Audio
ایران چگونه میتواند در آسیای مرکزی نقشآفرینی کند؟
با حضور سیدجواد میری و تنی چند از کارشناسان تاجیکستانی و قرقیزی
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
قم: موسسه مطالعات اسلامیتربیتی آسیای مرکزی
@seyedjavadmiri
با حضور سیدجواد میری و تنی چند از کارشناسان تاجیکستانی و قرقیزی
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
قم: موسسه مطالعات اسلامیتربیتی آسیای مرکزی
@seyedjavadmiri
👍3👎1
مدرسهٔ مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
سلسله نشستهای سنت خطائی در بستر تحولات جهانی "حکمت ذوقی"
نشست نخست
سیدجواد میری
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پنجشنبه ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸
📝دربارهٔ نشست
در این سلسله نشستها "دیوان خطائی" را به عنوان نقطه عزیمت کند و کاوهای نظری خویش در نسبت با "تُراث حکمی" در جهان قرار خواهیم داد و درباره این موضوع بحث خواهیم کرد که "دیوان خطائی" در کجای جغرافیای مباحث ذوقی، حِکمی، باطنی، عرفانی و شهودی قرار میگیرد؟ سپس درباره اهمیت حکمت شیعی در بستر زبان ترکی و بسط آن از سوی ایران به سمت اروپا از طریق آناتولی تا بالکان و کرانههای دریای آدریاتیک به کنکاش خواهیم پرداخت. ما به دنبال خوانش متن دیوان خطائی هستیم و میخواهیم به زبان هرمنوتیکی دیوان را مورد استنطاق قرار دهیم و مبتنی بر آن ببینیم شاه اسماعیل خطائی دارای چه چارچوب فکری و حِکمی و نظری بوده است. زیرا در روایتهای موجود از تحولات تصوف و حکمت و عرفان در اردبیل و آذربایجان و ایران هیچ اشارهای به "دیدگاههای حکمی" شاه اسماعیل مبتنی بر "دیوان خطائی" نشده است.
@bashgahandishe
@seyedjavadmiri
سلسله نشستهای سنت خطائی در بستر تحولات جهانی "حکمت ذوقی"
نشست نخست
سیدجواد میری
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پنجشنبه ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۸
📝دربارهٔ نشست
در این سلسله نشستها "دیوان خطائی" را به عنوان نقطه عزیمت کند و کاوهای نظری خویش در نسبت با "تُراث حکمی" در جهان قرار خواهیم داد و درباره این موضوع بحث خواهیم کرد که "دیوان خطائی" در کجای جغرافیای مباحث ذوقی، حِکمی، باطنی، عرفانی و شهودی قرار میگیرد؟ سپس درباره اهمیت حکمت شیعی در بستر زبان ترکی و بسط آن از سوی ایران به سمت اروپا از طریق آناتولی تا بالکان و کرانههای دریای آدریاتیک به کنکاش خواهیم پرداخت. ما به دنبال خوانش متن دیوان خطائی هستیم و میخواهیم به زبان هرمنوتیکی دیوان را مورد استنطاق قرار دهیم و مبتنی بر آن ببینیم شاه اسماعیل خطائی دارای چه چارچوب فکری و حِکمی و نظری بوده است. زیرا در روایتهای موجود از تحولات تصوف و حکمت و عرفان در اردبیل و آذربایجان و ایران هیچ اشارهای به "دیدگاههای حکمی" شاه اسماعیل مبتنی بر "دیوان خطائی" نشده است.
@bashgahandishe
@seyedjavadmiri
👍6
عرفان و رندی در دستگاه نظری شاه اسماعیل
شایگان این "حضور مدام شاعران" در زندگی ایرانیان را با مفهوم "شاعرانگی" به زیبایی مفصلبندی تئوریک میکند. اما نکتهای که در روایت شایگان مفقود است حضور و ظهور شاعرانگی ایرانیان در زبانهای دیگر ایرانی همچون ترکی و عربی و ارمنی و گرجی و کردی و بلوچی و ترکمنی است که او متاسفانه به آن نپرداخته است و این عدم نپرداختن این شائبه را ممکن است ایجاد کند که او این "حضور مدام" و قربحه شاعرانه ایرانیان را خواسته فقط در محدوده زبان فارسی محدود کند. اما نکته اینجاست که این خصلت شاعرانگی در زبانهای دیگر ایرانی نیز وجود دارد و متن دیوان خطائی در سنت زبان ترکی شاهدی بر این مدعاست ولی این هلن کازانتزاکیس فرصت پیدا نکرده بود به اردبیل برود و مزار شاه اسماعیل و نوع مواجهه مردم (چه ایرانی و چه مریدانش از آناتولی و بالکان و آلبانی) با این شاعر-صوفی را از نزدیک درک کند. شاید این قصور داریوش شایگان بوده است و شاید هم پیامدهای سیطره گفتمان پهلویسم در آن سالها بود. باری به هر روی، ما میتوانیم بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان در پنج اقلیم حضور داشته باشیم ولی این اقالیم صرفاً محدود به حکیم ابوالقاسم فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ در "زبان فارسی" نباشد بل حضور و شاعرانگی را این بار در "حقیقی" و "نسیمی" و "فضولی" و "خطائی" و "حبیبی" مورد کندوکاو قرار دهیم. این پروژهای است که میتوان برای فهم متکثر از شاعرانگی ایرانیان مورد بحث و تحقیق قرار گیرد اما تاکنون مفهوم "شاعرانگی" داریوش شایگان از این منظر مورد مفصلبندی تئوریک (Theoretical Articulation) قرار نگرفته است ولی این مفهوم قابلیت پردازش مفهومی بیشتر دارد. شاعرانگی صرفاً یک مفهوم ادبی نیست بل در کنار مفهوم "افسونزدایی وبر" (Weber's Concept of Disenchantment) میتواند ما را در فهم خلق و بازآفرینی اَشکال مقاومت در برابر افسونزدایی یا همان "باز-افسونزایی" (Re-Enchantment) در جهان یاری کند. شاعرانگی ایرانیان در زبانهای گوناگونشان امری محلی نیست بل به مثابه یک جریان قوی جهانی حتی توانسته است چشم فیلسوفان و شاعران بزرگ جهان را به سوی خود جلب کند. در این میان میتوان همانگونه که داریوش شایگان میگوید به رالف والدو امرسون از زبان آ. ج. آربری اشاره کرد. امرسون درباره شاعرانگی ایرانیان میگوید:
