Telegram Web Link
جایگاه "زبان ترکی" در طریقت صفوی

ابن بزاز از عرفای صاحب نام در اردبیل بود. او علاوه بر تالیف کتاب "صفوه الصفا" کتابی دارد با عنوان "المواهب السریه فی مناقب الصوفیه" که به تاریخ تصوف پرداخته است و کتاب سومی هم با عنوان "کشف القلوب" نگاشته است که در آنجا به نظرات صوفیان و روش "نامستوری پدیده‌های نامحسوس" پرداخته است. به عبارت دیگر، حال ببینیم ابن بزاز به عنوان فردی که اردبیلی بوده و با طریقت صفویه از نزدیک آشنا بوده و همچنین خود از عرفاء بوده است و با ادبیات خانقاه و طریقت آشنایی داشته است درباره "زبان ترکی" و نسبت آن با شیخ صفی‌الدین اردبیلی چه گفته است؟ ابن بزاز در کتاب "صفوه الصفا" به وضوح به این نکته اشاره می‌کند که شیخ صفی‌الدین اردبیلی در کودکی با زبان ترکی آشنا شده و از "لغات ترکی حظی وافر" (ابن بزاز، ۱۳۷۶. ۱۰۳-۱۰۴) یافته بود. اگر به جملات ابن بزاز دقت کنید متوجه می‌شوید که او زبانی را که شیخ صفی‌الدین اردبیلی در کودکی با آن آشنا شده بود و "بویوروق" یا فرمایشات خود را به آن زبان گفته بود نه آذری می‌خواند و نه نام دیگری بر آن می‌نهد بل می‌گوید او از زبان ترکی استفاده می‌کرد. نکته مهم بعدی این است که شیخ فردی چند-زبانه "مولتی-لینگووال" (Multilingual) بوده است و این خصلتی استثنائی و مختص شیخ نبوده است بل جغرافیای ایران همواره به زبانهای گوناگون گشوده بوده است. به سخن دیگر، نه تنها شیخ زبان ترکی می‌دانسته و به این زبان هم سخن گفته و هم تعالیم او به این زبان هم (با عنوان بویوروق) وجود تاریخی دارد بل طریقت صفویه با زبان ترکی (در کنار فارسی و عربی)‌ عجین بوده است و نیازی نیست از مفهوم "نژاد" برای توصیف مسائل و موضوعات فرهنگی و فکری سوء استفاده بکنیم. اگر این استنباط به حقیفت نزدیک باشد آنگاه می‌توان به سادگی دریافت که "دیوان خطائی" یک استثناء در تاریخ فکری در ایران نبوده است بل بخشی از قاعده سنت‌های فکری و حکمی و عرفانی و تصوف در ایران بوده است. به عبارت دیگر، این که صمد موحد و محمد علی موحد که به تاریخ تصوف و عرفان در ایران و سیر آن در تبریز و اردبیل و زنجان و کل آذربایجان پرداخته‌اند اما هیچ اشاره‌ای به "دیوان خطائی" و "منابع ترکی" در حوزه حکمت و عرفان و تصوف در ایران تاکنون نکرده‌اند قابل نقد است. این عدم التفات باید مورد استنطاق قرار بگیرد تا راهی برای مطالعات و تحقیقات آکادمیک در حوزه سنت‌های حکمی و عرفانی و تصوف با گرایشات شیعی در زبان ترکی در ایران و تاثیرات "طریقت صفویه و مشخصاً سنت خطائی" بر تاریخ تشیع در ترکیه و بالکان و آلبانی و قفقاز و جنوب مدیترانه گشوده شود. البته من واقف به این امر هستم که این پروژه‌ای نیست که بتوان به تنهایی آن را به سرانجام رساند.

سیدجوادمیری

(بخش سوم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل




@seyedjavadmiri
پنجمین آئین اهدای نشان علوم اجتماعی
نشان دکتر غلامحسین صدیقی
زمان : روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ تا ۱۹
مکان: خیابان جلال آل احمد، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تالار ابن خلدون
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
دوستان محترم متاسفانه قریب به یکماه است که توئیتر من و نزدیک به ده روز هم هست که اینستاگرامم از دسترس خارج شده است.

