اینجا "روستای مینق" در آذربایجان شرقی است. بر سر مزار پدربزرگ پدری "میرمحمود حسینی" هستم که از علمای آذربایجان بود. این مقبره در بلندای تپهای بر فراز روستا قرار گرفته است. او در ۱۳۲۴ دارفانی را وداع گفت و اهالی آذربایجان مقبرهاش را متبرک میدانند. در این تصویر با حسن و حسین دو پسرخالهام هستم که متاسفانه حسین (سمت چپ عکس) در سال ۱۳۹۸ دارفانی را وداع گفت. یاد ایام بخیر.
سیدجواد میری
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
@seyedjavadmiri
این عکس دوران کودکی من است که دست مرا از سمت راست پدرم گرفته و سمت چپ پسرخالهام. این تصویر متعلق به ۴۸ سال پیش است. جهانی از خاطرات و داستانها در همین یک تصویر است. کودکی بودم و پدر دستان کوچکم را در دستان پر محبت خود گرفته بود ... چه زود ایام گذشت و آن سایه پر مهر رفت ... .
@seyedjavadmiri
@seyedjavadmiri
عکس سمت چپ من در سال ۱۹۹۲ در سوئد است قبل از وزنکشی برای مسابقات قهرمانی سوئد در کشتی در سالن ورزشی لینشوپینگ. عکس سمت راست تیم باشگاه GAK یوتبوری و من در وزن ۵۷ کیلوگرم تیم کشتی آزاد و عکس مدال برنز من در قهرمانی کشورهای مشترکالمنافع در بریتانیا در سال ۲۰۰۰ میلادی که زیر نظر مرحوم امیر اسماعیلی در باشگاه بریستول انگلستان تمرین میکردم. اولین مربی کشتی من پدرم بود که فنون یک دست و یک پا، سگگ دوبل، زشت و زیبا ... را بمن یاد داد. من عاشق این فن "زشت و زیبا" بودم. این فن را به زیباترین وجه به حریفانم میزدم و شگردم بود. این فن جوری بود که حریف فکر میکرد حالا که لنگ تو را مالِ خود کرده است کار تو تمام است اما دقیقاً در همان حالت لی لی چنان او را به هوا پرتاب میکردی که حریف نمیفهمید چه اتفاقی افتاده است. پدرم این فن زیبا را در کودکی بمن یاد داد. روحش شاد الهی آمین.
سیدجواد میری
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
@seyedjavadmiri
عرفان و رندی در دستگاه نظری شاه اسماعیل
مفهوم "رند" به نظرم از پیچیده ترین مفاهیم در ادبیات انتقادی ایرانی است که واقعاً معادل پیدا کردن برای آنها سخت و دشوار است. رند را معانی لغوی گوناگونی در زبان های اروپایی کرده اند ولی حقیقتاً نتوانسته اند معادل درخوری برای آن پیدا کنند. البته در کنار مفهوم "رند" کلمه "خر" هم یکی از آن واژههای عجیب است که در ادبیات ایرانی از آن بیشمار استفاده کردهاند ولی مضامینی که این واژه در خود جای داده است به راحتی قابل انتقال به زبان های دیگر نیست. خیام در رباعی ۱۴۱ و ۱۴۴ به دو واژه رند و خر اشاره می کند و به زیبایی هر دو را صورتبندی مفهومی می کند. در رباعی ۱۴۱ می گوید
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره ی این
رندیت در نگاه خیام نوعی کیفیت انسانی است که "حال" را به وضع برنآمده و موقعیت گذشته تقلیل نمیدهد و اگر دقیق به جامعه بنگریم متوجه خواهیم شد که اساس شکلگیری جوامع بشری و به بردگی کشیده شدن انسانها زمانی ممکن است که دل در گرو روایتهای گذشته یا اتوپیاهای آینده میدهند. اما خیام رندیت را شاخصه کیفیت والای انسانی می داند. در مقابل رندیت، خریت قرار می گیرد که "حال" را رها می کند و به دنبال "وضع برنآمده" یا "موقعیت گذشته" میرود و خیام وضعیت خریت را اینگونه صورتبندی میکند
گاوی است در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
به سخن دیگر، برای رهایی از خریت و درک حال "خرد" بایسته است تا دریابی تودهها تهی از خرد هستند و دچار خریت. دلیل بستن روزنه های خرد در خوانش خیام هم قابل مطالعه است. (میری، ۱۴۰۲)* پاول تلیچ از مفهوم "شهامت بودن" استفاده میکند و خیام سخن از "زهره رندی" یا "جرات رندی" میکند که این صفت در تودههایی که بین "دو گاو" (اشارت به زمین که بین آسمان و زیر زمین قرار گرفته) زندگی میکنند وجود ندارد و آنها قادر به بهرهگیری از "خرد" نیستند. به سخن دیگر، رندیت و خریت از مفاهیم کلیدی در فهم جهانبینی عرفانی است. البته حافظ هم از متفکرانی است که به مفهوم "رندی" تفطن داشته است. داریوش آشوری در کتاب "عرفان و رندی در شعر حافظ"** به این نکته اشاره میکند که "عرفان و رندی" دو مفهوم درهمتنیده در چارچوب نظری حافظ هستند که بدون درک یکی دیگری را فهم نخواهیم کرد. به عبارت دیگر، رندی در زبان عرفاء اشاره به "حکمت ذوقی" دارد که با خوانشهای زاهدانه یا تفاسیر ظاهرگرایانه از دین (Literalist Interpretations) همخوانی ندارد.
سیدجوادمیری
(بخش یکم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*میری، سید جواد. فلسفه دین در نگاه خیام: در فراسوی کفر و ایمان. نقد فرهنگ، ۱۴۰۲.
**آشوری، داریوش. عرفان و رندی در شعر حافظ. نشر مرکز، ۱۳۷۹.
@seyedjavadmiri
مفهوم "رند" به نظرم از پیچیده ترین مفاهیم در ادبیات انتقادی ایرانی است که واقعاً معادل پیدا کردن برای آنها سخت و دشوار است. رند را معانی لغوی گوناگونی در زبان های اروپایی کرده اند ولی حقیقتاً نتوانسته اند معادل درخوری برای آن پیدا کنند. البته در کنار مفهوم "رند" کلمه "خر" هم یکی از آن واژههای عجیب است که در ادبیات ایرانی از آن بیشمار استفاده کردهاند ولی مضامینی که این واژه در خود جای داده است به راحتی قابل انتقال به زبان های دیگر نیست. خیام در رباعی ۱۴۱ و ۱۴۴ به دو واژه رند و خر اشاره می کند و به زیبایی هر دو را صورتبندی مفهومی می کند. در رباعی ۱۴۱ می گوید
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره ی این
رندیت در نگاه خیام نوعی کیفیت انسانی است که "حال" را به وضع برنآمده و موقعیت گذشته تقلیل نمیدهد و اگر دقیق به جامعه بنگریم متوجه خواهیم شد که اساس شکلگیری جوامع بشری و به بردگی کشیده شدن انسانها زمانی ممکن است که دل در گرو روایتهای گذشته یا اتوپیاهای آینده میدهند. اما خیام رندیت را شاخصه کیفیت والای انسانی می داند. در مقابل رندیت، خریت قرار می گیرد که "حال" را رها می کند و به دنبال "وضع برنآمده" یا "موقعیت گذشته" میرود و خیام وضعیت خریت را اینگونه صورتبندی میکند
گاوی است در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
به سخن دیگر، برای رهایی از خریت و درک حال "خرد" بایسته است تا دریابی تودهها تهی از خرد هستند و دچار خریت. دلیل بستن روزنه های خرد در خوانش خیام هم قابل مطالعه است. (میری، ۱۴۰۲)* پاول تلیچ از مفهوم "شهامت بودن" استفاده میکند و خیام سخن از "زهره رندی" یا "جرات رندی" میکند که این صفت در تودههایی که بین "دو گاو" (اشارت به زمین که بین آسمان و زیر زمین قرار گرفته) زندگی میکنند وجود ندارد و آنها قادر به بهرهگیری از "خرد" نیستند. به سخن دیگر، رندیت و خریت از مفاهیم کلیدی در فهم جهانبینی عرفانی است. البته حافظ هم از متفکرانی است که به مفهوم "رندی" تفطن داشته است. داریوش آشوری در کتاب "عرفان و رندی در شعر حافظ"** به این نکته اشاره میکند که "عرفان و رندی" دو مفهوم درهمتنیده در چارچوب نظری حافظ هستند که بدون درک یکی دیگری را فهم نخواهیم کرد. به عبارت دیگر، رندی در زبان عرفاء اشاره به "حکمت ذوقی" دارد که با خوانشهای زاهدانه یا تفاسیر ظاهرگرایانه از دین (Literalist Interpretations) همخوانی ندارد.