"ایرانیان را فرانسویهای آسیا نامیدهاند. ... مسامحهای [دارند که] ... گویا از فرهنگ غنی آنان نشات میگیرد، فرهنگی که برساخته شاعران بزرگ آنان است، ..." (Arberry, 1958. 201).**
به عبارت دیگر، بحث از شاعرانگی در دیوان خطائی صرفاً یک "نبش قبر" نیست بل باز-گشت (نه بر-گشت) و باز-یافتن نسبتهای خود در جهان پرتلاطم کنونی از منظری غیرسوبژکتیویستی است که مفهوم شاعرانگی شایگان یکی از پنجرههای آن میتواند باشد. زیرا کوژیتوی دکارت اصالت را به سوژه میدهد که هستی خود را از آن جهت که فکر میکند حقیقی میداند. بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از نفس او را از سایر موجودات متمایز میسازد. این وجه تمایز، یعنی نفس، ذاتی دارد و آن ذات اندیشه است که اساس تفکر عصر جدید است و از آن به سوبژکتیویسم یا (Cartesian Ego) یاد میکنند و به انحاء گوناگون فیلسوفان بعدی همچون هگل و کانت را درگیر خود کرده است و یکی از بنیادیترین خروجیهای آن نیهیلیسم است. نیچه و هایدگر از فیلسوفانی بودند که تلاش کردهاند با برنهادن مفاهیمی همچون "ابر-انسان" و "دازاین" از پروژه سوبژکتیویسم استعفاء بدهند. البته این بحث متافیزیکال در جامعهشناسی نظری هم مطرح شده است و یاس تئوریک ماکس وبر با مفهوم آلمانی Stahlhartes Gehäuse که به اشتباه توسط تالکوت پارسونز به "قفس آهنین" ترجمه شد به دقت مورد واکاوی قرار گرفته است.
سیدجوادمیری
(بخش چهارم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*شایگان، داریوش. پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳.
**Arberry, A. J. Classical Persian Literature. George Allen Unwin, London, 1958.
@seyedjavadmiri
شایگان این "حضور مدام شاعران" در زندگی ایرانیان را با مفهوم "شاعرانگی" به زیبایی مفصلبندی تئوریک میکند. اما نکتهای که در روایت شایگان مفقود است حضور و ظهور شاعرانگی ایرانیان در زبانهای دیگر ایرانی همچون ترکی و عربی و ارمنی و گرجی و کردی و بلوچی و ترکمنی است که او متاسفانه به آن نپرداخته است و این عدم نپرداختن این شائبه را ممکن است ایجاد کند که او این "حضور مدام" و قربحه شاعرانه ایرانیان را خواسته فقط در محدوده زبان فارسی محدود کند. اما نکته اینجاست که این خصلت شاعرانگی در زبانهای دیگر ایرانی نیز وجود دارد و متن دیوان خطائی در سنت زبان ترکی شاهدی بر این مدعاست ولی این هلن کازانتزاکیس فرصت پیدا نکرده بود به اردبیل برود و مزار شاه اسماعیل و نوع مواجهه مردم (چه ایرانی و چه مریدانش از آناتولی و بالکان و آلبانی) با این شاعر-صوفی را از نزدیک درک کند. شاید این قصور داریوش شایگان بوده است و شاید هم پیامدهای سیطره گفتمان پهلویسم در آن سالها بود. باری به هر روی، ما میتوانیم بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان در پنج اقلیم حضور داشته باشیم ولی این اقالیم صرفاً محدود به حکیم ابوالقاسم فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ در "زبان فارسی" نباشد بل حضور و شاعرانگی را این بار در "حقیقی" و "نسیمی" و "فضولی" و "خطائی" و "حبیبی" مورد کندوکاو قرار دهیم. این پروژهای است که میتوان برای فهم متکثر از شاعرانگی ایرانیان مورد بحث و تحقیق قرار گیرد اما تاکنون مفهوم "شاعرانگی" داریوش شایگان از این منظر مورد مفصلبندی تئوریک (Theoretical Articulation) قرار نگرفته است ولی این مفهوم قابلیت پردازش مفهومی بیشتر دارد. شاعرانگی صرفاً یک مفهوم ادبی نیست بل در کنار مفهوم "افسونزدایی وبر" (Weber's Concept of Disenchantment) میتواند ما را در فهم خلق و بازآفرینی اَشکال مقاومت در برابر افسونزدایی یا همان "باز-افسونزایی" (Re-Enchantment) در جهان یاری کند. شاعرانگی ایرانیان در زبانهای گوناگونشان امری محلی نیست بل به مثابه یک جریان قوی جهانی حتی توانسته است چشم فیلسوفان و شاعران بزرگ جهان را به سوی خود جلب کند. در این میان میتوان همانگونه که داریوش شایگان میگوید به رالف والدو امرسون از زبان آ. ج. آربری اشاره کرد. امرسون درباره شاعرانگی ایرانیان میگوید:
"ایرانیان را فرانسویهای آسیا نامیدهاند. ... مسامحهای [دارند که] ... گویا از فرهنگ غنی آنان نشات میگیرد، فرهنگی که برساخته شاعران بزرگ آنان است، ..." (Arberry, 1958. 201).**
به عبارت دیگر، بحث از شاعرانگی در دیوان خطائی صرفاً یک "نبش قبر" نیست بل باز-گشت (نه بر-گشت) و باز-یافتن نسبتهای خود در جهان پرتلاطم کنونی از منظری غیرسوبژکتیویستی است که مفهوم شاعرانگی شایگان یکی از پنجرههای آن میتواند باشد. زیرا کوژیتوی دکارت اصالت را به سوژه میدهد که هستی خود را از آن جهت که فکر میکند حقیقی میداند. بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از نفس او را از سایر موجودات متمایز میسازد. این وجه تمایز، یعنی نفس، ذاتی دارد و آن ذات اندیشه است که اساس تفکر عصر جدید است و از آن به سوبژکتیویسم یا (Cartesian Ego) یاد میکنند و به انحاء گوناگون فیلسوفان بعدی همچون هگل و کانت را درگیر خود کرده است و یکی از بنیادیترین خروجیهای آن نیهیلیسم است. نیچه و هایدگر از فیلسوفانی بودند که تلاش کردهاند با برنهادن مفاهیمی همچون "ابر-انسان" و "دازاین" از پروژه سوبژکتیویسم استعفاء بدهند. البته این بحث متافیزیکال در جامعهشناسی نظری هم مطرح شده است و یاس تئوریک ماکس وبر با مفهوم آلمانی Stahlhartes Gehäuse که به اشتباه توسط تالکوت پارسونز به "قفس آهنین" ترجمه شد به دقت مورد واکاوی قرار گرفته است.
