Telegram Web Link
والدگری بازی محور | قسمت پنجم | والدگری از بالا

مادرم سختگیر بود. وقتی کودک بودم: برای خاسته‌اش هر راهی را امتحان می‌کرد تا مجبورم کند. همواره سطح خودش را بالاتر از من می‌پنداشت.

زیرا فکر می‌کرد: بخاطر اینکه چندین سال بیشتر از من زندگی کرده‌ بهتر از من می‌داند چه چیزی برایم خوب است و چه چیز بد. من هنوز عقل‌رس نیستم زیرا کودکم و بدرستی تشخیص نمی‌دهم. اما او بهترین مسیر را برای من انتخاب می‌کند زیرا تجربه‌ی بیشتری دارد.

او می‌گوید:«من هم وقتی بچه بودم مامانم برام تصمیم می‌گرفت. معلومه که اونا بهتر از من صلاحم‌و می‌دونستن. این چیز بدی نیست خیلی‌م طبیعی‌ه. اصن خواستن بهترین چیز برا بچه یعنی دوسش داری.»

از این زاویه «بازی» یعنی بچه‌بازی. همان عنصر نامطلوبی که سبب می‌شد لوس شوم. سپس‌ خودم را هم‌سطح مادرم تصور کنم. سپس‌تر خواسته‌های نابجا داشته باشم. همه‌ی این موارد موجب اختلال در جایگاه من و مادرم می‌شد.

گاهی فکر می‌کنم مادرم مانند مجسمه‌سازی وظیفه‌شناس می‌خواست به‌هرقیمتی مرا به شکل پنداشته‌ی خود درآورد. در این حالت تمرکزش بیشتر بر الگوی ذهنی خودش بود. سپس مرا با آن مقایسه می‌کرد. سپس‌تر از فشار و اجبار برای شبیه کردن من به پنداشته‌اش بهره می‌برد.

شادی صفوی

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#والدگری
#زندگی‌خلاق
3👏1😢1
بخاطر یک مشت سوسک

ساعت ۱ شب بود. ناگهان چشمم به سوسکی بزرگ افتاد. همسرم را از خاب بیدار کردم. سپس باهم عملیات کشتن آن را بدون بیدار شدن بچه‌ها، انجام دادیم. وظیفه‌ی من جیغ نزدن و حضور در صحنه بود.

پس از آنشب دیگر بیدار نمی‌مانم. بلافاصله بعد از خوابیدن بچه‌ها، یک راست به اتاق خابم می‌روم. چون می‌ترسم دوباره با سوسک‌ها مواجه شوم.

در چت جی‌پی‌تی درباره‌ی این سوسک‌ها که بعد از ۸ سال در طبقه‌ی چهارم آپارتمان روئیت کردم، پرسیدم. علت حضور آن‌ها را: گرمای هوا، ساخت و ساز در همسایگی ساختمان یا سم‌پاشی طبقات پایین‌تر معرفی کرد.

بیدار ماندن در شب را دوست داشتم. سکوت شب و نداشتن دغدغه‌های روزانه به من حس آزادی می‌داد. اما حالا پس از چند هفته‌ای که شب‌ها به موقع می‌خابم. صبح‌ها سرحال از خاب بیدار می‌شوم. بنابراین دیگر بدنبال خاب بیشتر نیستم.

قبلن همیشه بدنبال فرصتی برای استراحت بودم. هر چقدر هم که صبح می‌خابیدم باز هم انرژی‌ام کم بود. شما هم تجربه‌ای از تغییر ساعت خابیدن دارید؟

شادی صفوی

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#خودمراقبتی
#زندگی‌خلاق
7
هفتک نویسنده‌ساز.pdf
118.5 KB
#هفتک نویسنده‌ساز

🔘برنامه‌ی تازه‌یی که از امروز در وبینار نویسنده‌ساز دنبال می‌کنیم.