@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی

آیا می‌توان در متن دیوان ردپایی از دغدغه خطائی درباره "انسان" یافت یا پرداختن به انسان مقوله‌ای مدرن است که با تفکر دکارتی و فلسفه سوبژکتیویستی کانتی ممکن شده است؟ برای پاسخ به این سوال ما نیازمند کاویدن "متن" به مثابه یک کتابخانه هستیم که دارای قفسه‌های متعددی است و در هرکدام از طبقات این قفسه‌ها کتب متعددی وجود دارند که هر کدام از نقطه‌ای به این کتابخانه رسیده‌اند. به عبارت دیگر، اگر ما "متن دیوان" را تشبیه به یک "کتابخانه عظیم" کنیم آنگاه مبتنی بر این استعاره قادر به این استدلال خواهیم بود که متنِ دیوان خطائی آبشخورهای متعددی دارد ولی ما با آن کماکان آشنا نیستیم. به همین دلیل هم ورود ما به این کتابخانه عظیم (بخوانید دیوان خطائی) بسیار محتاطانه است. حدس و گمان‌هایی داریم ولی نمی‌توانیم به یقین بگوییم که چگونه و با چه ترتیبی کتابها را باید طبقه‌بندی کنیم. زیرا همانطور که می‌دانید چیدمان کتب در کتابخانه‌های بزرگ جهان دارای مفروضات و چارچوب مفهومی بنیادینی است و شما نمی‌توانید کتاب‌ها را در کتابخانه‌های تخصصی دلبخواهی طبقه‌بندی کنید. اما برای اینکه بتوانیم متن دیوان خطائی را دسته‌بندی سیستماتیک کنیم نیازمند اشراف نسبی بر روی متن هستیم ولی در وضع کنونی سخن گفتن از اِشراف نسبی یا جامع بر روی دیوان خطائی سخنی مبالغه‌آمیز می‌باشد. اما مبتنی بر دو مولفه "حدس" و "گمان" شاید بتوانیم به سرنخ‌هایی برسیم. در دیوان خطائی اگر به غزل شماره ۱۶۳ رجوع کنید به مفهوم "یوز" یا "چهره" و "صورت انسان" برخواهید خورد. به عنوان مثال، خطائی در بیت اول می‌گوید:

ای سنون یوزونه باخدیق، قوتلو اولدی ماهیمیز
نه عجب صورت یاراتدی صنع‌ایله آللهیمیز

همانگونه که مشاهده می‌کنید خطائی به "صورت" اشاره می‌کند و می‌گوید بمحض نگاه کردن به چهره‌ات ماه ما مبارک شد و چه شگفت‌انگیز چهره‌ایی آفریده و با چه صنع و ظرافت و هنری خداوند ما. اما این معنای ظاهری نمی‌تواند قفل لایه‌های باطنی دغدغه‌های خطائی را برایمان مکشوف کند. زیرا اولین پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چه نسبتی بین سعادت و صورت و اساساً "صنع الهی" و خلقت هستی وجود دارد؟‌ خطائی به دنبال برجسته کردن چه نگاهی است؟


سیدجواد میری

(بخش اول)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل




@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی

اگر بپذیریم که متنِ دیوان خطائی یک متن پیچیده و متنوع‌الاضلاع است که سرچشمه‌های متکثری دارد آنگاه به نظر می‌آید که یکی از این آبشخورها "جنبش حروفیه" است. بحث‌های بیشماری درباره این جنبش در تاریخ تحولات فکری ایران شده است و یکی از آنها اثر صادق کیا با عنوان "نقطویان یا پسیخانیان"* بود که مولف آن تلاش می‌کرد چارچوب مفهومی این جنبش مذهبی را در بستر تحولات دینی و اجتماعی ایران واکاوی کند. البته محققین دیگری همچون علی میرفطروس هم به جنبش حروفیه به صورت مبسوط پرداخته اند اما متفکر کلیدی‌ی که در این جنبش بر روی آراء و افکار شاه اسماعیل صفوی تاثیر گذاشته است و ما می‌توانیم این تاثیر را در متن دیوان خطائی ردیابی کنیم "سید عماد الدین نسیمی" است. مهدی تدین نجف‌آبادی و علی رمضانی مقاله‌ای دارند با عنوان "چهره انسان، تجلی‌گاه قرآن در نزد سید عماد الدین نسیمی"** که در آن به جنبش حروفیه و چارچوب عرفانی نسیمی به دقت پرداخته‌اند. یکی از موضوعات محوری طبق تفسیر نویسندگان این مقاله این است که

"انسان، محوری‌ترین مفهوم در دستگاه واژگان حروفیان و نسیمی است. در واقع پیام نسیمی به بشریت این است که این جهان جانی دارد و ما باید جان این جهان را بشناسیم. کل عرفان ... نسیمی مبتنی بر یک رکن اساسی است و آن انسان و شناخت نیروهای خلاق اوست. نسیمی صورت انسان را تجلی‌گاه آیات قرآنی معرفی کرده است" (۱۳۹۰. ۱۰۵-۱۰۶).