سیدجوادمیری
(بخش چهارم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*شایگان، داریوش. پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳.
**Arberry, A. J. Classical Persian Literature. George Allen Unwin, London, 1958.
@seyedjavadmiri
👍11
عرفان و رندی در دستگاه نظری شاه اسماعیل
حال بازگردیم به مفهوم "عارف" در چارچوب حِکمی شاه اسماعیل صفوی آنگونه که در "متن خطائی" نمایان شده است. در غزل شماره ۷۲ در دیوان خطائی اینگونه نوشته شده است:
بهشت ایسترسن ای عارف، بیا! در مجلس رندان
حقین دیداری ای زاهد، نه جنتده میسردور
در اینجا خطائی به "عارف" توصیه میکند که اگر بهشت میجویی بیا در "مجلس رندان". چرا؟ چرا خطائی توصیه نمیکند برای نیل به بهشت باید به پندهای زاهدان عمل کنید؟ در مصرع دوم هم به این نکته اشاره میکند که دیدار و رویت حق در جنت میسر نیست. این معنای ظاهری است که از این بیت میتوان دریافت. اما برای درک موضع خطائی باید قدری بر روی مفاهیم تامل کرد؟ مقصود از "عارف" چیست و کیست؟ در ادبیات کلمه "عارف" اشارت به "شناخت" و "معرفت" دارد و عارف به کسی اطلاق میگردد که "آگاهی" و "دانایی" دارد اما "جنس" این آگاهی از نوعی است که با "جنس" آگاهی سوبژکتیوستی (یا عقلانیت دکارتی) متفاوت است. زیرا جنس معرفتی که عارف از آن سخن میگوید محصور و محدود در "فکر" (یا درک مفهومی) نیست بل درک مفهومی یا فکر یک وجه از دانایی و معرفت است که اگر با وجه دیگر توامان نگردد انسان به مقام خودآگاهی وجودی دست نخواهد یافت. مولوی از مفهومی با عنوان "مَحرم شدن" یاد میکند که آدمی میتواند و باید به آن ساحت دست یابد تا به "یقین" برسد. اما سوال اینجاست که برای مَحرم شدن و رسیدن به "حقین دیداری" (شهود حق) که خطائی از آن یاد میکند انسان چه باید کند؟ مولوی روشی را پیش پای انسان قرار میدهد و در دیوان شمس (رباعی شماره ۸۸۷) میگوید برای رسیدن به یقین آدمی باید
تا بتوانی مدام میباش به ذکر
کز ذکر ترا راه نمایند به فکر
به عبارت دیگر، مدلی که خطائی در دیوان با مفهوم "عارف" صورتبندی میکند اشاره به جستجوگری دارد که "ذکر و فکر" را توامان درونی خویش کرده است. به سخن دیگر، عرفان به مثابه چارچوبی که به انسان آگاهی و دانایی میدهد با کوژیتو تفاوت دارد. زیرا جنس معرفتی که عرفان به آدمی میدهد و نتیجهاش میشود "عارف" با جنس معرفتی که کوژیتو میدهد و بروندادش میشود "سوژه" متفاوت است. عرفان، معرفت مفهومی صرف نیست بل دانایی از نوع "دیداری" یا "حکمت ذوقی" است و در این پارادایم ذکر و فکر از هم جدا نیستند و اگر جدا شدند هم دیگر انسان را به "حقین دیداری" یا شهود فرا-مفهومی نخواهد رساند. به زبان ابوعلی سینا در فصل دوم از نمط نهم اشارات، عارف کسی است که حقایق اشیاء را به طریق کشف و شهود- چنان که هست- ببیند. این دقیقاً همان سخنی است که شاه اسماعیل در متن دیوان خطائی از آن با مفهوم "دیدار حق" در "مجلس رندان" توسط عارف به آن اشاره کرده است. ناگفته نماند که مسئله "دیدار حق" یا "حقین دیداری" که خطائی به آن اشاره میکند از مسائل پرشور و پیچیدهای است که در طول تاریخ تفکر آراء و نظریات گوناگونی را به خود اختصاص داده است. اما آنچه که از گفتههای عرفاء و حکماء و صوفیان بدست میآید این است که آنها رویت با چشم و حتی دیدار عقلی (علم حصولی) یا Knowledge by Acquintance را محال دانسته و تنها رویت قلبی یا شهود دلی را ممکن دانستهاند. (پروین نبیان، ۱۳۹۰)*
همانگونه که مشاهده میکنید "دیوان خطائی" بخشی از تُراث حِکمی میباشد که مبتنی بر سنت سترگ فکری است که ما از آن با عنوان "حکمت ذوقی" یاد میکنیم. به عبارت دیگر، حکمت ذوقی صرفاً در زبان فارسی در ایران خود را بروز و ظهور نداده است بل بخشی از تراث شیعی را باید در "زبان ترکی" جستجو کرد و شاه اسماعیل "المفتاح" این درب است.
سیدجوادمیری
(بخش پنجم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*نبیان، پروین. رویت حق تعالی از دیدگاه عرفان اسلامی و مقایسه آن با برخی دیدگاههای کلامی و تفسیری مشهور. الهیات تطبیقی؛ دوره ۲، شماره ۵، فروردین ۱۳۹۰؛ صص ۱۳۱-۱۴۸.