@nevisandehsaz
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
4
والدگری بازی‌محور | قسمت پنجم | پداگوژی* بازی‌محور

در ابتدای این بخش می‌خواهیم یادگیری کودکان را در دو کلاس متفاوت، بررسی کنیم:

✔️ویژگی‌های کلاس اول:
۱- کلاس منظم‌ است.
۲- کودکان در حال درس خاندن‌‌اند.
۲- بازی‌‌ها تنها هنگام زنگ تفریح، انجام می‌شود.

دیالوگ مربی:
«امروز می‌خام بهتون یاد بدم که...»

✔️ویژگی‌های کلاس دوم:
۱- ابزار بازی در کلاس وجود دارد.
۲- پروژه‌هایی در حال انجام است.
۳- کلاس نظم کمی دارد و پر از سروصداست.

دیالوگ مربی:
«امروز می‌خام ببینم شما چی کشف می‌کنید؟»


بنظر شما در کدام کلاس «یادگیری عمیق» اتفاق می‌افتد و چرا؟

در نگر من یادگیری در کلاس دوم عمیق‌تر است زیرا:

یک)
کودکان در این کلاس با ابزارهای متنوع آشنا می‌شوند. سپس حواس پنج‌گانه‌ی آنها درگیر می‌شود.(سطح سوم هرم بلوم: دیدن و شنیدن %۲۰)
بنابراین با فعال بودن حواس پنج گانه، توجه و تمرکز بیشتری دارند.

دیگر آنکه: در حین انجام پروژه‌ها با هم‌کلاسی‌ها و مربی خود، ارتباط بیشتری برقرار می‌کنند. سپس احساسات آن‌ها فعال می‌شود.(سطح پنجم هرم بلوم: بحث‌های گروهی %۵۰ و سطح ششم: انجام تمرین کاربردی و عملی:%۷۵)

بر طبق این هرم هر چقدر مربی بتواند کودک را با یادگیری درگیر کند، آموزش ماندگارتر است.

دو)
در دیالوگ مربی در کلاس اول، مربی محور است: او کسی است که بیشتر می‌داند و در سطح بالاتری از آگاهی قرار دارد. پس بخاطر بیشتر دانستن، صلاحیت کنترل‌گری دارد.

اما دیالوگ مربی در کلاس دوم نشانده‌ی برابری کودک و مربی است. بنظرم این رویکرد: انگیزه‌ی کودکان برای یادگیری را بالا می‌برد. همزمان با اینکه به آنها احساس ارزشمندی می‌دهد.

در پداگوژی بازی محور می‌خاهیم بجای کنترل کردن، مشاهده‌گر باشم. سپس کودکان را در مسیر کشف کردن، یاری دهیم.

شادی صفوی

*پداگوژی واژه‌ای یونانی است که از دو بخش کودک و مربی تشکیل شده. در یونان باستان به برده‌هایی که مسئول راهنمایی و هدایت کودکان بودند «پداگوگ» گفته می‌شد. اما امروزه معنایی گسترده دارد: مطالعه‌ی رویکردها و فلسفه‌‌های یادگیری. «پداگوژی» روش تدریس نیست بلکه تفکر درباره‌ی آموزش است.(مرتضی پاشاپور)

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#والدگری‌بازی‌محور
👍43
نورنوشتن

«دنیا پر است از مغزها و روح‌های گندیده‌ای که نقاب‌های جذاب به چهره دارند. و من انتخاب کرده‌ام که نقاب بیندازم و کارِ درونی‌ام را ارجح بدانم. خیره به آینه نگریسته‌ام و از ترس تبدیل شدن به آن‌چه نمی‌پسندم، نور را انداخته‌ام روی سایه‌های درونی‌ام.»*

برای من این فرآیند با نوشتن رخ داد و تغییر محیط. محیطی که تا‌حدی به من فرصت می‌داد تا خودم باشم. اما هنوز سردرگم بودم، نمی‌دانستم کیستم.

با نوشتن، نور را انداختم روی سایه‌های درونی‌ام تا خودم را کشف کنم. نقاب‌ها را زمین گذاشتم. حالا جرئت داشتم از آنچه هستم، نهراسم.

