This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای دکتر نیما قربانی درباره اراده آزاد - این مطالب میتواند برای کسانی که کتاب رامش بالسکار را مطالعه کردند جالب باشد.
دوست عزیزی از همراهان این کانال محبت فرمودند و کتاب گفتارهای رامش بالسکار را بهصورت صوتی تهیه نموده و به همه ما هدیه دادند. سپاس از مهر و حضور ایشان.🌸🙏
آیا فردی که در مسیر خودشناسی است و یا فردی که به حقیقت خودش زنده شده نیز دارای عاملیت نیست و اراده آزاد ندارد؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟
دقت کنید که پیششرط داشتن عاملیت فردی وجود من-شخص مستقلی است که انجام دهنده امور است. یعنی فردی که خودش فاعل باشد. حالا برای پاسخ به سؤالتان لطفاً به مثال زیر کاملاً توجه کنید.
فرض کنیم که شما میخوابید و خواب میبینید.
شما در عالم خواب بهعنوان یک کاراکتر درون آن عالم پدیدار میشوید. این کاراکتر میتواند هر شخصیتی داشته باشد. میتواند شخصیتی باشد که با ذهن-جسم همهویتشده و غرق در عینیات بیرونی است از طرفی هم ممکن است فردی باشد که در مسیر خودشناسی است یا فردی است که متوجه ماهیت حقیقی خودش شده.
حالا سؤالی که پیش میآید این است که در تمام این احتمالات، فاعل حقیقی کیست؟
آیا غیر از این است که در تمام این موارد تنها فاعل حقیقی ذهن فردی است که در بسترش به خواب رفته و خواب میبیند؟
همانطور که در بخش عدم عاملیت از کتاب گفتارهای رامش آمده:
آرامش ذهن نمیتواند اتفاق بیفتد مگر این پذیرش کامل وجود داشته باشد که:
"من فاعل نیستم، دیگری هم فاعل نیست. تنها خداست که فاعل است."
دقت کنید که پیششرط داشتن عاملیت فردی وجود من-شخص مستقلی است که انجام دهنده امور است. یعنی فردی که خودش فاعل باشد. حالا برای پاسخ به سؤالتان لطفاً به مثال زیر کاملاً توجه کنید.
فرض کنیم که شما میخوابید و خواب میبینید.
شما در عالم خواب بهعنوان یک کاراکتر درون آن عالم پدیدار میشوید. این کاراکتر میتواند هر شخصیتی داشته باشد. میتواند شخصیتی باشد که با ذهن-جسم همهویتشده و غرق در عینیات بیرونی است از طرفی هم ممکن است فردی باشد که در مسیر خودشناسی است یا فردی است که متوجه ماهیت حقیقی خودش شده.
حالا سؤالی که پیش میآید این است که در تمام این احتمالات، فاعل حقیقی کیست؟
آیا غیر از این است که در تمام این موارد تنها فاعل حقیقی ذهن فردی است که در بسترش به خواب رفته و خواب میبیند؟
همانطور که در بخش عدم عاملیت از کتاب گفتارهای رامش آمده:
آرامش ذهن نمیتواند اتفاق بیفتد مگر این پذیرش کامل وجود داشته باشد که:
"من فاعل نیستم، دیگری هم فاعل نیست. تنها خداست که فاعل است."
ادامه ترجمه کتاب Atma Darshan (ادراک خویش)
#Atmadarshan
چنانچه بعضی قسمتها گنگ است نگران نباشید هرچه متن جلوتر میرود مطالب واضحتر میشوند.
۲. جستوجو دربارهی علت جهان – بیمعناست
۲.۱ هیچ پرسشی دربارهی زمان، مکان و علت پیدایش این جهان نمیتواند مطرح شود، زیرا این امور خودشان بخشی از این جهاناند.
۲.۲ درواقع چنین پرسشهایی میکوشند تا کل را بر اساس جزء تبیین کند، حال آنکه چنین رویکردی هرگز منطقی نیست.
