفت مهمترین تحول فرهنگی بود که سرنوشت بشر را تغییر داد، اما این اختراع، ۳۰۰ سال طول کشید تا توسط امپراطوری عثمانی قبول گردد!
از شما میخواهم برای یک لحظه، نظری به نقشه جهان بیندازید و می ببینید که آلمان، همسایه و چسبیده به امپراطوری عثمانی بوده، اما امپراطوری عثمانی ۳۰۰ سال در مقابل مهمترین اختراع دنیای جدید یعنی دستگاه چاپ مقاومت میکند!
در حالیکه همان ماشین چاپ، تنها ۱۰ سال بعد به ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و کل اروپای شرقی رسیده و تنها در ونیز ۱۰۰ چاپخانه دایر میگردد و ۲ میلیون جلد كتاب تنها در ونیز چاپ میگردد و این یعنی چندین برابر کل کتابها در کل کشورهای اسلامی از اول ظهور اسلام تا آن زمان تنها در شهر ونیز...!
♦️عثمانی وقتی از ماشین چاپ آگاه شد حتی به تحریم آن پرداخت، سلطان بایزید در ۱۴۸۵م با صدور فرمانی از مردم خواست از خواندن کتابهای چاپی که غیرقانونی وارد میشد پرهیز کنند! سلطان سلیم اول نیز در۱۵۱۵م حکم پدر را تمدید کرد و کسانی که به تاسیس چاپخانه دست می زدند، مجازات اعدام برایشان در نظر گرفت!
آری، امپراطوری عثمانی سه قرن مقاومت کرد! آن زمان که صنعت چاپ در اروپا یک ودیعه الهی شمرده می شد، فقهای اهل سنت، شیخالاسلام و مفتی اعظم، چاپ به زبانهای ترکی، عربی و فارسی را حرام دانسته و می ترسیدند که اغلاط چاپی در متون دینی راه یابد و به آنها بیاحترامی شود!
حتی وقتی برخی کشیشان ارامنه دو قرن بعد از اختراع گوتنبرگ، چاپخانهای در استانبول بر پا کردند در ۱۶۹۸م تجهیزات چاپخانهشان به امر سلطان عثمانی و بهدست ینیچریها تخریب شد!
۲۳۳ سال بعد کم کم فهمیدند صنعت چاپ مفید است و فشار را شل کردند! سلطان عثمانی اجازه چاپ داد و فتوای مفتی اعظم نیز تغییر کرد و صنعت چاپ بنام «باسمه» و «باسمهخانه» در قلمرو عثمانی متولد شد.
اما پس از ۳۰۰ سال نیز تنها به چاپ قرآن رضایت دادند!
مدتها گذشت تا بقول جودت پاشا «ارباب تعصبه» متقاعد شدند که چاپ متون دینی اشکال ندارد و فقها با استناد به اصل فقهی«الامور تعتبر بمقاصدها» اجازه چاپ را دادند!
این تازه، اولین کشور مسلمان بود و گر نه، ایرانِ ما همچنان در خواب قرون ماند تا زمان شکستهایش در جنگ با روسیه و توسط عباس میرزا در ۱۸۱۷م یعنی در حدود ۴ قرن بعد، ماشین گوتنبرگ بالاخره به ایران رسید...!
این یعنی نشنیدن به موقع نبض زمانه و تعطیلی تولید فکر در تمام حوزه ها و یعنی آغاز دوره زوال و فروپاشی بخاطر ندیدن بموقع هیولایی که از چهار قرن پیش در دمِ دروازه ایستاده بود!
یعنی بدنبال آن، تکه تکه شدن آن امپراطوری عثمانی مانند یک کیک خوشمزه و خورده شدن توسط انگلستان و فرانسه و غرب و البته خنجر اردبیل اوغلو یعنی صفویان نیز از پشت که بر فرقه عثمانی فرود آمد...
❇️ملتهایی که نبض زمانه را نمی فهمند هر چقدر هم بزرگ و عظیم الجثه باشند عینا مانند دایناسور عظیم الجثه، سرنوشت شان انقراض است که ۶۶ میلیون سال قبل نتوانستند خودشان را با عصر یخبندانِ حاصل از اصابت شهاب سنگ(چیکسولوب) بر زمین تطبیق دهند.
براستی که واقعگرایی و درک بموقع نبض زمانه، موهبتی است عظیم...
لینک ما در یوتیوب، اینستاگرام
Telegram
تاریخانه: تاریخ معاصر به روایت علی مرادی مراغهای
قابل توجه عزیزان:
اخیرا تصمیم گرفته ایم آثار و ده عنوان کتاب خود را تبدیل به پادکست نمائیم. دوستانی که تمایل دارند دراین امر فرهنگی یاری گر ما باشند، وجه مدنظر خود را به این شماره واریز کنند:
(6037997182111469 بنام علی مرادی)
ارتباط با من:
@amoradym
اخیرا تصمیم گرفته ایم آثار و ده عنوان کتاب خود را تبدیل به پادکست نمائیم. دوستانی که تمایل دارند دراین امر فرهنگی یاری گر ما باشند، وجه مدنظر خود را به این شماره واریز کنند:
(6037997182111469 بنام علی مرادی)
ارتباط با من:
@amoradym
❤7
در برخی مناطق کردستان مدیران و معلمان یک اقدام زیبا و پسندیده وچشم ودلنواز انجام داده اند. انان دیوارهای مدارس را نڤاشی کردە و نام شاعران و نویسندگان و کتابها و دیوان اشعار انها را مینویسند، تا نام و نوشتهایشان از نوباوگی در ذهن دانش اموزان برای همیشە
ثبت شود که گویند " العلم فی الصغرِ كالّنقشِ فی الحجر"
در تصویر بالا لارا و لاوند نوری با دختر عمه خود هۆنا عزیزی در کنار نقاشی دیوار مدرسە دیدە میشوند
@Salehnikbakht
ثبت شود که گویند " العلم فی الصغرِ كالّنقشِ فی الحجر"
در تصویر بالا لارا و لاوند نوری با دختر عمه خود هۆنا عزیزی در کنار نقاشی دیوار مدرسە دیدە میشوند
@Salehnikbakht
❤14👍2
شارلاتانیسم در لباس ریاست جمهوری: افشاگری دربارهٔ سخنرانی ترامپ در سازمان ملل
رضا ساعی
سخنرانی دونالد ترامپ در هشتادمین نشست عمومی سازمان ملل نه یک بیانیه سیاسی بود و نه حتی یک برنامهٔ عمل دیپلماتیک. این سخنرانی، نمایش عریانی از فاشیسم قرن بیست و یکم در هیئت پوپولیسم بود؛ صحنه ای که در آن خودشیفتگی بیمارگونه، شارلاتانیزم رسانه ای، و حقارت نسبت به انسانیت به وضوح تمام به نمایش گذاشته شد.
ترامپ در این سخنرانی نه تنها به خود میبالید که «جهان را از دست سیاستهای فاسد نجات میدهد»، بلکه به شکلی تحقیرآمیز، همکاران و متحدان سنتی آمریکا را با زبانی بازاری و عوام فریبانه مورد تمسخر قرار داد. وقتی یک رئیسجمهور در بلندترین تریبون جهانی سازمان ملل، توافقات زیست محیطی را «کلاهبرداری» مینامد و بحران اقلیمی را افسانه میخواند، معنایش روشن است: او نه تنها با حقیقت دشمنی دارد، بلکه بقای نوع بشر را نیز قربانی جاه طلبی های شخصی و خود شیفتگی بیمارگونهٔ خود میکند.
نارسیسیسم برهنه، فاشیسم عریان
این سخنرانی هیچ چیزی جز آینهٔ روان ترامپ نبود؛ روانی متورم از توهم عظمت، ویران شده توسط خو دشیفتگی. او جهان را نه همچون شبکه ای از ملتها و مردمان با حقوق برابر، بلکه همچون صحنه ای برای نمایش خود میبیند. در هر جملهٔ او، یک «من» غول آسا بر همه چیز سایه انداخته بود: من بزرگترینم، من حقیقت را میگویم، من در برابر همه ایستاده ام. این «من» نه یک ضمیر ساده، بلکه نشانهٔ یک پروژهٔ سیاسی خطرناک است: پروژه ای که میخواهد جهان را به تصویر کاریکاتوری ذهن یک دیکتاتور بدل کند.
زبان تحقیرگر ترامپ علیه مهاجران، علیه کشورهای ضعیف تر، علیه توافقات جهانی، فقط یک «سیاست» نیست؛ این زبان، ایدئولوژی فاشیسم است که دوباره لباس رسمی پوشیده و بر صحنهٔ جهان ظاهر شده است. او آشکارا میگوید: جهان یا باید تسلیم «من» شود یا به ورطهٔ نابودی فرو غلتد.
شارلاتانیزم در سطح جهانی
ترامپ استاد شارلاتانیسم است: حقایق را انکار میکند، دروغ را به جای واقعیت مینشاند، و با بازی با واژه های هیجان برانگیز، جماعتی از پیروان کور را به دنبال خود میکشاند. وقتی تغییر اقلیم را «کلاهبرداری» مینامد، به خوبی میداند که میلیونها انسان در سراسر دنیا زیر بار خشکسالی، سیل و آتش سوزی جان میبازند. او این را انکار نمیکند چون نمیداند؛ بلکه انکار میکند چون حقیقت برای او بی ارزش تر از لحظه ای تشویق و کف زدن است. این همان سطح شارلاتانیزمی است که در تاریخ بارها به جنایات بزرگ ختم شده است.
چهرهٔ ضد انسانی
چهرهٔ واقعی ترامپ در این سخنرانی نه چهرهٔ یک رهبر سیاسی، بلکه چهرهٔ یک شارلاتان تحقیر کننده و ضد انسان بود. او از درد و رنج میلیاردها انسان سخن نگفت، از جنگها، قحطی ها، آوارگی ها، یا فاجعه های انسانی. تنها دغدغهٔ او مرزهای آمریکا، منافع سرمایه داران آمریکایی، و تثبیت خود بهعنوان «منجی» بود. این سخنرانی نه نمایندهٔ مردم آمریکا بود، نه حتی نمایندهٔ سیاست رسمی یک کشور؛ این سخنرانی نمایش یک فرد منزوی، متوهم، و تشنهٔ قدرت بود که میخواهد جهان را تحقیر کند تا احساس بزرگی کند.
نتیجه: یک هشدار جهانی
این سخنرانی باید برای همهٔ مردم جهان یک زنگ خطر باشد. ما نه با یک سیاستمدار معمولی، بلکه با نماد یک جریان جهانی روبرو هستیم: جریانی که حقیقت را انکار میکند، انسانیت را تحقیر میکند، و فاشیسم را دوباره بر صحنهٔ تاریخ مینشاند. سکوت در برابر چنین نمایش هایی، همان چیزی است که فاشیسم را تغذیه میکند.
ترامپ در سازمان ملل جهان را تهدید نکرد؛ او جهان را تحقیر کرد. و تحقیر انسانیت، همان لحظه ای است که باید همه با صدایی بلند فریاد بزنند: نه!
@Salehnikbakht
رضا ساعی
سخنرانی دونالد ترامپ در هشتادمین نشست عمومی سازمان ملل نه یک بیانیه سیاسی بود و نه حتی یک برنامهٔ عمل دیپلماتیک. این سخنرانی، نمایش عریانی از فاشیسم قرن بیست و یکم در هیئت پوپولیسم بود؛ صحنه ای که در آن خودشیفتگی بیمارگونه، شارلاتانیزم رسانه ای، و حقارت نسبت به انسانیت به وضوح تمام به نمایش گذاشته شد.