هر چه باشم، معمولی هستم و پذیرش «معمولی بودن» راهی است برای صداقت با خیشتن.

حاصل این خودکاوی بدست آوردن خیش و از دست دادن دیگرانی است که نقاب را خوشتر دارند تا من‌بودگی‌ام را.

شادی صفوی

*متاسفانه خاطرم نیست که این پاراگراف از نوشته‌های کدامیک از دوستان مدرسه‌ی نویسندگی است. اگر شما می‌دانید لطفن راهنمایی بفرمایید.

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#نوشتن
#زندگی‌خلاق
4
از بی‌نهایت تا ابعاد ملموس | قسمت اول | درک دقیق

گاهی خودم را بی‌نهایت درنظر می‌گیرم. سپس تصور واقعی از اندازه و توانایی‌های امروزم ندارم. سپس‌تر برای تخمین:
✔️آنچه‌ هستم
✔️آنچه می‌توانم
✔️و آنچه نمی‌توانم
دچار چالش می‌شوم.

وقتی فیزیک می‌خاندم. اندازه‌گیری یکی از ارکان حل مسائل بود. پایه‌ی درک موضوع و محاسبات. با پیمودن پل میان فیزیک و زندگی* به این فکر می‌کنم که شاید در دنیای روزمره هم «اندازه‌ها» نقش اساسی داشته باشند.

از خودم می‌پرسم: چگونه می‌توانم درک دقیقی از وجود خیش داشته باشم؟

شما چطور فکر می‌کنید؟

شادی صفوی

*پل‌زدن میان فیزیک و زندگی در تخصص اعظم حشمتی نازنین است. امروز من هم از دور دستی بر آتش بردم.

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#خودمراقبتی
#زندگی‌خلاق
👍3
ردپای خطاهای شناختی* در نوشتن

ذهن خانی:
«دیگران فکر می‌کنن نوشتهام زیاد خوب نیستن.»😵‍💫

تعمیم دادن:
«امروز یادداشتم بد بود پس همشون بدن.»😞

همه یا هیچ:
«یا همه‌ی نوشته‌هام عالی‌‌ن یا هیچ کدوم خوب نیستن‌و نویسندگی‌و می‌ذارم کنار.»😢

شخصی سازی:
«اگر نوشته‌ام خوب نباشه یعنی:من بدم.»😡

بزرگنمایی منفی:
«چه بد که آخر تیتر، نقطه گذاشتم. حالا اینکه بقیه‌ی چیزا خوب بود، خیلی مهم نیس.»🤨

باید و نباید:
«باید همیشه نوشته‌هام خوب باشن.»🫥

برچسب زدن:
«من نویسنده‌ی بدی‌ام.»🥺

سرزنش کردن:
«آخه آدم تو ۴۰ سالگی تازه شروع می‌کنه به نوشتن؟»🤬

فاجعه سازی:
«بد نوشتن یعنی آخر دنیا.»😱

پیش‌گویی منفی:
«هیچوقت نمی‌تونم خوب بنویسم.»😫

شما چطور فکر می‌کنید؟ آیا تاکنون خودگویی‌هایی شبیه این‌ داشته‌اید؟

شادی صفوی

*پیش‌تر در یادداشتی به شرح خطاهای شناختی پرداخته بودم: افکار چسبنده | قسمت دوم | پیش‌فرض‌‌نگاری


بیشتر بخانیم:👇
✔️چگونه خطاهای شناختی مانع از گوش دادن فعال می‌شوند؟

✔️ژرف‌کاوی طرحواره‌ها | من بی‌ارزشم


shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi
#نوشتن
#زندگی‌خلاق
🔥4👏41
والدگری بازی‌محور | قسمت هفتم | خانه‌ی بازی

«محیط، معلم خاموش کودکان است.»*

می‌خاهم از نگاه کودکانم فضای خانه‌ را بررسی کنم. در جستجوی این پرسش که: محیط خانه چقدر برای بازی کردن مناسب است؟

