تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
یکی از پرسشهای مهمی که میتواند درباره شاه اسماعیل در کسوت یک عارف و صوفی در طریقت صفویه مطرح کرد این است که "قرآن" چه جایگاهی در متن دیوان خطائی دارد؟ آیا اساساً شاه اسماعیل التفاتی به قرآن داشته است؟ منابعی که درباره شاه اسماعیل تاکنون نگاشته شدهاند تقریباً هیچکدام از این منظر به دیوان خطائی نپرداختهاند و نویسندگانی هم که در بیرون از ایران شاه اسماعیل را ذیل "سنتهای علوی-بکتاشی" در آناتولی و بالکان و آلبانی مورد مطالعه قرار دادهاند جایگاه قرآن را در نسبت با دیوان خطائی مورد مداقه جدی قرار ندادهاند. در بهترین حالت مانند آملیا گالاهر به این نکته اشاره کردهاند که علویان و بکتاشیان "اشعار خطائی" (نفسلر) را به جای قرآن مورد تکریم قرار میدهند اما به این نکته نپرداختهاند که خودِ دیوان از منظر تفسیر و تاویل متن مقدس در چه جایگاهی قرار دارد. به عبارت دیگر، شاه اسماعیل در دیوان خطائی چه تصویری از قرآن را ارائه میدهد و اگر قائل به این باشیم که او پیر طریقت صفویه در زمان خود بود آنگاه در طریقت صفویه تفسیر و تاویل قرآن دارای چه چارچوبی بوده است؟ به عنوان مثال، شیخ حیدر، شیخ علاءالدین جنید، شیخ صدرالدین ابراهیم، شیخ علاءالدین علی، شیخ صدرالدین موسی، و شیخ صفیالدین اردبیلی که خود از موسسین سلسله عرفای آذربایجان در دارالارشاد اردبیل است قرآن را پیش از شاه اسماعیل صفوی چگونه تفسیر کردهاند؟ به تعبیر دقیقتر، آیا ما میتوانیم از "روش و رویکرد تفسیر قرآن" شیخ صفیالدین اردبیلی سخن بگوییم و آنگاه مبتنی بر این مفروض از ظهور و بروز و ردپای این رویکرد تفسیری (که مختص طریقت صفویه است) در چارچوب دیوان خطائی بحث کنیم؟ من نمیخواهم در بادی امر به این پرسش جوابی شتابزده بدهم بل قصدم این است که این سوال را در مستوای پژوهشی در بستر جهانی مطرح کنم.
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
یکی از پرسشهای مهمی که میتواند درباره شاه اسماعیل در کسوت یک عارف و صوفی در طریقت صفویه مطرح کرد این است که "قرآن" چه جایگاهی در متن دیوان خطائی دارد؟ آیا اساساً شاه اسماعیل التفاتی به قرآن داشته است؟ منابعی که درباره شاه اسماعیل تاکنون نگاشته شدهاند تقریباً هیچکدام از این منظر به دیوان خطائی نپرداختهاند و نویسندگانی هم که در بیرون از ایران شاه اسماعیل را ذیل "سنتهای علوی-بکتاشی" در آناتولی و بالکان و آلبانی مورد مطالعه قرار دادهاند جایگاه قرآن را در نسبت با دیوان خطائی مورد مداقه جدی قرار ندادهاند. در بهترین حالت مانند آملیا گالاهر به این نکته اشاره کردهاند که علویان و بکتاشیان "اشعار خطائی" (نفسلر) را به جای قرآن مورد تکریم قرار میدهند اما به این نکته نپرداختهاند که خودِ دیوان از منظر تفسیر و تاویل متن مقدس در چه جایگاهی قرار دارد. به عبارت دیگر، شاه اسماعیل در دیوان خطائی چه تصویری از قرآن را ارائه میدهد و اگر قائل به این باشیم که او پیر طریقت صفویه در زمان خود بود آنگاه در طریقت صفویه تفسیر و تاویل قرآن دارای چه چارچوبی بوده است؟ به عنوان مثال، شیخ حیدر، شیخ علاءالدین جنید، شیخ صدرالدین ابراهیم، شیخ علاءالدین علی، شیخ صدرالدین موسی، و شیخ صفیالدین اردبیلی که خود از موسسین سلسله عرفای آذربایجان در دارالارشاد اردبیل است قرآن را پیش از شاه اسماعیل صفوی چگونه تفسیر کردهاند؟ به تعبیر دقیقتر، آیا ما میتوانیم از "روش و رویکرد تفسیر قرآن" شیخ صفیالدین اردبیلی سخن بگوییم و آنگاه مبتنی بر این مفروض از ظهور و بروز و ردپای این رویکرد تفسیری (که مختص طریقت صفویه است) در چارچوب دیوان خطائی بحث کنیم؟ من نمیخواهم در بادی امر به این پرسش جوابی شتابزده بدهم بل قصدم این است که این سوال را در مستوای پژوهشی در بستر جهانی مطرح کنم.
سیدجواد میری
(بخش اول)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍6
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
سید سلمان صفوی در کتاب "روش و رویکرد تفسیر قرآن شیخ صفیالدین اردبیلی" (۱۴۰۰)* به این مسئله پرداخته است که چه مکاتب تفسیری در حوزه مطالعات قرآنی داشتهایم و برای فهم روش و رویکرد تفسیری شیخ صفیالدین اردبیلی، سید سلمان صفوی دست به یک مطالعه تطبیقی بین پنج رویکرد تفسیری تستری، سلمی، قشیری، ابنعربی و شیخ صفیالدین اردبیلی زده است. او میگوید:
"قرآن کریم بر اساس رویکردهای مختلف عرفانی، فقهی، فلسفی، ادبی، تاریخی، علمی، اجتماعی، تقریبی، تطبیقی و موضوعی تفسیر شده است. تفسیر عرفانی به لحاظ رویکرد تاویلی با تفاسیر فلسفی وجه اشتراک دارد" (صفوی، ۱۴۰۰. ۸).
صفوی پس از بیان این مطلب به وجوه مشترک و نقاط افتراق مکاتب تفاسیری میپردازد و سپس به این نکته اشاره میکند که "تاویل" وجه مهم تفسیر عرفانی است. به عبارت دیگر، یکی از ابعادی که تفاسیر عرفانی را از دیگر مکاتب تفسیری متمایز میکند مقوله "تاویلِ متن" است که عرفاء و صوفیان از آن در فهم لطائف متن مقدس بهره بردهاند.
*صفوی، سید سلمان. روش و رویکرد تفسیر قرآن شیخ صفیالدین اردبیلی. انتشارات آکادمی مطالعات ایرانی لندن، ۱۴۰۰.
سیدجواد میری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
سید سلمان صفوی در کتاب "روش و رویکرد تفسیر قرآن شیخ صفیالدین اردبیلی" (۱۴۰۰)* به این مسئله پرداخته است که چه مکاتب تفسیری در حوزه مطالعات قرآنی داشتهایم و برای فهم روش و رویکرد تفسیری شیخ صفیالدین اردبیلی، سید سلمان صفوی دست به یک مطالعه تطبیقی بین پنج رویکرد تفسیری تستری، سلمی، قشیری، ابنعربی و شیخ صفیالدین اردبیلی زده است. او میگوید:
"قرآن کریم بر اساس رویکردهای مختلف عرفانی، فقهی، فلسفی، ادبی، تاریخی، علمی، اجتماعی، تقریبی، تطبیقی و موضوعی تفسیر شده است. تفسیر عرفانی به لحاظ رویکرد تاویلی با تفاسیر فلسفی وجه اشتراک دارد" (صفوی، ۱۴۰۰. ۸).