ترامپ در این سخنرانی نه تنها به خود میبالید که «جهان را از دست سیاستهای فاسد نجات میدهد»، بلکه به شکلی تحقیرآمیز، همکاران و متحدان سنتی آمریکا را با زبانی بازاری و عوام فریبانه مورد تمسخر قرار داد. وقتی یک رئیسجمهور در بلندترین تریبون جهانی سازمان ملل، توافقات زیست محیطی را «کلاهبرداری» مینامد و بحران اقلیمی را افسانه میخواند، معنایش روشن است: او نه تنها با حقیقت دشمنی دارد، بلکه بقای نوع بشر را نیز قربانی جاه طلبی های شخصی و خود شیفتگی بیمارگونهٔ خود میکند.
نارسیسیسم برهنه، فاشیسم عریان
این سخنرانی هیچ چیزی جز آینهٔ روان ترامپ نبود؛ روانی متورم از توهم عظمت، ویران شده توسط خو دشیفتگی. او جهان را نه همچون شبکه ای از ملتها و مردمان با حقوق برابر، بلکه همچون صحنه ای برای نمایش خود میبیند. در هر جملهٔ او، یک «من» غول آسا بر همه چیز سایه انداخته بود: من بزرگترینم، من حقیقت را میگویم، من در برابر همه ایستاده ام. این «من» نه یک ضمیر ساده، بلکه نشانهٔ یک پروژهٔ سیاسی خطرناک است: پروژه ای که میخواهد جهان را به تصویر کاریکاتوری ذهن یک دیکتاتور بدل کند.
زبان تحقیرگر ترامپ علیه مهاجران، علیه کشورهای ضعیف تر، علیه توافقات جهانی، فقط یک «سیاست» نیست؛ این زبان، ایدئولوژی فاشیسم است که دوباره لباس رسمی پوشیده و بر صحنهٔ جهان ظاهر شده است. او آشکارا میگوید: جهان یا باید تسلیم «من» شود یا به ورطهٔ نابودی فرو غلتد.
شارلاتانیزم در سطح جهانی
ترامپ استاد شارلاتانیسم است: حقایق را انکار میکند، دروغ را به جای واقعیت مینشاند، و با بازی با واژه های هیجان برانگیز، جماعتی از پیروان کور را به دنبال خود میکشاند. وقتی تغییر اقلیم را «کلاهبرداری» مینامد، به خوبی میداند که میلیونها انسان در سراسر دنیا زیر بار خشکسالی، سیل و آتش سوزی جان میبازند. او این را انکار نمیکند چون نمیداند؛ بلکه انکار میکند چون حقیقت برای او بی ارزش تر از لحظه ای تشویق و کف زدن است. این همان سطح شارلاتانیزمی است که در تاریخ بارها به جنایات بزرگ ختم شده است.
چهرهٔ ضد انسانی
چهرهٔ واقعی ترامپ در این سخنرانی نه چهرهٔ یک رهبر سیاسی، بلکه چهرهٔ یک شارلاتان تحقیر کننده و ضد انسان بود. او از درد و رنج میلیاردها انسان سخن نگفت، از جنگها، قحطی ها، آوارگی ها، یا فاجعه های انسانی. تنها دغدغهٔ او مرزهای آمریکا، منافع سرمایه داران آمریکایی، و تثبیت خود بهعنوان «منجی» بود. این سخنرانی نه نمایندهٔ مردم آمریکا بود، نه حتی نمایندهٔ سیاست رسمی یک کشور؛ این سخنرانی نمایش یک فرد منزوی، متوهم، و تشنهٔ قدرت بود که میخواهد جهان را تحقیر کند تا احساس بزرگی کند.
نتیجه: یک هشدار جهانی
این سخنرانی باید برای همهٔ مردم جهان یک زنگ خطر باشد. ما نه با یک سیاستمدار معمولی، بلکه با نماد یک جریان جهانی روبرو هستیم: جریانی که حقیقت را انکار میکند، انسانیت را تحقیر میکند، و فاشیسم را دوباره بر صحنهٔ تاریخ مینشاند. سکوت در برابر چنین نمایش هایی، همان چیزی است که فاشیسم را تغذیه میکند.
ترامپ در سازمان ملل جهان را تهدید نکرد؛ او جهان را تحقیر کرد. و تحقیر انسانیت، همان لحظه ای است که باید همه با صدایی بلند فریاد بزنند: نه!
@Salehnikbakht
❤6👎6
Forwarded from شفیعی کدکنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مدرسهٔ بیبیجان
[به یاد مادر گرامی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی]
به زودی...
این مدرسهٔ ۶ کلاسه با انتخاب و اصرار ایشان در منطقهٔ کردنشین و با هزینهٔ شخصی ایشان ساخته شده است و به زودی اخباری از افتتاح رسمی این مدرسه منتشر خواهیم کرد.
از همت و پایکاری جامعهٔ یاوری فرهنگی و بنیاد خیریهٔ نور احسان سپاسگزاریم.
پاینده ایران!
https://yavari.ir/
[به یاد مادر گرامی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی]
به زودی...
این مدرسهٔ ۶ کلاسه با انتخاب و اصرار ایشان در منطقهٔ کردنشین و با هزینهٔ شخصی ایشان ساخته شده است و به زودی اخباری از افتتاح رسمی این مدرسه منتشر خواهیم کرد.
از همت و پایکاری جامعهٔ یاوری فرهنگی و بنیاد خیریهٔ نور احسان سپاسگزاریم.
پاینده ایران!
https://yavari.ir/
❤10
🔺 جایزه نوبلش را بدهید!
دریافت جایزه صلح نوبل به دغدغه اصلی دونالد ترامپ بدل شده است؛ آنقدر که بیپرده و آشکارا خواستار آن شده و تنها خود را شایسته آن میداند. بعید است از سال ۱۹۰۱ که این جایزه آغاز به کار کرده، شخصیتی پیش از دریافت، به اندازه ترامپ چنین مصر و پیگیر، آن را مطالبه کرده باشد.
ترامپ مدعی است هفت جنگ را پایان داده است؛ میان اسرائیل و ایران، پاکستان و هند، رواندا و کنگو، تایلند و کامبوج، ارمنستان و آذربایجان، تا مصر و اتیوپی و صربستان و کوزوو.
اما واقعیت چیز دیگری است:
نخست آنکه در برخی موارد مانند مصر و اتیوپی یا صربستان و کوزوو اساساً جنگی وجود نداشت و حتی یک گلوله هم شلیک نشده بود که کسی بخواهد آن را تمام کند.
دوم آنکه در مواردی مانند درگیری چند روزه پاکستان و هند، نقش ترامپ در پایان یافتن بحران بنا به اعلام دهلی نو کماهمیت بود. اگر هم پاکستان، ترامپ را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل کرده است، بیشتر با هدف کسب حمایت و همراهی او در تنش با هند است تا نقش او در پایان درگیری.
سوم این که در ماجرای جنگ اسرائیل و ایران خود ترامپ بخشی مستقیم از آن بود و بدون موافقت و همراهیاش آغاز نمیشد. اکنون نیز تنها یک آتشبس شکننده برقرار است که هر لحظه بیم فروپاشی آن و از سرگیری جنگ میرود.
چهارم، میان ارمنستان و آذربایجان جنگی در جریان نبود و آخرین درگیریها در سپتامبر 2023 قبل از رسیدن دوباره ترامپ به قدرت بود. با این حال، امضای توافق صلح میان دو طرف با میزبانی ترامپ اتفاق مهمی بود که خوراک تبلیغاتی خوبی برای او فراهم کرد.
میان کنگو و رواندا نیز درگیریهای پراکنده با وجود توافق میان طرفین ادامه دارد و آتش بسی واقعی حاکم نیست. میان تایلند و کامبوج هم جنگی اتفاق نیفتاد و یک درگیری مرزی طی کمتر از یک هفته رخ داد که در مذاکراتی میان دو طرف به میزبانی مالزی پایان یافت.
افزون بر این، بعید میدانم در جهانِ امروز کسی به اندازه ترامپ نظر به موقعیت و جایگاه آمریکا با اقداماتش بنیانهای صلح جهانی و نظم حقوقی و اخلاقی را به خطر انداخته باشد؛ از تضعیف نهادهای بینالمللی، تحریم دیوان بینالمللی لاهه و خروج از کمیسیون حقوق بشر، تا حمایت آشکار از تداوم نسلکشی در غزه و غیره.
با این همه، با توجه به خطر بنیادی که ترامپ برای امنیت و صلح جهانی دارد، اگر جای اعضای کمیته صلح نوبل در نروژ بودم، دستکم برای کاهش این تهدید و خطر اعلام میکردم که دریافت این جایزه برای ترامپ مشروط به پایان دادن به جنگها نیست؛ کافی است تا پایان دوره ریاستجمهوریاش جنگ تازهای آغاز نکند و بر تنشهای موجود نیفزاید. آنگاه در ابتدای سال ۲۰۲۹، جایزه را به او میدهیم؛ شاید بدین ترتیب تا حدودی از شرّش کاسته شود و سه سال پیش رو با آرامش و تنشهای کمتر سپری شود.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
دریافت جایزه صلح نوبل به دغدغه اصلی دونالد ترامپ بدل شده است؛ آنقدر که بیپرده و آشکارا خواستار آن شده و تنها خود را شایسته آن میداند. بعید است از سال ۱۹۰۱ که این جایزه آغاز به کار کرده، شخصیتی پیش از دریافت، به اندازه ترامپ چنین مصر و پیگیر، آن را مطالبه کرده باشد.
ترامپ مدعی است هفت جنگ را پایان داده است؛ میان اسرائیل و ایران، پاکستان و هند، رواندا و کنگو، تایلند و کامبوج، ارمنستان و آذربایجان، تا مصر و اتیوپی و صربستان و کوزوو.
اما واقعیت چیز دیگری است:
نخست آنکه در برخی موارد مانند مصر و اتیوپی یا صربستان و کوزوو اساساً جنگی وجود نداشت و حتی یک گلوله هم شلیک نشده بود که کسی بخواهد آن را تمام کند.
دوم آنکه در مواردی مانند درگیری چند روزه پاکستان و هند، نقش ترامپ در پایان یافتن بحران بنا به اعلام دهلی نو کماهمیت بود. اگر هم پاکستان، ترامپ را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل کرده است، بیشتر با هدف کسب حمایت و همراهی او در تنش با هند است تا نقش او در پایان درگیری.
سوم این که در ماجرای جنگ اسرائیل و ایران خود ترامپ بخشی مستقیم از آن بود و بدون موافقت و همراهیاش آغاز نمیشد. اکنون نیز تنها یک آتشبس شکننده برقرار است که هر لحظه بیم فروپاشی آن و از سرگیری جنگ میرود.
چهارم، میان ارمنستان و آذربایجان جنگی در جریان نبود و آخرین درگیریها در سپتامبر 2023 قبل از رسیدن دوباره ترامپ به قدرت بود. با این حال، امضای توافق صلح میان دو طرف با میزبانی ترامپ اتفاق مهمی بود که خوراک تبلیغاتی خوبی برای او فراهم کرد.
میان کنگو و رواندا نیز درگیریهای پراکنده با وجود توافق میان طرفین ادامه دارد و آتش بسی واقعی حاکم نیست. میان تایلند و کامبوج هم جنگی اتفاق نیفتاد و یک درگیری مرزی طی کمتر از یک هفته رخ داد که در مذاکراتی میان دو طرف به میزبانی مالزی پایان یافت.
افزون بر این، بعید میدانم در جهانِ امروز کسی به اندازه ترامپ نظر به موقعیت و جایگاه آمریکا با اقداماتش بنیانهای صلح جهانی و نظم حقوقی و اخلاقی را به خطر انداخته باشد؛ از تضعیف نهادهای بینالمللی، تحریم دیوان بینالمللی لاهه و خروج از کمیسیون حقوق بشر، تا حمایت آشکار از تداوم نسلکشی در غزه و غیره.
با این همه، با توجه به خطر بنیادی که ترامپ برای امنیت و صلح جهانی دارد، اگر جای اعضای کمیته صلح نوبل در نروژ بودم، دستکم برای کاهش این تهدید و خطر اعلام میکردم که دریافت این جایزه برای ترامپ مشروط به پایان دادن به جنگها نیست؛ کافی است تا پایان دوره ریاستجمهوریاش جنگ تازهای آغاز نکند و بر تنشهای موجود نیفزاید. آنگاه در ابتدای سال ۲۰۲۹، جایزه را به او میدهیم؛ شاید بدین ترتیب تا حدودی از شرّش کاسته شود و سه سال پیش رو با آرامش و تنشهای کمتر سپری شود.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
❤11👍4👎4
✅مسعود نیلی: ایران دارد میمیرد؛ یک گروه غارت میکند و دسته دیگر با جهل به نابودی سرعت میدهد!
مسعود نیلی، اقتصاددان گفت: در حالی که بودجه دولت بهرغم ارایه حداقل خدمات، و میزان نازل سرمایهگذاری، با کسری نگرانکننده روبهرو است، صندوقهای بازنشستگی ورشکسته هستند، بانکها از مشکلات عمیق ناترازی و عدم کفایت سرمایه رنج میبرند، نظام ارزی کشور به شدت فسادآفرین است، دریغ از یک سوال مسئولانه که چرا اینگونه شدهایم؟
ایران دارد میمیرد؛ در مسیر این مرگ تدریجی، سیاستمداران ما چه جشنها و شادمانیها که در کنار این بیمار درحال احتزار برگزار نکنند و چه صدآفرینها که به موفقیتهای خود نگویند و از همه بدتر دو گروهی هستند که یک گروه به غارت منابع باقیمانده مشغول است و دیگری با جهل و تعصب، مسیر رو به مرگ را تسریع میکند.
مسعود نیلی، اقتصاددان گفت: در حالی که بودجه دولت بهرغم ارایه حداقل خدمات، و میزان نازل سرمایهگذاری، با کسری نگرانکننده روبهرو است، صندوقهای بازنشستگی ورشکسته هستند، بانکها از مشکلات عمیق ناترازی و عدم کفایت سرمایه رنج میبرند، نظام ارزی کشور به شدت فسادآفرین است، دریغ از یک سوال مسئولانه که چرا اینگونه شدهایم؟
ایران دارد میمیرد؛ در مسیر این مرگ تدریجی، سیاستمداران ما چه جشنها و شادمانیها که در کنار این بیمار درحال احتزار برگزار نکنند و چه صدآفرینها که به موفقیتهای خود نگویند و از همه بدتر دو گروهی هستند که یک گروه به غارت منابع باقیمانده مشغول است و دیگری با جهل و تعصب، مسیر رو به مرگ را تسریع میکند.
❤13😢1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✍صالح نیکبخت
شعر هەڵۆ (عقاب ) سروده شاعر مشهور روس که شور بختانه نامش یادم رفته است از شعرهای معروف است که دارای مضامین والای انسانی است و با سربلندی زندگانی کردن است. از زندگی عقاب و کلاغ یاد میکند.
در ایران زنده یاد خانلری و درمیان کردان شاعران نامدار کرد "هەژار موکریانی" و "سۆارە ایلخانی زادە" همان کسی کە سخنرانیم در پارلمان اروپا را با شعری دیگر از او آغاز کردم به فارسی و کردی ترجمه کرده وبر غنای اصل شعر افزوده اند. در اینجا قسمتی از ان در شکل سمفونی اجرا میشود و در اخر عقاب پس از به یاد اوردن گذشته خود در برابر کلاغ میگوید : "چگونه زیستن زیبا است نه چه اندازه زیستن " داشتم کلیپهای امروز را می دیدم به یاد شما افتادم و این نوشته را اوردم. امیدوار چند بار شعر را گوش دهید و به خاطر بسپارید به راستی چگونه زیستن زیباست نه چه اندازه زیستن!
شعر هەڵۆ (عقاب ) سروده شاعر مشهور روس که شور بختانه نامش یادم رفته است از شعرهای معروف است که دارای مضامین والای انسانی است و با سربلندی زندگانی کردن است. از زندگی عقاب و کلاغ یاد میکند.
در ایران زنده یاد خانلری و درمیان کردان شاعران نامدار کرد "هەژار موکریانی" و "سۆارە ایلخانی زادە" همان کسی کە سخنرانیم در پارلمان اروپا را با شعری دیگر از او آغاز کردم به فارسی و کردی ترجمه کرده وبر غنای اصل شعر افزوده اند. در اینجا قسمتی از ان در شکل سمفونی اجرا میشود و در اخر عقاب پس از به یاد اوردن گذشته خود در برابر کلاغ میگوید : "چگونه زیستن زیبا است نه چه اندازه زیستن " داشتم کلیپهای امروز را می دیدم به یاد شما افتادم و این نوشته را اوردم. امیدوار چند بار شعر را گوش دهید و به خاطر بسپارید به راستی چگونه زیستن زیباست نه چه اندازه زیستن!
❤27💔2
Forwarded from کردستان نامه
✅نقدی بر بیانیە کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای استان آذربایجان شرقی
🖌 دکتر ستار عزیزی، استاد حقوق بینالملل
برای مطالعە ادامە نوشتار (١٠پاراگراف) اینجا را کلیک فرمایید.
https://www.tg-me.com/kurdistanname
🖌 دکتر ستار عزیزی، استاد حقوق بینالملل
١. به عنوان معلم حقوق بینالملل که سابقه تدریس چندین ساله درس «حقوق بشر» را دارم معمولاً از موضعگیری نسبت به موضوعات خاص خودداری کردهام ؛ زیرا فعالیت به عنوان فعال حقوق بشر، واجد ویژگیها و الزاماتی است که جمع آن با تدریس این موضوع در نهادهای آکادمیک به سختی امکانپذیر است. اما نظر به این واقعیت که نقطه محوری آن بیانیه، میتواند آثار و پیامدهای خطرناکی برای نظام حقوق بشر و حقوق اقلیتها به دنبال داشته باشد ، تصمیم گرفتم تا نقد کوتاهی بر بیانیه کمیسیون کانون وکلای حقوق بشر استان آذربایجان شرقی بنویسم تا شاید موجب ویرایش آن خطا شود... .
٢. در این بیانیه نوشته شده است که در دهه 50 هجری شمسی و جنگ تحمیلی تا سال 1381، بیش از یک میلیون و هشتصد هزار عراقی به کشور پناهنده شده که در شهرها و روستاهای مختلف آذربایجان غربی اسکان داده شدهاند. نویسندگان بیانیه با اشاره به تبعات همکاری برخی از این پناهندگان در تهاجم رژیم اسرائیل به کشور، خواهان «تعیین وضعیت مهاجرین غیرقانونی عراقی به صورت عاجل شده بودند». در این بیانیه آمده است که به بخشی از آن پناهندگان، مجوزهای اقامت و تابعیت، اعطاء شده است.
٣. نظر به این واقعیت که این بیانیه از سوی کمیسیون حقوق بشر یکی از کانونهای وکلای دادگستری نوشته و منتشر شده است؛ انتظار مخاطبان آن است که...
برای مطالعە ادامە نوشتار (١٠پاراگراف) اینجا را کلیک فرمایید.
https://www.tg-me.com/kurdistanname
Telegram
کردستان نامه
کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
[email protected]
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
[email protected]
💔5❤4
Forwarded from سهام نیوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅فیلم وایرال شده از وضعیت غم انگیز مدرسهای در روستای میان کوه خراسان رضوی در شهرستان درگز
اینجا همون سرزمینیه که میلیاردها دلار خرج رانت و فساد و ویلا و سفر های خارجی سرداران، اقازاده ها و مدیران حکومت میشه، ولی بچههاش تو کلاسای نمور و فرسوده باید درس بخونن.
مدرسهای که بیشتر شبیه خرابهست تا آیندهساز.
@Sahamnewsorg
اینجا همون سرزمینیه که میلیاردها دلار خرج رانت و فساد و ویلا و سفر های خارجی سرداران، اقازاده ها و مدیران حکومت میشه، ولی بچههاش تو کلاسای نمور و فرسوده باید درس بخونن.
مدرسهای که بیشتر شبیه خرابهست تا آیندهساز.
@Sahamnewsorg
😢7
🌐 *#مجید_تفرشی #ظریف با اصرار #علیرضا_اکبری (به جرم جاسوسی اعدام شد) بازجویی شد*
*◽️روایتِ مجید تفرشی، مورخ، از نقش دبیر اسبق شعام (جلیلی) در حملات به ظریف*
*تندروها فایل صوتی ظریف را به ایران اینترنشنال دادند؛ ظریف ۲ بار بازجویی شده*
.
🗣 تفرشی درباره ی این فرد به انصاف نیوز گفت: علیرضا اکبری چه در زمانی که در وزارت دفاع حضور داشت و چه در شورایعالی امنیت ملی اصرار داشت که ظریف مشکوکِ جاسوس و مدافع منافع غرب است و همین باعث شد که آقای ظریف مورد بازجویی گفت وگوی محترمانه و یا هر چه که میخواهید نامش را بگذارید قرار بگیرد.
□من این را از خود ظریف شنیدم.
■منظور ظریف از میدان چه کسی بود؟
□ گفتگوی #ظریف و #لیلاز در استودیوی باغ کتاب، متعلق به شبکه ی ۳ برگزار شده بود و آنطور که از برخی منابع امنیتی گفته شد، فایل آن از طریق تندروها به ایران #اینترنشنال درز کرد.
□ ظریف صریحا گفت که در این گفت وگو هنگامی که از دیپلماسی و میدان صحبت میکند، منظورش از «میدان» دبیر وقت شعام (جلیلی) بوده است.
سرویس غربی با زن بی حجاب نفوذ نمیکند
□ با بررسی سازوکار عملکرد سرویسهای امنیتی غربی میتوان به این نتیجه رسید که آنها با مردی کراوات زده یا زنی بی حجاب یا فردی که آشکارا ضد نظام است، وارد عمل نمیشوند،آنها با افرادی وارد میشوند که مورد اعتماد حکومت باشند؛ افراد ظاهر الصلاحی که با ریش بلند و یقه ی بسته هستند و شعارهای تندی میدهند،کسانی که شعارهای تند میدهند،خسارتهایی را ایجاد میکنند که به نظر می آید منشا آن فراتر از نابخردی باشد.
*◽️روایتِ مجید تفرشی، مورخ، از نقش دبیر اسبق شعام (جلیلی) در حملات به ظریف*
*تندروها فایل صوتی ظریف را به ایران اینترنشنال دادند؛ ظریف ۲ بار بازجویی شده*
.
🗣 تفرشی درباره ی این فرد به انصاف نیوز گفت: علیرضا اکبری چه در زمانی که در وزارت دفاع حضور داشت و چه در شورایعالی امنیت ملی اصرار داشت که ظریف مشکوکِ جاسوس و مدافع منافع غرب است و همین باعث شد که آقای ظریف مورد بازجویی گفت وگوی محترمانه و یا هر چه که میخواهید نامش را بگذارید قرار بگیرد.
□من این را از خود ظریف شنیدم.
■منظور ظریف از میدان چه کسی بود؟
□ گفتگوی #ظریف و #لیلاز در استودیوی باغ کتاب، متعلق به شبکه ی ۳ برگزار شده بود و آنطور که از برخی منابع امنیتی گفته شد، فایل آن از طریق تندروها به ایران #اینترنشنال درز کرد.
□ ظریف صریحا گفت که در این گفت وگو هنگامی که از دیپلماسی و میدان صحبت میکند، منظورش از «میدان» دبیر وقت شعام (جلیلی) بوده است.
سرویس غربی با زن بی حجاب نفوذ نمیکند
□ با بررسی سازوکار عملکرد سرویسهای امنیتی غربی میتوان به این نتیجه رسید که آنها با مردی کراوات زده یا زنی بی حجاب یا فردی که آشکارا ضد نظام است، وارد عمل نمیشوند،آنها با افرادی وارد میشوند که مورد اعتماد حکومت باشند؛ افراد ظاهر الصلاحی که با ریش بلند و یقه ی بسته هستند و شعارهای تندی میدهند،کسانی که شعارهای تند میدهند،خسارتهایی را ایجاد میکنند که به نظر می آید منشا آن فراتر از نابخردی باشد.
❤5
اسماعیل ما
در تاریخ پرزخم خاورمیانە، روزگاری کە حقیقت را دفن میکردند و آن را انکار میکردند، مردی برخاست کە نە از تبار کورد بود نە از خاک آن دیار پا گرفتە بود اما قلبش و وجدانش آنجا بود و برای کوردستان میتپید و جان و مالش را بی هیچ چشمداشتی همچون نذری، نثار راه آن کرد.
اسماعیل بیشکچی روشنفکری بود که قلمش از شمشیر برندەتر و کلماتش دیوار هر جعل و تحریفی را درید. در سرزمینی کە نام کورد قدغن بود و تاوان داشت او با صدای رسا کوردستان را فریاد زد و آن را «یک مستعمره بینالمللی تقسیمشده» دانست.
او از کوردستان نوشت نە بە عنوان جغرافیا بلکە بە عنوان سرزمینی کە چکمەهای سیاست اجازە نمیدهد کودکانش زبان مادریشان را بیاموزند و مادران با ترس و بغض لالاییهایشان را برای فرزندان غلتیدە در خاک و خون زمزمه میکنند.
او را بە بند و سلول کشیدند ولی نتوانستند اندیشەاش را زندانی کنند بلکە فکرش چون پرندەای بیمرز از فراز دیوارهای زندان بە سراسر جهان پر کشید و بە همگان درس شرافت و اخلاق و انسانیت داد.
اگر دانیل میترانِ فقید، مادرِ دلسوز و آغوشگشادهی ملت کورد بود؛ اسماعیل بیشکچی بیگمان «پدر فکری ملت کورد» است.
بیشکچی با این کە کورد نبود اما همە زندگیش را وقف دفاع از حقوق ملی آنان کرد. او زاده 1939 شهر اسکلپ در آناتولی مرکزی و از پدر و مادری ترک است.
او فارغ التحصیل رشتە علوم سیاسی در دانشگاە آنکاراست و به عنوان استاد دانشگاە آتاترک در ارزروم مشغول شد.
در آغاز بیشکچی تحت تأثیر تبلیغات رسمی دولت، دیدگاهی منفی نسبت به کوردها داشت و نخستین کتابش را بر ضد آنان نوشت و حتی آنان را «ترکهای کوهنشین» نامید.
او نخستین پژوهش انسان شناسیاش دربارە عشایر آلیکان کورد بود و در آنجا با فقر، تبعیض و سرکوب فرهنگی کوردها مواجە شد. او سرانجام پی برد کە کوردها نە تنها یک قوم بلکە یک ملت کاملا مستقل با زبان، فرهنگ، ریشە و تاریخ جدا هستند کە توسط دولت سرکوب میشوند: «جامعهشناس باید واقعیت را بیان کند، نه آنچه که دولت میخواهد بشنود.»
سپس با انتشار نخستین کتابش، (نظام آناتولی شرقی)، از دانشگاه اخراج شد اما نه به دلیل ضعف علمی، بلکه به خاطر دیدگاههای سیاسیاش که با سیاست رسمی دولت در تضاد بود.
از 36 کتاب بیشکچی 32 عنوان آن در ترکیە ممنوع است کە بیشتر در مورد کوردهاست و مهمترین آنها: کوردستان مستعمرهٔ بینالمللی (International Colony, Kurdistan)، مسئلهٔ کورد در ترکیه، جامعهشناسی سرکوب، حق تعیین سرنوشت ملتها و کوردها، کوردها و مسئلهٔ ملی در خاورمیانه و... است.
او در مجموع بە بیش از 100 سال حبس محکوم شدە است کە آخرین مورد آن در 2011 بود و دستکم 17 سال آن را پشت میلەهای زندان گذراند. او بە جرم دفاع از کوردها بارها زیر شکنجە، تهدید بە قتل، جریمەهای سنگین مالی، فشار روحی روانی، محرومیت از حقوق مدنی و علمی، اتهامات سیاسی و اجتماعی و... قرار گرفتە است اما از مواضع علمی و سیاسیاش قدمی پا پس نکشید. بیشکچی بارها گفته که نهتنها دولت، بلکه بسیاری از روشنفکران ترکیه نیز او را طرد کردند.
او عضو افتخاری انجمن جهانی قلم (PEN International) است و در سال ۱۹۸۷ نامزد جایزه صلح نوبل شد. از سال 2012 و در اربیل بە پاس یک عمر تلاش علمی و فداکاری برای ملت کورد بە همت حکومت اقلیم کوردستان بنیادی برای ترویج آثار و افکار او بە نام «بنیاد اسماعیل بیشکچی» تاسیس شدە است.
بیشکچی نە فقط یک نام، بلکە یک راه است کە از دل تاریکی میگذرد و بە روشنایی حقیقت میرسد و او برای همە ما یک معلم راستین و شریف است.
متاسفانە دیروز و در حین پخش مستندی در مورد زندگی و کارهای خودش در جشنواره «ئامەدفیلم» دچار هیجان و احساسات میشود و بە علت سکتە مغزی روانە بیمارستان میشود.
او وصیت کردە است همان طوری کە روحش متعلق بە کوردهاست؛ جسمش را هم در میان آنان و در ئامەد و خاک کوردستان دفن کنند.
اکنون که تن رنجورش درگیر آزمونی دشوار است با تمام مهر دست به دعا برمیداریم:
ای آسمان، ای زمین، ای زمان،
شفای عاجل و تندرستی کامل را بە او برگردان. عمرش دراز باد، قلمش استوار، و صدایش همچنان روشنگر راه آزادی و عدالت.🙏🙏🙏
✍کانال پولیتیکس(کامران مولودی):
در تاریخ پرزخم خاورمیانە، روزگاری کە حقیقت را دفن میکردند و آن را انکار میکردند، مردی برخاست کە نە از تبار کورد بود نە از خاک آن دیار پا گرفتە بود اما قلبش و وجدانش آنجا بود و برای کوردستان میتپید و جان و مالش را بی هیچ چشمداشتی همچون نذری، نثار راه آن کرد.
اسماعیل بیشکچی روشنفکری بود که قلمش از شمشیر برندەتر و کلماتش دیوار هر جعل و تحریفی را درید. در سرزمینی کە نام کورد قدغن بود و تاوان داشت او با صدای رسا کوردستان را فریاد زد و آن را «یک مستعمره بینالمللی تقسیمشده» دانست.
او از کوردستان نوشت نە بە عنوان جغرافیا بلکە بە عنوان سرزمینی کە چکمەهای سیاست اجازە نمیدهد کودکانش زبان مادریشان را بیاموزند و مادران با ترس و بغض لالاییهایشان را برای فرزندان غلتیدە در خاک و خون زمزمه میکنند.
او را بە بند و سلول کشیدند ولی نتوانستند اندیشەاش را زندانی کنند بلکە فکرش چون پرندەای بیمرز از فراز دیوارهای زندان بە سراسر جهان پر کشید و بە همگان درس شرافت و اخلاق و انسانیت داد.
اگر دانیل میترانِ فقید، مادرِ دلسوز و آغوشگشادهی ملت کورد بود؛ اسماعیل بیشکچی بیگمان «پدر فکری ملت کورد» است.
بیشکچی با این کە کورد نبود اما همە زندگیش را وقف دفاع از حقوق ملی آنان کرد. او زاده 1939 شهر اسکلپ در آناتولی مرکزی و از پدر و مادری ترک است.
او فارغ التحصیل رشتە علوم سیاسی در دانشگاە آنکاراست و به عنوان استاد دانشگاە آتاترک در ارزروم مشغول شد.
در آغاز بیشکچی تحت تأثیر تبلیغات رسمی دولت، دیدگاهی منفی نسبت به کوردها داشت و نخستین کتابش را بر ضد آنان نوشت و حتی آنان را «ترکهای کوهنشین» نامید.
او نخستین پژوهش انسان شناسیاش دربارە عشایر آلیکان کورد بود و در آنجا با فقر، تبعیض و سرکوب فرهنگی کوردها مواجە شد. او سرانجام پی برد کە کوردها نە تنها یک قوم بلکە یک ملت کاملا مستقل با زبان، فرهنگ، ریشە و تاریخ جدا هستند کە توسط دولت سرکوب میشوند: «جامعهشناس باید واقعیت را بیان کند، نه آنچه که دولت میخواهد بشنود.»
سپس با انتشار نخستین کتابش، (نظام آناتولی شرقی)، از دانشگاه اخراج شد اما نه به دلیل ضعف علمی، بلکه به خاطر دیدگاههای سیاسیاش که با سیاست رسمی دولت در تضاد بود.
از 36 کتاب بیشکچی 32 عنوان آن در ترکیە ممنوع است کە بیشتر در مورد کوردهاست و مهمترین آنها: کوردستان مستعمرهٔ بینالمللی (International Colony, Kurdistan)، مسئلهٔ کورد در ترکیه، جامعهشناسی سرکوب، حق تعیین سرنوشت ملتها و کوردها، کوردها و مسئلهٔ ملی در خاورمیانه و... است.
او در مجموع بە بیش از 100 سال حبس محکوم شدە است کە آخرین مورد آن در 2011 بود و دستکم 17 سال آن را پشت میلەهای زندان گذراند. او بە جرم دفاع از کوردها بارها زیر شکنجە، تهدید بە قتل، جریمەهای سنگین مالی، فشار روحی روانی، محرومیت از حقوق مدنی و علمی، اتهامات سیاسی و اجتماعی و... قرار گرفتە است اما از مواضع علمی و سیاسیاش قدمی پا پس نکشید. بیشکچی بارها گفته که نهتنها دولت، بلکه بسیاری از روشنفکران ترکیه نیز او را طرد کردند.
او عضو افتخاری انجمن جهانی قلم (PEN International) است و در سال ۱۹۸۷ نامزد جایزه صلح نوبل شد. از سال 2012 و در اربیل بە پاس یک عمر تلاش علمی و فداکاری برای ملت کورد بە همت حکومت اقلیم کوردستان بنیادی برای ترویج آثار و افکار او بە نام «بنیاد اسماعیل بیشکچی» تاسیس شدە است.
بیشکچی نە فقط یک نام، بلکە یک راه است کە از دل تاریکی میگذرد و بە روشنایی حقیقت میرسد و او برای همە ما یک معلم راستین و شریف است.
متاسفانە دیروز و در حین پخش مستندی در مورد زندگی و کارهای خودش در جشنواره «ئامەدفیلم» دچار هیجان و احساسات میشود و بە علت سکتە مغزی روانە بیمارستان میشود.
او وصیت کردە است همان طوری کە روحش متعلق بە کوردهاست؛ جسمش را هم در میان آنان و در ئامەد و خاک کوردستان دفن کنند.
اکنون که تن رنجورش درگیر آزمونی دشوار است با تمام مهر دست به دعا برمیداریم:
ای آسمان، ای زمین، ای زمان،
شفای عاجل و تندرستی کامل را بە او برگردان. عمرش دراز باد، قلمش استوار، و صدایش همچنان روشنگر راه آزادی و عدالت.🙏🙏🙏
✍کانال پولیتیکس(کامران مولودی):
❤31👍7