✔️پر رفت‌و‌آمدترین جاهای خانه برای بچه‌ها:
اتاق خودشان، هال، آشپزخانه و حمام

✔️کاربرد هر کدام از این فضاها برای آن‌ها:
🔸اتاق: گذاشتن وسایل و بازی.
🔸هال: برای دورهمی خانوادگی درعصرها و بازی.
🔸آشپزخانه: گشتن دنبال خراکی‌، خردن غذا و مشارکت در آشپزی
🔸حمام: برای آب‌بازی

✔️ابزارهای بازی در این فضاها:
🔹اتاق: بازی‌های فکری، لگوها، وسایل نقاشی، نخ‌و‌کاموا، مقوا، عروسک‌ها، کتاب، قیچی.(البته عکس‌ها، نقاشی‌ها و کاردستی بچه‌ها روی دیوار اتاق است بعلاوه‌ی پوستر نیازها و احساسات زرافه‌ای)
🔹هال: سازه‌ی رباتیک، بدمینتون، تلویزیون
🔹آشپزخانه: نخود‌ولوبیا، یک کشو پر از ظرف‌های پلاستیکی و مواد خراکی در یخچال
🔹حمام: وسایل پلاستیکی برای آب‌بازی.

وقتی از این دیدگاه به خانه نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم:
🔺اتاق بچه‌ها بیشتر محل نگهداری وسایل است و فضای بازی کمی دارد.

🔺بچه‌ها معمولن وقتشان را در هال می‌گذرانند. زیرا بزرگتر است و برای بازی‌های گوناگون انعطاف‌پذیر.

می‌خاهم محیط را اینگونه تغییر دهم که اسباب‌بازی‌ها و کتاب‌ها بیشتر در قفسه‌های باز، چیده شوند نه در کمدهای دربسته.

چیدمان خانه‌ی شما چگونه است؟ آیا کودکان را به بازی کردن ترغیب می‌کند؟

شادی صفوی

*ماریا مونته سوری

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#والدگری‌بازی‌محور
1👏1
ردپای خطاهای شناختی* در والدگری

ذهن خانی:
«می‌دونم اصن نظر من براش(بچم) مهم نیس. چون سرخود‌ه.»😵‍💫

تعمیم دادن:
«اگر امروز حرف‌م گوش نده یعنی هیچ‌وقت حرفم‌و گوش نمی‌ده.»😞

همه یا هیچ:
«یا همیشه‌ درست عمل می‌کنم یا هیچ‌وقت نمی‌تونم.»😢

شخصی سازی:
«اگر با بچم مشکل دارم یعنی من مامان بدیم.»😡

بزرگنمایی منفی:
«چه بد که امروز سرش داد زدم. حالا اینکه این هفته چندبار خودم‌و کنترل کردم، مهم نیس.»🤨

باید و نباید:
«باید همیشه رفتارم خوب باشه.»🫥

برچسب زدن:
«من مامان زورگویی‌ام.»🥺

سرزنش کردن:
«آخه آدم بدون اینکه همه‌چی‌و یاد بگیره، بچه میاره؟»🤬

فاجعه سازی:
«دعوا با بچم یعنی آخر دنیا.»😱

پیش‌گویی منفی:
«هیچوقت نمی‌تونم مامان خوبی باشم.»😫

شما چطور فکر می‌کنید؟ آیا تاکنون خودگویی‌هایی شبیه این‌ داشته‌اید؟

شادی صفوی

*پیش‌تر در یادداشتی به شرح خطاهای شناختی پرداخته بودم: افکار چسبنده | قسمت دوم | پیش‌فرض‌‌نگاری


بیشتر بخانیم:👇
✔️چگونه خطاهای شناختی مانع از گوش دادن فعال می‌شوند؟

✔️ژرف‌کاوی طرحواره‌ها | من بی‌ارزشم


shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#والدگری
#زندگی‌خلاق
4👍2
در چه خاکی بذر می‌کاریم؟

مرتضی پاشاپور طراح برنامه‌های نوین آموزشی و پژوهشی است. او سال‌ها در زمینه‌ی هنر فعالیت و تدریس داشت. سپس طراح بازی شد. سپس‌تر تحصیلاتش را در رشته‌ی «رشد کودک» ادامه می‌دهد.