سیدجوادمیری
(بخش یکم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*میری، سید جواد. فلسفه دین در نگاه خیام: در فراسوی کفر و ایمان. نقد فرهنگ، ۱۴۰۲.
**آشوری، داریوش. عرفان و رندی در شعر حافظ. نشر مرکز، ۱۳۷۹.
@seyedjavadmiri
عرفان و رندی در دستگاه نظری شاه اسماعیل
حال سوال اینجاست که آیا شاه اسماعیل صفوی در "دیوان خطائی" خویش به این مفاهیم عرفانی و حِکمی که در ادبیات فارسی رایج بوده است التفاتی داشته است؟ به عبارت دیگر، آیا او اساساً برای بیان حالات و کیفیات ذوقی و شهودی خویش از "مفاهیم مشترک حِکمی" که در بین حکماء و عرفاء و صوفیه در تمدن اسلامی رایج بوده است استفاده میکرده است؟ ممکن است این پرسش برای مخاطبانی که با ادبیات عرفانی در زبان ترکی آشنایی دارند عجیب به نظر بیاید ولی واقع امر این است که برخی کماکان اشکال میکنند که دیوان خطائی فاقد این مفاهیم سترگ عرفانی و حکمی و صوفیانه است. به نظرم، ما هیچ راهی جز رجوع به "متن دیوان" برای سنجش و ارزیابی اشکالات وارده نداریم. اولین نکته که میتوان به قطعیت با ارجاع به متن خطائی یادآور شد این است که او به تناقض فهم زاهدانه و عارفانه از هستی قائل است و این تمایز فهم و مواجهه با وجود را در غزلهایش به زیبایی به تصویر کشیده است. به عنوان مثال، در غزل شماره ۷۲ خطائی تمایز بین نگاه عارفانه و زاهدانه را اینگونه صورتبندی میکند:
حدیث و وعظ قرآندان نه بولدون؟ گلگیل ای زاهد!
امامین اسمی <<قرآن>>دور حدیث <<اللهاکبر>>دور
به عبارت دیگر، خطائی زاهد (کسی که باطن وجود را نمیشناسد) را خطاب قرار میدهد و میگوید از معارف دینی چه یافتی؟ آیا نتوانستی معنای قرآن را که آدمی را به ساحت حکمت ذوقی و تفسیر باطنی ارجاع میدهد دریابی؟ نکته دوم این است که او در مقابل "نگاه زاهدانه" "بینش عارفانه" را مطرح میکند و آنچه این موضوع را شگفتانگیزتر میکند استفاده خطائی از "مفاهیم مشترک حِکمی" است که عرفاء و حکماء در زبان فارسی (و بعضاً عربی) هم از آنها بهره بردهاند. مفهوم "رند" دقیقاً یکی از مفاهیمی است که شاه اسماعیل به زیبایی برای ترسیم "دریافت عارفانه" خود از هستی در مقابل نگاه زاهدانه در غزلهای خویش از آن استفاده کرده است.
سیدجوادمیری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
حال سوال اینجاست که آیا شاه اسماعیل صفوی در "دیوان خطائی" خویش به این مفاهیم عرفانی و حِکمی که در ادبیات فارسی رایج بوده است التفاتی داشته است؟ به عبارت دیگر، آیا او اساساً برای بیان حالات و کیفیات ذوقی و شهودی خویش از "مفاهیم مشترک حِکمی" که در بین حکماء و عرفاء و صوفیه در تمدن اسلامی رایج بوده است استفاده میکرده است؟ ممکن است این پرسش برای مخاطبانی که با ادبیات عرفانی در زبان ترکی آشنایی دارند عجیب به نظر بیاید ولی واقع امر این است که برخی کماکان اشکال میکنند که دیوان خطائی فاقد این مفاهیم سترگ عرفانی و حکمی و صوفیانه است. به نظرم، ما هیچ راهی جز رجوع به "متن دیوان" برای سنجش و ارزیابی اشکالات وارده نداریم. اولین نکته که میتوان به قطعیت با ارجاع به متن خطائی یادآور شد این است که او به تناقض فهم زاهدانه و عارفانه از هستی قائل است و این تمایز فهم و مواجهه با وجود را در غزلهایش به زیبایی به تصویر کشیده است. به عنوان مثال، در غزل شماره ۷۲ خطائی تمایز بین نگاه عارفانه و زاهدانه را اینگونه صورتبندی میکند:
حدیث و وعظ قرآندان نه بولدون؟ گلگیل ای زاهد!
امامین اسمی <<قرآن>>دور حدیث <<اللهاکبر>>دور
به عبارت دیگر، خطائی زاهد (کسی که باطن وجود را نمیشناسد) را خطاب قرار میدهد و میگوید از معارف دینی چه یافتی؟ آیا نتوانستی معنای قرآن را که آدمی را به ساحت حکمت ذوقی و تفسیر باطنی ارجاع میدهد دریابی؟ نکته دوم این است که او در مقابل "نگاه زاهدانه" "بینش عارفانه" را مطرح میکند و آنچه این موضوع را شگفتانگیزتر میکند استفاده خطائی از "مفاهیم مشترک حِکمی" است که عرفاء و حکماء در زبان فارسی (و بعضاً عربی) هم از آنها بهره بردهاند. مفهوم "رند" دقیقاً یکی از مفاهیمی است که شاه اسماعیل به زیبایی برای ترسیم "دریافت عارفانه" خود از هستی در مقابل نگاه زاهدانه در غزلهای خویش از آن استفاده کرده است.
سیدجوادمیری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
عرفان و رندی در دستگاه نظری شاه اسماعیل
پس از این مقدمات، اجازه دهید این پرسش را دوباره تکرار کنیم که آیا شاه اسماعیل در "دیوان خطائی" از مفهوم عرفان و مشتقات آن مانند "عارف" استفاده کرده است؟ آیا مفهوم "عارف" در دیوان خطائی وجود دارد؟ چرا این پرسش مهم است؟ شاید یکی از دلائل مطرح کردن این پرسش این باشد که برخی منتقدین ممکن است به ما اشکال بگیرند که خطائی هیچگاه به این دست از مفهومپردازیها نپرداخته است و اینگونه تفاسیر و تاویلات که ما ارائه میدهیم صرفاً تزریق برداشتهای غیرهرمنوتیکی خودمان به "متن خطائی" است. به عبارت دیگر، بین شاه اسماعیل تاریخی و متنِ خطائی چنان فاصله عمیقی است که با هیچ "آکروباتبازی مفهومی" نمیتوان این شکاف (Gap) را پر کرد. به نظرم این نقد مهمی است. زیرا متن دیوان خطائی با دفن شاه اسماعیل صفوی در خانقاه اردبیل در سال ۱۵۲۴ میلادی در ایران (به جز بین قزلباشان یا گورنلر در برخی شهرهای آذربایجان و کردستان و شاید مهرآباد رودهن در نزدیکی تهران) مدفون و ناپدید شد و پس از دقیقاً پانصد سال سخن گفتن در فضای ایران از شاه اسماعیل و عرفان و حکمت و تصوف او ایجاد سوءتفاهمهای بیشماری خواهد کرد. یکی از آن سوءتفاهمات همین نکته است که در کجای متن دیوان خطائی ما میتوانیم اشارهای به کلمه عرفان یا مشتقات آن داشته باشیم؟ همانطور که پیشتر اشاره شد در دیوان خطائی ما بخشی با عنوان "غزلیات" (غزللر) داریم که شاعر به زیبایی مفاهیم حِکمی و عرفانی و بعضاً رویاهای رازورزانه" خود را در قالب غزل به تصویر کشیده است. یقینناً اهل ادب و شعر باید از منظر "صناعت ادبی" به این متن نظر افکنند و به ما بگویند که "شاعرانگی ایرانی" در "زبان ترکی" خود را چگونه در طی اعصار به منصه ظهور رسانده است؟ زیرا ما میدانیم که یکی از وجوه مممتاز ایرانیان "شاعرانگی" است که داریوش شایگان در کتاب "پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان"* به آن اشاره کرده است. شایگان در این اثر تلاش کرده بود که "شاعرانگی ایرانیان" را در پنج اقلیم که متعلق به فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ است مورد کندوکاو قرار دهد. مفهوم شاعرانگی را داریوش شایگان از زبان همسر نیکوس کازانتزاکیس (شاعر یونانی قرن بیستم) هلن کازانتزاکیس اینگونه صورتبندی میکند:
"به یاد دارم در سال ۱۳۴۲، همسر نیکوس ... نویسنده معروف یونانی در ایران مهمان من بود، و در سفری که به شیراز داشتیم پس از بازدید از مقبره سعدی و حافظ، با تاثر و شیفتگی بسیار سخنی گفت که هرگز فراموش نکردم [و آن سخن هلن این بود که] ... من در هیچ کجای دنیا ندیدهام که مزار و مقبره یک شاعر بزرگ، زیارتگاه مردم باشد! شاید شما تنها ملتی باشید که با شاعرانتان چنین ارتباط معنوی عمیقی دارید و چنان ارجی برایشان قائلید که حضوری مدام در زندگی شما دارند" (شایگان، ۱۳۹۳).
سیدجوادمیری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*شایگان، داریوش. پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳.
@seyedjavadmiri
پس از این مقدمات، اجازه دهید این پرسش را دوباره تکرار کنیم که آیا شاه اسماعیل در "دیوان خطائی" از مفهوم عرفان و مشتقات آن مانند "عارف" استفاده کرده است؟ آیا مفهوم "عارف" در دیوان خطائی وجود دارد؟ چرا این پرسش مهم است؟ شاید یکی از دلائل مطرح کردن این پرسش این باشد که برخی منتقدین ممکن است به ما اشکال بگیرند که خطائی هیچگاه به این دست از مفهومپردازیها نپرداخته است و اینگونه تفاسیر و تاویلات که ما ارائه میدهیم صرفاً تزریق برداشتهای غیرهرمنوتیکی خودمان به "متن خطائی" است. به عبارت دیگر، بین شاه اسماعیل تاریخی و متنِ خطائی چنان فاصله عمیقی است که با هیچ "آکروباتبازی مفهومی" نمیتوان این شکاف (Gap) را پر کرد. به نظرم این نقد مهمی است. زیرا متن دیوان خطائی با دفن شاه اسماعیل صفوی در خانقاه اردبیل در سال ۱۵۲۴ میلادی در ایران (به جز بین قزلباشان یا گورنلر در برخی شهرهای آذربایجان و کردستان و شاید مهرآباد رودهن در نزدیکی تهران) مدفون و ناپدید شد و پس از دقیقاً پانصد سال سخن گفتن در فضای ایران از شاه اسماعیل و عرفان و حکمت و تصوف او ایجاد سوءتفاهمهای بیشماری خواهد کرد. یکی از آن سوءتفاهمات همین نکته است که در کجای متن دیوان خطائی ما میتوانیم اشارهای به کلمه عرفان یا مشتقات آن داشته باشیم؟ همانطور که پیشتر اشاره شد در دیوان خطائی ما بخشی با عنوان "غزلیات" (غزللر) داریم که شاعر به زیبایی مفاهیم حِکمی و عرفانی و بعضاً رویاهای رازورزانه" خود را در قالب غزل به تصویر کشیده است. یقینناً اهل ادب و شعر باید از منظر "صناعت ادبی" به این متن نظر افکنند و به ما بگویند که "شاعرانگی ایرانی" در "زبان ترکی" خود را چگونه در طی اعصار به منصه ظهور رسانده است؟ زیرا ما میدانیم که یکی از وجوه مممتاز ایرانیان "شاعرانگی" است که داریوش شایگان در کتاب "پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان"* به آن اشاره کرده است. شایگان در این اثر تلاش کرده بود که "شاعرانگی ایرانیان" را در پنج اقلیم که متعلق به فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ است مورد کندوکاو قرار دهد. مفهوم شاعرانگی را داریوش شایگان از زبان همسر نیکوس کازانتزاکیس (شاعر یونانی قرن بیستم) هلن کازانتزاکیس اینگونه صورتبندی میکند:
"به یاد دارم در سال ۱۳۴۲، همسر نیکوس ... نویسنده معروف یونانی در ایران مهمان من بود، و در سفری که به شیراز داشتیم پس از بازدید از مقبره سعدی و حافظ، با تاثر و شیفتگی بسیار سخنی گفت که هرگز فراموش نکردم [و آن سخن هلن این بود که] ... من در هیچ کجای دنیا ندیدهام که مزار و مقبره یک شاعر بزرگ، زیارتگاه مردم باشد! شاید شما تنها ملتی باشید که با شاعرانتان چنین ارتباط معنوی عمیقی دارید و چنان ارجی برایشان قائلید که حضوری مدام در زندگی شما دارند" (شایگان، ۱۳۹۳).
سیدجوادمیری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*شایگان، داریوش. پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳.
@seyedjavadmiri
ما در "جهان بالذات دیکتاتوری" مستقر هستیم
✍وقتی سخن از "عصر کنونی" میکنیم برخی از متفکرین شرقی سخن از دوگانه "استبداد شرقی" و "دموکراسی غربی" به میان میآورند.