همانگونه که مشاهده کنید حروفیه و نسیمی در باب "صورت انسان" و جایگاه آن در چارچوب تئوریکشان دارای مفروضاتی بودند که برخی از این مفروضات توسط خطائی و قزلباشان و بکتاشیه هم پذیرفته شده است. برای اینکه بتوانیم از اشعار خطائی رمزگشایی کنیم نیازمند بازخوانی چارچوب نظری حروفیه و در راس آنها حروفیه هستیم.

سیدجوادمیری

(بخش دوم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل


* کیا، صادق. نقطویان یا پسیخانیان. نشر ماهریس، ۱۳۹۲.

** تدین نجف‌آبادی، مهدی و رمضانی، علی. "چهره انسان، تجلی‌گاه قرآن در نزد سید عماد الدین نسیمی"، فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناسی؛ دوره ۷-شماره ۲۴- پاییز ۱۳۹۰؛ صص ۱۰۵-۱۲۸.

@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی

در نگاه حروفیه،

"... کتاب واقعی خودِ انسان است. هم بدین جهت است که حروفیان کتاب مقدس ... را <<کتاب صامت>> یا <<قرآن ثابت>> نامیده‌اند؛ در حالی که انسان را ... <<کتاب الله ناطق>> نامیده‌اند؛ کتابی برتر که معرف خویش است" (تدین نجف‌آبادی & رمضانی، ۱۳۹۰. ۱۰۸).


نسیمی هم این ایده را که "انسان" کتاب ناطق خداوند است را به نوعی دیگر در اشعار خود منعکس کرده است و نکته‌ای را هم به آن اشاره کرده است که دقیقاً مربوط به غزل شماره ۱۶۳ شاه اسماعیل صفوی است و آن نکته این است که

"... خلط کردن ... کتاب صامت و ناطق خطایی بزرگ است؛ زیرا والاترین قرائت قرآن، خواندن و تشخیص نشانه‌های چهره‌ی حقیقی خداست [و نکته جالب این است که نسیمی] ... چهره‌ی انسان را کتاب الهی [می‌خواند و] ... در جای‌جای اشعارش، چشم و ابرو و روی و موی و لب انسان را به سوره‌های قرآن تشبیه کرده است" (۱۳۹۰. ۱۰۸).

در نگاه نسیمی انسان همسنگ قرآن است و اگر چنین مفروضی پذیرفته شود آنگاه چهره‌ی او باید نشانی از قرآن داشته باشد. اگر فرض کنیم نخستین سوره قرآن یعنی فاتحه‌الکتاب باشد که آن را سبع‌المثانی می‌خوانند پس چهره‌ی انسان هم باید مانند آن سوره، هفت نشانه یا آیه داشته باشد. تشبیه صورت انسان به آیات مختلف قرآن در جای‌جای اشعار نسیمی موج می‌زند. به عنوان مثال به بیت زیر توجه کنید:

آیه الکرسی و طه هست حق روی تو
هر که دارد نور حکمت داند از فضل این خطاب
(نسیمی، ۱۳۷۲. ۱۲۸)

یا

چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب
آیت نصر من الله آمد و فتح قریب
(نسیمی، ۱۳۷۲. ۱۱۵)*

به عبارت دیگر، در خوانش عرفانی نسیمی، صورت انسان جایگاه ویژه‌ای دارد و او آن را "لوح محفوظ" (The Guarded Tablet) می‌داند و

"... بر آن است که انسان کامل می‌تواند به جایی برسد که جانِ شریف او لوح محفوظ گردد، زیرا انسان را شانیت چنین است که همه‌ی کلمات در وجود او نوشته شود" (تدین نجف‌آبادی & رمضانی، ۱۳۹۰. ۱۱۲-۱۱۳).