هنوز هم ذوق و خلاقیت یک هنرمند در او نمایان است. برق چشمانش هنگام بازی با بچه‌ها، شاهد این ماجراست. در این حالت مانند کارگردان‌بازیگری است که نمایش شگفت‌انگیزی را همراه کودکان اجرا می‌کند.

او سال‌ها در زمینه‌‌ای فعالیت داشته سپس وارد فضای دیگری شده. در نگر من: این فرآیند برای او مانند آنست که در خاک هنر، بذر بازی کاشته باشد.

من هم ۶ سال از بهترین سال‌های جوانی‌ام را فیزیک خاندم. سپس نوشتن را آغاز کردم. سپس‌تر در دوره‌های مدرسه‌ی نویسندگی شرکت می‌کنم. انگار در خاک فیزیک، بذر نوشتن کاشته باشم.

اگر شما هم حیطه‌ی فعالیت‌‌تان را تغییر داده‌اید، بنویسید:
در کدام خاک، چه بذری کاشته‌اید؟
آیا از این عملکرد راضی هستید؟

شادی صفوی


shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#خودحمایتگری
#زندگی‌خلاق
🔥3👍2
از بی‌نهایت تا ابعاد ملموس | قسمت دوم | خودآغوشی و تقویت حس عمقی

خاطره‌ای از آغوش گرم یا نوازش‌های مادرم ندارم. نه اینکه نبوده اما آنقدر هم تکرار نشده تا در ذهنم مفهومی بسازد. البته پرچم پدرم در این مورد بالاتر است.

شاید کم بودن این تجربه در کودکی سبب ضعف در حس عمقی‌ام شده. سپس درک من از بدنم را مختل می‌کند. در نگر من: این فرآیندها سبب تخمین غیردقیقی از وجود من برای خودم است.

درآغوش‌گرفتن‌خود در هر سن‌و‌سالی حس عمقی ما را تقویت کند.* همزمان با اینکه اندازه‌ی دقیق بدن خودمان را در جهانی بی‌نهایت** لمس می‌کنیم. بنابراین بتدریج می‌توانیم درک دقیقی از خیش پیدا می‌کنیم.

خودآغوشی هم مانند مدیتیشن یا آزادنویسی روزانه می‌تواند بخشی از عادت‌سازی‌های مثبت ما باشد. البته خودآغوشی فواید دیگری هم دارد که با یک سرچ ساده در گوگل قابل دسترس است.

شما چطور فکر می‌کنید؟ آیا خودتان را در طول روز بغل می‌کنید؟

شادی صفوی

*چت جی‌پی‌تی:
خودآغوشی (Self-Hug) به‌عنوان شکل ساده فشار عمقی: فعالیت‌هایی مانند بغل کردن خود یا گرفتن فشار بدنی توسط خود در فهرست فعالیت‌های پروپریوسپتیو پیشنهادی برای تنظیم حسی و احساسی جای می‌گیرند. اینها می‌توانند آرامش، تمرکز، و آگاهی از بدن را تسهیل کنند.
در منابع آموزشی حوزه اختلالات پردازش حسی (مثل SPD یا ASD)، خودآغوشی به‌عنوان یک روش ساده و قابل‌دستیابی برای دریافت ورودی حسی عمیق و تقویت آگاهی بدنی پیشنهاد شده  است.

** در فیزیک بی‌نهایت مفهومی نسبی است مثلن در ابعاد زیراتمی فاصله‌ی میان زمین تا خورشید بی‌نهایت محسوب می‌شود. در این نوشتار جهان بی‌نهایت در قیاس با ابعاد بدن انسان، بیان شده است‌.

بیشتر بخانیم:
از بی‌نهایت تا ابعاد ملموس | قسمت اول | درک دقیق

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#خودحمایتگری
#زندگی‌خلاق
5🤔1
🟡پذیرش با آمادگی ذهنی آغاز می‌شود.

شادی صفوی


shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#ژاوش‌نگاری
#زندگی‌خلاق
👍2
Forwarded from Samaneh Allame
کارگاه والد محور
ادبیات کهن
قصه خوانی کلیله و دمنه
جهت آشنایی نسل نوجوان با متن‌های ادبی کهن
همراه با یک تمرین گروهی شاد و خلاقانه
بازسازی هنری و نمایشی داستان
زمان: جمعه هفتم شهریور ماه
ساعت: ۱۰ تا ۱۲
مکان: شهرک غرب خیابان دادمان

ویژه نوجوان: ۸ تا ۱۴ سال

هزینه کارگاه در صورت ثبت‌نام بیش از یک نفر شامل بیست درصد تخفیف خواهد شد.
اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
۰۹۲۱۸۱۹۷۴۳۷

@Inquirycircle
Forwarded from قلم‌وَرز | منصوره بانام (منصوره بانام)
خاهر یا خواهر؟
اولین مرتبه‌ایی که از نشستن چند حرف ساده کنارهم و نوشتن «خواهر» سرِ ذوق آمدم، هنوز در یادم هست، اما این وسط چیزی اضافه بود؛
بخش‌کردنِ خواهر؛
خا + هَر
دو بخش، به همین سادگی.
اما در نوشتن؛
خَ+ وا + هَر.
کار سخت شد، سریع گفتم: اجازه خانم:
یک «واو» اضافه است، خوشحال که غلط املایی معلم را گرفته‌ام، اما جواب:
«به همین شکل نوشته می‌شود.»
و تمام.
عادت کردم، دیگر پی‌اش را نگرفتم، چرا که معلم آنچه بر تخته‌سیاه می‌نوشت از کتاب‌های مدرسه بود و در کتاب‌های مدرسه همان بود که معلم جز آن‌ها ندیده بود.
نوشتم اما این سوال گوشهٔ ذهنم ماند که چرا آن‌طور که می‌خانیم نمی‌نویسیم.
این سوال در ذهنم رنگ باخت، زمانی که به کتابخانهٔ کوچک مدرسه راه پیدا کردم، دیدم چگونه سهراب با کلماتی ساده، قابی زیبا و ماندگار از جهان را به تصویر می‌کشد، خلق مفاهیم با زبانِ کلمات شگفت‌انگیز بود.
دیگر خود را درگیر نوشتن خاب یا خواب نکردم، رسم‌الخط را از یاد بردم، هرچند برای دلِ خود خار و خوار را یکی می‌نوشتم، تا اینکه در مدرسهٔ نویسندگی به یادداشتی برخوردم که حتا «واو» را از خویش هم برمی‌داشت و بی‌پروا خود را از بندِ چنین رسم الخطی تا ابد رها می‌کرد.
در کتاب‌های بسیاری نیز دیده‌ام که نویسنده‌ اعتقادی به این رسم الخط ندارد.
به نظرم «ادبیات» سرزمینی‌ست که می‌توان در آن آزادی را حس کرد حتا اگر نادیده گرفتن یک «واو» معدوله باشد.

نظر ناصر وثوقی (مجله‌ی اندیشه و هنر، ۱۵‌ام اردیبهشت ۱۳۸۵):

«واو معدوله را کنار می‌گذاریم خاهر، خاندن، خاستن، خاب و خیش… می‌نویسیم.

تلفظ امروز این کلمات همین است.

تا کی می‌شود به کودکان گفت واو بنویس اما مخان؟ آیا چنین کاری در سده‌ی ۲۱م خرمندانه است؟»



شیوه‌ خط من (رسمُلخط یا رسم‌الخط) | واقعن قطعن حتمن اصلن شدیدن حتا - شاهین کلانتری | نوشتن و نویسندگی

#روزانه‌نویسی
منصوره بانام
🥰1🤔1
شکلات تلخ

اعتراف می‌کنم:
🔺یکی از نقطه ضعف‌هایم در زندگی شکلات تلخ است.
🔺اگر کافی‌میکس نبود، دانشگاه قبول نمی‌شدم چون خیلی اهل خاب بودم.
🔺گاهی گردو را در چایی‌ می‌اندازم تا تلخ و نرم شود.

در پی این علاقه‌ها امروز تصمیم گرفتم شکلات صبحانه درست کنم البته همراه با پسرم:

طرز تهیه:
ابتدا کره‌ی ۱۰۰گرمی را می‌اندازیم داخل یک قابلمه‌ی کوچک پیرکس، تا آب شود.

سپس کم‌کم به آن پود کاکائو اضافه می‌کنیم‌ و هم می‌زنیم.(بهمراه کمی فندق خرد شده)

سپس‌تر مایه کاکائو را می‌چشیم تا طعم مطبوع کاکائو را احساس کنیم و زیر گاز را خاموش می‌کنیم.

کمی فرصت می‌دهیم تا قابلمه سرد شود. بعد به میزان دل‌خاه به آن عسل اضافه می‌کنیم.

در انتها شکلات صبحانه را در یخچال می‌گذاریم تا خدش را بگیرد.

پسرم شکلات صبحانه‌ را کمی تلخ‌ دوست دارد و دخترم شیرین. پس برای دخترم بیشتر عسل می‌زنم.

برای خودم و همسرم در ظرف جداگانه‌ای فقط کمی عسل اضافه می‌کنم تا شکلات، ۹۸درصد تلخ بماند.*

شادی صفوی

*البته کره‌ غیر رژیمی است. اما از جانشین کره‌ی کاکائو بهتر است.

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#آشپزی‌آسان
#زندگی‌خلاق
👍3
... با ... آغاز می‌شود

از حدود ۲ سال پیش در دوره‌ی سایت نویسنده شیفته‌ی این قاب تیتر شدم. البته شاهین کلانتری تاکید می‌کرد که برای تیتر مقاله بصورت جمله‌قصار نباشد. زیرا وظیفه‌ی تیتر آنست که کنجکاوی‌ خاننده را برانگیزد. سپس او را به داخل مقاله بیاورد. بنابراین برای عنوان جستارم نوشتم:
تولید محتوا با ۳ ایده آغاز می‌شود

اما شکل جمله قصاری این تیتر هنوز برایم جذاب است. زیرا نوعی ریشه‌یابی درون خود دارد. سپس به چیزی قبل از آنچه ابتدای جمله گفته شده، اشاره می‌کند. سپس‌تر از آغاز سخن می‌گوید که علاوه‌ بر تن‌ زیبای واژه، خش‌آهنگ است.

جمله‌هایی که با این قاب در طی ۲ سال ساخته‌ام:

تغییر با تجربه آغاز می‌شود.

بازار با داستان آغاز می‌شود.

آزادی با ناامیدی آغاز می‌شود.

ثبات با ثبت کردن آغاز می‌شود.

موفقیت با اشتیاق آغاز می‌شود.

خود‌پذیری با تن‌پذیری آغاز می‌شود.

پذیرش با آمادگی ذهنی آغاز می‌شود.

ذهن‌آگاهی با مشاهده‌گری آغاز می‌شود.

اگر شما هم به این قاب علاقمندید برایم بنویسید در نگر شما: ... با ... آغاز می‌شود؟

شادی صفوی

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#ژاوش‌نگاری
#زندگی‌خلاق
3👍3
والدگری بازی‌محور(۱).pdf
6 MB
🔹قسمت اول جستار والدگری بازی‌محور

🔸مشتاق خاندن دیدگاه‌های شما هستم.

shadisafavi.ir
@shadisafavi_writer
@shadisafavi

#جستارنگاری
#زندگی‌خلاق
2🔥1
2025/10/20 09:40:57
Back to Top
HTML Embed Code: