Forwarded from معرفی بهترینها
اگه افکار منفی یا آشفتگی روحی اذیتتون میکنه،
اگه دوست داری حالتو خوب کنی حتما این پیج رو فالوو کن
میتونی امتحان کنی😍🍓
برای رها شدن حتما سر بزنيد👇
https://instagram.com/hasanalishah_?igshid=YmMyMTA2M2Y=
😍روانشناس خودت باش🤌
اگه دوست داری حالتو خوب کنی حتما این پیج رو فالوو کن
میتونی امتحان کنی😍🍓
برای رها شدن حتما سر بزنيد👇
https://instagram.com/hasanalishah_?igshid=YmMyMTA2M2Y=
😍روانشناس خودت باش🤌
براساس مدل طرحواره آموزشی، انسان سالم کسی است که نیازهای روانشناختی پنج گانه او به جا و به موقع پاسخ داده شده باشد. این نیازهای روانشناختی انسان عبارتند از:
١. دلبستگی های ایمن به دیگران (شامل امنیت، ثبات)
٢. استقلال، کارآمدی و حس هویت
٣. بیان آزادانه نیازها و هیجانهای پذیرفتنی
٤. خودانگیختگی و تفریح
٥. محدودیت های واقع گرایانه و خود بازداری (خود کنترلی)
از دیدگاه طرحواره درمانی افراط و تفریط در شکل گیری این نیازهای روانشناختی باعث شکل گیری طرحواره می شود.
💎 @schematherapychannel
١. دلبستگی های ایمن به دیگران (شامل امنیت، ثبات)
٢. استقلال، کارآمدی و حس هویت
٣. بیان آزادانه نیازها و هیجانهای پذیرفتنی
٤. خودانگیختگی و تفریح
٥. محدودیت های واقع گرایانه و خود بازداری (خود کنترلی)
از دیدگاه طرحواره درمانی افراط و تفریط در شکل گیری این نیازهای روانشناختی باعث شکل گیری طرحواره می شود.
💎 @schematherapychannel
👍4
نوع تجربیاتی که در اوایل زندگی برای ما پیش میآید و نحوه برخورد ما با این تجربیات، شدیدا بر نوع تجربیاتی که در آینده با آن مواجه خواهیم شد و همچنین نحوه ادراک ما از این تجربیات و برخورد ما با آنها تاثیر میگذارد.
برای مثال یک کودک دوساله که به صورتی اجتماعی و با بازیگوشی رشد پیدا کرده در مقایسه با کودکی که نسبتا آرام و گوشهگیر بوده، بسیار بیشتر میتواند توجه و علاقه بزرگسالان را برانگیزد. کودک گوشهگیر احتمالا محیط میان فردی پرباری نخواهد داشت که بیش از پیش باعث کاهش احتمال تغییر بنیادی در وی میگردد.
به همین ترتیب، کودک فعالتر همچنان به یادگیری این موضوع ادامه میدهد که دیگران سرگرمکننده هستند و لذا به تعامل با آنها ادامه میدهد و الگوی وی نیز هرچه بزرگتر میشود با شدت بیشتری تثبیت خواهد شد. به علاوه نه تنها این دو کودک رفتارهای متفاوتی را در سایرین برمیانگیزند، بلکه تفسیر آنها از یک واکنش واحد ابراز شده توسط دیگران نیز متفاوت خواهد بود.
بدین ترتیب کودک بازیگوش ممکن است واکنش سرد و خاموش شخص دیگر را به عنوان نوعی بازی تلقی نموده و به تعامل خود با وی ادامه دهد تا زمانی که شاید یک واکنش مثبت را در او برانگیزد. کودک ساکتتر، که چندان به تعامل عادت ندارد، فورا واکنش اولیه طرف مقابل را به عنوان نشانهای برای عقبنشینی تلقی خواهد کرد.
اگر به این دو کودک به عنوان بزرگسال نگاه کنیم، شاید هنوز بتوانیم تفاوت میان آنها را دریابیم: یکی اهل معاشرت، شاد و دارای نظر مثبت به دیگران و دیگری برعکس، خجالتی و غیرمطمئن نسبت به اینکه دیگران به وی علاقمند هستند میباشد.
الگوی کودکی در دوران بزرگسالی آنها نیز ادامه پیدا کرده است.با این حال ما قادر به درک فرآیند رشد آنها نخواهیم بود مگر آنکه متوجه شویم معلمان، همبازیها، دوستان و همکاران آنها یکی پس از دیگری چگونه به عنوان «همدست» سبب حفظ الگوی غالب در آنها شدهاند. ما قادر به فهم امکانات تغییر نخواهیم بود مگر آنکه متوجه باشیم حتی اکنون نیز چنین «همدستانی» وجود دارند و اگر آنها نقش خود را در این فرآیند قطع کنند، احتمال تغییر الگو خواهد بود.
پل واکتل
از کتاب روانتحلیلگری، رفتاردرمانی و جهان رابطهای
ترجمه فریبا خالیچی
💎 @schematherapychannel
برای مثال یک کودک دوساله که به صورتی اجتماعی و با بازیگوشی رشد پیدا کرده در مقایسه با کودکی که نسبتا آرام و گوشهگیر بوده، بسیار بیشتر میتواند توجه و علاقه بزرگسالان را برانگیزد. کودک گوشهگیر احتمالا محیط میان فردی پرباری نخواهد داشت که بیش از پیش باعث کاهش احتمال تغییر بنیادی در وی میگردد.
به همین ترتیب، کودک فعالتر همچنان به یادگیری این موضوع ادامه میدهد که دیگران سرگرمکننده هستند و لذا به تعامل با آنها ادامه میدهد و الگوی وی نیز هرچه بزرگتر میشود با شدت بیشتری تثبیت خواهد شد. به علاوه نه تنها این دو کودک رفتارهای متفاوتی را در سایرین برمیانگیزند، بلکه تفسیر آنها از یک واکنش واحد ابراز شده توسط دیگران نیز متفاوت خواهد بود.
بدین ترتیب کودک بازیگوش ممکن است واکنش سرد و خاموش شخص دیگر را به عنوان نوعی بازی تلقی نموده و به تعامل خود با وی ادامه دهد تا زمانی که شاید یک واکنش مثبت را در او برانگیزد. کودک ساکتتر، که چندان به تعامل عادت ندارد، فورا واکنش اولیه طرف مقابل را به عنوان نشانهای برای عقبنشینی تلقی خواهد کرد.
اگر به این دو کودک به عنوان بزرگسال نگاه کنیم، شاید هنوز بتوانیم تفاوت میان آنها را دریابیم: یکی اهل معاشرت، شاد و دارای نظر مثبت به دیگران و دیگری برعکس، خجالتی و غیرمطمئن نسبت به اینکه دیگران به وی علاقمند هستند میباشد.
الگوی کودکی در دوران بزرگسالی آنها نیز ادامه پیدا کرده است.با این حال ما قادر به درک فرآیند رشد آنها نخواهیم بود مگر آنکه متوجه شویم معلمان، همبازیها، دوستان و همکاران آنها یکی پس از دیگری چگونه به عنوان «همدست» سبب حفظ الگوی غالب در آنها شدهاند. ما قادر به فهم امکانات تغییر نخواهیم بود مگر آنکه متوجه باشیم حتی اکنون نیز چنین «همدستانی» وجود دارند و اگر آنها نقش خود را در این فرآیند قطع کنند، احتمال تغییر الگو خواهد بود.
پل واکتل
از کتاب روانتحلیلگری، رفتاردرمانی و جهان رابطهای
ترجمه فریبا خالیچی
💎 @schematherapychannel
👍7❤2
رد پاي مادر
يكي از ويژگي هاي انسان سالم برقراري رابطه با همنوعان خويش و توسعه روابط و پاسخگويي عاطفي ست. در شكل گيري رابطه شخص بعد از آشنايي و يافتن ويژگي هاي خوشايند و جذاب به دنبال تداوم رابطه، اعتماد و صميمت ست. اما اين تحول در مواردي تداوم ندارد و ديري نمي پايد كه رابطه به سراشيبي بي وفايي و قطع مي افتد.
بالبي روان شناس حوزه رشد و تحول عاطفي بر اين باورست ما با شكل دهي اولين دلبستگي با نگاره دلبستگي -به طور ويژه مادر- روان بنه ها و طرحواره هاي ارتباطي خويش را پي ريزي مي كنيم و داد وستد عاطفي كه بين كودك و مادر شكل مي گيرد دورنماي كيفيت رابطه هاي صميمي وي را بنيان مي نهد.برخورداري از مادري ايمن، پاسخگو، حساس به نيازها و دسترس پذير سبب مي شود كودك اعتماد و صميميت را تجربه كند و با اتكا به منبع دلبستگي و تجارب خوشايند با وي، روز به روز صميميت و سبك دلبستگي خود را فربه تر و غني تر سازد . چنين تجاربي باعث مي شود كودك بسندگي در اعتماد را در خود شكل دهد و تصوري روشن از مادر در روان بنه وي نقش بندد و با دلي قرص و اطمينان خاطر بگويد من مادر را دوست دارم مادر مرا دوست دارد.
آنچه در بزرگسالي سبب گوناگوني در كيفيت روابط و دير پايايي و يا ناپايداري رابطه مي شود تجليات تجارب با نگاره دلبستگي، پويايي و فعال شدن مجدد سبك دلبستگي و طرحواره هاي ارتباطي پيشين ست گويي در روابط صميمانه بزرگسالي به گونه اي ناهشيار ادراك ما از روابط صميمانه با مادر و تجارب كودكي واخوان شده و ما را به احساس اطمينان يا ادراك خطر رهنمون مي شود كه اين ظرفيت را در ما شكل مي دهد؛ صميمي مي شويم، پاسخگو هستيم، به حساسيت هاي عاطفي شخص ديگر مسؤلانه توجه داريم و يا رابطه را بي فرجام رها مي كنيم.
تاثيرگذاري مادر در شكل گيري شخصيت ما بويژه در بعد عاطفي چنان قوي و متنفذ ست كه تا سال هاي دور عمر داد و ستدهاي عاطفي ما ، بدون آنكه آگاه باشيم، از آن منبع سيرآب مي شود. ما در بزرگسالي الگوي ارتباطي خويش با مادر را در رابطه با افراد صميمي ديگر از نو تمرين و تكرار مي كنيم، هر چند نه با آن كيفيت.
💎 @schematherapychannel
يكي از ويژگي هاي انسان سالم برقراري رابطه با همنوعان خويش و توسعه روابط و پاسخگويي عاطفي ست. در شكل گيري رابطه شخص بعد از آشنايي و يافتن ويژگي هاي خوشايند و جذاب به دنبال تداوم رابطه، اعتماد و صميمت ست. اما اين تحول در مواردي تداوم ندارد و ديري نمي پايد كه رابطه به سراشيبي بي وفايي و قطع مي افتد.
بالبي روان شناس حوزه رشد و تحول عاطفي بر اين باورست ما با شكل دهي اولين دلبستگي با نگاره دلبستگي -به طور ويژه مادر- روان بنه ها و طرحواره هاي ارتباطي خويش را پي ريزي مي كنيم و داد وستد عاطفي كه بين كودك و مادر شكل مي گيرد دورنماي كيفيت رابطه هاي صميمي وي را بنيان مي نهد.برخورداري از مادري ايمن، پاسخگو، حساس به نيازها و دسترس پذير سبب مي شود كودك اعتماد و صميميت را تجربه كند و با اتكا به منبع دلبستگي و تجارب خوشايند با وي، روز به روز صميميت و سبك دلبستگي خود را فربه تر و غني تر سازد . چنين تجاربي باعث مي شود كودك بسندگي در اعتماد را در خود شكل دهد و تصوري روشن از مادر در روان بنه وي نقش بندد و با دلي قرص و اطمينان خاطر بگويد من مادر را دوست دارم مادر مرا دوست دارد.
آنچه در بزرگسالي سبب گوناگوني در كيفيت روابط و دير پايايي و يا ناپايداري رابطه مي شود تجليات تجارب با نگاره دلبستگي، پويايي و فعال شدن مجدد سبك دلبستگي و طرحواره هاي ارتباطي پيشين ست گويي در روابط صميمانه بزرگسالي به گونه اي ناهشيار ادراك ما از روابط صميمانه با مادر و تجارب كودكي واخوان شده و ما را به احساس اطمينان يا ادراك خطر رهنمون مي شود كه اين ظرفيت را در ما شكل مي دهد؛ صميمي مي شويم، پاسخگو هستيم، به حساسيت هاي عاطفي شخص ديگر مسؤلانه توجه داريم و يا رابطه را بي فرجام رها مي كنيم.
تاثيرگذاري مادر در شكل گيري شخصيت ما بويژه در بعد عاطفي چنان قوي و متنفذ ست كه تا سال هاي دور عمر داد و ستدهاي عاطفي ما ، بدون آنكه آگاه باشيم، از آن منبع سيرآب مي شود. ما در بزرگسالي الگوي ارتباطي خويش با مادر را در رابطه با افراد صميمي ديگر از نو تمرين و تكرار مي كنيم، هر چند نه با آن كيفيت.
💎 @schematherapychannel
👍15
معمولا ماها رابطه هامونو یا اصلا هر کاری رو که می خوایم شروع کنیم تو ذهن خودمون پایانی براش در نظر نمی گیریم و اون کار یا اون رابطه رو شروع می کنیم و اصلا انتظارشو نداریم که یه روزی مثلا توی محل کار به ما بگن از این به بعد دیگه نمی خواد بیای یا مثلا تو ی یه رابطه به هردلیلی بگن دیگه تموم.قطعا بسته به مدت رابطه و این که ما از خودمون چقد مایه گذاشتیم تو اون رابطه و عوامل دیگه شدت ضربه فرق داره ولی در نهایت می تونیم بگیم سخته و تو بعضی مواقع انقد می تونه این ضربه شدید باشه که مثل فوت یکی از عزیزان واسمون گرون تموم بشه .بالاخره اینم یه جور فقدانه دیگه .تو بعضی شخصیت ها مخصوصا اونایی که خیلی متهدن به رابطه هاشون یا کسایی که شخصیت وابسته دارن یا حتی خودشیفته ها و خیلی مدل های دیگه ای شخصیتی واقعا سخته که یکی بهشون پشت پا بزنه و قطعا این موضوع ،لطمه ی سختی از لحاظ هیجانی به اونها می زنه و کلا زندگیشونو بهم می ریزه و کارایی که تا الان داشتن انجام می دادن رو ه سختی انجام می دن .برای اینکه این موضوع براتون جا بیفته بذارین یکی از کیس هایی که داشتم رو براتون بگم.البته من این کیس رو بیشتر از دید طرحواره درمانی بررسی کردم که یکی از مدل های نگاه به روان شناسیه .چند روز پپیش مراجعی داشتم .خانم بود و سنش بالاتر از سی سال بود .ایشون بعد از اینکه تو بیست و پنج سالگیش با یه آقایی ارتباط می گیره و حدود دوسال باهاشه .یهویی متوجه می شه که ایشون متاهله چون اون آقا رو خیلی دوست داشته شوک خیلی بدی بهش وارد می شه. تا حدود دوسال پیش که چند سالی از این موضوع می گذره هنوز نتونسته رابطه ی بلند مدتی برقرار کنه و نهایتا با یکی رابطه برقرار می کنه و در نهایت این رابطه هم خراب می شه .رابطه هایی هم که تو این مدت داشته همشون یکی دو رزوه خراب می شدن و یا اصلا رابطه ای برقرار نمی شده.بعد از این که رابطه تموم میشه حالشون خیلی بد می شه و می شه گفت افسرده می شن.وقتی که نشستیم با هم حرف زدیم دیدیم خوب ایشون تو بقیه ی روابط زندگی شون هم وابستگی از خودشون نشون می دادن و نمی تونستن تعادل برقرار کنن. ایشون یه مشکلی داشتن که همیشه مخصوصا تو رابطه ها اسیرش می شدن که بهش می گن تله ی رها شدگی/بی ثباتی یعنی ایشون فکر می کرد که اگه خیلی به طرف مقابلش بها نده اون ترکش می کنه که همین موضوع باعث شده بود نتیجه ی عکس بده و واقعا طرف مقابل ترکش کنه.البته ناگفته نمونه که رابطه ی اول ایشون،به خاطر اینکه طرف مقابلشون متاهل بوده تموم می شه.یه کار دیگه که ایشون انجام می دادن و در واقع تله ی دیگه ای که داشتن این بود که خیلی از لحاظ احساسی گارد داشتن و همونطور که گفتم نمی ذاشتن کسی بهشون نزدیک بشه و جلو احساسات خودشون رو می گرفتن ولی احساس وجود داشت( در واقع خودشو کنترل می کرده ) که به این میگن بازداری هیجانی.که تو روان شناسی برای حل کردن این مشکلات که احتمالا هم ریشه داره می شه از طرحواره درمانی استفاده کرد و تله های زندگی رو ضعیف کنیم تا لا اقل اگر هم تاثیر می ذارن اونقد زیاد نباشه که مارو از کار و زندگی بندازه.
💎 @schematherapychannel
💎 @schematherapychannel
❤6👍4👏2
ما تمایل داریم که دردها و رنجهای دوران کودکی را کماکان زنده نگه داریم. این مسئله یکی از بینشهای عمیق در رواندرمانیهای مبتنی بر روانتحلیلگری است. فروید به این پدیده، «اجبار به تکرار» (repetition compulsion) میگفت.
برای مثال فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که دوران کودکیاش با بدرفتاری اطرافیان روبرو شده است با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج میکند یا اینکه خودش از دیگران سواستفاده میکند.
فردی که دوران کودکیاش آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی به شدت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیجکننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنجها و دردهایمان را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟
چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هرکسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند.
این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است.
جفری یانگ، ژانت کلوسکو
از کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
ترجمه حسن حمیدپور و همکاران
💎 @schematherapychannel
برای مثال فرزند یک فرد میگسار با کسی ازدواج میکند که میگسار است. کودکی که دوران کودکیاش با بدرفتاری اطرافیان روبرو شده است با فردی بددهن، گستاخ و پرخاشگر ازدواج میکند یا اینکه خودش از دیگران سواستفاده میکند.
فردی که دوران کودکیاش آزار جنسی را تجربه کرده است، در بزرگسالی ممکن است در دام روابط آشفته و بیهدف بیفتد. کودکی که تحت سلطهی دیگران بوده است، ممکن است در دوران بزرگسالی به شدت دیگران را کنترل کند.
این پدیده در نگاه اول گیجکننده است. چرا ما دست به این کار میزنیم؟ چرا دوباره رنجها و دردهایمان را زنده میکنیم و هر دم هیزمی بر این آتش میگذاریم؟
چرا نمیتوانیم دست از این الگوها برداریم و زندگی بهتری برای خودمان تدارک ببینیم؟ در واقع هرکسی با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزند.
این واقعیت تعجببرانگیز را درمانگران نیز قبول دارند. در دوران بزرگسالی، شرایط و موقعیتهایی ایجاد میکنیم که شبیه به شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است.
جفری یانگ، ژانت کلوسکو
از کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
ترجمه حسن حمیدپور و همکاران
💎 @schematherapychannel
👍4❤2👏1