صفوی پس از بیان این مطلب به وجوه مشترک و نقاط افتراق مکاتب تفاسیری میپردازد و سپس به این نکته اشاره میکند که "تاویل" وجه مهم تفسیر عرفانی است. به عبارت دیگر، یکی از ابعادی که تفاسیر عرفانی را از دیگر مکاتب تفسیری متمایز میکند مقوله "تاویلِ متن" است که عرفاء و صوفیان از آن در فهم لطائف متن مقدس بهره بردهاند.
*صفوی، سید سلمان. روش و رویکرد تفسیر قرآن شیخ صفیالدین اردبیلی. انتشارات آکادمی مطالعات ایرانی لندن، ۱۴۰۰.
سیدجواد میری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍6
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
حال این پرسش را میتوان مطرح کرد که رویکرد شیخ صفیالدین اردبیلی به عنوان پیر طریقت صفویه در تفسیر قرآن دارای چه مختصاتی است و نکته مهمتر برای مقصود ما در این پژوهش این است که این مختصات آیا در چارچوب تفسیری شیوخ صفویه و بالاخص شاه اسماعیل دنبال شده است یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا در "دیوان خطائی" ما با یک متنی روبرو هستیم که هیچ نسبتی با ۱) تاریخ تحولات تفسیری قرآن در ذیل سنت عرفانی ندارد و ۲) شاه اسماعیل به عنوان پیر طریقت آیا در متن دیوان اشاراتی به قرآن داشته است و اگر اشاراتی داشته است این اشارات نسبتی با "سنت تفسیری" شیخ صفیالدین اردبیلی دارد و ۳) نکته مهم این که بسیاری از محققین که در حوزه تفسیر عرفانی قرآن و مشخصاً روش و رویکرد شیخ صفیالدین اردبیلی بحث و بررسی کردهاند به مباحث این حوزه در زبان عربی و فارسی التفات داشتهاند ولی به دیوان خطائی که در "زبان ترکی" متبلور شده است توجه لازم را مبذول نداشتهاند. نخست اجازه دهید به این موضوع بپردازیم که روش تفسیر قرآن در "طریقت صفویه" چیست؟
سیدجوادمیری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
حال این پرسش را میتوان مطرح کرد که رویکرد شیخ صفیالدین اردبیلی به عنوان پیر طریقت صفویه در تفسیر قرآن دارای چه مختصاتی است و نکته مهمتر برای مقصود ما در این پژوهش این است که این مختصات آیا در چارچوب تفسیری شیوخ صفویه و بالاخص شاه اسماعیل دنبال شده است یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا در "دیوان خطائی" ما با یک متنی روبرو هستیم که هیچ نسبتی با ۱) تاریخ تحولات تفسیری قرآن در ذیل سنت عرفانی ندارد و ۲) شاه اسماعیل به عنوان پیر طریقت آیا در متن دیوان اشاراتی به قرآن داشته است و اگر اشاراتی داشته است این اشارات نسبتی با "سنت تفسیری" شیخ صفیالدین اردبیلی دارد و ۳) نکته مهم این که بسیاری از محققین که در حوزه تفسیر عرفانی قرآن و مشخصاً روش و رویکرد شیخ صفیالدین اردبیلی بحث و بررسی کردهاند به مباحث این حوزه در زبان عربی و فارسی التفات داشتهاند ولی به دیوان خطائی که در "زبان ترکی" متبلور شده است توجه لازم را مبذول نداشتهاند. نخست اجازه دهید به این موضوع بپردازیم که روش تفسیر قرآن در "طریقت صفویه" چیست؟
سیدجوادمیری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍6
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
در کتاب "روش و رویکرد تفسیر قرآن شیخ صفیالدین اردبیلی" صفوی چارچوب تفسیری قرآن در طریقت صفویه را با ارجاع به رویکرد شیخ صفیالدین اردبیلی اینگونه ترسیم میکند:
"... [چارچوب تفسیری قرآن در طریقت صفویه مبتنی بر] ... تفسیر عرفانی با روش معرفت قلبی و قرآنی است. [پیران و مرشدان طریقت صفویه با تمسک به چارچوب نظری شیخ صفیالدین اردبیلی که موسس طریقت بود] ... در این تفاسیر از روش اجتهاد قلبی با توجه به مدارج و تجربیات معنوی خویش و ارجاعات و مستندات قرآنی بهره برده[اند]. روش تاویل [در این طریقت]، اعتدالی است و با [چارچوبهای تاویلی عرفای دیگر همچون] ابنعربی متفاوت است. این روش از تفسیر و تاویل، به تفسیر <<لطائف الاشارات>> قشیری نزدیک است. [به عبارت دقیقتر میتوان مدعی شد که مکتب تفسیری پیران طریقت صفویه بتبع شیخ صفیالدین] ... در تفسیر قرآن کریم، روش هرمنوتیک قلبی قدسی و تفسیر قرآن با قرآن است. [به عبارت دیگر، در این چارچوب تفسیری مفسر] ... از نطق قرآن کریم، منطق عرفانی و حِکمی قرآن را در حوزه حکمت نظری و عرفان عملی استخراج کرده و لباللباب آن را با توصیفی لطیف و ظریف، به صورت موجز با عباراتی شیوا و مسجع بیان [میکرده] است. کیفیت رابطه متقابل خدا و انسان و معرفت قلبی، محور اصلی تفاسیر قرآنی [در طریقت عرفانی صفویه] است" (۱۴۰۰. ۲۰-۲۱).
اگر این چارچوب تفسیریی که سیدسلمان صفوی درباره روش تفسیری شیخ صفیالدین ترسیم کرده است را بپذیریم و این مفروض را هم قائل شویم که پیران طریقت صفویه پس از شیخ صفی تا شاه اسماعیل در این چارچوب تفسیری در باب قرآن حرکت کردهاند آنگاه این پرسش مطرح خواهد شد که در کجا و چگونه شاه اسماعیل دست به تفسیر عرفانی قرآن زده است؟ آیا اساساً مستنداتی برای این مدعا وجود دارد؟
سیدجوادمیری
(بخش چهارم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
در کتاب "روش و رویکرد تفسیر قرآن شیخ صفیالدین اردبیلی" صفوی چارچوب تفسیری قرآن در طریقت صفویه را با ارجاع به رویکرد شیخ صفیالدین اردبیلی اینگونه ترسیم میکند:
"... [چارچوب تفسیری قرآن در طریقت صفویه مبتنی بر] ... تفسیر عرفانی با روش معرفت قلبی و قرآنی است. [پیران و مرشدان طریقت صفویه با تمسک به چارچوب نظری شیخ صفیالدین اردبیلی که موسس طریقت بود] ... در این تفاسیر از روش اجتهاد قلبی با توجه به مدارج و تجربیات معنوی خویش و ارجاعات و مستندات قرآنی بهره برده[اند]. روش تاویل [در این طریقت]، اعتدالی است و با [چارچوبهای تاویلی عرفای دیگر همچون] ابنعربی متفاوت است. این روش از تفسیر و تاویل، به تفسیر <<لطائف الاشارات>> قشیری نزدیک است. [به عبارت دقیقتر میتوان مدعی شد که مکتب تفسیری پیران طریقت صفویه بتبع شیخ صفیالدین] ... در تفسیر قرآن کریم، روش هرمنوتیک قلبی قدسی و تفسیر قرآن با قرآن است. [به عبارت دیگر، در این چارچوب تفسیری مفسر] ... از نطق قرآن کریم، منطق عرفانی و حِکمی قرآن را در حوزه حکمت نظری و عرفان عملی استخراج کرده و لباللباب آن را با توصیفی لطیف و ظریف، به صورت موجز با عباراتی شیوا و مسجع بیان [میکرده] است. کیفیت رابطه متقابل خدا و انسان و معرفت قلبی، محور اصلی تفاسیر قرآنی [در طریقت عرفانی صفویه] است" (۱۴۰۰. ۲۰-۲۱).
اگر این چارچوب تفسیریی که سیدسلمان صفوی درباره روش تفسیری شیخ صفیالدین ترسیم کرده است را بپذیریم و این مفروض را هم قائل شویم که پیران طریقت صفویه پس از شیخ صفی تا شاه اسماعیل در این چارچوب تفسیری در باب قرآن حرکت کردهاند آنگاه این پرسش مطرح خواهد شد که در کجا و چگونه شاه اسماعیل دست به تفسیر عرفانی قرآن زده است؟ آیا اساساً مستنداتی برای این مدعا وجود دارد؟
سیدجوادمیری
(بخش چهارم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍5
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
پیش از پاسخ به پرسش بالا اجازه دهید در این باب کند و کاو کنیم که آیا اسماعیل نوجوان اساتیدی در حوزه قرآنی داشت یا خیر؟ ما میدانیم که او پدر خود را خیلی زود از دست داد. شیخ حیدر که با دختر اوزون حسن پادشاه مقتدر آققویونلوها ازدواج کرده بود در قفقاز کشته شد و اسماعیل فرصتی نیافت که در دامان پدر رشد و نمو کند. اما گریختن اسماعیل به گیلان فرصتی ایجاد کرد که او در "بیهپیش" از دست دشمنان قدرتمند خاندان صفوی برای مدتی از انظار پنهان شود و در این دوران مهم با شمسالدین محمد بن یحیی بن علی لاهیجی نوربخشی معروف به شمسالدین محمد لاهیجی و متخلص به فدائی یا اسیری از عرفای بزرگ قرن نهم هجری روبرو شد و زیر نظر او قرآن آموخت. اما این شمسالدین محمد لاهیجی که بود؟ شمسالدین لاهیجی از صوفیان طریقت نوربخشیه بود و با سید محمد نوربخش که موسس طریقت نوربخشیه بود بیعت کرده بود و نکته مهم در این طریقت این بود که آنها با تکیه بر تعالیم شیعی و قرائتی صوفیانه که در چارچوب تعالیم سید حیدر آملی بود ادعای حکومت نیز داشتند. به عبارت دیگر، یکی از مولفههای اصلی این طریقت جمع "حکمت و حکومت" بود. فعالیت او در هرات و در زمان شاهرخ، دومین سلطان امپراطوری تیموری شروع شد ولی پس از اینکه توسط یکی از پیروان حروفیه به جان شاهرخ سوءقصد شد، به اتهام قیام و دعوی خلافت و مهدویت محکوم به مرگ شد و سپس تبعید گردید. او سرانجام در ۸۴۳ هجری قمری در روستای سولقان در شمال غربی تهران درگذشت. شمسالدین لاهیجی با این عقبه فکری یکی از اساتید مهم شاه اسماعیل است که در تکوین اندیشههای جایگاه مهمی داشته است اما تاکنون به صورت مبسوط به این بُعد در ایران به آن پرداخته نشده است. ما میدانیم که نوربخشیه و در راس آن سید محمد نوربخش قرابت عمیقی با اندیشههای ابنعربی داشتهاند و نکته جالب این است که رگههای این تاثیر فکری را میتوان در آثار شمسالدین لاهیجی ردیابی کرد.
سیدجوادمیری
(بخش پنجم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
پیش از پاسخ به پرسش بالا اجازه دهید در این باب کند و کاو کنیم که آیا اسماعیل نوجوان اساتیدی در حوزه قرآنی داشت یا خیر؟ ما میدانیم که او پدر خود را خیلی زود از دست داد. شیخ حیدر که با دختر اوزون حسن پادشاه مقتدر آققویونلوها ازدواج کرده بود در قفقاز کشته شد و اسماعیل فرصتی نیافت که در دامان پدر رشد و نمو کند. اما گریختن اسماعیل به گیلان فرصتی ایجاد کرد که او در "بیهپیش" از دست دشمنان قدرتمند خاندان صفوی برای مدتی از انظار پنهان شود و در این دوران مهم با شمسالدین محمد بن یحیی بن علی لاهیجی نوربخشی معروف به شمسالدین محمد لاهیجی و متخلص به فدائی یا اسیری از عرفای بزرگ قرن نهم هجری روبرو شد و زیر نظر او قرآن آموخت. اما این شمسالدین محمد لاهیجی که بود؟ شمسالدین لاهیجی از صوفیان طریقت نوربخشیه بود و با سید محمد نوربخش که موسس طریقت نوربخشیه بود بیعت کرده بود و نکته مهم در این طریقت این بود که آنها با تکیه بر تعالیم شیعی و قرائتی صوفیانه که در چارچوب تعالیم سید حیدر آملی بود ادعای حکومت نیز داشتند. به عبارت دیگر، یکی از مولفههای اصلی این طریقت جمع "حکمت و حکومت" بود. فعالیت او در هرات و در زمان شاهرخ، دومین سلطان امپراطوری تیموری شروع شد ولی پس از اینکه توسط یکی از پیروان حروفیه به جان شاهرخ سوءقصد شد، به اتهام قیام و دعوی خلافت و مهدویت محکوم به مرگ شد و سپس تبعید گردید. او سرانجام در ۸۴۳ هجری قمری در روستای سولقان در شمال غربی تهران درگذشت. شمسالدین لاهیجی با این عقبه فکری یکی از اساتید مهم شاه اسماعیل است که در تکوین اندیشههای جایگاه مهمی داشته است اما تاکنون به صورت مبسوط به این بُعد در ایران به آن پرداخته نشده است. ما میدانیم که نوربخشیه و در راس آن سید محمد نوربخش قرابت عمیقی با اندیشههای ابنعربی داشتهاند و نکته جالب این است که رگههای این تاثیر فکری را میتوان در آثار شمسالدین لاهیجی ردیابی کرد.
سیدجوادمیری
(بخش پنجم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍3
آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوهٔ دل اولیاء، آن جگرگوشهٔ انبیاء، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفر الصادق رضی الله عنه.
گفته بودیم که اگر ذکر انبیاء و صحابه و اهل بیت کنیم کتابی جداگانه باید ساخت این کتاب "تذکرهٔ الأولیاء" شرح اولیاست که پس از ایشان بودهاند اما به سبب تبرک به صادق ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان بوده است. و چون از اهل بیت بود و سخن طریقت او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است کلمهای چند از آن او بیاوریم که ایشان همه یکیاند.
چون ذکر او کرده شود از آن همه بود. نه بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی.
تذکرهٔ الأولیاء» عطار
ذکر امام جعفر صادق (ع)
🌴شهادت مظهر علم الهی
حضرت امام جعفر صادق علیه اسلام بر تمامی جویندگان علم و حکمت و معرفت تسلیت🤲🏿
@seyedjavadmiri
گفته بودیم که اگر ذکر انبیاء و صحابه و اهل بیت کنیم کتابی جداگانه باید ساخت این کتاب "تذکرهٔ الأولیاء" شرح اولیاست که پس از ایشان بودهاند اما به سبب تبرک به صادق ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان بوده است. و چون از اهل بیت بود و سخن طریقت او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است کلمهای چند از آن او بیاوریم که ایشان همه یکیاند.
چون ذکر او کرده شود از آن همه بود. نه بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی.
تذکرهٔ الأولیاء» عطار
ذکر امام جعفر صادق (ع)
🌴شهادت مظهر علم الهی
حضرت امام جعفر صادق علیه اسلام بر تمامی جویندگان علم و حکمت و معرفت تسلیت🤲🏿
@seyedjavadmiri
👍12
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
شمسالدین لاهیجی کتابی دارد با عنوان "مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز" که در سال ۸۷۷ هجری قمری نوشته شده است. صمد موحد در مجموعه آثار خود که به تاریخ و سرگذشت تصوف و عرفان در آذربایجان پرداخته است به نکتهای اشاره میکند که قابل تامل است. او میگوید عرفان در آذربایجان پیش از شیخ محمود شبستری کمتر دغدغههای نظری داشت و بیشتر معطوف به "هنر زیستن" در عالم پرتلاطم فانی بود اما با شیخ محمود شبستری "وحدت وجود" و دغدغههای عرفان نظری با رویکرد ابنعربی از طریق شام و قونیه به تبریز و آذربایجان و سراسر ایران هم نفوذ میکند. نکته جالب و حلقه مفقوده که کمتر به آن توجه شده است نسبت ابنعربی و سنت خطائی است. به عبارت دیگر، صمد موحد که اساساً به منابع ترکی حوزه تصوف و عرفان در ایران توجه جدی نداشته است و این خود موجب شده است که او اصلاً در پژوهشهای خود به شاه اسماعیل به مثابه پیر طریقت سلسله صفویه التفاتی نکند و حتی یکبار هم به دیوان خطائی -که در زبان سید سلمان صفوی تفسیر قرآن به زبان ترکی است- اشارهای نکند چه رسد به ارتباط ابنعربی و دیوان خطائی بپردازد. ما میدانیم که شمسالدین لاهیجی مفسر "گلشن راز" شیخ محمود شبستری بوده است و باز طبق گفته صمد موحد شبستری خود از پیشگامان طرح مباحث عرفانی و ذوقی به سبک ابنعربی در ایران بوده است. و نکته جالب اینجاست که اسماعیل نوجوان نزد شمس الدین لاهیجی با معارف قرآن آشنا شده است و این "آشنایی" کماکان ناکاویده باقی مانده است و ما نمیدانیم آیا ارتباط استاد و شاگرد صرفاً محدود به تعلیم قرآن و علوم صوری بوده است یا سبک ابنعربی و رویکرد عرفانی حافظ و مکتب مولوی هم از طریق استاد به اسماعیل نوجوان منتقل شده است؟
سیدجوادمیری
(بخش ششم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
شمسالدین لاهیجی کتابی دارد با عنوان "مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز" که در سال ۸۷۷ هجری قمری نوشته شده است. صمد موحد در مجموعه آثار خود که به تاریخ و سرگذشت تصوف و عرفان در آذربایجان پرداخته است به نکتهای اشاره میکند که قابل تامل است. او میگوید عرفان در آذربایجان پیش از شیخ محمود شبستری کمتر دغدغههای نظری داشت و بیشتر معطوف به "هنر زیستن" در عالم پرتلاطم فانی بود اما با شیخ محمود شبستری "وحدت وجود" و دغدغههای عرفان نظری با رویکرد ابنعربی از طریق شام و قونیه به تبریز و آذربایجان و سراسر ایران هم نفوذ میکند. نکته جالب و حلقه مفقوده که کمتر به آن توجه شده است نسبت ابنعربی و سنت خطائی است. به عبارت دیگر، صمد موحد که اساساً به منابع ترکی حوزه تصوف و عرفان در ایران توجه جدی نداشته است و این خود موجب شده است که او اصلاً در پژوهشهای خود به شاه اسماعیل به مثابه پیر طریقت سلسله صفویه التفاتی نکند و حتی یکبار هم به دیوان خطائی -که در زبان سید سلمان صفوی تفسیر قرآن به زبان ترکی است- اشارهای نکند چه رسد به ارتباط ابنعربی و دیوان خطائی بپردازد. ما میدانیم که شمسالدین لاهیجی مفسر "گلشن راز" شیخ محمود شبستری بوده است و باز طبق گفته صمد موحد شبستری خود از پیشگامان طرح مباحث عرفانی و ذوقی به سبک ابنعربی در ایران بوده است. و نکته جالب اینجاست که اسماعیل نوجوان نزد شمس الدین لاهیجی با معارف قرآن آشنا شده است و این "آشنایی" کماکان ناکاویده باقی مانده است و ما نمیدانیم آیا ارتباط استاد و شاگرد صرفاً محدود به تعلیم قرآن و علوم صوری بوده است یا سبک ابنعربی و رویکرد عرفانی حافظ و مکتب مولوی هم از طریق استاد به اسماعیل نوجوان منتقل شده است؟
سیدجوادمیری
(بخش ششم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍6
امروز پیامی از دکتر سید سلمان صفوی دریافت داشتم که با شما در میان میگذارم:
«مثنوی قرآن به زبان فارسی است» و «دیوان خطایی قرآن به زبان ترکی است.» همه اشعار «دیوان خطایی» تاویل صوفیانه کلام الله حکیم است.
شاه اسماعیل در ادامه سنت تفسیر و تاویل عرفانی قرآن جد امجدش (حضرت شیخ صفی الدین اردبیلی) به تفسیر و تاویل قرآن به زبان شعر عاشقانه و دراماتیک پرداخت و سنت تاویل قرآن در طریقت صفویه را با زبان هنری تکامل بخشید.
@seyedjavadmiri
«مثنوی قرآن به زبان فارسی است» و «دیوان خطایی قرآن به زبان ترکی است.» همه اشعار «دیوان خطایی» تاویل صوفیانه کلام الله حکیم است.
شاه اسماعیل در ادامه سنت تفسیر و تاویل عرفانی قرآن جد امجدش (حضرت شیخ صفی الدین اردبیلی) به تفسیر و تاویل قرآن به زبان شعر عاشقانه و دراماتیک پرداخت و سنت تاویل قرآن در طریقت صفویه را با زبان هنری تکامل بخشید.
@seyedjavadmiri
👍9
Audio
با حضور سیدجواد میری در برنامه "توسعه و پروره نئوم عربستان" و پیامدهای آن برای ایران و منطقه
شبکه ۴
۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
@seyedjavadmiri
شبکه ۴
۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
@seyedjavadmiri
👍6
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
ما میدانیم که شمسالدین لاهیجی دارای دیوان شعری نیز هست و در اشعارش به مسائل ذوقی و عرفانی پرداخته است و تلاش کرده است که در مواردی که مسائل شهودی را که دور از ادراک عقل بوده با استنباطات ذوقی به زبان شعر آنها را صورتبندی کند. نکته مهمی که در سبک شعری او وجود دارد و به نوعی میتوان او را حلقه مرتبطه بین مکاتب ذوقی حافظ و مولوی، از یک سو، و خطائی از سوی دیگر قلمداد کرد تاثیری است که لاهیجی از آثار مولوی و حافظ پذیرفته است. به تعبیر رساتر، آثار منظوم لاهیجی (که متخلص به اسیری بوده)، اعم از مثنوی و غزل، از لحاظ لفظ و معنی متأثر از آثار مولوی و حافظ است. این تأثیر، البته در غزلیات اسیری بسیار آشکار است. او با مثنوی مولوی عمیقاً آشنا بودهاست و چارچوب نظری آن را به هنرمندی درونی خود کرده بود. به سخن دیگر، ما در اینجا با استادی روبرو هستیم که اسماعیل نوجوان محضر او را درک کرده است و او از یک سو از عرفای طریقت نوربخشیه است و از سوی دیگر از شارحان بزرگ مکتب ابنعربی در خوانش شیخ محمود شبستری است و از طرف دیگر ما با حکیمی روبرو هستیم که در مکتب عرفانی حافظ و مولوی بالیده است و خود به سبک آنها شعر میسراید و از همه مهمتر با عارفی مواجه هستیم که قرآن را از منظر ذوقی مورد خوانش قرار میدهد. از این مسئله نمیتوان به سادگی عبور کرد. زیرا فهم قرآنی شاه اسماعیل از آبشخورهای بیشماری سیراب شده است. از یکسو او پیر طریقت صفویه است که از مکتب تفسیری و تاویلی شیخ صفیالدین اردبیلی جد اعلای خویش درس گرفته است ولی از سوی دیگر طوفان حوادث چنان رقم خورده است که او در سر راه جریانهای متنوع فکری و عرفانی و حکمی و مذهبی در جهان اسلام از گیلان و قفقاز گرفته تا آناتولی و شام و اندولس واقع شده بود و به نوعی این تنوع و تکثر در متن دیوان خطائی به چشم میخورد. اما آنچه در اینجا برای ما مهم است این نکته است که آیا میتوان اشاراتی درباره رویکرد تفسیری خطائی درباره قرآن مبتنی بر متن دیوان یافت؟ به سخن سادهتر، آیا خطائی اشارهای به آیات قرآن داشته است و اگر پاسخ ایجابی است این تاملات از چه سنخ است؟ به نظرم این پرسش خود نیاز به یک پروژه تحقیقاتی وسیع دارد ولی من در اینجا تلاش خواهم کرد به صورت موجز به یک نمونه اشاره کنم و آن را از منظر هرمنوتیک انتقادی مورد تفسیر قرار دهم.
سیدجوادمیری
(بخش هفم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
ما میدانیم که شمسالدین لاهیجی دارای دیوان شعری نیز هست و در اشعارش به مسائل ذوقی و عرفانی پرداخته است و تلاش کرده است که در مواردی که مسائل شهودی را که دور از ادراک عقل بوده با استنباطات ذوقی به زبان شعر آنها را صورتبندی کند. نکته مهمی که در سبک شعری او وجود دارد و به نوعی میتوان او را حلقه مرتبطه بین مکاتب ذوقی حافظ و مولوی، از یک سو، و خطائی از سوی دیگر قلمداد کرد تاثیری است که لاهیجی از آثار مولوی و حافظ پذیرفته است. به تعبیر رساتر، آثار منظوم لاهیجی (که متخلص به اسیری بوده)، اعم از مثنوی و غزل، از لحاظ لفظ و معنی متأثر از آثار مولوی و حافظ است. این تأثیر، البته در غزلیات اسیری بسیار آشکار است. او با مثنوی مولوی عمیقاً آشنا بودهاست و چارچوب نظری آن را به هنرمندی درونی خود کرده بود. به سخن دیگر، ما در اینجا با استادی روبرو هستیم که اسماعیل نوجوان محضر او را درک کرده است و او از یک سو از عرفای طریقت نوربخشیه است و از سوی دیگر از شارحان بزرگ مکتب ابنعربی در خوانش شیخ محمود شبستری است و از طرف دیگر ما با حکیمی روبرو هستیم که در مکتب عرفانی حافظ و مولوی بالیده است و خود به سبک آنها شعر میسراید و از همه مهمتر با عارفی مواجه هستیم که قرآن را از منظر ذوقی مورد خوانش قرار میدهد. از این مسئله نمیتوان به سادگی عبور کرد. زیرا فهم قرآنی شاه اسماعیل از آبشخورهای بیشماری سیراب شده است. از یکسو او پیر طریقت صفویه است که از مکتب تفسیری و تاویلی شیخ صفیالدین اردبیلی جد اعلای خویش درس گرفته است ولی از سوی دیگر طوفان حوادث چنان رقم خورده است که او در سر راه جریانهای متنوع فکری و عرفانی و حکمی و مذهبی در جهان اسلام از گیلان و قفقاز گرفته تا آناتولی و شام و اندولس واقع شده بود و به نوعی این تنوع و تکثر در متن دیوان خطائی به چشم میخورد. اما آنچه در اینجا برای ما مهم است این نکته است که آیا میتوان اشاراتی درباره رویکرد تفسیری خطائی درباره قرآن مبتنی بر متن دیوان یافت؟ به سخن سادهتر، آیا خطائی اشارهای به آیات قرآن داشته است و اگر پاسخ ایجابی است این تاملات از چه سنخ است؟ به نظرم این پرسش خود نیاز به یک پروژه تحقیقاتی وسیع دارد ولی من در اینجا تلاش خواهم کرد به صورت موجز به یک نمونه اشاره کنم و آن را از منظر هرمنوتیک انتقادی مورد تفسیر قرار دهم.
سیدجوادمیری
(بخش هفم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍5
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
برای اینکه بتوانیم نمونهای از شاکله تفسیری شاه اسماعیل ارائه دهیم نیازمند رجوع به متن هستیم. همانطور که پیشتر گفتیم "متن دیوان خطائی" هنوز در ایران مورد مناقشه است و ما در بستر آکادمیک این متن را مورد خوانش انتقادی قرار ندادیم. در حالی که متن خطائی مورد خوانش انتقادی قرار نگرفته است چگونه میتوان به صورت علمی و آکادمیک (و مبتنی بر اصول تحلیل انتقادی متون در بستر علوم انسانی) سخن از خوانش "هرمنوتیک انتقادی" درباره دیوان خطائی به میان آورد؟ این پارادوکسی است که هر اهل نظر و تحقیقی در ایران با آن روبرو است و مشکل دیگری نیز ما در اجتماع علمی در ایران داریم و آن این است که متن دیوان خطائی به ترکی است و ما هیچ مرکز علمی در ایران نداریم که به متون ایرانیِ ترکی به صورت پژوهشی بپردازد. مضاف بر این دو مشکل ما معضله دیگری نیز در ایران داریم و آن این است که ما در ایران مرکز تحقیقات علمی برای "زبان ترکی" به عنوان یکی از سه زبان کلیدی در تمدن اسلامی نداریم که فهمی علمی و پژوهشی از تاریخ تحولات زبان ترکی و شاخههای آن به ما بدهد تا مبتنی بر آن ما بتوانیم زبانِ متن دیوان خطائی را مورد مطالعه قرار دهیم و سپس محتوای آن را دقیقاً ارزیابی کنیم. به سخن دیگر، امکان مواجهه انتقادی با متن دیوان خطائی در حال حاضر و با توجه به وضعیت این متن در بستر آکادمیای ایرانی بسیار اندک است. آنچه در وضع کنونی میتوان به آن دست یافت "تقلاهای غیرسیستماتیک" برای فهم جهانبینی خطائی است که متاسفانه شخص او و متن او توامان دچار "پیشداوریهای شناختی" شده است. تصور کنید در چنین "وضعیت شناختی" ما بخواهیم درباره عرفان و حکمت شاه اسماعیل سخن بگوییم و حتی ادعا کنیم که او صاحب "رویکرد تفسیری" در نسبت با قرآن بوده است! به نظرم ما در وضع بسیار پیچیدهای در نسبت با "متن خطائی" و تفسیر عرفانی او از قرآن قرار داریم. زیرا تاکنون مطالعهای انتقادی از رابطه تفسیری خطائی و سنت تفسیری طریقت صفویه وجود ندارد و برای اینکه بتوانیم این "نسبت" را مستدل و مستند کنیم نیازمند تحقیقات دراز-دامنی هستیم که اجتماع علمی ایران به آن نه از منظر ذهنی و نه از نظر نهادی مجهز نیست. سطح منافشات نظری درباره شاه اسماعیل چنان نازل است که حتی نامیدن زبانی که او دیوان را به آن لسان سرائیده است کتمان و انکار میگردد. به عنوان مثال، رویکرد سیدجواد طباطبائی درباره دیوان خطائی که من در کتاب "نظریه عام اصلاح دینی" (۱۴۰۰. ۹۶-۱۰۰) مفصل به آن پرداختهام به دقت نشان میدهد که اجتماع علمی در ایران هنوز پنجاه سال با درک و فهم و تفسیر دیوان خطائی فاصله دارد و در چنین اتمسفری است که سخنان من درباره "تفسیر قرآن و دیوان خطائی" باید مورد امعان نظر قرار گیرد.
سیدجوادمیری
(بخش هشتم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
برای اینکه بتوانیم نمونهای از شاکله تفسیری شاه اسماعیل ارائه دهیم نیازمند رجوع به متن هستیم. همانطور که پیشتر گفتیم "متن دیوان خطائی" هنوز در ایران مورد مناقشه است و ما در بستر آکادمیک این متن را مورد خوانش انتقادی قرار ندادیم. در حالی که متن خطائی مورد خوانش انتقادی قرار نگرفته است چگونه میتوان به صورت علمی و آکادمیک (و مبتنی بر اصول تحلیل انتقادی متون در بستر علوم انسانی) سخن از خوانش "هرمنوتیک انتقادی" درباره دیوان خطائی به میان آورد؟ این پارادوکسی است که هر اهل نظر و تحقیقی در ایران با آن روبرو است و مشکل دیگری نیز ما در اجتماع علمی در ایران داریم و آن این است که متن دیوان خطائی به ترکی است و ما هیچ مرکز علمی در ایران نداریم که به متون ایرانیِ ترکی به صورت پژوهشی بپردازد. مضاف بر این دو مشکل ما معضله دیگری نیز در ایران داریم و آن این است که ما در ایران مرکز تحقیقات علمی برای "زبان ترکی" به عنوان یکی از سه زبان کلیدی در تمدن اسلامی نداریم که فهمی علمی و پژوهشی از تاریخ تحولات زبان ترکی و شاخههای آن به ما بدهد تا مبتنی بر آن ما بتوانیم زبانِ متن دیوان خطائی را مورد مطالعه قرار دهیم و سپس محتوای آن را دقیقاً ارزیابی کنیم. به سخن دیگر، امکان مواجهه انتقادی با متن دیوان خطائی در حال حاضر و با توجه به وضعیت این متن در بستر آکادمیای ایرانی بسیار اندک است. آنچه در وضع کنونی میتوان به آن دست یافت "تقلاهای غیرسیستماتیک" برای فهم جهانبینی خطائی است که متاسفانه شخص او و متن او توامان دچار "پیشداوریهای شناختی" شده است. تصور کنید در چنین "وضعیت شناختی" ما بخواهیم درباره عرفان و حکمت شاه اسماعیل سخن بگوییم و حتی ادعا کنیم که او صاحب "رویکرد تفسیری" در نسبت با قرآن بوده است! به نظرم ما در وضع بسیار پیچیدهای در نسبت با "متن خطائی" و تفسیر عرفانی او از قرآن قرار داریم. زیرا تاکنون مطالعهای انتقادی از رابطه تفسیری خطائی و سنت تفسیری طریقت صفویه وجود ندارد و برای اینکه بتوانیم این "نسبت" را مستدل و مستند کنیم نیازمند تحقیقات دراز-دامنی هستیم که اجتماع علمی ایران به آن نه از منظر ذهنی و نه از نظر نهادی مجهز نیست. سطح منافشات نظری درباره شاه اسماعیل چنان نازل است که حتی نامیدن زبانی که او دیوان را به آن لسان سرائیده است کتمان و انکار میگردد. به عنوان مثال، رویکرد سیدجواد طباطبائی درباره دیوان خطائی که من در کتاب "نظریه عام اصلاح دینی" (۱۴۰۰. ۹۶-۱۰۰) مفصل به آن پرداختهام به دقت نشان میدهد که اجتماع علمی در ایران هنوز پنجاه سال با درک و فهم و تفسیر دیوان خطائی فاصله دارد و در چنین اتمسفری است که سخنان من درباره "تفسیر قرآن و دیوان خطائی" باید مورد امعان نظر قرار گیرد.
سیدجوادمیری
(بخش هشتم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍5
Audio
با حضور سیدجواد میری در برنامه "توسعه و مدل امارات متحده عربی" و پیامدهای آن برای ایران و منطقه
شبکه ۴
۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
@seyedjavadmiri
شبکه ۴
۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
@seyedjavadmiri
👍6
Forwarded from خبرهای فوری مهم 🔖
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گل اول تراکتور به فولاد توسط دروژدک در دقیقه ۴۶
✅ @Khabar_Fouri
✅ @Khabar_Fouri
👍39👎3
علامه اقبال لاهوری
The song has gone, will it come back?
Will a breeze from the Hijaz come, will it come?
The days of this poor man (Fakir=Sufi) are over
Will another sage who knows of secrets come, will it come?
@seyedjavadmiri
The song has gone, will it come back?
Will a breeze from the Hijaz come, will it come?
The days of this poor man (Fakir=Sufi) are over
Will another sage who knows of secrets come, will it come?
@seyedjavadmiri
👍5
نماینده ویژه سازمان ملل میگوید اگر جلوی اسرائیل گرفته نشود قتل و عام فلسطینیان محدود به غزه نخواهد بود. این خط و این نشان.
فرانچسکا آلبانیز
@seyedjavadmiri
فرانچسکا آلبانیز
@seyedjavadmiri
👍18
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
اگر قاعده "ما لا يدرك كله لا يترك کله" را معیار قرار دهیم آنگاه شاید بتوان گفت که درست است ما در وضعیتی هستیم که عناصر کافی برای بازسازی خوانش تفسیری خطائی از قرآن را در اختیار نداریم ولی این امر نباید ما را در موقعیت انفعال قرار دهد. همانطور که پیشتر گفته شد دیوان خطائی مملو از اشارات قرآنی و ارجاعات به مفاهیم قرآنی است و در این متن خطائی به وضوح به آیاتی از قرآن اشاره کرده است و مفاهیمی را مبتنی بر خوانش حِکمی و قرائت عرفانی خود (که در چارچوب مکتب تفسیری طریقت صفویه است) تاویل و تفسیر کرده است. در قصیده یازدهم در دیوان خطائی به تصحیح استاد رسول اسماعیلزاده که انتشارات بینالمللی الهدی آن را چاپ کرده است شاه اسماعیل در سطور پایانی این قصیده اینگونه سروده است:
والذینین معنیسین یاد ائیلهییب هر دم به دم
<<جاهدوا>> لفظینده <<فینا>> قیلدوغون، یعنی کی نه؟
این آیه مربوط به کدام سوره در قرآن است؟ این آیه مربوط به آیه شصت و نهم سوره "عنکبوت" در قرآن است که کامل آن به شرح ذیل است:
والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا
ترجمه این آیه به فارسی این است:
و کسانیکه در [اقامه دین] ما مجاهده میکنند ما به سوی راههای خود هدایتشان میکنیم.
As for those who struggle in Our Cause, We will surely guide them along Our Way.
اما ورود خطائی به این چگونه است؟ او میگوید من معنای "والذین" که اشاره به مومنین دارد را "دم به دم" (یعنی در هر نفسی که میکشم) یاد میکنم. این سخن خطائی میتواند بدین معنا باشد که قرآن و آیات آن را من همچون "یاد" یا "ذکر" که صوفیان به صورت اذکار و تنظیم نفسهایشان انجام میدهند، "من" متذکر میشوم. به عبارت دیکر، نوع مواجه خطائی با قرآن به صورت یک کتاب که آن را میخوانیم نیست بل خطائی قرآن را "ذکر" در معنای "یاد کردن=یاد ائیلهیب" و در حالت دم به دم متصور میشود. "دم" یا "تنفس" و کنترل تنفس از روشهای مرسوم در بین اهل تصوف و دروایش بوده است. به عنوان مثال، نعمان بیگ که پژوهشی مردمشناسانه دربارهی بابا جمیل که از پیران طریقت در پنجاب پاکستان است، انجام داده است به اهمیت "دم" یا "تنفس" در تصوف پرداخته است. پرسش او معطوف به "دم" در لحظهی اکنون به مثابهی ابزاری رهاییبخش برای تعلیقِ "منِ اندیشنده" (کوژیتو) و فرانوردیدن زمان از راه ارتباط وجودی با "سرچشمه هستی" است. (Baig, 2021)* به عبارت دیگر، در بین صوفیان تنفس صِرف یک عمل بیولوژیک نیست بل از طریق "مراقبه" دم به دم خودِ تنفس تبدیل به مجرایی برای تفکر میگردد.
سیدجوادمیری
(بخش نهم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
* Noman Baig. "Phenomenology of Breath: A Meditation on Breathing in the Time of Covid-19", Sufi Journal, Issue 101; 2021.
@seyedjavadmiri
اگر قاعده "ما لا يدرك كله لا يترك کله" را معیار قرار دهیم آنگاه شاید بتوان گفت که درست است ما در وضعیتی هستیم که عناصر کافی برای بازسازی خوانش تفسیری خطائی از قرآن را در اختیار نداریم ولی این امر نباید ما را در موقعیت انفعال قرار دهد. همانطور که پیشتر گفته شد دیوان خطائی مملو از اشارات قرآنی و ارجاعات به مفاهیم قرآنی است و در این متن خطائی به وضوح به آیاتی از قرآن اشاره کرده است و مفاهیمی را مبتنی بر خوانش حِکمی و قرائت عرفانی خود (که در چارچوب مکتب تفسیری طریقت صفویه است) تاویل و تفسیر کرده است. در قصیده یازدهم در دیوان خطائی به تصحیح استاد رسول اسماعیلزاده که انتشارات بینالمللی الهدی آن را چاپ کرده است شاه اسماعیل در سطور پایانی این قصیده اینگونه سروده است:
والذینین معنیسین یاد ائیلهییب هر دم به دم
<<جاهدوا>> لفظینده <<فینا>> قیلدوغون، یعنی کی نه؟
این آیه مربوط به کدام سوره در قرآن است؟ این آیه مربوط به آیه شصت و نهم سوره "عنکبوت" در قرآن است که کامل آن به شرح ذیل است:
والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا
ترجمه این آیه به فارسی این است:
و کسانیکه در [اقامه دین] ما مجاهده میکنند ما به سوی راههای خود هدایتشان میکنیم.
As for those who struggle in Our Cause, We will surely guide them along Our Way.
اما ورود خطائی به این چگونه است؟ او میگوید من معنای "والذین" که اشاره به مومنین دارد را "دم به دم" (یعنی در هر نفسی که میکشم) یاد میکنم. این سخن خطائی میتواند بدین معنا باشد که قرآن و آیات آن را من همچون "یاد" یا "ذکر" که صوفیان به صورت اذکار و تنظیم نفسهایشان انجام میدهند، "من" متذکر میشوم. به عبارت دیکر، نوع مواجه خطائی با قرآن به صورت یک کتاب که آن را میخوانیم نیست بل خطائی قرآن را "ذکر" در معنای "یاد کردن=یاد ائیلهیب" و در حالت دم به دم متصور میشود. "دم" یا "تنفس" و کنترل تنفس از روشهای مرسوم در بین اهل تصوف و دروایش بوده است. به عنوان مثال، نعمان بیگ که پژوهشی مردمشناسانه دربارهی بابا جمیل که از پیران طریقت در پنجاب پاکستان است، انجام داده است به اهمیت "دم" یا "تنفس" در تصوف پرداخته است. پرسش او معطوف به "دم" در لحظهی اکنون به مثابهی ابزاری رهاییبخش برای تعلیقِ "منِ اندیشنده" (کوژیتو) و فرانوردیدن زمان از راه ارتباط وجودی با "سرچشمه هستی" است. (Baig, 2021)* به عبارت دیگر، در بین صوفیان تنفس صِرف یک عمل بیولوژیک نیست بل از طریق "مراقبه" دم به دم خودِ تنفس تبدیل به مجرایی برای تفکر میگردد.
سیدجوادمیری
(بخش نهم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
* Noman Baig. "Phenomenology of Breath: A Meditation on Breathing in the Time of Covid-19", Sufi Journal, Issue 101; 2021.
@seyedjavadmiri
👍6
تفسیر قرآن و "دیوان خطائی"
اما بخش دوم آیه و بیت دوم قصیده خطائی که دو مفهوم "جاهدوا" و "فینا" در آن مطرح شدهاند نیاز به کند و کاو بیشتری دارد. علامه طباطبایی در "تفسیر المیزان" میگوید کلمه "جاهدوا" از ماده "جُهد" است، و "جُهد" به معنای وسع و طاقت است، و "مجاهده" به معنای به کار بردن آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن است. او از سه قسم جهاد یاد میکند؛ جهاد با دشمن ظاهری، جهاد با شیطان، و سرآخر جهاد نفس. اما سوال اینجاست که "جاهدوا فینا" که شاه اسماعیل در دیوان به آن اشاره کرده است در تفسیر المیزان چگونه صورتبندی شده است؟ علامه طباطبایی "جاهدوا فینا" را به این صورت معنا میکند که مومنانی که جهادشان همواره در راه ما است و این تعبیر کنایه از این است که جهادشان در اموری است که متعلق به خداوند است؛ چه جهاد در راه عقیده باشد و چه در راه عمل و چون جهادشان در راه خداست هیچ عملی ایشان را از ایمان به خدا و اطاعت اوامر و نواهی او بازنمیدارد.* (طباطبایی، ۱۳۸۷. ۲۲۶-۲۲۷) اما وقتی به سیاق صورتبندی خطائی در دیوان و پرسش او مینگریم به نظر میرسد خوانش تاویلی خطائی با تفسیر علامه طباطبایی همخوانی ندارد. شاه اسماعیل میگوید وقتی در لفظ "جاهدوا" از مفهوم "فینا" (در "ما") استفاده میکنی این "در ما" به چه معناست؟ به نظر میآید در نگاه خطائی نسبت منِ انسان و منِ خدا یا آنچه شانکارا از آن با رابطه "آتمان و براهمان" یاد میکند مطرح است. به عبارت دیگر، "در" ما یک لفظ ساده لغوی در نگاه خطائی نیست بل با توجه به سیاق کلی قصیده سخن از اتحاد "عاشق و معشوق" است. شاید بتوان گفت ما در اینجا با رویکردی وحدت-الوجودی در دیوان خطائی روبرو هستیم. در نظریه وحدت وجود تنها وجود حقیقی در عالم از آن خدا است و دیگران همه جلوهها و سایههایی از "حق" (Essence) هستند. در نتیجه کثرت در عالم وجود دارد، ولی این کثرت در جلوهها است و انسان هم جلوهای از وجود حق است. (همتی،۱۳۶۲. و بیات،۱۳۷۴)
به عبارت دیگر، هنگامیکه خطائی میپرسد چگونه نیروی دیگری در کنار وجودِ حق در هستی ممکن است؟ به سخن دیگر، در آنجایی که حق است آیا میتوان از غیر حق سخنی به میان آورد تا چه رسد به جهد و تلاش و مجاهدت او؟ به تعبیر دقیقتر، وقتی خطائی میپرسد در لفظ "جاهدوا" چگونه میتوان در کنار حق از دیگری سخن گفت و جمع بست؟ "فینا" به صورت ساده معنای در ما دارد ولی مفسران با توجه به سیاق آیه آن را "در راه ما" تعبیر کردهاند ولی شاه اسماعیل این مفاهیم را در سیاقی وحدتالوجودی صورتبندی کرده است و بنمایه این نظریه "عشق" و "محبت" است. این سخن بدین معناست که خطائی میخواهد بگوید که اگر "من ناچیزِ انسانی" در کنار "ذات بینهایت" تبدیل به "ما" شدهایم این رخداد صرفاً با اکسیر عشق ممکن شده است والا در لفظ جاهدوا سخن گفتن از "ما" چه معنایی میتواند داشته باشد؟ منی در این عالم وجود ندارد که بتواند تلاش و مجاهدتی بکند و هر آنچه است اوست و بازگشت همه به سوی اوست. به عبارت دیگر، ما میتوانیم دیوان خطائی را از منظر تفسیر و تاویل قرآن به زبان ترکی هم مورد مطالعه انتقادی قرار دهیم اما در این پروژه نباید نسبت دیوان و طریقت صفویه و مشخصاً روش و رویکرد تفسیری شیخ صفیالدین اردبیلی را فراموش کنیم. البته این سخن بدین معنا نیست که جریانهای مهم دیگری که در حوزه عرفان و حکمت و نگاههای باطنی در جهان وجود داشتهاند و در متن قابل ردیابی هستند را به صورت پیشداورانه نادیده بانگاریم. به عنوان مثال، نقش جهانبینی حروفیه و جایگاه شیخ محمود شبستری و خوانش او از ابنعربی و اهمیت قونیه و جریانهای باطنی مغرب اسلامی که از طریق شام و آناتولی به بخشی از مفروضات شیخ جنید و شیخ حیدر نفوذ کردند را نیز باید مورد مداقه قرار دهیم. زیرا "متن خطائی" متنی جهانی است که کماکان در چنبره محلی اسیر و محدود شده است. در حالیکه عرفان خود پدیدهای جهانی است و شاه اسماعیل نیز از شخصیتهای استثنائی در تاریخ بشر بوده است که اگر بخواهیم نظیری برای او بیابیم شاید بتوانیم به مارکوس اورلیوس امپراطور روم اشاره کنیم.
سیدجوادمیری
(بخش دهم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*طباطبایی، سیدمحمد حسین. تفسیر المیزان. ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی؛ جلد ۱۶. نشر موسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان، قم، ۱۳۸۷.
**همتی، همایون. کلیات عرفان اسلامی. انتشارات امیرکبیر؛ ۱۳۶۲.
***بیات، محمد حسین. مبانی عرفان و تصوف. انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۷۴.
@seyedjavadmiri
اما بخش دوم آیه و بیت دوم قصیده خطائی که دو مفهوم "جاهدوا" و "فینا" در آن مطرح شدهاند نیاز به کند و کاو بیشتری دارد. علامه طباطبایی در "تفسیر المیزان" میگوید کلمه "جاهدوا" از ماده "جُهد" است، و "جُهد" به معنای وسع و طاقت است، و "مجاهده" به معنای به کار بردن آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن است. او از سه قسم جهاد یاد میکند؛ جهاد با دشمن ظاهری، جهاد با شیطان، و سرآخر جهاد نفس. اما سوال اینجاست که "جاهدوا فینا" که شاه اسماعیل در دیوان به آن اشاره کرده است در تفسیر المیزان چگونه صورتبندی شده است؟ علامه طباطبایی "جاهدوا فینا" را به این صورت معنا میکند که مومنانی که جهادشان همواره در راه ما است و این تعبیر کنایه از این است که جهادشان در اموری است که متعلق به خداوند است؛ چه جهاد در راه عقیده باشد و چه در راه عمل و چون جهادشان در راه خداست هیچ عملی ایشان را از ایمان به خدا و اطاعت اوامر و نواهی او بازنمیدارد.* (طباطبایی، ۱۳۸۷. ۲۲۶-۲۲۷) اما وقتی به سیاق صورتبندی خطائی در دیوان و پرسش او مینگریم به نظر میرسد خوانش تاویلی خطائی با تفسیر علامه طباطبایی همخوانی ندارد. شاه اسماعیل میگوید وقتی در لفظ "جاهدوا" از مفهوم "فینا" (در "ما") استفاده میکنی این "در ما" به چه معناست؟ به نظر میآید در نگاه خطائی نسبت منِ انسان و منِ خدا یا آنچه شانکارا از آن با رابطه "آتمان و براهمان" یاد میکند مطرح است. به عبارت دیگر، "در" ما یک لفظ ساده لغوی در نگاه خطائی نیست بل با توجه به سیاق کلی قصیده سخن از اتحاد "عاشق و معشوق" است. شاید بتوان گفت ما در اینجا با رویکردی وحدت-الوجودی در دیوان خطائی روبرو هستیم. در نظریه وحدت وجود تنها وجود حقیقی در عالم از آن خدا است و دیگران همه جلوهها و سایههایی از "حق" (Essence) هستند. در نتیجه کثرت در عالم وجود دارد، ولی این کثرت در جلوهها است و انسان هم جلوهای از وجود حق است. (همتی،۱۳۶۲. و بیات،۱۳۷۴)
به عبارت دیگر، هنگامیکه خطائی میپرسد چگونه نیروی دیگری در کنار وجودِ حق در هستی ممکن است؟ به سخن دیگر، در آنجایی که حق است آیا میتوان از غیر حق سخنی به میان آورد تا چه رسد به جهد و تلاش و مجاهدت او؟ به تعبیر دقیقتر، وقتی خطائی میپرسد در لفظ "جاهدوا" چگونه میتوان در کنار حق از دیگری سخن گفت و جمع بست؟ "فینا" به صورت ساده معنای در ما دارد ولی مفسران با توجه به سیاق آیه آن را "در راه ما" تعبیر کردهاند ولی شاه اسماعیل این مفاهیم را در سیاقی وحدتالوجودی صورتبندی کرده است و بنمایه این نظریه "عشق" و "محبت" است. این سخن بدین معناست که خطائی میخواهد بگوید که اگر "من ناچیزِ انسانی" در کنار "ذات بینهایت" تبدیل به "ما" شدهایم این رخداد صرفاً با اکسیر عشق ممکن شده است والا در لفظ جاهدوا سخن گفتن از "ما" چه معنایی میتواند داشته باشد؟ منی در این عالم وجود ندارد که بتواند تلاش و مجاهدتی بکند و هر آنچه است اوست و بازگشت همه به سوی اوست. به عبارت دیگر، ما میتوانیم دیوان خطائی را از منظر تفسیر و تاویل قرآن به زبان ترکی هم مورد مطالعه انتقادی قرار دهیم اما در این پروژه نباید نسبت دیوان و طریقت صفویه و مشخصاً روش و رویکرد تفسیری شیخ صفیالدین اردبیلی را فراموش کنیم. البته این سخن بدین معنا نیست که جریانهای مهم دیگری که در حوزه عرفان و حکمت و نگاههای باطنی در جهان وجود داشتهاند و در متن قابل ردیابی هستند را به صورت پیشداورانه نادیده بانگاریم. به عنوان مثال، نقش جهانبینی حروفیه و جایگاه شیخ محمود شبستری و خوانش او از ابنعربی و اهمیت قونیه و جریانهای باطنی مغرب اسلامی که از طریق شام و آناتولی به بخشی از مفروضات شیخ جنید و شیخ حیدر نفوذ کردند را نیز باید مورد مداقه قرار دهیم. زیرا "متن خطائی" متنی جهانی است که کماکان در چنبره محلی اسیر و محدود شده است. در حالیکه عرفان خود پدیدهای جهانی است و شاه اسماعیل نیز از شخصیتهای استثنائی در تاریخ بشر بوده است که اگر بخواهیم نظیری برای او بیابیم شاید بتوانیم به مارکوس اورلیوس امپراطور روم اشاره کنیم.
سیدجوادمیری
(بخش دهم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*طباطبایی، سیدمحمد حسین. تفسیر المیزان. ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی؛ جلد ۱۶. نشر موسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان، قم، ۱۳۸۷.
**همتی، همایون. کلیات عرفان اسلامی. انتشارات امیرکبیر؛ ۱۳۶۲.
***بیات، محمد حسین. مبانی عرفان و تصوف. انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۷۴.
@seyedjavadmiri
👍4