به عبارت دیگر، اگر بپذیریم که آراء نسیمی بر خطائی تاثیر گذاشته است و این سخن بی‌ربط هم نیست. زیرا نسیمی در بین بکتاشیه همانند شاه اسماعیل جایگاه ویژه‌ای دارد و این اهمیت بدون لحاظ کردن ابعاد فکری و عرفانی قابل توجیه نیست و این نشان می‌دهد که جهانبینی حکمی شیعی در دو جریان نسیمی و خطائی بر بال زبان ترکی در آناتولی و بالکان و آلبانی در نقطه‌ای بهم رسیده‌اند. اما این پیوندها در مجامع علمی ایران و حتی جهان به خوبی مورد واکاوی قرار نگرفته است و ما به درستی نمی‌دانیم که "مسیر" این تاثیر و تاثرات چگونه بوده است. شاید در آینده نزدیک بهتر بتوانیم درباره مسیرهای احتمالی تاثیرات نسیمی بر خطائی سخن بگوییم اما تا رسیدن به آن نقطه راهی جز خوانش متن نداریم. حال با این مقدمات که چیدیم اجازه دهید دوباره به بیت اول غزل شماره ۱۶۳ بازگردیم و آن را در سایه نگاه باطنی نسیمی مورد بررسی قرار دهیم. خطائی در اینجا به "صورت" (یوز) اشاره می‌کند و می‌گوید به چه ظرافتی خدایمان "چهره انسان" را خلق کرده است و برای بیان این هنرمندی از مفهوم قرآنی "صنع" هم استفاده می‌کند که در این بیت کنایه از آفرینش هنرمندانه است. به سخن دیگر، استفاده از مفهوم "یوز" یا "صورت" صرفاً یک صناعت ادبی نیست بل عقبه فکری در سنت حِکمی دارد که شاه اسماعیل صفوی در آن ممحض بوده است. زیرا در ابیات بعدی و حتی شعرهای دیگر خطائی در دیوان دلالت‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد بین جهانبینی نسیمی و جهانبینی خطائی ارتباط عمیقی وجود داشته است. این ارتباط عمیق را می‌توان با ارجاع به دو مفهوم "یوز" (صورت) و "صراط‌المستقیم" در غزل شماره ۱۶۳ در دیوان خطائی و شیوه خوانش نسیمی در دیوانش برقرار کرد.

سیدجوادمیری

(بخش سوم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل


*نسیمی، سید عماد‌الدین. زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی. به کوشش یدالله جلالی. چاپ ۱. تهران: نشر نی، ۱۳۷۲.

@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی

در بیت دوم غزل شماره ۱۶۳ خطائی به مفهوم مهم "صراط‌المستقیم" اشاره می‌کند که در ادبیات عرفانی به انحاء گوناگون مورد تفسیر و تاویل قرار گرفته است اما آنچه موجب شده است ما در اینجا به آن بپردازیم نسبت خوانش خطائی و تاویلِ نسیمی است. خطائی در این بیت می‌گوید:

چون ایریشدوم یوزونه بولدوم صراط‌المستقیم
آب حیوانه ایریشدی واردیغینجا راهیمیز

اگر به صورت ساده بخواهیم ترجمه‌ای از این بیت بدهیم شاید بتوان گفت که خطائی می‌گوید از آنجا که به چهره‌ی او رسیدم (یا چون به صورت او پرداختم) صراط مستقیم را یافتم. مصرع نخست تقریباً معنای ظاهریش اینگونه قابل صورتبندی است. اما نکته مهم این است که یافتن صراط مستقیم با "چهره" چه نسبتی دارد و نکته بعدی اینکه در مصرع دوم خطائی به این نکته اشاره دارد که مادامیکه طریقت ما برقرار است تابش انوار و تجلیات الهی مستدام است. اما کماکان این نکته مبهم است که چه نسبتی بین "تابش انوار الهی" یا همان استعاره "آبِ حیوان" و "طریقت" و "صراط‌المستقیم" و "صورت آدمی" می‌باشد؟ چرا دانستن این نکته مهم است؟‌ زیرا یافتن تجلیگاه انوار الهی بر روی "چهره" نمایان می‌شود و این راه وصال به حقیقت جاودان که نمادش "خضر" یا "آب حیات" می‌باشد. به عبارت دیگر، ما در اینجا با متنی روبرو هستیم که لایه‌های بیشماری دارد و هر لایه به نوعی با لایه‌های دیگر و استعاره‌های متکثر دیگر در ارتباط هستند که مجموعاً جهانبینی پیچیده‌ای را پیش روی ما می‌گذارد. به سخن دقیق‌تر، برای فهم این لایه‌های پیچیده ما نیازمند فهم زبان‌های متنوع عرفان و تصوف و حکمت و امر باطنی و گنوسیسم در سطح جهانی می‌باشیم. زیرا این جریانهای متنوع در این متن به صورت منسجمی ظهور پیدا کرده‌اند و به صورت رمزگونه اشاراتی باطنی را بیان می‌کنند. شاید در اینجا بتوان به نسیمی و شیوه تفسیر او اشاره کرد که سرنخ‌هایی به ما برای فهم خطائی می‌دهد.