✍زمانیکه این دوگانه جا افتاد آنگاه با تمسک به ایدههای برآمده از این دوگانه بد و خوب تلاش میکنند اکنون و اینجای شرق را با عطف به آن "وضع خوب" تغییر دهند. اما دقیقاً صد و پنجاه سال است که این تغییر ممکن نشده است.
✍چرا؟ زیرا اساساً این وضعی که جهان در آن مستقر شده است ذاتاً (توجه کنید عامداً میگویم ذاتاً) دیکتاتوری است. دیکتاتوری استبداد نیست. استبداد شرقی و کهن در مقابل دیکتاتوری مانند یک جوک بیمزه است.
✍دیکتاتوری مبتنی بر "دیکته کردن" برنامه سنجیده یک طبقه یا گروه با اهداف مشخص برای منقاد کردن و شیئواره کردن هستی و هر آنچه در آن است تا ارادهای غیر از خواست دیکتهشده نداشته باشد.
✍حال در این وضع جهانی سخن گفتن از "نظام توتالیتر" در ایران یا جوک است یا "عدم درک بنیادین" از وضعی که در آن مستقر شدهایم بیآنکه آن را درک کنیم.
✍حال برای نقد این وضع چه باید بکنیم؟ باید نقد و جهان و وضع را لایه لایه ببینیم. ما که در "مرکز دیکتاتوری" نیستیم و خود را در پیرامون آن یافتهایم چه باید بکنیم؟
✍موجز بگویم که در مقابل نظم مستقر دیکتاتوری جهانی ما در ایران "جنبش" هستیم و ادبیات ضد دیکتاتوری مستقر بورژوازی را با استمداد از مفاهیم و دستگاههای فکری چپ جهانی نقد و صورتبندی کنیم.
✍اما در داخل در نسبت حاکمیت و جامعه، حاکمیت نظم است و جامعه جنبش و برای نقد در این وضع نمیتوان از نظریات بورژوازی بهره جست بل باید از گفتمانهای آلترناتیوی همچون شریعتی و مطهری و صدر و شهید صدر و طالقانی و مالک بن نبی و سیدمحمد نقیب العطاس و سید حسین العطاس و سید فرید العطاس و مالکوم اِکس و ..... استفاده کرد.
سیدجواد میری
#دیکتاتوری
#نظام_دیکتاتوری
@seyedjavadmiri
✍وقتی سخن از "عصر کنونی" میکنیم برخی از متفکرین شرقی سخن از دوگانه "استبداد شرقی" و "دموکراسی غربی" به میان میآورند.
✍زمانیکه این دوگانه جا افتاد آنگاه با تمسک به ایدههای برآمده از این دوگانه بد و خوب تلاش میکنند اکنون و اینجای شرق را با عطف به آن "وضع خوب" تغییر دهند. اما دقیقاً صد و پنجاه سال است که این تغییر ممکن نشده است.
✍چرا؟ زیرا اساساً این وضعی که جهان در آن مستقر شده است ذاتاً (توجه کنید عامداً میگویم ذاتاً) دیکتاتوری است. دیکتاتوری استبداد نیست. استبداد شرقی و کهن در مقابل دیکتاتوری مانند یک جوک بیمزه است.
✍دیکتاتوری مبتنی بر "دیکته کردن" برنامه سنجیده یک طبقه یا گروه با اهداف مشخص برای منقاد کردن و شیئواره کردن هستی و هر آنچه در آن است تا ارادهای غیر از خواست دیکتهشده نداشته باشد.
✍حال در این وضع جهانی سخن گفتن از "نظام توتالیتر" در ایران یا جوک است یا "عدم درک بنیادین" از وضعی که در آن مستقر شدهایم بیآنکه آن را درک کنیم.
✍حال برای نقد این وضع چه باید بکنیم؟ باید نقد و جهان و وضع را لایه لایه ببینیم. ما که در "مرکز دیکتاتوری" نیستیم و خود را در پیرامون آن یافتهایم چه باید بکنیم؟
✍موجز بگویم که در مقابل نظم مستقر دیکتاتوری جهانی ما در ایران "جنبش" هستیم و ادبیات ضد دیکتاتوری مستقر بورژوازی را با استمداد از مفاهیم و دستگاههای فکری چپ جهانی نقد و صورتبندی کنیم.
✍اما در داخل در نسبت حاکمیت و جامعه، حاکمیت نظم است و جامعه جنبش و برای نقد در این وضع نمیتوان از نظریات بورژوازی بهره جست بل باید از گفتمانهای آلترناتیوی همچون شریعتی و مطهری و صدر و شهید صدر و طالقانی و مالک بن نبی و سیدمحمد نقیب العطاس و سید حسین العطاس و سید فرید العطاس و مالکوم اِکس و ..... استفاده کرد.
سیدجواد میری
#دیکتاتوری
#نظام_دیکتاتوری
@seyedjavadmiri
Audio
ایران چگونه میتواند در آسیای مرکزی نقشآفرینی کند؟
با حضور سیدجواد میری و تنی چند از کارشناسان تاجیکستانی و قرقیزی
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
قم: موسسه مطالعات اسلامیتربیتی آسیای مرکزی
@seyedjavadmiri
با حضور سیدجواد میری و تنی چند از کارشناسان تاجیکستانی و قرقیزی
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
قم: موسسه مطالعات اسلامیتربیتی آسیای مرکزی
@seyedjavadmiri
مدرسهٔ مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
سلسله نشستهای سنت خطائی در بستر تحولات جهانی "حکمت ذوقی"
نشست نخست
سیدجواد میری
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پنجشنبه ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸
📝دربارهٔ نشست
در این سلسله نشستها "دیوان خطائی" را به عنوان نقطه عزیمت کند و کاوهای نظری خویش در نسبت با "تُراث حکمی" در جهان قرار خواهیم داد و درباره این موضوع بحث خواهیم کرد که "دیوان خطائی" در کجای جغرافیای مباحث ذوقی، حِکمی، باطنی، عرفانی و شهودی قرار میگیرد؟ سپس درباره اهمیت حکمت شیعی در بستر زبان ترکی و بسط آن از سوی ایران به سمت اروپا از طریق آناتولی تا بالکان و کرانههای دریای آدریاتیک به کنکاش خواهیم پرداخت. ما به دنبال خوانش متن دیوان خطائی هستیم و میخواهیم به زبان هرمنوتیکی دیوان را مورد استنطاق قرار دهیم و مبتنی بر آن ببینیم شاه اسماعیل خطائی دارای چه چارچوب فکری و حِکمی و نظری بوده است. زیرا در روایتهای موجود از تحولات تصوف و حکمت و عرفان در اردبیل و آذربایجان و ایران هیچ اشارهای به "دیدگاههای حکمی" شاه اسماعیل مبتنی بر "دیوان خطائی" نشده است.
@bashgahandishe
@seyedjavadmiri
سلسله نشستهای سنت خطائی در بستر تحولات جهانی "حکمت ذوقی"
نشست نخست
سیدجواد میری
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پنجشنبه ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸
📝دربارهٔ نشست
در این سلسله نشستها "دیوان خطائی" را به عنوان نقطه عزیمت کند و کاوهای نظری خویش در نسبت با "تُراث حکمی" در جهان قرار خواهیم داد و درباره این موضوع بحث خواهیم کرد که "دیوان خطائی" در کجای جغرافیای مباحث ذوقی، حِکمی، باطنی، عرفانی و شهودی قرار میگیرد؟ سپس درباره اهمیت حکمت شیعی در بستر زبان ترکی و بسط آن از سوی ایران به سمت اروپا از طریق آناتولی تا بالکان و کرانههای دریای آدریاتیک به کنکاش خواهیم پرداخت. ما به دنبال خوانش متن دیوان خطائی هستیم و میخواهیم به زبان هرمنوتیکی دیوان را مورد استنطاق قرار دهیم و مبتنی بر آن ببینیم شاه اسماعیل خطائی دارای چه چارچوب فکری و حِکمی و نظری بوده است. زیرا در روایتهای موجود از تحولات تصوف و حکمت و عرفان در اردبیل و آذربایجان و ایران هیچ اشارهای به "دیدگاههای حکمی" شاه اسماعیل مبتنی بر "دیوان خطائی" نشده است.
@bashgahandishe
@seyedjavadmiri
عرفان و رندی در دستگاه نظری شاه اسماعیل
شایگان این "حضور مدام شاعران" در زندگی ایرانیان را با مفهوم "شاعرانگی" به زیبایی مفصلبندی تئوریک میکند. اما نکتهای که در روایت شایگان مفقود است حضور و ظهور شاعرانگی ایرانیان در زبانهای دیگر ایرانی همچون ترکی و عربی و ارمنی و گرجی و کردی و بلوچی و ترکمنی است که او متاسفانه به آن نپرداخته است و این عدم نپرداختن این شائبه را ممکن است ایجاد کند که او این "حضور مدام" و قربحه شاعرانه ایرانیان را خواسته فقط در محدوده زبان فارسی محدود کند. اما نکته اینجاست که این خصلت شاعرانگی در زبانهای دیگر ایرانی نیز وجود دارد و متن دیوان خطائی در سنت زبان ترکی شاهدی بر این مدعاست ولی این هلن کازانتزاکیس فرصت پیدا نکرده بود به اردبیل برود و مزار شاه اسماعیل و نوع مواجهه مردم (چه ایرانی و چه مریدانش از آناتولی و بالکان و آلبانی) با این شاعر-صوفی را از نزدیک درک کند. شاید این قصور داریوش شایگان بوده است و شاید هم پیامدهای سیطره گفتمان پهلویسم در آن سالها بود. باری به هر روی، ما میتوانیم بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان در پنج اقلیم حضور داشته باشیم ولی این اقالیم صرفاً محدود به حکیم ابوالقاسم فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ در "زبان فارسی" نباشد بل حضور و شاعرانگی را این بار در "حقیقی" و "نسیمی" و "فضولی" و "خطائی" و "حبیبی" مورد کندوکاو قرار دهیم. این پروژهای است که میتوان برای فهم متکثر از شاعرانگی ایرانیان مورد بحث و تحقیق قرار گیرد اما تاکنون مفهوم "شاعرانگی" داریوش شایگان از این منظر مورد مفصلبندی تئوریک (Theoretical Articulation) قرار نگرفته است ولی این مفهوم قابلیت پردازش مفهومی بیشتر دارد. شاعرانگی صرفاً یک مفهوم ادبی نیست بل در کنار مفهوم "افسونزدایی وبر" (Weber's Concept of Disenchantment) میتواند ما را در فهم خلق و بازآفرینی اَشکال مقاومت در برابر افسونزدایی یا همان "باز-افسونزایی" (Re-Enchantment) در جهان یاری کند. شاعرانگی ایرانیان در زبانهای گوناگونشان امری محلی نیست بل به مثابه یک جریان قوی جهانی حتی توانسته است چشم فیلسوفان و شاعران بزرگ جهان را به سوی خود جلب کند. در این میان میتوان همانگونه که داریوش شایگان میگوید به رالف والدو امرسون از زبان آ. ج. آربری اشاره کرد. امرسون درباره شاعرانگی ایرانیان میگوید:
"ایرانیان را فرانسویهای آسیا نامیدهاند. ... مسامحهای [دارند که] ... گویا از فرهنگ غنی آنان نشات میگیرد، فرهنگی که برساخته شاعران بزرگ آنان است، ..." (Arberry, 1958. 201).**
به عبارت دیگر، بحث از شاعرانگی در دیوان خطائی صرفاً یک "نبش قبر" نیست بل باز-گشت (نه بر-گشت) و باز-یافتن نسبتهای خود در جهان پرتلاطم کنونی از منظری غیرسوبژکتیویستی است که مفهوم شاعرانگی شایگان یکی از پنجرههای آن میتواند باشد. زیرا کوژیتوی دکارت اصالت را به سوژه میدهد که هستی خود را از آن جهت که فکر میکند حقیقی میداند. بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از نفس او را از سایر موجودات متمایز میسازد. این وجه تمایز، یعنی نفس، ذاتی دارد و آن ذات اندیشه است که اساس تفکر عصر جدید است و از آن به سوبژکتیویسم یا (Cartesian Ego) یاد میکنند و به انحاء گوناگون فیلسوفان بعدی همچون هگل و کانت را درگیر خود کرده است و یکی از بنیادیترین خروجیهای آن نیهیلیسم است. نیچه و هایدگر از فیلسوفانی بودند که تلاش کردهاند با برنهادن مفاهیمی همچون "ابر-انسان" و "دازاین" از پروژه سوبژکتیویسم استعفاء بدهند. البته این بحث متافیزیکال در جامعهشناسی نظری هم مطرح شده است و یاس تئوریک ماکس وبر با مفهوم آلمانی Stahlhartes Gehäuse که به اشتباه توسط تالکوت پارسونز به "قفس آهنین" ترجمه شد به دقت مورد واکاوی قرار گرفته است.
سیدجوادمیری
(بخش چهارم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*شایگان، داریوش. پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳.