@seyedjavadmiri
حال بازگردیم به مفهوم "عارف" در چارچوب حِکمی شاه اسماعیل صفوی آنگونه که در "متن خطائی" نمایان شده است. در غزل شماره ۷۲ در دیوان خطائی اینگونه نوشته شده است:
بهشت ایسترسن ای عارف، بیا! در مجلس رندان
حقین دیداری ای زاهد، نه جنتده میسردور
در اینجا خطائی به "عارف" توصیه میکند که اگر بهشت میجویی بیا در "مجلس رندان". چرا؟ چرا خطائی توصیه نمیکند برای نیل به بهشت باید به پندهای زاهدان عمل کنید؟ در مصرع دوم هم به این نکته اشاره میکند که دیدار و رویت حق در جنت میسر نیست. این معنای ظاهری است که از این بیت میتوان دریافت. اما برای درک موضع خطائی باید قدری بر روی مفاهیم تامل کرد؟ مقصود از "عارف" چیست و کیست؟ در ادبیات کلمه "عارف" اشارت به "شناخت" و "معرفت" دارد و عارف به کسی اطلاق میگردد که "آگاهی" و "دانایی" دارد اما "جنس" این آگاهی از نوعی است که با "جنس" آگاهی سوبژکتیوستی (یا عقلانیت دکارتی) متفاوت است. زیرا جنس معرفتی که عارف از آن سخن میگوید محصور و محدود در "فکر" (یا درک مفهومی) نیست بل درک مفهومی یا فکر یک وجه از دانایی و معرفت است که اگر با وجه دیگر توامان نگردد انسان به مقام خودآگاهی وجودی دست نخواهد یافت. مولوی از مفهومی با عنوان "مَحرم شدن" یاد میکند که آدمی میتواند و باید به آن ساحت دست یابد تا به "یقین" برسد. اما سوال اینجاست که برای مَحرم شدن و رسیدن به "حقین دیداری" (شهود حق) که خطائی از آن یاد میکند انسان چه باید کند؟ مولوی روشی را پیش پای انسان قرار میدهد و در دیوان شمس (رباعی شماره ۸۸۷) میگوید برای رسیدن به یقین آدمی باید
تا بتوانی مدام میباش به ذکر
کز ذکر ترا راه نمایند به فکر
به عبارت دیگر، مدلی که خطائی در دیوان با مفهوم "عارف" صورتبندی میکند اشاره به جستجوگری دارد که "ذکر و فکر" را توامان درونی خویش کرده است. به سخن دیگر، عرفان به مثابه چارچوبی که به انسان آگاهی و دانایی میدهد با کوژیتو تفاوت دارد. زیرا جنس معرفتی که عرفان به آدمی میدهد و نتیجهاش میشود "عارف" با جنس معرفتی که کوژیتو میدهد و بروندادش میشود "سوژه" متفاوت است. عرفان، معرفت مفهومی صرف نیست بل دانایی از نوع "دیداری" یا "حکمت ذوقی" است و در این پارادایم ذکر و فکر از هم جدا نیستند و اگر جدا شدند هم دیگر انسان را به "حقین دیداری" یا شهود فرا-مفهومی نخواهد رساند. به زبان ابوعلی سینا در فصل دوم از نمط نهم اشارات، عارف کسی است که حقایق اشیاء را به طریق کشف و شهود- چنان که هست- ببیند. این دقیقاً همان سخنی است که شاه اسماعیل در متن دیوان خطائی از آن با مفهوم "دیدار حق" در "مجلس رندان" توسط عارف به آن اشاره کرده است. ناگفته نماند که مسئله "دیدار حق" یا "حقین دیداری" که خطائی به آن اشاره میکند از مسائل پرشور و پیچیدهای است که در طول تاریخ تفکر آراء و نظریات گوناگونی را به خود اختصاص داده است. اما آنچه که از گفتههای عرفاء و حکماء و صوفیان بدست میآید این است که آنها رویت با چشم و حتی دیدار عقلی (علم حصولی) یا Knowledge by Acquintance را محال دانسته و تنها رویت قلبی یا شهود دلی را ممکن دانستهاند. (پروین نبیان، ۱۳۹۰)*
همانگونه که مشاهده میکنید "دیوان خطائی" بخشی از تُراث حِکمی میباشد که مبتنی بر سنت سترگ فکری است که ما از آن با عنوان "حکمت ذوقی" یاد میکنیم. به عبارت دیگر، حکمت ذوقی صرفاً در زبان فارسی در ایران خود را بروز و ظهور نداده است بل بخشی از تراث شیعی را باید در "زبان ترکی" جستجو کرد و شاه اسماعیل "المفتاح" این درب است.
سیدجوادمیری
(بخش پنجم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
*نبیان، پروین. رویت حق تعالی از دیدگاه عرفان اسلامی و مقایسه آن با برخی دیدگاههای کلامی و تفسیری مشهور. الهیات تطبیقی؛ دوره ۲، شماره ۵، فروردین ۱۳۹۰؛ صص ۱۳۱-۱۴۸.
@seyedjavadmiri
👍4
ما در مباحث خود پیرامون "دیوان خطائی" به کرّات درباره حکمت ذوقی و علم حضوری سخن گفتیم اما مبانی آن را هنوز نکاویدهایم. یکی از آثار فلسفی مهم در این حوزه که در سطح جهانی به بحث "علم حضوری" پرداخته است اثر استاد مهدی حائری یزدی است که میتواند ما را در این راه یاری کند.
سیدجواد میری
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍7
*نشر نقد فرهنگ ناشر آثار دکتر سید جواد میری*
✍آدرس نشر نقد فرهنگ در سی و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
مصلی. سالن ناشران عمومی (شبستان). راهرو ۸. پلاک ۲ (روبروی درب ورودی ۳۸ شبستان)
@seyedjavadmiri
✍آدرس نشر نقد فرهنگ در سی و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
مصلی. سالن ناشران عمومی (شبستان). راهرو ۸. پلاک ۲ (روبروی درب ورودی ۳۸ شبستان)
@seyedjavadmiri
👍10
بسمه تعالی
محضر ارجمند ریاست محترم جمهوری
جناب اقای دکتر مسعود پزشکیان
احتراماً به استحضار می رساند اینجانب حسین روحانی(اهل شهر تبریز)، شاگرد اول دانشگاه اصفهان با معدل ۱۹/۳۱؛ در سال 1400 به عنوان عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان استخدام پیمانی شدم. ولی از بدو استخدامم تا کنون با انواع و اقسام تهمتها، توهین ها، حق کشیها و پرونده سازیها از ناحیه مدیریت گروه علوم سیاسی و رئیس سابق دانشگاه که ایشان نیز عضو گروه علوم سیاسی هستند روبرو شده ام. از جمله موارد حق کشی و پرونده سازی علیه اینجانب عبارتند از: 1. عدم اعطای ترفیع سالیانه 2. عدم دعوت به جلسات گروه 3. پرنشدن سقف واحدهای موطفی اینجانب( هر ترم، فقط 4 الی 6 واحد و 2 واحد به اینجانب داده اند). 4. پرونده سازی،دروغ پراکنی و تهمت وافترا زدن به اینجانب از طرف مدیریت گروه و دانشگاه 5. عدم اعطای واحد ارشد و دکتری و پایان نامه به اینجانب 6. اعمال قلدری آکادمیک علیه اینجانب توسط مدیریت گروه و دانشگاه 7. محسوب نکردن فعالیتهای پژوهشی اینجانب 8..بعد از کلی آزار و اذیت، با یک توطئه ناجوانمردانه، در آبان 1402 از دانشگاه اخراج شدم. پیرو این اقدام، اینجانب به هیأت مرکزی جذب به ریاست وقت مرکز جذب( دکتر خلج) شکایت کردم و ایشان طی نامه ای به ریاست دانشگاه( دکتر هرسیج) دانشگاه را تا زمان اعلام نظر نهایی هیأت مرکزی جذب از هرگونه قطع حقوق و تدریس و آثار حقوقی مرتبط با حکم هیأت علمی اینجانب منع کردند. ولی اخیرا تیم جدید هیات مرکزی جذب به صورت حضوری به اینجانب اعلام کردند که اخراجم از دانشگاه اصفهان قطعی شده است. به صراحت اعلام می کنم که اخراج اینجانب، ناعادلانه و ظالمانه بوده است. حتی حق دفاع هم به من ندادند. شاگرد اول کشور را به راحتی اخراج می کنند و زندگی اینجانب و خانواده ام را نابود می کنند. از حضرتعالی تقاضا دارم اجازه ندهید آینده یک شهروند ایرانی، نابود شود.
عناوین و مدارک اینجانب:
مدرک نخبگی .مدرک استعداد درخشان . شاگرد اول دوره ارشد و دکتری با معدل ۱۹/۰۹ و 31/ 19 . چاپ و پدیرش بالغ بر 18مقاله معتبر داخلی و بین المللی ظرف سه سال . کسب میانگین ارزشیابی دانشجویان بین 85 تا 90
*در خاتمه لازم است به این امر اشاره کنم که به دلیل فشارهای وارده از ناحیه گروه علوم سیاسی و مدیریت عالی دانشگاه اصفهان که به اینجانب و خانواده ام وارد شده است، برادر کوچکم به بیماری حاد آسم مبتلا شده است. مادرم قادر به حرکت نیستند و پدرم نیز زمین گیر شده اند.
#دکتر_مسعود_پزشکیان
#رئیس_جمهور
@seyedjavadmiri
محضر ارجمند ریاست محترم جمهوری
جناب اقای دکتر مسعود پزشکیان
احتراماً به استحضار می رساند اینجانب حسین روحانی(اهل شهر تبریز)، شاگرد اول دانشگاه اصفهان با معدل ۱۹/۳۱؛ در سال 1400 به عنوان عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان استخدام پیمانی شدم. ولی از بدو استخدامم تا کنون با انواع و اقسام تهمتها، توهین ها، حق کشیها و پرونده سازیها از ناحیه مدیریت گروه علوم سیاسی و رئیس سابق دانشگاه که ایشان نیز عضو گروه علوم سیاسی هستند روبرو شده ام. از جمله موارد حق کشی و پرونده سازی علیه اینجانب عبارتند از: 1. عدم اعطای ترفیع سالیانه 2. عدم دعوت به جلسات گروه 3. پرنشدن سقف واحدهای موطفی اینجانب( هر ترم، فقط 4 الی 6 واحد و 2 واحد به اینجانب داده اند). 4. پرونده سازی،دروغ پراکنی و تهمت وافترا زدن به اینجانب از طرف مدیریت گروه و دانشگاه 5. عدم اعطای واحد ارشد و دکتری و پایان نامه به اینجانب 6. اعمال قلدری آکادمیک علیه اینجانب توسط مدیریت گروه و دانشگاه 7. محسوب نکردن فعالیتهای پژوهشی اینجانب 8..بعد از کلی آزار و اذیت، با یک توطئه ناجوانمردانه، در آبان 1402 از دانشگاه اخراج شدم. پیرو این اقدام، اینجانب به هیأت مرکزی جذب به ریاست وقت مرکز جذب( دکتر خلج) شکایت کردم و ایشان طی نامه ای به ریاست دانشگاه( دکتر هرسیج) دانشگاه را تا زمان اعلام نظر نهایی هیأت مرکزی جذب از هرگونه قطع حقوق و تدریس و آثار حقوقی مرتبط با حکم هیأت علمی اینجانب منع کردند. ولی اخیرا تیم جدید هیات مرکزی جذب به صورت حضوری به اینجانب اعلام کردند که اخراجم از دانشگاه اصفهان قطعی شده است. به صراحت اعلام می کنم که اخراج اینجانب، ناعادلانه و ظالمانه بوده است. حتی حق دفاع هم به من ندادند. شاگرد اول کشور را به راحتی اخراج می کنند و زندگی اینجانب و خانواده ام را نابود می کنند. از حضرتعالی تقاضا دارم اجازه ندهید آینده یک شهروند ایرانی، نابود شود.
عناوین و مدارک اینجانب:
مدرک نخبگی .مدرک استعداد درخشان . شاگرد اول دوره ارشد و دکتری با معدل ۱۹/۰۹ و 31/ 19 . چاپ و پدیرش بالغ بر 18مقاله معتبر داخلی و بین المللی ظرف سه سال . کسب میانگین ارزشیابی دانشجویان بین 85 تا 90
*در خاتمه لازم است به این امر اشاره کنم که به دلیل فشارهای وارده از ناحیه گروه علوم سیاسی و مدیریت عالی دانشگاه اصفهان که به اینجانب و خانواده ام وارد شده است، برادر کوچکم به بیماری حاد آسم مبتلا شده است. مادرم قادر به حرکت نیستند و پدرم نیز زمین گیر شده اند.
#دکتر_مسعود_پزشکیان
#رئیس_جمهور
@seyedjavadmiri
👍30👎2
Audio
🔹انجمن جامعه شناسی ایران با همکاری
موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد.
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی و بازاندیشی جامعه
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳ الی ۱۵
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
🆔 @ISRSUT
@seyedjavadmiri
موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد.
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی و بازاندیشی جامعه
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳ الی ۱۵
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
🆔 @ISRSUT
@seyedjavadmiri
👍6
جایگاه احادیث در "دیوان خطائی"
آیا فرددسی، مولوی، عطار، سعدی یا حافظ از "احادیث" در صورتبندی ایدههای خود الهام گرفتهاند؟
@seyedjavadmiri
آیا فرددسی، مولوی، عطار، سعدی یا حافظ از "احادیث" در صورتبندی ایدههای خود الهام گرفتهاند؟
@seyedjavadmiri
👍5
جایگاه احادیث در "دیوان خطائی"
آیا فرددسی، مولوی، عطار، سعدی یا حافظ از "احادیث" در صورتبندی ایدههای خود الهام گرفتهاند؟ بسیاری از محققین و ادباء قائل به این هستند که اکثر شعرای کلاسیک ایرانی که به "زبان فارسی" شعر سرودهاند از قرآن و متون دینی و احادیث نبوی و گفتار ائمه شیعی در صورتبندی کلانایدههای خود بهره گرفتهاند. به عنوان مثال، در شعر ذیل که مولوی میگوید
دیده را نادیده میآرید لیک
چشمتان را واگشاید مرگ نیک
او به حدیثی که هم از محمد (ص) و هم از علی (ع) نقل شده و در آن بیان شده که مردم در خوابند وقتی مردند بیدار میشوند به این معنا که به آگاهی حقیقی میرسند، اشاره دارد. نمونه دوم شعری است که سعدی سروده است یعنی
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
این شعر ملهم از حدیث نبوی است که پیامبر میفرماید که مومنان مانند یک پیکر واحد هستند و سعدی با الهام از این حدیث شاهکار خویش را سروده است. بدیعالزمان فروزانفر کتابی دارد با عنوان "احادیث و قصص مثنوی" که در آن به این نکته اشاره میکند که مولوی در ۷۴۵ مورد از احادیث برای بیان آراء و اندیشههای عرفانی خویش بهره برده است. (فروزانفر، ۱۳۸۱)* در مقدمه کتاب میخوانیم که
"مجموعهای که هماکنون پیش روی شماست احادیث، قصص و تمثیلاتی است که صریحاً یا به تلمیح و اشاره در مثنوی شریف آمده است. این آمیختگیِ شگفت عرفان با معارف اسلام و تبلور یافتنش در قالب مثنوی-که بیشترین توان و تجربه را در بیان افکار و احوال و راز و رمزهای آدمی دارد- موجب شده است که هم اندیشههای بلند مولوی به خلود و جاودانگی رسد و هم به تبع آن زبان و ادب فارسی بیش از پیش غنای فرهنگی یابد" (حسین داودی، ۱۳۸۱. اول).
به عبارت دیگر، هم فروزانفر و هم داودی بر این باور بودند که "شعر فارسی" در زبان شعرایی همچون مولوی و حافظ ملهم از احادیث و تعالیم دینی بوده است و برای اثبات این مهم بود که فروزانفر چنین اثر پژوهشی را نوشته است. اما ما در ایران اثری نداریم که در سطوح آکادمیک به این موضوع پرداخته باشد که آیا شعرای ایرانی در "زبان ترکی" توانستهاند پلی بین اندیشههای خود و متون دینی، به صورت عام، و احادیث، به صورت خاص، زده باشند؟ به عبارت دقیقتر، آیا میتوان ادعا کرد که "دیوان خطائی" مجموعهای است که در آن احادیث، قصص و تمثیلات اسلامی در آن به ظهور رسیده است؟ آیا در اندیشه شاه اسماعیل اثری از درهمتندیگی شگفت عرفان با معارف اسلامی و تبلور یافتنش در قالب دیوان خطائی موجب شده است که هم اندیشههای متعالی خطائی به جاودانگی رسد و هم به تبع آن زبان و ادب ترکی بیش از پیش غنای فرهنگی یابد و به تعمیق و بسط "بینش حِکمی" در جهان از مسقطالراس آن یعنی اردبیل بیانجامد؟ این پرسشی است که فروزانفر هیچگاه مطرح نکرد و تاکنون هیچ متفکر ایرانی که دغدغه "تُراث حِکمی" با نگاه انتقادی دارد به آن نپرداخته است. اما ما در اینجا تلاش میکنیم این پرسش را مطرح کنیم و "دیوان خطائی" را از این منظر مورد استنطاق قرار دهیم.
سیدجواد میری
(بخش اول)
*فروزانفر، بدیعالزمان. احادیث و قصص مثنوی. تنظیم مجدد از حسین داودی. موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران: ۱۳۸۱.
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
آیا فرددسی، مولوی، عطار، سعدی یا حافظ از "احادیث" در صورتبندی ایدههای خود الهام گرفتهاند؟ بسیاری از محققین و ادباء قائل به این هستند که اکثر شعرای کلاسیک ایرانی که به "زبان فارسی" شعر سرودهاند از قرآن و متون دینی و احادیث نبوی و گفتار ائمه شیعی در صورتبندی کلانایدههای خود بهره گرفتهاند. به عنوان مثال، در شعر ذیل که مولوی میگوید
دیده را نادیده میآرید لیک
چشمتان را واگشاید مرگ نیک
او به حدیثی که هم از محمد (ص) و هم از علی (ع) نقل شده و در آن بیان شده که مردم در خوابند وقتی مردند بیدار میشوند به این معنا که به آگاهی حقیقی میرسند، اشاره دارد. نمونه دوم شعری است که سعدی سروده است یعنی
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
این شعر ملهم از حدیث نبوی است که پیامبر میفرماید که مومنان مانند یک پیکر واحد هستند و سعدی با الهام از این حدیث شاهکار خویش را سروده است. بدیعالزمان فروزانفر کتابی دارد با عنوان "احادیث و قصص مثنوی" که در آن به این نکته اشاره میکند که مولوی در ۷۴۵ مورد از احادیث برای بیان آراء و اندیشههای عرفانی خویش بهره برده است. (فروزانفر، ۱۳۸۱)* در مقدمه کتاب میخوانیم که
"مجموعهای که هماکنون پیش روی شماست احادیث، قصص و تمثیلاتی است که صریحاً یا به تلمیح و اشاره در مثنوی شریف آمده است. این آمیختگیِ شگفت عرفان با معارف اسلام و تبلور یافتنش در قالب مثنوی-که بیشترین توان و تجربه را در بیان افکار و احوال و راز و رمزهای آدمی دارد- موجب شده است که هم اندیشههای بلند مولوی به خلود و جاودانگی رسد و هم به تبع آن زبان و ادب فارسی بیش از پیش غنای فرهنگی یابد" (حسین داودی، ۱۳۸۱. اول).
به عبارت دیگر، هم فروزانفر و هم داودی بر این باور بودند که "شعر فارسی" در زبان شعرایی همچون مولوی و حافظ ملهم از احادیث و تعالیم دینی بوده است و برای اثبات این مهم بود که فروزانفر چنین اثر پژوهشی را نوشته است. اما ما در ایران اثری نداریم که در سطوح آکادمیک به این موضوع پرداخته باشد که آیا شعرای ایرانی در "زبان ترکی" توانستهاند پلی بین اندیشههای خود و متون دینی، به صورت عام، و احادیث، به صورت خاص، زده باشند؟ به عبارت دقیقتر، آیا میتوان ادعا کرد که "دیوان خطائی" مجموعهای است که در آن احادیث، قصص و تمثیلات اسلامی در آن به ظهور رسیده است؟ آیا در اندیشه شاه اسماعیل اثری از درهمتندیگی شگفت عرفان با معارف اسلامی و تبلور یافتنش در قالب دیوان خطائی موجب شده است که هم اندیشههای متعالی خطائی به جاودانگی رسد و هم به تبع آن زبان و ادب ترکی بیش از پیش غنای فرهنگی یابد و به تعمیق و بسط "بینش حِکمی" در جهان از مسقطالراس آن یعنی اردبیل بیانجامد؟ این پرسشی است که فروزانفر هیچگاه مطرح نکرد و تاکنون هیچ متفکر ایرانی که دغدغه "تُراث حِکمی" با نگاه انتقادی دارد به آن نپرداخته است. اما ما در اینجا تلاش میکنیم این پرسش را مطرح کنیم و "دیوان خطائی" را از این منظر مورد استنطاق قرار دهیم.
سیدجواد میری
(بخش اول)
*فروزانفر، بدیعالزمان. احادیث و قصص مثنوی. تنظیم مجدد از حسین داودی. موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران: ۱۳۸۱.
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍7
جایگاه احادیث در "دیوان خطائی"
در قصیده شماره ۹ در دیوان خطائی، شاه اسماعیل اینگونه میسُراید:
ای رموزِ خط و خالون شرح قرآن یا <<علی>>!
وی رخ فرخنده فالون، ماه تابان، یا <<علی>>!
خاکِ کویوندن مخمر اولدی آدم طینتی،
ای سر کویون نسیمی، روحِ انسان یا <<علی>>!
در این قصیده مفاهیم مهمی مطرح شده است که از یک سو با "اسطوره خلقت انسان" مرتبط است و از سوی دیگر به خوانش حِکمی و عرفانی درباره جایگاه "پیشا-خلقتِ علی" در جهانبینی باطنی و در ساحت دیگر مسئله "قرآن صامت" و "قرآن ناطق" که "علی" محور این مقوله در رویکردهای گنوسی بوده است. برای شرح و بسط هر کدام از این مقولات ما نیازمند بازخوانی مباحث دینی، کلامی، عرفانی و حکمی در جهان اسلام و حتی مشابهتهای موجود بین اسلام و مسیحیت و یهودیت هستیم. به عنوان مثال، عیسی به مثابه "کلمه" -پیش از خلقت- و نقش این انگاره در صورتبندی چارچوبهاب تئولوژیک مسیحی و جریانهای گنوسی در حوزه طریقتهای باطنی و نسبتهای آنها با مانویت و حتی جریانهای بودایی در چین و ژاپن و اروپای شرقی و مسیحیت "پراواسلاونای روسی" (Russian Orthodox Church) نشان میدهد که این غزل دارای مفروضاتی است که از روی تصادف در دیوان خطائی پدیدار نگشته است. به عنوان مثال، در تفسیر آیهای که در قرآن مفسران به وجود شخصیتی به نام "آصف بن برخیا" در دربار سلیمان نبی اشاره شده است برخی از اهل تاویل (مانند شیخ حسین جمال الحق) قائل به این بودند که آن شخص "علی" بوده است. اما اینکه چه نسبتی بین علیِ تاریخی و علیِ فراتاریخی وجود دارد این مقولهای است که کمتر در باب آن سخن گفته شده است. مفهوم تفسیر فلسفه تاریخ مبتنی بر "اسماء" و ظهور دوریِ اسماء از مباحثی است که با چارچوبهای خطی فلسفههای معاصر و "منتالیتههای خطی" (Linear Mentalities) همخوانی ندارد. برای درک نسبت "علیِ تاریخی" و "علیِ فراتاریخی" که شاه اسماعیل در این غزل به آن اشاره میکند ما نیازمند "تعلیق" باورهای خطی خود از وجود و بیرون اِستادن از چارچوبهای مفهوم پروگرس هستیم. البته وقوف کامل دارم که گفتن این سخن عین ابراز کفر به "عقیده روشنگری" است که در نظام سرمایهداری مبتنی بر ارزشهای بورژوازی عالمیت سوبژکتیویستی را شکل داده است و هر گونه انکار این مولفهها منجر به تکفیر
(Excommunication)
خواهد شد. اما در مقام نظر باید در جایی اِستاد و از قدرت تکفیر نهراسید و با تفکیر راهی به سوی فرا-سوی عالمیت سوبژکتیویستی گشود. به عبارت سادهتر، آنچه خطائی به آن اشارت دارد تفسیر غیر-خطی (Non-Linear) از هستی است که نه تنها انسان را به سکون دعوت نمیکند بل او را دائم متذکر میگردد که لیس للانسان الا ما سعی ولی این سعی و تلاش و تدبیر در دایره "تقدیر" مستقر است. اما حال اجازه دهید بازگردیم به ربط این قصیده و احادیث. به سخن دیگر، آیا موضوعی که شاه اسماعیل در این قصیده به آن اشاره کرده است مبتنی بر حدیث یا مجموعه گفتارهای دینی است؟
سیدجواد میری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
در قصیده شماره ۹ در دیوان خطائی، شاه اسماعیل اینگونه میسُراید:
ای رموزِ خط و خالون شرح قرآن یا <<علی>>!
وی رخ فرخنده فالون، ماه تابان، یا <<علی>>!
خاکِ کویوندن مخمر اولدی آدم طینتی،
ای سر کویون نسیمی، روحِ انسان یا <<علی>>!
در این قصیده مفاهیم مهمی مطرح شده است که از یک سو با "اسطوره خلقت انسان" مرتبط است و از سوی دیگر به خوانش حِکمی و عرفانی درباره جایگاه "پیشا-خلقتِ علی" در جهانبینی باطنی و در ساحت دیگر مسئله "قرآن صامت" و "قرآن ناطق" که "علی" محور این مقوله در رویکردهای گنوسی بوده است. برای شرح و بسط هر کدام از این مقولات ما نیازمند بازخوانی مباحث دینی، کلامی، عرفانی و حکمی در جهان اسلام و حتی مشابهتهای موجود بین اسلام و مسیحیت و یهودیت هستیم. به عنوان مثال، عیسی به مثابه "کلمه" -پیش از خلقت- و نقش این انگاره در صورتبندی چارچوبهاب تئولوژیک مسیحی و جریانهای گنوسی در حوزه طریقتهای باطنی و نسبتهای آنها با مانویت و حتی جریانهای بودایی در چین و ژاپن و اروپای شرقی و مسیحیت "پراواسلاونای روسی" (Russian Orthodox Church) نشان میدهد که این غزل دارای مفروضاتی است که از روی تصادف در دیوان خطائی پدیدار نگشته است. به عنوان مثال، در تفسیر آیهای که در قرآن مفسران به وجود شخصیتی به نام "آصف بن برخیا" در دربار سلیمان نبی اشاره شده است برخی از اهل تاویل (مانند شیخ حسین جمال الحق) قائل به این بودند که آن شخص "علی" بوده است. اما اینکه چه نسبتی بین علیِ تاریخی و علیِ فراتاریخی وجود دارد این مقولهای است که کمتر در باب آن سخن گفته شده است. مفهوم تفسیر فلسفه تاریخ مبتنی بر "اسماء" و ظهور دوریِ اسماء از مباحثی است که با چارچوبهای خطی فلسفههای معاصر و "منتالیتههای خطی" (Linear Mentalities) همخوانی ندارد. برای درک نسبت "علیِ تاریخی" و "علیِ فراتاریخی" که شاه اسماعیل در این غزل به آن اشاره میکند ما نیازمند "تعلیق" باورهای خطی خود از وجود و بیرون اِستادن از چارچوبهای مفهوم پروگرس هستیم. البته وقوف کامل دارم که گفتن این سخن عین ابراز کفر به "عقیده روشنگری" است که در نظام سرمایهداری مبتنی بر ارزشهای بورژوازی عالمیت سوبژکتیویستی را شکل داده است و هر گونه انکار این مولفهها منجر به تکفیر
(Excommunication)
خواهد شد. اما در مقام نظر باید در جایی اِستاد و از قدرت تکفیر نهراسید و با تفکیر راهی به سوی فرا-سوی عالمیت سوبژکتیویستی گشود. به عبارت سادهتر، آنچه خطائی به آن اشارت دارد تفسیر غیر-خطی (Non-Linear) از هستی است که نه تنها انسان را به سکون دعوت نمیکند بل او را دائم متذکر میگردد که لیس للانسان الا ما سعی ولی این سعی و تلاش و تدبیر در دایره "تقدیر" مستقر است. اما حال اجازه دهید بازگردیم به ربط این قصیده و احادیث. به سخن دیگر، آیا موضوعی که شاه اسماعیل در این قصیده به آن اشاره کرده است مبتنی بر حدیث یا مجموعه گفتارهای دینی است؟
سیدجواد میری
(بخش دوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍8
سخنرانی سیدجواد میری با عنوان
نسبت هویت ملی و هویت دینی در ایران معاصر
مکان: نمایشگاه بینالمللی واقع در مصلی تهران
زمان: جمعه ۱۹ اردیبهشت ساعت ۱۱ صبح
@seyedjavadmiri
نسبت هویت ملی و هویت دینی در ایران معاصر
مکان: نمایشگاه بینالمللی واقع در مصلی تهران
زمان: جمعه ۱۹ اردیبهشت ساعت ۱۱ صبح
@seyedjavadmiri
👍6
Audio
پوشه شنیداری 🔺🔺🔺
🔹انجمن جامعه شناسی ایران
🔹موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳۳۰ تا ۱۵۰۰
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔹انجمن جامعه شناسی ایران
🔹موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳۳۰ تا ۱۵۰۰
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
👍5
پوشه شنیداری 🔺🔺🔺
🔹انجمن جامعه شناسی ایران
🔹موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳۳۰ تا ۱۵۰۰
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔹انجمن جامعه شناسی ایران
🔹موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران
🔹عنوان نشست🔻
چالشهای علوم اجتماعی ایران :
مسایل اجتماع علمی
🔹با حضور 🔻
#سید_جواد_میری
( استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )
#مهرداد_عربستانی
(دانشیار انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران )
#سید_محمود_نجاتی_حسینی
(پژوهشگر میهمان در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران)
🔹زمان 🔻
۴ شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۳۳۰ تا ۱۵۰۰
🔹مکان:
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
سالن اجتماعات انجمن هاي علمی
https://isa.org.ir
https://isr.ut.ac.ir
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#موسسه_مطالعات_و_تحقیقات_اجتماعی
#دانشگاه_تهران
#دانشکده_علوم_اجتماعی
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
👍4
جایگاه احادیث در "دیوان خطائی"
سیدجواد میری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
(بخش سوم)
#سنت_خطائی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل
@seyedjavadmiri
👍7