سیدجوادمیری

(بخش چهارم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل


*نسیمی، سید عماد‌الدین. زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی. به کوشش یدالله جلالی. چاپ ۱. تهران: نشر نی، ۱۳۷۲.

@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی


سیدجوادمیری

(بخش چهارم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل


*نسیمی، سید عماد‌الدین. زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی. به کوشش یدالله جلالی. چاپ ۱. تهران: نشر نی، ۱۳۷۲.

@seyedjavadmiri
درنگ کردن را ممارست کن. درنگ کن پیش از آنکه چیزی را فرض کنی. درنگ کن پیش از آنکه بخواهی کسی را متهم کنی. خلاصه هر گاه خواستی با خشم و شدت عکس‌العملی از خود نشان بدهی، مکث کن.


@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی


سیدجوادمیری

(بخش پنجم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل



@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی

اگر به مفهوم "صراط‌المستقیم" در خوانش خطائی بنگریم درخواهیم یافت که سیاق متن او به گونه‌ای است که می‌توان دریافت این مفهوم "حامل معانی باطنی" (Impregnated Esoteric Meanings) است که برای فهم آن ما نیازمند درک سنت‌های گوناگون فکری‌ی هستیم که این متن بر روی آنها شکل گرفته است. به عبارت دیگر، بدون ارجاع به این سنت‌های عرفانی و گنوسی و باطنی ما قادر نخواهیم بود "کشف رموز" (Decoding) کنیم. برای رسیدن به نقطه یا نقاطی که بتواند ما را در وضع "کشف" قرار دهد باید شناخت کافی از جریان‌های گنوسی در ایران و جهان داشته باشیم. همانطور که پیشتر اشاره کردم سید عماد الدین نسیمی یکی از این مفاتیح کشف رموز در مواجه با متن دیوان خطائی است. البته ممکن است برخی با این "روش کشف رموز" مخالفت کنند. این مخالفت فی‌نفسه امر مذمومی نیست ولی این مخالفت نباید ما را از ایجاد مسیر نوین بازدارد. شیوه تفسیر متنی که ما در حال بازسازی آن هستیم یک "امکان تاویلی" است که ممکن است افق‌های جدیدی در مواجه با متن دیوان خطائی ایجاد کند که تاکنون آزموده نشده بود اما یقینناً دارای اشکالاتی هم هست که در طی مسیر شاید دیگر محققان و نظریه‌پردازان بتوانند آن را اصلاح کنند. حال اجازه دهید بعد از پرداختن به برخی نکات متدویک بازگردیم به نسیمی و مفهوم "صراط‌المستقیم". در خوانش نسیمی منظور از صراط‌المستقیم "خط استوا" است. او می‌گوید:

در صراط‌الله از آن بر خط رویت می‌روم
کاهل معنی را صراط‌الله خط استواست

(نسیمی، ۱۳۷۲. ۱۳۸)


اما سوال اینجاست که "خط استوا" چیست؟ یقینناً هنگامیکه نسیمی سخن از خط استوا به میان می‌آورد مقصودش خط جغرافیایی اِستِوا (Equator) نیست که کره زمین را به دو بخش نیمکره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند. او در قالب یک پارادایم مفهومی صحبت می‌کند که در آن "خط استوا" دارای معانی "زمینه‌-مند" (context-bound) است که اگر آن زمینه تئوریک را دقیق ندانیم امکان ندارد به کُنه مفاهیم مطروحه توسط نسیمی پی ببریم.