**Arberry, A. J. Classical Persian Literature. George Allen Unwin, London, 1958.
@seyedjavadmiri
شایگان این "حضور مدام شاعران" در زندگی ایرانیان را با مفهوم "شاعرانگی" به زیبایی مفصلبندی تئوریک میکند. اما نکتهای که در روایت شایگان مفقود است حضور و ظهور شاعرانگی ایرانیان در زبانهای دیگر ایرانی همچون ترکی و عربی و ارمنی و گرجی و کردی و بلوچی و ترکمنی است که او متاسفانه به آن نپرداخته است و این عدم نپرداختن این شائبه را ممکن است ایجاد کند که او این "حضور مدام" و قربحه شاعرانه ایرانیان را خواسته فقط در محدوده زبان فارسی محدود کند. اما نکته اینجاست که این خصلت شاعرانگی در زبانهای دیگر ایرانی نیز وجود دارد و متن دیوان خطائی در سنت زبان ترکی شاهدی بر این مدعاست ولی این هلن کازانتزاکیس فرصت پیدا نکرده بود به اردبیل برود و مزار شاه اسماعیل و نوع مواجهه مردم (چه ایرانی و چه مریدانش از آناتولی و بالکان و آلبانی) با این شاعر-صوفی را از نزدیک درک کند. شاید این قصور داریوش شایگان بوده است و شاید هم پیامدهای سیطره گفتمان پهلویسم در آن سالها بود. باری به هر روی، ما میتوانیم بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان در پنج اقلیم حضور داشته باشیم ولی این اقالیم صرفاً محدود به حکیم ابوالقاسم فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ در "زبان فارسی" نباشد بل حضور و شاعرانگی را این بار در "حقیقی" و "نسیمی" و "فضولی" و "خطائی" و "حبیبی" مورد کندوکاو قرار دهیم. این پروژهای است که میتوان برای فهم متکثر از شاعرانگی ایرانیان مورد بحث و تحقیق قرار گیرد اما تاکنون مفهوم "شاعرانگی" داریوش شایگان از این منظر مورد مفصلبندی تئوریک (Theoretical Articulation) قرار نگرفته است ولی این مفهوم قابلیت پردازش مفهومی بیشتر دارد. شاعرانگی صرفاً یک مفهوم ادبی نیست بل در کنار مفهوم "افسونزدایی وبر" (Weber's Concept of Disenchantment) میتواند ما را در فهم خلق و بازآفرینی اَشکال مقاومت در برابر افسونزدایی یا همان "باز-افسونزایی" (Re-Enchantment) در جهان یاری کند. شاعرانگی ایرانیان در زبانهای گوناگونشان امری محلی نیست بل به مثابه یک جریان قوی جهانی حتی توانسته است چشم فیلسوفان و شاعران بزرگ جهان را به سوی خود جلب کند. در این میان میتوان همانگونه که داریوش شایگان میگوید به رالف والدو امرسون از زبان آ. ج. آربری اشاره کرد. امرسون درباره شاعرانگی ایرانیان میگوید:
"ایرانیان را فرانسویهای آسیا نامیدهاند. ... مسامحهای [دارند که] ... گویا از فرهنگ غنی آنان نشات میگیرد، فرهنگی که برساخته شاعران بزرگ آنان است، ..." (Arberry, 1958. 201).**
به عبارت دیگر، بحث از شاعرانگی در دیوان خطائی صرفاً یک "نبش قبر" نیست بل باز-گشت (نه بر-گشت) و باز-یافتن نسبتهای خود در جهان پرتلاطم کنونی از منظری غیرسوبژکتیویستی است که مفهوم شاعرانگی شایگان یکی از پنجرههای آن میتواند باشد. زیرا کوژیتوی دکارت اصالت را به سوژه میدهد که هستی خود را از آن جهت که فکر میکند حقیقی میداند. بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از نفس او را از سایر موجودات متمایز میسازد. این وجه تمایز، یعنی نفس، ذاتی دارد و آن ذات اندیشه است که اساس تفکر عصر جدید است و از آن به سوبژکتیویسم یا (Cartesian Ego) یاد میکنند و به انحاء گوناگون فیلسوفان بعدی همچون هگل و کانت را درگیر خود کرده است و یکی از بنیادیترین خروجیهای آن نیهیلیسم است. نیچه و هایدگر از فیلسوفانی بودند که تلاش کردهاند با برنهادن مفاهیمی همچون "ابر-انسان" و "دازاین" از پروژه سوبژکتیویسم استعفاء بدهند. البته این بحث متافیزیکال در جامعهشناسی نظری هم مطرح شده است و یاس تئوریک ماکس وبر با مفهوم آلمانی Stahlhartes Gehäuse که به اشتباه توسط تالکوت پارسونز به "قفس آهنین" ترجمه شد به دقت مورد واکاوی قرار گرفته است.
سیدجوادمیری
(بخش چهارم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*شایگان، داریوش. پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳.
**Arberry, A. J. Classical Persian Literature. George Allen Unwin, London, 1958.
@seyedjavadmiri
عرفان و رندی در دستگاه نظری شاه اسماعیل
حال بازگردیم به مفهوم "عارف" در چارچوب حِکمی شاه اسماعیل صفوی آنگونه که در "متن خطائی" نمایان شده است. در غزل شماره ۷۲ در دیوان خطائی اینگونه نوشته شده است:
بهشت ایسترسن ای عارف، بیا! در مجلس رندان
حقین دیداری ای زاهد، نه جنتده میسردور
در اینجا خطائی به "عارف" توصیه میکند که اگر بهشت میجویی بیا در "مجلس رندان". چرا؟ چرا خطائی توصیه نمیکند برای نیل به بهشت باید به پندهای زاهدان عمل کنید؟ در مصرع دوم هم به این نکته اشاره میکند که دیدار و رویت حق در جنت میسر نیست. این معنای ظاهری است که از این بیت میتوان دریافت. اما برای درک موضع خطائی باید قدری بر روی مفاهیم تامل کرد؟ مقصود از "عارف" چیست و کیست؟ در ادبیات کلمه "عارف" اشارت به "شناخت" و "معرفت" دارد و عارف به کسی اطلاق میگردد که "آگاهی" و "دانایی" دارد اما "جنس" این آگاهی از نوعی است که با "جنس" آگاهی سوبژکتیوستی (یا عقلانیت دکارتی) متفاوت است. زیرا جنس معرفتی که عارف از آن سخن میگوید محصور و محدود در "فکر" (یا درک مفهومی) نیست بل درک مفهومی یا فکر یک وجه از دانایی و معرفت است که اگر با وجه دیگر توامان نگردد انسان به مقام خودآگاهی وجودی دست نخواهد یافت. مولوی از مفهومی با عنوان "مَحرم شدن" یاد میکند که آدمی میتواند و باید به آن ساحت دست یابد تا به "یقین" برسد. اما سوال اینجاست که برای مَحرم شدن و رسیدن به "حقین دیداری" (شهود حق) که خطائی از آن یاد میکند انسان چه باید کند؟ مولوی روشی را پیش پای انسان قرار میدهد و در دیوان شمس (رباعی شماره ۸۸۷) میگوید برای رسیدن به یقین آدمی باید
تا بتوانی مدام میباش به ذکر
کز ذکر ترا راه نمایند به فکر
به عبارت دیگر، مدلی که خطائی در دیوان با مفهوم "عارف" صورتبندی میکند اشاره به جستجوگری دارد که "ذکر و فکر" را توامان درونی خویش کرده است. به سخن دیگر، عرفان به مثابه چارچوبی که به انسان آگاهی و دانایی میدهد با کوژیتو تفاوت دارد. زیرا جنس معرفتی که عرفان به آدمی میدهد و نتیجهاش میشود "عارف" با جنس معرفتی که کوژیتو میدهد و بروندادش میشود "سوژه" متفاوت است. عرفان، معرفت مفهومی صرف نیست بل دانایی از نوع "دیداری" یا "حکمت ذوقی" است و در این پارادایم ذکر و فکر از هم جدا نیستند و اگر جدا شدند هم دیگر انسان را به "حقین دیداری" یا شهود فرا-مفهومی نخواهد رساند. به زبان ابوعلی سینا در فصل دوم از نمط نهم اشارات، عارف کسی است که حقایق اشیاء را به طریق کشف و شهود- چنان که هست- ببیند. این دقیقاً همان سخنی است که شاه اسماعیل در متن دیوان خطائی از آن با مفهوم "دیدار حق" در "مجلس رندان" توسط عارف به آن اشاره کرده است. ناگفته نماند که مسئله "دیدار حق" یا "حقین دیداری" که خطائی به آن اشاره میکند از مسائل پرشور و پیچیدهای است که در طول تاریخ تفکر آراء و نظریات گوناگونی را به خود اختصاص داده است. اما آنچه که از گفتههای عرفاء و حکماء و صوفیان بدست میآید این است که آنها رویت با چشم و حتی دیدار عقلی (علم حصولی) یا Knowledge by Acquintance را محال دانسته و تنها رویت قلبی یا شهود دلی را ممکن دانستهاند. (پروین نبیان، ۱۳۹۰)*
همانگونه که مشاهده میکنید "دیوان خطائی" بخشی از تُراث حِکمی میباشد که مبتنی بر سنت سترگ فکری است که ما از آن با عنوان "حکمت ذوقی" یاد میکنیم. به عبارت دیگر، حکمت ذوقی صرفاً در زبان فارسی در ایران خود را بروز و ظهور نداده است بل بخشی از تراث شیعی را باید در "زبان ترکی" جستجو کرد و شاه اسماعیل "المفتاح" این درب است.
سیدجوادمیری
(بخش پنجم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*نبیان، پروین. رویت حق تعالی از دیدگاه عرفان اسلامی و مقایسه آن با برخی دیدگاههای کلامی و تفسیری مشهور. الهیات تطبیقی؛ دوره ۲، شماره ۵، فروردین ۱۳۹۰؛ صص ۱۳۱-۱۴۸.
@seyedjavadmiri
حال بازگردیم به مفهوم "عارف" در چارچوب حِکمی شاه اسماعیل صفوی آنگونه که در "متن خطائی" نمایان شده است. در غزل شماره ۷۲ در دیوان خطائی اینگونه نوشته شده است:
بهشت ایسترسن ای عارف، بیا! در مجلس رندان
حقین دیداری ای زاهد، نه جنتده میسردور
در اینجا خطائی به "عارف" توصیه میکند که اگر بهشت میجویی بیا در "مجلس رندان". چرا؟ چرا خطائی توصیه نمیکند برای نیل به بهشت باید به پندهای زاهدان عمل کنید؟ در مصرع دوم هم به این نکته اشاره میکند که دیدار و رویت حق در جنت میسر نیست. این معنای ظاهری است که از این بیت میتوان دریافت. اما برای درک موضع خطائی باید قدری بر روی مفاهیم تامل کرد؟ مقصود از "عارف" چیست و کیست؟ در ادبیات کلمه "عارف" اشارت به "شناخت" و "معرفت" دارد و عارف به کسی اطلاق میگردد که "آگاهی" و "دانایی" دارد اما "جنس" این آگاهی از نوعی است که با "جنس" آگاهی سوبژکتیوستی (یا عقلانیت دکارتی) متفاوت است. زیرا جنس معرفتی که عارف از آن سخن میگوید محصور و محدود در "فکر" (یا درک مفهومی) نیست بل درک مفهومی یا فکر یک وجه از دانایی و معرفت است که اگر با وجه دیگر توامان نگردد انسان به مقام خودآگاهی وجودی دست نخواهد یافت. مولوی از مفهومی با عنوان "مَحرم شدن" یاد میکند که آدمی میتواند و باید به آن ساحت دست یابد تا به "یقین" برسد. اما سوال اینجاست که برای مَحرم شدن و رسیدن به "حقین دیداری" (شهود حق) که خطائی از آن یاد میکند انسان چه باید کند؟ مولوی روشی را پیش پای انسان قرار میدهد و در دیوان شمس (رباعی شماره ۸۸۷) میگوید برای رسیدن به یقین آدمی باید
تا بتوانی مدام میباش به ذکر
کز ذکر ترا راه نمایند به فکر
به عبارت دیگر، مدلی که خطائی در دیوان با مفهوم "عارف" صورتبندی میکند اشاره به جستجوگری دارد که "ذکر و فکر" را توامان درونی خویش کرده است. به سخن دیگر، عرفان به مثابه چارچوبی که به انسان آگاهی و دانایی میدهد با کوژیتو تفاوت دارد. زیرا جنس معرفتی که عرفان به آدمی میدهد و نتیجهاش میشود "عارف" با جنس معرفتی که کوژیتو میدهد و بروندادش میشود "سوژه" متفاوت است. عرفان، معرفت مفهومی صرف نیست بل دانایی از نوع "دیداری" یا "حکمت ذوقی" است و در این پارادایم ذکر و فکر از هم جدا نیستند و اگر جدا شدند هم دیگر انسان را به "حقین دیداری" یا شهود فرا-مفهومی نخواهد رساند. به زبان ابوعلی سینا در فصل دوم از نمط نهم اشارات، عارف کسی است که حقایق اشیاء را به طریق کشف و شهود- چنان که هست- ببیند. این دقیقاً همان سخنی است که شاه اسماعیل در متن دیوان خطائی از آن با مفهوم "دیدار حق" در "مجلس رندان" توسط عارف به آن اشاره کرده است. ناگفته نماند که مسئله "دیدار حق" یا "حقین دیداری" که خطائی به آن اشاره میکند از مسائل پرشور و پیچیدهای است که در طول تاریخ تفکر آراء و نظریات گوناگونی را به خود اختصاص داده است. اما آنچه که از گفتههای عرفاء و حکماء و صوفیان بدست میآید این است که آنها رویت با چشم و حتی دیدار عقلی (علم حصولی) یا Knowledge by Acquintance را محال دانسته و تنها رویت قلبی یا شهود دلی را ممکن دانستهاند. (پروین نبیان، ۱۳۹۰)*
همانگونه که مشاهده میکنید "دیوان خطائی" بخشی از تُراث حِکمی میباشد که مبتنی بر سنت سترگ فکری است که ما از آن با عنوان "حکمت ذوقی" یاد میکنیم. به عبارت دیگر، حکمت ذوقی صرفاً در زبان فارسی در ایران خود را بروز و ظهور نداده است بل بخشی از تراث شیعی را باید در "زبان ترکی" جستجو کرد و شاه اسماعیل "المفتاح" این درب است.
سیدجوادمیری
(بخش پنجم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*نبیان، پروین. رویت حق تعالی از دیدگاه عرفان اسلامی و مقایسه آن با برخی دیدگاههای کلامی و تفسیری مشهور. الهیات تطبیقی؛ دوره ۲، شماره ۵، فروردین ۱۳۹۰؛ صص ۱۳۱-۱۴۸.
@seyedjavadmiri
ما در مباحث خود پیرامون "دیوان خطائی" به کرّات درباره حکمت ذوقی و علم حضوری سخن گفتیم اما مبانی آن را هنوز نکاویدهایم. یکی از آثار فلسفی مهم در این حوزه که در سطح جهانی به بحث "علم حضوری" پرداخته است اثر استاد مهدی حائری یزدی است که میتواند ما را در این راه یاری کند.
سیدجواد میری
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
*نشر نقد فرهنگ ناشر آثار دکتر سید جواد میری*
✍آدرس نشر نقد فرهنگ در سی و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
مصلی. سالن ناشران عمومی (شبستان). راهرو ۸. پلاک ۲ (روبروی درب ورودی ۳۸ شبستان)
@seyedjavadmiri
✍آدرس نشر نقد فرهنگ در سی و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
مصلی. سالن ناشران عمومی (شبستان). راهرو ۸. پلاک ۲ (روبروی درب ورودی ۳۸ شبستان)
@seyedjavadmiri
بسمه تعالی
محضر ارجمند ریاست محترم جمهوری
جناب اقای دکتر مسعود پزشکیان
احتراماً به استحضار می رساند اینجانب حسین روحانی(اهل شهر تبریز)، شاگرد اول دانشگاه اصفهان با معدل ۱۹/۳۱؛ در سال 1400 به عنوان عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان استخدام پیمانی شدم. ولی از بدو استخدامم تا کنون با انواع و اقسام تهمتها، توهین ها، حق کشیها و پرونده سازیها از ناحیه مدیریت گروه علوم سیاسی و رئیس سابق دانشگاه که ایشان نیز عضو گروه علوم سیاسی هستند روبرو شده ام. از جمله موارد حق کشی و پرونده سازی علیه اینجانب عبارتند از: 1. عدم اعطای ترفیع سالیانه 2. عدم دعوت به جلسات گروه 3. پرنشدن سقف واحدهای موطفی اینجانب( هر ترم، فقط 4 الی 6 واحد و 2 واحد به اینجانب داده اند). 4. پرونده سازی،دروغ پراکنی و تهمت وافترا زدن به اینجانب از طرف مدیریت گروه و دانشگاه 5. عدم اعطای واحد ارشد و دکتری و پایان نامه به اینجانب 6. اعمال قلدری آکادمیک علیه اینجانب توسط مدیریت گروه و دانشگاه 7. محسوب نکردن فعالیتهای پژوهشی اینجانب 8..بعد از کلی آزار و اذیت، با یک توطئه ناجوانمردانه، در آبان 1402 از دانشگاه اخراج شدم. پیرو این اقدام، اینجانب به هیأت مرکزی جذب به ریاست وقت مرکز جذب( دکتر خلج) شکایت کردم و ایشان طی نامه ای به ریاست دانشگاه( دکتر هرسیج) دانشگاه را تا زمان اعلام نظر نهایی هیأت مرکزی جذب از هرگونه قطع حقوق و تدریس و آثار حقوقی مرتبط با حکم هیأت علمی اینجانب منع کردند. ولی اخیرا تیم جدید هیات مرکزی جذب به صورت حضوری به اینجانب اعلام کردند که اخراجم از دانشگاه اصفهان قطعی شده است. به صراحت اعلام می کنم که اخراج اینجانب، ناعادلانه و ظالمانه بوده است. حتی حق دفاع هم به من ندادند. شاگرد اول کشور را به راحتی اخراج می کنند و زندگی اینجانب و خانواده ام را نابود می کنند. از حضرتعالی تقاضا دارم اجازه ندهید آینده یک شهروند ایرانی، نابود شود.
عناوین و مدارک اینجانب:
مدرک نخبگی .مدرک استعداد درخشان . شاگرد اول دوره ارشد و دکتری با معدل ۱۹/۰۹ و 31/ 19 . چاپ و پدیرش بالغ بر 18مقاله معتبر داخلی و بین المللی ظرف سه سال . کسب میانگین ارزشیابی دانشجویان بین 85 تا 90
*در خاتمه لازم است به این امر اشاره کنم که به دلیل فشارهای وارده از ناحیه گروه علوم سیاسی و مدیریت عالی دانشگاه اصفهان که به اینجانب و خانواده ام وارد شده است، برادر کوچکم به بیماری حاد آسم مبتلا شده است. مادرم قادر به حرکت نیستند و پدرم نیز زمین گیر شده اند.
#دکتر_مسعود_پزشکیان
#رئیس_جمهور
@seyedjavadmiri
محضر ارجمند ریاست محترم جمهوری
جناب اقای دکتر مسعود پزشکیان
احتراماً به استحضار می رساند اینجانب حسین روحانی(اهل شهر تبریز)، شاگرد اول دانشگاه اصفهان با معدل ۱۹/۳۱؛ در سال 1400 به عنوان عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان استخدام پیمانی شدم. ولی از بدو استخدامم تا کنون با انواع و اقسام تهمتها، توهین ها، حق کشیها و پرونده سازیها از ناحیه مدیریت گروه علوم سیاسی و رئیس سابق دانشگاه که ایشان نیز عضو گروه علوم سیاسی هستند روبرو شده ام. از جمله موارد حق کشی و پرونده سازی علیه اینجانب عبارتند از: 1. عدم اعطای ترفیع سالیانه 2. عدم دعوت به جلسات گروه 3. پرنشدن سقف واحدهای موطفی اینجانب( هر ترم، فقط 4 الی 6 واحد و 2 واحد به اینجانب داده اند). 4. پرونده سازی،دروغ پراکنی و تهمت وافترا زدن به اینجانب از طرف مدیریت گروه و دانشگاه 5. عدم اعطای واحد ارشد و دکتری و پایان نامه به اینجانب 6. اعمال قلدری آکادمیک علیه اینجانب توسط مدیریت گروه و دانشگاه 7. محسوب نکردن فعالیتهای پژوهشی اینجانب 8..بعد از کلی آزار و اذیت، با یک توطئه ناجوانمردانه، در آبان 1402 از دانشگاه اخراج شدم. پیرو این اقدام، اینجانب به هیأت مرکزی جذب به ریاست وقت مرکز جذب( دکتر خلج) شکایت کردم و ایشان طی نامه ای به ریاست دانشگاه( دکتر هرسیج) دانشگاه را تا زمان اعلام نظر نهایی هیأت مرکزی جذب از هرگونه قطع حقوق و تدریس و آثار حقوقی مرتبط با حکم هیأت علمی اینجانب منع کردند. ولی اخیرا تیم جدید هیات مرکزی جذب به صورت حضوری به اینجانب اعلام کردند که اخراجم از دانشگاه اصفهان قطعی شده است. به صراحت اعلام می کنم که اخراج اینجانب، ناعادلانه و ظالمانه بوده است. حتی حق دفاع هم به من ندادند. شاگرد اول کشور را به راحتی اخراج می کنند و زندگی اینجانب و خانواده ام را نابود می کنند. از حضرتعالی تقاضا دارم اجازه ندهید آینده یک شهروند ایرانی، نابود شود.
عناوین و مدارک اینجانب:
مدرک نخبگی .مدرک استعداد درخشان . شاگرد اول دوره ارشد و دکتری با معدل ۱۹/۰۹ و 31/ 19 . چاپ و پدیرش بالغ بر 18مقاله معتبر داخلی و بین المللی ظرف سه سال . کسب میانگین ارزشیابی دانشجویان بین 85 تا 90
*در خاتمه لازم است به این امر اشاره کنم که به دلیل فشارهای وارده از ناحیه گروه علوم سیاسی و مدیریت عالی دانشگاه اصفهان که به اینجانب و خانواده ام وارد شده است، برادر کوچکم به بیماری حاد آسم مبتلا شده است. مادرم قادر به حرکت نیستند و پدرم نیز زمین گیر شده اند.
#دکتر_مسعود_پزشکیان
#رئیس_جمهور
@seyedjavadmiri
Audio
🔹انجمن جامعه شناسی ایران با همکاری
موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد.
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی و بازاندیشی جامعه
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳ الی ۱۵
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
🆔 @ISRSUT
@seyedjavadmiri
موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد.
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی و بازاندیشی جامعه
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳ الی ۱۵
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
🆔 @ISRSUT
@seyedjavadmiri