۲.۳ همچنین این پرسش که چه کسی فاعلیت (انجام دهندگی) را بر خود تحمیل میکند نیز پرسش درستی نیست. خودِ عمل تحمیل، پیشفرض میگیرد که فاعلی وجود دارد. بنابراین، این پرسش نیز غیرمنطقی است.
۳-ذهن و ساتوای* خالص
۳.۱آگاهیای که بهسوی عینیات بیرونی میرود، ذهن است. اما هنگامیکه بهسوی خویش میچرخد، ساتوای خالص است.
۳.۲ خردمندان بر این باورند که ذهن همان "آویدیا"* (نادانی یا جهل معنوی) است، درحالیکه "ساتوای خالص" همان "ویدیا" (دانش حقیقی) است. ویدیا، ابزار رهایی است.
۳.۳ راه آویدیا (نادانی) انسان را به اسارت و وابستگی میکشاند، اما برای رهایی، جوینده باید مسیر ویدیا (دانش معنوی) را در پیش گیرد.
۳.۴ برای رسیدن به آرامش جاودان، لازم است فرد تا لحظهی رسیدن به روشنشدگی، به تلاش پیوسته ادامه دهد.
*ساتوا به معنی خلوص، تعادل، روشنایی، و هماهنگی است.
*منظور از جهل و نادانی در این متون اشاره به "غفلت از ماهیت حقیقی خویش" است.
#آتماناندا کریشنا منون
#Atmadarshan
چنانچه بعضی قسمتها گنگ است نگران نباشید هرچه متن جلوتر میرود مطالب واضحتر میشوند.
۲. جستوجو دربارهی علت جهان – بیمعناست
۲.۱ هیچ پرسشی دربارهی زمان، مکان و علت پیدایش این جهان نمیتواند مطرح شود، زیرا این امور خودشان بخشی از این جهاناند.
۲.۲ درواقع چنین پرسشهایی میکوشند تا کل را بر اساس جزء تبیین کند، حال آنکه چنین رویکردی هرگز منطقی نیست.
۲.۳ همچنین این پرسش که چه کسی فاعلیت (انجام دهندگی) را بر خود تحمیل میکند نیز پرسش درستی نیست. خودِ عمل تحمیل، پیشفرض میگیرد که فاعلی وجود دارد. بنابراین، این پرسش نیز غیرمنطقی است.
۳-ذهن و ساتوای* خالص
۳.۱آگاهیای که بهسوی عینیات بیرونی میرود، ذهن است. اما هنگامیکه بهسوی خویش میچرخد، ساتوای خالص است.
۳.۲ خردمندان بر این باورند که ذهن همان "آویدیا"* (نادانی یا جهل معنوی) است، درحالیکه "ساتوای خالص" همان "ویدیا" (دانش حقیقی) است. ویدیا، ابزار رهایی است.
۳.۳ راه آویدیا (نادانی) انسان را به اسارت و وابستگی میکشاند، اما برای رهایی، جوینده باید مسیر ویدیا (دانش معنوی) را در پیش گیرد.
۳.۴ برای رسیدن به آرامش جاودان، لازم است فرد تا لحظهی رسیدن به روشنشدگی، به تلاش پیوسته ادامه دهد.
*ساتوا به معنی خلوص، تعادل، روشنایی، و هماهنگی است.
*منظور از جهل و نادانی در این متون اشاره به "غفلت از ماهیت حقیقی خویش" است.
#آتماناندا کریشنا منون
ادامه ترجمه کتاب Atma Darshan (ادراک خویش)
#Atmadarshan
۴- مراحل مختلف روشنشدگی
۱-۴ کسی که ذهنش فریفتهیِ زیباییِ یک فرمِ تراشخورده در دل سنگ میشود، این حقیقت که اصل و اساس این فرم «سنگ» است را فراموش میکند.
۲-۴ هنگامیکه او بر این فریفتگی غلبه کند و سپس به آن فرم نگاه کند، آنگاه آن لایه زیرین یعنی سنگ که اصل و اساس آن فرم است را خواهد دید.
۳-۴ بهاینترتیب هنگامیکه سنگ دیده شود و موردتوجه قرار گیرد آنگاه این سنگ، درون آن فرم نیز دیده خواهد شد و در این صورت این فرم چیزی جز همان سنگ مشاهده نمیشود.
۴-۴روشنشدگی به حقیقت نیز به همین شیوه است. آگاهی عمدتاً به خاطر شیفتگی و علاقهمندی فرد به عینیتهای بیرونی کم سو و گنگ میشود.
۵-۴ هنگامیکه فرد بر این شیفتگی غلبه کند و آنگاه به عینیتها نگاه کند مشخص خواهد شد که آنها فقط از آگاهی برخاسته و در همان ساکناند.
۶-۴ بهاینترتیب وقتی آگاهی موردتوجه قرار گیرد، آن در عینیتها نیز آشکار خواهد شد و آن عینیتها نیز خودشان درنهایت به آگاهی تبدیل خواهند شد.
۷-۴ ادراک حقیقت، همان ادراک خود و تمام جهان بهعنوان یک آگاهی واحد است.
#آتماناندا کریشنا منون
#Atmadarshan
۴- مراحل مختلف روشنشدگی
۱-۴ کسی که ذهنش فریفتهیِ زیباییِ یک فرمِ تراشخورده در دل سنگ میشود، این حقیقت که اصل و اساس این فرم «سنگ» است را فراموش میکند.
۲-۴ هنگامیکه او بر این فریفتگی غلبه کند و سپس به آن فرم نگاه کند، آنگاه آن لایه زیرین یعنی سنگ که اصل و اساس آن فرم است را خواهد دید.
۳-۴ بهاینترتیب هنگامیکه سنگ دیده شود و موردتوجه قرار گیرد آنگاه این سنگ، درون آن فرم نیز دیده خواهد شد و در این صورت این فرم چیزی جز همان سنگ مشاهده نمیشود.
۴-۴روشنشدگی به حقیقت نیز به همین شیوه است. آگاهی عمدتاً به خاطر شیفتگی و علاقهمندی فرد به عینیتهای بیرونی کم سو و گنگ میشود.
۵-۴ هنگامیکه فرد بر این شیفتگی غلبه کند و آنگاه به عینیتها نگاه کند مشخص خواهد شد که آنها فقط از آگاهی برخاسته و در همان ساکناند.
۶-۴ بهاینترتیب وقتی آگاهی موردتوجه قرار گیرد، آن در عینیتها نیز آشکار خواهد شد و آن عینیتها نیز خودشان درنهایت به آگاهی تبدیل خواهند شد.
۷-۴ ادراک حقیقت، همان ادراک خود و تمام جهان بهعنوان یک آگاهی واحد است.
#آتماناندا کریشنا منون
ادامه ترجمه کتاب Atma Darshan (ادراک خویش)
#Atmadarshan
۵. خواب عمیق، نیرویکالپا سامادهی و حالت طبیعی
۵.۱ تمام عینیات در آگاهی پدیدار میشوند. بنابراین، هنگامی که آنها ناپدید میشوند، آنچه باقی میماند همان آگاهی است و نه نیستی.
۵.۲ اگر این حقیقت در عمق اندیشهی فرد ریشه بدواند، خواب عمیق – که معمولا وضعیتی درنظر گرفته میشود که واقعیت را پنهان میکند – بهتدریج به نیرویکالپا سامادهی (حالتِ جذبهی عمیق و بیشکلِ ذهن) تبدیل میشود.
۵.۳ زمانی که درک شود که خودِ اشیا نیز چیزی جز همان آگاهی نیستند، فرد به ماهیت حقیقی خود بازمیگردد – ماهیتی که همواره ثابت است و ورای تمام حالات، ازجمله سامادهی است.
۶. شاهدِ جیوا (فردیت یا شخص)
۶.۱ فقط چیزی که پیشتر ادراک شده باشد میتواند در حافظه پدیدار شود. «منِ» تجسمیافتهای که چیزی را ادراک کرده، عملی انجام داده یا از چیزی لذت برده، گاهی در حافظه ظاهر میشود. از این امر نتیجه میشود که این «منِ» تجسمیافته در زمان ادراک، عمل یا لذت، توسط «منِ» دیگری که شاهد است، مشاهده شده بود.
۶.۲ این «منِ» شاهد همان «منِ» حقیقی است. با متمرکز کردن توجه بر آن و تثبیت خویشتن در آن، فرد از بندها رها میشود.
۷-"من" بهمثابه نور آگاهی
۷.۱ نوری که در ادراک عینیات حسی نقش دارد، همان آتما یا خویش ثابت و لایتغیر است؛ همان یگانهی بیدویی است که همه چیز را در برگرفته و در همهجا حضور دارد.
۷.۲ برای دیدن آن، همانگونه که هست، عینیات باید از آن جدا شوند یا دستکم باید آنها را بهگونهای دید که به سوی آن اشاره کنند.
۷.۳ باید "من" را از بدن به خویش منتقل کرد. از این درک، رهایی از اسارت، آرامش و شادی جاری خواهد شد.
۸. آگاهی ناب
۸.۱ خویش همان ذات یگانه و تغییرناپذیری است که تمام افکار و احساسات در آن ادغام میشوند.
برای شناخت آن، باید به درون آن رفت و آن را بهعنوان "منِ" حقیقی به رسمیت شناخت. این کار تمام اوهام را از بین برده و آرامشی جاودان را به ارمغان میآورد.
۹. خویش
۹.۱ نیازی به گفتن نیست، زیرا هرکسی آشکارا میداند که "من" تغییر نمیکند.
۹.۲ این "من" در تمام حالات باقی میماند. هنگامی که فکر هست، حضور دارد. هنگامی که هیچ فکری نیست، باز هم هست.
۹.۳ اگر چنین است، چه دلیل دیگری لازم است تا نشان دهد که "من" نمیتواند فاعل یا لذتبرنده باشد؟ چون فاعلیت و لذتجویی تغییرپذیرند، در حالی که "من" تغییر نمیکند.*
۹.۴ در لحظهی انجام یک کار، هیچ فکری مبنی بر "من دارم این کار را انجام میدهم" وجود ندارد. این خود دلیلی است بر اینکه "من" فاعل نیست.**
۹.۵ صرفاً این ادعا که "من این کار را انجام دادم" پس از انجام آن کار، نمیتواند از "من" یک فاعل بسازد.
۹.۶ احساس عمیق و راسخ "من نه فاعل هستم و نه لذتبرنده" تمام اسارتها را از بین میبرد و ماهیت حقیقی فرد را آشکار میسازد.
#آتماناندا کریشنا منون
*من همان چیزی است که از تمام حالات مختلف آگاه است و آنها را شناسایی میکند، حالات مختلف میآیند و میروند اما این "من" همیشه حضور دارد و حاضر است تا از وضعیت بعدی آگاه باشد.
**در لحظهی انجام عمل، تمرکز بر خودِ عمل است، نه بر فکری که 'من دارم این کار را انجام میدهم'. احساس فاعلیت معمولاً پس از انجام عمل در ذهن شکل میگیرد و به آن نسبت داده میشود. این دقیقاً مانند موجی در اقیانوس است که پس از برخاستن، بگوید: "من خودم این حرکت را انجام دادم." اما در حقیقت، حرکت آن نتیجهی جریانی بسیار عمیقتر است.
#Atmadarshan
۵. خواب عمیق، نیرویکالپا سامادهی و حالت طبیعی
۵.۱ تمام عینیات در آگاهی پدیدار میشوند. بنابراین، هنگامی که آنها ناپدید میشوند، آنچه باقی میماند همان آگاهی است و نه نیستی.
۵.۲ اگر این حقیقت در عمق اندیشهی فرد ریشه بدواند، خواب عمیق – که معمولا وضعیتی درنظر گرفته میشود که واقعیت را پنهان میکند – بهتدریج به نیرویکالپا سامادهی (حالتِ جذبهی عمیق و بیشکلِ ذهن) تبدیل میشود.
۵.۳ زمانی که درک شود که خودِ اشیا نیز چیزی جز همان آگاهی نیستند، فرد به ماهیت حقیقی خود بازمیگردد – ماهیتی که همواره ثابت است و ورای تمام حالات، ازجمله سامادهی است.
۶. شاهدِ جیوا (فردیت یا شخص)
۶.۱ فقط چیزی که پیشتر ادراک شده باشد میتواند در حافظه پدیدار شود. «منِ» تجسمیافتهای که چیزی را ادراک کرده، عملی انجام داده یا از چیزی لذت برده، گاهی در حافظه ظاهر میشود. از این امر نتیجه میشود که این «منِ» تجسمیافته در زمان ادراک، عمل یا لذت، توسط «منِ» دیگری که شاهد است، مشاهده شده بود.
۶.۲ این «منِ» شاهد همان «منِ» حقیقی است. با متمرکز کردن توجه بر آن و تثبیت خویشتن در آن، فرد از بندها رها میشود.
۷-"من" بهمثابه نور آگاهی
۷.۱ نوری که در ادراک عینیات حسی نقش دارد، همان آتما یا خویش ثابت و لایتغیر است؛ همان یگانهی بیدویی است که همه چیز را در برگرفته و در همهجا حضور دارد.
۷.۲ برای دیدن آن، همانگونه که هست، عینیات باید از آن جدا شوند یا دستکم باید آنها را بهگونهای دید که به سوی آن اشاره کنند.
۷.۳ باید "من" را از بدن به خویش منتقل کرد. از این درک، رهایی از اسارت، آرامش و شادی جاری خواهد شد.
۸. آگاهی ناب
۸.۱ خویش همان ذات یگانه و تغییرناپذیری است که تمام افکار و احساسات در آن ادغام میشوند.
برای شناخت آن، باید به درون آن رفت و آن را بهعنوان "منِ" حقیقی به رسمیت شناخت. این کار تمام اوهام را از بین برده و آرامشی جاودان را به ارمغان میآورد.
۹. خویش
۹.۱ نیازی به گفتن نیست، زیرا هرکسی آشکارا میداند که "من" تغییر نمیکند.
۹.۲ این "من" در تمام حالات باقی میماند. هنگامی که فکر هست، حضور دارد. هنگامی که هیچ فکری نیست، باز هم هست.
۹.۳ اگر چنین است، چه دلیل دیگری لازم است تا نشان دهد که "من" نمیتواند فاعل یا لذتبرنده باشد؟ چون فاعلیت و لذتجویی تغییرپذیرند، در حالی که "من" تغییر نمیکند.*
۹.۴ در لحظهی انجام یک کار، هیچ فکری مبنی بر "من دارم این کار را انجام میدهم" وجود ندارد. این خود دلیلی است بر اینکه "من" فاعل نیست.**
۹.۵ صرفاً این ادعا که "من این کار را انجام دادم" پس از انجام آن کار، نمیتواند از "من" یک فاعل بسازد.
۹.۶ احساس عمیق و راسخ "من نه فاعل هستم و نه لذتبرنده" تمام اسارتها را از بین میبرد و ماهیت حقیقی فرد را آشکار میسازد.
#آتماناندا کریشنا منون
*من همان چیزی است که از تمام حالات مختلف آگاه است و آنها را شناسایی میکند، حالات مختلف میآیند و میروند اما این "من" همیشه حضور دارد و حاضر است تا از وضعیت بعدی آگاه باشد.
**در لحظهی انجام عمل، تمرکز بر خودِ عمل است، نه بر فکری که 'من دارم این کار را انجام میدهم'. احساس فاعلیت معمولاً پس از انجام عمل در ذهن شکل میگیرد و به آن نسبت داده میشود. این دقیقاً مانند موجی در اقیانوس است که پس از برخاستن، بگوید: "من خودم این حرکت را انجام دادم." اما در حقیقت، حرکت آن نتیجهی جریانی بسیار عمیقتر است.
5-Deep Sleep, Nirvikalpa Samadhi and Natural State
5.1 It is in Consciousness that objects rise. Therefore when they disappear what remains over is this Consciousness and not nothingness.
5.2 If this truth takes deep root in thought, deep sleep – giving up its character of veiling the Reality – becomes transformed into nirvikalpa samadhi.
5.3 When objects are also realised as nothing other than Consciousness, one comes back to one’s true nature which is changeless and above all states including samadhi.
6-Witness of Jiva
6.1 Only what has been perceived before can come up in memory. The embodied ‘I’ who perceived, did or enjoyed anything, also comes up in memory at times. From this it follows that the embodied ‘I’ was witnessed by another ‘I’ principle at the time of this perception, action, or enjoyment.
6.2 It is this witnessing ‘I’ that is the real ‘I’. Fixing attention there and establishing oneself in it, one becomes freed from bondage.
7-The “I” as the light of Consciousness.
7.1 The light in the perception of sense objects is the changeless Atma, the One without a second which abides infilling all.
7.2 To see It as It is, the objects must be separated from It or else they must be made to point towards It.
7.3 The ‘I’ must be removed from body to Atma. Freedom from bondage, peace and happiness will flow from it.
8-Pure Consciousness.
8.1 Atma is that changeless, one rasa, into which thoughts and feelings merge. To see it, enter it and establish it as the ‘I’, removes all delusions and brings in lasting peace.
9-The Self.
9.1 One does not need to be told, for one knows it clearly that the ‘I’ does not change.
9.2 The ‘I’ persists in all the states. It is there when there is thought. It is there when there is no thought.
9.3 If so, what other evidence is needed to show that it cannot be doer or enjoyer, which means change?
9.4 At the time a thing is being done, there is no thought or feeling that one is doing it. This is further proof that one is not a doer.
9.5 Claiming to have done a thing after the doing cannot make one a doer.
9.6 The intense feeling that one is neither doer nor enjoyer removes all bondage and one’s real nature comes to light thereby.
5.1 It is in Consciousness that objects rise. Therefore when they disappear what remains over is this Consciousness and not nothingness.
5.2 If this truth takes deep root in thought, deep sleep – giving up its character of veiling the Reality – becomes transformed into nirvikalpa samadhi.
5.3 When objects are also realised as nothing other than Consciousness, one comes back to one’s true nature which is changeless and above all states including samadhi.
6-Witness of Jiva
6.1 Only what has been perceived before can come up in memory. The embodied ‘I’ who perceived, did or enjoyed anything, also comes up in memory at times. From this it follows that the embodied ‘I’ was witnessed by another ‘I’ principle at the time of this perception, action, or enjoyment.
6.2 It is this witnessing ‘I’ that is the real ‘I’. Fixing attention there and establishing oneself in it, one becomes freed from bondage.
7-The “I” as the light of Consciousness.
7.1 The light in the perception of sense objects is the changeless Atma, the One without a second which abides infilling all.
7.2 To see It as It is, the objects must be separated from It or else they must be made to point towards It.
7.3 The ‘I’ must be removed from body to Atma. Freedom from bondage, peace and happiness will flow from it.
8-Pure Consciousness.
8.1 Atma is that changeless, one rasa, into which thoughts and feelings merge. To see it, enter it and establish it as the ‘I’, removes all delusions and brings in lasting peace.
9-The Self.
9.1 One does not need to be told, for one knows it clearly that the ‘I’ does not change.
9.2 The ‘I’ persists in all the states. It is there when there is thought. It is there when there is no thought.
9.3 If so, what other evidence is needed to show that it cannot be doer or enjoyer, which means change?
9.4 At the time a thing is being done, there is no thought or feeling that one is doing it. This is further proof that one is not a doer.
9.5 Claiming to have done a thing after the doing cannot make one a doer.
9.6 The intense feeling that one is neither doer nor enjoyer removes all bondage and one’s real nature comes to light thereby.