سیدجوادمیری

(بخش پنجم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل


*نسیمی، سید عماد‌الدین. زندگی و اشعار عمادالدین نسیمی. به کوشش یدالله جلالی. چاپ ۱. تهران: نشر نی، ۱۳۷۲.

@seyedjavadmiri
انسان در خوانش خطائی


در نزد حروفیه، تمام اشیاء از ۳۲ حرف الفبای فارسی و ۲۸ حرف عربی به وجود آمده‌اند و حروف مقدم بر اشیاء و در درون اشیاء به عنوان خالق آنها جاری هستند. در چارچوب این فلسفه است که باید نظرات نسیمی در باب تفسیر قرآن و مفهومی همچون "خط استوا" را صورتبندی مفهومی کرد. به عنوان مثال، آیه یکم در سوره ۵۴ "اقتربت الساعه وانشق القمر" در خوانش حروفیه منجمله نسیمی اشارت به بینی انسان دارد که خط استوا از آن می‌گذرد. به عبارت دیگر، خطا استوا، خط راست و سپیدی است که از فرق سر آغاز می‌شود و تا چانه ادامه می‌یابد و صورت و موهای سر را به دو بخش مساوی تقسیم می‌کند. اجازه دهید این موضوع را به زبانِ خودِ نسیمی بیان کنیم:

آن خط چو صراط مستقیم است
زینست که موی سر دو نیم است
(نسیمی، ۱۳۷۲. ۱۵۰)

به زبان حروفیه اینگونه می‌توان بیان کرد که به طور کلی هر نوع خط میانه‌ای که موجب تعادل و هماهنگی در امری شود، چه در صورت و چه در سیرت، استوا نامیده می‌شود. آدمی باید تلاش کند تا این "خط استوا" را در همه جا پیدا کند. تفسیر نسیمی از مفاهیم قرآنی صرفاً محدود به مفهوم "صراط مستقیم" یا "وانشق القمر" نمی‌شود بل بسیاری از آیات و مفاهیم قرآنی را شامل می‌گردد و از آنجمله می‌توان به مفاهیمی همچون "قاب قوسین" در آیه نهم سوره ۵۳ قرآن و "سدره المنتهی" در آیه چهاردهم سوره ۵۳ اشاره کرد که اولی اشاره به "دو ابروی انسان" و دومی به "قامت و بلندی انسان" دارد. به عبارت دیگر، هنگامیکه شاه اسماعیل در تفسیر "صراط‌المستقیم" سخن از "صورت" به میان می‌آورد و می‌گوید "چون ایریشدیم یوزونه" (یعنی وقتی که به وصال چهره یار رسیدم) آنگاه و تنها آنگاه بود که "صراط مستقیم" را یافتم باید دریافت که در اینجا ما با یک سلسله مفاهیم بهمپیوسته و درهمتنیده روبرو هستیم که مبتنی بر یک دستگاه متافیزیکی پیچیده است-و بدون درک این مفروضات پشت صحنه (background assumptions) امکان فهم متن ناممکن است. این مسئله ما را با پروبلماتیک پیچیده‌تری روبرو می‌کند که در فلسفه قاره‌ای فیلسوفان بزرگی همچون گادامر از آن با عنوان "مسئله هرمنوتیک" یاد کرده‌اند. محمود خاتمی در کتاب "گادامر و مسئله هرمنوتیک" این پیچیدگی مواجهه با متون را اینگونه صورتبندی کرده است:

"... امکان ندارد که کسی بدون التفات به بسترمندی فهمیدن در بستر سنت بتواند هرمنوت باشد؛ منتهی گاهی آگاهانه و با التفات است و گاهی ناآگاهانه و بدون توجه. بنابراین ... کشف حقیقت در هرمنوتیک انتولوژیک ... همواره بسترمند است" (خاتمی، ۱۳۹۹. ۶۶۱).*

به تعبیر دیگر، متن دیوان خطائی بریده از سنت‌های پیشین فلسفی و عرفانی و حِکمی و گنوسی و صوفیانه ناممکن است. اما درک این بسترمندی امری "دم دستی" نیست بل نیاز به ممارست و فهم پیچیدگی‌های دارد که در حال حاضر در مواجهه با "دیوان خطائی" در ایران در مجامع دانشگاهی و علمی دیده نمی‌شود. زیرا ما هنوز در وضعی هستیم که فاصله شاه اسماعیل صفوی تا دیوان شعر خطائی بسیار طولانی است. زیرا ما هنوز در ایران قادر نیستیم این دو را یکی بپنداریم و بین شاه اسماعیل حاکم و خطائی حکیم دیواری به بزرگی "دیوار چین" وجود دارد که ما را دچار "پیشداوری شناختی" (Cognitive Bias) کرده است.


سیدجوادمیری

(بخش ششم)

#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل

*خاتمی، محمود. گادامر و مسئله هرمنوتیک. نشر علم، ۱۳۹۹.

@seyedjavadmiri
لی ژو که بود؟ در ۱۹۳۰ در چین بدنیا آمد و در ۲۰۲۱ دارفانی وداع گفت. فیلسوفی که ممحض در افکار کنفوسیوس بود اما کانت و مارکس را هم به صورت سیستماتیک در درون دستگاه مفهومی خویش درونی کرده بود. او نه کانتی بود و نه مارکسی و نه حتی کنفوسیوسی بل فیلسوفی منحصر به فرد که در طی هفت دهه تلاش کرد چارچوب نظری خلق کند برای "تحول سازنده جامعه چین" در بستری جهانی. در این کتاب محققین بیشماری از آمریکا و اروپا و چین به ابعاد گوناگون "کلان‌نظریه زیبایی‌شناختی" او پرداخته‌اند. البته جای محققین و فیلسوفان ایرانی در این مجموعه خالی است. زمان آن فرا رسیده است که دانشگاه ایرانی از تکرار دلوز و بلوز عبور کند و به جهان به معنای وسیع کلمه بنگرد.


سیدجواد میری


@seyedjavadmiri
قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال

یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال

شیخ بهایی


@seyedjavadmiri
من و بادِ صبا مِسکین دو سرگردانِ بی‌حاصل

من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت

#حافظ

@seyedjavadmiri
Audio
نگاهی به تاریخ علوم اجتماعی در ایران و "جنبش چپ در دانشگاه‌های ایرانی"


برای خوانش تاریخ علوم اجتماعی در ایران ما باید ببن دو رویکرد "تاسیسی" و "مفهومی" تمایز قائل بشویم. تاسیس علوم اجتماعی را شاید بتوانیم با تاسیس نهاد دانشگاه یکی بگیریم اما ظهور علوم اجتماعی و مفاهیم آن تاریخ پیچیده‌تری دارند و با نگاه‌های خطی نمی‌توان آن را تبیین کرد. نکته دیگر این است که تاریخ مفهومی علوم اجتماعی برخلاف تاریخنگاری تاسیسی یک روایت مذکر نیست بل روایتی مونث هم هست و زنان در آن نقش کلیدی داشته‌اند.


گفتگوی روزنامه فرهیختگان با سیدجواد میری


۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

@seyedjavadmiri
Forwarded from کفِ دانشگاه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▶️ آمریکا فقط یک کشور نیست

💰پرونده ویژه مذاکره

🔴گفتگوی اختصاصی کف دانشگاه با دکتر سید جواد میری
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

🔵موضوع: مذاکره ایران و آمریکا

👆 فیلم کامل مصاحبه در آپارات کف دانشگاه

⬆️کفِ دانشگاه باش⬇️

@kdnews_net
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Starr,_S_Frederick_Lost_enlightenment_Central_Asia's_golden_age.pdf
31.2 MB
کتابی مهم با عنوان "روشنگریِ گمشده: آسیای مرکزی از فتوحات عربی تا تیمور لنگ". در این اثر شما درباره شیوه غلبه اعراب بر سرزمین‌های غرب شبه جزیره عرب تا مناطق دوردست در آسیای مرکزی و اوراسیا آشنا می‌شوید و سپس نویسنده به زیبایی شما را با روندهایی که منجر به فتح بغداد و سیادت "قبایل گوناگون ترک" بر سرزمین‌های اسلامی آشنا می‌کند. نقش خراسان بزرگ و جایگاه مامون و ... فردوسی و ظهور سامانیان و مغول و اولوغ بیگ ... و .


@seyedjavadmiri
2025/07/08 11:37:25
Back to Top
HTML Embed Code: